درس اخلاق اسک دینی ها برای یکدیگر (کاربردی)

تب‌های اولیه

1832 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال



[="Times New Roman"][="Black"]

استاد;940517 نوشت:



سلام استاد عزیز.

معنی "بهای هر ( کالای ) گرانقدر" رو متوجه نشدم.

اگر میشه توضیح بدید.

ممنون.[/]

Im_Masoud.Freeman;940663 نوشت:
سلام استاد عزیز.

معنی "بهای هر ( کالای ) گرانقدر" رو متوجه نشدم.

اگر میشه توضیح بدید.

ممنون.


سلام بر شما برادر گرامی
مقصود از کالا که البته مترجم حدیث آن را اضافه کرده است امور معنوی می باشد که رسیدن به مقامات عالی معنوی و کمال انسانی متوقف بر آگاهی دینی می باشد.
در هر سه زمینه ی اعتقادات و اخلاق و احکام.
موفق باشید.











مسئولیت در برابر زمین ها و حیوانات :

حضرت امیر علیه السلام فرمود : "فانکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم . از همه چیز از شما سوال می کنند .حتی از زمین ها و حیوانات

(کشتن یا ازردن بی دلیل حیوانات . )

پیامبر اکرم (ص)از جایی رد می شدند. دیدند که شتری را بسته اند. این شتر معطل ایستاده و بار روی ان است. صاحب این شتر هم

ان طرف دنبال کاری رفته است. فرمودند : صاحب این حیوان اماده جواب پس دادن در قیامت باشد. "این صاحبها مروه فلیستعد غدا"للخصومه . "

معروف است که شب نوزدهم ماه رمضان که حضرت امیر علیه السلام در خانه دخترشان افطار بودند .

وقتی خواستند بیرون بروند .مرغابی هایی که در حیاط بودند خیلی سر و صدا می کردند . حضرت سفارش انها را کرد و فرمود :

این مرغابی ها را یا اب و دانه شان را بده و به انها برس و یا اگر نمی توانی ازادشان کن.

"فانکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم. "

یا حق.

فهم دین و فهم دنیا

فهم دنیا آسان است ولی کار کردنش سخت و خسته کننده است.

فهم دین آسان نیست ولی اگر انسانی ذره ای دین را بفهمد عمل کردن برایش خیلی لذیذ می شود.

علم یک صفتی است از صفات باری تعالی، و برای اینکه این صفت را در خویش بیاوریم لازمه اش تقوی است.

علم بر دو نوع است :


یکی به دل تعلق دارد و دیگری به زبان؛ در خبر است که:‌ العلم علمان علم فی القلب فذاک علم النافع و علم علی اللسان فذاک حجه الله علی ابن آدم.


علم بر دو نوع است:‌ یکی آن که متعلق به قلب است و مفید واقع می شود و دیگری به زبان تعلق دارد و این علم زبانی روز قیامت بر علیه انسان حجت قرار می گیرد.

یکی است حقیقت علم و دیگری است الفاظ و نقوش علم؛

علم حقیقی به قلب تعلق دارد. از ایمانیات گرفته تا عبادات، همه اینها به دل تعلق دارند. از تنفیذ و اجرای اعمال در انسان صفت اطاعت پیدا می شود، ایمان انسان را بر اطاعت می آورد؛ علم هم انسان را بر اطاعت می آورد. از اینرو ایمان و علم قلبی، انسان را بر اطاعت مجبور می کنند.اگر به معلومات ظاهر و یا استعداد های ظاهری علم گفته می شد، پس رسول الله (ص) بزرگترین عالم را متقی ترین افراد معرفی نمی نمود. یکی از اصحاب، از رسول الله (ص) پرسید، من می خواهم بزرگترین عالم باشم آنحضرت (ص) ارشاد فرمودند: اتق الله تکن اعلم الناس.


هدف از تحصیل این است تا انسان در خود ماده اطاعت را بپروراند:


دوستان و عزیزان محترم!برای اینکه خود را بر اطاعت و فرمانبرداری بیاوریم لازم است که پیوسته در این فکر و تدبر باشیم که پروردگار از من چه می خواهد؛ و در حقیقت به این علم گفته می شود و الباقی مثل صرف و نحو و غیره که هدف از حصول آنها حل عبارات قرآن و حدیث است به آنها ذرایع و وسیله گفته می شود. و ذرایع مقصود اصلی نیستند. که مثلا کسی در نحو تبحر حاصل نمود یا کسی در صرف و او اینطور بفهمد که من علم حاصل نموده ام چرا که تازه او اسباب و ذرایعی را حاصل نموده تا بتواند به وسیله آنها عبارات قرآن و حدیث را حل نماید که بعد از حل آن برای وی معلوم می شود که باری تعالی از وی چه می خواهد تا بر آن عامل باشد.لذا عمل بر احکامات موجد تقوی است وقتی که تقوی بیاید الله سبحانه و تعالی به طالب علم آنچنان علمی عطا می فرماید که تا هنوز آن را حاصل ننموده، یعنی با علم وهبی او را می نوازد، و نسبت به آن معلوماتی که نزد وی هستند به وی توفیق عمل نصیب می فرماید.

