جمع بندی نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد

تب‌های اولیه

157 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

M A H D I;766004 نوشت:
مثال غلط هست . انسان هم ذات خوب داره و هم بد . ولی شیر ذاتش درندگی هستش . اگه ما بچه رو میزاریم تو قفس شیر یعنی میخوایم از شر بچه خلاص بشیم!
سلام بر شما..خیلی خوب...شما در آن مثال بنده..جای یک شیر درنده خو و وحشی یک شیر رام شده سیرک را بگذارید...که همانطور که بنده در مثال گفتم...با همه تربیت و نصیحت هایی که به شیر داده اید...او کودک را به وحشت خواهد انداخت...شما اینکار را می کنید...انسان هم به مانند آن شیر سیرک...می تواند رام باشد و می تواند وحشی...و در ادامه شما بحث جبر و بندگی را وسط کشیدید..که نظر شما محترم..ولی دوستان هم این مورد را مطرح کردند و بنده نظرم را دادم و به طور مثال داستان آدم و حوا را مطرح کردم...باز روی نظر شما تامل می کنم...ممنون از شما...

چالشگر;765915 نوشت:
با عرض سلام
1- خورشید و ستارگان و سایر اجرام آسمانی متعلق به این دنیا هستند و نه قیامت. بنا بر این هرگونه تغییر و تحول در آنها هم رخدادی دنیوی است و از قوانین این جهان تبعیت میکند.
2- تفییر و دگر گونی و فرو پاشی الزاما به معنای تفییر قوانین نیست. همانگونه که هیچ تغییر شیمیایی یا فیزیکی معنی تفییر قانون را نمیدهد.
3- (اگر اخبار مربوط به قیامت درست باشد) چرا ما باید فگر کنیم که خداوند باید فوانین خود را تفییر دهد تا قیامت واقع شود؟ این تفکر به معنی نقص قوانین موجود الهی نیست؟ چرا نمیتوانیم اینگونه فکر کنیم که این جهان آشکار کننده بخشی از قوانین الهی است و دنیای آخرت بخشی دیگر؟
4- لفظ صریح نشانه های آخرت چه میگوید؟ آتش، درخت، نهر، میوه ..... اینها همه چیز هایی است که ما در این دنیا تجربه کرده ایم. با قوانین این دنیا. ظاهرا آتش در آن دنیا هم میسوزاند، باز با قوانین این دنیا. مگر اینکه این وعده ها با این مضامین حقیقت نداشته باشند و یا دروغ باشند.

بسمه العلیم

سلام علیکم

این اتفاقات می افتد به اراده ی حق تعالی و در طی آن بساط حیات دنیوی بر چیده و حیات اخروی انسان آغاز می گردد.

وقتی به باطن عالم رجوع کردیم آنجا دیگر از قوانین دنیا خبری نیست،این قوانین چه چیزهایی هستند؟قوانین عالم ماده

به تعبیری همان قوانین حاکم بر عالم طبیعت یا بفرمائید قوانین فیزیکی،ما وارد عوالم ما بعد الطبیعه و یا متافیزیک می شویم.

سخن از این نیست که اتفاقاتی که برای دنیا می افتد از چه قوانینی پیروی می کند،سخن از این است که عالم آخرت قوانین خودش را دارد.

چالشگر;765915 نوشت:
- هرچند ظاهرا شیطان بر خلاف سایر فرشتگان از قدرت انتخاب برخوردار بوده و سر پیچی از فرمان خداوند را انتخاب کرده، چرا خداوند در همان مقطع شیطان خاطی را مجازات نکرده؟

1-به این دلیل که امر به سجده امر مولوی و تشریعی نبوده است،این اتفاق در عالم مثال افتاده است نه عالم طبیعت و زمین.

چالشگر;765915 نوشت:
- خداوند با امر کردن فرشتگان به سجده به انسان چه هدفی را دنبال میکرده؟

آدم علیه السلام خلیفه ی حق و معلم فرشتگان بوده است و فرمان به سجده در برابر او یک نوع تکریم و تحیّت برای آدم

و عبادت و فرمانبری برای فرشتگان محسوب می شده است.آدم(ع) مقام سیادت و ولایت بر فرشتگان را داشته است.

چالشگر;765915 نوشت:
آیا این هدف با نقض دستور خداوند محقق شده؟

دستور حق توسط فرشتگان نقض نشد،بلکه اطاعت گردید.

چالشگر;765915 نوشت:
- چرا خداوند به شیطان اجازه داده مسیر خلیفه خود در زمین را منحرف کند؟

شیطان از طایفه ی جن بود و مختار،بنابراین حکمت الهی ایجاب می کرد که از او سلب اختیار نگردد.

غیر از این آدم موجودی مرکب از قوه و فعل است و با حرکت جوهری و وجودی استعدادهایش به فعلیت می رسد

آنهم در بستر آزمایشات و ابتلائات الهی،خداوند این اختیار را به انسان داد که مطیع عقل و وحی شود یا از وساوس

شیطان تبعیت کند و در پرتو قدرت اختیار کمالات بالقوه اش را به فعلیّت برساند.

چالشگر;765915 نوشت:
آیا خداوند در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته؟ اگر چنین باشد صفات خداوند نقض میگردد.

سبحان الله

چالشگر;765915 نوشت:
آیا خداوند میدانسته چنین اتفاقی رخ میدهد؟ در این صورت نحوه بیان این اتفاق در قرآن غلط است.

رُخ دادن اتفاقات در بستر زمان و به تدریج است که علم فعلی حق تعالی به آن تعلق می گیرد و این علم بعد از ایجاد اشیاء است.

ولی اینکه نحوه ی بیان قران نعوذ بالله غلط است را متوجه نشدم.

پ.ن

حضرت علّامه طباطبایی و علّامه آملی در باره ی داستان حضرت آدم و شیطان و تمرد او از سجده نظر دیگری دارند.

پیروز;766015 نوشت:
با همه تربیت و نصیحت هایی که به شیر داده اید...او کودک را به وحشت خواهد انداخت...شما اینکار را می کنید...انسان هم به مانند آن شیر سیرک...می تواند رام باشد و می تواند وحشی

به نظر بنده بازم در موضوع تغییری ایجاد نمیکنه . به هر حال من بچه رو تو قفس شیر گذاشتم برای اذیتش ! اگه رام باشه میترسه . اگه وحشی بشه ، خورده میشه .

سلام عزیزم

پیروز;765252 نوشت:
شما باید نشان دهید که خدا در این ظلم نقشی ندارد

پیروز جان چرا خدا باید در ظلمی که به اون کودک میشه سهیم باشه؟؟؟؟ !!!‌
اگه این طور باشه که دیگه برپایی بهشت و جهنم هم یه چیز کشکی خواهد شد!

انسان میتونه راه خودش رو انتخاب کنه! و خداوند هم با فطرت و عقل و دین و پیامبران سعی کرده که انسان ها راه درست رو انتخاب کنن حالا اگه یه عده راه غلط رو انتخاب کنن خدا تقصیری نداره که! انسان دقیقا بر عکس سایر حیوانات اول به دنیا میاد و بعد ماهیتش مشخص میشه! ینی خودش ماهیت خودش رو مشخص می کنه!

سر جلسه امتحان یه سوالو غلط جواب بدیم که معلم مقصر نیست!
معلم درسشو داد! دانش اموز مختاره بین درس خوندن و درس نخوندن یکیو انتخاب کنه! و باید مسئولیت تصمیم خودش رو هم بپذیره! و تصمیم او تقصیر معلم نیست.

اینکه شما می فرمایید خدا به اون کودک ظلم کرده برای بنده قابل هضم نیست!
انگار شما ظالم رو یک عروسک خیمه شب بازی تصور می کنید که خدا درحال کنترل کردنش هست!

تصور کنید از خواب بیدار میشید در حالی که دو دست ندارید . شاید بعدها قرار بود با دستاتون گناهی رو مرتکب بشید . شما بدون اینکه گناه رو مرتکب بشید دستهاتون رو از دست میدید و خداوند رو ظالم میدونید . اگر هم دست داشته باشید و گناه رو انجام بدید باز هم خداوند ظالم هست . چون به شما دست برای انجام گناه داده . خوب این چه وضعیه ! شما کدوم حالت رو می پسندید . مجازات پیش از گناه یا مجازات پس از گناه !
پلیس راهنمایی و رانندگی ماشین شما رو می خوابونه چون فردا مسافرت بالای سرعت مجاز رانندگی خواهید کرد . چون در تمام مسافرت هاتون حداقل یک بار این کار رو انجام دادید ! آیا راضی هستید . از شنیدن این حرفها چه حسی خواهید داشت.

سلام ...

MJR;766033 نوشت:
پیروز جان چرا خدا باید در ظلمی که به اون کودک میشه سهیم باشه؟؟؟؟ !!!‌
اگه این طور باشه که دیگه برپایی بهشت و جهنم هم یه چیز کشکی خواهد شد!

خوب...بهشت و جهنم البته مزایایی داره...وقتی یکی می آید یکی رو شکنجه می کنه....اون فرد نسب به فرد شکنجه گر...یک کینه و نفرت پیدا می کنه...یک حس انتقام در فرد بوجود می آد...دوست داره فرد شکنجه گر رو شکنجه بده، همونطور که اون شکنجه گر، او رو یک زمانی شکنجه می داده....خوب اون این خواسته دل رو داره...تمام فکر و زکرش اینه که شخص شکنجه ببینه و حس می کنه یک حقی هست که اون داره....و چون انتقام رو حق خودش می بینه....برای خودش یک جهنمی می سازه....و می گه اون فرد ظالم باید اونجا بسوزه...تا اون حق برقرار بشه...
اما در کل به نظر من هم، بهشت و جهنم یک جورایی کشکی هستند...البته باید ببینید که چطور تعریفش می کنیم..ولی اون بهشت و جهنمی که معمولا توی فکر و زبون اکثر ماست به نظر بی معناست...و این رو به نظرم بعضی از مکاتب فهمیدن....مثلا، مکاتب هایی هستند که به خدا اعتقادی ندارند....به بهشت و جهنمی هم اعتقادی ندارند....اینها به تناسخ اعتقاد دارند و تصور می کنند که همه انسان ها انقدر می میرند و زنده می شوند که همه به نور برسند و اصلا حرف از بهشت و جهنم نمی زنن...در واقع فهمیدن که بهشت و حهنم به اون معنا یک چیز پوچی هست...البته این به معنی نیست که اعتقاد اونها(تناسخ) هم درسته....
MJR;766033 نوشت:
معلم درسشو داد! دانش اموز مختاره بین درس خوندن و درس نخوندن یکیو انتخاب کنه! و باید مسئولیت تصمیم خودش رو هم بپذیره! و تصمیم او تقصیر معلم نیست.

خوب مشکل اینجاست که یک کودک باید بابت یک کسی که مختاره درس نخونه و نخوندن رو انتخاب میکنه زجر کش بشه....و الی من گفتم...حداقل در این تاپیک....من کاری ندارم که آدم و حوا به خودشون ظلم کرد و حتی خدا اون ها رو انداخت مثلا جهنم....من با این مشکل دارم و شبهه دارم که چرا یک کودک باید به خاطر درس نخوندن یک شخص که با اختیارش درس نخوندن رو انتخاب کرده، زجر کش بشه...
MJR;766033 نوشت:
اینکه شما می فرمایید خدا به اون کودک ظلم کرده برای بنده قابل هضم نیست!
انگار شما ظالم رو یک عروسک خیمه شب بازی تصور می کنید که خدا درحال کنترل کردنش هست!

یک مثال می زنم... انسان نمی تونه قدش رو بلند کنه...آیا اینجا اختیار انسان صلب شده...چه کسی دنیا را بر این وضع نهاده و خلق کرده که انسان نتونه قدش رو چند متر بلند کنه، آیا این خدا نیست؟؟خوب لازمه اینکه خدا در ظلم اون کودک سهیم باشه این نیست که خدا ظالم رو تحت کنترل خودش قرار داده باشه...خدا با این شکل دنیا خلق کردنش باعث اینگونه ظلمی به کودک می شه.... مثلا شما فرض کنید...که ما انسان ها هرکدوم نوع زندگیمون به مانند زندگی آدم و حوا و ماجرای سیب خوردنش بود...اگر هم سکنجه می شدیم..مسئولیتش خودمون بودیم با اختیار خودمون...بچه رو نمی تونستیم که زجر کش کنیم...اصلا بچه نبود که مثلا زجر کش کنیم...این البته یک مثال بود..خوب وقتی خدا خداست، باید بتونه که دنیایی خلق کنه...که یک بچه نتونه به حسب درس نخوندن یک انسان، زجر کش بشه و درد بکشه، بدون اینکه آزادی و اختیار انسان گرفته بشه...

حبیبه;766018 نوشت:
وقتی به باطن عالم رجوع کردیم آنجا دیگر از قوانین دنیا خبری نیست،این قوانین چه چیزهایی هستند؟قوانین عالم ماده

به تعبیری همان قوانین حاکم بر عالم طبیعت یا بفرمائید قوانین فیزیکی،ما وارد عوالم ما بعد الطبیعه و یا متافیزیک می شویم.

سخن از این نیست که اتفاقاتی که برای دنیا می افتد از چه قوانینی پیروی می کند،سخن از این است که عالم آخرت قوانین خودش را دارد.


با عرض سلام
پاسخ من را ندادید. لفظ صریح نشانه های آخرت چه میگوید؟.....
علاوه بر این اگر ممکن است آیه ای از قرآن که دال بر این موضوع باشد را بیان بفرمایید.

حبیبه;766018 نوشت:
-به این دلیل که امر به سجده امر مولوی و تشریعی نبوده است،این اتفاق در عالم مثال افتاده است نه عالم طبیعت و زمین.

این اتفاق سرپیچی رخ داده یا نه؟ خلقت انسان که در عالم مثال نبوده، در این عالم بوده. شیطان هم که قرار نبوده و نیست در عالم مثال انسان را گمراه کند، او هم در این عالم انسان را گمراه میکند. برای خداوند هم که عالم مثال با این دنیا فرقی نمیکند. همانطور که خود شما اشاره کرده و معتقدید مجازات انسان هم در جهان آخرت با عالم طبیعت فرق دارد. بنا بر این خداوند همانطور که انسان را در عالم متافیزیک مجازات میکند میتوانسته شیطان را هم در چنین عالمی مجازات کند یا او را متوقف کند. پس سوال به قوت خود باقی میماند.

حبیبه;766018 نوشت:
دستور حق توسط فرشتگان نقض نشد،بلکه اطاعت گردید.

توسط شیطان نقض شده......فسجدوا الا ابلیس....

حبیبه;766018 نوشت:
خداوند این اختیار را به انسان داد که مطیع عقل و وحی شود یا از وساوس شیطان تبعیت کند

در زمان خلقت انسان وساوس شیطان در کار نبوده. این موضوع بعد از سرپیچی شیطان رخ داده. بنا بر این اگر چنین اختیاری از قبل به انسان داده شده معنای آن این است که ترتیب رخدادهایی که به قول شما در بستر زمان و به تدریج بوده با آنچه در قرآن آمده متفاوت است. در این حالت چرا خداوند نفرموده:
ما انسان را و شیطان را خلق کردیم در حالی که میدانستیم شیطان برتری انسان را نخواهد پذیرفت و به فریب انسان خواهد پرداخت بنا بر این انسان را مختار آفریدیم که مطیع حق شود یا از وساوس شیطان تبعیت کند.

حبیبه;766018 نوشت:
سبحان الله

اشاره داشتید که رخ دادن اتفاقات در بستر زمان و به تدریج است. با همین استدلال لطفا پاسخ کاملتری بدهید: آیا خداوند در مقابل عمل انجام شده ای قرا گرفته است؟ بله یا خیر؟

مذهب به یک طرز فکر حاکم در یک قوم گفته میشه.در دنیا مذاهب بسیاری وجود داره هر کدوم با عقاید منحصر به فرد خود.اسلام هم مستثنی نیست.فقط ادعا میکنند یک مذهب الهیست.ادعایی که خیلی راحت میشه زیر سوال بردش.
اگه احساس میکنی نمیتونی جواب سوالت رو بگیری به اینم فکر کن که صرفا یک مذهب ساخته بشر هست و بر اساس تفکرات خودشون.

