شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="DarkGreen"]شكستن ركورد
حيف نون رفت مسابقه دو تا خط دويد ولي ركورد را نشكست
مصاحبه گر علت را ازش پرسيد
گفت: من مي شكستم تو پولشو مي دادي؟
نكته: شكستن برخي از سنت هاي غلط خيلي راحت است هزينه ام هم نبايد بپردازيم. مثل دستمال شب زفاف كه برخي جاها هنوز هم متداول است مثل عادت به خوراكي نذري دادن چرا مثلا كتاب ندهيم يا نرم افزار؟
[/]

خودسنجي: از خود متشكري يا نه؟
اِ
فكر كرديد
به همين راحتيه

[=arial]خب :dohkhtar:

سلام و عرض ادب :Bye:

گفتم بنده هم بالاخره وقتشه یه دستی به این تاپیک مبارک بزنم و یه مطلب بزارم و همه مستفیض بشوند :taeed:

نمی دونم کسی این جک رو شنیده یا نه :
.
.
.


穀物小號泰銖噸內斯文本頁面標籤肝:khejalat:
主題我推日元下跌原因的燈籠魚科的弱點束縛,:khoshgel:

氯化銅銅尼斯合併結核懺悔比賽評論赫斯 :khaneh:

اناالعبد;831348 نوشت:
.
.
穀物小號泰銖噸內斯文本頁面標籤肝
主題我推日元下跌原因的燈籠魚科的� �點束縛,
氯化銅銅尼斯合併結核懺悔比賽評論� �斯

سلام بر شما
بله خيلي با مزه است
:kaf:
با مزه تر اين كه در نرم افزار لبخندها و دلخندها هم داريمش
البته نااميد نشويد

بيشتر تلاش كنيد ههههخخخ

[="Tahoma"][="DarkGreen"]احساس كهتري
امام على عليه السلام
«نِفاقُ المَرءِ مِن ذُلٍّ يَجِدُهُ في نفسِهِ»
«نفاق انسان، از ذلّتى است كه در خود حسّ مى كند»

غرر الحكم، ح9988؛ ميزان الحكمه: ج12، ص343[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]ادامه تحصيل در دانشگاه ملكوت
امام باقر عليه السلام
«مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ ما لا يَعلَمُ»
«هركس به آنچه مى داند عمل كند، خداوند آنچه را نمى داند به او مى آموزد»

أعلام الدين، ص301؛ ميزان الحكمه: ج8، ص119[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]چوب خدا
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
«إنَّ اللَّهَ يُمهِلُ الظَّالِمَ حتّى يقولَ: قد أهمَلَنِي! ثُمّ يَأخُذُهُ أخذَةً رابِيَةً»
«خداوند، به ستمگر ، چندان مهلت مى دهد كه مى گويد: «مرا وا گذاشته است» و سپس او را به سختى كيفر مى دهد»

[h=1]چوب خدا صدا نداره،اگه بزنه دوا نداره[/h]

بحار الأنوار : ج 75 ص 322 ح 51؛ حكمت نامه پيامبر اعظم (ص): ج9، ص50[/]

تراشكار باشيم

امام على عليه السلام
«اِقبَلْ عُذرَ أخيكَ ، وإن لَم يَكُن لَهُ عُذرٌ فَالتَمِسْ لَهُ عُذرا»
«عذر برادرت را بپذير و اگر عذرى نداشت برايش عذرى بتراش»

تحف العقول، ص112؛ حكمت نامه جوان، ص196

یک سبد تسبیح و نمجید و درود
بر شما ای حامی قند شهود
گر که فردا رفتی اندر یزم عشق
کن دعا از بهر اصحاب سجود

[="Blue"]سلام
یکی از شاگردای خواهرم که البته پسر کوچولو بود همیشه برای خواهرم یه گل طبیعی میاورد ، یه روز اومده بود پیش خواهرم گفته بود خانوم ببخشید امروز براتون گل نیاوردم آخه پدرم که رفته بود مثل همیشه از پارک گل بچینه صاحبش اومد و دنبالش گذاشت اونم مجبور شد فرار کنه@-)
به این میگن آخر صداقت @};-
[/]

ده اصطلاح كاربردي عربي

آرام صحبت كم: تَكلَّمْ بهُدُوء
تا آخر كتاب خواندم:
قرأت الكتابَ حتي النَّهاية = قرأتُ الكتابَ من الجلدِ الي الجلدِ
آب دهان انداختن ممنوع:
البَصْقُ ممنوعٌ
آب دهان خود را بلعيد:
بَلعَ ريقَهُ
وقت آزاد دارم:
عندي فراغٌ. لي مُتَّسعٌ من الوقتِ
خيلي آسان است:
سَهلٌ جدّاً
غذا آماده است بفراييد:
الاكلُ جاهزٌ تَفضَّلُوا
اجازه مي فرماييد( ورود اطاق يا كلاس):
هل تَسَمحْ لي
در اختيار شماست:
الامرُ اليك = انتَ صاحبُ الامر
در كارم اخلال مي كند يا كار شكني مي كند:
يُعَرْقِلُ عَمَلي

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;831394 نوشت:
آب دهان انداختن ممنوع: البَصْقُ ممنوعٌ

اين جمله را در اماكن مقدس ممكن است ببينيد[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]دست زدن ممنوع (تابلو): اللَّمْسُ ممنوعٌ
دست زدن ممنوع (كف زدن): لاتُصَفِّقُوا
توالت: دورة المياه = تُوَالِيت
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]تا حالا به عدد 12 این طور نگاه کرده بودید؟

لا اله إلا الله 12 حرف
☀️محمدرسول الله 12 حرف
علی بن ابی طالب 12حرف
☀️أمیر المؤمنین 12 حرف
فاطمة الزهراء 12 حرف
☀️الحسن والحسین 12 حرف
الحسن المجتبى 12 حرف
☀️الحسین الشهید 12 حرف
الإمام السجاد 12 حرف
☀️الإمام الباقر 12 حرف
الإمام الصادق 12 حرف
☀️الإمام الکاظم 12 حرف
الإمام الرضاء 12 حرف
☀️الإمام الجواد 12 حرف
الإمام الهادی 12 حرف
☀️الحسن العسکری 12 حرف
القائم المهدی 12 حرف

افتخار مي کنیم که شیعه ی 12 امامی هستیم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]


[/]

حامی;831376 نوشت:
تراشكار باشيم

امام على عليه السلام
«اِقبَلْ عُذرَ أخيكَ ، وإن لَم يَكُن لَهُ عُذرٌ فَالتَمِسْ لَهُ عُذرا»
«عذر برادرت را بپذير و اگر عذرى نداشت برايش عذرى بتراش»

سلام علیکم

طاعات همگی قبول حق

میشود کمی توضیح بدهید استاد بزرگوار؟ قسمت برایش عذری بتراش

با تشکر

التماس دعا
و
@};-عید بر همگی مبارک@};-

لبخند نگاه;831566 نوشت:
سلام علیکم

طاعات همگی قبول حق

میشود کمی توضیح بدهید استاد بزرگوار؟ قسمت برایش عذری بتراش

با تشکر

التماس دعا
و
عید بر همگی مبارک

سلام عليكم
عيد بر شما و همه مؤمنان مبارك
روايات زيادي درباره تغافل و چشم پوشي و خود را به غفلت زدن داريم.
در برخي از روايات يك سوم عيش و خوشي زندگي به تغافل در ارتباط با نزديكان و دوستان مؤمنان است نه با دشمنان.
امام باقر عليه السلام فرمودند : درستىِ وضع زندگى و معاشرت با مردم، پيمانه پُرى را مانَد كه دو سوم آن توجّه و هوشيارى است و يك سومش ناديده گرفتن. عذر تراشيدن نوعي تغافل است.

آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

اينجا به عقيده من منظور دشمنان خدا نيست وگرنه جنگ با دشمن خدا كه به دين خدا و مسلمانان تجاوز مي كنند جهاد در راه خدا است. بله گاهي لازم است در برابر اين دشمن «نرمش مقتدرانه» داشت نه مداهنه، مجامله، تسامح و تساملي كه اصول و فرهنگ خود را بر باد دهيم.
اينجا منظور افرادي است كه به دليلي در روابط با ما خصومت و كينه اي به دل دارند است.
در واقع ظاهر اين سازگاري و چشم پوشي كمك به ديگري است ولي
كينه به دل داشتن مانند نگه داشتن ذغال كف دست است تا هست مي سوزاند
يا مانند اين است كه ما سمي را بخوريم منتظر باشيم ديگري را بيمار كند
هم بايد كينه هاي خود را در مراسم آييني دفن كنيم و هم كينه هاي ديگران رابه لطائف الحيل از قلبشان بزداييم تا آنها هم اذيت نشوند.
اگر قرار باشد در روابط دنبال فرد كاملا بي عيب بگرديم تنها مي مانيم بايد همكفو و همتاي ما باشد
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فكر معقول بفرما گل بي خار كجاست
زندگي هزار چرخ دارد اگر ما عيب تراشي و عيب يابي كنيم طرف مقابل حالت تدافعي و تهاجمي مي گيرد و از ما عيب مي گيرد يا برايمان عيب مي تراشد و روابط كدر مي شود
«وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَكَ وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»
هرگز نیکی و بدی یکسان نیست. بدی را به شيوه نیکو دفع کن. ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است گویی دوستی گرم و صمیمی است! [فصلت 34]

تغافل يك شيوه تربيتي است. تغافل هميشه مثبت نيست. اگر چشم پوشي سبب تأييد و تأكيد انحراف و حق كشي شود اين جا تغافل پسنديده نيست و بايد با شيوه هاي قاطعانه و قانوني به حق خود برسيم مانند شكايت حضرت علي براي رسيدن به زره خويش.

حامی;831571 نوشت:
سلام عليكم

سلام علیکم

پاسخ تان همانی بود که دنبالش می‌گشتم...

متشکرم

گل

دو به هم زنی
عواملي مختلفي در مشاجرات و اختلافات ما دخيل است برخي از عوامل فراطبيعي و فراحسي است مانند دخالت وسوسه هاي شيطان ها در اختلافات.
پیامبر (صلى الله عليه وسلم) می فرماید:
ابليس (رئيس شیطان‌ها) تخت خود را بر آب می نهد سپس شیاطین را به منظور شرارت و لغزاندن بندگان الله به سوی گناهان بزرگ و کوچک) به میان مردم می فرستد، که نزدیک ترین و محبوب ترین آنان به او کسی است که فتنه بزرگ تري را بین اولاد آدم (علیه السلام) برپا کرده باشد تا اینکه یکی از آنان می آید و می گوید با فلان کس مشغول بودم تا اینکه بالاخره او را در حالی ترک کردم که او چنین و چنان (کلمات بد و دور از ایمانی ) می گفت، ابلیس می گوید: نه به خدا تو کار چندانی انجام نداده ای.
تا یکی از آنان می آید و می گوید: من فلانی را ترک نکردم (و آن قدر او را وسوسه و اغواء کردم) تا باعث جدایی او از همسرش شدم.
بعد،پیامبر (صلی الله علیه وسلم )ادامه دادند: ابلیس از این کار او راضی شده او را به خود نزدیک می کند و او را همکار خود قرار می دهد و می گوید: به راستی تو خوب هستی؛
«إِنَّ الشَّيْطَانَ يَضَعُ عَرْشَهُ عَلَى المَاءِ ثُمَّ يَبْعَثُ سَرَايَاهُ فِي النَّاسِ فَأَقْرَبُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَةً أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ فِتْنَةً، يَجِيءُ أَحَدَهُمْ فَيَقُولُ مَا زِلْتُ بِفُلاَنٍ حَتَّى تَرَكْتُهُ وَهُوَ يَقُولُ كَذَا وَكَذَا. فَيَقُولَ إِبْلِيسُ لاَ وَاللَّهِ مَا صَنَعْتُ شَيْئاً. وَيَجِيءُ أَحَدُهُمْ فَيَقُولُ مَا تَرَكْتُهُ حَتَّى فَرَّقْتُ بَـيْنَهُ وَبَـيْنَ أَهْلِهِ. قَالَ فَيُقَرِّبُهُ وَيُدْنِيهِ (ويلتزمه) وَيَقُولُ نِعَمَ أَنْتَ» ....

با اين حال نبايد فراموش كنيم كه خداوند از وسوسه شيطان نيروي قوي تري در اختيار ما قرار داده آن اختيار و پناه بردن به خداوند است. وقتي نور بياييد طبيعيتا تاريكي مي رود.
نماز خواندن، قران خواندن، اجتناب از دوستان نااهل نقش مهمي در غفلت زدايي و وسوسه زدايي و دفع شيطان دارد.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;831577 نوشت:
وقتي نور بياييد طبيعيتا تاريكي مي رود.

الان كه طلاق ها زياد است تاريكي زياد شده بنابراين براي حل مشكل بايد به سمت نور برويم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]به نظر شما معناي اين بيت چيه؟

پیر ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد[/]

سلاااام به استاد حامی
و کاربران عزیز اسکدین
خوب هستید؟
استاد حامی یادتونه چقدر بهتون زحمت دادم
چقدر وختتونو گرفتم واسه مشاوره
موقعی ای که بین حوزه. و دانشگاه مونده بودم
و نمیتونستم حوزه برم
الان اومدم یه خبر خوشحال کننده بهتون بگم
من خداروشکر از دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
قبول شدم
که هم حوزه هس هم دانشگاه
واقعا خدا هر چیزیو سر وقتش به آدم میده
انشاالله سه شنبه هم. میرم دانشگاه رو ببینیم
ولی منتظرم نتیجه تربیت معلم هم بیاد
با مشورت با خانواده و شما یکی رو انتخاب کنیم
واقعا واقعا واقعا ممنونم از زحمات شما
نمیدونید که چقدر دوستون دارم

