.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

تب‌های اولیه

3592 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

عاشق امام خامنه ای;665481 نوشت:
با بقیه حرفاتون موافقم اما این تیکش باید حواسمون باشه بزرگترین گناه اونیه که کوچیک شمرده بشه گناه بزرگی هم هست اما بخشش خدا از کل گناههای ما خیلی بیشتره میبخشه

من که تردید دارم گناه باشه هیچ دلیلی نمبینم از نظر عقلی برای اثبات گناه بودنش فقط حدیث در موردش هست که منم هیچ حدیثی رو به سادگی قبول نمیکنم با قران و عقلم مقایسه میکنم جور در بیاد قبول میکنم نباشه نه . اینم که نه تو قران چیزی ازش هست نه عقلم همچین حکمی میده
این کفرگویی و ناامیدی از خدا گناست
:Gol:

تي توکلت با خداست بگذار هر چقدر ميخواهند با تو بي انصافي کنند.
وقتي اميدت با خداست بگذار هر چقدر ميخواهند نا اميدت کنند.
وقتي يارت خداست بگذار هر چقدر ميخواهند نا رفيق شوند.

عرفان;191846 نوشت:

مهتاب


می گفت: شب تاريك و سياه است



چشم، متنفراز شب است چون نمی تواند ببيند



دل، در شب آرام نيست چون از شب می ترسد



عقل، خسته است و اصلا نمی خواهد دلیل آوری كند



برای همين همه می خوابند



اما من می گويم : بيا يك شب بيدار بمانيم و بيشتر شب را بشناسيم



شب چه موقع می آيد؟



وقتی خورشيد از آسمان می رود؟



وقتی كار های مردم تمام می شود و يا از کار روزانه خسته می گردند؟!



شايد شب وقتی می آيد كه ساعت ها می گويند؟!



برایت می گويم:



شب وقتی می آيد كه ماهِ زيبا و با وقار می آيد و با تمام شكوه و آرامش اش خورشيد را شرمنده ی بزرگواريش می كند و با مهربانی جای او می نشیند



و نور آرامش بخش مهتاب همه جا را فرا می گيرد



وقتی ماه می آيد همه آرام می شوند



از کار دست می کشیم و ماه می شود معلم کلاس درس شب و همه ما شاگردانش



ماه است که لباس شب را بر تن آسمان می کند



کلاس درس ، آماده تدریس ماه است



اولین درس او



ماه : عزیزانم! « گذشت » ، بهترین خصلتیست که می توانیم کسب کنیم



چرا "گذشت" اولین درس ماه است؟!!!



تعجب کردید!؟



باز هم هست



سخاوت و بخشندگی دومین درس اوست



این دو دیگر چرا ؟!



وقتی ماه می آید خورشید می رود



آسمان قاب و ماه می شود ، تصویرش



اما وقتی که ستاره ها هم خود را در چهار چوب این قاب قرار می دهند ماه گذشت می کند و هیچ نمی گوید



حتی سخاوتمندیش باعث می گردد نور خود را کم بتابد تا آنها هم دیده شوند



می دانید چرا مردم هر چه که زیباست به ماه تشبیه می کنند؟



بخاطر همین سخاوت و بخشندگی اوست



مردم نمی دانند که چرا خدا ماه را اینقدر عزیزِ خلقش کرده



اما بگویم: خدا هر که را بخواهد عزیز می کند



ماه خود خواه نیست



نه اینکه می گذارد ستاره ها و سیاره ها، خود نمایی کنند بلکه آنها را کنار خود جای می دهد



و دست به زیر ستاره ها می برد و آنها را با شادی به دور سر خود می گرداند



ابری ، گوشه بالش را بر رخ ماه انداخته ، مثل اینکه دارد از روی ماه تبرک می جوید



ماه و ابر با هم زیبا شده اند، ابر زینت ماه و ماه مشتاق ابر



انگار خدا قلموی خود را به رنگ ابری آغشته کرده و کم رنگ و ملایم بر گونه ماه کشیده است



چهره ماه را نگاه کنید



با دقت که می نگری ، ماه مثل آئینه ایست که سعی دارد شکل خدا را به ما نشان دهد



آخر تمام وجودش خداست



کلامش ، نگاهش ، رفتش ، آمدش ، فکر و ذکرش ، شده خدا



پس این رنگ مهتابی خداست در رخ او ؟؟؟!!!



شب پره ها با اینکه چشمان ضعیفی دارند اما برای شنیدن نوای مناجاتی او بیرون می آیند



جیرجیرک ها شب را خلوتی برای عاشقی کردن با معبود می دانند



نیمه های شب است و شبنم همچو اشک شوقی از مژگان و گونه ی گلبرگ ها پایین می آیند



نسیم ملایم وزیدن دارد و آهسته کنار گوش درختان "ربّنا .... یاربّنا" می گوید



سکوت است اما سکوتی معنا دار



عارفان گفته اند: ذکر سکوت از بهترین روشها برای مناجات است



و شاید هم سکوت برای شنیدن نجوای دل ماه است



حتی درندگان هم برای شنیدن نوای دل نشین داوودی ماه شب ها نمی خوابند، چون از اجداد خود شنیده اند داوود نبی چنان مناجات می کرد که حتی سنگ ها و کوه ها و درختان هم به نجوی با خدا در می آمدند



دریا در شب مَد دارد



چرا ؟!



