امّا براي تقريب به ذهن ميتوان گفت: انتقام خداي سبحان از تبهكاران، مانند انتقام طبيب از بيمار ناپرهيز است،
سلام این جمله را نسبی قبول دارم...!
خداوند در قیامت به گونه ای رحمت و بخشش دارد که شیطان در کرم و بخشش خداوند طمع می کند99درصد رحم و عطوفت خداوند مخصوص آن دنیا و یک درصد مخصوص این سرای فانی است
استاد توضیحات شما خیلی عالی بود . با نقلی جامع
ظاهرا
انتقام در اینجا بمعنی اراده الهی بر تجسم اعمال با ماهیتی جسمانی و علت تامه تحقق آن است بر ماهیت جسمانی متصف عدم ناپذیر و وجودی بمقتضای آن.
یعنی فی المثل اگر کسی به غیبت مبتلا باشد و از آن توبه نکند جسم برادر مرده خود را خورده , این گوشت برادر مرده عینیت می یابد و شخص بواسطه تمایل ابتلا و عدم اختیار در آن روز این کار را انجام خواهد داد .
اللهم اسئلک الامان یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و لا ینفع مال و لا بنون
خداوند در قیامت به گونه ای رحمت و بخشش دارد که شیطان در کرم و بخشش خداوند طمع می کند99درصد رحم و عطوفت خداوند مخصوص آن دنیا و یک درصد مخصوص این سرای فانی است
سلام
رحمت خداوند بسیار زیاد است اما به شرطی که ما قابلیت خود را از دست ندهیم...
در مثال مذکور دکتر مثلا میگوید خوردن غذای چرب برای بیمار قلبی مضر است، اگر بیمار گوش نداد و مرتب غذای چرب خورد و ناگهان قلبش از حرکت ایستاد، در این فرض دکتر ظلمی به بیمار نکرده بلکه مرگ او فقط مستند به خود بیمار است و بس!
از منبع فیض الهی مانعی وجود ندارد بلکه گاهی انسانها خود مانع رسیدن فیض به خود میشوند...
من شنیدم تجسم اعمال برای انجام دهنده طوری هست که انگار همان لحظه داره اون کار رو انجام میده
عن أبي عبد الله ع قال إذا كان يوم القيامة دفع إلى الإنسان كتابه، ثم قيل له اقرأه- قلت: فيعرف ما فيه فقال: إنه يذكره- فما من لحظة و لا كلمة، و لا نقل قدم، و لا شيء فعله إلا ذكره، كأنه فعله تلك الساعة فلذلك قالوا «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ- لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها».
(تفسير العياشي / ج2 / 328 / [سورة الكهف(18): آية 49] ..... ص : 328)
ترجمه: امام صادق(ع) فرمود: نامه اعمال انسان را که به او میدهند میگویند بخوان، پس به گونه ای اعمال خود را به یاد می آورد... که گویی همان لحظه انجام داده است، به همین دلیل خداوند میفرماید:«يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ- لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها».
تمام این ها شامل اعمالی می شوند که مبادی اختیاری داشته باشند. درسته؟
سلام
در شکل گیری عمل خوب یا بد چند عامل دخیل اند:
عقل
اختیار و اراده
نیت
قدرت
و ...
در بین این موارد نیت انسان نقشی کلیدی دارد که میتواند دو عمل به ظاهر یکسان را دارای دو حکم کاملا متفاوت کند.(مثل نماز قربه الی الله و نماز ریایی) و همانطور که اشاره کردید اختیار هم در تجسم عمل موثر است یعنی اگر کسی با اجبار کار ناشایستی رو انجام داد، این عمل به صورت بد تجسم پیدا نخواهد کرد.
قرآن كريم افزون بر اينكه خود انسان را وقود و آتشگيره جهنّم، و ستمكاران را مواد سوخت و سوز دوزخ قلمداد كرده و نيز خصوص برخي گناهان، مانند تصرّف ظالمانه در مال يتيم را آتش ناميده، به دلالت برخي آيات، عموم گناهان را آتش معرّفي كرده و با اشاره به اين نكته كه هر دستور و كار خلاف فرمان خداي سبحان آتش است ميفرمايد: زمامداران كفر، مردم را به آتش دعوت ميكنند: وجَعَلناهُم أئِمَّةً يَدعونَ إلَي النّارِ ويَومَ القِيامَةِ لايُنصَرون(سوره قصص، آيه 41).
حاصل اينكه همه گناهان، آتش است و در قيامت اين آتشها ظهور ميكند؛ نه اينكه به دنبال گناه، آتش حادث شود. مؤيّد اين معنا افزون بر آياتي كه ميفرمايد: تبهكاران، وَقود و حَطَب دوزخاند، يعني آتش از درون آنها زبانه ميكشد، حديثي است كه طبق آن اميرمؤمنان(عليهالسلام) با ارائه عيني جهش آتش از درون سنگي سرد، به شبههاي در اينباره پاسخ عملي دادهاند.
(تسنيم، جلد 8صفحه 367)
چهره باطنى اعمال ما!
در آغاز اين سوره تعبير شديدى پيرامون تصرفهاى ناروا در اموال يتيمان ديده مى شود كه صريحترين آنها آيه مورد بحث است. مىگويد: «كسانى كه اموال يتيمان را به ناحق تصرف مى كنند (در حقيقت) در شكمشان تنها آتش مى خورند» (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً).
سپس در پايان آيه مى گويد: علاوه بر اين كه آنها در همين جهان در واقع آتش مى خورند «به زودى در جهان ديگر داخل در آتش برافروخته اى مى شوند» كه آنها را به شدت مى سوزاند (وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً).
از اين آيه استفاده مى شود كه اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود، يك چهره واقعى نيز دارد كه در اين جهان از نظر ما پنهان است اما اين چهره هاى درونى در جهان ديگر ظاهر مى شوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشكيل مى دهند.
(برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 378)
خداوند در آيه مورد بحث تصريح كرده: به اينكه آتشگيرانه دوزخ، انسانهايند، كه خود بايد در آن بسوزند، پس انسانها هم آتشگيرانه اند، و هم هيزم آن، و اين معنا در آيه: ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ(سوره مؤمن آيه 72) نيز آمده، چون مى فرمايد: سپس در آتش افروخته مى شوند، و همچنين آيه: نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ، الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ؛ ترجمه: آتش افروخته كه از دلها سر مى زند. پس معلوم ميشود كه انسان در آتشى معذب مى شود، كه خودش افروخته، و اين جمله كه مورد بحث ما است، نظير جمله ايست كه قرآن كريم در باره بهشتيان فرموده، و آن اينست: كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً، قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ، وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً، ترجمه: از ميوههاى بهشت بهر رزقى كه مى رسند، ميگويند اين همان است كه قبلا هم روزيمان شد و آنچه را كه بايشان داده مي شود شبيه با توشهاى مى يابند، كه از دنيا با خود برده اند.
چه، هم از جمله مورد بحث و هم از اين آيه بر مى آيد: آدمى در جهان ديگر، جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده چيزى ندارد، هم چنان كه از رسول خدا (ص) هم روايت شده كه فرمود: (همانطور كه زندگى مى كنيد، ميميريد، و همانطور كه ميميريد، مبعوث مي شويد).
انسان خودش آتش برميافروزد؛ چنانكه در آيه محلّ بحث يا آيه (أولئك هم وقود النّار) آمده است و خودش نيز هيزم است و در آن آتش مسجور، يعني مشتعل ميشود: (وأمّا القاسطون فكانوا لجهنّم حطباً)، (إذ الأغلال في أعناقهم والسلاسل يُسْحَبون في الحميم ثمّ في النّار يُسْجَرون). بنابراين، راهي براي فرار از عذاب ندارد؛ زيرا اگر هيزمي جداي از انسان باشد و انسان را با آن بسوزانند احتمال فرار از آن هست و در صورت سوختن نيز تنها جسم او را ميسوزاند، نه روح را. امّا اگر خود انسان شعلهور شود راه گريز از عذاب ندارد؛ بلكه هم جسمش ميسوزد: (كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها) و هم روح او گداخته ميشود: (نار الله الموقدة الّتي تطّلع علي الأفئدة).
[تسنيم، جلد 2 - صفحه 448]
گروه اول:
الف) آياتي كه بر اصلِ بودن عمل، (اعم از خير يا شر، كوچك يا بزرگ) و اينكه انسان در قيامت متن عمل خويش را ميبيند، دلالت دارد؛ مانند: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (آل عمران/30)
ب) آياتي كه بر اصلِ بودن عمل، (اعم از خير يا شر، كوچك يا بزرگ) و اينكه انسان در قيامت متن عمل خويش را ميبيند، دلالت دارد؛ مانند: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً (کهف/49)
ج) آياتي كه بر اصلِ بودن عمل، (اعم از خير يا شر، كوچك يا بزرگ) و اينكه انسان در قيامت متن عمل خويش را ميبيند، دلالت دارد؛ مانند: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (7) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (زلزال/8) گروه دوم:
آياتي كه علاوه بر بيان اصل حضور عمل، كه در گروه اول بازگو شد، بين خير و شر فرق گذاشته و جايگاه يافت شدن آن را نيز مشخص كرده و چنين ميفرمايد: عمل خير، عند الله است. وما تُقَدِّموا لأنفُسِكُم مِن خَيرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللّهِ إنَّ اللّهَ بِما تَعمَلونَ بَصير گروه سوم:
آيات دالّ بر اينكه انسان، عمل را به همراه خويش دارد و آنچه را به همراه خود احضار كرده ميفهمد؛ مانند: عَلِمَت نَفسٌ ما أحضَرَت(تکویر/14) گروه چهارم:
آياتي كه دلالت ميكند عمل انسان بطور تمام و کمال(توفیه) به او اِعطا خواهد شد؛ مانند: وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون (نحل/111) گروه پنجم:
آياتی که بیان میکند در قيامت، انسانْ عين اعمال گذشته خويش را تجربه كرده و آنها را ميآزمايد و مزه آن را ميچشد؛ مانند: هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَت(یونس/30) گروه ششم:
آياتي كه دلالت ميكند جزاء، نفس كار و متن عمل است و جز آن چيز ديگري نيست؛ مانند: فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (یس/54) گروه هفتم:
آياتی که دلالت بر كيفيّت و چگونگي ارائه عمل به انسان میکند؛ مانند: كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِم(بقره/167) گروه هشتم:
آياتي كه مفاد آنها اين است كه عمل، ظاهري دارد و باطني. در آياتِ اين دسته، زمينه تجسم اعمال نمايان ميشود؛ مانند آيه شريفه: إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً (نساء/10) گروه نهم:
آياتي كه دلالت ميكند اگر ستم و گناه كه آتش است، براي كسي عادت و ملكه شد او خودْ مواد سوخت و سوز دوزخ ميگردد، مانند: فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ (بقره/24)
پس از بررسی اجمالی ایات تجسم اعمال ان شاء الله به تاثیرات این نوع تفکر در زندگی و آخرت انسان و همچنیننظرات علماء در مورد این نظریه خواهیم پرداخت.
در مورد تاثیرات این تفکر منتظر نظرات دوستان بزرگوار هستیم...
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان شیعه و مذهبی اسک دین
بنابر آموزه تجسم اعمال، ثواب و عقابِ اعمال خوب یا بد انسانها چیزی جز آن اعمال نیست و میان اعمال انسانها و عواقب آنها رابطه تکوینی برقرار است و عامل عذاب دهنده خارجی در کار نیست؛ مثلاً اگر در برابر گناهی آتش دوزخ وعده داده شده، آن آتش چیزی جدا از آن گناه نیست، بلکه حقیقت آن است که تمثل پیدا میکند و به شکل آتش نمایان میگردد.
هر کرداری که انسان انجام میدهد، خواه خوب باشد و خواه بد، یک صورت دنیوی دارد و یک صورت اخروی که هماکنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتی که در آن رخ میدهد، شکل کنونی و دنیوی خود را از دست داده، با واقعیت اخروی خود جلوه میکند، و موجب لذت و شادمانی، و یا آزار و اندوه میگردد.
در کنار بحث تجسم اعمال، مسئله تجسم «نیتها» یا «ملکات نفسانی» نیز مطرح است و مقصود این است که صورت حقیقی انسان بستگی به همان نیتها، خصلتها و ملکات نفسانی او دارد، و براین اساس، اگر چه انسانها از نظر صورت ظاهری یکسانند، ولی از نظر صورت باطنی یعنی خصلتها و ملکات، انواع یا اصناف گوناگونی دارد.
در اشاره به تجسّم اعمال
بدان كه از بديهيّات مذهب شيعه و حكماء الهيّه ثبوت تجسّم اعمال است و آيات متكثّره مثل يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً 66 (آل عمران) و مثل لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ 67 (ابراهيم) و آيات بسيار است. و اخبار متواتره بر اين مطلب شاهد است مثل احاديث حالت احتضار كه از براى محتضر ممثّل مى شود مال او و اهل او و عمل او و اگر عمل نيك باشد به صورت نيكو و اگر بد باشد به صورت بد ظاهر مى شود و با هر سه خطاب مى كند و جواب مى شنود، و مثل احاديث قبر كه چند عمل نيك، هر يك به صورتى ظاهر مى شوند و يك طرف او را مى گيرند و ولايت اهل بيت از همه بهتر و بالاى سر او را مى گيرد و او را از هولها نجات مى دهد، چنانچه پيش ذكر كرديم و در حق اليقين مجلسى (قدس سره) نيز ذكر شده.
(كاشف الأسرار، ج2، ص: 562)
تاپیک خوبی هست، سوالی داشتم : تجسم پوشش چادر در اون دنیا چگونه هست ؟ منظورم این هست وقتی دختری در این دنیا با پوشش چادر رفت و آمد می کند در اون دنیا این پوشش به چه شکلی ظاهر می شود ؟
تاپیک خوبی هست، سوالی داشتم : تجسم پوشش چادر در اون دنیا چگونه هست ؟ منظورم این هست وقتی دختری در این دنیا با پوشش چادر رفت و آمد می کند در اون دنیا این پوشش به چه شکلی ظاهر می شود ؟
ممنون.
با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیز
این سؤال به ذهن میرسد که آیا حجاب مخصوص این دنیا است و یا در بهشت هم این پوشش و حجاب مطرح است. آیا شخصی میتواند یکی از خواستههایش در بهشت بیحجابی و بیعفتی باشد؟ضمن اینکه باید توجه داشت در مورد پوشش زنان بهشتی، در قرآن به اصل پوشش بهشتیان و لباسهای زیبا و با شکوه آنها اشاره شده، اما اینکه چگونه است و روابط مردان و زنان چگونه میباشد، دقیقا برای ما مشخص نیست؛
مسلّم است در بهشت تکلیفی وجود ندارد و افراد مکلف به انجام دستورات دینی نیستند، در نتیجه «بایدی» در کار نیست. از طرف دیگر زمینه و بستر و میل به انجام گناه و کاری که برخلاف عقل و فطرت است، هم وجود ندارد.
به علاوه زمینه ارتباط با دیگران بدون میل خود فرد وجود ندارد. طبق دیدگاه بزرگان هرکس در بهشت در بهشت خاص خود (که عرض آن از آسمان و زمین بیشتر است) ساکن است. در مملکت با شکوه و بی نظیر خود به سر میبرد؛ بنا بر این در حالت عادی و در برابر خدمتگزاران و همسران و فرزندان خود نیازی به پوشش و حجاب برای زنان بهشتی وجود ندارد.
