ஐஇ:: دعوت از کاربران شاعر اسکدین ::இஐ

تب‌های اولیه

2495 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

لطفا از این حقه های منسوخ شده حامی که نقش ویندوز 98 رو بین ویندوزهای امروزی داره استفاده نکن :khaneh:
ویندوز 98 از بقیه ویندوزها سبک تر بود و روان اجرا میشد :ok:

اینکه اول تعریف کنی که طرف نقدتو بپذیره بعد ببندیش به رگبار دیگه منسوخ شده :khandeh!:
اگه نقد رو نمی پذیرفتی که اخراج میشدی! :Khandidan!:

از این حرف ها گذشته بلهههههه که اجازه داری ، شما تا صبح می تونی نقد کنی منم با جان و دل بهشون فکر میکنم :ok:
جانت سلامت

خب بریم برای نقد:
قبل از هر چیز باید جملات ما با هم مرتبط باشه یا به اصطلاح رباطهء افقی (در هر بیت) و عمودی (بین ابیات) برقرار باشه

نگرانم که بیایی.... مژده که منجی آمد!
ارتباطی می بینی؟!
به نظرم میرسه که شما اول قافیه رو توی ذهن میاریی و بعد کلمات رو پشت قافیه قرار می دی. خب این اشتباست
شما باید قافیه رو با شعرت تطبیق بدی ، نه شعر رو با قافیه. اول ببین قراره چی بگی ، بعد برای اون مطلب ، قافیه پیدا کن

نکتهء دوم وزن شعر هست. شعر باید آهنگین خونده بشه ، مثال:
مژده که منجی آمد =

وزن درستی نداره
مژده که منجی
بیامد = فاعلاتن فاعلاتن ، الان وزن پیدا کرد
پس روی وزن شعر هم باید کار کنی برادر

اما درمورد قافیه خوب عمل میکنی و ایرادها خیلی کمه. تناسب نسبتاً خوبی بین قافیه ها تو شعرت وجود داره که خیلی خوبه
اگر دو مورد اول رو رعایت کنی و تمرین کنی ، قافیه کار زیادی نمیخواد چون 80 درصد کار رو خودت داری انجام میدی :ok:

توی پست بعد شعرت رو تغییر میدم تا بهتر متوجه بشی

سلام
سلام به شما
اول تبریک بگم چون پست های تاپیک از مرز 1000 گذشت و هزارمین پست این تاپیک رو شما نوشتید :Kaf:

ایشون ما ها رو میاره اینجا با شیوه هایی خاص مدیریتی مجذوب میکنه که بیت بگیم
مگه بده؟! گفتم که کار من توفیق اجباریه :ok:

حامی همش خندونه*****حامی خیلی مهربونه
و دقیقاً برای همینه که خیلی ها توی سایت ایشون رو دوست دارن
اساتید با علم و با سواد توی سایت کم نیستن ، اما اونچه که "حامی" رو دوست داشتنی کرده ، همین خندان بودن و مهربانی ایشونه
منم سعی میکنم همین روش رو استفاده کنم

و یه نکتهء مهم ، من به همه هم نمیگم استعداد دارید. از همه تشکر میکنم اما به بعضی ها میگم همین که شرکت کردید ارزشمنده
این عزیزان خودشون هم میدونن که مثلاً در سطح خانم "شهره" ، استاد "سجاد" ، خانم "حبیبه" ، استاد "صادق" ، خانم "یارب" و..... نیستن
حتی میدونن که در حد متوسط های تاپیک هم ممکنه نباشن ، اما با شعر نوشتن احساس خودشون رو بروز میدن و این خیلی خوبه
ضمن اینکه حتی همین افراد هم اگر واقعاً مشتاق باشن و سعی و تمرین کنن میتونن تا حد قابل توجهی پیشرفت کنن
این دیگه به عهدهء خودشونه ، ولی من زمینه اشتیاق رو برای همه فراهم میکنم. دیگه تصمیم با خودشه :ok:

اساتید با علم و با سواد توی سایت کم نیستن ، اما اونچه که "حامی" رو دوست داشتنی کرده ، همین خندان بودن و مهربانی ایشونه

سلام.
فقط استادحامی خندون ومهربون نیست.:ok:
استادنشاط گرامی هم خندون ومهربوننننننننننننننننننننننن هستندخیلیییییییییییی.:Kaf::ok:
تبریک میگم برای1000ردکردن به همه شاعران گرامی.:Mohabbat:


سلام.
فقط استادحامی خندون ومهربون نیست.:ok:
استادنشاط گرامی هم خندون ومهربوننننننننننننننننننننننن هستندخیلیییییییییییی.:Kaf::ok:
تبریک میگم برای1000ردکردن به همه شاعران گرامی.:Mohabbat:
سلام به شما خواهر گرامی
اثبات شیء نفی ما عدا نمیکنه
(تکبیر :Nishkhand:)
صحبت درمورد استاد "حامی" بود منم درمورد ایشون توضیح دادم. وگرنه درست میفرمایید ، اساتید دیگه ای هم هستن :ok:

ممنون. انشاالله پست ده هزارم ، صدهزارم و.......

ضمناً شما چرا کمتر توی تاپیک شرکت میکنید؟ منتظر حضورتون هستیم

ضمناً شما چرا کمتر توی تاپیک شرکت میکنید؟ منتظر حضورتون هستیم

منکه شعربلدنیستم.:Ghamgin:
یکی که برای اقامون امام زمان گفتم که مال چندددسال قبله وفقط برای دل خودم گفتم که کلی هم اشکالات داره.:Ghamgin:
یکی هم چون اسم استانم گرفته شدومنم غیرتی شدم دوتانیم خطی گفتم.:Nishkhand:
هیچیییییییییییی بلدنیستم.:Ghamgin:
من میام براتون صلوات میفرستم بیشترتشویق بشیدبرای شعرگفتن.:ok::Hedye::Gol:

یکی که برای اقامون امام زمان گفتم که مال چندددسال قبله وفقط برای دل خودم گفتم که کلی هم اشکالات داره.

سلام زهرا خانم

می شود خواهش کنم شعرتان را بفرمائید استفاده کنیم؟

متشکر

:Gol::Gol::Gol:

ویندوز 98 از بقیه ویندوزها سبک تر بود و روان اجرا میشد :ok:

مثل گوشی GLX که بهترین قابلیتش اینه که راحت میره تو جیب راحتم در میاد. :ok:

خب بریم برای نقد:
قبل از هر چیز باید جملات ما با هم مرتبط باشه یا به اصطلاح رابطهء افقی (در هر بیت) و عمودی (بین ابیات) برقرار باشه

نگرانم که بیایی.... مژده که منجی آمد!
ارتباطی می بینی؟!
به نظرم میرسه که شما اول قافیه رو توی ذهن میاریی و بعد کلمات رو پشت قافیه قرار می دی. خب این اشتباست
شما باید قافیه رو با شعرت تطبیق بدی ، نه شعر رو با قافیه. اول ببین قراره چی بگی ، بعد برای اون مطلب ، قافیه پیدا کن

نکتهء دوم وزن شعر هست. شعر باید آهنگین خونده بشه ، مثال:
مژده که منجی آمد = وزن درستی نداره
مژده که منجی
بیامد = فاعلاتن فاعلاتن ، الان وزن پیدا کرد
پس روی وزن شعر هم باید کار کنی برادر

در مورد ارتباط ابیات و وزن قبول دارم. قبلا هم چند تا از دوستانم در مورد مشکل وزن شعر بهم گفتند.

