***بیایید امام زمانمون رو به هم بشناسانیم !!!***

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
***بیایید امام زمانمون رو به هم بشناسانیم !!!***

سلام
تو این تاپیک از دوستان خوبم میخوام که هر چی از امام زمانشون میدونن به من هم بگن تا من هم ایشون رو بهتر بشناسم.
لازم نیست از کلمات فرا زمینی استفاده بشه .

هر چیزی که واقعا فکر میکنین از امام زمان میدونین و درسته رو بیان کنین تا انشاالله کارشناسان هم راهنمایی کنن و به یه شناخت درست از امام دست پیدا کنیم.

راستش من تو این شناخت خیلی مشکل دارم . نمیخوام به مرگ جاهلیت بمیرم.
و حتی تو مساله انتظار.

اینکه میدونم امام زمان همه ما رو میبینه و تو فکرمونه.
از مشکلات تک تکمون ناراحته و به ما فکر مکینه.
از اینکه با بچه هامون خوب و با حوصله تا نمیکنیم اذیت میشه و ....
اینارو میدونم و به خاطر همشون ازشون شرمنده ام.
به خاطر اینکه زیاد باهاشون آشنایی ندارم.

به نظر شما امام زمان چه جور انسانی میتونن باشن؟

اگه دوستان سخنرانی جذابی هم دم دستشون هست بی زحمت بفرستن خیلی ممنون میشم.

به نظر من یکی از بهترین کارهایی که میشه تو ماه رمضان انجام داد شناخت امام زمانه . و نزدیکتر شدن به ایشون.

با سلام

معرفت امام نتيجه معرفت خداي متعال است بزبان دیگر ابتدا توحید بعد نبوت بعد امامت و معاد و عدل ، ومعرفتی که عدم آن سبب مرگ جاهلیست ناشی از اعتقاد نادرست نسبت بحضرت حق سبحانه و انبیاء وائمه علیهم اسلام است .

در ادعیه هم میخوانیم اللهم عرفنی نفسک ... چون اگر خدا را نشناسیم پیغمبر و در نتیجه امامش را هم نخواهیم شناخت .

نه شناخت شناسنامه ای بلکه شناخت مقام وجایگاه ائمه علیهم السلام كه شريك وجدا نشدني ازقران مجيد هستند و سیره ایشان و قبول و رسیدن به ولایت ایشان .

الحسين، عن معلى، عن الحسن بن علي، عن أحمد بن عائذ، عن أبيه، عن ابن اذينة قال: حدثنا غير واحد، عن أحدهما عليهما السلام أنه قال: لا يكون العبد مؤمنا حتى يعرف الله ورسوله والائمة كلهم وإمام زمانه، ويرد إليه ويسلم له، ثم قال: كيف يعرف الآخر وهو يجهل الاول؟ !.

بنده مؤمن نخواهد شد مگر آن که خدا و رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمان (عج) رجوع کند و تسلیمش باشد، سپس فرمود: چگونه ممکن است کسی امام خود را که امام زمان اوست بشناسد و امام اول را نشناسد (از این جهت همه امامان را باید شناخت)

عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد عن أبيه، عمن ذكره، عن محمد بن عبدالرحمن بن أبي ليلى، عن أبيه، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: إنكم لا تكونون صالحين حتى
تعرفوا ولا تعرفوا حتى تصدقوا ولا تصدقوا حتى تسلموا أبوابا أربعة ...

امام صادق عليه السلام فرمود: شما نيكوكار نمى باشيد مگر اينكه شناخت پيدا كنيد و شناخت پيدا نمى كنيد مگر اينكه تصديق كنيد و تصديق نمى كنيد مگر اينكه تسليم شويد و اينها چهار باب است كه اولين آنها به سامان نمى آيد مگر به سبب آخرين آنها.

بزبان ساده ، همه این معرفت در تقوی و پرهیزگاری نهفته است .

خیر البریه;249450 نوشت:
امام صادق عليه السلام فرمود: شما نيكوكار نمى باشيد مگر اينكه شناخت پيدا كنيد و شناخت پيدا نمى كنيد مگر اينكه تصديق كنيد و تصديق نمى كنيد مگر اينكه تسليم شويد و اينها چهار باب است كه اولين آنها به سامان نمى آيد مگر به سبب آخرين آنها.

