جمع بندی بدیهیات و یقین

تب‌های اولیه

78 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

صدیق;918696 نوشت:
سلام
این مشخصه علم حضوری است.

سلام استاد جان
پس خود علم حضوری خودشو یقینی و خطاناپذیر میدونه چون ببینید برای مثال شما علم حضوری را بردارید دیگر چه علمی میتواند بگوید علم حضوری یقینی و خطا ناپذیر است؟
مثل این است که:

صدیق;918696 نوشت:
اما این بدان معنا نیست که علم حضوری بگوید من خودم صحت حرف خودم را اثبات میکنم.

من 6 دقیقه سخنرانی کنم بعد یا بگویم همه صحبت هایم درست است یا بگویم در دقیقه اول صحبت هایم درست است یعنی توقف درستی بر خودم است با مسامحه یک همچین چیزی است علم حضوری
توقف درستی علم حضوری بر خودش است

صدیق;918696 نوشت:
دور در صورتی است که دو طرف عینا مثل هم باشند

خب با این حساب یعنی اهل فلسفه اسلامی 1=1 ،1=1 را دور میدانند؟چون عینا مثل هم است دلیلی نیست بر اینکه از همه جهات عینا مثل هم باشند

صدیق;918696 نوشت:
مصرح یا مضمر

حالا چون شما بدون واسطه میدانید مصرح در نظر میگیریم
ولی بنظر من واسطه هم دارد علم حضوری چون تکلم و دیدن و حس کردن گرسنگی همه و همه بر نقاط مختلف مغز وجود دارد و همه آنها توانایی اشتباه کردن دارند
اگر هم دلالت درستی را خودش در نظر بگیریم علم حصولی هم خطا ناپذیر است فردی که توهم زده و چیز هایی را میبیند واقعا میبیند همانند فردی که توهم زده و گرسنه اش است
اما ملاک ما واقعیت است در واقعیت میبینم آن موهامتی که فرد میبیند وجود ندارد و همچنین موهومات گرسنگی هم با برسی معده متوجه میشویم که اشتباه است

صدیق;918696 نوشت:
از این گذشته مگر در مورد حجیت و صحت احکام عقلی چه میکنید؟
آیا غیر از این است که صحت و حجیت مدرکات عقلی توسط خود عقل اثبات میشود؟

من فقط احتمال میدهم بر اساس شواهد و مدارک و... ، چیزی را یقینی نمیدونم
من یقین ندارم که فردا زنده هستم ولی احتمال میدم زنده باشم و برنامه ریزی میکنم

[=microsoft sans serif]

hessam78;918785 نوشت:
من 6 دقیقه سخنرانی کنم بعد یا بگویم همه صحبت هایم درست است یا بگویم در دقیقه اول صحبت هایم درست است یعنی توقف درستی بر خودم است با مسامحه یک همچین چیزی است علم حضوری
توقف درستی علم حضوری بر خودش است

سلام دوست عزیز
بگذارید یک بار دیگر سوال را مرور کنیم.
وقتی با یک اگاهی حضوری روبرو میشویم به ما گفته میشود که:
این علم حضوری است و خطاپذیر نیست.
میپرسیم چرا خطاپذیر نیست.
گفته میشود چون هیچ واسطه ای میان عالم ومعلوم وجود ندارد.
نه
چون علم حضوری است.

دقت کنید.
اشکال شما درست مانند این میماند که بگوییم.
مادرها قابل اعتماد هستند.
بعد بگوییم چرا
میگویند
به خاطر اینکه این افراد منفعت خود را بر منفعت فرزندشان ترجیح نمیدهند و در تزاحم منافع، فرزند را فدای خود نمیکنند.
خب این حالت، مشخصه والدین است. اینها هستند که رفیق بی منت و بی کلک هستند.
حالا اگر کسی بگوید این استدلال دوری است چرا که
از یک سو میگوییم مادر قابل اعتماد است.
از سوی دیگر، بگوییم علت قابل اعتماد بودنش، مادر بودنش نیست بلکه ملاکی است که در مادر وجود دارد و البته فرضا میتواند در هر موجود دیگری نیز باشد.
پس این استدلال نیز دوری نیست.

در علم حضوری نیز عینا همین مسئله روی میدهد.
ما نمیگوییم:
علم حضوری خطاناپذیر است چون حضوری است.
بلکه میگوییم:
خطاناپذیر است، چون در آن، واسطه ای میان عالم و معلوم نیست.
و حضوری بودن و واسطه نبودن میان عالم و معلوم یکی نیست.
هرچند مصداقا میتواند یکی باشد و میتواند نباشد.

[=microsoft sans serif]

hessam78;918785 نوشت:
خب با این حساب یعنی اهل فلسفه اسلامی 1=1 ،1=1 را دور میدانند؟چون عینا مثل هم است دلیلی نیست بر اینکه از همه جهات عینا مثل هم باشند

8-|
دور در جائی است که استدلال از یکی به دیگری باشد.
یعنی اثبات یکی متوقف بر دیگری باشد و اثبات دومی متوقف بر اولی.
اما در مثال شما که دوئیت در کار نیست.
توقفی در کار نیست.

[=microsoft sans serif]

hessam78;918785 نوشت:
حالا چون شما بدون واسطه میدانید مصرح در نظر میگیریم
ولی بنظر من واسطه هم دارد علم حضوری چون تکلم و دیدن و حس کردن گرسنگی همه و همه بر نقاط مختلف مغز وجود دارد و همه آنها توانایی اشتباه کردن دارند
اگر هم دلالت درستی را خودش در نظر بگیریم علم حصولی هم خطا ناپذیر است فردی که توهم زده و چیز هایی را میبیند واقعا میبیند همانند فردی که توهم زده و گرسنه اش است
اما ملاک ما واقعیت است در واقعیت میبینم آن موهامتی که فرد میبیند وجود ندارد و همچنین موهومات گرسنگی هم با برسی معده متوجه میشویم که اشتباه است

بار دیگر میگویم
امیدوارم دقت کنید.
احساس گرسنگی به علم حضوری معلوم میشود نه خود گرسنگی.(دقت.)

[=microsoft sans serif]

hessam78;918785 نوشت:
من فقط احتمال میدهم بر اساس شواهد و مدارک و... ، چیزی را یقینی نمیدونم
من یقین ندارم که فردا زنده هستم ولی احتمال میدم زنده باشم و برنامه ریزی میکنم

در این مثالهای شما که یقین وجود ندارد.
سوال من در مورد یقینیات عقلی بود نه حدسیات عرفی و غیرمنطقی شما.
اینکه 2+2 مساوی با 4 است.
اینکه شما الان وجود دارید.
اینکه نمیشود در آن واحد هم روز باشد و هم روز نباشد.
اینکه نمیشود یک شیء در آن واحد و از جهت واحد، هم سفید باشد و هم سیاه.
وووو
اینها یقینی عقلی هستند و اثبات آنها نیز با عقل است نه با چیز دیگر.

