جمع بندی خودکشی برای رهایی از بی عدالتی و سرکوب میل جنسی

تب‌های اولیه

235 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مضطرب;992433 نوشت:
ای کاش آیات رو کامل می نوشتید !
فرشتگان حفیظ :

[SPOILER]

(وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یرْسِلُ عَلَیکمْ حَفَظَةً حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَکمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یفَرِّطُونَ ) (5).

«و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانی بر شما می ‏فرستد تا هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالی که کوتاهی نمی‏ کنند».

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ

آدمی را فرشتگانی است که پیاپی به امر خدا از رو به رو و پشت سرش، می آیند و نگهبانیش می کنند خدا چیزی را که از آن مردمی است دگرگون نکندتا آن مردم خود دگرگون شوند چون خدا برای مردمی بدی خواهد، هیچ چیز مانع او نتواند شد و ایشان را جز خدا هیچ کارسازی نیست

[/SPOILER]

ظاهر این آیات آن است که خداوند به گروهى از فرشتگان ماموریت داده که در شب و روز به طور متناوب به سراغ انسان بیایند و از پیش رو و پشت سر نگاهبان و حافظ او باشند.
بدون تردید انسان در زندگى خود در معرض آفات و بلاهاى زیادى است، حوادثى از درون و برون، انواع بیمارى ها، میکروب ها، انواع حادثه ها و خطراتى که از زمین و آسمان مى جوشد، انسان را احاطه کرده اند، مخصوصاً به هنگام کودکى که آگاهى انسان از اوضاع اطراف خود بسیار ناچیز است و هیچ گونه تجربه اى ندارد، در هر گامى خطرى در کمین او نشسته است.
در روایتى از امام باقر(علیه السلام)مى خوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود: «به فرمان خداانسان را حفظ مى کند از این که در چاهى سقوط کند یا دیوارى بر او بیفتد یا حادثه دیگرى براى او پیش بیاید، تا زمانى که مقدّرات حتمى فرا رسد، در این هنگام آنها کنار مى روند و او را تسلیم حوادث مى کنند، آنها دو فرشته اند که انسان را در شب حفظ مى کنند، و دو فرشته اند که در روز که به طور متناوب به این وظیفه مى پردازند».

در حدیثدیگرى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: ما مِنْ عَبْد الاّ وَ مَعَهُ مَلَکانِ یَحْفَظانِهِ فَاذا جاءَ الْامْرُ مِنْ عِنْدِ الّلهِ خَلِّیا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ امْرِ الّله: «هیچ بنده اى نیست مگر این که دو فرشته با او هستند و او را محاظت مى کنند اما هنگامى که فرمان قطعى خداوند فرا رسد او را تسلیم حوادث مى کنند». (بنابراین آنها او را تنها از حوادثى که به فرمان خداقطعیت نیافته، حفظ مى کنند).

خداوند نگهبان مثل اینکه به این شرایط رضایت دارد و مشیت الهی این است که بعضی اینگونه به فلاکت بیفتند ؟


عالی بود عالی بود. احتمالا خداوند متعال به این کار من رضایت داشته. نمی خواهم الان کارم را توجیه کنم و فقط همین که برای مدتی خدا به این کار من یعنی فلاکت و کثافت من راضی بوده می تونه حجت خوبی باشه برای روز قیامت برای این که خودکشی من رو کاملا توجیه کنه.

سلام علیکم

برای تغییر در خود و در اطرافمان باید اشتباهات خودمان را بشناسیم و رفع اشکال کنیم نه سرزنش خود بدرد میخورد نه انداختن به گردن این و آن .

اما مساله خدا مطرح شد در حال بد . در این حال حتی کیک خامه ای توی دهن شیرین نیست بی انصافان گرامی

حالا من سوال دو دارم ازتان .

۱ - هرچی من میخوام به صلاح من است . کسی هست اینو ثابت کنه که جمله درستیه ؟

۲ - من خدا رو میشناسم . میدونم چی از من خواست و من اون رو انجام دادم . ولی در عوض خواسته من را جواب نداد پس او مسئول نیست یا اصلا وجود ندارد

آیا کسی هست صحت این مطلب رو بتونه اثبات کنه ؟

سلام علیکم

برای تغییر در خود و در اطرافمان باید اشتباهات خودمان را بشناسیم و رفع اشکال کنیم نه سرزنش خود بدرد میخورد نه انداختن به گردن این و آن . برای تغییر در شرایط شجاعت اولین نیاز است

اما مساله خدا مطرح شد در حال بد . در این حال حتی کیک خامه ای توی دهن شیرین نیست بی انصافان گرامی

حالا من سوال دو دارم ازتان .

۱ - هرچی من میخوام به صلاح من است . کسی هست اینو ثابت کنه که جمله درستیه ؟

۲ - من خدا رو میشناسم . میدونم چی از من خواست و من اون رو انجام دادم . ولی در عوض خواسته من را جواب نداد پس او مسئول نیست یا اصلا وجود ندارد

آیا کسی هست صحت این مطلب رو بتونه اثبات کنه ؟

مسلم;992418 نوشت:
قیقت چیزی میان این دوست، قطعا خداوند قوانینی خلق کرده که هرگز آنها را زیر پا نخواهد گذاشت، چون در این صورت جهان دچار هرج و مرج شده وعلوم طبیعی و مهندسی از هم خواهد پاشید، اما از آن طرف اینطور نیست که چون همه چیز قانونمند و قاعده مند است دستش از دخالت در آن کوتاه باشد.
حالا تصور کنید کودکی می خواهد برود سراغ خودارضایی کردن. این کودک فهم درستی از این موضوع نداره و فقط لذتش را می فهمه. بنابراین نمی شود گفت که تقصیری داره. الان خدا نباید جلوی این بچه را بگیره که نره سراغ اون کار؟؟ شما چرا فکر می کنید من توقع معجزه دارم. مگه فقط با معجزه می شه نری سراغ اون کار. مثلا قبل از این که کودک بره سراغ اون کار پدر و مادرش اون رو از این کار ترسونده باشند یا این که محیطش طوری نباشه که باعث بشه اون کودک به این کار سوق داده نشه. فرمودید که خدا دستش از دخالت کردن در این دنیا کوتاه نیست. آیا این جا جزو اون جاهایه که دست خدا از دخالت کردن در این دنیا و در نظام سبب و مسببی کوتاهه و مثلا جاهای دیگر دستش بازه؟ در این صورت چگونه باید فهمید که دست خدا کجا بازه و کجا بسته است؟ معیار باز و بسته بودن دست خدا در این عالم چیست؟ بگذارید در مورد حدیثی که در زیر از نهج البلاغه نوشتید بپرسم. این حدیث بیان می کند که هر کس آخرتش را اصلاح کند خداوند دنیایش را اصلاح خواهد کرد. من منظور از این که آخرتش را اصلاح کند نمی دانم اما فرض کنیم من بخواهم به این حدیث عمل کنم و درصدد برایم که آخرتم را اصلاح کنم و راهش را هم بلد باشم. اما این سوال در ذهن من پیش میاد. آیا خدا می تونه دنیای من رو اصلاح کنه؟ اولین جوابی که ذهن من به می گه اینه که خدا نتوانست زمانی که به خودارضایی (که عمل اعتیادآوریه و دودمان آدم رو به باد می ده) می خواستی بیفتی اون هم با وجودی که بچه ای بودی که نمی دانستی این چیست جلوی تو را بگیره که حداقل تا زمانی که نفهمیدی این چیه بهش مبتلا نشی اون وقت می خواد امر دنیای تو را اصلاح کنه. یا همین آیه ی ((الیس الله بکاف عبده)) . اصلا این آیه مال کجاست؟ آیا خدایی که مراقب نیست که طفلی 10 ساله به کثافت و بدبختی کشیده نشه می تونه کافی بندگانش باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به نظر من باید گزینه ی الف را انتخاب کنیم و این حدیث و آیه و مشابه اون را یا بریزیم دور یا تفسیر درست تری ازشون پیدا کنیم. شاید حقیقت اینه که خدا هیچ دخالتی در عالم دنیا نمی خواد بکنه و یا نمی تونه بکنه. شما می دانید خودارضایی چه بلایی سر من آورده؟؟ زمانی که من عقل به سرم آمد و فهمیدم که خودارضایی چه بلایی سر آدم میاره معتاد حرفه ای شده بودم. انسانی که خودارضایی می کنه ممکنه همین جا نشسته و داره فکر می کنه در اثر تحریکات ارضا بشه. خدایا به چه کسی لعنت بفرستم که هم دنیام رو خراب کرد و هم آخرتم رو. خدایا کافی من کیه؟ شما که معلوم نیست کجایی حداقل یکی رو معرفی کن تا ما بدبخت ها بریم پیشش.

شروحیل;992442 نوشت:
سلام و عرض ادب

تو دنیای که من زندگی می کنم ، تو تک تک لحظاتش خدا هست

واقعیت رو بگم

من نمی دونم که شما چرا این قدر از خودتون تعریف می کنید؟ انگار که خود را از الگوهای بشر می دانید.
شروحیل;992442 نوشت:
وقتی مشکلی برام پیش می آد

می فهمم که خدا زده تو گوشم

نه برای این که با من مشکل داره

بلکه برای اینکه دوستم داره و می خواد اشتباهاتم رو اصلاح کنم و راه درست رو پیدا کنم و به سعادت برسم

الان به نظر شما خدا در 10 سالگی زد توی گوش من که به این وضع گرفتار شدم.
شروحیل;992442 نوشت:
هر مشکل و زمین خوردن
من از بس زمین خوردم دیگه نمی تونم بلند شم. یعنی نمی خوام بلند شم چون نمی خوام یک بار دیگه زمین بخودم.

badbakht1;992455 نوشت:
حالا تصور کنید کودکی می خواهد برود سراغ خودارضایی کردن. این کودک فهم درستی از این موضوع نداره و فقط لذتش را می فهمه. بنابراین نمی شود گفت که تقصیری داره.

خب ما هم که نگفتیم شما مقصر بوده اید، شما بالاخره ناخواسته و در سن کودکی به چنین رفتاری مبتلا شدید خب عیبی نداره، اما ماندن در این گناه در سن بزرگسالی چه؟!
دست خدا هم هیچ کجا بسته نیست اما ما نمیتوانیم برای او تعیین کنیم که کجا دخالت کند و کجا نکند!!

ببینید برادر عزیز ما اصلا کاری به گذشته نداریم، بالاخره شرایط فعلی شما این است حالا می خواهید چه کنید؟ میخواهید همینطوری بمانید؟
آنچه شما را از حرکت باز میدارد این است که گمان می کنید نه دنیا دارید و نه آخرت

badbakht1;992455 نوشت:
خدایا به چه کسی لعنت بفرستم که هم دنیام رو خراب کرد و هم آخرتم رو

من برای شما آیه و روایت آوردم که به محض پشیمانی گناه انسان از نامه عملش پاک میشود، چه به زبان استغار کند و چه حتی با زبان استغفار نکند؛ این ابراز ناراحتی شما در این سایت نشان میدهد خودتان هم مشتاق ماندن در این وضع نیستید پس چرا خدا باید شما را عقوبت کند؟ خودتان هم می گویید در سنین کودکی و از سر جهالت وارد این مسئله شدید پس چرا گمان می کنید خداوند از شما به خاطر ورود به این مسئله بازخواست خواهد کرد؟

اگر شما قرار است تصمیم گیرنده باشید پس چرا به خدا حمله می کنید؟ اگر خدا قرار است تصمیم گیرنده باشد خودش دارد می گوید من بازخواست نمی کنم تا زمانی که شما ناراحت هستید و دنبال راهکاری برای ترک می گردید. پس مشکل این وسط چیست؟

در مورد دنیای شما هم اگر باور نمی کنید با کارشناسان مشاوره صحبت کنید بوده اند کسانی که سال ها گرفتار این مسئله بوده اند اما با ورزش و تغذیه سالم و روحیه با نشاط همه عوارض آن را جبران کرده اند و برای بعد از ازدواجشان هم مشکلی پیش نیامده.