تسلیم آخریش سخته.
درسته یک مسلمون باید تسلیم باشه و هست اما عمل کردنش سخته.

نقل قول:
نه شناخت شناسنامه ای بلکه شناخت مقام وجایگاه ائمه علیهم السلام و سیره ایشان و قبول و رسیدن به ولایت ایشان .



آخه بدبختی اینه که شناسنامه ای هم نمیشناسیم.
ملت امام رو یه موجود فرازمینی میشناسن.
امسال یکی از دوستام میلاد امام زمان رفته بود جمکران .
یه چیزایی تعریف میکرد که آدم شاخ در میاره.

میگفت نمیدونین چه صف عریض و طویلی واسه چاه عریضه درست کرده بودن.
اینقدر نامه زیاد بود که چاهه پر شده بود.
واسه نامه هم باید کاغذ مخصوص داشته میبودی. برگی هم 500 تومن میفروختن.

این جمعیت میلیونی که واسه تولد امام اونجا جمع شده بودن واقعا چند درصدشون امامشونو میشناختن؟
نمیگم شناخت به معنایی که جناب خیرالبریه فرمودن.
همین شناخت شناسنامه ای و حب و حس کردن ایشون.


با سلام

میگن شیخ بهایی یکبار تصمیم گرفت خدمت امام زمان (عج) برسه... به قول امروزی ها رمل و اسطرلابی ریخت و متوجه شد که حضرت در فلان روز ساعت 12 تشریف میارن مغازه فلان پیرمرد پینه دوز...
شیخ بهایی در موعد مقرر در محل مورد نظر حاضر شد و البته خودش رو مخفی کرد و مخفیانه اونجا رو پایید...
دید پیرمردی مشغول وصله زدن به کفشیه... راس ساعت موصوف هم جوانی خوش سیما به همون پیرمرد مراجعه کرد و گفت:...

- پیرمرد وصله ای به این کفش ما بزن بریم
پیرمرد در حالی که به کار خودش ادامه میداد گفت: من اجیرم! در اختیار صاحب این مغازه ام الان وقت ندارم
دوباره حضرت درخواست خودشون رو مطرح کردن...
شیخ بهایی که این ماجرا رو می دیده تصمیم می گیره یه جوری به اون پیرمرد بگه که پیرمرد این مرد امام زمانه کارشونو با دقت راه بنداز...
ولی وقتی دقت میکنه می بینه باز پیرمرد پینه دوز همون جواب رو تکرار میکنه
برای بار سوم که حضرت درخواستشونو مطرح میکنن دیگه شیخ بهایی تصمیم میگیره از جایی که مخفی شده بود خارج بشه و نگذاره پیرمرد که ظاهرا به حرف خودش مصمم بود دوباره هون جواب رو بده که با تعجب می بینه پیرمرد ناراحت میشه... دست از کار میکشه... بلند میشه حضرت رو مورد خطاب قرار میده که:
- میگم وقت ندارم... میری یا بیام بیرون بلند بگم که آی مردم این امام زمانی که شما دارید ازش دم می زنید داره به من زور میگه؟
شیخ بهایی تعجب میکنه که ای بابا خود پیرمرد حضرت رو میشناخت و کارشونو راه ننداخت؟؟؟؟ دخالت نمیکنه... از محل خودش خارج میشه و میره در حالیکه غرق در افکار خودش بود... ناگهان متوجه میشه که حضرت از پشت سر شیخ رو مورد خطاب قرار میدن و به اسم صدا میکنن و میفرمان:
- شیخ بهایی!! اگر شماهم مثل این پیرمرد به کارهاتون دقت کنین و اهل مراقبت از حق الناس باشید لازم نیست دنبال ما بگردید و بیایید سراغ ما... ما میاییم سراغتون...


البته که بصورت دیگری هم نقل شده که شیخ بهایی با زحمت بوسیله علم جفر مکان حضرت حجت ارواحنا فداه را پیدا میکند و به دکان پیرمرد میآید حضرت به شیخ میفرمایند به مضمون که چرا اینقدر زحمت میکشی مثل این پیرمرد باش تا ما به نزدت بیاییم ..... و شیخ بهایی میبیند که پیرزنی قفلی را برای فروش به نزد پیرمرد آورد و او قیمت واقعی اش را به او میگوید وپیرزن با تعجب میگوید که همچراغهای شما قیمتی بسیار کمتر پیشنهاد دادند .....