موفق باشید.

صدیق;919019 نوشت:
سلام دوست عزیز
بگذارید یک بار دیگر سوال را مرور کنیم.
وقتی با یک اگاهی حضوری روبرو میشویم به ما گفته میشود که:
این علم حضوری است و خطاپذیر نیست.
میپرسیم چرا خطاپذیر نیست.
گفته میشود چون هیچ واسطه ای میان عالم ومعلوم وجود ندارد.

سلام استاد بزرگوار
یک سوال دیگر عالم کیست؟روح فرد،مغز فرد یا ...

صدیق;919020 نوشت:
دور در جائی است که استدلال از یکی به دیگری باشد.
یعنی اثبات یکی متوقف بر دیگری باشد و اثبات دومی متوقف بر اولی.
اما در مثال شما که دوئیت در کار نیست.
توقفی در کار نیست.

آخر فرمودید باید عین هم باشد برای همین متعجب شدم و چنین مثالی زدم

صدیق;919021 نوشت:
بار دیگر میگویم
امیدوارم دقت کنید.
احساس گرسنگی به علم حضوری معلوم میشود نه خود گرسنگی.(دقت.)

خوب استاد بزرگوار
من هم میگویم احساس بینایی به علم حصولی مربوط میشود ن خود بینایی(بین عالم و معلوم اگر بگویید واسطه چشم است در حضوری هم نورون است)
علم حصولی هم پس قطعی و خطا ناپذیره

صدیق;919022 نوشت:
در این مثالهای شما که یقین وجود ندارد.
سوال من در مورد یقینیات عقلی بود نه حدسیات عرفی و غیرمنطقی شما.
اینکه 2+2 مساوی با 4 است.
اینکه شما الان وجود دارید.
اینکه نمیشود در آن واحد هم روز باشد و هم روز نباشد.
اینکه نمیشود یک شیء در آن واحد و از جهت واحد، هم سفید باشد و هم سیاه.
وووو
اینها یقینی عقلی هستند و اثبات آنها نیز با عقل است نه با چیز دیگر.

موفق باشید.


استاد جان گفتم یقینی به مطلقیت ندارم
علم ریاضی تاکنون درسته مورد نقضی پیدا نشده قبول دارم ولی این را نمیگویم همیشه یقنی و درست است
تجربیاتی که داشتم 2 دو تا میشد چهار تا خب من نمیگویم همه جا و همیشه مطلقا باید شود 4 تا

[=microsoft sans serif]

hessam78;919111 نوشت:
سلام استاد بزرگوار
یک سوال دیگر عالم کیست؟روح فرد،مغز فرد یا ...

سلام
عالِم، نفس فرد است و بقیه ابزار و ادوات علم و اگاهی یافتن.

hessam78;919111 نوشت:
من هم میگویم احساس بینایی به علم حصولی مربوط میشود ن خود بینایی(بین عالم و معلوم اگر بگویید واسطه چشم است در حضوری هم نورون است)

واسطه در علم حصولی، خود صورتی است که در ذهن و مغز یا در نفس نقش میبنند. و اگاهی نفس از آن معلوم، به واسطه توجه کردن به صورتی است که در ذهن نقش بسته است.
ولی در علم حضوری، هیچ صورتی واسطه نیست. در علم حضوری، عالم خود معلوم را با وجود خودش در می یابد.

hessam78;919111 نوشت:
استاد جان گفتم یقینی به مطلقیت ندارم
علم ریاضی تاکنون درسته مورد نقضی پیدا نشده قبول دارم ولی این را نمیگویم همیشه یقنی و درست است
تجربیاتی که داشتم 2 دو تا میشد چهار تا خب من نمیگویم همه جا و همیشه مطلقا باید شود 4 تا

اگر قضایای ریاضی، تحلیلی باشند که برخی معتقدند، یقینی نبودن آن مستلزم تناقض است.
اما اگر ترکیبی باشد احتمال خطای منطقی در انها نیز وجود دارد.
اما قضایای تحلیلی و اولی در بین معرفتهای حصولی و گزاره ای از این قسم نیستند و احتمال خطا حتی به صورت منطقی نیز در انها راه ندارد.

صدیق;915733 نوشت:
بر اساس این رویکرد که مورد قبول مشهور بلکه جمهور حکماست، در قضایای اولی، نوع رابطه میان اجزای قضیه به گونه ای است که از تصور طرفین جزم به صدق آن پیدا میکنیم. پس احراز صدق آنها صرفا منوط است بر خصوصیت مفهوم و معنای قضیه.

البته ناگفته نماند که گرچه ملاک صدق گزاره های بدیهی نزد اکثریت مفهوم است ولی در اینکه چگونه مفهومی است اختلاف است: مثلا علامه ملاک صدق را عمومیت و شمول بدیهیات می داند برخی دیگر مانند آیه الله جوادی، وضوح مفاهیم بدیهی و ...
در هر حال در اینکه بدیهی نیاز به استدلال و تعمّل عقلانی ندارد همه فیلسوفان اسلامی یک صدا هستند ولی در اینکه ملاک این بداهت چیست و اینکه چرا این مفاهیم بدیهی اند، کمی تفاوت نظرات وجود دارد.

hessam78;915782 نوشت:
خب ببینید مثلا دیدن یک سیب اگر علم حضوری محسوب شود که واسطه حواس را در پی دارد
اما گرسنگی هم و درک آن، واسطه خودش را دارد همان گیرنده های درک گرسنگی
انسان تصوری از انرژی گرمایی ندارد(آتش و دود و... تصور میشود اما خود گرما ن)، درک میکند بدون تصویر ذهنی همانند گرسنگی
درک بین خارج از بدن و داخل از بدن فرقی ندارد

قابل یادآوری است که دیدن و ابصار مانند سایر ادراکات حواس پنج گانه از مقوله علم حصولی است ولی ادراک انسان از گرسنگی و تشنگی، شادی و غم و ... از مقوله علم حضوری است بدین معنا که صورت ادراکی واسطه فهم و درک آن نیست بلکه انسان مستقیما با معلوم سروکار دارد.
نکته: مراد از واسطه نداشتن در علم حضوری واسطه ادراکی است، نه اینکه واسطه ایجادی نداشته باشد. مثلا احساس گرسنگی از یک سلسله تحریکات معدوی و أعصاب مربوطه و ... حاصل می شود که در ایجاد و اعداد گرسنگی نقش دارند نه اینکه برای درک خود این گرسنگی هم نیاز به واسطه باشد.

