شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حامی;808681 نوشت:
سلام

سلام

بزرگواری درخصوصی به من گفتن امکان داره منظوراستادیکی ازاین 3موردباشه:

می تونه سه تا منظور داشته باشه:
1-همه این موضوع(صلوات و چیزی که شما گفتید رو)می دونند و چه هوشی داری که اینو فهمیدی(به نیش و کنایه)

2-تنها مزاح خیلی کوچولو بوده به معنی اینکه این موضوع رو همه میدونند و نیازی به گفتن نبود

3-شما دارای ضریب هوشی هستید(که همه دارند)

خب الان منظورشمااستادکدوم یک ازاین3موردبوده؟

[=Arial Narrow]

نقدی ازاوضاع جامعه :

پشت یه نیسان جمله سنگینی نوشته بود کمرم شکست!!!
همه دنبال یارن من دنبال بارم،،، فوق لیسانس هم دااارم!!!


.
.
یعنی گند زد تو انگیزم با این جملش!!! میخواستم امتحان ارشد بدم!



زهرا73;808685 نوشت:

سلام

بزرگواری درخصوصی به من گفتن امکان داره منظوراستادیکی ازاین 3موردباشه:

می تونه سه تا منظور داشته باشه:


1-همه این موضوع(صلوات و چیزی که شما گفتید رو)می دونند و
چه هوشی داری که اینو فهمیدی(به نیش و کنایه)

2-تنها مزاح خیلی کوچولو بوده به معنی اینکه این

موضوع رو همه میدونند و نیازی به گفتن نبود

3-شما
دارای ضریب هوشی هستید(که همه دارند)

خب الان منظورشمااستادکدوم یک ازاین3موردبوده؟

اینها که همه اش یکی است خواهرم!

[="Navy"]

حبیبه;808706 نوشت:
اینها که همه اش یکی است خواهرم!

سلام
خداقوت
نه ابجی گزینه اول توپرانتزگفته شده نیش وکنایه.
گزینه دوم فقط یک شوخی سطحی.
گزینه سوم هم ضریب هوشی داری وتوش شوخی وتیکه نیست[/]

زهرا73;808708 نوشت:

سلام
خداقوت
نه ابجی گزینه اول توپرانتزگفته شده نیش وکنایه.
گزینه دوم فقط یک شوخی سطحی.
گزینه سوم هم ضریب هوشی داری وتوش شوخی وتیکه نیست

سلام و عرض ارادت

بله البته قیود و حواشی متفاوت است ولی مجموعا در همه ی موارد یک معنا دارد.

یک مطلبی را ما در علم بلاغت داریم با این تعبیر:"الکنایه ابلغ من التصریح"

حالا شما هم فرض کنید به کنایه گفته شده است شما بسیار باهوشید.

:Gol:

[="Navy"]

حبیبه;808710 نوشت:
حالا شما هم فرض کنید به کنایه گفته شده است شما بسیار باهوشید.

خب اگرواقعابه کنایه گفته باشن که درست نیست عمومی بگن.:(
بیخیال.
دیگه حرفی نمیزنم.:(
یاحق[/]

زهرا73;808711 نوشت:

خب اگرواقعابه کنایه گفته باشن که درست نیست عمومی بگن.:(
بیخیال.
دیگه حرفی نمیزنم.:(
یاحق

مثل اینکه سوء تفاهم شد.

این کنایه با آن نیش و کنایه ی مذمومِ بد فرق دارد

این از نوع خوبش هست،یک مثال می زنم

مثلا حافظ می فرماید:"روشنی طلعت تو ماه ندارد"

البته این دیگر خیلی بلیغ است،در کل یعنی خیلی زیبایی

پ.ن

از استاد گرامی عذرخواهم.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

زهرا73;808685 نوشت:
سلام
بزرگواری درخصوصی به من گفتن امکان داره منظوراستادیکی ازاین 3موردباشه:
می تونه سه تا منظور داشته باشه:
1-همه این موضوع(صلوات و چیزی که شما گفتید رو)می دونند و چه هوشی داری که اینو فهمیدی(به نیش و کنایه)
2-تنها مزاح خیلی کوچولو بوده به معنی اینکه این موضوع رو همه میدونند و نیازی به گفتن نبود
3-شما دارای ضریب هوشی هستید(که همه دارند)
خب الان منظورشمااستادکدوم یک ازاین3موردبوده؟

ميگويند ي نادون ي سنگي ميندازه تو چاه ده تا عاقل هم نمي تونن در بياورند
از اين كه عقلا را با اين سنگي كه انداخته ام اذيت كردم عذرخواهي مي كنم
بحثم تمام:-h[/]

به روح پرفتوح کارشناس محترم صلوات Smile

مي دونم كجات ميسوزه
آدم برخي از كانالهاي تلگرام را كه مي بينيه با خودش ميگه اينا چه مي كنند با اين همه خشم و نفرت و كينه از دين
به دستورات چيز خدا و پيغمبر و اسلام گير داده اند. به روزه به حجاب، به نماز، به مسجد، به معماري، ب
ه احكام زنا و لواط، ............
دست خودم نيست ولي اين كارشون ي چيز را به يادم مياره حرف اون كه گفته بود مي دونم كجات ميسوزه:-@