فقط یک یا علی(ع) می خواهد، یک یا علی(ع) بگویید و با مدد گرفتن از کارشناسان مشاوره راه جدیدی را آغاز کنید، حیف است خودتان را در قفس افکارتان زندانی کنید.
انسان های ضعیف که خود را ناتوان از تغیر شرایط می دانند دنبال مقصر می گردند تا از عذاب وجدان خلاص شوند، اما انسان های قوی شرایط را عوض می کنند.

badbakht1;992456 نوشت:
من نمی دونم که شما چرا این قدر از خودتون تعریف می کنید؟ انگار که خود را از الگوهای بشر می دانید.
الان به نظر شما خدا در 10 سالگی زد توی گوش من که به این وضع گرفتار شدم.
من از بس زمین خوردم دیگه نمی تونم بلند شم. یعنی نمی خوام بلند شم چون نمی خوام یک بار دیگه زمین بخودم.

سلام .
جناب بدبخت ... کاشکی کمی توجه میکردید که مقصد و منظور جناب شروحیل چی هست و بعدش اینجوری باهاشون صحبت میکردید ...
یکی از مهمترین مسایل در ارتباطات این هستش که بتونیم در کلام بفهمیم شخص مقابلمون در چه نقطه احساسی قرار گرفته ...

وقتی من پست جناب شروحیل رو خوندم ... تماما فهمیدم که قصدشون کمک کردن هست ...
جسارتا من از نوع پاسخ دادن شما خوشم نیومد ...

...
در مورد خودارضایی ..
خودارضایی از نفس هست ... و مهترین کار این هستش که شما نمیتونید نفستون رو مهار کنین ...
و اگر بتونید این کار رو بکنین ... میتونین در درون آسمانها پرواز کنین ...

کسی نزد امام صادق رفته بود و کارهای محیر العقول انجام میداد ... آنچنانچه خوده ایشان هم تعحب کرده بود ... حضرت از ایشان سوال میپرسه که چگونه چنین قدرتهایی رو کسب کردی ... ایشون هم در جواب میگه ... هر چیزی که نفسم بهم میگفت ... عکش رو انجام میدادم ...

شما اگر خودارضایی رو ادامه بدین ... مشگل بدنی براتون وجود نمیاد ... آنچنانچه جناب حمید رضا هم بهش اشاره کردند ...
مشگلی که براتون بوجود میاد اینه که رویه تن و بدنتون کنترل نخواهید داشت ...

نمیتونید از قدرتهاتون استفاده کنید و ...
اینی هم که خیلی ها عنوان میکنند برای مقابله با خودارضایی به سمته روزه گرفتن برین به این خاطره این هستش که نفسشون رو قوی کنند ... اعتماد به نفسشون رو بالا ببرند .

راهکاره شما مراقبه نفس هست ...
نباید عصبانی بشید
نباید بترسید
نباید غصه بخورید
نباید تحریک بشید

باید بتونید اجساساتتون رو مدیریت کنین ... که در مباحث روانشناسی روشهای زیادی براش هست ... مثلا روش nlp یکی از روشها برای مدیریت احساسات هست ...

شما در مساله خودارضایی ... اونقدر اراده به خرج میدید و در نهایت شکست میخورید ... در روش nlp بحث به گونه ای هست که بدون خرج کردن انرژی توانمند میشید ... و عادت سازی میکنید ...

طوری میشه که خ.ا. رو فراموش میکنید .

شروع کنین به مراقبه نفس ...

ببینید ...
من جای دیگه هم گفتم ...

باید بدونیم که ما به این دنیا اومدیم که بتونیم با نفسمون مباره کنیم ... اسمش هم جهاد اکبر هست ....
برای همین اومدیم دنیا ...

دروغ گفتن و تهمت زدن و .... بعضی جاها جایز میشه ...

ولی اصل مراقبه نفس هست ...
شما تجربه اش رو نداری ... برای همین هست که منظورم رو نمیفهمی ...

من یه دوست داشتم که خیلی مذهبی بود ... بهش گفتم حاصل این همه مذهبی بودنت چی هست ...
بهم جواب داد ... کاری که بخوام رو میتونم بکنم و کاری که نخوام رو کنار میزارم ....

میگفت در یک روز سوسیس و کالباس رو از زندگیش حرف کرده ...

در حالیکه برای خیلی ها زمان زیادی میبره ...

کاره شما در درون این دنیا ... دقیقا همین هست ... باید جلوش رو بگیری ....
این مهمترین وظیفت هست ... نماز و روزه چیزهای جنبی هست ...

بشین انتگرال بگیری ... حد و مشتق بگیر ... هزار تا کتاب روانشناسی بخون .... تا بتونی خودت رو مدیریت کنی ....

badbakht1;992450 نوشت:
عالی بود عالی بود. احتمالا خداوند متعال به این کار من رضایت داشته. نمی خواهم الان کارم را توجیه کنم و فقط همین که برای مدتی خدا به این کار من یعنی فلاکت و کثافت من راضی بوده می تونه حجت خوبی باشه برای روز قیامت برای این که خودکشی من رو کاملا توجیه کنه.

من جواب شما را به آقای مضطرب عزیز دادم، و حتما قانع کننده بوده که پستشون رو حذف کردند:

مسلم;992440 نوشت:
همواره در تاپیک های بسیاری گفته ام که بیشتر انحرافات درون دینی نشأت گرفته از نگاه گزینشی به آیات و روایات است، یعنی اینکه انسان به جای اینکه همه آیات و روایات را با هم ببیند یکی، دو روایت را گرفته و چشم بر روی بقیه می بندد!!

من فقط همین مقدار عرض کنم که اگر آن برداشتی که شما از این آیات و روایات دارید درست باشد هیچ حادثه ای نباید برای کسی بیفتد؛ هیچ مسلمانی نباید دچار گناه بشود روشن است که این نه منطقی است، و نه مطابق آن چیزی است که ما در جامعه می بینیم.
وقتی انسان با اختیار خودش که نشأت گرفته از ضعف اراده است خود ارضایی را دوست دارد و نمی تواند جلوی خودش را بگیرد چه توقعی از ملائکه دارید؟ که بیایند بزنند پشت دستش؟! پس فلسفه ی اختیار انسان چه میشود؟ فلسفه قوانین عالم چه میشود؟!

نقش دعا و صدقه و توسل و ملائکه حفیظ و مانند آن فقط مقتضی است، اینها نیروهای کمکی هستند، اصل ماجرا به دست خود انسان است، من قبلا هم گفتم اینها مانند دکمه turbo هستند که فقط در زمان حرکت اتومبیل کار می کنند، و این حرکت به دست خود انسان است، اگر انسان حرکت نکند هیچ کدام از این دکمه ها کار نمی کنند.
بنابراین اگر انسانی حرکت نمی کند، دوست دارد خودش را از پشت بام پایین بیندازد یا انسانی که از خودارضایی لذت می برد و اراده بر ترک آن ندارد چه توقعی از ملائکه حفیظ دارید؟
این که اسلام بر تربیت صحیح فرزندان از کودکی تأکید می کند به چه معناست پس؟ به این معنا که امکان انحراف انسان از همان دوران کودکی وجود دارد، هرگز اسلام نفرموده کودکان را رها کنید ما هواشون رو داریم!

مسلم;992465 نوشت:
دست خدا هم هیچ کجا بسته نیست اما ما نمیتوانیم برای او تعیین کنیم که کجا دخالت کند و کجا نکند!!
من نمی گم که ما تعیین کنیم بلکه می پرسم که آیا معیاری وجود دارد که ما با آن بتوانیم بفهمیم که خدا کجا می تواند دخالت کند و یا کجا می خواهد دخالت کند و کجا نمی تواند یا نمی خواهد دخالت کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مسلم;992465 نوشت:
حالا می خواهید چه کنید؟ میخواهید همینطوری بمانید؟
ببینید من کسانی را که مثلا می آیند در تلویزیون و یا در جاهای دیگر و می گویند و ابراز می کنند ((که خدا پشتیبانشان است و حس می کنند که خدا پشتیبانشان است)) را که می بینم آن قدر عصبانی می شوم و حرصم می گیره که حتی از شدت خشم گریه می کنم . این سوال برایم پیش می آید که چرا خدا من رو رها کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الان وجودم به قدری از نفرت پر شده که اولا می خواهم انتقامم را از پدر و مادرم و هم از اون آدم هایی که گفتم رو بگیرم و سپس خودم را بکشم و راحت کنم. این تاپیک را زدم بلکه شاید بتوانم از لابه لای جواب ها بفهمم که شاید خدا من رو رها نکرده ولی جواب متقنی پیدا نکردم.
مسلم;992465 نوشت:
پس مشکل این وسط چیست؟
مشکل این وسط این است که خدا مرا دوست ندارد؟ این چیزی است که با گوشت و پوست و استخوانم آن را لمس کرده ام. به قولی به آن علم حضوری دارم. فرض کنید یک نفر دستش درد می کند. این آدم هر چه قدر برای شما توضیح بدهد تا شما از قبل تجربه ای از درد نداشته باشید نمی توانید بفهمید که او چه می کشد. شما هیچ وقت تجربه ی اون لحظه رو نداشتید که وقتی پیش میاد حس می کنید که دیگر همه چیز تمام شده است. من چگونه جوشش نفرت در سلول های بدنم و رگ های خونم را برای شما توضیح بدهم؟ من چگونه برای شما توضیح بدهم که چه حسّیه وقتی واقعا درک می کنی که هیچ کس دوستت نداره؟ من چگونه برای شما توضیح بدهم که چه حسی داری وقتی تمام سلول هایت می گویند که خدا رهایت کرده است؟ آخه من چگونه به شما توضیح بدهم که خدا من رو ول کرده؟ چگونه مشکلم رو توضیح بدم؟ آیه بیار روایت بیار نصیحت کن که این طور نیست ولی من با اعماق وجودم می دانم که این طور است. شاید عقل خودم هم بهم بگه که این طور نیست اما تمام وجودم می گه که این طوره. مشکل من نه بیکاریه ، نه عدم ازدواج ، نه بی پولی و نه چیزهای دیگر. مشکل من اینه که با گوشت و پوستم لمس کردم که خدا منو دوست نداره. مشکل من اینه که احساس حقارت در وجودم تبدیل به نفرت شده است. نفرت از همه. اگر تمامی ثروت های دنیا رو هم بهم بدهند باز حس نفرت در من از بین نمی ره. مشکل من اینه که می خواهم خدا رو پیدا کنم و فقط همین یک جمله را بهش بگم که خیلی بی معرفتی. من نمی تونم آروم شم. من نمی تونم آروم شم. من نمی تونم آروم شم. آی خدا یک بار از اون بالا بیا پایین .چون وجودم را له کردند. چون عقده دارم. عقده ی جنسی. عقده ی عاطفی . عقده ی حقارت. عقده ی نفرت.
مسلم;992465 نوشت:
در مورد دنیای شما هم اگر باور نمی کنید با کارشناسان مشاوره صحبت کنید بوده اند کسانی که سال ها گرفتار این مسئله بوده اند اما با ورزش و تغذیه سالم و روحیه با نشاط همه عوارض آن را جبران کرده اند و برای بعد از ازدواجشان هم مشکلی پیش نیامده.
اگر هر کدام از عارضه هاش درست بشه عارضه ی نفرت درست نمی شه.

badbakht1;992456 نوشت:
من نمی دونم که شما چرا این قدر از خودتون تعریف می کنید؟ انگار که خود را از الگوهای بشر می دانید.

