یعنی باید گفت اساسا تفکر را ارسطو اختراع کرد. تا دو قرن بعد از اسلام هم کسی نمیدانست چنین چیزی اختراع شده. فارابی و ابن سینا و ملاصدرا هم که فهمیدند یواشکی یه چیزایی نوشتند ولی صدایش را در نیاوردند، زیرا ممکن بود مردم بریزند سرشان زنده زنده آنها را بخورند. البته سکوتشان فقط خودشان را نجات داد و تفکر نجات پیدا نکرد. یک نفر به نام امام محمد غزالی آثار اینها را کشف کرد و مطالعه کرد و آنها را لو داد و به مردم نشان داد که چه آدم های بدی بودند و یواشکی فکر میکردند و از آنجا پروندهی فلسفه را در اسلام بست.
شاید من از ارسطو انتظار نداشته باشم، که اگر غیر از توطئه و نیرنگ، راه دیگری برای رسیدن به اهدافی ندارد، از توطئه و نیرنگ بهره نبرد. از خدا آن هم خدایی که خودش را با چنان صفات و کمالاتی در قرآن معرفی می کند، خیر..
مخالفم. از خدایی که در دوران کودکی میشناسیم بعید است. اما خود قرآن گفته خدا بهترین حیله گران است. از او باید خیلی بیش از ارسطو انتظار چنین کارهایی را داشت.
خدای قرآن بسیار شبیه یک دیکتاتور تمامیت طلب است. نیازی نیست ما امروز حرفش را باور کنیم. اگر به دنبال خدای دوران کودکی خود هستیم نباید در قرآن دنبالش بگردیم.
خدا به نسبت، بسیار آزاد و قادر تر و تواناتر است و محدود و مجبور نیست...
مخالفم.
اولا شما میخواهید خدا به یک آدم بد راست بگوید و آزادی بدهد و آن آدم بد کار خوب بکند. این از نظر عقلی حتی برای قادر مطلق هم غیر ممکن است.
دوما اشکالی دارد خدا با آدم بد مثل خودش بد رفتار کند؟ این عدالت است.
سوما خدا کجایش قادر و تواناست؟ اگر ذرهای از این قدرت خدا را دیده بودم که دیگر در وجودش شک نمیکردم.
منظورم از مطلق، اینبود البته تا حدی، اینکه بخواهیم همه اقوام و ملل و مثلا ایران آن زمان و یا ملل های گوناگون در زمان حال را حساب کنیم که خود قرآن هم ادعا دارد که قرآن برای همه زمان ها و اقوام و ملل است..
اولا تمام ادیان برای قوم و ملت خاص خودشان و زمان خودشان آمدهاند. هیچ دینی جهانی نیست.
دوما بنده با هر گونه مطلق اندیشی مخالفم.
ادعای برتری ادیان به هم ادعای تندروها است. ادعای جهانی بودن آنها ادعای خشونتطلبان و اشغالگران است. ادعای دائم بودن آنها ادعای مرتجعین است.
مثلا آیات مکی قرآن میانهرو، صلحطلب و اصلاحطلب هستند و بنده با آنها موافقم.
مثلا آیات دو سال آخر مدیته تند و خشن و ارتجاعی هستند و بنده با آنها مخالفم.
دین و مخصوصا اسلام که حتی از نامش هم بر می آید، یعنی تسلیم شدن. یعنی قرآن می گوید، سرت را بکن زیر برف هر شب
دین به معنی تسلیم مطلق نیست. اسلام هم از ریشهی تسلیم است و هم از ریشهی سلامت.
آیات مدنی میگویند اطاعت کن. آیات مکی میگویند فکر کن.
طرفداران آیات مکی میگویند، آیات مکی اصول هستند و آیات مدنی احکام و فرعیات. اگر اختلاف پیش آمد آیات مدنی باید در چهارچوب آیات مکی تفسیر شوند.
طرفداران آیات مدنی میگویند، آیات بعدی ناسخ آیات قبلی هستند و هر جا اختلاف پیش آمد باید به ترتیب نزول مراجعه کرد.
انتخاب با شماست. شخصا آیات مدنی را برای جو خشن دوران نظامی سیاسی مدینه مفید میدانم. آیات مکی را هم برای جو آرام دوران مکه مفید میدانم. هیچ کدام را هم برای جامعهی شهرنشین و صلح طلب امروز مفید نمیدانم. برای آن که جامعهی ما رنگ آرامش را ببیند، یا باید اسلام ریشه کن شود، یا باید خشونت قرآنی تعطیل شود. (این حرفم خیلی تند بود. آن را پس میگیرم. در پست بعد دیدگاه جدیدم را نسبت به دین میگویم)
اما در مورد تکامل و انسان من یادم رفت چیزی بگویم...اولا قرآن تنها در یک آیه به خلقت انسان از گل اشاره ندارد.چندیدن آیه در این موارد بحث دارد.و آیات دیگری هم هستند که غیر مستقیم به خلقت انسان اشاره دارد
بنده یک دور دیگر آیات مربوط به آدم را خواندم و فقط دو مورد قابل توجه یافتم:
1. آیاتی که به منشا خاکی، صورتگری و دمیدن روح در آدم اشاره دارد.2. آیهای که وقتی مسیحیان میپرسند چطور عیسی پدر ندارد، میگوید آدم هم پدر نداشت.
توضیحات:
1. بنده طرفدار نظریه تکامل هستم، نه الزاما تکامل انسان. البته بنده معتقدم آدم و حوا وجود نداشتهاند. این دو آیه «نظریه تکامل» را رد نمیکند. آیهی دوم هم فقط «تکامل انسان» را رد میکند. طوری که گویا بین حیوانات انسان یک استثنا است. جدا کردن انسان از حیوانات برای نهی از اخلاق حیوانی و انگیزش اخلاق اجتماعی قابل درک است.
2. قرآن کتاب علمی نیست. اشارات علمیاش صریح نیست، متشابهات زیاد دارد، راهی برای بدست آوردن منظورش هم وجود ندارد. پس وقتی چنین حرفهایی میزند نمیتوان آن را به حساب علم گذاشت که سپس شما بگویید نادرست است و بنده بگویم معجزهی علمی است.
3. قبلا شرح دادم که قرآن به ازای هر اشارهی علمی کلی پند اخلاقی و دعوت به تفکر دارد. اکنون اضافه میکنم که داستانهای آدم سرشار از پندهای اخلاقی و به شدت خالی از پاسخ به سوال «از کجا آمدهام» است.
جالب اینکه مفسری چون علام طباطبایی که روش تفسیری اش هم قرآن به قرآن است اگر اشتباه نکنم و اگر اشتباه نکنم، با اینکه با نظریه تکامل آشنایی داشت و می دانست که یک بابایی در غرب یک همچین نظریه ای را مطرح کرده و هوادار و پشتیبان هم دارد، ولی با اینحال با توجه به آیات قرآن و شواهد و قرائنی بدیهی اعتقاد داردندکه خدا انسان را از همین خاک و گل مثل گل کوزه گری ساخته...
ممنون. خواندم. گفته بود از ظاهر آیات + تورات + فلسفه چنین بر میآید که آفرینش آدم استثنا است. اما اصلا نگفته بود چگونه است. مثلا معجزه است یا طبیعی. به هر حال این مستقیم از قرآن به دست نمیآید.
شما نوشتیده که در یک جا قرآن شش روز گفته و یک جا هشت روز.خیر.اولا نه دریک جا بلکه در آیات متعددی البته آیات شبیه به هم هستند به خلقت دنیا در شش روز اشاره شده و در هیچ جا به صراحت و مشخصن از کلمه هشت روز و خلقت در هشت روز اشاره نشده.بلکه تنها در یک آیه طوری نحوه خلقت را اشاره داشته که می شود تعبیر کرد که کنظور هشت روز است.در حالی که خوب دقیق شویم در همان آیه هم منظور، خلقت در شش روز است،
ممنون. درست میفرمایید.
در مورد تاپیکی که حذف شده در پیام خصوصی برایتان توضیح دادهام.
برای آن که جامعهی ما رنگ آرامش را ببیند، یا باید اسلام ریشه کن شود، یا باید خشونت قرآنی تعطیل شود.
این حرفم خیلی تند بود. آن را پس میگیرم. در این پست دیدگاه جدیدم را نسبت به دین بیان میکنم.
صورت مساله: آیات سورهی برائت مانند دستور به تعقیب و ترور و دستگیری و شکنجه قتل عام مشرکان برای جوامع شهرنشین امروزی خیلی خشن هستند. احکام برده گیری و جهاد ابتدایی هم همینطور. ضمن این که مسلمانان انتظار دارند به باورهایشان احترام گذاشته شود، ولی به باورهای دیگران توهین میکنند.
راه حل: اغلب مسلمانان واقعا از آیات خشن قرآن اطلاع ندارند، دوما واقعا خودشان نمیدانند که دارند به باورهای دیگران توهین میکنند. این باعث میشود در دل آدمهای مهربان و مودبی باشند. به طوری که در جنگ ایران و عراق رفتار ایرانیان با عراقیها جز موارد خاص بسیار انسانی بود. همچنین وقتی به یک مسلمان میفهمانیم که سخنش توهین آمیز است حرفش را پس میگیرد. اگر درک مسلمانان از دینشان واقعا خشن بود چنین نمیکردند.
این راه حل اگرچه بسیار ضعیف و غیر منطقی به نظر میرسد. ولی در عمل پیادهسازی شده و جامعه را به سمت آرامش برده. در حالی که راه حلهای منطقی دیگر از پس این کار بر نیامدهاند. این راه حل، هم با اسلام سر سازش دارد، هم پر از شرح صدر و میانهروی و مدارا و بیطرفی و بلوغ است. من در آن دریایی از نکات آموزنده میبینم که امیدوارم بتوانم آنها را درک کنم و به کار ببندم.
دوستان سر وجود خدا بحث نکنید ... این اثبات کردنی نیست ... اگه وجود خدا اثبات کردنی بود که این همه کافر وحود نداشتن ... ایا الان کسی هست که نسبت به جاذبه زمین کافر باشه و جاذبه رو تکذیب کنه؟؟ قطعا خیر!! شما خدا رو باید استنباط کنید:برای این کار برهان های فلسفی هم هستن
وقتی شما مورد تهاجم و صبوعیت حیوانات انسان نما قرار بگیرید کدامیک از ابعاد وجودی شما،لبخند-مهربانی و تعظیم در برابر تجاوز و درّنده خویی آنها را تجویز و تائید می کند؟
من از حکم قصاص و جهاد دفاعی و ... انتقاد نکردم. از حکم از احکام دیگری انتقاد کردم که دفاعی نبود. میتوانید پست بنده را بخوانید. اصراری هم روی مواضعم ندارم. بیشتر قصد اشاره به مسائلی را داشتم که مورد نگرانی بنده و جناب پیروز بود. زیرا از نظر ما دو نفر، اشکال از خود اسلام است، نه فقط عملکرد مسلمانان.
اگر مسلمین اشتباهی بکنند مربوط به درک ناقص آنها از دین و یا تفسیر نفس مدارانه از آن است،امّا آنچه مربوط به تعالیم الهی دین است از خشونت بی مورد و غلبه غضب بر عقل نهی نموده است.(عذرخواه)
با نفوس آلوده و افکار مشوب به نفسانیات و طمع ورزیها و حرص و آزهایی که حاصل غلبه ی قوای شهوانی، با درنده خوئیهایی که حاصل غلبه قوه غضبیه با شیطنتهایی که حاصل غلبه ی قوای واهمه بر عقل است، نمی تواند انتظار مردمی مصلح و جهانی آرام و صلحی پایدار را داشته باشد!
بنده ارتباط بقیه صحبتهای شما با این تاپیک را درک نکردم. یادآوری میکنم تاپیک راجع به این است که چطور باید به شخص خاصی که خدا را قبول ندارد و دینی هم ندارد ماوراء طبیعه و اسلام و الله را معرفی کنیم؟ این موضوع مهمی است. زیرا:
درک مادی افراد از جهان جز در بحرانهای عاطفی برای آنها کافیست.
مرجع اصلی اثبات حقانیت اصول یک دین وحی و عرفان است. اما آدمها به این چیزها دسترسی شخصی ندارند.
در بین این همه دین نمیتوان یکی را انتخاب کرد. زیرا نمیتوان عمیق مطالعه کرد.
حال معیار چیست؟ اخلاق است؟ فلسفه است؟ تحقیقات تجربی است؟
دوستان سر وجود خدا بحث نکنید ...
بحث بر سر وجود خدا نیست. بر سر روش برخورد با مسالهی وجود خداست. دلایل شما برای کنار گذاشتن مساله اصلا کافی نیستند. بشر با مسائلی خیلی گشتردهتر دست و پنجه نرم کرده و میکند. مثلا فلسفه، فیزیک، مسألهی فلسطین-اسرائیل، مسائل اجتماعی، ...
این پست مرتبط با موضوع تاپیک است: چرا که جایگاه و خاستگاه صورت سوال تاپیک در برخی موارد ناشی از ایجاد سوال نسبت به برخی احکام است؛ بنابراین وقتی در سیر یک بحث، موضوع به چنین بحثی کشیده شده است، بیان برخی نکات حتی اگر اثر مستقیم نداشته باشد، اثر غیرمستقیم خواهد داشت. بعبارت دیگر، گرچه در ظاهر سوال اثری از چنین بحثی نیست، اما خاستگاه شکلگیری آنها مهم است و در تشخیص مرتبط با غیرمرتبط بودن پستها به عناوین تاپیک نباید فقط به ظاهر سوال توجه شود.
خشونت قرآنی
جناب آرمان؛ عرض ادب.
خاطرتان هست در تاپیک اعجاز قرآن فرمایشی داشتید مبنی بر اینکه (نقل به مضمون) اگر کسی به خانواده من حمله کند، در مقابل او خشونت خواهم داشت گرچه توجیهی برای آن نداشته باشم؟
به نظر شما آن ابراز خشونت شما عاقلانه است یا نیست؟ آیا به هر کس حمله شود، دفاع در برابر او واقع نگرانه است یا خیر؟ البته توجه دارم که در پاسخ سرکار خانم حببیه فرمودید که منظورتان دفاع نیست، اما آنچه شما ذیل عنوان "خشونت قرآنی" در ذهن خود بایگانی فرموده اید، اعم از دفاع و جهاد ابتدایی است. یعنی به نظر می رسد اینگونه در "ذهن" شما شکل گرفته است که هر جا "و اقتلوهم" یعنی نابجا و همه "و اقتلوهم"های قرآن سندی است بر انسانی نبودن آن؛ در حالیکه چنین اندیشهای بیگمان با واقعیت فاصله دارد. قرآن، واقعنگر است.
بد نیست چند نمونه از آیات "و اقتلوهم" قرآن را نظری بیندازیم (قطعاً شما هم با این آیات آشنا هستید):
مسلمانهایی که با کسی کاری نداشتند، به آنها ظلم میشده است و خداوند حالا می فرماید که در برای این مورد ظلم قرار گرفتن، به آنها "اجازه" داده شده است تا از خود دفاع نمایند.
ان الله یدافع عن الذین آمنوا ان الله لا یحب کل خوان کفور* اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر* الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز* الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور
در این آیه نگرانی قرآن از "قاتلوهم" است یا از تعدی به کسانی که در حال جنگ هستند؟ یعنی خدای قرآن بیش از آنکه نگران قاتلوهم باشد، نگران عدم تعدی به کسانی است در حال جنگ هستند. طرف آمده مرا بکشد اما خداوند متعال می فرماید مبادا به همین کسی که آمده است تو را بکشد تعدی کنی.
وقاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم ولا تعتدوا إن الله لا يحب المعتدين
مسجدالحرام، پرچم مسلمانان است؛ یعنی به گونه ای خط قرمز است؛ کسانی مسلمانان را از همین مسجدالحرام باز می دارند؛ خدای قرآن نگران همین دشمنان است که مبادا شنائت آن دشمنان باعث شود که مومنین نسبت به آنها تعدی داشته باشند؛
به خاطر اینکه مبادا به دشمنانشان تعدی بیجا داشته باشند خطاب خدای قرآن به مومنان خدای قرآن اینست که وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ.
باز همین مطلب را این بار به زبان اعدلوا و باز هم در مورد کسانی که شنائت به خرج داده اند می فرماید؛ این بار نمی فرماید که تعدی نکنید بلکه می فرماید که اعدلوا
خدای قرآن می فرماید اگر مشرکین عهدشان را نقض نکرده اند، عهدشان را رعایت کنید و باز تاکید می کند که مبادا در برابر همین مشرکین که دشمنان شما هستند تقوا نداشته باشید که ان الله یحب المتقین.
می گوید از بین همان مشرکنین که نقض عهد کرده اند، اگر کسی از آنها که هم نقض عهد کرده و هم می خواهد شما را بکشد، از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود.
خوب حالا این قرآن در برخی موارد بدون این قیود دستور به جنگ داده است و تشویق به جنگ و نشان دادن شدت در برابر دشمن داشته است.
اگر بعد از همه این نکات، بالاخره با دشمنی روبرو شدیم چه کنیم؟ به او بگوئیم که خواهش می کنیم و بزرگواری فرموده به ما اجازه بفرمائید شما را بکشیم؟ بدیهی است اگر بعد از همه این شروط، جنگی در گرفت نباید موضوع را به بازی گرفت و باید شدت به خرج داد و این حکم را عقل می پسندد و این حکم کاملاً واقع نگرانه است.
یک محقق حقیقت یاب چگونه جمع بندی خواهد نمود تا بخواهد نسبت به نظر قرآن، بیانی داشته باشد و بی انصافی نکرده باشد؟
دوستان حالا که بحث قران شد من چن تا سوال کوتاه دارم :
اگه کسی سعی کنه به تحدی پاسخ بده کافر محسوب میشه؟؟؟
شرایط پاسخ به تحدی چیه؟؟ ایا سوره ای که میاریم باید حتما عربی باشه؟ ؟؟
اصلا داور کیه؟؟؟؟
متخصصین امور اسلامی که نمیتونن باشن! چون اونا خودشون یه طرف دعوان!! و دیدگاه اولیه اونا به نفع قرانه! دیدگاه اولیه خیلی مهمه! غیر ممکنه این عزیزان زیر بار برن!
خاطرتان هست در تاپیک اعجاز قرآن فرمایشی داشتید مبنی بر اینکه (نقل به مضمون) اگر کسی به خانواده من حمله کند، در مقابل او خشونت خواهم داشت گرچه توجیهی برای آن نداشته باشم؟
به نظر شما آن ابراز خشونت شما عاقلانه است یا نیست؟ آیا به هر کس حمله شود، دفاع در برابر او واقع نگرانه است یا خیر؟ البته توجه دارم که در پاسخ سرکار خانم حببیه فرمودید که منظورتان دفاع نیست، اما آنچه شما ذیل عنوان "خشونت قرآنی" در ذهن خود بایگانی فرموده اید، اعم از دفاع و جهاد ابتدایی است. یعنی به نظر می رسد اینگونه در "ذهن" شما شکل گرفته است که هر جا "و اقتلوهم" یعنی نابجا و همه "و اقتلوهم"های قرآن سندی است بر انسانی نبودن آن؛ در حالیکه چنین اندیشهای بیگمان با واقعیت فاصله دارد. قرآن، واقعنگر است.