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;808826 نوشت:
مي دونم كجات ميسوزه
آدم برخي از كانالهاي تلگرام را كه مي بينيه با خودش ميگه اينا چه مي كننه با اين همه خشم و نفرت و كينه
به دستورات چيز خدا و پيغمبر و اسلام گير داده اند. به روزه به حجاب، به نماز، به مسجد، به معماري، به ............
دست خودم نيست ولي اين كارشون ي چيز را به يادم مياره حرف اون كه گفته بود مي دونم كجات ميسوزه

خسته ام
خسته ام مثل ميخي كه نزديك چهل سال است قاب كلكسوني از كينه و نفرت از دين را بر ديوار قلبي تحمل مي كنه:^o[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]يكي از كانال ها دعوت كرده بودند كه عكس ناهار ماه مبارك رمضان را در كانال هايي به اشتراك بگذارند
آيت الله بهاءالديني مي فرمودند چند تا دزد و لات نشسته بودند از كارهاي زشت خود مي گفتند هركس مي خواست بگه اين كه چيزي نيست من بدترش را كرده ام
يكي گفت من اصلا روزه نگرفته ام
دومي گفت اين كه چيزي نيست من عمدا عيد فطر را روزه مي گيرم و ماه رمضان را مي خورم
همه به او گفتند بابا تو با خدا در افتادي ما خودم خلاف مي كنيم ولي مي دونيم كه كارمون زشته.

در همين كانال نوشته بود از همين الان بوي دهان روزه داران داره مياد
ولي در كانال ملكوت روزه داران بوي تعفن 12 ماه سال افرادي را حس مي كنن كه قلب و فكرشون بوي جنگ با خدا رو ميده و دلشون پر كينه است
تازه به نظرم بد نيست كتاب روزه زندگي ات را نجات ميده اثر طب سنتي انگلستان را هم بخوانند از روزه تعبير شده به جراحي بدون تيغ
( آن كس كه بداند و نخواهند كه بداند ولش كنيد بابا بيدارش نكنيد بگذاريد در خواب خرگوشيش بماند اولئك خرس الدنيا و خوك الآخره)[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;808826 نوشت:
آدم برخي از كانالهاي تلگرام را كه مي بينيه با خودش ميگه اينا چه مي كننه با اين همه خشم و نفرت و كينه
به دستورات چيز خدا و پيغمبر و اسلام گير داده اند. به روزه به حجاب، به نماز، به مسجد، به معماري، به ............

دعا كنيم بيدار بشن
پيامبر مهرباني با اين حال هم مهربون گريه مي كردن براشون به خدا مي گفتند
رب قومي انهم لايعلمون خدايا هدايت كن اينا رو نمي فهمند به گوهر وجودي خويش هم هم رحم نمي كنن چه برسه به ديگران
همه با هم دعا شفاي بيماران منظور
اللهم ....
مي شنيدم فحش و خر مي راندم
رب يسر زير لب مي خواندم

از سبب گفتن مرا دستور ني
ترک تو گفتن مرا مقدور ني

هر زمان مي گفتم از درد درون
اهد قومي انهم لا يعلمون[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;808826 نوشت:
مي دونم كجات ميسوزه
آدم برخي از كانالهاي تلگرام را كه مي بينيه با خودش ميگه اينا چه مي كننه با اين همه خشم و نفرت و كينه
به دستورات چيز خدا و پيغمبر و اسلام گير داده اند. به روزه به حجاب، به نماز، به مسجد، به معماري، به ............
دست خودم نيست ولي اين كارشون ي چيز را به يادم مياره حرف اون كه گفته بود مي دونم كجات ميسوزه

دوستان بزرگوار دقت فرماييد
اساس اين سايت بر پاسخگويي به شبهات و بحث علمي است و اين را امتياز كار خود مي داند
شبهه و سؤال و انتقاد داشتند با غرض و مرض داشتند اين گروهي كه مي گويم فرق دارد
بنابراين دقت كنيم ناخواسته زير پرچم اين افراد سينه نزنيم كه با اساس دين عالما و عامدا مشكل دارند
و زندگي حيواني را به زندگي وحياني و حيات طيبه ترجيح مي دهند
(پول مي گيرند براي نشر بي ديني)[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]دانلود رمان طواف و عشق(جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

موضوع: ازدواج

خلاصه: داستان درباره مرديه كه به سبب حادثه اي عشقي كه در 25 سالگي براش رخ داده،
تصميم گرفته هرگز ازدواج نكنه... ولي بعد از ده سال كه مي خواد مشرف به حج عمره بشه
مجبور ميشه علي رغم ميلش زني رو...