میگن یکی از ایران خاسته بره پیش امام صادق(ع).
خیلی عاشق امام بوده همه ی شهر میدونستن.
یه روز با خودش گفت : حالا که من میخوام برم پیش آقا بهتره زبان عربی یاد بگیرمو فول که شدم برم اونجا که راحت با آقا حرف بزنم.
میره کلاس ثبت نام میکنه و عربی رو با لهجه قبیله بنی هاشم فول میشه.
با کلی مشقت و درد و رنج میرسه خدمت امام.
امام شروع میکنن با زبون و لهجه ی خود طرف باهاش صحبت کردن .
طرف کپ میکنه !!!!!!!!!!!!!!!!
امام (ع)میگن : پاشو برو داداش . تو هنو امام زمانتو نشناختی و ادعای حبشو داری.

من همش میترسم از این آدمها باشم :hey:

بازی قایم موشک رو تو بچگی یاتون میاد چشم میذاشتیم و می شمردیم تا پنجاه ... 47 - 48 - 49 - 50 ، بیام ؟ ... اومدما ... و میرفتیم دوستی رو که پنهان شده پیدا کنیم ... باید همه جا رو می گشتیم . بزرگ شدیم و کودکی هامون فراموشمون شده گویا ؛ که هنوز یک دوست غایب از نظر داریم ... دوستی که به زبون میگیم دوستش داریم و میخوایم پیداش کنیم و ببینیمش ، ولی به جستجوش نپرداختیم ...

=============

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد ...

شاعر : علیرضا قزوه "

به نام خدا
عرض سلام واحترام

مطالبی را که می آورم،برگرفته از نرم افزار آخرین منجی هست
:
http://www.askdin.com/thread6587.html


نشانه های ظاهری حضرت مهدی (عج) :


ما شيعيان:

دلبري داريم كه از صاحبدلان دل مي برد



غمزه اي مشكل گشا دارد كه مشكل مي برد



گر نقاب از چهره گيرد آن نگار نازنين



پرتو رخساره اش دلهاي مايل مي برد



و امامي داريم كه هم جمال دارد و هم كمال، هم صورت زيبا و نوراني دارد و هم سيرت پر بار و نوراني، هم دست خدمت و مهرباني بر خلق دارد و هم ايمان عميق و سرشار از معنويت به سر منشأ معدن عظمت، خداي جليل و جميل. آنچه پيش رو داريد، نگاهي است به گوشه هايي از زيباييهاي ظاهري حضرت مهدي عليه السلام.



در چمنِ جمعِ جمال و كمال



حضرت مهدي ندارد مثال



1. زيبا روي نوراني

مهدي صاحب الزمان عليه السلام از معدود انسانهايي است كه از نهايت زيبايي صورت و اندام برخوردار است، تا آنجا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در باره او فرمود: «اَلْمَهْدِيُّ طَاوُوسُ اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَيْهِ جَلَابِيبُ النُّورِ؛ (1) مهدي طاووس اهل بهشت است كه جامه هايي از نور او را در بر گرفته است.»



اي به دلها درد عشقت، جاودانه، جاودانه



مي كشم بار غمت را عاشقانه، عاشقانه



اي كه طاووس بهشتي جلوه اي كن جلوه اي كن



تا به كي اي مرغ قدسي جاي تو در آشيانه



در باره چهره آن حضرت، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «اَلْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ الدُّرِّيِّ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِيٌّ؛ (2) مهدي از نسل من است. سيمايش چون ماه تابان و رنگش عربي (گندم گون) است.»

و اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «حَسَنُ الْوَجْهِ حَسَنُ الشَّعْرِ يَسِيلُ شَعْرُهُ عَلَي مِنْكَبيْهِ وَ نُورُ وَجْهِهِ يَعْلُو سَوَادَ لِحْيَتِهِ؛ (3) زيبا چهره و زيبا موي است و موي او بر شانه هايش فرو ريخته و درخشندگي چهره اش بر سياهي محاسنش غلبه مي كند.»