اما به نظرم اینی که شما آمد رو به بیامد تبدیل کردی خرابش کرد. "بیامد" دقیقا نقش سرعت گیر رو ایفا میکنه.

در مجموع نکات خوبی بود ، ممنون.

سلام وعرض ادب خدمت همه بزرگواران:Gol:

اول بگم من نه شاعرم واتفاقااصلاااااااا بلدنیستم شعربگم.:ok:
اما چندسال قبل یک شعری برای اقامون امام زمان گفتم فقط برای دل خودم.:hamdel::Sham:
صددرصدپرازاشتباهه.اماخیلیییییییییی دوست داشتم منم بتونم برای اقامون امام زمان شعری بگم.:Mohabbat:
بااجازه:Gol:

تویی تویی عشق دلم
همه ی وجودم
تویی تموم نفسم
عشق وحال دلکم
بیابیاهرچه زودتر
تابشه چشمای من
پرازاشک وامید
تمام روزوشبم
به یادتوهستم
کی میشه چشامو
بازکنم ببینم
تواومدی بپیشم(2)
حتی اگه توی خواب
باشه یک دیدار
این دیدارمیشه برام
بهترازهرچیزی(2)
یاامام زمان جونم ظهورکن عشق دلم(2)
سلام حبیبه جونم.:Gol:
اینم ازشعرمن.:Cheshmak:
توصفحه81این تاپیک هست.
پرازاشکاله ونمیشه گفت بهش شعر.:ok:
فقط برای دل خودم گفته بودم:hamdel::Gol:


این عزیزان خودشون هم میدونن که مثلاً در سطح خانم "شهره" ، استاد "سجاد" ، خانم "حبیبه" ، استاد "صادق" ، خانم "یارب" و..... نیستن

الان اینا یعنی خیلی شاخن :Gig:

اینجوری انگیزه میدی. :Gig:

مژده که منجی بیامد = فاعلاتن فاعلاتن ، الان وزن پیدا کرد

با سلام

جسارتا تقطیع هجاهای مصرع را ملاحظه بفرمائید فاعلاتن فاعلاتن می شود؟

مُژ-دِ-کِ-مُن-جی_بِ_یا_مَد:بلند-کوتاه-کوتاه-بلند-بلند-کوتاه-بلند-بلند


سلام حبیبه جونم.:Gol:
اینم ازشعرمن.:Cheshmak:
توصفحه81این تاپیک هست.
پرازاشکاله ونمیشه گفت بهش شعر.:ok:
فقط برای دل خودم گفته بودم:hamdel::Gol:

سلام زهرا خانم عزیز

هوای دلتون خیلی عالیه أحسنت.

:Gol::Gol::Gol:

اما به نظرم اینی که شما آمد رو به بیامد تبدیل کردی خرابش کرد
پس دقت بفرما داداش

تقطیع هجاهای مصرع را ملاحظه بفرمائید فاعلاتن فاعلاتن می شود؟
بله :ok:
مُژ-دِ-کِ-مُن-جی_بِ_یا_مَد:بلند-کوتاه-کوتاه-بلند-بلند-کوتاه-بلند-بلند


مُژ
= بلند = فا = بلند
دِ = کوتاه = عِ = کوتاه
کِ = کوتاه = لا = بلند >>> فقط این هجا تطابق نداره که اولاً میشه جزء اختیارات شاعری قرار بگیره ، ثانیاً این شاعره که باید خوش رو با وزن مطابقت بده
مُن = بلند = تن = بلند

جی
= بلند = فا = بلند
بِ = کوتاه = عِ = کوتاه
یا = بلند = لا = بلند
مَد = بلند = تن = بلند

حالا اگر " کِ " رو تغییر بدیم و با هجای بلند بنویسیم دیگه هیچ ایرادی نخواهد داشت:

مژده کان منجی بیامد =فاعلاتن فاعلاتن

باز اربعین شده و شور عشق را ببین

عاشقان جمع و محفل عشق را ببین

این میکده بَه عجب طوفان میــــــکند

عشق به تماشا آمده، عشق را ببین

فقط این هجا تطابق نداره که اولاً میشه جزء اختیارات شاعری قرار بگیره ، ثانیاً این شاعره که باید خوش رو با وزن مطابقت بده

بسمه الحسیب

با سلام

متشکر.

منظور حضرتعالی را از اینکه فرمودید این شاعر است که باید خویش را با وزن

تطبیق دهد دقیقا نفهمیدم،ممکن است توضیح دهید؟ اگر با مثال باشد بهتر است.

این شاعر است که باید خویش را با وزن تطبیق دهد
سلام به شما
منظورم با آقا مسعود بود :Nishkhand:

خانم "حبیبه" اگر یادتون باشه یه بار درمورد یکی از اشعار شما همین مطلب رو عرض کردم و در ادامه هم گفتم که در شعرهای خود من هم چنین حالتی پیش میاد. و گفتم حتی در اشعار شاعران بزرگ هم این ایراد وجود داره. حالا که این صحبت شد اون مطلب رو بیشتر توضیح میدم


لطفاً همهء کاربران گرامی دقت بفرمایند

دوستان به این دو مصرع دقت بفرمایید:

یا لثارات الحسین آمد به

گوش
با نگاهت جان ما پر نور
شد

خب ؛ وزن این دو مصرع این هست:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
درسته......؟

نخیر درست نیست!

چون صرفاً مثال هستن ، کاری به بقیه مصرع نداریم. فقط به دو کلمه آخر توجه بفرمایید:

( گوش ) و ( شد )

این دو کلمه ظاهراً هر دو هجای بلند هستن ، اما اینطور نیست! بلکه:
شد =

هجای بلند
گوش =
هجای کشیده

در واقع ما 3 نمونه هجا داریم ، نه 2 نوع

حالا اون دو مصرع رو هجا بندی میکنیم:

یا لثارات الحسین آمد به گوش = فاعلاتن فاعلاتن فاعلات = گوووووووش = لاااااااات
با نگاهت جان ما پر نور
شد = فاعلاتن فاعلاتن فاعلن = شد = لن

حالا اگر به اشعاری که خودمون یا شعرای بزرگ می نویسن (همین قالب یا قالب های مشابه) دقت کنیم ، خواهیم دید که در انتهای برخی اشعار اونها ، قالب شعر به هم میخوره! نمونه:

سعدی:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هر
گز = لن
مرده آنست که نامش به نکویی نب
رند = لات


اگر بخوایم درستش رو بنویسیم یه چنین چیزی میشه (صرفاً مثال):

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز = لن
مرده آنست که نامش به نکویی نر

ود = لن

ادامه در پست بعد....

ادامه در پست بعد....