حامی;831599 نوشت:
پیر ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
سلام....خوب استاد ایشون یک جورایی به برهان شر اشاره دارن، این پیر ما نمی دونم حالا دلش برای خدا سوخته یا هرچی، از عیب های خدا چشم پوشی کرده یا اونا رو به رو نیاورده، مثلا اینکه یک بچه کج و کوله بدنیا می آد،بعدشم با درد و رنج و مصیبت از دنیا می ره، ولی پیر ما به رو نمی آره....اینجاست حافظ به پیر فرزانه ی ما می گه، آفرین بر نظر پاک خطا پوشت...
بعد از اون طرف که می بینه شیطنت کرده و بچه حرف گوش کنی نیست و یک جورایی شر و شوره....می آد غیر مستقیم و از زبون یکی دیگه، در وصف خودش می گه:

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد................. وای اگر از پی امروز بود فردایی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

MasouD.7;831715 نوشت:
سلاااام به استاد حامی
و کاربران عزیز اسکدین
خوب هستید؟
استاد حامی یادتونه چقدر بهتون زحمت دادم
چقدر وختتونو گرفتم واسه مشاوره
موقعی ای که بین حوزه. و دانشگاه مونده بودم
و نمیتونستم حوزه برم
الان اومدم یه خبر خوشحال کننده بهتون بگم
من خداروشکر از دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
قبول شدم
که هم حوزه هس هم دانشگاه
واقعا خدا هر چیزیو سر وقتش به آدم میده
انشاالله سه شنبه هم. میرم دانشگاه رو ببینیم
ولی منتظرم نتیجه تربیت معلم هم بیاد
با مشورت با خانواده و شما یکی رو انتخاب کنیم
واقعا واقعا واقعا ممنونم از زحمات شما
نمیدونید که چقدر دوستون دارم

سلام بر شما
عيد بر شما و همه دوستان و خانواده هاي شما مبارك
بنده به شما اين موفقيت را تبريك مي گويم
جمع كرديد بين حوزه و دانشگاه
اميدوارم كه در اين مسير موفق باشيد
حق يارتون:iran:@};-[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=2]ماجرای تعبیر رهبری از «لاف در غریبی» آمریکا[/h]

شناسهٔ خبر: 2861108 - شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۶
مجله مهر > گزارش ویژه

رهبر معظم انقلاب در خطبه های عیدسعید فطر تهدیدات نظامی آمریکا را با یک ضرب المثل قدیمی ایرانی پاسخ دادند. ماجرای این ضرب المثل چیست؟ مجله مهر: رهبر انقلاب در واکنش به تهدیدات نظامی طرف آمریکایی فرمودند: «این آقا (رئیس جمهور امریکا) گفته است می تواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمی های ما این جور حرف ها را لاف در غریبی می گفتند. اگر می خواهند درست بفهمند اگر می خواهند از تجربه های خود درست استفاده بکنند بدانند اگر جنگی این جا اتفاق بیفتد آن کسی که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکای متجاوز و جنایتکار است.»
لاف در غریبی مربوط به یکی از ضرب المثل های قدیمی است که این مثل به افرادی گفته می‌شود که با وقاحت در حضور کسانی که به خوبی از سوابق آنها خبر ندارند، لاف می‌زنند.
در رابطه با این ضرب المثل داستان های مختلفی وجود دارد اما مشهورترین آن مربوط به لغات و ضرب المثل هاي كاشاني تأليف حسن عاطفي است که در رابطه با داستان این ضرب المثل می نویسد: «درباره فرد بي شخصيتي گويند كه در جايي كه او را نشناسند، گزافه گويي كند و لاف بيهوده زند كه من چنين و چنانم، در چنين وضعي به او مي گويند: لاف در غربت و ... چون لاف در غربت باعث رسوايي او نمي شود، همچنان كه صداي ناهنجاری است که به هنگام چكش كاري مسگران شنيده نمي شود و فرد را شرمنده نمي سازد.»[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;831599 نوشت:
به نظر شما معناي اين بيت چيه؟

پیر ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

نظري نبود؟[/]

حامی;831843 نوشت:
نوشته اصلی توسط حامی
به نظر شما معناي اين بيت چيه؟

پیر ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

سلام علیکم

به نظرم خلاصه اش میشود این باشه که هیچ بدی و شری در خلقت خداوند و از سوی خداوند وجود ندارد

