جمع بندی دخالت خانواده پس از ازدواج

تب‌های اولیه

78 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام مینوی خرد
اینم یه مدل نظر و رفتاریه:-?
تا حالا نه انجام دادم و نه به ذهنم رسیده. حتما روش فکر می کنم . ممنونم

خدا الهی خیرش بده و براتون نگهش داره. درست میگی عزیزم اما شاید بهتر باشه یه استثناهایی قائل باشیم. بهر حال همه که سلامت روان ندارن
خدا الهی تمام بیمارای جسمی و روحی رو هر چه سریعتر شفا بده:-s

ممنون از نظرتون . چشم حتما تمام سعیمو میکنم

آرمین...;929695 نوشت:
شخصا برای چنین مردانی متاسفم !!!!

دو گروه خانم دیدم
1/گروه اول خانم هایی که که ازلحاظ تحصیلی و مالی و بعضا زیبایی ب مراتب از همسران خود پایین تر بودن .ولی چنان آقآیانشون در بست و با احترام و عزت تحت فرمان خانم هایشان بودن
که ی رویا و خواب تصور می شود
2/گروه دوم خانم های که از لحاظ تحصیلی و مالی و زیبایی و موقعیت های خانوادگی بر تری ویژه ای نسبت ب همسرانشان داشتن اما بر عکس خانم های گروه اول اینان در چنگ مردانی بی سواد و یا کم سواد و با چهرههای زشت و احیانا معمولی گرفتار بودن . بطوری که مرده از تا مین ی شارژ 2000تومانی برای همسرش عاجز بوده . ولی بر روی خانم ش با تمامی خلا های داشته پادشاهی می کند

مگر خانم های گروه اول چه چیزی دارن که خانم های گروه دوم با بر ترها ی داشته شده خود
ندارن
حقیقتا مشکل در کجا است ؟

من دقیقا این حرف رو تایید میکنم و دنبال دلیلش هستم؟!

این مورد برا منم پیش اومده ...خداروشکر که ازدواج نکردم.....طرف دید یکم ازش جلو هستم سعی داشت خوردم کنه ...(البته از لحاظ اعتماد به نفس ) و الا من از لحاظ تحصیل ازش پایینم.

یا علے;930008 نوشت:
سلام
تو این یه مورد اسمشو حسادت نمیذارن
پدرِ من بعد از 20 سال زندگی با مادرم از همون اول ازدواج تا الان اصلا رفت و امد ندارن با فامیلای مادرم مثل دایی و خاله مادرم و نمیذاره مامانم بره
بعضی از ادما سیستمشون اینه و رفتارشونه
اسمش حسادت نیست میشه گفت یه جور نامتعادل بودن اخلاق و رفتاره که طرف دست خودش نیست
و میتونه راحت برطرف شه به شرطی که خود شخص بخواد اخلاقشو درست کنه
یاعلی

سلام

یک دلیل این کار مردان که جلوی رفت و امد رو میگیرن اینه که میترسند مادر زنشون همسرشون رو پر کنند و به اصلاح
موجب به وجود امدن دعوا بشه توی خونه ...مثل همین مشکل تاپیک که بر عکسش هست یعنی پسر رو خانواده پسر پر کردند و فرستادن خونه خودشون و دعوا....

سلام ...
ببینید بحث ایشون یک چیزه دیگه هست ... اصلا ایشون منظورشون این نیست که از مادرشوهر یا پدر شوهرشون بدشون میاد ....

بحث سره این هست که ما انسانها در جاهایی دوست داریم که دیگه بالغ بشیم ... برای خودمون شخصیت بدست بیاریم ... حرفمون حرف باشه ...
و زندگی در کنار مادر شوهر و پدر شوهر یعنی اینکه ...

همیشه که از درب خونه میام داخل ... باید بهشون احترام بزارم
همیشه باید مراقب این باشم که ظرفهام رو تندی بشورم
همیشه باید مراقب این باشم که نکنه یهو حرفی بزنم که نوعی دیگر برداشت بشه
همیشه باید مراقب این باشم که به مادرشوهرم چیزی نگم که رابطم با شوهرم بد بشه
همیشه باید مراقب این باشم که نوعی با برادر شوهر و خواهر شوهرم حرف بزنم که من رو پیش شوهرم بده نکنن

یک زمانی هست که انسان هفته ای یک بار یا هفته ای دو بار یا هفته ای 5 بار بزرگانش رو میبینه ...
احترام گذاشتن خیلی هم خوب هست ...
حتی اگر من خودم باشم ... براشون شیرینی درست میکنم ... براشون گل میخرم ... حتی اگر کمکی لازم داشته باشند و بخوان براشون خریدی بکنم این کار رو میکنم

ولی موندن در درون اون خونه ...
یعنی اینکه باید دائما و به صورت اجباری در حال احترام گذاشتن باشی ( نه اختیاری )

همه ما غرور داریم ... میخواهیم بالغ بشیم برای خودمون زندگی درست کنیم ...
اینی که در هر زمینه زندگی من کسی بخواد نظر بده ... هر وقت دلشون خواست راهنمائیم کنن ... هر وقت خواستن درب رو باز کنند و منم باید احترام بزارم ... این اسمش زندگی نیست

فکر کن عزیز ترین کست همیشه خونتون باشه ...