پیروز;766037 نوشت:
اما در کل به نظر من هم، بهشت و جهنم یک جورایی کشکی هستند...البته باید ببینید که چطور تعریفش می کنیم..ولی اون بهشت و جهنمی که معمولا توی فکر و زبون اکثر ماست به نظر بی معناست.

خوب این نوع بهشت و جهنمی که شما معنا میکنید خیلی باحاله . هرکی زور داشته باشه مردم رو بچاپه . نهایتش بعد از میلیونها آدمی که کشت یه نفر میاد اونم اگه زورش رسید انتقامش رو میگیره . دیگه او بچه ی مورد سوال شما هم مشکلش حل میشه . اگه تیکه تیکشم کنن باید خودش بتونه اونو تو جهنم خودش بسوزونه و الا خودش میسوزه! ( این که بدتر شد ! بچه چطور از مرد به اون بزرگی انتقام بگیره ؟؟!! باز اگه جهنم واقعی بود مرده نتیجه ی کارش رو میدید!)

religios;766047 نوشت:
اسلام هم مستثنی نیست.فقط ادعا میکنند یک مذهب الهیست.ادعایی که خیلی راحت میشه زیر سوال بردش.

چه جالب که هزاران نفر نتونستن این کار راحت رو انجام بدن :Khandidan!:

M A H D I;766049 نوشت:
چه جالب که هزاران نفر نتونستن این کار راحت رو انجام بدن :Khandidan!:

کل دستورات شما همون قرانتون هست بقیش ساخته خودتونه از جمله همون ارتداد و .......اون قرانم که کلی نقد برش وارد هست.حتی چیزایی که به عنوان معجزات علمی ازش یاد میکنید چند قرن قبل از محمد در یونان توسط افرادی مطرح شده بود.مثلا ۷ اسمان شما در واقع اعتقاد اون زمان بوده که تا ۷ سیاره شناسایی شده بوده.مدار گردش خوردشید یا ماه هم همون تصور قدیم هست که خورشدی دور زمین میگرده.همش تفسیرای ساختگی کردین با علم و تمدن روز سازگارش کردین.
خیلی از دستورات قرانو دیدید نمیشه هی جوره توجیحش کرد کنارش گذاشتید از جمله سنگسار و کشتن کفار.الان یک مسلمان واقعی باید با کل دنیا دشمن باشه چون اونا کافرن

religios;766050 نوشت:
کل دستورات شما همون قرانتون هست بقیش ساخته خودتونه از جمله همون ارتداد و .......اون قرانم که کلی نقد برش وارد هست.حتی چیزایی که به عنوان معجزات علمی ازش یاد میکنید چند قرن قبل از محمد در یونان توسط افرادی مطرح شده بود.مثلا ۷ اسمان شما در واقع اعتقاد اون زمان بوده که تا ۷ سیاره شناسایی شده بوده.مدار گردش خوردشید یا ماه هم همون تصور قدیم هست که خورشدی دور زمین میگرده.همش تفسیرای ساختگی کردین با علم و تمدن روز سازگارش کردین

چرا ناراحت میشی ! شما هنوز نمیدونی دستورات ما از کجا میاد !:Khandidan!:اگه نقدی بر هرکدوم داری مطرح کن و جواب بگیر . این فروم برای همین کاره . فکر نمیکنم تو هیچ جامعه ی متمدنی بزرگان یک دین رو به تمسخر بگیرن ! چون به هر حال عقاید تمام مردم جهان محترم هست !
هر بچه ی ابتدایی هم میدونه که مدار خورشید با مدار ماه و حرف غلط گردش خورشید به دور زمین تفاوت داره !:Khandidan!:
ممنون که موجبات خنده و شادی ما رو فراهم کردید ! بر اساس دین ما کلی ثواب کردید ! خوش بحالتون :Khandidan!:
ا

به هر حال ما که اعتقادی به این حرفا نداریم ....به خدا هم بگید لازم نیست نگران ما بشه ما خودمون بهتر میدونیم چطور زندگی کنیم.......جوابی هم دادی صرفا سیاه کاری بود که نگن کم اورده

religios;766053 نوشت:
به هر حال ما که اعتقادی به این حرفا نداریم

مگه کسی از اعتقاد شما پرسید . اینو که همه فهمیدن همون اول !

religios;766053 نوشت:
ه خدا هم بگید لازم نیست نگران ما بشه ما خودمون بهتر میدونیم چطور زندگی کنیم

خدا مگه بیکاره نگران شما باشه !!!:Khandidan!:

religios;766053 نوشت:
جوابی هم دادی صرفا سیاه کاری بود که نگن کم اورده

ما که زمین خورده ی همه ایم . ولی اسلام تا حالا کم نیاورده بعد از 1400 سال . تا جایی که بلد باشیم جواب میدیم . اونایی رو هم که نمی دونیم میپرسیم خودمونم یاد بگیریم . اینی هم که گفتی سیاه کاریه من میزارم مخاطب قضاوت کنه :ok:

ولی اینم بگم که اعتقاد به خدا با اعتقاد به دین متفاوته..دین بیشتر جنبه متعصبانه نسبت به یک سری مسایل داره......هر قومی بر اساس تفکرات خودش از خدا دین میسازه.

religios;766056 نوشت:
ولی اینم بگم که اعتقاد به خدا با اعتقاد به دین متفاوته..دین بیشتر جنبه متعصبانه نسبت به یک سری مسایل داره......هر قومی بر اساس تفکرات خودش از خدا دین میسازه.

خدایی که برای اداره ی بندگانش برنامه نداشته باشه خدا نیست . حتی یک چوپان هم میدونه گوسفنداش رو از کجا ببره که گرفتار گرگ نشن .

پیروز;765988 نوشت:
خوب....یعنی شما می فرمایید که مثلا بنده وقتی حس تشنگی دارم...شاید خیال می کنم و در اوهام هستم که حس تشنگی دارم و در واقع حس تشنگی ندارم؟خوب...وقتی کسی زجر کش می شود..درد می کشد و درد بد است و احساس بدی دارد.، معنی ندارد که گفته شود شخص شاید در اوهام هست که حس بدی دارد...کسی دوست ندارد زجر بکشد...همانطور که عرض کردم شاید سوالتان را من نفهمیده باشم...اگر شما سوال را کمی شفاف تر بیان کنید...من بهتر می توانم پاسخ بدهم...شاید از نظر شما زجر کشیدن بچه خیلی هم خوب هست...بگویید منظور چیست..شاید با شما موافق بودم...

شاید اینطور هم بگویم...بد نباشد..اگر زجر کشیدن اصولا امر خوبی است و نه بدی...خوب قرآن چرا وعده زجر کشیدن در جهنم می دهد....البته باز شما اگر منظور سوالتان را مشخص کنید..بهتر هست...

منظور سوال من مشخص است . گفتم از هر نظر که شما فکر می کنید بد است بگویید. مثلا از نظر منطقی بداست. از نظر شرعی بد است. از نظر عقل بداست.شما هم می گویید علم حضوری من به من می گوید این بد است. درست است که علم حضوری علمی است خطاناپذیر اما تشخیص ادراکات حضوری مقداری سخت است. همچنین مثلا در مورد تشنگی مثال آوردید.شما به تشنگی علم حضوری دارید اما به این که تشنگی بد است که علم حضوری ندارید. این که تشنگی بد است را خودتان معلوم نیست از کجا آورده اید. اگر کسی دوست ندارد زجر بکشد یا تشنگی بکشد آیا دلیل براین است که تشنگی و زجر بد هستند؟ معمولا بچه ها دوست ندارند بروند مدرسه .اما آیا چون بچه ها دوست ندارند بروند مدرسه ، آن جا برایشان بد است؟
درمورد وعده قرآن هم باید بگم مگه قرآن مجرمان را به چیز بدی وعده داده است؟ مگر قرار است که اگر کسی کار بد کرد قرآن با کار بد جوابش را بدهد؟ خدا هیچ وقت کار بد نمی کند. این استدلال شما بر پایه وعده قرآن مستلزم قبول این است که خدا کار بد انجام می دهد. آیا خدا کار بدی انجام می دهد که گناهکاران را مجازات می کند؟ آیا این عذاب برای آن ها بد است؟

پیروز;765852 نوشت:
الحمدالله....شما پیشتر نوشته بودید که
حالا اگر شما را محکوم به جهل مرکب کنیم، باز ادعای حمله به شخص می کنید. همه می دانند که فرشتگان مجرای اجرای ارادۀ الهی هستند، و لذا اختیاری ندارند

اولاً ما فقط گفتیم که برخی از علما نیز فرشتگان را مجبور نمی دانند، نگفتیم فرشتگان از دید همگان مختار هستند. همینکه آنها عقل بدون شهوت دارند، و در نتیجه با دریافت دستور خدا، فقط یک آیندۀ ممکن(یعنی اجرای دستور خدا) برایشان معنی دارد، مصداق جبرگرا بودن فضای فرشتگان است. همچنین اینکه بر اساس آموزه های اسلام داوری قیامت و بهشت و جهنم برای فرشتگان معنی ندارد، باز هم نشانگر این است که فرشتگان اختیار انتخاب بین خوب و بد را ندارند که به خاطر انتخابشان بهشتی جهنمی بشوند.

ثانیاً فرق جبهۀ حق با شما دقیقاً در همین است که ما بر یک باور باطل پافشاری نمی کنیم، این ادعا که تمام علمای اسلام فرشتگان را مجبور می دانند، باطل بود و ما هم بر آن پا نفشردیم. دلیلش هم این است که ما همسو بودن با حق و حقیقت برایمان مهم است و نه پیروز شدن در بحثها و جدلها.

پیروز;765852 نوشت:

کمی در خلوت خود اندیشه کنید...موفق باشید...

این هم از خنده دار ترین استفاده از مغالطه ی تلقین!!

ابوالبرکات;766061 نوشت:
درمورد وعده قرآن هم باید بگم مگه قرآن مجرمان را به چیز بدی وعده داده است؟ مگر قرار است که اگر کسی کار بد کرد قرآن با کار بد جوابش را بدهد؟ خدا هیچ وقت کار بد نمی کند. این استدلال شما بر پایه وعده قرآن مستلزم قبول این است که خدا کار بد انجام می دهد. آیا خدا کار بدی انجام می دهد که گناهکاران را مجازات می کند؟ آیا این عذاب برای آن ها بد است؟

اینکه اینجا خدا کار بد انجام می دهد یا نه...بحثی جداست..اگر همین بحث یا تاپیک را بگیریم و ببریم بالا متوجه می شویم که در واقع جهنم خودش تائیده ای در شبهه بنده می تواند باشد...یعنی به آنها که می گویند که خوب بهشت و جهنم که هست و می خواهند این شبهه را پاسخ دهند...باید گفت که خیر...از قضا همین جهنم شبهه را تقویت می کند....همانطور که شما گفتید...اما فعلا در این تاپیک و با تفسره هایی و یک جورایی زیر میزی بهشت و جهنم را نادیده می گیریم..و تمرکز روی همان مثال زجر کش شدن کودک است.....اما باز توجه کنید...شما دقیق مشخص نکردید منظورتان چیست..ولی وقتی شما می پرسید که این عذاب مگر برای جهنمیان که مثلا جاودانه در جهنم می سوزند بد است....پاسخش بدیهی هست...آنها جاودانه در جهنم می سوزند..خوب آنها برای آنها بد است دیگر...پس خوب است؟؟به هر حال..گویا شما کسی هستید که جهان بینی و نوع نگاهش تقریبا متضاد با دیدگاه دیگران است....پس شما اصلا طرف بحث بنده نیستید...من حتی در پست های پیشین اشاره کردم که:
پیروز;764788 نوشت:
ما باید یا به کل دیدگاهمان را در مورد دنیا و عدالت و ظلم و انسان و بهشت و جهنم و از این دست مفاهیم تغییر بدهیم و یک بازنگری اساسی در اعتقاداتمان بدهیم و در کل جهان بینی و نوع نگاهمان را به این جهان و خدا عوض کنیم...خیلی اساسی یعنی تقریبا چیزی متناقض با اکثر داشته هایمان که از کودکی شنیده و می شنویم...باید همه اینها را کنار بگذاریم...یا باید به تناقض برسیم...

شاید از نظر شما ما باید از زجر کشیدن کودک بر هر دلیل خشنود باشیم...و این را هم کودک خوش می بیند...پس بنده دیگر چیزی نمی توانم بگویم...مثلا خدایی نکرده و یا شاید بهتر بگویم که خدایی بکند...بچه شما چند روزی زجر کش می شد.. از این بابت که او زجر کش می شود و درد می کشد، شما ناراحتی به دل ندهید...از این بابت که او زجر می بیند...هیچ غمگین و ناراحت نشوید..
ابوالبرکات;766061 نوشت:
معمولا بچه ها دوست ندارند بروند مدرسه

ببینید...شما سوال را مشخص نمی کنید...مثال گویا تر...مثلا به کودکی آمپول می زنند و او درد می کشد...با نگاهی من داشتم به شما پاسخ می دادم.....آمپوب بد است برای کودک....ولی شما حالا می خواهید به نتیجه نگاه کنید...می گویید که آمپول هرچند بد است ولی نتیجه اش خوب است پس آمپول زدن برای کودک خوب است!!حرف شما این است؟ و فکر می کنید در موارد دیگر هم اینگونه است؟پس اگر اینطور است...پس کسی می آید کودکی را زجر کش می کند، ما به خودی خود دلیل و ضرورت خاصی نمی بینیم که کودک را نجات بدهیم...خوب حتما خوب است برای بچه....بچه چند سال زیر تنبیه و فشار های عصبی و روحی قرار می گیرد..خوب این خوب است برایش....ما هم آنچنان ضرورتی ندارد که بخواهیم در هر جایی دخالتی کنیم و کودک را نجات بدهیم....ببینید اینها اموری هستند که در این تاپیک فرض گرفته شده که باید کودک را نجات داد و این بد است برای کودک...وگر نه اگر شما معتقید خوب است....بنده دیگر حرفی ندارم...و شما را دوباره به همان نقل قولی که از خودم داشتم ارجاع می دهم...

tazkie;766064 نوشت:
ین ادعا که تمام علمای اسلام فرشتگان را مجبور می دانند، باطل بود و ما هم بر آن پا نفشردیم. دلیلش هم این است که ما همسو بودن با حق و حقیقت برایمان مهم است و نه پیروز شدن در بحثها و جدلها.

شما از کجا می دانی که من پیروز شدن در بحثها و جدل ها برایم مهم است و نه رسیدن به حقیقت؟علم غیب دارید و یا چون اسمم پیروز است اینطور فکر می کنید .:Nishkhand:اینجور سطحی بینی ها و قضاوت های عجولانه ای را فکر می کنم، حاصل بغض و کینه ایست که نسبت به منتقدان دارید و کسی بر خلاف باور شما سخن می گوید...شما با همین بغض و کینه به بنده نگاه می کنید...و مرا محکوم به این می کنید که در جهل مرکبم، چرا؟؟چون ادعا کردم از دیدگاه شما فرشته باید موجودی مختار باشد! و حالا که معلوم شد که گروهی از علما هم اینگونه می اندیشند....آن علما هم در جهل مرکبند؟؟
tazkie;766064 نوشت:
اولاً ما فقط گفتیم که برخی از علما نیز فرشتگان را مجبور نمی دانند، نگفتیم فرشتگان از دید همگان مختار هستند.