البته برای بهشتیان زمینه ارتباط و آمد و شد با دیگر بهشتیان وجود دارد، ولی چنان که گفته شد توضیح بسیاری در خصوص کیفیت پوشش بهشتیان وجود ندارد؛ اما به طور کلی میتوان گفت: احکام اسلام، اعم از حرمت و وجوب بر اساس مصالح و مفاسد واقعی بنا نهاده شده است. قرآن در مورد حرام و حلالها به طور کلی میفرماید: «خدا پاکیزهها را برای آنان حلال و ناپاکیها را برای آنان حرام میکند»
سلام . ببخشید که شاید سولاتم خیلی مربوط به بحث نیست .
گناهی که با توبه بخشیده میشه چه طوری است کلا تمام اثار دنیوی و اخروی ان پاک میشه ؟ یا به نوع گناه بستگی داره ؟
حالا ما که نمی دانیم این توبه ای که کردیم مقبول حق تعالی بوده یا نه ؟ اگر تالمی ببینیم باید بگذاریم روی حساب بخشش گناه ؟ به عبارتی با کفاره گناه اثر گناه پاک میشه یا تقلیل پیدا می کنه ؟
جزاکم الله خیرا روایتی بسیار زیبا در تفسیر برهان ذیل ایه شریفه مطرحه رجوع فزمائید
روایتی که در ذهنم هست اینکه بنده عمل را جوری می بیند کان(مثل اینکه ) الان انجام داده برهان رو دیدم نبود انشالله پیدا کرده میارم
سلام . ببخشید که شاید سولاتم خیلی مربوط به بحث نیست .
گناهی که با توبه بخشیده میشه چه طوری است کلا تمام اثار دنیوی و اخروی ان پاک میشه ؟ یا به نوع گناه بستگی داره ؟
حالا ما که نمی دانیم این توبه ای که کردیم مقبول حق تعالی بوده یا نه ؟ اگر تالمی ببینیم باید بگذاریم روی حساب بخشش گناه ؟ به عبارتی با کفاره گناه اثر گناه پاک میشه یا تقلیل پیدا می کنه ؟
سلام
با توبه مسلما آثار اخروی برداشته شده و بلکه توبه باعث تبدیل سیئات به حسنات میشود:إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (فرقان/70)؛ مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى هايشان را به خوبىها تبديل مى كند و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. امام سجاد(ع) با تاسی به این آیه میفرماید: يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.(صحیفه سجادیه، دعای دوم، ص36) با این تفاوت که حضرت(ع) علاوه بر تبدیل سیئات به حسنات، میفرماید خداوند این حسنات را چند برابر هم میکند! از طرفی علامه طباطبایی اثر توبه را تغییر نیت و باطن عمل میداند و توبه عمل را به تبع نیت پاک و صالح میگرداند:
اگر فرض كنيم چنين ذاتى از راه توبه و ايمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طيب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد و آن ذات مبدل به ذاتى گشت كه هيچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه اين تبدل اين است كه آثارى هم كه در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بوديم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود كه با نفس سعيد و طيب و طاهر مناسب باشد و آن اين است كه: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگيرد. (ترجمه الميزان، ج15، ص: 337)
اگر توبه خالصانه باشه، یعنی فرد دیگه قصد رجوع به گناه رو نداشته باشه(در هنگام توبه قصد نداشته باشه، اما ممکنه بعدا بر اثر غفلت مرتکب بشه) و اگر این گناه بار مالی و یا آبرویی و معنوی برای شخص دیگه ای داشته رو جبران کنه، ان شا الله مقبول میشه.
مصائب زندگی ممکنه بر اثر گناه(بدون توبه و پشیمانی) و یا امتحان مومن باشه و بطور قطع نمیتوان گفت بر اثر فلان گناه یا ... است.
علاوه بر این مطالب مراجعه کنید به پستهای:46، 48، 55، 57 همین تاپیک.
موفق باشید...
تاپیک خوبی هست، سوالی داشتم : تجسم پوشش چادر در اون دنیا چگونه هست ؟ منظورم این هست وقتی دختری در این دنیا با پوشش چادر رفت و آمد می کند در اون دنیا این پوشش به چه شکلی ظاهر می شود ؟
سلام
تجسم پوشیدگی و حجاب خانمها در آخرت بطور صریح در منابع دینی مطرح نشده(البته تا جایی که بنده اطلاع دارم) اما با چند نکته شاید بشه به جواب نزدیک شد.
اول اینکه خداوند در مورد خواسته های بهشتیان میفرماید: لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ (فصلت/31)؛ آنچه دلتان بخواهد، در بهشت براى شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهيد، براى شما موجود است. علامه طباطبایی میفرماید: این آيه شريفه به ايشان بشارت مى دهد به اينكه در آخرت هر خير و لذتى را كه تصور بشود، و براى شهوتشان ممكن باشد كه اشتهاى آن كند، دارا هستند، چه از خوردنيها و چه نوشيدنيها، و چه لذتهاى جنسى، و چه غير آن. بلكه از اين هم وسيعتر و بالاتر دارند، و آن اين است كه هر چه را بخواهند بيش از آن را دارند، هم چنان كه فرمود:" لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ".(ترجمه الميزان، ج17، ص: 593) بنابراین مطابق میل بهشتیان نعمت عنایت میکند. ثانیا یکی از چیزهایی که باعث زیبایی انسان در این دنیا و همچنین در آخرت میشه، پوشیدن لباس زیبا است. خداوند در مورد لباس بهشتیان میفرماید: اولئك لهم جنات عدنٍ تجري من تحتهم الانهار يحلّون فيها من اساور من ذهب و يلبسون ثياباً خضراً من سندس و استبرق متكئين فيها علي الارائك نعم الثواب و حَسُنت مرتفقاً »([=Droid Arabic Naskh]كهف: ۳۱) يعني آنان كه بهشت هاي عدن به ايشان اختصاص دارد كه زير قصرهاشان جويباران روان است، در آنجا با دست بندهايي از طلا آراسته مي شوند و جامه هاي سبز از پرنيان نازك و حرير سبز مي پوشند و در آن جا بر سرير تكيه مي زنند، چه خوش پاداش و نيكو تكيه گاهي است. این لباسها زیبا بوده و از طرفی باعث افتخار و بهجت و سرور صاحب آن است.
بنابراین ممکنه خداوند در قبال سختی که یک خانم در این دنیا برای پوشش کامل(چادر) میکشه، آنچه را که او اراده کند از زیبایی خود گرفته تا زیباترین لباسها و زیور آلات بهشتی و ... رو بهش عنایت کنه. البته از اینها همه بالاتر رضوان و رضایت الهی است که ما فوق اون لذتی نیست!
تا قبل از شیخ بهایی غالب متکلمان آیات تجسم اعمال را تاویل و توجیه میکردند و اینهم به دلیل عرض دانستن اعمال انسان بود، یعنی ما کارهایی رو انجام میدهیم و این عمل از بین رفته و قابل باقی ماندن نیست. بنابراین ممکن نیست عملی در آخرت تجسم پیدا کند...
از طرفی اگر عمل تجسم پیدا کند عملی که جزو اعراض است و قائم به انسان، باید بطور مستقل و جوهری تجسم یابد که اینهم محال است.
اما این شبهه و اشکال را میتوان از چند طریق جواب داد:
اولا: اعمال و رفتار انسان دارای دو بعد ظاهری و باطنی است، بعد ظاهری آن عرض بوده و در معرض زوال و نابودی است. ولی بعد باطنی و ملکوتی آن جوهری مستقل بوده و در آخرت تجسم میابد. در همین رابطه مرحوم سبزواری می فرماید:
«فاعلم أن فعل الإنسان ذو وجهين، وجه غير قار يتصرّم مع الزمان، و وجه آخر يتحقق في النفس و يصير ملكة لها و يحشر معها، و قد علمت أن الإنسان محشور بصور ملكات أفعال...»[1]. ترجمه: بدان که فعل انسان دو صورت دارد، یکی ثبات نداشته و زمانمند است، و دیگری در ذات و نفس انسان بصورت ملکه در امده و با او محشور میگردد، و دانستی که انسان با ملکات خود محشور میشود...
سلام
بهشت و جهنم تجسم اعمال ما در این دنیا است. یعنی هر کس بهشت و جهنمش در آخرت متناسب با اعمالی که در این دنیا داشته است ساخته می شود. از نگاهی دیگر میشود گفت همین دنیا نیز می تواند یهشت و جهنم ما باشد یعنی کسی که در این دنیا مطابق با خصوصیات و ویژگی های بهشتی زندگی کند، هم در این دنیا و هم در آن دنیا در بهشت زندگی میکند. کسی هم که در این دنیا زندگانی جهنمی را برگزیند و با خصوصیات و ویژگی های جهنمی زندگی کند « خسر الدنیا و الآخره» زندگانی جهنمی را برگزیده است.
ثانیا: می توان گفت اگر چه اعمال انسان از مقوله اعراض اند، اما از تکرار آنها و به مرور زمان اثری در نفس پدید می آید که باقی و ثابت بوده و باعث لذت و الم انسان در آخرت میگردد. به عبارت دیگر اعمال انسان بعد از مدتی بصورت ملکه در وجود او رسوخ کرده و صورتی جوهری میابد و همین ملکات با تجسم و تمثل در جهان آخرت باعث بهجت و سرور و یا تالم شخص می شوند.
استاد جوادی آملی میفرماید:
«عمل همان عنوان اعتباري است كه با روح عامل ارتباط دارد؛ مثلاً نماز داراي حركاتي است كه از بين ميرود، ولي آنچه به عنوان عمل شناخته ميشود همان اثري است كه در جان انسان نمازگزار برجا ميماند. از اينرو در قبر به گونهاي نوراني ظاهر ميشود؛ زيرا از نيّت و اراده روح برخاسته و از نوعي ثبات دروني برخوردار است» (جوادی آملی، معاد در قرآن، ج5، ص92.)
ثالثا: اعمال انسان از سنخ وجود اند و هیچ موجودی معدوم نشده و هیچ معدومی نیز موجود نمی گردد. بنابراین عمل در ظرف خود که تحقق یافت، همیشه باقی خواهد بود و عارض شدن عدم بر آن از قبیل اجتماع وجود و عدم است که استحاله آن بدیهی می باشد. در همین راستا قرآن کریم به صراحت می گوید: همه چیز در «امام مبین» باقی است[1] و اعمال انسان نیز از این حکم کلی مستثنا نخواهد بود.
[/HR][1] «وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ »(یونس/61)؛ و به اندازه وزن ذرهاى در زمين و آسمان از پروردگارت پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن ذره و نه بزرگتر از آن نيست، مگر آنكه در كتابى روشن ثبت است.
استاد جوادی آملی درباره حقیقی بودن اسناد آیات تجسم اعمال می نویسد:
«این، حمل بر تشبیه و تمثیل و مانند آن نخواهد شد، تمثل غیر از تمثیل است. متن عمل را میبیند و حقیقت عمل برای او متمثل میشود. چنین نیست که ما بگوییم این، یک لسان شعری است یا جزای عمل را میبیند و مانند آن، اگر قرینه قطعی برخلاف نبود، به همین ظاهر باید حمل کرد». جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج1، ص212.
جزاکم الله خیرا روایتی بسیار زیبا در تفسیر برهان ذیل ایه شریفه مطرحه رجوع فزمائید
روایتی که در ذهنم هست اینکه بنده عمل را جوری می بیند کان(مثل اینکه ) الان انجام داده برهان رو دیدم نبود انشالله پیدا کرده میارم
پیداکردم عیاشی [=arial]"تفسير العياشي ؛ ج2 ؛ ص284[=arial]33- عن خالد بن نجيح عن أبي عبد الله ع في قوله: «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ» قال: يذكر بالعبد جميع ما عمل و ما كتب عليه- [=arial]حتى كأنه فعله تلك الساعة فلذلك قالوا[=arial] «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ- لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» «3».
[=arial][=arial]________________________________________
عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، 2جلد، المطبعة العلمية - تهران، چاپ: اول، 1380 ق.
مرحوم علامه آیات مخالف تجسم عمل را چنین تفسیر و تأویل میکند:
«چون عقول عامه در حدی نیستند که به راحتی مسأله تجسم اعمال و تکوینی بودن عقاب اخروی را هضم نمایند، لذا خطابات شرع مقدس، با توجه به فهم مردم، نازل شده است.و برداشت و استنتاج عامه مردم از مجازات و کیفرهایی که در اجتماع بشری سیلان و جریان دارد، از نوع اعتباری و وضعی است، بنابراین، آیات دال بر اعتباری و قراردادی بودن کیفرهای اخروی، ناظر به فهم اکثریت مردم است، و مطابق لسان خودشان نازل شده است»[1].
از برخی عبارات استاد جوادی آملی جمع بین دو دسته از آیات برداشت می شود؛ یعنی ثواب و عقاب هم مستند به اعمال و اعتقادات انسان است و هم منسوب به معذب خارجی که همان خداوند متعال است. ایشان در این باره می فرماید:
«و اینکه عمل را میبیند، خودش یک جزاء است، و پاداش این عمل را هم خواهد دید که جزای دیگر است. عمل چون خلاف است، گزنده و گدازنده است، آن کس که مال یتیم را به ظلم میخورد، همین شعله است، گذشته از جهنم افروخته که آینده به انتظار اوست»[1].
مرحوم طالقانی: در تجسّم اعمال است كه تصحيح بسيارى از معجزات چون مهمان بودن حضرت امير (ع) در يك شب چهل جا، و نمودن سيد الشهداء به ام سلمه حكايت كربلا را، و تعبير خواب و تجسم اعمال همه مبتنى بر عالم مثال است كه هر چيزى را در آن عالم صورتى است و آيه إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً (1) و آيه لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ(2) و آيه يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ(3) و آيه لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ(4) و هكذا، يك بيانش آن است. همچنانچه صفراوى مزاج، عسل مى خورد و شيرين و لذيذ است و بعد از هضم ضررش ظاهر مى شود معاصى هم چنين است و ايام دنيا و تمام عمر زمان هضم او است و ضرر بعد ظاهر مى شود اگر در دنيا پاك نشود به تنقيه و توبه و نحو آن، و حديث الّذى يشرب فى انية الذّهب و الفضّة انّما يجرجر فى جوفه نار جهنّم(5) و حديث امير (ع) در شأن محتضر يمثّل ماله و ولده(6) و شعر قيس كه بيان كلام پيغمبر (ص) است:
تخيّر خليلا من فعالك انّما قرين الفتى فى القبر ما كان يفعل(7)
و آيه غيبت و اخبار غيبت، همه شواهد تجسم اند. (كاشف الأسرار ج2 465)
[/HR]1. بى ترديد كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند، فقط در شكم خود آتش مى خورند، و به زودى در آتش فروزان در آيند. (نساء 10) 2. در آن روز قيامت مردم از قبرها پراكنده بيرون آيند تا (پاداش نيك و بد) اعمال آنها را (در حساب و ميزان حق) به آنان بنمايند. (زلزال 6) 3. روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده و آنچه را از كار زشت مرتكب شده حاضر شده مى يابد. (ال عمران 30) 4. تا [به اين كيفيت] خدا هر كس را [به سبب] آنچه انجام داده كيفر دهد يقيناً خدا حسابرسى سريع است. (ابراهيم 51)
5. کسی که از ظرف طلا و نقره بنوشد، همانا در شکم خود آتش جهنم میریزد.
6. اموال و اولاد محتضر در برابر او تمثل میابند.
7. دوست خود را از اعمالت انتخاب کن، زیرا همراه انسان در قبر همان کاری است که(در دنیا) انجام داده.