مثلا فرض کن الان شوهر داری و همیشه هم برادرت خونه باشه
دائما باید به این فکر کنی الا برادرت چی به شوهرت میگه ... چی نمیگه و ...

به نظرم توصیه ها و تجربه های همه درست باشه.
خانم همای رحمت منظورشون اینه که میشه با مادرشوهر صمیمی شد و این اصلا بد یا نشانه ضعف نیست. به زندگی ایشونم خیلی کمک میکنه.
من خودم تجربه هر دوتا رو داشتم یه واقعیتی هست عروس هرچقدرم کار خوبی انجام بده و خوب باشه اما اگر یه لحظه غفلت بکنه و مثلا خودش و بگیره یا دیر جواب بده و یا پنهان کاری داشته باشه باعث میشه تمام اون خوبی هاش از بین برن و خانواده شوهر اونو بد بدونن. این و شاید کسی اقرار نکنه ولی یه حس حسودی بین این ها همه هست.
از طرفی عروس وقتی رفتار صمیمی مادر و پسر و میبینه حس حسادت میکنه میخواد همسرش به خاطر خودش دوستش داشته باشه نه حرف مادر یا خواهر. یا وقتی محبت بین مادر پسر و خواهر و میبینه حس میکنه نادیده گرفته شده و محبت همسرش بهش کم میشه یا مادرش و خواهرش ازش سو استفاده میکنن یا قدرت خانم کمتر میشه. به عبارتی میخواد همسرش کلا مال خودش باشه.

با توجه به این موارد بهترین جمله دوری و دوستیه. از اولم نباید قبول کرد پیش مادرشوهر زندگی کردن و مگر در مواردی که واقعا شوهر مرد مستقل و قدرتمندی باشه و بشه بهش اعتماد کرد.

عروس برای جلوگیری از حس منفی خانواده شوهر باید هر روز به مادر شوهر زنگ بزنه و ارتباط داشته باشه هر از گاهی بره خونش و به حرفاش و درد دلاش گوش بده. خودشو از دختر خونه جلوتر بدونه. بلاخره همه محبت و میفهمن اما گاها بعضیا هستن که وقتی باهاشون مهربونی حس میکنن ازشون میترسی اینجا دیگه ما نمیتونیم اخلاق کل خانواده رو تغییر بدیم تنها راه ایجاد تغییر تو همسر هست که بتونه روابط و مدیریت کنه و از طرفی دیگه نباید به خانوادش زیاد محبت کرد یکم باید با ابهت باشیم:)

آفرین. دقیقا الان اوضام این طوریه.خود شوهرم صاحا به باباش درست سلام نمیکنه اما من باید بلند سلام کنمو احوالپرسی.اونوقت آقا حتی نگام نکنه و شاید جوابمو بده

سلااام

خب خواهرم کسی که بیخود و بی دلیل از کسی بدش

نمیاد !

به هر حال یا خودت فرد ظالمی هستی ودوست داری

همه ی اطرافیانت بله قربانگوی تو باشن یا نه, طرفت

میخواد این رفتار رو با تو داشته باشه ویا نه اصلا یه

چیز دیگه .دو طرف حق وحقوق خودشون رو نمیشناسن

وغیر عمد واز روی ناآگاهی .حق طرف مقابلشون رو ضایع میکنن

ببینید رابطه عروس ومادر سه حالت داره

یا هردو یا یکی از طرفین میخواد شاخ اون یکی رو بشکنه

یا هر دو از هم میترسن

یا هر دو دوست دارن راه میانه ای رو پیش بگیرن

یعنی اینکه سعی کنن حق وحقوقشون رو بشناسن

وبه حقشون قانع باشن

به نظرم بیشتر اختلافات عروس ومادرشوهر

اینه که حق و حقوق همو نمیشناسن

روزنه عزیزم
واقعا از جوابت کیف کردم. بخدا گاهی فکر میکنم خودم این جوابو نوشتم.چقدددددد تفاهمhappy

مرسی خواهر گلم شما لطف دارین
منم از شما یاد میگیرم و انرژی میدین گل

امیدوارم یه روز فرهنگ ما هم طوری باشه که به حریم افراد احترام بذاریم نه افراد بلکه حتا حریم گل گیاه و ... Sad

طارق اللیل;930080 نوشت:
من دقیقا این حرف رو تایید میکنم و دنبال دلیلش هستم؟!