موردی که عرض کردم در کلمات میانی هم ممکنه پیش بیاد

به این دو وزن دقت بفرمایید دوستان:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات -------- فاعلاتن فاعلاتن فعلات

این شعر جناب محمدرضا آقاسی رو حتماً شنیدید:
چند خواهی بافتن لاطائلات
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

در این بیت خود استاد وزن شعر رو میگن:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

حالا به این مصرع توجه بفرمایید:
چهارده موسی به سینا
ی کمال

چون ما از ابتدا شعر رو با همون وزنی که عرض شد خوندیم ، تا انتها بر همین مبنا خوندن رو ادامه می دیم. اما نکته!
مصرع بالا وزنش متفاوته. در بخش قرمز رنگ ، وزن دیگه

فاعلات نیست ، بلکه شده فعلات

مجدد نگاه کنید (بخش قرمز رو روی هم بخونید):
چهارده موسی به سینا
ی کمال = فاعلاتن فاعلاتن فعلات
یِکمال = فعلات

اما شاعر اینجا از اختیارات شاعری استفاده میکنه. یعنی هجای کوتاه رو بجای هجای بلند مینویسه ( یِ ) ، اما در هنگام خوندن اون رو بلند میخونه
به این شکل که در هنگام خوندن ، بعد از تلفظ ( یِ ) ، کمی مکث میکنه تا کوتاه بودن هجا جبران بشه
چهارده موسی به سینای (مکث) کمال

تعریف اختیارات شاعری:


"عبارت است از مجموعه‌ای از قواعد که برمبنای آن، شاعر مجاز است که در شعر خود، هنگام سرودن، ازنظر وزنی یا ازلحاظ لفظی، نسبت به وزن یا کلام استاندارد و معیار، تفاوت‌هایی خاص ایجاد کند"

اما نکتهء مهم
توجه به این اختلاف در هجاها برای افراد مبتدی اصلاً مهم نیست. برای افرادی که در زمینه شعر قوی تر هستند هم تا اونجایی که بشه از اختیارات شاعری استفاده کرد ، مشکلی نداره. اما:

1 - شاعر باید دقت کنه که همیشه و همه جا هم نمیشه از اختیارات شاعری استفاده کرد. این دیگه چیزی نیست که بشه آموزش داد ، بلکه خود شاعر باید طبق تجربه ببینه در کجا باید به چه شکلی عمل کنه

2 - این مورد در اواسط مصرع ها بسیار مهمتره ، ولی در انتهای مصرع زیاد مهم نیست. به این دلیل که در انتهای مصرع ، دیگه کلمه ای نیست و برای همین اختلاف هجا خودش رو نشون نمیده

3 - درمورد زمانی که این مورد در انتهای مصرع پیش میاد ، باید دقت کرد که اگر امکان رفع این موضوع در کل شعر وجود نداره ، لااقل در هر بیت ، دو مصرع رو مثل هم بنویسیم. یعنی اگر در مصرع اول و انتها هجای کوتاه استفاده شده ، بهتره در مصرع بعدی هم هجای کوتاه استفاده بشه. همینطور درمورد هجای بلند ، یا کشیده

نامناسب:
..................... بافت
..................... شد

مناسب:

..................... بافت
..................... گشت

هجای کشیده

یه راه ساده برای تشخیص هجاها از همدیگه. بعد از اینکه کلمات رو هجا بندی (بخش) کردید ، اینطور خواهد بود:

هجای یک حرفی =
هجای کوتاه
هجای دو حرفی =
هجای بلند
هجای سه حرفی یا بیشتر =
هجای کشیده

نمونه برای هجای کوتاه:
شَ / بُ / نِ / ـــَــ ت / ـــِــ ک / ـــُــ ل

نمونه برای هجای بلند:
مَس / بُت / کِش / تا / نو / چی

نمونه برای هجای کشیده:
سام / کوب / میش / ترس / است / خواب


یه راه ساده برای تشخیص هجاها از همدیگه. بعد از اینکه کلمات رو هجا بندی (بخش) کردید ، اینطور خواهد بود:

هجای یک حرفی =
هجای کوتاه
هجای دو حرفی =
هجای بلند
هجای سه حرفی یا بیشتر =
هجای کشیده

نمونه برای هجای کوتاه:
شَ / بُ / نِ / ـــَــ ت / ـــِــ ک / ـــُــ ل

نمونه برای هجای بلند:
مَس / بُت / کِش / تا / نو / چی

نمونه برای هجای کشیده:
سام / کوب / میش / ترس / است / خواب


بسمه الشکور

گرامی بسیار خوب،دقیق،جامع و استادانه پاسخ فرمودید.

متشکرم

بسمه الشکور

گرامی بسیار خوب،دقیق،جامع و استادانه پاسخ فرمودید.

متشکرم

سلام من که قهرم اما شما چرا ؟
مگه این موارد رو نمیدونستید؟
مگه من
مرده بودم آبجی؟
مگه نمیتونستم بهتر و کوتاهتر توضیح بدم؟
مگه باید بریم از
اجنبی سوال بپرسیم؟
وقتی همجنستون هست؟
وقتی من هستم
وقتی میدونید
حاضرم
توقع نداشته باش دیگه در هیچ
غزلی نامتون رو بیارم
همون خانم
شب و روز رو میارم تو گروهم
خلایق هر چه لایق
بای بای بای

نمونه برای هجای کوتاه:
شَ / بُ / نِ / ـــَــ ت / ـــِــ ک / ـــُــ ل

نمونه برای هجای بلند:
مَس / بُت / کِش / تا / نو / چی

نمونه برای هجای کشیده:
سام / کوب / میش / ترس / است / خواب


و یک نکته بسیار مهم دیگه:
در شعر ، هجای کشیده ، معادل 2 هجای کوتاه یا بلند خواهد بود

بسته =

دو هجای بلند و کوتاه = بَس / تِ ( ه در واقع همون ـــِـــ هست )

مَست = یک هجای کشیده = مَست

دو کلمهء بالا در شعر از نظر هجا مثل هم محسوب میشن. کلمات بالا رو در یک مصرع قرار میدیم تا بهتر مشخص بشه

چشم عالم از جمالت

بسته شد =
11 بخش
چشم عالم از جمالت
مست شد =
10 بخش ، اما چون هجای کشیده معادل 2 هجاست ، پس این مصرع هم 11 هجا در نظر گرفته میشه

در نتیجه وزن هر دو مصرع بالا میشه:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
و هر دو از نظر وزن ، مثل هم هستن

سلام من که قهرم اما شما چرا ؟
مگه این موارد رو نمیدونستید؟
مگه من
مرده بودم آبجی؟
مگه نمیتونستم بهتر و کوتاهتر توضیح بدم؟
مگه باید بریم از
اجنبی سوال بپرسیم؟
وقتی همجنستون هست؟
وقتی من هستم
وقتی میدونید
حاضرم
توقع نداشته باش دیگه در هیچ
غزلی نامتون رو بیارم
همون خانم
شب و روز رو میارم تو گروهم
خلایق هر چه لایق
بای بای بای

سلام خواهر گرامی
شوخی های شما بخشی از جذابیت این تاپیک شده و همه باهاش انس دارن
ولی به نظرم یکم فتیله رو بیارید پایین :Nishkhand:

در نتیجه وزن هر دو مصرع بالا میشه: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

ببخشید در مورد اوزان آیا فاعلاتن قرار دادی است؟
مثلا دو یا چند هجای بلند پشت هم بیاید از چه وزنی استفاده می شود؟


بوی گل از محفل یاران بود
همنشینی با شما سامان بود
وزن شعر = فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قافیه = یاران ، سامان
ردیف = بُوَد
یه بیت زیبا بدون حتی یک ایراد
--------------------

گِل بودم دعوت به بوستان گشته ام
در میان بلبلان گم گشته ام
وزن = کاملاً صحیح
ردیف = کاملاً صحیح
قافیه = ایراد داره (بوستان ، گم) همخوانی ندارن

گِل بُدم در پی گلدان گشته ام
در عجب راهیِ بوستان گشته ام

کاش همکلامی با شما ممکن شود
تا که شاید این گِلم ریحان شود
وزن = فقط در مصرع اول "کاش" اضافه ست. بقیه ش درسته
ردیف = کاملاً درسته
قافیه = ایراد داره (ممکن ، ریحان) همخوانی ندارن


گر کلامی با شما الان شود
در نهایت این گِلم ریحان شود

ابیات

قرمز اصلاح شده اند.
مضمون قبلی را بیشتر می پسندیدم.
تشکر می کنم بابت وقتی که برای شعرم گذاشتین و عیبها رو مشخص کردید.

