آیا خلفای دیگر مانند حضرت علی سخنان حکمت آمیز و کرامت داشتند؟

تب‌های اولیه

112 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

آقا رضا همه ی پستایی رو که باب میل نمی دونند پاک می کنن
آقا جان من اصلا می دونستم می خواهی پستمو به این دلیل حذف کنی واسه همین که بهونه به کسی ندم در تمام کلماتی که به کار بردم دقت تمام کرد و از کلماتی مثل حضرت و امام و سلام بر او .... استفاده . هر جا که حرف خقی زده شده توی این سایت زود پاکش می کنید چون هیچ جوابی براش ندارید
خسته نباشید . خدا خیرت بده

بسم الله الرحمن الرحیم

shela;72829 نوشت:
باید همیشه به عقل رجوع کرد

من هم موافقم رجوع به عقل کار خیلی خوبیه!

دوستان عزیز چطور از من جواب می خواید وقتی که دوستان کارشناس اونارو پاک می کنن
30 دقیقه وقت گزاشتم برای نوشتن و پیدا کردن موضوع توی 3-4 تا کتاب یادمم رفت یه کپی ازش نگه دارم بعدشم که delete
متشکرم

shela;72829 نوشت:
در مورد سایر تهمت هایی که به حضرت عمر روا داشتید لازم می دونم که بگم
عمر اولین مردی است که پیامبر بزرگ اسلام او را نابغه لقب دادند و فرمودند: لم از عبقر یا یفری فریه یعنی : من هیچ نابغه ای را ندیدم که قدرت انجام کارهای او را داشته باشد .
می دونی قضیه مثل چی میمونه؟
حتما می دونی که تبلیغات منفی چه بلا هایی میتونه سر یه شخص بیاره و شخصیت اون فرد رو طور دیگری نشون بده
قضیه مثل جریان حضرت علی است که وقتی به شهادت رسید عده ای می گفتند مگر علی هم نماز می خوند؟ پس تو مسجد چیکار می کرد؟
باید همیشه به عقل رجوع کرد

دوست عزیز لطف کنید موضع خودتون رو مشخص کنید!
اگه فقط قرآن رو قبول دارین پس یعنی چی که میگین مهم یاد خداست!؟
اگه فقط قرآن قبول دارین لازم نیست از سه خلیفه دفاع کنید!

اما اگه یه دوست کارشناس بیادو بگه دیگه پاکش نمی کنیم من دوباره واستون اون روشنگری رو میذارم

shela;72835 نوشت:
آقا رضا همه ی پستایی رو که باب میل نمی دونند پاک می کنن
آقا جان من اصلا می دونستم می خواهی پستمو به این دلیل حذف کنی واسه همین که بهونه به کسی ندم در تمام کلماتی که به کار بردم دقت تمام کرد و از کلماتی مثل حضرت و امام و سلام بر او .... استفاده . هر جا که حرف خقی زده شده توی این سایت زود پاکش می کنید چون هیچ جوابی براش ندارید
خسته نباشید . خدا خیرت بده

[=Century Gothic]با سلام
جناب شیلا ظاهرا خیلی دوست دارید که پر صدا جلوه کنید!!
اول یه تذکر!!
شما به گفته خود نه شیعه هستید و نه سنی !!و اینکه ان طرفی غش میکنید بنده کاملا واقفم !
اما اینکه به مقدسات ما توهین کنید و نام امامان را در الفاظ ببرید که دور از ادب باشد دوست گرامی این سایت اجازه نخواهد داد!:Ealam:
در مورد مطالب شما باید به عرضتان برسانم که فاقد یک روند علمی میباشد چون اطلاعات شما بسیار ضعیف است در مورد دین اسلام و قرا
[=Century Gothic]ن[=Century Gothic] و در آخر مذ[=Century Gothic]ا[=Century Gothic]هب!!:Sham:
متاسفانه در پاسخگویی مغلطه میکنید و از این شاخه به ان شاخه میپرد و مطلب علمی و قابل تامل ارائه نمیدهید !!؟
لذا برای چندمین بار از شما تقاضا دارم در مطالب خود کمی تامل کنید و در جواب دادن مستند سخن بگوید به دور از توهین و انحراف تاپیک که میل و رغبت با شما سخن گفتن باشد!!:Sham:
از دوستان گرامی تقاضا دارم از مطالبی که به موضوع ارتباط ندارد پرهیز کنید :Sokhan:

((سخن جناب shela را میگذرم که دوستانی شرمنده ایشان نشوند و شرمنده امام علی ع بشوند با این گفتار!!!))

احسنت به این سوال شما
خوب دقت کنید :
حضرت علی می فرماید: کسی که غیرت ندارد هیچ خیری در او نیست
حالا من از شما می پرسم : خود حضرت علی غیرت داشته یا نه؟ دوستان پاسخ بدن

[=Century Gothic]
یا علی (ع)

این آقا رضای گل ازون کارشناسای خوب این سایته . فقط نمی دونم چرا با ما لج کرده و النم جرو کاربران در حال دیدن موضوعه و منتظره من دباره اون دلیلامو بنویسم و ایشون پاک کنن

دوست عزیز اولا هیچ توهینی در مطالب من وجود نداشته و نخواهد داشت چون کسانی که شما امام میگید بهش برای من اهل بیت و یار پیامبر اسلامندو احترام به اون ها واجبه برای من. پس توی اون پست هیچ توهین نشده و کاملا رد شده است این حرف
البته اگر توهین رو حرف زدن و بحث کردن در مورد مسایل دینی خودتون می دونید که هیچ
شما شلوغش کردی نه من . اون پست کجاش غیر علمی و دور از واقعیت بود؟

ببخشید سو تفاهم نشه.بنده از پست رضا خان این حرفو زدم و بس!
ایشون پستهای منم پاک میکنه و آخرش برا همین پاک کردن ها بین ما دعوا میشه!

shela;72829 نوشت:
در مورد سایر تهمت هایی که به حضرت عمر روا داشتید لازم می دونم که بگم
عمر اولین مردی است که پیامبر بزرگ اسلام او را نابغه لقب دادند و فرمودند:
لم از عبقر یا یفری فریه یعنی : من هیچ نابغه ای را ندیدم که قدرت انجام کارهای او را داشته باشد .
می دونی قضیه مثل چی میمونه؟
حتما می دونی که تبلیغات منفی چه بلا هایی میتونه سر یه شخص بیاره و شخصیت اون فرد رو طور دیگری نشون بده
قضیه مثل جریان حضرت علی است که وقتی به شهادت رسید عده ای می گفتند مگر علی هم نماز می خوند؟ پس تو مسجد چیکار می کرد؟
باید همیشه به عقل رجوع کرد

با سلام
[=book antiqua][=&quot]
[/]
[/]
[=book antiqua][=&quot]عمر بن الخطاب نيز كه از سران قريش به شمار مي‌آمد ،[/][=&quot] طبق شهادت بزرگان اهل سنت ،[/][=&quot] از كساني بود كه در برابر دين اسلام و پيامبر گرانقدر اسلام مقاومت شديدي مي‌كرد و هر كسي را كه مسلمان مي‌شد آزار و شكنجه [/][=&quot]قرار [/][=&quot]مي داد ؛ تا آن جا كه بسياري از مشركين از ترس وي اسلام نمي‌آوردند و يا اسلام خود را مخفي مي‌كردند و اگر[/][=&quot] اسلام آنان علني مي شد [/][=&quot]توسط عمر بن خطاب شكنجه مي‌شد .
ما در اين جا فقط به دو مورد اكتفا مي كنيم .[/]
[/]

[=book antiqua][=&quot]اذيت و آزار مسلمانان توسط عمر :[/][/]

[=book antiqua][=&quot]ذهبي در تاريخ الإسلام و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند :[/][/]
[=book antiqua][=&quot]عن عبد العزيز بن عبد الله بن عامر بن ربيعة عن أمه ليلى قالت : كان عمر من أشد الناس علينا في إسلامنا فلما تهيأنا للخروج إلى الحبشة جاءني عمر وأنا على بعير نريد أن نتوجه فقال : إلى أين يا أم عبد الله ؟ فقلت : قد آذيتمونا في ديننا فنذهب في أرض الله حيث لا نؤذى في عبادة الله فقال : صحبكم الله ثم ذهب فجاء زوجي عامر بن ربيعة فأخبرته بما رأيت من رقة عمر بن الخطاب فقال : ترجين أن يسلم ؟ قلت : نعم قال : فوالله لا يسلم حتى يسلم حمار الخطاب . يعني من شدته على المسلمين . [/][/]

[=book antiqua][=&quot]عب[/][=&quot]د الله بن عامر بن ربيعه از مادرش ليلى نقل مى کند که گفت : عمر از سختگير ترين مردمان در مورد اسلام آوردن ما بود ( مانع ما مى شد ) ؛ وقتى که خواستيم به حبشه برويم عمر به نزد من آمد در حاليکه من بر شترى بودم و مى خواستم که به راه بيفتم ؛ پس گفت : اى أم عبد الله به کجا مى روى ؟
پاسخ دادم : شما ما را به خاطر دينمان آزار داديد ؛ پس در زمين خدا به جايى مى رويم که به خاطر بندگى خدا آزار نشويم ! پس گفت : خدا همراه شما باشد ؛ پس شوهرم عامر بن ربيعة به نزد من آمد و او را از آنچه که ديده بودم يعنى آرام شدن عمر ، با خبر کردم ؛ پس او به من گفت : آيا اميد دارى که اسلام بياورد ؟
پاسخ دادم : آرى ؛ گفت : قسم به خدا او اسلام نمى آورد تا اينکه الاغ خطاب هم اسلام آورد ( يعنى حتى اگر الاغ هم اسلام بياورد او اسلام نمى آورد ) از بس که بر مسلمانان سخت گير بود .[/]
[/]
[=book antiqua][=&quot]تاريخ الإسلام ، ذهبي ، ج1 ،‌ ص181 و الكامل في التاريخ ، ج2 ،‌ ص 84 و [/][=&quot]البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 3 ، ص 100 و المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 4 ، ص 58 – 59 و السيرة النبوية ، ابن كثير ، ج 2 ، ص 32 – 33 و سيرة النبي (ص ) ، ابن هشام الحميري ، ج 1 ، ص 229 و ... .[/][/]