سلام نقی جان .. مگه بیشتر ایات خشونتی قران مربوط به سوره های مدنی نیست؟؟ خوب سوره های مدنی زمان فرمانروایی محمد (ص) و زمانی که اسلام چیره شده بود نازل شدن!! مگه اون زمان هم مسلمانان دچار ازار و اذیت مشرکین بودن؟؟؟؟
در ارتباط با فرمایشات حضرتعالی در دو سه پست اخیرتان عرض شد.
بیشتر در مورد پاسخ کوتاهی بود که به یکی از اشارات جناب پیروز دادم. به تاپیک مربوط نیست که بنده بتوانم جواب بدهم. به طرز تفکر شما هم مربوط نیست. آن اسلامی که شما میشناسید اسلام خوبی است که ماندن در آن خیلی بهتر از ترک آن است. شخصا تمام خاطراتم از دوران مسلمانی خوب است و اگر به این شدت با مساله الحاد مواجه نمیشدم اسلام را رها نمیکردم.
این پست مرتبط با موضوع تاپیک است: چرا که جایگاه و خاستگاه صورت سوال تاپیک در برخی موارد ناشی از ایجاد سوال نسبت به برخی احکام است؛ بنابراین وقتی در سیر یک بحث، موضوع به چنین بحثی کشیده شده است، بیان برخی نکات حتی اگر اثر مستقیم نداشته باشد، اثر غیرمستقیم خواهد داشت. بعبارت دیگر، گرچه در ظاهر سوال اثری از چنین بحثی نیست، اما خاستگاه شکلگیری آنها مهم است و در تشخیص مرتبط با غیرمرتبط بودن پستها به عناوین تاپیک نباید فقط به ظاهر سوال توجه شود.
نفهمیدم. این قدر هم پستهام کیلویی پاک شدهاند که نمیتوانم ریسک کنم. لذا در پیام خصوصی جواب میدهم.
دوستان حالا که بحث قران شد من چن تا سوال کوتاه دارم: اگه کسی سعی کنه به تحدی پاسخ بده کافر محسوب میشه؟؟؟ شرایط پاسخ به تحدی چیه؟؟ ایا سوره ای که میاریم باید حتما عربی باشه؟ ؟؟ اصلا داور کیه؟؟؟؟ متخصصین امور اسلامی که نمیتونن باشن! چون اونا خودشون یه طرف دعوان!! و دیدگاه اولیه اونا به نفع قرانه! دیدگاه اولیه خیلی مهمه! غیر ممکنه این عزیزان زیر بار برن!
ما در تاپیک بحثی در اعجاز قرآن خیلی در این مورد بحث کردیم و پستهای خیلی خوبی وجود دارند.
چرا کسی سوال اصلی تاپیک رو جواب نمیده؟ چطوری وارد وادی معنویت و روحانیت و عرفان و فراطبیعه بشیم؟
از نظر من در بعدی فردی بهتر است هدف را شرح صدر و کنترل و پرورش و رشد عواطف قرار دهیم و از اعتقاد و باور جامد و سخت و عمیق بپرهیزیم و برخوردی هر چه بیشتر عرفانی و ادبی و با تجربهی شخصی داشته باشیم.
در بعد اجتماعی بهتر است (1) از خود شروع کنیم و (2) به سراغ همدردی با جامعهی خود برویم و (3) به کل بشریت برسیم و (4) همهی طبیعت را در دیدگاه خود لحاظ کنیم. مفهوم خدا در هر چهار مرحله مفید است. از نظر فردی ایدهی خدا مانند مادر مهربانی است که فرزند را پرورش میدهد. از نظر جمعی او محل اتصال تمام بشریت است و فقط به خودیها محدود نیست. در مرحلهی آشتی با جهان نیز او مدبر کل جهان است.
این سیری است که من میتوانم به دیگران هم پیشنهاد کنم. لازم نیست چیزی را به کسی اثبات کنیم، زیرا درک ما از فراطبیعه نیز به قدر مخاطب مان ناقص است. در چنین سیری، فرد خودش میبیند و میاندیشد و خدایش را کشف میکند. خیلی از شرقیها و مسیحیان و صوفیان و شعرا به این روش زندگی کردهاند.
سلام نقی جان .. مگه بیشتر ایات خشونتی قران مربوط به سوره های مدنی نیست؟؟ خوب سوره های مدنی زمان فرمانروایی محمد (ص) و زمانی که اسلام چیره شده بود نازل شدن!! مگه اون زمان هم مسلمانان دچار ازار و اذیت مشرکین بودن؟؟؟؟
بنده در پست قبلی سعی کردم، ساختار آنچه از نظر برخی دوستان خشونت قرآن است را بیان کنم.
ابتدا اگر اجازه فرمائید، نظر شما و سایر بزرگواران را نسبت به این ساختار و اشکالات آن بدانیم و بعد به بحث شان نزول آنها هم توجه کنیم. فقط به صورت خیلی کوتاه اینکه هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله به مدینه به معنی اینکه همه مسلمان شده بودند، نیست؛ در واقع آن هجرت بر پای ترس از قتل بود و مشرکان هنوز در مکه بودند.
ما در تاپیک بحثی در اعجاز قرآن خیلی در این مورد بحث کردیم و پستهای خیلی خوبی وجود.داره
سپاس گزارم بابت لینک .. ولی بحثتون اونجا خیلی پیچیده و سنگین بود و پیدا کردن مطالب دلخواهم لابه لای ۳۱ صفحه کار دشواریه!!! .که چند روز وقت میگیره ولی من اینقدر وقت ندارم. جواب سوالات من درباره تحدی یک.کلمه ای هستن ! اگه یکی جواب بده ممنون میشم
چرا یک کشور مسلمان پیدا نشده که تفسیر درستی از دین داشته باشد ؟
پس درک درست از دین کی و کجا باید خودش را نشان دهد ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم سرکار گلشن،
چرا به دنبال کشور مسلمانی میگردید که چنان تفسیر درستی داشته باشد؟ «کشوری مسلمان» از کجا معیار درستی دین اسلام شده است؟
دین برای افراد آمده است و درک درست از دین را هم باید در افراد جستجو کرد ... در یک جامعه و در یک کشور همه جور آدمی هست، ایمان زیاد شاید باشد و کفر بزرگ هم شاید باشد، نفاق هم شاید باشد ... چرا شما به دنبال یک اکثریت سالم میگردید آن هم در زمانهای که همه میبینیم زمین از فساد پر شده است؟ ... الآن باید به دنبال انسانهایی که تفسیر درستی از دین دارند و آن را در منش و زندگی خود پیاده کردهاند گشت ... گرچه حکومت امروز ایران نزدیکترین تفسیر را به تفسیر درست دین دارد و در واقع تفسیرش از دین درست است اگر درست پیاده نمیکند ... درست پیاده نشدنش هم باز به همان خاطری است که در بالا به آن اشاره شد ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم سرکار گلشن،
چرا به دنبال کشور مسلمانی میگردید که چنان تفسیر درستی داشته باشد؟ «کشوری مسلمان» از کجا معیار درستی دین اسلام شده است؟
دین برای افراد آمده است و درک درست از دین را هم باید در افراد جستجو کرد ... در یک جامعه و در یک کشور همه جور آدمی هست، ایمان زیاد شاید باشد و کفر بزرگ هم شاید باشد، نفاق هم شاید باشد ... چرا شما به دنبال یک اکثریت سالم میگردید آن هم در زمانهای که همه میبینیم زمین از فساد پر شده است؟ ... الآن باید به دنبال انسانهایی که تفسیر درستی از دین دارند و آن را در منش و زندگی خود پیاده کردهاند گشت ... گرچه حکومت امروز ایران نزدیکترین تفسیر را به تفسیر درست دین دارد و در واقع تفسیرش از دین درست است اگر درست پیاده نمیکند ... درست پیاده نشدنش هم باز به همان خاطری است که در بالا به آن اشاره شد ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام خواهر عزیز
تفسیر درست از دین هست،مشکل از آنجائی شروع شد که از ثقل اصغر(اهل بیت علیهم السلام) دور شدیم
و دست به تفسیر به رأی، مطابق اغراض و سلائق و منافع شخصی زدیم.
هر جا که از تفسیر راسخون فی العلم-به تعبیر قران-بهره بردیم حقایق دین را فهمیدم.
و آنجایی که تفاسیر بشری و من در آوردی همراه با بدعتها را دیدیم چهره ای زشت از دین در مقابل دیدگان و اذهانمان تصویر شد.
و البته این چهره دین نبود بلکه تصویر زشت افکار و اندیشه های پوسیده ی صاحبان آن بود!
سلام بر شما
افراد حکومت را تشکیل می دهند
اگر افراد درک درستی از دین داشته باشند وقتی به حکومت هم برسند
حکومت و دولت هم درک درستی از دین خواهد داشت نتیجه اینکه فردی هم پیدا نشده که درک درستی از دین داشته باشد
مشکل این است که همه کس درک خودش را از دین درست می داند
و هیچکس حاضر نیست قبول کند درک او از دین اشتباه است
همه اشتباه را به گردن دیگری می اندازند
و این اوضاع خطرناک است و درست بشو نیست
افراد حکومت را تشکیل می دهند
اگر افراد درک درستی از دین داشته باشند وقتی به حکومت هم برسند
حکومت و دولت هم درک درستی از دین خواهد داشت نتیجه اینکه فردی هم پیدا نشده که درک درستی از دین داشته باشد
بسم الله
سلام علیکم
متوجه نشدم چطور این نتایج را گرفتید ... مگر همه چیز به درک درست داشتن است؟ چند دزد میشناسید که نداند دزدی بد است؟ شما توجیهات در جهت منافع شخصی را دستکم گرفتهاید و البته نقش دروغ و نفاق و خیلی از صفات رذیلهی دیگر را ... لابیگری و مافیاییگری و نون به هم قرض دادن و نون به نرخ روز خوردن و ... همه چیز به درک درست از دین داشتن نیست ولی همان درک درست هم آنطور که شما میفرمایید درست نمیشود که یک نفر اگر درک درستی داشت و به حکومت رسید ناگهان انتظار یک حکومت کامل با درک درست از دین را بکشیم که بگوییم حالا که این نیست لابد آن هم نبوده است ... فکر نمیکنید این قضایا به سادگی دو دو تا چهارتا نباشد؟
در هر صورت ادامهی این بحث موضوع تاپیک را به انحراف میکشد و احتمالاً بهتر است ادامهاش ندهیم :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
بنده در پست قبلی سعی کردم، ساختار آنچه از نظر برخی دوستان خشونت قرآن است را بیان کنم.
ابتدا اگر اجازه فرمائید، نظر شما و سایر بزرگواران را نسبت به این ساختار و اشکالات آن بدانیم و بعد به بحث شان نزول آنها هم توجه کنیم. فقط به صورت خیلی کوتاه اینکه هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله به مدینه به معنی اینکه همه مسلمان شده بودند، نیست؛ در واقع آن هجرت بر پای ترس از قتل بود و مشرکان هنوز در مکه بودند.
ینی از نظر شما کشتن یک کودک به جرم اینکه ممکنه در اینده کافر بشه!!!!!!!!!بدست پیامبر خدا خشونت نیست؟؟؟؟ (کهف ۷۴) اگه از نظر شما این خشونت نیست پس من ابتدا از شما میخوام که خشونت رو برامون تعریف کنید!
ینی از نظر شما کشتن یک کودک به جرم اینکه ممکنه در اینده کافر بشه!!!!!!!!!بدست پیامبر خدا خشونت نیست؟؟؟؟ (کهف ۷۴) اگه از نظر شما این خشونت نیست پس من ابتدا از شما میخوام که خشونت رو برامون تعریف کنید!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
در علم خداوند قطعی است که اگر آن کودک زنده میماند چطور میشد و در نتیجه در آن ماجرا مسألهی «ممکن است در آینده کافر شود» مطرح نبوده است ... در ضمن اینکه این همه کودک که قبل از سن بلوغ از دنیا میروند مگر به جرم خاصی از دنیا میروند که آن یک کودک که به آن صورت جانش گرفته شد به جرمی که مدّ نظر شماست کشته شده باشد؟ بیماریها و تصادفات و زمین و زمان جنود خدا هستند و تابع اوامر خدا و حضرت خضر هم از جنود خدا بوده و هستند ... علیهالسلام
در ضمن اینکه این مسألهی اگر چنان بود چنان میشد مسألهای دامنهدار است ... در اعتقادات شیعه این مباحث تحت موضوع «بداء» فهمیده میشوند ... در علم قطعی خدا آن کودک بیش از آن زنده نمیماند و وسیلهاش اینطور رقم خورد که حضرت خضر علیهالسلام باشند ... وقتی صحبت سر خداست و افعال و اقوال خدا گاهی باید دامنهی دیدمان وسیعتر از وقتی باشد که صحبت سر مسائل معمول و حوادث و روابط معمول میان انسانهاست ...
اما فکر خیلی خوبی است که روی مفهوم خشونت تفکر کنیم ...
مثلاً به نظر شما سنگسار کردن یک شخصی که یک گناه بزرگی را انجام داده است خیلی خشونت است؟ اگر بله آیا این روش اعدام بیشتر خشونتآمیز است یا مجازاتهای جهنم برزخی و قیامت و جهنم اخروی؟ اصلاً قابل قیاس هستند؟ آیا اگر خدا بگوید مشرکان با فلان وضعیت را بکشید این یعنی خشونت؟ آنها لای پر قو هم که جان بدهند باز وارد در جهنمی میشوند که هر لحظه آرزوی مرگشان را داشته باشند ... با این حساب شاید شما هم مانند کسانی که به جهنم خدا ایراد وارد میکنند باید بگویید خدایی که جهنم داشته باشد و همه را به بهشت نبرد یا به جای به جهنم بردن از وجود معدوم نکند نعوذبالله خشن است ... اما خداوند کلاً خشن نیست حتی اگر عدهای را دچار عذاب ابدی کند ... از خدا جز خیر و رحمت صادر نمیشود ولی کسی که به خدا سوء ظن داشته باشد خیر خدا را هم شر میبیند و جهنم هم جز این نیست ... اگرچه خیری که شرّ دیده شود واقعاً هم پوست بدنهایشان را بسوزاند و چنان عذابی به ایشان وارد کند که تصورش را هم نکنند ... از دوستان مخالف ما که مدام از علوم غربی برای رد کردن اسلام استفاده میکنند بپرسید که آیا آزمایشهای تجربی در تأیید این مطلب را ندیدهاند؟ ... خود شما تا کنون نشده به کسی که دارد به شما لطفی میکند سوء ظنی داشته باشید و در این مدت مدام از این رفتار او در عذاب باشید ولی وقتی که رفع سوء تفاهم شد ناگهان از این سوء ظنی که به او داشتهاید شدیداً خجل گردید که گویا خود این سوء ظن در مقابل آن رأفت و رحمت بزرگترین گناه ممکن بوده است؟
وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّـهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ ... [الفتح، ۶] و عذاب کند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را آنان که به خدا گمان بد برند، بر علیه ایشان است بار گردش بد ...
این ظنّ سوء حتی میتواند همین مطلب ساده باشد که ایشان گناه خود را بزرگتر از رحمت خدا بدانند ... این هم یک نوع خودبزرگبینی است که آنچه وابسته به وجود خودشان هست را از صفات خدا بزرگتر میبینند و اصالت را همچنان به خود میدهند ... و این همان جهالتی است که فرمودند اصل شرّ است ...
وقتی داریم در مورد دین صحبت میکنیم باید به دنبال یک نگاه کلان باشیم و قرار نیست با همان استانداردی که در زندگی روزمرهی خود به کارهای خود و اطرافیانی که با ایشان تعامل داریم کل عالم را ورانداز کنیم و انتظار داشته باشیم فهم درستی از همه چیز داریم ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
[FONT=Franklin Gothic Medium]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
در علم خداوند قطعی است که اگر آن کودک زنده میماند چطور میشد و در نتیجه در آن ماجرا مسألهی «ممکن است در آینده کافر شود» مطرح نبوده است ... در ضمن اینکه این همه کودک که قبل از سن بلوغ از دنیا میروند مگر به جرم خاصی از دنیا میروند که آن یک کودک که به آن صورت جانش گرفته شد به جرمی که مدّ نظر شماست کشته شده باشد؟ بیماریها و تصادفات و زمین و زمان جنود خدا هستند و تابع اوامر خدا و حضرت خضر هم از جنود خدا بوده و هستند ... علیهالسلام
در ضمن اینکه این مسألهی اگر چنان بود چنان میشد مسألهای دامنهدار است ... در اعتقادات شیعه این مباحث تحت موضوع «بداء» فهمیده میشوند ... در علم قطعی خدا آن کودک بیش از آن زنده نمیماند و وسیلهاش اینطور رقم خورد که حضرت خضر علیهالسلام باشند ... وقتی صحبت سر خداست و افعال و اقوال خدا گاهی باید دامنهی دیدمان وسیعتر از وقتی باشد که صحبت سر مسائل معمول و حوادث و روابط معمول میان انسانهاست ...
اما فکر خیلی خوبی است که روی مفهوم خشونت تفکر کنیم ...
مثلاً به نظر شما سنگسار کردن یک شخصی که یک گناه بزرگی را انجام داده است خیلی خشونت است؟ اگر بله آیا این روش اعدام بیشتر خشونتآمیز است یا مجازاتهای جهنم برزخی و قیامت و جهنم اخروی؟ اصلاً قابل قیاس هستند؟ آیا اگر خدا بگوید مشرکان با فلان وضعیت را بکشید این یعنی خشونت؟ آنها لای پر قو هم که جان بدهند باز وارد در جهنمی میشوند که هر لحظه آرزوی مرگشان را داشته باشند ... با این حساب شاید شما هم مانند کسانی که به جهنم خدا ایراد وارد میکنند باید بگویید خدایی که جهنم داشته باشد و همه را به بهشت نبرد یا به جای به جهنم بردن از وجود معدوم نکند نعوذبالله خشن است ... اما خداوند کلاً خشن نیست حتی اگر عدهای را دچار عذاب ابدی کند ... از خدا جز خیر و رحمت صادر نمیشود ولی کسی که به خدا سوء ظن داشته باشد خیر خدا را هم شر میبیند و جهنم هم جز این نیست ... اگرچه خیری که شرّ دیده شود واقعاً هم پوست بدنهایشان را بسوزاند و چنان عذابی به ایشان وارد کند که تصورش را هم نکنند ... از دوستان مخالف ما که مدام از علوم غربی برای رد کردن اسلام استفاده میکنند بپرسید که آیا آزمایشهای تجربی در تأیید این مطلب را ندیدهاند؟ ... خود شما تا کنون نشده به کسی که دارد به شما لطفی میکند سوء ظنی داشته باشید و در این مدت مدام از این رفتار او در عذاب باشید ولی وقتی که رفع سوء تفاهم شد ناگهان از این سوء ظنی که به او داشتهاید شدیداً خجل گردید که گویا خود این سوء ظن در مقابل آن رأفت و رحمت بزرگترین گناه ممکن بوده است؟
وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّـهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ ... [الفتح، ۶] و عذاب کند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را آنان که به خدا گمان بد برند، بر علیه ایشان است بار گردش بد ...
