شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

(بانو عرفه و مجتهده امين)

معرفي سي دي

بانوي ايراني:موسسه فرهنگي پژوهشي امام اميرالمؤمنين عليه السلام اصفهان، تلفن: 2733444-0311- www.masabih.ir

زن موجود جمیل و لطیفی است که مظهر جمال خلقت است . « بانو امین ره »

نرم افزار « بانوی ایرانی » ، نرم افزاری چند رسانه ای است و علاوه بر این که مجموعه کاملی از آثار و سیره علمی و عملی عالمه عارفه حاجیه خانم امین ( معروف به بانوی ایرانی) می باشد ، نیازهای دختران و زنان جامعه امروز را برآورده می کند.به لطف خداوند متعال و عنایت انوار مقدسه اهل بیت علیهم السلام پس از ماه ها تلاش و ساعت ها فعالیت پژوهشی مستمر از سوی جمع زیادی از محققان و پژوهشگران آشنا به نیازهای نسل جوان و آگاه به معارف اسلامی در مؤسسه پژوهشهای دینی امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، نسخه اول این نرم افزار محضرتان تقدیم می گردد.از ویژگی های بارز این نرم افزار علاوه بر گرافیک و طراحی جذاب و امکانات پژوهشی ایجاد شده در آن ، تنوع موضوعات ارائه شده می باشد که به اختصار به بعضی از آنها اشاره می شود.ن
نرم افزار بانوی ایرانی از دو بخش اصلی تشکیل شده است



  • بخش بانو امین
  • بخش دختران



الف ـ بخش بانو امین
حاجیه خانم امین معروف به بانوی ایرانی که از وارستگان و واصلین الی الحق می باشد ، بانویی فیلسوف ، عالمه ، مجتهد و عارفه ای است که طریقه مجاهدت او به همه زنان و دختران جوان پیام می دهد : اگر انسان در طریق بندگی و رضای حق تعالی قرار گیرد تا کجا می تواند صعود کند و با وجود زندگی در عالم ناسوت ، می تواند سیر در ملکوت و عوالم ما فوق داشته باشد و از نظر علمی و مجاهدت الهی از بسیاری مردان عالم معاصر خویش سبقت گیرد . آنچه در این بخش خواهید دید :


زندگینامه بانو :
اجداد و خـاندان بانـو / دوران کـودکـی و نـوجوانـی/دوران کهولت و پیـری / درخشـندگـی در علـم و عمـل /اسـاتید بانـو/ ملاقات های بانو با بزرگان/ خاطرات و حکایتها / بانو در نگاه شخصیتها

عوامل موفقیت بانودیدگاههای علمی بانو:
دیدگاههای فلسفی بانو / دیدگاههای عرفانی بانو / دیدگاههای کلامی بانو / دیدگاههای فقهی بانو / دیدگاههای اخلاقی بانو / مقام و شخصیت زن در اسلام.
مصاحبه با بانو :
مجموعه سؤال و جوابهایی که در موضوعات متنوع از بانو امین پرسیده شده اند.
جملات اخلاقی بانو:خدمات بانو :
شاگردان بانو/ معرفی آثار قلمی و تألیفات بانو/فعالیت های اجتماعی بانو


کتابخانه آثار :
مـجمـوعه کتب بانو مجتهده امین ره

* اربعین هاشمیه:
( مـجمـوعه چـهل حدیث با تفسـیر عـرفانـی، اخلاقی و کلامی که توجه علمای معاصـر را به خود جـلب نمود)
* مخزن اللئالی در فضیلت مولی الموحدین
سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سُعداء:
( کتابی که در آن به حقیقت انسان ، مقامات و مراتب او ، مراحل سلوک و تکامل انسانی به زبانی زیبا و روان اشاره می شود.
* معاد یا آخرین سیر بشر :
( کتابی زیبا و عرفانی در بیان حقیقت مرگ و معاد)
* روش خوشبختی:
(مجموعه ای زیبا و ارزشمند از پیام هایی که بانو مجتهده امین به دختران و زنان ابلاغ می نمایند.)
* اخلاق و راه سعادت
( این کتاب در واقع ترجمه و تعلیقه ای است که بانو از کتاب ارزشمند طهارة الأعراق انجام داده اند
.* النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه :
(کتابی بسیار ارزشمند که بیان کننده حالات عرفانی و شهودات قلبی ایشان می باشد و بانو امین در آن برخی از رؤیاهای صادقه شان را ذکر کرده اند.)
* تفسیر مخزن العرفان :
( این تفسیر 15 جلد می باشد و شامل نکات ارزنده عرفانی ، اخلاقی ، اعتقادی و نکات و لطایف بیشماری است.)
* جامع الشتات :
( کتابی که مجموعه سؤالات پرسیده شده ـ از سوی اندیشمندان داخل و خارج کشور ـ از بانو در موضوعات مختلف را شامل می شود.)


امکانات نرم افزاری این بخش :
قابلیت جستجو و پژوهش در مطالب ارائه شدهامکان ویرایش و ذخیره سازی متونامکان انتخاب و کپی مطالب و انتقال آنها به محیط Wordامکان ارتباط با بخش دختران نرم افزار


ب ـ بخش دختران
بخش دختران نرم افزار بانوی ایرانی با رویکرد پاسخگویی به نیازهای اساسی دختران و زنان جامعه طراحی و تدوین شده است .

در این بخش از نرم افزار مطالب ارزشـمـندی بـه شـرح ذیــل ارائه شده است :


با دختران :
در این بخش بالغ بر 40 موضوع از موضوعات مربوط به دختـران در قـالب جمـلاتـی پیـام گـونـه و نکـاتـی کـلیـدی ارائه شده است.


برای مروارید :
حجاب صدفی است برای مروارید . در این بخش با مطالبی مانند : حجاب در ادیان و تمدنها ، داستانها و حکایتهای حجاب و حیا ، گفتمان حجاب و ... روبرو خواهید شد.


دختران و گزیده ها :
شامل نکات کوتاهی در موضوعات مختلف برای دختران می باشد : دختران و انتظار / دختران و زمزمه های آسمانی / دختران و توصیفات معرفتی/ دختران و زنان نمونه / دختران و جبهه / دختران و پسران / دختران و روایات / دختران و رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله) / دختران و سلامتی / دختران و الگوها / دختران و تربیت فرزند / دختران و خانواده / دختران و زیبایی / دختران و شیطان / دختران و عرفان / دختران و غنیمت فرصت ها / دختران و مطالعه / ..


.کتابخانه شیشه ای :
در قفسه های این کتابخانه نزدیک به 50 کتاب خوب و مفید به صورت موضوعی طبقه بندی شده اند که به موضوعات آنها اشاره می کنیم : کتاب های احکام/ حضرت زهرا / کتابهای اخلاقی/ ادیان و مذاهب / باورهای اساسی / بهترین دین / دانستنی های شگفت انگیز / دختران و زنان / کتاب های قرآنی / کتاب های جوانی / کتاب های داستانی / گفته های نورانی.


مثلها و گـلواژه ها :
شـامل : گـلـواژه ها و جـملاتی دربـاره زن/جملات و سخنان برجسته بزرگان در موضوعات متنوع و جالب/ مثلهایی درباه زنان و ازدواج/ گنجینه ای مفصل از مثلهای شیرین.


گالری :
عکس، تواشیح و ...



[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تصاویری از محیط برنامه بانوی ایرانی



پيام شهيد زين الدين

دریافت فیلم

شهيد چمران

نماز ظهر آيت الله بهجت
دریافت فیلم

حافظ قرآن

دریافت فیلم

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کنند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !
اسلام ما چی؟ اینجوری هست یا نه؟

لرهاي با مرام
خدا رحمت كنه اموات تون را.
ديروز يكي از اقوام دورمان به رحمت خدا رفتند ايشان اهل چهار محال بختياري بوذ. مردم شوخي هاي زيادي درباره لرها مي‌كنند. لرها در اين مراسم سنت و رسمي داشتند كه ايران كه نه كل دنيا بايد از آنها درس ياد بگيرند.
اقوام ميت به خانواده او به اندازه توانايي خود پاكت پول مي‌دادند و براي مردم شام و يا ناهار درست مي‌كنند تا عزا دار سختش نشود. و اين دقيقا دستور اسلام است.