ممنون از شما

یکی که "مرد " باشه منو به خاطر خودم بخواد
مردونگیش مثل امامامون باشه یه مرد با خدا


سلام گرامی زیبا بود دلنوشته شما
یه جورایی زبان همه ماهاست

میبخشید بله اعصابم خراب شده بود امروز شوخی و جدی قاطی شد

دوستان ضمن عذر خواهی میگم که
اولا من سنم از متسط اعضائ این سایت پائین تره
و اطلاعات دینی محدودی دارم
زیر نظر خانم حبیبه مطالبی رو یاد گرفتم
و مدیر ادبیات منم اقا رضای گرامی بودند و هستند
اما روی حساب شوخی که با خانم حبیبه داشتم سعی کردم یه چیزی رو اثبات کنم که خب اثباتش کاری نداشت

اما خبری نبود طنز بود و تمام شد من ادامه فعالیتم رو به فال نیک میگیرم و فقط کافیه بگید موضوع امشب چیه
فی البداهه تا 12 بیت اماده دارم یا حق

پس بعد توبه هام خدا همش نگاهم کن خدا

بسمه التوّاب

از گناه خود پشیمان گشته ای؟//پس یقین دان عین ایمان گشته ای

کی شود تائب ز توبه ناشکیب؟//چون خدا بخشیده باشد ای حبیب

بخشش حق پاک و آزادت کند//مغفرت آرد سپس شادت کند

دوست دارد حق جوان توبه کار// خود گنه باشد، رفیقِ ننگ و عار

از پسِ توبه، تو حاجت خواه از او //مرد می خواهی؟طلب کن شاه از او

چون ملَک گشتی به توبه در سماء//صد ملک گردیده در نورت فنا

گریه ات بهر چه باشد ای رفیق؟//یاورت باشد خداوندِ شفیق

رحمتِ حق، جوشش آورده تو را//دستِ حق بوده که پرورده تو را

گریه از چه می کنی؟زاری بکن//دل فدا گردیده دلداری بکن

مردِ راهی گشته ای، مردی خودت//پس چرا با خود چنین سردی خودت؟

مرد باش و مردوار از خود گریز//بیخودی خود پیشه کن با خود ستیز

گر گناهی کرده ای بخشیده شد//خشک و نابود و فنا از ریشه شد

پا شو از جا گریه بس کن خنده کن// ذکر حق گو و دلت را زنده کن

(عذر خواه خواهرم):Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

پس بعد توبه هام خدا همش نگاهم کن خد

بس گنه کردیم و نا ایمن شدیم
در جهالت ها چو اهریمن شدیم

او که ستار العیوب عالم است
هی گنه می بخشد و بازم کم است؟

ای غُنوده از سر شب تا بصبح
بس از کن از این ذنبهایت بهر صلح

این خداوند کریم و دادگر
گاه میبخشد پی بار دگر

گاه هم سرمایه و سودت برد
مثل خاکستر جهیمت را به سر

من دگر اینجا نگویم بیت شعر
این گناهم بس که میگوئیم معر

شهره گفتا من همینجا نادمم
بس که از اعمال قبلم آگهم

تن خسته و دل دیوانه ساقی دِه یک پیمانه

دلم بستم و بر جانانه جامی ده یک پیمانه

یارب شو یاریده و راهی ده به دل دیوانه

جانا کن لطفی و نوری ده به پَر پروانه

سلام بر همه شما بزرگواران

و دقیقاً برای همینه که خیلی ها توی سایت ایشون رو دوست دارن
اساتید با علم و با سواد توی سایت کم نیستن ، اما اونچه که "حامی" رو دوست داشتنی کرده ، همین خندان بودن و مهربانی ایشونه
منم سعی میکنم همین روش رو استفاده کنم

سلام.
فقط استادحامی خندون ومهربون نیست.
استادنشاط گرامی هم خندون ومهربوننننننننننننننننننن نننن هستندخیلیییییییییییی.
تبریک میگم برای1000ردکردن به همه شاعران گرامی.

اربعين سالار شهيدان را تسليت عرض مي كنم
راستش نرفتيم و دلمان با جمع بود
دعا مي كنم همگي سال آينده اين توفيق را داشته باشيم اولا در عمل همراه آقا اباعبدالله باشيم و ثانيا همگام با عاشقانش در اين روز
دوستان در باره كارشناسان سايت هرچه بگوييد كم گفته ايد كه همگي گل اند و حضور گل هايي چون شما بزرگواران به اين بوستان معنوي حسابي رونق داده است كه كمتر جو معنوي اين روزها ميشه يافت.
بنده هم افتخارم اين است كه لطف خدا شامل حالم بوده و به اين بوستان راه يافته ام وگرنه ادب و ادبيات و اخلاق شما براي بنده درس است:Gol:

بسمه التوّاب

از گناه خود پشیمان گشته ای؟//پس یقین دان عین ایمان گشته ای
سلام
در مورد وسواس فكري درباره مقدسات اين بيت خيلي جالب است و ميشه در اين باره كار كرد
البته براي شما زحمت است
ولي لطف كنيد با اين داستان شعري بگوييد:
فردي نزد معصوم آمد و گفت از فكرهاي وسواسي بد نسبت به مقدسات شرمم مي شود و گمان مي كنم كافر شده ام. امام فرمودند اين كار اختياري نيست و همين كه ناراحت هستيد مشخص است كه ايمان داري و اگر خوشحال مي شدي بد بود.
بنابراين اعتنا نكن كه شيطان وسوسه مي كند.

مردمي هم به پيغمبر(ص) شكايت بردند از خاطره‌هايي كه در دل آنها مي‌افتاد كه اگر باد، آنها را به جاي دوري اندازد و يا قطعه قطعه شوند دوست‌تر دارند از اينكه آن خاطره‌ها را به زبان آرند؟ پس رسول خدا(ص) فرمود: آيا اين را دريافتيد؟ كه اين خاطره‌ها بر شما بسيار گران است؟
عرض كردند آري،
فرمود: سوگند به آن كه جانم به دست اوست، اين صريح ايمان است،‌ پس هرگاه آن را يافتيد و احساس كرديد كه اين خاطره‌ها به سراغتان آمده بگوييد: «به خدا و رسولش ايمان آورديم و نيروي جز خداوند نيست.»

از امام محمدباقر(ع) روايت شده كه فرمود:
مردي نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: اي رسولخدا همانا من منافق شده‌ام.
حضرت فرمود: به خدا سوگند كه منافق نشده‌اي، چون اگر منافق بودي، نزد من نمي‌آمدي. آيا مي‌داني چه چيزي تو را به شك انداخته؟
گمان مي‌كنم، دشمن حاضر، نزد خاطرت آمده و به تو گفته است: چه كسي آفريدت؟ پس تو گفتي:‌ خدا مرا آفريد؟ آن مرد گفت:‌ آري، سوگند به كسي كه تو را به حق مبعوث كرد، همين‌طور بود.
پس حضرت فرمود: به درستي كه شيطان قبل از انجام اعمال به سراغتان آمده و بر شما ناتوان شده،‌ پس به اين صورت آمده تا شما را بلغزاند، پس هرگاه اين چنين بود، هر كدام شما كه برايش چنين چيزي رخ داد خداي واحد را ياد كند.

