""نماز"" با ""ولایت""یعنی چه ؟
تبهای اولیه
سلام :Gol:
شعری است که مضمونش اینه :
اگر ولایت علی :hamdel: علیه السلام نداری نمازت باطله
سوال :
اساسا ولایت در نماز چه انحاء حضور و ظهوری می تونه داشته باشه ؟
و چرا نماز بی ولایت ارزش نداره ؟
بحث بفرمایید تا ما هم چیزی یاد بگیریم .
موفق در پناه حق
سلام :Gol:
عناوبن راهنما :
1- رابطه اصول و فروع
2- ظاهر نماز و ولایت
3- باطن نماز و ولایت
4- رابطه وجودی ما و ولی اعظم
5- نسبت افعال ما و فعل ولی اعظم
6- تصور ولایت در نماز
7- نشانه های ولایت در نماز
8- قبله و مساله ولایت
حالا همین اندازه بسه تا بعد
موفق در پناه حق:hamdel:
با سلام بر دوستان:Gol:
امام حسین -ع- فرمود: «اِنَّ دَفْعَ الزّاهِدِ الْعابِدِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ عَلَی الْخَلْقِ کُلِّهِمْ بَعْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لَیَصیرُ کَشُعْلَةِ نارٍ فی یَوْمٍ عاصِفٍ، وَتَصیرُ سائِرُ اَعْمالِ الدّافِعِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ (علیه السلام) کَالْحَلْفاءِ وَ اِنِ امْتَلاَءَتْ مِنْهُ الصَّحاری وَاشْتَعَلَتْ فیها تِلْکَ النّارُ وَ تَخْشاها تِلْکَ الرّیحُ حَتّی تَأْتی عَلَیْها کُلِّها فَلا تَبْقی لَها باقِیَةً؛
به راستی زاهد عابدی که برتری و فضیلت علی (علیه السلام) بر تمامی انسانها پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله را دفع می کند، [دفع کردن او] چونان شعله آتشی در روز طوفانی می شود [که هستی او را به آتش کشیده] و بقیه اعمال او را (هر چند فراوان باشد) مانند علفهای خشک بیابان می گرداند، هرچند سراسر بیابان را پر کرده باشد. آن گاه شعله آتش در آن زبانه کشد و باد وزیدن گیرد تا همه آن علف ها را فرا گیرد و هیچ چیزی از آن باقی نماند.»
این جملات می رساند که نه تنها نماز بی ولایت بی نمازی است، و حج و زکات، بی امامت غیر مقبول و ...، بلکه زهد بی دوستی و محبت علی(علیهالسلام) بی زهدی است و در نوع خود یک حقهبازی است.
به منکر علی بگو نماز خود قضا کند....
من فکر میکنم نماز کسانی که (با علم حقانیت امامت و ولایت) منکر آن هستن, پذیرفته نیست
یادم رفت
منبع حدیث:. تفسیر امام حسن عسکری(علیهالسلام)، ص 89، ح 47؛ فرهنگ سخنان امام حسین(علیهالسلام)، ص 111.
با سلام به دوستان
در مورد اين بحث عرض كنم كه خداوند قرآن را براي هدايت بشر فرستاده كه همراه رسالت و رهبري پيامبر است؛ نميشود به قرآن عمل كرد وسعادتمند شد، در حالي كه پيامبر را قبول نداشت؛ نميتوان به قرآن عمل كرد و شيطان رهبر انسان باشد، چرا كه كار شيطانگمراه كردن است.
پيامبر از طرف خداوند ولايت دارد و رهبري مسلمانان و تفسير اسلام و قرآن به عهده او بود، و شرايطلازم را هم داشته (علم غيب و اتصال به منبع وحي) اين ولايت به ائمه عليهم السلام منتقل شده و آنهاچون داراي علمغيبت و عصمت هستند بايد مفسر قرآن باشند و رهبري مسلمانان را به عهده داشته باشند تا مردم را به آن هدف اصلي كههدايت وسعادت است برسانند و اسلام جامه عمل به خود بپوشد والا گمراهي و جهل بر جامعه حاكم خواهد شد، لذااست كه ولايت اصل مهم و ملاك و كليد قبولي ساير اعمال است ومراد از اين ولايت، امامت دوازده امام معصوم بعد ازپيامبر اكرم(ص) است.