اتحاد انسان با عقيده، خلق و عمل
قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: (وقودها النّاس)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود بهشتي روح و ريحان بهشت است: (فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم) و نيازي به تقدير و مجاز در كلمه نيست و البته اين معنا مؤيَّد به برهان عقلي است؛ زيرا جنّت از آنِ صاحب جنّت و مقام از آنِ صاحب مقام است. روح و ريحان شدن وصفي است كه در اختيار صاحب وصف است. همان طور كه عقيده در اختيار صاحب عقيده است، عمل و خلق نيز در اختيار صاحب عمل و خلق است. حديث «أنا مدينة الحكمة وهي الجنّة وأنت يا علي بابها» در اين زمينه قابل توجه است.
بنابراين، همان طور كه انسان باعقيده متحد است با خُلق و عمل نيز متحد است؛ زيرا موضوع و محمول، در محور محمول نه در خصوص مقام ذات موضوع با هم اتحاد دارد؛ مثلاً، وقتي گفته ميشود: «زيد مؤمن است»، «زيد عادل است» و «زيد نمازگزار است»، هر سه محمول با زيد كه موضوع است اتحاد مصداقي دارد؛ گرچه در اوّلي با مرحله عقيده و در دومي با مرحله خلق و در سومي با مرحله عمل او متحد است و در همه آنها پيوند حقيقي موجود است و اين اسناد و پيوند بر خلاف پيوندهاي اعتباري است و تعيين مدار اتحاد همان طور كه اشاره شد بر عهده محمول است، نه موضوع كه ميان موضوع و محمول به اعتبار ارتباط برقرار است.
« داد درویشی از ره تمهید
سر قلیان خویش را به مُرید
گفت از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عِقد گوهر ز درج راز آورد
گفت در دوزخ آنچه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
آتش هیزم و زغال نبود
اخگری بهر انتقال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
زآتش خویش هر کسی می سوخت »
زيرا جنّت از آنِ صاحب جنّت و مقام از آنِ صاحب مقام است. روح و ريحان شدن وصفي است كه در اختيار صاحب وصف است. همان طور كه عقيده در اختيار صاحب عقيده است، عمل و خلق نيز در اختيار صاحب عمل و خلق است. حديث «أنا مدينة الحكمة وهي الجنّة وأنت يا علي بابها» در اين زمينه قابل توجه است
با سلام
اگر عالم آخرت باطن عمل است پس حور و قصور و زقوم و دیدار با خانواده از کجا میاد؟؟؟
مگر بگویید اینها تمثیلاتی بیش نیستند
چرا که باطن نگاه نکردن به زن نامحرم رسیدن به لذت معنوی است نه لذت یه زن دیگر
به این فرمایش علامه حسن زاده آملی دقت کنید: « نمی توان به لقای او رسید جز با عمل صالح و اخلاص در عبادت، چنان که در آیه کریمه کهف آمده و این برای کسی میسر است که از علایق نفسانی و خاطرات دنیوی خلاصی یابد و الا با اشتغال به دنیا ، لذایذ عقلی حاصل نمیشود و در سالک شوقی ایجاد نمیشود.اگر کسی به عبادت عشق نمیورزد به علت وجود این موانع است.» رساله لقا الله
و حقیقتا اونچه که صرفا با عمل بدست می آید لذات عقلی است که کاملا در مقابل لذات محسوس است
اما سوال این است که چرا پس خداوند ذهن انسان را مشغول به حور و قصور کرد؟ آمدیم و عده ایی واقعا به شوق این امور عبادت کردند و بواسطه آن متعالی هم نشدند..آخر کار چه چیزی نصیبشان میشود؟
اگر عالم آخرت باطن عمل است پس حور و قصور و زقوم و دیدار با خانواده از کجا میاد؟؟؟
حور و قصور تجسم اعمال است که در خارج پدید می اید. به عبارتی گاهی تجسم عمل زیبایی درون است و گاهی عطای بیرونی.
معلق;781685 نوشت:
و حقیقتا اونچه که صرفا با عمل بدست می آید لذات عقلی است که کاملا در مقابل لذات محسوس است
اما سوال این است که چرا پس خداوند ذهن انسان را مشغول به حور و قصور کرد؟ آمدیم و عده ایی واقعا به شوق این امور عبادت کردند و بواسطه آن متعالی هم نشدند..آخر کار چه چیزی نصیبشان میشود؟
لذت عقلی بالاترین نوع لذت است!
اما با توجه به آیات و روایات در بهشت انواع لذات وجود دارد: هم جسمانی(مطابق با جسم اخروی) و هم روحانی. چرا که انسانها در بهشت دارای درجات متفاوتند، پس همگی در تمام احوال در حال لذت عقلی صرف نخواهند بود! و البته لذت عقلی هم مراتبی دارد...
و از طرفی جسمانی و روحانی بودن بهشت این اقتضا را دارد که برخی لذات مربوط به جسم باشد که البته تمام لذات(روحی و جسمی) توسط روح ادراک میشود. به هر ترتیب در این موارد جسم واسطه درک لذت است.
حور و قصور تجسم اعمال است که در خارج پدید می اید. به عبارتی گاهی تجسم عمل .
با سلام
اما باطن عمل ما که اتفاقا رابطه معکوس با لذات محسوس دارد چه رابطه ایی جز از باب تمثیل و استعاره با حور و قصور دارد؟
سخن علامه حسن زاده هم دقیقا ناظر به همین مطلب بود..در سخن ایشان هم لذات عقلی با لذات محسوس رابطه معکوس دارد
لذا عقلا نمیتوان در آخرت جایی برای محسوسات فرض کرد و البته مراتب بهشت هم متناسب با مراتب لذت عقلی است
و اما از یه بعد دیگه هم میتوان این ایراد و سوال را طرح کرد
و اون این است که اگر عالم آخرت عالم محسوسی بود..برای جزا دادن جسمانی نیازی به عقیده و عمل خوب نبود بلکه نیاز داشتن و کریم بودن خداوند کفایت میکرد که همه از آن بهره مند باشند حداقل اینکه عذاب نبینند و پاداش بندگان خوب هم همانهایی که کسی ندیده و نشنیده باشد
یعنی لازم می آمد که بین پاداش دادن و کریم و بخشنده بودن فرق گذاشت و همه را مشمول رحمت الهی دانست و حتی کفار را گرسنه و تشنه نگذاشت
لذا اونچه که به خاطرش باید از برزخ ها گذشت و هزاران سال در مواقف معطل بود یک جایگاه روحانی است نه جسمانی و اما عذاب بی دینان و کافران عدم دسترسی و محروم شدن از محسوسات با مرگ است چراکه ریاضت و عملی که با آن معنوایاتی بدست بیاورند و با آن انس بگیرند را نداشتند..
سلام و عرض ادب
قبل از هر چیز باید به چند سوال جواب داد:
منظور از جسم در آخرت چیست؟
قرآن و روایات در این مورد چه میگویند؟
آیا می توان قریب به اتفاق آیات و روایات را مجاز یا استعاره دانست؟
چه دلیلی داریم که همه انسانها در آخرت لذت عقلی ببرند؟(با توجه به مراتب آنها)
معلق;782565 نوشت:
اما باطن عمل ما که اتفاقا رابطه معکوس با لذات محسوس دارد چه رابطه ایی جز از باب تمثیل و استعاره با حور و قصور دارد؟
اولا همه اعمال اینگونه نیستند، مثلا لذت جنسی حلال دارای اثری است که در برخی روایات وارد شده به ازای هر قطره غسل جنابت از لذت حلال یک حوری برای شخص خلق میشود.
ثانیا چه اشکالی دارد انسان برای درک لذت بهتر(اخروی و ماندگار) از لذت ضعیفتر(و ناپایدار) دست بکشد؟ عقل انسان مسلما چنین معامله ای را ترجیح میدهد...
معلق;782565 نوشت:
نمیتوان در آخرت جایی برای محسوسات فرض کرد و البته مراتب بهشت هم متناسب با مراتب لذت عقلی است
اگر بپذیرید که در آخرت انسان با جسم(متناسب با اخرت) محشور میشود، این جسم یک اقتضائاتی دارد و یکی از آنها لذات متناسب با اوست و اگر هیچ اقتضائی نداشته باشد که خلق آن عبث خواهد بود! مگر اینکه بگویید انسان در آخرت کاملا مجرد است، که این ادعا نیز با آیات و روایات در تهافت خواهد بود.
معلق;782565 نوشت:
اگر عالم آخرت عالم محسوسی بود..برای جزا دادن جسمانی نیازی به عقیده و عمل خوب نبود بلکه نیاز داشتن و کریم بودن خداوند کفایت میکرد که همه از آن بهره مند باشند حداقل اینکه عذاب نبینند و پاداش بندگان خوب هم همانهایی که کسی ندیده و نشنیده باشد
یعنی لازم می آمد که بین پاداش دادن و کریم و بخشنده بودن فرق گذاشت و همه را مشمول رحمت الهی دانست و حتی کفار را گرسنه و تشنه نگذاشت
به چه دلیل بین نعمت مادی و معنوی در اخرت فرق قائل میشوید؟
رحمت عامه خداوند همانطور که مفسرین فرموده اند در این دنیا شامل مسلم و کافر میشود ولی رحمت خاصه اش در اخرت اینچنین نیست. این مطلب ربطی به مادی و معنوی ندارد.
آیا می توان قریب به اتفاق آیات و روایات را مجاز یا استعاره دانست؟
منظورمون آیات مربوط به معاد است نه همه آیات
معاد همین آلآن هم معقول است نه محسوس کمااینکه حدیث داریم همین الآن هم بهشت و جهنم موجودند اگر توصیف عالم ورا ماده از باب تشبیه معقول به محسوس نیست پس دیگر این تشبیه کجا کاربرد دارد؟؟؟!!!
عامل;782651 نوشت:
اولا همه اعمال اینگونه نیستند، مثلا لذت جنسی حلال دارای اثری است که در برخی روایات وارد شده به ازای هر قطره غسل جنابت از لذت حلال یک حوری برای شخص خلق میشود.
باطن لذت جنسی آرامش و رفع مانع برای عبادت است یعنی باطن آن هم معنویت است نه جسمانیت
حوری اگر زن بود حاجت امام معصوم نبود که چنین چیزی از خدا بخواهد..امام سجاد فرموده خدایا از هر لذتی جز ذکر تو استغفار میکنم لذا همانطور که عرفا میگویند حور و دختران باکره همان نور چشم وعلم بکر است
عامل;782651 نوشت:
به چه دلیل بین نعمت مادی و معنوی در اخرت فرق قائل میشوید؟
نگاه کنید امام علی ع از دادن آب و غذا به قاتل خویش هم دریغ نکرد چطور انتظار دارید خدای علی دریغ کند ؟یعنی آخرت جسمانی باشد و ابن ملجم گرسنه و تشنه باشد ولی خدا اطعامش نکند!!!!
پس اونچه که باعث عذاب ابن ملجم هاست همان عدم انس با خدا و محروم شدن از محسوسات دنیاست و برای مومنین بلعکس
عامل;782651 نوشت:
ولی رحمت خاصه اش در اخرت اینچنین نیست.
اتفاقا همین جمله کاملا ناظر بر عدم جسمانیت عالم آخرت است
خداوند که بخیل نیست..هست؟
اونچه که باعث میشود رحمت خاصه اش در آخرت مختص مومنین باشد قابلیتی است که مومنین پیدا کرده اند..یعنی عشق و انس با معنویات..وگرنه قابلیت درک امور حسی را که حیوان هم دارد..ندارد؟ پس همونطور که در بالا هم گفتیم اونچه که باعث عذاب است محرومیت از معنویات است نه نداشتن قابلیت استفاده از محسوسات
لذا آخرت دار معنویات است و حرکت ما از ماده به معناست نه از ماده به ماده و معنا
حدود یک سوم آیات قرآن مربوط به معاد است و اگر شما تمام این آیات را مجاز بدانید در اصل حد اقل یک سوم قرآن را خلاف ظاهر دانسته اید و این خود خلاف ظاهر است!!! از طرفی در بحث معاد همه را مجاز میدانید...
معلق;782678 نوشت:
معاد همین آلآن هم معقول است نه محسوس کمااینکه حدیث داریم همین الآن هم بهشت و جهنم موجودند اگر توصیف عالم ورا ماده از باب تشبیه معقول به محسوس نیست پس دیگر این تشبیه کجا کاربرد دارد؟؟؟!!!
مسلما بسیاری از لذات و آلام آخرتی برای ما قابل درک نیست. و برخی آیات و روایات ناظر به همین مطلب است.
اما بحث در اینجاست که آیا میتوان گفت تمام آیات و روایات مجاز اند؟
یا برخی لذات روحانی محض و برخی به واسطه بدن متناسب با اخرت مورد ادراک روح قرار میگیرند.
معلق;782678 نوشت:
باطن لذت جنسی آرامش و رفع مانع برای عبادت است یعنی باطن آن هم معنویت است نه جسمانیت
حوری اگر زن بود حاجت امام معصوم نبود که چنین چیزی از خدا بخواهد..امام سجاد فرموده خدایا از هر لذتی جز ذکر تو استغفار میکنم لذا همانطور که عرفا میگویند حور و دختران باکره همان نور چشم وعلم بکر است
تمام لذات با روح ادراک میشوند، اما بحث اینجاست که آیا همگی بی واسطه ادارک میشوند یا برخی با واسطه بدن؟
مساله اینست که در آخرت انسان بدن خواهد داشت یا نه؟ اگر(طبق آیات و روایات) داشته باشد، امام(ع) هم چنین است. و بدن اقتضائات خود را دارد.
بنابراین با یک استبعاد که مبنای عقلی ندارد نمیتوان نتیجه گرفت که وجود ما در آخرت صرفا روحانی است.
معلق;782678 نوشت:
نگاه کنید امام علی ع از دادن آب و غذا به قاتل خویش هم دریغ نکرد چطور انتظار دارید خدای علی دریغ کند ؟یعنی آخرت جسمانی باشد و ابن ملجم گرسنه و تشنه باشد ولی خدا اطعامش نکند!!!!
دار دنیا با آخرت متفاوت است...
آخرت محل جزا و پاداش است، این عذاب و پاداش هم میتواند روحانی باشد و هم جسمانی. بنابراین دریغ رحمت روحانی و جسمانی مانعی ندارد. از طرفی خدایی که بنابر استدلال شما دریغ آب و نان نمیکند، چرا دریغ محبت کند؟!!! عدم قابلیت در هر دو نوع عذاب یا ثواب جاری است...
معلق;782678 نوشت:
اتفاقا همین جمله کاملا ناظر بر عدم جسمانیت عالم آخرت است
خداوند که بخیل نیست..هست؟
اونچه که باعث میشود رحمت خاصه اش در آخرت مختص مومنین باشد قابلیتی است که مومنین پیدا کرده اند..یعنی عشق و انس با معنویات..وگرنه قابلیت درک امور حسی را که حیوان هم دارد..ندارد؟ پس همونطور که در بالا هم گفتیم اونچه که باعث عذاب است محرومیت از معنویات است نه نداشتن قابلیت استفاده از محسوسات
لذا آخرت دار معنویات است و حرکت ما از ماده به معناست نه از ماده به ماده و معنا
در آخرت انسان گنه کار قابلیت دریافت نعمت روحی و جسمی را ندارد.
بدن اخروی انسان با ماده تفاوت دارد. سیر مسلما صعودی است. اما این به معنای انقطاع مطلق روح با بدن نیست.
از طرفی بدن اخروی مانع دریافت لذات روحانی صرف نیست.