صداي چرخش كليد درون قفل به اندازه يک شوک، نفسش را گرفت. اين اولين باري نبود كه تنها
مي شدند، اما ترسي مبهم در تنش نشست. در واقع اين ترس اختياري نبود، به هر حال هومن مرد
بود و از لحاظ قدرت جسمي نا برابر!

هومن در حال ورود به اتاقش گفت:

- چرا ننشستي؟!
و با نگاهي به چشمان مليكا كمي چهره اش جدي تر شد! خودش زودتر نشست، البته نه پشت ميز
معاينه، و با اشاره ي دست او را دعوت به نشستن روي مبل روبرويي كرد.

مليكا سعي كرد فكر كند، به اين مرد اعتماد كامل دارد و علاوه بر آن محرمش هم هست. با کمي
تعلل نشست!

حد فاصلشان ميز كوچكي بود كه روي آن فقط يک گلدان كوچك با دو شاخه گل مصنوعي قرار داشت.
هومن اندكي خم شد و كليد را روي ميز قرار داد، روي ميز مقابل هر دويشان، ولي كمي نزديک تر
به مليكا!دوباره برخاست و بي حرف بيرون رفت.

به هنگام برگشت در يک سيني دو قوطي راني و دو بسته كيک و يک ليوان يک بار مصرف آورد و روي
ميز قرار داد و خودش در يكي از قوطي ها را گشود و در حال ريختن محتويات آن داخل ليوان گفت:

- چه خبرا؟
مليكا نفس آرامي كشيد و گفت:
- سلامتي.
- طاها كجاست؟!
- پيش مامانه.
- اوهوم.

و ليوان را به طرف مليكا گرفت.
مليكا ليوان را به لب برد و جرعه اي نوشيد، اما تنش قرار نگرفته بود!
هومن به دقت نگاهش مي كرد. خم شد و دستش را روي دستي كه ليوان را گرفته بود و لرزش
مختصري داشت گذاشت و با اندک اخمي گفت:
- چيه؟!

مليكا با نگاهي گفت:

- چي، چيه؟!
هومن همان طور جدي گفت:
- اين لرز يعني چي؟! تو از من مي ترسي؟


فرمت : ZIP / حجم: 994.80 KB - دانلود رمان طواف و عشق برای جاوا

فرمت : ZIP / حجم: 1.20 MB - دانلود رمان طواف و عشق برای آندروید

فرمت : ZIP / حجم: 1.77 MB - دانلود رمان طواف و عشق برای pdf

فرمت : ZIP / حجم: 418 KB - دانلود رمان طواف و عشق برای آیفون و تبلت epub



[/]