فکر کنم شما فلسفه آن پیامی که به شما دادم را متوجه نشدید....بنده از شما نقل قول کردم که مرا شخصی دانستید که در جهل مرکبم...چون همه می دانند و من هم باید می دانستم که فرشتگان اختیاری ندارند!!!!(البته درنظر من هم فرشتگان اختیاری ندارند، اینکه من گفتم فرشتگان مختارند، در واقع منظور این بود که از نگاه شما که نگاه کنیم باید اینگونه نتیجه بگیریم) خوب شما از این خاطر مرا کسی دانستید که در جهل مرکبم....پس چطور بعد اشاره داشتید که بعضی علما به این امر اعتقاد دارند که فرشتگان مختارند؟؟چطور اینجا شد گروهی از علما...ولی ما که گفتیم فرشتگان مختارند آنهم ازنظر و دیدگاه شما، شدیم کسی که در جهل مرکبند؟بنده این را گفتم....و بعد اشاره کردم که در خلوت خود اندیشه کنید..انقدر سطحی بین و انقدر در قصد تخریب شخص مقابل و بدبین نسبت به شخص مقابل نباشید...
tazkie;766064 نوشت:
همینکه آنها عقل بدون شهوت دارند، و در نتیجه با دریافت دستور خدا، فقط یک آیندۀ ممکن(یعنی اجرای دستور خدا) برایشان معنی دارد، مصداق جبرگرا بودن فضای فرشتگان است. همچنین اینکه بر اساس آموزه های اسلام داوری قیامت و بهشت و جهنم برای فرشتگان معنی ندارد، باز هم نشانگر این است که فرشتگان اختیار انتخاب بین خوب و بد را ندارند که به خاطر انتخابشان بهشتی جهنمی بشوند.

خوب....خدا خیرتان بدهد....آیا این تقریبا همان حرف بنده نبود؟
بنده هم در پست های پیشین اشاره کردم(موارد داخل پرانتز را اکنون افزودم)
پیروز;766037 نوشت:
رفتار فرشتگان دقیقا به مانند خداست...فرشتگان می دانند (یعنی عقل دارند) که خدا لایق شتایش و عبادت و پرستش است و با توجه به صفاتی که دارند و پلیدی که ندارند(شهوتی ندارند)، سر به سجده می گذارند...

این چیزی است که از دین و از اعتقادات شما باید بیان کرد.....شما حرف خود مرا به بنده می زنید؟..حرف من تقریبا عین روایت امام صادق بود، جالب بود!!! و از نظر من هم فرشته ها اختیار ندارند...به هر حال، وقتی می گویید که فرشتگان عقل دارند با توجه به دیدگاهی که خود داشتید باید بپذیرد که فرشتگان مختارند....حالا نمی دانم که چه شده زیرش می زنید....جالب است...شما در مورد خدا به بنده می گفتید، بی شمار راه برای خدا وجود دارد...مثلا خدا انسان را خلق نکند...خدا فلان کند و خدا فلان کند، خدا ظلم کند و الی آخر...ولی با توجه به اقتضای وجودیش تنها یک مسیر ممکن برای خدا هست...بنده می گفتم این عین مجبور بودن خداست و شما انکار می کردید...ولی حالا همان ها را در باب فرشته می گویید و می گویید که فرشته اختیاری ندارند.... به هر حال شما هنوز جای کار دارید....موفق باشید...همینگونه که در باب فرشته تفکر داشتید...در باب خدا هم تفکر داشته باشید..می بینیم که خدا هم مانند فرشته ها هستند...خدا هم تنها یک آینده ممکن دارد(به گفته خود شما) و آن مثلا خلقت انسان است و خدا هم داوری قیامت و بهشت و جهنم ندارد!!!...من انتظار نداشتم که دیگر پاسخی بدهید...حالا مجبورم کردید که دوباره به شما پستی بزنم...ولی دیگر سعی می کنم چیزی ننویسم....واقعا که!!پیروز باشید....

پیروز;766151 نوشت:
اینکه اینجا خدا کار بد انجام می دهد یا نه...بحثی جداست..اگر همین بحث یا تاپیک را بگیریم و ببریم بلا متوجه می شویم که در واقع جهنم خودش تائیده ای در شبهه بنده می تواند باشد...یعنی به آنها که می گویند که خوب بهشت و جهنم که هست و می خواهند این شبهه را پاسخ دهند...باید گفت که خیر...از قضا همین جهنم شبهه را تقویت می کند....همانطور که شما گفتید...اما فعلا در این تاپیک و با تفسره هایی و یک جورایی زیر میزی بهشت و جهنم را نادیده می گیریم..و تمرکز روی همان مثال زجر کش شدن کودک است.....اما باز توجه کنید...شما دقیق مشخص نکردید منظورتان چیست..ولی وقتی شما می پرسید که این عذاب مگر برای جهنمیان که مثلا جاودانه در جهنم می سوزند بد است....پاسخش بدیهی هست...آنها جاودانه در جهنم می سوزند..خوب آنها برای آنها بد است دیگر...پس خوب است؟؟به هر حال..گویا شما کسی هستید که جهان بینی و نوع نگاهش تقریبا متضاد با دیدگاه دیگران است....پس شما اصلا طرف بحث بنده نیستید...من حتی در پست های پیشین اشاره کردم که:

شاید از نظر شما ما باید از زجر کشیدن کودک بر هر دلیل خشنود باشیم...و این را هم کودک خوش می بیند...پس بنده دیگر چیزی نمی توانم بگویم...مثلا خدایی نکرده و یا شاید بهتر بگویم که خدایی بکند...بچه شما چند روزی زجر کش می شد.. از این بابت که او زجر کش می شود و درد می کشد، شما ناراحتی به دل ندهید...از این بابت که او زجر می بیند...هیچ غمگین و ناراحت نشوید..

ببینید...شما سوال را مشخص نمی کنید...مثال گویا تر...مثلا به کودکی آمپول می زنند و او درد می کشد...با نگاهی من داشتم به شما پاسخ می دادم.....آمپوب بد است برای کودک....ولی شما حالا می خواهید به نتیجه نگاه کنید...می گویید که آمپول هرچند بد است ولی نتیجه اش خوب است پس آمپول زدن برای کودک خوب است!!حرف شما این است؟ و فکر می کنید در موارد دیگر هم اینگونه است؟پس اگر اینطور است...پس کسی می آید کودکی را زجر کش می کند، ما به خودی خود دلیل و ضرورت خاصی نمی بینیم که کودک را نجات بدهیم...خوب حتما خوب است برای بچه....بچه چند سال زیر تنبیه و فشار های عصبی و روحی قرار می گیرد..خوب این خوب است برایش....ما هم آنچنان ضرورتی ندارد که بخواهیم در هر جایی دخالتی کنیم و کودک را نجات بدهیم....ببینید اینها اموری هستند که در این تاپیک فرض گرفته شده که باید کودک را نجات داد و این بد است برای کودک...وگر نه اگر شما معتقید خوب است....بنده دیگر حرفی ندارم...و شما را دوباره به همان نقل قولی که از خودم داشتم ارجاع می دهم...


شما می گویید برای بچه بد است و هیچ دلیلی نمی آورید جز این که بدیهی است. آیا واقعا بدیهی است

ابوالبرکات;766161 نوشت:
شما می گویید برای بچه بد است و هیچ دلیلی نمی آورید جز این که بدیهی است. آیا واقعا بدیهی است

گرامی...به اندازه کافی نظرم را در این مورد فکر می کنم، بیان کردم...واقعا بنده تعجب می کنم...در پی نظر این بنده..تنها همین را می فرمایید که از شما نقل قول داشتم!!
کاش شما نظر بنده هرند ناقص و ضعیف بود را دانه دانه نقل می کردید و پاسخ می دادید...سوال شما از همان اول گنگ بود و حالا هم این پاسخ را بنده اصلا به عنوان پاسخ به نظرم احساس نمی کنم...
آیا بنده تنها یک کلمه عرض کردم و آن اینکه: برای بچه بد است...چون بدیهی است؟؟

به هر حال اگر فکر می کنید از همه جنبه ها..بچه ای زجر کش شد... فکر می کنید خوب است برایش، باور کنید...بنده اصلا اصراری در این قضیه ندارم... بنده با این پیشفرض سوال پرسیدم که این امر برای بچه بد است(اصلا شما خودتان در کلامتان هست، که او زجر می کشد...) ولی اگر دیدگاهتان این است که خوب است بنده حرفی ندارم... و شما دیدگاهتان را باید به بسیاری از امور و پدید ها از وقایع، از واقعه عاشورا گرفته تا مقدمات اثبات خدا تغییر دهید...و آنوقت چه بسا دیگر به خدا نرسید.... و دلیلی بر وجود خدا پیدا نکردید....و اگر واقعا بنده وارد اینها بشوم که چرا و چگونه....واقعا اعصاب می خواهد....

پیروز;766154 نوشت:
شما از کجا می دانی که من پیروز شدن در بحثها و جدل ها برایم مهم است و نه رسیدن به حقیقت؟علم غیب دارید و یا چون اسمم پیروز است اینطور فکر می کنید .

نخیر عملکرد شما اینو ثابت میکنه. :ok:

پیروز;766154 نوشت:
اینجور سطحی بینی ها و قضاوت های عجولانه ای را فکر می کنم، حاصل بغض و کینه ایست که نسبت به منتقدان دارید و کسی بر خلاف باور شما سخن می گوید...شما با همین بغض و کینه به بنده نگاه می کنید...و مرا محکوم به این می کنید که در جهل مرکبم، چرا؟؟چون ادعا کردم از دیدگاه شما فرشته باید موجودی مختار باشد! و حالا که معلوم شد که گروهی از علما هم اینگونه می اندیشند....آن علما هم در جهل مرکبند؟؟

چند پستی هست که منتظریم عقده های شما تمام بشود. ولی گویا هر چه می گویید، ته نمی کشد. اگر مایلید از الفاظ رکیکتری استفاده کنید تا بهتر تخلیه شوید، ولی لطفاً خودتان را به نفهمیدن نزنید که همه متوجه نشوند که چه کسی در جهل مرکب است. به راستی اینقدر فهمیدن این سخت است که بین فلاسفه اختلاف نظر بسیار است؟ آیا اگر بگوییم گروهی از فلاسفه تجربه گرای هستند و گروهی دیگر نیستند و ما مثل گروه دوم فکر می کنیم، امر عجیبی است؟ از دید بنده، همچنان نظر گروهی که می گویند فرشته مختار نیست درست است، و شما حتی نیم سطر دلیل علیه آن نیاوردید.

پیروز;766154 نوشت:

فکر کنم شما فلسفه آن پیامی که به شما دادم را متوجه نشدید....بنده از شما نقل قول کردم که مرا شخصی دانستید که در جهل مرکبم...چون همه می دانند و من هم باید می دانستم که فرشتگان اختیاری ندارند!!!!(البته درنظر من هم فرشتگان اختیاری ندارند، اینکه من گفتم فرشتگان مختارند، در واقع منظور این بود که از نگاه شما که نگاه کنیم باید اینگونه نتیجه بگیریم) خوب شما از این خاطر مرا کسی دانستید که در جهل مرکبم....پس چطور بعد اشاره داشتید که بعضی علما به این امر اعتقاد دارند که فرشتگان مختارند؟؟چطور اینجا شد گروهی از علما...ولی ما که گفتیم فرشتگان مختارند آنهم ازنظر و دیدگاه شما، شدیم کسی که در جهل مرکبند؟بنده این را گفتم....و بعد اشاره کردم که در خلوت خود اندیشه کنید..انقدر سطحی بین و انقدر در قصد تخریب شخص مقابل و بدبین نسبت به شخص مقابل نباشید...

شما اختیار فرشتگان را مهمان ما باشید! این که شما نگرش اشتباهی داشته باشید اصلاً ایرادی ندارد، این ایراد دارد که نگرش طرف مقابل را محدود به یک نگرش خاص بدانید. ابعاد ندانستنِ شما بسیار وسیعتر از این مسئله هست. کسی که از سخنش آشکار است که موضع بیخدایی دارد، بعد از حرام بودنِ بحث با ما حرف می زند، از خدا برایمان خیر می خواهد و ذکر "الحمدلله" را می نویسد، خب دیگه وضعیتش خیلی بحرانی است. البته من یک عذرخواهی به شما بدهکارم. جهل مرکب وقتی است که فرد نمی داند که نمی داند، ولی متوجه شدم که شما نمی خواهید بدانید. پس واقعاً از شما می خواهم که مرا ببخشید.

پیروز;766154 نوشت:

خوب....خدا خیرتان بدهد....آیا این تقریبا همان حرف بنده نبود؟
بنده هم در پست های پیشین اشاره کردم(موارد داخل پرانتز را اکنون افزودم)

ما فرشته ها را در همین مفهوم مجبور می دانیم که فرشته فقط یک آینده دارد: اجرای دستور خدا، و این یعنی جبر. اینجا فرق فرشته با خدا این است:

1.فرشته توسط غیر(یعنی خدا) اینگونه برنامه ریزی شده است که عین فرمان خدا را اجرا کند(درست مانند تمثیل ربات که پیش از این گذشت) ولی هیچ غیری به خدا برنامه نمی دهد و خدا را طراحی نمی کند.

2.خدا به راستی می تواند راهی غیر از راه حکیمانه را برود، یعنی راههای غیرحکیمانه و نه ممتنع الوجود، برای خدا قابل طی کردن هستند که خدا به دلیل اقتضائات ذاتی آنها را طی نمی کند، ولی فرشته فقط طبق مسیری که خدا در طراحی او در نظر گرفته عمل می کند. شاید در مثال ربات این مسئله را راحتتر می شد در نظر گرفت: ربات نمی تواند از زیر کار در برود ولی انسان می تواند کاری که به او داده اند را انجام بدهد یا از زیر آن در برود.

پیروز;766154 نوشت:

به هر حال، وقتی می گویید که فرشتگان عقل دارند با توجه به دیدگاهی که خود داشتید باید بپذیرد که فرشتگان مختارند....حالا نمی دانم که چه شده زیرش می زنید.

تعریف جبر را چند بار باید تحویلتان بدهیم؟ جبر یعنی فقط یک آیندۀ ممکن داشتن. فرشته عقل دارد، ولی عقل او به جز یک آیندۀ ممکن را نمی بیند. مثل ربات یا کامپیوتری است که در پاسخ به یک دستور خاص، پاسخی خاص می دهد: البته محاسبه می کند، ابتدا دستور را به زبان ماشین می برد، تبدیل به کُد ماشین می کند، سپس وارد عملیات می شود، و تمام مراحل را به صورت محاسباتی پیش می برد، ولی اینها همه راهی واحد هستند، که کامپیوتر یا ربات، در صورت سالم بودن، حتماً طی خواهد کرد. حال انسانی را در نظر بگیریم که به او دستوری می دهیم. او می تواند انجام بدهد، می تواند انجام ندهد. می تواند فوراً انجام بدهد، می تواند بعداً انجام بدهد. می تواند کامل انجام بدهد، می تواند ناقص انجام بدهد... این است تفاوت موجود مختار و موجود غیر مختار. والله اظهر من الشمس است.

پیروز;766154 نوشت:

شما در مورد خدا به بنده می گفتید، بی شمار راه برای خدا وجود دارد...مثلا خدا انسان را خلق نکند...خدا فلان کند و خدا فلان کند، خدا ظلم کند و الی آخر...ولی با توجه به اقتضای وجودیش تنها یک مسیر ممکن برای خدا هست...بنده می گفتم این عین مجبور بودن خداست و شما انکار می کردید...ولی حالا همان ها را در باب فرشته می گویید و می گویید که فرشته اختیاری ندارند.

خب جواب این را یک بار گفتیم، ولی صرف نکرد که بخوانید. عوضش بند کردید به کینه و بغض داشتن بنده. عرض کردیم که در پاسخ این ادعا، سؤال کلیدی این است: چه کسی خدا را مجبور کرده است؟

اگر بگویید یکی از مخلوقاتش بوده است، سخنی ضدفلسفی مطرح کرده اید: علت تامّه بر معلول احاطه دارد، و معلول نمی تواند علت تامّه را وادار به کاری بکند.

اگر بگویید خدای دیگری او را مجبور به این کار کرده است: گذشته از اینکه تمامی براهین توحیدی علیه نگرش شما هستند، منظر ما از خدا، خدایی است که تحت سلطۀ غیر نیست، پس خدای حقیقی همان خدای مجبور کننده خواهد بود، لذا شبهه دوباره دفع می شود.

اگر بگویید خودش، خودش را مجبور کرده است، با فرض خودتان در تناقض است: از یک طرف خودش تصمیم به وقوع فعل گرفته و لذا خودش را وادار کرده است، و از طرف دیگر مجبور بوده که بدین معناست که تصمیم از خودش نبوده!

نتیجه: ادعای مجبور بودن خدا بی معنی است، زیرا کسی نبوده که مجبورش کند.

البته تفاوت فرشته و خدا را هم توضیح دادیم.