حدود یک سوم آیات قرآن مربوط به معاد است و اگر شما تمام این آیات را مجاز بدانید در اصل حد اقل یک سوم قرآن را خلاف ظاهر دانسته اید و این خود خلاف ظاهر است!!! از طرفی در بحث معاد همه را مجاز میدانید...
کلم الناس علی قدر عقولهم...این از نهج البلاغه
در قرآن هم بارها آمده که ما برای شما مثال میزنیم اما جز راسخون نمیفهمند
عامل;789887 نوشت:
مساله اینست که در آخرت انسان بدن خواهد داشت یا نه
بازگشت انسان به سوی خداست آیا خدا بدن دارد؟ بله بدن عقلی دارد همانطور که خدا هم دست دارد اما در زبان استعاره
عامل;789887 نوشت:
دار دنیا با آخرت متفاوت است...
آخرت محل جزا و پاداش است، این عذاب و پاداش هم میتواند روحانی باشد و هم جسمانی. بنابراین دریغ رحمت روحانی و جسمانی مانعی ندارد. از طرفی خدایی که بنابر استدلال شما دریغ آب و نان نمیکند، چرا دریغ محبت کند؟!!! عدم قابلیت در هر دو نوع عذاب یا ثواب جاری است...
نوشته اصلی توسط معلق
دنیا با آخرت متفاوت است اما این چه ارتباطی با خدا دارد؟ خدا که همان خداست اینکه انسانها با امتحان از هم شناخته میشوند و نمره میگیرند حکمت است و حرفی در آن نیست اما اینکه ادمی در آخرت بدن داشته باشد و مدام این بدن بسوزد از آدمی تنگ نظر هم سر نمیزند چه برسد به خدا !!!
لذا اون چه که عقلا ثابت میشود عذاب اخروی صرفا از باب محرومیت معنوی است نه جسمی..چون جسم اگر باشد استحقاق دارد اگرچه کافر باشد...درست مثل دنیا
عامل;789887 نوشت:
در آخرت انسان گنه کار قابلیت دریافت نعمت روحی و جسمی را ندارد.
عقلی نیست این سخن
انسان و آدمی قابلیت چیزی را ندارد که بدست نیاورده باشد نه اینکه داشته باشد و به او ندهند
اگر اینطور بود بهشت هم جهنم میشد ولی از اونجایی که قابلیت درک مراتب بالا نیست لذا حسرتی هم نیست
بعنوان مثال کودک قابلیت درک لذت جنسی را ندارد ولی قابلیت درک بستنی را دارد...خب لذت جنسی به اون نمیدند اما بستنی رو دیگه چرا ندن؟؟!!!
لذا عذاب این کودک فقط یک فرض دارد...اینکه جایی برود که بسنتی نداشته باشد..این میشه عذاب این بچه چون با غیر بستنی انس نگرفت
کلم الناس علی قدر عقولهم...این از نهج البلاغه
در قرآن هم بارها آمده که ما برای شما مثال میزنیم اما جز راسخون نمیفهمند
این بیان شما جواب خلاف ظاهر بودن قسمت اعظمی از قرآن نبود...
ثانیا مثالهای قرآن روشن است و ربطی به بیان حالات قیامت و آخرت ندارد. لسان آیات قیامت بیان حقیقت است.
معلق;790635 نوشت:
بازگشت انسان به سوی خداست آیا خدا بدن دارد؟
از آنجایی که خداوند میفرماید: انا لله و انا الیه راجعون. پس ما از خداییم باید به این معنا باشد که خدا جسم دارد؟!!!
بازگشت به چه معنا است؟ ممکن است برای حساب و کتاب باشد و ...
انسان با بعد روحانی خود هم میتواند هم در این دنیا به خدا نزدیک شود و هم در آخرت و اینهم با آیه میسازد.
معلق;790635 نوشت:
اما اینکه ادمی در آخرت بدن داشته باشد و مدام این بدن بسوزد از آدمی تنگ نظر هم سر نمیزند چه برسد به خدا !!!
صرفا با یک استبعاد که نمیشود از ظاهر بخش اعظمی از قرآن دست کشید. لطفا دلیل عقلی(شرعی که ندارید) بیاورید.
چطور با عذاب روحی می سازد ولی عذاب جسمی نه؟!!!
هر توجیهی در مورد روح بکنید در مورد جسم هم میشود کرد...
بنده خود را به جایی رسانده که مستحق این عذاب شده است.
معلق;790635 نوشت:
لذا اون چه که عقلا ثابت میشود عذاب اخروی صرفا از باب محرومیت معنوی است نه جسمی.
چطور ثابت میشود؟
البته احتمال اینکه ما هیچ درکی از لذت و الم اخروی نداشته باشیم، وجود دارد...اما باید با دلیل ثابت شود.
چرا که روح انسان چندین سال با این بدن خو گرفته و در برزخ هم بدن برزخی خواهد داشت و در قیامت هم با بدن محشور خواهد شد...این مطلب مورد تایید بزرگانی چون صدرا و علامه طباطبایی و دیگران است حالا اگه شما دلیلی محکم که یارای مقابله با این ظواهر و ادله فلسفی را داشته باشد، دارید بیان بفرمایید.
پیشاپیش ممنون از مشارکت شما ...
بازگشت به چه معنا است؟ ممکن است برای حساب و کتاب باشد و ...
روشن است یعنی همه چیز به همانجایی برمیگردند که اول بار آمده اند
عامل;790762 نوشت:
البته احتمال اینکه ما هیچ درکی از لذت و الم اخروی نداشته باشیم، وجود دارد...اما باید با دلیل ثابت شود.
چرا که روح انسان چندین سال با این بدن خو گرفته و در برزخ هم بدن برزخی خواهد داشت و در قیامت هم با بدن محشور خواهد شد...این مطلب مورد تایید بزرگانی چون صدرا و علامه طباطبایی و دیگران است حالا اگه شما دلیلی محکم که یارای مقابله با این ظواهر و ادله فلسفی را داشته باشد، دارید بیان بفرمایید.
پیشاپیش ممنون از مشارکت شما ...
اولا امثال ملاصدرا معاد جسمانی را ثابت نکرده اند بلکه مفهوم جدیدی از جسم برای خود ابداع کرده اند شاید بدن برزخی را بتوان تحت مفهوم جسم دراورد (که اونهم خیلی از علما قبول ندارند)ولی دیگر بدن عقلی حقیقتا استعاره ایی بیش نیست..
حقیقت آن است که ابن سینا گفته...اینکه معاد جسمانی اثبات عقلی ندارد
و اما دلیل اینکه ما جز در زبان استعاره درکی از آخرت نداریم این است که اگر آخرت و نعمت های آن جسمانی بود نیاری به گذر از برزخ ها و معطلی در مواقف نبود..نعمتی که یک ذره آلودگی مانع از داشتن آن است قطعا سیب و گلابی نیست با یک نگاه ساده به بهشت و جهنم در میابیم که زبان آن زبان اقناع و تشویق و بیم دادن است نه شرح واقعیت معاد کمااینکه در گوشه کنار هم به این که نعمت بهشت در درک نمی آید اشاره شده
اصلا اگر مخاطب این آیات همه مردم دنیا هستند..توصیف بهشت برای اروپایی ها چه جاذبه ایی دارد؟
شخصی از معصوم سوال کرد آیا شترم در بهشت هست ؟ فرموده بودند بلی هست
تمام توصیف هایی که از بهشت داریم مخصوصا در روایات..در جواب سوالات بوده نه پیش از سوالات..لذا به خوبی روشن است که جنبه اقناعی داشته
در حالی که اگر قابل توصیف بود قبل از سوالات توصیف میشد بعنوان مثال بیان میشد که چگونه آخرت جسمانی است ولی رشد عملی نیست؟یا چگونه تکلیف نیست؟ ما هر تصوری که میکنیم خالی از تجربه دنیا نیست ..دنیایی که دنیای تکلیف و تزاحم است و این خود بهترین دلیل بر عدم درک آخرت است
عامل;790762 نوشت:
هر توجیهی در مورد روح بکنید در مورد جسم هم میشود کرد...
بنده خود را به جایی رسانده که مستحق این عذاب شده است.
توجیه عذاب روحی این است که از محسوسات جدا شده و با چیز دیگر انس ندارد و این یعنی عذاب
اما جسم را چطور شما میخواهید توجیه کنید؟ کافر میگه گشنمه خدا میگه نمیدم؟؟!! یعنی مومن به خاطر شکم خدارو پرستید که اگه خدا کافرو اطعام کرد نارحت بشه!!!
سلام علیکم با عرض پوزش از اینکه مدتي اين مثنوي تاخير شد...
معلق;790826 نوشت:
روشن است یعنی همه چیز به همانجایی برمیگردند که اول بار آمده اند
آیه انا لله و انا الیه راجعون مانند تیغ دو لب است. اگر بگویید رجوع باید روحانی باشد، پس ابتداء هم باید روحانی باشد در حالی که جسمانیه الحدوث بودن انسان روشن است.
پس با این آیه به معاد روحانی نمیشود استدلال کرد.
معلق;790826 نوشت:
حقیقت آن است که ابن سینا گفته...اینکه معاد جسمانی اثبات عقلی ندارد
همین ابن سینا در مقابل متون و نصوص دینی توقف میکند، پس معلوم است او هم از آیات و روایات حقیقت بودن آنها را فهمیده نه مجاز و استعاره بودنش را، در غیر اینصورت آیات و روایات را توجیه میکرد.
بنابراین حتی اگر از نظر عقلی معاد جسمانی ثابت نشود، از نظر شرعی ثابت است.
معلق;790826 نوشت:
و اما دلیل اینکه ما جز در زبان استعاره درکی از آخرت نداریم این است که اگر آخرت و نعمت های آن جسمانی بود نیاری به گذر از برزخ ها و معطلی در مواقف نبود..نعمتی که یک ذره آلودگی مانع از داشتن آن است قطعا سیب و گلابی نیست با یک نگاه ساده به بهشت و جهنم در میابیم که زبان آن زبان اقناع و تشویق و بیم دادن است نه شرح واقعیت معاد کمااینکه در گوشه کنار هم به این که نعمت بهشت در درک نمی آید اشاره شده
مدرک لذت و الم روح انسان است اما بحث در اینجاست که واسطه و دلیل این لذت چیست؟
گاهی این لذات به واسطه نعمات جسمانی است و گاهی بدون واسطه انست.
انسانهایی که وارد بهشت میشوند دارای مراتب متفاوت اند، برخی ممکن است اصلا توجهی به حور و قصور نداشته باشند و برخی مشغول به همین نعمات باشند.
معلق;790826 نوشت:
اصلا اگر مخاطب این آیات همه مردم دنیا هستند..توصیف بهشت برای اروپایی ها چه جاذبه ایی دارد؟
به نظر شما توصیفاتی که در مورد حوری و قصر های آخرتی شده در اروپا پیدا میشود؟!!!
شراب طهور معرفت زا و همنشینی با مقربان الهی چطور؟
و...
معلق;790826 نوشت:
تمام توصیف هایی که از بهشت داریم مخصوصا در روایات..در جواب سوالات بوده نه پیش از سوالات..لذا به خوبی روشن است که جنبه اقناعی داشته
قسمت عمده ای از قرآن و بسیاری از روایات ابتدائا شروع به توصیف بهشت و جهنم کرده اند.
البته برخی هم در پاسخ به سوالات مطرح شده است.
معلق;790826 نوشت:
ما هر تصوری که میکنیم خالی از تجربه دنیا نیست ..دنیایی که دنیای تکلیف و تزاحم است
و این خود بهترین دلیل بر عدم درک آخرت است
حق با شماست که ما درک صحیحی از آخرت نداریم. اما به این معنا هم نیست که هیچ درکی نمیتوانیم داشته باشیم.
معلق;790826 نوشت:
توجیه عذاب روحی این است که از محسوسات جدا شده و با چیز دیگر انس ندارد و این یعنی عذاب
اما جسم را چطور شما میخواهید توجیه کنید؟ کافر میگه گشنمه خدا میگه نمیدم؟؟!! یعنی مومن به خاطر شکم خدارو پرستید که اگه خدا کافرو اطعام کرد نارحت بشه!!!
قبلا عرض شد که جسم واسطه درک لذت و الم است.
چرا خدا در قران نفرمود مثلا عذاب فرعون اینست که ملک و اموال او را میگیریم و همین بهترین عذاب اوست؟
سلب محسوسات حد اقل عذاب است نه عذاب موافات.
مومن به خاطر شهوات و امیال خدا را نمیپرستد، اما یک قسمتی از پاداش او میتواند ارضا کننده امیال جسمانی او باشد والبته قسمت عمده قرب الهی و لذت معنویست.
در پناه حق باشید...
در باره اینکه، اعمال انسانی چگونه متبدل به اشکال مختلف عذاب، خواهد شد دو نظریه عمده وجود دارد:
الف)عذاب، تجسم و صورت فعل و لوازم نفسانی است.
ب)عذاب، صورت ملکوتی و باطنی اعمال دنیوی است.
منظور از نظریه اول، این است که انسان در دنیا با انجام هر فعلی، چه حسن و چه قبیح، در صقع نفس وی که جوهر مجرد و فعالی است، اثر و خاصیت آن فعل، پدید میآید، که این اثر و هیئت موجود در نفس، ابتداء به صورت حال و موقت و قابل زوال و عدم است.اما با تکرار و مداومت، اثر و هیئت آن، در نفس انسانی، به صورت ملکه و خاصیت پایدار، ماندگار میشود، و گاهی، اثر آن، از صورت ملکه بودن خارج و مبدل به صورت جوهره ثانویه غیر قابل زوال میگردد.
این صور و هیئات رذیله نفس، با توجه به نوع رذیله بودن آنها، مبدل به اقسام عذاب و کیفر میشود، که در عالم آخرت نفس، با مشاهده و ادراک آنها-که در حقیقت فعل خود نفس است- معذّب و متألّم خواهد شد.
اما نظریه دوم:مراد قائلین آن، این است که برای هر عمل دنیوی انسان دو شکل وجود دارد:صورت اول، صورت ظاهری عمل است، مانند:غیبت کردن، خوردن مال یتیم و یا نماز خواندن و روزه گرفتن.صورت دیگر، چهره واقعی و ملکوتی اعمال است که فعلا دیدگان ما از آنها نهان است. مثلا، صورت واقعی غیبت، خوردن جسد میّت است.صورت واقعی اکل مال الیتیم، خوردن آتش است.صورت واقعی روزه، سپهر از آتش جهنم است و غیره.
انسانهای والا و کملی وجود دارند که میتوانند با تهذیب نفس خود موفق به رؤیت صور واقعی و ملکوتی اعمال انسانی بشوند که در این باره، روایات مختلفی وارد شده است.
[="Arial"][="Blue"]اتحاد انسان با عقيده، خلق و عمل
قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: (وقودها النّاس)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود بهشتي روح و ريحان بهشت است: (فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم)[1] و نيازي به تقدير و مجاز در كلمه نيست و البته اين معنا مؤيَّد به برهان عقلي است؛ زيرا جنّت از آنِ صاحب جنّت و مقام از آنِ صاحب مقام است. روح و ريحان شدن وصفي است كه در اختيار صاحب وصف است. همان طور كه عقيده در اختيار صاحب عقيده است، عمل و خلق نيز در اختيار صاحب عمل و خلق است. حديث «أنا مدينة الحكمة وهي الجنّة وأنت يا علي بابها»[2] در اين زمينه قابل توجه است.