با سلام و احترام

خدا رحمت شون كنه (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

حامی;171784 نوشت:

اقوام ميت به خانواده او به اندازه توانايي خود پاكت پول مي‌دادند و براي مردم شام و يا ناهار درست مي‌كنند تا عزا دار سختش نشود. و اين دقيقا دستور اسلام است.


چه سنت عالي و پسنديده اي.
ان شاءالله كه در همه جا بين شيعيان اين سنت رايج بشه.

موفق باشيد

حامی;171784 نوشت:
لرهاي با مرام

سلام.چه عجب یکی از لرها تعریف کرد.:Gig:
راستی اینم بگم که تو جهارمحال علاوه بر لر،ترک هم وجود داره.
من خودم تو یکی از شهرهای چهارمحالم و ترک محسوب میشم.
اینقدر آداب و رسوم خوبی داریم...که نمیگم:Nishkhand:

حامی;171784 نوشت:
لرهاي با مرام خدا رحمت كنه اموات تون را. ديروز يكي از اقوام دورمان به رحمت خدا رفتند ايشان اهل چهار محال بختياري بوذ. مردم شوخي هاي زيادي درباره لرها مي‌كنند اما لرها در اين مراسم سنت و رسمي داشتند كه ايران كه نه كل دنيا بايد از آنها درس ياد بگيرند. اقوام ميت به خانواده او به اندازه توانايي خود پاكت پول مي‌دادند و براي مردم شام و يا ناهار درست مي‌كنند تا عزا دار سختش نشود. و اين دقيقا دستور اسلام است.

يكي از افرادي كه با رسومات آنها آشنا نبود مي‌گفت رفتم به فرزندان مرحوم گفتم دست تون خالي نباشه پول بخواهيد من در خدمت تونم. فرزند آن مرحوم گفته بود. مگر صندوق را نديد؟
گفتم اون صندوق قرآن كه تو اتاق بود؟
گفته بود نه. اون صندوق كمك بود. بيش از شش ميليون كمك كرده بودند و مشكل مالي نداريم
جا داره اين جا يادي از شهيد ثاني- رحمت الله عليه- كنيم
ايشان كتابي دارند به نام مسكّن الفوأد (تسكين دهنده قلب ها) كه انتشارات رشد كه كتاب هاي روان شناسي چاپ مي‌كند آن را به نام اسلام در كنار داغديدگان ترجمه و چاپ كرده است.
اين كتاب در قسمت كتابخانه سايت بخش مشاوره موجود است.

سنت خوب لرها
بحث از سنت مثبت لرها شد اجازه بدهيد دو تا ديگه را نام ببرم. اين دو صفت را در معاشرت با طلاب و روحانيون لر آشكار است.
1- احساس راحتي و تكلف نداشتن. آنها در پذيرايي و برخورد با مهمان خيلي خودموني برخورد مي‌كنند و به جان و دل از مهمان پذيرايي مي‌كنند و ريا و تظاهر ندارند. يكي از مشكلات روحي كه افراد پيدا مي‌كنند به دليل اين است كه خود خوري مي‌كنند رو راست بودن و رك و خودموني حرف دل را زدن به سلامت روان كمك مي كند.
2- مهمان دوستي: وقتي مهمان آنها شويد دوست دارند شما هم راحت باشيد. و خودتان را به تكلف نيندازيد. آنها متكا و بالش‌هاي راحتي دارند براي لم دادن. كه گاهي از مبل هاي راحتي راحت تر هم هست. وقتي مهمان مياد از اون متكاها حسابي مياورند كه راحت باشد.

بنام خدا.
سلام.

حامی;172238 نوشت:
سنت خوب لرها بحث از سنت مثبت لرها شد اجازه بدهيد دو تا ديگه را نام ببرم. اين دو صفت را در معاشرت با طلاب و روحانيون لر آشكار است. 1- احساس راحتي و تكلف نداشتن. آنها در پذيرايي و برخورد با مهمان خيلي خودموني برخورد مي‌كنند و به جان و دل از مهمان پذيرايي مي‌كنند و ريا و تظاهر ندارند. يكي از مشكلات روحي كه افراد پيدا مي‌كنند به دليل اين است كه خود خوري مي‌كنند رو راست بودن و رك و خودموني حرف دل را زدن به سلامت روان كمك مي كند. 2- مهمان دوستي: وقتي مهمان آنها شويد دوست دارند شما هم راحت باشيد. و خودتان را به تكلف نيندازيد. آنها متكا و بالش‌هاي راحتي دارند براي لم دادن. كه گاهي از مبل هاي راحتي راحت تر هم هست. وقتي مهمان مياد از اون متكاها حسابي مياورند كه راحت باشد.

حالا که اینقدر تعریف میکنید بذارید اعتراف کنم که بنده لر هستم.اسم روستامونم تلور هست!منتهی توی شمالیم.از این متکا ها هم زیاد داریم خونمون اگه خواستید تشریف بیارید:khandeh!:.

عــــلی;172290 نوشت:
حالا که اینقدر تعریف میکنید بذارید اعتراف کنم که بنده لر هستم

سلام
آهايي بچه بياييد موفق شدم يكي از لرها را به دام انداختم:Nishkhand:

عــــلی;172290 نوشت:
از این متکا ها هم زیاد داریم خونمون اگه خواستید تشریف بیارید.

همون متكاهايي كه مثل كالباس استوانه اي است و با پر مرغه ديگه؟

بنام خدا.
سلام.

حامی;172294 نوشت:
همون متكاهايي كه مثل كالباس استوانه اي است و با پر مرغه ديگه؟

آره دقیقاً مامان بزرگم از اونا درست میکنه منتها مامان من قبلاً از این کالباسیا درست میکرد چند سال اخیر شکل و شمایلشو تغییر داده یکم پهنتر شده:khandeh!:.بهر حال ما هم توی تردستی هامون ایده های جدید میدیم:khandeh!:.البته چون مادر من خیاطه اینجوری شکلشو تغییر داده.من عاشق این کالباسیا هستم.بابام همیشه چهار پنجتا از اینارو پیش خودش نگه میداره:khandeh!:.
:Khandidan!:
:Gol:

سلام
عرض ادب و احترام
علی اقا دمت گرم نمی دونستم شمال ایران هم لر داره:ok:
کسی می دونه خود طایفه لر چند دسته است؟:Gig:
مثلا لر های لرستان با شمال فرق می کنن یا با لرهای چهارمهال:Narahat az:
با تشکر

افلاکیان;171808 نوشت:
سلام.چه عجب یکی از لرها تعریف کرد.:Gig:
راستی اینم بگم که تو جهارمحال علاوه بر لر،ترک هم وجود داره.
من خودم تو یکی از شهرهای چهارمحالم و ترک محسوب میشم.
اینقدر آداب و رسوم خوبی داریم...که نمیگم:Nishkhand:

افلاکیان;171808 نوشت:

پس شما صبر كن تا نوبت تركها بشه اونوقت بيا و از رسم و رسوماتتون تعريف كن:ok::ok: الكي هم وقت عزيزان لري رو نگير :ok::khaneh::khaneh::khaneh:

بنام خدا.
سلام.
ما اصل و نصبمون بر میگرده به اون پشت کوهی ها مادربزرگم اونجایی هستن.همینکه الان سر زبون ها افتاده مگه از پشت کوه هستی؟ما از همون لر ها هستیم:khandeh!:.یعنی دیگه خیلی لریم:khandeh!:.21 ساله توی این روستا زندگی میکنم.از صاف و سادگی آدمایی که دوروبرم هستن خیلی خوشم میاد.همیشه از خدا میخوام عمر مادربزرگ و پدربزرگم رو زیاد کنه.وقتی میبینمشون بسیار حس لذت بخشی بهم دست میده.یه چیز جالب هم که داریم ما فک و فامیل زیاد داریم همشونم توی این روستا هستیم.فقط بعضی ها رفتن شهر نشین شدن بخاطر ازدواج و اینطور مسائل.گردن بچرخونی عمه ها و خاله ها و ....رو میبینی....
توی مجالس حسینیه هم ظرف های یکبار مصرف نداریم همش اصله...غذاهامونم آنلاین میپذیم.قبلاً با آتیش میپختیم الان کمی پیشرفت کردیم با گاز میپذیم.اصلاً برامون مهم نیست که چه کسی به مهمونی های حسینیه بیاد.اصلاً کسی رو دعوت نمیکنیم هرکسی هم بخواد خودش میاد شام میخوره و میره.
سینه زنی و روضه خوانی بسیار ساده ای داریم اصلاً از این روضه خوانی های تهرانی ها خوشم نمیاد شبیه آهنگ شده!!!!
وقتی هم همو میبینیم سلام میکنیم چه بشناسیم چه نشناسیم:Gol:.
:Gol:

خيلي از رسوماتي كه ما داريم از غربي ها مي پذيريم مسخره است.
رفته بوديم خونه يكي از اقوام ميز غذا خوري داشتند كلي پز مي دادند كه چوب مبل از چيه قيمتش چه قدره و...همه چيزش عالي بود ولي قربون همون پشتي هاي لري:ok:

مـهـدی;172325 نوشت:
سلام
عرض ادب و احترام
علی اقا دمت گرم نمی دونستم شمال ایران هم لر داره:ok:
کسی می دونه خود طایفه لر چند دسته است؟:gig:
مثلا لر های لرستان با شمال فرق می کنن یا با لرهای چهارمهال:narahat az:
با تشکر

مـهـدی;172325 نوشت:

والله من كه چهل سالي هست توي شمال زندگي ميكنم نشنيدم توي شمال (مازندران) لر داشته باشه البته شايد اصالت علي آقا از شمال نباشن يعني از اقوامي باشن كه سالياني پيش مهاجرت كردن و به شمال اومدن علي آقا نگفتن شمال منظورشون گيلان هست يا مازندران
البته بايد خدمت علي آقا عرض كنم بي اطلاعي من دليل بر عدم وجود لرها نميشه ولي تا اونجايي كه من در جريان هستم توي استان مازندران لر نداريم
بهتر بود علي آقا دقيقا ميگفتن روستاي تلور جزء توابع كدوم شهرستان هست
سپاسگزارم

بنام خدا.
سلام.

heavenly;172335 نوشت:
والله من كه چهل سالي هست توي شمال زندگي ميكنم نشنيدم توي شمال (مازندران) لر داشته باشه البته شايد اصالت علي آقا از شمال نباشن يعني از اقوامي باشن كه سالياني پيش مهاجرت كردن و به شمال اومدن علي آقا نگفتن شمال منظورشون گيلان هست يا مازندران البته بايد خدمت علي آقا عرض كنم بي اطلاعي من دليل بر عدم وجود لرها نميشه ولي تا اونجايي كه من در جريان هستم توي استان مازندران لر نداريم بهتر بود علي آقا دقيقا ميگفتن روستاي تلور جزء توابع كدوم شهرستان هست سپاسگزارم

بیشتر مازندرانی ها لر هستن.لهجه هاشون فقط کمی متفاوته.مازندران کلاً بخاطر خوب بودن آب و هوا همه نوع مردم توش زندگی میکنن.ترک، کرد، بلوچ و ...
ما روستامون دقیقاً مرز بین مازندران و گلستان هست.در اصل جزء گلستان میشیم.
یه سوال دارم.شما به شمالی ها میگین شمالی؟ولی از قبل به شمالی ها شمالی یا محلی یا دهاتی نمیگفتن.

مـهـدی;172325 نوشت:
سلام
عرض ادب و احترام
علی اقا دمت گرم نمی دونستم شمال ایران هم لر داره:ok:
کسی می دونه خود طایفه لر چند دسته است؟:gig:
مثلا لر های لرستان با شمال فرق می کنن یا با لرهای چهارمهال:narahat az:
با تشکر

با سلام.

شاید منظور جناب علی این بوده که اصالتا لر هستند ولی الان ساکن شمال هستند.

لرها فکر کنم چند لهجه مختلف دارند که به اسم نمیدونم ولی مثلا لهجه لرهای خرم آباد با
چهار مهال فرق داره.
مثلا میدونم توی ایلام و لرستان لهجه ای از لری هست که لکی بهش میگن و به لهجه کردی نزدیکه
یه چیزی بین کردی و لریه.

ولی واقعا مردم خونگرمی هستند با آداب خودشون.

يه موقعي رفته بودم به شهر بـــــــــــــــــــوق دوستان زيادي اونجا دارم.
براي ديدن دوستان به محل كارشون سر زدم و برخي را توي خيابون اتفاق ديدم
تا روز سوم كه اونجا بودم تنها يكي به من اصرار كرد كه برويم خونه و اون هم لر بود بقيه دوستان اصرار داشتند كه آدرس بگيرند كه وقتي به شهر من اومدن بيان منزل مان. به اون دوست لرم گفتم تبريك مي‌گيم اين خصلت لري تون را حفظ كنيد از ما كه گذشت :ok:

بنام خدا.

زیاد با اصل و نسب ما ور نرین همینقدر هم بلدم یادم میره.تو شک افتادم:Khandidan!:.
ما هیچ ارتباطی با استان لرستان نداریم.ولی به زبان لری حرف میزنیم.یا بزبان خودمون محلی.یکم محلی تر از مازندران و گلستان هست.

عــــلی;172336 نوشت:
بنام خدا.
سلام.

بیشتر مازندرانی ها لر هستن.لهجه هاشون فقط کمی متفاوته.مازندران کلاً بخاطر خوب بودن آب و هوا همه نوع مردم توش زندگی میکنن.ترک، کرد، بلوچ و ...
ما روستامون دقیقاً مرز بین مازندران و گلستان هست.در اصل جزء گلستان میشیم.
یه سوال دارم.شما به شمالی ها میگین شمالی؟ولی از قبل به شمالی ها شمالی یا محلی یا دهاتی نمیگفتن.


عــــلی;172336 نوشت:

علي آقاي بزرگوار :Gol:ما شماليها رو به دو دسته تقسيم ميكنيم مازني و گيلكي مازنيها همون مازندرانيها هستند كه لهجه شون گويشي مانند فارسها داره يعني در تعريف زبان مازنيها گفتن كه شعبه ايي از فارسي منتها با لهجه محلي هست چون زبان محلي مازندران بسيار نزديك به فارسي هست و گيلكي ها هم به گيلانيها ميگن البته قبلا قبل از اينكه دو استان گلستان و مازندران از هم جدا بشن همه جز مازني ها بودن الان كه از هم جدا شدن ديگه نميدونم به گلستاني ها چي ميگن من خودم يه سال تابستان توي يكي از روستاهاي نرسيده به خود شهر گرگان تبليغ بودم بسيار مردم با صفا و صميمي داره اونقدر با صفا كه من اصلا اونجا احساس قربت نميكردم
علي آقا آدرس بده با برو بچز جمعه همين هفته بيائيم به زيارتتون :ok::ok:

یه همکلاسی داشتم که خیلی هم با هم صمیمی بودیم لرستانی بود و به لهجه لکی صحبت میکرد.
توی 4 سال دانشگاه فقط در شرایطی اضطراری فارسی صحبت میکرد.
من میتونستم منظور حرفاش رو بفهمم ولی نمیتونستم صحبت کنم.

میگفت ما به غیرتمون بر میخوره لهجه مون رو عوض کنیم.
میگفت چرا بقیه بچه ها لکی حرف نزنن.
انتظار داشت همه دانشگاه لکی صحبت کنند و خیلی هم تلاش میکرد برا ترویج این لهجه.
ولی من متاسفانه جز چندتا کلمه چیزی یاد نگرفتم.

مریم گلی;172345 نوشت:
یه همکلاسی داشتم که خیلی هم با هم صمیمی بودیم لرستانی بود و به لهجه لکی صحبت میکرد. توی 4 سال دانشگاه فقط در شرایطی اضطراری فارسی صحبت میکرد. من میتونستم منظور حرفاش رو بفهمم ولی نمیتونستم صحبت کنم. میگفت ما به غیرتمون بر میخوره لهجه مون رو عوض کنیم. میگفت چرا بقیه بچه ها لکی حرف نزنن. انتظار داشت همه دانشگاه لکی صحبت کنند و خیلی هم تلاش میکرد برا ترویج این لهجه. ولی من متاسفانه جز چندتا کلمه چیزی یاد نگرفتم.