صدیق;919021 نوشت:
بنظر من واسطه هم دارد علم حضوری چون تکلم و دیدن و حس کردن گرسنگی همه و همه بر نقاط مختلف مغز وجود دارد و همه آنها توانایی اشتباه کردن دارند
اگر هم دلالت درستی را خودش در نظر بگیریم علم حصولی هم خطا ناپذیر است فردی که توهم زده و چیز هایی را میبیند واقعا میبیند همانند فردی که توهم زده و گرسنه اش است
اما ملاک ما واقعیت است در واقعیت میبینم آن موهامتی که فرد میبیند وجود ندارد و همچنین موهومات گرسنگی هم با برسی معده متوجه میشویم که اشتباه است

به نظر می رسد نکته ای که در علم حضوری وجود دارد کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ علم حضوری از آنجا که با خود واقع نه تصویر آن سروکار داشته خطابردار نیست، مثلا انسان که خود را حضورا میابد یا شادی خود را میابد بدون هیچ تصویری میابد (گرچه می تواند با واسطه تصویر نیز علم پیدا کند) مثلا برای کسی که دچار بیماری گرسنگی کاذب است و دائما خود را گرسنه میابد در حالیکه معده او پر است.
این مورد اگر دقت شود، در واقع طرف واقعا گرسنگی را حضورا میابد ولی در آنچه که اشتباه کرده است نسبت دادن این گرسنگی به خالی بودن معده است، یعنی در تفسیر و استنباط خود که گرسنگی را ناشی از خالی بودن معده دانسته است دچار خطا شده است، چرا که آنچه حضورا درک شده احساس گرسنگی است ولی عامل این گرسنگی چیست آیا بیماری خاصی است یا اینکه خالی بودن معده یا ... ادراک عوامل خارج از حوزه علم حضوری است،
علم حضوری صرفا ادراک متعلّق خود را بدون واسطه مفهوم بعهده دارد و اینطور نیست که علل یا عوامل گرسنگی را هم شامل شود. در واقع ادراک عوامل و اعدادات گرسنگی، از سنخ علم حصولی بوده که خطاپذیر است یعنی این امور تفسیر و استنباط و تعبیرهای شخص از علم حضوری خویش است و آنچه که خطاپذیر نیست، صرفا علم حضوری است ولی تفسیر و تعبیر این علم حضوری قطعا قابل خطا و اشتباه است.
بنابراین اگر کسی علم حضوری را خوب و دقیق تصور کند، ازآنجاکه مواجهه مستقیم با خود واقعیت است، هیچگاه خطا در آن راه ندارد ولی اگر با عوامل علم حضوری یا تفسیر و تعبیر آن مواجه شود، قطعا خطا در آن راه خواهد داشت.

[=microsoft sans serif]

hadi.;919419 نوشت:
ناگفته نماند که گرچه ملاک صدق گزاره های بدیهی نزد اکثریت مفهوم است ولی در اینکه چگونه مفهومی است اختلاف است: مثلا علامه ملاک صدق را عمومیت و شمول بدیهیات می داند برخی دیگر مانند آیه الله جوادی، وضوح مفاهیم بدیهی و ...
در هر حال در اینکه بدیهی نیاز به استدلال و تعمّل عقلانی ندارد همه فیلسوفان اسلامی یک صدا هستند ولی در اینکه ملاک این بداهت چیست و اینکه چرا این مفاهیم بدیهی اند، کمی تفاوت نظرات وجود دارد.

باسلام
گرچه در مورد ملاک بداهت، بین اندیشمندان اختلاف نظر وجوددارد ولی همگی بر این مسئله اتفاق نظر دارند که اصلی ترین ویژگی علم حضوری و آنچه باعث خطاناپذیری و در نتیجه تردید ناپذیری آن شده است، عدم وجود واسطه میان عالم و معلوم است. اینکه عالم از آیینه صورت علمی و وجود ذهنی به معلوم نظر نمیکند بلکه خود معلوم نزد او حاضر است.

موفق باشید.

hadi.;919424 نوشت:
به نظر می رسد نکته ای که در علم حضوری وجود دارد کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ علم حضوری از آنجا که با خود واقع نه تصویر آن سروکار داشته خطابردار نیست، مثلا انسان که خود را حضورا میابد یا شادی خود را میابد بدون هیچ تصویری میابد (گرچه می تواند با واسطه تصویر نیز علم پیدا کند) مثلا برای کسی که دچار بیماری گرسنگی کاذب است و دائما خود را گرسنه میابد در حالیکه معده او پر است.
این مورد اگر دقت شود، در واقع طرف واقعا گرسنگی را حضورا میابد

مشکل همینجاست.
آنچه انسان در می یابد(چه در حالت گرسنگی واقعی و چه در حالت کاذب)، حسی درونی است.
این حس در موارد مشابه گرسنگی واقعی با گرسنه بودن و خالی بودن معده و نیاز به غذا مصادف شده است.
به همین جهت است که هر موقع چنین حسی به انسان دست می دهد، انسان گمان میکند که همان مورد مشابه روی داده است.
خطا نیز دقیقا از اینجا به بعد روی میدهد.
یعنی به واسطه یک اشتباه محاسباتی از جانب ذهن، امر دریافت شده درونی بر حالتی تطبیق داده میشود.
اما این تطبیق، نوعی فرایند تفکر و استنتاج است.
بدین صورت:
حس a در درون من شکل گرفته است.
در موارد مشابه، حس a نشان دهنده رویداد b در درون من بوده است.
پس الان نیز حس a نشان دهنده روی دادن b است.

پس آنچه با حس درونی درک میشود، گرسنگی و تشنگی و غیره نیست بلکه یک حس درونی است.
این حس درونی، با علم حضوری درک میشود و خطائی در ان نیست؛ زیرا خود حس برای فرد درک شده است نه صورتی از آن.

صدیق;919428 نوشت:
اما این تطبیق، نوعی فرایند تفکر و استنتاج است.