امام باقر(علیه السلام) فرمود: کل من دان الله عزوجل بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول.10 اگر کسى که با عبادت به خداوند نزدیک مى شود، به وجود امامى از سوى خدا باور نداشته باشد، عبادتش پذیرفته نخواهد شد، هرچند تلاش کرده باشد.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: اگر کسى به اندازه عمر نوح، عبادت کند، سپس خدا را دیدار کند، بدون ولایت ما، از آن عبادت، سود نمى برد.1
آیات و روایاتى که دلالت مى کند اعمال منکران نبوت یا امامت مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روى عناد و لجاج و تعصب باشد، ولى انکارهایى که صرفاً عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. این گونه منکران از نظر قرآن کریم، مستضعف2 و مرجُون الامر (توبه، 106) به شمار مى روند.3
1- وسائل الشیعة، ص 93، روایت 12 و 14.
2- اشاره به آیه 96 و 98 سوره نساء.
3- توحید صدوق، شیخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامی، جامعه مدرسین قم، ص 19، روایت
سلام
رابطه اصول و فروع به حسب معنای لغوی آنها هم قابل درک است . رابطه ایندو همان رابطه ریشه و شاخه است . شاخه از ریشه ،حیات ،سرسبزی ، بالندگی و طراوت می گیرد هرچند ریشه ها پنهانند .
اساسا قوت دین هرکسی در قوت اصول و عقاید اوست . هرچه عقاید فرد به حقیقت نزدیکتر و عمیق تر باشد ثبات و ارزش اعمال نیز بیشتر می شود .
یکی از اصول دین ما نبوت است . مساله نبوت در حقیقت مساله ولایت است . یعنی نبوت تعیین مسیر اتصال مومنین به خدا و حقایق تکوینی و تشریعی است . لذا با این تعریف از نبوت مساله ولایت والیان الهی جایگاه خودرا بهتر نشان می دهد .
وقتی کسی خود را از ولایت والیان الهی جدا می سازد در حقیقت ارتباط خود را با رسول و تمام حقایق هستی قطع می کند . قطع این ارتباط بطور طبیعی باعث خشک شدن شاخه اعمال می گردد .
ادامه دارد انشاء الله
سلام
انشاء الله
یا ستار.
سلام..
نکته ای هست که دیدم بد نباشد دوستان بدانند ؛البته این قبیل نکات ظریف هستند و کسی در ظاهر امر به ان توجه ای نمی کند ولی در اصل معنا را به سمت وسویی دیگر می کشاند که برخی مواقع خلاف اصل معنا را ظهور می دهد ...البته خدایی ناکرده سوء غرضی نیست بلکه یاداوری است و خود حقیر نیز دچار همچین موردی شده ام..
در کتاب شذور الذهب ابن هشام، انشاء به معنای بوجود آوردن و ایجاد معنا شده است.
عبارت انشاء به معنی ایجاد کرد میباشد همانطور که در آیه ء 35 سوره ء واقعه به عبارت زیر برمی خوریم:
إنا أنشأناهن إنشاء
یعنی به درستی که ما آنها را بوجود آوردیم
بنابراین با نوشتن انشاءالله منظور غلطی از این عبارت استنباط میشود ، یعنی ما خدا رو بوجود آوردیم (العیاذ بالله)
درست آن است که بنویسیم ان شاء الله یعنی اگر خدا بخواهد
در کتاب لسان العرب نیز، شاء به معنای خواستن و اراده معنا شده است.
همانطور که در آیهء 30 سورهء انسان آمده است که:
و ما تشاؤن الا ان یشاء الله
یاحق
بنابراین با نوشتن انشاءالله منظور غلطی از این عبارت استنباط میشود ، یعنی ما خدا رو بوجود آوردیم (العیاذ بالله) درست آن است که بنویسیم ان شاء الله یعنی اگر خدا بخواهد در کتاب لسان العرب نیز، شاء به معنای خواستن و اراده معنا شده است.
سلام
تذکر شما در مورد نوشتن ان شاء الله درست می باشد
اما انشاء الله به معنای ما خدا را ایجاد کردیم نیست بلکه عبارت : انشانا الله این معنا را می دهد
با تشکر موفق در پناه حق:Gol:
سلام
تذکر شما در مورد نوشتن ان شاء الله درست می باشد
اما انشاء الله به معنای ما خدا را ایجاد کردیم نیست بلکه عبارت : انشانا الله این معنا را می دهد
با تشکر موفق در پناه حق:gol:
سلام بر شما..
البته چون تلفظ با کسره است نه فتحه ؛حرف شما درست است؛و کسی ظاهرا انرا به فتحه نمی خواند ولی غرض از مطلب قواعد درست نویسی است و شخصی که منظور را نداند و همزه به فتح بخواند معنای ایجاد کردم می دهد و در هر صورت غرض یاداوری بود..