پس زمینه را برای تحصیل علم واقعی که همانا امتثال باشد با تجدید اهدفمان فراهم سازیم که هدف از تحصیل علم نفس است نه ناس(دیگران). می نویسند: هنگامیکه وقت فراق حضرت موسی و حضرت حضر (علیهما الصلاة و السلام ) نزدیک شد؛ حضرت موسی (علیه السلام ) تقاضای نصیحت نمود، حضرت حضر (علیه السلام ) در جواب ارشاد فرمود: «لاتطلب العلم لتحدث به، بل تطلبه لتعمل به» علم را به این قصد حاصل مکن که دیگران را می آموزانم، بلکه به این نیت در پی علم برو تا بر آن عمل نمایی، یعنی مقصد از تحصیل علم اطاعت است نه اینکه دیگران را تعلیم دادن، وقتی که هدف دومی باشد در طالب علم صفت تکبر پیدا می شود که من آن چیزهایی را می دانم که شما نمی دانید. تکبری که با علم همراه باشد از تکبری که همراه با جهالت است بسیار خطرناک تر است.


عالم به کسی می گویند که بر اعمال احتساب داشته باشد:


زمانیکه افراد جاهل و ساده لوح مال و دارایی قارون را مشاهده نمودند بی اختیار از زبان آنها برآمد که « قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ »(سوره قصص:۷۹)ای کاش ما هم مثل قارون این چنین دارایی می داشتیم . ولی در مقابل، علما، اعمال را پیش کردند که درمقابل اعمال این پاداش به انسان می رسد؛«وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ (۸۰)»(سوره قصص:۸۰) که از طرف الله تعالی آن اجر و پاداشی که در مقابل این اعمال به ما و شما می رسد از خزانه ها و پادشاهی قارون بهتر هستند.پس قرآن به کسانی که بر اعمال احتساب دارند عالم می گوید نه به کسانی که فقط با الفاظ ظاهری کتاب ها سروکار دارند.

برگرفته از ترجمه : بیانات یکی از اساتید مکتب نظام الدین هند

باسمه الولیّ

هر چیز ما را از خداوند باز دارد دشمن ماست.

بسم الله الرحمن الرحیم

زنی با لباس های کهنه و مندرس و نگاهی مغموم وارد خواربار فروشی محله شد و با خجالت به صاحب مغازه گفت که شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه اش در خانه گرسنه هستند.... از او خواست تا کمی خواربار به او بدهد تا وقتی که کاری پیدا کند و قرض خود را بدهد......

مشتری دیگری کنار پیشخوان ایستاده بود و صحبت های زن را گوش کرد..... مشتری رو به صاحب مغازه کرد و گفت : ببینید این خانم چه میخواهد .... حسابش با من....

خواربار فروش که نمیخواست پیش مشتریهایش جواب رد داده باشد و از طرفی راضی نبود که جنس رایگان بدهد .... رو به مشتری کرد و گفت : لازم نیست! خودم میدهم.

مغازه دار فکری کرد و با نیشخند گفت:

فهرست خریدت را روی کفه ترازو بگذار و به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر!

زن لحظه ای مکث کرد و با خجالت از کیفش تکه کاغذی در آورد و روی آن چیزی نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت...

همه با تعجب دیدند کفه ترازو پایین رفت.... خواربار فروش باورش نشد و با ناباوری روی ترازو جنسی گذاشت .... اما کفه ها برابر نشد... آنقدر جنس گذاشت تا کفه ها برابر شد.....

در این وقت خواربار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت تا ببیند روی آن چه نوشته شده است......

روی کاغذ فهرست خرید نبود ، بلکه دعای زن نوشته شده بود :

خدای من! تو از نیاز من باخبری ، خودت آن را براورده کن.


[/HR]
[/HR]
[/HR]
[/HR]
[/HR]
[/HR]
ادعونی استجب لکم. مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.

باسمه الأعلی

گاهی هم به آسمان نگاه کنیم همه چیز در زمین نیست.


