[h=1] قرآن و رویداد غدیر
[/h]
در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنى آیه: «یا اَیّها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك» دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدى و جاودانى بخشیده است این دو آیه عبارتند از: 1- آیه اكمال دین . 2- آیه سؤال عذاب.
اینك پیرامون هر دو آیه به بحث و گفتگو می پردازیم : «الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دیناً» 1
«امروز كافران از (نابودى) دین شما نومید شدند از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تكمیل كردم و نعمت خود را به پایان رسانیدم و اسلام را به (عنوان) دین، براى شما برگزیدم».
دقت در مضمون آیه اكمال دین، می رساند كه روز نزول آیه حادثه بسیار مهمى رخ داد، كه مایه نومیدى دشمنان از پیروزى براسلام و موجب كمال دین و به پایان رسیدن نعمتهاى معنوى خدا شده است اكنون باید دید چه روزى می تواند حامل چنین نویدهائى باشد، و با این خصوصیات و نشانه ها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟
1- آیا روز فتح مكه می تواند داراى چنین خصوصیاتى باشد؟ به طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمانهاى مسلمانان با مشركان به قوت خود باقى بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلى برگزار می شد،و قسمتى از احكام اسلام پس از آن فرود آمده است از این جهت نه یأسى بركافران منطقه مستولى شده بود ونه آئین به معنى بیان فروع و نه به معنى تحكیم پایه هاى آن، تكمیل گردیده بود.
2- آیا روز اعلام بیزارى از مشركان می تواند مظهر چنین روزى باشد، به تصور اینكه یأس و نومیدى در چنین روزى بر مشركان مستولى گردید؟ باز میگوئیم نه، زیرا بیان دین به معنى احكام در آن روز پایان نیافته بود به گواه اینكه قسمتى از «حدود» و «قصاص» و احكام مربوط به «كلاله» پس از اعلام بیزارى نازل گردیده است. بنابراین تنها مسأله یأس نشانه آن روز نیست، بلكه یأس توأم با تكمیل آئین؛ و هرگز در روز اعلام بیزارى این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.
اكنون باید دید روزى كه حامل این نوید گرانبها بود چه روزى بوده است؟!
گروهى نظر می دهند كه این روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است كه در تاریخ به نام «حجةالوداع» معروف است ولى با توجه به حوادث تاریخى این دو نوید گرانبها در چنین روزى تحقق نپذیرفت.
اما مسأله یأس و نومیدى به دو صورت می تواند مطرح گردد:
الف: یأس قریش و مشركان شبه جزیره یك چنین نومیدى پیش از این روز تحقق پذیرفته بود و قریش در روز فتح مكه، و دیگر مشركان در روز اعلام بیزارى، از پیروزى اسلام كاملاً مأیوس شده بودند در این صورت صحیح نخواهد بود كه بگوئیم در روز عرفه سال دهم حجة الوداع یأس و نومیدى مشركان جامه عمل پوشید در حالى كه چنین كارى یك سال و اندى قبل، تحقق پذیرفته بود.
ب: یأس همه كافران روى زمین به یك چنین نومیدى تا آن روز جامه عمل نپوشیده بود.
اما مسأله تكمیل دین اگر مقصود از «دین» احكام و فروع دین باشد هرگز پرونده بیان احكام الهى در روز عرفه بسته نشد بلكه یك رشته احكام مربوط به «ربا و ارث و كلاله» پس از روز عرفه«حجةالوداع» نازل شده است. 2
تنها روزى كه می تواند بستر این دو نوید الهى باشد، همان روز «غدیر» است كه با تعیین جانشین هم یأس بر دشمنان مستولى گردید، و هم آئین خدا تكمیل شد.
البته مقصود از یأس، نومیدى مخصوصى است كه با تكمیل دین توأم می باشد.
و مقصود از تكمیل دین، تكمیل اركان و پی ریزى اسباب بقاء آنست، نه بیان فروع و جزئیات، اكنون به بیان هر دو مطلب می پردازیم: الف: تعیین جانشین و استیلاء یأس
روزى كه پیامبر جانشین خود را رسماً تعیین كرد، در آن روز كافران در یأس و نومیدى از محو نابودى اسلام، فرو رفتند زیرا آنان تصور می كردند كه آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامى ازمیان می رود و اوضاع به حال سابق باز می گردد، وقتى مشاهده كردند كه پیامبر فرد شایسته اى را (كه از نظر علم و دانش عدالت و دادگرى، قدرت و قاطعیت بى نظیر بود)، براى رهبرى تعیین كرد و مسلمانان با او بیعت كردند، از زوال اسلام نومید گردیدند. و به كلى مأیوس شدند و دیدند كه اسلام به صورت یك آئین ریشه دار در آمد، و دیگر براى آن تزلزلى نیست .
آیات قرآنى گواهى می دهد كه كافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود كه مسلمانان را از آئین خود باز دارند، و به كیش نیاكان خود برگردانند چنانكه می فرماید: «ود كثیر من اهل الكتاب لویردونكم من بعد ایمانكم كفاراً» 3
«و بسیارى از اهل كتاب آرزو كردند كه شماها را پس از ایمان، به سوى كفر بازگردانند».
ولى پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرك در مكه از امید آنان می كاست ولى آخرین پناهگاه خیالى آنان این بود كه چون آورنده آئین جدید، فرزندى ندارد كه پس از درگذشت او حكومت جوان اسلام را رهبرى كند، از این لحاظ، اساس حكومت اسلامى پس از رحلت او فرو می ریزد و چیزى طول نمی كشد كه بر آن پیروز می شوند و وضع، به همان حال نخست باز می گردد.
قرآن سخن كافران را در این باره براى ما نقل مىكند چنانكه می فرماید: «اَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرّبصُ به رَیْبَ المَنُون»4
«بلكه آنان می گویند كه او (پیامبر) شاعرى است و ما انتظار می بریم كه او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود.»
این آخرین نقشهاى بود كه كافران به آن امیدوار بودند، ولى روزى كه رسول خدا، وصى خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزى بود كه شبحى از ترس و یأس برفراز زندگى مشركان سایه افكند و طمع آنان از بین رفت . ب: تكمیل دین
اگر آنروز با نصب خلیفه و تعیین جانشین، یأس بر مشركان مستولى گردید، آئین اسلام نیز به صورت آئین كامل درآمد، و مقصود از «اكمال دین» در آیه، بیان فروع و وظائف عملى مسلمانان نیست، بلكه فراهم ساختن بقاء و پایدارى آنست و یا تحكیم و تثبیت علل استقرار و بقاء، یعنى تعیین رهبر، دین تكمیل گردید و با در نظر گرفتن این معنى جمله هاى آیه با هم كاملاً مربوط و متناسب می گردد. و روز تحقق این دو حادثه معین می شود.
پیامبر پس از نصب على (ع) براى خلافت چنین فرمود: «الله اكبرعلى اكمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتى و بالولایة لعلى (ع) من بعدى» «سپاس خداوندى را بر تكمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على (ع) پس از من »
[h=2]مدارك نزول آیه در غدیر
[/h]مفسران و محدثان اسلامى نزول آیه را در روز غدیر یادآور شدهاند. و ما در این جا به بخشى از این مدارك اشاره می كنیم. و اگر مدارك شیعه را در این مورد، بر مدارك اهل سنت اضافه كنیم، قهراً مسأله به عالىترین حد از «تواتر» مىرسد.علاقمندان می توانند به كتابهاى یاد شده در زیر مراجعه كنند در این كتابها كه همگى به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده كه این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است. مانند:
1- الولایة تألیف طبرى (متوفاى 310 ه").