[=century gothic][=&quot]بسياري از علماي اهل سنت و از جمله ذهبي در تاريخ الاسلام ، محمد بن سعد در الطبقات الكبري و ابن عساكر در تاريخ دمشق ، اسلام آوردن عمر را اين گونه نقل كرده‌اند :[/][/]
[=century gothic][=&quot]عن أنس بن مالك قال : خرج عمر رضي الله عنه متقلدا السيف فلقيه رجل من بني زهرة فقال له : أين تعمد يا عمر ؟ قال : أريد أن أقتل محمدا ![/][/]
[=century gothic][=&quot]قال : وكيف تأمن في بني هاشم وبني زهرة وقد قتلت محمدا ؟ [/][/]
[=century gothic][=&quot]فقال : ما أراك إلا قد صبأت . قال : أفلا أدلك على العجب إن ختنك وأختك قد صبآ وتركا دينك .[/][/]
[=century gothic][=&quot]فمشى عمر فأتاهما وعندهما خباب فلما سمع بحس عمر توارى في البيت فدخل فقال : ما هذه الهينمة ؟ وكانوا يقرءون طه قالا : ما عدا حديثا تحدثناه بيننا قال : فلعلكما قد صبأتما ؟ فقال له ختنه : يا عمر إن كان الحق في غير دينك ؟ فوثب عليه فوطئه وطئا شديدا فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بيده فدمي وجهها فقالت وهي غضبى : وإن كان الحق في غير دينك إني أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله .[/][/]
[=century gothic][=&quot]فقال عمر : أعطوني الكتاب الذي هو عندكم فأقراه وكان عمر يقرأ الكتاب فقالت أخته : إنك رجس وإنه لا يمسه إلا المطهرون فقم فاغتسل أو توضأ فقام فتوضأ ثم أخذ الكتاب فقرأ ( طه ) حتى انتهى إلى : * ( إنني أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدني وأقم الصلاة لذكري ) *[/][/]
[=century gothic][=&quot]فقال عمر : دلوني على محمد فلما سمع خباب قول عمر خرج فقال : أبشر يا عمر فإني أرجو أن تكون دعوة رسول الله صلى الله عليه وسلم لك ليلة الخميس : اللهم أعز الإسلام بعمر بن الخطاب أو بعمرو بن هشام . وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم في أصل الدار التي في أصل الصفا .[/][/]
[=century gothic][=&quot]فانطلق عمر حتى أتى الدار وعلى بابها حمزة وطلحة وناس فقال حمزة : هذا عمر إن يرد الله به خيرا يسلم وإن يرد غير ذلك يكن قتله علينا هينا قال : والنبي صلى الله عليه وسلم داخل يوحى إليه فخرج حتى أتى عمر فأخذ بمجامع ثوبه وحمائل السيف فقال : ما أنت بمنته يا عمر حتى ينزل الله بك من الخزي والنكال ما أنزل بالوليد بن المغيرة ؟ فهذا عمر اللهم أعز الإسلام بعمر فقال عمر : أشهد أن لا إله إلا الله وأنك عبد الله ورسوله .[/][/]
[=century gothic][=&quot]تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 174 – 175 و تاريخ المدينة ، ابن شبة النميري ، ج 2 ، ص 657 – 659 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 44 ، ص 34 – 35 و الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 267 – 269 و... .[/][/]
[=century gothic][=&quot]ا[/][=&quot]ز انس بن مالک روايت شده است که عمر در حاليکه شمشير به همراه داشت از خانه بيرون شد ؛ پس شخصى از بنى زهره او را ديد وگفت : اى عمر ، قصد کجا داري؟ [/][/]
[=century gothic][=&quot]پاسخ داد : مى خواهم محمد را بکشم !![/][/]
[=century gothic][=&quot]گفت : اگر محمد را بکشى ، چگونه از بنى هاشم وبنى زهره در امان خواهى بود ؟[/][/]
[=century gothic][=&quot]عمر پاسخ داد : به گمانم که تو نيز دست از دين خود برداشته اى ( و مسلمان شده اى ) [/][/]
[=century gothic][=&quot] آن شخص گفت : آيا مى خواهى تو را بر چيزى شگفت ، راهنمايى کنم ؟
داماد تو و خواهرت نيز از دين خويش بيرون شده اند !!![/]
[/]
[=century gothic][=&quot]پس عمر به راه افتاده و به نزد ايشان رفت ؛ خباب نيز در آنجا بود و وقتى که آمدن عمر را احساس کرد در خانه پنهان شد ؛ عمر گفت : اين سر و صداها چيست ؟
- ايشان سوره طاها را تلاوت مى کردند – پاسخ دادند : چيزى جز سخنانى که به هم مى گفتيم نبود ؛ عمر گفت : و شايد شما از دين بيرون شديد ؟ [/]
[/]
[=century gothic][=&quot]داماد عمر به او پاسخ داد : اى عمر ؛ اگر حق در غير دين تو باشد چه خواهى کرد ؟[/][/]
[=century gothic][=&quot]عمر بر او جهيده و او را لگد کوب نمود ، پس خواهرش هم آمد تا از شوهرش دفاع کند اما عمر چنان با دست بر صورت او کوبيد که صورت او خونين شد ؛ پس خواهرش در حال عصبانيت گفت : اگر حق در غير دين تو باشد پس من شهادت مي‌دهم که خدايى جز خداى يگانه نيست و محمد بنده و فرستاده اوست . [/][/]
[=century gothic][=&quot]پس عمر گفت : کتابي[/][=&quot]را که در نزد شماست به من بدهيد – عمر خواندن مى دانست – پس خواهرش به او گفت : تو کثيف هستى و غير از پاکيزگان نبايد اين کتاب را لمس کنند ؛ برخيز و غسل بنما يا وضو بگير ؛ پس او وضو گرفت و کتاب را گرفته و خواند : طه ؛ تا به اين جا رسيد که « اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى وأقم الصلاة لذکرى »[/][/]
[=century gothic][=&quot]عمر گفت : من را به نزد محمد ببريد ؛ وقتى که خباب کلام عمر را شنيد گفت : بشارت بادت اى عمر ؛ اميدوارم که دعاى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در شب پنجشنبه که گفتند : « خدايا اسلام را به وسيله عمر بن خطاب يا عمرو بن هشام عزيز بنما » در مورد تو مستجاب شده باشد ؛ و در اين هنگام رسول خدا در خانه خويش در پاى کوه صفا بودند . [/][/]
[=century gothic][=&quot]پس عمر به راه افتاده و به در خانه رسول خدا رفت ؛ و حمزه و طلحه و عده اى نيز درب خانه حضرت بودند ؛
پس حمزه گفت : اين شخص عمر است که اگر خدا در مورد او خير مقدر کرده باشد مسلمان مى شود ؛ و اگر غير اين را اراده کرده باشد کشتن او براى ما آسان است ؛ رسول خدا نيز در خانه بودند در حاليکه به ايشان وحى صورت مى گرفت ؛ پس از خانه بيرون آمدند و به کنار عمر رسيدند ، پس [/][=&quot]او [/][=&quot]دست به کمر بند و محل بستن شمشير برد ؛ پس حضرت فرمودند : اى عمر نمى خواهى بس کنى ؟
تا اينکه خداوند همان ذلتى را که بر وليد بن مغيره وارد کرد ، بر تو نيز فرود آورد ؟ اين شخص عمر است ، خدايا اسلام را با عمر عزيز بنما !!!
پس عمر گفت : شهادت مى دهم که خدايى جز خداى يگانه نيست و اينکه تو بنده و فرستاده خدايى .[/]
[/]

سلام خدمت برادرshelaبنده اهانتی نکردم عرض کردم کرامتهای برای بعضی بزرگان اهل سنت آورده اند(باآدرس)که اگر ماآنهارابرای ائمه خود بگوییم متهم به غالی گری میشویم وازآن گذشته عرض کردم اینهارابنی امیه درمقابل اهل بیت جعل کرده اند اگر مایلید نمونه های باسند خدمتتان عرض کنم

[=century gothic][=&quot]با سلام
جناب شیلا در گفتار خودتان متذکر شدید که کسی جرات این را نمیکرد که نماز جماعت بخواند و این عمر بود که این کار را در کعبه انجام داد!؟

[=century gothic][=&quot]برخي ادعا مي‌كنند كه قبل از اسلام آوردن عمر، كسي جرأت نمي‌كرد در خانه كعبه علني نماز بخواند و مسلمانان مخفيانه به عبادت مي‌پرداختند، با اسلام آ‌وردن عمر مسلمانان شجاع شدند و ...:Nishkhand:
[=century gothic][=&quot]اين مسأله با روايتي كه در صحيح‌ترين كتاب اهل سنت بعد از قرآن نقل شده است،‌ كاملا در تعارض است ؛ بلكه به شدت از مسلمان شدن مي‌ترسيد و از ترس اين كه توسط مشركان كشته نشود، در خانه خود مخفي شده بود؛ اما با تضميني كه عاص بن وائل به او داد، علنا اسلام را پذيرفت .:Sham:
محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح خود مي‌نويسد:

[=century gothic][=&quot]حدثنا يحيى بن سُلَيْمَانَ قال حدثني بن وَهْبٍ قال حدثني عُمَرُ بن مُحَمَّدٍ قال فَأَخْبَرَنِي جَدِّي زَيْدُ بن عبد اللَّهِ بن عُمَرَ عن أبيه قال بَيْنَمَا هو في الدَّارِ خَائِفًا إِذْ جَاءَهُ الْعَاصِ بن وَائِلٍ السَّهْمِيُّ أبو عَمْرٍو عليه حُلَّةُ حِبَرَةٍ وَقَمِيصٌ مَكْفُوفٌ بِحَرِيرٍ وهو من بَنِي سَهْمٍ وَهُمْ حُلَفَاؤُنَا في الْجَاهِلِيَّةِ فقال له ما بَالُكَ قال زَعَمَ قَوْمُكَ أَنَّهُمْ سيقتلونني إن أَسْلَمْتُ قال لَا سَبِيلَ إِلَيْكَ بَعْدَ أَنْ قَالَهَا أَمِنْتُ فَخَرَجَ الْعَاصِ فَلَقِيَ الناس قد سأل بِهِمْ الْوَادِي فقال أَيْنَ تُرِيدُونَ فَقَالُوا نُرِيدُ هذا بن الْخَطَّابِ الذي صبأ قال لَا سَبِيلَ إليه فَكَرَّ الناس .
[=century gothic][=&quot]عبد اللّه بن عمر مى‏گويد: عمر ، در حالى كه ترسيده بود، در خانه مانده بود كه عاص بن وائل آمد و به او گفت: تو را چه مى‏شود؟
گفت: قوم تو مى‏گويند كه اگر اسلام بياورم مرا مى‏كشند.
گفت: بعد از آنكه من تو را امان دادم كسى با تو كارى ندارد. عاص خارج شد مردم را ديد كه به سوئى مى‏روند گفت: كجا مى‏رويد؟
گفتند: اين پسر خطاب را كه اسلام آورده مى‏جوئيم گفت: كارى به او نداشته باشيد؛ پس مردم بازگشتند.