يكي از خصلت هاي خوب ديگه لرها احساس ارزسمندي است يعني اونا شخصيت را در لباس ديگه اي پوشيدن نمي دانند به همين دليل تو ناف تيرون( يه دفعه احساس كردم لرم خواستم خودموني حرف بزنم يعني همون مركز پايتخت) با لباس محلي حاضر مي شوند
براي شادي امام خميني كه ايشان هم لر بودند صلوات و فاتحه

نقل قول:
عــــلی ما اصل و نصبمون بر میگرده به اون پشت کوهی ها

علي آقاي عزيز :Gol:
اصلا بدل مباركت بد راه نده بنده خودم اصالتا فيروزكوهي هستم از او عند پشت كوهيها ، اتفاقا مردمان كوهي مانند مردم جلگه نشين بسيار انسانهاي با صلابت و دينداري هستن بسيار هم صميمي و خونگرم بنده خودم يه سال در يكي از اين كوهستانهاي اطراف شهر زيرآب مازندران از توابع قائمشهر بنام روستاي لاجيم كه برج هزار ساله اش معروفه يكسال تمام (10 سال پيش) تبليغ بودم باور كنيد اونقدر مردم خوب و مهربون داشت كه بعد از يكسال كه داشتم ميومدم هم اهالي و هم خودم داشتيم علنا گريه ميكرديم هنوز هم كه هنوزه خاطرات اون روستا توي ذهنم هست اتفاقا يه يادگاري هم از اون روستا داريم و اون بچه آخريم هست

همه تركيم
گويند: يكي به سازمان برق و آب و مخابرات و...اعتراض كرد و گفت چرا فكر مي كنيد همه ايران ها همه تركيم؟
او ادعا داشت مي خواهند ما را قوميت هاي خود جدا كنند و ترك كنن به همين دليل توي قبوض آمده: مش ترك گرامي

heavenly;172348 نوشت:
علي آقاي عزيز اصلا بدل مباركت بد راه نده بنده خودم اصالتا فيروزكوهي هستم از او عند پشت كوهيها ، اتفاقا مردمان كوهي مانند مردم جلگه نشين بسيار انسانهاي با صلابت و دينداري هستن بسيار هم صميمي و خونگرم بنده خودم يه سال در يكي از اين كوهستانهاي اطراف شهر زيرآب مازندران از توابع قائمشهر بنام روستاي لاجيم كه برج هزار ساله اش معروفه يكسال تمام (10 سال پيش) تبليغ بودم باور كنيد اونقدر مردم خوب و مهربون داشت كه بعد از يكسال كه داشتم ميومدم هم اهالي و هم خودم داشتيم علنا گريه ميكرديم هنوز هم كه هنوزه خاطرات اون روستا توي ذهنم هست اتفاقا يه يادگاري هم از اون روستا داريم و اون بچه آخريم هست

سلام
از حكايات تبليغي خودتون بيشتر بنويسيد.
اگه از قوميت هاي مختلف سنت خوبي داريد برامون بنويسيد.

راستی جناب حامی بزرگوار آیا شما مراسم خاص عزاداری لرها را از نزدیک شاهد بودید؟

مراسمی بنام چمری.

بنام خدا.
سلام.

heavenly;172342 نوشت:
علي آقا آدرس بده با برو بچز جمعه همين هفته بيائيم به زيارتتون

استان گلستان روستای تلور ....
پلاک ملاک هم نداره.خونمون اصلاً در نداره رسیدین صدا کنین من هستم همیشه هم تو اتاقمم.الانم قصد درس خوندن دارم که انشالله برای طلبه شدن قم قبول شم.قصد ازدواج هم دارم.حاج خانم ما قراره این دی ماه امتحانش تموم بشه انشالله اگه خدا بخواد بریم خاستگاری....بجان خودم بهترین چیز برای یه جوون مثل من ازدواجه....هیچی هم ندارما نه کار نه ماشین نه هیچ....ولی خدایی که داریم هوامونو خوووووب داره الحمدالله.

حامی;172350 نوشت:
سلام
از حكايات تبليغي خودتون بيشتر بنويسيد.
اگه از قوميت هاي مختلف سنت خوبي داريد برامون بنويسيد.

حامی;172350 نوشت:

سلام جناب حامي بزرگوار
حالا كه فرموديد از حكايات طلبگي بنويسم چون الان تقريبا 15 سال مداوم به تبليغ مشغولم يعني 5 سال رو بصورت ايام ماه مبارك و ايام محرم و 10 سال كه در طرح هجرت (معاونت تبليغ و آموزشهاي كاربري ) در شمال مشغول هستم انشاالله با استجازه از اساتيد بزرگوار هر هفته يك خاطره از محلهاي تبليغي خودم رو اينجا براتون شرح ميدم
خدائيش بعضي از اين خاطرات اينقدر خنده دار هست كه بيا و ببين

عــــلی;172356 نوشت:
ولی خدایی که داریم هوامونو خوووووب داره الحمدالله.

طوبي لكم :Kaf:

مریم گلی;172353 نوشت:
راستی جناب حامی بزرگوار آیا شما مراسم خاص عزاداری لرها را از نزدیک شاهد بودید؟ مراسمی بنام چمری.

خير
/////////////
راستي من لر نيستم ولي لرها را دوست دارم
از بيانات گوهربار حامي

رحيق;172363 نوشت:
هر هفته يك خاطره از محلهاي تبليغي خودم رو اينجا براتون شرح ميدم

خدا خيرت دهد
ان شاالله تا عمر داري نميري:Moteajeb!:
هفته اول از كي شروع مي شود؟

حامی;172366 نوشت:
خدا خيرت دهد
ان شاالله تا عمر داري نميري:Moteajeb!:
هفته اول از كي شروع مي شود؟

حامی;172366 نوشت:

بذار پس فردا ميخوام برم خدمت مدير محترم سايت شرفياب بشم بعد ميگم هفته اول كي شروع ميشه :khaneh::khaneh::khaneh:

با سلام و احترام
اگر چه من از قوم بزرگ لر نیستم اما به علت دوستی و چند سالی زندگی در میان آنها اطلاعات نسبتاً خوبی از آنها دارم که به نظرم میرسه ذکر اون برای دوستان خالی از لطف نباشه.

1. اغلب قوم لر در دامنه و کوهپایه رشته کوه زاگرس ساکن هستند.تقریباً بخشی از جمعیت استان های مرکزی، کرمانشاه، ایلام، خوزستان، اصفهان، شیراز و بوشهر به علاوه تمامی استان های لرستان چهار محال بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد از قوم لر هستند.


2. قوم لر به گواه اسناد تاریخی از اصیل ترین اقوام ایرانی محسوب می شود.

3. زندگی اغلب افراد این قوم از راه دامداری به صورت عشایری و کوچ نشینی سپری می شود. از این رو اینان دارای روحیه ای سخت کوش، مقاوم و مبارز و آزادیخواه است. به طوری که در طول تاریخ ایران زمین تنها نقطه ای که از چپاول و سلطه ی بیگانگان در امان بوده است لرستان است که بخشی از قوم لر با لهجه لری خرم آبادی، لکی و بالاگریوه ای در آن سکونت دارند.

4. ایل بختیاری که بزرگ ترین شاخه قوم لر است بعد از ایل شاهسون دومین ایل بزرگ در میان ایلات ایران است. اکثر آداب و رسوم جاری در زندگی این قوم بی آنکه به خود تغییری دیده باشد هنوز هم در خصلت و منش و رفتار این قوم ملاحظه می شود. سنت هایی که در مراسمات مذهبی، شادی و سوگواری آنان رایج است همگی برگرفته از آبا و اجداد انهاست که اغلب سینه به سینه به نسل جدیدشان منتقل شده است.