2- تفسیر ابن كثیر شامى، (774 ه") ج 2، ص 14.
3- تفسیر الدرالمنثور سیوطى شافعى، متوفاى (911 ه") ج 2، ص 259 و الاتقان، ج 1، ص 31 (طه 1360).
4- تاریخ ابوبكر خطیب بغدادى، متوفاى (43) ج 8، ص 290.
5- شیخ الاسلام حموینى، در فراید السمطین باب 13.
6- خوارزمى، متوفاى (568 ه") در مناقب ص 80 و 94.
7- تاریخ ابن كثیر، ج 5، ص 2101.
8- تذكره سبط ابن جوزى حنفى، متوفاى (654) ص 18.
علامه عالیقدر مرحوم امینى در كتاب جاوید «الغدیر» ج 1، ص 230 به بعد، اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را كه همگى گواهى می دهند كه آیه «الیوم اكملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل كرده است... اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در كتابهاى مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود می باشد.
[h=2]نكاتى چند در مورد آیه
[/h]1- گروهى از مفسران مانند فخر رازى در «مفاتیح الغیب» و آلوسى در «روح المعانى» و عبده در «المنار» نقل مىكند كه پیامبر پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یك روز عمر نكرد.هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل كلینى در كافى و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذى الحجه، روز غدیر خواهد بود. البته مشروط بر اینكه روز غدیر، و روز وفات پیامبر را حساب نكنیم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، 29 روز بگیریم.
2- بسیارى از روایات كه نزول آیه را روز غدیر معرفى می كنند، یادآور می شوند كه پیامبر پس از نصب على (ع) براى خلافت چنین فرمود: «الله اكبرعلى اكمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتى و بالولایة لعلى (ع) من بعدى» 5
« سپاس خداوندى را بر تكمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على (ع) پس از من ».
همان طور كه ملاحظه می كنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در كلام خود وارد كرده است و این خود می رساند كه آیه یاد شده درباره روز غدیر نازل گردیده است .
3- در حالى كه این دلائل قطع آور، بر استقلال آیه گواهى می دهند ولى خود آیه در لابلاى احكام مربوط به گوشتهاى حلال و حرام قرار گرفته است، و نكته آن برافراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفى و پنهان نیست زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهى می دهند كه پیامبر خواست، وصیتنامه اى براى امت خود تنظیم كند كه پس از وى گمراه نشوند وقتى شخصیتهاى متنفذ پى بردند كه پیامبر می خواهد درباره خلافت مطلبى بنویسد فوراً او را به هذیان گوئى متهم كردند. 6
این حادثه و مانند آنها كه تاریخ یادآور آنها است، حاكى است كه افرادى در آغاز اسلام درباره مسئله خلافت و جانشینى رسول گرامى، حساسیت خاصى داشتند و براى انكار آن حد و مرزى نمی شناختند.
به خاطر چنین شرائط حاكم بر جوّ نزول آیه، و براى محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر، از یك اصل عقلائى پیروى شده است، و آن پوشانیدن شیئى نفیس با یك رشته امور ساده كه كمتر مورد توجه قرار می گیرد.
در این جا رسول گرامى به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینى را در میان مطالب ساده قرار دهد تا كمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهى به دست آیندگان برسد.
و همگى می دانیم وضع و قرارگیرى هر آیه اى در هر جایى از سوره ها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آورى قرآن به همین صورت، مدركى جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع آورى قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخى است و فقط كار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدى و طرد دیگر لهجه ها بوده است. و مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.
شأن نزول حاكى است كه او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلكه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این
[h=2]آیه سؤال عذاب
[/h]سومین آیهاى كه پیرامون حادثه «غدیر» نازل شده، آیه «سؤال عذاب است.توضیح اینكه وقتى پیامبر گرامى على (ع) را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم، به خلافت نصب نمود، این خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یكتائى خدا دعوت كردى، ما نیز گواهى دادیم، سپس دستور دادى نماز و روزه و حج و زكات انجام دهیم، انجام دادیم، به این اندازه راضى نشدى حتى این جوان را (اشاره به على (ع) كرد) به جانشینى خود نصب كردى آیا این سخنى است از ناحیه خودت یا از جانب خدا ؟
پیامبر فرمود: سوگند به خدائى كه خدائى جز او نیست، از جانب خدا است در این موقع نعمان صورت خود را ازپیامبر برگردانید و گفت: «اللهم ان هذاهو الحق من عندك فامطِر علینا حجارة من السماء» 7
«خداوند! اگر این سخن حق، و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما فرودآر».
وقتى سخن او به پایان رسید ناگهان سنگى از آسمان فرود آمد و او را كشت و در این باره آیه هاى یاد شده در زیر فرود آمد: «سال سائل بعذاب واقع للكافرین لیس له دافع. من الله ذى المعارج» 8
«درخواست كننده درخواست عذاب كرد و واقع شد، این عذاب مخصوص كافران است و هیچ كس نمی تواند آن را دفع كند از سوى خداوند كه داراى فرشتگانى است كه به آسمان سعود می كنند».9
شأن نزول یاد شده را مفسران و محدثان شیعه و گروهى از اهل سنت كه تعداد آنها به سى نفر می رسد نقل كرده اند كه می توان از خصوصیات آنها با مراجعه به كتاب «الغدیر» آگاه شد. 10
شأن نزول یاد شده مورد پذیرش علمای اسلام بوده جز اینكه «ابن تیمیه» كه با خاندان رسالت رابطه خوبى ندارد، در كتاب «منهاج السنة» كه به راستى باید آن را «منهاج البدعة» نامید، با طرح اشكالات هفتگانه به انكار و تكذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینى در نخستین جلد «الغدیر» به مجموع ایرادهاى او پاسخ منطقى داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالى این پرسشها و پاسخها می پردازیم:
1- سرگذشت غدیر پس از مراجعت از «حجةالوداع» بوده است در حالى كه در شأن نزول دارد كه نعمان در «ابطح» خدمت پیامبر رسید، و ابطح از آن سرزمین مكه است پاسخ: اولاً: در روایت سیره حلبى و سبط ابن جوزى و غیره وارد شده است كه نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفتگو را انجام داد.
و ثانیاً: ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می شود و هر نقطه اى را كه سیل از آن عبور می كند، «ابطح» می گویند در این مورد مراجعه به كتابهاى لغت كافى است .
2- سوره معارج مكى است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است در این صورت چگونه می تواند ناظر به حادثه اى باشد كه پس از واقعه غدیر رخ داده است .
پاسخ: میزان در توصیف سوره هاى به مكى و مدنى بودن اكثریت آیات هر سوره است چه بسیار سوره هائى است كه مكى است ولى برخى از آیات آن در مدینه نازل شده و بالعكس و با مراجعه به قرآن هائى كه در بلاد عربى چاپ شده و در آغاز هر سوره به مكى و مدنى بودن آن سوره اشاره شده، این مطلب روشن می گردد.
3- آیه «واذ قالوا اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا حجارة من السماء» 11 پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است . پاسخ: این اشكال به راستى اشكال كودكانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست، (ناگفته نماند كه این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلكه سخن درباره آیه «سأل سائل بعذاب واقع» است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطى به نزول دومى در آن مقطع ندارد.