[=century gothic][=&quot]البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، [=&quot]ج 3 ص 1403، ح3651، بَاب إِسْلَامُ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ رضي الله عنه[=&quot]، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

[=century gothic][=&quot]عاص بن وائل، همان كسي است كه رسول خدا [=&quot]صلي الله عليه وآله[=&quot] را مسخره مي‌كرد كه خداوند در باره او اين آيه را نازل كرد::Sham:
[=century gothic][=&quot]إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ. الحجر/95.
[=century gothic][=&quot]ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد.:Sokhan:
[=century gothic][=&quot]او همان كسي است كه رسول خدا [=&quot]صلي الله عليه وآله[=&quot] را «ابتر» ناميد و خداوند در جواب او كوثر را به پيامبرش مرحمت فرمود و خود او را «ابتر» لقب داد:
[=century gothic][=&quot]إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر. فَصَلّ‏ِ لِرَبِّكَ وَ انحَْرْ. إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتر.:Sham:
[=century gothic][=&quot]آيا اگر واقعا، عمر آن قدر شجاع و دلاور بود كه اسلام آوردن او ضربه بزرگي به مشركان به شمار مي‌رفت و اسلام با ايمان آوردن او عزيز مي‌شد، چرا عاص بن وائل كه از سرسخت‌ترين دشمنان اسلام بود به او امان داد و مردم را از كشتن او منصرف كرد؟:Ealam:
[=century gothic][=&quot]يا اين مطالبي كه اهل سنت در باره اسلام آوردن عمر نقل مي‌كنند افسانه است،:Sokhan:
يا عاص بن وائل از اين كار هدفي داشته و عمر را به خاطر مسائل ديگر به اسلام آوردن تشويق كرده است.
.

رضا;72866 نوشت:
[=century gothic][=&quot]بسياري از علماي اهل سنت و از جمله ذهبي در تاريخ الاسلام ، محمد بن سعد در الطبقات الكبري و ابن عساكر در تاريخ دمشق ، اسلام آوردن عمر را اين گونه نقل كرده‌اند :[/][/]
[=century gothic][=&quot]عن أنس بن مالك قال : خرج عمر رضي الله عنه متقلدا السيف فلقيه رجل من بني زهرة فقال له : أين تعمد يا عمر ؟ قال : أريد أن أقتل محمدا ![/][/]
[=century gothic][=&quot]قال : وكيف تأمن في بني هاشم وبني زهرة وقد قتلت محمدا ؟ [/][/]
[=century gothic][=&quot]فقال : ما أراك إلا قد صبأت . قال : أفلا أدلك على العجب إن ختنك وأختك قد صبآ وتركا دينك .[/][/]
[=century gothic][=&quot]فمشى عمر فأتاهما وعندهما خباب فلما سمع بحس عمر توارى في البيت فدخل فقال : ما هذه الهينمة ؟ وكانوا يقرءون طه قالا : ما عدا حديثا تحدثناه بيننا قال : فلعلكما قد صبأتما ؟ فقال له ختنه : يا عمر إن كان الحق في غير دينك ؟ فوثب عليه فوطئه وطئا شديدا فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بيده فدمي وجهها فقالت وهي غضبى : وإن كان الحق في غير دينك إني أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله .[/][/]
[=century gothic][=&quot]فقال عمر : أعطوني الكتاب الذي هو عندكم فأقراه وكان عمر يقرأ الكتاب فقالت أخته : إنك رجس وإنه لا يمسه إلا المطهرون فقم فاغتسل أو توضأ فقام فتوضأ ثم أخذ الكتاب فقرأ ( طه ) حتى انتهى إلى : * ( إنني أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدني وأقم الصلاة لذكري ) *[/][/]
[=century gothic][=&quot]فقال عمر : دلوني على محمد فلما سمع خباب قول عمر خرج فقال : أبشر يا عمر فإني أرجو أن تكون دعوة رسول الله صلى الله عليه وسلم لك ليلة الخميس : اللهم أعز الإسلام بعمر بن الخطاب أو بعمرو بن هشام . وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم في أصل الدار التي في أصل الصفا .[/][/]
[=century gothic][=&quot]فانطلق عمر حتى أتى الدار وعلى بابها حمزة وطلحة وناس فقال حمزة : هذا عمر إن يرد الله به خيرا يسلم وإن يرد غير ذلك يكن قتله علينا هينا قال : والنبي صلى الله عليه وسلم داخل يوحى إليه فخرج حتى أتى عمر فأخذ بمجامع ثوبه وحمائل السيف فقال : ما أنت بمنته يا عمر حتى ينزل الله بك من الخزي والنكال ما أنزل بالوليد بن المغيرة ؟ فهذا عمر اللهم أعز الإسلام بعمر فقال عمر : أشهد أن لا إله إلا الله وأنك عبد الله ورسوله .[/][/]
[=century gothic][=&quot]تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 174 – 175 و تاريخ المدينة ، ابن شبة النميري ، ج 2 ، ص 657 – 659 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 44 ، ص 34 – 35 و الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 267 – 269 و... .[/][/]
[=century gothic][=&quot]ا[/][=&quot]ز انس بن مالک روايت شده است که عمر در حاليکه شمشير به همراه داشت از خانه بيرون شد ؛ پس شخصى از بنى زهره او را ديد وگفت : اى عمر ، قصد کجا داري؟ [/][/]
[=century gothic][=&quot]پاسخ داد : مى خواهم محمد را بکشم !![/][/]
[=century gothic][=&quot]گفت : اگر محمد را بکشى ، چگونه از بنى هاشم وبنى زهره در امان خواهى بود ؟[/][/]
[=century gothic][=&quot]عمر پاسخ داد : به گمانم که تو نيز دست از دين خود برداشته اى ( و مسلمان شده اى ) [/][/]
[=century gothic][=&quot]آن شخص گفت : آيا مى خواهى تو را بر چيزى شگفت ، راهنمايى کنم ؟[/]
داماد تو و خواهرت نيز از دين خويش بيرون شده اند !!![/]
[=century gothic][=&quot]پس عمر به راه افتاده و به نزد ايشان رفت ؛ خباب نيز در آنجا بود و وقتى که آمدن عمر را احساس کرد در خانه پنهان شد ؛ عمر گفت : اين سر و صداها چيست ؟[/]
- ايشان سوره طاها را تلاوت مى کردند – پاسخ دادند : چيزى جز سخنانى که به هم مى گفتيم نبود ؛ عمر گفت : و شايد شما از دين بيرون شديد ؟ [/]
[=century gothic][=&quot]داماد عمر به او پاسخ داد : اى عمر ؛ اگر حق در غير دين تو باشد چه خواهى کرد ؟[/][/]
[=century gothic][=&quot]عمر بر او جهيده و او را لگد کوب نمود ، پس خواهرش هم آمد تا از شوهرش دفاع کند اما عمر چنان با دست بر صورت او کوبيد که صورت او خونين شد ؛ پس خواهرش در حال عصبانيت گفت : اگر حق در غير دين تو باشد پس من شهادت مي‌دهم که خدايى جز خداى يگانه نيست و محمد بنده و فرستاده اوست . [/][/]
[=century gothic][=&quot]پس عمر گفت : کتابي[/][=&quot]را که در نزد شماست به من بدهيد – عمر خواندن مى دانست – پس خواهرش به او گفت : تو کثيف هستى و غير از پاکيزگان نبايد اين کتاب را لمس کنند ؛ برخيز و غسل بنما يا وضو بگير ؛ پس او وضو گرفت و کتاب را گرفته و خواند : طه ؛ تا به اين جا رسيد که « اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى وأقم الصلاة لذکرى »[/][/]
[=century gothic][=&quot]عمر گفت : من را به نزد محمد ببريد ؛ وقتى که خباب کلام عمر را شنيد گفت : بشارت بادت اى عمر ؛ اميدوارم که دعاى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در شب پنجشنبه که گفتند : « خدايا اسلام را به وسيله عمر بن خطاب يا عمرو بن هشام عزيز بنما » در مورد تو مستجاب شده باشد ؛ و در اين هنگام رسول خدا در خانه خويش در پاى کوه صفا بودند . [/][/]
[=century gothic][=&quot]پس عمر به راه افتاده و به در خانه رسول خدا رفت ؛ و حمزه و طلحه و عده اى نيز درب خانه حضرت بودند ؛[/]
پس حمزه گفت : اين شخص عمر است که اگر خدا در مورد او خير مقدر کرده باشد مسلمان مى شود ؛ و اگر غير اين را اراده کرده باشد کشتن او براى ما آسان است ؛ رسول خدا نيز در خانه بودند در حاليکه به ايشان وحى صورت مى گرفت ؛ پس از خانه بيرون آمدند و به کنار عمر رسيدند ، پس [=&quot]او [/][=&quot]دست به کمر بند و محل بستن شمشير برد ؛ پس حضرت فرمودند : اى عمر نمى خواهى بس کنى ؟[/]
[=&quot]تا اينکه خداوند همان ذلتى را که بر وليد بن مغيره وارد کرد ، بر تو نيز فرود آورد ؟ اين شخص عمر است ، خدايا اسلام را با عمر عزيز بنما !!![/]
[=&quot]پس عمر گفت : شهادت مى دهم که خدايى جز خداى يگانه نيست و اينکه تو بنده و فرستاده خدايى .[/][/]

من یه جور دیگشو شنیدم و به شخصه دیدم اینی که شما آوردی یه مقداری دستکاری شدست
واستون یمزارم امیدوارم پاک نکنید چون حداقل 1 ساعت وقت می بره نوشتنش از روی کتاب

shela;72829 نوشت:
عمر اولین مردی است که پیامبر بزرگ اسلام او را نابغه لقب دادند و فرمودند: لم از عبقر یا یفری فریه یعنی : من هیچ نابغه ای را ندیدم که قدرت انجام کارهای او را داشته باشد .