یاحق
البته چون تلفظ با کسره است نه فتحه ؛حرف شما درست است؛و کسی ظاهرا انرا به فتحه نمی خواند ولی غرض از مطلب قواعد درست نویسی است و شخصی که منظور را نداند و همزه به فتح بخواند معنای ایجاد کردم می دهد و در هر صورت غرض یاداوری بود..
سلام
اخوی
مشکل ، نداشتن ضمیر متکلم مع الغیر یعنی "نا" است باید "انشانا" باشد تا معنای ایجاد کردیم بدهد اگر انشا به فتح الف اول خوانده شود هم معنای دیگری دارد ( ایجاد می کنم ) که با شکل ظاهری انشاء کمی تفاوت دارد البته بنابر قول شایسته شما بهتر است : ان شاء نوشته شود
متشکر موفق در پناه حق
ظاهر اعمال دینی ماخوذ از ظاهر شریعت است . هرچند ولایت تشریعی منحصرا در اختیار خدای متعال است اما طریقه وصول افراد به آن جز قول و فعل نبی و ولی نیست . لذا ظاهر اعمال دینی ما باید مطابق با قول و فعل نبی و ولی باشد . در حقیقت ظاهر نماز ما نیز چیزی جز تقلید از ظاهر نماز اولیاء الهی نمی باشد و اگر غیر این باشد ( همانطور که دیگران با تقلید از غیر اولیاء حق در بعضی ظواهر دینی متفاوت عمل می کنند ) هیچگاه اثر شایسته بر عبادتی که ظاهرش مطابق ظاهر عمل ولی الهی نیست نخواهد بود . و اما در تاثیر ظاهر اعمال همین بس که خدای متعال مارا به اعمال و رفتار خاص امر فرمود و اگر خصوصیات ظاهری در تقرب دخیل نبود آنرا الزامی نمی کرد .
موفق در پناه حق
سلام
باطن و حقیقت نماز چیزی جز ذکر نیست " واقم الصلاه لذکری " و این ذکر اهلی دارد "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون " که با حقیقت آن عینیت دارند " لا یفترقا " لذا در تفسیر " واستعینوا بالصبر والصلاه " فرمودند منظور از صلاه علی بن ابیطالب ع است چه اینکه علی ع در عینیت با حقیقت صلاه که ذکر است از همگان برتر است اوست که ظاهر و باطنش "یذکرکم الله رویته" است . لذا کسی که خود را از ولایت جدا کند از حقیقت و باطن نماز جدا شده است .
موفق در پناه حق
سلام
ولی الهی کیست ؟ سعه وجودی او تا چه حد است ؟ برای پاسخ به این سوال به کلماتی نورانی تمسک می جوییم . قرآن کریم فرمود : ایا ما تدعو فله الاسماء الحسنی هرچه بخوانید پس خدا را اسمای حسنایی است . و امام به حق ناطق جعفربن محمد الصادق فرمودند : والله نحن اسماء الحسنی به خدا ما اسمای حسنای الهی هستیم ، در دعای کمیل هم عرض کرد : و باسمائک التی ملات ارکان کل شی . تورا قسم به اسمائت که ارکان همه چیز را پر کردند .
نتیجه : معصومین علیهم السلام آن اسماء الهی اند که ارکان تمام اشیا را پر کرده اند . این رابطه وجودی اولیاء الهی با ماست . آنها در متن و حقیقت وجودی ما حضور وجودی نوری دارند . آنها جان مایند هرچند ندانیم و هرچند این جان را جانانی است که او اصل همه چیز است . خوب وقتی کسی از ولی الهی روی برگرداند یعنی از جان خویش اعراض کرده پس این نماز راه بجایی و به جانی نمی برد .
موفق در پناه حق
سلام
وقتی دانستیم رابطه وجودی ما با ولی الهی رابطه جسم جان است قاعدتا رابطه فعلی ما نیز مشخص می شود . فعل ما تجلی و ظهور فعل ولی الهی است چه اینکه او جان است و در مرتبه مافوق ماست . اما از آسمان جان آب پاکی نازل می شود که در زمین خاک آلود جسم آلوده می گردد . لذا ما از فعل خود در پیشگاه ولی اعظم شرمساریم . حال هرچه این فعل ظاهر به حقیقت جان ولایت نزدیکتر باشد ارزشمندتر و اگر منقطع شود بی ارزش خواهد بود .
موفق در پناه حق