علامه میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از عارفان و سالکان طریق الهی در کتاب شریف «المراقبات» درباره درک شب و روز عرفه، توصیه‌هایی را داشته است که در خلال آن به بیان عظمت و جایگاه زیارت عاشورا می‌پردازد:
مداومت بر خواندن زیارت عاشورا حتی همسایگان میّت را نیز از عذاب قبر رهایی می‌بخشد
اما چیزی که در زیارت امام حسین (ع) مهم‌تر است، این است که سوگواری‌اش (با اظهار اندوه و ناله و گریه) را زیاد کرده، نالان و خاک‌آلود شود و رسیدن به مقام اصحاب حضرت (ع) در وفای به حق او و شهادت در رکابش را زیاد تمنا کرده و بگوید: «یا لیتنا کنا معکم» ای کاش ما نیز در رکاب شما می‌بودیم. و آن را از عمق قلب و با توجه به روحانیت امام (ع) بر زبان آورده، از فضیلت و انوار و برکات آن حضرت برای قبول شدن زیارتش استمداد بطلبد و از آن حضرت قبولی زیارت و دیگر اعمالش و ملحش شدن به اصحابش را بخواهد. و باید بداند که درِ امام حسین درِ «رحمت واسعه» است. سریع القبول و مقرون به رضاست، چون حضرت در حیات خود می‌فرمود: مثل احسان، مثل باران است ک هم به نیکوکار می‌بارد و هم به نانیکوکار. و چه خوب است که در اینجا، به حکایتی اشاره کنم که یکی از افراد مورد وثوق از اهل علم، نقل می‌فرمود: آن شخص، در کودکی در میان اهل شهر خود دوستی داشت که او را می‌شناخت، او وقتی بزرگ شد، جزو ماموران گمرک شد. و سال‌ها به این کار مشغول بود، تا از دنیا رفت. وقتی او را به خاک سپردند آن عالم او را در خواب دید که حالی نیکو دارد و در جایی زیبا و پر عیش و تنعم است. از او پرسید: سبب نجاتت چه بود؟! جواب داد: پس از مردنم به دلیل کارهای بدم، در عذاب بودم، تا فلان روز، فلان خانم را در اینجا (این گورستان) به خاک سپردند و شب دفنش، امام حسین (ع) سه بار به دیدن او آمد و زمانی که بار سوم آمد، به فرشتگان امر کرد عذاب همسایگان آن خانم را بردارند و عذاب از ما برداشته شد و حالمان خوب شد. آن عالم وقتی از خواب برخاست. آن زن را جست‌وجو کرد و او را یافت و از حال مرگ و محل دفن شدنش سؤال کرد. همانگونه بود که آن مرد در خواب گفته بود. عالم از اعمال آن زن پرسید و عملی نیافت، مگر مداومت به خواندن زیارت عاشورا در هر روز. پس، ای برادرم! به دوستی و وفاداری آن حضرت نگاه کن که زنی را که زیارت عاشورا می‌خوانده، در شب اول قبرش سه بار ملاقات نموده و او را از شفاعت و برکات خود محروم نمی‌کند و اثر آن حتی به هم‌جواران مُرده او نیز می‌رسد حتی مردی که باج می‌گرفت و عذاب از امثال او برداشته می‌شود. ای پروردگار! در هر حال و هر زمانی تا به ابدترین ابدها به روح مطهر آن حضرت، از طرف ما سلام و صلوات و تحیت بفرست، به عدد آنچه علمت به آن احاطه دارد و تا به آن حد که رضایت در آن باشد و تا به آن اندازه‌ای که تمامی نپذیرد.





"گویی مرگ بر غیر ما نوشته شده است و حق جز بر ما واجب گردید .و گویا این مردگان

مسافرانی هستند که به زودی باز می گردند .در حالی که بدن هایشان را به گور می سپاریم.

و میراثشان را می خوریم . گویا ما پس از مرگ انان . جاودانه ایم !

ایا چنین است که اندرز هرپند دهنده ای از زن و مرد را فراموش می کنیم و خود را نشانه تیرهای

بلا و افات قرار داده ایم ؟

(مولا علی علیه السلام . )


[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم .

الله (جلّ جلاله) در حدیث قدسی خطاب به موسی بن عمران (ع) فرمود :
دروغ میگوید کسی که می پندارد مرا دوست دارد و آنگاه که تاریکی شب همه جا را فرا گرفت ،
می خوابد و مرا از یاد می برد ...
آیا هر عاشق و دلداده ای در پی خلوت با محبوب خود نیست ؟

تفکر : یکی از موانع تهذیب نفس غفلت است و تفکر ضد غفلت است و منظور از این تفکر. یعنی تفکر انسان در باره خودش .