5. دراواخر دوره قاجار به ویژه در دوره پهلوی اول به علت ترس حکومت از قدرت گرفتن بیش از حد ایلات، سیاست یکجا نشینی و کوچ بخش عظیمی از ایلات به نقاط دور دست ، اجرا شد.
طی اعمال این سیاست به اجبار بخشی از قوم لر به استان های تهران، قزوین، گرگان و مازندران و خراسان شمالی کوچ داده شد. مثلاً تیره چگینی که از طوایف لرستان است به قزوین کوچ داده شد. بخشی از طایفه زند که به جای مانده از سلسله زندیه می باشند به مشهد و گرگان و مازندران منتقل شد.
دوستانی که در شهر های شمالی با افرادی از قوم لر مواجه شده اند بی شک اشتباه نگرفته و این افراد از نسل همان اقوام کوچانده شده لر هستند.
اغلب این افراد هنوز هم روش زندگی و سنت های جاری جامعه لر را فراموش نکرده اند.(مثل همون بالش های کالباسی یا غذاپختن آنلاین! و یا کمک نقدی در مراسمات شادی و عزا:Hedye:)

6. ایل بختیاری به دو طایفه بزرگ چهارلنگ و هفت لنگ تقسیم می شود. از تیره های پر جمعیت دیگر این ایل می توان به "حاجیوند"، "عیسوند"، "سادات"، "بهمئی"، و ... اشاره کرد.:Gig:
لهجه عمده ی این بخش از قوم لر ، لهجه "بختیاری" است که البته در این لهجه چندین گویش متفاوت دیده می شود.
اما لرهای لرستان شامل چند طایفه و ایل مهم مانند: "لک" ها شامل "بیرانوند و حسنوند و عبدولی و بهاروند" و طایفه سگوند که خود به دو تیره بزرگ "عالی خانی و رحیم خانی" تقسیم می شوند، طوایف بالاگریوه شامل طایفه های " دریکوند"، "پاپی"، "قلاوند"، "میر عالی"، "جودکی" و ... می باشند.:Gig:
البته تیره "حاجیوند" و چند تا از تیره های دیگر ایل بختیاری در مناطقی از شرق لرستان سکونت دارند. شهرهایی مانند "ازنا" و "الیگودرز" و "زز" و "مارو".

7. از جمله چهره های سرشناس ملی و مذهبی این قوم می توان به شخصیت هایی همچون "حضرت آیت الله بروجردی"ٰ امام روح الله خمینی(ره)"، "آیت الله کمال وند"، اجداد آیت الله موسوی جزایری که همگی مجتهد بوده اند ."کروبی" و آیت الله طاهری خرم آبادی" و همچنین مشاهیری چون "کریم خان زند"، "لطف علی خان"، "سردار اسعد بختیاری"، "علیمردان خان بختیاری" و "شاپور بختیار"، "محسن رضایی" ، "هوشنگ اعظمی"، قیصر امین پور"، "مهرداد اوستا" و "میر سپهدار"، جواد خان کا رحمت"، حسین خان ساکی" ،"علی حسین خان" و "فاضل خان قلاوند"و... رانام برد.:Kaf:

:Ealam: 8. اما نکته آخر که مایه تاسف است!:Narahat:
به نظر می رسد قوم لر با تمام قدمت تاریخی و رشادت هایی که در دوره های گذشته به ویژه در طول دفاع مقدس در جهت خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی داشته و از خود به نمایش گذاشته است به نسبت دیگر اقوام ایرانی مانند قوم ترک، پایتخت نشین ها، اصفهانی ها و
حتی بـــــــوق (قوم خودم)به حق خود از لحاظ رسیدگی به شهر و استان هایشان به لحاظ بودجه و امکانت دولتی هرگز نرسیده اند و می طلبد که به پاس داشت این همه رشادت و سلحشوری اقدامات عاجلی صورت پذیرد.:Kaf:

بنام خدا.
سلام.

روشن;172405 نوشت:
:Ealam: 8. اما نکته آخر که مایه تاسف است!:Narahat:
به نظر می رسد قوم لر با تمام قدمت تاریخی و رشادت هایی که در دوره های گذشته به ویژه در طول دفاع مقدس در جهت خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی داشته و از خود به نمایش گذاشته است به نسبت دیگر اقوام ایرانی مانند قوم ترک، پایتخت نشین ها، اصفهانی ها و
حتی بـــــــوق (قوم خودم)به حق خود از لحاظ رسیدگی به شهر و استان هایشان به لحاظ بودجه و امکانت دولتی هرگز نرسیده اند و می طلبد که به پاس داشت این همه رشادت و سلحشوری اقدامات عاجلی صورت پذیرد.:Kaf:

اینو خوب اومدی....الان 20 ساله وقتی بارون میزنه تمام کوچه های خونه ی ما گلی میشه و باید با چکمه اینور اونور رفت.منکه با پنجه پا همیشه میرم.چون توی شهر ها هم رفت و آمد میکنم چکمه نمیپوشم:khandeh!:.از طرفی هم من نمیدونم این شورای روستای ما چیکار میکنه اصلاً به روستامون نمیرسه.الان بعد از 20 سال تازه این چند ماه اخیر برای کوچه ها اسم گذاشتن:khaneh:.مردم بدبخت ما هم از این تابلو ها هم ندیدن.جالب تر از اینکه یه دونه بانک زدذن از این درب های خودکار داره:khaneh:.خدا میدونه مردم چی کشیدن:khaneh:
پدر من 3 سال جبهه داره ولی اصلاً برای گرفتن حقوق ایثارگری اقدام نمیکنه.ترجیح میده خودش کار کنه و پول دربیاره:khandeh!:.

سلام.
کاش تایپیکی بود که در مورد فرهنگها و آداب و رسوم اقوام بیشتر توضیح میدادید.

خیلی خوبه که اقوام رو بشناسیم.

مریم گلی;172591 نوشت:
[=arial black]سلام.
[=arial black]کاش تایپیکی بود که در مورد فرهنگها و آداب و رسوم اقوام بیشتر توضیح میدادید.

[=arial black]خیلی خوبه که اقوام رو بشناسیم.


سلام
به نظر کار جالبی میاد!:ok:
چنین تاپیکی میتواند به شناخت ما از موقعیت های فرهنگی و اجتماعی مخاطبین (پرسشگر)کمک کند. این مسئله در مشاوره پررنگ تر است.

نامه شكوائيه يك خانم و پاسخ رهبري
حضور محترم مقام معظم رهبري حضرت آيت‌ا... العظمي خامنه‌اي (مدظله)
احتراماً به اطلاع مي‌رسانم كه اينجانب... مدت 19 سال است كه ازدواج كرده‌ام.... دو بچه دارم (دختر 8 ساله و پسر 5/1ساله). شوهرم محيط مدارس را سالم نمي‌داند و مانع تحصيل دخترم مي‌باشد... ايشان وجود هر كتابي را براي بچه‌ها... ممنوع مي‌داند. تماشاي تلويزيون، چه در منزل و چه در مهماني، براي من و دخترم ممنوع است.... كفش و لباس براي من و بچه‌ها نمي‌خرد (مي‌گويد ندارم) بسيار سختگير است و انتظار دارد در منزل اجاره‌اي آپارتماني، شخصاً نان بپزم. براي آينده بچه‌ها نگرانم. مرا راهنمايي بفرماييد و در صورت جدايي، آيا حق حضانت بچه‌ها را به من مي‌دهند يا نه؟
بسمه تعالي
تحصيل كودكان در مدارس لازم است و مراقبت و تربيت بر عهده والدين است. گزينش برنامه‌هاي سالم رسانه‌ها براي كودكان نيز وظيفه ديگر آن‌هاست. بچه‌ها را به كتابخواني عادت دهيد و كتاب‌هاي مفيد مناسب سن آن‌ها تهيه كنيد.
زن و شوهر بايد با مهرباني و مدارا زندگي كنند. مرد تا حد امكان بر عيال خود توسعه دهد و زن توقعات را تا ممكن است، كم كند. كار در داخل خانه، جزو وظايف حتمي زن نيست. زندگي مشترك را قدر بدانيد و فكر جدايي نكنيد.
خداوند به هر دوي شما كمك كند.
سيد علي خامنه‌اي

حامی;172740 نوشت:
تحصيل كودكان در مدارس لازم است و مراقبت و تربيت بر عهده والدين است.