و اگر خطایی هم دیده میشود باید چشم پوشید میشود چشم پوشید

چون خطا از سرچشمه اصلی نیست

...منتظر دیدن پاسخ صحیح و کامل استاد گرامی هستیم

happy

[=IRANSans]پیر ماگفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
[=IRANSans]این بیت از لسان الغیب حافظ شیرازی یکی از مناقشه برانگیزترین ابیات دیوان اوست . بزرگان زیادی به تفسیر و شرح این بیت پرداخته اند که هریک بر اساس شالوده ی فکری خود به نحوی در صدد تفسیر این بیت و توجیه شاعر بوده اند . در حقیقت مشکل از اینجا ظاهر می شود که مصرع اول بیت به خلقت جهان به احسن تقویم اشاره دارد ولی مصرع دوم خط بطلان برگفته ی پیشین می کشد و ثنا و تمجید حافظ نصیب پیر روشن ضمیر خود می شود که به این خطای آفرینش به چشم اغماض می نگرد . برخی ازشارحین بر خوردی ارزشی و ایدئولوژیک با این بیت داشته اند و به توجیه بیت و تبرئه ی حافظ از شائبه ی کفر بر آمده اند بدین گونه که: مرجع ضمیر « ش » در کلمه ی «خطاپوشش »را نه پیر بلکه خداوند می دانند و به این صورت خداوند خطا پوش است و مشکل به طور کل حل شده و ابهامی باقی نمی ماند
[=IRANSans]ملا جلال الدین دوانی (قرن ۹) در شرح این بیت می گوید : « از مصرع این بیت چنین فهمیده می شود که خطایی نیست ومصرع دوم عکس آن را می گوید که خطایی هست و نظر پاک پیر آن را پوشیده است . جوابش این است که مراد از خطا خطائیست که در نظر قاصران (کوته بینان ) جلوه می نماید نه خطای واقعی . » از این نظر چنین بر می آید که پیر خطای این کوته بینان و سطحی نگران به خلقت جهان را پوشانده که ادعا می کنند خللی در نظم کاینات وجود دارد نه خطایی که بالفعل در جهان باشد و پیر با اغماض از آن بگذرد
[=IRANSans]سودی شارح معروف دیوان حافظ (متوفای ۱۰۰۰ق ) خطاپوشی را کنایه از انکار خطا می داند . و محمد دارابی ( قرن ۱۱) می گوید :« آفرین بر نظر پاک خطاپوش پیر باد که خطای مارا پوشید ؛ یعنی نگذاشت که از ما این گمان خطا که : خطا برقلم صنع رفته سربزند »
[=IRANSans]اما برخورد منصفانه و زیرکانه با این بیت را می توان از استاد بهاءالدین خرمشاهی در کتاب حافظ نامه ببینیم که با ایهام ظریفی که برای کل بیت قایل بوده، هم دل اهالی ادب و هنر را به دست آورده و هم طرفداران تبرّی حافظ از کفر را از خود نرنجانده است
[=IRANSans]« معنی اول ، با لحن جد : آفرین بر نظر ژرف بین پیر که راه حل درستی برای مسئله ی خطا یافته و خطای سطحی نگران را بر طرف کرد»
[=IRANSans]«معنی دوم ، با لحن طنز : پیر ما اصولاً اهل مسامحه و آسان گیری است … خودش را به سادگی می زد و می گفت هیچ عیب و علتی در کار نیست وخطاهای موجود را پرده پوشی می کرد»
[=IRANSans]اما اگر از این تفاسیر ارزشی بگذریم و با نقدی تاریخی و با نگاهی به طنز قوی و انتقادهای عصیانگرانه ی حافظ که در کل دیوان او مشهود است در درک معنی بیت بکوشیم وتعریف شعر غنایی را که نمونه ی بارز آن غزل است پیش چشم داشته باشیم دیگر به این تحلیل های پیچیده ی فلسفی و عرفانی و کلامی نیازی نیست وهمچنین حافظ را از شائبه ی کفر رهانده ایم .
[=IRANSans]دوران حکومت شیخ ابواسحاق،ممدوح ادیب و خوش سیرت و خوش صورت ، سرار شادکامی برای حافظ بود اما این دوران چندی نپایید و با یورش محمدمبارزالدین به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچیده شد و تأسف و تأثر حافظ را بر انگیخت . امیر پادشاهی تندخو و ستمکار و متعصب بود و حافظ چنین به فغان می آید :
[=IRANSans]اگرچه باده فرحبخش و باد گل بیزست به بانگ چنگ مخور باده که محتسب تیزست
[=IRANSans]دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم خمِ می دیــدم خــون در دل و پا در گل بود
[=IRANSans]تا اینکه شاه شجاع پدر ریاکارش را کور کرد و خود به جای او نشست و حافظ نیزمردم را بشارت می دهد که :
[=IRANSans]ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند وز وی جهان برست و بت میگسار هم
[=IRANSans]دوران حکومت شاه شجاع دوباره آزادی و شادمانی را برای مردم به ارمغان آورد و حافظ نیز به مراد دیرینه خود رسید و غزل هایی چند در مدح این پادشاه خوش مشرب و هم مسلک خود سرود :
[=IRANSans]سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
[=IRANSans]اما گویا زمانی مورد سعایت حاسدان و مدّعیان قرار می گیرد و نظر لطف شاه شجاع از او بر می گردد و حافظ با این غزل غرا قصد دلجویی از او و زایل کردن کدورت و بر چیدن دام مدّعیان را دارد .
[=IRANSans]شعر با طنز لطیفی به صوفی ریاکار آغاز می شود همان کسانی که زبان برّا و عصیانگر حافظ را خوش نداشتند و زمینه رنجش شاه شجاع را فراهم کردند و قصد خونش را داشتند . دربیت چهارم به اذعان استاد خرمشاهی و دکتر معین منظور از شاه ترکان ، شاه شجاع و منظور از سیاوش خود حافظ است . حافظ می گوید افراسیاب با سخن حاسدان سیاوش را کشت و خون او تا ابد بردامن بی شرمی شاه جاودان ماند و با این بیت به شاه شجاع ندا می دهد هان تا نکنی .
[=IRANSans]اما طنز نقّادانه ی حافظ خطّ قرمزی نمی شناسد مرزها را در می نوردد از صوفی و شاه گرفته تا نماز و روزه وسیله ای می شوند برای بیان افکار و اندیشه های او. از رفتن ماه صیام ابراز شادمانی می کند وگر پیر مغان گوید سجاده به می رنگین . پس یک اندیشه ی شرعی چون خلل ناپذیر بودن جهان هم می تواند بستری برای طنز او باشد و در این بیت او تابو شکنی غیر منتظره ای نکرده است . هر گاه این مقدّسات آلت دست ریاکاران و متملقان قرار می گیرد وجامه ی مخملی می شود برای تزویر وپلکانی برای ترقی ؛ حافظ چاره ای نمی بیند جز اینکه جامه ازتن دونان بیرون کشد و پله در زیر پایشان بشکند .
[=IRANSans]در تعریف شعر غنایی به خصوص غزل داریم که شعر غنایی آیینه آلام و لذّات وتأثرات روحی و دوستی ها و عشق ها و ….. وگزارشگر احساسات شخصی شاعر است . این غزل هم زاده ی روزهایی است که شاعر نازک دل شیراز از هر سو مورد اتهام مدّعیان دروغین قرار دارد ؛ دوست و هم مشربش را با تضریب و ریا ازاو گرفته اند در چنین حالتی تنها یگانه ی هستی می ماند تا سنگ صبور و همدم درد او شود واز سر دوستی به این تنها گوش شنوا بگوید آیا خلق آدمهایی چنین و انسان نماهایی چون چنگیز و امیر مبارز الدین و ….. خطایی در نظم آفرینش نیست ؟ بااین وجود من این خطا را گر تو گویی به مصلحت است یا وسیله ی آزمایش انسان جفا کار می پذیرم و دم بر نمی آورم

حامی;830859 نوشت:
آن زن گفت : بدون شك ترك گناه از توبه آسانتر است. چنين نيست كه هر كس گناهى كند به سادگى بتواند توبه كند. بدون ترديد راهنماى تو شيطان بوده است،به معبد خويش باز گرد كه او را نخواهى يافت.

این ، همه استفاده ای که از این داستان می شود کرد ، نیست.
استفاده های دیگری هم میشود از این داستان کرد که متاسفانه معمولا مغفول می مانند.
مغفول عنه ها را دریابیم.

مثلاً:
آن زن ، عالم بوده است. معارف می دانسته است. عاقل بوده است. زیرا سخن وی ، سخن عوام نیست. سخن اهل معرفت است.
حال این سئوال قابل طرح است که چگونه و چرا یک زن عالم و عاقل و اهل معارف ، به راه بد کشیده شده بوده است؟
گرچه می بینیم که همین عقل و همین علم و همین معرفت ، علیرغم عمری حرکت در مسیر گناه ، وی را " عاقبت به خیر " کرده است.

حامی;831842 نوشت:
رهبر انقلاب در واکنش به تهدیدات نظامی طرف آمریکایی فرمودند: «این آقا (رئیس جمهور امریکا) گفته است می تواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمی های ما این جور حرف ها را لاف در غریبی می گفتند. اگر می خواهند درست بفهمند اگر می خواهند از تجربه های خود درست استفاده بکنند بدانند اگر جنگی این جا اتفاق بیفتد آن کسی که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکای متجاوز و جنایتکار است.»

این موضع و این تفکر رهبری را مقایسه کنید با موضع و تفکر مسئولین ما:

"آمریکا میتواند به یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیاندازد!" (محمد جواد ظریف - شخص اول دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران)

http://www.598.ir/fa/news/186510

خودتون میزان ولایی بودن مسئولین ما را نتیجه بگیرید. من حرفی ندارم.

[SPOILER]استاد! عید قربان است. بنده هم آماده ام که هر چه صلاح میدانید انجام دهید:
[=eshiatrad_ttf]فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‌ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ[/SPOILER]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]روان بودن
بعضي از آدم ها روان هستند. بعضي از آدم ها روان نيستند.