البته به نظر میرسد که همه مواردی که خطا در تطبیق است، لزوما استنتاجی در کار نیست و می تواند خطا در صرف یک نوع ادراک حصولی باشد، چرا که در فرآیند تبدیل علم حضوری و شهودی به علم حصولی گاهی با دخالت قوه خیال خطایی رخ میدهد که این بدان معناست که تصویر برداشته شده از علم حضوری دچار خطا و اشتباه شده است...
موفق و پیروز باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

hessam78;915440 نوشت:
سلام
خب استدلالاتی که صورت میگیرد (صدیقین ،اتقان صنع....)همه و همه بر پایه های گزاره هایی است که از گزاره های ساده تر تشکیل شده و تا می رسد به بدیهیات که درستی آن را بدون اثبات و از روی تجربه،مشاهده و.. پذیرفته ایم
حال سوالی که مطرح است چرا باید بدیهیات درست و یقین آور باشد و به تبعیت آن نتیجه ها و استقرا هایی که گرفته میشود درست باشد؟
آیا عقل ذهن و تجربه نمی تواند خطا پذیر باشد؟
همانند نقض برخی بدیهیات در فیزیک و...
تشکر و سپاسی فزاینده در پناه حق

سلام
این برپایه اعتبار دانایی ماست
یعنی یا باید دانایی خود را معتبر شماریم و از اصول بدیهی آغاز کنیم یا آنرا بی اعتبار شماریم که به تناقض می افتیم چون با حکم به بی اعتباری دانایی خود این حکم هم بی اعتبار می شود. پس عقلا ناچاریم که دانایی خود را معتبر بشماریم و از بدیهیات و یقینیات آغاز کنیم.
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

hadi.;920143 نوشت:
البته به نظر میرسد که همه مواردی که خطا در تطبیق است، لزوما استنتاجی در کار نیست و می تواند خطا در صرف یک نوع ادراک حصولی باشد، چرا که در فرآیند تبدیل علم حضوری و شهودی به علم حصولی گاهی با دخالت قوه خیال خطایی رخ میدهد که این بدان معناست که تصویر برداشته شده از علم حضوری دچار خطا و اشتباه شده است...

باسلام
استنتاج لزوما و در همه موارد به معنای استدلال متعارف از نوع قیاس نیست.
تشبیه و استقرا نیز شامل استنتاج میشود.

بعلاوه گاهی اوقات این استنتاج به قدری سریع و مخفی صورت میگیرد که انسان اگاهی نسبت به آن ندارد و با دقت در فرایندش متوجه آن میشود.

صدیق;919428 نوشت:
مشکل همینجاست.
آنچه انسان در می یابد(چه در حالت گرسنگی واقعی و چه در حالت کاذب)، حسی درونی است.

سلام استاد متشکرم این پست را نبستید

صدیق;919428 نوشت:
یعنی به واسطه یک اشتباه محاسباتی از جانب ذهن، امر دریافت شده درونی بر حالتی تطبیق داده میشود.
اما این تطبیق، نوعی فرایند تفکر و استنتاج است.

دقیقا این جمله مصداق دور است استاد گرامی
ببینید می فرمایید ملاک درستی گرسنگی خودش است ن معده،یعنی حس گرسنگی درست است ولو معده پر باشد
من هم میگویم دیدن اوهام و .. کاملا درست است چون واقعا میبیند
صدیق;919190 نوشت:
واسطه در علم حصولی، خود صورتی است که در ذهن و مغز یا در نفس نقش میبنند. و اگاهی نفس از آن معلوم، به واسطه توجه کردن به صورتی است که در ذهن نقش بسته است.
ولی در علم حضوری، هیچ صورتی واسطه نیست. در علم حضوری، عالم خود معلوم را با وجود خودش در می یابد.

یک فرق دیگر بین این دو در ناحیه عالم است و آن اینکه در علم حضوری قوه مخصوص و آلت مخصوصی دخالت نمی کند
علاوه بر تفاوتی که در صورت وجود دارد من این را عرض کردم که گفته آلت و قوه مخصوصی ندارد در صورتی که چنین نیست
هم دیدن واسطه و آلت نورون را در پی دارد هم گرسنگی
http://www.hawzah.net/fa/Book/View/45230/17183/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%AD%D8%B5%D9%88%D9%84%DB%8C
------------------------------------

محی الدین;920305 نوشت:
سلام
این برپایه اعتبار دانایی ماست
یعنی یا باید دانایی خود را معتبر شماریم و از اصول بدیهی آغاز کنیم یا آنرا بی اعتبار شماریم که به تناقض می افتیم چون با حکم به بی اعتباری دانایی خود این حکم هم بی اعتبار می شود. پس عقلا ناچاریم که دانایی خود را معتبر بشماریم و از بدیهیات و یقینیات آغاز کنیم.
یا علیم

سلام محی الدین جان
در طول این پست بارها عرض کردم که بی اعتبار نمیشمارم
بلکه یقینی نمیدونم
یعنی بدیهیات را کف کار میدانم
اگر روزی بدیهیات اشتباه شود آن را عوض میکنیم
-----------------
دقیقا مثالم این است چون یقین نداریم فردا زنده ایم آیا نباید برای فردا برنامه ریزی کنیم؟
و همینطور آیا یقین نداریم که این گزاره های ابتدایی درست است نباید از یک جایی شروع کنیم؟

hadi.;919420 نوشت:
قابل یادآوری است که دیدن و ابصار مانند سایر ادراکات حواس پنج گانه از مقوله علم حصولی است ولی ادراک انسان از گرسنگی و تشنگی، شادی و غم و ... از مقوله علم حضوری است بدین معنا که صورت ادراکی واسطه فهم و درک آن نیست بلکه انسان مستقیما با معلوم سروکار دارد.

این صورت ادراکی یک چیز من در آوردی از بزرگوارانی همچون ابن سینا است
خورشید را دیدند و گفت که این خورشیدی را که من میبینم واقعا همین نیست که هم اندازش بزرگتره هم گرماش و اینطور شد که صورت ادراکی را مطرح کردند
در مورد گرسنگی هم این صورت وجود دارد اضافه وزن دلیلش چیست؟صورتی که از گرسنگی در ذهن عالم نقش بسته بیشتر از مقدار نیاز و گرسنگی است
مثال دیگر فردی پدرش بمیرد یک مقدار ناراحت میشود و فرد دیگری پدرش بمیرد مقدار دیگر!
----------------------
ببینید
شما برای چه میگوید دیدن خطا پذیر است؟چون تصویری از معلوم در ذهن است که مطابق با واقعیت نیست[نمیگوید ملاک درستی بینایی حس بینایی است]
گرسنگی هم چون در معده پر است و احساس گرسنگی میکنیم مطابق با واقعیت نیست پس خطا پذیر است؛اگر ملاک را خود حس بدانیم در مورد بینایی هم این موضوع صدق میکند و خطا ناپذیر میشود

[="Tahoma"][="Navy"]

hessam78;923741 نوشت:
سلام محی الدین جان
در طول این پست بارها عرض کردم که بی اعتبار نمیشمارم
بلکه یقینی نمیدونم
یعنی بدیهیات را کف کار میدانم
اگر روزی بدیهیات اشتباه شود آن را عوض میکنیم
-----------------
دقیقا مثالم این است چون یقین نداریم فردا زنده ایم آیا نباید برای فردا برنامه ریزی کنیم؟
و همینطور آیا یقین نداریم که این گزاره های ابتدایی درست است نباید از یک جایی شروع کنیم؟