4- وجود پیامبر به حكم آیه «و ما كان الله لیعذ بهم و انت فیهم و ما كان الله معذبهم و هم یستغفرون» 12 امان از عذاب است با وجود پیامبر، عذاب نازل نمی شود. پاسخ: سیاق آیه حاكى است كه مقصود عذابى است كه گروهى را نابود سازد، بسان عذابهائى كه قرآن در تاریخ پیامبران یادآور می شود، نه عذاب یك فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاریخ گواهى می دهد كه افرادى با نفرین پیامبر هلاك شده اند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالك بن طلاله» و غیره.
5- اگر چنین حادثهاى رخ داده باشد باید بسان سرگذشت «اصحاب فیل» معروف گردد. پاسخ: حادثهاى كه مربوط به یك فرد تعلق دارد با آنچه كه مربوط به یك جمعیت انبوه است فرق روشنى دارد، گذشته بر این براى نقل سرگذشت دومى دواعى فراوانى وجود داشت در حالى كه درباره فضائل امام دواعى براخفاى آن بود با این وضع اگر سى دانشمند مبرز آنرا نقل كرده اند باید آنرا مربوط به عنایت الهى دانست كه از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است .
6- نعمان طبق شأن نزول، اصول پنجگانه را پذیرفته بود، در این صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟ پاسخ: شأن نزول حاكى است كه او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلكه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این .
7- در كتابهاى مربوط به ضبط اسامى صحابه، نامى از نعمان بن حارث نیست .
پاسخ: تعداد یاران پیامبر بیش از آن است كه در كتابها و تراجم آمده است و كسانى كه به تاریخ صحابه پرداخته اند هر كدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته است اسامى گروهى را ضبط كند و مراجعه به مقدمه كتابهاى «الاستیعاب» و «اسدالغابه»، «والاصایة» و استدرك هائى كه بر این كتابها نوشته شده است روشنگر این مطلب است.13
آیت الله سبحانی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
[/HR]پى نوشت ها:
1- سوره مائده، آیات 67 و .3 و سوره معارج، آیه هاى 1 - .3 بعداً پیرامون آیه هاى دوم و سوم بحث خواهیم كرد.
2- الدرالمنثور، ج 1، ص 365 و ج 2، ص 251.
3- سوره بقره، آیه 109.
4- سوره طور، آیه 30.
5- به كتاب شریف «الغدیر» ج 1، صفحات 112 مراجعه فرمائید.
6- این مطلب در كتابهاى تاریخ و حدیث آمده است و بخارى، آن را در نقاط مختلفى ازصحیح خود نقل كرده ازآن جمله، ج 1، كتاب «العلم» ص 22، و مسلم در صحیح خود ج 2، ص 14 كتاب «وصایا» نیز آورده است .
7- سوره انفال، آیه 32.
8- سوره معارج، آیههاى 1 - 3.
9- مجمع البیان، ج 5، ص 352.
10- الغدیر، ج 1، ص 439 - 246.
11- سوره انفال، آیه 32
12- سوره انفال، آیه 33 خداوند هرگز آنها را عذاب نمی كند تا تو در میان آنان هستى، و همچنین خداوند آنان را عذاب نمی كند در حالى كه استغفار كنند.
13- الغدیر، ج 1، ص 248 - 266.
تفسیر منشور جاوید، ج 7، ص 339 - 349.
غدير، خاكى سوخته، ملتهب، در عمق صحراى «جحفه» نيست تا از چهار سوى تا هر جا كه چشم كار مىكند گسترده و ناپيدا باشد.
غدير درخشان چون گوهرى در تابش آفتاب است، وسيع به وسعت ابديت است و جارى در لحظه لحظه كائنات است، صبور چون ايمان و لطيف چون عشق است، برنده چون شمشير، كوبنده چون طوفان است، خاشع چون واژه صداقت و سرافراز چون افلاك است.
هيچ دست سياهكارى در طول تاريخ نتوانسته است نامش را از لوح دلها و صفحه خاطرهها بزدايد. هر چند كه هزاران بار نامش را از كتابها حذف كردند. كتابى را به خاطر اين نام به آتش كشيدند و زبانهايى را كه در دفاع از اين واقعه باز مىشد بريدند. لكن نتوانستند ياد آن بركه زلال تنهاى در دامن دشت خفته را از خاطر خداجويان محو كنند. هر روز نامش بلند آوازهتر و هر سال خاطرهاش شگفتهتر و هر زمان روشنى و جذابيتش مضاعف گشت.
تا اكنون كه 1400 سال از آن شيرين خاطره صدر اسلام مىگذرد و شيعيان به يادش شادان و از ايمان به آن مفتخرند.
تاريخ شيعه و گراميداشت «عيد غدير» در هر سال گواه اين مدعاست.
آرى، خورشيد را نمىتوان با گل اندود.
آفتابى در آن بركه كوچك طلوع كرد كه جهانى را روشنى بخشيد. نورى از آن مكان غريب به كوير خفته برخاست كه انسانها را راهبر و راهنمود شد.
غدير، شمشير برنده حق است كه آتش به هستى باطل مىكشد، فارق حق و باطل است، هنگام تعالى انسان از پلشتى خاك به رفعت افلاك است، ترازوى عدل است، خورشيد حقانيت است. باغبان دشت هماره سبز سيادت است، غايت آمال انبياست، جلوهاى از وجه الله است، معناى زندگى است و شرافت آزادى. حكايت راستى است و روايت درستى، معناى صلات است و تأويل جهاد.
غدير صراط است، با ايمان به آن مىتوان از آن گذشت، وگرنه لبه شمشيرى است كه هر منافق و ملحدى را به دو نيمه خواهد ساخت.
غدير نه فراموش شدنى است و نه كهنه شدنى، ماندگار است و پويا و زندگىساز. غدير تجلى ولايت است كه ركن حيات معنوى انسان است. آبى است كه ريشه همه درختان و گل بوتههاى باغستانهاى توحيد براى تغذيه و رشد به آن نيازمند است.
انسان به ولايت اميرالمؤمنين همانگونه نيازمند است كه سلولهاى زنده به اكسيژن هوا. اگر لحظهاى اين جريان حياتبخش از طبيعت حيات ما برخيزد تمامى محكوم به زواليم.
«لولا الحجة لساخت الارض باهلها؛ اگر امام نبود زمين اهلش را فرو مىبرد.»
در دواير مختلف هستى، هر شعاعى به دور محورى مىچرخد و هر پديدهاى حول قطب وجودى كه وابسته به اوست دور مىزند، امام معصوم محور هستى، قطب عالم وجود، تكيهگاه آفرينش، واسطه فيض الهى به جهان هستى و نگهدارنده كائنات باذن الله است.
ولايت ائمه نور، مربى همه موجودات، سبب دوام و قوام تمامى پديدهها از جماد تا انسان است. راستى چه كسى قادر است امام را به حقيقت معنوىاش بشناسد؟ علم محدود ما چگونه توانايى درك عظمت وجودى امام را دارد؟
ما از اقيانوس بيكران ولايت عظما همان قدر مىدانيم كه آن ايستاده بر ساحل اقيانوس محيط از عمق و وسعت و عجايب آن مىداند، جز هيمنهاى از امواج آن چيزى به گوش نداريم و جز به قدر وسعت ديدمان نمىبينيم.