:hey:
نامه مال چه سالیه؟

محمد صادق فخر الاسلام

پدر و اجداد فخر الاسلام، همه از روحانیان و کشیشان بزرگ مسیحی بوده و در شهر ارومیه به تبلیغ و نشر آیین مسیحیت مشغول بوده اند. [۴]

تحصیلات [ویرایش]

محمد صادق، از ابتدای کودکی تحت سرپرستی پدر روحانیش به آموختن احکام و عقاید مسیحیت پرداخت. سپس در زادگاهش به عنوان محصل علوم دینی به طور رسمی در جلسات تدریس عالمان مسیحی حاضر شد. وی نزد استادان مرد و زن مسیحی از فرقه های پروتستان و کاتولیک ، [۵] به تحصیل علوم دینی پرداخت و کتاب های تورات ، انجیل و سایر علوم رایج نصرانیت در آن زمان را به خوبی فرا گرفت.
محمد صادق، دوازده ساله بود که با جدیت و اشتیاق کامل این مرحله از دانش اندوزی را به خوبی به پایان ببرد و به درجه «قسیسیت» نایل آمد. وی این مرحله از روحانیت را کافی ندانسته، زادگاهش را به قصد واتیکان ترک و بعد از تحمل مشقات فراوان و پشت سرگذاشتن سرزمین های زیاد، به مقصد خود رسید و برای کسب مدارج عالی علوم مسیحیت وارد حوزه علمیه جهانی مسیحیت شد. او در آن مکان به فراگیری ا حکام ، معارف و کسب مراحل معنوی پرداخت.
اقامت او در واتیکان حدود ۶ سال طول کشید و در این مدت علاوه بر تخصص در عقاید و آیین مسیحیت ؛ بر اصول و فروع ملل و مذاهب مختلف آن دین و نیز احکام و فروع آن ها احاطه کامل پیدا کرد. وی از شاگردان ممتاز در دوران تحصیلی خود به شمار می رفت و به همین خاطر بسیار مورد احترام و اکرام استادانش بود. [۶]

حادثه ی سرنوشت ساز [ویرایش]

تحصیلات محمد صادق در آیین مسیحیت تا هجده سالگی طول کشید. تا این که حادثه ای شگفت منجر شد وی سری از اسرار بزرگ عالم را کشف کند. حادثه ای که راه زندگی علمی، دینی و معنوی او را تغییر داد و او را از کوره راه های انحراف مسیحیت به صراط مستقیم و نورانی اسلام سوق داد و موجبات پذیرش بندگی خداوند یکتا را در او فراهم کرد. وی آن حادثه را چنین نقل می کند: [۷]
«بعد از ورودم به « واتیکان » نزد استادان آن دیار به تحصیل علوم مسیحیت پرداختم، به ویژه استادی از فرقه کاتولیک که از نظر موقعیت اجتماعی دارای مقامی والا بود و در زهد و تقوا شهرتی بسزا داشت. از این روی دارای مریدان و پیروان فراوانی از فرقه کاتولیک بود. عوام و خواص از اعیان و اشراف و صاحب منصبان این فرقه نزد او حاضر و هدایای نفیس به او تقدیم می کردند. و از طرفی او از نظر علمی، مراتب عالی را طی کرده و از استادان معروف بود و هر روز صدها نفر روحانی زن و مرد در درس او حاضر شده، از تعلیمات معارف عالی او با اشتیاق کامل بهره می بردند. در میان شاگردان خود، به من عنایت خاصی داشت. از اینرو علاوه بر اظهار محبت نسبت به من، تمام کلید های محل سکونت خود را به من سپرده بود، جز کلید یک اتاق کوچک که تنها نزد خودش بود. از این که کلید آن اتاق کوچک را به من نسپرده بود، در دلم به او بدبین شدم و دائم پیش خود می گفتم: لابد در آن اتاق، اشیاء قیمتی اهدایی را ذخیره کرده است و نمی خواهد من آن ها را ببینم، پس زهد را برای دنیا می خواهد. این احساس درونی خود را هرگز بروز ندادم تا این که روزی استاد کسالت پیدا کرد و درکلاس درس حاضر نشد. مرا طلبید و گفت: به شاگردان بگو من کسالت دارم و نمی توانم در درس حاضر شوم و به آن ها بگو بروند. من از نزدش بیرون آمدم، دیدم شاگردان در مورد مسایل مختلف دینی به مباحثه مشغول هستند تا این که بحث آن ها به لفظ « فارقلیطا » رسید که در انجیل چهارم، باب ۱۴ و ۱۵ و ۱۶؛ حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ، آمدن او را بشارت داده بود.
هر کس نظری داد و بعد از آن پراکنده شدند. من هم نزد استاد آمدم. گفت: شاگردان در مورد چه بحث می کردند؟ گفتم: موضوعات گوناگون، از جمله لفظ « فارقلیطا » و هر کس نظری داشت. استاد به من گفت نظر تو چیست؟ گفتم: من نظر فلان مفسر مسیحی را بهتر می دانم. گفت تو مقصر نیستی؛ ولی همه آن نظرات دور از واقعیت هستند چرا که حقیقت آن لفظ فقط نصیب راسخان در علم می شود.
اشتیاق درک این حقیقت مرا از خود بی خود نمود و با التماس فراوان، از استادم، تفسیر آن لفظ را خواستار شدم. استادم گریه کرد و گفت: ای فرزند روحانی! تو پیش من عزیزترین مردم هستی و من چیزی از تو مضایقه ندارم. اگر تفسیر آن لفظ را به تو بگویم، از ناحیه مسیحیان ، جان من و تو در خطر خواهد افتاد؛ مگر آن که تعهد کنی تا قبل و بعد از زندگی من، نام مرا نبری و تفسیر آن را به من نسبت ندهی چون قبل از مرگم جان خودم در خطر خواهد افتاد و بعد از مرگم، جان خانواده ام. من نیز به اسماء الاهی قسم یاد کردم که این خواسته او را برآورده کنم و به شرط او عمل نمایم. گفت: ای فرزند روحانی! این لفظ، اسمی از اسامی مبارک پیامبر مسلمانان است و به معنی احمد و محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ است. پس کلید آن اتاقی را که فقط نزد خودش نگه داشته بود به من داد و گفت، به آن جا برو و فلان صندوق را باز کن و آن دو کتاب موجود در آن را نزد من بیاور! من نیز چنین کردم. آن دو کتاب به خط یونانی و سریانی و قبل از ظهور پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و با قلم بر پوست حیوان نوشته شده بود. گفت: ای فرزند روحانی! بدان که همه عالمان و مفسران و مترجمان مسیحی قبل از ظهور پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ قبول داشتند که لفظ « فارقلیطا » به معنی احمد و محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ است؛ آنان بعد از ظهور آن حضرت، تمامی کتاب های تفسیر، لغت و ترجمه های مربوط به این مسئله را به خاطر ریاست و رسیدن به اموال و منفعت دنیوی و یا به خاطر عناد و حسادت، تحریف کرده و بعضی را نیز از بین بردند.
ای فرزند روحانی! دین مسیحیت به خاطر ظهور حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ منسوخ شد و من و بسیاری از روحانیان مسیحی به این حقیقت پی برده ایم؛ ولی از ابراز آن به خاطر مصالحی که در نظر داریم خود داری می کنیم. گفتم: ای پدر روحانی! آیا مرا امر می کنی که داخل دین اسلام شوم! گفت: آری، اگر آخرت و نجات را می خواهی باید دین حق را قبول کنی. و من همیشه تو را دعا می کنم.
چون آن دو کتاب و گفته ها و تأیید های استادم را شنیدم، نور هدایت و محبت حضرت خاتم الانبیاء ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به طوری بر من احاطه پیدا کرد که دنیا و هر آن چه که از مظاهر آن است در نظرم کوچک آمد. در آن لحظه اندیشه ای جز اسلام و پیام آور آن در سر نداشتم؛ از این رو از محضر استادم خداحافظی کرده، در پی حقیقت روان شدم. [۸]

بازگشت به زاگاه [ویرایش]

محمد صادق، بعد از پی بردن به حقانیت اسلام ، واتیکان را به قصد زادگاهش ارومیه ، ترک کرد و جز چند جلد کتاب و وسایل شخصی چیزی با خود همراه نکرد. او بعد از زحمات بسیار وارد شهر ارومیه شد و در آن جا شبی به طور مخفیانه به جناب شیخ حسن مجتهد از عالمان مقیم آن شهر دیدار کرد و او را از اسلام آوردن خود آگاه نمود. جناب شیخ حسن مجتهد از این امر خوشحال شد و بنابر درخواست محمد صادق، چکیده ای از عقاید و برنامه های اسلامی را به او تعلیم داد.