تو حوز بخور بخوره
مدتي بود شكمم بد جوري نفح كرده بود طوري كه هر لباسي مي پوشيدم دكمه هايش مي پريد. پريدني چون پرش ملخ از ترس گنجشك گرسنه. در خانه و مهماني ها وجلسات هم گفته بودم كه روبه روي من كسي ننشيند چون دكمه ها مي پرد و به كسي مي خورد و حق الناس بر گردن مي نشيند بسان ضربه پس گردني معلمان دوره دبستانم. آخه من هم بيمه شخص ثالث را براي اين امور نداده ام خلاصه روز به روز بدتر و بدتر و بدتر شدم. عالم و عامي قصه غصه من مي خواندند و غصه قصه من مي خوردند. زماني مشغول مطالعه بودم و تفكر، نفخ شكم كم كم مي خوابيد: خور پف پف خور.
وقتي مي خواستم به بازار مي رفتم و سوار تاكسي مي شوم ترس برم مي داشتم و در آغوشم مي گرفت سخت چونان شب اول قبر فرعون. مي گفتم نكنه باز مردم بگويند و بگويند و بگويند و شكمم نفخ كنه و دكمه هايم بپرد. زن و بچه از دستم عاصي و خسته شده بودند، ولي چيزي به من نمي گفتند. آخه اين روزها غصه مي خوردم نه پسته و غذايم كم شده بود.
ننه ام با تب لت صورتي اش به من تماس گرفت و گفت:«ننه چهار چارتخم را دم كن و صبح ناشتا بخور. كمي هم گلِ گل گاو زبون و با پونه كوهي مار نديده، بعد از نماز به جاي تعقيباتت تعقيب كن. پشكل شتر مو قرمز عربستانيُ الاصل وهابي نديده، هم بسوزان و استنشاق كن. من هم همزمان دعا مي كنم بلكه جواب دهد.» هنوز دوره اين درمان تمام نشده بود كه مادر زنم تماس گرفت و چند ذكر به من يادداد و گفت كه هم ذكر را بگويم و هم بنويسيم و بذارمش تو يقيه لباسم. بعد از ذكر سه بار بگوم شَندَرقوزي شندرَقوزي شَندَر قوزي. ايشان تأكيد داشت كه قوز با قاف است نه غين و اگر اشتباه بگويم ممكن است سوسك يا سيسك يا ساسك شوم. با رفاقت و نرمي و البته ترس و لرز اين دوره درمان را هم گذراندم و افاقتي نكرد.
همسرم به پيراهن هاي بيرون اعتماد نداشت. خودش از غم من مي سوخت با ناراحتيلباس راحتي برايم مي بافت. هميشه مي گفت: «لباس هم لباس تقوا، تقي وا نميشه تار و پودش. بايد از پارچه هاي انعطاف پذير و كشدار به روابط و معاشرتم با خلق الله بپوشم. تا متناسب با حذر و مد نفخ شكم ميدان داشته باشند.» عجيب بود وقتي پزشكان طب سنتي و صنعتي مي فهميدند طلبه هستم. از من خوششان مي آمد. يادشان مي رفتم خلق الله منتظرند و بيشتر با من صحبت مي كردند. از مذاكرات ژنو مي گفتند تا آخرين شيوه هاي درمان بيماري هموروئيد. بالاخره بدايه الحكمه و نهايه الحكمه به دردم خورد. فهميدم رابطه اي بين نفخ من و مباحث سياسي وجود دارد. پزشكان و پزشكات تصميم گرفتند براي بيماري من، كميسيون تشكيل دهند. اصرارشان بر اين بود كه من هم در جلسه حاضر شوم. در جلسه از كمبود امكانات و لزوم حركت جوهري پول زيرميزي به روي ميزي بحث شد. طبق هميشه گريزي زدند به مباحث سياسي گفتند و گفتند و گفتند و شكم من بزرگ و بزرگ و بزرگ تر شد. تا اين كه بر اثر فشار شكم به ميزف ميزگرد وارونه شد. برخي آقايون پزشك صدمه ديدند و من راهي پزشكي قانوني شدم و دادگاه.
به قاضي گفتم كه فرد آرامي هستم و من غازي نيستم و با كسي سر جنگ ندارم ولي قاضي از خودمان بود ولي پنبه درگوش كرده بود تا جلوي تورم شكمش را بگيرد. خودكار برداشت و بعد از كلي روضه خواني گفت از قضا تنهايي به نفع نفخم است و نوشت كه چند روزيمثبت انديش باشم و هتل سلول انفرادي بروم تا خلوتي كنم و اعتكافي بلكه خودم را يافتم.
من در سلول تنگ انفرادي خيلي دنبال خودم گشتم يك عالمه سرنخ پيدا كردم كه به اختلاس كنندگان مخلص ختم مي شود. بگذريم سلول انفرادي برايم نعمتي بود نماز شبم در تاريكي آنجا صبح و شب ترك نمي شد. هر روز ملاقاتي داشتم چون من در عزلت به حقايقي رسيده بودم مانند انگبيني بودم شيرين كه مگس خيالات و مكاشفات خوش دور سرم مي چرخيدند و به من سر مي زدند و شرمنده ام مي كردند و چاق تر. گوشم باز شده بود و چشمم درويش، صداي قاضي و دادرس و دادنارس و بازپارس و يكبار پرس و...
مي شنيدم.
مي شنيدم چاق مي شدم و ياد مولانا مي كردم.
ياد مولانا مي كردم و چاق مي شدم و مي شنيدم.
چاق مي شدم و مي شنيدم و يادمولانا مي كردم كه گفت:
تا خیال و فکر خوش بر وی زند
فکر شیرین مرد را فربه کند
جانور فربه شود لیک از علف
آدمی فربه ز عزست و شرف
آدمی فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش
تورم شكم روز به روز بيشتر و بيشتر شد تا اين كه سلول زندان منفجر شد و برسرم خراب شدند.
ملكول هاي وجودم به من گفتند:
«بنويس مكاشفاتت را تا بلكه ديگران بخوانند و اوج بگيرند.» و من با قطرات خونم روي كاغذ قلب سفيدم نوشتم قاضي يادش از من برفت و من در سلول انفرادي دو دوره رياست جمهوري را تجربت كردمي و چاق همي گشتم از بس غصه خوردمي. مردم از هركسي خوششان مي‌آمدي خودشان رأي دادنديش و او را رئيس جمهور مي‌كردندي: رئيس جمهورشان از سك سك و لپ لپ گويي بيرون مي‌آمدي كه دانشگاهي بودندي باز فحش نثار ما كردندي و ما خوردندي. روحاني روحاني بود باز هم ما فحش همي خورديم با آمريكا ارتباط همي نداشتيم طلاب و روحانيون را فحش مي‌دادندي. رابطه برقرار شد آنها فحش خوردندي. در دل تحريم بوديم ما فحش خورديم از دل تحريم بيرون آمديم ما فحش خورديم گزينه اوباما زير ميز بودندي ما فحش خورديم و روي ميز گذاشتنديش باز ما فحش خوردنديم لحظات آخر عمرم بود و وقت حضورم در دنيا تمام شده بود. به خواب عميق همي رفتم فرو.
تازه فهميدم كه معناي اين حديث نبوي را كه «النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»: مردم خوابند وقتي مي ميرند تازه بيدار مي شوند. بله چشمم باز شده بود و خواندم گوشه اعمالم را كه بله درست است انچه مردم مي‌گفتند كه تو حوزه بخور بخوره!!!
روحم شاد شاد[1]

............................................

https://telegram.me/zendegiearam110
1- محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص85 .