دريغا گمراه آدميزادگانى كه با جهالت خويش، آتش به كانون سعادت ابدى خود مىكشند، دريغا غافلانى كه آفتاب عالم تو را ناديده مىگيرند. تا چند بايد خفته در گورهاى جهالت خويش باشند؟
تا چند بايد دل در گروه شيطان بنهند؟ تا چند بايد از آستانه خانه آل محمد به مغاك تيره منافقان و ملحدان دل بندند؟
هان! به خود آييد و راه تحقيق پيماييد و پرده تعصب و تكيه به سنت اجدادى را بردريد، خطبه رسول را در روز غدير باز خوانيد و حقايقش را دريابيد، چشم دل بگشاييد تا ببينيد روز غدير هنگام جدا شدن حق از باطل است، هنگام تمييز خبيث از طيب است، وقت انتخاب راه است.
در غدير مىتوان همه خلايق را در دو صف ديد: آنانى كه امانت الهى را به جان پذيرفتند و آن گروهى كه از وظايف انسانىشان شانه خالى كردند و راه جباران و ستمگران را برگزيدند.
بركه غدير، بركه نيست، گودالى پر آب از بارانهاى بهارى نيست. بوته آزمايش حق است كه فلز آدميت را در آن به آتش آسمانى مىسپارند تا طلاى خالص از خار و خاشاكها و كثافتها جدا شود. «تا گريزد هر كه بيرونى بود.» (2)
ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مظهر جمال و جلال خداوند است. آئينه خدانماست، معرفى حاكم عدل و قاضى بر حق است. اكمال دين و اتمام نعمت حق است.
على اميرالمؤمنين (عليه السلام) وارث علوم همه انبياست، عالم به تفسير و تأويل قرآن است. آگاه به ظاهر و باطن كلام الله است. خورشيد، نگينى برانگشترى ولايت او و ماه گوهرى بر افسر كرامت او، مريخ مهرهاى از تسبيح دستان او و عرش الرحمن حقيقى قلب مقدس اوست. اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خود در خطبهاى روز غدير را چنين وصف مىفرمايد:
«امروز روز روشن كردن احق است و از مقام پاك (رهبر معصوم). به صراحت و «نص» سخت گفتن.
امروز روز كامل شدن دين است.
امروز روز عهد و پيمان است.
امروز روز گواهى و گواهان است.
امروز روز نماياندن بنيادهاى نفاق و انكار است.
امروز روز بيان حقايق ايمان است.
امروز روز راندن شيطان است.
امروز روز موعود فيصله دادن حق است.
امروز روز فراموش گشته بلندگرايان است.
امروز روز راه نشان دادن و ارشاد است.
امروز روز آزمون مردمان است.
امروز روز رهنمونى به رهنمايان است.
امروز روز آشكار ساختن مقاصد پوشيدن و زمينه سازىها و تمهيدهاى ديگران است.
امروز روز نص (تصريح) بر شخص است. يعنى آنان كه ويژهاند رهبرى را ...
اكنون در اعمالتان مراقب خداى عزوجل باشيد و از او بپرهيزيد و با او مكر مكنيد و از راه فريب در مياييد. با اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند و با اطاعت آن كس كه شما را به اطاعت او امر كرده است به خدا تقرب جوييد، راه گمراهى مىسپريد و از پى آنان كه گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند مرويد.» (3)
بارى آن كس كه به رويداد غدير در سال دهم هجران دل بست، به خدا دل بست و آن كه آن را نپذيرفت خود را محروم ساخت. در آيينه آن بركه زلال، خورشيدى درخشيد كه ميليونها ميليون ستاره از دامن فرو ريخت، و همه تاريخ را ستاره باران كرد.
در آن روز آفرينش به انتظار آغاز امامت عظما از رفتار باز ماند.
در آن رو جهان به نعمت ولايت علوى سرافراز و دين رسول الله تكميل و رضاى حضرت حق علنى گرديد.
در آن روز تمامت هستى گوش به كلام خداگون آخرين پيامبر سپرد.
در آن روز على اميرالمؤمنين (عليه السلام) دومين شخصيت بزرگ هستى به فرمان حق، پرده از چره ملكوتى فرو هشت و خورشيد قبايل انسان شد و اين چنين:
«بركه غدير بركه آفتاب شد.»
پينوشتها:
1- از جزوه «بركه آفتاب» انتشارات آستان قدس رضوى، ص 45.
2- مصراعى از مولوى.
3- برگزيده از: حماسه غدير، محمدرضا حكيمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى: 70 - 69.
این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»
پروردگارا! اکنون به فرمان تو چنین می گویم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتیبانان او را پشتیبانی کن. یارانش را یاری نما. خودداری کنندگان از یاری اش را به خود رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.
معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا صاحب الزمان السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مسلما غدیر خم را می توان عید اکمال دین و ایمان, انسانیت و عید اتمام نعمت خواند . در این روز خداوند عدالت را همراه با ایمان برای ما بندگان عاصی, هدیه کرد تا راه حق را از ناحق به خوبی تشخیص دهیم.
این عید نه تنها برای شیعیان بلکه برای تمام مسلمانان جهان و برادران گرامی اهل سنت نیز عید محسوب میشود . چرا که در این روز پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله یگانه مرد عدالت را به عنوان پیشوای هدایت از سوی خداوند متعال معرفی کرد تا راهی یگانه و مشترک را به ما نشان بدهد برای رسیدن به سعادت ابدی و چنگ زدن ما به این روز بزرگ مصداقی زیبا برای ایه مبارکه واعتصموا بحبل الله جمیعا است. راه غدیر راه سعادت همه ادمیان فطرت جوی جهان است. راه هدایت و ازادگی است چرا که در این راه نماد پاکی را به عنوان رهبر برای همه ما معرفی کردند . بنابراین نه تنها برای شیعیان بلکه برای برادران اهل سنت نیز این عید میمون و مبارک است . عید عظمت خوبی ها بر همه خوبان جهان, بر برادران اهل سنت و بر برادران اهل تشیع و خدمت قطب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم تبریک و تهنیت باد
[h=1] قرآن و رویداد غدیر
[/h]
در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنى آیه: «یا اَیّها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك» دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدى و جاودانى بخشیده است این دو آیه عبارتند از:
1- آیه اكمال دین .
2- آیه سؤال عذاب.
اینك پیرامون هر دو آیه به بحث و گفتگو می پردازیم :
«الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دیناً» 1
«امروز كافران از (نابودى) دین شما نومید شدند از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تكمیل كردم و نعمت خود را به پایان رسانیدم و اسلام را به (عنوان) دین، براى شما برگزیدم».
دقت در مضمون آیه اكمال دین، می رساند كه روز نزول آیه حادثه بسیار مهمى رخ داد، كه مایه نومیدى دشمنان از پیروزى براسلام و موجب كمال دین و به پایان رسیدن نعمتهاى معنوى خدا شده است اكنون باید دید چه روزى می تواند حامل چنین نویدهائى باشد، و با این خصوصیات و نشانه ها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟
1- آیا روز فتح مكه می تواند داراى چنین خصوصیاتى باشد؟ به طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمانهاى مسلمانان با مشركان به قوت خود باقى بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلى برگزار می شد،و قسمتى از احكام اسلام پس از آن فرود آمده است از این جهت نه یأسى بركافران منطقه مستولى شده بود ونه آئین به معنى بیان فروع و نه به معنى تحكیم پایه هاى آن، تكمیل گردیده بود.
