شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آقا| تضمین بهشت با شش شرط
عَن انسِ بنِ مالک قالْ قالَ رسول الله صلیاللهعلیهوآله تَقَبَّلُوا لِی بِسِتٍّ أَتَقَبَّلُ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ (۱)
[پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند:] این شش چیز را شما قبول کنید، ما هم در مقابل بهشت را برای شما قبول میکنیم؛ یعنی قول میدهیم.
شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خويشيد.
نبايد گامهاي خود را با صداي طبل و شيپور ديگران هماهنگ كنيد.
گوش به نواي درون خود بسپاريد.
نواهايي كه از درونتان بر ميخيزد را هدايت كنيد. الهی قمشه ای
سليمان باش و دستور بده.
به خشمت بگو : برو اونطرف وايسا.
برو و بر سر تكبرم خالي شو.
به قهرت بگو: شما بفرماييد و بين من و جناب دروغ قهر برقرار كنيد.
به ديو درونت قاطعانه بگو: نـــــــــه ، من غلام ِ تو نيستم.
تو غلام مني. مانند سليمان مُـلك وجودت را فرمانروايي كن.
حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي در جلسه درس اخلاق فرمودند: براي ابديّت، علم ابدي نياز است/ اگر علوم صبغه ديني پيدا نکنند سودمند نخواهد بود
مرحوم کليني از وجود مبارک امام مجتبي عليه السلام نقل مي کند که آن امام همام فرمود: «کُونَوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيْحَ الْهُدَي»؛ يعني بکوشيد که ظرف دانش باشيد و چراغ هدايت! يعني طوري باشد که علاوه بر اينکه جان و قلبتان خالي از علم و معرفت نباشد تا راه خود را تشخيص بدهيد، چراغ هدايت باشيد تا به ديگران راه نشان بدهيد.
ايشان در تشريح مفهوم حديث بيان شده خاطرنشان کردند:
امام نفرمودند صرفاً عالم بشويد! يا تنها برويد حوزه و دانشگاه درس بخوانيد، بلکه فرمودند ظرف دانش باشيد که دانش از شما به جامعه منتقل شود همان طور که پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) فرمود «النَّاسُ مَعَادِن کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة» ؛ شما بکوشيد که معدن علم و هدايت باشيد
[=gotham]دنیا مزرعه آخرت است . [=gotham]هر چقدر یک مزرعه قبل از کشت بیشتر شخم بخورد , زمین حاصل خیز تر , و محصولی که از چنین زمینی درو میشود بهتر خواهد بود [=gotham]روح و دنیای انسان نیز مانند زمین , هر چقدر بیشتر [=gotham]مورد زیر و رو شدن و چالش قرار بگیرد , هر چقدر بیشتر سختی و مشقت ببیند , زمینه رشد و تعالی آن بیشتر خواهد بود . [=gotham]روحی که همواره در آسایش و راحتی سر کند , و هرگز در معرض ضربات و فشارها و سختی ها قرار نگیرد , مانند زمین سفت و شخم نخورده نمی تواند استعداد بالقوه شکوفایی و رشد خود را به مرحله فعلیت برساند و به کمال و تعالی برسد.
ما آمده ایم تا قیمت پیدا کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم !
تا لیاقت ملاقات با پروردگار را پیدا کنیم
و دنیا سرمایه ایست برای اینکه خرج این ملاقات عظیم شود , نه اینکه ما خرج دنیا شویم !
خداوند متعال میفرماید: «وَمِنْ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا»؛ ای رسول ما در پارهای از شب به نماز برخیز تا خدایت تو را به مقام محمود نایل گرداند و بگو خدایا مرا (همیشه به هر جا روم به مکه یا مدینه یا عالم قبر یا قیامت) به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود بصیرت و حجت روشنی که دائم یار و مددکار باشد عنایت بفرما.
خداوند میفرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»؛ آن روز متقیان همه در بهشت و بر لب چشمههای آب آرمیدهاند همان نعمتها که خدا به آنها عطا کرده است چرا که در دنیا مردمی نیکوکار بودند و در شب اندکی میآرمیدند و در سحرگاهان از درگاه خدا طب آمرزش و استغفار میکردند.
و خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِیلًا إِنَّ لَکَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا»؛ ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفتهای، شب را به نماز و طاعت خدای برخیز، مگر کمی از آن را که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد (به استراحت بپرداز) یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش ما به وحی خود کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن را) بر تو القاء میکنیم، البته نماز شب و دعا و ناله سحر بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان است تو را روز روشن (در طلب روزی) وقت، کافی و فرصت وسیع است و دائم در شب و روز نام خدای را یاد کن و به کلی از غیر او ببر و به او بپرداز (که بیانقطاع از خلق اتصال به حق میسر نشود).
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:«وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَأَصِیلًا وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا إِنَّ هَؤُلَاء یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَاءهُمْ یَوْمًا ثَقِیلًا»؛ این رسول ما، نام پروردگارت را هر صبح و شام به عظمت یاد کن و شب را به سجده و تسبیح الهی سپری کن و بدین گونه شبهای طولانی را بگذران، این مردم غافل همه دنیای نقد و عاجل را دوست دارند و روز سخت و سنگین قیامت را به کلی از یاد بردهاند.
*چرا موفق به نماز شب نمیشویم؟
شیخ صدوق از سلمان فارسی نقل میکند: مردی نزد سلمان فارسی آمد و گفت: ای ابوعبدالله(کینه سلمان فارسی است) من موفق نمیشوم نماز شب بخوانم، سلمان در جوابش فرمود: در روز خدای را معصیت نکن.
شیخ صدوق روایت میکند، مردی نزد حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) آمد و عرضه داشت: ای امیرالمؤمنین من از نماز شب محرومم چه کنم؟ حضرت فرمود: تو کسی هستی که گناهانت تو را به بنده کشیده است.
مرحوم کلینی نقل میکند: امام صادق(ع) فرمودند: کسی که مرتکب گناه شود از فیض نماز شب محروم خواهد، زیرا نفوذ کار زشت در جان آدمی از نفوذ کارد در گوشت بیشتر است.
*مناجات حضرت موسی(ع)
شیخ صدوق روایت میکند: مفضل گوید از مولایم امام صادق(ع) شنیدم میفرمودند: خداوند به حضرت موسی(ع) که در حال مناجات بودند فرمود: ای پسر عمران، دروغ میگوید آن کس که گمان میکند مرا دوست دارد، اما شبها میخوابد مگر نه این است که هر محبی با محبوبش خلوت میکند! ای پسر عمران بدان که من بر محبان خودم آگاهم، اینان کسانیاند که وقتی شب فرا میرسد چشمهای دلشان باز میشود و مجازات مرا مینگرند و مرا میبینند مخاطبم قرار میدهند و در حضورم با من سخن میگویند، «یابن عمران هب لی من قلبک الخشوع ومن بدنک الخضوع ومن عینک الدموع فی ظلم اللیل وادعنی فانک تجدنی قریباً مجیباً»؛ ای پسر عمران از قلبت به من تواضع و خشوع و از بدن به من فروتنی و خضوع و از دیدگانت اشک و دموع به من اهدا کن و در دل شب مرا صدا بزن که خواهی دید با تو نزدیکم و پاسخت را میدهم.
*نماز شب و انس با ملکوت
یکی از مستحباتی که برای سالکین الیالله در حد وجوب است (البته نه واجب تکلیفی) نماز شب است، نماز شب آب حیات است و دل شب، ظلمات و استاد سلوک حضر، این راه که اگر کسی از آب حیات نوشید به سعادت جاوید و حیات ابدی میرسد.
مرا در این ظلمات آنکه رهنمائی کرد/نماز نیمه شب بود و گریه سحری
امام صادق(ع) میفرمایند: «لیس من شیعتنا من لم یصل صلاة اللیل»؛ کسی که نماز شب نمیخواند از شیعیان واقعی ما نیست.