روزی شیخ الشیوخ فرمودندی:
"اگر دولت، دستاوردهای برجام را منتشر کند، بسیاری از افراد، شرمنده خواهند شد!"
مریدان به نزد شیخ رفتندی و گفتندی: یا ایهاالشیخ الکبیر! شما فقط یک عدد از دستاوردهای برجام را بفرمایید!

شیخ فرمودندی: همسر نخست وزیر ژاپن به کشور ما آمدندنی و از بسیاری از اماکن کشور ما دیدن کردندی!!!

مریدان با شنیدن این سخن، کف و خون قاطی کرده و گریبان ها چاک کردندی و سه روز سرمزار مرحوم ایشی زاکی، تحصن کردندی!

مورد داشتیم طرف تو کتابش، خودشو "امیرکبیر" دوران خطاب کرده!!!
بعد دخترش رفته با سرکرده ی بهایی ها دیدار کرده!

درحالی که یکی از بزرگترین افتخارهای امیرکبیر، اعدام محمدعلی باب(سرکرده ی فرقه ی ضاله ی بابیت) و تبعید حسین علی نوری(سرکرده ی فرقه ی ضاله ی بهاییت) بود...

البته زیاد هم مشکل نیست...
اون موقع رفته بود تو شلوغی فتنه گرهای خیابون ولیعصر، ساندویچ بخره!!!
الانم حتما دنبال غذای خونگی بوده!

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

لبیک یا علی النقی;809004 نوشت:
مورد داشتیم طرف تو کتابش، خودشو "امیرکبیر" دوران خطاب کرده!!!
بعد دخترش رفته با سرکرده ی بهایی ها دیدار کرده!

موارد زيادي داشتيم كه در بلخ اهنگري گنه كرد و در شوشتر گردن مس گري زدند[/]

[="Arial"][="Black"]سلام
این خاطره ام رو جدیدا اتفاق افتاده اینجا می نویسم .
اونقدر تو کتاب بچه ها در مورد مسجد نوشته بودن که بچه ها تو خونه علاقه ی شدیدی به مسجد نشون دادن و اون روز که خونه ما مهمون اومدن کلی خواهش کردن و با خوشحالی از اینکه مرن مسجد ، منم بردمشون به مسجد ، ناگفته نمونه که هنوز به سن تکلیف هم نرسیدن .
تا پامون رو گذاشتیم تو مسجد خانم ها شروع کردن به غر زدن که چرا روسری سر نکردین ، چرا بدون چادر شما میخواین نماز بخونین ، حالا من خسته شدم از بس توضیح دادم براشون که اینا اومدن نماز تمرین کنن ، هنوز به سن تکلیف نرسیدن ، ایندفعه خونه ما مهمون اومدن چشم از دفعه بعدی با خودشون چادر میارن ، چادرهای مسجد هم همه شون سایز بزرگ بودن ، خلاصه بچه ها بسی ضد حال خوردن ، دیگه دلشون نمیخواد مسجد برن
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

باخیش;809409 نوشت:
سلام
این خاطره ام رو جدیدا اتفاق افتاده اینجا می نویسم .
اونقدر تو کتاب بچه ها در مورد مسجد نوشته بودن که بچه ها تو خونه علاقه ی شدیدی به مسجد نشون دادن و اون روز که خونه ما مهمون اومدن کلی خواهش کردن و با خوشحالی از اینکه مرن مسجد ، منم بردمشون به مسجد ، ناگفته نمونه که هنوز به سن تکلیف هم نرسیدن .
تا پامون رو گذاشتیم تو مسجد خانم ها شروع کردن به غر زدن که چرا روسری سر نکردین ، چرا بدون چادر شما میخواین نماز بخونین ، حالا من خسته شدم از بس توضیح دادم براشون که اینا اومدن نماز تمرین کنن ، هنوز به سن تکلیف نرسیدن ، ایندفعه خونه ما مهمون اومدن چشم از دفعه بعدی با خودشون چادر میارن ، چادرهای مسجد هم همه شون سایز بزرگ بودن ، خلاصه بچه ها بسی ضد حال خوردن ، دیگه دلشون نمیخواد مسجد برن

خدايا خوبان ما را به راه راست هدايت بفرما:)[/]

باخیش;809409 نوشت:
خلاصه بچه ها بسی ضد حال خوردن ، دیگه دلشون نمیخواد مسجد برن

خاطرات گذشته را زنده کردید
یادمه 10 سالم بود، نمازمو صحیح می خوندم هم معلم مدرسه تاییدم می کرد هم پدرم که چندتا درمیون تست نماز ازم می گرفتند،
مسجد هم زیاد می رفتیم
یه جایی مهمون بودیم با دختر صاحبخونه و چندتا بزرگتر نماز مغرب و عشا رفتیم مسجد
خانمها اصلا اجازه ندادند ما (منو دختر هم سن خودم) تو صف اول وایستیم می گفتند اینا نمازمونو خراب می کنن!!
اینقدر گفتند این صف نه! اون صف نه! خلاصه در خروج به اندازه ما جایی مونده بود
خیلی ناراحت شده بودم و حین نماز گریه کرده بودم=((