منبع

ولي لطف كنيد با اين داستان شعري بگوييد:

بسمه الله الذی "کل یوم هو فی شأن"

با سلام و ادب

ان شاالله استاد گرامی،سعی خواهم کرد.

مگه این موارد رو نمیدونستید؟
مگه من مرده بودم آبجی؟
مگه نمیتونستم بهتر و کوتاهتر توضیح بدم؟
مگه باید بریم از اجنبی سوال بپرسیم؟
وقتی همجنستون هست؟
وقتی من هستم
وقتی میدونید حاضرم

بسمه الجلیل

سلام خواهر عزیز

اگر شما این ابیات را تحلیل فرموده و اشکالات لفظی و معنوی آن را بیان کنید متشکر می شوم:

زبان را پشت عقل نگه دار

از ادب دور است آنکه بیش گفت//هر کسی راز درون خویش گفت

گر نمی داری روا عاقت کنند//با کلام و حرف بد داغت کنند

قبل هر حرفی کمی اندیشه کن//صبر و حلم و نیکوئی خود پیشه کن

بی مهابا چون شدی قابل نه ای//حکم عقل و عاقله شامل نه ای

عقل و احساسند دو یار قدیم//عقل فرمان بَر نباشد از ندیم

حس چو سودایی شود آتش شود//عقل پخته ناگهان خامَش شود

عقل و انصافش رود در مزبله//در پس آن هر دو را صد مشغله

لفظها اندر معانی چیستند؟//خود معانی بی لفافه نیستند

معنی خوب و نکو داری بیار//بذر نیکویی بپاش ای نیک کار

از حروف هر سخن طرفی ببند//نقش کن در خاطره حرفی پسند

نا پسند و ناخوش و ناچسب چیست؟//حرف بد یا زشت کار متقی است؟

متقی چون گوید از حق گوید او//هم کدورت هم نجاست شوید او

دل محل نور ربّانی بُوَد//گر زبان در عقل زندانی بُوَد

از زبان دلها مکدّر می شود//روح از حکمت معطر می شود

دل ز نیش خلق افسرده شود//نازک است او زود پژمرده شود

دل تجلیّ خدا را قابل است//چون زبان مَردی،تجلی زائل است

حیف باشد از زبان دوزخ روی//دوزخ عُقبی و هم برزخ روی

از زبان کوچک و نا چیز و خُرد//آدمی مدیون بگردد یا که مُرد

صد هزاران فتنه در پشتِ زبان//پشت عقلش کن نبینی خود زیان

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:


معنی خوب و نکو داری بیار//بذر نیکویی بپاش ای نیک کار

سلام احسنت ابیات زیبا بود
دستتون درد نکنه

دل محل نور ربّانی بُوَد//گر زبان در عقل زندانی بُوَد

یک مورد بیت شما اینجوری وزن گرفته وزن عروضی :



[/HR] مصراع اول: از حروف هر سخن طرفی ببند
align: center

[TR]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]c[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[/TR]

مصراع دوم: نقش کن در خاطره حرفی پسند

align: center

[TR]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]c[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[/TR]

وزن تشخیص داده شده با برازندگی 85.7 درصد:


-U---U---U-
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
رمل مسدس محذوف


نمونه شعر



روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد (حافظ)



ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم (حافظ)



از زبان کوچک و نا چیز و خُرد

مصراع اول: از زبان کوچک و نا چیز و خرد

align: center

[TR]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[/TR]

مصراع دوم: آدمی مدیون بگردد یا که مرد

align: center

[TR]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cvc[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[TD]cv[/TD]
[TD]cvv[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]-[/TD]
[TD]U[/TD]
[TD]-[/TD]
[/TR]

راهنما

[RIGHT] وزن تشخیص داده شده با برازندگی 100 درصد: [/RIGHT]
[CENTER]UU--UU--UU-
فعلاتن فعلاتن فعلن
رمل مسدس مخبون محذوف
[/CENTER]
[RIGHT] نمونه شعر [/RIGHT]

[CENTER]گر نخسبی شبی ای جان چه شود ور نکوبی در هجران چه شود؟ (مولوی)[/CENTER]

[CENTER]ای به انکار سوی ما نگران من نیم با تو دودل چون دگران (مولوی)
[/CENTER]

ببخشید در مورد اوزان آیا فاعلاتن قرار دادی است؟
مثلا دو یا چند هجای بلند پشت هم بیاید از چه وزنی استفاده می شود؟
سلام
آهنگین بودن شعر خودش وزن میسازه. کسی که استعدا شعر داشته باشه حتی بدون دونستن این وزن ها میتونه شعر بنویسه و وزن شعر رو درک کنه
همونطور که بعضی از کاربران در همین تاپیک با این اوزان آشنا نبودند اما میتونستن شعر بنویسن
خب اینها وزن رو از کجا پیدا میکردن؟

اما اینکه این وزن ها قراردادی هستن ، بله قراردادی هستن. اما نه به این معنی که وزن های دیگه ای هم باشه ، اما یه نفر اومده باشه و یک سری وزن رو تفکیک کرده باشه و گفته باشه اینها استاندارد هستن و شعرا فقط باید با همین وزن هایی که من تعیین کردم شعر بگن و نباید از وزن های دیگه استفاده کنن!!

نه اینطور نیست. بلکه شیوهء آهنگین شعر ، خودش وزن و قالب رو بوجود آورده. یعنی شما هرجور هم بخواید شعر بنویسین ، خواه ناخواه در یکی از این قالب ها قرار خواهد گرفت و اگر شما از آهنگ شعر خارج بشید ، خودبه خود از قالب خارج شدید. اما از اونجایی که شناخت آهنگ و وزن شعر برای همه آشون نیست ، همون آهنگ رو به شکل فاعلاتن ، مفاعیلن ، مستفعلن و..... درآوردن تا فهم وزن شعر آسان تر بشه

پس درواقع این وزن نیست که موسیقی شعر رو بجوجود آورده ، بلکه موسیقی شعر باعث شده که وزن بوجود بیاد

یک سری از وزن های شعری هستن که بیشتر از بقیه کاربرد دارن ، همچنین قالب های شعر. اما هستن قالب ها یا اوزانی که کمتر به چشم خورده باشن ولی صحیح هم هستن. یه راه مناسب برای اینکه ببینید شعر ما وزن مناسب داره یا نه ، اینه که شعر رو سریع بخونید

انشاالله توی یه پست جداگانه ، تمام وزن ها و قالب های شعر رو با توضیح کامل در تاپیک قرار میدم :ok:[FONT=&quot]

بوی گل از محفل یاران بود
همنشینی با شما سامان بود

گِل بُدم در پی گلدان گشته ام
در عجب راهیِ بوستان گشته ام

گر کلامی با شما الان شود
در نهایت این گِلم ریحان شود


سلام
احسنت به شما. مشکل قافیه کاملاً حل شد :Kaf:
فقط یکی دو ایراد کوچیک داره ، و دیگر هیییییچ :ok:

بخ های سبز رنگ کاملاً درست هستن و همونی هست که خودتون نوشتید
اصلاحات رو با رنگ آبی مشخص میکنم (اصلاحات با رنگ آبی ، نه بنفش :Nishkhand:)