این ظنّ سوء حتی میتواند همین مطلب ساده باشد که ایشان گناه خود را بزرگتر از رحمت خدا بدانند ... این هم یک نوع خودبزرگبینی است که آنچه وابسته به وجود خودشان هست را از صفات خدا بزرگتر میبینند و اصالت را همچنان به خود میدهند ... و این همان جهالتی است که فرمودند اصل شرّ است ...
وقتی داریم در مورد دین صحبت میکنیم باید به دنبال یک نگاه کلان باشیم و قرار نیست با همان استانداردی که در زندگی روزمرهی خود به کارهای خود و اطرافیانی که با ایشان تعامل داریم کل عالم را ورانداز کنیم و انتظار داشته باشیم فهم درستی از همه چیز داریم ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام خواهر یا برادر گلم
با عرض احترام و تشکر از شما بابت پاسختون
من با حرف شما کاملا مخالفم! (خیلی متعصبانه بود) و میخوام یکم پاسختون رو به چالش بکشم امیدوارم که بی احترامی یا سرکشی تلقی نشه!!!
شما ناخواسته اختیار انسان رو رد کردید!!! من از شما یه سوال میپرسم! ایا خدا میداند که یک جنین که داخل شکم.مادرش هست وارد بهشت خواهد شد یا خیر؟؟؟ اگه میخواید بگید که بله خدا میدونه!!! من میخوام یکم جلوتون وایسم و این پاسخ رو نقد کنم!!! فرض کنیم یک بچه که در شکم مادرش هست رو خدا پیش بینی میکنه که جهنمی خواهد شد!! حالا این کودک با توجه به اختیاری که داره میتونه کاری کنه که بهشتی بشه؟؟؟ اگه پاسخ مثبته که خوب پیش بینی خدا اشتباه ازاب دراومد که!!! خدایی که اشتباه پیش بینی کنه که خدا نیست!!! و اگه پاسخ منفیه پس ما انسان ها اختیاری نداریم! و خلق میشیم که به جبر وارد بهشت یا جهنم بشیم .. خب به نظر شما اگه من با این حساب وارد جهنم بشم نمی تونم از خدا ایراد بگیرم که خدایا خودت معین کردی من جهنمی بشم! اخه خدایا مگه من میتونستم خلاف تعیین تو عمل کنم؟؟؟ پس گناهم چی بوده؟؟؟ خب اگه این طوره و خدا میدونه هرکدوم از ما بهشتی خواهیم بود یا نه! خب چه کاری بود یهو همه مونو مستقیم توی بهشت یا جهنم خلق میکرد دیگه! پس این آزمایش ها برای چیه؟؟؟ فقط شمارو خدا نگید که ازمایش برای اینه که خودت متوجه بشی جهنمی خواهی بود!!! عجب! پس خلق شدم که متوجه بشم جهنمی خواهم بود!
البته من نخواسستم تدابیر خداوند رو نقد کنم خواستم جواب شمارو نقد کنم وگرنه من یقین دارم که خدای رحمان هرگز از این پیشبینی ها نخواهد کرد ..
در مورد مجازات مرتد هم که میدونم ایشون میخواد بکشدش وسط، خدمت دوستان عرض می کنم که مجازات مرتد نه به خاطر ناراحتی و عصبانیت ما، که به دلیل دستور خداست، وگرنه من شخصاً مرتد رو انسانی قابل ترحم می دونم که قدر اونچه داشته رو ندونسته، هدایت رو فروخته و ضلالت رو خریده و معامله اش ضرر شدید داده، اگر خدا دستور مجازات نمی داد، من به اینها صدقه هم ممکن بود بدهم.
با سپاس
سختت نیست چیزی که به نظر خودت منطقیه،از نظر خدات نیست؟؟
ترحم بر مرتد رو عرض میکنم.
سپاس گزارم بابت لینک .. ولی بحثتون اونجا خیلی پیچیده و سنگین بود و پیدا کردن مطالب دلخواهم لابه لای ۳۱ صفحه کار دشواریه!!! .که چند روز وقت میگیره ولی من اینقدر وقت ندارم. جواب سوالات من درباره تحدی یک.کلمه ای هستن ! اگه یکی جواب بده ممنون میشم
این سی صفحه در شصت روز نوشته شده. بنده دو دور به دقت ورق زدم و پستهای مهم خودم را استخراج کردم.
لازم نیست مطالعه کنید. ولی بهتر است این سوالات کوتاه خود را آنجا مطرح کنید تا پاسخ داده شود. بنده پاسخ را دارم. ولی اینجا نمیتوانم تقدیم کنم. بنده خود را در جایگاهی نمیبینم که به پستهای دیگران (بجز جناب سین) لینک بدهم. ولی در انتها ایشان را معرفی میکنم تا از آنها سوال کنید.
پستهای مهم
شرایط پاسخ به تحدی چیه؟؟
1. بیست و پنچ شرط در پست اول و دوم و سوم این تاپیک فوقالعاده مهم آمدهاند
2. در این پست مهم بنده جنبههای گوناگون اعجاز ظاهری قرآن را فهرست کردم. اما بررسی نکردم که آیا قرآن از این جنبهها معجزه هست یا خیر.
3. جناب پژوهشگر فرمودند قرآن از نظر ریاضی هم اعجاز دارد و بنده در این پست مهم اعجاز عددی قرآن را به دقت رد کردم.
خلاصهی مباحث مهم
0. در این پست جناب باء ادعا کردند لزوم تحقیق در قرآن برای دفع خطر احتمالی جهنم است. بنده نیز در این پست گفتم جهنم افسانه است و هیچ خطر احتمالی در کار نیست. بنده انگیزههایم از شرکت در تاپیک را در این پست مطرح کردهام.
1. بنده در سه پست صفحه اول و دو پست صفحه دوم پرسیدم چطور میشود تحدی را فرمول بندی کرد. جناب شریعت عقلانی و استوار فرمولبندی مرا به هم زدند.
2. جناب سین بنده را راضی کردهاند که بروم قرآن را با دید محتوایی و بیطرف مطالعه کنم و بحث فعلی را رها کنم.
3. در راستای راهنمایی ایشان من دارم قرآن را با توجه به تورات و شان نزول و به ترتیب نزول میخوانم تا بهتر بفهمم.
4. سرکار حبیبه گفتند قرآن باید از نظر محتوا بررسی شود نه ظاهر. بنده این وبلاگ مهم را برای مطالعهی موضوعی قرآن پیدا کردم.
5. جناب استوار فصاحت و بلاغت بالای قرآن را به عنوان معیار و اثبات اعجاز پیشنهاد کردند. بنده در ابتدای این پست با اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت مخالفت کردم. در ابتدای این پست هم فصاحت و بلاغت را به عنوان معیار اعجاز رد کردم. اما پاسخهای جناب استوار را به قسمت دوم هر دو پست پذیرفتم.
6. جناب سین در مهمترین پست تاپیک + این پست کامل توضیح دادند که اعجاز قرآن عقلی نیست و فطری و عرفانی است. جناب استوار هم از نظر عقلی بررسی کردند. بین جناب سین و استوار بحث در گرفت. بنده در این پست دیدگاه هر دو را جمعبندی کردم.
مواضع افراد فعال در تاپیک جناب صادق کارشناس تاپیک دیدگاهی بسیار شاعرانه دارند و شدیدا موافق اعجازند.
جناب باء و سین دیدگاه عرفانی دارند و یکهتاز تاپیک هستند.
جناب حبیبه دیدگاهی نیمه عرفانی و نیمه عقلی دارند و از نظر ایشان قرآن اعجاز معنوی دارد.
جناب استوار و پژوهشگر و نقی دیدگاهی منطقی دارند و موافق اعجاز هستند.
بنده دیدگاهی منطقی دارم و موافق فرمولبندی اعجازم. ولی به نظرم تا بحال کسی موفق به فرمولبندی منطقی و اثبات اعجاز نشده.
جناب شریعت عقلانی مخالف سرسخت اعجاز قرآن و فرمول بندی آن هستند و نظرات بنده را کاملا باطل کردهاند. بنده مطابق نظر ایشان از اثبات اعجاز قرآن ناامید شدم.
من بحث اصالت را با دو بیان علمی و ساده عرض می کنم:
توضیح علمی: طبق اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، جسم یک وجود دارد و یک ماهیت دارد (که همان جسم است). ماهیت امری انتزاعی است و وجود اصیل است. امر عدمی علت ندارد پس نقض قاعده مذکور نیست. اما وجود جسم به نحو اعلی و اشرف در نزد علت است.
بیان ساده: طبق اصالت وجود، عالم سراسر وجود هستند و اشیاء از چیزی غیر از وجود ساخته نشده اند. حالا یک سؤال پیش می آید: اگر اشیاء همه از وجود ساخته شده اند پس چرا این همه تفاوت در عالم است؟ به عبارتی گوینده این ایراد می گوید: وقتی جز وجود چیزی در عالم نباشد باید همه اشیاء شبیه هم باشند. پاسخ ما این است: آیا بین نور های عالم فرق هست یا خیر؟ آیا بین نور خورشید و شمع تفاوت نیست؟! مسلما فرق است. یک نور شدیدتر است و یکی خیلی ضعیف تر است. تفاوت این ها به شدت و ضعف است. این طور نیست که نور شمع از غیر نور حاصل شده باشد و مثلاً مخلوط نور با تاریکی باشد. طبق اصالت وجود نیز، موجودات عالم نیز تنها از وجود است. ولی یک وجود شدیدتر است ( کامل تر است) و یکی ضعیف تر و مخلوق اولی است. دومی هم ـ به اذن موجود شدیدتر و کامل تر ـ علت خلق موجود سومی می شود که از دومی نیز ضعیف تر است. موجود چهارمی نیز از سومی ضعیف تر است و ... . هر موجود به شکلی در می آید. موجودات عالم ماده نیز به علت ضعف زیاد، به شکل جسم در می آیند. اما موجودات برتر مثل فرشتگان، روح انسانی ـ که حقیقت انسان است و از فرشتگان نیز برتر است ـ و همچنین خالق هستی جسمانی نیستند. پس جسم نتیجه ضعف و نقص موجودات پایین است. و خدا از ضعف به دور است به عبارتی موجود کامل است به همین دلیل فاقد جسم است.
اما ضعف و نقص چیست؟! ضعف و نقص امری عدمی است. توضیح در قالب مثال: به عنوان نمونه جهل و کوری و کری و ... یک ضعف و یک جهل است. جهل چیزی به جز نا آگاهی و نادانی و عدم علم نیست. کوری چیزی جز نا بینایی و عدم بینایی نیست. کری نیز چیزی جز عدم شنوایی یا همان نا شنوایی نیست. اگر دقت شود خواهید دید همه ضعف ها و نقائص اموری عدمی هستند یعنی فقدان و ضعف یک کمال هستند.
نکته آخر این که: عدم چیزی نیست که علت داشته باشد. اصلا معنا ندارد چیزی علت برای عدم باشد. امر عدمی هم علت ندارد. چیزی هم که علت ندارد، معطی ندارد. پس جسم اصلا معطی ندارد، حقیقت جسم چیزی نیست مگر نمایش ضعف و نقص و نداشتن های وجود ضعیف جسمانی است. توضیحات بیشتر طلبتان.
سلام.لازم دیدم که از شما بابت این پست تشکر کنم.باید اعتراف کنم از آن روزی که به وجود خدا و بشری بودن دین شک کردم، و مطالعاتی را در مورد خدا و اسلام و همه اعتقاداتی که از بچگی داشتم و آنها را بدیهی می دانستم، آغار کردم در مورد این مباحثی که (بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت)شما مطرح کردید مطالعه ای نداشتم.واقعیت اصلا فرصت پیدا نکردم.به اندازه کاری مشغله ها زیاد هست که همین که در مورد تاریخ اسلام و آیات و روایت و ادعاها و حرف و حدیث های متکلمان فرصت کردم و مطالعاتی هرچند اندک داشتم فکر می کنم که هنر کرده باشم...به هر حال در مورد این پست به شما بگویم، واقعیت تا دیروز فکر می کردم که این حرف و حدیث های متکلمان اسلامی است که سفطسطه هست، حالا طی این چندین روز تقریبا به این نتیجه رسیدم که حرف و حدیث های فلاسفه اسلامی هم به مراتب بیشتر، گاها ده ها برابر، سفسطه هست...البته نظر من که خود هم اعتراف به بی سوادی ام دارم، طبیعتا فکر نمی کنم که مهم باشد برای دوستان، ولی به هر حال گفتم که گفته باشم و بعد هم از مخصوصا از شما تشکر کرده باشم!!! اگر فرصت بشود در آینده با مطالعات بیشتر و فرصت بیشتر در مورد این مباحث سوالاتی و تاپیک هایی ایجاد می کنم،در آینده فکر می کنم بیشتر از آنکه در مقام کسی باشم که برای ادعاهای مطرح شده برهان و دلیل طلب می کند و آنها را قانع کننده نمی بیند، در مقام رد و ابطال کننده ادعاها باشم، خیلی دقیق و بی نقض :Nishkhand: ....البته، شاید و شاید هم در آینده اصلا نظرم عوض شد!بازهم از شما از تشکر می کنم....
اما در کل، یکی از نتایجی که از این تاپیک می توان گرفت به نظر من این است که، اثبات خدا آسان نیست.نیاز به برهان و ادله و چنگ زدن به فلسفه دارد، مثلا دوستمان جناب ع110 اشاره به سنگین بودن بودن بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت داشتند، در حالی که من فکر می کنم برای اینکه این تاپیک نتیجه داشته باشد و به معنای واقعی کلمه، خدا را حداقل آن خدای ادیان ابراهیمی را برای آن کسی به خدا اعتقاد ندارد، ثابت کند، این مباحث به نظر پیچیده باید که مطرح شود و دقیق این ادعا ها ثابت شوند و یا حداقل روشی را که جناب صادق انتخاب کردند برای پاسخ، این نیاز را را بوجود آورد که این مباحث مطرح شود و حالا معلوم نیست بعدش چه باید مطرح شود و بعدش همینطور...خوب حالا با پیچیده شدن اثبات وجود خدا، چطور می توانیم ادعا کنیم که الله وجود دارد؟؟چون این الله قربانش بروم، انتظار های بالایی دارد، وعده عذاب می دهد به کسانی که به الله اعتقاد ندارند و این در حالیست که، دیدیم که اثبات وجود خدا به همین سادگی ها نیست...باز بنده اهل مطاله هستم تا حدی از بچگی مطالعه می کنم کتاب می خوانم، کارمن راحت تر است، افراد عامی و نمی دانم که علم و دانش به آنها نرسیده، تکلیفشان چیست؟؟بحث سر یکی دو نفر نیست.بلکه بحث سر عموم و اکثریت مردم است!!!و بعد تازه قربانش بروم این الله خودش را به منکرانش، با استدلال و برهان که می خواهد نشان دهد، برهان نظم را به شکل و شمایلی مطرح می کند، که باز دیدیم که این برهان نظم پشتش حرف و حدیث خوابیده است...یعنی این الله دارد مخاطبانش را وادار به جهل می کند.فریب می دهد...دیدیم که برهان نظم و روشی که جناب صادق برگزیدند نیاز به تبصره و اثبات مقدمات پیشینی دارد...باید آنها را نیز ثابت می کرد این الله...این بندگان خدا، منکران خدا، چه بسا از کودکی نا خودآگاه به این امر پی برده باشند که برهان نظم و نظم موجود در دنیا ضرورتا وجود خدا را ثابت نمی کند، در این حالت طبیعی است که در مقابل الله سوال کنند و دست به انکارش بزنند...و استدلال هایش و در نتیجه کتابش را خوش ندارند...هر چند ردیه ای قابل قبول و محکمه پسند هم برای ارائه نداشته باشند....
که البته می تواند خدای فلاسفه وجود داشته باشد،که خدایی که ادیان ادعا می کنند و در موردش می نویسند، نیست.
اما در آخر از جناب سین هم تشکر کنم.اگر این پست بنده را می خواند...از توجهشان و پاسخ هایشان ممنونم...فقط نکته اینکه من احساس می کنم که نظراتشان دو پهلوست..یعنی نمی دانم، با چه دیدی به آنها نگاه کنم...با دیده دل و یا با دیده عقل..و این می شود که کمی سردرگم می شوم....ولی به هر حال خطابم به ایشان که، واقعیت بنده به تجربه بگویم، که به چیزی به نام دیده دل و باطن و فطرت اعتقاد تدارم شاید نگویم صد درصد نه...ولی مایل به صد درصد، نمی توانم به دیده دل به عنوان یک ابزار معرفتی مستقل نگاه کنم.این را تجربه به من نشان داده...دیده دل و باطن چیزی نیست جز همه تفکرات و نتیجه گیری هایی که ما، از کودکی در ناخودآگاه و یا در خواب داریم و چون ناخودآگاه هست، فکر می کنیم که خوب، این باورها حتما فطری هستند و از جایی جز تفکر و اندیشه کسب شده اند و به آنها رنگ و بوی قداست و روحانی می دهیم و چون مداوم با ما بوده اند و حاصل تجربیات و مشاهدات مداوم ما هستند به نظرمان بسیاری بدیهی می نمایانند و مقابله با آنها برایمان بسیار بسیار دشوار می نماید، در حالی که می توانند اشتباه باشند...عرض کردم و تاکید کردم که می توانند، چون شاید هم حقیقت باشند...
یعنی کسانی که به ادبیات عرب تسلط دارند و ظرایف و فصاحت و بلاغت آن را تشخیص می دهند و مسلما درک این وجه از اعجاز
برای عموم میسر نیست.
عجب!
ولی اعجاز های پیامبران دیگر برای همه گان مشخص بود!
و همه با دیدنش به نکته خارقالعادش پی میبردن! (و اکثرا ایمان میاوردن)
زنده کردن مردگان
تبدیل عصا به اژدها
بیرون آوردن شتر ماده زرد رنگ حامله از داخل سنگ!
همه و همه!
چه طور وقتی پای اعجاز قرآن وسط میاد مردم نمیفهمن متخصصین میفهمن؟؟
اگه این طور باشه قران نمی تونه همه جهانیان رو به وجد بیاره و باعث اعتراف جهانیان به معجزه بودن قران و درنتیجه ایمان آوردن بشه!!! تا جایی که من میدونم اسلام برای همه زمان ها و همه مکان ها بود! شما که میگید فقط اساتید عرب میفهمن!
در زمان خود حضرت صلی الله علیه و اله مردم وجه اعجاز را کاملا درک می کردند چون عرب زبان و فصیح بوده اند.