مگر فراموشم میشود آن روز را که حضرت استاد(دام عزه) چه زیبا و با صلابت میفرمود:
عزیزان وقت نیست ... دیر میشود!! به انتظار ننشینید، انسان با 40 ـ 50 سال عمر میخواهد خودش را برای ابد بسازد، کم کم مزاج جواب میکند، البته با مزاج مخالفت هم نکنید، ثلث آخر شب بسیار خوب است، غذا هضم شده، هوا تلطیف گشته، خلوت با شب داشته باشید که انس با عالم غیب و ملکوت به بار میآورد.
*گنج سعادت
مرحوم ملکی تبریزی میگوید: استادم-ملا حسینقلی(قدس سره)- به من فرمودند: فقط متهجدین هستند که به مقاماتی نائل میشوند و غیر آنها به هیچ جایی نخواهند رسید.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/از یمن دعای شب و ورد سحری بود
*در پرتو نماز شب
علامه طباطبایی میگوید: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیت گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب میشدم تا یک روز در مدرسه ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور میکردند، چون به من رسیدند دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان و آخرت می خواهی نماز شب بخوان.
اولين كسى كه به جهنم مى رود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمى كند و ثروتمندى كه حقوق مالى خود را نمى پردازد و نيازمند متكبر.
عيون الاخبارالرضا ج2، ص28، ح20
منظور از "نیازمند متکبر" در این حدیث چیه؟
ایا اگر کسی مثلا نیاز مالی داشت و پیش هر کسی رو نزد ، میشه نیازمند متکبر ؟ ایا نقطه مقابل نیازمند متکبر ، سائلی هست که نزد هر کس و ناکسی برای رفع احتیاجش رو میزنه؟ مگر در اموزه های دینی ، به ما اموخته نشده که فقط برای نیازهاتون ، در خونه خدا و اهل بیت برید ، پس چطور میشه کسی برای نیازهاش ، به سایر انسانها رو نزنه و انگ تکبر بهش زده نشه؟
فرمودند: هرجا خدا تو را فرمان داده است، حضور داشته باشی و در جائی که نهی ات کرده، دیده نشوی.
نسبت به روايت فوق با چندين نرم افزار و سايت مشابه ياب متن روايت را ( با ترجمه فارسي ) جستجو کردم روايتي با اين مضمون يافت نشد لطفا در صورت امکان متن عربي روايت را ارسال فرماييد . متشکرم .
استاد گرامی لطفا متن عربی این حدیث را در صورت امکان قرار دهید
ظاهر این حدیث شریف سؤالاتی را در ذهن ایجاد می کند و موجب برداشتهایی
می گردد که شاید پاسخش را بتوان از متن اصلی حدیث در یافت و یا کلا آن برداشتها
جهت دیگری یابند.
با تشکر
سلام .سواله پیش میاد دیگه . این وسط تجلی نعمات خدا نمودش چگونه است ؟
تکلیف دارندگی برازندگی چه می شود ؟
ایجاد رابطه نزدیک بین تضادها کار هر کسی نیست . چه طور میشه در عین شکر نعمت وابستگی به ان نعمت نداشت ؟
سلام .سواله پیش میاد دیگه . این وسط تجلی نعمات خدا نمودش چگونه است ؟
تکلیف دارندگی برازندگی چه می شود ؟
ایجاد رابطه نزدیک بین تضادها کار هر کسی نیست . چه طور میشه در عین شکر نعمت وابستگی به ان نعمت نداشت ؟
سلام خواهرم
اگر آن نعمت را در جهت خدا و انجام فرامین او مصرف کنی به تعبیر امام باقر علیه آلاف التحیّة و الثناء این مصداق دنیا نیست،آخرت است.
اگر آن نعمت را در جهت خدا و انجام فرامین او مصرف کنی به تعبیر امام باقر علیه آلاف التحیّة و الثناء این مصداق دنیا نیست،آخرت است.
علیکم السلام خواهر عزیزم
ممنون بابت مطلب خوبتون .
از دید دنیا بین من برداشتم از مطالبی که خوانده ام اینست که امور دنیوی نفی نشده درسته که تعبیر به مصداقی برای عبودیت است اما لفظ دنیایی دارد
مثلا وقتی صحبت از شان و منزلت می شود این سوال من نمود بهتری پیدا می کنه مثلا شان من ایجاب می کنه که خانه بزرگتری نسبت به بقیه داشته باشم (این مثال است البته) خوب این مثال نمود ظاهری دنیاست درسته ؟
علیکم السلام خواهر عزیزم
ممنون بابت مطلب خوبتون .
از دید دنیا بین من برداشتم از مطالبی که خوانده ام اینست که امور دنیوی نفی نشده درسته که تعبیر به مصداقی برای عبودیت است اما لفظ دنیایی دارد
مثلا وقتی صحبت از شان و منزلت می شود این سوال من نمود بهتری پیدا می کنه مثلا شان من ایجاب می کنه که خانه بزرگتری نسبت به بقیه داشته باشم (این مثال است البته) خوب این مثال نمود ظاهری دنیاست درسته ؟
سلام خواهرم
در این مورد اگر ذیل بحث دنیای ممدوح و مذموم در نهج البلاغه سرج بفرمائید نکات بسیار نابی پیدا می کنید.
نسبت به روايت فوق با چندين نرم افزار و سايت مشابه ياب متن روايت را ( با ترجمه فارسي ) جستجو کردم روايتي با اين مضمون يافت نشد لطفا در صورت امکان متن عربي روايت را ارسال فرماييد . متشکرم .
استاد گرامی لطفا متن عربی این حدیث را در صورت امکان قرار دهید
ظاهر این حدیث شریف سؤالاتی را در ذهن ایجاد می کند و موجب برداشتهایی
می گردد که شاید پاسخش را بتوان از متن اصلی حدیث در یافت و یا کلا آن برداشتها
جهت دیگری یابند.
با تشکر
سلام علیکم و رحمة الله
متاسفانه بنده به نرم افزار های مناسب دسترسی ندارم.متن عربی حدیث را نیز پیدا نکردم. بر فرض صحت ترجمه بفرمایید چه سوالی برایتان ایجاد شده است.به امید خدا بتوانم کمی راهنمایی کنم.
اولين كسى كه به جهنم مى رود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمى كند و ثروتمندى كه حقوق مالى خود را نمى پردازد و نيازمند متكبر.
عيون الاخبارالرضا ج2، ص28، ح20
منظور از "نیازمند متکبر" در این حدیث چیه؟
ایا اگر کسی مثلا نیاز مالی داشت و پیش هر کسی رو نزد ، میشه نیازمند متکبر ؟ ایا نقطه مقابل نیازمند متکبر ، سائلی هست که نزد هر کس و ناکسی برای رفع احتیاجش رو میزنه؟ مگر در اموزه های دینی ، به ما اموخته نشده که فقط برای نیازهاتون ، در خونه خدا و اهل بیت برید ، پس چطور میشه کسی برای نیازهاش ، به سایر انسانها رو نزنه و انگ تکبر بهش زده نشه؟
سلام علیکم
یکی از توضیحاتی که می شود برای حدیث مذکور و سوال شما داد اینست که ترجمه (( فخور)) اشتباه است.
اگر به فرهنگ لغت نگاه کنید : http://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/%D9%81%D8%AE%D9%88%D8%B1/ فخور را به معنای افتخار کننده نیز معنا کرده اند،لذا ترجمه بخش آخر حدیث می شود نیازمندی که به فقر خود افتخار می کند. و مشخص است که چنین کسی چگونه رفتاری دارد.
چنین کسی با چنین حالتی دنبال تلاش جدی برای اصلاح معیشت خود نیست مانند متکدیانی که گدایی را افتخار خود می دانند.