چند وقت پیش برا مراسم ترحیم یکی از اقوام به همون مسجد رفتم نمیدونم این خاطره کجای ناهشیار ذخیره شده بود ولی گویا صدای خانمها توی گوشم هوشیارانه می گفتند اینجا نه اینجا نه Sad
اتفاقا جا نبود دوباره مجبور شدم دم در بشینم Smile ولی ایندفعه با رضایت

[="Tahoma"][="DarkGreen"]آي خانم ها
آي دختر خانم ها
خدا خيرتون بده
شما كه طول عمرتون از ما مردها بيشتر است و دربرابر انواع بيماري ها و سموم مقاوم هستيد
مراعات ما مردها را بكنيد
وگرنه به مردان مي گويم به شما بگويند اي نامردها
Smile

اينجا[/]

:d[="#0000cd"]سلام آقا حامی
ضمن عرض سلام و تعجب خدمت شما
من یک دوست طلبه ای دارم
هر وقت میبینمش بوش میکنم ببینم بوی نفت میده یا نه
اخه میگن شیر نفت تو جیب روحانی هاست
بعضی وقتا احساس میکنم سایت هم بوی نفت میده
من تعجب میکنم
[/]

سیب زمینی;809497 نوشت:
شیر نفت تو جیب روحانی هاست

من هم عرض سلام و تعجب دارم خدمت استاد و دوستان و جناب سیب زمینی

بله مردم میگویند شیر نفت در جیب آنهاست ولی کسی نمیداند پول نفت در کجاست همه بدنبال شیرش هستند .

بگذریم
یه چند وقت پیش نفتی ای ( نفت فروشی ) بعد از چندین سال سر و کله اش پیدا شد رفتم 20 لیتر ازش نفت خریدم برای یادگاری !

اگر بدونی چه بوی نوستالژیکی میداد . آدم حس میکرد 29 اسفند سال 1329 است و مصدق و کاشانی آمده اند توی خیابان داد میزنند نفت مال خودمون شد . بعد یاد چراغ های فیتیله ای و والور و کرسی زغالی , پالایشگاه نفت آبادان ..

خلاصه
از اون موقع ها شیر نفت توی جیب مردم بوده تا الان . همه مون متهمیم . پدر مادر فامیل همسایه روحانی بقال کلاهبردار آجیل فروش نفتی متعجب حامی مدیر سایت و ...

همه ما متهمیم به نفت خوری .

بسمه الحق

حامی;809005 نوشت:

موارد زيادي داشتيم كه در بلخ اهنگري گنه كرد و در شوشتر گردن مس گري زدند

عرض سلام و ادب

کسانی که مسئولیتهای سیاسی در رده های بسیار بالا دارند باید به شدت مراقب رفتارهای سیاسی اطرافیانشان

باشند،این بزرگان مسگر و آهنگر نیستند،فرد عادی نیستند،در داخل و خارج چشم دوست و دشمن به عملکرد آنها دوخته شده است

و هر حرکت آنها در تاریخ ثبت می شود،رفتار این اشخاص تاریخ و هویت ملی ما را می سازد بخصوص که این تاریخ به اسلام و حکومت

اسلامی منتسب است!

حبیبه;809552 نوشت:
عرض سلام و ادب

کسانی که مسئولیتهای سیاسی در رده های بسیار بالا دارند باید به شدت مراقب رفتارهای سیاسی اطرافیانشان

باشند،این بزرگان مسگر و آهنگر نیستند،فرد عادی نیستند،در داخل و خارج چشم دوست و دشمن به عملکرد آنها دوخته شده است

و هر حرکت آنها در تاریخ ثبت می شود،رفتار این اشخاص تاریخ و هویت ملی ما را می سازد بخصوص که این تاریخ به اسلام و حکومت

اسلامی منتسب است!

سلام
منظور من اين است اگر مسؤولي ببينيد فرزندش خطا مي رود و به او تذكر دهد ولي فرزندش مسير خودش را برود مقصر نيست
ولي اگر مسؤول خودش به كج روي فرزندش دامن بزند و از حيطه اختيارات و اعتبار ايشان كارهاي خلافي انجام دهد صد در صد مقصر است كما اين كه اين كجروي ها را در فتنه 88 ديديم و خاموش بودنشان قابل توجيه نيست و خيانت به اين مرز و بوم و فقرا و شهدا و امام است. با اين كه شواهدي از دردست مأموران امنيتي هست كه خود حاميان كروبي و موسوي به ايشان گفته اند كه ما خودمان پاي دستمان در كار بوده اين قدر تقلب امكان ندارد ولي در هر دوره به هر حال درصد كم وجود دارد