در تایید حرف جناب shela !!!!!!!!!!

po0neh;72648 نوشت:
امام ذهبی در همان کتاب تاریخ الاسلام (الخلفاء) صفحه 267 عمر را شخصی کند ذهن و دیر فهم معرفی می کند. به گونه ای که عنوان می کند که عمر طی 12 سال سوره بقره را یاد گرفت و به شکرانه آن یک شتر قربانی کرد. «قال ابن عمر: تعلّم عمر البقرة فی اثنتی عشرة سنة، فلمّا تعلّمها نحر جزوراً.»

احتمالا اگر کل قرآن را حفظ میکرد خود بزرگوارش را می کشت!!!!

نمی شه خیلی زیاده . ولی حاهایی که با اصلش فرق داره رو می زارم
شخصى از بنى زهره اسم این شخص نعیم بود
پس [=&quot]او [/][=&quot]دست به کمر بند و محل بستن شمشير برد ؛ پس حضرت فرمودند : اى عمر نمى خواهى بس کنى ؟[/]
[=&quot]تا اينکه خداوند همان ذلتى را که بر وليد بن مغيره وارد کرد ، بر تو نيز فرود آورد ؟[/]

این یکی رو نه دیدم و نه شنیدم واضافه کردید
وقتی عمر سوره طاها رو میشنوه نرم میشه و وقتی پیش پیامبر می ره دیگه قصد گشتن کسی رو نداره . داره می ره که ببینه اسلام چجوریه

فرض بر این حضرت عمر بهره ی هوشی کمی داشت که اصلا اینجور نیست
کسی با بهره ی هوشی پایین متونه انقدر بزرگ بشه که ایران و روم رو فتح کنه؟
آخه بنده ی خدا اگر ایشون این کارو هم نمی کرد که الان من و شما اسم مسلمان رو یدک نمی کشیدیم و داشتیم واسه ی آتیش خم و راست می شدیم
بنده ی خدا اگر الان اسلام انقدر بزرگ و با قدرت شده نتیجه ی تلاش اون بزرگواره
عمر کسی بود که پیامبر بزرگ اسلام در زمان حیاتش به ایشان وعده ی بهشت داد و حدیث عشره مبشره قویترین سند در این مورد است
بیایید یکم فقط یه کم واقعیت ها رو هم ببینیم

shela;72611 نوشت:
الله و اکبر دوست عزیز من بیش از 1 نفر می شناسم ولی به دلایل شخصی نمی تونم نام ببرم البته شخصی که نه ام......

سلام بر حسینیان زمان
ای ول !!!!!!! راسخونی که به هر دلیل نتونی اسمشونو بیاری بنظرت میتونه مرجع ایات متشابه باشه؟؟؟؟؟

امامان شما که بردن نامشون در زمان عباسیان و .... ممنوع بود و مردم می ترسیدند می تونن مرجع باشن؟
فکر کن و بعد تصمیم بگیر

ما اینجا سعی نداریم که دعوا کنیم یا همدیگر و برنجونیم ( کل کل نمی خوایم بکنیم )
اومدیم دوستانه با هم بحث و مشورت کنیم همین

سلام :Gol:
کرامات برای اهل سنت نسبت به خلفایشان اصلا موضوعیت ندارد
این موضوع برای ما که قائل به عصمت و عظمت معصومین ع هستیم موضوعیت دارد
اهل سنت بیشترشان برای خلفا چیزی بیشتر از حکومت و حاکمیت قائل نیستند به همین جهت است که پذیرفته اند یک نفر اگر با قتل و کشتار هم حاکم شود ولی امر است
علی ع مایه کرامت و عزت مقام خلافت و مقام خلافت برای دیگران موجب عزت و کرامت شده است تفاوت ایندو مثل تفاوت خورشید و ماه است
آری چیزکی از حقایق مقام خلافت علی عالی اعلی را به پول و تزویر به دیگران چسباندند تا برای همیشه حقیقت بر افراد مشتبه بماند
موفق در پناه حق
:Gol:

:Gol:بسم الله الرحمن الرحیم:Gol:



دوستان عزیز مخصوصا جناب آقای شیلا
1- در مباحث مربوط به حوزۀ دین مباحث حتماباید در چهارچوب خاصی قرار بگیرند تا به نتیجه مطلو ب برسند. وچهار چوب ما نیز قرآن وسنت است .
2- دوست عزیزجناب آقای شیلا لطفا در پی گیری مباحث از سخنان بدون منبع خود داری بفرمایید زیرا چگونه شخصی می تواند در رابطه با تاریخ بیش از هزار سال پیش بدون منبع مطلبی را مدعی شود.مثلا در داستان فتح ایران،آیا جناب خلیفۀ ثانی در این جنگ حضور داشته اند؟آیا فرهنگ اسلامی توسط ایشان به ایران آمده است؟یا اساسا ایشان در جنگهای صدر اسلام چه جایگاهی داشته اند؟آیا در متون اهل سنت از شجاعت ایشان و دلاوری و از خود گذشتگی وایثار مطالبی ذکر شده است؟اینها مطالبی است که نمی توان بدون استنادات تاریخی و حدیثی راجع به آنها قضاوت نمود.
ودر استفاده از منابع نیز کسی که آشنای به این امور نباشد نمی تواند از اعتقاد خود دفاع نماید.
3- در بیان منابع در مناظرات حتما باید الزام خصم صورت بپذیرد مثلا شیعه نمی تواند منابعی را استفاده نماید که علمای اهل سنت با مبنای مورد پذیرش خود آنرا قبول ندارند.
وبه عکس اگر مخالف هم مدعی مطلبی است باید از روایات صحیح عند الشیعه که منطبق با اصول شیعه و مورد پذیرش اکثر علمای شیعه است استفاده نماید.

4- در پستهایی که جنابعالی پی گیری می فرمایید آنچه مشهود است بی سند بودن ادعاهاست واین موجب می شود که مباحث بی بهره باشد و در برخی از موارد مسائل به بی احترامی بینجامد.لذا از شما می خواهیم که مطالب خود رامستند بیان بفرمایید تا بحث علمی باشد و دوستان انگیزۀ حضور را داشته باشند.
5- بیان سؤال در این سایت هیچ اشکالی ندارد اما نحوۀ سوال مهم است نمی توان به بهانۀ سوال به اهل بیت پیامبر«صلی الله علیه واله» ودر راس آنان امام علی«علیه السلام» که نفس پیامبر«صلی الله علیه وآله» و مصداق اعلای آیۀ تطهیر و حدیث کسا است و محبت او فرض بر مسلمانان است و دشمنی با او علامت نفاق وبی دینی است بی احترامی نمود .
متاسفانه در پستهای شما این امر رایج است امیدوارم که اصلاح بفرمایید.

سلام بر حسینان زمان
اگه قرار باشه سوالو با سوال جواب بدیم که مشکلی حل نمیشه شما اسم اونی که میدونی و میتونی بعنوان راسخون بهش تکیه کرد رو ببر حقیر قبول میکنم خیلی سخته؟جالبه بدونی زمان عباسیان بزرگترین حوزه شیعه بوجود امد که فکر میکنم(تردید دارم) بزرگان شما از قبیل حنفی و حنبلی و شافعی و مالکی هم سر همین سفره بودند البته این رو هم افتخار خودشون میدونستند اگه پشیمون نشده باشند

حامد;72997 نوشت:
علی ع مایه کرامت و عزت مقام خلافت و مقام خلافت برای دیگران موجب عزت و کرامت شده است
آقا حامد شما واقعا انسان فهمیده ای هستی
اهل سنت برای لفای راشدین بیش از اونی که فکر می کنی ارزش قاعلند
اون ها رو انسان هایی دانا بهشتی با خدا و یار و یاور پیامبر و مسلمین می دونند
که حضرت علی هم جزو اونهاست
اگه بیشتر به پست های بنده دقت کنی موضوع واست روشن می شه

صدرا;73003 نوشت:
مصداق اعلای آیۀ تطهیر

ابتدا از همه میخام خودتون قرآن رو باز کنید و به این آیه و آیات قبل وبعد آن نگاه کنید .
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿33﴾ و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستادهاش را فرمان برید خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
همان طور که ملاحظه می کنید عبارت إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا یک آیه کامل نیست و بخشی از آیه ۳۳ احزاب میباشد که شما بدون ذکر آیه کامل این قسمت از آیه رو بریده و آیه تطهیر نام گذاری کردید . همان طور که می بینید این عبارت بین آیات مربوط به زنان پیامبر هست اما شما ادعا میکنید این عبارت مربوط به عصمت اهل بیت که اهل بیت نیز شامل ۵ نفر (پیامبر (ص) - حضرت علی - حضرت فاطمه - امام حسن - امام حسین ) هست . البته با توجه به آیات به طور حتم مشخص هست که زنان پیامبر جزو اهل بیت هستند و نیز این آیات عصمت اهل بیت از هر گونه اشتباه وخطا و گناه را بیان نمی کند

دوست گرامی آیات خدا منبع نیست؟
من دیگه منبع بزرگتر از این سراغ ندارم
در مورد عمر هم که گفتید بنده زندگی نامشو با زکر منابع می زارم و می دونم باز می گید منبع و سند کو . انکار آسونه
من اینهمه منبع ذکر می کنم و شما می گید من....

shela;73018 نوشت:
دوست گرامی آیات خدا منبع نیست؟ من دیگه منبع بزرگتر از این سراغ ندارم در مورد عمر هم که گفتید بنده زندگی نامشو با زکر منابع می زارم و می دونم باز می گید منبع و سند کو . انکار آسونه من اینهمه منبع ذکر می کنم و شما می گید من....