سلام برادر
انسان می تواند امور جزئی زندگی خود را بر پایه عدم یقین بگذارد اما کل حیات که قابل تکرار هم نیست نمی تواند برپایه آن قرار دهد
به هرحال برای دانایی های کلی ولو یک یقین در مبانی لازم است وگرنه کل زندگی معلق خواهد بود و این قابل پذیرش نیست
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

hessam78;923740 نوشت:
ببینید می فرمایید ملاک درستی گرسنگی خودش است ن معده،یعنی حس گرسنگی درست است ولو معده پر باشد

باسلام
اجازه بدهید دقیق تر بحث کنیم.
من الان گرسنه ام.
از کجا میفهمم؟
از اینکه سفره انداخته شده؟
از اینکه به من غذا تعارف کردند؟
از اینکه تصویر غذا را در ذهنم ترسیم کردم؟
خیر
اینکه فهمیدم گرسنه هستم، از اینحا برایم حاصل شد که حسی دردرونم شکل گرفت.
این حس، حس گرسنگی است.
از کجا فهمیدم حس گرسنگی است؟
از اینجا که موارد مشابه قبلی، هر موقع این حس در درون من شکل وجود می یافت، من میدیدم که نیاز به غذا دارم و معده ام خالی است و با خوردن غذا، آن حس ازبین میرود.

خب
پس ما یک حس داریم که به صورت وجدانی آنرا در می یابیم.
این حس با توجه به فرایند ذهنی و استنتاجی، با مواردمشابه دیگر مقایسه میشود و از طریق تمثیل موردی یا موارد مشابه، بر نیاز به غذا داشتن و خالی بودن معده تطبیق داده میشود.

حال چه چیزی توهمی است؟ و چه چیزی احتمال خطا دارد؟
این حس که درموارد دیگر، نامش گرسنگی و خصوصیتش نیاز به غذا بود، یا این تصور که الان من نیاز به غذا دارم؟

مشخص است که این حس شما توهمی و زائیده خیال شما نیست.
آنچه میتواند خطا بردار باشد، چیزی است که از طریق استنتاج به دست آورده اید که عبارت است از تطبیق این حس با نیازمندی به غذا.

hessam78;923740 نوشت:
من هم میگویم دیدن اوهام و .. کاملا درست است چون واقعا میبیند

در علم حضوری، من نمیخواهم با یک تصویر ذهنی چیزی را در خارج از وجود خودم اثبات کنم.
اگر این بود که میشد علم حصولی.
من در وجود خودم چیزی را میبینم و وجود همان را اثبات میکنم.

[=microsoft sans serif]

hessam78;923740 نوشت:
یک فرق دیگر بین این دو در ناحیه عالم است و آن اینکه در علم حضوری قوه مخصوص و آلت مخصوصی دخالت نمی کند
علاوه بر تفاوتی که در صورت وجود دارد من این را عرض کردم که گفته آلت و قوه مخصوصی ندارد در صورتی که چنین نیست
هم دیدن واسطه و آلت نورون را در پی دارد هم گرسنگی

اینکه نورون ها نقش دارند یا نه، خودش میتواند محل بحث و مداقه باشد ولی فعلا پاسخی که میتوان داد این است که
این مطلب که شما عنوان کردید، به عنوان تفاوت میان حضوری و حصولی است نه ملاک حقانیت و صدق علم حضوری.
بنابراین شما در اصلاحیه این تفاوت(اگر آنچه ذکر کردید صحیح باشد و واقعا نورون ها در این ادراک نقش داشته باشند) میتوانید چنین بگویید:
در علم حصولی مشخص است که ابزار معینی از حواس ظاهری در ادراک نقش دارد.
ولی در علم حضوری چنین ابزاری نیاز نیست.(حال این حس باطنی میخواهد حسی باشد که جای مشخص مادی ندارد و یا از قبیل نورون ها باشد) خلاصه این ادراک از طریق اندامهای حس ظاهری به دست نمی آید.

محی الدین;923870 نوشت:
سلام برادر
انسان می تواند امور جزئی زندگی خود را بر پایه عدم یقین بگذارد اما کل حیات که قابل تکرار هم نیست نمی تواند برپایه آن قرار دهد

سلام و درود بر برادر عزیز
اگر یقینی وجود داشته باشد که صد البته نباید به تردید رجوع کند

محی الدین;923870 نوشت:
به هرحال برای دانایی های کلی ولو یک یقین در مبانی لازم است وگرنه کل زندگی معلق خواهد بود و این قابل پذیرش نیست

نخیر معلق نیست بر اساس احتمالات میشود یقین برود فقط میشه احتمال داد که اون بدیهی فعلا درسته
حتی صحبت برخی فلاسفه اسلامی است که برای گذر از عصر ها و دوران را متوجه شویم باید گذر بدیهیات را در یابیم

صدیق;923886 نوشت:
حال چه چیزی توهمی است؟ و چه چیزی احتمال خطا دارد؟
این حس که درموارد دیگر، نامش گرسنگی و خصوصیتش نیاز به غذا بود، یا این تصور که الان من نیاز به غذا دارم؟

مشخص است که این حس شما توهمی و زائیده خیال شما نیست.
آنچه میتواند خطا بردار باشد، چیزی است که از طریق استنتاج به دست آورده اید که عبارت است از تطبیق این حس با نیازمندی به غذا.


سلام استاد ممنون از وقتی که صرف کردید
من این حرف شما را کاملا می پذیرم
اما میگویم به علم حصولی هم چنین نگاهی کنیم خطا ناپذیر میشود
ببینید ما فرضا ماه را میبنیم
1 عالم 2 تصویر معلوم نزد عالم 3 معلوم
وقتی ما تصویر را با معلوم تطبیق دهیم خطا پذیر میشود مگر نه؟
خب اگر تطبیق ندهیم آن تصویر درست است و یقینی دیگر قبول دارید؟تصویر معلوم مستقیما نزد عالم است وآن تصویر خودش نوعی معلوم است دیگر؟پس این معلوم هم باید خطا ناپذیر باشد
-------------------------

صدیق;923888 نوشت:
اینکه نورون ها نقش دارند یا نه، خودش میتواند محل بحث و مداقه باشد ولی فعلا پاسخی که میتوان داد این است که
این مطلب که شما عنوان کردید، به عنوان تفاوت میان حضوری و حصولی است نه ملاک حقانیت و صدق علم حضوری.