بوی گل از محفل یاران بود
همنشینی با شما سامان بود

گِل بُدم

پابندِ گلدان گشته ام
در عجب راهی
به بُستان گشته ام

گر کلامی با شما الان شود
در نهایت این گِلم ریحان شود

انشاالله اشعار بعدی شما همچنان بهتر از قبل باشه :Gol:

سلام

تن خسته و دل دیوانه ساقی دِه یک پیمانه

سلام به شما
تشکر از حضورتون در تاپیک. انشاالله اشعارتون رو بررسی میکنم و درموردشون توضیح میدم
الان باید جایی برم ، گفتم اینها رو عرض کنم خدمتتون یه وقت فکر نکنید بی توجهی کردم دوستان
فعلاً یاعلی(ع)

UU--UU--UU-
فعلاتن فعلاتن فعلن
رمل مسدس مخبون محذوف
نمونه شعر

گر نخسبی شبی ای جان چه شود ور نکوبی در هجران چه شود؟ (مولوی)

ای به انکار سوی ما نگران من نیم با تو دودل چون دگران (مولوی)

بسمه الشکور

با سلام

متشکرم شهره جان خیلی زحمت کشیدید.

پس با تحلیل شما دو بیت در وزن متفاوتند.این یک اشکال جدّی محسوب می شود؟

:Gol::Gol::Gol:

پس با تحلیل شما دو بیت در وزن متفاوتند.این یک اشکال جدّی محسوب می شود؟


سلام و عرض ادب استاد
شما وزن رو رعایت میکنید اما 100 در صد نه
همه قالب شما جز یک بیت خوب بود

اما وقتی میخونید متوجه میشید که سکته هایی در ابیات شما وجود داره

آقا رضا هم خب میبینه اصولا میزاره استخوان لای زخم بمونه

اما من نه
مثلا من هیچ اشتباهی در وزن ندارم
اما شعرهای من قافیه ندارن
و لزومی نمیبینم من ردیف رو ردیف میکنم و تمام

اما زیبایی شعرم بهم میریزه

موید باشید

انشاالله توی یه پست جداگانه ، تمام وزن ها و قالب های شعر رو با توضیح کامل در تاپیک قرار میدم

سلام
با تشکر از وقتی که می ذارین

پیشنهاد میدم که پستهای آموزشی یکجا جمع بشه یا در تاپیک جداگانه بیاد تا زحمت هایی که برای این مورد کشیده میشه پراکنده نباشه و همچنین دسترسی آسان تر باشد.

موفق و پیروز باشید

سلام
با تشکر از وقتی که می ذارین

پیشنهاد میدم که پستهای آموزشی یکجا جمع بشه یا در تاپیک جداگانه بیاد تا زحمت هایی که برای این مورد کشیده میشه پراکنده نباشه و همچنین دسترسی آسان تر باشد.

موفق و پیروز باشید

سلام آبجی گرامی و مدیریت محترم

منم با نظرات شما موافقم و چون تداوم و پیوستگی تایپیک بهم میریزه

منم تقاضا میکنم متن جدا گانه باشه هر کی میاد بلد نیست ادرس بهش بدیم

بره قرنطینه و بعد 6 ماه پاک شد بیاد اینجا خوبه ؟

پیشنهاد میدم که پستهای آموزشی یکجا جمع بشه یا در تاپیک جداگانه بیاد تا زحمت هایی که برای این مورد کشیده میشه پراکنده نباشه و همچنین دسترسی آسان تر باشد

منم با نظرات شما موافقم و چون تداوم و پیوستگی تایپیک بهم میریزه
منم تقاضا میکنم متن جدا گانه باشه هر کی میاد بلد نیست ادرس بهش بدیم

سلام
با نظر شما خواهران گرامی موافقم. پیشنهاد بسیار خوبیه
سرکار خانم "ریحانه النبی" ، از اونجایی که شما با مدیران بخش ها بهتر در ارتباط هستید ، اگر امکانش هست موضوع رو مطرح بفرمایید تا در صورت پذیرش ، تاپیک جداگانه ای در این مورد راه اندازی بشه. اگر هم سؤالی درمورد چگونگی اون تاپیک وجود داشن ، من در خدمت شما و مدیران محترم هستم

شما وزن رو رعایت میکنید اما 100 در صد نه
همه قالب شما جز یک بیت خوب بود
سلام
اگر منظور شما این بیت هست:
دل محل نور ربّانی بُوَد
گر زبان در عقل زندانی بُوَد

ایراد همونه که عرض کردم ، یعنی جای گزینی هجاهای کوتاه و بلند با همدیگه که میشه با اختیارات شاعری اون رو رفع کرد

اما اگر موردی غیر از این هست که عرض شد ، خودتون توضیح بفرمایید خواهر گرامی

من هیچ اشتباهی در وزن ندارم
میشه گفت شاعری وجود نداره که این نوع ایراد وزنی در اشعارش وجود نداشته باشه
چطور میفرمایید این اشتباه در اشعار شما نیست؟! :Gig:

به این ابیات دقت بفرمایید:



بس گنه کردیم و نا ایمن
شدیم= فاعلات
در جهالت ها چو اهریمن
شدیم= فاعلات

او که ستار العیو

ب عالم است = فاعلاتن فاعلاتن فاعلات = کاربرد هجای کوتاه بجای هجای بلند
هی گنه می بخشد و بازم کم است؟

ای غُنوده از س

ر شب تا به صبح = فاعلاتن فاعلاتن فاعلات = کاربرد هجای کوتاه بجای هجای بلند
بس کن از این ذنبهایت بهر صلح

این خداون

د کریم و دادگر = فاعلاتن فاعلاتن فاعلن = کاربرد هجای کوتاه بجای هجای بلند
گاه میبخشد پی با
ر دگر = فاعلاتن فاعلاتنفاعلن = کاربرد هجای کوتاه بجای هجای بلند

گاه هم سرمایه و سودت برد
مثل خاکستر جهیمت را به سر

من دگر اینجا نگویم بیت شعر
این گناهم بس که میگوئیم معر

شهره گفتا من همینجا

نادمم = فاعلن
بس که از اعمال قبلم
آگهم = فاعلن

همچنین انتهای ابیات شما رو با رنگ مشکی مشخص کردم (ابیات اول و آخر برای نمونه)
با توجه به تفاوت کلماتی که استفاده کردید ، شعر شما دو وزن داره:

بس گنه کردیم و نا ای

من شدیم= فاعلاتن فاعلاتن فاعلات= دییییم = لاااات

شهره گفتا من همین
جا نادمَم = فاعلاتن فاعلاتن فاعلن= مَم = لن

می بینید که این مشکل در ابیات شما هم وجود داره
اما اگر من به اینها اشاره نکردم ، دلیلش این بوده که اشعار شما مشکل مهمتری دارن.
قافیه!