یعنی انسان موضوع تفکر خود باشد. این چنین تفکری نظیر (محاسبه النفس ) است .یعنی انسان باید در شبانه روز برای خود وقتی

قرار دهد و فرصتی را فراهم سازد. که در ان فرصت خودش را از همه چیز قطع کرده و در خودش فرو رود. و درونگرایی کند.

و به عبارت دیگر در باره خود و کارها و رفتارش و روابطش با دیگران فکر کند و تفکر می بایست برای انسان عادت شود .یعنی

در هر کاری که تصمیم به ان می گیرد به تفکر پیرامون ان عادت داشته باشد و در شبانه روز لحظاتی را در باره خودش اندیشه کند.

در حدیث وارد شده است که :"بیشترین عبادت ابی ذر تفکر بود.

فکر کردن به انسان روشنایی می بخشد و عبادت بدون تفکر ممکن است به صورت یک کار بیهوده جلوه نماید. بر این اساس گفته شده

است :تفکر ساعه خیر من عباده سنه .

لحظه ای تفکر از عبادت سال برتر است.

یا حق.






امام صادق علیه السلام به نقل از علی علیه السلام این چنین روایت می کند . دو گونه نزدیک شدن وجود دارد . یکی نزدیک شدن شیطان

و دیگری نزدیک شدن فرشته. اما نزدیک شدن فرشته موجب دل نازکی و درک نمودن است. و نزدیک شدن شیطان موجب قساوت

دل است. "

* * *

"امام صادق علیه السلام می فرمود :زمانی که خداوند شخصی را در اصل خلقت او کافر بیافریند. نمی میرد مگر اینکه او را دوستدار

شر می گرداند . و به شر نزدیک می شود پس او را به تکبر و سرکشی دچار کند انگاه سنگدل می شود .

اخلاقش بد و چهره اش زننده می گردد . و زشتی او ظاهر می گردد. و شرم او کم گردد . و خداوند پرده اش را می درد و او مرتکب

امور ناشایست می شود و از ان کارها دست برندارد . "

(وسائل الشیعه )

زبانت معمار است و حرفهایت خشت خام،
مبادا کج بچینی دیوار سخن،
که فرو خواهد ریخت بنای شخصیتت

در رفع نیاز مستمندان، خویشان و ارحامت را مقدم بدار
که این تیری است با دو نشان
چرا که بدین کرامتت هم از اجر صدقه بهره داری
و هم از ثواب صله رحم

ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند،

دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند !!

@};-ازخداوند ، دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام@};-


[="Tahoma"]

آن سخن های چو مار و کژدمت
مار و کژدم گردد و گیرد دُمَت
مولانا

«زبان قلیل الجِرم و کثیر الجُرم است.سعی کنیم هم درست حرف بزنیم و هم حرف ِ درست بزنیم» ¹ . . . .

برای زبان بیش از هشتاد گناه شمرده اند و فرمودند اکثر جهنمیان به واسطه زبانشان به آن داخل می شوند و فرمودند زبان مومن پشت عقل اوست و عقل منافق در پس زبانش . . . . .
و همچنین مطلبی منتسب به علامه حسن زاده آملی حفظه الله است که : « دهان باب الله است . صادرات و وارداتش را کنترل کنید ، دهان گوش جان است ، سعی کنید چانه تان را عقل بچرخاند » ، پس مواظبش باشیم. وخلاصه اینکه :
کم گوی و گزیده گوی چون دُر

1- اقتباسی از بیانات علامه جوادی آملی حفظه الله


ناخشنودی عموم مردم از زندگی خود از
آن روست که ایشان
گذشته را بهتر از آنچه واقع شده
حال را بدتر از آنچه هست
و آینده را بدتر از آنچه خواهد بود تخیل می کنند


با خود عهد ببند که احدی را ننگری جز این که
اورا بهتر و پرهیزکارتر از خود بدانی
این نگاه باعث مزید نگرش توحیدیت
و موجب فزونی اتصالت به حضرت پروردگار خواهد بود


از نشانه های عقل یکی آن است که
خیر بسیار خود را اندک
و خیر اندک دیگران را بسیار بشماری
پس در راه تکامل عقلت قدم بردار
که ارمغانش چیزی جز آرامش نیست

آدمی در صراط نیل به محبوب

حجابی بزرگتر از نفس خویشتن ندارد

پس از خود بگذر تا به خدا برسی...