يک روحاني با يکي از اين سوپردولوکس ها در يک سفر سه روزه کشتي، صندليشان کنار هم افتاد. اين روحاني به اين آقا گفت: خوب حال شما خوب است؟ جواب نداد. اين گوشش سنگين است؟ آقا: به شما بودم، حا شما خوب است؟ يعني زبان من را نمي فهمد؟ مي گفت: چند بار با ايشان صحبت کردم، آخرش گفت: آقا ببخشيد، من با آخوندها بد هستم. از نژاد تو بدم مي آيد. حالا قضا و قدر من را پهلوي تو گذاشته است، خواهش مي کنم با من حرف نزن.
گفت: چه کرديم؟
گفت: ببين! چه کرديم ندارد، من از عمامه تو بدم مي آيد.
تا گفت: از عمامه تو بدم مي آيد، اين آخوند هم عمامه اش را برداشت و در دريا انداخت. گفت: راحت شدي؟
گفت: من نخواستم شما عمامه تان را در دريا بيندازيد.
گفت: بابا تو آدم هستي، عمامه نيم کيلو پنبه است. من تو را دوست دارم.
حالت چطور است؟
گفت: الحمدلله. باز شد، قفلش باز شد.
بعد مي گفت، وقتي صحبت کرديم، خجالت کشيد، ديد يک ده بيست برابر اين ما سواد داريم. اين حالا دو کلمه درس خوانده بود، باد او را گرفته بود. هي به ما علاقمند شد، علاقمند شد، گفت: آقا من ناراحت هستم از اينکه شما عمامه ات را انداختي،
گفت: هيچ ناراحت نباش. عمامه چيزي نيست. حرفت را بزن. چطوري؟
مي گفت: آقا اين فرد در اين دو سه روز که ما مسافرت بوديم، مريد ما شد. ما وقتي پياده شديم، گفت نمي گذارم هتل بروي. گفت: آقا من تلفن کردم، آنجا رزرو کرده ام. گفت: امکان ندارد. بايد منزل ما بيايي. با زور من را خانه خودش برد. هم راننده ما شد، هم مترجم ما شد، هم ميزبان ما شد. سه روز، روز آخر هم براي بدرقه پاي کشتي آمد. يک کارتون کادو هم داد. گفت: اين کادوي شما. ما در کشتي کارتون را باز کرديم ديديم، دو توپ پارچه عمامه اي است.

تو نيکي مي کن و در دجله انداز *** خودم شيرجه ميرم درش ميارم
تو نيکي مي کن و در دجله انداز *** که ايزد در بيابانش دهد باز
ادامه... بخوانيد(كليك)

آیت الله جوادی آملی:
بزرگان روزی دو رکعت نماز می خواندند و هدیه می کردند به حضرت عزرائیل ،
چون لحظات سخت جان دادن و احتظار همه با او کار دارند.

حامی;832189 نوشت:
تو نيکي مي کن و در دجله انداز *** خودم شيرجه ميرم درش ميارم
تو نيکي مي کن و در دجله انداز *** که ايزد در بيابانش دهد باز

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج

تو نیکی کن و عمامه برون آر تا علم تو بر حق شود باز
اگر فضل تو با عمامه باشد چه حیف که دمی دمام باشد
که این زینت برای حق باشد بسی گامی برای حق نباشد
کلام حق بود زینت عزیزم و گر نه این همان دستار باشد
یدم بر سر اهل حق باشد که شاید در زمانی هم نباشد
سخن کوتاه کلام اینجا تمام است
که حق حرف است و شیرین بیان است.

کاش ریا و ریا کاری تو حرف نباشد و کسی در لباس دین و تکاندن خاک روی عبارو نشان برتری نداند.

یا حق

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;831599 نوشت:
به نظر شما معناي اين بيت چيه؟

پیر ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

سلام عليكم
بله نكات خوبي بيان شد
پاسخ شهيد مطهري را بخوانيم:

پير و استاد راه نسبت به ديگران، در یک افق بالاتری نگاه می‌کند؛ در افقی که او می‌بیند نظام آفرينش نظام احسن است و در آن اصلا خطایی وجود ندارد.
آنچه که شما خطا می‌بینید، در افق پایین‌تر می‌بینید، در یک نظر بالاتر خطایی وجود ندارد. در آن نظر بالاتر همه چیز زیباست، به همه چیز هم راضی هستند،
به هر جریانی که واقع می‌شود. این جریان و ضد آن جریان و ضدِ ضد آن جریان و ترکیب اینها همه همین جوری که باید واقع بشود واقع شده.
رك: عدل الهی، مرتضی مطهری ،ج ،1 ص 142.[/]

سنت اسلامي در روستاي هراتمه اصفهان
( روان شناسي فقدان و عزا)

يكي از روحانيون مي گويند: مادر همسر برادرم به رحمت خدا رفته بود. براي مراسم به روستاي هراتمه كه حوالي مباركه اصفهان است رفتم. در مجلس سخنراني كردم. هنگام سخنراني گفتم اسلام به خاطر رعايت حال عزاداران به ما دستور داده كه براي عزادار غذا ببريم و غذا خوردن در منزل فرد عزادار كراهت دارد. صداي همهمه اي در مسجد بلند شد. دقت كردم كه چه چيزي مي خواهند بگويند. از افرادي كه نزديكم بودم پرسيدم موضوع چيست؟ گفتند: ما در منزل عزاداران غذا نمي خوريم، بلكه همه روستا كمك مي كنند و مراسم باشكوه برگزار مي شود و همه در مسجد در حضور افراد عزادار پذيرايي مي شوند. از اين سنت حسنه و نيكوي آنها تشكر كردم و گفتم شما و قوم لر در اين امر واقعا از بقيه مردم جلو هستيد و كارتان اسلامي است كه اي كاش بقيه هم است روش نيكو در پيش گيرند. كتابي شهيد ثاني نوشته اند كه چندين ترجمه شده است كه توصيه مي شود كه خودمان بخوانيم و به نزديكان به عزادارمان هديه بدهيم: يك ترجمه به نام آرام بخش دلها در مصيبت و بلايا است و ديگري اسلام در كنار داغديدگان.

حامی;832231 نوشت:
مراسم به روستاي هراتمه كه حوالي مباركه

هراتمه


*گر بیایی به اصفاهان
نیک بنگر مبارکه در آن*

*گشته در آن هراتمه واقع
روستایی مفرح و واسع *

* روستای هراتمه زیباست
صانعش کردگار بی همتاست*

*مردمش پر توان و با همّت
اهل کار و تلاش و جدیّت *

* رود زاینده رود در کنار آن
داده بر آن طراوتی شایان *

*صدف روستا چنان در بر
مسجدش را گرفته چون گوهر*

*بنگر آن دو برج َ آن ، گویا
برده شخصی دو دست خود بدعا *

*جلوۀ قلعه اش بود بر کوه
آیتی از جلال و فرّ و شکوه *

* میوه هایش بود شلیل و هلو
به به آن میوه های بس نیکو *

*میرسد بر مشام هر انسان
بوی َ عطر برنج این سامان *

* مصلح این نکته را نبر از یاد
چشم بد دور از هراتمه باد *

.................



