برنامه ریاضتی دین چیست؟
تبهای اولیه
با سلام و عرض ادب خدمت کارشناسان و کاربران اسک دین
می خواهیم یک روایت بسیار کوتاه و عمیق از امیرالمومنین علی(علیه السلام) که در "غررالحکم" نقل شده را به شما تقدیم کنیم ولی در ابتدا مقدمه ای برای آن ذکر می کنم.
روایت 3 کلمه بیشتر نیست اما تعریفی کامل از دین به ما ارائه می دهد.
دین در جامعه ای جا پیدا می کند که این جامعه 2 معرفت کلیدی را پیدا کرده باشد:
یکی این که اساسا دنیا چه جایگاهی است؟!
دوم این که کاری که انسان باید در این دنیا انجام دهد چیست؟
دنیا محل خوشی نیست؛ محل ناخوشی است. خوشی هم در آن هست اما اصل در دنیا بر این است که این خوشی و نا خوشی طوری با هم تلفیق شوند تا آدم زیاد خوش نگذراند.
البته وقتی آدم دارد شنا می کند، باید هر چند دستی که می زند بیاید بالا و یک نفسی بگیرد. "ان مع العسر الیسری"، یعنی آدم بعد از سختی به آسانی می رسد اما بعد از آن دوباره به سختی می افتد. همراه با اسر، یسر هم هست اما گویا آسانی فرع است و عسر و سختی اصل است.
در قرآن داریم که "لقد خلقت الانسان فی کبد" ما انسان را در سختی آفریدیم. البته این را فقط به مومنین نمی فرماید بلکه به کل انسان ها می فرماید. شما در یک سعی توام با زجر هستید، توام با خدا؛ سپس خدا را ملاقات خواهید کرد.
بلا برای مومن است!
کسی نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت: ممکن است مومنین دچار بیماری های بد شوند؟! آقا فرمودند: بله. گفت: جذام چه طور؟ آقا فرمودند: بله. امام فرمود: اساسا اصل بلا برای مومن است. این چه سوالی است؟!
این رکن اولی است که باید در ذهن ما باشد که بدانیم آمده ایم برای سختی. اگر ازدواج کردیم باید بدانیم که، ازدواج وارد شدن به یک سلسله سختی های جدید است.
برخی از مشکلات در زمان امام عصر(عج) هم باقی می ماند، منتها مردم در آن زمان شعور بالایی دارند و درست با مشکلات برخورد می کنند. قرار نیست که دنیا تبدیل به آخرت شود! قرار نیست که آیات قرآن درباره دنیا عوض شود و این قرآن مربوط باشد به زمانی که آقا تشریف نیاوردند و حالا که حضرت ظهور کرده اند باید این قرآن را کنار گذاشت! ما نباید به دنبال دنیای خیالی باشیم
رکن دومی که باید در ارتباط با حیات بدانیم این است که برای زندگی خوب داشتن در میان این سختی ها چه باید کرد؟! خودمان باید سختی هایمان را اضافه کنیم خب خداوند یک سری از نعمات را ما نداده؛ به هر کس یک سری چیزهایی نداده تازه آن چیزهایی را که داده هم خیلی اوقات می گیرد.
برای این که بتوانیم در این دنیا خوب زندگی کنیم، باید سختی ها و مشکلاتمان را زیادتر کنیم.
تعجب نکنید! بله باید مشکلاتمان را زیادتر کنیم! می پرسید چگونه؟
اگر شما می خواهید زندگی خوبی داشته باشید تا آن لذت اندکی که در آیاتی مانند "ان مع العسر یسری" آمده ؛ یعنی لذتی اندک در میان سختی های بسیار؛ را درک کنید، باید سختی های خود را اضافه کنید.
مثلا اگر غذا جلوی شما گذاشتند نخورید. در روایات آمده که آن 2-3 لقمه ی آخری که دارید سیر می شوید را نخورید؛ یعنی قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید. یا نگاه حرام نکنید، یا لقمه حرام نخورید.
خلاصه اینکه دنیا سختی هایی دارد که اجتناب ناپذیر است. شما این سختی ها را اضافه کنی راحت تر زندگی می کنی.
حواسمان باشد اگر کسی برای رای آوردن و یا هر علت دیگری آمد و گفت من برای شما هرچه بخواهید از رفاه فراهم می کنم بدانید دروغ می گوید چرا که اصلا قانون دنیا این است که دنیا دار مشکلات است و این به دولت و حکومت ربطی ندارد.
راهنمایی
اگر دولت، دولت آقا امام زمان هم باشد باز همین است. حضرت امام می فرمود: برخی از مشکلات در زمان امام عصر(عج) هم باقی می ماند، منتها مردم در آن زمان شعور بالایی دارند و درست با مشکلات برخورد می کنند. قرار نیست که دنیا تبدیل به آخرت شود! قرار نیست که آیات قرآن درباره دنیا عوض شود و این قرآن مربوط باشد به زمانی که آقا تشریف نیاوردند و حالا که حضرت ظهور کرده اند باید این قرآن را کنار گذاشت! ما نباید به دنبال دنیای خیالی باشیم.
حال می رویم سراغ روایتی که در ابتدای بحث وعده اش را داده بودیم:
روایتی که گفتم را برایتان می گویم: امیرالمومین حضرت علی(علیه السلام) تعریفی از دین ارائه می دهند و می فرمایند: "الشریعه ریاضت النفس" شریعت یعنی برنامه ای برای ریاضت نفس. یعنی اگر می خواهی به خود ریاضت دهی لازم نیست که مانند مرتاض های هندی کارهای وحشتناک کنی. دین بر آدم منت می گذارد و به او برنامه ریاضت می دهد. اگر بخواهیم سختی بکشیم، این برنامه می خواهد.