چنان میگید: "مردم نه! مردم غیر عرب زبان" ... که انگار اکثر مردم جهان عرب هستن و اونایی که عرب نیستن مشکل خودشونه!
با این استدلال،انجیل و تورات هم نمی توانند، چون عیسی و موسی علیهما السلام هم نیستند تا مردگان را زنده و یا عصا را اژدها کنند!
نمی دونم چرا عصرهارو با هم قاطی کردید! بله شاید معجزه عیسی و موسی (ع) الان تاریخ مصرفش تموم شده باشه ولی برای همون زمان دهن هارو میبست! مثلا در زمان عیسی (ع) کسی نمی تونست ادعا کنه که " چه نکته ی خارق العاده ای در زنده کردن مردگان هست؟؟ "
و بنده هم عرض نکردم مردم قران و یا اسلام را نمی فهمند، عرض کردم اعجاز لفظی قران را مردم غیر عرب نمی فهمند!
منم نگفتم مردم قران رو نمی فهمن! گفتم جنبه اعجازی شو نمی فهمن! وقتی هم جنبه اعجازی رو نفهمن به چی ایمان بیارن؟؟
اما همه مسلمین و مؤمنین عرب زبان نیستند،پس چرا به قران و حقانیت و الهی بودن آن ایمان دارند؟
چون در یک خانواده مسلمان به دنیا اومدن ( مثلا خود شما گفتید که اعجاز قرآن رو نمی فهمید اما ایمان دارید بهش! با این حساب شما اگه در کشور دیگه ای مثلا ژاپن به دنیا میومدید الان دین دیگه ای داشتید! شاید هم اصلا نمی دونستید دین چیه!!!!!!! پس ایمان شما کاملا اتفاقیه)
وعده های صدق
مثلا؟
تاثیرات قران در تعالی اندیشه،اخلاق و تنزیه عمل انسان از زشتی و گناه
سلام خواهر یا برادر گلم
با عرض احترام و تشکر از شما بابت پاسختون
من با حرف شما کاملا مخالفم! (خیلی متعصبانه بود) و میخوام یکم پاسختون رو به چالش بکشم امیدوارم که بی احترامی یا سرکشی تلقی نشه!!!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر عزیز و رحمة الله
عذرخواهی میکنم بابت تأخیرم
:Gol:مگر شما بیاحترامی و سرکشی هم بلد هستید :Gig: نگران نباشید چنین تلقیای ندارم، خیلی هم سؤالتان خوبه :Gol:
شما ناخواسته اختیار انسان رو رد کردید!!!
نه برادر، رد نکردم، ولی قضیهی جبر و اختیار کمی نیاز به تفکر بیشتر دارد، شما باید برای خودتان فکر کنید که چطور است که ما توحید افعالی داریم (لا حول و لا قوة الا بالله) ولی در عین حال تکثر در اراده هم داریم و هر کسی ارادهی خودش را دارد ... به نظر عجیب میآید ولی عجیبتر از شکلگیری کثرت از وحدت نیست ... در این موارد قبلاً بحثهایی در سایت داشتهایم، خوب است اگر کمی در سایت در مورد جبر و اختیار جستجو نمایید :Gol:
ایا خدا میداند که یک جنین که داخل شکم.مادرش هست وارد بهشت خواهد شد یا خیر؟؟؟
بله! حتی قبل از اینکه در شکم مادرش قرار بگیرد و حتی قبل از آنکه پدر و مادرش با هم ازدواج کنند و حتی قبل از اینکه پدر و مادرش به دنیا آمده باشند و بلکه از ابتدای خلقت آسمانها و زمین و بلکه از قبل از آن همه چیز را میدانسته و تا قیامت و تا بعد از قیامت و تا ابد را میدانسته است و میداند! :ok: اگر دوست دارید بیشتر تعجب کنید تا بگویم علم و فعل خدا یکی است و اگر میداند یعنی خلق هم کرده است، یعنی الآن که شما دارید تایپ میکنید فردایتان از قبل خلق شده است! :ok: ... و با این وجود شما در شکل دادن به فردایتان مختار هستید!! شما صاحب اختیار هستید و بابت اینکه چه عملکردی داشته باشید بازخواست شده و جزا یا پاداش میگیرید ... اینها با هم قابل جمع هستند و تناقضی در کار نیست اگرچه به نظر برسد که هست :ok:
اگه میخواید بگید که بله خدا میدونه!!!
بله میداند
من میخوام یکم جلوتون وایسم و این پاسخ رو نقد کنم!!! فرض کنیم یک بچه که در شکم مادرش هست رو خدا پیش بینی میکنه که جهنمی خواهد شد!! حالا این کودک با توجه به اختیاری که داره میتونه کاری کنه که بهشتی بشه؟؟؟ اگه پاسخ مثبته که خوب پیش بینی خدا اشتباه ازاب دراومد که!!! خدایی که اشتباه پیش بینی کنه که خدا نیست!!! و اگه پاسخ منفیه پس ما انسان ها اختیاری نداریم! و خلق میشیم که به جبر وارد بهشت یا جهنم بشیم .. خب به نظر شما اگه من با این حساب وارد جهنم بشم نمی تونم از خدا ایراد بگیرم که خدایا خودت معین کردی من جهنمی بشم! اخه خدایا مگه من میتونستم خلاف تعیین تو عمل کنم؟؟؟ پس گناهم چی بوده؟؟؟ خب اگه این طوره و خدا میدونه هرکدوم از ما بهشتی خواهیم بود یا نه! خب چه کاری بود یهو همه مونو مستقیم توی بهشت یا جهنم خلق میکرد دیگه! پس این آزمایش ها برای چیه؟؟؟
اگر خدا میداند که او اهل جهنم خواهد بود پس حتماً اهل جهنم خواهد بود بی برو برگرد! ولی شخص را مجبور نمیکند که برود جهنم و او خودش هست که راهش را اینطور انتخاب میکند که به جهنم ختم شود ... خدا چون میداند که او چه انتخابی خواهد کرد میداند که او اهل جهنم خواهد بود ...
فقط شمارو خدا نگید که ازمایش برای اینه که خودت متوجه بشی جهنمی خواهی بود!!! عجب! پس خلق شدم که متوجه بشم جهنمی خواهم بود!
آزمایش برای این هست که خودتان متوجه شوید که چطور هستید و از آن درس گرفته و در باقی زندگیاتان نقایص خود را برطرف کرده و مزایای خود را تقویت کنید ... نه برای اینکه بفهمد که ناچار است جهنمی شود یا بهشتی ... تازه گفتهاند هر چقدر هم که بدی از خودت دیدی از رحمت خدایت ناامید نشو که خداوند هر گناهی را میبخشد ولی اگر از رحمت خدا ناامید شوی از خدا جز کافران ناامید نمیشوند ...
البته من نخواسستم تدابیر خداوند رو نقد کنم خواستم جواب شمارو نقد کنم وگرنه من یقین دارم که خدای رحمان هرگز از این پیشبینی ها نخواهد کرد ..
شما بزرگوارید :Gol:
بله خداوند پیشبینی نمیکند، پیشبینی کار امثال ماست، لیکن علم غیب نزد خداست و احدی را جز به آن مقدار که خود بخواهد به غیب آگاه نمیکند ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
شما باید برای خودتان فکر کنید که چطور است که ما توحید افعالی داریم (لا حول و لا قوة الا بالله) ولی در عین حال تکثر در اراده هم داریم و هر کسی ارادهی خودش را دارد ... به نظر عجیب میآید ولی عجیبتر از شکلگیری کثرت از وحدت نیست
در این باره سال هاست درگیرم! اصولا همه حرفشون یکیه! " تو اختیارداری! ولی خدا میدونه به بهشت میری یا به حهنم" در حالی که خودشونم نمی دونن این چه طور ممکنه !!! در حالی که این حرف برای خودشون هم گنگ و مضحک به نظر میاد!
یعنی الآن که شما دارید تایپ میکنید فردایتان از قبل خلق شده است
پس گریزی از گناهی که فردا میکنم نیست! اگر هست پس خلق نشده! ( تورو خدا نگو میتونی فردا گناه نکنی ولی قبل از خلقت زمین و آسمان ها خدا معین کرده که تو فردا گناه کنی یا نه! )
و با این وجود شما در شکل دادن به فردایتان مختار هستید!!
O_o
اینها با هم قابل جمع هستند و تناقضی در کار نیست اگرچه به نظر برسد که هست
این حرف شما نکته جالبی داشت!! ینی خودتون هم نمی دونید که چرا تناقضی در کار نیست فقط می دونید که نباید تناقضی در کار باشه!!!!!!!!!!
اگر خدا میداند که او اهل جهنم خواهد بود پس حتماً اهل جهنم خواهد بود بی برو برگرد! ولی شخص را مجبور نمیکند که برود جهنم و او خودش هست که راهش را اینطور انتخاب میکند که به جهنم ختم شود
اگه خودش راهش رو انتخاب میکنه پس خدا از کجا می دونه چه انتخابی میکنه؟؟؟؟اگه خدا می دونه اون چه انتخابی میکنه پس اون شخص انتخابی نمیکنه!
خدا چون میداند که او چه انتخابی خواهد کرد میداند که او اهل جهنم خواهد بود ...
پس چرا مستقیم توی جهنم خلقش نمی کنه! ( پاسخ احتمالی شما: چون میخواد خودش بفهمه که جهنمی خواهد بود .. صلوات )
آزمایش برای این هست که خودتان متوجه شوید که چطور هستید و از آن درس گرفته و در باقی زندگیاتان نقایص خود را برطرف کرده و مزایای خود را تقویت کنید ... نه برای اینکه بفهمد که ناچار است جهنمی شود یا بهشتی
شما گفتید خدا قبلا از خلقت آسمان ها و زمین می دونسته من جهنمی خواهم بود یا بهشتی!! پس اگه به قول شما من نقص هامو بر طرف کنم و به بهشت برم پیش بینی خدا اشتباه از آبدر میاد که! پسنباید بتونم نقص هامو بر طرف کنم!!!!!!!
تازه گفتهاند هر چقدر هم که بدی از خودت دیدی از رحمت خدایت ناامید نشو که خداوند هر گناهی را میبخشد
[FONT=Franklin Gothic Medium] بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر عزیز و رحمة الله
عذرخواهی میکنم بابت تأخیرم
:Gol:مگر شما بیاحترامی و سرکشی هم بلد هستید :Gig: نگران نباشید چنین تلقیای ندارم، خیلی هم سؤالتان خوبه :Gol:
نه برادر، رد نکردم، ولی قضیهی جبر و اختیار کمی نیاز به تفکر بیشتر دارد، شما باید برای خودتان فکر کنید که چطور است که ما توحید افعالی داریم (لا حول و لا قوة الا بالله) ولی در عین حال تکثر در اراده هم داریم و هر کسی ارادهی خودش را دارد ... به نظر عجیب میآید ولی عجیبتر از شکلگیری کثرت از وحدت نیست ... در این موارد قبلاً بحثهایی در سایت داشتهایم، خوب است اگر کمی در سایت در مورد جبر و اختیار جستجو نمایید :Gol:
بله! حتی قبل از اینکه در شکم مادرش قرار بگیرد و حتی قبل از آنکه پدر و مادرش با هم ازدواج کنند و حتی قبل از اینکه پدر و مادرش به دنیا آمده باشند و بلکه از ابتدای خلقت آسمانها و زمین و بلکه از قبل از آن همه چیز را میدانسته و تا قیامت و تا بعد از قیامت و تا ابد را میدانسته است و میداند! :ok: اگر دوست دارید بیشتر تعجب کنید تا بگویم علم و فعل خدا یکی است و اگر میداند یعنی خلق هم کرده است، یعنی الآن که شما دارید تایپ میکنید فردایتان از قبل خلق شده است! :ok: ... و با این وجود شما در شکل دادن به فردایتان مختار هستید!! شما صاحب اختیار هستید و بابت اینکه چه عملکردی داشته باشید بازخواست شده و جزا یا پاداش میگیرید ... اینها با هم قابل جمع هستند و تناقضی در کار نیست اگرچه به نظر برسد که هست :ok:
بله میداند اگر خدا میداند که او اهل جهنم خواهد بود پس حتماً اهل جهنم خواهد بود بی برو برگرد! ولی شخص را مجبور نمیکند که برود جهنم و او خودش هست که راهش را اینطور انتخاب میکند که به جهنم ختم شود ... خدا چون میداند که او چه انتخابی خواهد کرد میداند که او اهل جهنم خواهد بود ...
آزمایش برای این هست که خودتان متوجه شوید که چطور هستید و از آن درس گرفته و در باقی زندگیاتان نقایص خود را برطرف کرده و مزایای خود را تقویت کنید ... نه برای اینکه بفهمد که ناچار است جهنمی شود یا بهشتی ... تازه گفتهاند هر چقدر هم که بدی از خودت دیدی از رحمت خدایت ناامید نشو که خداوند هر گناهی را میبخشد ولی اگر از رحمت خدا ناامید شوی از خدا جز کافران ناامید نمیشوند ...
شما بزرگوارید :Gol:
بله خداوند پیشبینی نمیکند، پیشبینی کار امثال ماست، لیکن علم غیب نزد خداست و احدی را جز به آن مقدار که خود بخواهد به غیب آگاه نمیکند ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
بذارید خودم جواب شبهه ای که ایجاد کردم رو بدم! این تقابل علم خدا و اختیار انسان مدت ها پیش برای من سوال شده بود!!! و انقدر در گیر این موضوع شده بودم که مدتی رو بی خدا زندگی کردم !!! ( تجربه ی بدی بود ) و در نهایت به این جواب رسیدم که!
مکانیزم تفکر و پیشبینی خدا با انسان متفاوته! اصولا خدا:
خالقی هست که انسان رو خالق زندگی خودش خلق کرده! و انسان بابت زندگی ای که خلق میکنه مسئوله
چون در یک خانواده مسلمان به دنیا اومدن ( مثلا خود شما گفتید که اعجاز قرآن رو نمی فهمید اما ایمان دارید بهش! با این حساب شما اگه در کشور دیگه ای مثلا ژاپن به دنیا میومدید الان دین دیگه ای داشتید! شاید هم اصلا نمی دونستید دین چیه!!!!!!! پس ایمان شما کاملا اتفاقیه)
معجزه برای کسانی آورده می شد که بدون دیدن اعجاز ایمان نمی آوردند.
ولی بعضی بدون اعجاز هم ایمان می آورند،چون اصولا ایمان مربوط به دل است نه دیده.
وقتی کلام وحی بر جان کسی نشست برای باور آن معجزه طلب نمی کند.
اما در مورد اسلام آوردن شاید سخن شما صحیح باشد اما موضوع ایمان متفاوت است
ایمان را در شناسنامه نمی نویسند در قلب حک می کنند.
مثلا؟
"ولاتستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذاالذی بینک وبینه عداوه کانه ولی حمیم"
منکه هیچی ازاین بند نفهمیدم! خواهرم کاش میشد یکم زیر دیپلم تایپ کنی
... در این باره سال هاست درگیرم! اصولا همه حرفشون یکیه! " تو اختیارداری! ولی خدا میدونه به بهشت میری یا به حهنم" در حالی که خودشونم نمی دونن این چه طور ممکنه !!! در حالی که این حرف برای خودشون هم گنگ و مضحک به نظر میاد!
... پس گریزی از گناهی که فردا میکنم نیست! اگر هست پس خلق نشده! ( تورو خدا نگو میتونی فردا گناه نکنی ولی قبل از خلقت زمین و آسمان ها خدا معین کرده که تو فردا گناه کنی یا نه! )
... O_o
... این حرف شما نکته جالبی داشت!! ینی خودتون هم نمی دونید که چرا تناقضی در کار نیست فقط می دونید که نباید تناقی در کار باشه!!!!!!!!!!
... اگه خودش راهش رو انتخاب میکنه پس خدا از کجا می دونه چه انتخابی میکنه؟؟؟؟اگه خدا می دونه اون چه انتخابی میکنه پس اون شخص انتخابی نمیکنه!
... پس چرا مستقیم توی جهنم خلقش نمی کنه! ( پاسخ احتمالی شما: چون میخواد خودش بفهمه که جهنمی خواهد بود .. صلوات )
... شما گفتید خدا قبلا از خلقت آسمان ها و زمین می دونسته من جهنمی خواهم بود یا بهشتی!! پس اگه به قول شما من نقص هامو بر طرف کنم و به بهشت برم پیش بینی خدا اشتباه از آبدر میاد که! پسنباید بتونم نقص هامو بر طرف کنم!!!!!!!
... صد در صد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
فکر میکردم تحریکتان کردهام برای تفکر بیشتر و جستجو در سایت برای خواندن بحثهای مرتبط :ok: ولی ظاهراً شما قضاوتتان را کردهاید و چیزی را که برایتان عجیب است منکر میشوید ... :Gig:
خیر برادر، حقیر تناقضی در این قضیه نمیبینم نه اینکه ببینم و پاسخش را ندانم و تظاهر کنم که میدانم (نظراتم را قبلاً در سایت نوشتهام و در نتیجه این بیانم یک فرار رو به جلو نیست :khandeh!:) ... فقط موضوع اینجاست که جبر و اختیار موضوعی است دامنهدار که احتمالاً درست نیست در این تاپیک چندان به آن پرداخته شود تا بحث به کل منحرف گردد ...
بله خدا هم از پیش میداند و هم از پیش آینده را خلق هم کرده است، چون خودش محدود به زمان نیست و گذشته و حال و آینده اصلاً آنطور که برای ما معنا دارد برای خدا معنایی ندارد ... خالق زمان چگونه محدود به زمان باشد، تا کنون از خود پرسیدهاید؟ خدا چگونه آینده را نداند؟ نسبت دادن ندانستن آینده به خدا یعنی انکار خدا بودن خدا ... پس لطفاً کمی دقت کنید :Gol:
در هر صورت اینکه مطالعه و تفکر بیشتر بنمایید یا قضاوت کنید و بگویید هیچ کس این را مسأله را نفهمیده دیگر با خودتان ... شما صاحب اختیار هستید ... اگرچه خدا میداند کدام راه را انتخاب خواهید کرد ... :pir:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
معجزه برای کسانی آورده می شد که بدون دیدن اعجاز ایمان نمی آوردند.
پس با فرض این که اسلام آخرین دین نبود! اگه فردا یکی ادعای پیامبری کنه شما درجا بهش ایمان میارید!!!!
وقتی کلام وحی بر جان کسی نشست برای باور آن معجزه طلب نمی کند.
ببخشید خواهرم این فرایند برجان نشستن رو بیشتر توضیح میدید؟؟
اما در مورد اسلام آوردن شاید سخن شما صحیح باشد اما موضوع ایمان متفاوت است
ایمان را در شناسنامه نمی نویسند در قلب حک می کنند.
ولی کسی که بخواد مومن بشه ابتدا باید مسلمان باشه! و کسی که ابتدا مسلمان نباشه نمی تونه مومن باشه! واسه همین میگم شما اگه در ژاپن به دنیا میومدید نه مسلمان بودید و نه مومن! نمیشه بگید من اگه ژاپن به دنیا میومدم مسلمان شاید نبودم ولی مومن حتما بودم!!!!
"ولاتستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذاالذی بینک وبینه عداوه کانه ولی حمیم"
برای اثبات وجود خدا همین کافی که خیلی جاها آبرومون نرفته
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
بلکه شما خدای ستار را دیدهاید، سپس اینک آن عین حاضر را که در نزد خود یافتهاید به این صورت برای دیگران با این صفت ستار بودن وصف غایب میکنید و کنه این وصف شاید جز برای خودتان مشخص نشود (چرا که به صرف حفظ شدن آبرو نمیتوان پی به خدا برد) ولی مهم این است که برای خودتان مشخص است ...[INDENT=2]
... عرض شد: پس راه يكتاپرستى چيست؟ امام عليه السّلام فرمود كاوشگرى و تحقيق ممكن و رهجويى فراهم است، به راستى شناخت «خود» حاضر پيش از صفتش و شناخت صفت غايب پيش از «خود» او صورت گيرد. گفتند: چگونه «خود» حاضر را پيش از صفتش بشناسيم؟ فرمود: او را مىشناسى و به گونهاى از دانشش در مىيابى و خودت را نيز به وسيله او مىشناسى و خود را به وسيله خود و از پيش خود نمىشناسى و مىدانى كه به راستى هر چه در اوست از آن او و مختصّ به اوست چنان كه (برادران يوسف) به يوسف گفتند: إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ؟ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي- آيا تو خود يوسفى؟ گفت آرى: من يوسفم و اين برادر (ابوينى) من است.» «5» پس يوسف را به خود او شناختند و به وسيله ديگرى نشناختندش و از پيش خود و به پندار دل ايجادش نكردند ...
منبع: رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول)، ص: 335
میتونم بحثو کش بدم ولی چشم! ما دیدگاه های متفاوتی داریم!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب محمد،
بحث را کش بدهید، تلاش برای نزدیک کردن دو دیدگاه متفاوت کار بدی نیست خیلی هم خوب است، فقط اگر دقت کنید این تاپیک نامرتبط با این بحث است، تاپیکهای قبلی را مطالعه کنید و اگر قانع نشدید تاپیک جدیدی باز کنید و این بحث را به صورت جدی مطرح کنید، شاید خدا عمری داد و آنجا با یکدیگر همپنجه (البته از نوع مسالمتآمیز و دوستانهاش :ok:) شدیم، گرچه کارشناسان و دوستان بسیاری هستند که بهتر از حقیر میتوانند با شما همآوردی کنند
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
عجب!
ولی اعجاز های پیامبران دیگر برای همه گان مشخص بود!
و همه با دیدنش به نکته خارقالعادش پی میبردن! (و اکثرا ایمان میاوردن)
زنده کردن مردگان
تبدیل عصا به اژدها
بیرون آوردن شتر ماده زرد رنگ حامله از داخل سنگ!
همه و همه!
چه طور وقتی پای اعجاز قرآن وسط میاد مردم نمیفهمن متخصصین میفهمن؟؟
اگه این طور باشه قران نمی تونه همه جهانیان رو به وجد بیاره و باعث اعتراف جهانیان به معجزه بودن قران و درنتیجه ایمان آوردن بشه!!! تا جایی که من میدونم اسلام برای همه زمان ها و همه مکان ها بود! شما که میگید فقط اساتید عرب میفهمن!
اتفاقا اگر وجهی از اعجاز وجود داشته باشه که نیاز به تخصص نداشته باشه، اعجاز لفظی در رتبه اول قرار می گیره. شما لازم نیست برای این که زیبایی یک تابلوی نقاشی رو درک کنید یه هنرمند نقاش باشید یا برای این که کریه بودن یه منظره رو متوجه بشید یه کارشناس امور هنری باشید. شما فیلمی رو به یک مخاطب عام نشون می دید و این مخاطب می گه «از فیلم لذت بردم،» بدون این که پارامترهای خاصی رو از فیلم استخراج کرده باشه و برای شما نام ببره؛ با این حال شما بعدا می تونید ویژگی های اون فیلم رو استخراج کنین و در قالب علم «فیلمشناسی» عرضه کنید.
از همین رو تمام کسانی که به یه زبان صحبت می کنن می تونن به اندازه یه کارشناس متخصص باشن و حق رای داشته باشن - بدون نیاز به علم زبانشناسی. در مورد اعجاز علمی مشخصا چنین شرطی برقرار نیست.
اگه این طور باشه قران نمی تونه همه جهانیان رو به وجد بیاره و باعث اعتراف جهانیان به معجزه بودن قران و درنتیجه ایمان آوردن بشه!!! تا جایی که من میدونم اسلام برای همه زمان ها و همه مکان ها بود! شما که میگید فقط اساتید عرب میفهمن!
البته ما «برهان از راه به وجد آمدن» نداریم. به وجد آمدن تنها، محرک تصدیق ناخودآگاه امور هست و اصالت دیگه ای نداره.
اتفاقا اگر وجهی از اعجاز وجود داشته باشه که نیاز به تخصص نداشته باشه، اعجاز لفظی در رتبه اول قرار می گیره. شما لازم نیست برای این که زیبایی یک تابلوی نقاشی رو درک کنید یه هنرمند نقاش باشید یا برای این که کریه بودن یه منظره رو متوجه بشید یه کارشناس امور هنری باشید. شما فیلمی رو به یک مخاطب عام نشون می دید و این مخاطب می گه «از فیلم لذت بردم،» بدون این که پارامترهای خاصی رو از فیلم استخراج کرده باشه و برای شما نام ببره؛ با این حال شما بعدا می تونید ویژگی های اون فیلم رو استخراج کنین و در قالب علم «فیلمشناسی» عرضه کنید.
از همین رو تمام کسانی که به یه زبان صحبت می کنن می تونن به اندازه یه کارشناس متخصص باشن و حق رای داشته باشن - بدون نیاز به علم زبانشناسی. در مورد اعجاز علمی مشخصا چنین شرطی برقرار نیست.
سلام دوست عزیزم
خب درسته! ولی اگه مثلا یه نفر یه فیلم به شما نشون بده و بگه که این فیلم یه معجزس شما حرفشو باور می کنید؟؟؟ خیر! قطعا اولین سوالی که براتون پیش میاد اینه که : " خب این فیلم چه فرقی با بقیه فیلم ها داره؟؟ " بنده هم دنبال همین هستم!! مثلا من علاقه زیادی به شعرو شاعری دارم ولی متوجه نمیشم که مثلا این شعر از مولانا:
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت ترخواهد شکست
این شعر از سوره کوثر چی کم داره؟؟
البته قران جنبه های اعجازی زیاد دیگه ای هم داره مثلا اشارات علمی داره که تا حدود زیادی مطابق علم هستن و برخی از اشارات علمیش با علم متناقض هستن ( که حالا میزاریم به پای ناقصیه علم ) و...
ببخشید بنده باید برم اگه دیر پاسخ دادم عذرمیخوام ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
بلکه شما خدای ستار را دیدهاید، سپس اینک آن عین حاضر را که در نزد خود یافتهاید به این صورت برای دیگران با این صفت ستار بودن وصف غایب میکنید و کنه این وصف شاید جز برای خودتان مشخص نشود (چرا که به صرف حفظ شدن آبرو نمیتوان پی به خدا برد) ولی مهم این است که برای خودتان مشخص است ...
ببین رفیق من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم..لحن بیانمم کوچه بازاریه...
من چند جا آبروم داشت میرفت اما یهو همه چی درست شد... سال ها بعد فهمیدم خدا یکی از اسماش ستارلعیوبه
نمیگم خیلی پسر خوبی ام
از همتونم پدر سوخته ترم
ولی من از صفت ستار بودن خدا به وجودش پی بردم و فهمیدم هیچ چیزی شانسی نیست!همش حکمت خداس که میخواد بندشوهدایت کنه!
چیزی به دلت افتاد پیگیر باش!
نشانه دوست داشتن خدا اینه که به وسیله اتفاقات مختلف (که تو اسمشو بد شانسی میذاری )نمیذاره گناه کنی! و
کسایروتوزندگیت قرار میده که توروبه سمت پاکی هدایت کنن
هدایت خدا به وسیله اسبابه!!
خدا بندشورها نکرده !
وقتی خدا میگه مهرمیکوبم به قلب کسی یعنی میذارم گناه کنه...
خدا ستاره...یعنی نمیذاره وقتی گناه میکنی لو بری...
حالا خیلی ها میگن این زرنگیه منه یا این شانس منه....
از از رو صفت ستاراالعیوب بودن خدا پی به خدای رحمان بردم...ادم با ایمانی هم نیستم...اما مطمئنم خدا وجود داره....دوست داشتی به سایتم سر بزن
ببین رفیق من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم..لحن بیانمم کوچه بازاریه...
من چند جا آبروم داشت میرفت اما یهو همه چی درست شد... سال ها بعد فهمیدم خدا یکی از اسماش ستارلعیوبه
نمیگم خیلی پسر خوبی ام
از همتونم پدر سوخته ترم
ولی من از صفت ستار بودن خدا به وجودش پی بردم و فهمیدم هیچ چیزی شانسی نیست!همش حکمت خداس که میخواد بندشوهدایت کنه!
چیزی به دلت افتاد پیگیر باش!
نشانه دوست داشتن خدا اینه که به وسیله اتفاقات مختلف (که تو اسمشو بد شانسی میذاری )نمیذاره گناه کنی! و
کسایروتوزندگیت قرار میده که توروبه سمت پاکی هدایت کنن
هدایت خدا به وسیله اسبابه!!
خدا بندشورها نکرده !
وقتی خدا میگه مهرمیکوبم به قلب کسی یعنی میذارم گناه کنه...
خدا ستاره...یعنی نمیذاره وقتی گناه میکنی لو بری...
حالا خیلی ها میگن این زرنگیه منه یا این شانس منه....
از از رو صفت ستاراالعیوب بودن خدا پی به خدای رحمان بردم...ادم با ایمانی هم نیستم...اما مطمئنم خدا وجود داره....دوست داشتی به سایتم سر بزن
اسمم داداش رضاست
یا علی
رضا جان!
این باور توعه! اگه بهت لذت و حس خوبی میده صفت نگهش دار داداشم
ببین رفیق من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم..لحن بیانمم کوچه بازاریه...
من چند جا آبروم داشت میرفت اما یهو همه چی درست شد... سال ها بعد فهمیدم خدا یکی از اسماش ستارلعیوبه
نمیگم خیلی پسر خوبی ام
از همتونم پدر سوخته ترم
ولی من از صفت ستار بودن خدا به وجودش پی بردم و فهمیدم هیچ چیزی شانسی نیست!همش حکمت خداس که میخواد بندشوهدایت کنه!
چیزی به دلت افتاد پیگیر باش!
نشانه دوست داشتن خدا اینه که به وسیله اتفاقات مختلف (که تو اسمشو بد شانسی میذاری )نمیذاره گناه کنی! و
کسایروتوزندگیت قرار میده که توروبه سمت پاکی هدایت کنن
هدایت خدا به وسیله اسبابه!!
خدا بندشورها نکرده !
وقتی خدا میگه مهرمیکوبم به قلب کسی یعنی میذارم گناه کنه...
خدا ستاره...یعنی نمیذاره وقتی گناه میکنی لو بری...
حالا خیلی ها میگن این زرنگیه منه یا این شانس منه....
از از رو صفت ستاراالعیوب بودن خدا پی به خدای رحمان بردم...ادم با ایمانی هم نیستم...اما مطمئنم خدا وجود داره....دوست داشتی به سایتم سر بزن
اسمم داداش رضاست
یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم داداش رضا و رحمة الله
برادر عزیز حقیر شما را تا حدود البته قابل توجهی میشناسم و اتفاقاً شکر خدا خیلی هم با ایمان هستید، چون اصل دین محبت و بغض است و شما هم عاشق هستید ... مگر شما نبودید سعی داشتید تفاسیر عاشقانه بر قرآن بنویسید؟ شما نبودید؟ ... حالا با تمام مطالبتان هم موافق نبودم ولی رویکردتان خیلی خوب بود ... محبت خدا اساس هر خیری است اگر ان شاء الله راستین باشد ...
با این اوصاف شما هم میتوانستید مانند خیلیهای دیگه بگویید چه شانسی آوردم که لو نرفتم و آبروم نرفت، ولی گفتید خدا، اسم دلالت میکند به مسمی و ستار بودن خدا دلالت کرد شما را به خود خدا و بعد خدا را در درون خودتان یافتید، به همین خاطر گفتم شما خود حاضر را یافتید و الآن برای ما و دیگران دارید او را به یک صفت خاص که ستار بودن هست وصف غایب میکنید ... شما نشانههای خدایی خدا را در درونتان یافتهاید و به آن معترفید ولی این اعتراف شما لزوماً اینطور نیست که عین حاضر را به دیگران بشناسد بلکه فقط همان صفتی که به آن وصف میکنید را به دیگران میرساند ... و البته اسم غیر از مسمی و صفت غیر از موصوف است ... بنده بگویم داداش رضا یک برداشت مبهم از شما برایم ایجاد میشود اما درکی که شما از این شخص دارید یک درک عمیق است چون در نزد خود حاضر هستید ...
خدا خیرتان بدهد، در اوقات عاشقی یادی هم از ما بکنید ... :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
اینها را کجا خوانده اید ؟
مخالفم. از خدایی که در دوران کودکی میشناسیم بعید است. اما خود قرآن گفته خدا بهترین حیله گران است. از او باید خیلی بیش از ارسطو انتظار چنین کارهایی را داشت.
خدای قرآن بسیار شبیه یک دیکتاتور تمامیت طلب است. نیازی نیست ما امروز حرفش را باور کنیم. اگر به دنبال خدای دوران کودکی خود هستیم نباید در قرآن دنبالش بگردیم.
مخالفم.
اولا شما میخواهید خدا به یک آدم بد راست بگوید و آزادی بدهد و آن آدم بد کار خوب بکند. این از نظر عقلی حتی برای قادر مطلق هم غیر ممکن است.
دوما اشکالی دارد خدا با آدم بد مثل خودش بد رفتار کند؟ این عدالت است.
سوما خدا کجایش قادر و تواناست؟ اگر ذرهای از این قدرت خدا را دیده بودم که دیگر در وجودش شک نمیکردم.
اولا تمام ادیان برای قوم و ملت خاص خودشان و زمان خودشان آمدهاند. هیچ دینی جهانی نیست.
دوما بنده با هر گونه مطلق اندیشی مخالفم.
ادعای برتری ادیان به هم ادعای تندروها است. ادعای جهانی بودن آنها ادعای خشونتطلبان و اشغالگران است. ادعای دائم بودن آنها ادعای مرتجعین است.
مثلا آیات مکی قرآن میانهرو، صلحطلب و اصلاحطلب هستند و بنده با آنها موافقم.
مثلا آیات دو سال آخر مدیته تند و خشن و ارتجاعی هستند و بنده با آنها مخالفم.
دین به معنی تسلیم مطلق نیست. اسلام هم از ریشهی تسلیم است و هم از ریشهی سلامت.
آیات مدنی میگویند اطاعت کن. آیات مکی میگویند فکر کن.
طرفداران آیات مکی میگویند، آیات مکی اصول هستند و آیات مدنی احکام و فرعیات. اگر اختلاف پیش آمد آیات مدنی باید در چهارچوب آیات مکی تفسیر شوند.
طرفداران آیات مدنی میگویند، آیات بعدی ناسخ آیات قبلی هستند و هر جا اختلاف پیش آمد باید به ترتیب نزول مراجعه کرد.
انتخاب با شماست. شخصا آیات مدنی را برای جو خشن دوران نظامی سیاسی مدینه مفید میدانم. آیات مکی را هم برای جو آرام دوران مکه مفید میدانم. هیچ کدام را هم برای جامعهی شهرنشین و صلح طلب امروز مفید نمیدانم. برای آن که جامعهی ما رنگ آرامش را ببیند، یا باید اسلام ریشه کن شود، یا باید خشونت قرآنی تعطیل شود. (این حرفم خیلی تند بود. آن را پس میگیرم. در پست بعد دیدگاه جدیدم را نسبت به دین میگویم)
بنده یک دور دیگر آیات مربوط به آدم را خواندم و فقط دو مورد قابل توجه یافتم:
1. آیاتی که به منشا خاکی، صورتگری و دمیدن روح در آدم اشاره دارد.2. آیهای که وقتی مسیحیان میپرسند چطور عیسی پدر ندارد، میگوید آدم هم پدر نداشت.
توضیحات:
1. بنده طرفدار نظریه تکامل هستم، نه الزاما تکامل انسان. البته بنده معتقدم آدم و حوا وجود نداشتهاند. این دو آیه «نظریه تکامل» را رد نمیکند. آیهی دوم هم فقط «تکامل انسان» را رد میکند. طوری که گویا بین حیوانات انسان یک استثنا است. جدا کردن انسان از حیوانات برای نهی از اخلاق حیوانی و انگیزش اخلاق اجتماعی قابل درک است.
2. قرآن کتاب علمی نیست. اشارات علمیاش صریح نیست، متشابهات زیاد دارد، راهی برای بدست آوردن منظورش هم وجود ندارد. پس وقتی چنین حرفهایی میزند نمیتوان آن را به حساب علم گذاشت که سپس شما بگویید نادرست است و بنده بگویم معجزهی علمی است.
3. قبلا شرح دادم که قرآن به ازای هر اشارهی علمی کلی پند اخلاقی و دعوت به تفکر دارد. اکنون اضافه میکنم که داستانهای آدم سرشار از پندهای اخلاقی و به شدت خالی از پاسخ به سوال «از کجا آمدهام» است.
ممنون. خواندم. گفته بود از ظاهر آیات + تورات + فلسفه چنین بر میآید که آفرینش آدم استثنا است. اما اصلا نگفته بود چگونه است. مثلا معجزه است یا طبیعی. به هر حال این مستقیم از قرآن به دست نمیآید.
ممنون. درست میفرمایید.
در مورد تاپیکی که حذف شده در پیام خصوصی برایتان توضیح دادهام.
برای اینکه بشریت روی آرامش را ببیند باید تفاسیر بشری نسبت به قوانین الهی به کلی تعطیل شود و بشر بفهمد
با نفوس آلوده و افکار مشوب به نفسانیات و طمع ورزیها و حرص و آزهایی که حاصل غلبه ی قوای شهوانی،
با درنده خوئیهایی که حاصل غلبه قوه غضبیه
با شیطنتهایی که حاصل غلبه ی قوای واهمه بر عقل است، نمی تواند انتظار مردمی مصلح و جهانی آرام و صلحی پایدار را داشته باشد!
این حرفم خیلی تند بود. آن را پس میگیرم. در این پست دیدگاه جدیدم را نسبت به دین بیان میکنم.
صورت مساله: آیات سورهی برائت مانند دستور به تعقیب و ترور و دستگیری و شکنجه قتل عام مشرکان برای جوامع شهرنشین امروزی خیلی خشن هستند. احکام برده گیری و جهاد ابتدایی هم همینطور. ضمن این که مسلمانان انتظار دارند به باورهایشان احترام گذاشته شود، ولی به باورهای دیگران توهین میکنند.