2. خال زيباي صورت

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «اَكْحَلُ الْعَيْنَيْنِ كَثُّ اللِّحْيَةِ عَلَي خَدِّهِ الْاَيْمَنِ خَالٌ؛ (4) ديدگان مباركش سرمه كشيده، محاسن مباركش پرمو و بر گونه راست او يك خال است.»

و علي عليه السلام فرمود: «مهدي ديدگاني مشكي، موهايي پر پشت، چهره اي چون ماه تابان، پيشاني باز و درخشان، خالي [بر گونه راست] و نشاني [چون مهر نبوت در ميان دو كتف] دارد.» (5)



خال زيباي جمال دلربايت را بنازم



بوي عطر جانفزاي خاك پايت را بنازم



اي صفاي هر مصفا مهدي زيباي زهرا



از صفاي قلب مي گويم صفايت را بنازم



من گدايم من گدايم بر گدايان درِ تو



عزت و جاه و جلال هر گدايت را بنازم



3. قامت موزون

علامت ديگر براي زيبايي يك فرد، اندام موزون و قد و قامت متناسب اوست كه حضرت مهدي عليه السلام از اين نعمت نيز برخوردار است.

امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: «لَيْسَ بِالطَّوِيلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَةِ مُدَوَّرُ الْهَامَةِ وَاسِعُ الصَّدْرِ صَلْتُ الْجَبِينِ مَقْرُونُ الْحَاجِبَينِ عَلَي خَدِّهِ الْاَيْمَنِ خَالٌ كَاَنَّهُ فُتَاتُ الْمِسْكِ عَلَي رَضْراضَةِ الْعَنْبَرِ؛ (6) دراز قامت متكبر و كوتاه قامت چسبيده [به زمين كوتوله] نيست، بلكه ميان قامت است، سيمايي گرد، سينه اي فراخ، پيشاني اي باز و ابرواني به هم رسيده دارد و خالي بر گونه راست اوست چون دانه مشك كه بر قطعه عنبر ساييده شده است.»

4. چهره جوان و تغيير ناپذير

از نشانه هاي ديگري كه باعث زيبايي چهره آن حضرت شده است، اين است كه بعد از قرنها به سر بردن در غيبت كبري، هنگامي كه ظهور مي كند، به صورت جواني است كه سيماي جواني از آن نمايان است و گذشت زمان آن اندام زيبا را پير و فرسوده نكرده است.

امام صادق عليه السلام فرمود: «اِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ الْبَلِيَّةِ اَنْ يَخْرُجَ اِلَيْهِمْ صَاحِبُهُمْ شَاباًّ وَ هُمْ يَحْسَبُونَهُ شَيْخا كَبِيرا؛ (7) از امتحانات بزرگ [خداوندي] است كه صاحبشان به صورت جواني ظاهر مي شود، در حالي كه آنها او را پيري كهنسال تصور مي كنند.»و در حديث ديگر فرمود: «در صاحب الزمان نشاني از حضرت يونس هست و آن اينكه بعد از غيبتش، به صورت جواني ظاهر مي شود.» (8)

يوسف كنعان عشق بنده رخسار اوست



خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست



موسي عمران عشق طالب ديدار اوست



كيست سليمان عشق بر در او يك فقير



و امام هشتم عليه السلام فرمود: «عَلَامَتُهُ اَنْ يَكُونَ شَيْخَ السِنِّ شَابَّ الْمَنْظَرِ حَتَّي اِنَّ النَّاظِرَ اِلَيْهِ لَيَحْسَبُهُ ابْنَ اَرْبَعِينَ سَنَةً اَوْ دُونَهَا وَ اِنَّ مِنْ عَلَامَتِهِ اَنْ لَا يَهْرَمَ بِمُرُورِ الْاَيَّامِ وَ اللَّيَالِي عَلَيْهِ حَتّي يَأْتِيَ اَجَلُهُ؛ (10) از نشانه هاي او سيماي جواني او در سن كهولت است كه هر كس او را ببيند، او را چهل ساله يا كمتر تصور مي كند و از نشانه هاي او اين است كه با گذشت روزها و شبها پير نشود تا اجلش فرا رسد.»