2- آیا روز اعلام بیزارى از مشركان می تواند مظهر چنین روزى باشد، به تصور اینكه یأس و نومیدى در چنین روزى بر مشركان مستولى گردید؟ باز میگوئیم نه، زیرا بیان دین به معنى احكام در آن روز پایان نیافته بود به گواه اینكه قسمتى از «حدود» و «قصاص» و احكام مربوط به «كلاله» پس از اعلام بیزارى نازل گردیده است. بنابراین تنها مسأله یأس نشانه آن روز نیست، بلكه یأس توأم با تكمیل آئین؛ و هرگز در روز اعلام بیزارى این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.
اكنون باید دید روزى كه حامل این نوید گرانبها بود چه روزى بوده است؟!
گروهى نظر می دهند كه این روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است كه در تاریخ به نام «حجةالوداع» معروف است ولى با توجه به حوادث تاریخى این دو نوید گرانبها در چنین روزى تحقق نپذیرفت.
اما مسأله یأس و نومیدى به دو صورت می تواند مطرح گردد:
الف: یأس قریش و مشركان شبه جزیره یك چنین نومیدى پیش از این روز تحقق پذیرفته بود و قریش در روز فتح مكه، و دیگر مشركان در روز اعلام بیزارى، از پیروزى اسلام كاملاً مأیوس شده بودند در این صورت صحیح نخواهد بود كه بگوئیم در روز عرفه سال دهم حجة الوداع یأس و نومیدى مشركان جامه عمل پوشید در حالى كه چنین كارى یك سال و اندى قبل، تحقق پذیرفته بود.
ب: یأس همه كافران روى زمین به یك چنین نومیدى تا آن روز جامه عمل نپوشیده بود.
اما مسأله تكمیل دین اگر مقصود از «دین» احكام و فروع دین باشد هرگز پرونده بیان احكام الهى در روز عرفه بسته نشد بلكه یك رشته احكام مربوط به «ربا و ارث و كلاله» پس از روز عرفه«حجةالوداع» نازل شده است. 2
تنها روزى كه می تواند بستر این دو نوید الهى باشد، همان روز «غدیر» است كه با تعیین جانشین هم یأس بر دشمنان مستولى گردید، و هم آئین خدا تكمیل شد.
البته مقصود از یأس، نومیدى مخصوصى است كه با تكمیل دین توأم می باشد.
و مقصود از تكمیل دین، تكمیل اركان و پی ریزى اسباب بقاء آنست، نه بیان فروع و جزئیات، اكنون به بیان هر دو مطلب می پردازیم:
الف: تعیین جانشین و استیلاء یأس
روزى كه پیامبر جانشین خود را رسماً تعیین كرد، در آن روز كافران در یأس و نومیدى از محو نابودى اسلام، فرو رفتند زیرا آنان تصور می كردند كه آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامى ازمیان می رود و اوضاع به حال سابق باز می گردد، وقتى مشاهده كردند كه پیامبر فرد شایسته اى را (كه از نظر علم و دانش عدالت و دادگرى، قدرت و قاطعیت بى نظیر بود)، براى رهبرى تعیین كرد و مسلمانان با او بیعت كردند، از زوال اسلام نومید گردیدند. و به كلى مأیوس شدند و دیدند كه اسلام به صورت یك آئین ریشه دار در آمد، و دیگر براى آن تزلزلى نیست .
آیات قرآنى گواهى می دهد كه كافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود كه مسلمانان را از آئین خود باز دارند، و به كیش نیاكان خود برگردانند چنانكه می فرماید:
«ود كثیر من اهل الكتاب لویردونكم من بعد ایمانكم كفاراً» 3
«و بسیارى از اهل كتاب آرزو كردند كه شماها را پس از ایمان، به سوى كفر بازگردانند».
ولى پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرك در مكه از امید آنان می كاست ولى آخرین پناهگاه خیالى آنان این بود كه چون آورنده آئین جدید، فرزندى ندارد كه پس از درگذشت او حكومت جوان اسلام را رهبرى كند، از این لحاظ، اساس حكومت اسلامى پس از رحلت او فرو می ریزد و چیزى طول نمی كشد كه بر آن پیروز می شوند و وضع، به همان حال نخست باز می گردد.
قرآن سخن كافران را در این باره براى ما نقل مىكند چنانكه می فرماید:
«اَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرّبصُ به رَیْبَ المَنُون»4
«بلكه آنان می گویند كه او (پیامبر) شاعرى است و ما انتظار می بریم كه او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود.»
این آخرین نقشهاى بود كه كافران به آن امیدوار بودند، ولى روزى كه رسول خدا، وصى خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزى بود كه شبحى از ترس و یأس برفراز زندگى مشركان سایه افكند و طمع آنان از بین رفت .
ب: تكمیل دین
اگر آنروز با نصب خلیفه و تعیین جانشین، یأس بر مشركان مستولى گردید، آئین اسلام نیز به صورت آئین كامل درآمد، و مقصود از «اكمال دین» در آیه، بیان فروع و وظائف عملى مسلمانان نیست، بلكه فراهم ساختن بقاء و پایدارى آنست و یا تحكیم و تثبیت علل استقرار و بقاء، یعنى تعیین رهبر، دین تكمیل گردید و با در نظر گرفتن این معنى جمله هاى آیه با هم كاملاً مربوط و متناسب می گردد. و روز تحقق این دو حادثه معین می شود.
پیامبر پس از نصب على (ع) براى خلافت چنین فرمود: «الله اكبرعلى اكمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتى و بالولایة لعلى (ع) من بعدى» «سپاس خداوندى را بر تكمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على (ع) پس از من »
[h=2]مدارك نزول آیه در غدیر
[/h]مفسران و محدثان اسلامى نزول آیه را در روز غدیر یادآور شدهاند. و ما در این جا به بخشى از این مدارك اشاره می كنیم. و اگر مدارك شیعه را در این مورد، بر مدارك اهل سنت اضافه كنیم، قهراً مسأله به عالىترین حد از «تواتر» مىرسد.علاقمندان می توانند به كتابهاى یاد شده در زیر مراجعه كنند در این كتابها كه همگى به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده كه این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است. مانند:
1- الولایة تألیف طبرى (متوفاى 310 ه").
2- تفسیر ابن كثیر شامى، (774 ه") ج 2، ص 14.
3- تفسیر الدرالمنثور سیوطى شافعى، متوفاى (911 ه") ج 2، ص 259 و الاتقان، ج 1، ص 31 (طه 1360).
4- تاریخ ابوبكر خطیب بغدادى، متوفاى (43) ج 8، ص 290.
5- شیخ الاسلام حموینى، در فراید السمطین باب 13.
6- خوارزمى، متوفاى (568 ه") در مناقب ص 80 و 94.
7- تاریخ ابن كثیر، ج 5، ص 2101.
8- تذكره سبط ابن جوزى حنفى، متوفاى (654) ص 18.
علامه عالیقدر مرحوم امینى در كتاب جاوید «الغدیر» ج 1، ص 230 به بعد، اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را كه همگى گواهى می دهند كه آیه «الیوم اكملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل كرده است... اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در كتابهاى مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود می باشد.