بنابراين، همان طور كه انسان باعقيده متحد است با خُلق و عمل نيز متحد است؛ زيرا موضوع و محمول، در محور محمول نه در خصوص مقام ذات موضوع با هم اتحاد دارد؛ مثلاً، وقتي گفته ميشود: «زيد مؤمن است»، «زيد عادل است» و «زيد نمازگزار است»، هر سه محمول با زيد كه موضوع است اتحاد مصداقي دارد؛ گرچه در اوّلي با مرحله عقيده و در دومي با مرحله خلق و در سومي با مرحله عمل او متحد است و در همه آنها پيوند حقيقي موجود است و اين اسناد و پيوند بر خلاف پيوندهاي اعتباري است و تعيين مدار اتحاد همان طور كه اشاره شد بر عهده محمول است، نه موضوع كه ميان موضوع و محمول به اعتبار ارتباط برقرار است.
البته انسان اگر محجوب و مشغول نباشد، لذّت و يا درد همه آنچه را كه در دنيا به آنها معتقد يا متخلق است و يا آنها را انجام ميدهد، ادراك ميكند. ائمه(عليهمالسلام) و شاگردان خاص آنها چنان از عبادت لذّت ميبردند كه هرگز نميخواستند عبادتشان پايان پذيرد و ميگفتند: «اگر همه عمر دنيا يك شب بود همه را به سجده يا ركوع سپري ميكرديم و اين رفع حجاب براي كافران در دنيا ميسّر نيست، مگر هنگام قبض روح؛ ولي براي مؤمنان رفع حجاب در دنيا ممكن است و اگر عدّهاي لذّت اعتقادات صحيح، اخلاق خوب و اعمال صالح را ادراك نميكنند بر اثر اشتغال فراوانِ آنان به اموري دنيوي است. امام سجاد(عليهالسلام) ميفرمايد: «وأنّ الراحل إليك قريب المسافة وأنّك لا تحتجب عن خلقك إلاّ أن تحجبهم الأعمال دونك».
[تسنيم، جلد 2 - صفحه 485]
[/HR][1] ـ سوره واقعه، آيات 88 ـ 89.
[2] ـ بحار، ج 40، ص 201. [/]
از اين آيه استفاده مى شود كه اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود، يك چهره واقعى نيز دارد كه در اين جهان از نظر ما پنهان است اما اين چهره هاى درونى در جهان ديگر ظاهر مى شوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشكيل مى دهند.
[/COLOR][/B][/SIZE]
سلام
سوال این است که بر چه اساسی هر عملی یک چهره درونی دارد و اون چهره درونی پاداش و جزاست؟
آیا رفتار حیوانات ، کودکان و مجانین هم چهره باطنی دارد؟
به نظر می آید که جزا و پاداش از نتایج و تبعات عملی است که ما واقف بر خوب و بد بودن آن هستیم
در غیر اینصورت بعنوان مثال لازم می آید یک فرد دیوانه هم به خاطر بی نمازی برود جهنم
و مسله بعدی اینکه به نظر من جزا عین عمل نیست
بعنوان مثال اونچه که عینا در قبال اعمال نیک دریافت میشود یک احساس معنوی است نه لذت بهشتی که وعده داده شده
جوانمردی هم لذت داره اما معادل لذات وعده داده شده در بهشت نیست
پس از این منظر هم که نگاه کنیم اعمال ما به خودی خود پاداش و جزا نیستند..نه ظاهرشان و نه باطنشان
سوال این است که بر چه اساسی هر عملی یک چهره درونی دارد و ......... [/HR][=times new roman]
با سلام
با توجه به این که حجیت ظواهر آیات و روایات تا وقتی که دلیلی عقلی بر خلاف آن ها نباشد امریست مورد قبول، جواب سؤال فوق را می توان از ظهور بسیاری از آیات و روایات بدست آورد. ظهور بسیاری از ادله نقلی یعنی آیات و روایات، دلالت بر این دارد که اعمال، اخلاق و ملکات خوب و بد انسانها دارای چهره باطنی و ملکوتی است، مثلا آیه 10 سوره نساء که می فرماید:
[="] «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً» [=times new roman]ظهور در این دارد که باطن خوردن مال یتیم از روی ظلم و ستم، چیزی جز خوردن آتش نخواهد بود. ظاهر عمل دنیائی چنین شخصی لذت بردن از خوردن مال یتیم است اما باطن و ملکوت آن آتش و عذاب خواهد بود که البته ظرف ظهور آن در عوالم پس از مرگ می باشد .
روایات وارد شده در این امر نیز بسیار بوده که به عنوان نمونه به بخشی از یک روایت اشاره می شود . در این روایت امام صادق علیه السلام فرموده اند وقتی انسان مؤمن می میرد به همراه او شش صورت وارد قبر او شده و او را همراهی میکنند. متن بخشی از این روایت چنین است . [="][=arial narrow][="][=arial narrow]
[="][="][="]فَأَبْهَاهُنَّ [="]صُورَةً [="]وَ أَحْسَنُهُنَّ وَجْهاً وَ أَطْيَبُهُنَّ رِيحاً وَ أَهْيَأُهُنَّ [="]هَيْئَةً [="]عِنْدَ رَأْسِهِ ........... [="][="]قَالَ فَتَقُولُ الَّتِي بَيْنَ يَدَيْهِ أَنَا [="]الصَّلَاةُ[="] وَ تَقُولُ الَّتِي مِنْ خَلْفِهِ أَنَا [="]الزَّكَاةُ [="]وَ تَقُولُ الَّتِي عَنْ يَمِينِهِ أَنَا الصِّيَامُ وَ تَقُولُ الَّتِي عَنْ يَسَارِهِ أَنَا الْحَجُّ وَ تَقُولُ عِنْدَ رِجْلَيْهِ أَنَا بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِينَ فَيَقُلْنَ لَهَا مَنْ أَنْتِ فَأَنْتِ أَحْسَنُنَا [="]صُورَةً [="]وَ أَطْيَبُنَا رِيحاً وَ أَهْيَأُنَا [="]هَيْئَةً [="]فَتَقُولُ أَنَا [="]الْوَلَايَةُ[="] لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد". ([="]مصادقة[="] الاخوان، ص 66[="] [="][="]) [=times new roman]این روایت تصریح دارد که اعمالی همچون نماز، زکات، روزه، حج، نیکی به دیگران و ولایت و دوستی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، چهره ای ملکوتی دارند و انسان مؤمن را در عوالم پس از مرگ همراهی می کنند.بدیهیست که صور باطنی منحصر در اعمال شمرده شده نمی باشد بلکه تمامی اعمال مشمول این امر خواهند بود. بنابر این بخوبی می توان بر اساس ظهور بسیاری از آیات و روایات قائل شد که اعمال ما دارای چهره ای درونی و ملکوتی بوده و تا وقتی که دلیلی عقلی و برهانی یقینی بر خلاف اینگونه ظواهر اقامه نگردیده، ظواهر آن ها حجیت داشته و ما نمی توانیم از ظاهر آن ها دست برداریم.
سلام این جمله را نسبی قبول دارم...!
خداوند در قیامت به گونه ای رحمت و بخشش دارد که شیطان در کرم و بخشش خداوند طمع می کند99درصد رحم و عطوفت خداوند مخصوص آن دنیا و یک درصد مخصوص این سرای فانی است
:ok::Gol:
سلام علیکم و رحمه الله
استاد توضیحات شما خیلی عالی بود . با نقلی جامع
ظاهرا
انتقام در اینجا بمعنی اراده الهی بر تجسم اعمال با ماهیتی جسمانی و علت تامه تحقق آن است بر ماهیت جسمانی متصف عدم ناپذیر و وجودی بمقتضای آن.
یعنی فی المثل اگر کسی به غیبت مبتلا باشد و از آن توبه نکند جسم برادر مرده خود را خورده , این گوشت برادر مرده عینیت می یابد و شخص بواسطه تمایل ابتلا و عدم اختیار در آن روز این کار را انجام خواهد داد .
اللهم اسئلک الامان یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و لا ینفع مال و لا بنون
من شنیدم تجسم اعمال برای انجام دهنده طوری هست که انگار همان لحظه داره اون کار رو انجام میده
سلام
رحمت خداوند بسیار زیاد است اما به شرطی که ما قابلیت خود را از دست ندهیم...
در مثال مذکور دکتر مثلا میگوید خوردن غذای چرب برای بیمار قلبی مضر است، اگر بیمار گوش نداد و مرتب غذای چرب خورد و ناگهان قلبش از حرکت ایستاد، در این فرض دکتر ظلمی به بیمار نکرده بلکه مرگ او فقط مستند به خود بیمار است و بس!
از منبع فیض الهی مانعی وجود ندارد بلکه گاهی انسانها خود مانع رسیدن فیض به خود میشوند...
عن أبي عبد الله ع قال إذا كان يوم القيامة دفع إلى الإنسان كتابه، ثم قيل له اقرأه- قلت: فيعرف ما فيه فقال: إنه يذكره- فما من لحظة و لا كلمة، و لا نقل قدم، و لا شيء فعله إلا ذكره، كأنه فعله تلك الساعة فلذلك قالوا «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ- لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها».
(تفسير العياشي / ج2 / 328 / [سورة الكهف(18): آية 49] ..... ص : 328)
ترجمه: امام صادق(ع) فرمود: نامه اعمال انسان را که به او میدهند میگویند بخوان، پس به گونه ای اعمال خود را به یاد می آورد... که گویی همان لحظه انجام داده است، به همین دلیل خداوند میفرماید:«يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ- لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها».
سلام
در شکل گیری عمل خوب یا بد چند عامل دخیل اند:
عقل
اختیار و اراده
نیت
قدرت
و ...
در بین این موارد نیت انسان نقشی کلیدی دارد که میتواند دو عمل به ظاهر یکسان را دارای دو حکم کاملا متفاوت کند.(مثل نماز قربه الی الله و نماز ریایی) و همانطور که اشاره کردید اختیار هم در تجسم عمل موثر است یعنی اگر کسی با اجبار کار ناشایستی رو انجام داد، این عمل به صورت بد تجسم پیدا نخواهد کرد.
گروه هشتم:
آياتي كه مفاد آنها اين است كه عمل، ظاهري دارد و باطني. در آياتِ اين دسته، زمينه تجسم اعمال نمايان ميشود؛ مانند آيه شريفه:
حضرت ایت الله جوادی آملی در این رابطه میفرماید:
قرآن كريم افزون بر اينكه خود انسان را وقود و آتشگيره جهنّم، و ستمكاران را مواد سوخت و سوز دوزخ قلمداد كرده و نيز خصوص برخي گناهان، مانند تصرّف ظالمانه در مال يتيم را آتش ناميده، به دلالت برخي آيات، عموم گناهان را آتش معرّفي كرده و با اشاره به اين نكته كه هر دستور و كار خلاف فرمان خداي سبحان آتش است ميفرمايد: زمامداران كفر، مردم را به آتش دعوت ميكنند: وجَعَلناهُم أئِمَّةً يَدعونَ إلَي النّارِ ويَومَ القِيامَةِ لايُنصَرون(سوره قصص، آيه 41).
حاصل اينكه همه گناهان، آتش است و در قيامت اين آتشها ظهور ميكند؛ نه اينكه به دنبال گناه، آتش حادث شود. مؤيّد اين معنا افزون بر آياتي كه ميفرمايد: تبهكاران، وَقود و حَطَب دوزخاند، يعني آتش از درون آنها زبانه ميكشد، حديثي است كه طبق آن اميرمؤمنان(عليهالسلام) با ارائه عيني جهش آتش از درون سنگي سرد، به شبههاي در اينباره پاسخ عملي دادهاند.
(تسنيم، جلد 8صفحه 367)
صاحب تفسیر نمونه نیز در این باره مینویسد:
چهره باطنى اعمال ما!
در آغاز اين سوره تعبير شديدى پيرامون تصرفهاى ناروا در اموال يتيمان ديده مى شود كه صريحترين آنها آيه مورد بحث است. مىگويد: «كسانى كه اموال يتيمان را به ناحق تصرف مى كنند (در حقيقت) در شكمشان تنها آتش مى خورند» (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً).
سپس در پايان آيه مى گويد: علاوه بر اين كه آنها در همين جهان در واقع آتش مى خورند «به زودى در جهان ديگر داخل در آتش برافروخته اى مى شوند» كه آنها را به شدت مى سوزاند (وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً).
از اين آيه استفاده مى شود كه اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود، يك چهره واقعى نيز دارد كه در اين جهان از نظر ما پنهان است اما اين چهره هاى درونى در جهان ديگر ظاهر مى شوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشكيل مى دهند.
(برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 378)
[="Arial"][="Black"]سلام
تایپک خوبی بود
تشکر[/]
گروه نهم:
آياتي كه دلالت ميكند اگر ستم و گناه كه آتش است، براي كسي عادت و ملكه شد او خودْ مواد سوخت و سوز دوزخ ميگردد، مانند:
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می فرماید:
خداوند در آيه مورد بحث تصريح كرده: به اينكه آتشگيرانه دوزخ، انسانهايند، كه خود بايد در آن بسوزند، پس انسانها هم آتشگيرانه اند، و هم هيزم آن، و اين معنا در آيه: ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ(سوره مؤمن آيه 72) نيز آمده، چون مى فرمايد: سپس در آتش افروخته مى شوند، و همچنين آيه: نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ، الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ؛ ترجمه: آتش افروخته كه از دلها سر مى زند. پس معلوم ميشود كه انسان در آتشى معذب مى شود، كه خودش افروخته، و اين جمله كه مورد بحث ما است، نظير جمله ايست كه قرآن كريم در باره بهشتيان فرموده، و آن اينست: كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً، قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ، وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً، ترجمه: از ميوههاى بهشت بهر رزقى كه مى رسند، ميگويند اين همان است كه قبلا هم روزيمان شد و آنچه را كه بايشان داده مي شود شبيه با توشهاى مى يابند، كه از دنيا با خود برده اند.
چه، هم از جمله مورد بحث و هم از اين آيه بر مى آيد: آدمى در جهان ديگر، جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده چيزى ندارد، هم چنان كه از رسول خدا (ص) هم روايت شده كه فرمود: (همانطور كه زندگى مى كنيد، ميميريد، و همانطور كه ميميريد، مبعوث مي شويد).
علامه جوادی آملی نیز در همین راستا می فرماید:
انسان خودش آتش برميافروزد؛ چنانكه در آيه محلّ بحث يا آيه (أولئك هم وقود النّار) آمده است و خودش نيز هيزم است و در آن آتش مسجور، يعني مشتعل ميشود: (وأمّا القاسطون فكانوا لجهنّم حطباً)، (إذ الأغلال في أعناقهم والسلاسل يُسْحَبون في الحميم ثمّ في النّار يُسْجَرون). بنابراين، راهي براي فرار از عذاب ندارد؛ زيرا اگر هيزمي جداي از انسان باشد و انسان را با آن بسوزانند احتمال فرار از آن هست و در صورت سوختن نيز تنها جسم او را ميسوزاند، نه روح را. امّا اگر خود انسان شعلهور شود راه گريز از عذاب ندارد؛ بلكه هم جسمش ميسوزد: (كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها) و هم روح او گداخته ميشود: (نار الله الموقدة الّتي تطّلع علي الأفئدة).