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

بنده دارم خودم رو مثال می زنم برای شما

بنده هم تمام مشکلات شما رو داشتم و الان اکثر مشکلاتم حل شده !!!

این ها رو بدین خاطر می گم که بدونید اگر بخواهید ، می تونید مشکلات رو حل کنید !

badbakht1;992456 نوشت:

من از بس زمین خوردم دیگه نمی تونم بلند شم.

می تونید بلند بشید

به خودتون انرژی منفی ندید

نگرشتون رو به دنیا عوض کنید

همه چیز قابل حل می شه

badbakht1;992456 نوشت:

نمی خوام یک بار دیگه زمین بخودم.

زمین خوردن اشکالی نداره

این زمین خوردن ها ست که شخصیت ما رو می سازه

فقط کافیه تفکر منفی رو به خودتون تلقین نکنید

نمی گم به خودتون حرف های خوب تلقین کنید

همین که تفکرات منفی رو کنار بزارید

خود به خود فکرای خوب می آد سراغتون ....

چرا اینقدر قضیه رو سختش کردی ...

یه پیشنهاده ساده هست ...

خانوم میتونم وقتتون رو بگیرم ... من 32 سالم هستش و احساس تنهایی میکنم و دوست دارم که در کنار کسی باشم ؛ احساس میکنم که میتونیم همزبان خوبی برای هم دیگه باشیم ؛ البته میخوام شرعی هم باشه .

برو توچال یا درکه ...
دخترهای بدون شوهر زیادی هر پنج شنبه ... جمعه اونجا میان ...

نکنه میترسی سیلی بخوری ؟؟؟؟

شروحیل;992473 نوشت:

بنده هم تمام مشکلات شما رو داشتم و الان اکثر مشکلاتم حل شده !!!

این ها رو بدین خاطر می گم که بدونید اگر بخواهید ، می تونید مشکلات رو حل کنید !

پس مشکل این وسط چیست؟
مشکل این وسط این است که خدا مرا دوست ندارد؟ این چیزی است که با گوشت و پوست و استخوانم آن را لمس کرده ام. به قولی به آن علم حضوری دارم. فرض کنید یک نفر دستش درد می کند. این آدم هر چه قدر برای شما توضیح بدهد تا شما از قبل تجربه ای از درد نداشته باشید نمی توانید بفهمید که او چه می کشد. شما هیچ وقت تجربه ی اون لحظه رو نداشتید که وقتی پیش میاد حس می کنید که دیگر همه چیز تمام شده است. من چگونه جوشش نفرت در سلول های بدنم و رگ های خونم را برای شما توضیح بدهم؟ من چگونه برای شما توضیح بدهم که چه حسّیه وقتی واقعا درک می کنی که هیچ کس دوستت نداره؟ من چگونه برای شما توضیح بدهم که چه حسی داری وقتی تمام سلول هایت می گویند که خدا رهایت کرده است؟ آخه من چگونه به شما توضیح بدهم که خدا من رو ول کرده؟ چگونه مشکلم رو توضیح بدم؟ آیه بیار روایت بیار نصیحت کن که این طور نیست ولی من با اعماق وجودم می دانم که این طور است. شاید عقل خودم هم بهم بگه که این طور نیست اما تمام وجودم می گه که این طوره. مشکل من نه بیکاریه ، نه عدم ازدواج ، نه بی پولی و نه چیزهای دیگر. مشکل من اینه که با گوشت و پوستم لمس کردم که خدا منو دوست نداره. مشکل من اینه که احساس حقارت در وجودم تبدیل به نفرت شده است. نفرت از همه. اگر تمامی ثروت های دنیا رو هم بهم بدهند باز حس نفرت در من از بین نمی ره. مشکل من اینه که می خواهم خدا رو پیدا کنم و فقط همین یک جمله را بهش بگم که خیلی بی معرفتی. من نمی تونم آروم شم. من نمی تونم آروم شم. من نمی تونم آروم شم. آی خدا یک بار از اون بالا بیا پایین .چون وجودم را له کردند. چون عقده دارم. عقده ی جنسی. عقده ی عاطفی . عقده ی حقارت. عقده ی نفرت. آیا این مشکلات را داشته اید؟

مبنای 2;992475 نوشت:
چرا اینقدر قضیه رو سختش کردی ...

یه پیشنهاده ساده هست ...

خانوم میتونم وقتتون رو بگیرم ... من 32 سالم هستش و احساس تنهایی میکنم و دوست دارم که در کنار کسی باشم ؛ احساس میکنم که میتونیم همزبان خوبی برای هم دیگه باشیم ؛ البته میخوام شرعی هم باشه .
برو توچال یا درکه ...
دخترهای بدون شوهر زیادی هر پنج شنبه ... جمعه اونجا میان ...

نکنه میترسی سیلی بخوری ؟؟؟؟

اون وقت بگم بیا کدوم گوری بریم زندگی کنیم؟؟؟؟؟ تازه شاید من احساس تنهایی می کنم ولی احساس نفرت در من به شدت عمیق تره. این رو چه کارش کنم؟ این رو که دیگه نمی شه با پیامک دادن و نامزد بازی و از این جور چیزها حلش کرد. می شه؟

badbakht1;992472 نوشت:

این چیزی است که با گوشت و پوست و استخوانم آن را لمس کرده ام. به قولی به آن علم حضوری دارم. فرض کنید یک نفر دستش درد می کند. این آدم هر چه قدر برای شما توضیح بدهد تا شما از قبل تجربه ای از درد نداشته باشید نمی توانید بفهمید که او چه می کشد. شما هیچ وقت تجربه ی اون لحظه رو نداشتید که وقتی پیش میاد حس می کنید که دیگر همه چیز تمام شده است. من چگونه جوشش نفرت در سلول های بدنم و رگ های خونم را برای شما توضیح بدهم؟

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

نیازی به توضیح نیست

دوستان زیادی اینجا این حس را تجربه کرده اند

بیش از نیمی از جامعه قبل از ازدواج اقدام به خود ارضایی می کنند !

و این حس در اکثر اشخاص هنگامی که اقدام به ترک خود ارضایی یا هر نوع اعتیادی می کنند ، به وجود می آید

این حس نتیجه عملکرد مغز شماست ، برای دفاع از خود ارضایی

چون از آن لذت می برد و نمی خواهد شما آن را ترک کنید

وظیفه شما این است که مغز شما هر چیزی گفت با آن مخالفت کنید !

مغز شما میگوید دنیا پر از کثافت است

شما بگویید دروغ می گویی

این همه زیبایی در دنیا هست و این همه نعمت خدادادی

مغز شما می گوید همه مقصر هستند غیر از من

شما بگویید تو هم مثل بقیه مقصر هستی

مغز شما میگوید خدا کاری برای تو نمیکند

شما بگویید دروغ می گویی

اگر من بخواهم و قدم اول را بردارم خداوند در قدم های بعدی کمک حال من خواهد بود

و...

badbakht1;992477 نوشت:
اون وقت بگم بیا کدوم گوری بریم زندگی کنیم؟؟؟؟؟ تازه شاید من احساس تنهایی می کنم ولی احساس نفرت در من به شدت عمیق تره. این رو چه کارش کنم؟ این رو که دیگه نمی شه با پیامک دادن و نامزد بازی و از این جور چیزها حلش کرد. می شه؟

برادر من ...
نفرت از چی ....

شما ریاضت کشیدید که ریاضیتون خوب شده ...
الان یادتون رفته چقدر ریاضت کشیدید !!!

باید ریاضت بکشید تا یاد بگیرید مشگلاتتون رو حل کنین ...

اصلا فرض کن من خدا هستم ... ازت چند تا سوال دارم ...

1. چجوری بهت بفهمونم دوست دارم ؟؟؟ همه مشگلاتت رو که حل کنم بچه میمونی
2. میخوام بزرگ بشی ؟؟؟ مشگلات رو خودم جلوی روت گذاشتم ... چی کار کنم ... تمام حاده ها رو برایت صاف کنم
3. میخوای ازدواج کنی ... خوب چرا تنبلی میکنی ... این همه دختر ... برو رو یکیشون رو بدست بیار ... این همه پسر که بدون پول ازدواج کردن .... از کجا معلوم دختره پولداری نصیبت نشد .

تا دلت بخواد پسرهایی رو دیدم که پولدار نبودن و دختره کار و بار برای شوهرش درست کرده

badbakht1;992476 نوشت:
پس مشکل این وسط چیست؟
مشکل این وسط این است که خدا مرا دوست ندارد؟ این چیزی است که با گوشت و پوست و استخوانم آن را لمس کرده ام. به قولی به آن علم حضوری دارم. فرض کنید یک نفر دستش درد می کند. این آدم هر چه قدر برای شما توضیح بدهد تا شما از قبل تجربه ای از درد نداشته باشید نمی توانید بفهمید که او چه می کشد. شما هیچ وقت تجربه ی اون لحظه رو نداشتید که وقتی پیش میاد حس می کنید که دیگر همه چیز تمام شده است. من چگونه جوشش نفرت در سلول های بدنم و رگ های خونم را برای شما توضیح بدهم؟ من چگونه برای شما توضیح بدهم که چه حسّیه وقتی واقعا درک می کنی که هیچ کس دوستت نداره؟ من چگونه برای شما توضیح بدهم که چه حسی داری وقتی تمام سلول هایت می گویند که خدا رهایت کرده است؟ آخه من چگونه به شما توضیح بدهم که خدا من رو ول کرده؟ چگونه مشکلم رو توضیح بدم؟ آیه بیار روایت بیار نصیحت کن که این طور نیست ولی من با اعماق وجودم می دانم که این طور است. شاید عقل خودم هم بهم بگه که این طور نیست اما تمام وجودم می گه که این طوره. مشکل من نه بیکاریه ، نه عدم ازدواج ، نه بی پولی و نه چیزهای دیگر. مشکل من اینه که با گوشت و پوستم لمس کردم که خدا منو دوست نداره. مشکل من اینه که احساس حقارت در وجودم تبدیل به نفرت شده است. نفرت از همه. اگر تمامی ثروت های دنیا رو هم بهم بدهند باز حس نفرت در من از بین نمی ره. مشکل من اینه که می خواهم خدا رو پیدا کنم و فقط همین یک جمله را بهش بگم که خیلی بی معرفتی. من نمی تونم آروم شم. من نمی تونم آروم شم. من نمی تونم آروم شم. آی خدا یک بار از اون بالا بیا پایین .چون وجودم را له کردند. چون عقده دارم. عقده ی جنسی. عقده ی عاطفی . عقده ی حقارت. عقده ی نفرت. آیا این مشکلات را داشته اید؟

سلام

دوست گرامی برای شما توضیح دادم بنده این تجربه را دارم و نیازی به توضیح نیست

این که حس می کنید تمام دنیا بر علیه شماست

و هیچ کس شما را دوست ندارد

نتیجه اعتیاد شما به خود ارضایی است و واقعیت بیرونی ندارد!!!!!

بنده در این دوره ای که شما طی می کنید ، نسبت به زمین و زمان وخدا بد بین بودم

وقتی بیرون آمدم دیدم همه هستی ، در این جهت حرکت می کند ، که به من خیری برساند

حتی این مشکلات و کثافات هم با هدف خیر خواهی است !!!!

مثل همان در گوشی معلم !!!

فقط من چشمم را روی حقیقت بسته بودم و منفی بافی می کردم !!!

شما تا این فیلتر ذهنی منفی بافی رو برندارید ، نمی تونید واقعیت رو ببینید !!!!

یکی از بهترین روش‌ها برای دور کردن افکار منفی برنامه‌ریزی است.

وقتی برنامه‌ریزی نداشته باشیم، دلهره به سراغ‌مان می‌آید.

