[h=1]رخت سفر بر تن کن و از جاده ها برگرد
پوسید این نخل ها بر تن لب باده ها برگرد
ای خواهش امثال ما بیچاره ها برخیز
ای دست گیرِ از نفس افتاده ها برگرد
خیس است مُهر سجده از مژگان تر آقا
پاییز شد نقاشی سجاده ها برگرد
خیره سرم ،نوکر شدم کاری کنم اما
افتاده ام در دام این قلاده ها برگرد
حالا که حرف تازه ای در شعرهایم نیست
آقا بیا و با زبان ساده ها برگرد
[/h]
❀ آن روز که بیایی،
همه ی ظلم ها را ریشه کن می کنی و
ستم ها و ستم پیشه ها را ور می اندازی!
آن روز، آتش عشق تو
در دل های دوستانت شرر می کشد!
بیا و آتشی به پا کن!
ما تو را دوست داریم
ا____________________
(( گنج )) (( جنگ)) می شود ، (( درمان)) (( نامرد)) و (( قهقهه)) (( هق هق )) !!! ولی (( دزد)) همان (( دزد)) است (( درد )) همان (( درد )) است و (( گرگ)) همان (( گرگ)) ... اری نمی دانم چرا (( من )) (( نم)) زده است و (( یار )) (( رای)) عوض کرده است ، (( راه)) گویی (( هار )) شده ، و (( روز )) ب (( زور )) میگذرد ، (( اشنا)) را جز در (( انشا )) نمیبینیی و چه (( سرد)) است این ((درس)) زندگی ، اینجاست ک (( مرگ)) برایم (( گرم )) میشود چرا که (( درد )) همان (( درد )) است
یا صاحب الزمان دلم (( آرامش)) «وارونه» می خواهد...
[=arial, helvetica, sans-serif]ای نمی از عنایتت دریا
قطرهای از حکایتت دریا
دست ما خالی و لبت سرشار
واژههای روایتت دریا
پشت دیوار تشنگی ماندم
کاسهی لطف آیتت دریا
ما نفسهای عافیت سوزیم
که به دست تو چشم میدوزیم
بیتو یاصاحبالزمان دردیم
مثل پاییز خسته و زردیم
پیشکش در مسیر آمدنت
دل سرشار غصه آوردیم
بلکه با یک نگاه پر مهرت
به سر راه نور برگردیم
تو کجایی؟ تو کجایی...
❤️سلام مولای من!
سلام ای وارث "سیدالساجدین"
سلام ای وارث "زین العابدین"
سلام ای وارث "قدوه الزاهدین"
سلام ای وارث "منار القانتين"
از دورے تو غمین و نالان هستیم
از ڪردۀ خود ڪمے پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر مے پرسے
از ڪوفه ولے مقیم ایران هستیم
چهار روز مانده ...
چشم هايم را می بندم و تصور می كنم كه بيايی و جشن تولدی بگيريم به وسعت همه جهان ...
چه #رويای_نزديكی در سر دارم!
❀ ما را بگو برای کدامین گناه مان
در حزن جمعه های تو تبعید کرده اند
[h=1]رخت سفر بر تن کن و از جاده ها برگرد
پوسید این نخل ها بر تن لب باده ها برگرد
ای خواهش امثال ما بیچاره ها برخیز
ای دست گیرِ از نفس افتاده ها برگرد
خیس است مُهر سجده از مژگان تر آقا
پاییز شد نقاشی سجاده ها برگرد
خیره سرم ،نوکر شدم کاری کنم اما
افتاده ام در دام این قلاده ها برگرد
حالا که حرف تازه ای در شعرهایم نیست
آقا بیا و با زبان ساده ها برگرد
[/h]
این همہ فاصلہ، ده جاده، صد ریل قطار
بال پرواز دلـم ڪو ڪہ بہ سویت بپرم؟!
❤️الـلـهــُم َعَـجِــل لـِوَلیـِڪ اَلفَــرَج❤️
رو به گندمزارها ميآيي اي مولاي گندمگون
آيهي صلحند چشمان شما، «والتين والزيتون»!
ابروانت خط نستعليق خطاطي زبردستند
آخرين بيت از غزلهايي خيال انگيز و يکدستند
بيتِ آخر حالتش اين است، غافلگير خواهد کرد
ـ ناز دارد ـ ميرسد هرچند گاهي دير خواهد کرد
دارد از بالا محمد هم خودش را در تو ميجويد
ميزند بر شانههاي حيدر و با شوق ميگويد:
ـ مثل زهرا ميشود از دور چشمش را که ميبندد
خوب با دقت نگاهش کن علي ! مثل تو ميخندد
تا طلوعت منتظر ميمانم آري! صبح نزديک است
های! بيدارانِ اين شب زنده داري! صبح نزديک است
❀ آن روز که بیایی،
همه ی ظلم ها را ریشه کن می کنی و
ستم ها و ستم پیشه ها را ور می اندازی!
آن روز، آتش عشق تو
در دل های دوستانت شرر می کشد!
بیا و آتشی به پا کن!
ما تو را دوست داریم
ا____________________
دل
به صاحب دل سپردن
کار مردان خداست...
صاحب الزمان اگر صاحب دلمان نباشد،
راه را اشتباه رفته ایم...!
هوای دهرنفس گیرشدبیااقا
زمان امدنت دیرشدبیااقا
همه گویندکه لشگرت جوانانند
دلم جوان ورخم پیرشدبیااقا
سلاح های شیاطین زکارافتادند
دوباره دوره شمشیرشدبیااقا
چراغ عدل وامامت همیشه روشن باد
فسادوظلم فراگیرشدبیااقا
﴾﷽﴿
تـــــو...