[تسنيم، جلد 2 - صفحه 448]
مرور آیات مربوط به تجسم اعمال:
گروه اول:
الف) آياتي كه بر اصلِ بودن عمل، (اعم از خير يا شر، كوچك يا بزرگ) و اينكه انسان در قيامت متن عمل خويش را ميبيند، دلالت دارد؛ مانند:
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (آل عمران/30)
ب) آياتي كه بر اصلِ بودن عمل، (اعم از خير يا شر، كوچك يا بزرگ) و اينكه انسان در قيامت متن عمل خويش را ميبيند، دلالت دارد؛ مانند:
وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً (کهف/49)
ج) آياتي كه بر اصلِ بودن عمل، (اعم از خير يا شر، كوچك يا بزرگ) و اينكه انسان در قيامت متن عمل خويش را ميبيند، دلالت دارد؛ مانند:
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (7) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (زلزال/8)
گروه دوم:
آياتي كه علاوه بر بيان اصل حضور عمل، كه در گروه اول بازگو شد، بين خير و شر فرق گذاشته و جايگاه يافت شدن آن را نيز مشخص كرده و چنين ميفرمايد: عمل خير، عند الله است.
وما تُقَدِّموا لأنفُسِكُم مِن خَيرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللّهِ إنَّ اللّهَ بِما تَعمَلونَ بَصير
گروه سوم:
آيات دالّ بر اينكه انسان، عمل را به همراه خويش دارد و آنچه را به همراه خود احضار كرده ميفهمد؛ مانند:
عَلِمَت نَفسٌ ما أحضَرَت(تکویر/14)
گروه چهارم:
آياتي كه دلالت ميكند عمل انسان بطور تمام و کمال(توفیه) به او اِعطا خواهد شد؛ مانند:
وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون (نحل/111)
گروه پنجم:
آياتی که بیان میکند در قيامت، انسانْ عين اعمال گذشته خويش را تجربه كرده و آنها را ميآزمايد و مزه آن را ميچشد؛ مانند:
هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَت(یونس/30)
گروه ششم:
آياتي كه دلالت ميكند جزاء، نفس كار و متن عمل است و جز آن چيز ديگري نيست؛ مانند:
فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (یس/54)
گروه هفتم:
آياتی که دلالت بر كيفيّت و چگونگي ارائه عمل به انسان میکند؛ مانند:
كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِم(بقره/167)
گروه هشتم:
آياتي كه مفاد آنها اين است كه عمل، ظاهري دارد و باطني. در آياتِ اين دسته، زمينه تجسم اعمال نمايان ميشود؛ مانند آيه شريفه:
إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً (نساء/10)
گروه نهم:
آياتي كه دلالت ميكند اگر ستم و گناه كه آتش است، براي كسي عادت و ملكه شد او خودْ مواد سوخت و سوز دوزخ ميگردد، مانند:
فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ (بقره/24)
پس از بررسی اجمالی ایات تجسم اعمال ان شاء الله به تاثیرات این نوع تفکر در زندگی و آخرت انسان و همچنین نظرات علماء در مورد این نظریه خواهیم پرداخت.
در مورد تاثیرات این تفکر منتظر نظرات دوستان بزرگوار هستیم...
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان شیعه و مذهبی اسک دین
بنابر آموزه تجسم اعمال، ثواب و عقابِ اعمال خوب یا بد انسانها چیزی جز آن اعمال نیست و میان اعمال انسانها و عواقب آنها رابطه تکوینی برقرار است و عامل عذاب دهنده خارجی در کار نیست؛ مثلاً اگر در برابر گناهی آتش دوزخ وعده داده شده، آن آتش چیزی جدا از آن گناه نیست، بلکه حقیقت آن است که تمثل پیدا میکند و به شکل آتش نمایان میگردد.
هر کرداری که انسان انجام میدهد، خواه خوب باشد و خواه بد، یک صورت دنیوی دارد و یک صورت اخروی که هماکنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتی که در آن رخ میدهد، شکل کنونی و دنیوی خود را از دست داده، با واقعیت اخروی خود جلوه میکند، و موجب لذت و شادمانی، و یا آزار و اندوه میگردد.
در کنار بحث تجسم اعمال، مسئله تجسم «نیتها» یا «ملکات نفسانی» نیز مطرح است و مقصود این است که صورت حقیقی انسان بستگی به همان نیتها، خصلتها و ملکات نفسانی او دارد، و براین اساس، اگر چه انسانها از نظر صورت ظاهری یکسانند، ولی از نظر صورت باطنی یعنی خصلتها و ملکات، انواع یا اصناف گوناگونی دارد.
در اشاره به تجسّم اعمال
بدان كه از بديهيّات مذهب شيعه و حكماء الهيّه ثبوت تجسّم اعمال است و آيات متكثّره مثل يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً 66 (آل عمران) و مثل لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ 67 (ابراهيم) و آيات بسيار است. و اخبار متواتره بر اين مطلب شاهد است مثل احاديث حالت احتضار كه از براى محتضر ممثّل مى شود مال او و اهل او و عمل او و اگر عمل نيك باشد به صورت نيكو و اگر بد باشد به صورت بد ظاهر مى شود و با هر سه خطاب مى كند و جواب مى شنود، و مثل احاديث قبر كه چند عمل نيك، هر يك به صورتى ظاهر مى شوند و يك طرف او را مى گيرند و ولايت اهل بيت از همه بهتر و بالاى سر او را مى گيرد و او را از هولها نجات مى دهد، چنانچه پيش ذكر كرديم و در حق اليقين مجلسى (قدس سره) نيز ذكر شده.
(كاشف الأسرار، ج2، ص: 562)
سلام
تاپیک خوبی هست، سوالی داشتم : تجسم پوشش چادر در اون دنیا چگونه هست ؟ منظورم این هست وقتی دختری در این دنیا با پوشش چادر رفت و آمد می کند در اون دنیا این پوشش به چه شکلی ظاهر می شود ؟
ممنون.
با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیز
این سؤال به ذهن میرسد که آیا حجاب مخصوص این دنیا است و یا در بهشت هم این پوشش و حجاب مطرح است. آیا شخصی میتواند یکی از خواستههایش در بهشت بیحجابی و بیعفتی باشد؟ضمن اینکه باید توجه داشت در مورد پوشش زنان بهشتی، در قرآن به اصل پوشش بهشتیان و لباسهای زیبا و با شکوه آنها اشاره شده، اما اینکه چگونه است و روابط مردان و زنان چگونه میباشد، دقیقا برای ما مشخص نیست؛
مسلّم است در بهشت تکلیفی وجود ندارد و افراد مکلف به انجام دستورات دینی نیستند، در نتیجه «بایدی» در کار نیست. از طرف دیگر زمینه و بستر و میل به انجام گناه و کاری که برخلاف عقل و فطرت است، هم وجود ندارد.
به علاوه زمینه ارتباط با دیگران بدون میل خود فرد وجود ندارد. طبق دیدگاه بزرگان هرکس در بهشت در بهشت خاص خود (که عرض آن از آسمان و زمین بیشتر است) ساکن است. در مملکت با شکوه و بی نظیر خود به سر میبرد؛ بنا بر این در حالت عادی و در برابر خدمتگزاران و همسران و فرزندان خود نیازی به پوشش و حجاب برای زنان بهشتی وجود ندارد.
البته برای بهشتیان زمینه ارتباط و آمد و شد با دیگر بهشتیان وجود دارد، ولی چنان که گفته شد توضیح بسیاری در خصوص کیفیت پوشش بهشتیان وجود ندارد؛ اما به طور کلی میتوان گفت: احکام اسلام، اعم از حرمت و وجوب بر اساس مصالح و مفاسد واقعی بنا نهاده شده است. قرآن در مورد حرام و حلالها به طور کلی میفرماید: «خدا پاکیزهها را برای آنان حلال و ناپاکیها را برای آنان حرام میکند»
سلام . ببخشید که شاید سولاتم خیلی مربوط به بحث نیست .
گناهی که با توبه بخشیده میشه چه طوری است کلا تمام اثار دنیوی و اخروی ان پاک میشه ؟ یا به نوع گناه بستگی داره ؟
حالا ما که نمی دانیم این توبه ای که کردیم مقبول حق تعالی بوده یا نه ؟ اگر تالمی ببینیم باید بگذاریم روی حساب بخشش گناه ؟ به عبارتی با کفاره گناه اثر گناه پاک میشه یا تقلیل پیدا می کنه ؟
جزاکم الله خیرا روایتی بسیار زیبا در تفسیر برهان ذیل ایه شریفه مطرحه رجوع فزمائید
روایتی که در ذهنم هست اینکه بنده عمل را جوری می بیند کان(مثل اینکه ) الان انجام داده برهان رو دیدم نبود انشالله پیدا کرده میارم
سلام
با توبه مسلما آثار اخروی برداشته شده و بلکه توبه باعث تبدیل سیئات به حسنات میشود:إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (فرقان/70)؛ مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى هايشان را به خوبىها تبديل مى كند و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. امام سجاد(ع) با تاسی به این آیه میفرماید: يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.(صحیفه سجادیه، دعای دوم، ص36) با این تفاوت که حضرت(ع) علاوه بر تبدیل سیئات به حسنات، میفرماید خداوند این حسنات را چند برابر هم میکند! از طرفی علامه طباطبایی اثر توبه را تغییر نیت و باطن عمل میداند و توبه عمل را به تبع نیت پاک و صالح میگرداند:
اگر فرض كنيم چنين ذاتى از راه توبه و ايمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طيب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد و آن ذات مبدل به ذاتى گشت كه هيچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه اين تبدل اين است كه آثارى هم كه در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بوديم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود كه با نفس سعيد و طيب و طاهر مناسب باشد و آن اين است كه: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگيرد. (ترجمه الميزان، ج15، ص: 337)
اگر توبه خالصانه باشه، یعنی فرد دیگه قصد رجوع به گناه رو نداشته باشه(در هنگام توبه قصد نداشته باشه، اما ممکنه بعدا بر اثر غفلت مرتکب بشه) و اگر این گناه بار مالی و یا آبرویی و معنوی برای شخص دیگه ای داشته رو جبران کنه، ان شا الله مقبول میشه.
مصائب زندگی ممکنه بر اثر گناه(بدون توبه و پشیمانی) و یا امتحان مومن باشه و بطور قطع نمیتوان گفت بر اثر فلان گناه یا ... است.
علاوه بر این مطالب مراجعه کنید به پستهای:46، 48، 55، 57 همین تاپیک.
موفق باشید...
سلام
تجسم پوشیدگی و حجاب خانمها در آخرت بطور صریح در منابع دینی مطرح نشده(البته تا جایی که بنده اطلاع دارم) اما با چند نکته شاید بشه به جواب نزدیک شد.
اول اینکه خداوند در مورد خواسته های بهشتیان میفرماید: لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ (فصلت/31)؛ آنچه دلتان بخواهد، در بهشت براى شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهيد، براى شما موجود است. علامه طباطبایی میفرماید: این آيه شريفه به ايشان بشارت مى دهد به اينكه در آخرت هر خير و لذتى را كه تصور بشود، و براى شهوتشان ممكن باشد كه اشتهاى آن كند، دارا هستند، چه از خوردنيها و چه نوشيدنيها، و چه لذتهاى جنسى، و چه غير آن. بلكه از اين هم وسيعتر و بالاتر دارند، و آن اين است كه هر چه را بخواهند بيش از آن را دارند، هم چنان كه فرمود:" لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ".(ترجمه الميزان، ج17، ص: 593) بنابراین مطابق میل بهشتیان نعمت عنایت میکند.
ثانیا یکی از چیزهایی که باعث زیبایی انسان در این دنیا و همچنین در آخرت میشه، پوشیدن لباس زیبا است. خداوند در مورد لباس بهشتیان میفرماید: اولئك لهم جنات عدنٍ تجري من تحتهم الانهار يحلّون فيها من اساور من ذهب و يلبسون ثياباً خضراً من سندس و استبرق متكئين فيها علي الارائك نعم الثواب و حَسُنت مرتفقاً »([=Droid Arabic Naskh]كهف: ۳۱) يعني آنان كه بهشت هاي عدن به ايشان اختصاص دارد كه زير قصرهاشان جويباران روان است، در آنجا با دست بندهايي از طلا آراسته مي شوند و جامه هاي سبز از پرنيان نازك و حرير سبز مي پوشند و در آن جا بر سرير تكيه مي زنند، چه خوش پاداش و نيكو تكيه گاهي است. این لباسها زیبا بوده و از طرفی باعث افتخار و بهجت و سرور صاحب آن است.
بنابراین ممکنه خداوند در قبال سختی که یک خانم در این دنیا برای پوشش کامل(چادر) میکشه، آنچه را که او اراده کند از زیبایی خود گرفته تا زیباترین لباسها و زیور آلات بهشتی و ... رو بهش عنایت کنه. البته از اینها همه بالاتر رضوان و رضایت الهی است که ما فوق اون لذتی نیست!
این تاپیک هم مفیده: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=279001
تا قبل از شیخ بهایی غالب متکلمان آیات تجسم اعمال را تاویل و توجیه میکردند و اینهم به دلیل عرض دانستن اعمال انسان بود، یعنی ما کارهایی رو انجام میدهیم و این عمل از بین رفته و قابل باقی ماندن نیست. بنابراین ممکن نیست عملی در آخرت تجسم پیدا کند...
از طرفی اگر عمل تجسم پیدا کند عملی که جزو اعراض است و قائم به انسان، باید بطور مستقل و جوهری تجسم یابد که اینهم محال است.
اما این شبهه و اشکال را میتوان از چند طریق جواب داد:
اولا: اعمال و رفتار انسان دارای دو بعد ظاهری و باطنی است، بعد ظاهری آن عرض بوده و در معرض زوال و نابودی است. ولی بعد باطنی و ملکوتی آن جوهری مستقل بوده و در آخرت تجسم میابد. در همین رابطه مرحوم سبزواری می فرماید:
«فاعلم أن فعل الإنسان ذو وجهين، وجه غير قار يتصرّم مع الزمان، و وجه آخر يتحقق في النفس و يصير ملكة لها و يحشر معها، و قد علمت أن الإنسان محشور بصور ملكات أفعال...»[1]. ترجمه: بدان که فعل انسان دو صورت دارد، یکی ثبات نداشته و زمانمند است، و دیگری در ذات و نفس انسان بصورت ملکه در امده و با او محشور میگردد، و دانستی که انسان با ملکات خود محشور میشود...
[/HR][1] سبزواری، شرح المنظومة، ج5، ص 350.
سلام
بهشت و جهنم تجسم اعمال ما در این دنیا است. یعنی هر کس بهشت و جهنمش در آخرت متناسب با اعمالی که در این دنیا داشته است ساخته می شود. از نگاهی دیگر میشود گفت همین دنیا نیز می تواند یهشت و جهنم ما باشد یعنی کسی که در این دنیا مطابق با خصوصیات و ویژگی های بهشتی زندگی کند، هم در این دنیا و هم در آن دنیا در بهشت زندگی میکند. کسی هم که در این دنیا زندگانی جهنمی را برگزیند و با خصوصیات و ویژگی های جهنمی زندگی کند « خسر الدنیا و الآخره» زندگانی جهنمی را برگزیده است.
ثانیا: می توان گفت اگر چه اعمال انسان از مقوله اعراض اند، اما از تکرار آنها و به مرور زمان اثری در نفس پدید می آید که باقی و ثابت بوده و باعث لذت و الم انسان در آخرت میگردد. به عبارت دیگر اعمال انسان بعد از مدتی بصورت ملکه در وجود او رسوخ کرده و صورتی جوهری میابد و همین ملکات با تجسم و تمثل در جهان آخرت باعث بهجت و سرور و یا تالم شخص می شوند.