ببینید آلت درک بینایی بیرونی است مانند چشم که به وسیله سیستم عصبی مرتبط میشود به مغز
و آلت گرسنگی هم درونی است که فرضا از جداره های معده و شکم به مغز میرسد
اما سایت حوزه گفته که در علم حضوری آلت و قوه ای دخالت نمی نکند
برای اینکه واضح تر بگویم ی مثال ملموس
یک کابل برق که به پریز متصل است میشود عمل بینایی [پریز برق= چشم]
یک کابل برق که بدون پریز است میشود ادراک گرسنگی
کابل برق را نورون فرض کنید و منبع ولتاژ را مغز
تصویری که بر روی شبکیه چشم شکل میگیرد و طی فعل و انفعالاتی ما تصویر معلوم را درک میکنیم که خطا پذیر میشود
اما در مورد گرسنگی پریز در کار نیست بلکه به وسیله هورمون و نوروترانسمیتر می تواند حس گرسنگی را به وسیله نورون و مغز درک کند
یعنی در سیر عمل بینایی امکان خطا وجود دارد اما در سیر عمل گرسنگی می گویید اشتباه ندارد[که دارد]
پس اینکه بگوییم بین عالم و معلوم واسطه ای وجود ندارد اشتباه است و امکان پیش امدن اشتباه در واسطه هم وجود دارد و هم در مغز که منبع است و تمامی احساسات را درک میکند چ بینایی چه شنوایی و گرسنگی و... و تنها مکانشان در مغز متفاوت است

[="Tahoma"][="Navy"]

hessam78;923917 نوشت:
خیر معلق نیست بر اساس احتمالات میشود یقین برود فقط میشه احتمال داد که اون بدیهی فعلا درسته
حتی صحبت برخی فلاسفه اسلامی است که برای گذر از عصر ها و دوران را متوجه شویم باید گذر بدیهیات را در یابیم

سلام
بداهت با احتمال خطا سازگاری ندارد
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

hessam78;923923 نوشت:
اما میگویم به علم حصولی هم چنین نگاهی کنیم خطا ناپذیر میشود
ببینید ما فرضا ماه را میبنیم
1 عالم 2 تصویر معلوم نزد عالم 3 معلوم
وقتی ما تصویر را با معلوم تطبیق دهیم خطا پذیر میشود مگر نه؟
خب اگر تطبیق ندهیم آن تصویر درست است و یقینی دیگر قبول دارید؟تصویر معلوم مستقیما نزد عالم است وآن تصویر خودش نوعی معلوم است دیگر؟پس این معلوم هم باید خطا ناپذیر باشد

سلام
قیاس شما نادرست است.
در علم حضوری، آنچه معلوم ماست و ما به دنبالش هستیم و اسم علم حضوری بر ان میگذاریم، حس گرسنگی است. این حس هم واقعی است. حتی اگر به وسیله دارویی حس گرسنگی ایجاد شده باشد، این حس که توهمی نیست. اما آنچه همراه باآن است(یعنی اینکه من الان نیاز به غذا دارم یا معده من خالی است و ...) اینها مستقیما ان حس نیست و ما با علم حضوری و شهودی به اینها نرسیدیم بلکه از طریق استنتاج رسیدیم.
اما در علم حضوری، آنچه ما دنبالش هستیم تطبیق صورت ذهنی با معلوم خارجی است. ما میخواهیم موجود خارجی را بشناسیم نه صورت ذهنی.
پس خطاناپذیری که مربوط به صورت ذهنی است، مربوط به علم حضوری ما به آن صورت است نه علم حصولی.
ولی در مورد معلوم خارجی و ماه خارجی که علم حصولی است خطاپذیر است.

[=microsoft sans serif]

hessam78;923923 نوشت:
و آلت گرسنگی هم درونی است که فرضا از جداره های معده و شکم به مغز میرسد
اما سایت حوزه گفته که در علم حضوری آلت و قوه ای دخالت نمی نکند

عرض کردم بحث نورونها بحثی مفصل نیاز دارد که البته در تخصص بنده نیز نیست.
ولی با فرض صحت اینکه نورون ها در ایجاد علم شهودی نقش دارند نکته مهم این است که
اولا: در همه علوم حضوری چنین چیزی نیاز نیست. مثلا در علم ما به خودمان، دیگر نیازی به نورون ها نیست.
ثانیا: این احتیاج مشکلی ایجاد نمیکند چرا که صحت علم حضوری به این نیست که ابزار درونی در کار نباشد، بلکه به این است که معلوم نزد ما حاضر باشد خواه با ابزار درونی حاضر شده باشد و خواه با ابزار بیرونی.

موفق باشید.

[=microsoft sans serif]پرسش: استدلالاتی که صورت میگیرد (صدیقین ،اتقان صنع....)همه و همه بر پایه های گزاره هایی است که از گزاره های ساده تر تشکیل شده و تا می رسد به بدیهیات که درستی آن را بدون اثبات و از روی تجربه،مشاهده و.. پذیرفته ایم
حال سوالی که مطرح است چرا باید بدیهیات درست و یقین آور باشد و به تبعیت آن نتیجه ها و استقرا هایی که گرفته میشود درست باشد؟
آیا عقل ذهن و تجربه نمی تواند خطا پذیر باشد؟
همانند نقض برخی بدیهیات در فیزیک و...

پاسخ:
باسلام و عرض ادب

پیش از پاسخ به این سوال ابتدا لازم است به چند نکته توجه کنیم.
نکته اول: اقسام معرفت.
نکته دوم. اقسام گزاره ها.
نکته سوم. اقسام بدیهیات تصدیقی.
نکته چهارم. اقسام بدیهیات یقنیی و و بدیهیات واقعی
نکته پنجم. دلیل یقینی بودن بدیهیات.

نکته اول: اقسام معرفت و شناخت
در یک دسته بندی کلی، شناخت بر دو قسم معرفت حضوری(شهودی) و حصولی(گزاره ای) تقسیم میشود.
معرفت حضوری یا به تعبیر برخی شهودی، شناختی است که در آن هیچ واسطه ای میان شخص و متعلق معرفت وجود ندارد.
مثلا در شناخت انسان نسبت به خودش، هیچ فاصله ای میان انسان و خودش وجود ندارد.

در مقابل معرفت حصولی و گزاره ای قرار دارد.
بر اساس این دسته از گزاره ها، انسان از چیزهایی اگاهی دارد که بین انسان و آن چیز، یک تصور و یک صورت ذهنی واسطه و فاصله است و اگاهی انسان از آن امر، به واسطه اگاهی ابتدایی اش به آن صورت ذهنی است.
مثلا وقتی ما به درختی نگاه میکنیم، از آن درخت صورتی در ذهن ما شکل میگیرد که اگاهی ما از آن درخت خارج از ذهنمان، به واسطه آن صورتی است که از درخت در ذهن ما شکل گرفته است.