برنامه ریاضتی دین چیست؟
همان که می گوید نگاه حرام نکن، چون اگر نگاه حرام زیاد شود، ناسلامتی بیشتر می شود.
یادمان باشد گناه مثل دومینو می ماند که زندگی را تباه می کند.
برنامه ریاضتی دین این است که همان فامیل هایی که دوستشان ندارید را بیشتر تحمل کنید (صله رحم کنید) تا خداوند روزی شما را بیشتر کند.
به پدر و مادری که اذیت می کنند احترام بگذار و به رویشان لبخند بزن تا خداوند به تو بچه هایی بدهد که به آنها افتخار کنی و عمرت زیاد شود.
برنامه ریاضتی دین، به زن می گوید شوهرت را تحمل کن و به او محبت کن، دلش را به دست بیاور والا خانواده از بین می رود.
دین راه حل های فوق العاده ای می دهد. مثلا می گوید سر نماز به فکر دنیا نباش. روزی 5 مرتبه که آن را جمع بندی کرده و 3 بارش کرده ایم؛ به در خانه خدا برو و بگو من الان بابا نیستم، مامان نیستم، بدهکار نیستم، آینده ندارم و ... من الان عبد و بنده تو هستم
بین الطلوعین نخواب. اگر بخوابی تا شب بد حالی.
غذا را سر شب بخور، تا بین شام و خواب فاصله بیفتد.
و هزاران برنامه ی دیگری که دین به ما عرضه می کند.
وقتی توجه کنیم می بینیم که ما بیشتر از هرچیزی حتی نان شب به دین نیاز داریم. چون دین برنامه ریاضت نفس به ما می دهد. جامعه با دین به سعادت می رسد.
کدام جامعه سراغ دین می رود؟ جامعه ای که دو رکنی که ذکر شد را پذیرفته باشد: این که دنیا محل سختی است و این که اگر بخواهیم راحت تر این سختی ها را تحمل کنیم باید ریاضتی طبق برنامه دین بکشیم.
یادمان باشد اگر نشاط بیشتری می خواهیم به سراغ برنامه ریاضتی دین برویم:
هر کس نشاط بیشتری می خواهد تا غصه و غم از زندگی برود باید زیاد یاد مرگ کند! وصیت نامه نوشتن عمر آدم را زیاد می کند و به آن برکت می دهد.
دین راه حل های فوق العاده ای می دهد. مثلا می گوید سر نماز به فکر دنیا نباش. روزی 5 مرتبه که آن را جمع بندی کرده و 3 بارش کرده ایم؛ به در خانه خدا برو و بگو من الان بابا نیستم، مامان نیستم، بدهکار نیستم، آینده ندارم و ... من الان عبد و بنده تو هستم.
در این حالت روح انسان ری استارت می شود. اگر سعی کنی مدتی این گونه نماز بخوانی چیز دیگری می شوی! نماز عرفانی نمی خواهد بخوانی اما سعی کن اگر چیزی به ذهنت می رسد آن را پس بزنی.
ریاضت های دین اصلا سخت نیست. جسم و روح آدمی با آن شاداب می شود. حرف های دین برای خودمان است، اگر آن ها را انجام دهیم از خداوند کریم حتی پاداش هم خواهیم گرفت.
فرارسيدن ايام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پيامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غريبانه هشتمين پيشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسليت باد.
«اَعُوذُ بِالله مِنَ الشِیطَانِ الرِّجیم، بِسمِ الله الرِّحمَن الرَّحیم، وَ الحَمدُ لِله رَبِّ العَالَمین وَ صَلِّ عَلیَ مُحَمَّد وَ الَهِ طَیِّبینَ الطَاهِرین وَ لَعنَه الله عَلی اَعدائهِم اَجمَعین»
«اَعُوذُ بِالله مِنَ الشِیطَانِ الرِّجیم «اَلَذینَ تَّخَذوُا دینَهُم لَهواً وَ لَعِبا وَغَرَّتهُمُ الحَیاهَ الدُّنیا»
مروری بر مباحث گذشته
بحثِ ما راجع به قیام امام حسین(علیهالسلام) بود که عرض کردم این حرکت و قیام مجموعهای از درسهایی در ارتباط با ابعاد گوناگون معرفتی و فضیلتی انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی بود. امام حسین(علیهالسلام) مصلحی غیور و انسانی ضد غرور بود که نه مغرور بود و نه کسی را مغرور کرد؛ بلکه بر عکس، او درصدد بود که مغرورین را نجات دهد. بحث ما به اینجا رسید که دو عامل اساسی در معارف ما مطرح شده که این دو عامل موجب میشود انسان، فریب بخورد و نسبت به تشخیص راه رسیدن به آن چیزی که هدفگیری کرده و از نظر فطرت هم درست هدف گرفته است، به خطا برود. عرض کردم عوامل درونی و بیرونی مؤثر در این اشتباه هستند که هر دو شیطان است.
بررسی زمینههای غرور
سؤال اصلی این بود که شیطانهای درونی و بیرونی از چه زمینههایی برای ایجاد این اشتباه، استفاده میکنند؟ من در جلسه گذشته عرض کردم دو چیز به عنوان زمینه مطرح است که سرآمد آنها در ارتباط با بعد اعتقادی انسان یعنی کارکرد عقل است. یعنی با توجّه به اینکه ما عقل و وحی را حجت باطنی و ظاهری میدانیم و با این حال که هر دو نیز یک مطلب را به ما القا میکنند و یک راه را به ما ارائه میدهند، در عین حال اگر بر خلاف آن عمل میکنیم، دلیل و ریشهاش این است که معاد و قیامت را باور نکردهایم. چون قیامت را باور نکردهایم، باوری که از آن به یقین تعبیر میشود، به فریبهای شیطانی مغرور میشویم.