سرکار خانم "شهره" ، رعایت نکردن قافیه خیلی بدتر از جابجایی چند هجا با همدیگه ست
خدایی نکرده قصد ندارم که شما و خانم "حبیبه" رو با هم مقایسه کنم چون اصلاً در چنین جایگاهی نیستم که بخوام حضور شما دو بزرگوار جسارت کنم
اما به نظرم درمورد ایراد وزنی اشعار خانم "حبیبه" اشتباه میکنید خواهر گرامی

تن خسته و دل دیوانه ساقی دِه یک پیمانه
دلم بستم و بر جانانه جامی ده یک پیمانه

یارب شو یاری ده و راهی ده به دل دیوانه
جانا کن لطفی و نوری ده به پَر پروانه

سلام برادر "ابوالفضل" عزیز
این شعر شما از نظر حال و هوا زیباست ، قافیه ها رو هم خوب رعایت کردید. اما از نظر وزن ایراد داره

مثلاً این جمله رو ببینید:

دلم بستم و بر جانانه

اولاً ((و)) اضافه ست
ثانیاً میشه گفت دل بستم بر
جانان. اما دل بستم بر جانانه....!!!
ثالثاً اگر مینوشتید
((دل بستم)) کافی بود. دیگه نیاز نبود بنویسید ((دلم بستم)) چون اگر اینطور نوشته بشه ، باید ((را)) هم به کار بره. ((دلم را بستم به....))

شما باید مصرع ها رو جزء به جزء بررسی کنید تا وزن مناسب رو پیدا کنید
شعر شما رو اصلاح میکنم (بخش های قرمز رنگ) ، دقت بفرمایید:

تن خسته و دل دیوانه = درسته
ساقی دِه یک پیمانه = ساقی بده یک پیمانه

دلم بستم و بر جانانه = دل بستم بر آن جانان
جامی ده یک پیمانه = جامی بده یک پیمانه

یارب شو یاری ده = یا رب راهی بده اینک
و راهی ده به دل دیوانه = راهی به دل دیوانه ("و" ابتدایی اضافه ست)

جانا کن لطفی و نوری = درسته
ده به پَر پروانه = تابان به پرِ پروانه

تن خسته و دل دیوانه
داداش یه نکتهء عجیب در اشعار شما هست ، اینکه معمولاً سراغ سخت ترین وزن ها میرین که گاهی حتی پیدا کردن برای من هم سخته! خب چطور انتظار دارید نتیجه مطلوب بگیرید؟!

مثلاً همین شعرتون وزنش اینه:

فاعل فَعَلن مفعولن = تن خسته و دل دیوانه

وزن خوش آهنگی هم هست ، اما خب پیدا کردن آهنگش کمی دشواره. به نظرم با وزن های معمول شروع کنید خیلی بهتر باشه
مثلاً همین مصرعی که از ما نقل قول کردم ، توی دو وزن معروف قرار میدم

مثلاً:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن = پیکرم خسته ، دلم دیوانه شد
یا:
مفاعلین مفاعلین مفاعیل = تنی خسته ، دلی دیوانه دارم

بخصوص دومی رو پیشنهاد میکنم. وقتی با این وزن راه افتادید ، بعد میریم سراغ سایر وزن ها


IMAGE(http://www.talkshia.com/images/icons/heart_and_rose.png) بسم ربّ الفاطمه سلام الله علیها

بسم ربّ الفاطمه از عرش آمد تا زمین//نور أنور را ببین

شش جهت را بست با اهل یقین//نور أنور را ببین

تا علی مشتاق او شد زاهل دین//نور أنور را ببین

سایه ی عرش خدا آمد زمین//نور أنور را ببین

سر، فرود آور، به انوار مبین//نور أنور را ببین

عاشق و مست و خرابِ شاه دین//نور أنور را ببین

در رثایش، فاطمه آمد حزین//نور أنور را ببین

دست، بسته، پادشاه ملک و دین//نور أنور را ببین

تا سقیفه می کشیدندش زمین//نور أنور را ببین

أُفت و خیزان،سیّدِ أهل یقین//نور أنور را ببین

سیلی و رخسار و زهرا و جبین//نور أنور را ببین

چادرِ خاکیّ و اُفتادن،زمین//نور أنور را ببین

سینه ام سوزد مگو دیگر چنین//نور أنور را ببین

اینهمه حِقد و حسد با ظلم و کین//نور أنور را بببین

سر فرو کرده به چاه،آن نازنین //نور أنور را ببین

دردِ دل، گفته به أعماق زمین//نور أنور را ببین

استخوانش در گلو و خارِ ظلمش در دو عِین//نور أنور را ببین

از برای اتّحادِ امّتِ اسلام و دین//نور أنور را ببین

کفر، از جمعیّتِ اسلام شد زار و حنین//نور أنور را ببین

شیعه یعنی شایَعَ،آری همین//نور أنور را ببین

پیروی از أمرِ مُولَی المُرسلین//نور أنور را ببین

شیعه یعنی دور باش از غین و شین//نور أنور را ببین

شیعه یعنی پُر شده از عشق،هین//نور أنور را ببین

دشمنان شیعه أبتر یا عنین//نور أنور را ببین

شیعه وارث می شود، کلِّ زمین//نور أنور را ببین

گرچه دشمن مخفی است اندر کمین//نور أنور را ببین

قهرِ مولا می کند،دشمن مَهین//نور أنور را ببین

مژده می آید به زودی،آن و این//نور أنور را ببین

از میان مکّه نوری می درخشد در زمین//نور أنور را ببین

می رود اسلام، تا أقطابِ چین//نور أنور را ببین

می رسد عصر ظهورِ آن امامِ عارفین//نور أنور را ببین

پاک می گردد جهان از لوثِ شومِ مشرکین//نور أنور را ببین

شاد مولا می شود،زهرایِ أطهر هم چنین//نور أنور را ببین

پس بگو إن شاءَ ربَّ العالمین//نور أنور را ببین

إِستَجِب،دَعواتِنا حقُّ المُبین//نور أنور را ببین

سلام
تشکر بابت شعر :Gol:

بسم ربّ الفاطمه از عرش آمد تا زمین
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات = 4
شش جهت را بست با اهل یقین
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات = 3

در چند جای دیگه هم از شعر شما این اختلاف وزن وجود داره. عمدی بوده خواهر گرامی؟

سیلی و فاطمه و روی و جبین

فا = سی
ع =
لی
لا =
یو
تن =
فا
فا =
طِ = (*)
ع =
مِ
لا =
هو
تن =
رو
فا =
یِ = (*)
ع =
جَ
لات =
بین

به این دلیل که در این مصرع دو بار هجای کوتاه رو به جای هجای بلند استفاده کردید ، اون هم در جایی که در آهنگ کاملاً برای گوش مشخصه ، وزن شعر شما کاملاً در این مصرع متفاوت میشه

وزن اصلی شعر شما = فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
وزن این مصرع = فاعلاتن فعلاتن فعلات

تمیتونید اینطور بنویسید:

سیلی و زهرا و رخسار و جبین

جگرم سوخت مگو دیگر چنین
جگرم سوخت = فعلاتن
باید با فاعلاتن شروع کنید و نکته اینکه ((جگرم)) رو نمیتونید در تلفظ تغییر بدید و بگید: ((جگ گرم))
مثلاً میتونید اینطوری تغییرش بدید:
سینه ام سوزد ، مگو دیگر چنین

تمیتونید اینطور بنویسید: سیلی و زهرا و رخسار و جبین

بسمه الشکور

با سلام و احترام

از نقد خوب حضرتعالی متشکرم.

بله خیلی هم بهتر می شود.

مثلاً میتونید اینطوری تغییرش بدید: سینه ام سوزد ، مگو دیگر چنین

این تغییر هم بسیار خوب است.