این مورد برا منم پیش اومده ...خداروشکر که ازدواج نکردم.....طرف دید یکم ازش جلو هستم سعی داشت خوردم کنه ...(البته از لحاظ اعتماد به نفس ) و الا من از لحاظ تحصیل ازش پایینم.



سلام

خوب میشه بفرمائید
از لحاظ اعتماد ب نفس چطور و چگونه ازش جلو بودید ؟
وبعد
مگه اعتماد ب نفس شما
چه ضرری برای ایشان داشته است ؟

mery;930135 نوشت:

سلام
مری عزیز از اینکه به این مرکز اعتماد کردید و مشکلتان را مطرح کرده اید سپاس گذاریم
در ابتدای سایت هنگام ورود این جمله را دقت کنید

ضمن عرض خوش آمد گویی با توجه به کاربر محور بودن انجمن همه مطالب سایت مورد تائید نمی باشد و نام کاربری کارشناسان سایت با رنگ آبی و سبز مشخص شده است.

جهت دریافت راهکار مطمئن و درست لطفا به سئولات کارشناس محترم پاسخ دهید. (پست27)


امین;929733 نوشت:
بنده برداشتم تا اینجا این بوده که شما با مادر شوهرتان دعواهای آنچنانی داشته اید و احیانا هیچ حرمتی بین شما باقی نمانده است.درسته؟در این 9 ماه چند بار باهم دعواکرده اید؟

ضمنا جهت نقل قول کافیست عبارت و متن مورد نظر را انتخاب کنید بعد روی گزینه نقل قول بزنید. ممنون

mery;929908 نوشت:
من با چه از خدا بیخبرای مسلمون نمایی عمر میگذرونم. باهاشون جایی نرفته حرف سبز می کنن چه برسه که خدایی نکرده جایی بری
واقعا ازشون نمیگذرم که یه همچین پسر ضعیفی که اصن مهارت زندگی بلد نیس بزرگ کردن

خب مجبور نیستید این وضع رو تحمل کنید!
درستش کنید، تغییرش بدین

پیشنهادای شما برا درست شدن این اوضاع چیه؟

mery;930308 نوشت:
پیشنهادای شما برا درست شدن این اوضاع چیه؟

سلام
پیشنهاد من همچنان استفاده از نظر کارشناس محترم و نتیجه گیری از پاسخ های ایشان است.;)

شاید با گوشی وارد می شوید و امکان نقل ندارید برای همین حقیر سؤال شما را به خودم گرفتم و پاسخ دادم.;;)

مری عزیز نمیدونم از چه طریقی با سایت اشنا شدید ولی مطمئنا برای استفاده از نظرات کارشناسان امده اید ،

دوستان و کاربران هر کدام لطف می کنند نظرات و تجربیات خودشان را در اختیارتان می گذارند،

آنچه که شما باید دقت کنید نظر کارشناسی و تخصصی می باشد که ان شاء الله بهره ببرید گل

mery;930127 نوشت:
آفرین. دقیقا الان اوضام این طوریه.خود شوهرم صاحا به باباش درست سلام نمیکنه اما من باید بلند سلام کنمو احوالپرسی.اونوقت آقا حتی نگام نکنه و شاید جوابمو بده

سلام ...
این کار رو که باید انجام بدین ...
حتی اگر شوهرتون با پدرش دعواش شد ... باهاش بد دهنی کرد ... با هم دیگه قهر کردند ... حتی به هم دیگه بد و بیراه گفتند ...

شما باید حتما مراعات ادب و احترام رو بکنید ...

بله چشم حتما. خدا میدونه عین هر روز این کارو کردم. منظورم اینه که اینقد دستور الکی میده و ... و خودشونو بیخود تحویل میگیرن

[="Arial"]

mery;928717 نوشت:
من چه کنم؟

[=arial]سلام
ببین کی دایره لغاتش بیشتر از همه است
چهارتا فحش آبدار ازش یاد بگیر
چون قراره با نظر بعضی دوستان حق مادرشوهرتو و بقیه رو بذاری کف دستشون
اونام که ساکت نمیشینن طلاقت میدن
این فحشا دم محضر به دردت میخوره جیگرت حال میاد ...