1. عدم اعتقاد به معاد
بحث ما جلسه گذشته همین بود و طبقات و انواع افراد در ارتباط با اعتقاد به معاد را مطرح کردم که اگر شخص به مسأله معاد که هم عقل آن را تأیید میکند و هم نقل، یقین داشته باشد، فریب شیطان را نخواهد خورد. اعتقاد به نشئهای غیر از نشئه دنیایی که ابدی و جاودانه است و تنعّمش خالص است؛ همان چیزی است که مقصد و مطلوب انسان است. آنجا نشئهای است که وجود دارد و اسمش قیامت است. اگر این به باور انسان آمده باشد، نه هیچگاه فریب شیطان درونی را میخورد و نه شیطان بیرونی را. مطلب خیلی روشن است.
تأثیر باور به معاد در مغرور نشدن
حالا من یک روایتی که از علی(علیهالسلام) میخوانم و بعد وارد جهت دوم میشوم. روایت از امیرالمومنین(علیهالسلام) است که حضرت فرمودند: «مَنْ أَيْقَنَ أَنَّهُ يُفَارِقُ الْأَحْبَابَ وَ يَسْكُنُ التُّرَابَ وَ يُوَاجِهُ الْحِسَابَ وَ يَسْتَغْنِي عَمَّا يُخَلِّفُ وَ يَفْتَقِرُ إِلَى مَا قَدَّمَ كَانَ حَرِيّاً بِقِصَرِ الْأَمَلِ وَ طُولِ الْعَمَلِ» هر کس که یقین دارد که روزی از دوستانش جدا شده، خاک نشین گردیده، روزگار حسابرسی را دیده، هر چه بر جای گذارد او را بینیاز نکرده و به اعمالی که از پیش فرستاده محتاج خواهد بود، سزاوار است که آرزویش را کوتاه و کارهای نیکش را زیاد کند.
همه رابطهها قطع میشود و وقت حسابرسی است
تعبیر در اینجا از یقین است که اگر کسی باور داشته باشد که از دوستان و کسانی که در این دنیا و در این نشئه با آنها رابطه محبتی برقرار کرده است، روزی جدا خواهد شد، چنین میشود. حالا دوست هر که و هر چه میخواهد باشد چون رابطه محبّت انسان فقط با اشخاص نیست. ظهورش این است که شما معمولاً بستگان خود را دوست دارید ولی این به آن معنی نیست که انسان فقط دلبسته به اشخاص میشود. روزی انسان از مطلق چیزهایی که به آنها دلبستگی داشته است، جدا شده و خاک نشین میشود. قبر اشاره به عالم برزخ دارد. انسان وقتی از نشئه دنیا به نشئه برزخ میرود «يُوَاجِهُ الْحِسَابَ» با این مواجه میشود که باید حساب پس دهد و نسبت به اعمالش بازجویی شود.
سزاواری مؤمن به معاد برای ترک آرزوها
در این تعبیر دقت کنید؛ همان باور است. «وَ يَسْتَغْنِي عَمَّا يُخَلِّفُ» دیگر چیزهایی را که گذاشته و رفته است، به دردش نمیخورد. در آن نشئه این چیزها به کار نمیآید. چه چیز آنجا به درد میخورد؟ «وَ يَفْتَقِرُ إِلَى مَا قَدَّمَ » انسان به اعمال صالحی که از پیش فرستاده است، احتیاج دارد. چنین آدمی که اعتقاد به معاد دارد، کوچ از این عالم و ورود به عالم دیگر را باور دارد، « كَانَ حَرِيّاً بِقِصَرِ الْأَمَلِ» سزاوار است که آرزوهای بی پایان را مقداری کوتاه کند. معمول اینطور است که آدم آرزوی چند هزار ساله دارد؛ نمیگوییم که آرزو ابدی، اما لااقل به اندازه عمر حضرت نوح، باید عمر کند تا به برخی از آرزوهایش برسد. سزاوار است که انسان معتقد به قیامت آرزوهایش را کوتاه کرده و اعمال صالحش را زیاد کند. پس معلوم میشود کسانی که با زبان به قیامت و معاد و غیره اعتراف داشته و در عین حال کارهایی میکنند که برخلاف عقل و نقل است، اصلاً قیامت را باور ندارند؛ حالا میخواهد احتمالش را بدهد یا احتمالش را ندهد. من این مسائل را جلسه گذشته عرض کردم و دیگر تکرار نمیکنم.
2. دل سپردن به جلوههای دنیا
گفتیم به دو خاطر انسان فریب شیطان را میخورد و بر خلاف عقل و وحی عمل میکند؛ این جهت اولی است که باعث فریب انسان میشود. این عامل در ارتباط با عقل و ادراکات درونی انسان از وحی و وعدههای الهی بود که خدا به انسان داده و برای آن قول داده است. حال این انسان به قول خدا اعتماد نکرده و وعده الهی به باورش نیامده است یک جهت برای فریب خوردن است. حالا به سراغ جهت دوم میرویم. خوب توجه کنید! جهت دوم، مسأله جلواتِ مادیّت است. گفتیم انسان در بستر مادیت چشم گشوده و حدوثش در این سرا است. جلوات مادیّت چشمگیر است و موجب میشود که انسان مغلوب شود.
