آیا ابراهیم هم مانند محمد رحمتی برای جهانیان است ؟؟
تبهای اولیه
[="microsoft sans serif"]
بنام خدا
با درود بر راستجویان
در آیه 23 عنکبوت با توجه به آیات پس و پیش آن متکلم « [="red"]من رحمتی[/]» کیست ؟؟
[="blue"] وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِي وَلَا نَصِيرٍ[/](العنکبوت/22)
شما هرگز نميتوانيد بر اراده خدا چيره شويد و از حوزه قدرت او در زمين و آسمان بگريزيد؛ و براي شما جز خدا، ولي و ياوري نيست!»
[="blue"]وَالَّذِينَ كَفَرُوا[="red"] بِآياتِ اللَّهِ[/] وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يئِسُوا [="red"]مِنْ رَحْمَتِي[/] وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[/](العنکبوت/23)
کساني که به آيات [="red"]الله[/] و ديدار او کافر شدند، [="red"]از رحمت من مأيوسند[/]؛ و براي آنها عذاب دردناکي است!
[="blue"] فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ[/](العنکبوت/24)
اما جواب قوم او [= ابراهيم] جز اين نبود که گفتند: «او را بکشيد يا بسوزانيد!» ولي خداوند او را از آتش رهايي بخشيد؛ در اين ماجرا نشانههايي است براي کساني که ايمان ميآورند.
قطعا گوینده ی سخن [="red"]من رحمتی [/] نمی تواند الله باشد چون در همان آیه به الله اشاره می شود( مشار الیه) و گوینده ی کلام نبوده است
[/]
[=microsoft sans serif]
بنام خدابا درود بر راستجویان
در آیه 23 عنکبوت با توجه به آیات پس و پیش آن متکلم « من رحمتی» کیست ؟؟
وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِي وَلَا نَصِيرٍ(العنکبوت/22)
شما هرگز نميتوانيد بر اراده خدا چيره شويد و از حوزه قدرت او در زمين و آسمان بگريزيد؛ و براي شما جز خدا، ولي و ياوري نيست!»
[=microsoft sans serif]
[=Arial Narrow]با سلام
جناب نوری امیدوارم دقت لازم را بفرماید !!:Sham:
بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: جمله (و لا فى السماء) در معناى (و لا من فى السماء) است ، و كلمه (من ) از اين جهت حذف شده كه كلام بر آن دلالت داشته ، و معناى آيه اين است كه : شما زمينى ها نمى توانيد خدا را در زمين ناتوان كنيد، آنهايى هم كه در آسمانند نمى توانند خدا را در آسمان عاجز كنند.
ليكن اين معناى بعيدى است ، و اينكه گفت كلام دلالت بر (من ) داشت ، و لذا حذف شد، به هيچ وجه قابل قبول نيست ، و به فرض هم كه مقصود افاده اين معنا بوده باشد، كافى بود خطاب را متوجه انسان كند، و به حكم تغليب جن و ملك را هم اراده نموده و بفرمايد (و ما انتم بمعجزين فى الارض و لا فى السماء - شما نمى توانيد خدا را عاجز كنيد، نه در زمين و نه در آسمان ).
(و ما لكم من دون الله من ولى و لانصير) - يعنى شما امروز به غير خدا هيچ سرپرستى كه عهده دار امورتان باشد، و از خدا بى نيازتان كند، و همچنين نصيرى كه شما را با يارى خود تقويت نموده و كمبود نيرويتان را جبران كند، و شما را بر خداى سبحان غلبه دهد، نداريد.
پس آيه شريفه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد - تعجيز خدا، و غلبه بر او، و خروج و امتناع از حكم او را، با همه اقسامش نفى مى كند، و مى رساند كه خلق ، نه خودشان مستقلا مى توانند خدا را عاجز سازند، و نه غير ايشان مى توانند اين كار را برايشان انجام دهند، و نه خودشان و غيرشان مى توانند به اين غرض نائل آيند، معناى اول را جمله (و ما انتم بمعجزين ...)
و معناى دوم را جمله (و ما لكم من دون الله من ولى )، و معناى سوم را جمله (و لا نصير) افاده مى كند.
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(العنکبوت/23)
کساني که به آيات الله و ديدار او کافر شدند، از رحمت من مأيوسند؛ و براي آنها عذاب دردناکي است!
خطاب در اين جمله متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، و جزء آن مطالبى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ماءمور بود به مشركين بگويد، نيست ، و منظور از آن اين است كه : حق را درباره آنهايى كه شقى هستند، و روز قيامت هلاك مى شوند، براى پيامبر صريح بيان كند، چون در جمله (يعذب من يشاء و يرحم من يشاء) آن را سربسته و مبهم بيان كرده بود.
دليل بر اين معنا خطاب در (اولئك ) است ، كه آن را دو مرتبه آورده ، چون اگر جمله مورد بحث كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، و تتمه ماموريت قبلى بود، مى فرمود: (اولئكم ).