پیروز;766154 نوشت:

همینگونه که در باب فرشته تفکر داشتید...در باب خدا هم تفکر داشته باشید..می بینیم که خدا هم مانند فرشته ها هستند...خدا هم تنها یک آینده ممکن دارد(به گفته خود شما) و آن مثلا خلقت انسان است و خدا هم داوری قیامت و بهشت و جهنم ندارد

رجز نخوانید، جواب تمام این ادعاها ارائه شده است.

پیروز;766154 نوشت:

من انتظار نداشتم که دیگر پاسخی بدهید...حالا مجبورم کردید که دوباره به شما پستی بزنم...ولی دیگر سعی می کنم چیزی ننویسم....واقعا که!!پیروز باشید....

عرض کردم که هر چه دانشتان ناچیز است، در عوض اعتماد به نفستان، فوق العاده بالاست.

tazkie;766172 نوشت:
چند پستی هست که منتظریم عقده های شما تمام بشود. ولی گویا هر چه می گویید، ته نمی کشد
این شمایید که با بد گویی آغاز به بحث کردید و بد گویی را ادامه دادید...حالا هم می گویید که من عقده هایم را خالی می کنم!!!!جالب است که من چند بار اشاره کردم که اصلا بحث با شما حرام است و قصد ندارم با شما بحث کنم... و جواب پست آخری را تنها با این دادم که در خلوت اندیشه کنید...ولی شما مدام خودتان را می اندازید وسط!!و تیکه و اهانت می کنید...
خیلی خوب...بنده را مگر نشناختید؟؟مگر ادعاها و دلایل را بیان نکردید؟؟پس چرا دوباره پریدید وسط و به قول خودتان دوباره گویی کردید؟؟
انقدر پاسخ های شما متناقض است...که لازمی به پاسخ نمی بینم، مثلا می گویید که
tazkie;766172 نوشت:
ادعای مجبور بودن خدا بی معنی است، زیرا کسی نبوده که مجبورش کند

بنده هم بار ها گفتم....کسی خدا را مجبور نکرده..خدا از اول مجبور بوده...ذاتا مجبور است..همانطور که نه کسی خدا را خلق کرده و نه خود به خود خلق شده و نه خودش خودش را خلق کرده.بلکه ذاتا موجود بوده و همیشه بوده.... و اصلا گیرم این یک تناقض باشد..یعنی ادعای مجبور بودن خدا بی معنا باشد به آن دلایلی که ردیف کردید...خوب شما برو باورت را تغییر بده...سری بعد نیا بگو که اقتضای دات خدا، ایجاب می کرد که تنها یک مسیر و یک انتخاب و خلقت انسان را داشته باشد.....پیروز باشید....

چرا میخواید ذات خدا رو بررسی کنید . خوب معلومه به نتیجه نمی رسید . مثل اینه که یه نفر سیکل بخواد درمورد فرایند شکافت هسته ای توضیح بده . مگه میشه ! فکر کن همونجا یک دانشمند هسته ای نشسته باشه ! چه ضمانتی هست ایشون از خنده روده بر نشن !؟ خداوند رو هر جوری تعریف کنید یک مثال نقیض وجود داره ! خداوند هم رحمن هست و هم جبار . جای دیگه هست که خداوند فرموده : و مکرو و مکرالله والله خیر الماکرین.خداوند رو تک وجهی نمیشه تعریف کرد . اینکه بگید خداوند مجبود بوده ذاتا باید بگیم از کجا به این نتیجه رسیدیم .

پیروز;766182 نوشت:
این شمایید که با بد گویی آغاز به بحث کردید و بد گویی را ادامه دادید...حالا هم می گوید من عقده هایم را خالی می کنم!

پیروز;766182 نوشت:
و تیکه و اهانت می کنید...

جناب پیروز، یک کلاس اعتماد به نفس نمی تونید برای ما تشکیل بدید؟ واقعاً خیلی مفید خواهد بود!! از هر آدم عاقلی بپرسید، وقتی یک نفر در بحث مدام شما را به بغض و کینه محکوم کند، آیا برداشتش چیزی جز این خواهد بود که این شخص دارد عقده اش را بر شما تخلیه می کند؟ جهل مرکب، یک اصطلاح منطقی است، و یک اتهام محسوب می شود، و طرف مقابل نیز می تواند از خودش دفاع کند. ولی اینکه بگوییم بغض و کینه داری، حرفی نیست که جایش در بحث منطقی باشد. پس تیکه و اهانت از سوی شماست.

پیروز;766182 نوشت:
جالب است که من چند بار اشاره کردم که اصلا بحث با شما حرام است و قصد ندارم با شما بحث کنم... و جواب پست آخری را تنها با این دادم که در خلوت اندیشه کنید...ولی شما مدام خودتان را می اندازید وسط!!

این نوشابه باز کردنتان برای خودتان که تمام شد، سعی کنید بفهمید که ما نه شما در حد بحث می دانیم و نه حاضر به بحث با شما هستیم. پاسخهای ما، صرفاً در مقام دفاع از حقیقت و ممانعت از شبهه پراکنی شماست. وگرنه شمایی که بر سر بدیهیات فلسفی، اینقدر لنگ می زنید را چه به اینکه ما را به اندیشه در خلوت دعوت کنید. ما در خلوت و آشکار و نهان، اندیشه می کنیم، شما بروید انیشیدن را فرا بگیرید. هر کس بحث را دنبال کند، می بیند که ما اصلاً بر موضعی که متوجه شدیم اشتباه است، ایستادگی نکردیم، ولی شما پاسخها را یکی پس از دیگری نادیده گرفتید و شبهاتتان را تکرار کردید.

پیروز;766182 نوشت:

خیلی خوب...بنده را مگر نشناختید؟؟مگر ادعاها و دلایل را بیان نکردید...پس چرا دوباره پریدید وسط و به قول خودتان دوباره گویی کردید؟؟

شبهاتتان را تکرار کردید، ما نیز پاسخ را تکرار کردیم. بعلاوه، مگر این تاپیک سندش به نام شما خورده؟ صاحب تاپیک که نیستید. اینجا هر کسی حق دارد در موضوع بحث، نظرش را بگوید و دلیلش را اقامه کند، یعنی دقیقاً همان کاری که شما در 99% پستهایتان نمی کنید.

پیروز;766182 نوشت:

انقدر پاسخ های شما متناقض است.

:khaneh:

واقعاً عجب اعتماد به نفسی!

پیروز;766182 نوشت:

بنده هم بار ها گفتم....کسی خدا را مجبور نکرده..خدا از اول مجبور بوده...ذاتا مجبور است.

خب این همه نوشتید تا به بخش استدلالی نائل آمدید :Nishkhand: تازه اینجا هم استدلالی نیست، فقط یک ادعای روی هواست. امّا اینکه خدا ذاتاً مجبور بوده است، حرف خنده داری است که مرغ پخته را به خنده وا می دارد.

ملاحظاتی چند:

1.با ادعای مجبور بودن خدا، شبهۀ نخستین شما، فرو می پاشد: خدا تقصیری در ظلم ظالم ندارد، زیرا نه آفریدن ظالم، و نه آزاد گذاشتن او در ظلم، «تصمیم» او نیست، بلکه ناشی از یک جبر ذاتی می باشد. لذا نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد، هر چه که باشد، تقصیری متوجه خدا نیست، زیرا خدا «نخواسته» که ظلمی صورت پذیرد.

2.با به کار بردن واژه های «از اول» و «ذاتاً» کمکی به خودتان نمی کنید، زیرا از همان اول و در مقام ذات، باز سؤال پیش می آید که این جبر از کجا آمده است؟ آیا شما دلیلی منطقی دارید که واجب الوجود بالذات باید ذاتاً و از اول مجبور باشد؟ اینجا توی تاکسی ننشسته اید که چند حرف بی اساس تحویل طرفتان بدهید و در بروید. اثبات به عهدۀ مدعی است. این مجبور بودن خدا در ازل و به صورت ذاتی را از کجا آوردید؟ فقط جهت اطلاع افرادی که ذره ای سواد فلسفی دارند، عرض می کنم: «اینکه خدا بنا به اقتضائات ذاتی، محال است که فعل غیرحکیمانه انجام بدهد» انتزاعی از فعل بوده، و حداکثر یک صفت فعلی را ثابت می کند، وقتی می خواهیم چیزی را به ذات خدا نسبت بدهیم، آنگاه باید ثابت کنیم که اساساً عدم آن با واجب الوجود بودنِ خدا در تناقض است، یعنی این آقا باید ثابت کند که واجب الوجود بالذات، ذاتاً واجب الوجود نیست، مگر اینکه مجبور باشد!!!! به محض اینکه ایشان پای فعل حکیمانه یا فعل عادلانه را پیش بکشد، امر برون ذاتی می شود، زیرا فعل خدا عین ذات خدا نیست و از آن بدتر، صفت فعل، صفتی انتزاعی است. چیزی که ذاتی باشد، بدون وساطت هیچ فعلی، قابل اطلاق به ذات است، مثل حیات و علم.

3.وقتی می گوییم شما از فلسفه هیچ نمی فهمید، همین است که شما از فعل ضروری، به وجود جبر در ذات می رسید! یعنی اصلاً قادر نیستید تفاوت بین صفات ذاتی خدا و صفات فعلی خدا را بفهمید. اینکه ضروری است که خدا ظلم نکند، نه اینکه نتواند ظلم کند، مربوط به مقام فعل است، و گرنه اینکه صفت ذاتی را با واژۀ "مجبور" عجین کنیم، بسیار باطل است، مثل این که بگوییم نمک مجبور است که شور باشد!!!

4.باز به طور اساسی تر، مجبور بودن، امری است که در مورد فعل به کار می رود، نه ذات. کدام جبرگرائی را سراغ دارید بگوید که انسان مجبور است، انسان باشد؟! اجبار اساساً در فعل معنا پیدا می کند، نه اینکه مثل بحثهای کوچه بازاری، لفاظی کنید و بگویید خدا مجبور است علیم باشد، خدا مجبور است قدیر باشد!! آنچه ذات است، ذات است، اجباری بودنِ آن، بی معنی است.

5.پیش از این گفتیم و نخواستید بخوانید که مجبور بودن برای خدا وقتی نقص است که تحت جبر یک موجود دیگر باشد. این جبر خیالی مورد نظر شما که در ذات خود اوست(!)، اگر لازمۀ وجوب ذاتی اوست، آنگاه یک صفت کمالی(!) است و اگر لازمۀ ذات او نیست، پس چطور ادعا می کنید که او ذاتاً مجبور است؟ به راستی که خودتان هم نمی فهمید چه می گویید.

6.اما ادعای جبر در فعل خدا، و نه به تعبیر بیسوادانۀ ایشان در ذات خدا را، چنانکه بارها رد کردیم و این آقای پیروز قصد نداشت متوجه شود، زیرا جبر وقتی است که فقط یک مسیر ممکن باشد، و اینجا منظور از ممکن، ممکن در ذات است، در مسیر انجام فعل الهی، مسیرهای متفاوتی موجود هستند، و نه یک مسیر، ولی یک مسیر با حکمت الهی سازگارتر است. اینجا مسیر حکیمانه تر، واجب بالغیر و سایر مسیرها ممتنع بالغیر می شوند، ولی ذاتاً همگی ممکن هستند. بدبختانه امثال آقای پیروز نمی دانند که باید ممتنع الوجود بالذات بودنِ سایر مسیرها را ثابت کنند تا به مقصود برسند. گمان می کنند که به صرف ممتنع بالغیر شدنِ سایر مسیرها، یک مسیر ممکن وجود دارد! حال آنکه تمام مسیرها ممکن هستند، ولی آنکه حکیمانه تر است واجب بالغیر است(یعنی ارادۀ خدا به آن تعلق می گیرید) و سایر راهها ممتنع بالغیر هستند(یعنی از آنجا که خدا تصمیم به اتخاذ آنها نمی گیرد وجود هم ندارند). تفاوت فرشته و ربات با خدا و انسان را به میزان کافی توضیح دادیم و مسئله روشن است. بنده دیگه الان مطمئنم که ایشان قصد ندارند متوجه شوند.

پیروز;766182 نوشت:

و اصلا گیرم این یک تناقض باشد..یعنی ادعای مجبور بودن خدا بی معنا باشد به آن دلایلی که ردیف کردید؟؟ خوب شما برو باورت را تغییر بده...سری بعد نیا بگو که اقتضای دات خدا، ایجاب می کرد که تنها یک مسیر و یک انتخاب و خلقت انسان را داشته باشد

چرا باورم رو تغییر بدم آخه؟ واقعاً اینقدر فهمیدن حقایق سخته؟ هنوز هم میگم که فقط و فقط اقتضائات ذاتی خداست که باعث میشه که مسیر واحد رو بره. زیرا خدا ذاتاً علیم است و علم الهی حکیمانه بودن فعل رو اقتضا می کنه و لذا خدا به دلیل علم ذاتی، مسیر حکیمانه تر رو انتخاب میکنه و این اقتضای ذات خداست. من چیو تغییر دادم؟

M A H D I;766196 نوشت:
چرا میخواید ذات خدا رو بررسی کنید . خوب معلومه به نتیجه نمی رسید . مثل اینه که یه نفر سیکل بخواد درمورد فرایند شکافت هسته ای توضیح بده . مگه میشه ! فکر کن همونجا یک دانشمند هسته ای نشسته باشه ! چه ضمانتی هست ایشون از خنده روده بر نشن !؟ خداوند رو هر جوری تعریف کنید یک مثال نقیض وجود داره ! خداوند هم رحمن هست و هم جبار . جای دیگه هست که خداوند فرموده : و مکرو و مکرالله والله خیر الماکرین.خداوند رو تک وجهی نمیشه تعریف کرد . اینکه بگید خداوند مجبود بوده ذاتا باید بگیم از کجا به این نتیجه رسیدیم .

ذات و صفات، برای انسان قابل درک هستند، ولی انسان به کُنه اونها دسترسی نداره.

درود بر برادر عزیزم ...

پیروز;766037 نوشت:
خوب مشکل اینجاست که یک کودک باید بابت یک کسی که مختاره درس نخونه و نخوندن رو انتخاب میکنه زجر کش بشه....و الی من گفتم...حداقل در این تاپیک....من کاری ندارم که آدم و حوا به خودشون ظلم کرد و حتی خدا اون ها رو انداخت مثلا جهنم....من با این مشکل دارم و شبهه دارم که چرا یک کودک باید به خاطر درس نخوندن یک شخص که با اختیارش درس نخوندن رو انتخاب کرده، زجر کش بشه...

اصلا از اول که تاپیک شمارو مطالعه کردم حس کردم یه جای شبهه ی شما می لنگه! اما نمی دونم دقیقا کجاش!

خوب پس ینی شما الان قبول دارید که خدا به اون کودک ظلمی نکرده! و فقط مشکلتون اینه که چرا اون کودک باید به خاطر اشتباه ظالم زجر کش بشه! و اینو عادلانه نمی دونید! درسته؟؟؟

پیروز;766037 نوشت:
یک مثال می زنم... انسان نمی تونه قدش رو بلند کنه...آیا اینجا اختیار انسان صلب شده...چه کسی دنیا را بر این وضع نهاده و خلق کرده که انسان نتونه قدش رو چند متر بلند کنه، آیا این خدا نیست؟؟خوب لازمه اینکه خدا در ظلم اون کودک سهیم باشه این نیست که خدا ظالم رو تحت کنترل خودش قرار داده باشه...خدا با این شکل دنیا خلق کردنش باعث اینگونه ظلمی به کودک می شه.... مثلا شما فرض کنید...که ما انسان ها هرکدوم نوع زندگیمون به مانند زندگی آدم و حوا و ماجرای سیب خوردنش بود...اگر هم سکنجه می شدیم..مسئولیتش خودمون بودیم با اختیار خودمون...بچه رو نمی تونستیم که زجر کش کنیم...اصلا بچه نبود که مثلا زجر کش کنیم...این البته یک مثال بود..خوب وقتی خدا خداست، باید بتونه که دنیایی خلق کنه...که یک بچه نتونه به حسب درس نخوندن یک انسان، زجر کش بشه و درد بکشه، بدون اینکه آزادی و اختیار انسان گرفته بشه...