گول خورم یا خودم خواستم؟!
مغرورین و فریب خوردگان، غالباً بر روی همین نکته مانور میکنند؛ یعنی جدای اینکه معاد را قبول ندارند، غرورشان را اینطور توجیه میکنند که ما چکار کنیم؟ دنیا گولمان زد! حالا من باید یک مقدار این مغلطه را توضیح دهم تا مطلب روشن شود. غرض اینها از این حرفها این است که میخواهند بگویند، آنقدر جلوات دنیا فریبنده بود که اختیار از ما سلب شد! من در مقدمات بحث گفتهام که وقتی انسان سر دوراهی قرار میگیرد، چطور میشود که بیراهه را انتخاب میکند، ولی اینجا برای اینکه به مغالطه اینها پاسخ دهم یک توضیح دیگری میدهم. ما یک دل بردن داریم و یک دل دادن داریم. هیچ مغروری نمیگوید: من دل به دنیا دادم؛ میگوید: دنیا دلم را برد! حال آنکه چنین چیزی مطرح نیست. ما این معنا را اصلاً قبول نداریم که جلوات دنیا انسان را بی اختیار کند.
چرا تو گناه میکنی ولی من نه؟!
این قضیه مکرّراً اتفاق افتاده است، وقتی بعضی از کسانی که دستشان آلوده به خطا شده است، به من مراجعه میکند و میگوید: چهکار کنم؟ نمیتوانم خطا نکنم! من به آنها پاسخ میدهم: دروغ نگو! نگو: نمیتوانم. بگو: نمیخواهم! تو یک انسان هستی! درست است؟ من هم یک انسان مثل تو هستم و معصوم هم نیستم. از او میپرسم: آیا کاری را که تو کردی من میکنم؟ میگوید: نه! میگویم: مگر آن کاری که تو کردی از من بر نمیآید؟ میگوید: بله. دوباره میپرسم: اگر نمیشود مقاومت کرد، پس چرا من این کار را نمیکنم؟ معلوم میشود تو خودت میخواهی آن کار را انجام دهی؛ پس نگو: نمیتوانم، بگو: نمیخواهم! حالا دنیا دلم را برد یعنی چه؟ دل من دست خودم است. خودم دل به او دادم. او جلوه کرد و من هم به آن دل بستم.
دنیا اختیار کسی را سلب نمیکند
من این حرفها را از خودم نمیگویم، تمام اینها در معارف ما است. من اینها را از نهج البلاغه استخراج میکنم تا شما را برای مطالب اصلی آماده کنم. این حرف از من نیست که میگویم: هر کس بگوید دنیا مرا مغرور کرد به این معنا که دلم را برد و مرا بیاختیار کرد، دروغ میگوید. این حرفها چیست که میزنی؟ خودت به سوی این انتخاب رفتی. درست است که اینها جلوه دارد و جلوه میکند، اما تو مفتون جلوههای آن شدی. تو خودت را اسیر آن کردی.
در بحث غرور و فریب هم اینکه میگوییم دنیا انسان را فریب میدهد، معنایش این نیست که اگر او فریبمان داد ما هم چارهای نداشته باشیم جز اینکه فریب بخوریم. چهطور است که در جاهای دیگر میگوییم: فلانی میخواست مرا گول بزند، من فهمیدم و گول نخوردم؟! خوب! از دنیا هم گول نخور! این دست خودت است که دل به دنیا بسپاری یا نه. او فریبنده است امّا تو که مجبور نیستی.
زبانهای مختلف دنیا
این یک مقدمه بود، حالا من وارد این بحث میشوم که دنیا دو زبان و دو سخن دارد. این زبان هم، زبان قال نیست، زبانش زبان حال است. یعنی حرفش صدا ندارد، بلکه این مطلب را بدون سخن و از راه همان جلوههایش که با هواهای نفسانی تو همسو است، به تو میفهماند. به تعبیر من، زبان دعوت دنیا است. بله در این شبهای هم نیست و خودمان هم اینها را در بحثهایمان گفتهایم. بله جاذبه دارد اما نه جاذبهای که مثل کهربا تو را سفت به خودش بچسباند میتوانی پایت را محکم به زمین بگذاری و جلو نروی. جاذبه به این معنا نیست که اختیار از من سلب کند اصلاً به این معنا نیست.
1. زبان دعوت به امیال نفسانی
یک زبان زبان دنیا، زبان دعوت است و زبان دیگر زبان پند و موعظه است. زبان دعوت دنیا سبزهزار طبیعت است. همه چیزهایی که برای امیال نفسانی و قوای حیوانی ما جاذبه دارد. فرق ما با حیوان در همین است که ما میتوانیم این دعوت دنیا را پس بزنیم. ما انسانیم. وجه اشتراک ما با حیوانات در همین قوا و امیال حیوانی و نفسانی است و وجه امتیازمان هم این است که اراده و اختیار داریم و بیاختیار نیستیم. دنیا یک زبان دومی هم دارد و آن زبان پند و موعظه است. دنیا دو حرف به انسان میزند و زبان حالش دو تا است؛ یکی دعوت به سوی مادیّت است و یکی زبانِ پند و موعظه است، ولی تو در برابر این زبان دنیا، کر شدهای. خودت هم میفهمی که میتوانی در مقابل دنیا بایستی ولی نمیخواهی.