چنین کسی ثروت را مذموم و همه ی ثروتمندان را مغضوب الهی می داند،چرا که به فقر خودش افتخار می کند.حال آنکه ثروت به خودی خود مذموم نیست.
و امثال این نتایجی که از چنین تفکری منتج می شود.
سلام علیکم و رحمة الله
متاسفانه بنده به نرم افزار های مناسب دسترسی ندارم.متن عربی حدیث را نیز پیدا نکردم. بر فرض صحت ترجمه بفرمایید چه سوالی برایتان ایجاد شده است.به امید خدا بتوانم کمی راهنمایی کنم.
هو الله
با سلام و ادب
استاد گرامی حدیث این است که اگر ذره ای محبت دنیا و......در دل کسی ببینم هرگز در خانه ام به جوار من در نیاید و محبت خود را از دل او بر کنم.
این شاید مقام:"فی مقعصد صدق عند ملیکٍ مقتدر" و محبت خود"محبتی" "مقام یحبهم و یحبونه" باشد،این چنین مقاماتی میسور عام حتی خاص نیست
مقصود اینکه نبودن ذره ای از محبت دنیا در قلب، وصف کسانی است که به کلی از غیر حق منقطع شده اند و گویا حدیث شریف رسیدن به چنین مقامی
را:"عندیت"و جنة اللقاء"که در "محبتی"مستور است با حتی ذره ای از حب دنیا ناممکن می داند.
به این دلیل بود که به دنبال متن عربی حدیث بودم.می خواستم بدانم این برداشت صحیح است؟
در حدیث قدسی آمده است:
«اگر آنان كه از درگاه من روی برتافتند و به معصیت آلوده گشتند، میدانستند چقدر مشتاق آنان هستم (و از بازگشت و توبه آنان خشنود میگردم)، از شدّت شوق و شعف، جان میسپردند»
امام جواد(ع) میفرمایند: هرگاه دو نفر را مقایسه کنیم آنکه ادبش بیشتر باشد نزد خدا برتر است، سؤال شد، یا بن رسول الله(ص) ادب با مردم را میدانیم و برتری آن برایمان واضح است، اما ادب با خدا چگونه است؟
امام(ع) فرمودند: قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفتهایم و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد (و خود را مدیون خداوند بداند) و روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتابهای آسمانیاش میفرماید:
ای بنده من! آیا سزاوار است وقتی با من سخن میگویی به چپ و راست نگاه کنی، در حالی که اگر بندهای مثل خودت با تو سخن بگوید و این گونه رفتار کند رهایش میکنی!
بنده من آیا این ادب است که وقتی با برادرت سخن گویی به او توجه کنی و چقدر ادب را رعایت میکنی، اما با من این گونه نباشی پس چه بد بندهای است، بندهای که این گونه باشد.
روایت شده است که روزی پیامبر اکرم(ص) به طرف گوسفندانش که به همراهی چوپانی به بیابان فرستاده بود رفت، چوپان، بی خبر از آن حضرت، لباسهایش را در آورده بود، به محض اینکه متوجه آمدن حضرت رسول(ص) شد لباسهایش را پوشید.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: برو ما نیازی به چوپانی تو نداریم، ما خاندانی هستیم که کسی را که حتی در خلوت با خدایش رعایت ادب نکند، استخدام نمیکنیم.
*ادب با خدا چگونه حاصل میشود؟
ادب با خدا در اثر اقتداء به آداب الهی و آداب رسول خدا(ص) و اهل بیتش پدید میآید که در حقیقت همان عمل به دستورات خدا و صبر در بلا و مشکلات است.
*نمونههایی از ادب پیامبران الهی با خداوند
-ادب حضرت ایوب(ع)
حضرت ایوب(ع) از روی ادب عرضه میدارد: «رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»، خدایا بلا و مشکلات به من روی آورده است و تو بخشندهترین بخشندگانی! حضرت ایوب(ع) در این جمله از دو جهت ادب ورزیده است.
الف: نگفت: «انک امسستنی بالضر» خدایا تو مرا گرفتار بلا کردهای، بلکه گفت بلا به من روی آورده است.
ب: نگفت «ارحمنی»، خدایا به من رحم کن بلکه به صورت کنایه گفت: خدایا تو بخشندهترین بخشندگانی و اینکه، این گونه به صورت کنایه فرمود، از این جهت بود که خواست مقام و مرتبه صبر در بلا را حفظ کرده باشد.
-ادب حضرت ابراهیم(ع)
همچنین حضرت ابراهیم(ع) به خاطر رعایت ادب عرضه داشت: «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»، وقتی من مریض شدم خدا مرا شفا میدهد و نگفت: «اذا مرضتنی»، وقتی مرا مریض کردی پس شفایم بده.
و حضرت ایوب(ع) در جایی دیگر میفرماید: «أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ»، خدایا شیطان مرا سخت به رنج و عذاب انداخته است، زیرا شیطان مردم را تحریک میکند و سبب اذیت و آزار آنها میشود و همه این تعابیر از پیامبران الهی نشانگر ادب سخن گفتن آنها با خداوند متعال است.
-ادب حضرت آدم(ع)
حضرت آدم(ع) و همسرش نیز در سخن گفتن با خداوند رعایت ادب را کرده و این گونه عرضه میدارند: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»، خدایا ما به خویشتن ظلم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحم نکنی جزو زیانکاران خواهیم بود.
در مقابل، ابلیس ادب را رعایت نکرده و میگوید: «فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»، خدایا چون تو مرا گمراه کردی! من هم در مسیر و صراط مستقیم بندگانت قرار میگیرم و آنها را به انحراف میکشانم.
یکی از بزرگترین موانع ازدواج ..........
بسمه تعالی
اوّلین مانع ازدواج، بهانه گیری دختر و پسر یا اطرافیان آنان است. گاهی بهانه گیری موجب می شود که دختر سی ساله یا پسر چهل ساله همچنان مجرد مانده است. وقتی علّت را جویا شویم، هردو می گویند: همسر خوب پیدا نکرده ایم. در حالی که پذیرفتنی نیست که کسی همسری بیابد که صددرصد موردپسند و همسوبا خوسته های او باشد. اگر در یک ازدواج هفتاد درصدِ معیارها تأمین شود، آن زوج خوشبخت خواهند بود.
بهانه گیری در میان مقدّسین به گونه ای و در میان غیر مقدّسین به گونه ای دیگر است. ولی برآیند انواع بهانه گیری، بالا رفتن سنّ ازدواج و مجرد ماندن بسیاری از دختران و پسران است.
پیامبر اکرم (ص) بارها روی منبر می فرمودند: مردم! وقتی دخترتان به حدّ ازدواج رسید، او را شوهر دهید؛ زیرا دختر بالغ، همچون میوه رسیده به درخت است؛ حال اگر آن میوه رسیده را از درخت نچینید، از بین می رود. همچنین آن حضرت معیار اصلی ازدواج را برخورداری از دین و اخلاق دانسته اند.
«إِذَا جَاءَکمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کبِیرٌ»[1] یعنی اگر همسری پیدا بشود که از نظر دین و اخلاق مناسب باشد، با او ازدواج کنید. وگرنه فتنه و فساد در جامعه اسلامی پیدا می شود.[2]
در حکایتی که در ذیل آورده می شود، بازتاب مجازات کسانی که به هر شکل و دلیل مانع ازدواج جوانان و تشکیل خانواده های جدید می شوند، آمده است:
سه تن از تجار مسافر، در نجف به محضر علامه امینی رسیدند و گفتند: ما راهی سفر مکه هستیم، ولی می خواهیم دوباره به اینجا بازگردیم و به سفر تجاری خود بپردازیم. علامه امینی در پاسخ به درخواست آنها که از وی می خواستند سرمایه آنها را به امانت پیش خود نگه دارد، فرمود که پیش محسن (امین محله) بروید و امانت را به او بسپارید. آن سه نفر بنابر توصیه علامه عمل کردند. سپس راهی سفر حج شدند. در بازگشت متوجه شدند که پرچم سیاهی به در خانه محسن امین نصب شده است. معلوم شد که او از دنیا رفته است.