پیروز;766037 نوشت:
من با این مشکل دارم و شبهه دارم که چرا یک کودک باید به خاطر درس نخوندن یک شخص که با اختیارش درس نخوندن رو انتخاب کرده، زجر کش بشه...

می دونید؟؟ اصلا فلسفه و شیرازه ی سوال شما به نظرم از دم مشکل داره!

اگه دنیا رو یک جلسه ی امتحان فرض کنید!

سوال شما دقیقا مثل اینه که بگید:

" معلم با این شکل سوال طرح کردنش باعث شد خیلی ها نمره پایینی بگیرن! چرا که معلم می تونست سوالات رو طوری طرح کنه که دانش آموزا آزمایش بشن اما کسی سوال 6 رو غلط ننویسه! آخه چرا سوال 6 باید بابت درس نخوندن یک عده دانش آموز غلط پاسخ داده بشه!!! ... معلم اگه معلمه باید بتونه سوال 6 رو طوری طرح کنه که بهش غلط پاسخ داده نشه !!!!!!! "

اینجاش می لنگید!

ببین عزیزم

خدا انسان رو مختار آفریده که در این دنیا زندگی کنه! تا آزمایش بشه! و انسان هرکاری کنه به ضرر یا سود خودشه! و برای خدا فرقی نداره ... و اگه کودکی هم زجر کش بشه این هم یکی از نمود های آزمایش برای ظالم هست! همچنین آزمایشی هست برای سایر مردم که مشخص بشه آیا دربرابر ظلم سکوت میکنن یا نه؟؟؟

حالا اون کودک که وسیله ی آزمایش قرار داده شده ... حقی به گردن خدا داره! و خدا هم بنا بر صفت جبار بودن خودش در قیامت از خجالتش در میاد! ( من و تو هم که کاسه ی داغ تر از آش !! )

و حالا این پروسه چرا انجام شد ؟؟؟

خب با این پروسه هم ظالم به نوعی آزمایش شد ( یکی از هزاران آزمایش )
هم مردم آزمایش شدن ( یکی از هزاران آزمایش )
هم کودک در قیامت انقدر وضعش توپه که شاید جواب سلام مارم نده!

چالشگر;766045 نوشت:
با عرض سلام
پاسخ من را ندادید. لفظ صریح نشانه های آخرت چه میگوید؟.....
علاوه بر این اگر ممکن است آیه ای از قرآن که دال بر این موضوع باشد را بیان بفرمایید.

بسمه الحق

با سلام

"إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" این ایه شریفه اشاره به عالم امر دارد که قیامت یا عوالم عقل متعلق به آنند.

آیه تصریح دارد که در عالم امر تدریج و بالتبع زمان نیست.در عالم امر یک نوع ثبات وجود دارد و نظام حاکم بر آن نظام دفعی است نه مانند دنیا تدریجی.

غیر از این قوانینش هم متفاوت است چون دنیا و آخرت دو نشئه از وجودند به عنوان مثال در این نشئه آتش بدن را می سوزاند و از بین می برد،اما در قیامت

بدن می سوزد و همچنان زنده است یک نوع ابدیت.

چالشگر;766045 نوشت:
این اتفاق سرپیچی رخ داده یا نه؟

بله اما توسط جن نه فرشته و در عالم مثال و یا بهشت مثالی نه در دنیا،شاهد آن هم خطاب:

"قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینكم منى هدى فمن تبع هداى فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون"است.

یعنی گفتیم به زمین فرود آئید..........

چالشگر;766045 نوشت:
بنا بر این خداوند همانطور که انسان را در عالم متافیزیک مجازات میکند میتوانسته شیطان را هم در چنین عالمی مجازات کند یا او را متوقف کند. پس سوال به قوت خود باقی میماند.

حکمت الهی اقتضای امهال داشت،چرا که اگر این مهلت داده نمی شد به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه ی انسان جهت رسیدن به کمال امکان نداشت.

چالشگر;766045 نوشت:
توسط شیطان نقض شده......فسجدوا الا ابلیس....

اینکه نقض اراده ی حق نبود، قران در باره شیطان می فرماید:"کان من الکافرین" یعنی کفر در درون او مستتر بود و با این امر آشکار گشت.

ضمن اینکه شیطان جن بود نه فرشته.

چالشگر;766045 نوشت:
در زمان خلقت انسان وساوس شیطان در کار نبوده. این موضوع بعد از سرپیچی شیطان رخ داده. بنا بر این اگر چنین اختیاری از قبل به انسان داده شده معنای آن این است که ترتیب رخدادهایی که به قول شما در بستر زمان و به تدریج بوده با آنچه در قرآن آمده متفاوت است. در این حالت چرا خداوند نفرموده:
ما انسان را و شیطان را خلق کردیم در حالی که میدانستیم شیطان برتری انسان را نخواهد پذیرفت و به فریب انسان خواهد پرداخت بنا بر این انسان را مختار آفریدیم که مطیع حق شود یا از وساوس شیطان تبعیت کند.

اختیار انسان در هر نشئه به شکلی ظهور می یابد،حضرت آدم مظهریت تمامی اسماء حسنای الهی از جمله اختیار را داشت

قرار نیست خداوند طبق سلایق ما سخن بگوید.

چالشگر;766045 نوشت:
اشاره داشتید که رخ دادن اتفاقات در بستر زمان و به تدریج است. با همین استدلال لطفا پاسخ کاملتری بدهید: آیا خداوند در مقابل عمل انجام شده ای قرا گرفته است؟ بله یا خیر؟

خیر مسلم است که خیر!

سلام مجدد بر شما...

MJR;766294 نوشت:
اگه کودکی هم زجر کش بشه این هم یکی از نمود های آزمایش برای ظالم هست! همچنین آزمایشی هست برای سایر مردم که مشخص بشه آیا دربرابر ظلم سکوت میکنن یا نه؟؟؟

خوب...سوال من هم هست که چرا یک کودک باید بازیچه و وسیله آزمایش دیگران باشه؟؟
MJR;766294 نوشت:
و خدا هم بنا بر صفت جبار بودن خودش در قیامت از خجالتش در میاد!

خوب مصداقی تر حرف بزنیم...فرض کنید بنده و شما هردو کودک هستیم...چند ماه زیر شخصی ظالم زجر و درد می کشیم...هر گونه فشار و دردی را تحمل می کنیم....فرضا ما هم می دانیم خدایی هست....پیش خود نمی گوییم که ای خدا چرا دنیا را اینگونه آفریده ای و چرا من را وسیله آزمایش قرار داده که اینطور درد بکشم و عذاب بکشم؟اگر پدری مثلا مهربان بود..مرا نجات می داد...چطور است خدا که صفت مهربان دارد، اینطور سکوت کرده!!!!
خوب من اینجا نمی تونم درک کنم، که خدا دست رو دست بزاره و بزاره که بچه ها که ما باشیم همینطور به زجر کشیدن ادامه بدیم...چرا؟؟چون مبادا که اختیار ظالم محدود بشه، خیلی ببخشید...ولی به درک که اختیار ظالم محدود بشه...ظالم که نهایت می خواد بره جهنم، قربونش برم، خدا به فکر ظالمه!به فکر ظالمه که پس فردا یک وقت از خدا شکایت نکنه!!!؟واقعا خدا چقد به فکر بنده هاشه!!!من واقعا این ها رو درک نمی کنم....اول اینکه خدا لازم نیست الان کاری کنه و اختیار رو از ظالم بگیره..بلکه باید پیشتر به فکر چاره بود و کاری می کرد که وضع به اینجا نکشه که با برنامه درست لزوما هم لازم نبود اختیار ها به کل صلب بشه....من نمی تونم واقعا درک کنم که خدایی باشه و دست رو دست بزاره....بعد شما می گی...خدا به خودش می گه، حالا بزار این بچه ها زجر کش بشن و بزار درد بکش، حالا یک روز توی بهشت راضیشون می کنم!!بابا خدا الان رو دریاب..بابا الان داره زجر می کشه... شمای پدر...بچتون زجر می کشه، با خودتون می گید که حالا بزار زجر بکشه، فردا راضیش می کنم...اگر صفاتی مثل مهربانی داشته باشید....دست رو دست نمی گذارید...
ما خدا را با صفاتی یاد می کنید...رحمان و بخشنده و عادل...من درک نمی کنم خدا که این صفات رو داره اینگونه رفتار کنه....و هنوز هیچ پاسخی از کسی نگرفتم....من جای اون بچه باشم....اصلا به ظالم بد و یبراه نمیگم..به خدایی که که با تمام قدرتش دست روی دست گذاشته...بد می گم...چون، اون ظالم رو هم چه بسا با همون عقل کودکانه ام تشخصیص بدم که، ظالم اصلا درست و حسابی تربیت نشده...اختیار و عقل درستی نداره...که اینطور رفتار می کنه..بنده خدا تفصیر نداره...این خداست که عاقل و با شعور و مهربانه....خوب این ها رو گفتم کمی مصداقی تر حرف زده باشم..
دوستانی بارها می گن که نمی دونم من فطرتا خدا را می بینم و میلیون ها نفر هم فطرتا فلان جورن..بزارید اینطور بگم...بنده فطرتا و برام بدیهی هست که خدایی با این ظلم ها وجود نداره... ونمی تونه وجود داشته باشه...همونطور که دوستان برای فطرتشون ارزش قائلن من هم با فطرتم این رو دیدم و برای فطرتم ارزش قائلم....و تا حالا دلیلی ندیدم که بخوام برخلاف این فطرتم عمل کنم....و حرف بزنم....و اصلا هم قصد نداشتم که اینجا برای کسی اعتقادی رو ثابت کنم...و پافشاری کنم...حرف ها گفته شد...و من هم نظراتم رو گفتم....

tazkie;766198 نوشت:
این نوشابه باز کردنتان برای خودتان که تمام شد، سعی کنید بفهمید که ما نه شما در حد بحث می دانیم و نه حاضر به بحث با شما هستیم. پاسخهای ما، صرفاً در مقام دفاع از حقیقت و ممانعت از شبهه پراکنی شماست. وگرنه شمایی که بر سر بدیهیات فلسفی، اینقدر لنگ می زنید را چه به اینکه ما را به اندیشه در خلوت دعوت کنید. ما در خلوت و آشکار و نهان، اندیشه می کنیم، شما بروید انیشیدن را فرا بگیرید. هر کس بحث را دنبال کند، می بیند که ما اصلاً بر موضعی که متوجه شدیم اشتباه است، ایستادگی نکردیم، ولی شما پاسخها را یکی پس از دیگری نادیده گرفتید و شبهاتتان را تکرار کردید.


اگه کسی ذره ای هم گرایشی به دین شما رو در ذهن داشته باشه هم با این لحن بیان و شیوه برخورد شما به انبوهی از نیروی دافعه از دین تبدیل میشه!

خواهشا با مخالفان تون هم با مهربانی برخورد کنید ...

حالا اینکه خوبه .. من شانس آوردم شما توی اون تاپک " پاسخی به تحدی قران " شرکت نکردید! هرچند دیگرانم چندان برخورد خوشی با ما نداشتن ...

tazkie;766198 نوشت:
پاسخهای ما، صرفاً در مقام دفاع از حقیقت و ممانعت از شبهه پراکنی شماست


اگه میخواست شبهه پراکنی کنه میرفت یه سایت درست میکرد و واسه خودش جبهه میگرفت!
نمی یومد توی چنین انجمنی بین آدم های متعصب و معتقدی مثل شما چنین شبهه ای رو بپراکنه!

tazkie;766198 نوشت:
.با ادعای مجبور بودن خدا، شبهۀ نخستین شما، فرو می پاشد: خدا تقصیری در ظلم ظالم ندارد، زیرا نه آفریدن ظالم، و نه آزاد گذاشتن او در ظلم، «تصمیم» او نیست، بلکه ناشی از یک جبر ذاتی می باشد. لذا نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد، هر چه که باشد، تقصیری متوجه خدا نیست، زیرا خدا «نخواسته» که ظلمی صورت پذیرد.

البته با این موضوع که خدا مجبور بوده مخالفم! خدایی که مختار نباشه که خدا نیست!

اما اگه بگیم خدا مجبور بوده هم نتییجه نمیده که خدا در ظلم مقصر نیست بلکه نتیجه میده که خدا مجبور بوده ظلم ظالم رو به وجود بیاره! که دیگه فاجعه ای رخ می ده!

البته اول عرض کردم خدمتتون که فرض اشتباه هست و خدا مجبور نبوده !

پیروز;766314 نوشت:
خوب من اینجا نمی تونم درک کنم، که خدا دست رو دست بزاره و بزاره که بچه ها که ما باشیم همینطور به زجر کشیدن ادامه بدیم.

بیاید جزئی تر بحث کنیم!

شما اگه جای خدا بودید چیکار میکردید؟؟؟

MJR;766322 نوشت:
بیاید جزئی تر بحث کنیم!

شما اگه جای خدا بودید چیکار میکردید؟؟؟


من اگر خدا بودم....کاری می کردم که کودک زجر کش نشوند....من خدای توانای کل و قادر و دانای کل باید بتوانم کاری بکنم....اگر نمی توانستم...باید بگویم که این دنیا ارزش خلق کردن نداشت و خلقش نمی کردم....

پیروز;766323 نوشت:
من اگر خدا بودم....کاری می کردم که کودک زجر کش نشوند....من خدای توانای کل و قادر و دانای کل باید بتوانم کاری بکنم....اگر نمی توانستم...باید بگویم که این دنیا ارزش خلق کردن نداشت و خلقش نمی کردم....

اونوقت شخصی مثل محمد ( خودم ) صبح از خواب پا می شد و می گفت ...

این خدا ( پیروز ) وجود نداره! چه طور خدا ( پیروز ) می تونه و جود داشته باشه در صورتی که فحشا و دزدی و جود دارن؟؟؟ چه طور دست رو دست میزاره که تو مملکت اختلاس بشه و حق ملیون ها انسان خورده بشه؟؟؟‌ نه! پیروز وجود نداره

خوب جواب شما چیه؟؟ ای خدای توانای کل و قادر و دانای کل !

MJR;766327 نوشت:
این خدا ( پیروز ) وجود نداره! چه طور خدا ( پیروز ) می تونه و جود داشته باشه در صورتی که فحشا و دزدی و جود دارن؟؟؟ چه طور دست رو دست میزاره که تو مملکت اختلاس بشه و حق ملیون ها انسان خورده بشه؟؟؟‌ نه! پیروز وجود نداره

خوب جواب شما چیه؟؟ ای خدای توانای کل و قادر و دانای کل !


خوب...در این مورد اگر منظور از فحشا و دزدی چیزی غیر از زجر کشیدن کودکه...باید بگم...سوال شما کمی کلی هست...من دقیق نمی دونم چه اوضاعی هست....:Gig:
ولی به هر حال، اینجا کودکی زجر کش نمی شه....هرکس و شما که من رو صدا زدی می دونی که خدایی هست...من به شما می گم که برو و با این دزدی و فحشا بجنگ...این در فطرت توست.. و این ارزشه که با دزدی و فحشا بجنگی و این رو بدون که با یاد من و با این اندیشه که کارت ارزشمنده، دیگه زجری نخواهی دید....اگر هم کسی به تو سیلی بزنه...لذت خواهی برد....برو و با این دزدی و فحشا بجنگ و خودت رو تکامل ببخش...:Cheshmak:

پیروز;766337 نوشت:
دیگه زجری نخواهی دید

موضوع اینه که حقم داره خورده میشه!

تو اگه خیلی قادری باید می تونستی دنیارو طوری خلق کنی که من آزمایش بشم ولی حقم هم خورده نشه!

ای خدای خوب خویش! چی باعث شد فکر کنی که زجر دادن بدتر از حق خوردنه ؟؟؟ دقیقا ترازو و معیارت چی بود ؟؟؟ احساسات شخصی خودت ؟؟؟

باید برم ... بقیه بحث ان شاء الله فردا شب ...

MJR;766350 نوشت:
موضوع اینه که حقم داره خورده میشه!

تو اگه خیلی قادری باید می تونستی دنیارو طوری خلق کنی که من آزمایش بشم ولی حقم هم خورده نشه!