تحصیلات علوم اسلامی [ویرایش]

محمد صادق، بعد از پذیرش رسمی اسلام ، مدتی از ابراز آن در بین هم کیشان قبلی خود، خودداری کرد تا مبادا موجب آزار او شوند و یا به خاطر ضعیف بودن اطلاعات اسلامی اش، در مناظره با آن ها عقیده اش به ارتداد کشیده شود، از این رو برای احاطه بر مبانی و اصول عقاید و معارف اسلامی ، به تحصیل نزد استادان مقیم شهر ارومیه از جمله شیخ حسن مجتهد پرداخت و علوم مقدماتی حوزه را در آن شهر در اندک زمانی به پایان برد.
سپس در حدود سال (۱۲۸۵ هـ . ق) برای کسب مراحل عالی علوم دینی و کسب کمالات معنوی راهی عتبات عراق شده، و در شهر های نجف ، کربلا و سامرا ، در محضر استادان و فقیهان بزرگ حاضر شد و فقه و اصول را تا حد اجتهاد فرا گرفت. در دیگر رشته ها نیز همان طور که از آثار وی بر می آید، به ویژه رشته کلام و تفسیر قرآن ، احاطه کافی پیدا کرد. از این رو او را دانشمند متتبع، متکلم فاضل، پژوهشگر آگاه، عالم متبحر و ژرف نگر، شبهه شناس، آگاه بر اصول مناظره و دارای اطلاعات گسترده در ادیان مختلف به ویژه مسیحیت و یهودیت معرفی کرده اند. [۹]

کسب کمالات معنوی [ویرایش]

شیخ محمد صادق، در شهر های کربلا ، نجف و سامرا ، در کنار تحصیل علوم دینی ، به تهذیب و کسب کمالات معنوی پرداخت. وی حضور عالمان اخلاق و عارفان الاهی را مغتنم شمرد و در سایه عنایات آنان، نفس خود را به زیور فضایل و زیبایی های معنوی، آراست.

استادان [ویرایش]

با این که شیخ محمد صادق سال ها در محضر استادان و فقیهان اسلامی در شهر های ارومیه ، نجف ، کربلا و دیگر شهر های علمی مذهبی به تحصیل علوم دینی پرداخت، ولی جز نام شیخ حسن مجتهد نام هیچ کدام از آن ها نه به دست او و نه از ناحیه شرح حال نویسان، ذکر نشده است. از آن جا که تحصیلات علوم اسلامی وی قبل از سال (۱۳۰۱ هـ . ق) به مدت ۱۶ سال طول کشیده ـ یعنی وی (۱۳۰۱ ـ ۱۲۸۵ هـ . ق) در عراق بوده است. از این رو عالمان و فقیهانی که در این زمان مشغول به تدریس بوده اند می توانند استادان احتمالی شیخ محمد صادق باشند از جمله:

← در نجف
آیات عظام، حسین کمری (متوفای ۱۲۹۹ هـ . ق)، سید مهدی قزوینی (متوفای ۱۳۰۰ هـ . ق) ، شیخ عبدالله نعمه (متوفای ۱۳۰۳ هـ . ق)، شیخ جعفر تستری (متوفای ۱۳۰۳ هـ . ق)، میرزا صالح قزوینی حلی (متوفای ۱۳۰۴ هـ . ق)، محمد حسن شیرازی (متوفای ۱۳۱۲ هـ . ق)، محمد حسن آل یاسین (متوفای ۱۳۰۸ هـ . ق) محمد تقی اردکانی (متوفای ۱۳۰۶ هـ . ق) و دیگران. [۱۰]

← در کربلا
زین العابدین مازندرانی حائری (متوفای ۱۳۰۹ هـ . ق)، سید هاشم قزوینی (متوفای ۱۳۲۷ هـ . ق)، هادی تهرانی مدرسی (متوفای ۱۳۲۱ هـ . ق) ، شیخ علی بحرانی (متوفای ۱۳۲۱ هـ . ق) و دیگران. [۱۱]

بازگشت به وطن [ویرایش]

شیخ محمد صادق بعد از تکمیل تحصیلات عالی علوم اسلامی ، از عالمان و فقیهان عراق خداحافظی نمود و برای انجام رسالت تبلیغ و ارشاد و هدایت به زادگاهش ارومیه بازگشت. که این بازگشت، خود سرآغاز ماجراهای جالب و طولانی در طول مدت زندگی علمی و دینی وی بود.
از سخنان او بر می آید که چند سالی را در این شهر اقامت داشته و به تدریس علوم دینی و انجام وظایف مذهبی پرداخت است. [۱۲]

سفری پر مخاطره [ویرایش]

شیخ محمد صادق، علاوه بر سفر به واتیکان و عتبات عالیات ، سفری دیگر به مشهد مقدس نمود. وی در شعبان سال (۱۳۰۴ هـ . ق) شهر ارومیه را به قصد مشهد مقدس و برای زیارت حضرت ثامن الائمه ـ علیه السلام ـ ترک کرد.
این سفر، بسیار پر خاطره و طولانی بود و در عین حال منشأ برکات فراوانی شد. او از طریق شهر های سلماس ، خوی ، ایروان ، تفلیس ، بادکوبه و ... [۱۳] به آن شهر مقدس سفر کرد. مردم آن شهر ها بعد از آگاهی از ورود او به شهرشان از او استقبال شایانی می کردند و از او درخواست توقف طولانی و ترتیب جلسات وعظ ، خطابه و مناظره با اقلیت های مذهبی می نمودند. او بنابر این درخواست ها در هر شهری که وارد می شد منبر می رفت و در مورد معارف و عقاید دین اسلام به سخنرانی می پرداخت. وی علاوه بر آن به وعظ و ذکر مصیبت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ اقدام می کردم، و در صورت فراهم بودن زمینه، با عالمان مسیحی مقیم آن شهر ها به مناظره می پرداخت.
نمونه ای از آن توقف ها توقف وی در شهر « سلماس » است. مردم این شهر استقبال گرمی از او به عمل آوردند و چون ماه مبارک رمضان در پیش بود از او درخواست کردند تا در آن ماه مبارک میهمان آن ها باشد و به موعظه آنان بپردازد. او نیز قبول کرده، مردم از بیانات و نصایح او استقبال قابل توجهی کردند به طوری که چند هزار نفر در مجلس وعظ او تجمع می کردند.
در شهر سلماس بود که گروهی از کشیشان ، در خانه یکی از اعیان شهر به نام «حاجی احمد دلمقانی» تجمع کردند و از شیخ محمد صادق درخواست مناظره نمودند. شیخ محمد صادق نیز با اطمینان و آرامش خاصی به آنان جواب مثبت داد و همراه علاقمه مندان به مناظره، وارد منزل حاجی احمد دلمقانی شد. در آن مجلس بین کشیش ها و وی مناظره جالب و عجیبی اتفاق افتاد و شیخ محمد صادق با استناد به ادله فراوان از جمله استناد به کتاب های مسیحیان ، حقانیت اسلام را اثبات کرد و به تمام گفته ها و دلیل های آنها، جواب قانع کننده و و مدلل داد. در این مجلس بود که یازده نفر از مسیحیان به شرف اسلام مشرف شدند. [۱۴]
شیخ محمد صادق بعد از طی طریق و تحمل زحمات فراوان و اقامت چند ماهه در مسیر راه، بالاخره در تاریخ یازدهم ربیع الاول سال (۱۳۰۵ هـ . ق) وارد مشهد مقدس شد. وی بعد از زیارت حرم مطهر حضرت رضا ـ علیه السلام ـ مدتی در صحن مقدس رضوی به سخنرانی و تبلیغ معارف دینی پرداخت که چند ماه ادامه داشت. شیخ محمد صادق بعد از زیارت حرم مطهر رضوی ـ علیه السلام ـ مشهد مقدس را به قصد تهران ترک کرد. اواخر شعبان سال (۱۳۰۵ هـ . ق) وارد این شهر شد. عالمان و سرشناسان و مردم متدین و عالم دوست تهران ، بعد از آگاهی از ورود آن عالم فرزانه، به استقبال او و همراهانش شتافتند، و تا مدت ها در منزل خود از او پذیرایی نمودند.
ناصر الدین شاه نیز که نام و آوازه او را شنیده بود، جلسه ملاقاتی با او ترتیب داد. در این دیدار بود که این عالم بزرگ از ناحیه شاه قاجاربه « فخر الاسلام » ملقب شد وشاه او را به دفاع از حریم اسلام در برابر القاء شبهات از ناحیه مسیحیان تشویق نمود.
از مجموع آثار به جا مانده از شیخ محمد صادق فخر الاسلام بر می آید، آخرین مقصد او در این سفر طولانی، شهر تهران بوده و او تا آخر حیات پربرکتش در آن جا ماندگار شد و به خدمات علمی و مذهبی اشتغال ورزید.