1182 ســـــال...
هستـــــے...
و مـــــا...
1182ســـــال...
نیستیـــــم !!...
عشق جانست ،
عشق ِ تو جانتر .. !
رمضان
دوباره می آیی
می آیی و می بینی
که هنوز
مسافر ما از سفر نیامده است
تو بگو
به همان قرآن که در دل تو نازل شده
چه خبر از مهدی؟
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
"یا صاحب الزمان"
من و خورشید نشستیم و توافق کردیم
صبح را با طپش قلب تو آغاز کنیم..
دارم "غروب جمعه"
بـہ اين فڪر ميڪنم
"اين هفتہ هم گذشت"
نديدم نگـار را
من مطمئن شدم
ڪہ دلت را شڪستہ ام
وقتے شڪستم
آن همہ قـول و قرار را
به امید صبح ظهور که تنها راه پایان مشکلات و گرفتاریها
و آغاز خوشیهاست...
اولین سلام صبحگاهی رو به محضر آقا بقیة الله الاعظم هدیه می کنیم
این متن زیبا هم تقدیم به صاحت مقدس امام زمان(عج)
دقت کردین جملات وارونه چگونه است ؟
(( گنج )) (( جنگ)) می شود ، (( درمان)) (( نامرد)) و (( قهقهه)) (( هق هق )) !!! ولی (( دزد)) همان (( دزد)) است (( درد )) همان (( درد )) است و (( گرگ)) همان (( گرگ)) ... اری نمی دانم چرا (( من )) (( نم)) زده است و (( یار )) (( رای)) عوض کرده است ، (( راه)) گویی (( هار )) شده ، و (( روز )) ب (( زور )) میگذرد ، (( اشنا)) را جز در (( انشا )) نمیبینیی و چه (( سرد)) است این ((درس)) زندگی ، اینجاست ک (( مرگ)) برایم (( گرم )) میشود چرا که (( درد )) همان (( درد )) است
یا صاحب الزمان دلم (( آرامش)) «وارونه» می خواهد...
«آرامش وارونه»...
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
✨به خاک وخون نشسته ام درانتظار دیدنت
به انتظارلحظه ی شکفتن ورسیدنت
ظهورعاشقانه ات نیازهرترانه ای
برای گریه های من توبهترین بهانه ای✨
☆ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیک الفرج☆
[=arial, helvetica, sans-serif]ای نمی از عنایتت دریا
قطرهای از حکایتت دریا
دست ما خالی و لبت سرشار
واژههای روایتت دریا
پشت دیوار تشنگی ماندم
کاسهی لطف آیتت دریا
ما نفسهای عافیت سوزیم
که به دست تو چشم میدوزیم
بیتو یاصاحبالزمان دردیم
مثل پاییز خسته و زردیم
پیشکش در مسیر آمدنت
دل سرشار غصه آوردیم
بلکه با یک نگاه پر مهرت
به سر راه نور برگردیم
دلـم گـرفـته از ایــن جـــمـعه هـــای تـــکـراری
دلــم گـــرفـــــته از ایـــن انــــتــظار اجـــبــاری
چــه قــدر نــــدبه بــخــوانـــم! چـرا نمی آیی؟
چه دیـده ای که از ایـن دل شـکسته بیزاری؟
بیا و بر دل ما کن نگاه ، مهدی جان
بیا که خسته شدم از گناه ، مهدی جان
دلم از آتش عشقت ببین چه می سوزد
بود شراره ی اشکم گواه ، مهدی جان
بده پناه تو ای وارث غم زینب ( س )
به عاشقی که ندارد پناه ، مهدی جان
در این میانه که شیطان اسیر کرده مرا
فغان که عاشقت افتد به چاه ، مهدی جان
میان جمع محبان دل شکسته ی تو
کجاست جای من رو سیاه ، مهدی جان
یقین به دعوت تو در میان این کویم
گدای شهر کجا کوی شاه ، مهدی جان
بهار عمر ز هجران روی چون ماهت
گذشت با غم و اندوه و آه ، مهدی جان
شنیده ام که ز غم های عمه ات زینب
فغان کنی تو به صد سوز و آه ، مهدی جان
ز غصه های اسیری شهر شام کنی
به شام گریه و هم صبحگاه ، مهدی جان
محمد مبشری
آخرین جمعه ماه رمضان است
چه حالی داریم
از دل پاک توآقا
سوالی داریم
چون زمانش برسد
و توبیایی آقا
بهردیدار تو آیا
مجالی داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
تا شام سیه اسیر خورشید شود
دیدار رخ تو صبح امید شود
عید همه بی تو چون بهار اشک است
از راه بیا که ماه ما عید شود
تمام پنجره ها رو بہ آسمان باز اسٺ
ببار حضرٺ باران ڪہ فصل اعجاز اسٺ
✨مولاجان
تو را ياري نکردم، واي بر من
وفاداري نکردم، واي بر من
براي قلب پر درد تو آقا
چرا کاري نکردم، واي بر من
اگر بيروح اگر سرديم، آقا
اگر چه سخت بيدرديم، آقا
تويي چشم انتظار ما که يک روز
از اين بيراهه برگرديم آقا
پس كجا ماند
طلوعیكهپساز تاريكیست...
بر قلب خود گویم تمام درد ها را
بغض تمامی غروب جمعه ها را
صبرِتحمل هم گمانم، خسته گشته!
اَینَ الحَسَن؟ اَینَ الحُسین؟ پروردگارا
اللهم عجل لولیک الفرج