[="Tahoma"][="DarkGreen"]چند روز است در انتقال پيام هاي خصوصي ظاهرا مشكلي رخ داده است
بنده به برخي از كاربران پيام داده ام جوابي نيامده امروز متوجه شده ام پيامم نرسيده است
ديشب همكار اجرايي انجمن مشاوره با تعجب از بنده پرسيدند چرا جواب نمي دهيد؟
و امروز هم چند كاربر محترم از بنده دلخور بودند كه چرا به سؤال مشاوره اي آنها اهميت نداديد
[/]

حامی;809596 نوشت:
[="Tahoma"][="DarkGreen"]چند روز است در انتقال پيام هاي خصوصي ظاهرا مشكلي رخ داده است
بنده به برخي از كاربران پيام داده ام جوابي نيامده امروز متوجه شده ام پيامم نرسيده است
ديشب همكار اجرايي انجمن مشاوره با تعجب از بنده پرسيدند چرا جواب نمي دهيد؟
و امروز هم چند كاربر محترم از بنده دلخور بودند كه چرا به سؤال مشاوره اي آنها اهميت نداديد
[/]

[="#000080"]خداروشکر که کسی بهم پیغام خصوصی نمیده
وگرنه الان منم سوءتفاهم میشدم.
تازه نهار هم کوکو داریم
حامی تعجب میکند![/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

سیب زمینی;809598 نوشت:
تازه نهار هم کوکو داریم

كوكو سيب زميني
يا كوكو لويبا
يا كوكو سبزي
يا كوكو بادمجان
يا كوكو كدو
يا كوكو هويچ
يا كوكو قارچ
يا كوكو اسفناج
يا كوكو تن ماهي
يا كوكو كالباس
يا كوكو سوسيس
يا كوكو تركيبي مثلا تن و سوسيس
يا...
اينها را در حجره تجربه كرده ام بعدا هم فهميدم در كتب آشپزي هم هست[/]

[="Navy"]

حامی;809607 نوشت:

كوكو سيب زميني
يا كوكو لويبا
يا كوكو سبزي
يا كوكو بادمجان
يا كوكو كدو
يا كوكو هويچ
يا كوكو قارچ
يا كوكو اسفناج
يا كوكو تن ماهي
يا كوكو كالباس
يا كوكو سوسيس
يا كوكو تركيبي مثلا تن و سوسيس
يا...
اينها را در حجره تجربه كرده ام بعدا هم فهميدم در كتب آشپزي هم هست


سلام
خداقوت
استادمن واقعابعضیاشون اولین باره دارم میشنوم(همون میبینم)
مگه داریم ازاین کوکوها!!!![/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

زهرا73;809609 نوشت:
يا كوكو كدو

مثلا يه موقعي مي خواستم غذاها تكراري نشود امدم كدو ها را رنده كردم و آبش را گرفتم داشتم كوكو مي كردم كه يكي از دوستان شمالي رسيد گفت به به داري فلان غذا(نامش را يادم رفته) درست مي كنيد
گفتم خودم هم نمي دانم همين طوري درست كردم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]كوكو خرما
خرما را در روغن سرخ كنيد و تخم مرغ در ان بكشنيد و بعد بگوييد به به ب ب به به
روزي در حجره خواستم اين غذا را درست كنم يكي از هم اتاقي ها گفتند تو را خدا اين كار را نكن
گفتم من درست مي كنم نخواستي نخور
بعد ازآماده شد متوجه شدم ته ماهي تابه را هم سوراخ كرده
گاه گاه هم هوس مي كرد مي گفت كوكو خرما درست كن
البته افرادي كه با شيريني رابطه خوبي ندارند مي توانند با ترشي يا خيارشور ميل كنند تا كمي از شريني آن كم شود
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]بخور و نپرس[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

ایستگاه شادی

محبت شغلی.
زن با عصبانیت رو به شوهرش کرد گفت .تو اصلا به من توجه نداری کمی از همسایه مان که باغبان است یاد بگیر.هر وقت می خواهد زنش را صدا کند می گوید.گل سرخم بیا.گل نرگسم.بیا... :hamdel:

مرد که دل خوش از زنش نداشت و شغلش هم آهنگری بود گفت باشد من هم نسبت به شغلم تو را صدا می زنم و از فردا صبح زنش را این طور صدا زد ای مته قلبم بیا. ای سوهان روحم بیا ای پتک و چکش مغزم بیا..... . (1):_loool:

اينجا

[/]

بسمه الرزّاق

حامی;809611 نوشت:
كوكو خرما
خرما را در روغن سرخ كنيد و تخم مرغ در ان بكشنيد

با سلام و ادب

استاد گرامی اسم این غذا تخم مرغ خرماست.

ضمن اینکه لیست کوکوهای پست قبل هم بعضی:

سوسیس تخم مرغ

کالباس تخم مرغ

خاگینه ی تن ماهی

و خاگینه ی قارچ است.

پ.ن

تجربه ی تریای دانشگاه

[="Navy"]

حبیبه;809648 نوشت:
سوسیس تخم مرغ

کالباس تخم مرغ

خاگینه ی تن ماهی

و خاگینه ی قارچ است.