در سنگر تألیف [ویرایش]

شیخ محمد صادق فخر الاسلام، بعد از استقرار در شهر تهران در سال (۱۳۰۵ هـ . ق) [۱۵] بنابر نیاز علمی و مذهبی جامعه اسلامی و وجود افکار انحرافی و شبهه های القاء شده از ناحیه مسیحیان که ارکان دین اسلام را مورد هجوم قرار داده بودند، دست به تألیف آثار گوناگون با شیوه های مختلف در زمینه دین شناسی و دفاع از حریم آن زد. و آثار متعدد در این زمینه او خود به یادگار گذاشته است که برخی از آن ها هم اکنون نیز از منابع و مآخذ تحقیقی در مجامع و مراکز علمی و مذهبی به شمار می آیند.
از ویژگی های آثار ارزشمند وی می توان به این مورد اشاره کرد: رعایت نیاز علمی و مذهبی جامعه اسلامی ، تبحر و ژرف اندیشی در طرح مباحث، پژوهش کامل در مورد جوانب موضوعات مطرح شده، تبیین کامل و کافی شبهه ها و جواب آن ها، دوری از تعصب نابجا، مستند و مستدل بودن مطالب و مسایل، سلاست و روانی نوشتار ها و ... .

آثار [ویرایش]

انیس الاعلام فی نصرة الاسلام
۲. برهان المسلمین [۱۶]
۳. تعجیز المسیحیین [۱۷]
۴. خلاصة الکلام فی افتخار الاسلام . [۱۸]
۵. بیان الحق و صدق المطلق [۱۹]
۶. تحفه الاریب فی رد اهل الصلیب.
۷. تعیین الحدود علی النصاری و الیهود.
۸. حجه الالهیین فی رد الطبیعیین.
۹. السیاسه الاسلامیه.
۱۰. رساله فارقلیطا.
۱۱. کشف الأثر فی اثبات شق القمر.
وجوب الحجاب و حرمه شرب الخمر.

وفات [ویرایش]

شیخ محمد صادق فخر الاسلام بعد از سال ها کوشش و تلاش در راه دفاع از حریم و ارکان اسلام و تثبیت مبانی و اصول آن و مبارزه با افکار انحرافی، خورشید عمرش در حدود (۱۳۳۰ هـ . ق) غروب کرد. [۲۰] قدر مسلم وی در تهران بدرود حیات گفته است؛ اما محل دقیق دفن وی مشخص نیست و مانند بسیاری از عالمان و فقیهان اسلامی، مدفنش مجهول است و دست کم در منابع رجالی و تاریخی چیزی ثبت نشده است.

پانویس [ویرایش]

۱.. از منابع مربوطه در مورد نام مسیحی وی خبری به دست نیامد. این نام بعد از قبول اسلام، بر او نهاده اند.۲.. در منابع رجالی و تراجم، تاریخ تولد وی ذکر نشده است؛ اما همان طور که در ادامه بحث خواهد آمد وی در سال (۱۳۰۵ هـ . ق) برای زیارت به مشهد مقدس تشرف یافت و قبل از آن، ۱۶ سال در نجف اشرف و کربلای معلا به تحصیل علوم اسلامی اشتغال داشت. قبل و بعد از تحصیلاتش در نجف و کربلا، چند سالی (کمتر از ده سال) در ارومیه به تحصیل و تبلیغ مشغول بود. مقطع زمانی تولد تا ۱۸ سالگی نیز دوران کودکی و تحصیلات علوم مسیحیت وی را در ارومیه و واتیکان تشکیل می دهد.بنابر این عمر شریف وی قبل از سال (۱۳۰۵ هـ . ق) حدود ۴۵ سال بوده است. و اگر آن را ازسال ورودش به مشهد مقدس کسر کنند، سال (۱۲۶۰ هـ . ق)به دست می آید که سال تقریبی ولادت محمد صادق فخر الاسلام خواهد بود.۳.. انیس الاعلام فی نصره الاسلام، ج۱، ص الف (مقدمه)؛ ریحانه الادب، ج۴، ص ۳۰۱.۴.. انیس الاعلام، ج۱، ص ۶.۵.. استادانی مثل «برآبی یوحنای بکیر، قسیس یوحنای جان، رآبی عاژ، رآبی تالو، قسیس کورکز و ...».۶.. انیس الاعلام، ج۱، ص ۶ و ۷.۷.. با تلخیص و تغییر عبارات.۸.. انیس الاعلام، ج۱، ص ۸ - ۲۰؛ خلاصه الکلام فی افتخار الاسلام، مقدمه دوم.۹.. نقباء العبشر، ج۲، ص ۸۵۰؛ انیس الاعلام، ج۱، ص ۱۳، (مقدمه چاپ رحلی).۱۰.. موسوعه النجف الاشرف، ج۱۱، ص ۹۳ - ۱۱۵.۱۱.. تراث کربلا، ص ۲۸۶ ـ ۲۹۱.۱۲.. انیس الاعلام، ج۱، ص ۲۷.۱۳.. علت این که چرا این مسیر برای سفر به مشهد مقدس انتخاب شده است مشخص نیست. شاید علتش وجود مسیحیان در آن شهر ها می باشد که شیخ محمد صادق قصد داشته در ضمن سفر، با آنان به گفتگو بنشیند.۱۴.. انیس الاعلام، ج۱، ص ۸؛ (چاپ رحلی).۱۵.. نقباء البشر، ج۲، ص ۸۵۱.۱۶.. ریحانه الادب، ج۴، ص ۳۰۲؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص ۳۶۷، الذریعه، ج۱، ص ۱۰۱.۱۷.. الذریعه، ج۴، ص ۲۱۰؛ اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۳۶۷؛ ریحانه الادب، ج۴، ص ۳۰۲.۱۸.. الذریعه، ج۷، ص ۲۳۲؛ اعیان الشیعه، ج۹، ص ۳۶۷؛ نقباء البشر، ج۲، ص ۸۵۱؛ ریحانه الادب، ج۴، ص ۳۰۲.۱۹.. اعیان الشیعه، ج۹، ص ۳۶۷؛ الذریعه، ج۳، ص ۱۸۰؛ نقباء البشر، ج۲، ص ۸۵۱.۲۰.. نقباء البشر، ج۲، ص ۸۵۱؛ ریحانه الادب، ج۴، ص ۳۰۲؛ الذریعه، ج۲، ص ۴۵۲ و ...

منبع [ویرایش]

سایت اندیشه قم

a60
قبلا گفته بودم حاجی آقایی همکارم هست ماشین پیکانی دارد مدل 60 و عتيقه.
می‌گفت برخی روی مسخره کردن می‌گویند حاج آقا ماشینت چیه؟ می‌گويم: کندر 60.

چند روز قبل داشت درباره ماشینش صحبت می‌کرد می‌گفتم ماشینم a60 است گفتم ماشین رو عوض کردید.
خندید و گفت: خیر وقتی برخی از افراد مسجد یا دوستان دانشگاهی من را می بینند می‌گویند اِ شما این ماشین را سوار میشد؟

موضوع قفل شده است