راه حل: اغلب مسلمانان واقعا از آیات خشن قرآن اطلاع ندارند، دوما واقعا خودشان نمیدانند که دارند به باورهای دیگران توهین میکنند. این باعث میشود در دل آدمهای مهربان و مودبی باشند. به طوری که در جنگ ایران و عراق رفتار ایرانیان با عراقیها جز موارد خاص بسیار انسانی بود. همچنین وقتی به یک مسلمان میفهمانیم که سخنش توهین آمیز است حرفش را پس میگیرد. اگر درک مسلمانان از دینشان واقعا خشن بود چنین نمیکردند.
این راه حل اگرچه بسیار ضعیف و غیر منطقی به نظر میرسد. ولی در عمل پیادهسازی شده و جامعه را به سمت آرامش برده. در حالی که راه حلهای منطقی دیگر از پس این کار بر نیامدهاند. این راه حل، هم با اسلام سر سازش دارد، هم پر از شرح صدر و میانهروی و مدارا و بیطرفی و بلوغ است. من در آن دریایی از نکات آموزنده میبینم که امیدوارم بتوانم آنها را درک کنم و به کار ببندم.
وقتی شما مورد تهاجم و صبوعیت حیوانات انسان نما قرار بگیرید
کدامیک از ابعاد وجودی شما،لبخند-مهربانی و تعظیم در برابر تجاوز و درّنده خویی آنها را
تجویز و تائید می کند؟
البته حضرتعالی فرمودید سخنتان را پس گرفتید اما آن را در قالبی دیگر بیان فرمودید
اگر مسلمین اشتباهی بکنند مربوط به درک ناقص آنها از دین و یا تفسیر نفس مدارانه از
آن است،امّا آنچه مربوط به تعالیم الهی دین است از خشونت بی مورد و غلبه غضب بر عقل
نهی نموده است.(عذرخواه)
دوستان سر وجود خدا بحث نکنید ... این اثبات کردنی نیست ... اگه وجود خدا اثبات کردنی بود که این همه کافر وحود نداشتن ... ایا الان کسی هست که نسبت به جاذبه زمین کافر باشه و جاذبه رو تکذیب کنه؟؟ قطعا خیر!! شما خدا رو باید استنباط کنید:برای این کار برهان های فلسفی هم هستن
براهین پنجگانه اثبات وحود خدا: که فکر نمیکنم خدا ناباوری بتونه ردش کنه!!
برهان شر: که یه برهان برای رد وجود خداس که اینم هزاران سال هست که فلاسفه خداباور نتونستن ردش کنن !!
من خودم باور دارم که خدا وجود داره ..البته شبهه خیلی زیاد دارم که سه تاشونو توی سه تا تاپیک مطرح کردم مسعولین لطفا زودتر تاییدشون کنید
فذکر انما انت مذکر
من از حکم قصاص و جهاد دفاعی و ... انتقاد نکردم. از حکم از احکام دیگری انتقاد کردم که دفاعی نبود. میتوانید پست بنده را بخوانید. اصراری هم روی مواضعم ندارم. بیشتر قصد اشاره به مسائلی را داشتم که مورد نگرانی بنده و جناب پیروز بود. زیرا از نظر ما دو نفر، اشکال از خود اسلام است، نه فقط عملکرد مسلمانان.
بنده ارتباط بقیه صحبتهای شما با این تاپیک را درک نکردم. یادآوری میکنم تاپیک راجع به این است که چطور باید به شخص خاصی که خدا را قبول ندارد و دینی هم ندارد ماوراء طبیعه و اسلام و الله را معرفی کنیم؟ این موضوع مهمی است. زیرا:
حال معیار چیست؟ اخلاق است؟ فلسفه است؟ تحقیقات تجربی است؟
بحث بر سر وجود خدا نیست. بر سر روش برخورد با مسالهی وجود خداست. دلایل شما برای کنار گذاشتن مساله اصلا کافی نیستند. بشر با مسائلی خیلی گشتردهتر دست و پنجه نرم کرده و میکند. مثلا فلسفه، فیزیک، مسألهی فلسطین-اسرائیل، مسائل اجتماعی، ...
در ارتباط با فرمایشات حضرتعالی در دو سه پست اخیرتان عرض شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
این پست مرتبط با موضوع تاپیک است: چرا که جایگاه و خاستگاه صورت سوال تاپیک در برخی موارد ناشی از ایجاد سوال نسبت به برخی احکام است؛ بنابراین وقتی در سیر یک بحث، موضوع به چنین بحثی کشیده شده است، بیان برخی نکات حتی اگر اثر مستقیم نداشته باشد، اثر غیرمستقیم خواهد داشت. بعبارت دیگر، گرچه در ظاهر سوال اثری از چنین بحثی نیست، اما خاستگاه شکلگیری آنها مهم است و در تشخیص مرتبط با غیرمرتبط بودن پستها به عناوین تاپیک نباید فقط به ظاهر سوال توجه شود.
جناب آرمان؛ عرض ادب.
خاطرتان هست در تاپیک اعجاز قرآن فرمایشی داشتید مبنی بر اینکه (نقل به مضمون) اگر کسی به خانواده من حمله کند، در مقابل او خشونت خواهم داشت گرچه توجیهی برای آن نداشته باشم؟
به نظر شما آن ابراز خشونت شما عاقلانه است یا نیست؟ آیا به هر کس حمله شود، دفاع در برابر او واقع نگرانه است یا خیر؟ البته توجه دارم که در پاسخ سرکار خانم حببیه فرمودید که منظورتان دفاع نیست، اما آنچه شما ذیل عنوان "خشونت قرآنی" در ذهن خود بایگانی فرموده اید، اعم از دفاع و جهاد ابتدایی است. یعنی به نظر می رسد اینگونه در "ذهن" شما شکل گرفته است که هر جا "و اقتلوهم" یعنی نابجا و همه "و اقتلوهم"های قرآن سندی است بر انسانی نبودن آن؛ در حالیکه چنین اندیشهای بیگمان با واقعیت فاصله دارد. قرآن، واقعنگر است.
بد نیست چند نمونه از آیات "و اقتلوهم" قرآن را نظری بیندازیم (قطعاً شما هم با این آیات آشنا هستید):
مسلمانهایی که با کسی کاری نداشتند، به آنها ظلم میشده است و خداوند حالا می فرماید که در برای این مورد ظلم قرار گرفتن، به آنها "اجازه" داده شده است تا از خود دفاع نمایند.
در این آیه نگرانی قرآن از "قاتلوهم" است یا از تعدی به کسانی که در حال جنگ هستند؟ یعنی خدای قرآن بیش از آنکه نگران قاتلوهم باشد، نگران عدم تعدی به کسانی است در حال جنگ هستند. طرف آمده مرا بکشد اما خداوند متعال می فرماید مبادا به همین کسی که آمده است تو را بکشد تعدی کنی.
مسجدالحرام، پرچم مسلمانان است؛ یعنی به گونه ای خط قرمز است؛ کسانی مسلمانان را از همین مسجدالحرام باز می دارند؛ خدای قرآن نگران همین دشمنان است که مبادا شنائت آن دشمنان باعث شود که مومنین نسبت به آنها تعدی داشته باشند؛
به خاطر اینکه مبادا به دشمنانشان تعدی بیجا داشته باشند خطاب خدای قرآن به مومنان خدای قرآن اینست که وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ.
باز همین مطلب را این بار به زبان اعدلوا و باز هم در مورد کسانی که شنائت به خرج داده اند می فرماید؛ این بار نمی فرماید که تعدی نکنید بلکه می فرماید که اعدلوا
می فرماید اگر می خواهید تعدی کنی، همانند آن چیزی باشد که به شما تعدی شده است و نه بیشتر.
می فرماید اگر می خواهید کسی را عقوبت کنید به اندازهای باشد که مورد عقوبت قرار گرفتید. تازه اگر صبر کنید که بهتر است.
و اما سوره توبه
این آیه چهارم سوره توبه است؛ همین ابتدای امر تکلیف را روشن فرموده است:
[QUOTE] إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[/QUOTE]
خدای قرآن می فرماید اگر مشرکین عهدشان را نقض نکرده اند، عهدشان را رعایت کنید و باز تاکید می کند که مبادا در برابر همین مشرکین که دشمنان شما هستند تقوا نداشته باشید که ان الله یحب المتقین.
و در آیه ششم می فرماید:
[QUOTE] وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ[/QUOTE]
می گوید از بین همان مشرکنین که نقض عهد کرده اند، اگر کسی از آنها که هم نقض عهد کرده و هم می خواهد شما را بکشد، از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود.
در آیه هفتم می فرماید:
[QUOTE]كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[/QUOTE]
باز می فرماید که تا زمانی که مشرکین به عهد خود پایبندند شما هم پایبند باشید و مبادا در این زمینه بی تقوایی داشته باشید که ان الله یحب المتقین
آیه دوازدهم:
[QUOTE] وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ [/QUOTE]
باز هم می فرماید که اگر نقض عهد کردند...می فرماید با سران کفر که نقض عهد کردند بجنگنید تا شاید دست نگه دارند.
آیه سیزدهم:
[QUOTE] أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِينَ [/QUOTE]
آیا با کسانی که نقض عهد کردند و به اخراج رسول خدا صلی الله علیه و آله همت کردند، نمی جنگید و از آنها می ترسید؟
اصلاً مشکل با همین نقض عهد است
[QUOTE] إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ[/QUOTE]
با همه اینها خدای قرآن می فرماید:
[QUOTE] وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا[/QUOTE]
اما اگر بخواهند خدعه کنند
[QUOTE]وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ[/QUOTE]
خوب حالا این قرآن در برخی موارد بدون این قیود دستور به جنگ داده است و تشویق به جنگ و نشان دادن شدت در برابر دشمن داشته است.
اگر بعد از همه این نکات، بالاخره با دشمنی روبرو شدیم چه کنیم؟ به او بگوئیم که خواهش می کنیم و بزرگواری فرموده به ما اجازه بفرمائید شما را بکشیم؟ بدیهی است اگر بعد از همه این شروط، جنگی در گرفت نباید موضوع را به بازی گرفت و باید شدت به خرج داد و این حکم را عقل می پسندد و این حکم کاملاً واقع نگرانه است.
یک محقق حقیقت یاب چگونه جمع بندی خواهد نمود تا بخواهد نسبت به نظر قرآن، بیانی داشته باشد و بی انصافی نکرده باشد؟
با احترام
دوستان حالا که بحث قران شد من چن تا سوال کوتاه دارم :
اگه کسی سعی کنه به تحدی پاسخ بده کافر محسوب میشه؟؟؟
شرایط پاسخ به تحدی چیه؟؟ ایا سوره ای که میاریم باید حتما عربی باشه؟ ؟؟
اصلا داور کیه؟؟؟؟
متخصصین امور اسلامی که نمیتونن باشن! چون اونا خودشون یه طرف دعوان!! و دیدگاه اولیه اونا به نفع قرانه! دیدگاه اولیه خیلی مهمه! غیر ممکنه این عزیزان زیر بار برن!
سلام نقی جان .. مگه بیشتر ایات خشونتی قران مربوط به سوره های مدنی نیست؟؟ خوب سوره های مدنی زمان فرمانروایی محمد (ص) و زمانی که اسلام چیره شده بود نازل شدن!! مگه اون زمان هم مسلمانان دچار ازار و اذیت مشرکین بودن؟؟؟؟
بیشتر در مورد پاسخ کوتاهی بود که به یکی از اشارات جناب پیروز دادم. به تاپیک مربوط نیست که بنده بتوانم جواب بدهم. به طرز تفکر شما هم مربوط نیست. آن اسلامی که شما میشناسید اسلام خوبی است که ماندن در آن خیلی بهتر از ترک آن است. شخصا تمام خاطراتم از دوران مسلمانی خوب است و اگر به این شدت با مساله الحاد مواجه نمیشدم اسلام را رها نمیکردم.
نفهمیدم. این قدر هم پستهام کیلویی پاک شدهاند که نمیتوانم ریسک کنم. لذا در پیام خصوصی جواب میدهم.
ما در تاپیک بحثی در اعجاز قرآن خیلی در این مورد بحث کردیم و پستهای خیلی خوبی وجود دارند.
چرا کسی سوال اصلی تاپیک رو جواب نمیده؟ چطوری وارد وادی معنویت و روحانیت و عرفان و فراطبیعه بشیم؟
از نظر من در بعدی فردی بهتر است هدف را شرح صدر و کنترل و پرورش و رشد عواطف قرار دهیم و از اعتقاد و باور جامد و سخت و عمیق بپرهیزیم و برخوردی هر چه بیشتر عرفانی و ادبی و با تجربهی شخصی داشته باشیم.
در بعد اجتماعی بهتر است (1) از خود شروع کنیم و (2) به سراغ همدردی با جامعهی خود برویم و (3) به کل بشریت برسیم و (4) همهی طبیعت را در دیدگاه خود لحاظ کنیم. مفهوم خدا در هر چهار مرحله مفید است. از نظر فردی ایدهی خدا مانند مادر مهربانی است که فرزند را پرورش میدهد. از نظر جمعی او محل اتصال تمام بشریت است و فقط به خودیها محدود نیست. در مرحلهی آشتی با جهان نیز او مدبر کل جهان است.
این سیری است که من میتوانم به دیگران هم پیشنهاد کنم. لازم نیست چیزی را به کسی اثبات کنیم، زیرا درک ما از فراطبیعه نیز به قدر مخاطب مان ناقص است. در چنین سیری، فرد خودش میبیند و میاندیشد و خدایش را کشف میکند. خیلی از شرقیها و مسیحیان و صوفیان و شعرا به این روش زندگی کردهاند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله؛
بنده در پست قبلی سعی کردم، ساختار آنچه از نظر برخی دوستان خشونت قرآن است را بیان کنم.
ابتدا اگر اجازه فرمائید، نظر شما و سایر بزرگواران را نسبت به این ساختار و اشکالات آن بدانیم و بعد به بحث شان نزول آنها هم توجه کنیم. فقط به صورت خیلی کوتاه اینکه هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله به مدینه به معنی اینکه همه مسلمان شده بودند، نیست؛ در واقع آن هجرت بر پای ترس از قتل بود و مشرکان هنوز در مکه بودند.
امیدوارم بهترین راه را بیابید و به بهترین مقصد و مقصود برسید.
سپاس گزارم بابت لینک .. ولی بحثتون اونجا خیلی پیچیده و سنگین بود و پیدا کردن مطالب دلخواهم لابه لای ۳۱ صفحه کار دشواریه!!! .که چند روز وقت میگیره ولی من اینقدر وقت ندارم. جواب سوالات من درباره تحدی یک.کلمه ای هستن ! اگه یکی جواب بده ممنون میشم
سلام
چرا یک کشور مسلمان پیدا نشده که تفسیر درستی از دین داشته باشد ؟
پس درک درست از دین کی و کجا باید خودش را نشان دهد ؟
چرا یک کشور مسلمان پیدا نشده که تفسیر درستی از دین داشته باشد ؟
پس درک درست از دین کی و کجا باید خودش را نشان دهد ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم سرکار گلشن،
چرا به دنبال کشور مسلمانی میگردید که چنان تفسیر درستی داشته باشد؟ «کشوری مسلمان» از کجا معیار درستی دین اسلام شده است؟
دین برای افراد آمده است و درک درست از دین را هم باید در افراد جستجو کرد ... در یک جامعه و در یک کشور همه جور آدمی هست، ایمان زیاد شاید باشد و کفر بزرگ هم شاید باشد، نفاق هم شاید باشد ... چرا شما به دنبال یک اکثریت سالم میگردید آن هم در زمانهای که همه میبینیم زمین از فساد پر شده است؟ ... الآن باید به دنبال انسانهایی که تفسیر درستی از دین دارند و آن را در منش و زندگی خود پیاده کردهاند گشت ... گرچه حکومت امروز ایران نزدیکترین تفسیر را به تفسیر درست دین دارد و در واقع تفسیرش از دین درست است اگر درست پیاده نمیکند ... درست پیاده نشدنش هم باز به همان خاطری است که در بالا به آن اشاره شد ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام خواهر عزیز
تفسیر درست از دین هست،مشکل از آنجائی شروع شد که از ثقل اصغر(اهل بیت علیهم السلام) دور شدیم
و دست به تفسیر به رأی، مطابق اغراض و سلائق و منافع شخصی زدیم.
هر جا که از تفسیر راسخون فی العلم-به تعبیر قران-بهره بردیم حقایق دین را فهمیدم.
و آنجایی که تفاسیر بشری و من در آوردی همراه با بدعتها را دیدیم چهره ای زشت از دین در مقابل دیدگان و اذهانمان تصویر شد.
و البته این چهره دین نبود بلکه تصویر زشت افکار و اندیشه های پوسیده ی صاحبان آن بود!
سلام بر شما
افراد حکومت را تشکیل می دهند
اگر افراد درک درستی از دین داشته باشند وقتی به حکومت هم برسند
حکومت و دولت هم درک درستی از دین خواهد داشت نتیجه اینکه فردی هم پیدا نشده که درک درستی از دین داشته باشد
مشکل این است که همه کس درک خودش را از دین درست می داند
و هیچکس حاضر نیست قبول کند درک او از دین اشتباه است
همه اشتباه را به گردن دیگری می اندازند
و این اوضاع خطرناک است و درست بشو نیست
بسم الله
سلام علیکم
متوجه نشدم چطور این نتایج را گرفتید ... مگر همه چیز به درک درست داشتن است؟ چند دزد میشناسید که نداند دزدی بد است؟ شما توجیهات در جهت منافع شخصی را دستکم گرفتهاید و البته نقش دروغ و نفاق و خیلی از صفات رذیلهی دیگر را ... لابیگری و مافیاییگری و نون به هم قرض دادن و نون به نرخ روز خوردن و ... همه چیز به درک درست از دین داشتن نیست ولی همان درک درست هم آنطور که شما میفرمایید درست نمیشود که یک نفر اگر درک درستی داشت و به حکومت رسید ناگهان انتظار یک حکومت کامل با درک درست از دین را بکشیم که بگوییم حالا که این نیست لابد آن هم نبوده است ... فکر نمیکنید این قضایا به سادگی دو دو تا چهارتا نباشد؟
در هر صورت ادامهی این بحث موضوع تاپیک را به انحراف میکشد و احتمالاً بهتر است ادامهاش ندهیم :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
ینی از نظر شما کشتن یک کودک به جرم اینکه ممکنه در اینده کافر بشه!!!!!!!!!بدست پیامبر خدا خشونت نیست؟؟؟؟ (کهف ۷۴) اگه از نظر شما این خشونت نیست پس من ابتدا از شما میخوام که خشونت رو برامون تعریف کنید!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
در علم خداوند قطعی است که اگر آن کودک زنده میماند چطور میشد و در نتیجه در آن ماجرا مسألهی «ممکن است در آینده کافر شود» مطرح نبوده است ... در ضمن اینکه این همه کودک که قبل از سن بلوغ از دنیا میروند مگر به جرم خاصی از دنیا میروند که آن یک کودک که به آن صورت جانش گرفته شد به جرمی که مدّ نظر شماست کشته شده باشد؟ بیماریها و تصادفات و زمین و زمان جنود خدا هستند و تابع اوامر خدا و حضرت خضر هم از جنود خدا بوده و هستند ... علیهالسلام
در ضمن اینکه این مسألهی اگر چنان بود چنان میشد مسألهای دامنهدار است ... در اعتقادات شیعه این مباحث تحت موضوع «بداء» فهمیده میشوند ... در علم قطعی خدا آن کودک بیش از آن زنده نمیماند و وسیلهاش اینطور رقم خورد که حضرت خضر علیهالسلام باشند ... وقتی صحبت سر خداست و افعال و اقوال خدا گاهی باید دامنهی دیدمان وسیعتر از وقتی باشد که صحبت سر مسائل معمول و حوادث و روابط معمول میان انسانهاست ...