سلام
خداقوت
حالاکوکوشدن یا تخم مرغ!!
دایی منم موقع دانشجوییش همه روباهم میریخته دوستاش میخوردن میگفتن چقدرخوشمزش.
اسمش چیه که بریم به مامانامون بگیم درست کنن.
داییمم میگفته نمیدونم.

خداماماناروسالم نگه داره منکه ازاین غذاهایی که میگین نخوردم.دانشجوییمم مامان میپزه.:)[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]البته برخي هم تفصيل قائل شده اند
اينجا
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

زهرا73;809651 نوشت:
حالاکوکوشدن یا تخم مرغ!!

سلام و عرض ارادت

برای خانمها جزء انواع تخم مرغ است و ظاهرا برای آقایان

کوکو محسوب می شود،فرقی هم ندارد.

:Gol:

[="#000080"]من تکذیب میکنم
ما نهار کوکو نداریمممممم
تکرار میکنم
ما نهار کوکو نداریمممممم
و در اخر
من تعجب میکنم!!!!!!!!!!!!![/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حبیبه;809655 نوشت:
برای خانمها جزء انواع تخم مرغ است و ظاهرا برای آقایان

کوکو محسوب می شود،فرقی هم ندارد.

يكي از روان پزشكان مشهور كشور مي گفت ما با خانواده در قطار بوديم خدمه سانديس دادند گفتم از اين ميل ها هم بدهيد
دخترم اشاره كرد كه ميله چي بگوييد ني
گفتم نگران نباشيد ما مردها زبان هم را مي فهميم و بد نميشه
مردها را با نام كاري نيست اصل خود خوردني است
گفت قيمه با عين است يا قاف؟
گفت با گوشت[/]

[="#FF0000"]تازه شب هم میخوام شیر بلال کباب کنم
بخورم!!!!!!!!!!!!!
آقا حامی چرا به بلال میگن بلال؟؟؟؟؟؟؟؟
عربیه؟
یا من تعجبمو بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟
من تعجب میکنم؟؟؟؟!!!
در راستای الگوی گیری از آقای حامی
در ترکیب انواع مواد غذایه
بنده در چای پدر نمک ریخته و منتظر واکنش ایشان میباشم
یادش بخیر بچگیام فلفل میریختم
میزد کتلت میشدم(جمله آخر واقعیت نداره)
ما تعجب میکنیم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]عذرخواهي از گربه ها
ديروز حوالي ساعت 9 صبح بود كه داشتم تو كوچه اي مي رفتم ديدم گربه اي كوچلو مچلوي نازي (يه گربه چي به قول اصفونيا;;)) از كوچه اي با سرعت نور بيرون دويد بعد ديدم ي غول با ي چوب دنبال اون بود.
مي خواستم بروم گربه را بغل كنم و از طرف همه انسان ها ازش عذر خواهي كنم
**********
آيت الله صدوقي ظاهرا از گربه اي ناراحت ميشه با عصا دنبالش مي كنه كه فرار كند و گويا عصا به گربه هم خورده
حسابي ناراحت ميشوند و از فرزندشان مي خواهند كه گربه را پيدا كنه بياردش منزل و تا آخر عمرش به او رسيدگي و منزل براش محل امني باشه
[/]

حامی;809870 نوشت:
عذرخواهي از گربه ها
ديروز حوالي ساعت 9 صبح بود كه داشتم تو كوچه اي مي رفتم ديدم گربه اي كوچلو مچلوي نازي (يه گربه چي به قول اصفونيا) از كوچه اي با سرعت نور بيرون دويد بعد ديدم ي غول با ي چوب دنبال اون بود.
مي خواستم بروم گربه را بغل كنم و از طرف همه انسان ها ازش عذر خواهي كنم
**********

يه استاد روان پزشك نكته جالبي مي گفت:
« اگه رفتيد جايي خواستگاري ديديد درشون باز شد و با چوب و سنگ دنبال گربه مي كنند برگرديد. خانواده سالم نيست»

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;809870 نوشت:
عذرخواهي از گربه ها

موش هاي دنياي مجازي

سلام

روز همگی بخیر

اصولا کوکو یعنی تخم مرغ بعلاوه مواد دیگر ... !

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

لبخندِ نگاه;809879 نوشت:
اصولا کوکو یعنی تخم مرغ بعلاوه مواد دیگر ... !

سلام
ولي در كوكو يك امر مهم است تركيب تخم مرغ با مواد مثلا اگر سوسيس رنده شود كوكو سوسيس نامي برازنده است[/]

حامی;809885 نوشت:
ولي در كوكو يك امر مهم است تركيب تخم مرغ با مواد مثلا اگر سوسيس رنده شود كوكو سوسيس نامي برازنده است

صحیح میفرمایید
شناور بودن و مخلوط بودن مواد ، هم یکی از اصول کوکو پزی ست !!!

موضوع قفل شده است