[=IranNastaliq]ابراهیم شیرانی بیدآبادی


حامی;832189 نوشت:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]روان بودن
بعضي از آدم ها روان هستند. بعضي از آدم ها روان نيستند.

يک روحاني با يکي از اين سوپردولوکس ها در يک سفر سه روزه کشتي، صندليشان کنار هم افتاد. اين روحاني به اين آقا گفت: خوب حال شما خوب است؟ جواب نداد. اين گوشش سنگين است؟ آقا: به شما بودم، حا شما خوب است؟ يعني زبان من را نمي فهمد؟ مي گفت: چند بار با ايشان صحبت کردم، آخرش گفت: آقا ببخشيد، من با آخوندها بد هستم. از نژاد تو بدم مي آيد. حالا قضا و قدر من را پهلوي تو گذاشته است، خواهش مي کنم با من حرف نزن.
گفت: چه کرديم؟
گفت: ببين! چه کرديم ندارد، من از عمامه تو بدم مي آيد.
تا گفت: از عمامه تو بدم مي آيد، اين آخوند هم عمامه اش را برداشت و در دريا انداخت. گفت: راحت شدي؟
گفت: من نخواستم شما عمامه تان را در دريا بيندازيد.
گفت: بابا تو آدم هستي، عمامه نيم کيلو پنبه است. من تو را دوست دارم.
حالت چطور است؟
گفت: الحمدلله. باز شد، قفلش باز شد.
بعد مي گفت، وقتي صحبت کرديم، خجالت کشيد، ديد يک ده بيست برابر اين ما سواد داريم. اين حالا دو کلمه درس خوانده بود، باد او را گرفته بود. هي به ما علاقمند شد، علاقمند شد، گفت: آقا من ناراحت هستم از اينکه شما عمامه ات را انداختي،
گفت: هيچ ناراحت نباش. عمامه چيزي نيست. حرفت را بزن. چطوري؟
مي گفت: آقا اين فرد در اين دو سه روز که ما مسافرت بوديم، مريد ما شد. ما وقتي پياده شديم، گفت نمي گذارم هتل بروي. گفت: آقا من تلفن کردم، آنجا رزرو کرده ام. گفت: امکان ندارد. بايد منزل ما بيايي. با زور من را خانه خودش برد. هم راننده ما شد، هم مترجم ما شد، هم ميزبان ما شد. سه روز، روز آخر هم براي بدرقه پاي کشتي آمد. يک کارتون کادو هم داد. گفت: اين کادوي شما. ما در کشتي کارتون را باز کرديم ديديم، دو توپ پارچه عمامه اي است.

تو نيکي مي کن و در دجله انداز *** خودم شيرجه ميرم درش ميارم
تو نيکي مي کن و در دجله انداز *** که ايزد در بيابانش دهد باز
ادامه... بخوانيد(كليك)

سلام.
ممنون ازداستان زیباتون...
واقعیت من تا حدی همین جریان رو داشتم ولی ازوقتی با این سایت وبا اساتیدی همچون شما آشنا شدم نظرم تغییر کرد...
اهل تملق نیستم،چیزی که واقعیت برای خودم بود رو گفتم.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;832233 نوشت:
* رود زاینده رود در کنار آن
داده بر آن طراوتی شایان *

دعا كنيد دوباره زنده شود
نيز دعا كنيد قلب هاي ما هم زنده شود تا بركت خدا از زمين و آسمان بر ما ببارد[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;832231 نوشت:
سنت اسلامي در روستاي هراتمه اصفهان
( روان شناسي فقدان و عزا)
يكي از روحانيون مي گويند: مادر همسر برادرم به رحمت خدا رفته بود. براي مراسم به روستاي هراتمه كه حوالي مباركه اصفهان است رفتم. در مجلس سخنراني كردم. هنگام سخنراني گفتم اسلام به خاطر رعايت حال عزاداران به ما دستور داده كه براي عزادار غذا ببريم و غذا خوردن در منزل فرد عزادار كراهت دارد. صداي همهمه اي در مسجد بلند شد. دقت كردم كه چه چيزي مي خواهند بگويند. از افرادي كه نزديكم بودم پرسيدم موضوع چيست؟ گفتند: ما در منزل عزاداران غذا نمي خوريم، بلكه همه روستا كمك مي كنند و مراسم باشكوه برگزار مي شود و همه در مسجد در حضور افراد عزادار پذيرايي مي شوند. از اين سنت حسنه و نيكوي آنها تشكر كردم و گفتم شما و قوم لر در اين امر واقعا از بقيه مردم جلو هستيد و كارتان اسلامي است كه اي كاش بقيه هم است روش نيكو در پيش گيرند. كتابي شهيد ثاني نوشته اند كه چندين ترجمه شده است كه توصيه مي شود كه خودمان بخوانيم و به نزديكان به عزادارمان هديه بدهيم: يك ترجمه به نام آرام بخش دلها در مصيبت و بلايا است و ديگري اسلام در كنار داغديدگان.

قبلا به يك نفر مي خواستند بد بگويند مي گفتند برو بمير تا گوني ارزونه
ولي الان گوني هم گرون شده
يعني واقعا فردي كه مي خواهد بميرد هم نگران است كه بعد از او چه مي شود
يا افراد عزادار واقعا در آن رنج و گرفتاري بايد نگران پذيرايي از مردم و اقوام هم باشند[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;832265 نوشت:
قبلا به يك نفر مي خواستند بد بگويند مي گفتند برو بمير تا گوني ارزونه
ولي الان گوني هم گرون شده
يعني واقعا فردي كه مي خواهد بميرد هم نگران است كه بعد از او چه مي شود
يا افراد عزادار واقعا در آن رنج و گرفتاري بايد نگران پذيرايي از مردم و اقوام هم باشند

نمي دانم كل لرها اين رسم را دارند يا برخي.
ولي ديده ام كه منزل خانواده عزادار صندوقي مي گذارند و اقوام براي مخارج عزاداري پول در صندوق مي ريزند. گاهي خودشان مي گفتند بيش از هزينه مراسم براي خانواده عزادار پول جمع مي شود[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;832266 نوشت:
نمي دانم كل لرها اين رسم را دارند يا برخي.
ولي ديده ام كه منزل خانواده عزادار صندوقي مي گذارند و اقوام براي مخارج عزاداري پول در صندوق مي ريزند. گاهي خودشان مي گفتند بيش از هزينه مراسم براي خانواده عزادار پول جمع مي شود

فرهنگ شهري
در مجتمع ما فردي بود كه تو مسير شيراز تصادف كرد. زن و شوهر در جا كشته شدند.
و دو دخترش به شدت آسيب ديدند. يكي بعد از چند روز از كما بيرون آمد.
هنوز سه هفته از فوت آنها نگذشته بود كه برخي بحث مي كردند كه بايد از دختر او شارژ را هم بگيريم.
اين يعني شروع مرگ عاطفه ها و هجرت احساس ها و خشك شدن و كويري شدن قلب ها
آسمان دل ما بخيل شده
شايد اين هم يكي از علل مشكلاتي بي آبي باشد شايد...
[/]

⭐️

بیست سال بعد اینستاگرام یک روشنفکر:

چطور بعضیا دلشون میاد این جانداران رو بخورن؟

من نمی فهمم این چه دینیه که به آدما اجازه می ده هرغلطی بکنن؟ سالها پیش حیوانات و الان هم این وضعیت فجیع.