برنامه‌ریزی را با چشم‌اندازی کوتاه‌مدت شروع کنید
و بعد از اینکه در این زمینه حرفه‌ای شدید،

برنامه‌ریزی روی اهداف بلندمدت را شروع کنید.

badbakht1;992472 نوشت:
این تاپیک را زدم بلکه شاید بتوانم از لابه لای جواب ها بفهمم که شاید خدا من رو رها نکرده ولی جواب متقنی پیدا نکردم

badbakht1;992472 نوشت:
مشکل این وسط این است که خدا مرا دوست ندارد؟ این چیزی است که با گوشت و پوست و استخوانم آن را لمس کرده ام. به قولی به آن علم حضوری دارم. فرض کنید یک نفر دستش درد می کند. این آدم هر چه قدر برای شما توضیح بدهد تا شما از قبل تجربه ای از درد نداشته باشید نمی توانید بفهمید که او چه می کشد

به همان خودِ خدا اشتباه می کنید...
آنچه که در درونتان به علم حضوری احساس می کنید هرگز آن نگاه خداوند به شما نیست، چون درون شماست، فرقی نمی کند حضوری باشد و یا حصولی اما بالاخره در درون خودتان است، گمان می کنید خداوند شما ا دوست ندارد
من آیات و روایات شفاف از خودِ خدا برای شما می آورم و شما به احساسات درونی تان استناد می کنید!؟ مثل این است که من الان بگم من از شما خوشم می آید و شما بگویید نه دروغ میگی، من در درون خودم احساس می کنم تو از من بدت می آید! آخه این چطور منطقی است؟

اگر خدا دوستتان نداشت مطمئنا الان اینجا نبودید، اصلا به دنبال حل کردن این مشکل نبودید؛ اصلا رضایت خدا برایتان مهم نبود و به خاطر آن اینقدر افسرده نبودید! همه ی اینها علامت محبت خداوند است به شما...

badbakht1;992472 نوشت:
اگر هر کدام از عارضه هاش درست بشه عارضه ی نفرت درست نمی شه.


عارضه ی اصلی همین است... بقیه اش بهانه است...
این هم البته از محبت نشأت می گیرد، کار ندارم احساس شما اشتباه است یا درست اما در هر صورت دلگیر شدن ما از دیگران به این خاطر است که از آنها توقع محبت داریم ولو آنکه به اشتباه گمان می کنیم آنها ما را دوست ندارند. ولی بالاخره این نشان می دهد خدا برایتان مهم است، ارزشمند است، محبوب است، مطمئن باشید حتی نمی توانید تور کنید چقدر برای خدا عزیز هستید

یادم نمی رود چند سال پیش در اسک قرآن یک آقایی آمد که خیلی توپش پُر بود، به در و دیوار ناسزا میگفت از اینکه دعایش مستجاب نشده اعصابش خُرد بود، هر چه گفتیم قانع نشد...
آن تاپیک بسته شد و جمع بندی شد، دو ، سه ماه بعد برگشت در پیام خصوصی التماس میکرد که تاپیک را باز کنم تا حرفهایش را پس بگیرد، میگفت خدا شرمنده ام کرد...

شما یک یا علی(ع) بگو و بلند شو، مطمئن بش خدا عشقش به تو را نشان خواهد داد

badbakht1;992477 نوشت:
اون وقت بگم بیا کدوم گوری بریم زندگی کنیم؟؟؟؟؟ تازه شاید من احساس تنهایی می کنم ولی احساس نفرت در من به شدت عمیق تره. این رو چه کارش کنم؟ این رو که دیگه نمی شه با پیامک دادن و نامزد بازی و از این جور چیزها حلش کرد. می شه؟

سلام و عرض ادب

دوست گرامی برنامه ریزی کنید

بدون برنامه هیچ اقدامی نکنید ، تا اوضاعتون بد تر از این نشه

ازدواج موقت نیاز به یه مکان موقت داره ، نه دائم !

و صرفا برای رفع نیاز به صورت موقت هست نه دائم!

ازدواج موقت نباید در شما ایجاد وابستگی کنه

این رو باید با خودتون تکرار کنید !!!

اگر می دونید که با این کار به چنین روابطی اعتیاد پیدا می کنید ، به هیچ وجه سراغش نرید .

سلام استارتر محترم

بابت مشکلاتی که دارید متاسفم، در جامعه ی ما به دلیل بعضی مشکلات ریشه ای که درست شده، انواع و اقسام مشکلات ریز و درشت در زندگی شخصی همه ی ما به وجود آمده. مخصوصا از لحاظ مادی و مسائلی مانند کار، ازدواج و مسکن و .. بسیاری از مردم تحت فشار هستند.
شکی نیست که برای رهایی از هر مشکلی به تلاش و برنامه ریزی و امید احتیاج هست، و دنیا خدایی هم داره که ما رو به حال خودمون رها نکرده (نظريه الف و قبول دارم)
اما يك سرى مطالبى به ذهنم رسيد، اميدوارم حالتونو بهتر كنه:
من يه زمانى تجربيات نزديك مرگ رو زياد مى خوندم، يعنى تجربه ى افرادى كه براى لحظاتى مردند و بعد زنده شدند، اين موضوع از لحاظ علمى ثابت نشده اما تامل برانگيزه. خانم بتى جين ايدى تجربيات جالبى داشته كه بيشتر به درد ما زنده ها ميخوره تا ديدمونو نسبت به اين دنيا عوض كنيم،

ايشون تو تجربياتش اينطور گفته كه همه ى ما قبل از به دنيا اومدن ارواح بالغى بوديم كه خودمون براى رشد بيشتر تصميم گرفتيم به اين دنيا بيايم، ما خودمون تصميم گرفتيم كه چه جور درس هايي رو مى خواييم ياد بگيريم، هدف ما اين بوده، همه ى ما در اين دنيا ماموريتى داريم كه خودمون ازش بى اطلاعيم، خدا هر چيزى كه ما براى رشد و پيشرفت نياز داشتيم در اختيارمون گذاشته، روح ما در اثر بعضى سختى ها و خشونت هايي كه در اين دنيا مى بينيم به ترميم احتياج داره، و راه ترميم روح ايمان به خدا و كمك به مردم است، لازم است گاهى به مشكلات ديگران تمركز كنيم و به هم محبت كنيم تا روحمون ترميم بشه ... مشكلات اين دنيا فقط براى رشد روح ما طراحى شده

يك راهكارى رو هم يكبار من امتحان كردم و جواب گرفتم، نمى دونم كار درستى هست يا نه، براى حل يك مشكلى كه هيچ كنترلى روى اون نداشتم خدا رو به تمام ستاره ها و دريا ها و كوه ها و .. قسم دادم، گفتم اگه اين موجودات مقدس اند كه خدا خودش به اينا قسم خورده، پس بايد مشكل منو حل كنه و جواب گرفتم، حالا نمى دونم اين كار درسته يا نه؟ يه وقت شما رو اشتباه راهنمايي نكرده باشم ..
چون اينا واقعا موجودات مقدس و بزرگى هستند من سالها اشك ريخته بودم، يه نذرى براى تا آخر عمرم كردم كه خيلى خوب جواب نداد ، اين آخرين چيزى بود كه به ذهنم رسيد.

badbakht1;992472 نوشت:

ببینید من کسانی را که مثلا می آیند در تلویزیون و یا در جاهای دیگر و می گویند و ابراز می کنند ((که خدا پشتیبانشان است و حس می کنند که خدا پشتیبانشان است)) را که می بینم آن قدر عصبانی می شوم و حرصم می گیره که حتی از شدت خشم گریه می کنم . این سوال برایم پیش می آید که چرا خدا من رو رها کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و؟

سلام
این پست شما اشک من رو درآورد. شما از شدت خشم گریه تون نمیگیره . از شدت محبت خدا گریه تون میگیره. نگذارید قسم بخورم.
شما فکر میکنید خدا از شما بدش میاد چون خودتون از خودتون بدتون میاد.
اینکه میگید اینو حس میکنید و بصورت حضوری می یابید که خدا شما رو دوست نداره،خب معلومه که کار شیطانه.مسئله ی عجیب غریبی نیست.
شیطان وقتی از درگاه خدا رانده شده قسم خورده به عزت خداوند که همه ی بندگانت رو گمراه میکنم مگر ....
شیطان کارش اغواگری در نفس انسانهاست.توقع دارید بشینه تو گوشتون بخونه که نه اشکالی ندارد خدا مبخشدت.میخواید بشینه اشتیاق خداوند رو برای برگشتن بنده های گنهکار براتون توصیف کنه و تشویق تون کنه به برگشتن؟«اگر بنده های گنهکار من می‌دانستند که چقدر مشتاق برگشتن آنان هستم از شدت شوق می مردند»
الان کار شما اینه که هر چی شیطان بهتون گفت برعکسشو انجام بدید وگرنه خیلی ساده لوحید.
اونایی که از پشتیبانی خدا تعریف میکنند اینطوری نبوده که اول بسم الله خواستند گناه کنند یهو سقف رو سرشون خراب شده باشه که این راه رو نروند.
اونها هم کلی تلاش کردند تا رضایت خدا رو داشته باشند ..همیشه نگران بودند که نکنه اینجا دارم اشتباه میکنم نکنه باید در فلان مورد بیشتر تلاش کنم نکنه چی نکنه چی خئلی جاها موفق نبودند و خیلی جاها نتوانستند جلو بروند.خیلی جاها اشتباه کردند .بعد از تمام این بالا پایینها در مواقعی حضور خدا را حس کردند .و دلگرمی خاصی رو چشیده اند. دوست من مادرش سرطان داشت و خیلی به مادرش وابسته بود طوری که بقول خودش آویزان مادرش بود.برایم تعریف میکرد شبی که مادرش فرداصبح در بیمارستان به رحمت خدا رفت ،دوستم در منزل تا صبح از سجاده دل نمی کنده.میگفت اون شب دلم نمی‌خواست بخوابم.نماز استغاثه به حضرت زهرا خوندم و مادرمو به حضرت زهرا سپردم.دلم قرص قرص بود.میگفت صبح شده بود یه کمی دراز کشیدم خوابم برد یهو پریدم بالا.فهمیدم طوری شده.نیم ساعت بعد خواهرم زنگ زد گفت مامانم رفت.
ظهر بود به من پیام داد که مامانم صبح فوت شد.براش دعا کن.من میخواستم بهش زنگ بزنم تسلی بدم با خودم فکر میکردم طاقت گریه هاشو ندارم.شب زنگ زدم دیدم به حدی آرامه که انگار اصلا اتفاقی نیفتاده با آرامش کامل داشت برام تعریف میکرد .یه ذره گریه نمی‌کرد.من این طرف یواشکی گریه میکردم و نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم.میگفت من حس میکردم ...

ظاهری زیبا و الهی؛ با باطنی ویرانگر و شیطانی...!

رقیب ما دشمنی زبده و کارکُشته به نام شیطان است، در روایات داریم شیطان هفتاد در خیر را باز می کند تا یک در شر را باز کند...
اگرچه اصل عذاب وجدان الهی است، اما پررنگ کردن این پشیمانی و عذاب وجدان های ما بعد از گناه دیگر الهی نیست، یکی از کارآمدترین حیله های شیطانی است... این ها حیله های شیطانی است که در ظاهری الهی به سراغ انسان می آیند تا انسان را در گناه و معصیت نگه دارند...

شیطان میداند که تمام کسانی که توانسته اند این اعتیاد یا اعتیادهای دیگر را ترک کنند رمز موفقیتشان این بوده که به جای اینکه توی سر خودشان بزنند، خودشان را و توانایی هایشان را تشویق کرده اند. یک گام کوچک را آنقدر در نگاهشان بزرگ کرده انند که باور نفس توانایی خویش را باور کرده، باورد کرده که می تواند گام های بزرگ تری بردارد و در نهایت موفق شده اند.