آنها به نزد وارث او رفتند و مسئله را با وی در میان گذاشتند، ولی او تنها موفق به یافتن امانت دو نفر از آنها شد و از امانت سومی ابراز بی اطلاعی کرد. مسافران مکه به علامه مراجعه کردند و قضیه را با وی در میان گذاشتند. علامه فرمود: نیمه شب روی قبر او بروید و سه بار بگویید: محسن امین! تا او جواب شما را بدهد. آنها از علامه امینی خواهش کردند که ایشان هم به همراه آنها به قبرستان و بر سر قبر امین برود.
علامه پذیرفت و هنگام حضور بر سر قبر امین، سه بار نام او را صدا زد. ناگهان پرده از مقابل چشمان شان کنار رفت و محسن امین را در حالی که گرفتار عذاب بود، دیدند. او نیز محل امانت سوم را باز گفت. علامه با تعجب از او پرسید که چرا به چنین شکنجه ای دچار شده است؟ امین فقط پاسخ داد: «قصاب محل، قصاب محل» و پس از گفتن این کلام ناپدید شد. آنان شگفت زده به سراغ قصاب رفتند و از او در این مورد سؤال کردند. قصاب پس از شنیدن نام امین گفت: خدایا قبر او را پر از آتش کن. آنها علت این نفرین را پرسیدند و قصاب پاسخ داد: چهار سال پیش خواستگار خوبی برای دخترم آمده بود. (آنان) جهت تحقیق پیش امین رفتند و او که دختر مرا برای پسر خود در نظر داشت، گفت: من این دختر را نمی شناسم، در حالی که [او را] خوب می شناخت. خواستگار از عبارت «نمی شناسم» او احساس کرد که دختر مورد تحقیق، در آن محله بدنام است، از این رو منصرف شد. قصاب در ادامه چنین گفت که خود امین هم برای خواستگاری به منزل ما نیامد و «نمی شناسم» او موجب سوء ظن اهل محل به دختر شد و دیگر کسی به خواستگاری او نیامد.
علامه امینی برای جلب رضایت قصاب، دختر او را برای پسر یکی از آن سه تن عقد بست و به این صورت روح محسن امین از نفرین قصاب رهایی یافت.
پیام متن:
1. آشنایی با عاقبت کار و مجازات کسانی که برای ازدواج جوانان مانع تراشی می کنند.
2. تباه شدن عبادت ها و سابقه نیکوی فرد، بر اثر سنگ اندازی در ازدواج دیگران.
تعلیم دعایی برای فرزند دار شدن، و تبیین ویژگی فرزند کامل در آن:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً وَاجْعَلْهُ تَقِیّاً زَكِیّاً لَیْسَ فِی خَلْقِهِ زِیَادَةٌ وَلَا نُقْصَانٌ وَاجْعَلْ عَاقِبَتَهُ إِلَى خَیْر
هم خودتان را حفظ کنید، هم اهلتان را. این خطاب به مردها و زنها، هر دو، است. اهل هر انسانی عبارت است از خانواده و نزدیکان او.
زن شما، اهل شما مردها و مرد شما، اهل شما زنهاست. هم خودتان را از غلتیدن در آتش حفظ کنید، هم اهلتان را حفظ کنید.
علاوه بر این، حفظ عناصر اصلی داخل کانون خانواده، به حفظ خود انسان هم کمک میکند.
همسران؛ زنها، مردها را و مردها، زنها را میتوانند از لبهی پرتگاه دوزخ نجات دهند و به بهشت بکشانند.
آهسته آهسته
( خُلِقَ الإنْسَانَ عجولا): «انسان از عجله خلق شده»، يعني، آنچنان انسان عجول است كه گويي از عجله آفريده شده، و تار و پود وجودش از آن تشكيل يافته است! . اما این انسان عجول باید بیاموزد که مشکلات وی در این سیر و سلوک زندگانی آهسته آهسته حل خواهد شد و با عجله شخص به جایی نمیرسد. که این حقیقت را آن عارف فرزانه خوش سروده است:
زنهار ای جان برادر! تا حدیث بیماری روح را سهل نگیری و معالجه آن را بازیچه نشماری و مفاسد اخلاق رذیله را اندک ندانی و صحت روح را به صحت بدن قیاس نکنی.
و چگونه عاقل چنین قیاس کند و حال آنکه مقصود از صحت بدن از برای کسانی که از روح و صلاح و فساد آن فراموش کرده اند، نیست مگر زندگانی پنچ روزه دنیا و زیست کردن در این عاریت سرا و بر مرض آن مفسده ای مترتب نمی شود، مگر بازماندن از لذات خسیسه جماع و غذا و امثال اینها.
و اما اخلاق ذمیمه که بیماری روح از آنهاست، باز میدارد آدمی را از رسیدن به لذت سعادت ابد و پادشاهی سرمد؛ و هر یک از آنها پرده ای ست ظلمانی که مانع "اشراقات" انوار الهیه و عایق فیوضات "نفحات" رحمانیه است؛ و مسامحه در معالجات آنها آدمی را به هلاکت دائمه و شقاوت ابدیه می رساند و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانی ابدی و حیات حقیقی است...
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
بسمه تعالی
چه مصائبی بر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف که مالک همه کره زمین است و تمام امور به دست او انجام میگردد، وارد میشود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم! کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نمودهاند، از آن حضرت شنیدهاند که فرموده است: « برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید».
خدا میداند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید. قطعاً اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به همّ و ناراحتی اهلبیت علیهمالسلام مهموم، و به سرور آنان مستبشر باشند، مُبْصَراتی خواهند داشت و قطعاً مثل ما چشم بسته نیستند.
باید دعا را با شرایط آن کرد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعاست، چنانکه فرمودهاند: «دُعآءُ التائِبِ مُسْتَجابٌ؛ دعای شخصی که توبه کند، اجابت میگردد». نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید (دورکردن) و تأجیل (بهتأخیر انداختن) فرج آن حضرت باشد!
شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آقا| تضمین بهشت با شش شرط
عَن انسِ بنِ مالک قالْ قالَ رسول الله صلیاللهعلیهوآله تَقَبَّلُوا لِی بِسِتٍّ أَتَقَبَّلُ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ (۱)
[پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند:] این شش چیز را شما قبول کنید، ما هم در مقابل بهشت را برای شما قبول میکنیم؛ یعنی قول میدهیم.
إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَکْذِبُوا
[هرگاه سخن گفتید،] دروغ [مگویید.]
وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تُخْلِفُوا
[هر گاه وعده دادید، خُلف وعده نکنید.]
وَ إِذَا ائْتُمِنْتُمْ فَلَا تَخُونُوا
[هرگاه امینتان دانستند، خیانت نکنید. در] امانت مالی، امانت موقعیت و مسئولیت، امانت سخن و حرف و خبر خیانت نشود.
وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ
[چشمانتان را] از چیزهایی که خلاف محارم الهی است [فرو بندید.]
وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ
شهوت خودتان را نگه دارید.
وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَلْسِنَتَکُمْ
زبان و دست خودتان را نگه دارید؛ یعنی در اختیار داشته باشید.
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۱۵۰
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=30437
بسم الله الرحمان الرحیم
سعی و عمل را در پیشگاه خداوند، آنگاه ارزش و مرتبت است که رنگ اخلاص گیرد.
چو اخلاص آید تو را فرقی نیست که نزد خلق چگونه باشد،آنچه میزانِ رضای توست
رضای خالق است.
شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خويشيد.