کی گفته که انسان حق زندگی داره ولی هویج نداره؟

علم هزاران ساله که ثابت کرده گیاهان هم جاندارن و هرجانداری هم حق زندگی داره.

آدم وقتی می بینه تو این آبمیوه فروشی ها چه جنایاتی که نمی شه از انسان بودنش خجالت می کشه.

مردک وقیح پرتقال رو با آناناس قاطی کرده. خوبه یکی با خونواده ی خودت همچین کاری بکنه؟

طبق تحقیقات جدید دانشمندان با توجه به شکل دندانها و وضعیت روده ها، انسانها ذاتاً خاکخوار بودن و کم کم به این توحش کشیده شدن.
بیایید از همین امروز تغییر رو شروع کنیم و به اصل خودمون برگردیم.

[="Blue"]

صادق;832198 نوشت:
آیت الله جوادی آملی:
بزرگان روزی دو رکعت نماز می خواندند و هدیه می کردند به حضرت عزرائیل ،
چون لحظات سخت جان دادن و احتظار همه با او کار دارند.

سلام
چه عالی شد که این مطلب رو خوندم
خب حتما قرآن هم میشه هدیه داد لازم شد به حضرت عزارئیل هم توجه ویژه کنیم
با تشکر[/]

حامی;832189 نوشت:
اين آخوند هم عمامه اش را برداشت و در دريا انداخت
این آخوند فهمیده است که قرآن واقعی در دل است ، نه روی نیزه

صادق;832198 نوشت:
حضرت عزرائیل
استاد "صادق" یا استاد "حامی" ، هرکدام پاسخ بدهید فرقی نمی کند
هر دو پاسخ بدهید که چه بهتر happy

من علاقه بسیار زیادی به جناب عزرائیل(ع) دارم
ابداً شوخی هم در کلامم نیست ، واقعاً ایشان را بسیار زیاد دوست دارم

ماجرا اینطور شروع شد که من در کودکی دیدم تصویر ترسناکی از فرشته مرگ ترسیم کرده اند
تصویری کاملاً سیاه با یک داس بلند در دست
در همان سن کم از خود پرسیدم اگر این اینقدر ترسناک است ، چرا به او میگویند فرشته؟!
خب باید میگفتند شیطان!

بعدها که بزرگتر شدم و بیشتر یاد گرفتم ، فهمیدم ایشان نه تنها فرشته ، که فرشتهء مقرب هستند
یعنی یکی از بزرگترین فرشتگان. اما همه از ایشان می ترسند و حتی بد میگویند
در همین مدت علاقه شدیدی نسبت به ایشان در دلم ایجاد شد
و حالا هر جا ببینم حقیقت وجود ایشان را نشناخته اند یا از ایشان بد میگویند ، از ایشان دفاع می کنم

سوالم این است که آیا این علاقه من نسبت به حضرت عزرائیل(ع) ، ثوابی هم دارد و کمکی برای من خواهد بود
هرچند علاقه من به ایشان بخاطر ثوابش نیست
، ولی برایم سوال است

ضمناً یک انتقاد هم به بعضی دوستان و اساتید ، از جمله همین جملهء استاد "صادق" عزیز داشتم
اینکه چرا بعد از نام ایشان ،
"(ع)" نمی گذارند
البته نمی دانم اصلاً باید بعد از نام فرشتگان علیه السلام بگوئیم یا خیر
ولی فکر می کنم همین گفتن علیه السلام بعد از نام ایشان ، در زدودن تصویر ترسناک از ایشان در مخاطبان تاثیرگذار باشد

قابلیت فیلترکردن الفاظ توهین آمیز در اینستاگرام، فعال شد...

مردم رفتن توی پیج خود اینستاگرام، این قابلیتو امتحان کردن!!!!

زینبیون;832308 نوشت:

سلام
چه عالی شد که این مطلب رو خوندم
خب حتما قرآن هم میشه هدیه داد لازم شد به حضرت عزارئیل هم توجه ویژه کنیم
با تشکر

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما خواهرخوبم

بله کلا ثواب تمام اعمالی را که رضایت الهی در آن است را میشود هدیه کرد به این بزرگان ،میشود به نیابتشان به زیلرت رفت و غیره
مثلا یک خانم وقتی صبح بیدار میشود میتواندثواب تمام کارهایی که در منزل ( جارو کردن ،ظرف شستن،غذا پختن،شستن رخت همسرو فرزندان ،محبت به همسر،محبت به پدر و مادر و غیره،همه اینها شاملش میشود) یا بیرون از منزل ( هرکاری که رضای خدا در آن است) انجام میدهد را هدیه کند،یعنی صبح که بیدار میشود قبل از شروع هر کاری بگوید خدایا سپاسگزارم که یک روز دیگر به من فرصت بندگی دادی ،از تمام گناهان گذشته تا این لحظه توبه میکنم و امروزم را با نام تو‌شروع میکنم ،پس اگر امروز به شب رسید و‌از من کاری انجام شد که رضا و خشنودی تو‌در آن بود ثوابش را هدیه میکنم به :
تمام امامان و معصومین علیهم السلام،تمام پیامبران علیهم السلام،تمام فرشتگان و خصوصا فرشتگان مقرب الهی،حضرات عزرائیل،اسرافیل،میکائیل و جبرئیل علیهم السلام،تمام کسانی که از زمان خلقت انسان تا کنون در مسیر تو گام‌برداشته اند و مبارزه کردنده اند ،،تمام شهدابه خصوص شهدای کربلا ،مرجع تقلیدم،امام خامنه ای حفظه الله،تمام علمای دین ،پدر و‌مادرم،همسر و فرزندانم ،تمام اعضا و اقوام و خویشانم،تمام اساتید و دوستانم،تمام مومنین و‌مومناتی که از دنیا رفته اند،تمام کسانی که در هدایت من به سوی تو نقشی داشتند،تمام کسانی که مرا از گناه و حفظ کردند،تمام کسانی مرا به یاد تو‌انداختند،تمام کسانی که در حقشان بدی کردم_کوتاهی کردم یا حقی برگردنم دارند،و.غیره....
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهراسلام االله علیها

مورد داشتیم بعضیا سال 88 از یه بابایی حمایت می کردن که موقع حرف زدن، تو یه جمله ی چهارکلمه ای، هشت بار ""چیز"" می گفت!!!

بعدش همونا اومدن و حرف زدن حضرت ایت الله جنتی(اعلی الله مقامه شریف) رو مسخره می کنن!!!!

تو به سن ایشون رسیدی و لال نشدی، بیا با هم صحبت کنیم!