فقط اگر همان سوخت باشد(جگرم سوخت مگو دیگر چنین) باز وزن دچار مشکل می شود؟

با تشکر

در چند جای دیگه هم از شعر شما این اختلاف وزن وجود داره. عمدی بوده خواهر گرامی؟

خیر عمدی نبود.

یک سؤال:شعر چه نسبتی با فکر دارد؟

شعرای بزرگ اشعاری بسیار پر مغز،زیبا و مطابق صناعات ادبی سروده اند مثل حافظ و مولانا

گمان نمی کنم این بزرگان برای سرودن اشعارشان فکر کرده باشند،مثل سیلی از معانی و الفاظ

ناب که پشت دریچه ذهن جمع شده و به یکباره جوشان و خروشان بر زبان و قلم آنها جاری شده است.

شعری را که با ترتیب دادن ردیف و قافیه و خلاصه با فکر بگویی به نوعی تصنعی و خالی از احساس

می شود.

به نظر حضرتعالی این درست است که اشعار آن بزرگان بدون زحمت فکر بوده؟

و اگر اینطور است چطور اغلب هیچ خطای لفظی و یا معنوی در آن مشهود نیست؟

فقط اگر همان سوخت باشد(جگرم سوخت مگو دیگر چنین) باز وزن دچار مشکل می شود؟
ببخشید این رو فراموش کردم عرض کنم
از نظر هجایی نه ، مشکلی نداره ، اما به نظر شخصی من (کاملاً نظر شخصی) از نظر تلفظ آنچنان روان نیست

ولی شما هر کدوم رو که می پسندید استفاده کنید. شعر ، شعرِ شماست

سینه ام سوخت مگو دیگر چنین
سینه ام سوزد مگو دیگر چنین

ضمناً اونچه که من در اصلاح ایرادها میگم اکثراً مثال هست. هدف اینه که شما یا سایر کاربران ایراد رو متوجه بشید ، اما نیازی نیست حتماً همون مثالی که من میگم رو جایگزین کنید. میتونید خودتون اون ایراد رو مطابق با نظر خودتون رفع کنید

[FONT=times new roman]میخوام برات بگم
از یل دشت پر بلا
ای شیعیان بگم
از مسیح ال عبا
این یل عین علی
رجز میگه تو کربلا

علم علم عشقه عشقه
صاحب علم خود عشقه
اگه نگم به ابوالفضل
به کی بگم عشقه عشقه

توی لباس رزم
الحق شبیه حیدری
دشمن خوب میدونه
پور فاتح خیبری
دشمن دستاتو زد
تا که مشکو رها کنی
فرقو نشونه رفت
با یه عمود آهنی

داداش داداش نیمه جونم
داداش اینو خوب میدونم
رقیه چشم انتظاره
میگه بیا عمو جونم

تا زهرا اومدش
عباس میگه یا فاطمه
دستم فدای تو
منم فدای فاطمه
چشم و فرق سرم
قربون ابن فاطمه

بی بی بی بی شب و روزم
همش دارم من میسوزم
از وقتی که علی گفته
از غصه ی در میسوزم

علم علم عشقه عشقه
صاحب علم خود عشقه

مولا آقام حسین
یه بار فقط بگم داداش
به اربابم بگم
شدم شرمنده بچه هاش
به خیمه گاه نریم
رقیه خشکیده لباش

خدا خدا حق عباس
فدا بشم برا عباس
که دنیا اونو میخونن
فقط با ذکر یا عباس

علم علم عشقه عشقه
صاحب علم خود عشقه
اگه نگم به ابوالفضل
به کی بگم عشقه عشقه

شاعر : کاربر ashr

یک سؤال: شعر چه نسبتی با فکر دارد؟
خب این خیلی سؤال سختیه

من نظر خودم رو عرض میکنم:

1 - شعر گفتن از 3 بخش تشکیل شده. استعداد - تکنیک - شناخت (معرفت)
وقتی این سه تا در کنار هم باشن ، معمولاً خودبخود وزن و قافیه و...... جور میشه ، بدون اینکه شاعر لزوماً بخواد فکر کنه. اما خب اینها نسبی هستن. یعنی اینطور نیست که شما بصورت 0 و 100 یا استعداد داشته باشید یا نه. یا تکنیک داشته باشید یا نه. یا شناخت داشته باشید یا نه. پس برای مثال ، اونی که استعدادش کمتره ، با تکنیک جبرانش میکنه

2 - ارتباط این سه عامل که عرض کردم ، یه ارتباط دو طرفه ست. یعنی هر سه تای اینها روی همدیگه تاثیرگذار هستن
گاهی چون شما استعداد دارید ، تکنیک خودبخود حاصل میشه و برای تنظیم وزن و قافیه نیاز به فکر کردن زیاد نیست
یا وقتی با تکنیک انس بگیرید و ملکهء ذهن بشه ، خودبخود استعداد شما به قافیه و وزن تبدیل میشه
یا وقتی معرفت و شناخت شما از جهان زیاد میشه ، استعدا شعر هم در شما رشد میکنه

3 - با وجود موارد بالا ، به شخصه ایرادی در این نمی بینم که بخوایم برای به دست آوردن وزن و قافیه فکر کنیم
اینکه شعرای بزرگ چنین اعتقادی داشتن یا خیر رو من نمیدونم ، اما دلیلی نمی بینم که فکر کردن برای پیدا کردن وزن و قافیه منافاتی با مغز و معنای شعر داشته باشه. اگر اینطور بود کلاً نباید آموزشی میدادیم و باید گفته میشد هرجور دلتون میخواد بنویسید. یک سخنران مذهبی هم داره علوم الهی رو به مردم منتقل میکنه ، خب حالا اگر بره فن بیان یاد بگیره ، از ارزش کارش کم میشه ، یا برعکس حرفش بیشتر جذاب میشه؟

4 - البته نباید کار به جایی برسه که مغز و معنا فدای تکنیک بشه. به شخصه اگر این دو شعر جلوی من باشه:

الف) شعری با تکنیک قوی اما نه چندان با معنا
ب) شعری پر معنا ولی با ایرادات تکنیکی

شک نکنید که مورد

"ب" رو انتخاب میکنم. برای همینه که اشعار کسی مثل جناب کاربر "ابوالفضل" گر چه ایراد تکنیکی دارن ، ولی من خیلی دوستشون دارم. چون هم معنای زیبایی دارن و هم عاشقانه گفته شده

نتیجه:
به نظر من ، فکر کردن برای پیدا کردن وزن و قافیه یا سایر تکنیک های شعر ، فی نفسه ایرادی نداره. اما به شرطی که اولاً دو عامل دیگه (استعداد و شناخت) هم در ما وجود داشته باشه ، نه اینکه صرفاً به تکنیک متوسل بشیم. ثانیاً اونقدر درگیر تکنیک نشیم که معنا رو فراموش کنیم

[FONT=times new roman]شب جمعه که میشود دلم را غم میگیرد
دلم کنار مادرت میان حرم ماتم میگیرد
پایین پایت درست کنار اکبرت
مادرت با سوز دل روضه و دم میگیرد
ذاکرت ارباب در محضر پدرت
با عشق و جنون ذکر شاه دلم میگیرد
آقاجان خوب میدانم با یک نظرت
نوکرت برات کرببلا را از شاه کرم میگیرد
دل خوشم به سلطان و رضای پسرت
میدانم در مشهد نوکرت برات حرم میگیرد
دعای کمیل مشهد میدهد بوی کرببلایت
از کمیل دلم دیدار گنبد صاحب علم میگیرد

شاعر : کاربر ashr