[h=2]نكاتى چند در مورد آیه
[/h]1- گروهى از مفسران مانند فخر رازى در «مفاتیح الغیب» و آلوسى در «روح المعانى» و عبده در «المنار» نقل مىكند كه پیامبر پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یك روز عمر نكرد.هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل كلینى در كافى و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذى الحجه، روز غدیر خواهد بود. البته مشروط بر اینكه روز غدیر، و روز وفات پیامبر را حساب نكنیم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، 29 روز بگیریم.
2- بسیارى از روایات كه نزول آیه را روز غدیر معرفى می كنند، یادآور می شوند كه پیامبر پس از نصب على (ع) براى خلافت چنین فرمود:
«الله اكبرعلى اكمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتى و بالولایة لعلى (ع) من بعدى» 5
« سپاس خداوندى را بر تكمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على (ع) پس از من ».
همان طور كه ملاحظه می كنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در كلام خود وارد كرده است و این خود می رساند كه آیه یاد شده درباره روز غدیر نازل گردیده است .
3- در حالى كه این دلائل قطع آور، بر استقلال آیه گواهى می دهند ولى خود آیه در لابلاى احكام مربوط به گوشتهاى حلال و حرام قرار گرفته است، و نكته آن برافراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفى و پنهان نیست زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهى می دهند كه پیامبر خواست، وصیتنامه اى براى امت خود تنظیم كند كه پس از وى گمراه نشوند وقتى شخصیتهاى متنفذ پى بردند كه پیامبر می خواهد درباره خلافت مطلبى بنویسد فوراً او را به هذیان گوئى متهم كردند. 6
این حادثه و مانند آنها كه تاریخ یادآور آنها است، حاكى است كه افرادى در آغاز اسلام درباره مسئله خلافت و جانشینى رسول گرامى، حساسیت خاصى داشتند و براى انكار آن حد و مرزى نمی شناختند.
به خاطر چنین شرائط حاكم بر جوّ نزول آیه، و براى محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر، از یك اصل عقلائى پیروى شده است، و آن پوشانیدن شیئى نفیس با یك رشته امور ساده كه كمتر مورد توجه قرار می گیرد.
در این جا رسول گرامى به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینى را در میان مطالب ساده قرار دهد تا كمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهى به دست آیندگان برسد.
و همگى می دانیم وضع و قرارگیرى هر آیه اى در هر جایى از سوره ها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آورى قرآن به همین صورت، مدركى جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع آورى قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخى است و فقط كار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدى و طرد دیگر لهجه ها بوده است. و مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.
شأن نزول حاكى است كه او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلكه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این
[h=2]آیه سؤال عذاب
[/h]سومین آیهاى كه پیرامون حادثه «غدیر» نازل شده، آیه «سؤال عذاب است.توضیح اینكه وقتى پیامبر گرامى على (ع) را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم، به خلافت نصب نمود، این خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یكتائى خدا دعوت كردى، ما نیز گواهى دادیم، سپس دستور دادى نماز و روزه و حج و زكات انجام دهیم، انجام دادیم، به این اندازه راضى نشدى حتى این جوان را (اشاره به على (ع) كرد) به جانشینى خود نصب كردى آیا این سخنى است از ناحیه خودت یا از جانب خدا ؟
پیامبر فرمود: سوگند به خدائى كه خدائى جز او نیست، از جانب خدا است در این موقع نعمان صورت خود را ازپیامبر برگردانید و گفت:
«اللهم ان هذاهو الحق من عندك فامطِر علینا حجارة من السماء» 7
«خداوند! اگر این سخن حق، و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما فرودآر».
وقتى سخن او به پایان رسید ناگهان سنگى از آسمان فرود آمد و او را كشت و در این باره آیه هاى یاد شده در زیر فرود آمد:
«سال سائل بعذاب واقع للكافرین لیس له دافع. من الله ذى المعارج» 8
«درخواست كننده درخواست عذاب كرد و واقع شد، این عذاب مخصوص كافران است و هیچ كس نمی تواند آن را دفع كند از سوى خداوند كه داراى فرشتگانى است كه به آسمان سعود می كنند».9
شأن نزول یاد شده را مفسران و محدثان شیعه و گروهى از اهل سنت كه تعداد آنها به سى نفر می رسد نقل كرده اند كه می توان از خصوصیات آنها با مراجعه به كتاب «الغدیر» آگاه شد. 10
شأن نزول یاد شده مورد پذیرش علمای اسلام بوده جز اینكه «ابن تیمیه» كه با خاندان رسالت رابطه خوبى ندارد، در كتاب «منهاج السنة» كه به راستى باید آن را «منهاج البدعة» نامید، با طرح اشكالات هفتگانه به انكار و تكذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینى در نخستین جلد «الغدیر» به مجموع ایرادهاى او پاسخ منطقى داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالى این پرسشها و پاسخها می پردازیم:
1- سرگذشت غدیر پس از مراجعت از «حجةالوداع» بوده است در حالى كه در شأن نزول دارد كه نعمان در «ابطح» خدمت پیامبر رسید، و ابطح از آن سرزمین مكه است
پاسخ: اولاً: در روایت سیره حلبى و سبط ابن جوزى و غیره وارد شده است كه نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفتگو را انجام داد.
و ثانیاً: ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می شود و هر نقطه اى را كه سیل از آن عبور می كند، «ابطح» می گویند در این مورد مراجعه به كتابهاى لغت كافى است .
2- سوره معارج مكى است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است در این صورت چگونه می تواند ناظر به حادثه اى باشد كه پس از واقعه غدیر رخ داده است .
پاسخ: میزان در توصیف سوره هاى به مكى و مدنى بودن اكثریت آیات هر سوره است چه بسیار سوره هائى است كه مكى است ولى برخى از آیات آن در مدینه نازل شده و بالعكس و با مراجعه به قرآن هائى كه در بلاد عربى چاپ شده و در آغاز هر سوره به مكى و مدنى بودن آن سوره اشاره شده، این مطلب روشن می گردد.
3- آیه «واذ قالوا اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا حجارة من السماء» 11 پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است .
پاسخ: این اشكال به راستى اشكال كودكانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست، (ناگفته نماند كه این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلكه سخن درباره آیه «سأل سائل بعذاب واقع» است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطى به نزول دومى در آن مقطع ندارد.
4- وجود پیامبر به حكم آیه «و ما كان الله لیعذ بهم و انت فیهم و ما كان الله معذبهم و هم یستغفرون» 12 امان از عذاب است با وجود پیامبر، عذاب نازل نمی شود.
پاسخ: سیاق آیه حاكى است كه مقصود عذابى است كه گروهى را نابود سازد، بسان عذابهائى كه قرآن در تاریخ پیامبران یادآور می شود، نه عذاب یك فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاریخ گواهى می دهد كه افرادى با نفرین پیامبر هلاك شده اند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالك بن طلاله» و غیره.
5- اگر چنین حادثهاى رخ داده باشد باید بسان سرگذشت «اصحاب فیل» معروف گردد.
پاسخ: حادثهاى كه مربوط به یك فرد تعلق دارد با آنچه كه مربوط به یك جمعیت انبوه است فرق روشنى دارد، گذشته بر این براى نقل سرگذشت دومى دواعى فراوانى وجود داشت در حالى كه درباره فضائل امام دواعى براخفاى آن بود با این وضع اگر سى دانشمند مبرز آنرا نقل كرده اند باید آنرا مربوط به عنایت الهى دانست كه از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است .