نبايد گامهاي خود را با صداي طبل و شيپور ديگران هماهنگ كنيد.
گوش به نواي درون خود بسپاريد.
نواهايي كه از درونتان بر ميخيزد را هدايت كنيد.
الهی قمشه ای
ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم.
ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم.
الهی قمشه ای
سليمان باش و دستور بده.
به خشمت بگو : برو اونطرف وايسا.
برو و بر سر تكبرم خالي شو.
به قهرت بگو: شما بفرماييد و بين من و جناب دروغ قهر برقرار كنيد.
به ديو درونت قاطعانه بگو: نـــــــــه ، من غلام ِ تو نيستم.
تو غلام مني. مانند سليمان مُـلك وجودت را فرمانروايي كن.
الهی قمشه ای
مشکل فرصتیست تا چیزی مسی در وجودت را به طلای ناب تبدیل کنی .
الهی قمشه ای
بسمه المتعالی
اندیشه ی انسان همه ی وجود اوست
اگر اندیشه پاک شد،همه ی
آثار وجودی انسان پاک خواهد بود.
حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي در جلسه درس اخلاق فرمودند:
براي ابديّت، علم ابدي نياز است/ اگر علوم صبغه ديني پيدا نکنند سودمند نخواهد بود
مرحوم کليني از وجود مبارک امام مجتبي عليه السلام نقل مي کند که آن امام همام فرمود: «کُونَوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيْحَ الْهُدَي»؛ يعني بکوشيد که ظرف دانش باشيد و چراغ هدايت! يعني طوري باشد که علاوه بر اينکه جان و قلبتان خالي از علم و معرفت نباشد تا راه خود را تشخيص بدهيد، چراغ هدايت باشيد تا به ديگران راه نشان بدهيد.
ايشان در تشريح مفهوم حديث بيان شده خاطرنشان کردند:
امام نفرمودند صرفاً عالم بشويد! يا تنها برويد حوزه و دانشگاه درس بخوانيد، بلکه فرمودند ظرف دانش باشيد که دانش از شما به جامعه منتقل شود همان طور که پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) فرمود «النَّاسُ مَعَادِن کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة» ؛ شما بکوشيد که معدن علم و هدايت باشيد
[=gotham]دنیا مزرعه آخرت است .
[=gotham]هر چقدر یک مزرعه قبل از کشت بیشتر شخم بخورد , زمین حاصل خیز تر , و محصولی که از چنین زمینی درو میشود بهتر خواهد بود
[=gotham]روح و دنیای انسان نیز مانند زمین , هر چقدر بیشتر [=gotham]مورد زیر و رو شدن و چالش قرار بگیرد , هر چقدر بیشتر سختی و مشقت ببیند , زمینه رشد و تعالی آن بیشتر خواهد بود .
[=gotham]روحی که همواره در آسایش و راحتی سر کند , و هرگز در معرض ضربات و فشارها و سختی ها قرار نگیرد , مانند زمین سفت و شخم نخورده نمی تواند استعداد بالقوه شکوفایی و رشد خود را به مرحله فعلیت برساند و به کمال و تعالی برسد.
تا لیاقت ملاقات با پروردگار را پیدا کنیم
و دنیا سرمایه ایست برای اینکه خرج این ملاقات عظیم شود , نه اینکه ما خرج دنیا شویم !
بسمه تعالی
*نماز شب در آیات:
خداوند متعال میفرماید: «وَمِنْ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا»؛ ای رسول ما در پارهای از شب به نماز برخیز تا خدایت تو را به مقام محمود نایل گرداند و بگو خدایا مرا (همیشه به هر جا روم به مکه یا مدینه یا عالم قبر یا قیامت) به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود بصیرت و حجت روشنی که دائم یار و مددکار باشد عنایت بفرما.
خداوند میفرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»؛ آن روز متقیان همه در بهشت و بر لب چشمههای آب آرمیدهاند همان نعمتها که خدا به آنها عطا کرده است چرا که در دنیا مردمی نیکوکار بودند و در شب اندکی میآرمیدند و در سحرگاهان از درگاه خدا طب آمرزش و استغفار میکردند.
و خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِیلًا إِنَّ لَکَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا»؛ ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفتهای، شب را به نماز و طاعت خدای برخیز، مگر کمی از آن را که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد (به استراحت بپرداز) یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش ما به وحی خود کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن را) بر تو القاء میکنیم، البته نماز شب و دعا و ناله سحر بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان است تو را روز روشن (در طلب روزی) وقت، کافی و فرصت وسیع است و دائم در شب و روز نام خدای را یاد کن و به کلی از غیر او ببر و به او بپرداز (که بیانقطاع از خلق اتصال به حق میسر نشود).
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:«وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَأَصِیلًا وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا إِنَّ هَؤُلَاء یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَاءهُمْ یَوْمًا ثَقِیلًا»؛ این رسول ما، نام پروردگارت را هر صبح و شام به عظمت یاد کن و شب را به سجده و تسبیح الهی سپری کن و بدین گونه شبهای طولانی را بگذران، این مردم غافل همه دنیای نقد و عاجل را دوست دارند و روز سخت و سنگین قیامت را به کلی از یاد بردهاند.
*چرا موفق به نماز شب نمیشویم؟
شیخ صدوق از سلمان فارسی نقل میکند: مردی نزد سلمان فارسی آمد و گفت: ای ابوعبدالله(کینه سلمان فارسی است) من موفق نمیشوم نماز شب بخوانم، سلمان در جوابش فرمود: در روز خدای را معصیت نکن.
شیخ صدوق روایت میکند، مردی نزد حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) آمد و عرضه داشت: ای امیرالمؤمنین من از نماز شب محرومم چه کنم؟ حضرت فرمود: تو کسی هستی که گناهانت تو را به بنده کشیده است.
مرحوم کلینی نقل میکند: امام صادق(ع) فرمودند: کسی که مرتکب گناه شود از فیض نماز شب محروم خواهد، زیرا نفوذ کار زشت در جان آدمی از نفوذ کارد در گوشت بیشتر است.
*مناجات حضرت موسی(ع)
شیخ صدوق روایت میکند: مفضل گوید از مولایم امام صادق(ع) شنیدم میفرمودند: خداوند به حضرت موسی(ع) که در حال مناجات بودند فرمود: ای پسر عمران، دروغ میگوید آن کس که گمان میکند مرا دوست دارد، اما شبها میخوابد مگر نه این است که هر محبی با محبوبش خلوت میکند! ای پسر عمران بدان که من بر محبان خودم آگاهم، اینان کسانیاند که وقتی شب فرا میرسد چشمهای دلشان باز میشود و مجازات مرا مینگرند و مرا میبینند مخاطبم قرار میدهند و در حضورم با من سخن میگویند، «یابن عمران هب لی من قلبک الخشوع ومن بدنک الخضوع ومن عینک الدموع فی ظلم اللیل وادعنی فانک تجدنی قریباً مجیباً»؛ ای پسر عمران از قلبت به من تواضع و خشوع و از بدن به من فروتنی و خضوع و از دیدگانت اشک و دموع به من اهدا کن و در دل شب مرا صدا بزن که خواهی دید با تو نزدیکم و پاسخت را میدهم.
*نماز شب و انس با ملکوت
یکی از مستحباتی که برای سالکین الیالله در حد وجوب است (البته نه واجب تکلیفی) نماز شب است، نماز شب آب حیات است و دل شب، ظلمات و استاد سلوک حضر، این راه که اگر کسی از آب حیات نوشید به سعادت جاوید و حیات ابدی میرسد.
مرا در این ظلمات آنکه رهنمائی کرد/نماز نیمه شب بود و گریه سحری
امام صادق(ع) میفرمایند: «لیس من شیعتنا من لم یصل صلاة اللیل»؛ کسی که نماز شب نمیخواند از شیعیان واقعی ما نیست.
