نابینا

منع شوخی با نامحرم حتی پيرمردان نابينا

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:


نقل قول:

با سلام

معني دقيق روايت زير چيست:
تكرار نكن؟
يا ديگر به آن جلسه نرو؟

ابوبصیر [كه پيرمرد و نابينا و فقيه بزرگي بوده]می گوید: در کوفه برای زنی قرآن می خواندم، یک بار در موردی با او شوخی کردم. بعد از مدّتی خدمت امام باقر (ع) رسیدم، امام مرا مورد مؤاخذه و سرزنش قرار داد و فرمود«:کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمی کند، چه سخنی به آن زن گفتی؟!»

وی می گوید: از شرم و خجلت سر در گریبان افکندم و توبه کردم.

امام باقر (ع) فرمود:«شوخی با زن نامحرم را تکرار نکن [يا به ان جلسه باز نگرد].»

حديث زير هم امده كدام درست است؟ حديث اول يا اين؟

ابوبصیر نقل می ‏کند که:
در کوفه به زنی قرآن می ‏آموختم و در خلوت با او مزاحی کردم. وقتی به خدمت امام محمد باقر علیه ‏السلام رسیدم خشمناک به من نگاه کرد و فرمود: کسی که در خلوت گناه کند و از خداوند متعال باکی نداشته باشد خداوند نیز باکی ندارد که او را چگونه و به چه نوعی هلاک کند. ای ابوبصیر به آن زن چه گفتی؟ من از شرم روی خود را پوشاندم و گفتم توبه کردم.

بحار الانوار،ج46،ص247


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید


شعیب و مناجات او

عشق و دلدادگی شعیب ـ علیه السلام ـ به خدا
از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده فرمود: حضرت شعیب ـ علیه السلام ـ به عشق خدا آن قدر گریه كرد تا نابینا شد، خداوند او را بینا كرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد،‌ باز خداوند او را بینا كرد، برای بار سوم نیز آن قدر به عشق الهی گریست كه نابینا شد، خداوند باز او را بینا كرد، در مرتبه چهارم خداوند به او چنین وحی كرد:
«ای شعیب! تا كی به این حالت ادامه می‎دهی؟ اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است، آن را بر تو حرام كردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را برای تو مباح نمودم.»
شعیب ـ علیه السلام ـ عرض كرد:
«اِلهِی وَ سَیدِی اَنْتَ تَعْلَمُ اَنِّی ما بَكَیتُ خَوْفاً مِنْ نارِكَ وَ لا شَوْقاً اِلی جَنَّتِكَ، وَ لكِنْ عُقِدَ حُبُّكَ عَلی قَلْبِی فَلَسْتُ اَصْبِرُ اَوْ اَراكَ؛ ای خدای من و ای آقای من! تو می‎دانی كه من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه می‎كنم، و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلكه حبّ و عشق تو در قلبم گره خورده كه قرار و صبر ندارم تا تو را (با چشم دل) بنگرم و به درجه نهایی عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیری.»
خداوند به شعیب فرمود: «اكنون كه دارای چنین حالتی هستی به زودی كلیم و هم سخن خودم موسی ـ علیه السلام ـ را خدمتگزار تو می‎كنم.»[1]

سفارش شعیب به نماز
شعیب ـ علیه السلام ـ بسیار نماز می‎خواند، و به مردم می‎گفت: نماز بخوانید چرا كه نماز انسان را از كارهای زشت و گناه باز می‎دارد، ولی آن قوم نادان كه رابطه بین نماز و ترك گناه را درك نمی‎كردند، از روی مسخره به آن حضرت می‎گفتند: «آیا این وِردْها و ذكر و حركات تو به تو فرمان می‎دهد كه ما سنّت نیاكان و فرهنگ مذهبی خود را ترك كنیم، و یا نسبت به اموالمان بی‎اختیار باشیم، تو كه یك آدم بردبار و خوش فهم بودی، حالا چرا چنین شده‎ای؟» (مضمون آیه 87 سوره هود)[2]

[1] . علل الشرایع، ص 30 و 31؛ بحار، ج 12، ص 381؛ چنان كه در شرح زندگی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ ذكر خواهد شد، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ بیش از ده سال چوپان حضرت شعیب ـ علیه السلام ـ گردید.
[2] . مجمع البیان، ج 5، ص 188.