او میداند بنده ای که همواره در عذاب وجدان و خود خوری بماند، توان ایستادگی را از دست داده و همواره در گناه خواهد ماند...

اگر می خواهید موفق باشید دست از این عذاب وجدان های بی خودی و این تلقین کردن های بی جهت بردارید، از تحقیر نفس خودتان دست بردارید، از خود خوری ها و عذاب وجدان های بیش از حد دست بردارید، خود همین ها که به ظاهر خوب به نظر می آیند انسان معتاد را معتاد نگه میدارند.

وقتی خدا می گوید من با پشیمانی شما گناهتان را می بخشم خود خوری برای چه؟ وقتی قرار نیست با شکستن توبه گناهان گذشته دوباره برگردند یادآوری دوباره ی آنها چرا؟
انسانی که 2000 بار خودارضایی کرده و توبه کرده و پشیمان شده همه آنها پاک شده اند، از نظر نامه اعمال پاک است، اگر دوباره خودارضایی کرد فقط یک خودارضایی در نامه عملش دارد، چرا علاوه بر آن، 2000 خود ارضایی گذشته را هم مجددا به یاد می آورد؟

آنچه که انسان را در این میدان مبارزه با نفس نگه میدارد امید است، به همین خاطر شیطان در حیله ای با ظاهری خیرخواهانه امید را از بندگان گنهکار می گیرد، چون امید که گرفته شد آن شخص گمان می کند دیگر توان خروج نخواهد داشت لذا سعی می کند با شرایط کنار بیاید و این ا سرنوشت قطعی و غیر قابل تغییر خود می یابد...

راه نجات شما امید است و امید است و امید...

نمیدونم کی گفته عوارض خود ارضایی بعد از ترک برطرف میشه؟
من خودم فقط 2ماه سرجمع 20بار فقط خود ارضایی کردم و 6 ساله که ترک کردم عوارضش نه تنها برطرف نشده بلکه بیشتر هم شده.خیلی عجیبه.کسی نیست جواب بده؟

badbakht1;992472 نوشت:
عارضه ی نفرت درست نمی شه.

این هم راه حل داره:

یه گوشه بشین و تک تک آدمهایی که ازشون دلخوری رو توی ذهنت بیار و ببخششون. هر چند وقتی یک بار تکرارش کن تا نفرتی باقی نمونه.

ali 000;992590 نوشت:
نمیدونم کی گفته عوارض خود ارضایی بعد از ترک برطرف میشه؟
من خودم فقط 2ماه سرجمع 20بار فقط خود ارضایی کردم و 6 ساله که ترک کردم عوارضش نه تنها برطرف نشده بلکه بیشتر هم شده.خیلی عجیبه.کسی نیست جواب بده؟

باید ابتدا اثبات شود که این عوارضی که می فرمایید به خاطر خودارضایی است، چون ممکن است انسان گمان کند از خودارضایی است اما علت دیگری در میان باشد، پر کاری و کم کاری تیروئید، مشکلات اعصاب، تغذیه نامناسب، و هزاران احتمال دیگر...
خصوصا این که می فرمایید فقط دو ماه به این مسئله اعتیاد داشته اید، ظرف دو ماه که کسی به این عوارض سنگین دچار نمیشود که تا 6 سال هم ادامه داشته باشد...!
شاید اصلا همین خوف از این مسئله و تلقینات مکرر منشأ بروز این پریشانی و ظهور عوارض شده است.

به نظرم بی خودی ذهن خودتان را مشغول گذشته نکنید و با مراجعه به پزشک و انجام آزمایشات به دنبال علت اصلی این مسئله باشید.

ali 000;992590 نوشت:
نمیدونم کی گفته عوارض خود ارضایی بعد از ترک برطرف میشه؟
من خودم فقط 2ماه سرجمع 20بار فقط خود ارضایی کردم و 6 ساله که ترک کردم عوارضش نه تنها برطرف نشده بلکه بیشتر هم شده.خیلی عجیبه.کسی نیست جواب بده؟

سلام و عرض ادب

به پزشک متخصص مراجعه کنید

احتمالا مشکل شما چیز دیگری است.

اکثر عوارض خود ارضایی ، بعد از ترک ، به مرور زمان درمان خواهد شد .

ali 000;992590 نوشت:
نمیدونم کی گفته عوارض خود ارضایی بعد از ترک برطرف میشه؟
من خودم فقط 2ماه سرجمع 20بار فقط خود ارضایی کردم و 6 ساله که ترک کردم عوارضش نه تنها برطرف نشده بلکه بیشتر هم شده.خیلی عجیبه.کسی نیست جواب بده؟

سلام علی آقا
چه عوارضی؟ و از کجا می دونی که به خاطر خودارضایی بوده؟

مثلا فرض کن من نوعی موهام ریخته و فکر می کنم این به خاطر خودارضاییه. اما باید از خودم بپرسم که چرا موهای دیگرانی که شاید 99 درصدشون خودارضایی می کنند نریخته؟ از کجا بدونیم که اگر این کار انجام نمیشد موها نمیریخت؟ آیا پزشکان این تاثیر را تایید کرده اند؟

بدون این بررسی ها نمیشه در موردش صحبت دقیقی کرد.

مبنای 2;992479 نوشت:
1. چجوری بهت بفهمونم دوست دارم ؟؟؟ همه مشگلاتت رو که حل کنم بچه میمونی
من به دنبال این نیستم که یک شبه تمام مشکلاتم حل بشود ولی مشکلی که تمام شخصیت و روح و روان و زندگی من رو آتیش زده رو می خواهم حل بشه. آیا این توقع زیادیه؟
مبنای 2;992479 نوشت:
از کجا معلوم دختره پولداری نصیبت نشد .
دختر پولدار که خیلی وحشتناک تره . شاید دختر فقیر بیاد توی یک زیر زمین باهات زندگی کنه ولی دختر پولدار حتما باید خونه ی فلان و طلای فلان و جواهرات فلان براش بگیری و منی که پول همون زیرزمین رو هم ندارم قطعا جلوی اونا خوار می شوم.
مبنای 2;992479 نوشت:
ا دلت بخواد پسرهایی رو دیدم که پولدار نبودن و دختره کار و بار برای شوهرش درست کرده
احتمالا ادامه اش رو ندیدید که پسره روزی چند بار مردانگیش و شرف و حیثیت و آبروش له می شه و همیشه زیر بار منت زنشه.
مبنای 2;992479 نوشت:
شما ریاضت کشیدید که ریاضیتون خوب شده ...
از کجا فهمیدید ریاضی من خوبه؟

مسلم;992541 نوشت:
رقیب ما دشمنی زبده و کارکُشته به نام شیطان است،

مسلم;992541 نوشت:
شیطان در حیله ای با ظاهری خیرخواهانه امید را از بندگان گنهکار می گیرد، چون امید که گرفته شد آن شخص گمان می کند دیگر توان خروج نخواهد داشت
الان فرض کنید شیطان می خواد من رو نا امید کنه. برای این کار هزار تا واقعه از خاطرات گذشته ی من رو می تونه برای من بیان کنه. یکی از مهمترین چیز هایی که می تونه به من بگه اینه که یادته چقدر توی حرم امام رضا التماس کردی که بتونی ازدواج کنی ولی نتونستی. یادته چقدر نماز و دعا خوندی تا ازدواجت جور بشه و نشد. یادته چقدر توسل کردی ولی هیچ کس جوابت رو نداد. بالاخره این مسئله که من التماس امام رضا کردم و چقدر گریه کردم را که خودم یادم هست. این که از القائات شیطان نیست که مثلا خاطره ی سفر من به مشهد و التماس هایی که به امام رضا کرده ام را اون در ذهن من درست کرده باشه. بالاخره سفر مشهدی بوده و حرم امام رضایی بوده و زاری و گریه و التماس در اون حرم اتفاق افتاده. من که نمی تونم منکر بشم که این ها اتفاق نیفتاده. چرا فکر می کنید که من برای ازدواجم فقط دعا و التماس می کنم و کار دیگری نمی کنم. من دنبال کار هم بوده ام ولی با برجی سیصد هزار تومان مگه می شه ازدواج کرد؟ پس نگویید که تو فقط دعا کردی و کار دیگری نکردی. بله . شیطان اگر بخواد من رو ناامید کنه تا دلش بخواد خاطراتی واقعی رو می تونه برای من ردیف کنه. ولی چند تا خاطره ی امیدوار کننده من در زندگیم دارم؟ اگر هم باشه نسبت خاطرات ناامید کننده ی من به امیدوار کننده ی من شاید هزار به یک باشه. به نظر شما آیا عقل می گه اون هزار تا بر اون یکی می چربه یا برعکس؟ پس بنابراین این ها از القائات شیطان نیست بلکه از واقعیتی واقعی در بیرون ناشی می شه. این حرف های امیدوارکننده ای که در این سایت به من زده می شه چه پشتوانه ای داره؟ پشتوانه اش یا تجربه ی دوستانه که تجربه ی من نیست. یا آیه و روایته. یا سخنی از روی جو گیر شدنه. همش در آینده قراره پیش بیاد. نکته این جاست که این حرف های امیدوار کننده متاسفانه هیچ پشتوانه ای در گذشته ی من نداره.

یکی دیگه.;992497 نوشت:
وگرنه خیلی ساده لوحید.
اگر فکر می کنید من ساده لوحم پست قبل مرا بخوانید و خودتون قضاوت کنید که حرف من درسته یانه؟
یکی دیگه.;992497 نوشت:
ماز استغاثه به حضرت زهرا خوندم
چقدر من این نماز رو خوندم ولی نتیجه نگرفتم.
یکی دیگه.;992497 نوشت:
«اگر بنده های گنهکار من می‌دانستند که چقدر مشتاق برگشتن آنان هستم از شدت شوق می مردند»
این دروغه.

[=Times New Roman]بینی جهان را خود را نبینی
تا چند نادان غافل نشینی

نور قدیمی شب را بر افروز
دست کلیمی در آستینی

بیرون قدم نه از دور آفاق
تو پیش ازینی تو بیش ازینی

از مرگ ترسی ای زنده جاوید؟
مرگ است صیدی تو در کمینی

جانی که بخشد دیگر نگیرند
آدم بمیرد از بی یقینی

صورت گری را از من بیاموز
شاید که خود را باز آفرینی

badbakht1;992612 نوشت:
اگر فکر می کنید من ساده لوحم پست قبل مرا بخوانید و خودتون قضاوت کنید که حرف من درسته یانه؟
چقدر من این نماز رو خوندم ولی نتیجه نگرفتم
ه.

خوندم پستتون رو.خیر حرفتون درست نیست
با این روحیه ای که شما دارید که می‌فرمایید چون کار پیدا نکردم و چون همه ثروت مملکت برای ژنهای خوبه پس نتیجه میگیریم که باید خودکشی کنم ،همون بهتر که ازدواج نکردید.چون ازدواجتون بیشتر از شش ماه دوام نمی آورد.
امام رضا چه کار کنند وقتی تو این مملکت هیچی سر جای خودش نیست.به شیطان هم بفرمایید مسائل رو با هم قاطی نکند. حقه ی جدیدی سوار کند .کلک هاش خیلی قدیمی شده.
اگر رشتتون بازار کار نداره فراموش کنید که تحصیلات عالیه دارید.فکر کنید دیپلم دارید و برید دنبال کار.
دستفروشی کنید حداقللش یک و سیصد در میارید.کارگری کنید.تو زیر زمین خونتون قارچ پرورش بدید.اگه زمینی چیزی یکی از آشناها تون خارج از شهر داره که بلا استفاده است توش شترمرغ پرورش بدید.بلدرچین پرورش بدید.آگهی بزنید و تدریس خصوصی کنید.اگه مدرک زبان دارین توی آموزشگاهها زبان تدریس کنید.روی پشت بوم خونه تون گوجه و هلو و زرد آلو و انگور آفتابی خشک کنید ببرید به فروشگاه‌های محصولات سالم بفروشید.تعمیرات موبایل یاد بگیرید،با چند تا از دوستاتون موبایل تعمیر کنید.آرایشگری یاد بگیرید.دلار بخرید بفروشید!!!
بالاخره یه کاری بکنید.چند تا از این کارا رو با هم انجام بدید. هر چی نباشه مردی گفتند...