مگر فراموشم میشود آن روز را که حضرت استاد(دام عزه) چه زیبا و با صلابت میفرمود:
عزیزان وقت نیست ... دیر میشود!! به انتظار ننشینید، انسان با 40 ـ 50 سال عمر میخواهد خودش را برای ابد بسازد، کم کم مزاج جواب میکند، البته با مزاج مخالفت هم نکنید، ثلث آخر شب بسیار خوب است، غذا هضم شده، هوا تلطیف گشته، خلوت با شب داشته باشید که انس با عالم غیب و ملکوت به بار میآورد.
*گنج سعادت
مرحوم ملکی تبریزی میگوید: استادم-ملا حسینقلی(قدس سره)- به من فرمودند: فقط متهجدین هستند که به مقاماتی نائل میشوند و غیر آنها به هیچ جایی نخواهند رسید.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/از یمن دعای شب و ورد سحری بود
*در پرتو نماز شب
علامه طباطبایی میگوید: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیت گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب میشدم تا یک روز در مدرسه ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور میکردند، چون به من رسیدند دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان و آخرت می خواهی نماز شب بخوان.
هو المحبوب
با سلام و ادب
استاد گرامی لطفا متن عربی این حدیث را در صورت امکان قرار دهید
ظاهر این حدیث شریف سؤالاتی را در ذهن ایجاد می کند و موجب برداشتهایی
می گردد که شاید پاسخش را بتوان از متن اصلی حدیث در یافت و یا کلا آن برداشتها
جهت دیگری یابند.
با تشکر
از امام صادق علیه السلام سوال شد تقوا چیست؟
فرمودند: هرجا خدا تو را فرمان داده است، حضور داشته باشی و در جائی که نهی ات کرده، دیده نشوی.
عده الداعی
بی خاتم دین، ملک سلیمان مطلب
گر منزلت هر دو جهان می خواهی
آزار دل هیچ مسلمان مطلب
ابوسعید ابوالخیر
با سلام
نمیدونم پرسیدن سوال متفرقه در این تاپیک مجازه یا خیر، در هر صورت پیشاپیش بابت قانون گریزی احتمالی عذرخواهم.
حدیثی داریم با این کیفیت :
أَوَّلُ مَن يَدخُلُ النّارَ أَميرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم يَعدِل، و َذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم يُعطِ المالَ حَقَّهُ وَ فَقيرٌ فَخورٌ؛
اولين كسى كه به جهنم مى رود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمى كند و ثروتمندى كه حقوق مالى خود را نمى پردازد و نيازمند متكبر.
منظور از "نیازمند متکبر" در این حدیث چیه؟
ایا اگر کسی مثلا نیاز مالی داشت و پیش هر کسی رو نزد ، میشه نیازمند متکبر ؟ ایا نقطه مقابل نیازمند متکبر ، سائلی هست که نزد هر کس و ناکسی برای رفع احتیاجش رو میزنه؟ مگر در اموزه های دینی ، به ما اموخته نشده که فقط برای نیازهاتون ، در خونه خدا و اهل بیت برید ، پس چطور میشه کسی برای نیازهاش ، به سایر انسانها رو نزنه و انگ تکبر بهش زده نشه؟
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض سلام و ادب خدمت دوست گرامي
نسبت به روايت فوق با چندين نرم افزار و سايت مشابه ياب متن روايت را ( با ترجمه فارسي ) جستجو کردم روايتي با اين مضمون يافت نشد لطفا در صورت امکان متن عربي روايت را ارسال فرماييد . متشکرم .
سلام .سواله پیش میاد دیگه . این وسط تجلی نعمات خدا نمودش چگونه است ؟
تکلیف دارندگی برازندگی چه می شود ؟
ایجاد رابطه نزدیک بین تضادها کار هر کسی نیست . چه طور میشه در عین شکر نعمت وابستگی به ان نعمت نداشت ؟
سلام خواهرم
اگر آن نعمت را در جهت خدا و انجام فرامین او مصرف کنی به تعبیر امام باقر علیه آلاف التحیّة و الثناء این مصداق دنیا نیست،آخرت است.
علیکم السلام خواهر عزیزم
ممنون بابت مطلب خوبتون .
از دید دنیا بین من برداشتم از مطالبی که خوانده ام اینست که امور دنیوی نفی نشده درسته که تعبیر به مصداقی برای عبودیت است اما لفظ دنیایی دارد
مثلا وقتی صحبت از شان و منزلت می شود این سوال من نمود بهتری پیدا می کنه مثلا شان من ایجاب می کنه که خانه بزرگتری نسبت به بقیه داشته باشم (این مثال است البته) خوب این مثال نمود ظاهری دنیاست درسته ؟
سلام خواهرم
در این مورد اگر ذیل بحث دنیای ممدوح و مذموم در نهج البلاغه سرج بفرمائید نکات بسیار نابی پیدا می کنید.
علیکم السلام و رحمه الله و برکاته
أَنَّ الصَّادِقَ ع سُئِلَ عَنْ تَفْسِيرِ التَّقْوَى فَقَالَ ع أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللَّهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَ لَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاك
عده الداعی و نجاح الساعی، صفحه 303
سلام علیکم و رحمة الله
متاسفانه بنده به نرم افزار های مناسب دسترسی ندارم.متن عربی حدیث را نیز پیدا نکردم. بر فرض صحت ترجمه بفرمایید چه سوالی برایتان ایجاد شده است.به امید خدا بتوانم کمی راهنمایی کنم.
سلام علیکم
یکی از توضیحاتی که می شود برای حدیث مذکور و سوال شما داد اینست که ترجمه (( فخور)) اشتباه است.
اگر به فرهنگ لغت نگاه کنید : http://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/%D9%81%D8%AE%D9%88%D8%B1/ فخور را به معنای افتخار کننده نیز معنا کرده اند،لذا ترجمه بخش آخر حدیث می شود نیازمندی که به فقر خود افتخار می کند. و مشخص است که چنین کسی چگونه رفتاری دارد.
چنین کسی با چنین حالتی دنبال تلاش جدی برای اصلاح معیشت خود نیست مانند متکدیانی که گدایی را افتخار خود می دانند.
چنین کسی ثروت را مذموم و همه ی ثروتمندان را مغضوب الهی می داند،چرا که به فقر خودش افتخار می کند.حال آنکه ثروت به خودی خود مذموم نیست.
و امثال این نتایجی که از چنین تفکری منتج می شود.
هو الله
با سلام و ادب
استاد گرامی حدیث این است که اگر ذره ای محبت دنیا و......در دل کسی ببینم هرگز در خانه ام به جوار من در نیاید و محبت خود را از دل او بر کنم.
این شاید مقام:"فی مقعصد صدق عند ملیکٍ مقتدر" و محبت خود"محبتی" "مقام یحبهم و یحبونه" باشد،این چنین مقاماتی میسور عام حتی خاص نیست
مقصود اینکه نبودن ذره ای از محبت دنیا در قلب، وصف کسانی است که به کلی از غیر حق منقطع شده اند و گویا حدیث شریف رسیدن به چنین مقامی
را:"عندیت"و جنة اللقاء"که در "محبتی"مستور است با حتی ذره ای از حب دنیا ناممکن می داند.
به این دلیل بود که به دنبال متن عربی حدیث بودم.می خواستم بدانم این برداشت صحیح است؟
غیر این باشد که تکلیف ما لا یطاق است!
با تشکر
سلام علیکم
بله، به قرینه خانه و جوار من و نسبتی که خداوند به ذات خود داده است برداشت شما صحیح است .
خداوند بیش از پیش موفقتان کند.