ای خدای خوب خویش! چی باعث شد فکر کنی که زجر دادن بدتر از حق خوردنه ؟؟؟ دقبقا ترازو و معیارت چی بود ؟؟؟


خوب ببنید..من به اون شرایط و احساسات نگاه می کنم....یک کودک زجر می کشه...من به اون حالت و احساسی هست که کودک داره نگاه می کنم....کودکی که همه ذکر و یادش خداست که کمکش کنه، خدا رو صدا می کنه که عذاب نکشه و درد نکشه، نه آزمایش می دونه چیه....نه بهشت و جهنم و نه گناهی داشته....اما کسی که حقش خورده شده و می دونه در میدان آزمایشه، فکر نمی کنم از اینکه حقش خورده شده زجر ببینه، اون صبر می کنه....و این صبر واقعا لذت بخشه....پس بنده در کل به اون حس و احوالات شخص نگاه می کنم....
البته ببینید این مواردی که شما مطرح می کنید هم دارای مشکلاتی هست ولی از جنسی دیگر....و پاسخ به آنها کمی چالشی است....و باید دقیق و با مصداق مشخص بشه...ولی در کل، فکر نمی کنم این سوالات دلیلی بخواهند بشوند که زجر کشیدن یک کودک بی گناه پذیرفتنی باشد و توجیه بشوند...من نمی توانم بهانه ای از این دست که مثلا فلانی می خواهد آزمایش بشود و انسان می خواهد آزمایش بشود را بپذیرم که و قانع بشوم که کودکی زجر کش بشود و خدا دست روی دست بگذارد....

در مورد خدا نمی توانیم بگوییم که نیتش خیر بوده و اینها و هدفش بلند مدت بوده و اینها...من می بینم که در مقر حکومتی خدا و در دنیای خدا، کودکی زجر کش می شود.... به این شکل و ترتیب، برایم پذیرفتنی نیست خدایی باشد...

پیروز;766369 نوشت:
خوب ببنید..من به اون شرایط و احساسات نگاه می کنم....یک کودک زجر می کشه...من به اون حالت و احساسی هست که کودک داره نگاه می کنم.

درود بر پیروز عزیز.

ببین فرض کن خدا حرف تورو گوش میکرد و دنیایی می ساخت که توی اون آدم ها به هر نحوی آزمایش می شدن! اما هیچ ظالمی نمی تونست کودکی رو زجر کش کنه! و در کل چیزی به نام زجر وجود نداشت!

خب بعد فرض کن یک شخص که چنتا بچه داره و خیلی هم فقیره! استدلالی مثل استدلال تو میاره! و میگه: " من انقدر فقیرم که بچه هام شبا از تو آشغالا غذا پیدا می کنن! اصلا خونه نداریم! خانوادگی تو پارک می خوابیم! خدایا تا کی باید شرمنده خانوادم باشم؟؟؟ ای کاش زجر کش می شدیم و اینجوری زندگی نمی کردیم!"

خب الان هم طبق استدلال شما خدا چه طور دست روی دست بزاره که چنتا کودک از گرسنگی و فقر و به دلیل اینکه یه عده دزد حقشونو خوردن فقیر و گرسنه بمونن؟؟؟ !!! پس خدا باید دنیایی بسازه که فقر هم توش نباشه!

و اما در دنیای بی زجر شما شخصی دیگر ظهور میکنه که یک انسان بی نهایت فاسد و بد کاره ای هست! و اشخاص زیادی رو به گناه می ندازه! و اون اشخاص هم از خدا گله میکنن که چرا اون شخص فاسد و بد کاره رو آفریدی که مارو به گناه بندازه؟؟؟ چه طور دست رو دست میزاری تا این مارو به گناه بندازه؟؟؟!!

پس خدا فساد رو هم باید از دنیا کم کنه!

ظلم و زجر هم یکی از نمود های آزمایش هستن! و اگه فلسفی به قضیه نگاه کنید روی ظلم و فقر و فساد و دزدی یک اسم میزاریم! به نام بدی! و از نظر منطق شما نمی تونید بگید کدوم از کدوم بهتر یا بدتره! اگرم بگید قطعا دلیلی براش ندارید! و نظر شما برخاسته از احساسه

پس به دنیایی بی ظلم و زجر و فساد و دزدی و فقر رسیدیم! ----> چنین دنیایی که دنیا نیست عزیزم! این بهشته! این نمی تونه جای مناسبی برای امتحان باشه!

============================================

البته تو نمی تونی بگی که من منظورم اینه که فقط زجر نباشه! و فساد و دزدی و ... می تونن باشن!
چرا که خدا که نمی تونه از بین ملیارد ها انسان فقط نظر تورو بپذیره! و به نظر بقیه اهمیتی نده! اگه خدا دنیارو مطابق با نظر تو خلق کنه پس باید نظر دیگران هم در این خلقت سهیم باشه!

تو میگی خدایا دنیایی بساز بی زجر ----> خدا بگه چشم!

یه نفر دیگه میگه خدایا دنیایی بساز بی فساد ---- > خدا بگه چشم!

شخصی دیگه بگه خدایا دنیایی بساز بی دزدی -----> خدا بگه چشم!

خب در چنین دنیایی که دیگه جایی برای آزمایش نمی مونه!

و اونوقت سوال بزرگی که رو دست خدا میمونه اینه که ----> برای چی دنیارو خلق کردی ؟؟؟؟
دنیایی بی ظلم و بی فساد و بی دزدی و ... ؟؟؟ دقیقا هدفت از آفرینش چی بود؟؟؟

اگه ظلم نباشه عدالت هم معنی نداره
اگه فساد نباشه پاکی بی معنیه
اگه دروغ نباشه صداقت مفهومی نداره
همون طور که اگه تاریکی نباشه نور بی معنیه!

حبیبه;766296 نوشت:
"إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" این ایه شریفه اشاره به عالم امر دارد که قیامت یا عوالم عقل متعلق به آنند.

با عرض سلام
درست است که این آیه و آیات پیشین آن اشاره به باز سازی استخوان ها و اساسا بدن انسان در روز قیامت دارد اما این به معنای تقییر قوانین آفرینش در آنجا نیست. همانطور که به معنای عدم امکان چنین رخدادی در این جهان نیز نمیباشد. معجزاتی که ما به پیامبران نسبت میدهیم هیچکدام با آنچه ما از قوانین فیزیکی میدانیم انطباق ندارد ولی تمام آنها در این جهان رخ داده است. در خواست من این بود که به آیه ای اشاره بفرمایید که بر تفییر قوانین آخرت تاکید کرده باشد.
حبیبه;766296 نوشت:
غیر از این قوانینش هم متفاوت است چون دنیا و آخرت دو نشئه از وجودند به عنوان مثال در این نشئه آتش بدن را می سوزاند و از بین می برد،اما در قیامت بدن می سوزد و همچنان زنده است

حصرت ابراهیم در این جهان در آتش نسوخت.

حبیبه;766296 نوشت:
له اما توسط جن نه فرشته

در قرآن از شیطان و فرشتگان به صورت مشترک بعنوان ملک هم یاد شده است. در هر صورت جتی اگر جن بعلت عبادت هایش هم در صف فرشتگان قرار گرفته باشد به هر حال یا ارزشی همانند ملائک کسب کرده و یا خود را در این صف (جا زده)، کدامیک درست است؟

حبیبه;766296 نوشت:
حکمت الهی اقتضای امهال داشت،چرا که اگر این مهلت داده نمی شد به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه ی انسان جهت رسیدن به کمال امکان نداشت.

با این ترتیب اگر احتمالا شیطان هم مانند ملائک سجده میکرد مسیر رسیدن انسان به کمال بسته میشد. برداشت من درست است؟

حبیبه;766296 نوشت:
حضرت آدم مظهریت تمامی اسماء حسنای الهی از جمله اختیار را داشت

حبیبه;766296 نوشت:
چرا که اگر این مهلت داده نمی شد به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه ی انسان جهت رسیدن به کمال امکان نداشت.

اگر حضرت آدم تمامی اسماء حسنای الهی از جمله اختیار را داشت، به کمال رسیدن او نمیبایست وابسته به مهلت دادن به شیطان میبود.

MJR;766316 نوشت:

اگه کسی ذره ای هم گرایشی به دین شما رو در ذهن داشته باشه هم با این لحن بیان و شیوه برخورد شما به انبوهی از نیروی دافعه از دین تبدیل میشه!

خواهشا با مخالفان تون هم با مهربانی برخورد کنید ...

حالا اینکه خوبه .. من شانس آوردم شما توی اون تاپک " پاسخی به تحدی قران " شرکت نکردید! هرچند دیگرانم چندان برخورد خوشی با ما نداشتن ...

کاربر محترمی که کلامتان را با سلام هم شروع نمی کنید، ما لحن و بیانمان را بر مبنای احساسات و عواطف شما تنظیم نمی کنیم. مذمت کردن مخالف در کلام قرآن نیز هست:

بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (سورۀ مسد، آیۀ 1)

اینها همان كسانی هستند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت‏ خريدند، در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد و هدايت‏يافته نبودند(بقره، آیۀ 16)

يا گمان دارى كه بيشترشان مى‏ شنوند يا مى‏ انديشند؟(فرقان، آیه 44)

در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت (بقره، آیه 10)

گذشته از قرآن، بین منطقیون، از هر نحلۀ فکری، بسیار دیده می شود که طرز فکر طرف مقابل را با تعابیری مثل احمقانه و مانند آن، محکوم کنند.

MJR;766316 نوشت:

اگه میخواست شبهه پراکنی کنه میرفت یه سایت درست میکرد و واسه خودش جبهه میگرفت!
نمی یومد توی چنین انجمنی بین آدم های متعصب و معتقدی مثل شما چنین شبهه ای رو بپراکنه!

اولاً آیا استبعادی داره که ایشون هم توی سایت باشه و توی سایتهای اسلامستیز؟

ثانیاً شبهه پراکنی در سایتهای فیلتر شده زیاد منطقی نیست، بلکه باید در سایتی نشر بیابد که فیلتر نمی شود.

MJR;766316 نوشت:
اما اگه بگیم خدا مجبور بوده هم نتییجه نمیده که خدا در ظلم مقصر نیست بلکه نتیجه میده که خدا مجبور بوده ظلم ظالم رو به وجود بیاره! که دیگه فاجعه ای رخ می ده!

از فردی احساساتی چون شما چنین استنتاجی بعید نیست.

درود بر شما ...

tazkie;767085 نوشت:
کاربر محترمی که کلامتان را با سلام هم شروع نمی کنید


استفاده از فعل مضارع استمراری در این جمله کمی دور از انصافه!
این بار فراموش شد! که البته پوزش می طلبم!

tazkie;767085 نوشت:
ما لحن و بیانمان را بر مبنای احساسات و عواطف شما تنظیم نمی کنیم.

من چنین چیزی از شما نخواستم!
خواستم لحن بیان تون رو بر مبنای انسان دوستی تنظیم کنید!
اینجوری سخنتون تاثیر بهتری در مخاطب داره

tazkie;767085 نوشت:
مذمت کردن مخالف در کلام قرآن نیز هست:

بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (سورۀ مسد، آیۀ 1)

اینها همان كسانی هستند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت‏ خريدند، در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد و هدايت‏يافته نبودند(بقره، آیۀ 16)

يا گمان دارى كه بيشترشان مى‏ شنوند يا مى‏ انديشند؟(فرقان، آیه 44)

در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت (بقره، آیه 10)

قرآن دشمنان دین رو به یقین می شناخت!
اما آیا پیامبر (ص) هم با کفار اینگونه سخن می گفتن؟؟؟
آیا پیامبر معروف به پیامبر رحمت نیست ؟؟؟ !!

آیا من و شما از نیت قلبی افراد به یقین خبر داریم؟؟؟!!!
مسائل رو با هم قاطی نکنید!

tazkie;767085 نوشت:
گذشته از قرآن، بین منطقیون، از هر نحلۀ فکری، بسیار دیده می شود که طرز فکر طرف مقابل را با تعابیری مثل احمقانه و مانند آن، محکوم کنند.

بله!

این پدیده معمولا زمانی رخ می ده که شخص برای پاسخ گویی چیزی در چنته نداشته باشه! و این خلاء رو با توهین پر می کنه!

tazkie;767085 نوشت:
اولاً آیا استبعادی داره که ایشون هم توی سایت باشه و توی سایتهای اسلامستیز؟

شما مدرکی برای این ادعا دارید؟؟!

tazkie;767085 نوشت:
ثانیاً شبهه پراکنی در سایتهای فیلتر شده زیاد منطقی نیست، بلکه باید در سایتی نشر بیابد که فیلتر نمی شود.

خیر!
آمار رو مطالعه بفرمایید!
سایت های فیلتر شده بازدید بیشتری از سایت های فیلتر نشده دارن! ( آدمی همیشه میره سمتی که توش محدودیت داره! )

tazkie;767085 نوشت:
ثانیاً شبهه پراکنی در سایتهای فیلتر شده زیاد منطقی نیست، بلکه باید در سایتی نشر بیابد که فیلتر نمی شود.


بنده یه سوال از شما دارم!

آیا اگه شخصی سوالات خطرناک بپرسه!
سوالاتی درباره: اصل هستی! چیستی خدا! براهین خداناباورانه! جبر و اختیار! پاسخ به تحدی و ... که کمی برای عزیزانی چون شما چالش بر انگیز هستن!
باید سائل رو متهم به شبهه پراکنی کنیم؟؟؟

پس چنین سوالاتی باید کجا پرسیده بشن ؟؟؟؟ !!!!!!

من نمیفهمم:Gig:

وقتی قیامتی وجود داره و ثواب و عقاب اعمال به وقوع میپیونده دیگه مشکل چیه؟ الان سوال دوستان چیه؟ خو حله دیگه ... :Nishkhand:

یه سوال : چه جوری برای آواتار عکس میذارن؟

MJR;767201 نوشت:

من چنین چیزی از شما نخواستم!
خواستم لحن بیان تون رو بر مبنای انسان دوستی تنظیم کنید!
اینجوری سخنتون تاثیر بهتری در مخاطب داره

با سلام. بنده مسلمان هستم و نه اومانیست، لذا مبنایم حق دوستی است و نه انسان دوستی.

در ثانی، من ابدا سعی تأثیر در هیچ مخاطبی را ندارم.

MJR;767201 نوشت:

قرآن دشمنان دین رو به یقین می شناخت!
اما آیا پیامبر (ص) هم با کفار اینگونه سخن می گفتن؟؟؟
آیا پیامبر معروف به پیامبر رحمت نیست ؟؟؟ !!

ما بر مبنای رؤیاهای شما پیرامون پیامبر، دینمان را نمی سازیم. همین پیامبر رحمت، بنا به گزارش اکثر تواریخ در ماجرای یهود بنی قریظه، نشست و در مقابلش چند صد یهودی توطئه گر را گردن زدند. در مورد لحن ایشن با کفار، در همین ماجرای بنی قریظه، وقتی یهود به زنان پیامبر فحاشی کردند، ایشان به پای قلعۀ آنها رفت و آنها را فرزندان سگها و خوکها خطاب کرد(سیرۀ ابن هشام و سایر منابع) و همچنین در روایت است که در مورد مروان بن حکم فرمود: «هو الوزغ ابن الوزغ، الملعون ابن الملعون»

حالا ما پیامبرمان بر مبنای چه بشناسیم؟ خیالات شما، یا گزارشهای تاریخی؟!

MJR;767201 نوشت:

آیا من و شما از نیت قلبی افراد به یقین خبر داریم؟؟؟!!!
مسائل رو با هم قاطی نکنید!

هر چند خیلی باید هالو بود که به نیت این شخص پی نبرد، ولی من در مورد نیت او هیچ قضاوتی نکردم، من در مورد سواد فلسفی ایشان که مدام از آن دم می زند و در فعل ایشن، قضاوت نمودم.

MJR;767201 نوشت:


این پدیده معمولا زمانی رخ می ده که شخص برای پاسخ گویی چیزی در چنته نداشته باشه! و این خلاء رو با توهین پر می کنه!

باز هم خیالبافی. نخیر، وقتی حریف حرف احمقانه میزنه، میگن این حرف احمقانه است. معمولا وقتی دستشون خالیه، حرفشون رو تکرار میکنن. شما اول دو تا مناظره ببین، بعد در این مورد نظر بده.