استاد جوادی آملی میفرماید:
«عمل همان عنوان اعتباري است كه با روح عامل ارتباط دارد؛ مثلاً نماز داراي حركاتي است كه از بين ميرود، ولي آنچه به عنوان عمل شناخته ميشود همان اثري است كه در جان انسان نمازگزار برجا ميماند. از اينرو در قبر به گونهاي نوراني ظاهر ميشود؛ زيرا از نيّت و اراده روح برخاسته و از نوعي ثبات دروني برخوردار است» (جوادی آملی، معاد در قرآن، ج5، ص92.)
ثالثا: اعمال انسان از سنخ وجود اند و هیچ موجودی معدوم نشده و هیچ معدومی نیز موجود نمی گردد. بنابراین عمل در ظرف خود که تحقق یافت، همیشه باقی خواهد بود و عارض شدن عدم بر آن از قبیل اجتماع وجود و عدم است که استحاله آن بدیهی می باشد. در همین راستا قرآن کریم به صراحت می گوید: همه چیز در «امام مبین» باقی است[1] و اعمال انسان نیز از این حکم کلی مستثنا نخواهد بود.
[/HR][1] «وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ »(یونس/61)؛ و به اندازه وزن ذرهاى در زمين و آسمان از پروردگارت پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن ذره و نه بزرگتر از آن نيست، مگر آنكه در كتابى روشن ثبت است.
استاد جوادی آملی درباره حقیقی بودن اسناد آیات تجسم اعمال می نویسد:
«این، حمل بر تشبیه و تمثیل و مانند آن نخواهد شد، تمثل غیر از تمثیل است. متن عمل را میبیند و حقیقت عمل برای او متمثل میشود. چنین نیست که ما بگوییم این، یک لسان شعری است یا جزای عمل را میبیند و مانند آن، اگر قرینه قطعی برخلاف نبود، به همین ظاهر باید حمل کرد».
جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج1، ص212.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج1 ؛ ص505
3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ «1» قَالَ يَا نَصْرُ إِنَّهُ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، 1جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - ايران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.
ودر بعض روایت انما هوالعلم وما یخرج منه
هر کسی سر سفره اعتقادات واعمال واخلاق خود نشسته فرقی نمی کند خوب یابد و..............................
پیداکردم عیاشی [=arial]"تفسير العياشي ؛ ج2 ؛ ص284[=arial]33- عن خالد بن نجيح عن أبي عبد الله ع في قوله: «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ» قال: يذكر بالعبد جميع ما عمل و ما كتب عليه- [=arial]حتى كأنه فعله تلك الساعة فلذلك قالوا[=arial] «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ- لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» «3».
[=arial][=arial]________________________________________
عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، 2جلد، المطبعة العلمية - تهران، چاپ: اول، 1380 ق.
مرحوم علامه آیات مخالف تجسم عمل را چنین تفسیر و تأویل میکند:
«چون عقول عامه در حدی نیستند که به راحتی مسأله تجسم اعمال و تکوینی بودن عقاب اخروی را هضم نمایند، لذا خطابات شرع مقدس، با توجه به فهم مردم، نازل شده است.و برداشت و استنتاج عامه مردم از مجازات و کیفرهایی که در اجتماع بشری سیلان و جریان دارد، از نوع اعتباری و وضعی است، بنابراین، آیات دال بر اعتباری و قراردادی بودن کیفرهای اخروی، ناظر به فهم اکثریت مردم است، و مطابق لسان خودشان نازل شده است»[1].
[/HR][1] همان، ج6، ص377.
از برخی عبارات استاد جوادی آملی جمع بین دو دسته از آیات برداشت می شود؛ یعنی ثواب و عقاب هم مستند به اعمال و اعتقادات انسان است و هم منسوب به معذب خارجی که همان خداوند متعال است. ایشان در این باره می فرماید:
«و اینکه عمل را میبیند، خودش یک جزاء است، و پاداش این عمل را هم خواهد دید که جزای دیگر است. عمل چون خلاف است، گزنده و گدازنده است، آن کس که مال یتیم را به ظلم میخورد، همین شعله است، گذشته از جهنم افروخته که آینده به انتظار اوست»[1].
[/HR][1] جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج1، ص332.
مرحوم طالقانی:
در تجسّم اعمال است كه تصحيح بسيارى از معجزات چون مهمان بودن حضرت امير (ع) در يك شب چهل جا، و نمودن سيد الشهداء به ام سلمه حكايت كربلا را، و تعبير خواب و تجسم اعمال همه مبتنى بر عالم مثال است كه هر چيزى را در آن عالم صورتى است و آيه إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً (1) و آيه لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ(2) و آيه يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ(3) و آيه لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ(4) و هكذا، يك بيانش آن است.
همچنانچه صفراوى مزاج، عسل مى خورد و شيرين و لذيذ است و بعد از هضم ضررش ظاهر مى شود معاصى هم چنين است و ايام دنيا و تمام عمر زمان هضم او است و ضرر بعد ظاهر مى شود اگر در دنيا پاك نشود به تنقيه و توبه و نحو آن، و حديث الّذى يشرب فى انية الذّهب و الفضّة انّما يجرجر فى جوفه نار جهنّم(5) و حديث امير (ع) در شأن محتضر يمثّل ماله و ولده(6) و شعر قيس كه بيان كلام پيغمبر (ص) است:
و آيه غيبت و اخبار غيبت، همه شواهد تجسم اند.
(كاشف الأسرار ج2 465)
[/HR]1. بى ترديد كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند، فقط در شكم خود آتش مى خورند، و به زودى در آتش فروزان در آيند. (نساء 10)
2. در آن روز قيامت مردم از قبرها پراكنده بيرون آيند تا (پاداش نيك و بد) اعمال آنها را (در حساب و ميزان حق) به آنان بنمايند. (زلزال 6)
3. روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده و آنچه را از كار زشت مرتكب شده حاضر شده مى يابد. (ال عمران 30)
4. تا [به اين كيفيت] خدا هر كس را [به سبب] آنچه انجام داده كيفر دهد يقيناً خدا حسابرسى سريع است. (ابراهيم 51)
5. کسی که از ظرف طلا و نقره بنوشد، همانا در شکم خود آتش جهنم میریزد.
6. اموال و اولاد محتضر در برابر او تمثل میابند.
7. دوست خود را از اعمالت انتخاب کن، زیرا همراه انسان در قبر همان کاری است که(در دنیا) انجام داده.
اتحاد انسان با عقيده، خلق و عمل
قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: (وقودها النّاس)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود بهشتي روح و ريحان بهشت است: (فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم) و نيازي به تقدير و مجاز در كلمه نيست و البته اين معنا مؤيَّد به برهان عقلي است؛ زيرا جنّت از آنِ صاحب جنّت و مقام از آنِ صاحب مقام است. روح و ريحان شدن وصفي است كه در اختيار صاحب وصف است. همان طور كه عقيده در اختيار صاحب عقيده است، عمل و خلق نيز در اختيار صاحب عمل و خلق است. حديث «أنا مدينة الحكمة وهي الجنّة وأنت يا علي بابها» در اين زمينه قابل توجه است.
بنابراين، همان طور كه انسان باعقيده متحد است با خُلق و عمل نيز متحد است؛ زيرا موضوع و محمول، در محور محمول نه در خصوص مقام ذات موضوع با هم اتحاد دارد؛ مثلاً، وقتي گفته ميشود: «زيد مؤمن است»، «زيد عادل است» و «زيد نمازگزار است»، هر سه محمول با زيد كه موضوع است اتحاد مصداقي دارد؛ گرچه در اوّلي با مرحله عقيده و در دومي با مرحله خلق و در سومي با مرحله عمل او متحد است و در همه آنها پيوند حقيقي موجود است و اين اسناد و پيوند بر خلاف پيوندهاي اعتباري است و تعيين مدار اتحاد همان طور كه اشاره شد بر عهده محمول است، نه موضوع كه ميان موضوع و محمول به اعتبار ارتباط برقرار است.
آیت الله جوادی آملی، تسنيم، جلد 2 - صفحه 485
سلام ضمن تشکر از مطالب فوق العادتون
تجسّم اعمال در جهنم (شعر از مرحوم صغیر اصفهانی )
« داد درویشی از ره تمهید
سر قلیان خویش را به مُرید
گفت از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عِقد گوهر ز درج راز آورد
گفت در دوزخ آنچه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
آتش هیزم و زغال نبود
اخگری بهر انتقال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
زآتش خویش هر کسی می سوخت »
با سلام
اگر عالم آخرت باطن عمل است پس حور و قصور و زقوم و دیدار با خانواده از کجا میاد؟؟؟
مگر بگویید اینها تمثیلاتی بیش نیستند
چرا که باطن نگاه نکردن به زن نامحرم رسیدن به لذت معنوی است نه لذت یه زن دیگر
به این فرمایش علامه حسن زاده آملی دقت کنید:
« نمی توان به لقای او رسید جز با عمل صالح و اخلاص در عبادت، چنان که در آیه کریمه کهف آمده و این برای کسی میسر است که از علایق نفسانی و خاطرات دنیوی خلاصی یابد و الا با اشتغال به دنیا ، لذایذ عقلی حاصل نمیشود و در سالک شوقی ایجاد نمیشود.اگر کسی به عبادت عشق نمیورزد به علت وجود این موانع است.» رساله لقا الله
و حقیقتا اونچه که صرفا با عمل بدست می آید لذات عقلی است که کاملا در مقابل لذات محسوس است
اما سوال این است که چرا پس خداوند ذهن انسان را مشغول به حور و قصور کرد؟ آمدیم و عده ایی واقعا به شوق این امور عبادت کردند و بواسطه آن متعالی هم نشدند..آخر کار چه چیزی نصیبشان میشود؟
سلام علیکم و رحمه الله
حور و قصور تجسم اعمال است که در خارج پدید می اید. به عبارتی گاهی تجسم عمل زیبایی درون است و گاهی عطای بیرونی.
لذت عقلی بالاترین نوع لذت است!
اما با توجه به آیات و روایات در بهشت انواع لذات وجود دارد: هم جسمانی(مطابق با جسم اخروی) و هم روحانی. چرا که انسانها در بهشت دارای درجات متفاوتند، پس همگی در تمام احوال در حال لذت عقلی صرف نخواهند بود! و البته لذت عقلی هم مراتبی دارد...
و از طرفی جسمانی و روحانی بودن بهشت این اقتضا را دارد که برخی لذات مربوط به جسم باشد که البته تمام لذات(روحی و جسمی) توسط روح ادراک میشود. به هر ترتیب در این موارد جسم واسطه درک لذت است.
با سلام
اما باطن عمل ما که اتفاقا رابطه معکوس با لذات محسوس دارد چه رابطه ایی جز از باب تمثیل و استعاره با حور و قصور دارد؟
سخن علامه حسن زاده هم دقیقا ناظر به همین مطلب بود..در سخن ایشان هم لذات عقلی با لذات محسوس رابطه معکوس دارد
لذا عقلا نمیتوان در آخرت جایی برای محسوسات فرض کرد و البته مراتب بهشت هم متناسب با مراتب لذت عقلی است
و اما از یه بعد دیگه هم میتوان این ایراد و سوال را طرح کرد
و اون این است که اگر عالم آخرت عالم محسوسی بود..برای جزا دادن جسمانی نیازی به عقیده و عمل خوب نبود بلکه نیاز داشتن و کریم بودن خداوند کفایت میکرد که همه از آن بهره مند باشند حداقل اینکه عذاب نبینند و پاداش بندگان خوب هم همانهایی که کسی ندیده و نشنیده باشد
یعنی لازم می آمد که بین پاداش دادن و کریم و بخشنده بودن فرق گذاشت و همه را مشمول رحمت الهی دانست و حتی کفار را گرسنه و تشنه نگذاشت
لذا اونچه که به خاطرش باید از برزخ ها گذشت و هزاران سال در مواقف معطل بود یک جایگاه روحانی است نه جسمانی و اما عذاب بی دینان و کافران عدم دسترسی و محروم شدن از محسوسات با مرگ است چراکه ریاضت و عملی که با آن معنوایاتی بدست بیاورند و با آن انس بگیرند را نداشتند..
یاحق
سلام و عرض ادب
قبل از هر چیز باید به چند سوال جواب داد:
منظور از جسم در آخرت چیست؟
قرآن و روایات در این مورد چه میگویند؟
آیا می توان قریب به اتفاق آیات و روایات را مجاز یا استعاره دانست؟
چه دلیلی داریم که همه انسانها در آخرت لذت عقلی ببرند؟(با توجه به مراتب آنها)
اولا همه اعمال اینگونه نیستند، مثلا لذت جنسی حلال دارای اثری است که در برخی روایات وارد شده به ازای هر قطره غسل جنابت از لذت حلال یک حوری برای شخص خلق میشود.
ثانیا چه اشکالی دارد انسان برای درک لذت بهتر(اخروی و ماندگار) از لذت ضعیفتر(و ناپایدار) دست بکشد؟ عقل انسان مسلما چنین معامله ای را ترجیح میدهد...
اگر بپذیرید که در آخرت انسان با جسم(متناسب با اخرت) محشور میشود، این جسم یک اقتضائاتی دارد و یکی از آنها لذات متناسب با اوست و اگر هیچ اقتضائی نداشته باشد که خلق آن عبث خواهد بود! مگر اینکه بگویید انسان در آخرت کاملا مجرد است، که این ادعا نیز با آیات و روایات در تهافت خواهد بود.
به چه دلیل بین نعمت مادی و معنوی در اخرت فرق قائل میشوید؟
رحمت عامه خداوند همانطور که مفسرین فرموده اند در این دنیا شامل مسلم و کافر میشود ولی رحمت خاصه اش در اخرت اینچنین نیست. این مطلب ربطی به مادی و معنوی ندارد.
در پناه حق...
سلام علیکم
معاد همین آلآن هم معقول است نه محسوس کمااینکه حدیث داریم همین الآن هم بهشت و جهنم موجودند اگر توصیف عالم ورا ماده از باب تشبیه معقول به محسوس نیست پس دیگر این تشبیه کجا کاربرد دارد؟؟؟!!!
حوری اگر زن بود حاجت امام معصوم نبود که چنین چیزی از خدا بخواهد..امام سجاد فرموده خدایا از هر لذتی جز ذکر تو استغفار میکنم لذا همانطور که عرفا میگویند حور و دختران باکره همان نور چشم وعلم بکر است
پس اونچه که باعث عذاب ابن ملجم هاست همان عدم انس با خدا و محروم شدن از محسوسات دنیاست و برای مومنین بلعکس
اتفاقا همین جمله کاملا ناظر بر عدم جسمانیت عالم آخرت است
خداوند که بخیل نیست..هست؟
اونچه که باعث میشود رحمت خاصه اش در آخرت مختص مومنین باشد قابلیتی است که مومنین پیدا کرده اند..یعنی عشق و انس با معنویات..وگرنه قابلیت درک امور حسی را که حیوان هم دارد..ندارد؟ پس همونطور که در بالا هم گفتیم اونچه که باعث عذاب است محرومیت از معنویات است نه نداشتن قابلیت استفاده از محسوسات
لذا آخرت دار معنویات است و حرکت ما از ماده به معناست نه از ماده به ماده و معنا
سلام علیکم
بابت تاخیر عذر میخواهم...
حدود یک سوم آیات قرآن مربوط به معاد است و اگر شما تمام این آیات را مجاز بدانید در اصل حد اقل یک سوم قرآن را خلاف ظاهر دانسته اید و این خود خلاف ظاهر است!!! از طرفی در بحث معاد همه را مجاز میدانید...
مسلما بسیاری از لذات و آلام آخرتی برای ما قابل درک نیست. و برخی آیات و روایات ناظر به همین مطلب است.