بله ای که سر عقد گفتی تاریخ انقضا نداره ها
واسه یه عمر بله گفتی بعد سر نه ماه کم آوردی
تازه به به و چه چه میکنی واسه اونایی که تشویقت میکنن واسه تعیین مرزها و حریمت؟؟؟
مگه موقع بله گفتن نمیدونستی بعد از این باید همه حریمتو با یکی دیگه شریک شی؟

یه دختر مجرد چه شناختی از زندگی مشترک داره که فکر میکنی داره حرف دلتو میزنه؟
چرا متوجه نیستی اونی که یه تجربه ناموفق داشته درداش انقدر زیادن که بیشتر دنبال یه همدرده تا راه حل؟
پس اون همه استعدادی که میگی کی قراره به کارت بیاد؟

دلم واسه شوهرت میسوزه
گیر کرده بین مادر و همسرش
مادری که به قول تو خیری از شوهر ندیده و وابسته پسرشه
و همسری که قرار بود تو خوشی و ناخوشی پشت همسرش باشه ولی
فقط تا موقعی حالش خوبه که پارک دم عصر به راه باشه
تو غر زدنای مادرشوهر بعد پارک دیگه این خانم هیچ وظیفه ای نداره
مگه اینکه تهش آبغوره بگیره که چرا مامانت اینجوری میکنه؟

هزارتا راه حل هست واسه اینکه همگی به یه آرامش برسین و زندگیتونو بکنین
ولی اگه اومدی ببینی چند نفر باهات هم ناله میشن و تائیدت میکنن واسه طلاق
ترجیح میدم نقشی تو پروژه خیرانه طلاقت نداشته باشم.

سلام
از نظری که دادین و وقتی که گذاشتین ممنون. امابه نظرتون بهتر نبود یه ذره نرمتر صحبت میکردین.حتی اگه یه درصد هم حق با من باشه به نظرتون منی که الان تحت فشارم رو باید مث محکومها باهاش برخورد کرد!؟!
نه عزیزم، من زندگی و شوهرمو دوست دارم که اگه نداشتم هیچ وقت برا نجاتش دنبال راه حل و نظر همه نمی گشتم. ایشون هم منو دوست داره و تو حرف و عملش معلومه.امامدیریتش ضعیفه و این از تربیت ناقصشه.چون کم تو فامیل و اجتماع بودن.
اینکه به نظر شماکسی که طلاق گرفته نمیتونه کسایی رو که دارن زندگی میکنند رو ببینه درست نیست.
عزیزم همیشه توی حرفا و قضاوتهات یه جایی هم برا احتمال بذار.
من آدم محکم وقوی هستم در حالی که هرکس دیگه ای اگه بود ممکن بود باعث بشی دلشکستش برنجه.من نمیدونم شما خانمی یا آقا یا حتی سن و وضعیت تاهلتون چیه.اما ازتون میخام خواهش کنم از بین این هزار تا راه حلی که بلدین فعلا فقط ده تاشو بهم بگید تا استفاده کنم.بلکه خدا راه حل شما رو خیرکرده باشه و تا عمر دارم دعاگوتون بشم.
ان شاالله خدا هممونو عاقبت بخیر کنه و الهی روزگاری رو که دارم میگذرونم نصیب هیچکدومتون نکنه و همیشه خوشبخت و عاقبت بخیر باشید و از سر لطف و رحمتش هم به منو همسرمو و جوانی و زندگیمون رحم کنه.

سلام

عجیب برام نمیدونم
خانم ها

چرا

با خآنوادههای همسرشان بد هستن

واقعا فلسفه این دشمنی چیست ؟
از کجا شروع شده است ؟

بنده خدا آقایی بود . مرتب با همسرش مشکل داشت
چندین سال
تا بالاخره
خانمه دیشب غافلگیرانه
با قندان با شدت زده تو سر آقا
و بندخدا
ضعف کرد
الان عکس شده
متاسفانه خانم ها مقداری جسور شدن
و حالت تهاجمی پیدا کردن

آرمین...;931690 نوشت:
متاسفانه خانم ها مقداری جسور شدن
و حالت تهاجمی پیدا کردن

از من بپرسی میگم چون مردا ضعیف شدن و از جنسشون دور شدن. حالا اگه بپرسین چرا میگم نمیدونم و از شما جوابشو میخام

mery;931691 نوشت:
از من بپرسی میگم چون مردا ضعیف شدن و از جنسشون دور شدن. حالا اگه بپرسین چرا میگم نمیدونم و از شما جوابشو میخام

سلام

خوب متاسفانه برخی آقایان اون صلابت و مردانگی خودشان را بکلی از دست دادن
من موافق این گفته سرکار هستم
اما
اگر مردا از جنسیت خودشان دور شدن
علت ها دارد