سلام بر برادران حسینی
راسخون در علمی که نمیتونستی به دلایلی اسمشونو بیاری اینا بودن؟ ای ول بابا ای ول داره

سلام به جناب شیلا:Gol:
می فرمایید اهل سنت در مورد عمر و ابوبکر اینطور فکر می کنند
اول به محضرتان عرض کنم ما چند تا پیرهن از شما بیشتر در معارف دین پاره کردیم
ثانیا اگر من دینم را از عقیده اهل سنت یا ویکی پدیا گرفته بودم الان اینجا نبودم
ثالثا در تمام عمرم عقاید دینی ام را از نظر اکثریت و عوام مردم یا فرهنگ عمومی نگرفته ام
رابعا ما دلیل و برهان می آوریم و شما با کلمات عوام پسند اونها را خط خطی می کنی
آقاجان اگر دنبال حقیقتید برهان را با برهان جواب بده
اگر که غیر از اینست که همه دوستان معطل شما نشوند
موفق در جستجوی حق
:Gol:

حامد;73031 نوشت:
ثانیا اگر من دینم را از عقیده اهل سنت یا ویکی پدیا گرفته بودم الان اینجا نبودم

حرفی برای گفتن نمی مونه

بشارت;73029 نوشت:
سلام بر برادران حسینی راسخون در علم؟؟؟؟
جوابی نداشت؟ شما در متشابهات به کی رجوع میکنید؟؟؟؟

shela;73017 نوشت:
ابتدا از همه میخام خودتون قرآن رو باز کنید و به این آیه و آیات قبل وبعد آن نگاه کنید

shela;73017 نوشت:
[=times new roman][=times new roman] .
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿33﴾ و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستادهاش را فرمان برید خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند[=times new roman][=times new roman].
همان طور که ملاحظه می کنید عبارت إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا یک آیه کامل نیست و بخشی از آیه ۳۳ احزاب میباشد که شما بدون ذکر آیه کامل این قسمت از آیه رو بریده و آیه تطهیر نام گذاری کردید . همان طور که می بینید این عبارت بین آیات مربوط به زنان پیامبر هست اما شما ادعا میکنید این عبارت مربوط به عصمت اهل بیت که اهل بیت نیز شامل ۵ نفر (پیامبر (ص) - حضرت علی - حضرت فاطمه - امام حسن - امام حسین ) هست . البته با توجه به آیات به طور حتم مشخص هست که زنان پیامبر جزو اهل بیت هستند و نیز این آیات عصمت اهل بیت از هر گونه اشتباه وخطا و گناه را بیان نمی کند

با تشکر از دوست محترم
سوالاتی از نوشته شما به ذهن می آید جواب مرحمت بفرمایید.
1- مخاطب ابتدای آیه به طور حتم همسران پیامبر«صلی الله علیه وآله»اند.ولی سوال این است چرا در ابتدای آیه بیوتکن آمده، ولی در انتهای آیه«اهل البیت»آمده علت این اختلاف تعبیر چیست؟مقتضای وحدت خطاب این بود «بیوتکن» گفته شود ولی اینگونه نیامده علت این امر چیست؟
2-قسمت اول آیه در مقام نهی ازواج رسول«صلی الله علیه وآله»است در حالی که آخر آیه خبر از ارادۀ الهی بر تطهیر آنهاست .این دو امر چگونه قابل جمع اند.
3- این اراده چه اراده ای است به چه دلیل؟
4- آیا ترجمۀ«
انمایرید الله لیذهب...این است که شما بیان کردید:خدا فقط خواسته...».این ترجمه را از کجا آوردید؟!!!
اینکه این آیه،آیۀ تطهیر نام گرفته به خاطر روایات شان نزول است که در منابع فریقین آمده.علاوه بر اینکه در نام گذاری لزومی ندارد که نام ،مربوط به تمام فقرات آیه باشد،همچنان که در خود سوره ها هم همینطور است.
5-در صورتی که قسمت آخر آیه شامل ازواج است ،آیا همۀ آنها مورد نظرند یا فقط شامل ام المومنین عایشه می شود؟
6- در صورتی که مراد دومی است آیا ایشان در این مورد ادعایی داشته اند؟یا خیر؟
بقیۀ سوالات برای بعد:Gol:

پاسخ همه سوالات موجود و حاضر است ولی جناب صدر شما با توهین هاتون در پست دیگه من جایی واسه این بحث نزاشتین

سلام بر برادران حسینی

بشارت;73029 نوشت:
راسخون در علم؟؟؟؟
جوابی نداشت؟ شما در متشابهات به کی رجوع میکنید؟؟؟؟

shela;73405 نوشت:
پاسخ همه سوالات موجود و حاضر است ولی جناب صدر شما با توهین هاتون در پست دیگه من جایی واسه این بحث نزاشتین


با سلام به جناب شیلا
بنای ما در این سایت این است که محیط مناسبی برای تبادل نظرات در فضایی صمیمانه،ایجاد شود و بنده در هیج کجا به برادران اهل تسنن و معتقداتشان توهین نکرده ام واساسا چنین روشی ندارم.بلکه بی احترامی مانع محکمی است در مقابل پذیرش حق خصوصا برای دوستانی که با متون آشنایی ندارند.حال جنابعالی بفرمایید کجا توهین نمودم تا اصلاح کنم.متشکرم:Gol:

جناب آقاي shelaفرموده ايد
تا الان دیدید که یک مسلمان سنی به یکی از امامان شما توهین کند؟ دلیل آن احترام به اهل بیت رسول الله و .... است
شيعه درصدد عقده گشايي نيست بلكه دشمني با دشمنان اهل بيت دارد ولي اينكه مدعي شده ايد كسي از اهل سنت به امامان شيعه اهانت نكرده است،بهتراست سري به تاريخ بزنيد تا به بينيد صدسال برسر منابر با بخشنامه دولتي حضرت علي عليه السلام راالعياذ بلله لعن مي كردند ،به دستور معاويه كه شما ازوي به عنوان خال المومنين ياد مي كنيد واو رابا رضي الله عنه بدرقه مي نمائيد ،ايا معاويه جز اهل تسنن نبوده (الته ما وي رااصلا مسلمان نمي دانيم ) يا كساني كه صد سال درتمام مملكت اسلامي بربالاي منبرها حضرت رالعن مي كردند مسلمان نبودند اگر بگوييد معويه مسلمان نبوده كه اعتراف بزرگي كرده ايد واگر او راخال المومنين مي دانيد نگوييدكسي به امامان شما توهين نكرده است

[=impact]ابن عبدربه اندلسي عالم بزرگ اهل سنت در كتاب عقد الفريد مي نويسد:

[=impact]معاويه بر منبر علي را لعنت مي كرد و به كارگزاران خود نامه نوشت كه علي را برمنابر لعنت كنند. آنان هم چنين مي كردند.

[=impact]عقد الفريد تحقيق محمد سعيد عريان ج3 ص108 دوره 8جلدي

بنده این بحث رو ول کردم چون دیدم کسی قبول نمیکنه!امروز که اومدم خوندم نا امید شدم واقعا عجیبه!بنده ی حقیر این همه سند و مدرک و روایات البته از نوع صحیح اون هم از صحاح سته آوردم اونم با زحمت اونوقت شما میاین میگین ....!!!اگه میتونین دفاع کنین خوب دفاع کنید.چرا زود بحث رو عوض میکنین.چرا دفاع نمیکنین!؟
از امام علی علیه السلام حدیث داریم که هرگاه دو دعوی خلاف یکدیگر بودند یکی از آن دو گمراهی است!
پس چی!؟یا عمر و ... بر حقند یا نیستن!!اگه هستن خوب دفاع کن اگر هم نیستن باید بپذیرید:Cheshmak:!
آجرکم الله!

shela;73017 نوشت:
ابتدا از همه میخام خودتون قرآن رو باز کنید و به این آیه و آیات قبل وبعد آن نگاه کنید[=times new roman][=times new roman] .
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿33﴾ و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستادهاش را فرمان برید خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند[=times new roman][=times new roman].
همان طور که ملاحظه می کنید عبارت إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا یک آیه کامل نیست و بخشی از آیه ۳۳ احزاب میباشد که شما بدون ذکر آیه کامل این قسمت از آیه رو بریده و آیه تطهیر نام گذاری کردید . همان طور که می بینید این عبارت بین آیات مربوط به زنان پیامبر هست اما شما ادعا میکنید این عبارت مربوط به عصمت اهل بیت که اهل بیت نیز شامل ۵ نفر (پیامبر (ص) - حضرت علی - حضرت فاطمه - امام حسن - امام حسین ) هست . البته با توجه به آیات به طور حتم مشخص هست که زنان پیامبر جزو اهل بیت هستند و نیز این آیات عصمت اهل بیت از هر گونه اشتباه وخطا و گناه را بیان نمی کند

منبع این حرفتون کجاست !؟:khandeh!:
شخص محترم کی گفته ما این نسبت ها رو میدیم!؟:Khandidan!:
اینو شماها میگین و قبول دارین.میخواید همین الان براتون منابع رو بیارم!؟اونم از صحیح!؟بعدش نمیگین نه ما نداریم تحریف شده یا بحث رو عوض کنین!
واقعا تعجب داره این آیه تطهیر رو همه ی علمای اهل سنت قبول دارن البته جالب اینجاست که شما آیه ی ولایت و حتی بلغ ما انزل .... هم قبول دارین اما متاسفانه علمای شما رو نمیکنن!!!
یه واقعیت دوست من بپذیر!

مذهب شیعه اوج منطق و استدلال!
یا قبول کن یا دفاع

لطفا اگه منطقی هستین بخونید!!!!بعدش هم دفاع کنید...
1- سیوطی در تفسیرش آورده است که :
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : نَزَلت هذه الآية في خَمسَةٍ فِيَّ و في عليٍّ و فاطمة و حَسَن و حُسين « إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».[2]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : این آیه در شأن پنج نفر نازل شده درباره من و علی و فاطمه و حسن و حسین « إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».

2- حاكم أبو عبد اللّه النيشابوري سنی مذهب در «المستدرك» از «واثلة بن الاصقع» آورده است که :
أتيت عليّا فلم أجده، فقالت لي فاطمة: انطلق إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم يدعوه، فجاء مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم، فدخلا و دخلت معهما ..
فدعا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم الحسن و الحسين، فأقعد كلّ واحد منهما على فخذيه، و أدنى فاطمة من حجره و زوجها، ثمّ لفّ عليهم ثوبا، و قال:
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
ثمّ قال: هؤلاء أهل بيتي، اللّهمّ أهل بيتي أحقّ‏. [3]
آمدم تا على را ببينم، او را نيافتم، فاطمه گفت: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برو، آن حضرت او را صدا كرد. پس از اين گفتگو على علیه السلام همراه پيامبر آمدند و داخل شدند من هم همراهشان به خانه رفتم. پيامبر صلی الله علیه و آله حسن و حسين را صدا كرد و هر كدام را روى پايش نشاند و فاطمه و همسرش، على را نزديك خود آورد و پارچه‏اى روى آنان افكند و فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»
سپس فرمود: اينها اهل بيت من هستند، خدايا اهل بيت من سزاوارترند.
سپس حاکم می گوید که این حدیث به شرط شیخین صحیح است.