اما فکر خیلی خوبی است که روی مفهوم خشونت تفکر کنیم ...
مثلاً به نظر شما سنگسار کردن یک شخصی که یک گناه بزرگی را انجام داده است خیلی خشونت است؟ اگر بله آیا این روش اعدام بیشتر خشونتآمیز است یا مجازاتهای جهنم برزخی و قیامت و جهنم اخروی؟ اصلاً قابل قیاس هستند؟ آیا اگر خدا بگوید مشرکان با فلان وضعیت را بکشید این یعنی خشونت؟ آنها لای پر قو هم که جان بدهند باز وارد در جهنمی میشوند که هر لحظه آرزوی مرگشان را داشته باشند ... با این حساب شاید شما هم مانند کسانی که به جهنم خدا ایراد وارد میکنند باید بگویید خدایی که جهنم داشته باشد و همه را به بهشت نبرد یا به جای به جهنم بردن از وجود معدوم نکند نعوذبالله خشن است ... اما خداوند کلاً خشن نیست حتی اگر عدهای را دچار عذاب ابدی کند ... از خدا جز خیر و رحمت صادر نمیشود ولی کسی که به خدا سوء ظن داشته باشد خیر خدا را هم شر میبیند و جهنم هم جز این نیست ... اگرچه خیری که شرّ دیده شود واقعاً هم پوست بدنهایشان را بسوزاند و چنان عذابی به ایشان وارد کند که تصورش را هم نکنند ... از دوستان مخالف ما که مدام از علوم غربی برای رد کردن اسلام استفاده میکنند بپرسید که آیا آزمایشهای تجربی در تأیید این مطلب را ندیدهاند؟ ... خود شما تا کنون نشده به کسی که دارد به شما لطفی میکند سوء ظنی داشته باشید و در این مدت مدام از این رفتار او در عذاب باشید ولی وقتی که رفع سوء تفاهم شد ناگهان از این سوء ظنی که به او داشتهاید شدیداً خجل گردید که گویا خود این سوء ظن در مقابل آن رأفت و رحمت بزرگترین گناه ممکن بوده است؟
وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّـهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ ... [الفتح، ۶]
و عذاب کند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را آنان که به خدا گمان بد برند، بر علیه ایشان است بار گردش بد ...
این ظنّ سوء حتی میتواند همین مطلب ساده باشد که ایشان گناه خود را بزرگتر از رحمت خدا بدانند ... این هم یک نوع خودبزرگبینی است که آنچه وابسته به وجود خودشان هست را از صفات خدا بزرگتر میبینند و اصالت را همچنان به خود میدهند ... و این همان جهالتی است که فرمودند اصل شرّ است ...
وقتی داریم در مورد دین صحبت میکنیم باید به دنبال یک نگاه کلان باشیم و قرار نیست با همان استانداردی که در زندگی روزمرهی خود به کارهای خود و اطرافیانی که با ایشان تعامل داریم کل عالم را ورانداز کنیم و انتظار داشته باشیم فهم درستی از همه چیز داریم ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام خواهر یا برادر گلم
با عرض احترام و تشکر از شما بابت پاسختون
من با حرف شما کاملا مخالفم! (خیلی متعصبانه بود) و میخوام یکم پاسختون رو به چالش بکشم امیدوارم که بی احترامی یا سرکشی تلقی نشه!!!
شما ناخواسته اختیار انسان رو رد کردید!!! من از شما یه سوال میپرسم! ایا خدا میداند که یک جنین که داخل شکم.مادرش هست وارد بهشت خواهد شد یا خیر؟؟؟ اگه میخواید بگید که بله خدا میدونه!!! من میخوام یکم جلوتون وایسم و این پاسخ رو نقد کنم!!! فرض کنیم یک بچه که در شکم مادرش هست رو خدا پیش بینی میکنه که جهنمی خواهد شد!! حالا این کودک با توجه به اختیاری که داره میتونه کاری کنه که بهشتی بشه؟؟؟ اگه پاسخ مثبته که خوب پیش بینی خدا اشتباه ازاب دراومد که!!! خدایی که اشتباه پیش بینی کنه که خدا نیست!!! و اگه پاسخ منفیه پس ما انسان ها اختیاری نداریم! و خلق میشیم که به جبر وارد بهشت یا جهنم بشیم .. خب به نظر شما اگه من با این حساب وارد جهنم بشم نمی تونم از خدا ایراد بگیرم که خدایا خودت معین کردی من جهنمی بشم! اخه خدایا مگه من میتونستم خلاف تعیین تو عمل کنم؟؟؟ پس گناهم چی بوده؟؟؟ خب اگه این طوره و خدا میدونه هرکدوم از ما بهشتی خواهیم بود یا نه! خب چه کاری بود یهو همه مونو مستقیم توی بهشت یا جهنم خلق میکرد دیگه! پس این آزمایش ها برای چیه؟؟؟ فقط شمارو خدا نگید که ازمایش برای اینه که خودت متوجه بشی جهنمی خواهی بود!!! عجب! پس خلق شدم که متوجه بشم جهنمی خواهم بود!
البته من نخواسستم تدابیر خداوند رو نقد کنم خواستم جواب شمارو نقد کنم وگرنه من یقین دارم که خدای رحمان هرگز از این پیشبینی ها نخواهد کرد ..
سختت نیست چیزی که به نظر خودت منطقیه،از نظر خدات نیست؟؟
ترحم بر مرتد رو عرض میکنم.
این سی صفحه در شصت روز نوشته شده. بنده دو دور به دقت ورق زدم و پستهای مهم خودم را استخراج کردم.
لازم نیست مطالعه کنید. ولی بهتر است این سوالات کوتاه خود را آنجا مطرح کنید تا پاسخ داده شود. بنده پاسخ را دارم. ولی اینجا نمیتوانم تقدیم کنم.
بنده خود را در جایگاهی نمیبینم که به پستهای دیگران (بجز جناب سین) لینک بدهم. ولی در انتها ایشان را معرفی میکنم تا از آنها سوال کنید.
پستهای مهم
1. بیست و پنچ شرط در پست اول و دوم و سوم این تاپیک فوقالعاده مهم آمدهاند
2. در این پست مهم بنده جنبههای گوناگون اعجاز ظاهری قرآن را فهرست کردم. اما بررسی نکردم که آیا قرآن از این جنبهها معجزه هست یا خیر.
3. جناب پژوهشگر فرمودند قرآن از نظر ریاضی هم اعجاز دارد و بنده در این پست مهم اعجاز عددی قرآن را به دقت رد کردم.
خلاصهی مباحث مهم
0. در این پست جناب باء ادعا کردند لزوم تحقیق در قرآن برای دفع خطر احتمالی جهنم است. بنده نیز در این پست گفتم جهنم افسانه است و هیچ خطر احتمالی در کار نیست. بنده انگیزههایم از شرکت در تاپیک را در این پست مطرح کردهام.
1. بنده در سه پست صفحه اول و دو پست صفحه دوم پرسیدم چطور میشود تحدی را فرمول بندی کرد. جناب شریعت عقلانی و استوار فرمولبندی مرا به هم زدند.
2. جناب سین بنده را راضی کردهاند که بروم قرآن را با دید محتوایی و بیطرف مطالعه کنم و بحث فعلی را رها کنم.
3. در راستای راهنمایی ایشان من دارم قرآن را با توجه به تورات و شان نزول و به ترتیب نزول میخوانم تا بهتر بفهمم.
4. سرکار حبیبه گفتند قرآن باید از نظر محتوا بررسی شود نه ظاهر. بنده این وبلاگ مهم را برای مطالعهی موضوعی قرآن پیدا کردم.
5. جناب استوار فصاحت و بلاغت بالای قرآن را به عنوان معیار و اثبات اعجاز پیشنهاد کردند. بنده در ابتدای این پست با اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت مخالفت کردم. در ابتدای این پست هم فصاحت و بلاغت را به عنوان معیار اعجاز رد کردم. اما پاسخهای جناب استوار را به قسمت دوم هر دو پست پذیرفتم.
6. جناب سین در مهمترین پست تاپیک + این پست کامل توضیح دادند که اعجاز قرآن عقلی نیست و فطری و عرفانی است. جناب استوار هم از نظر عقلی بررسی کردند. بین جناب سین و استوار بحث در گرفت. بنده در این پست دیدگاه هر دو را جمعبندی کردم.
مواضع افراد فعال در تاپیک
جناب صادق کارشناس تاپیک دیدگاهی بسیار شاعرانه دارند و شدیدا موافق اعجازند.
جناب باء و سین دیدگاه عرفانی دارند و یکهتاز تاپیک هستند.
جناب حبیبه دیدگاهی نیمه عرفانی و نیمه عقلی دارند و از نظر ایشان قرآن اعجاز معنوی دارد.
جناب استوار و پژوهشگر و نقی دیدگاهی منطقی دارند و موافق اعجاز هستند.
بنده دیدگاهی منطقی دارم و موافق فرمولبندی اعجازم. ولی به نظرم تا بحال کسی موفق به فرمولبندی منطقی و اثبات اعجاز نشده.
جناب شریعت عقلانی مخالف سرسخت اعجاز قرآن و فرمول بندی آن هستند و نظرات بنده را کاملا باطل کردهاند. بنده مطابق نظر ایشان از اثبات اعجاز قرآن ناامید شدم.
برای اثبات وجود خدا همین کافی که خیلی جاها آبرومون نرفته
منم یه بی خدا بودم..اما از روی صفت ستار العیوب بودن خدا به وجودش پی بردم و سایت توبه و ترک گناه زدم...
سلام.لازم دیدم که از شما بابت این پست تشکر کنم.باید اعتراف کنم از آن روزی که به وجود خدا و بشری بودن دین شک کردم، و مطالعاتی را در مورد خدا و اسلام و همه اعتقاداتی که از بچگی داشتم و آنها را بدیهی می دانستم، آغار کردم در مورد این مباحثی که (بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت)شما مطرح کردید مطالعه ای نداشتم.واقعیت اصلا فرصت پیدا نکردم.به اندازه کاری مشغله ها زیاد هست که همین که در مورد تاریخ اسلام و آیات و روایت و ادعاها و حرف و حدیث های متکلمان فرصت کردم و مطالعاتی هرچند اندک داشتم فکر می کنم که هنر کرده باشم...به هر حال در مورد این پست به شما بگویم، واقعیت تا دیروز فکر می کردم که این حرف و حدیث های متکلمان اسلامی است که سفطسطه هست، حالا طی این چندین روز تقریبا به این نتیجه رسیدم که حرف و حدیث های فلاسفه اسلامی هم به مراتب بیشتر، گاها ده ها برابر، سفسطه هست...البته نظر من که خود هم اعتراف به بی سوادی ام دارم، طبیعتا فکر نمی کنم که مهم باشد برای دوستان، ولی به هر حال گفتم که گفته باشم و بعد هم از مخصوصا از شما تشکر کرده باشم!!! اگر فرصت بشود در آینده با مطالعات بیشتر و فرصت بیشتر در مورد این مباحث سوالاتی و تاپیک هایی ایجاد می کنم،در آینده فکر می کنم بیشتر از آنکه در مقام کسی باشم که برای ادعاهای مطرح شده برهان و دلیل طلب می کند و آنها را قانع کننده نمی بیند، در مقام رد و ابطال کننده ادعاها باشم، خیلی دقیق و بی نقض :Nishkhand: ....البته، شاید و شاید هم در آینده اصلا نظرم عوض شد!بازهم از شما از تشکر می کنم....
اما در کل، یکی از نتایجی که از این تاپیک می توان گرفت به نظر من این است که، اثبات خدا آسان نیست.نیاز به برهان و ادله و چنگ زدن به فلسفه دارد، مثلا دوستمان جناب ع110 اشاره به سنگین بودن بودن بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت داشتند، در حالی که من فکر می کنم برای اینکه این تاپیک نتیجه داشته باشد و به معنای واقعی کلمه، خدا را حداقل آن خدای ادیان ابراهیمی را برای آن کسی به خدا اعتقاد ندارد، ثابت کند، این مباحث به نظر پیچیده باید که مطرح شود و دقیق این ادعا ها ثابت شوند و یا حداقل روشی را که جناب صادق انتخاب کردند برای پاسخ، این نیاز را را بوجود آورد که این مباحث مطرح شود و حالا معلوم نیست بعدش چه باید مطرح شود و بعدش همینطور...خوب حالا با پیچیده شدن اثبات وجود خدا، چطور می توانیم ادعا کنیم که الله وجود دارد؟؟چون این الله قربانش بروم، انتظار های بالایی دارد، وعده عذاب می دهد به کسانی که به الله اعتقاد ندارند و این در حالیست که، دیدیم که اثبات وجود خدا به همین سادگی ها نیست...باز بنده اهل مطاله هستم تا حدی از بچگی مطالعه می کنم کتاب می خوانم، کارمن راحت تر است، افراد عامی و نمی دانم که علم و دانش به آنها نرسیده، تکلیفشان چیست؟؟بحث سر یکی دو نفر نیست.بلکه بحث سر عموم و اکثریت مردم است!!!و بعد تازه قربانش بروم این الله خودش را به منکرانش، با استدلال و برهان که می خواهد نشان دهد، برهان نظم را به شکل و شمایلی مطرح می کند، که باز دیدیم که این برهان نظم پشتش حرف و حدیث خوابیده است...یعنی این الله دارد مخاطبانش را وادار به جهل می کند.فریب می دهد...دیدیم که برهان نظم و روشی که جناب صادق برگزیدند نیاز به تبصره و اثبات مقدمات پیشینی دارد...باید آنها را نیز ثابت می کرد این الله...این بندگان خدا، منکران خدا، چه بسا از کودکی نا خودآگاه به این امر پی برده باشند که برهان نظم و نظم موجود در دنیا ضرورتا وجود خدا را ثابت نمی کند، در این حالت طبیعی است که در مقابل الله سوال کنند و دست به انکارش بزنند...و استدلال هایش و در نتیجه کتابش را خوش ندارند...هر چند ردیه ای قابل قبول و محکمه پسند هم برای ارائه نداشته باشند....
که البته می تواند خدای فلاسفه وجود داشته باشد،که خدایی که ادیان ادعا می کنند و در موردش می نویسند، نیست.
اما در آخر از جناب سین هم تشکر کنم.اگر این پست بنده را می خواند...از توجهشان و پاسخ هایشان ممنونم...فقط نکته اینکه من احساس می کنم که نظراتشان دو پهلوست..یعنی نمی دانم، با چه دیدی به آنها نگاه کنم...با دیده دل و یا با دیده عقل..و این می شود که کمی سردرگم می شوم....ولی به هر حال خطابم به ایشان که، واقعیت بنده به تجربه بگویم، که به چیزی به نام دیده دل و باطن و فطرت اعتقاد تدارم شاید نگویم صد درصد نه...ولی مایل به صد درصد، نمی توانم به دیده دل به عنوان یک ابزار معرفتی مستقل نگاه کنم.این را تجربه به من نشان داده...دیده دل و باطن چیزی نیست جز همه تفکرات و نتیجه گیری هایی که ما، از کودکی در ناخودآگاه و یا در خواب داریم و چون ناخودآگاه هست، فکر می کنیم که خوب، این باورها حتما فطری هستند و از جایی جز تفکر و اندیشه کسب شده اند و به آنها رنگ و بوی قداست و روحانی می دهیم و چون مداوم با ما بوده اند و حاصل تجربیات و مشاهدات مداوم ما هستند به نظرمان بسیاری بدیهی می نمایانند و مقابله با آنها برایمان بسیار بسیار دشوار می نماید، در حالی که می توانند اشتباه باشند...عرض کردم و تاکید کردم که می توانند، چون شاید هم حقیقت باشند...
به نام حق
با سلام
وجه اعجاز قران کریم فقط معنوی نیست بلکه اعجاز لفظی قران قابل خدشه و انکار نخواهد بود،
البته برای اهلش یعنی کسانی که به ادبیات عرب تسلط دارند و ظرایف و فصاحت و بلاغت
آن را تشخیص می دهند و مسلما درک این وجه از اعجاز برای عموم میسر نیست.
عجب!
ولی اعجاز های پیامبران دیگر برای همه گان مشخص بود!
و همه با دیدنش به نکته خارقالعادش پی میبردن! (و اکثرا ایمان میاوردن)
زنده کردن مردگان
تبدیل عصا به اژدها
بیرون آوردن شتر ماده زرد رنگ حامله از داخل سنگ!
همه و همه!
چه طور وقتی پای اعجاز قرآن وسط میاد مردم نمیفهمن متخصصین میفهمن؟؟
اگه این طور باشه قران نمی تونه همه جهانیان رو به وجد بیاره و باعث اعتراف جهانیان به معجزه بودن قران و درنتیجه ایمان آوردن بشه!!! تا جایی که من میدونم اسلام برای همه زمان ها و همه مکان ها بود! شما که میگید فقط اساتید عرب میفهمن!
تعجبی ندارد
برای مرم همان عصر
بعضی ایمان می آوردند
بله اینها حقیقتا اعجاز خداوند برای اثبات حقانیت ادیان الهی،وجود خدا و صدق مدعای همه پیامبران الهی و نبوت است.
مردم نه!
مردم غیر عرب زبان.
در زمان خود حضرت صلی الله علیه و اله مردم وجه اعجاز را کاملا درک می کردند چون عرب زبان و فصیح بوده اند.
با این استدلال،انجیل و تورات هم نمی توانند، چون عیسی و موسی علیهما السلام هم نیستند تا مردگان را زنده و یا عصا را اژدها کنند!
بله آنچه شما می دانید کاملا درست است.
و بنده هم عرض نکردم مردم قران و یا اسلام را نمی فهمند، عرض کردم اعجاز لفظی قران را مردم غیر عرب نمی فهمند!
شما می فهمید؟
...
بله منظورم همه گان توی همون عصربود
و بقیه دلیلی برای ایمان نیاوردن نداشتن!
چنان میگید: "مردم نه! مردم غیر عرب زبان" ... که انگار اکثر مردم جهان عرب هستن و اونایی که عرب نیستن مشکل خودشونه!