برخی حقیقتا
همسرشون
از صمیم قلب دوس دارن
و بر همین اساس در مقابل همسرش محترمانه و شاید هم با یک در جه با لاتر
زن ذلیلآن تر بر خورد نماید
باز من آقایی رو دید م
که با شرمسار ی تمام باید بگم
گریه می کرد !
خخخخخخخ
و می گفت
اگر منزل بر گشتم
ب ا ون بگید
اذیتم نکند
که جالبه بعد خانمش در اومده بهش گفته
جلو همه
ببینید
اگه من بخام با ی بوکسم
داغونش می کنم
که بعد همه بش گفتن تو برو اگر اذیتت کرد
سریع برن 110
خخخخخ
وووووو
ب نظرم برخی واقعا مرد نیست
شبحی
از مرد بودن را یدک می کشند

[="Arial"]

آرمین...;931690 نوشت:

چرا

با خآنوادههای همسرشان بد هستن

واقعا فلسفه این دشمنی چیست ؟
از کجا شروع شده است ؟


چون بعضی از خونواده ها. شوهر فضول تشریف دارن..البته بعضی از خونواده ها....همیشه هم فک میکنن عروسشون هر کاری کرد باید توش یه اعتراض داشته باشن تا شبشون روز شه ..روزشنونم شب بشه...

به همه چی ایراد میگیرن...

guest;931705 نوشت:

چون بعضی از خونواده ها. شوهر فضول تشریف دارن..البته بعضی از خونواده ها....همیشه هم فک میکنن عروسشون هر کاری کرد باید توش یه اعتراض داشته باشن تا شبشون روز شه ..روزشنونم شب بشه...

به همه چی ایراد میگیرن...

خوب شاید خیلی کم
چنین خانوادهها باشد

همه شان ک اینطور نیستن

چون یک حقیقت است
که بر خی خانم ها
ناسازگار هستن
از همان ابتدا
بساط دشمنی را راه می اندازن
و شروع می کنند
ب قطع ارتباط با خانواده شوهر
خواهر شوهر و مادر شوهر و برادر شوهر
ولی
جالب اینجاست
هر هفته و هر روز باید برود
منزل
خانواده خودشان
اونم
با چه روحیه شاد و اکتیو
و جالب تر
خانواده خانم
حق اومدن دارن
در هر ساعتی
و هر زمانی

آرمین...;931706 نوشت:
خوب شاید خیلی کم
چنین خانوادهها باشد

همه شان ک اینطور نیستن

چون یک حقیقت است
که بر خی خانم ها
ناسازگار هستن
از همان ابتدا
بساط دشمنی را راه می اندازن
و شروع می کنند
ب قطع ارتباط با خانواده شوهر
خواهر شوهر و مادر شوهر و برادر شوهر
ولی
جالب اینجاست
هر هفته و هر روز باید برود
منزل
خانواده خودشان
اونم
با چه روحیه شاد و اکتیو
و جالب تر
خانواده خانم
حق اومدن دارن
در هر ساعتی
و هر زمانی

به نظر شما خونواده خوده آدم با مادر شوهر یکیه؟اصلا یکی نیست اگه بخوای زود به زود بری خونه مادر شوهر بدش میاد..اگر دیر به دیر بری بدش میاد بازم شکایت میکنه..اگه شاد بری طلب کار میشه ازت و میگه ببین چقد بهش خوش میگذره اگر ناراحت بری بازم طلب کار میشه که چرا ناراحتی و ناراحتیاتو میاری اینجا...اگر معمولی باشی میگن چقد عبوسه ...واسه هر حالتت یه ایرادی هست خلاصه

دخالت و دشمنی مادر شوهر و شوهر دهن بین

سلام.بعد از 9 ماه زندگی مشترک در طبقه پایین پدر شوهرم، خانواده شوهرم ، شوهرمو به این نتیجه رسوندن که بهم بگه بین تو و خونوادم باید یکی رو انتخاب کنم. من چه کنم؟ واقعا به شوهر بینهایت دمدمی و حسود و دروغگو که دهن بین هم هست میشه تکیه کرد؟بادخالتها و دشمنی مادر شوهرم چکار کنم؟