6- نعمان طبق شأن نزول، اصول پنجگانه را پذیرفته بود، در این صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟
پاسخ: شأن نزول حاكى است كه او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلكه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این .
7- در كتابهاى مربوط به ضبط اسامى صحابه، نامى از نعمان بن حارث نیست .
پاسخ: تعداد یاران پیامبر بیش از آن است كه در كتابها و تراجم آمده است و كسانى كه به تاریخ صحابه پرداخته اند هر كدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته است اسامى گروهى را ضبط كند و مراجعه به مقدمه كتابهاى «الاستیعاب» و «اسدالغابه»، «والاصایة» و استدرك هائى كه بر این كتابها نوشته شده است روشنگر این مطلب است.13
آیت الله سبحانی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
[/HR]پى نوشت ها:
1- سوره مائده، آیات 67 و .3 و سوره معارج، آیه هاى 1 - .3 بعداً پیرامون آیه هاى دوم و سوم بحث خواهیم كرد.
2- الدرالمنثور، ج 1، ص 365 و ج 2، ص 251.
3- سوره بقره، آیه 109.
4- سوره طور، آیه 30.
5- به كتاب شریف «الغدیر» ج 1، صفحات 112 مراجعه فرمائید.
6- این مطلب در كتابهاى تاریخ و حدیث آمده است و بخارى، آن را در نقاط مختلفى ازصحیح خود نقل كرده ازآن جمله، ج 1، كتاب «العلم» ص 22، و مسلم در صحیح خود ج 2، ص 14 كتاب «وصایا» نیز آورده است .
7- سوره انفال، آیه 32.
8- سوره معارج، آیههاى 1 - 3.
9- مجمع البیان، ج 5، ص 352.
10- الغدیر، ج 1، ص 439 - 246.
11- سوره انفال، آیه 32
12- سوره انفال، آیه 33 خداوند هرگز آنها را عذاب نمی كند تا تو در میان آنان هستى، و همچنین خداوند آنان را عذاب نمی كند در حالى كه استغفار كنند.
13- الغدیر، ج 1، ص 248 - 266.
تفسیر منشور جاوید، ج 7، ص 339 - 349.
غدير، خاكى سوخته، ملتهب، در عمق صحراى «جحفه» نيست تا از چهار سوى تا هر جا كه چشم كار مىكند گسترده و ناپيدا باشد.
غدير درخشان چون گوهرى در تابش آفتاب است، وسيع به وسعت ابديت است و جارى در لحظه لحظه كائنات است، صبور چون ايمان و لطيف چون عشق است، برنده چون شمشير، كوبنده چون طوفان است، خاشع چون واژه صداقت و سرافراز چون افلاك است.
هيچ دست سياهكارى در طول تاريخ نتوانسته است نامش را از لوح دلها و صفحه خاطرهها بزدايد. هر چند كه هزاران بار نامش را از كتابها حذف كردند. كتابى را به خاطر اين نام به آتش كشيدند و زبانهايى را كه در دفاع از اين واقعه باز مىشد بريدند. لكن نتوانستند ياد آن بركه زلال تنهاى در دامن دشت خفته را از خاطر خداجويان محو كنند. هر روز نامش بلند آوازهتر و هر سال خاطرهاش شگفتهتر و هر زمان روشنى و جذابيتش مضاعف گشت.
تا اكنون كه 1400 سال از آن شيرين خاطره صدر اسلام مىگذرد و شيعيان به يادش شادان و از ايمان به آن مفتخرند.
تاريخ شيعه و گراميداشت «عيد غدير» در هر سال گواه اين مدعاست.
آرى، خورشيد را نمىتوان با گل اندود.
آفتابى در آن بركه كوچك طلوع كرد كه جهانى را روشنى بخشيد. نورى از آن مكان غريب به كوير خفته برخاست كه انسانها را راهبر و راهنمود شد.
غدير، شمشير برنده حق است كه آتش به هستى باطل مىكشد، فارق حق و باطل است، هنگام تعالى انسان از پلشتى خاك به رفعت افلاك است، ترازوى عدل است، خورشيد حقانيت است. باغبان دشت هماره سبز سيادت است، غايت آمال انبياست، جلوهاى از وجه الله است، معناى زندگى است و شرافت آزادى. حكايت راستى است و روايت درستى، معناى صلات است و تأويل جهاد.
غدير صراط است، با ايمان به آن مىتوان از آن گذشت، وگرنه لبه شمشيرى است كه هر منافق و ملحدى را به دو نيمه خواهد ساخت.
غدير نه فراموش شدنى است و نه كهنه شدنى، ماندگار است و پويا و زندگىساز. غدير تجلى ولايت است كه ركن حيات معنوى انسان است. آبى است كه ريشه همه درختان و گل بوتههاى باغستانهاى توحيد براى تغذيه و رشد به آن نيازمند است.
انسان به ولايت اميرالمؤمنين همانگونه نيازمند است كه سلولهاى زنده به اكسيژن هوا. اگر لحظهاى اين جريان حياتبخش از طبيعت حيات ما برخيزد تمامى محكوم به زواليم.
«لولا الحجة لساخت الارض باهلها؛ اگر امام نبود زمين اهلش را فرو مىبرد.»
در دواير مختلف هستى، هر شعاعى به دور محورى مىچرخد و هر پديدهاى حول قطب وجودى كه وابسته به اوست دور مىزند، امام معصوم محور هستى، قطب عالم وجود، تكيهگاه آفرينش، واسطه فيض الهى به جهان هستى و نگهدارنده كائنات باذن الله است.
ولايت ائمه نور، مربى همه موجودات، سبب دوام و قوام تمامى پديدهها از جماد تا انسان است. راستى چه كسى قادر است امام را به حقيقت معنوىاش بشناسد؟ علم محدود ما چگونه توانايى درك عظمت وجودى امام را دارد؟
ما از اقيانوس بيكران ولايت عظما همان قدر مىدانيم كه آن ايستاده بر ساحل اقيانوس محيط از عمق و وسعت و عجايب آن مىداند، جز هيمنهاى از امواج آن چيزى به گوش نداريم و جز به قدر وسعت ديدمان نمىبينيم.
دريغا گمراه آدميزادگانى كه با جهالت خويش، آتش به كانون سعادت ابدى خود مىكشند، دريغا غافلانى كه آفتاب عالم تو را ناديده مىگيرند. تا چند بايد خفته در گورهاى جهالت خويش باشند؟
تا چند بايد دل در گروه شيطان بنهند؟ تا چند بايد از آستانه خانه آل محمد به مغاك تيره منافقان و ملحدان دل بندند؟
هان! به خود آييد و راه تحقيق پيماييد و پرده تعصب و تكيه به سنت اجدادى را بردريد، خطبه رسول را در روز غدير باز خوانيد و حقايقش را دريابيد، چشم دل بگشاييد تا ببينيد روز غدير هنگام جدا شدن حق از باطل است، هنگام تمييز خبيث از طيب است، وقت انتخاب راه است.
در غدير مىتوان همه خلايق را در دو صف ديد: آنانى كه امانت الهى را به جان پذيرفتند و آن گروهى كه از وظايف انسانىشان شانه خالى كردند و راه جباران و ستمگران را برگزيدند.