شرایطتون رو بسنجید و وارد گود بشید بعد نماز استغاثه هم بخوانید.

راجع به دروغ هم ...بگذریم.

badbakht1;992610 نوشت:

من دنبال کار هم بوده ام ولی با برجی سیصد هزار تومان مگه می شه ازدواج کرد؟

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

می شه

اگر بخواید واقعا می شه !

بنده این حرف هایی که به شما می زنم رو روی هوا نمی زنم

همه این ها رو تجربه کردم !

من وقتی ازدواج کردم چند میلیون تومن بدهی داشتم !

بعد از تولد اولین فرزندم به لطف خدا و کمک همسرم بسیاری از مشکلاتم حل شد !

الان خدا رو شکر ، فقط به خدا بدهکارم !

با نا امیدی مشکلی حل نمی شه

باور کنید زن ها همه مثل هم نیستند

زن های مومن و کم توقع هم وجود دارن

اگر تو منطقه خودتون کار پیدا نمی شه (که غیر ممکن هست ) به مناطق دیگه سر بزنید

نا امید نشید

هر بار بهتون گفتن کار نیست ، بیشتر از قبل تلاش کنید

حتی می تونید خودتون یه کاری رو راه بندازید !

اگر از کامپیوتر سر در میارید، به صورت سیار خدمات کامپیوتری انجام بدید

معلم خصوصی بشید

شاگردی و پادویی کنید ، یه کاری یاد بگیرید

و هزار راه دیگه ...

فقط درجا نزنید

برنامه ریزی کنید و برید جلو

ساکن نباشید ...

badbakht1;992610 نوشت:

ولی چند تا خاطره ی امیدوار کننده من در زندگیم دارم؟.

خاطره ها رو باید بسازید !

دفعه بعد رفتید زیارت به جای التماس و خواهش

حال کنید

لذت ببرید

چرا هر وقت پیش خدا و ائمه می رید یاد بدبختی هاتون می افتید!!؟؟؟

فکر کنید یه نفر تن و بدن سالم داره ، همیشه بیاد پیش شما از بدبختی هاش حرف بزنه و کمک بخواد !!!!!!
شما نسبت به اون شخص چه احساسی پیدا می کنید؟؟؟؟

ازش بدتون میاد
می گید تو که مشکلی نداری ، برو کار کن زندگیتو بچرخون !!!!

سعدی شیرازی;992598 نوشت:
سلام علی آقا
چه عوارضی؟ و از کجا می دونی که به خاطر خودارضایی بوده؟

مثلا فرض کن من نوعی موهام ریخته و فکر می کنم این به خاطر خودارضاییه. اما باید از خودم بپرسم که چرا موهای دیگرانی که شاید 99 درصدشون خودارضایی می کنند نریخته؟ از کجا بدونیم که اگر این کار انجام نمیشد موها نمیریخت؟ آیا پزشکان این تاثیر را تایید کرده اند؟

بدون این بررسی ها نمیشه در موردش صحبت دقیقی کرد.

جناب بدبخت ...
این صخبت ایشون واقعا درست هست ...
کمی روش تامل کنین ...

badbakht1;992610 نوشت:
الان فرض کنید شیطان می خواد من رو نا امید کنه. برای این کار هزار تا واقعه از خاطرات گذشته ی من رو می تونه برای من بیان کنه. یکی از مهمترین چیز هایی که می تونه به من بگه اینه که یادته چقدر توی حرم امام رضا التماس کردی که بتونی ازدواج کنی ولی نتونستی. یادته چقدر نماز و دعا خوندی تا ازدواجت جور بشه و نشد. یادته چقدر توسل کردی ولی هیچ کس جوابت رو نداد. بالاخره این مسئله که من التماس امام رضا کردم و چقدر گریه کردم را که خودم یادم هست. این که از القائات شیطان نیست که مثلا خاطره ی سفر من به مشهد و التماس هایی که به امام رضا کرده ام را اون در ذهن من درست کرده باشه. بالاخره سفر مشهدی بوده و حرم امام رضایی بوده و زاری و گریه و التماس در اون حرم اتفاق افتاده. من که نمی تونم منکر بشم که این ها اتفاق نیفتاده.

خب برادر من کار شیطان همین است، او که خودش نمی آید برای شما خاطره ایجاد کند! یا حادثه ای رقم بزند تا خاطره شود! او می گردد در بین خاطرات ناامید کننده ی خود شما و آنها را مرتب جلوی چشم شما می آورد.
شما خودتان باید اینجا مدیریت کنید، بگویید درست است که من پیش امام رضا(ع) التماس کرده ام اما پاسخ امام(ع) را که نشنیده ام!
خاطرات مثبت را مرو کنید واز خودتان یک شخصیت مثبت بسازید...

خود همین آیدی شما یک تلقین دیگر است، شما ده بار و صد بار به یک انسان موفق بگو بدبخت! طبیعتا بدبخت خواهد شد اگر انسان ضعیفی باشد!! تک تک اینها اثر دارد

آزمایش روشنی است، شما فقط یک ماه به یک بچه شاگرد اول مدرسه تلقین های منفی کنید، بگویید تو خیلی بدبختی، تو کودنی، تو نفهمی، و به بچه ای که از لحاظ درسی آخرین نفر آن کلاس است را در این یک ماه فقط بگویید تو چقدر باهوشی، چقدر زرنگی، تو بهترینی، و...؛ سپس بعد از یک ماه وضعیت این دو نفر را با یک ماه پیش مقایسه کنید.

شما نه یک ماه، بلکه سال هاست با این نوع نگرش خودتان را تحقیر کرده اید...، دوباره همان را به تدریج از بین ببرید و به خودتان شخصیت و امید بدهید.
این آیدی شما خودش یکی از علائمی است که نشان میدهد علت بدبختی شما چیست. اولین گام شما همین است که این نام آیدی تان را عوض کنید و یک اسم انگیزشی بگذارید، مثل موفق، مثل جنگنده، ومانند آن.

badbakht1;992610 نوشت:
چرا فکر می کنید که من برای ازدواجم فقط دعا و التماس می کنم و کار دیگری نمی کنم. من دنبال کار هم بوده ام ولی با برجی سیصد هزار تومان مگه می شه ازدواج کرد؟ پس نگویید که تو فقط دعا کردی و کار دیگری نکردی

من واقعا نمی فهمم شما در کجا زندگی می کنید و دنبال چه کاری می گردید که کار بالاتر از سیصد تومان پیدا نمی کنید!! الان من راحت اطرافم می بینم که جوان های 18 و 20 ساله در این بازار کاغذی و روزنامه ها و نرم افزارهای آگهی به راحتی کاهای خوبی پیدا می کنند؛ حالا اگر حقوقش برای یک زندگی کافی نیست برای پس انداز کردن اولیه شما و این که قدری سرگرم شده و دست از این افکارتان بردارید کافی است.

من واقعا این حجم از ناامیدی برایم عجیب است! من قبل از ورود به حوزه در کنار پدرم در گلخانه ای که در یزد داشتیم کشاورزی می کردم، الان هم اگر تمام مدارک تحصیلی من از حوزه و دانشگاه را بگیرند به جای لحظه ای غصه خوردن برمیگردم همان کار کشاورزی را ادامه میدهم! یا کار دیگری را آغاز می کنم؛ من نمی فهمم چرا بعضی از ما اسیر افکارمان هستیم به جای اینکه امیر آنها باشیم!

شما زندگی آقای سید محمد موسوی صاحب شرکت فیروز را بخوانید، یک آدم معلول که حتی توان راه رفتن هم نداشته است امروز یکی از کارآفرین های نمونه کشور است. به خدا از من و شما زشت است که با دست و پای سالم بنشینیم و غصه کار را بخوریم!

یکی از جوانان خویشاوند ما که فوق لیسانس طراحی جامدات داشت دید کار متناسب با رشته اش گیرش نمی آید با یکی از این مغازه های تولید سیر و پیاز داغ و سبزیجات آماده طبخ صحبت کرد و گفت من تمام تولید شما را با قیمت همکاری میخرم، آنها قبول کردند، و او به تنهایی شروع کرد به یک بازاریابی گسترده در سطح شهر، الان با اینکه فقط چند ماه است شروع کرده ماهیانه در حدود 3 میلیون تومان درآمد دارد.

رمز موفقیتش فقط این بود که نگفت من بدبختم، من نمی تونم، هیچ کی مثل من نیست، و از این حرف ها...