سلام علیکم.در درون نظام خانواده چندین رابطه وجود دارد.رابطه شما با همسر،خانواده خودتان و خانواده شوهر، رابطه همسر باشما و خانواده خودش و خانواده شما.اصولا زندگی مشترک یعنی مدیریت روابط.لازمه مدیریت کردن این روابط برخورداری از مهارتهای کافی در این زمینه است که می بایست زوجین از این مهارتها آگاه باشند.به عنوان مثال مهارت کنترل خشم در روابط شما با همسر و خانواده شوهر بسیار مؤثر است.همچنین مهارت حل مسأله در مشکلاتی که در زندگی مشترک پیش می آید بسیار راه گشاست.توصیه می شود زوجین در این زمینه مطالعاتی داشته باشند.در ذیل این مقاله، منابعی برای مطالعه معرفی شده اند[1].
پس از ازدواج تغییرات عمده در زندگی زوجین و خانواده های آنان اتفاق می افتد که برخی از آنها شامل عدم تمایز یافتگی فرزندان، وابستگیها، عدم مرزسازی صحیح و در نتیجه عدم تعهد والدین به رابطه زناشویی فرزندان، دخالت و انتظارات نابجای هر یک از طرفین می باشد. نتایج پژوهشی در خصوص بررسی عوامل مؤثر در بروز طلاق نشان دادکه پس از عدم تفاهم اخلاقی با 83 % و اعتیاد با 42 %میزان تأثیر، دخالت خانواده ها با تأثیر 33%سومین عامل مهم در بروز طلاق میباشد.
مسأله اصلی در زندگی شما مربوط به عدم تمایز یافتگی همسر شماست.یکی از موارد مؤثر در بروز آسیبهای تعاملی مرتبط با خانوادۀ اصلی در دوران پس ازازدواج، مسأله عدم تمایز یافتگی میباشد که نشان دهندۀ شکست در انجام تکالیف تحولی در این مرحله از زندگی است. تمایزیافتگی بیانگر میزان توانایی فرد در تفکیک فرایندهای عقلانی و احساسی از یکدیگر است. تمایزیافتگی یعنی میزان فردیتی که یک شخص در مقابل دیگران دارد. فرد تمایز یافته رفتارش را بر مبنای رفتار دیگری تنظیم نمی کند، بلکه دارای استقلال رفتاری است . در مرحله پیوستن خانواده ها از طریق ازدواج، تکلیف اولیه، تعهد به زوج جدید است.شکل گیری یک شراکت صمیمی مستلزم آن است که همسران، دلبستگی هیجانی اولیه خود را از والدین و دوستانشان به رابطه با همسرشان منتقل کنند .در واقع دو تکلیفی که برای ازدواج در نظر گرفته شده است عبارتند از: 1 )پایان دادن به وابستگی های اولیه به والدین، و 2 )جهت دهی مجدد نیروهای فردی از خانواده اصلی به ازدواج .
بعضی اوقات برای خانواده ها دشوار است که زوج جدید را به جای اشخاصی که با آنها پیوند ژنتیکی یا انتخابی دارند، به عنوان یک واحد مجزا در نظر بگیرند؛ والدین ممکن است به مزاحمی (همسر فرزندشان) که اکنون در مقایسه با آنان تأثیر بیشتری دارد حسادت کنند، در حالی که زوجین معتقدند که والدین در کار آنها دخالت می کنند. وظیفه ی اصلی زوجین در این مرحله، تعدیل نگرش نسبت به ازدواج است؛ هر یک از همسران تعلق نسبت به خانواده اصلی را بپذیرد و به دنبال قطع یا کم رنگ کردن این تعلقات نباشد؛ در عین حال، خانواده های اصلی نیز باید نیازهای فرزند خود را درک کرده و زمینه استقلال عاطفی فرزند خود را فراهم کنند. وابستگی یکی از زوجین یا هر دو به خانواده های اصلیشان ممکن است زمینه دخالت آنها را در زندگی زوجین فراهم کند. زمانی که زوجین پایین ترین سطح تمایز یافتگی را داشته باشند، به احتمال زیاد سطح بالاتری از دلبستگی و وابستگی را تجربه می کنند که این خود می توانید عاملی برای بروز ناسازگاری و دخالت اطرافیان باشد.تمایزیافتگی را در دو سطح می‌توان بررسی کرد:الف)به عنوان فرایندی که در درون فرد رخ می‌دهد ب)به عنوان فرایندی که در روابط بین افراد رخ می‌دهد.
الف. در سطح درون فردی: تمایز نایافتگی یا هم‌آمیختگی. زمانی رخ می‌دهد که اشخاص احساسات خود را از تفکرشان تفکیک نمی‌کنند و به جای آن در احساسات غرق می‌شوند.
ب.در سطح بین شخصی: شخص تمایز نایافته تمایل دارد یا به صورت کامل جذب احساسات دیگران شود و با جو عاطفی محیط حرکت کند و یا بر عکس علیه دیگران واکنش نشان دهد.