3- حافظ أبو عيسى الترمذي در «صحيح» خود آورده است که:
عن عمر بن أبي سلمة: نزلت هذه الآية على النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ، في بيت أمّ سلمة، فدعا النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم فاطمة و حسنا و حسينا فجلّلهم بكساء، و عليّ خلف ظهره، فجلّله بكساء، ثمّ قال: اللّهمّ هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهيرا.
قالت أمّ سلمة: و أنا معهم يا نبيّ اللّه؟
قال: أنت على مكانك، و أنت إلى خير» [4]
از عمر بن ابی سلمه فرزند همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که گفت آیه در خانه ام سلمه نازل شد ، رسول الله صلی الله علیه و آله علی ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام را دعوت کرد و همه را زیر کساء قرار داد و گفت : بار الها اینان اهل بیت منند پلیدی را از ایشان ببر و پاکشان کن. ام سلمه گفت : ای پیغمبر خدا آیا من نیز با ایشان هستم؟ تو جای خود داری و عاقبتت بخیر است.
روایات از منابع عامه از طرق مختلف بسیار نقل شده است که برای آگاهی از آن ها می توانید به کتاب شریف احقاق الحق ، جلد 9 مراجعه کنید.

سوال- آیا منظور از اهل بیت در این آیه همسران پیغمبر صلی الله علیه و آله نیست؟
پاسخ این سوال را از کتاب دلائل الصدق می آوریم:
اين سخن فضل [فضل بن روزبهان از علمای اهل سنت است که در کتابش این مطلب را بیان کرده است.] كه «اكثر مفسران برآنند كه آيه تطهير در مورد همسران پيامبر است» سخن نادرستى است. زيرا ابن حجر [ابن حجر یکی از علمای بزرگ اهل سنت است که مقام علمی بالاتری دارد] كه از فضل مطلع تر است در كتاب الصواعق المحرقه در ذيل آيه مذكور وقتى فضايل اهل بيت را برمى‏شمارد، چنين مى‏گويد:
«بيشتر مفسران بر اين عقيده‏اند كه آيه مذكور درباره على، فاطمه، حسن و حسين نازل شد.»
بلكه حقيقت اين است كه تعداد مفسرانى كه اين آيه را صرفا در مورد همسران پيامبر دانسته‏اند نسبت به ديگر مفسران بسيار اندك است.
و ما معتقديم كه خود پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نيز جزء كسانى است كه آيه درباره آنان نازل شده است. به هر حال، اگر اين مفسران، اكثريت را نيز تشكيل مى‏دادند باز هم نظر آنان قابل اعتماد نبود؛ زيرا نمى‏توان پذيرفت مراد از اين آيه همسران پيامبر باشد. اگر چه به صورت منضمّ فرض شوند؛ زيرا همسران پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مطهر از رجس نبودند- اگر چه رجس را به معناى شرك و گناهان كبيره بگيريم- زيرا بعضى از آنان در ابتدا مشرك بوده و از برخى مانند عايشه گناه كبيره سر زده است. چرا كه او عليه امام زمان خود؛ يعنى على علیه السلام كه پيامبر در مورد او فرمود: «جنگ با تو، جنگ با من است.» شورش كرد و هزاران تن را به كام مرگ فرستاد و با امر صريح خداوند در قرآن، مبنى بر ماندن در خانه مخالفت نمود.
كما اينكه با يكى ديگر از همسران پيامبر [حفصه دختر عمر] عليه رسول خدا توطئه كردند و به او دروغ گفتند. و به دنبال آن خداى متعال در قرآن، مكر و عمل آنان را فاش ساخت و براى آنان، مثال زنان نوح و لوط را بيان فرمود.
بعلاوه، اختصاص دادن آيه به همسران پيامبر صلی الله علیه و آله با اخبار متواترى كه بسيارى از آنها از نظر اهل سنّت صحيح است مخالفت دارد. اخبار صحيحى كه بر نزول آيه تطهير در خصوص اميرالمؤمنين، فاطمه و دو فرزندشان دلالت مى‏كند و برخى از همين اخبار تصريح مى‏كند كه همسران پيامبر مشمول حكم اين آيه نيستند.[5]
مولف کتاب دلائل الصدق در ادامه روایات ذیل این آیه را از منابع اهل سنت آورده است.

گذشته از این بحث ، قوی ترین دلیل بر آنکه مراد از اهل بیت خمسه طیبه و سایر امامان معصوم علیهم السلام هستند کاری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»[6] انجام می داد ، زیرا آن حضرت پس از نزول این آیه بر خانه امیرالمومنین و فاطمه علیهما السلام می گذشت و می فرمود : نماز ! خدا شما را رحمت کند، «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ ...»
روایات عامه در این باب
1- سیوطی در تفسیرش آورده است که :
عن أبى سعيد الخدري قال لما نزلت وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ كان النبي صلی الله علیه و آله يجئ إلى باب علي صلاة الغداة ثمانية أشهر يقول الصلاة رحمكم الله إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا. [7]
ابو سعید خُدری گوید : چون آیه وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ نازل شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله و مدت هشت ماه هنگام نماز صبح به در خانه علی می آمد و می گفت : نماز ! خدایتان رحمت کند ،‌ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ...

2- در مسند احمد بن حنبل هم آمده است که :
عن أنس بن مالك إنّ النبيّ صلی الله علیه و آله و سلم يمرّ ببيت فاطمة ستّة أشهر إذا خرج إلى الفجر فيقول: الصّلاة يا أهل البيت إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً. [8]
از انس بن مالک روایت کرده که گفت : بعد از آنکه آیه نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله مدت شش ماه هر روز هنگام نماز صبح به در خانه فاطمه می آمد و می گفت : نماز ! ای اهل بیت ، إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ...

3- قرطبی می گوید :
وكان عليه السلام بعد نزول هذه الآية يذهب كل صباح إلى بيت فاطمة و على رضوان الله عليهما فيقول" الصلاة".[9]
پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول این آیه [وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ ] هر صبحگاهی به در خانه فاطمه و علی علیهما السلام می رفت و می گفت : "نماز".

احتجاجات
در نهایت به سه نمونه از احتجاجاتی که بدین آیه شده است اشاره می کنیم که خود از بهترین دلائل برای اثبات شأن نزول آیه است :
1- احتجاج امام حسن علیه السلام ؛
هیثمی از علمای اهل سنت در کتابش آورده است:
إن الحسن بن على عليهما السلام حين قتل على عليه السلام استخلف، فبينا هو يصلى بالناس إذ وثب اليه رجل فطعنه بخنجر فى وركه فتمرض منها أشهرا ثم قام فخطب على المنبر فقال: يا أهل العراق اتقوا اللّه فينا فانا أمراؤكم و ضيفانكم، و نحن أهل البيت الذين قال اللّه عز و جل: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) فما زال يومئذ يتكلم حتى ما ترى فى المسجد إلا باكيا .
(قال) رواه الطبرانى و رجاله ثقات. [10]
پس از آنكه حضرت على عليه السّلام شهيد شد و امام حسن مجتبى عليه السّلام جانشين آن حضرت گرديد. همان زمان كه با مردم به اقامه جماعت پرداخته بود، مردى از پشت خنجرى به پاى مبارك حضرت زد كه در اثر آن خنجر مدت يكماه، حضرت مجتبى عليه السّلام بيمار شد. پس از بهبودى بر منبر رفت و به ايراد خطابه پرداخت و خطاب به عراقى‏ها، فرمود: اى عراقى‏ها! از خدا بهراسيد و موقعيت ما را در پيشگاه او محفوظ بداريد و بدانيد كه ما اميران شمائيم و ميهمان الهى هستيم كه بايد از هر جهت، مقام ضيافت ما را رعايت كنيد؛ ما اهل بيتى هستيم كه حق تعالى درباره ما، فرموده است: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً سخنان امام حسن مجتبى عليه السّلام در مردم آنچنان تأثير كرد كه در مسجد كسى نبود مگر اينكه گريست!
«هيثمى» گفت: اين حديث را «طبرانى» نقل كرده است و رجال آن همگى از ثقات رجال حديث هستند.

2- احتجاج سعد بن أبی وقاص در مقابل معاویه.
قال: أمر معاوية سعدا فقال: ما يمنعك أن تسب أبا تراب؟
فقال: أنا ذكرت ثلاثا قالهن رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم فلن أسبه لئن يكون لى واحدة منها أحب إلي من حمر النعم، سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم يقول له ...
و لما نزلت (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) دعا رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم عليا و فاطمة و حسنا و حسينا فقال: اللهم هؤلاء أهل بيتى. [11]
در يكى از روزها، «معاوية» به «سعد» دستور داد تا على عليه السّلام را سبّ كند و به حضرت او ناسزا بگويد! «سعد» از فرمان او سرپيچى كرد.
«معاويه» پرسيد: چرا از او بدگوئى نمى‏كنى و به سبّ و دشنام او نمى‏پردازى؟ در پاسخ گفت: بخاطر سه خصلتى است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حق او فرموده است كه هر گاه يكى از آنها در من وجود مى‏داشت، دوست‏تر مى‏داشتم از شتران سرخ موئى كه در دستِ اختيار و انتفاع من بوده باشد! ...
[بعد از بین دو خصلت می گوید : ]
و نيز هنگامى كه «آيه تطهير» نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على و فاطمه و حسنين عليهم السّلام را بحضور طلبيد و فرمود: بار پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند.
جمع بندی
به جز چند نفر انگشت شمار مثل عکرمه و ... که حتی نزد خود اهل سنت هم مطرود هستند تقریبا همه ی علمای شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که


منابع البته صحیح السند از کتب خود اهل سنت!
اولا: نزول آیه ی تطهیر ربطی به نزول آیات قبل و بعدش نداشته است و در زمانهای جداگانه ای بوده است .
ثانیا: آیه ی تطهیر به هیچ وجه درباره ی قضیه ای که به نحوی مربوط به زنان باشد نازل نگردیده است.
ثالثا : آیه ی تطهیر در پی قضیه ی پوشاندن اهل کسا توسط عبای پیامبر نازل کرده است.