نمی دونم چرا عصرهارو با هم قاطی کردید! بله شاید معجزه عیسی و موسی (ع) الان تاریخ مصرفش تموم شده باشه ولی برای همون زمان دهن هارو میبست! مثلا در زمان عیسی (ع) کسی نمی تونست ادعا کنه که " چه نکته ی خارق العاده ای در زنده کردن مردگان هست؟؟ "
منم نگفتم مردم قران رو نمی فهمن! گفتم جنبه اعجازی شو نمی فهمن! وقتی هم جنبه اعجازی رو نفهمن به چی ایمان بیارن؟؟
نه!
بنده هم نمی فهمم
پس بحثی باقی نمی ماند،مردم عادی وجه اعجاز لفظی را نمی فهمند.
اما همه مسلمین و مؤمنین عرب زبان نیستند،پس چرا به قران و حقانیت و الهی بودن آن ایمان دارند؟
هر کسی ممکن است دلیلی برای خودش داشته باشد.تعالیم حیات بخش قران،معنویت و نورانیت و روحانیت قران
وعده های صدق قران،تاثیرات قران در تعالی اندیشه،اخلاق و تنزیه عمل انسان از زشتی و گناه
تاثیرات قوانین الهی اجتماعی آن در صورت عمل به آن ووووووو.
چون در یک خانواده مسلمان به دنیا اومدن ( مثلا خود شما گفتید که اعجاز قرآن رو نمی فهمید اما ایمان دارید بهش! با این حساب شما اگه در کشور دیگه ای مثلا ژاپن به دنیا میومدید الان دین دیگه ای داشتید! شاید هم اصلا نمی دونستید دین چیه!!!!!!! پس ایمان شما کاملا اتفاقیه)
مثلا؟
مثنوی مولانا هم همین طوره
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر عزیز و رحمة الله
عذرخواهی میکنم بابت تأخیرم
:Gol:مگر شما بیاحترامی و سرکشی هم بلد هستید :Gig: نگران نباشید چنین تلقیای ندارم، خیلی هم سؤالتان خوبه :Gol:
نه برادر، رد نکردم، ولی قضیهی جبر و اختیار کمی نیاز به تفکر بیشتر دارد، شما باید برای خودتان فکر کنید که چطور است که ما توحید افعالی داریم (لا حول و لا قوة الا بالله) ولی در عین حال تکثر در اراده هم داریم و هر کسی ارادهی خودش را دارد ... به نظر عجیب میآید ولی عجیبتر از شکلگیری کثرت از وحدت نیست ... در این موارد قبلاً بحثهایی در سایت داشتهایم، خوب است اگر کمی در سایت در مورد جبر و اختیار جستجو نمایید :Gol:
بله! حتی قبل از اینکه در شکم مادرش قرار بگیرد و حتی قبل از آنکه پدر و مادرش با هم ازدواج کنند و حتی قبل از اینکه پدر و مادرش به دنیا آمده باشند و بلکه از ابتدای خلقت آسمانها و زمین و بلکه از قبل از آن همه چیز را میدانسته و تا قیامت و تا بعد از قیامت و تا ابد را میدانسته است و میداند! :ok: اگر دوست دارید بیشتر تعجب کنید تا بگویم علم و فعل خدا یکی است و اگر میداند یعنی خلق هم کرده است، یعنی الآن که شما دارید تایپ میکنید فردایتان از قبل خلق شده است! :ok: ... و با این وجود شما در شکل دادن به فردایتان مختار هستید!! شما صاحب اختیار هستید و بابت اینکه چه عملکردی داشته باشید بازخواست شده و جزا یا پاداش میگیرید ... اینها با هم قابل جمع هستند و تناقضی در کار نیست اگرچه به نظر برسد که هست :ok:
بله میداند
اگر خدا میداند که او اهل جهنم خواهد بود پس حتماً اهل جهنم خواهد بود بی برو برگرد! ولی شخص را مجبور نمیکند که برود جهنم و او خودش هست که راهش را اینطور انتخاب میکند که به جهنم ختم شود ... خدا چون میداند که او چه انتخابی خواهد کرد میداند که او اهل جهنم خواهد بود ...
آزمایش برای این هست که خودتان متوجه شوید که چطور هستید و از آن درس گرفته و در باقی زندگیاتان نقایص خود را برطرف کرده و مزایای خود را تقویت کنید ... نه برای اینکه بفهمد که ناچار است جهنمی شود یا بهشتی ... تازه گفتهاند هر چقدر هم که بدی از خودت دیدی از رحمت خدایت ناامید نشو که خداوند هر گناهی را میبخشد ولی اگر از رحمت خدا ناامید شوی از خدا جز کافران ناامید نمیشوند ...
شما بزرگوارید :Gol:
بله خداوند پیشبینی نمیکند، پیشبینی کار امثال ماست، لیکن علم غیب نزد خداست و احدی را جز به آن مقدار که خود بخواهد به غیب آگاه نمیکند ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
منکه هیچی ازاین بند نفهمیدم! خواهرم کاش میشد یکم زیر دیپلم تایپ کنی
در این باره سال هاست درگیرم! اصولا همه حرفشون یکیه! " تو اختیارداری! ولی خدا میدونه به بهشت میری یا به حهنم" در حالی که خودشونم نمی دونن این چه طور ممکنه !!! در حالی که این حرف برای خودشون هم گنگ و مضحک به نظر میاد!
پس گریزی از گناهی که فردا میکنم نیست! اگر هست پس خلق نشده! ( تورو خدا نگو میتونی فردا گناه نکنی ولی قبل از خلقت زمین و آسمان ها خدا معین کرده که تو فردا گناه کنی یا نه! )
O_o
این حرف شما نکته جالبی داشت!! ینی خودتون هم نمی دونید که چرا تناقضی در کار نیست فقط می دونید که نباید تناقضی در کار باشه!!!!!!!!!!
اگه خودش راهش رو انتخاب میکنه پس خدا از کجا می دونه چه انتخابی میکنه؟؟؟؟اگه خدا می دونه اون چه انتخابی میکنه پس اون شخص انتخابی نمیکنه!
پس چرا مستقیم توی جهنم خلقش نمی کنه! ( پاسخ احتمالی شما: چون میخواد خودش بفهمه که جهنمی خواهد بود .. صلوات )
شما گفتید خدا قبلا از خلقت آسمان ها و زمین می دونسته من جهنمی خواهم بود یا بهشتی!! پس اگه به قول شما من نقص هامو بر طرف کنم و به بهشت برم پیش بینی خدا اشتباه از آبدر میاد که! پسنباید بتونم نقص هامو بر طرف کنم!!!!!!!
صد در صد
بذارید خودم جواب شبهه ای که ایجاد کردم رو بدم! این تقابل علم خدا و اختیار انسان مدت ها پیش برای من سوال شده بود!!! و انقدر در گیر این موضوع شده بودم که مدتی رو بی خدا زندگی کردم !!! ( تجربه ی بدی بود ) و در نهایت به این جواب رسیدم که!
مکانیزم تفکر و پیشبینی خدا با انسان متفاوته! اصولا خدا:
خالقی هست که انسان رو خالق زندگی خودش خلق کرده! و انسان بابت زندگی ای که خلق میکنه مسئوله
تمام ...
معجزه برای کسانی آورده می شد که بدون دیدن اعجاز ایمان نمی آوردند.
ولی بعضی بدون اعجاز هم ایمان می آورند،چون اصولا ایمان مربوط به دل است نه دیده.
وقتی کلام وحی بر جان کسی نشست برای باور آن معجزه طلب نمی کند.
اما در مورد اسلام آوردن شاید سخن شما صحیح باشد اما موضوع ایمان متفاوت است
ایمان را در شناسنامه نمی نویسند در قلب حک می کنند.
"ولاتستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذاالذی بینک وبینه عداوه کانه ولی حمیم"
"من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له"
"إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ سیَجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا"
"ومن يتوكل علي الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لكل شي ءٍ قدر"
"وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ"
"والعاقبة للمتقین"
مثنوی متأثر از آموزه های قران است و تاثیرش هم به همین لحاظ است.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
فکر میکردم تحریکتان کردهام برای تفکر بیشتر و جستجو در سایت برای خواندن بحثهای مرتبط :ok: ولی ظاهراً شما قضاوتتان را کردهاید و چیزی را که برایتان عجیب است منکر میشوید ... :Gig:
خیر برادر، حقیر تناقضی در این قضیه نمیبینم نه اینکه ببینم و پاسخش را ندانم و تظاهر کنم که میدانم (نظراتم را قبلاً در سایت نوشتهام و در نتیجه این بیانم یک فرار رو به جلو نیست :khandeh!:) ... فقط موضوع اینجاست که جبر و اختیار موضوعی است دامنهدار که احتمالاً درست نیست در این تاپیک چندان به آن پرداخته شود تا بحث به کل منحرف گردد ...
بله خدا هم از پیش میداند و هم از پیش آینده را خلق هم کرده است، چون خودش محدود به زمان نیست و گذشته و حال و آینده اصلاً آنطور که برای ما معنا دارد برای خدا معنایی ندارد ... خالق زمان چگونه محدود به زمان باشد، تا کنون از خود پرسیدهاید؟ خدا چگونه آینده را نداند؟ نسبت دادن ندانستن آینده به خدا یعنی انکار خدا بودن خدا ... پس لطفاً کمی دقت کنید :Gol:
در هر صورت اینکه مطالعه و تفکر بیشتر بنمایید یا قضاوت کنید و بگویید هیچ کس این را مسأله را نفهمیده دیگر با خودتان ... شما صاحب اختیار هستید ... اگرچه خدا میداند کدام راه را انتخاب خواهید کرد ... :pir:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلااااااااااااااااااااااااااااام بر خواهر گلم
منکه آخر نفهمیدم این چه طور ممکنه!
میتونم بحثو کش بدم ولی چشم! ما دیدگاه های متفاوتی داریم!
موفق باشید ...
پس با فرض این که اسلام آخرین دین نبود! اگه فردا یکی ادعای پیامبری کنه شما درجا بهش ایمان میارید!!!!
ببخشید خواهرم این فرایند برجان نشستن رو بیشتر توضیح میدید؟؟
ولی کسی که بخواد مومن بشه ابتدا باید مسلمان باشه! و کسی که ابتدا مسلمان نباشه نمی تونه مومن باشه! واسه همین میگم شما اگه در ژاپن به دنیا میومدید نه مسلمان بودید و نه مومن! نمیشه بگید من اگه ژاپن به دنیا میومدم مسلمان شاید نبودم ولی مومن حتما بودم!!!!
خوب پیش بینی خارق العاده اینا چه بود؟؟ به جز این آیه مورد علاقه خودم (ومن يتوكل علي الله فهو حسبه)
ینی شما معتقدید که فقط کتب آسمانی درس انسانیت میدن؟؟ و بقیه کتب هم اگه درس انسانیت میدن بر گرفته از همین کتب آسمانی هست؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
بلکه شما خدای ستار را دیدهاید، سپس اینک آن عین حاضر را که در نزد خود یافتهاید به این صورت برای دیگران با این صفت ستار بودن وصف غایب میکنید و کنه این وصف شاید جز برای خودتان مشخص نشود (چرا که به صرف حفظ شدن آبرو نمیتوان پی به خدا برد) ولی مهم این است که برای خودتان مشخص است ...[INDENT=2]
... عرض شد: پس راه يكتاپرستى چيست؟ امام عليه السّلام فرمود كاوشگرى و تحقيق ممكن و رهجويى فراهم است، به راستى شناخت «خود» حاضر پيش از صفتش و شناخت صفت غايب پيش از «خود» او صورت گيرد. گفتند: چگونه «خود» حاضر را پيش از صفتش بشناسيم؟ فرمود: او را مىشناسى و به گونهاى از دانشش در مىيابى و خودت را نيز به وسيله او مىشناسى و خود را به وسيله خود و از پيش خود نمىشناسى و مىدانى كه به راستى هر چه در اوست از آن او و مختصّ به اوست چنان كه (برادران يوسف) به يوسف گفتند: إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ؟ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي- آيا تو خود يوسفى؟ گفت آرى: من يوسفم و اين برادر (ابوينى) من است.» «5» پس يوسف را به خود او شناختند و به وسيله ديگرى نشناختندش و از پيش خود و به پندار دل ايجادش نكردند ...
منبع: رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول)، ص: 335
[/INDENT]
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب محمد،
بحث را کش بدهید، تلاش برای نزدیک کردن دو دیدگاه متفاوت کار بدی نیست خیلی هم خوب است، فقط اگر دقت کنید این تاپیک نامرتبط با این بحث است، تاپیکهای قبلی را مطالعه کنید و اگر قانع نشدید تاپیک جدیدی باز کنید و این بحث را به صورت جدی مطرح کنید، شاید خدا عمری داد و آنجا با یکدیگر همپنجه (البته از نوع مسالمتآمیز و دوستانهاش :ok:) شدیم، گرچه کارشناسان و دوستان بسیاری هستند که بهتر از حقیر میتوانند با شما همآوردی کنند
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
اتفاقا اگر وجهی از اعجاز وجود داشته باشه که نیاز به تخصص نداشته باشه، اعجاز لفظی در رتبه اول قرار می گیره. شما لازم نیست برای این که زیبایی یک تابلوی نقاشی رو درک کنید یه هنرمند نقاش باشید یا برای این که کریه بودن یه منظره رو متوجه بشید یه کارشناس امور هنری باشید. شما فیلمی رو به یک مخاطب عام نشون می دید و این مخاطب می گه «از فیلم لذت بردم،» بدون این که پارامترهای خاصی رو از فیلم استخراج کرده باشه و برای شما نام ببره؛ با این حال شما بعدا می تونید ویژگی های اون فیلم رو استخراج کنین و در قالب علم «فیلمشناسی» عرضه کنید.
از همین رو تمام کسانی که به یه زبان صحبت می کنن می تونن به اندازه یه کارشناس متخصص باشن و حق رای داشته باشن - بدون نیاز به علم زبانشناسی. در مورد اعجاز علمی مشخصا چنین شرطی برقرار نیست.
البته ما «برهان از راه به وجد آمدن» نداریم. به وجد آمدن تنها، محرک تصدیق ناخودآگاه امور هست و اصالت دیگه ای نداره.
سلام دوست عزیزم
خب درسته! ولی اگه مثلا یه نفر یه فیلم به شما نشون بده و بگه که این فیلم یه معجزس شما حرفشو باور می کنید؟؟؟ خیر! قطعا اولین سوالی که براتون پیش میاد اینه که : " خب این فیلم چه فرقی با بقیه فیلم ها داره؟؟ " بنده هم دنبال همین هستم!! مثلا من علاقه زیادی به شعرو شاعری دارم ولی متوجه نمیشم که مثلا این شعر از مولانا:
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت ترخواهد شکست
این شعر از سوره کوثر چی کم داره؟؟
البته قران جنبه های اعجازی زیاد دیگه ای هم داره مثلا اشارات علمی داره که تا حدود زیادی مطابق علم هستن و برخی از اشارات علمیش با علم متناقض هستن ( که حالا میزاریم به پای ناقصیه علم ) و...
ببخشید بنده باید برم اگه دیر پاسخ دادم عذرمیخوام ...
ببین رفیق من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم..لحن بیانمم کوچه بازاریه...
من چند جا آبروم داشت میرفت اما یهو همه چی درست شد... سال ها بعد فهمیدم خدا یکی از اسماش ستارلعیوبه
نمیگم خیلی پسر خوبی ام
از همتونم پدر سوخته ترم
ولی من از صفت ستار بودن خدا به وجودش پی بردم و فهمیدم هیچ چیزی شانسی نیست!همش حکمت خداس که میخواد بندشوهدایت کنه!
چیزی به دلت افتاد پیگیر باش!
نشانه دوست داشتن خدا اینه که به وسیله اتفاقات مختلف (که تو اسمشو بد شانسی میذاری )نمیذاره گناه کنی! و
کسایروتوزندگیت قرار میده که توروبه سمت پاکی هدایت کنن
هدایت خدا به وسیله اسبابه!!
خدا بندشورها نکرده !
وقتی خدا میگه مهرمیکوبم به قلب کسی یعنی میذارم گناه کنه...
خدا ستاره...یعنی نمیذاره وقتی گناه میکنی لو بری...
حالا خیلی ها میگن این زرنگیه منه یا این شانس منه....
از از رو صفت ستاراالعیوب بودن خدا پی به خدای رحمان بردم...ادم با ایمانی هم نیستم...اما مطمئنم خدا وجود داره....دوست داشتی به سایتم سر بزن
اسمم داداش رضاست
یا علی
رضا جان!
این باور توعه! اگه بهت لذت و حس خوبی میده صفت نگهش دار داداشم
حالا خیلی ها میگن این زرنگیه منه یا این شانس منه....
از از رو صفت ستاراالعیوب بودن خدا پی به خدای رحمان بردم...ادم با ایمانی هم نیستم...اما مطمئنم خدا وجود داره....دوست داشتی به سایتم سر بزن
اسمم داداش رضاست
یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم داداش رضا و رحمة الله
برادر عزیز حقیر شما را تا حدود البته قابل توجهی میشناسم و اتفاقاً شکر خدا خیلی هم با ایمان هستید، چون اصل دین محبت و بغض است و شما هم عاشق هستید ... مگر شما نبودید سعی داشتید تفاسیر عاشقانه بر قرآن بنویسید؟ شما نبودید؟ ... حالا با تمام مطالبتان هم موافق نبودم ولی رویکردتان خیلی خوب بود ... محبت خدا اساس هر خیری است اگر ان شاء الله راستین باشد ...
با این اوصاف شما هم میتوانستید مانند خیلیهای دیگه بگویید چه شانسی آوردم که لو نرفتم و آبروم نرفت، ولی گفتید خدا، اسم دلالت میکند به مسمی و ستار بودن خدا دلالت کرد شما را به خود خدا و بعد خدا را در درون خودتان یافتید، به همین خاطر گفتم شما خود حاضر را یافتید و الآن برای ما و دیگران دارید او را به یک صفت خاص که ستار بودن هست وصف غایب میکنید ... شما نشانههای خدایی خدا را در درونتان یافتهاید و به آن معترفید ولی این اعتراف شما لزوماً اینطور نیست که عین حاضر را به دیگران بشناسد بلکه فقط همان صفتی که به آن وصف میکنید را به دیگران میرساند ... و البته اسم غیر از مسمی و صفت غیر از موصوف است ... بنده بگویم داداش رضا یک برداشت مبهم از شما برایم ایجاد میشود اما درکی که شما از این شخص دارید یک درک عمیق است چون در نزد خود حاضر هستید ...
خدا خیرتان بدهد، در اوقات عاشقی یادی هم از ما بکنید ... :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
داداش من یه خورده خنگم اگه میشه یه خورده ادبیاتت ساده تر و روون تر باشه...من هیچی نفهمیدم راستش..
حس میکنم من برم تو سایت خودم بهتره...ادبیات باید روون باشه تا همه بفهمن...همه که ارشد ادبیات ندارن که
یا علی