2. زبان اندرز و موعظه دنیا
حالا به سراغ فرمایشات حضرت علی(علیهالسلام) در نهج البلاغه برویم. «قال عند تلاوته يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ: ... يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ؟ وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ؟ » حضرت هنگامی که این /ایه تلاوت شد: ای انسان چه چیز تو را در گناه کردن دلیر کرد؟ فرمودند: ای انسان چه چیز تو را در مقابل پروردگارت به غرور آورد؟ چه چیز به تو جرأت داد؟ «وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟ أَ مَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ؟» آیا تو بیداری یا در خوابی؟ نمیخواهی چشمت را باز کنی؟ نمیخواهی بیماریات را علاج کنی و چشمت را از خواب غفلت باز کنی؟!
دنیا بد نیست! تو...!
حضرت به اینجا میرسد که کسانی این مسأله را مطرح میکنند که دنیا ما را مغرور کرد و چه و چه؛ علی تعبیراتی را که در اینجا به کار میبرد، این است که انسان خودش رفته و دنیا را انتخاب کرده است و این راه او را به هلاکت میرساند. حضرت میفرماید: بگو ببینم آیا این سیر زندگانی را با چشمانت ندیدی؟! پس دنیا تو را فریب نداد، بلکه تو خود فریفته آن شدی. دنیا برای تو پندها را آشکار ساخته. دنیا تو را با این دردهایی که به اندامت داده و کم شدن تواناییهایت آگاه ساخته است. آیا تو راستگوتر از دنیا و وفادارتر از دنیا سراغ داری؟ دنیا چه وقت به تو دروغ گفته؟ یا تو را به صورتی فریفته است که اختیار را از تو سلب کرده باشد؟
دنیا بهترین، تذکّردهنده
چه بسیار که دنیا، پندهای فراوانی به به تو داده است، اما تو توجه نکردی و اکنون داری آن را متّهم میکنی. چه بسا خبرهای راست، به تو داده است، اما تو آن را دروغ میشماری. او دارد به تو نشان میدهد که روز به روز از تو کم میشود؛ مریض میشوی و از تواناییات کم میشود. اینها همه پند وموعظه است. خیال نکن که تا ابد اینجا هستی و نخواهی رفت! دنیا بسیار روشن این حرفها را به تو میگوید ولی تو راستهایش را دروغ میپنداری! تو داری دنیا را متّهم میکنی.
دنیا بهترین سراست
این هم یک زبانِ دنیا است. دنیا یک زبانِ دعوت دارد و یک زبانِِ پند و موعظه دارد. حضرت اینطور تعبیر میکند که دنیا مثل یار مهربانی میماند که هیچ وقت در پند دادن به تو بخل نکرده است. در آخر هم میگوید: «وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَا دَاراً وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ يُوَطِّنْهَا مَحَلًّا» دنیا برای کسانی که دل به آن نبستهاند خوب سرایی است و برای کسانی که آن را برای خود وطن قرار ندادهاند، خوب جایگاهی است. «وَ حَقّاً أَقُولُ مَا الدُّنْيَا غَرَّتْكَ وَ لَكِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ وَ لَقَدْ كَاشَفَتْكَ الْعِظَاتِ وَ آذَنَتْكَ عَلَى سَوَاءٍ وَ لَهِيَ بِمَا تَعِدُكَ مِنْ نُزُولِ الْبَلَاءِ بِجِسْمِكَ وَ النَّقْصِ فِي قُوَّتِكَ أَصْدَقُ وَ أَوْفَى مِنْ أَنْ تَكْذِبَكَ أَوْ تَغُرَّكَ» به حق میگویم که دنیا راستگوتر و باوفاتر از این است که بخواهد به تو دروغ بگوید، حال آیا تو را فریب میدهد؟! «وَ لَرُبَّ نَاصِحٍ لَهَا عِنْدَكَ مُتَّهَمٌ وَ صَادِقٍ مِنْ خَبَرِهَا مُكَذَّبٌ» چه بسیار که دنیا پندهای خوب به تو داده و تو او را متّهم میکنی و میگویی او مرا فریب داد. حضرت مکرّر به این مسأله پرداخته و تعبیرات زیادی دارند، به اندازهای که من نمیدانم کدام را بخوانم.
نمیخواهی بفهمی وگرنه...!
تو نمیخواهی بفهمی و از موعظهای دنیا پند بگیری. تو خودت را به آن راه زدهای که من نمیفهمم وگرنه دنیا دو زبانِ حال دارد؛ یک زبان دعوت است و یک زبان پند است. تو گوش خود را فقط برای آنچه مطابق هواهای نفسانی تو است، باز کردهای و دیگر اینها را نشنیدی؛ البته شنیدی و نشنیده گرفتی! دنیا هم سبزهزارش را به تو نشان داد و هم قبر نزدیکانت را به تو نشان داد. مسأله چیز دیگری است. تو نمیخواهی قبول کنی که رفتنی هستی وگرنه دنیا پر از این حرفها است.
فرعونها رفتند! ندیدی؟!
قرآن کریم هم در سوره دخان میفرماید: « كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَريمٍ * وَ نَعْمَةٍ كانُوا فيها فاكِهينَ * كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ * فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرين*» چه بسیار که بعد از خودشان باغها و بوستانها، چشمه سارها، کاخها و ویلاها و هرچه اسمش را بگذارید برجا گذاشتند؛ تعبیر به روز این است دیگر. همه را گذاشتند و رفتند. آیا غیر از این بود؟ اشاره به فرعونیها است که بر روی زمین ادعای خدایی میکردند.