مسلم;992653 نوشت:
خب
مسلم;992653 نوشت:
خب برادر من کار شیطان همین است، او که خودش نمی آید برای شما خاطره ایجاد کند! یا حادثه ای رقم بزند تا خاطره شود! او می گردد در بین خاطرات ناامید کننده ی خود شما و آنها را مرتب جلوی چشم شما می آورد.
بالاخره چیزی که مهم است این است که این خاطرات وجود داشته و زیاد هستند. این که شیطان آن ها را جلوی چشم ما می آورد دلیل بر این نیست که ما باید آن ها را فراموش کنیم. چیزی که واضحه اینه که سالیان دراز من به خودارضایی مبتلا بوده ام در حالی که ابتدا اصلا نمی دانستم چه چیز هست و بعد از آن که فهمیدم چه است هر کار کردم نتوانستم آن را ترک کنم و هرچه التماس خدا و اهل بیت کردم کاری برایم نکردند و من با کثافت ناشی از این کار بزرگ شده ام و دچار بسیاری از عوارض آن از جمله زودانزالی شده ام. چیزی که مهم است این است که من پشتیبانی ندارم. حتی اگر تمامی ثروت دنیا را هم به من بدهند باز این که من پشتیبانی ندارم به عنوان یک داغ با من است. حتی اگر تمام مشکلاتم حل شود این حس که دیگران پشتیبان دارند و من ندارم و نفرت حاصل از آن مرا رها نمی کند.
مسلم;992653 نوشت:
شما خودتان باید اینجا مدیریت کنید، بگویید درست است که من پیش امام رضا(ع) التماس کرده ام اما پاسخ امام(ع) را که نشنیده ام!
پاسخ امام را نشنیدم ولی فهمیدم که امام جواب پاسخ من رو نداد. اگه می داد اوضاعم بهتر بود. آقا مگه نمی گن امام رضا جواب درماندگان رو می ده. بابا من درمانده شدم. درمانده شدم و از امام رضا خواستم. حاجت من تفریح و مسافرت دور دنیا که نبود. لعنت به اون کسانی که ما را بیخودی به بعضی ها امیدوار می کنند. شاید اگر کسی به من نمی گفت که امام رضا حاجت بیچارگان را می دهد الان حدقل نسبت به ایشون نا امید نبودم.
مسلم;992653 نوشت:
این آیدی شما خودش یکی از علائمی است که نشان میدهد علت بدبختی شما چیست.
یعنی به نظر شما علت بدبختی من این است که به خودم تلقین می کنم که بدبختم؟! برادر من، من صدها کار انجام دادم تا از این وضع خلاص شوم ولی نشد. من کودکی فوق العاده افسرده بودم. حالا علت بدبختی من تلقین خودم به خودمه. نه خیر علت بدبختیم را در نظریه ای که خواهم نوشت می گویم.
مسلم;992653 نوشت:
مز موفقیتش فقط این بود که نگفت من بدبختم، من نمی تونم، هیچ کی مثل من نیست، و از این حرف ها...
شاید اون خاطرات من رو نداشته باشد. شهریار می گوید : ( باهمه نسیان تو گویی کز پی آزار من / خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند) شاید اون از ده سالگی خودارضایی نکرده و یک ننگ همیشه باهاش نبوده. شاید اون تمام عمرش حقارت رو تجربه نکرده. بگذارید نظریه ی خودم را تحت عنوان نظریه ی خودکشیاین گونه بیان کنم: ((مقدمات : 1-خداوند جهان را آفرید و 2بر این جهان قوانینی که می توانند فساد آور باشند گذاشت. 3-در این قوانین انسان ها می توانند به هم ظلم کنند و اغنیا بر فقرا زور بگویند.4- خداوند نمی تواند یا نمی خواهد زمانی که این قوانین آسیب زننده هستند جلوی این قوانین را بگیرد. درواقع خدا نمی خواهد یا نمی تواند بر نظام علی و معلولی نظارت داشته باشد و صرفا ناظر است. 5- از قضا در طول تاریخ همیشه کسانی بوده اند که از اختیارشان سوء استفاده کرده و به دیگران ظلم می کنند و تمامی ثروتشان را می دزدند و بین آن ها فساد رایج می کنند. ترامپ ها و خاوری ها و هزاران نفر دیگه. نتایج : 1- بنابراین بدبخت ها روز به روز بدبخت تر می شوند زیرا قانون جنگل این عالم، همین است. 2- آینده ی این عالم دست خدا نیست و بلکه کاملا تصادفی است. 3- انسانی که جزو مستضعفین قرار دارد می تواند خودش را بکشد و بر او نمی توان خرده گرفت که چرا خودت را کشتی؟ زیرا او می تواند بگوید که خدایا ببین من نمی توانستم که در اون دنیا مثل آدم زندگی کنم. این جا خدا نمی تواند بگوید که می بایست صبر کنی تا خودم اوضاعت را درست کنم.(الان یک عده میان می گن که نباید یک گوشه بشینیم و کاری نکنیم و فقط صبر کنیم. باید به اون ها گفت که آدم مستضعف آدمی است که نمی تواند کاری کند که واقعا از این وضعیتی که در آن قرار دارد بیرون بیاید.) نمی تواند بگوید چون در مقدمه شماره ی 4 گفتیم که خدا نمی تواند جلوی قوانین علی و معلولی را بگیرد و قوانین علی و معلولی طوری طراحی شده اند که در آن ها عده ای نامرد می توانند بر عده ای دیگر مسلط بشوند و خدا نمی تواند جلوی آن ها را بگیرد. 4- بنابراین روایاتی که در مورد خودکشی هستند را باید به دیوار بکوبیم. 5- بنابراین من که جزو مستضعفین هستم که از پدر و مادرم گرفته تا جامعه به من ظلم می کنند و هر کار کردم نتوانسته ام از بدبختی نجات پیدا کنم می توانم خودم را بکشم و راحت کنم. بالاخره شاید من مردم و در اون عالم دست خدا باز بود و کاری توانست برای من بکند.
مسلم;992653 نوشت:
حالا اگر حقوقش برای یک زندگی کافی نیست برای پس انداز کردن اولیه شما و این که قدری سرگرم شده و دست از این افکارتان بردارید کافی است.
شما و چند تا از دوستانی که توی این موضوع نظر داده اند فکر می کنند که اگر بنده سرگرم شوم همه چیز یادم می ره و کارم درست می شه. ولی به نظر شما آیا استدلالات من با 5 تا مقدمه و 5 تا نتیجه گیری غلط است؟ آیا حقیقتی وجود نداره که ما بتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم و آیا صرفا حالت های روانی ما هستند که به گزاره هایی می رسند؟ آیا چون من افسرده ام استدلالاتم غلطه.
مسلم;992653 نوشت:
من واقعا این حجم از ناامیدی برایم عجیب است!
عجیبه چون احتمالا شما جزو مستضعفین نبوده اید. عجیبه چون شما تحقیرهایی که من در زندگی ام شده ام را تجربه نکرده اید.

مسلم;992653 نوشت:
الان هم اگر تمام مدارک تحصیلی من از حوزه و دانشگاه را بگیرند به جای لحظه ای غصه خوردن برمیگردم همان کار کشاورزی را ادامه میدهم!
فکر نکنم بتونید چون فعلا خشکسالیه و تا چند وقت دیگه آب خوردن هم نداریم بخوریم چه برسه به کشاورزی کردن.
مسلم;992653 نوشت:
من نمی فهمم چرا بعضی از ما اسیر افکارمان هستیم به جای اینکه امیر آنها باشیم!
همه ی ما اسیر افکارمان هستیم. منتها یکی می تونه خوب فکر کنه چون خاطرات خوب زیاد داره ولی یکی نمی تونه چون خاطرات گند و مزخرف زیاد داره.

شروحیل;992596 نوشت:
کثر عوارض خود ارضایی ، بعد از ترک ، به مرور زمان درمان خواهد شد .
انزال زودرس هیچ وقت ازبین نمی ره.این حرف من نیست بلکه حرف بسیاری از متخصصینه که حداقل من با آن ها در ارتباط بودم. نفرت هم از بین نمی ره .قطعا از بین نمی ره.

شروحیل;992473 نوشت:
همه چیز قابل حل می شه
هر چیزی که حل بشه این مسئله حل نمی شه که من زمانی التماس کردم و چقدر گریه کردم ولی کسی جواب من رو نداد. این خاطره هیچ وقت ازبین نمی ره.

مسلم;992653 نوشت:
وا
بنده که قرآن را قبول ندارم زیرا در قرآن خدایی را معرفی کرده که با آن چه که در عمل می بینیم کاملا متفاوته اما شاهدی قرآنی برای نظریه ام پیدا کردم. آیه ی 15 سوره حج که می گوید : (
من کان یظن ان لن ینصره الله فی الدنیا والاخره فلیمدد بسبب الی السماء ثم لیقطع فلینظر هل یذهبن کیده ما یغیظ)

یا هر کس درباره خود گمان کند که خدا او را در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد ، و مأیوس از رحمت حق باشد ، پس ریسمانی به سقف کشد سپس ( خود را ) حلق آویز کند ، آن گاه بنگرد آیا این کار وی خشم و غیظش را از بین می برد؟
اگر خواستم خودکشی کنم خودم را دار می زنم تا آیه ی قرآن زیر سوال نره. سوال انتهای آیه شاید استفهام انکاری به نظر بیاد ولی در واقع نیست. خدا داره می گه اگر واقعا به جایی رسیدید که واقعا می بینید نمی توانید از بدبختی بیرون بیایید من که نمی تونم براتون کاری بکنم . پس خود را بکشید تا بیایید اون طرف . شاید من براتون کاری کردم.

badbakht1;992685 نوشت:
هر چیزی که حل بشه این مسئله حل نمی شه که من زمانی التماس کردم و چقدر گریه کردم ولی کسی جواب من رو نداد. این خاطره هیچ وقت ازبین نمی ره.

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

این نوع خاطره سازی متاثر از فیلتر ذهنی منفی بافانه شما هست !!!

فقط کافی فیلتر رو تغییر بدید ، تا همون خاطرات بد به خاطرات خوب تبدیل بشن !

در واقع این نگرش و برداشت شما از یک خاطره هست ، که اون رو خوب یا بد می کنه !!!

فرض بگیرید پدر من می خواد به من یاد بده مرد زندگی بشم

به جای این که بهم پول بده ، من رو در تنگنا قرار می ده تا با تلاش خودم بتونم سرمایه فراهم کنم !

بند برخی از ثروتمندان رو دیدم که فرزندانشون رو از این طریق تربیت می کنن

با این که مشکلی از لحاظ مالی ندارن

اما یه هزار تومنی هم پول به فرزندشون نمی دن

و مجبورش می کنن بره پادویی دیگران رو بکنه

تا زندگیش رو خودش بسازه !!!

این روش تربیتی در اروپا هم استفاده می شه (بنده در هلند دیدم این مورد رو)
و فرزندان حتی اگر ثروتمند هم باشند
در طول تابستان کار می کنند و خودشون خرج خودشون رو در میارن

مساله مادیات نیست

مساله خودسازی و شخصیت سازی هست

روی زمین به اندازه همه انسان ها روزی هست

مهم این هست که بدون تلاش این روزی حاصل نمی شه

بدونید خداوند همه بنده هاش رو دوست داره

اما برای تربیت هر کدوم روشی که برای شخصیت اون مفید هست رو لحاظ می کنه

این که خدا شما رو تو سختی قرار داده ، به این دلیل بوده که شما بتونید روی پای خودتون بایستید و آینده روشنی رو رقم بزنید !

نه این که از زمین خوردن شما خوشحال بشه !

مطمئن باشید خداوند در تک تک لحظات کنار شما بوده و هست و خواهد بود!

اگر این طور نبود

الان به جای این که به حرف های دوستان گوش بدید ، تا راه حلی رو پیدا کنید

دنبال افکار منفی و شیطانی می رفتید و گرفتار وضعیتی بدتر از حال حاضر می شدید !

باور کنید اگر این افکار وسواسی و شیطانی رو بزارید کنار ، ذهن شما زیبایی های این دنیا رو خواهد دید .

یک روز کامل برید تو دل طبیعت و از طلوع تا غروب خورشید از زیبایی های طبیعت لذت ببرید

به صدای پرنده ها و گذر آب گوش بدید

از بوی عطر گل ها استشمام کنید

دیدتون به دنیا تغییر خواهد کرد

برای خودتون خاطره های خوب بسازید و ازشون لذت ببرید و خاطرات بدتون رو کمرنگ کنید ...

مسلم;992481 نوشت:
من آیات و روایات شفاف از خودِ خدا برای شما می آورم و شما به احساسات درونی تان استناد می کنید!؟ مثل این است که من الان بگم من از شما خوشم می آید و شما بگویید نه دروغ میگی، من در درون خودم احساس می کنم تو از من بدت می آید! آخه این چطور منطقی است؟
فرض کنید شما یک آدم فوق العاده پولدار هستید و به من بگید که به من علاقه دارید و با من می خواهید رفیق بشوید. بعدش من بهت می گم : رفیق! من الان بچه ام توی بیمارستانه و اگه خرج عملش رو جور نکنم می میره. می شه یک پولی به من قرض بدی؟ شما که پول عمل بچه من برات پول خرده هیچ جوابی به من نمی دی و به من بی محلی می کنی. دفعه ی بعد زنگ می زنی می گی چطوری رفیق؟ منم می گم مرده شور رفاقتت رو ببرن. بچه ام مرد. تو اسم خودت را می زاری رفیق؟؟ فکر کنم مثالم خیلی واضح بود.
مسلم;992481 نوشت:
اصلا رضایت خدا برایتان مهم نبود و به خاطر آن اینقدر افسرده نبودید! همه ی اینها علامت محبت خداوند است به شما...
من رضایت خدایی که مرا رها کرده تا زیر دست و پا له شوم برایم مهم نیست. زیرا سالهاست که خدا از کوچه ما کوچ کرده است. اما به نظر شما اگه خداوند نسبت به من محبت داشت نمی توانست کاری برای من جور کند؟ نمی توانست شرایط ازدواج مرا جور کند؟
مسلم;992481 نوشت:
این هم البته از محبت نشأت می گیرد، کار ندارم احساس شما اشتباه است یا درست اما در هر صورت دلگیر شدن ما از دیگران به این خاطر است که از آنها توقع محبت داریم ولو آنکه به اشتباه گمان می کنیم آنها ما را دوست ندارند.
من از خدا توقع محبت ندارم. بالاخره من که جزو نور چشمی های خدا نیستم که. اما توقع داشتم که مرا رها نکند تا به این فلاکت گرفتار شوم یا اگه گرفتار شدم حداقل مرا از این وضع در بیاورد.