راه‌های افزایش تمایزیافتگی
۱. تفکیک فرایندهای عقلانی و احساسی. البته این بدان معنی نیست که اظهارات عاطفی متوقف شود. بلکه منظور این است که افراد نباید تحت تأثیر احساساتی قرار بگیرند که به درستی درکشان نمی‌کنند. یعنی برقرار نمودن تعادل میان احساسات و شناخت. یعنی برخورداری شخص از هر دو حس (تعلق به خانواده و تمایزیافتگی)
۲. فرد برای رسیدن به سطح تمایزیافتگی نیازمند آن است که از وابستگی‌های عاطفی حل نشده خانواده اصلی‌اش رهایی یابد. بدین معنی که شخص تعریفی نیرومند از خود داشته باشد. (این عقاید من است… این من هستم… این کاری است که می‌خواهم انجام دهم، نه آن…). و اگر این چنین نباشد در اصل افرادی هستند که زندگی‌شان به وسیله احساسات اطرافیان اداره می‌شود، در نتیجه به آسانی در شرایط استرس‌زا دچار اختلال و اضطراب می‌شوند.
۳. افراد باید به خود واقعی برسند، چراکه افراد تمایز نایافته یک خود کاذب از خود به نمایش می‌گذارند که ممکن است به اشتباه خود واقعی تصور شود درحالی‌که این خود چیزی نیست مگر عقاید و ارزش‌های متعلق به دیگران.
۴. افراد باید سعی کنند به جای مثلث خانوادگی (در خلال دوره‌های مختلف زندگی خانواده زمانی که سطح اضطراب پایین و شرایط بیرونی آرام است) سیستم دونفره یا واحد دوتایی را تجربه کنند (برای رسیدن به تبادل متقابل و آسوده احساسات).
۵. تمایزیافتگی را با گریز عاطفی نباید اشتباه کرد، چراکه گاهی اوقات ما شاهد فاصله گرفتن فرد از خانواده اصلی می‌باشیم و فرد با این روش می‌خواهد به هویتی مستقل برسد در حالی که این اجتناب یا دوری چیزی جز گریز عاطفی نیست (طبق نظریه) در واقع تمایزیافتگی افراد به میزان فاصله فیزیکی آن‌ها از خانواده اصلی بستگی ندارد ممکن است فردی در کنار خانواده باشد ولی به سطوح بالایی از تمایزیافتگی دست یابد. آن‌ها افرادی بالغ‌اند این افراد می‌توانند بنا به میل خودشان فکر یا احساسشان را در تصمیم‌گیری‌ها دخالت دهند.
۶. یاد بگیریم که به طور افراطی از دیگران حمایت نکنیم. یاد بگیریم از تلاش زیادی برای خوشحال کردن دیگران بپرهیزیم. پیوسته بدانیم که اگر ما همه انرژی‌مان را صرف دیگران و حصول امنیت دیگران بکنیم، برای اهداف شخصی خودمان انرژی نخواهیم داشت. سعی کنیم برای کسب تأیید از دیگران رفتارهای کنترل شده و هدف‌دار نداشته باشیم. در چنین حالی که صمیمیت دوستی‌های نزدیک‌ را تجربه می‌کنیم مرز‌ها و حریم‌های شخصی سالمی را در روابط برقرار کنیم. افکار و نظریات بی‌اهمیت را کنار بگذارید. فقط خودتان هستید که باید واقعیت زندگی را برای خودتان آشکار کنید. وقتی در ارتباط خودتان با دیگران مطیع و سلطه ‌پذیر نباشید آن زمان به خود و نظریاتتان اعتماد و اطمینان پیدا می‌کنید و در آخر فرد می‌تواند به خانواده اصلی بازگردید و دیدارهای مکرر با والدین خود داشته باشد.
روان شناسان و مشاوران خانواده توصیه کرده اند جهت جلوگیری از دخالتهای دیگران، زوجین از خانواده های اصلی خود جدا زندگی کنند.شما باید کم کم زمینه این جدایی را فراهم کنید.توصیه می شود این پیشنهاد از طریق مشاور به همسرتان گفته شود.همسر شما نیاز به مشاوره فردی دارد.توصیه های مشاور از آنجا که همسرتان تلقین پذیر است تأثیر گذار است.
توصیه ها یی در ارتباط با مادر شوهر
1.حریم‌ها را حفظ کنید. برای این کار بهتر است میزان رفت و آمد به خانه پدری همسرتان و میزان ارتباطات کلامی را که باید داشته باشید، مشخص کنید. بهتر است در کمال احترام و رعایت حرمت‌ها، میزان و سطح رفت و آمد خود را کنترل کنید.