«أين الجبابرة الأكاسرة الألى كنزوا الكنوز فما بقين و لا بقوا»
کاخسازها و گنج داران کجایند؟ دنیا به تو نشان نداد؟! به خوبی به تو نشان داد و در هر عصری هم این چیزها را میبینید. قرآن میگوید: فرعونیان کجایند؟ برای این در مورد فرعونیان بحث میکند که شاید چون از نظر باستانی قدیمیتر از اهرام مصر که بقایای آنها است وجود ندارد. قرآن به سراغ آن میرود که همه میتوانند بفهمند.
به مصر رفتم و آثار باستان دیدم
به چشم دیدم آنچه در داستان دیدم
بسی چنین و چنان خوانده بودم از تاریخ
به چشم آنچه شنیدم ز داستان، دیدم
من خفتگانِ در دلِ خاک را دیدم
تو نقش قدرت و من نقشِ ناتوان دیدم
تو تخت دیدی و من بختِ واژگون از تخت
تو صخره دیدی و من سُخره زمان دیدم
تو تاج دیدی و من تختِ رفته بر تاراج
تو عاج دیدی و من مشتی استخوان دیدم
تو سکه دیدی و من در رواجِ سکه سکوت
تو حلقه و من حلقه بینام و بینشان دیدم
همه رفتند؛ شما بر سرِ چه چیز دعوا میکنید؟ ریاست؟ پول؟ همه رئیسها و پولدار ها رفتند و تمام شد علی(علیهالسلام) اینها را میگوید: «أين أهل مدائن الرس الذين قتلوا النبيين و أطفؤوا نور المرسلين» کجایند اهل شهرهای رسّ که انبیاء را میکشتند و به دنبال خاموش کردن نور پیغمبران بودند؟ یزیدیان کجا رفتند که می خواستند نور هدایت را خاموش کنند؟!
«دنیا گولم زد» اشتباه است!
مگر میشود بگویی: دنیا گولم زد و دلم را برد؟ بگو: من دل به دنیا سپردم و به پندها و موعظههای دنیا گوش ندادم. گوشِ من کر بود و چشم من این حقایق را ندید. در آینده به آیاتی هم خواهیم رسید که میگوید این چیزها شنیدنی نیست، بلکه دیدنی است. حسین(علیهالسلام) روز عاشورا در سخنرانی اوّلش همین را میگفت که گذشته را ببینید! امّا حسین خودش جاودانه ماند.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
فرارسيدن ايام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پيامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غريبانه هشتمين پيشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسليت باد.
قالَ عَلِىٌّ(علیه السلام): اَلا وَ اِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمارُ، وَ غَداً اَلسِّباقُ، وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ، وَ الْغایَةُ النّارُ... . (نهج البلاغه، خطبه 28)
ترجمه:
حضرت على(علیه السلام) فرمود: آگاه باشید که امروز (دنیا)، روز آمادگى است و فردا (قیامت) روز مسابقه که جایزه پیشى گیرندگان، بهشت و پایان کار عقب ماندگان، جهنّم است.
نور هدایت
در این حدیث مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) تفسیر بسیار واضحى از دنیا و آخرت و نیز از موقف انسان در آن دو نشأه به دست مى دهد و در تعبیر عجیبى آخرت را به میدان مسابقه تشبیه کرده و مى فرماید: «امروز، روز آمادگى است.»(1)
«مضمار» از ماده «ضمور، اضمار» به معنى; مهیا ساختن و ورزیده نمودن اسب براى مسابقه است; افرادى که مى خواستند مسابقه بدهند اسبها را تمرین مى دادند تا لاغر و ورزیده و آماده مسابقه بشوند که به آن دوره، مضمار یا دوره تمرین و آمادگى مى گفتند.
حضرت(علیه السلام) مى فرماید: «دنیا، دوران آمادگى و آخرت میدان مسابقه و جایزه آن بهشت است. و کار آنهایى که عقب بمانند، به جهنّم ختم مى شود.»
در واقع تمام جهان بینى اسلام درباره دنیا و آخرت در همین دو جمله: «السَبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغایَةُ النّارُ» خلاصه مى شود. بنابراین، دنیا دوران آمادگى است و هدف نهایى و اصیل نیست. در این دوران آمادگى، انسان باید دائماً در حال خودسازى باشد. اگر لحظه اى غفلت ورزد و آمادگى لازم را کسب نکند، دیگر در میدان آخرت کارى از او ساخته نیست. شاید شنیده اید تمرینهایى را که فضانوردان انجام مى دهند؟ دوران سختى است. که در آن براى بىوزنى تمرین مى کنند. مى دانید هر چیز بیرون از محیط جاذبه زمین، بىوزن مى شود و انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست. حالت بىوزنى، براى کسانى که به جاذبه عادت کرده اند حالت وحشتناکى است. لذا، باید براى تمرین، حالت بىوزنى مصنوعى ایجاد کنند تا وقتى فضانورد در آن محیط گام گذارد دستپاچه نشود و بتواند خودش را وفق دهد. بدین صورت که; فضانوردان را در صندوقهاى مخصوص مى گذارند و مرتباً از بالا به پایین پرتابشان مى کنند ـ البته در جایى و به گونه اى که دست و پاى آنان نشکند ـ به طورى که بعضى از این فضانوردان بعد از بیرون آمدن از آن محفظه سر و صورت و پاى آنان ممکن است خون آلود باشد و هر چقدر هم مواظبت کنند سقوط آزاد به پایین چیزى نیست که انسان از آن سالم بیرون بیاید.