ادامه دارد.....

5. قدرت بدني وصف ناپذير

يك رهبر جهاني علاوه بر اندام متناسب و زيبا بايد كه از قدرت بدني متناسب نيز برخوردار باشد. حضرت مهدي عليه السلام را هم وراثت ياري مي كند كه داراي بدن و قدرت حيدرگونه مي باشد و هم دست قدرت و عنايت الهي پشت سر او است و به او توان تصرف تكويني در موجودات را داده است. در اين باره امام صادق عليه السلام فرمود:

«اِنَّ الْقَائِمَ اِذَا خَرَجَ كَانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِياًّ فِي بَدَنِهِ لَوْ مَدَّ يَدَهُ اِلَي اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَي وَجْهِ الْاَرْضِ لَقَلَعَهَا وَلَوْ صَاحَ بِالْجِبَالِ تَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا لَا يَضَعُ يَدَهُ عَلَي عَبْدٍ اِلَّا صَارَ قَلْبُهُ كَزُبُرِ الْحَدِيدِ؛ (11) قائم عليه السلام هنگامي كه ظهور مي كند، در سن كهولت خواهد بود، ولي با سيماي جواني و نيروي بدني قوي كه اگر دستش را به سوي قوي ترين درخت روي زمين بكشد، از ريشه بر مي كند و اگر بر كوهها بانگ بزند، سنگهايش فرو ريزد. دستش را بر هيچ بنده اي نمي گذارد، جز آنكه قلبش چون قطعه آهن محكم و استوار مي گردد.»

از اين روايت، ولايت تكويني حضرت بر جهان هستي به خوبي نمودار مي شود. در روايت ديگري علاوه بر قدرت تكوينيِ دست آن حضرت، به قدرت تكويني نگاه و چشمانش نيز اشاره شده است. امير مؤمنان عليه السلام در اين باره مي فرمايد: «يُؤْمِي لِلطَّيْرِ فَيَسْقُطُ عَلَي يَدِهِ وَ يَغْرِسُ قَضِيبا فِي الْاَرْضِ فَيَخْضَرُّ وَ يُورِقُ؛ (12) به مرغ نگاه [يا اشاره] مي كند، به دست مباركش مي افتد. چوبي را در زمين مي كارد، سبز مي شود و برگ مي آورد.»

6. دو علامت ديگر

علي عليه السلام فرمود: «بِظَهْرِهِ شَامَتَانِ شَامَةٌ عَلَي لَوْنِ جِلْدِهِ و شَامَةٌ عَلَي شِبْهِ شَامَةِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله؛ (13) در پشت او دو خال [و دو علامت] است كه يكي به رنگ پوستش و ديگري شبيه خال [و مهر[ پيامبر صلي الله عليه و آله است.» و امام باقر عليه السلام فرمود: «بِالْقَائِمِ عَلَامَاتٌ... شَامَةٌ تَحْتَ كِتْفِهِ الْاَيْسَرِ، تَحْتَ كِتْفَيْهِ وَرَقَةٌ مِثْلُ الاْآسِ؛ (14) در وجود قائم علامتهايي هست... خالي [شبيه مهر نبوت] زير شانه چپش مي باشد و زير هر دو شانه اش برگي مثل برگ آس است.»

7. بوي خوش

از نشانه هاي ديگر آن حضرت، بوي عطر جانفزايي است كه از آن وجود نازنين به مشام مي رسد؛ همان گونه كه از رسول اكرم صلي الله عليه و آله استشمام مي شد و در حديث معروف، نقل شده: وقتي امام حسن و امام حسين و امير مؤمنان عليهم السلام به ترتيب وارد شدند، بوي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله را متوجه شدند. مهدي عليه السلام نيز وارث چنين كسي است.

امام رضا عليه السلام فرمود: «وَ تَكُونُ رايِحَتُهُ اَطْيَبَ مِنْ رَايِحَةِ الْمِسْكِ؛ (15) بوي خوش او از بوي خوش مشك معطرتر است.»