دسته اول، فارغ از اقسامش، دانش و معرفتی است که هیچ خطائی در آن راه ندارد و به همین جهت یقینی است.
اما دسته دوم، محل بحث میان اندیشه وران است و اقسامش با هم فرق دارد.

نکته دوم: اقسام گزاره ها
میان اندیشمندان مسلمان، رویکرد غالب در معرفت شناسی، رویکرد مبناگرایی است.
بر اساس این رویکرد، تمام معرفت های انسان به دو دسته مبنائی و روبنائی یا بدیهی و نظری تقسیم میشوند.
گزاره های مبنایی به گزاره هایی گفته میشود که تصدیق آنها و قبول کردن آنها، نیازمند به تصدیق دیگری و توجیه نیست.
گزاره های روبنایی و نظری به گزاره هایی گفته میشود که تصدیق به آنها و قبول کردنشان، نیازمند به تصدیق دیگری و نیازمند توجیه و دلیل است.
به تعبیر معرفت شناسان مغرب زمین، دسته اول خود موجه هستند و دسته دوم، گزاره های نیازمند به توجیه هستند.
در فرایند معرفت و شناخت، برای اینکه چیزی شناخته شود، یا مستقیما از ابزارهای ادراکی درونی و بیرونی استفاده میکند و در تصدیق آنها دیگر نیازی به قضیه دیگری نیست.
مثلا وقتی انسان با چشمش روشن بودن اتاق را میبیند، پی میبرد که لامپ یا منبع روشنایی دیگری در اتاق وجود دارد.
یا وقتی پدیده ای را میبیند، پی میبرد که حتما کسی ان را ایجاد کرده است و خود به خود ایجاد نشده است.
حالت دوم در مورد چیزهایی است که برای اینکه شناخته شوند و مورد تصدیق قرار بگیرند و پذیرفته شوند، حتما باید تصدیق دیگری در میان باشد و به واسطه علم به آن گزاره ها و تصدیقات، انسان پی به صدق اینها ببرد.

بنابراین،
تصدیق بدیهی دسته از تصدیق هاست که برای تصدیق آنها نیازی به استدلال نیست یا اصلا استدلال آوردن بر آنها ممکن نیست؛(1) خواه نیازمند ابزار دیگری مانند حس باشند و خواه نباشند.(2)

نکته سوم. اقسام بدیهیات تصدیقی
قضایای بدیهی که به نام بدیهیات تصدیقی نامیده میشوند، اقسام و انواعی دارد.
این بدیهیات به نام "مبادی اقیسه" نامیده میشوند.
در یک دسته بندی کلی، بدیهیات به تناسب محل و هدفی که به کار میروند، 5 دسته هستند.
این 5 دسته متناسب با 5 صنعت و 5 گونه کاربردی که در منطق کلاسیک به نام صناعات خمس معروفند، هستند.
بدیهیات صنعت برهان، جدل، مغالطه، خطابه، شعر.
این مبادی عبارتند از:یقینیات، مظنونات، مشهورات،وهمیات، مسلمات، مقبولات، مشبهات، مخیلات.

از این اقسام، مبادی یقینی که عبارتند از 6 قسم بدیهی اولی، محسوس، مجرب، متواتر، فطری و حدسی در صناعت برهان استفاده میشود.(3)
این قضایا، موجب ایجاد یقین بالامعنی الاخص میشوند؛ یقینی که عبارت است از اعتقاد مطابق با واقع به صورتی که نقیض آن درست نباشد و از روی تقلید هم ایجاد نشده باشد.(4) قضایای مشهور و مسلمه از مبادی صناعت جدل است.وهمیات و مشبهات( که شبیه قضایای اولی و مشهوره هستند) در صناعت مغالطه به کار میرود و مقوبلات و مظنونات در صنعت خطابه، و مخیلات جزء مبادی صناعت شعر است.(5)

در این میان، آنچه مهم است و محل بحث ما قرار دارد، قضایای یقینی است.
تنها این دسته ازقضایا هستند که کاربست آنها در برهان، موجب یقین منطقی میشود و استدلال شکل گرفته از آنها اگر از نظر صوری نیز مشکلی نداشته باشد، برهانی خواهد بود.

نکته چهارم. اقسام بدیهیات یقینی
از میان قضایای بدیهی که به عنوان مبادی اقیسه قرار میگیرند، دسته ای مبادی قیاس برهانی هستند. مشخصه این نوع از قضایا آن است که علاوه بر عدم نیازمندی به استدلال، ضرورت صدق هم دارند. تعداد این مبادی با حصر استقرائی شش یا هفت مورد هستند که عبارتند از:
اولیات: قضایایی که تصدیق آنها، صرفا نیازمند تصور طرفین قضیه است و نیازی به هیچ سبب خارجی و ادراک خارج از ذات خود قضیه نیست.
محسوسات: قضایایی که تصدیق به آن، به وساطه یکی از حواس ظاهری یا باطین است. اگر ابزار حسی از حواس باطنی آنرا قضیه باطنی یا وجدانی می نامند.
مجربات: قضایای که از طریق مشاهده و تجربه(تکرار مشاهده) حاصل میشود.
حدسیات: قضایایی که تصدیق و اذعان به آن علاوه بر حس، بر حدس هم استوار باشد.
فطریات: قضایایی که تصدیق به آن علاوه بر تصور موضوع و محمول، به قیاس(و حد وسط) نیازمند است، هرچند آن حد وسط و قیاس هنگام تصور طرفین غایب از ذهن نیست.
متواترات: قضایایی که با اخبار گروهی که عادتا توافق آنها بر دروغ محال باشد، مورد تصدیق قرار میگیرد.(6)

بدیهیات تصدیقی باب برهان، بر اساس ارزش معرفتی بر دو قسم بدیهی اولی و ثانوی تقسیم شده اند.(7)
بدیهی اولی، همان قضایای اولی است که صرف تصور درست اجزای قضیه، برای جزم به صدقشان کفایت میکند. بدیهی ثانوی که مابقی قضایای یقینی را تشکیل میدهد، آن دست از گزاره ها هستند که صرف تصور طرفین آن برای جزم به صدقشان کافی نیست.
نکته پنجم. ارزش و ملاک صدق بدیهیات.
اما در موردارزش تصدیقات بدیهی و اثبات صدق گزاره های بدیهی، از انجا که گفته شد، تصدیقات بدیهی به معنای واقعی کلمه منحصرند در اولیات یا به نظر برخی اولیات و وجدانیات، لازم است در مورد ارزش این دو قسم از تصدیقات صحبت شود.
بنابراین، اگر ارزش و خطا ناپذیر بودن این دو دسته از معرفتها اثبات شود، خطا پذیر بودن سایر اقسام بدیهی یقینی که به نام بدیهی ثانوی خوانده میشوند ضرری نمیرساند.
الف. ارزش بدیهی اولی

در مورد ارزش و معیار صدق قضایا اولی دو نظر ارائه شده است.