حالت بىوزنى در کره زمین تنها در حال سقوط آزاد پیدا مى شود مثل این که انسان از بلندى به پایین مى افتد آن چند ثانیه اى که در هوا معلق است، حالت بىوزنى است; یعنى، همان حالتى که مسافران فضا پیدا مى کنند.ملاحظه مى کنید این مسافرت فضایى، تمرینهاى زیادى را مى طلبد که همراه با درد و رنج است تا چه رسد به مسافرت بزرگ اخروى; انسان باید چقدر تمرین کند، ناراحتیها را به جان بخرد و با نفسش مخالفت ورزد تا بتواند به فوز و پیروزى بزرگ اخروى دست یابد! مگر مى شود بى درد و رنج و نچشیدن محرومیت و مصایب به جایى رسید!؟ بسیارى از کسانى که به رده هاى بالاى نظامى دست یافته اند تمرینهاى سختى را از سر گذرانده اند; تشنگى و گرسنگى را مى چشند، گاهى مدتى در آب زندگى مى کنند و بدن خویش را ورزیده مى سازند:
نابرده رنج گنج میسّر نمى شود *** مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
این جاست که باید بدانیم در این دنیا چه کاره ایم؟ در کدام جایگاه ایستاده ایم؟(2)
اگر مى خواهیم مقاممان، بلند و والا باشد و بر بساط قرب الهى بنشینیم، باید ناراحتى و مشکلات را تحمل کنیم و با نفس خویش به مبارزه برخیزیم. اهل دنیا هم، دنیا را بى زحمت به دست نمى آورند چگونه انتظارداریم بى زحمت آخرت را به چنگ آوریم؟ دنیا، خانه بلا وامتحان است. درآن،امتحانهاى اولیاى خدا، سخت تر و سنگینتر است:
هر که در این بزم مقرّب تر است *** جام بلا بیشترش مى دهند
امتحانهاى عمومى داریم و امتحانهاى خصوصى. مردم عوام به گونه اى آزمون مى دهند و اولیاى خدا به گونه اى دیگر. لذا باید دنیا براى همه، دایماً روز مسابقه باشد. البته بعضى از انسانها، به مقتضاى عصرشان، امتحان ویژه اى نسبت به آن مقطع زمانى دارند. مثلاً، کسانى که در میدان کربلا و یا در جنگ بدر بودند امتحان خاصى داشتند. در انقلاب اسلامى دوران بعد از انقلاب مقطع حسّاس و ویژه اى بود که بعضى در آن مردود شدند; غربالى بود که ناخالصى ها را بیرون ریخت و نابها را نگه داشت. در آن مقطع خاص از انقلاب، گذشتها، آگاهیها، اخلاصها و...، شناخته شد. بالاخره دورانى بود که از یک نظر خطرناک و ناراحت کننده و از طرف دیگر پربار و شادى برانگیز بود. بنابراین، آن جایى که طوفانهاى سخت آزمایش الهى مىوزد، هم محیطى است که عده اى از آن سود مى برند و هم محیط خطرناکى براى آماده نشده هاست که در دام آن گرفتار مى شوند و سقوط مى کنند.
قرآن آمده است: «یا اَیُّهَا الاِْنْسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ; اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى روى و او را ملاقات مى کنى.» اشاره به این که طبیعت زندگى این جهان در هیچ مرحله، خالى از مشکلات، ناراحتیها و رنج و مشقت نیست ـ خواه این مشکلات جنبه جسمانى و بدنى داشته باشد و خواه جنبه روحى و فکرى و یا هر دو.
در حدیث بسیار پرمعنایى از امام على بن الحسین(علیه السلام)مى خوانیم: «راحتى و آسایش در دنیا و براى اهل دنیا وجود ندارد، راحتى و آسایش تنها در بهشت است و براى اهل بهشت. رنج و تعب در دنیا آفریده شده و براى اهل دنیا و (به همین دلیل) هر کس پیمانه اى از آن به دست مى آورد دو برابر آن، حرص نصیب او مى شود; به عبارت دیگر، هر کس از دنیا بهره بیشترى دارد، فقیرتر است، زیرا محتاج است که دیگران اموال او را حفظ کنند و براى این کار به وسایل و ادوات زیادى نیازمند است. بنابر این در ثروت دنیا راحتى وجود ندارد.»
سپس امام(علیه السلام) در ذیل این سخن فرمود: هرگز دوستان خدا در دنیا به خاطر دنیا رنج و سختى نمى کشند، بلکه رنج و سختى آنها در دنیا براى آخرت است.» (تفسیر نمونه، ج 26، ص 304)
علاوه بر مسابقه آخرت، در این دنیا نیز مسابقه اى وجود دارد به نام مسابقه در مسیر سعادت. چنانکه در آیه 133 سوره آل عمران مى خوانیم: «وَ سارِعُوا اِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ...; بر یکدیگر سبقت بجویید براى رسیدن به آمرزش پروردگار خود...»
این آیه کوشش و تلاش نیکوکاران را تشبیه به مسابقه اى معنوى کرده که هدف نهایى آن، آمرزش الهى و نعمتهاى جاویدان بهشت است.
در حقیقت قرآن در این جا از نکته اى روانى استفاده کرده و آن این که، انسان براى انجام یک کار، اگر تنها باشد معمولا کار را بدون سرعت و بطور عادى انجام مى دهد، ولى اگر جنبه مسابقه به خود بگیرد; آن هم مسابقه اى که جایزه باارزشى براى آن تعیین شده، تمام نیرو و انرژى خود را به کار مى گیرد و با سرعت هر چه بیشتر به سوى هدف پیش مى تازد; و اگر مى بینیم هدف این مسابقه در درجه اوّل، مغفرت قرار داده شده، براى این است که رسیدن به هر مقام معنوى بدون آمرزش و شستشوى از گناه ممکن نیست. نخست باید خود را از گناه شست و سپس به مقام قرب پروردگار گام نهاد: «شستشویى کن و آنگه به خرابات درآى.» (تفسیر نمونه، ج 3، ص 91)
فرارسيدن ايام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پيامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غريبانه هشتمين پيشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسليت باد.