لبیک یا علی النقی;832298 نوشت:
بیست سال بعد اینستاگرام یک روشنفکر
"علی" جان ترکیدم از خنده

حامی;832266 نوشت:
لرها

حامی;832268 نوشت:
فرهنگ شهري
ها؟! لرها چشونه؟! :Nishkhand:

استاد

"حامی" ، به عنوان یک لر (بختیاری) ممنونم که از خوبی های این قوم گفتید
من هم توضیحاتی عرض می کنم ، امیدوارم ذره ای هم که شده مفید باشد
مردمِ شهرهای کوچکتر و سنتی تر ، قطعاً برتری هایی نسبت به شهرهای بزرگ و با تفکر مدرن دارند
اما به همان میزان ضعف های فراوانی هم دارند. گاهی حتی این نقاط ضعف و قوت ، از یک جا سرچشمه می گیرد

من در ادامه و با توجه به تجربیات خودم ، خوبی ها و بدی های تفکر سنتی را می نویسم
درمورد تفکر مدرن ، کافی است توضیحات مربوط به تفکر سنتی را برعکس کنید

شاید بتوان بطور خلاصه ، نقطهء قوت سنتی ها را در کلمهء

"اجتماع" خلاصه کرد و نقطه ضعف مدرن ها را در کلمهء "فرد"
و جالب تر اینکه نقطهء ضعف سنتی ها نیز در کلمهء
"اجتماع" است و نقطهء قوت مدرن ها هم در کلمهء "فرد"!

خوبی های تفکر سنتی:
مثلاً در شهر رامهرمز که یک شهر سنتی است ، اگر یک نفر از یک طایفه دچار مشکلی بشود ، تمام افراد طایفه موظف به کمک به او هستند
و اگر کسی کمک نکند ، دیگران او را تحویل نخواهند گرفت و بزرگترها او را سرزنش خواهند کرد
البته به کسی فشار نمی اورند ، بلکه انتظار دارند در همان حدی که می تواند کمک کند. حالا یا مادی یا معنوی

یا مثلاً وقتی دختر و پسری می خواهند ازدواج کنند ، افراد زیادی از دو خانواده حضور دارند که مزایایی دارد
یکی اینکه بار وظیفه دختر و پسر در مقابل این همه آدم سنگین تر شده ، و زندگی را بسیار جدی تر نگاه می کنند
دیگر اینکه باعث آشنایی اکثر افراد دو فامیل با یکدیگر میشود که این آشنایی قطعاً باعث تبادل اندیشه در زمان مشکلات خواهد بود
مورد دیگر کمک های بیشتر است که از تعداد بالای حاضرین در جلسه حاصل میشود

در جوامع سنتی ، اقوام تعدادشان زیاد است و فرد با اکثر آنها رابطه دارد
این موضوع باعث میشود که افراد از نظر روحی ، شادی و سرزندگی بیشتری داشته باشند
همچنین کودکان بسیار اجتماعی تر بار می آیند و با وجود چندین عمو د دایی و عمه و خاله و فرزندان آنها کمبودی از این نظر نخواهند داشت

بدی های تفکر سنتی:
اولین بدی در تفکر سنتی ، آداب و رسوم بعضاً غلط است. گاهی این آداب و رسوم ضرر خاصی برای افراد ندارد و قابل اجراست
اما گاهی این آداب و رسوم باعث ایجاد مشکلات شدید برای افراد میشود
برای مثال اگر بین دو نفر از دو طایفه ، دعوایی پیش آمده باشد
دیگر هیچ پسر و دختری از دو طایفه حق ندارند به هم علاقه مند بشوند!
عجیب تر اینکه این تفکر تا نسل های بعد هم ادامه دارد
برای نمونه من خودم شاهد دعوای دو نفر از دو طایفه بودم که دلیل دعوا این بود که جد این یکی حدود 150 سال پیش به جد آن یکی سیلی زده بود!!!

مورد بعد همانطور که قبلاً هم اشاره کردم به همان اجتماعی برمیگردد که در جای دیگر نقطهء قوت بود ولی اینجا نقطه ضعف است
اینکه برای فرد نه خودش ، نه والدینش ، که کل طایفه و بخصوص بزرگان طایفه تصمیم گیری می کنند
مثلاً باز خودم شاهد بودم که دختر و پسری همدیگر را می خواستند
والدین هر دو راضی بودند و مشکل خاصی هم وجود نداشت
اما عموی پسر گفت من از خانواده دختر خوشم نمی آید. و به همین دلیل کلاً ازدواج منتفی شد!
همچنین در یک خانواده سنتی ، دخالت های فامیل و اطرافیان در زندگی بسیار زیاد است
حتی در تربیت فرزند هم پدر و مادر استقلال عمل ندارند
و بعضاً باید تفکر افرادی که نظر اشتباه می دهند را هم در تربیت فرزند بکار ببرند ، فقط بخاطر احترام!

موضوع بعد ، نوع نگاه به زن است که گر چه در مواردی با احترام بیشتر نسبت به زن همراه است
اما در مواردی هم نگاهی کالا گونه به زن است که باعث میشود زن قدرت تصمیم گیری حتی برای خودش هم نداشته باشد
ازدواج های زوری و ناخواسته ، طلاق های اجباری به دلیل فشار اقوام و رد کردن خواستگار بدون دلیل منطقی از عواقب این نوع نگاه است
همچنین در جوامع سنتی ، معمولاً زنها خودشان هم به اینکه کالا باشند عادت می کنند (ناخواسته)
و دیده ام که دختر ها وقتی خواستگاری برایشان می آید اولین سوالشان این است که: هر چی بخوام حاضره برام بخره؟!
با شناختی که از این دخترها دارم ، می دانم که ابداً مادی نیستند ، اما فکر می کنند که ارزش آنها فقط در این است
و این تفکر را از بزرگترها به ارث برده اند که پسر خوب پسری است که هر چه خواستی برایت بخرد!

کم اطلاعی از مسائل مدرن و عدم تمایل به پیشرفت های مختلف نیز یکی دیگر از نقاط ضعف تفکر سنتی است
در این جوامع ، علوم روز کمتر مورد توجه قرار میگیرد و حتی گاهی با آنها مقابله میشود
البته در این مورد ، امروزه این تفکر دارد رنگ می بازد ، اما در برخی جاها همچنان باقی است

نکتهء مهم:
این توضیحات بسیار کلی بودند و ممکن است در بعضی جوامع سنتی یا بعضی جوامع مدرن ، این موارد کمرنگ تر یا پررنگ تر باشند
در واقع نمیشود گفت بطور کلی سنت یعنی همان که گفتیم و مدرنیته هم یعنی همان که گفته شد
من سعی کردم در این توضیحات ، تصویر کلی از نقاط مثبت و منفی ارائه کنم ، اما قطعاً این توضیح ناقص است

یارب;832332 نوشت:
ثواب تمام اعمالی را که رضایت الهی در آن است را میشود هدیه کرد به این بزرگان

چه خدایی داریم

مثلاً من 1000 ثواب دارم و آنها را هدیه میکنم به امام علی(ع)

خدا 1000 تا را طبق خواستهء من می دهد به ایشان
بدون آنکه 1000 ثواب مرا کم نمی کند! یعنی 1000 تای من سر جایش است
بعد چون کار خوب انجام داده ام
(بخشش ثواب به یک امام) ، 1000 تا هم ثواب برای این خوبی به من می دهد!

بجز پیش خدا ، کجا میشود چنین معاملهء پر سودی کرد؟
موضوع قفل شده است