--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
[1].تفسیر تبیان ، جلد 8 ، صفحه 340
[2].تفسیر الدر المنثور ، جلد 5 ، صفحه 198 ؛ همچنین آلوسی در تفسیر روح المعانی جلد 11 ، صفحه 197
[3].المستدرک ، جلد 2 ، صفحه 416 ( چاپ حیدرآباد )
[4].صحیح الترمذی ، جلد 13 ، صفحه 200 ؛ سنن الترمذي ، جلد 5 ، صفحه 621- 622 ، حدیث 3787.
[5].ترجمه دلائل الصدق ، جلد ‏2 ، صفحه 102
[6].سوره طه ، آیه 132
[7].تفسیر الدر المنثور ، جلد 4 ، صفحه 313
[8].مسند احمد بن حنبل ، جلد 3 ،‌صفحه 259
علامة الطبرانيّ در «المعجم الكبير» ، صفحه 134
حافظ محمد بن جرير الطبري در «جامع البيان» ، جلد 2 ، صفحه 6 ، چاپ قاهره
علامة ابن أثير الجزري در «أسد الغابة» ، جلد 5 ، صفحه 521 ، چاپ مصر
حافظ الذهبي در «تاريخ الإسلام» ، جلد 2 ، صفحه 97 ، چاپ مصر
[9].تفسیر الجامع لأحکام القرآن ،‌ جلد 11 ،‌ صفحه 263
[10]. الهيثمى در « مجمع » ، جلد 9 ، صفحه 172
[11]. خصائص النسائى ، صفحه 4
--------------------------------------------------------------------------------
منابع :
[1].احقاق الحق ، جلد 9
[2].امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهما السلام ، احمد رحمانی همدانی
[3].آیات ولایت در قرآن ، ناصر مکارم شیرازی
[4].آیات الولایة ، سید کاظم ارفع
[5].ترجمه دلائل الصدق ، جلد 2 ، صفحه 90 به بعد
[6]. فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت ، جلد‏1 ، محمد باقر ساعدی

اینم از سایت ولی عصر

اما در مورد اصطلاح ديني ،اصطلاح خاصي براي معني اهل وضع شده است :
در قرآن مي بينيم که لفظ اهل براي بعضي خاص از خاندان انبيا استعمال شده است و مقصود تمامي نزديکان ايشان نيست . زيرا در قرآن حتي پسر نوح نبي عليه السلام هم از اهل ايشان استثنا شده است . تا چه رسد به همسر( مانند همسر نوح ولوط)
قَالَ يَا نُوحُ إنَّهُ لَيسَ مِن أهلِکَ إنَّهُ عَمَلٌ غَيرُ صَالِحٍ (سوره هود آيه 46)
خداوند فرمود اي نوح او از خاندان تو نيست او (صاحب) عمل ناشايست است.
پس براي فهميدن معناي اهل بيت هر رسولي بايد به منبع وحي تمسک جسته از او معناي اهل بيت را پرسيد .
و در مورد اهل بيت رسول خدا بهتر است به روايات نبوي مورد اتفاق شيعه وسني مراجعه کرد.
در مورد شان نزول اين آيه سوره احزاب ، اهل تسنن روايت حديث کساء را نقل مي کنند:
عن صَفِيَّةَ بِنْتِ شَيْبَةَ، قَالَتْ قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا).
صحيح مسلم: 130/7 ح 6414
عائشه گفت که رسول خدا صبح هنگام بيرون رفتند و بر روي دوش ايشان عبايي طرح دار از موي سياه بود . پس حسن بن علي آمد پس او را در زير عبا گرفت . پس حسين آمد و او را نيز وارد کرد . پس علي آمد او را نيز وارد کرد . سپس فرمود : خداوند مي خواهد از شما اهل بيت پليدي ها را دور کند و شما را پاک نمايد .
ودعا رسول الله صلى الله عليه وسلم الحسن والحسين وعليا وفاطمة فمد عليهم ثوبا فقال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا
سنن النسائي الكبرى ج5/ص113
رسول خدا، حسن حسين علي وفاطمه را خواست پس پارچه اي بر روي ايشان کشيد و گفت خداوندا ايشان اهل بيت من هستند پس بدي را از ايشان دور گردان وايشان را پاک نما
3871 حدثنا محمود بن غيلان حدثنا أبو أحمد الزبيري حدثنا سفيان عن زبيد عن شهر بن حوشب عن أم سلمة أن النبي صلى الله عليه وسلم جلل على الحسن والحسين وعلي وفاطمة كساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي وخاصتي أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا فقالت أم سلمة وأنا معهم يا رسول الله قال إنك إلى خير قال هذا حديث حسن وهو أحسن شيء روي في هذا وفي الباب عن عمر بن أبي سلمة وأنس بن مالك وأبي الحمراء ومعقل بن يسار وعائشة
سنن الترمذي ج5/ص699
ام سلمه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : رسول خدا بر روي حسن ، حسين ، علي وفاطمه عبايي کشيد .پس فرمود که حداوندا ايشان اهل بيت من و نزديکان من هستند . از ايشان پليدي را ببر و ايشان را پاک گردان . ام سلمه مي گويد : از رسول خدا پرسيدم که آيا من همراه ايشان هستم (از اهل بيتم)؟ فرمودند تو بر خوبي هستي (از اهل بيت نيستي اما از نيکاني) .
ترمذي گفته است که اين حديث خوبي است و بهترين روايت در اين زمينه است ...
الباني در کتاب خود (صحيح سنن الترمذي، الألباني 3: 306 ح 3205) اين روايت را صحيح دانسته است .
همچنين اين روايت را حاکم نيشابوري نقل کرده وگفته است:
هذا حديث صحيح على شرط البخاري ولم يخرجاه.
المستدرك: 416/2، 146/3.
اين روايت طبق نظر بخاري ومسلم صحيح است ولي آن را ذکر نکرده اند.
همچنين بعد از ذکر روايتي با همين مضمون مي گويد:
هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه.
المستدرك: 416/2.
اين روايت طبق نظر مسلم صحيح است ولي آن را نقل نکرده است.
وحتي طبراني در ج3/ص52 از حديث 2662 تا 2673 ده روايت مي آورد که در آنها تصريح به همين مضمون شده است که اهل بيت رسول خدا تنها علي فاطمه حسن وحسين هستند و حتي ام سلمه از همسران رسول خدا در آن مجموعه نيست .
نيز احمد بن حنبل و طبراني در ضمن اين روايت نقل کرده اند که ام سلمه گفت :
فرفعت الكساء لأدخل معهم فجذبه من يدي وقال: إنّك على خير.
مسند أحمد ج 6 ص 323، المعجم الكبير للطبراني ج 3 ص 53
پس من عبا را بالا بردم تا همراه ايشان داخل شوم، پس حضرت آن را از دست من کشيده و فرمودند تو بر خير هستي
جالبتر اينکه ابن تيميه که رهبر نظري وهابيون است در مورد ايشان چنين مي گويد :
والحسن والحسين من أعظم أهل بيته اختصاصا به كما ثبت في الصحيح أنه دار كساءه على علي وفاطمة وحسن وحسين ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا
منهاج السنة النبوية ج4/ص561
معني اين عبارت واضح است که خدايا ايشانند که خاندان من هستند پس از ايشان پليدي ها را دور کن وپاکشان گردان
در اين عبارت هيچ شرطي براي طهارت اهل بيت قرار داده نشده است .يعني تقواي ايشان فرض شده است .
اما در مورد همسران رسول خدا در قرآن مي بينيم که فرموده است :
يَا نِسَاءَ النبي لَستُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إن اتَّقَيتُنَّ (سوره احزاب آيه 32)
اي زنان رسول خدا مانند بقيه زنان نيستيد اگر تقوا داشته باشيد.
نيز در بعضي رويات صحيحه اهل تسنن آمده که بعضي از بزرگان صحابه صريحا همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را جزو اهل بيت نمي دانند:
عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ دَخَلْنَا عَلَيْهِ فَقُلْنَا لَهُ لَقَدْ رَأَيْتَ خَيْرًا لَقَدْ صَاحَبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَصَلَّيْتَ خَلْفَهُ وَسَاقَ الْحَدِيثَ بِنَحْوِ حَدِيثِ أَبِي حَيَّانَ غَيْرَ أَنَّهُ قَالَ أَلَا وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ مَنْ اتَّبَعَهُ كَانَ عَلَى الْهُدَى وَمَنْ تَرَكَهُ كَانَ عَلَى ضَلَالَةٍ وَفِيهِ فَقُلْنَا مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ نِسَاؤُهُ قَالَ لَا وَايْمُ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَكُونُ مَعَ الرَّجُلِ الْعَصْرَ مِنْ الدَّهْرِ ثُمَّ يُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إِلَى أَبِيهَا وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَيْتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِينَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ
صحيح مسلم ج4/ص1874 كتاب فضائل الصحابة باب من فضائل علي بن أبي طالب
پس گفتيم (از زيد بن ارقم) که اهل بيت رسول خدا کيانند؟ همسران او؟ پاسخ داد : نه قسم به خدا که زن چند وقتي با شوهرش خواهد بود سپس وي را طلاق داده وبه نزد خانواده اش وبستگانش باز مي گردد .
غير از اين روايت روايات ديگري هم آمده است که در مضمون با اين روايت مخالف است اما همانطور که گفته شد علت اين اختلاف عدم استفاده از قرآن وکلام خود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است .
اما ما در ابتدا با استفاده از قرآن مشخص کرديم که در نظر دين اهل بيت هر پيغمبري عده خاصي هستند .
سپس با روايات خود اهل تسنن از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم مصداق آن را مشخص نموديم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

حالا متوجه شدید که چرا شیعیان و البته اهل سنت عزیز هردو اسم این آیه رو تطهیر گذاشتن و هیچ ربطی به زنان نداره!!
برای اطمینان میتونید به همون صحیح ترمذی جلد 13 ص 200 رجوع کنین چون واقعا همه ی علما بدون استثنا این روایت رو قبول دارن و اینو شیعیان الکی نگفتند!