باز مويد اين معنا جمله (من رحمتى ) است ، چون انتقال از مثل (اولئك يئسوا من رحمه الله )، و يا (من رحمته )، با اينكه مقتضاى سياق همين بود، به مثل (اولئك يئسوا من رحمتى ) تصديق و اعتراف را در ضمن دادن اصل خبر افاده مى كند، و صريحا اهل عذاب را كه قبلا مجمل بيان كرده بود، تعيين مى نمايد. مويد ديگرش تكرار كلمه (اولئك ) و نيز خود سياق است .
و گويا اينكه خبر را به شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى دهد، منظور تقويت نفس شريف آن جناب ، و نيز اشاره به اين باشد، كه مردم قابليت و صلاحيت مثل اين كلام را ندارند، و اينكه ايمان نمى آورند.
و به طورى كه از اطلاق كلمه (آيات الله ) برمى آيد، مراد از آن تمامى ادله اى است كه بر وحدانيت حق تعالى ، و نبوت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، و حقانيت معاد دلالت دارد، چه آيات آفاقى ، و چه معجزات نبوت ، كه يكى از آنها قرآن كريم است ، پس كفر به آيات خدا به عموميتش شامل كفر به معاد نيز مى شود، و اگر در عين حال دوباره كفر به لقاى خدا يعنى معاد را ذكر كرده ، از قبيل ذكر خاص بعد از عام است ، و نكته اش اشاره به اهميت ايمان به آن است ، چون با انكار معاد، امر دين به كلى لغو مى شود.
و مراد از رحمت ، چيزى است كه مقابل عذاب باشد، كه قهرا شامل بهشت مى شود، و در كلام خداى تعالى اطلاق رحمت بر بهشت مكرر شده ، چون بين آن دو ملازمه هست ، مانند آيه (فاما الذين آمنوا و عملوا الصالحات فيدخلهم ربهم فى رحمته )، و آيه (يدخل من يشاء فى رحمته ، و الظالمين اعدلهم عذابا اليما).
و مراد از اينكه نسبت نوميدى به ايشان داده ، يا اين است كه واقعا نوميد هم هستند، چون حيات آخرت را منكرند، و كسى كه اصلا اعتقادى به آن ندارد، قهرا از سعادت ابدى و رحمت جاودانى نوميد است ، و يا كنايه است از قضايى كه خدا درباره بهشت رانده كه هيچ كافرى داخل آن نشود.
و معناى آيه اين است كه : كفارى كه آيات خدا را كه دلالت بر دين حق و مخصوصا بر مساله معاد مى كند منكر شدند، ايشان از رحمت خدا و بهشت نوميدند، و ايشان عذابى دردناك دارند.
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ(العنکبوت/24)اما جواب قوم او [= ابراهيم] جز اين نبود که گفتند: «او را بکشيد يا بسوزانيد!» ولي خداوند او را از آتش رهايي بخشيد؛ در اين ماجرا نشانههايي است براي کساني که ايمان ميآورند.
قطعا گوینده ی سخن من رحمتی نمی تواند الله باشد چون در همان آیه به الله اشاره می شود( مشار الیه) و گوینده ی کلام نبوده است
اين جمله تفريع است بر آيه اى كه در صدر قصه بود، و مى فرمود: (و ابراهيم اذ قال لقومه اعبدوا الله و اتقوه ).
و ظاهر جمله (قالوا اقتلوه او حرقوه ) اين است كه : هر يك از دو طرف ترديد (بكشيد و يا بسوزانيد) كلام يكى از دو طايفه قوم ابراهيم است ، كه طايفه اى گفتند بكشيد، و طايفه اى ديگر گفتند بسوزانيد و مراد از كشتن ، كشتن با شمشير و امثال آن است ، و اين ترديد و اختلاف ، مربوط به ابتداى مشورت آنان است ، ولى سرانجام حرفها يكى شد، كه بايد او را آتش زد، همچنان كه در سوره انبياء آيه 68 فرموده : (قالوا حرقوه و انصروا آلهتكم ).
ممكن هم هست ترديد از همه باشد، و همه با هم ابتداء درباره او گفته باشند، يا بايد او را كشت ، و يا سوزانيد، و بعدا همگى تصميم بر سوزاندن گرفته باشند.
در جمله (فانجاه الله من النار) حذف و ايجاز به كار رفته ، يعنى سخن را كوتاه كرده ، و تقدير آن (ثم اتفقوا على احراقه فاضرموا نارا فالقوه فيها فانجاه الله منها) بوده ، يعنى بر سوزاندنش اتفاق كرده ، پس آتشى افروختند، و ابراهيم را در آن افكندند، پس خدا او را از آتش نجات داد، كه تفصيل قصه در جاهاى ديگر قرآن آمده .
تفسير الميزان جلد ۱۶