2.به جای مطرح کردن حرف‌های مادرشوهرتان به همسرتان، پیشنهاد می‌کنم که خودتان بیاموزید چگونه مؤدبانه و در کمال احترام پاسخ وی را بدهید تا موارد اختلاف به همسرتان منتقل نشود. در واقع باید همسرتان را در این موضوع دخالت ندهید تا بازی جدیدی در زندگی شما شروع نشود.ما در ارتباط با اطرافیان به سه سبک رفتاری برخورد می‌کنیم:
الف.سبک پرخاشگرانه :در این سبک همواره به دنبال مقصر هستیم و انگشت اشاره ما به سمت اطراف است تا یک مقصر بیابیم. با احساسات خود آشنا نیستیم و مدام در کلمات خود از متلک استفاده می‌کنیم و لحنمان تند است: «تو این کار را کردی»، «این طوری گفتی» و...
ب.سبک منفعلانه :فردِ منفعل در مقابل دیگران، بیشترین پاسخش، سکوت، لبخند یا تایید است؛ اما بعد ناراحت می‌شود، بدگویی می‌کند و از دیگران می‌خواهد که از او حمایت کنند. نگاه چشمی ندارد، همیشه عصبانیت‌های پنهانی دارد که با مدل‌های بیمار گونه نشان می‌دهد.
ج.سبک قاطعانه :چنین فردی کاملاً به حس‌های خود آگاه است. در عین این‌که به دیگران و خودش بی‌احترامی نمی‌کند و خودش هم با کلام و رفتارش، وارد حریم کسی نمی‌شود اما می‌تواند ناراحتی‌های خود را مطرح کند و به راحتی نه بگوید.
3. گذشت و مدارا و تغافل را فراموش نکنید.گذشت به معنای فراموش کردن مسئله نیست، بلکه گذشت به معنای‌‌ رها کردن خود از خشم است. گذشت نشانه کنترل شما بر احساساتتان است نه ضعف شما.
4. پیشنهاد جدا کردن محل زندگی از سوی عروس مطرح نشود.می توان آنرا راهکار مشاور خانواده اعلام کرد که از طریق همسر شما به مادر شوهر اعلام می شود.
5. جداشدن مرزها به تدریج باشد. مراقب روحیه شوهرتان هم باشید ایشان از دو سو در فشار است و مجبور است دل هر دو را به دست آورد و جداکردن دفعي مادر از او می تواند نشاط او را هم کم کند.چنانچه موفق به راضی کردن آنها شدید در همان محل خانه ای بگیرید تا خیلی این دوری سخت نباشد.
6. برخورد دوستانه با مادر شوهر داشته باشید.لا اقل با زبان نرم با او صحبت کنید وحتی اگر زورگویی کرد شما با مهربانی و حفظ احترام او، خود را از شرش در امان نگه دارید.
7. حساسيت مادر تا حدودي طبيعي است شما نباید روی این مسئله حساسیت بیش از حدداشته باشید زیرا این یک امر طبیعی هست.
8.وقتي عروس خانم وارد خانواده ای می شود هیچ شناختی از آن ها ندارد، در گام اول باید سعی کند با دقت نظر و مشورت با شوهر، نسبت به ويژگي هاي اخلاقي پدر شوهر و مادر شوهرش شناخت عميق پیدا کند تا علل رفتارها و کلام آنان را پيش بيني و مديريت كند.
9. عموماً عروس خانم ها و آقا دامادها با یک «نگاه ایده آل» وارد زندگي جدید می شوند، مثلا انتظار تنش يا حضور نزديكان در زندگي خصوصي خود ندارند يا فكر مي كنند مديريت مشكلات خيلي خيلي آسان است. در حالی که باید واقع نگر باشيم در مشكلات درجا نزنيم، پرخاش يا خود خوري نكنيم. براي حل مشكلات از مشاور و مطالعه و افراد با تجربه كمك بگيريم و بپذیریم همه انسان ها یک سری نقص هایی دارند.
10. به دلیل رفتارهای مادر از سرزنش همسر پرهیز كنيد.
11. از تخریب کلی شخصیت مادر شوهر نزد همسر به دلیل رابطه عمیق عاطفی فرزند و مادر پرهیز كنيد.
و نکته پایانی اینکه توصیه زوج درمانگران این است که زوجین تا 5 سال از اقدام به بچه دار شدن جلوگیری کنند.این مدت زمانی است که شما تصمیم می گیرید که آیا مایل به ادامه زندگی مشترک هستید یانه؟چنانچه بعد از این مدت به نتیجه نرسیدید می توانید نسبت به ترک یا ادامه این زندگی تصمیم بگیرید.
موفق باشید.

انجمن گفتگوی دینی،بخش مشاوره،کارشناس:امین،تاریخ1396/4/6


[/HR][1] .کتاب مهارتهای زندگی زناشویی،متیو مک کی؛ترجمه:دکتر شهرام محمد خانی،انتشارات ورای دانش/ کتاب مهارتهای زندگی،کریس ال،کلینکه؛ترجمه دکتر شهرام محمد خانی،انتشارات رسانه تخصصی/کتاب مهارتهای ارتباطی،کریس کول،ترجمه محمدرضا آل یاسین،انتشارات هامون
موضوع قفل شده است