حالا جناب شیلا بیاد اول به اینها جواب بده بعدش سوالات بعدی رو طرح کنه البته اگه واقعا میخواید بحث کنیم!
خیلی از آیات دیگر هم هستند که اهل سنت معتقد هستند در شان امام علی علیه السلام نازل شده

به نام خدا و با سلام

یکی ازخطبه های حضرت عمر: چگونه پیروزشویم؟


حضرت امیر المؤمنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه به فرمانده کل قوای مسلح اسلام در جبهه های شرق؛ جبهه فارس وآنچه پشت آن است، نامة عجیبی نوشت که هیچ نامه ای به مانند آن نیست ... نامه را به سعد و به تمامی رزمندگان همراه او نوشت ... این نامه بی شباهت به دستور لشکری نیست ..... دستوری کامل به تمامی قوای کشور ....
در آن نامه چه فرمود؟... فرمود:
(أما بعد فإنی آمرک ومن معک بتقوی الله علی کل حال، فإن تقوی الله أفضل العُدّة علی العدو. وأقوی مکیدة فی الحرب. وآمرک ومن معک أن تکونوا أشد احتراساً من المعاصی، من احتراسكم من عدوكم، فإن ذنوب الجیش أخوف علیهم من عدوهم، وإنما ینصر المسلمون بمعصیة عدوهم لله، ولولا ذلک لم تکن لنا بهم قوة؛ لأن عِدّتنا لیس کعدتهم، ولاعُدتنا کعدتهم، فإن استوینا فی المعصیة کان لهم الفضل علینا فی القوة، وإن لم ننصر علیهم بفضلنا، لم نغلبهم بقوتنا.
واعملو أن علیکم فی سیرکم حفظة من الله، یعلمون ما تفعلون، فاستحیوا منهم، ولا تعملوا بمعاصی الله، وأنتم فی سبیل الله، ولا تقولوا أن عدوّنا شرٌّ منا، فلن یسلط علینا وإن أسأنا، فرُبّ قوم مسلط علیهم شرٌّ منهم، کما سلط علی بنی إسرائیل لما عملوا بمساخط الله کفرة المجوس، فجاسوا خلال الدیار وکان وعداً مفعولاً، واسألوا الله العون علی أنفسکم کما تسألونه النصر علی عدوکم. أسأل الله ذلک لنا ولکم).
«اما بعد: من قبل از هر چیز شخص تو و سایر دلاوران اسلام را به تقوی در هر حال سفارش می دهم. چون پرهیزگاری و تقوی مهمترین و برنده ترین سلاح بر علیه دشمن و قویترین سپر در جنگ است. و به تو و همراهانت دستور میدهم که تا آخرین درجه ممکن خود را از ارتکاب معاصی باز دارید. و بر نفس خود بیشتر از دشمن بترسید. چون گناهِ لشکر خطرناکتر از حمله دشمن به آنها است. و مسلمانان به سسب گناه دشمنان بر آنان پیروزمی شوند، و اگر به این سبب نبود ما قدرت مقابله با آنان را نداشتیم؛ زیرا تعداد ما مثل تعداد آنها نیست و اسباب وسائل جنگی ما هم با آنها برابری ندارد، اگر ما هم مثل آنها مرتكب گناه شویم آنها در قوت بر ما غالب خواهند شد، و اگر ما بر فضل و برتری بر آنان غالب نشویم با قوت خود نمیتوانیم بیروز شویم و بدانید كه فرشتگان خدا ناظر اعمالتا ن هستند و از آنها حیا كنید و معصیت خدا را نكنید در حالی كه شما در راه خدا جهاد میكنید. نگویید دشمن ما از ما بد تر است و به این علت آنها بر ما بیروز نمیشوند حتی اگر ما خوب عمل نكنیم. چه بسا كه قوم بدتری بر قوم برتری بیروز شوند، همان گونه كه خدا مجوسیان آتش پرست را بر بنی اسرائیل مسلط كرد بعد از این كه به سبب اعمالشان گرفتار غضب و خشم خدا شدند (پس در میان خانه‏هایتان براى قتل و غارت شما به جستجو درآمدند و این وعدة تحقق‏یافتنى بود) پس از خدا طلب یاری بر نفس های خویش را بكنید همانگونه كه از او همیشه طلب نصرت بر دشمن میكنید، و من این نصرت را برای خود و شما مسألت دارم.

دوست عزیز اولا منبع یادت نره گرچه من این روایت رو توی کتب تون دیدم اما خوب برای بقیه دوستان...
ثانیا اگه توجه میکردید اول باید دفاع میکردید ببخشید این آقایان عمر و ... درحالی که خیلی از کارهای ضد اسلام و قرآن رو انجام میدادند بعد این فضائل هم داشتن!؟کدومش درسته!به هر حال سند هایی که دلیل بر گناهان کبیره ی این افراد هستن زیاد و معتبر هستند شما اگر جوابی دارید بدید!

یا مهدی عج;74094 نوشت:
دوست عزیز اولا منبع یادت نره گرچه من این روایت رو توی کتب تون دیدم اما خوب برای بقیه دوستان...
ثانیا اگه توجه میکردید اول باید دفاع میکردید ببخشید این آقایان عمر و ... درحالی که خیلی از کارهای ضد اسلام و قرآن رو انجام میدادند بعد این فضائل هم داشتن!؟کدومش درسته!به هر حال سند هایی که دلیل بر گناهان کبیره ی این افراد هستن زیاد و معتبر هستند شما اگر جوابی دارید بدید!

عنوا این سرنگار نشان میدهد که این سرنگار برای بحث نیست. بلکه برای این است که اگر سخنی یا کرامتی از خلفای راشدین در کتب خودمان نقل شده بیانش کنیم. من هم مخالف عنوان سرنگار عمل نکرده ام. در ضمن خداوند خودش در قرآن از مهاجرین و انصار (بخصوص مهاجرین) تعریف و تمجید کرده است و نیازی نیست که من از آنها تعریف یا دفاع کنم. من فقط برخی مطالب را در این زمینه قرار میدهم. البته به ندرت وارد سایت میشوم. الان بعد از چندین ماه است که امروز پست زدم

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم
جناب ایمان لطف کنید منبع بدهید و اگر منبع از کتب اهل تشیع باشه که فبها،ما هم سعی میکنیم مطالبی که عارض میشویم رو از کتب خود شما بدهیم. در ضمن سعی کنید از کپی پیست هم بپرهیزید که اینجا کسی حوصله کپی پیست ندارد.
باتشکر

[=Century Gothic]الله اکبر

[=Century Gothic]
یا مهدی عج جان،لطفا اجازه بدهید دوستان اهل سنت سوال های خودشون رو در این تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=8464&p=74189 مطرح کنند،و اینجا فقط دوستان اهل تشیع پرسش کنند،چون اگر قرار باشه در یک تاپیک هر دوطرف سوال کنند ممکنه بعضی از دوستان،سوال را با سوال جواب دهند و از موضوع اصلی فاصله بگیرند.

shela;72492 نوشت:
جالب شد . چرا پست و پاک می کنید؟؟
مگه نا سزا یا چیز بدی گفته بودم؟ یا نمی خواهید این قضیه عمر کشون لو بره؟؟؟

سلام بر شما
خیلی خوش آمدید

در پاسخ به این مبحثی که مطرح فرمودین، یعنی عمر کشون، به عرض برسانم که بسیاری از شیعه ها اصلا نمی دانند عمر کشون چیست. و خیلی ها نه رفته اند به این مجالس و نه می روند به اعتقاد بسیاری مجلس لغوی است که از فرهنگ اباحه گری پیروی می کند. پس لو رفتن و یا لو نرفتنش هیچ ربطی به شیعیان ندارد. عده ی کمی با تفکر خاصی این کار را انجام می دهند که عمدتا نگاه عالمان و اندیشمندان شیعه به ایشان، نگاه تایید کننده ای نیست.

shela;72631 نوشت:
مرد مومن عمر 40امین نفریه که مسلمون شد بد نیست این ها رو هم به دانشت اضافه کنی
ابوبکر (به عربی: أبو بکر) ملقب به «ابوبکر صدیق»، از صحابه محمد پیامبر اسلام و از اولین افرادی بود که به اسلام گروید.[۱] در طول زندگی محمد، از وی به عنوان نزدیکترین دوست محمد یاد می‌شد.[۲][۳][۴] محمد برای اولین بار، لقب «صدیق» را به ابوبکر داد.[۵] http://fa.wikipedia.org

جدی ؟؟ پیمانه اندازه گیری ایمان و یقین شمایید؟
مومن خدا جزو اولین ایمان آورندگانند و سابقه ندارن؟
برهمگان؟؟؟ نکنه این 15% مسلمونای جهان رو می گی؟ 85% دیگه چی می شه؟
کتب تاریخی ؟ کتابای خودتون رو می گی دیگه؟
با معاویه هم کاری ندارم خودش اون دنیا بات حساب میکنه

درباره ایمان جناب عمر، دقت بفرمایید که ایشان در سال ششم هجرت مسلمان شده است. یعنی شش سال پس ا زدعوت علنی و در این مدت بسیاری مسلمان بودند. حتی شمار مسلمانان به قدری بود که عده ای از ایشان به حبشه هجرت کردند. دقت دارید که هجرت به حبشه امکانات مالی می خواهد و کسانی که امکانات مالی و توانایی جسمی ندارند نرفته اند. حال چگونه است که جناب عمر چهلمین مسلمان است. تاریخهای بی طرف
اسلام عمر را بعد از هجرت اول و پيش از هجرت دوم حبشه در سال ششم بعثت نوشته‏ اند (ر. ك: السيرة النبويه ج 1، ص 265).
پس چهلمین نفر بودن در وقاع فضیلت تراشی برای ایشان بود. خب کسی که 6 سال از دوران توحید را در شرک به سر می برد و بت پرست بوده و حتی در تاریخ اسلام آمده که مسلمانان را بسیار ازار می رسانده چه حقی برای خلافت دارد؟ مگر قرآن نفرمود السابقون السابقون. اما شما می فرمایید:اللاحقون اللاحقون. به یقین عدد چهل نوعی تلاش برای فضیلت سازی است. همانگونه که اگر اهل تاریخ باشید و دقت کنید جناب عمر تاریخ تولدش اصلا ثبت نشده است. بدلیل اینکه در کنار صحابه بزرگی مانند عمار، ابن مسعود، زبیر، حمزه و ... اصلا در مقامی نبوده است که محل توجه باشد. بعدها نویسندگان تعصب محور دیدند که علی (ع) تاریخ تولد و شهادتش مشخص است و دقیقا در سن 63 سالگی یعنی همان سنی که پیامبر از دنیا رفت علی شهید شد، و این سن 63 سالگی خود فضیلتی به حساب می آمد، این سن را برای عمر هم نوشتند. و گفتند عمر هک سال 23 از دنیا رفته در سال 40 پیش از هجرت به دنیا آمده است. با این کار در واقع نوعی فضیلت سازی برای عمر صورت گرفت. حال آنکه در کتب اصلی و قدیمی اهل سنت این روایت نیست و نوشته اند تاریخ تولد عمر مشخص نیست.

موضوع قفل شده است