استاد گرامی اگر خداوند توفیق غور در معارف نهج البلاغه خاصه خطب توحیدی را مستمرا نصیب فرماید
و بتوانم از اندیشه ی بلند اندیشوران و علماء بهره مند شوم،آنگاه دعای بسیار خوب حضرتعالی ان شاالله در حق بنده
و سایر شاگردان جنابعالی و سایر اساتید بزرگوار، مستجاب خواهد شد.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
با تشکر
بسمه تعالی
در حدیث قدسی آمده است:
«اگر آنان كه از درگاه من روی برتافتند و به معصیت آلوده گشتند، میدانستند چقدر مشتاق آنان هستم (و از بازگشت و توبه آنان خشنود میگردم)، از شدّت شوق و شعف، جان میسپردند»
شیخ محمّد بهاری همدانی، تذكرة المتقین، ص 101
معنای ادب با خداوند
بسمه تعالی
امام جواد(ع) میفرمایند: هرگاه دو نفر را مقایسه کنیم آنکه ادبش بیشتر باشد نزد خدا برتر است، سؤال شد، یا بن رسول الله(ص) ادب با مردم را میدانیم و برتری آن برایمان واضح است، اما ادب با خدا چگونه است؟
امام(ع) فرمودند: قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفتهایم و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد (و خود را مدیون خداوند بداند) و روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتابهای آسمانیاش میفرماید:
ای بنده من! آیا سزاوار است وقتی با من سخن میگویی به چپ و راست نگاه کنی، در حالی که اگر بندهای مثل خودت با تو سخن بگوید و این گونه رفتار کند رهایش میکنی!
بنده من آیا این ادب است که وقتی با برادرت سخن گویی به او توجه کنی و چقدر ادب را رعایت میکنی، اما با من این گونه نباشی پس چه بد بندهای است، بندهای که این گونه باشد.
روایت شده است که روزی پیامبر اکرم(ص) به طرف گوسفندانش که به همراهی چوپانی به بیابان فرستاده بود رفت، چوپان، بی خبر از آن حضرت، لباسهایش را در آورده بود، به محض اینکه متوجه آمدن حضرت رسول(ص) شد لباسهایش را پوشید.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: برو ما نیازی به چوپانی تو نداریم، ما خاندانی هستیم که کسی را که حتی در خلوت با خدایش رعایت ادب نکند، استخدام نمیکنیم.
*ادب با خدا چگونه حاصل میشود؟
ادب با خدا در اثر اقتداء به آداب الهی و آداب رسول خدا(ص) و اهل بیتش پدید میآید که در حقیقت همان عمل به دستورات خدا و صبر در بلا و مشکلات است.
*نمونههایی از ادب پیامبران الهی با خداوند
-ادب حضرت ایوب(ع)
حضرت ایوب(ع) از روی ادب عرضه میدارد: «رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»، خدایا بلا و مشکلات به من روی آورده است و تو بخشندهترین بخشندگانی! حضرت ایوب(ع) در این جمله از دو جهت ادب ورزیده است.
الف: نگفت: «انک امسستنی بالضر» خدایا تو مرا گرفتار بلا کردهای، بلکه گفت بلا به من روی آورده است.
ب: نگفت «ارحمنی»، خدایا به من رحم کن بلکه به صورت کنایه گفت: خدایا تو بخشندهترین بخشندگانی و اینکه، این گونه به صورت کنایه فرمود، از این جهت بود که خواست مقام و مرتبه صبر در بلا را حفظ کرده باشد.
-ادب حضرت ابراهیم(ع)
همچنین حضرت ابراهیم(ع) به خاطر رعایت ادب عرضه داشت: «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»، وقتی من مریض شدم خدا مرا شفا میدهد و نگفت: «اذا مرضتنی»، وقتی مرا مریض کردی پس شفایم بده.
و حضرت ایوب(ع) در جایی دیگر میفرماید: «أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ»، خدایا شیطان مرا سخت به رنج و عذاب انداخته است، زیرا شیطان مردم را تحریک میکند و سبب اذیت و آزار آنها میشود و همه این تعابیر از پیامبران الهی نشانگر ادب سخن گفتن آنها با خداوند متعال است.
-ادب حضرت آدم(ع)
حضرت آدم(ع) و همسرش نیز در سخن گفتن با خداوند رعایت ادب را کرده و این گونه عرضه میدارند: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»، خدایا ما به خویشتن ظلم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحم نکنی جزو زیانکاران خواهیم بود.
در مقابل، ابلیس ادب را رعایت نکرده و میگوید: «فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»، خدایا چون تو مرا گمراه کردی! من هم در مسیر و صراط مستقیم بندگانت قرار میگیرم و آنها را به انحراف میکشانم.
یکی از بزرگترین موانع ازدواج ..........
بسمه تعالی
اوّلین مانع ازدواج، بهانه گیری دختر و پسر یا اطرافیان آنان است. گاهی بهانه گیری موجب می شود که دختر سی ساله یا پسر چهل ساله همچنان مجرد مانده است. وقتی علّت را جویا شویم، هردو می گویند: همسر خوب پیدا نکرده ایم. در حالی که پذیرفتنی نیست که کسی همسری بیابد که صددرصد موردپسند و همسوبا خوسته های او باشد. اگر در یک ازدواج هفتاد درصدِ معیارها تأمین شود، آن زوج خوشبخت خواهند بود.
بهانه گیری در میان مقدّسین به گونه ای و در میان غیر مقدّسین به گونه ای دیگر است. ولی برآیند انواع بهانه گیری، بالا رفتن سنّ ازدواج و مجرد ماندن بسیاری از دختران و پسران است.
پیامبر اکرم (ص) بارها روی منبر می فرمودند: مردم! وقتی دخترتان به حدّ ازدواج رسید، او را شوهر دهید؛ زیرا دختر بالغ، همچون میوه رسیده به درخت است؛ حال اگر آن میوه رسیده را از درخت نچینید، از بین می رود. همچنین آن حضرت معیار اصلی ازدواج را برخورداری از دین و اخلاق دانسته اند.
«إِذَا جَاءَکمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کبِیرٌ»[1] یعنی اگر همسری پیدا بشود که از نظر دین و اخلاق مناسب باشد، با او ازدواج کنید. وگرنه فتنه و فساد در جامعه اسلامی پیدا می شود.[2]
پی نوشت ها
[1] کافی، ج 5، ص 347
[2] مشق اخلاق، ص: 58-57
مجازات مانع تراشی در ازدواج جوانان
بسمه تعالی
در حکایتی که در ذیل آورده می شود، بازتاب مجازات کسانی که به هر شکل و دلیل مانع ازدواج جوانان و تشکیل خانواده های جدید می شوند، آمده است:
سه تن از تجار مسافر، در نجف به محضر علامه امینی رسیدند و گفتند: ما راهی سفر مکه هستیم، ولی می خواهیم دوباره به اینجا بازگردیم و به سفر تجاری خود بپردازیم. علامه امینی در پاسخ به درخواست آنها که از وی می خواستند سرمایه آنها را به امانت پیش خود نگه دارد، فرمود که پیش محسن (امین محله) بروید و امانت را به او بسپارید. آن سه نفر بنابر توصیه علامه عمل کردند. سپس راهی سفر حج شدند. در بازگشت متوجه شدند که پرچم سیاهی به در خانه محسن امین نصب شده است. معلوم شد که او از دنیا رفته است.
آنها به نزد وارث او رفتند و مسئله را با وی در میان گذاشتند، ولی او تنها موفق به یافتن امانت دو نفر از آنها شد و از امانت سومی ابراز بی اطلاعی کرد. مسافران مکه به علامه مراجعه کردند و قضیه را با وی در میان گذاشتند. علامه فرمود: نیمه شب روی قبر او بروید و سه بار بگویید: محسن امین! تا او جواب شما را بدهد. آنها از علامه امینی خواهش کردند که ایشان هم به همراه آنها به قبرستان و بر سر قبر امین برود.