[/HR]
شروحیل;992687 نوشت:
دونید خداوند همه بنده هاش رو دوست داره

اما برای تربیت هر کدوم روشی که برای شخصیت اون مفید هست رو لحاظ می کنه

آیا روش تربیتی من این بود که تا چشم باز کردم در خودارضایی و کثافت و افسردگی قرار بگیرم؟
شروحیل;992687 نوشت:
ین نوع خاطره سازی متاثر از فیلتر ذهنی منفی بافانه شما هست !!!
آیا منظورتون اینه که مثلا اصلا مسافرتی به مشهد و امام رضا اتفاق نیفتاده و التماسی به امام رضا نشده و گریه و زاری نشده و من در خیالاتم رفتم مشهد و حرم امام رضا؟ من ناراحت نمی شم ولی اگر فکر می کنید من دروغ می گم بگید خوب.
شروحیل;992687 نوشت:
ک روز کامل برید تو دل طبیعت و از طلوع تا غروب خورشید از زیبایی های طبیعت لذت ببرید
یکی دو ماه پیش یک روز رفتم توی باغ یکی از آشنا ها در طبیعت. باورتون نمی شه همون موقع یک تگرگی اومد و در عرض بیست دقیقه تمام محصول اون باغ نابود شد. می ترسم برم توی طبیعت و طبیعت هم خراب بشه.
شروحیل;992687 نوشت:
دنبال افکار منفی و شیطانی می رفتید و گرفتار وضعیتی بدتر از حال حاضر می شدید !
بگذارید یک سوال فلسفی عمیق ازتون بپرسم. آیا افکار ما حقیقت را می سازند یا حقیقت افکار ما را می سازد؟

badbakht1;992682 نوشت:
انزال زودرس هیچ وقت ازبین نمی ره.این حرف من نیست بلکه حرف بسیاری از متخصصینه که حداقل من با آن ها در ارتباط بودم. نفرت هم از بین نمی ره .قطعا از بین نمی ره.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

انزال زود رس با تمرین و کنترل قابل درمان هست

نیاز به صرف زمان و تمرین داره

نفرت هم قابل درمان هست

هیچ درد بی درمانی تو این دنیا وجود نداره !

تنها درد بی درمان مرگ هست و لا غیر !

این جسم فقط وسیله هست

این من و شمایی که داریم این جسم رو کنترل می کنیم ، از این جسم جدا هستیم !

حرف بنده رو اشخاصی درک می کنن که دست و پای مصنوعی دارن !

سلام. پستهای استارتر را که میخونم یاد خودم می افتم، چه قدر سختی و تنش روحی و روانی به من وارد شد. مشکلات خانوادگی در کودکی شخص رو احاطه میکنن مصیبتی هستند که هر کسی نمیتونه اونو درک کنه مثل اینکه تا کسی معتاد نباشه لذت نشئگی بعد از خماری رو نمیتونه درک کنه، تا عارف سوخته نباشه لذت فنا و بقا و وصال رو نمیتونه درک کنه، هر چقدر هم که براش توضیح بدی باز ام نمیتونه.
بنابراین انتظار معجزه از طرف کاربران و کارشناسان نداشته باشید از طرفی یک مقدار سعی کنید به خودتون مسلط باشید. خیلی کار سختی هست اما سعی نکنید جواب برخی پستهایی رو که از سر دلسوزی و یا راهکار دادن به شما داده میشه بدید. به کمی بشینید فکر کنید، ابن بنده های خدا هم دارن با دید خودشون و تجربیات خودشون با شما حرف میزنن.

یکهفته پیش بنده از شدت ناراحتی و این کوله بار غمی که از سالیان روی دوشمه و باعث شده چندین بار به خودکشی فکر کنم و نقشه بکشم، به طور طبیعی سکته کردم و راهی بیمارستان سدم و در اورژانس هم سه بار کامل به هوش آمدم و دوباره سکته خفیف کردم و ایست قلبی! برای یک دختر 30 ساله فکر کنم زیاد باشه! . اورژانس تماما در خدمت من بوده گویا و خدا خدا میکردن که من زودتر تکلیم یکسره بشه که استرسشون فروکش کنه. شما هم خیلی نگران نباش.خودکشی نکن چون گناه کبیره است و چند سال دیگه مثل من از شدت ناراحتی به طور طبیعی به رحمت حق می پیوندی، تا اون موقع سعی کن کمی از بارت کم کنی و زندگیتو سامون بدی.

فیزیکدان;992698 نوشت:
جواب برخی پستهایی رو که از سر دلسوزی و یا راهکار دادن به شما داده میشه بدید. به کمی بشینید فکر کنید، ابن بنده های خدا هم دارن با دید خودشون و تجربیات خودشون با شما حرف میزنن.
من فقط جواب اون ها رو نقد می کنم چون برام قانع کننده نیستند. این شالله همه با هم به رحمت حق می پیوندیم.

badbakht1;992690 نوشت:

[/HR] آیا روش تربیتی من این بود که تا چشم باز کردم در خودارضایی و کثافت و افسردگی قرار بگیرم؟

سلام و عرض ادب

اگر به این مسائل با نگرش درست نگاه کنید بله !

به طور مثال آهن رو داخل آتیش ذوب می کنند ، تا یه وسیله با ارزش بشه !

این مشکلات هم وسیله ساخته شدن و شکل گرفتن ماست اگر درست بهش نگاه کنید

badbakht1;992690 نوشت:

آیا منظورتون اینه که مثلا اصلا مسافرتی به مشهد و امام رضا اتفاق نیفتاده و التماسی به امام رضا نشده و گریه و زاری نشده و من در خیالاتم رفتم مشهد و حرم امام رضا؟ من ناراحت نمی شم ولی اگر فکر می کنید من دروغ می گم بگید خوب.

دوست گرامی

به شخصه خیلی کم موقع زیارت یاد بد بختی هام می افتم !

بیشتر سعی می کنم از اون فضای روحانی برای لذت روحی بهره ببرم ، تا این که با گفتن من بدبختم و بیچاره ام ، خرابش کنم !!!

هر مشکلی یه راه حلی داره

راه حلرهایی از مشکلات و پیشرفت ، تلاش و عمل کردن هست ، نه گدایی کردن خوشبختی !!!

انسان زمان زیارت باید سعی کنه از همراهی با ائمه لذت ببره .

نه این که با گفتن من بد بخت و بیچاره ام خرابش کنه !!!

یه خاطره خوب بسازید

این دفعه برای زیارت رفتید ، از زیارتتون لذت ببرید

با افکار منفی زیارتتون رو خراب نکنید

badbakht1;992690 نوشت:

یکی دو ماه پیش یک روز رفتم توی باغ یکی از آشنا ها در طبیعت. باورتون نمی شه همون موقع یک تگرگی اومد و در عرض بیست دقیقه تمام محصول اون باغ نابود شد. می ترسم برم توی طبیعت و طبیعت هم خراب بشه.

بنده از خوب و بد آشنای شما خبر ندارم !

برید یه جا که محصول و میوه نداشته باشه از سر سبزی اون لذت ببرید !!!

هر روز که تگرگ نمیاد !!!!

این ذهن شماست ، که یک اتفاق که فقط گاهی اوقات رخ می ده ، به عنوان یک اصل محض پذیرفته !!!

اول هوا شناسی رو چک کنید ، بعد برید به طبیعت و لذت ببرید !!!!

badbakht1;992690 نوشت:

بگذارید یک سوال فلسفی عمیق ازتون بپرسم. آیا افکار ما حقیقت را می سازند یا حقیقت افکار ما را می سازد؟

بنده حوصله ندارم وقتم رو با فلسفه هدر بدم

سعی میکنم از زندگی حقیقی لذت ببرم !!!

شروحیل;992700 نوشت:
راه حلرهایی از مشکلات و پیشرفت ، تلاش و عمل کردن هست ، نه گدایی کردن خوشبختی !!!
من که صد بار گفتم خیلی تلاش کردم ولی چیزی حاصلم نشد. چاره ای جز گدایی خوشبختی برای من نبود.

badbakht1;992703 نوشت:
من که صد بار گفتم خیلی تلاش کردم ولی چیزی حاصلم نشد. چاره ای جز گدایی خوشبختی برای من نبود.

دوست گرامی مطمئن باشید که به اندازه کافی تلاش نکردید

می تونید بگید چند بار تا حالا نماز شب خوندید؟

مراقبه یکی از مهمترین وبهترین راه ها برای رهاسازی و تقویت ذهن و اراده هست

از امروز شروع کنید و مراقبه رو ترک نکنید

مطمئن باشید تاثیرات مثیتش رو در زندگی و افکارتون خواهید دید

شروحیل;992704 نوشت:
می تونید بگید چند بار تا حالا نماز شب خوندید؟
چند بار می بایست نماز شب بخونم که چیزی رو که جزو ضروری ترین نیازهای من هست به من بدهند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بگید چند بار تا من هم بگم چند بار خوندم. شخصی که در وضعیت اورژانسی قرار دارد رو در نظر بگیرید که نیازمند تنفس مصنوعی است. آیا به این شخص باید گفت که می بایست چند باری نماز شب بخونی تا بهت تنفس مصنوعی بدهم. حالا که نخوندی نمی دم. مسخره است. نه؟

فیزیکدان;992698 نوشت:
شما هم خیلی نگران نباش.خودکشی نکن چون گناه کبیره است
اصلا این موضوع را من به این خاطر باز کردم که بیان کنم که خودکشی گناه کبیره نیست. حداقل برای بعضی گناه کبیره نیست.

badbakht1;992705 نوشت:
چند بار می بایست نماز شب بخونم که چیزی رو که جزو ضروری ترین نیازهای من هست به من بدهند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بگید چند بار تا من هم بگم چند بار خوندم. شخصی که در وضعیت اورژانسی قرار دارد رو در نظر بگیرید که نیازمند تنفس مصنوعی است. آیا به این شخص باید گفت که می بایست چند باری نماز شب بخونی تا بهت تنفس مصنوعی بدهم. حالا که نخوندی نمی دم. مسخره است. نه؟

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

این سخن شما مثل این می مونه که از من بپرسید :

چقدر باید غذا بخورم ، تا دیگه سیر بشم و نیاز به غذا نداشته باشم !!!!!

مراقبه یکی از نیاز های دائمی روح هست !

البته نباید جسم رو بیش از حد خسته کرد

در همین حد که روحتون رو متوجه نیاز به مراقبه کنید کفایت می کنه

در واقع فقط دو رکعت نماز با حضور قلب کفایت می کنه و در ابتدا کیفیت از کمیت مهمتر هست ...

در ادامه می تونید بهره بیشتری ببرید

مراقبه مثل همون تنفس روح می مونه

اگر قطع بشه روح دچار مشکل می شه !!!

تفاوت کلی بین انجام مراقبه و عدم انجامش، این است که مغز ما هنگام مراقبه، پردازش سریع و فعال اطلاعات را که همواره در حال انجام آن است، متوقف می‌کند.

مغز ما شروع به نمایش کاهش امواج بتا می‌کند؛

امواجی که نشان‌دهنده‌ی عملیات پردازش اطلاعات در مغز هستند.

این تغییرات حتی پس از ۲۰ دقیقه مراقبه، در صورتی که قبلا آن را انجام نداده باشیم، خود را نشان می‌دهند.

هر چه بیشتر مراقبه کنیم، اضطراب‌مان کمتر می‌شود،

البته کیفیت آن مهمترین مساله است .

موضوع قفل شده است