اما بحث در اینجاست که آیا میتوان گفت تمام آیات و روایات مجاز اند؟
یا برخی لذات روحانی محض و برخی به واسطه بدن متناسب با اخرت مورد ادراک روح قرار میگیرند.
تمام لذات با روح ادراک میشوند، اما بحث اینجاست که آیا همگی بی واسطه ادارک میشوند یا برخی با واسطه بدن؟
مساله اینست که در آخرت انسان بدن خواهد داشت یا نه؟ اگر(طبق آیات و روایات) داشته باشد، امام(ع) هم چنین است. و بدن اقتضائات خود را دارد.
بنابراین با یک استبعاد که مبنای عقلی ندارد نمیتوان نتیجه گرفت که وجود ما در آخرت صرفا روحانی است.
دار دنیا با آخرت متفاوت است...
آخرت محل جزا و پاداش است، این عذاب و پاداش هم میتواند روحانی باشد و هم جسمانی. بنابراین دریغ رحمت روحانی و جسمانی مانعی ندارد. از طرفی خدایی که بنابر استدلال شما دریغ آب و نان نمیکند، چرا دریغ محبت کند؟!!! عدم قابلیت در هر دو نوع عذاب یا ثواب جاری است...
در آخرت انسان گنه کار قابلیت دریافت نعمت روحی و جسمی را ندارد.
بدن اخروی انسان با ماده تفاوت دارد. سیر مسلما صعودی است. اما این به معنای انقطاع مطلق روح با بدن نیست.
از طرفی بدن اخروی مانع دریافت لذات روحانی صرف نیست.
باسلام
کلم الناس علی قدر عقولهم...این از نهج البلاغه
در قرآن هم بارها آمده که ما برای شما مثال میزنیم اما جز راسخون نمیفهمند
بازگشت انسان به سوی خداست آیا خدا بدن دارد؟ بله بدن عقلی دارد همانطور که خدا هم دست دارد اما در زبان استعاره
دنیا با آخرت متفاوت است اما این چه ارتباطی با خدا دارد؟ خدا که همان خداست اینکه انسانها با امتحان از هم شناخته میشوند و نمره میگیرند حکمت است و حرفی در آن نیست اما اینکه ادمی در آخرت بدن داشته باشد و مدام این بدن بسوزد از آدمی تنگ نظر هم سر نمیزند چه برسد به خدا !!!
لذا اون چه که عقلا ثابت میشود عذاب اخروی صرفا از باب محرومیت معنوی است نه جسمی..چون جسم اگر باشد استحقاق دارد اگرچه کافر باشد...درست مثل دنیا
عقلی نیست این سخن
انسان و آدمی قابلیت چیزی را ندارد که بدست نیاورده باشد نه اینکه داشته باشد و به او ندهند
اگر اینطور بود بهشت هم جهنم میشد ولی از اونجایی که قابلیت درک مراتب بالا نیست لذا حسرتی هم نیست
بعنوان مثال کودک قابلیت درک لذت جنسی را ندارد ولی قابلیت درک بستنی را دارد...خب لذت جنسی به اون نمیدند اما بستنی رو دیگه چرا ندن؟؟!!!
لذا عذاب این کودک فقط یک فرض دارد...اینکه جایی برود که بسنتی نداشته باشد..این میشه عذاب این بچه چون با غیر بستنی انس نگرفت
سلام علیکم
این بیان شما جواب خلاف ظاهر بودن قسمت اعظمی از قرآن نبود...
ثانیا مثالهای قرآن روشن است و ربطی به بیان حالات قیامت و آخرت ندارد. لسان آیات قیامت بیان حقیقت است.
از آنجایی که خداوند میفرماید: انا لله و انا الیه راجعون. پس ما از خداییم باید به این معنا باشد که خدا جسم دارد؟!!!
بازگشت به چه معنا است؟ ممکن است برای حساب و کتاب باشد و ...
انسان با بعد روحانی خود هم میتواند هم در این دنیا به خدا نزدیک شود و هم در آخرت و اینهم با آیه میسازد.
صرفا با یک استبعاد که نمیشود از ظاهر بخش اعظمی از قرآن دست کشید. لطفا دلیل عقلی(شرعی که ندارید) بیاورید.
چطور با عذاب روحی می سازد ولی عذاب جسمی نه؟!!!
هر توجیهی در مورد روح بکنید در مورد جسم هم میشود کرد...
بنده خود را به جایی رسانده که مستحق این عذاب شده است.
چطور ثابت میشود؟
البته احتمال اینکه ما هیچ درکی از لذت و الم اخروی نداشته باشیم، وجود دارد...اما باید با دلیل ثابت شود.
چرا که روح انسان چندین سال با این بدن خو گرفته و در برزخ هم بدن برزخی خواهد داشت و در قیامت هم با بدن محشور خواهد شد...این مطلب مورد تایید بزرگانی چون صدرا و علامه طباطبایی و دیگران است حالا اگه شما دلیلی محکم که یارای مقابله با این ظواهر و ادله فلسفی را داشته باشد، دارید بیان بفرمایید.
پیشاپیش ممنون از مشارکت شما ...
سلام علیکم
روشن است یعنی همه چیز به همانجایی برمیگردند که اول بار آمده اند
اولا امثال ملاصدرا معاد جسمانی را ثابت نکرده اند بلکه مفهوم جدیدی از جسم برای خود ابداع کرده اند شاید بدن برزخی را بتوان تحت مفهوم جسم دراورد (که اونهم خیلی از علما قبول ندارند)ولی دیگر بدن عقلی حقیقتا استعاره ایی بیش نیست..
حقیقت آن است که ابن سینا گفته...اینکه معاد جسمانی اثبات عقلی ندارد
و اما دلیل اینکه ما جز در زبان استعاره درکی از آخرت نداریم این است که اگر آخرت و نعمت های آن جسمانی بود نیاری به گذر از برزخ ها و معطلی در مواقف نبود..نعمتی که یک ذره آلودگی مانع از داشتن آن است قطعا سیب و گلابی نیست با یک نگاه ساده به بهشت و جهنم در میابیم که زبان آن زبان اقناع و تشویق و بیم دادن است نه شرح واقعیت معاد کمااینکه در گوشه کنار هم به این که نعمت بهشت در درک نمی آید اشاره شده
اصلا اگر مخاطب این آیات همه مردم دنیا هستند..توصیف بهشت برای اروپایی ها چه جاذبه ایی دارد؟
شخصی از معصوم سوال کرد آیا شترم در بهشت هست ؟ فرموده بودند بلی هست
تمام توصیف هایی که از بهشت داریم مخصوصا در روایات..در جواب سوالات بوده نه پیش از سوالات..لذا به خوبی روشن است که جنبه اقناعی داشته
در حالی که اگر قابل توصیف بود قبل از سوالات توصیف میشد بعنوان مثال بیان میشد که چگونه آخرت جسمانی است ولی رشد عملی نیست؟یا چگونه تکلیف نیست؟
ما هر تصوری که میکنیم خالی از تجربه دنیا نیست ..دنیایی که دنیای تکلیف و تزاحم است
و این خود بهترین دلیل بر عدم درک آخرت است
توجیه عذاب روحی این است که از محسوسات جدا شده و با چیز دیگر انس ندارد و این یعنی عذاب
اما جسم را چطور شما میخواهید توجیه کنید؟ کافر میگه گشنمه خدا میگه نمیدم؟؟!! یعنی مومن به خاطر شکم خدارو پرستید که اگه خدا کافرو اطعام کرد نارحت بشه!!!
سلام علیکم
با عرض پوزش از اینکه مدتي اين مثنوي تاخير شد...
آیه انا لله و انا الیه راجعون مانند تیغ دو لب است. اگر بگویید رجوع باید روحانی باشد، پس ابتداء هم باید روحانی باشد در حالی که جسمانیه الحدوث بودن انسان روشن است.
پس با این آیه به معاد روحانی نمیشود استدلال کرد.
همین ابن سینا در مقابل متون و نصوص دینی توقف میکند، پس معلوم است او هم از آیات و روایات حقیقت بودن آنها را فهمیده نه مجاز و استعاره بودنش را، در غیر اینصورت آیات و روایات را توجیه میکرد.
بنابراین حتی اگر از نظر عقلی معاد جسمانی ثابت نشود، از نظر شرعی ثابت است.
مدرک لذت و الم روح انسان است اما بحث در اینجاست که واسطه و دلیل این لذت چیست؟
گاهی این لذات به واسطه نعمات جسمانی است و گاهی بدون واسطه انست.
انسانهایی که وارد بهشت میشوند دارای مراتب متفاوت اند، برخی ممکن است اصلا توجهی به حور و قصور نداشته باشند و برخی مشغول به همین نعمات باشند.
به نظر شما توصیفاتی که در مورد حوری و قصر های آخرتی شده در اروپا پیدا میشود؟!!!
شراب طهور معرفت زا و همنشینی با مقربان الهی چطور؟
و...
قسمت عمده ای از قرآن و بسیاری از روایات ابتدائا شروع به توصیف بهشت و جهنم کرده اند.
البته برخی هم در پاسخ به سوالات مطرح شده است.
حق با شماست که ما درک صحیحی از آخرت نداریم. اما به این معنا هم نیست که هیچ درکی نمیتوانیم داشته باشیم.
قبلا عرض شد که جسم واسطه درک لذت و الم است.
چرا خدا در قران نفرمود مثلا عذاب فرعون اینست که ملک و اموال او را میگیریم و همین بهترین عذاب اوست؟
سلب محسوسات حد اقل عذاب است نه عذاب موافات.
مومن به خاطر شهوات و امیال خدا را نمیپرستد، اما یک قسمتی از پاداش او میتواند ارضا کننده امیال جسمانی او باشد والبته قسمت عمده قرب الهی و لذت معنویست.
در پناه حق باشید...
در باره اینکه، اعمال انسانی چگونه متبدل به اشکال مختلف عذاب، خواهد شد دو نظریه عمده وجود دارد:
الف)عذاب، تجسم و صورت فعل و لوازم نفسانی است.
ب)عذاب، صورت ملکوتی و باطنی اعمال دنیوی است.
منظور از نظریه اول، این است که انسان در دنیا با انجام هر فعلی، چه حسن و چه قبیح، در صقع نفس وی که جوهر مجرد و فعالی است، اثر و خاصیت آن فعل، پدید میآید، که این اثر و هیئت موجود در نفس، ابتداء به صورت حال و موقت و قابل زوال و عدم است.اما با تکرار و مداومت، اثر و هیئت آن، در نفس انسانی، به صورت ملکه و خاصیت پایدار، ماندگار میشود، و گاهی، اثر آن، از صورت ملکه بودن خارج و مبدل به صورت جوهره ثانویه غیر قابل زوال میگردد.
این صور و هیئات رذیله نفس، با توجه به نوع رذیله بودن آنها، مبدل به اقسام عذاب و کیفر میشود، که در عالم آخرت نفس، با مشاهده و ادراک آنها-که در حقیقت فعل خود نفس است- معذّب و متألّم خواهد شد.
اما نظریه دوم:مراد قائلین آن، این است که برای هر عمل دنیوی انسان دو شکل وجود دارد:صورت اول، صورت ظاهری عمل است، مانند:غیبت کردن، خوردن مال یتیم و یا نماز خواندن و روزه گرفتن.صورت دیگر، چهره واقعی و ملکوتی اعمال است که فعلا دیدگان ما از آنها نهان است. مثلا، صورت واقعی غیبت، خوردن جسد میّت است.صورت واقعی اکل مال الیتیم، خوردن آتش است.صورت واقعی روزه، سپهر از آتش جهنم است و غیره.
انسانهای والا و کملی وجود دارند که میتوانند با تهذیب نفس خود موفق به رؤیت صور واقعی و ملکوتی اعمال انسانی بشوند که در این باره، روایات مختلفی وارد شده است.
[="Arial"][="Blue"]اتحاد انسان با عقيده، خلق و عمل
قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: (وقودها النّاس)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود بهشتي روح و ريحان بهشت است: (فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم)[1] و نيازي به تقدير و مجاز در كلمه نيست و البته اين معنا مؤيَّد به برهان عقلي است؛ زيرا جنّت از آنِ صاحب جنّت و مقام از آنِ صاحب مقام است. روح و ريحان شدن وصفي است كه در اختيار صاحب وصف است. همان طور كه عقيده در اختيار صاحب عقيده است، عمل و خلق نيز در اختيار صاحب عمل و خلق است. حديث «أنا مدينة الحكمة وهي الجنّة وأنت يا علي بابها»[2] در اين زمينه قابل توجه است.
بنابراين، همان طور كه انسان باعقيده متحد است با خُلق و عمل نيز متحد است؛ زيرا موضوع و محمول، در محور محمول نه در خصوص مقام ذات موضوع با هم اتحاد دارد؛ مثلاً، وقتي گفته ميشود: «زيد مؤمن است»، «زيد عادل است» و «زيد نمازگزار است»، هر سه محمول با زيد كه موضوع است اتحاد مصداقي دارد؛ گرچه در اوّلي با مرحله عقيده و در دومي با مرحله خلق و در سومي با مرحله عمل او متحد است و در همه آنها پيوند حقيقي موجود است و اين اسناد و پيوند بر خلاف پيوندهاي اعتباري است و تعيين مدار اتحاد همان طور كه اشاره شد بر عهده محمول است، نه موضوع كه ميان موضوع و محمول به اعتبار ارتباط برقرار است.
البته انسان اگر محجوب و مشغول نباشد، لذّت و يا درد همه آنچه را كه در دنيا به آنها معتقد يا متخلق است و يا آنها را انجام ميدهد، ادراك ميكند. ائمه(عليهمالسلام) و شاگردان خاص آنها چنان از عبادت لذّت ميبردند كه هرگز نميخواستند عبادتشان پايان پذيرد و ميگفتند: «اگر همه عمر دنيا يك شب بود همه را به سجده يا ركوع سپري ميكرديم و اين رفع حجاب براي كافران در دنيا ميسّر نيست، مگر هنگام قبض روح؛ ولي براي مؤمنان رفع حجاب در دنيا ممكن است و اگر عدّهاي لذّت اعتقادات صحيح، اخلاق خوب و اعمال صالح را ادراك نميكنند بر اثر اشتغال فراوانِ آنان به اموري دنيوي است. امام سجاد(عليهالسلام) ميفرمايد: «وأنّ الراحل إليك قريب المسافة وأنّك لا تحتجب عن خلقك إلاّ أن تحجبهم الأعمال دونك».
[تسنيم، جلد 2 - صفحه 485]
[/HR][1] ـ سوره واقعه، آيات 88 ـ 89.
[2] ـ بحار، ج 40، ص 201. [/]
سلام
سوال این است که بر چه اساسی هر عملی یک چهره درونی دارد و اون چهره درونی پاداش و جزاست؟
آیا رفتار حیوانات ، کودکان و مجانین هم چهره باطنی دارد؟
به نظر می آید که جزا و پاداش از نتایج و تبعات عملی است که ما واقف بر خوب و بد بودن آن هستیم
در غیر اینصورت بعنوان مثال لازم می آید یک فرد دیوانه هم به خاطر بی نمازی برود جهنم
و مسله بعدی اینکه به نظر من جزا عین عمل نیست
بعنوان مثال اونچه که عینا در قبال اعمال نیک دریافت میشود یک احساس معنوی است نه لذت بهشتی که وعده داده شده
جوانمردی هم لذت داره اما معادل لذات وعده داده شده در بهشت نیست
پس از این منظر هم که نگاه کنیم اعمال ما به خودی خود پاداش و جزا نیستند..نه ظاهرشان و نه باطنشان