نظر اول، بر اساس ویژگی مفهومی:
بر اساس این رویکرد که مورد قبول مشهور بلکه جمهور حکماست، در قضایای اولی، نوع رابطه میان اجزای قضیه به گونه ای است که از تصور طرفین جزم به صدق آن پیدا میکنیم. پس احراز صدق آنها صرفا منوط است بر خصوصیت مفهوم و معنای قضیه.(8)

ب. نظر دوم، ارجاع به علم حضوری:
بر اساس این دیدگاه، وجه صدق قضایای اولی نه صرفا تحلیل مفهویم بلکه بازگشت آنها به علم حضوری است. به نظر این افراد، این قضایا از معقولات ثانی فلسفی تشکیل شده و نخست از معلومات حضوری و روابط عینی آنها انتزاع میشود:
«همگی این قضایا از معقولات ثانی فلسفی تشکیل یافته اند؛ عنی از مفاهیمی که عروض انها ذهنی و اتصاف آنها خارجی است. به نظر ما، این مفاهیم نخست از معلومات حضوری و روابط عینی آنها انتزاع میشوند و از این جهت، مطابقت اینگونه قضایا با واقعیاتی که محکیات آنهاست را میتوان حضورا یافت. ولی از ان جهت که مفاهیم تصوری آنها دارای ویژگی کلیت هستند بر مصادیق خارجی دیگر نیز قابل صدق هستند، هرچند شناختن مصادیق خارجی آنها بدیهی نباشد و احتیاج به برهان داشته باشد. برهانی که ازمقدمات بدیهی تشکیل یابد»(9)

این دسته از قضایا از قضایای است که به بیان برخی معرفت شناسان به صورت شهود عقلی درک میشوند و تصدیق آنها با استدلال امکان ندارد یا اصلا نیازمند اثبات نیست.
حالا یا به این جهت که تصدیق به آنها صرفا به واسطه ویژگی مفهومی اینگونه قضایاست یا به جهت اینکه بازگشت اینها به علم حضوری و شهودی و درونی است.
به همین جهت است که هیچ اشتباهی و خطائی در آنها راه ندارد.
چرا که اشتباه در جائی است که تصدیق به چیزی به واسطه استدلالی است و وقتی که در اثبات و تصدیق این گزاره ها هیچ استدلالی به کار نرفته است یا اصلا امکان ندارد که استدلال به کار برود، خطا نیز در آنها راه ندارد.

ب. ارزش بدیهیات وجدانی

صدق گزاره های وجدانی نیز با ا رجاع به علوم حضوری تبیین شده است.
برای تبیین چرائی صدق اینگونه قضایا متیوان میان گزاره های وجدانی در ظرف ذهن و علم حضوری ای که در ساحت حضوری نفس تحقق دارد مقایسه ای صورت گیرد. در این مقایسه، مشخص میشود که گزاره "من شادم" همان چیزی را نشان میدهد که در ساحت نفس وجود دارد.
به همین دلیل، آنچه با علم حضوری درک میشود همان گزاره وجدانی است. که گزاره ای است بدیهی و ضروری الصدق. البته این گزاره که بی کم و کاست از ملاک علم حضوری حکایت میکند با تفسیر آن حالت در قالب گزاره ای خاص تفاوت دارد و تفسیر آن حالت، دیگر قضیه ای ضروری الصدق نیست و لازم است در تشخیص علم حضوری دقت کرد و آنرا از تفسیرهای ذهنی مقارنش جدا کنیم تا دچار لغزش و انحرافات ناشی از اینگونه خطاها نشویم.(10)

باتوجه به نکاتی که گفته شد
اولا: برخی از معرفتهای ما، معرفت حضوری است که خطایی در آن راه ندارد.
ثانیا: برخی از معرفتهای حصولی ما از قبیل معرفت بدیهی است که یقینی است.
ثالثا: برخی از معرفتهای حصولی بدیهی ما از قبیل معرفتهایی است که چون ارزش آنها با ارجاع به وِیژگی مفهومی یا علم حضوری و وجدانی است، اصلا قابل خطا و اشتباه نیست.

بنابراین
نکته اولی که در سوال وجود داشته که از کجا معلوم معرفتهای عقلی ما اشتباه و خطا نباشد، پاسخش این است که
معرفت های بدیهی عقلی ما چون بازگشت به معرفت های اولی دارد، و معرفت های بدیهی اولی خطاناپذیر هستند، این اشکال در آن راه ندارد و این معرفتها یقین آور هستند آن هم یقین بالمعنی الاخص.

موفق باشید.

ـــــــــــــ
1. اسفار اربعه، ج3، ص443
2. طباطبایی، محمد حسین، رسائل سبعه، قم، نشر حکمت، 1362، ص13
3. دانشنامه علائی، همان، ص125-126
4. المنطق، مظفر، ص190
5. دانشنامه علائی، همان، ص125-134صدر الدین شیرازی، اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، در منطق نوین، ص33
6. یزدی، عبدالله بن شهاب الدین، الحاشیه علی تهذیب المنطق، قم، موسسه الاسلامی التابعه للجماعه المدرسین، 1415ق، ص111
7. ملاصدرا، صدرالدین محمد، رساله التصور و التصدییق، ص308(نرم افزار حکمت)
8. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج1، ص214-215)
9. مصباح یزدی، محمدتقی، دروس فلسفه، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375، چاپ دوم، ص60-61
10. مصباح یزدی، اموزش فلسفه، ج1، ص156-157 پرسش: استدلالاتی که صورت میگیرد (صدیقین ،اتقان صنع....)همه و همه بر پایه های گزاره هایی است که از گزاره های ساده تر تشکیل شده و تا می رسد به بدیهیات که درستی آن را بدون اثبات و از روی تجربه،مشاهده و.. پذیرفته ایم
حال سوالی که مطرح است چرا باید بدیهیات درست و یقین آور باشد و به تبعیت آن نتیجه ها و استقرا هایی که گرفته میشود درست باشد؟
آیا عقل ذهن و تجربه نمی تواند خطا پذیر باشد؟
همانند نقض برخی بدیهیات در فیزیک و...

موضوع قفل شده است