[=Times New Roman] چه فرقي بين طبقات بهشت وجود دارد و انسان چگونه مي تواند به بهترين جايگاه بهشت برود؟
با توجه به آيات قرآن كريم پيرامون نعمتهاي بهشتي آنچه كه بدست مي ايد تفاوت جايگاه بهشتيان در بهشت بر اساس ايمان وعمل صالحي است كه تك تك افراد در اين دنيا انجام مي دهند با اين مقدمه اگر در اين دنيا كه بنا بر برخي روايات به مزرعه آخرت تشبيه شده وهر چه كه انسان دراين دنيا انجام دهد در آن سرا برداشت مي كند تفاوت جايگاهها مشخص مي گردد اما درباره توصيف بهشت و راههاى ورود به آن بايد دانست:
يكم. از نظر قرآن كريم و روايات اسلامى، همان طورى كه اهل جهنم به تناسب بدىهاىشان سختى و عذابشان گوناگون است؛ اهل بهشت نيز به فراخور اعمالشان داراى درجات و كمالات مختلفاند. از اين رو بهشت داراى مراتب و درجات متفاوت است: «فأولئك لهم الدرجات العلى»؛ «اهل ايمان و عمل صالح داراى درجات عالى هستند». «والآخره اكبر درجات»؛ «درجات آخرت و برترىهايش از اين هم بيشتر است».
دوم. با عنايت به مطلب نخست، در بهشت نعمتهاى گوناگونى وجود دارد كه اهل ايمان و عمل صالح از آن بهرهمند مىشوند. اما برترين و بهترين لذتها، محبت و خشنودى خداوند متعال است. و به تعبير ديگر هيچ لذتى در بهشت به درجه خشنودى و محبت الهى براى انسان بهشتى شادى بخش نيست و حتى لذتهاى ديگر در پرتو اين لذت ارزشمند مىنمايد. قرآن در آيات متعددى بدان اشاره مىكند كه در اينجا به ذكر يك آيه مىپردازيم:
«وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبة و جنات عدن و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم»؛ «خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند، و مسكنهاى پاكيزه اى در بهشتهاى جاويدان [نصيب آنان ساخته] و [خوشنودى] و رضاى خدا [از همه اينها] برتر است و پيروزى بزرگ همين است»
البته اين لذت و رضوان الهى، از آن كسانى است كه در دنيا همه اعمال خود را بر پايه رضاى خداوند قرار داده باشند، يعنى، عباداتشان بر اصل حب و حمد الهى استوار شده باشد. چنان كه در كلام نورانى امير مؤمنان عليه السلام آمده است:
«ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك عباده التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك عباده العبيد، و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار»؛ «همانا گروهى خدا را به انگيزه بهشت مىپرستند كه اين عبادت تاجران و سوداگران است، و گروهى نيز خدا را به جهت هراس و عذاب جهنم عبادت مىكنند كه اين شيوه بردگان است، و نيز گروهى خدا را به خاطر شكر و سپاسش مىپرستند كه اين شيوه عبادت آزادگان است». امام على عبادت خود را از نوع گروه سوم مىداند و مىفرمايد:
«الهى ما عبدتك خوفا من عقابك و لا طمعا فى ثوابك و لكن وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك»؛ «معبودا! هيچ گاه تو را به جهت ترس از عذاب و يا طمع به پاداش نپرستيدم؛ بلكه چون تو را شايسته عبادت يافتم، بندگى مىكنم».
در روايات امامان معصوم نيز محبت و خشنودى خداوند به عنوان پاكترين و زيباترين لذت اهل بهشت خوانده شده است. امير مؤمنان عليه السلام در بيان علت آن مىفرمايد: اهل بهشت هنگامى كه با نعمتهاى گوناگون در بهشت روبه رو مىشوند، دلهايشان چنان از وجد و سرور افروخته مىگردد كه زبان به سپاس و شكر الهى مىگشايند و همه آن نعمتها را در برابر رضوان خداوند ناچيز مىنگرند و هدف نهايى را در اين مىدانند كه قرآن بازگو مىفرمايد: «و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين»؛ «و آخرين سخنان اهل بهشت اين است كه حمد مخصوص پروردگار عالميان است»
امام سجادعليه السلام نيز با تكيه بر بيان قرآن مىفرمايد: «خداوند به اهل بهشت در بهشت مىفرمايد: بهترين لذت براى شما، رضايت و محبت من است».
نكته پايانى آنكه قرب الهى - كه موجب رضا و رضوان عظيم خداوند است - در واقع بالاترين كمالى است كه فطرت انسان در پى آن مىرود. پس همان طورى كه ارتباط با خدا در دنيا، زندگى آدمى را در همه ابعادش آرامش بخش مىكند؛ در آخرت برترين آرزوها همين رضايت الهى است كه هر نعمت ديگرى در پرتو آن لذت آفرين خواهد بود. راه رسيدن به بهشت نيز چيزى جز كسب رضايت الهى از طريق اطاعت پروردگار و ترك معاصى نيست.
لذا بايد دراين دنيا بيشترين سعي وتلاش را انجام داد تا در آن سراي جاويدان در بالاترين جايگاهها قرار گيردو براى رسيدن به مقامات عاليه در آخرت دو چيز لازم است:1- ايمان 2- عمل صالح
فرارسيدن ايام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پيامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غريبانه هشتمين پيشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسليت باد.