MJR;767201 نوشت:

شما مدرکی برای این ادعا دارید؟؟!

خب این هم از منطق شماست که ادعا از شماست و تشکیک از ما، و بعد من باید مدرک ارائه کنم!!!

MJR;767201 نوشت:

آمار رو مطالعه بفرمایید!
سایت های فیلتر شده بازدید بیشتری از سایت های فیلتر نشده دارن! ( آدمی همیشه میره سمتی که توش محدودیت داره! )

این هم خیالبافی شماست. بعلاوه همه قدرت عبور از فیلتر رو ندارن و برای رسوندن پیام به اونها نیاز دارن که در چنین محیطی کار کنن.

MJR;767201 نوشت:

بنده یه سوال از شما دارم!

آیا اگه شخصی سوالات خطرناک بپرسه!
سوالاتی درباره: اصل هستی! چیستی خدا! براهین خداناباورانه! جبر و اختیار! پاسخ به تحدی و ... که کمی برای عزیزانی چون شما چالش بر انگیز هستن!
باید سائل رو متهم به شبهه پراکنی کنیم؟؟؟

پس چنین سوالاتی باید کجا پرسیده بشن ؟؟؟؟ !!!!!!

این سؤالا برای شما خطرناک هستن، نه برای من. من وقتی شبهه پراکنی شده باشه، میگم شبهه پراکنی شده، نه وقتی سؤال پرسیده شده. پس خیالبافی نکنید و حقایق را ببینید.

شما کلاً آدم خیالبافی هستید و اصلاً نگاه منطقی ندارید. فکر می کنم سن شما پایین باشه که اینطوری مسائل رو قضاوت می کنید، ولی اگر در سن جوانی یا بالاتر باشید و اینگونه بیندیشید، باعث تأسف است.

به شبهۀ مطروحه در پست اوّل مدت مدیدی است که پاسخ داده ایم:

آیا خدا در ظلمِ ظالم مقصّر است؟

این شبهه در مقالات منکرین خدا زیاد دیده می شود، ولی من تا به حال ندیده ام در یک مناظره، سعی بشود شبهۀ شر به این شکل علیه خداباوری مطرح شود، زیرا طرف خداباور به سرعت می تواند طرف منکر را به بن بست برساند. به همین علت منکرین خدا، از مجرای دیگری شبهۀ شر را اقامه می کنند که بهتر بتوانند مانور بدهند.

این شبهه حامل یک مغالطه است به نام "کمال نامیسر." یعنی وضعیتی را دارای ایراد می داند که نمی توان حالتی کاملتر از آن را معرفی نماید.

ابتدا بگذارید شبهه را از این فرم غلط خارج کنیم و به شکلی در آوریم که ارزش پاسخگویی دارد:

1.انسانی به انسان دیگر ظلم می کند.

2.خدا از قبل علم دارد که این ظلم صورت خواهد گرفت.

3.خدا علیرغم علم پیشینی، از ظلم ممانعت نمی کند.

4. اینکه خدا مانع ظلم نمی شود، غلط است.(مغالطه در همین بند نهفته است)

5.خدا کار غلط نمی کند.

نتیجه: وجود داشتن خدا، با حقایق خارجی در تناقض است.

آیدی پیروز شبهه را به صورت غلطی مطرح می کند و از بحث علم پیشینی خدا سخنی نگفته بلکه از تمثیل نامربوط شیر و بچه سخن می گوید، و از آن بدتر بحث ظلم را مطرح می کند، در حالی که لازمۀ عدالت این نیست که مانع ظلم شویم، بلکه لازمۀ عدالت این است که ظالم را مجازات کنیم. در هیچ مکتب اخلاقی، عدالت به معنای ممانعت از ظلم نیست.

کمال نامیسّر:

حال عرض می کنیم که بند شمارۀ 4، از استدلال فوق، حاوی مغالطۀ کمال نامیسر است. یعنی می گوید خدا کار غلطی کرده است، ولی فوراً سؤال پیش می آید که خدا باید چه می کرد؟

اینجا سه وضعیت مختلف را می توان در نظر گرفت:

1.خدا می تواند اجازه بدهد که ظلم صورت بگیرد، و سپس ظالم را مجازات شود و آنقدر برای مظلوم جبران کند که راضی گردد. این همان کاری است که خدا واقعاً می کند و از دید ایشان غلط است(که به اشتباه ظلم می نامندش)

2.خدا که می داند در آینده چنین ظلمی صورت می گیرد، از ابتدا هیچ موجود مختاری را خلق نکند!! این حالت، دقیقاً ضد حکمت الهی است، زیرا در این فرض، موجودات مختار امکان وجود دارند، و خدا به آنها هستی نمی دهد. پس با توجه به اینکه موجود مختار می تواند وجود داشته باشد، خدا نیز آنرا خلق می کند. عدم خلقت موجود مختار، به طور اساسی تر، ایرادهای فلسفی گسترده تری را در پی دارد که بهتر است در جای دیگری بحث شود. مثلاً در بحث امکان اشرف، باید از هر ممکن الوجودی، ممکن الوجود کاملتری وجود داشته باشد، و با توجه به کمال بودنِ اختیار، اگر هیچ موجود مختاری در جهان نباشد، نقص آشکار در این مبحث ایجاد می شود.

3.خدا که می داند در آینده چنین ظلمی صورت می گیرد، جلوی ظلم ظالم را بگیرد!! این حالت از حالت دوم نیز بدتر است و ضد حکمت الهی می باشد که موجود مختار را بیافریند، و سپس از او صلب اختیار کند، و نقض غرض نماید. خدا کمال مطلق است و عمل غیرحکیمانه نمی کند.

حال آیا آیدی پیروز حالت دیگری می شناسد؟ تنها حالتی که هیچ نقص حقیقی بر خدا وارد نمی کند، حالت اول است که از دید ایشان بد است، ولی سایر حالات ضد حکمت و کمال خدا هستند.

حال اگر حالتهای دیگری هست که در آنها وضع بهتری بتوان در نظر گرفت، من پیشنهاد می کنم که بفرمایند آن حالتها چیستند.


آیا خدا مجبور بوده است؟

نقدی که آیدی پیروز بر پاسخ فوق وارد دانستند این بود که با این حساب خدا مجبور بوده که موجود مختار را خلق کند. پاسخ ما این بود:

در پاسخ این ادعا، سؤال کلیدی این است: چه کسی خدا را مجبور کرده است؟

اگر بگویید یکی از مخلوقاتش بوده است، سخنی ضدفلسفی مطرح کرده اید: علت تامّه بر معلول احاطه دارد، و معلول نمی تواند علت تامّه را وادار به کاری بکند.

اگر بگویید خدای دیگری او را مجبور به این کار کرده است: گذشته از اینکه تمامی براهین توحیدی علیه نگرش شما هستند، منظر ما از خدا، خدایی است که تحت سلطۀ غیر نیست، پس خدای حقیقی همان خدای مجبور کننده خواهد بود، لذا شبهه دوباره دفع می شود.

اگر بگویید خودش، خودش را مجبور کرده است، با فرض خودتان در تناقض است: از یک طرف خودش تصمیم به وقوع فعل گرفته و لذا خودش را وادار کرده است، و از طرف دیگر مجبور بوده که بدین معناست که تصمیم از خودش نبوده!

نتیجه: ادعای مجبور بودن خدا بی معنی است، زیرا کسی نبوده که مجبورش کند.

آیا جبر در ذات خدا راه دارد؟

در مقابل پاسخ فوق، ایشان ادعا کردند که خدا ذاتا و از ازل مجبور بوده است!! در پاسخ عرض کردیم:

1.با ادعای مجبور بودن خدا، شبهۀ نخستین شما، فرو می پاشد: خدا تقصیری در ظلم ظالم ندارد، زیرا نه آفریدن ظالم، و نه آزاد گذاشتن او در ظلم، «تصمیم» او نیست، بلکه ناشی از یک جبر ذاتی می باشد. لذا نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد، هر چه که باشد، تقصیری متوجه خدا نیست، زیرا خدا «نخواسته» که ظلمی صورت پذیرد.

2.با به کار بردن واژه های «از اول» و «ذاتاً» کمکی به خودتان نمی کنید، زیرا از همان اول و در مقام ذات، باز سؤال پیش می آید که این جبر از کجا آمده است؟ آیا شما دلیلی منطقی دارید که واجب الوجود بالذات باید ذاتاً و از اول مجبور باشد؟ اینجا توی تاکسی ننشسته اید که چند حرف بی اساس تحویل طرفتان بدهید و در بروید. اثبات به عهدۀ مدعی است. این مجبور بودن خدا در ازل و به صورت ذاتی را از کجا آوردید؟ فقط جهت اطلاع افرادی که ذره ای سواد فلسفی دارند، عرض می کنم: «اینکه خدا بنا به اقتضائات ذاتی، محال است که فعل غیرحکیمانه انجام بدهد» انتزاعی از فعل بوده، و حداکثر یک صفت فعلی را ثابت می کند، وقتی می خواهیم چیزی را به ذات خدا نسبت بدهیم، آنگاه باید ثابت کنیم که اساساً عدم آن با واجب الوجود بودنِ خدا در تناقض است، یعنی این آقا باید ثابت کند که واجب الوجود بالذات، ذاتاً واجب الوجود نیست، مگر اینکه مجبور باشد!!!! به محض اینکه ایشان پای فعل حکیمانه یا فعل عادلانه را پیش بکشد، امر برون ذاتی می شود، زیرا فعل خدا عین ذات خدا نیست و از آن بدتر، صفت فعل، صفتی انتزاعی است. چیزی که ذاتی باشد، بدون وساطت هیچ فعلی، قابل اطلاق به ذات است، مثل حیات و علم.

3.شما از فعل ضروری، به وجود جبر در ذات می رسید! یعنی اصلاً قادر نیستید تفاوت بین صفات ذاتی خدا و صفات فعلی خدا را بفهمید. اینکه ضروری است که خدا ظلم نکند و نه اینکه نتواند ظلم کند، مربوط به مقام فعل است، و گرنه اینکه صفت ذاتی را با واژۀ "مجبور" عجین کنیم، بسیار باطل است، مثل این که بگوییم نمک مجبور است که شور باشد!!!

4.باز به طور اساسی تر، مجبور بودن، امری است که در مورد فعل به کار می رود، نه ذات. کدام جبرگرائی را سراغ دارید که بگوید که انسان مجبور است، انسان باشد؟! اجبار اساساً در فعل معنا پیدا می کند، نه اینکه مثل بحثهای کوچه بازاری، لفاظی کنید و بگویید خدا مجبور است علیم باشد، خدا مجبور است قدیر باشد!! آنچه ذات است، ذات است، اجباری بودنِ آن، بی معنی است.

5.مجبور بودن برای خدا وقتی نقص است که تحت جبر یک موجود دیگر باشد. این جبر خیالی مورد نظر شما که در ذات خود اوست(!)، اگر لازمۀ وجوب ذاتی اوست، آنگاه یک صفت کمالی(!) است و اگر لازمۀ ذات او نیست، پس چطور ادعا می کنید که او ذاتاً مجبور است؟ به راستی که خودتان هم نمی فهمید چه می گویید.

6.اما ادعای جبر در فعل خدا، و نه به تعبیر غلط ایشان در ذات خدا را بارها رد کردیم، زیرا جبر وقتی است که فقط یک مسیر ممکن باشد، و اینجا منظور از ممکن، ممکن در ذات است، در مسیر انجام فعل الهی، مسیرهای متفاوتی موجود هستند، و نه یک مسیر، ولی یک مسیر با حکمت الهی سازگارتر است. اینجا مسیر حکیمانه تر، واجب بالغیر و سایر مسیرها ممتنع بالغیر می شوند، ولی ذاتاً همگی ممکن هستند. بدبختانه ایشان نمی دانند که باید ممتنع الوجود بالذات بودنِ سایر مسیرها را ثابت کنند تا به مقصود برسند. گمان می کنند که به صرف ممتنع بالغیر شدنِ سایر مسیرها، یک مسیر ممکن وجود دارد! حال آنکه تمام مسیرها ممکن هستند، ولی آنکه حکیمانه تر است واجب بالغیر است(یعنی ارادۀ خدا به آن تعلق می گیرید) و سایر راهها ممتنع بالغیر هستند(یعنی از آنجا که خدا تصمیم به اتخاذ آنها نمی گیرد وجود هم ندارند). تفاوت فرشته و ربات با خدا و انسان را به میزان کافی توضیح دادیم و مسئله روشن است.

ایشان به پاسخ فوق، هیچ جوابی ندادند.

در باره مسله مطرح شده توجه به این مسله لازم است اینکه چرا خداوند جلوی برخی از ظلم ها و شرارت ها را نمی گیرد، به معنای آن نیست که از وضع موجود راضی است یا توان برطرف کردن آن را ندارد ، بلکه گاهی ضرورت هایی بالاتر جلوی دخالت مستقیم خداوند در برطرف شدن این امور یا مانع شدن خداوند از تحقق این شرور را می گیرد .فرض کنید دوست دارید که فرزندتان در زندگی موفق باشد و در انتخاب های زندگی از اشتباه و لغزش پرهیز داشته باشد، اما در عین حال در برابر برخی اشتباهات وی در عین اینکه از آن ناراحت هستید اما دخالتی نمی کنید تا خود او با تجربه خود به اشتباه بودن انتخابش پی ببرد و در آینده با استفاده از تجربه گذشته اش از بروز چنین اشتباهی جلوگیری نماید .
در این وضعیت هرچند متوجه اشتباه او بوده و از انتخاب او ناراضی بودید اما رسیدن به نتیجه ای ارزشمند یعنی درک شخصی و تجربه فردی او در انتخاب ها مانع از آن شد که به طور مستقیم از رفتار او جلوگیری نمایید . در نتیجه ضرر محدود اشتباه کوچک وی را به خاطر رسیدن به منفعت بالای یک تجربه مفید نادیده گرفتید .
در خصوص شرارت ها و ظلم های عالم هم خداوند همین نگاه را داشته ، تلاش نموده تا به کمک نیروی درونی عقل و فطرت و هدایت بیرونی انبیا و امامان و هدایت های وحیانی جلوی بروز این امور را بگیرد ، اما ضرورت داشتن حق انتخاب و آزادی برای انسان و ارزشمندی انتخاب های صحیحی که در بستر آزادی شکل می گیرد و کمالات انسانی که در نتیجه مبارزه با آن ها حاصل می شود، مانع از آن شده که خداوند در بسیاری از موارد مستقیما جلوی شرارت ها و ظلم وتعدی های بشر را بگیرد .