بركه غدير، بركه نيست، گودالى پر آب از بارانهاى بهارى نيست. بوته آزمايش حق است كه فلز آدميت را در آن به آتش آسمانى مىسپارند تا طلاى خالص از خار و خاشاكها و كثافتها جدا شود. «تا گريزد هر كه بيرونى بود.» (2)
ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مظهر جمال و جلال خداوند است. آئينه خدانماست، معرفى حاكم عدل و قاضى بر حق است. اكمال دين و اتمام نعمت حق است.
على اميرالمؤمنين (عليه السلام) وارث علوم همه انبياست، عالم به تفسير و تأويل قرآن است. آگاه به ظاهر و باطن كلام الله است. خورشيد، نگينى برانگشترى ولايت او و ماه گوهرى بر افسر كرامت او، مريخ مهرهاى از تسبيح دستان او و عرش الرحمن حقيقى قلب مقدس اوست. اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خود در خطبهاى روز غدير را چنين وصف مىفرمايد:
«امروز روز روشن كردن احق است و از مقام پاك (رهبر معصوم). به صراحت و «نص» سخت گفتن.
امروز روز كامل شدن دين است.
امروز روز عهد و پيمان است.
امروز روز گواهى و گواهان است.
امروز روز نماياندن بنيادهاى نفاق و انكار است.
امروز روز بيان حقايق ايمان است.
امروز روز راندن شيطان است.
امروز روز موعود فيصله دادن حق است.
امروز روز فراموش گشته بلندگرايان است.
امروز روز راه نشان دادن و ارشاد است.
امروز روز آزمون مردمان است.
امروز روز رهنمونى به رهنمايان است.
امروز روز آشكار ساختن مقاصد پوشيدن و زمينه سازىها و تمهيدهاى ديگران است.
امروز روز نص (تصريح) بر شخص است. يعنى آنان كه ويژهاند رهبرى را ...
اكنون در اعمالتان مراقب خداى عزوجل باشيد و از او بپرهيزيد و با او مكر مكنيد و از راه فريب در مياييد. با اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند و با اطاعت آن كس كه شما را به اطاعت او امر كرده است به خدا تقرب جوييد، راه گمراهى مىسپريد و از پى آنان كه گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند مرويد.» (3)
بارى آن كس كه به رويداد غدير در سال دهم هجران دل بست، به خدا دل بست و آن كه آن را نپذيرفت خود را محروم ساخت. در آيينه آن بركه زلال، خورشيدى درخشيد كه ميليونها ميليون ستاره از دامن فرو ريخت، و همه تاريخ را ستاره باران كرد.
در آن روز آفرينش به انتظار آغاز امامت عظما از رفتار باز ماند.
در آن رو جهان به نعمت ولايت علوى سرافراز و دين رسول الله تكميل و رضاى حضرت حق علنى گرديد.
در آن روز تمامت هستى گوش به كلام خداگون آخرين پيامبر سپرد.
در آن روز على اميرالمؤمنين (عليه السلام) دومين شخصيت بزرگ هستى به فرمان حق، پرده از چره ملكوتى فرو هشت و خورشيد قبايل انسان شد و اين چنين:
«بركه غدير بركه آفتاب شد.»
پينوشتها:
1- از جزوه «بركه آفتاب» انتشارات آستان قدس رضوى، ص 45.
2- مصراعى از مولوى.
3- برگزيده از: حماسه غدير، محمدرضا حكيمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى: 70 - 69.
عــــید ولایت مبارک
.
.
.
کلیک کنید و اندکی صبر لطفا . .
http://ec.vizit.ir/NTg3MDI4
سیدها بیان عیدی بدن :Kaf::Gol::Kaf:
پیامبر مهربانی ها(ص):
مَن کُنتُ مَولاه فهذا عليٌّ مَولاه
حاضران به غایبان و فرزندداران به فرزندان خویش تا برپایی روز قیامت سخنان امروز مرا برسانند.
این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»
پروردگارا! اکنون به فرمان تو چنین می گویم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتیبانان او را پشتیبانی کن. یارانش را یاری نما. خودداری کنندگان از یاری اش را به خود رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.
معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.
تا نفس هست راز می گوییم
روز و شب چون نماز می گوییم
نسل در نسل از علی و غدیر
باز گفتند و باز می گوییم
ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺒﺶ ﺻﺪ ﯾﺎﺱ ﺩﺍﺭﺩ
ﻃﻼ ، ﯾﺎﻗﻮﺕ ، ﺩُﺭ ، ﺍﻟﻤﺎﺱ ﺩﺍﺭﺩ...
ﻣﮕﻮ ﺳﻘﺎﯼ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ
ﺍﺑﺎﻟﻔﻀﻞ ﺍﺯ ﻋﻠﯽ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﺩﺍﺭﺩ...
ﻋﻠﯽ ﺫﮐﺮ ﯾﻞ ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﻓﻘﻂ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ...
ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺻﺪﻫﺎ ﻭﺭﻕ ﺩﺍﺷﺖ
ﻓﻠﻖ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺷﻔﻖ ﺩﺍﺷﺖ...
ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻘﺪﺱ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﺸﻬﻮﺭ
ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻣﻖ ﺩﺍﺷﺖ...
ﻧﮕﺎﺭﻡ ﺯﯾﻨﺖ ﻋﺮﺵ ﺑﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ
ﻓﻘﻂ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ...
ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺑﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﯽ
ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﮔﺮﺍﻣﯽ...
ﺑﯿﺎ ﻭ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻨﺸﯿﻦ
ﻏﻼﻣﯽ ﮐﻦ ﻏﻼﻣﯽ ﮐﻦ ﻏﻼﻣﯽ...
ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﻣﺎ ﺷﺎﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳت
فقط ﺣﯿﺪﺭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ...
عیدتون مبارک...کلیک لطفا
http://ec.vizit.ir/NjAyOTM0:Gol::Gol::Gol:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مسلما غدیر خم را می توان عید اکمال دین و ایمان, انسانیت و عید اتمام نعمت خواند . در این روز خداوند عدالت را همراه با ایمان برای ما بندگان عاصی, هدیه کرد تا راه حق را از ناحق به خوبی تشخیص دهیم.
این عید نه تنها برای شیعیان بلکه برای تمام مسلمانان جهان و برادران گرامی اهل سنت نیز عید محسوب میشود . چرا که در این روز پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله یگانه مرد عدالت را به عنوان پیشوای هدایت از سوی خداوند متعال معرفی کرد تا راهی یگانه و مشترک را به ما نشان بدهد برای رسیدن به سعادت ابدی و چنگ زدن ما به این روز بزرگ مصداقی زیبا برای ایه مبارکه واعتصموا بحبل الله جمیعا است. راه غدیر راه سعادت همه ادمیان فطرت جوی جهان است. راه هدایت و ازادگی است چرا که در این راه نماد پاکی را به عنوان رهبر برای همه ما معرفی کردند . بنابراین نه تنها برای شیعیان بلکه برای برادران اهل سنت نیز این عید میمون و مبارک است . عید عظمت خوبی ها بر همه خوبان جهان, بر برادران اهل سنت و بر برادران اهل تشیع و خدمت قطب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم تبریک و تهنیت باد
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
[="Tahoma"]سلام به دوستان و همکاران عزیز و گرامی
با تاخیر عید غدیر ، بزرگترین عید خدا رو به همهتون تبریک میگم.
ممنون از لطف دوستان