گر رخ گشايد رونق افزايد چمن را



ارزان كند اِسْپر و هم مُشكِ ختن را



گل برگ رنگش ارغوان را سُخره دارد



پيچيده مويش نسترين و نسترن را



ابي نعيم محمد بن احمد انصاري از كامل بن ابراهيم كه از گروه مفوّضه بود، نقل مي كند كه مي گويد: نزد امام حسن عسكري عليه السلام رفتم و با خود گفتم: وارد بهشت نمي شود، مگر كسي كه عقيده من را داشته و سخن من را بگويد. بعد از سلام و برخي مسائل نزد دَرِي نشستم كه پرده بر آن آويخته بود، «فَجَاءَتِ الرِّيحُ فَكَشَفَتْ طَرَفَهُ فَاِذَا اَنَا بِفَتيً كَاَنَّهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ مِنْ اَبْنَاءِ اَرْبَعَ سِنِينَ اَوْ مِثْلِهَا...؛ (16) پس باد آمد و پرده را كنار زد، ناگهان كودكي چهارساله يا شبه آن همچون پاره ماه ديدم.»سپس ادامه مي دهد:

او گفت: اي كامل بن ابراهيم! از اين سخن او تنم لرزيد و به من الهام شد كه بگويم: «لبيك يا سيدي؛ بلي اي آقاي من!»پس فرمود: آمده اي نزد حجت خدا كه از او بپرسي: آيا جز كسي كه هم مسلك توست، بهشت مي رود؟ عرض كردم: بلي قسم به خدا! پس فرمود: در اين صورت بهشتيان خيلي اندك خواهند بود. قسم به خدا! حقّي ها داخل بهشت نمي شوند. عرض كردم: اي آقاي من! حقّي ها كيستند؟ فرمود: گروهي كه [خيال مي كنند] علي را دوست مي دارند و به حق او قسم ياد مي كنند، در حالي كه حق و فضل و برتري او را نمي دانند.... سپس پرده دوباره به حال خود برگشت؛ به گونه اي كه من قدرت كنار زدن آن را نداشتم.

امام حسن عسكري عليه السلام نگاهي متبسّمانه به من كرد، آن گاه فرمود: «چرا نشسته اي در حالي كه حجت خدا از حاجت قلبي و دروني ات خبر داد و فهماند كه حجت بعد از من كيست!»پس من بيرون آمدم و از آن روز به بعد او (حضرت مهدي عليه السلام ) را نديدم.» (17)


پي نوشت :

1. روزگار رهايي، كامل سليمان، ترجمه علي اكبر مهدي پور، نشر آفاق، چاپ سوم، 1376، ج 1، ص 122؛ منتخب الاثر، صافي گلپايگاني، ص 147؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 164؛ ر. ك: مكيال المكارم، محمد تقي موسوي اصفهاني، مؤسسة الامام المهدي، 1404 ق، ج 1، ص 67.

2. روزگار رهايي، ج 1، ص 121؛ منتخب الاثر، ص 185؛ كشف الغمة، ج 3، ص 259؛ مكيال المكارم، ص 67.

3. بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، دار احياء التراث، ج 51، ص 36؛ روزگار رهايي، ج 1، ص123.

4. روزگار رهايي، ج1، ص 122؛ منتخب الاثر، ص 166.

5. روزگار رهايي، ج 1، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 51؛ منتخب الاثر، ص 186.

6. بحارالانوار، ج 51، ص 3 و 19، روزگار رهايي، ج 1، ص 128.

7. روزگار رهايي، ج 1، ص 126؛ منتخب الاثر، ص 258.

8. بحارالانوار، ج 52، ص 287؛ روزگار رهايي، ج 1، ص 126؛ منتخب الاثر، ص 285.

منبع : ماه نامه مبلغان - شماره 74
نويسنده : جواد خرّمي

سلام به همگي :Gol:
ولايت:hamdel: امام زمان:hamdel: مبارككككك
دوست داشتم اين تاپيك دوست داشتني تو اين روز عزيز بياد بالا.
مديران عزيز لطف كنند اگه مي خواستن پستمو پاك كنن.:ok:
در پناه حق باشيد انشاءالله

[="darkorchid"]يكم احساس حضورش كافيه براي شناخت...
زياد پيچيدش نكنيد....
هم نورش، هم سايه اش.. داره آروممون ميكنه... همين...!
[/]

موضوع قفل شده است