علامه پذیرفت و هنگام حضور بر سر قبر امین، سه بار نام او را صدا زد. ناگهان پرده از مقابل چشمان شان کنار رفت و محسن امین را در حالی که گرفتار عذاب بود، دیدند. او نیز محل امانت سوم را باز گفت. علامه با تعجب از او پرسید که چرا به چنین شکنجه ای دچار شده است؟ امین فقط پاسخ داد: «قصاب محل، قصاب محل» و پس از گفتن این کلام ناپدید شد. آنان شگفت زده به سراغ قصاب رفتند و از او در این مورد سؤال کردند. قصاب پس از شنیدن نام امین گفت: خدایا قبر او را پر از آتش کن. آنها علت این نفرین را پرسیدند و قصاب پاسخ داد: چهار سال پیش خواستگار خوبی برای دخترم آمده بود. (آنان) جهت تحقیق پیش امین رفتند و او که دختر مرا برای پسر خود در نظر داشت، گفت: من این دختر را نمی شناسم، در حالی که [او را] خوب می شناخت. خواستگار از عبارت «نمی شناسم» او احساس کرد که دختر مورد تحقیق، در آن محله بدنام است، از این رو منصرف شد. قصاب در ادامه چنین گفت که خود امین هم برای خواستگاری به منزل ما نیامد و «نمی شناسم» او موجب سوء ظن اهل محل به دختر شد و دیگر کسی به خواستگاری او نیامد.
علامه امینی برای جلب رضایت قصاب، دختر او را برای پسر یکی از آن سه تن عقد بست و به این صورت روح محسن امین از نفرین قصاب رهایی یافت.
پیام متن:
1. آشنایی با عاقبت کار و مجازات کسانی که برای ازدواج جوانان مانع تراشی می کنند.
2. تباه شدن عبادت ها و سابقه نیکوی فرد، بر اثر سنگ اندازی در ازدواج دیگران.
تعلیم دعایی برای فرزند دار شدن، و تبیین ویژگی فرزند کامل در آن: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً وَاجْعَلْهُ تَقِیّاً زَكِیّاً لَیْسَ فِی خَلْقِهِ زِیَادَةٌ وَلَا نُقْصَانٌ وَاجْعَلْ عَاقِبَتَهُ إِلَى خَیْر
وسائل الشیعه ج 20 ص 117
هو الحق
انسان به خصوصیات انسانیش انسان می شود
نه به ظاهر انسانیش.
قرآن میفرماید که:«قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة»
هم خودتان را حفظ کنید، هم اهلتان را. این خطاب به مردها و زنها، هر دو، است. اهل هر انسانی عبارت است از خانواده و نزدیکان او.
زن شما، اهل شما مردها و مرد شما، اهل شما زنهاست. هم خودتان را از غلتیدن در آتش حفظ کنید، هم اهلتان را حفظ کنید.
علاوه بر این، حفظ عناصر اصلی داخل کانون خانواده، به حفظ خود انسان هم کمک میکند.
همسران؛ زنها، مردها را و مردها، زنها را میتوانند از لبهی پرتگاه دوزخ نجات دهند و به بهشت بکشانند.
خدایا ما رو یه لحظه به حال خودمون رها مکن!
بسم الله الرحمن الرحيم
[="Navy"]با سلام
دوستي با جنس مخالف، چه در فضاي حقيقي و چه مجازي، يکي از روابط بسيار مخرّب براي افراد است. شواهد عيني فراواني بر اين مطلب وجود دارد.
مؤمنين جتماً پرهيز کنند.
التماس دعا.[/]
بسمه الحق
چون سخن حقی شنیدی با تواضع بپذیر،تا در جرگه ی کسانی باشی
که خداوند آنان را بشارت فرموده و به خردمندی ستوده است:
"و بشّر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه اولئک الذین هداهم
الله و اولئک هم اولی الالباب"
پس بندگان مرا بشارت ده،آنانکه سخن را می شنود و بهترین آن را پیروی
می کنند،اینانند که خدا آنها را هدایت کرده و اینانند خردمندان.17-18 زمر
آهسته آهسته
( خُلِقَ الإنْسَانَ عجولا): «انسان از عجله خلق شده»، يعني، آنچنان انسان عجول است كه گويي از عجله آفريده شده، و تار و پود وجودش از آن تشكيل يافته است! .
اما این انسان عجول باید بیاموزد که مشکلات وی در این سیر و سلوک زندگانی آهسته آهسته حل خواهد شد و با عجله شخص به جایی نمیرسد. که این حقیقت را آن عارف فرزانه خوش سروده است:
زنهار ای جان برادر! تا حدیث بیماری روح را سهل نگیری و معالجه آن را بازیچه نشماری و مفاسد اخلاق رذیله را اندک ندانی و صحت روح را به صحت بدن قیاس نکنی.
و چگونه عاقل چنین قیاس کند و حال آنکه مقصود از صحت بدن از برای کسانی که از روح و صلاح و فساد آن فراموش کرده اند، نیست مگر زندگانی پنچ روزه دنیا و زیست کردن در این عاریت سرا و بر مرض آن مفسده ای مترتب نمی شود، مگر بازماندن از لذات خسیسه جماع و غذا و امثال اینها.
و اما اخلاق ذمیمه که بیماری روح از آنهاست، باز میدارد آدمی را از رسیدن به لذت سعادت ابد و پادشاهی سرمد؛ و هر یک از آنها پرده ای ست ظلمانی که مانع "اشراقات" انوار الهیه و عایق فیوضات "نفحات" رحمانیه است؛ و مسامحه در معالجات آنها آدمی را به هلاکت دائمه و شقاوت ابدیه می رساند و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانی ابدی و حیات حقیقی است...
ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص25
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در دل و ریشه تنم سوخت چنان
کز دیده به جای اشک، خاکستر ریخت
ابوسعید ابوالخیر
هو المحبوب
بدانکه دوستی دنیا و کفر هر دو همدوش هم و هریک به دیگری بستگی دارد به
همین جهت در کتاب الهی آیاتی است که علت عذاب آخرت و دوری از رحمت حق
گاهی به این(دوستی دنیا) و گاهی به آن(کفر)تعبیر شده است
خداوند می فرماید:"هر که با اختیار و هوای نفس دلش آکنده به ظلمت کفر گشت
بر آنان خشم و غضب خداوند،و عذاب سخت دوزخ خواهد بود،این غضب و عذاب
بر آنها بدین سبب است که حیات فانی دنیا را بر حیات ابدی آخرت بر گزیدند
و خداوند هرگز کافران را هدایت نخواهد کرد(نحل-/106-105)
(صدرالمتالهین،اسرار الآیات،ص20)
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
شعري از مقام معظم رهبري
بسم الله الرحمن الرحيم
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
خداوند بنا به مصلحت ابدی ما عمل می کند
نه به مصلحت دنیوی ما !
بیانات آیت الله بهجت (ره) درباره امام زمان (عج)
بسمه تعالی
چه مصائبی بر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف که مالک همه کره زمین است و تمام امور به دست او انجام میگردد، وارد میشود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم! کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نمودهاند، از آن حضرت شنیدهاند که فرموده است: « برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید».
خدا میداند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید. قطعاً اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به همّ و ناراحتی اهلبیت علیهمالسلام مهموم، و به سرور آنان مستبشر باشند، مُبْصَراتی خواهند داشت و قطعاً مثل ما چشم بسته نیستند.
باید دعا را با شرایط آن کرد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعاست، چنانکه فرمودهاند: «دُعآءُ التائِبِ مُسْتَجابٌ؛ دعای شخصی که توبه کند، اجابت میگردد». نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید (دورکردن) و تأجیل (بهتأخیر انداختن) فرج آن حضرت باشد!
منبع :
(در محضر بهجت، ج۱ ص ۱۱۸)