اما مساله ای که در باره قربانیان شرارت ها بیان کردید ، ناشی از بی دقتی در ساختار عالم و اختیار انسان ها در رفتارهای شان و تاثیر و تاثر ناگزیری است که در زندگی افراد بشر وجود دارد . ارزش و اهمیتی که حیات اختیاری انسان و آزادی او در انتخاب گزینه های گوناگون در مسیر زندگی و رسیدن به تکامل دارد ، آن قدر والاست که تحمل انواع و اقسام ظلم ها و سوء رفتارها در کنار آن قابل تحمل است و چندان به چشم نمی آید .
در واقع هزاران هزار قربانی ظلم ها و شرارت ها را نمی توان با هدایت مختارانه و آزادانه نسل های بعدی آن ها (که در پرتو فشارها و استضعاف های پدران خود به بیداری و اندیشه و حرکت و انتخاب درست هدایت شدند و در اثر همین امر با ریشه ظلم ها و ستم ها و شرارت ها به مقابله برخاستند) مقایسه نمود .
به همین خاطر خداوند هدایت نهایی و همگانی بشر و رسیدن به زندگی سراسر امنیت و سعادت را برای آخرالزمان و پس از فدا شدن هزاران نسل از بشر مقدر نمود تا پس از تلاش های هزاران پیامبر و امام این امر به دست آخرین وصی آخرین پیامبر ، اما بعد از کمال اختیاری خود بشر حاصل گردد . خداوند می توانست از ابتدا و در زمان پیامبران نخستین به اجبار و اکراه بشر را به راه راست بکشاند . جلوی هر نوع انحراف و اشتباه و شرارات را در این مسیر بگیرد .
خداي متعال در قرآن كريم به اين مطلب تصريح مي كند : « وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثيرٍ مِنَ الْمُشْرِكينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دينَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون» " همين گونه شركاى آنها [بتها]، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند (كودكان خود را قربانى بتها مى‏كردند، و افتخار مى‏نمودند!) سرانجام آنها را به هلاكت افكندند و آيينشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مى‏خواست، چنين نمى‏كردند (زيرا مى‏توانست جلو آنان را بگيرد ولى اجبار سودى ندارد.) بنا بر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار (و به آنها اعتنا مكن)"(1)
اجبار بر مسير هدايت و جلوگيري از ظلم ظالم به وسيله امور غيبي منافات با سنت الهي ،‌يعني هدايت انسان از طريق اختيار دارد.
البته در این مسیر بسیاری از افراد بی گناه قربانی شدند اما همین امر مقدمه حصول نتیجه نهایی است . به علاوه از آن جا که زندگی دنیا در برابر حیات ابدی انسان در آخرت به حساب نمی آید و تنها جنبه مقدماتی برای آن زندگی و سعادت بی کران دارد ، برخی ظلم ها و فشارها در دنیا در برابر عنایات و مقامات خاصی که خداوند به این افراد تحت ظلم و فشار در آخرت می دهد، چنان جبران می شود که احدی از این امر ناراضی نباشد و خود را قربانی نداند .
بنابراين وجود اينگونه موارد نه با علم خدا و نه قدرت و نه با رحمت خدا ناسازگاري ندارد چرا كه وجود هيچ يك از آنها به معني عجز خدا از برطرف كردن و نيز راضي بودن خدا نسبت به وجود اينگونه ظلمها نمي باشد. لكن به خاطر وجود مصلحتي عظيم تر يعني به كمال رسيدن انسان به اختيار و انتخاب خود ، مانع از اين است كه خداي متعال نظم و ساختار جهان رساننده به اين هدف را دست كاري كرده و خودش هدف از خلق و آفرينش را از بين ببرد.
به بيان ديگر اشياء از نظر خوبى و بدى اگر تنها و منفرد و مستقل از اشياء ديگر در نظر گرفته شوند يك حكم دارند و اگر جزء يك نظام و به عنوان عضوى از اندام در نظر گرفته شوند حكم ديگرى پيدا مى‏كنند كه احياناً ضدّ حكم اولى است.
اگر بطور منفرد از ما بپرسند كه آيا خط راست بهتر است يا خط كج؟ ممكن است بگوييم خط راست بهتر از خط كج است. ولى اگر خط مورد سؤال، جزئى از يك مجموعه باشد، بايد در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگيريم. در يك مجموعه بطور مطلق نه خط مستقيم پسنديده است و نه خط منحنى، چنانكه در چهره، خوب است «ابرو» منحنى باشد و بينى كشيده و مستقيم، خوب است دندان سفيد باشد و مردمك چشم مشكى يا زاغ. درست گفته آنكه گفته است:
«ابروى كج ار راست بدى كج بودى».
در يك تابلوى نقاشى حتما بايد سايه روشن‏هاى گوناگون و رنگ‏آميزى‏هاى‏ مختلف وجود داشته باشد. در اينجا يكرنگ بودن و يكسان بودن صحيح نيست. اگر بنا شود تمام صفحه تابلو يكجور و يكنواخت باشد ديگر تابلويى وجود نخواهد داشت.وقتى كه جهان را جمعاً مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومى، وجود پستيها و بلنديها، فرازها و نشيبها، همواريها و ناهمواريها، تاريكيها و روشناييها، رنجها و لذّتها، موفّقيّتها و ناكاميها همه و همه لازم است.(2) پس جهان عاري از پستي ها و بلنديها و فرازها و نشيبها و رنجها و لذتها ،‌ داراي نظام احسن نخواهد بود چراكه فايده و ثمر آن يقينا به كمال رسيدن انسان نخواهد بود.
در پايان ذكر اين نكته نيز ضروري است كه عدم برخورد خداي متعال به صورت مستقيم با اينگونه امور و شرور و ظلمها ، به اين صورت كه با هر ظلمي از آسمان آتشي نازل كند و آن ظالم را در دم مجازات نمايد ويا مثلا دست ظالم را بگيرد و به اجبار نگذارد كه او ظلم كند ، منافاتي با اين مساله كه مومنين و آنان كه به خداي متعال و دستورات او اعتقاد دارند ،‌ در مقابل ظالم ، وظيفه برخورد و در حد توان جلوگيري از وقوع ظلم را داشته باشند،‌ندارد. يعني به خاطر مصلحتي كه گفته شد خداي متعال از ورود مستقيم در اينگونه امور ، در غالب موارد ، خودداري كرده است ولي به وسيله مومنين و كساني كه در حزب خداي متعال در برابر حزب شيطان قرار دارند دفع ظلم ظالمين را مي كند.
همانگونه كه در قرآن كريم مي فرمايد: «... وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيز»" و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه‏ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى‏شود، ويران مى‏گردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مى‏كند خداوند قوى و شكست ناپذير است."(3)
همانگونه كه از آيه كريمه روشن است خداي متعال دفع ظلم ظالمين مي كند لكن به دست گروه ديگري از انسان ها كه به خدا ايمان دارند و كمك خود به اين گروه از مومنين براي شكست جبهه باطل ، مشروط بر ياري خدا از طرف آنها مي نمايد كه همان قيام كردن در برابر ظلم و پايمردي در اين راه مي باشد.
پي نوشت ها:
1. انعام (6)، ‌آيه 137.
2. ر.ك: مرتضي مطهري،‌ مجموعه آثار، قم، صدرا ، بيتا، ج 1،‌ ص166-167.
3.حج (22)،‌ آيه 40.

پیروز;766323 نوشت:
من اگر خدا بودم....کاری می کردم که کودک زجر کش نشوند....من خدای توانای کل و قادر و دانای کل باید بتوانم کاری بکنم....اگر نمی توانستم...باید بگویم که این دنیا ارزش خلق کردن نداشت و خلقش نمی کردم....

باسلام .
شگفت آور است !!
جناب تان که خدا نیستید ولی بنده وخلیفه خدا در زمین هستید تا حالا چه اندازه به وظیفه بندگی تان عمل نموده اید ؟
چه بهره ای از خلافت الهی دارید ؟
شبهه ها ی تان چیزی دیگر نشان می دهد انشا ءالله که بنده ی خوب برای خداوند باشید .
در نتیجه اگر جناب به وظیفه بندگی خود خوب عمل نماید همان کافی است .
نمی خواهد برای خدا وند هستی تعیین تکلیف نماید .

پیروز;763625 نوشت:
سلام..استاد گرامی..امیدوارم...این تاپیک به نتیجه برسد...چون واقعا این پاسخ هایی که شما دادید.مرا فعلا قانع نکرده...باور کنید که بنده همه ی این پاسخ ها را از کودکی می شنوم...ولی قانع کننده نیستند//
باسلام .
جناب پیروز !
پاسخ های مفید ومستند ومستدل است ولی طبق گفته خود تان گویا از کودکی ذهن شریف تان کمی دیر قانع می شده است .
پس مشکل در گیرنده است .

تا اینجا که استاد گرامی بنده پاسخی نگرفتم...یعنی یکی از سنت های خدا این است که بچه و کودک که قدرت و توانی ندارد،زور بازو ندارد که ایستدگی کند، باهوش است..و رو دست هوشش هوش ظالم است که بالاتر است...محکوم است که زیر دست یک ظالم، شکنجه شود؟یعنی از سنت های خدا این است؟؟واقعا چه سنت خوبی است..بعد خدا که این سنت را قرار داده، در ظلم آن ظالم نقشی ندارد؟؟.خدا این سنت ها را تبیین و اندازه گرفته؟؟؟بعد اینجا خدا تقش و دخالتی در ظلمی که بر کودک شده ندارد؟؟؟
قرار نیست به لحاظ تکوین خداوند کسی را مجبور به عدم ظلم نماید گرچه به لحاظ تشریع چنین الزامی مطرح است .
استاد گرمی ببینید....اینکه اختیار و اراده معنا ندارد...دلیلی نمی شود...و اصلا پاسخ سوال بنده نیست...در سوال من این است که ظلمی صورت می گیرد توسط خدا...بعد شما می قرمایید که اگر خدا بخواهد جلوگیری کند و باز دارد و چنین و چنان کند..اختیار دیگر معنا ندارد، اگر ظلم نکند خدا، اختیار معنا پیدا نمی کند؟؟؟..خوب نداشته باشد.مگر واجب است که اختیار معنا داشته باشد؟
بلی حکمت آفرینش موجودی به نام بشر ایجاب می کند که مختار باشد ونه مجبور .
خدواند موجودات مجبور در عمل زیاد آفرید مثلا فرشتگان .
ولی قرار بود که خلیفه مختار خلق نماید وآدم بیا فریند ونه مجبور .

خوب اگر این دنیا با انسان بی اختیار معنا ندارد.خوب اصلا خدا، این دنیا و این انسان را خلق نمی کرد.مثل این است که خدا دنیای سرشار از دروغ و تهمت خلق کند و بعد ما بگوییم که این دنیا بدون تهمت و دروغ معنا ندارد...خوب، خدا این دنیای سرشار از دروغ و تهمت را خلق نمی کرد...
موارد یاد شده در کلام شما مخلوق خداوند نیست خدا شما را آفرید که راست گو وخلیفه خودش در راست گویی باشید حالا که بر خلاف فلسفه خلقت مسیر دیگر را طی می کنید تقصیر خالق نیست .
به گفته مولوی :
کرده ی تاویل حرف بکر را
خویش را تاویل کن نه ذکر را

.در مثال من هم آمده که آن شخص، می توانست و این قدرت و اختیار را داشت، که آن صحنه شیر و کودک و قفسش را محیا نکند و که کودک وحشت نکند(خدا هم این صحنه بازی دنیا را خلق نمی کرد، به همین سادگی...یعنی نهایتش همین است دیگر....حالا بماند....که اگر خدا خداست...می تواند بدون سلب اختیار به طور کل، این مشکلات و ایرادات را هم از بین ببرد...یعنی دنیا را به گونه ای خلق می کرد که اینطور مشکلات نمی بود...مثل همان حرف که کاربر مارینر در بالا فرمودن)...پس اگر می شود..در این مورد بیشتر صحبت نمایید....واقعا اگر استاد پاسخ بنده این ها بود..بنده بار ها و بارها این پاسخ ها را از کودکی در تلویزیون و مدرسه شنیده ام...اگر فکر می کنید پاسخی غیر از اینها نیست...پس بزرگی کنید..کمی با موشکافی بیشتر توضیح دهید..لطف می کنید....

شما در ادامه..خواستید بگویید که مثلا لازم است که شری باشد..انسان مثلا برای بالا رفتن از نردبان علم باید که شر را تجربه کند و امثال اینها...
ببینید...این کمی فاصله گرفتن از آن سوال بنده است...سوال بنده این بود که آیا آن شخص در حق کودک ظلمی انجام داده...اگر بلی پس خدا هم در آن ظلمی سهیم است... خوب اگر واقعا ظلمی صورت گرفته...که خوب خدا هم سهیم است و نقش دارد دیگه..این ربطی به نتیجه و هدف ندارد..حالا ما فلسفه بسازیم که مثلا بله این ظلم لازم است برای تکامل بشر...این چیزی را عوض نمی کند و این بحثی دیگر است...به هر حال، خدا ظلمی انجام داده...حالا ما می خواهیم ظلم را توجیه کنیم!!!!!..مثلا خدا دروغ بگوید و بعد ما بخواهیم دروغ را توجیه کنیم!!!..که بله این دروغ لازم است.. برای تکامل بشر خدا باید دروغ می گفت.... !!
اگر می خواهیم این فلسفه عمل را بگوییم که در نتیجه بگیریم که این عمل خدا ظلمی نیست(یعنی به هدف و فلسفه نگاه کنیم و نتیجه بگیریم) که خدا ظلمی انجام نداده...پس، آن عمل فردی که کودک را زجر کش کرده هم را نباید ظلم در نظر بگیریم..خوب آن شخص عملی که در حق کودک انجام داده، باعث ترقی و تکامل کودک می شود!!!!!این که خوب است....
بعد سوال اینکه....مثلا کودک از کودکی زجر کش شده، به تکامل و سعادت رسیده...ولی کودکی که با ناز بزرگ شده و در بهترین مدارس رشد پیدا کرده و با تربیت عالی بزرگ شده...به تکامل نرسیده، و خنگ بار آمده؟؟ زمانه برعکس شده..من یادم باشد در آینده ازدواج کردم و بچه دار شدم..بچه ام را از کودکی زیر انواع و اقسام فشار های روحی قرار دهد،زجر کشش کنم و از مدرسه هم محرومش کنم...بگزارم که به تکامل برسد .از نردبان علم بالا برود...:Gig:
به عبارتی جناب استاد..اگر هم شر باعث پیشرفت و تکامل است..این شر باید حدودی داشته باشد...یعنی اگر و اگر و اگر شر لازمه پیشرفت است..این شر باید محدودیتی داشته باشد..غیر از این است؟؟؟اگر خیر، پس ما از این بعد بعد بچه هایمان را تربیت نکنیم...زیر لگد بزرگ کنیم از بچگی زجرش بدهیم، دردش بدهیم...(توجه داشته باشید که در مثال بنده هم، این بود که کودکی از بچکی زجر کش می شود و با آه و ناله و گریه و زاری از دنیا می رود)آن حد بیشتر از مجاز را چه می گویید؟؟؟
این پاسخ ها به هیچ وجه قانع کنده نیست...

مغالطه در بحث عاقلانه نیست .

صادق;767480 نوشت:
باسلام .
جناب پیروز !
پاسخ های مفید ومستند ومستدل است ولی طبق گفته خود تان گویا از کودکی ذهن شریف تان کمی دیر قانع می شده است .
پس مشکل در گیرنده است .

سلام....استاد گرامی...واقعیت، بنده اتفاقا از کودکی که اینها را می شنیدم..بسیار برایم معقول و منطقی و کامل می آمد..ولی بعد ها که از کودکی گذر کردیم و سنمان بالا رفت این مطالب که از کودکی برایمان قانع کننده بود..دیگر برایمان کافی نمی آمد و حالا هم نمی آید..و شاید هم دلیلی برای ردشان عرضه کنم..ولی باز هم اعتراف دارم که شاید اینها درست باشد و هیچوفت سر جانم شرط نمی گذارم که اینها همه پاسخ ها باطل و من که خلافشان را گویم درست است....البته حرف و حدیث زیاد دارم که بگویم...ولی به هر حال، فعلا فقط از تشکر کنم و من پاسخ هایتان را باز سر فرصت بهتر با دقت بیشتر می خوانم...بیشتر خواستم بگویم که از شما ممنونم..

tazkie;767407 نوشت:
ما بر مبنای رؤیاهای شما پیرامون پیامبر، دینمان را نمی سازیم

tazkie;767407 نوشت:
حالا ما پیامبرمان بر مبنای چه بشناسیم؟ خیالات شما، یا گزارشهای تاریخی؟!

tazkie;767407 نوشت:
باز هم خیالبافی.

tazkie;767407 نوشت:
این هم خیالبافی شماست.

tazkie;767407 نوشت:
پس خیالبافی نکنید

tazkie;767407 نوشت:
شما کلاً آدم خیالبافی هستید و اصلاً نگاه منطقی ندارید

خیلی عجیبه!

من در نهایت احترام با شما سخن گفتم! اما باز هم شما نتونستید دوتا جمله بگید که توش توهین و طعنه نباشه!

شرمنده ام خواهر! ولی اگه بخوام بحثو ادامه بدم دیگه نمی تونم بهتون احترام بزارم! لذا ترجیح میدم بحثو خاتمه بدم!

از مصاحبه و مباحثه با شما فیض بردیم!

قضاوت رو هم به عهده دیگران میزارم!

لکم دینکم ولی دین!

[=arial]من بحث رو نخوندم ولی پیشنهاد میکنم این مقاله رو مطالعه کنید . . .

چرا در جهان شر و نقص وجود دارد؟

یا حق

موضوع قفل شده است