نه به خاطر اینکه ماه جاذبه دارد



می خواهد پیشانیش را به زمین برساند تا به خدا سجده کند



کار هر شب ش است



او هم درس گرفته یِ کلاس ماه است



شب تاب ها برای اینکه انجمن دلدادگان خدا را روشن کنند، شب ها نور می دهند



بال های کوچک شان تا به صبح خسته می شود



برکه ی پر از آب سعی دارد عکس ماه را در خود ، نگاه دارد



آخر او دیده که ماه جلوه ای از رخ خداست



ماه در کلاس درس از استادش برای شاگردان می گوید:



عزیزانم ! استاد و پیر و مرادم؛ علی ، عاشق بی مثال رحمان متعال بود



معرفت و شناختش از پروردگار ، او را بی تاب عروج کرده بود



برای اصحابش می گفت: متقی کسیست که اگر امر پروردگارش به ماندن نبود ، هرآئینه قفس سینه را می گشود و همچو مرغکی می پرید



گاه با کمیل درد دل می کرد



از بی معرفتی دنیا می گفت



از ضعف بال ها که نمی توانند ما را به نوک قله ی عشق برسانند می گفت



گاه در نخلستان با چاه شکوی می کرد



گاه به صحرا راز دل می گفت



به قدری مهربان بود که نقش اسب را بازی می کرد تا دل طفلی را شاد کند



وقتی یتیمی را می دید مروارید اشک برگونه هایش می غلتید



همو که شیر بیشه رزمگاه بود



همو که قدرتمندان دشمن را بر زمین ذلت کوبیده بود



همو که ذولفقارش مَثََل قوم شده بود



همو که فرماندارش را به جرم همنشینی با ثروتمندان و بی اعتنایی به فقرا عزل نموده بود



همو که علمش از زمین فراتر رفته بود و آسمان را در نظرش کوچک جلوه می داد



مناجات



نغمه و نوا



و عشق بازی اش با معبود بین مردم معروف بود



ابودرداء شاهد شب هایی بود که لذت وصل معشوق هوش از سر علی برده بود



ماه دیده بود که شب هنگام، دستان علی به دامان درگاه خدایش می رسید



زهرا ی مطهره ، دیگر می دانست که علی اش ، شیدای سرمست کیست؟



سلمان ، بوذر و مقداد نجوای او را دوست داشتند



مرد بود



- ای مرد ! دستانت را سر پناه ما کن -



ماه شاهد همه اینها بوده



گوش فرا دهید ، کلاس درس ادامه دارد



ببینیدش نام علی را که می برد



همچو دریا ، خروشان می شود



همچو عقاب ، بلند پرواز میدان عشق الهی می گردد



همچو کودکی در آغوش مادر احساس امنیت می کند



اما نه ، نگاه کنید ، چرا به یک باره منقلب شد؟!!!



چرا رنگش به سرخی خون گرایید؟!



چرا طوفانی شد؟!



چرا ابر را به صورت کشید و پنهان شد؟!



شاید دوباره یاد آن شبی افتاده که شب خداحافظی با علی بود



فراقی تلخ



آن شبی که علی به ماه و دریایی از ستارگان نگاه می کرد و دلش به حال شیعیان که بدون او تنها می مانند ، می سوخت



آن شب ماه توانسته بود در چشمان علی نگاه کند



چه چشمان زیبایی!!!



همانند کهکشانی بزرگ و بی انتها !!!



اما غمی در آن چشمان موج می زد



غمی که جز علی کسی طاقت تحملش را نداشت



ولی نه کمی هم شادی



بیایید بپرسیم چه غمی؟ چه شادی ؟



گمانم چون داشت به دیدار فاطمه اش می رفت شاد بود !!!



ماه: عزیزانم ! آن شب من شاه جمله خلقت را از علی شنیدم



وقتی ضربتی بر سرش خورد که ضامن دیدار او با معشوقش بود



وقتی حس کرد سالهای بی تابی و دل تنگی به پایان رسیده است



زمانی که جبرئیل؛ فرشته نورانی وحی آمد و گفت : علی ! خدا می گوید : بیا



با شادمانی و غروری خواص فریاد زد:




به خدای کعبه رستگار شدم



............................................................عرفان


[=arial]همزمان با خوندنش این رو هم گوش بدید:
http://ava.parsijoo.ir/MP3.pj?id=LTE5MjAyNDgxODk%3d&q=%D8%A7%D8%B3%DA%A9+%D8%AF%DB%8C%D9%86&download=

بسم الله الرحمن الرحیم
[=times new roman, times, serif]خدایا![=times new roman, times, serif]پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏ گرساز

خدایا!
هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا!
هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا!
نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا!
محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا!
ارشادم کن که بی‏ انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا!
راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی ‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا!
مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا!
پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏ گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا!
من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ ای عبرت‏ بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا!
دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا!
می‏خواهم فقیری بی ‏‏نیاز باشم، که جاذبه ‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا!
خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا!
دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته ‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته ‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا!
به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.



بخشی از کتاب بینش و نیایش شهید چمران

ﺑﻌﻀﯽ ﺍشک ها ﻫﺴﺘﻨﺪ

بی ﺩﻟﯿﻞ ، بی ﺑﻬﺎﻧﻪ ، یک ﺩﻓﻌﻪ ای ، ﻧﺼﻒ ﺷﺒﯽ ﻋﺠﯿﺐ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ می ﮐﻨﻨﺪ

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ، ﺳﻨﺪﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﺳﺖ !!!

خدایا چی بگم وقتی یقینا بهتر از من میدونی؟

خدایا ......................

قشنگ ترين عشق نگاه مهربان خداوند به بندگانش است. زندگى را به او بسپار... مطمئن باش تا وقتى كه پشتت به خدا گرم است تمام هراس هاى دنيا خنده دار است...

خدایا این دعاهای من سرماخوردگی رو هم خوب نمیکنه :Ghamgin:با این همه بدبختی چیکار کنم؟واسه کدومش دعا کنم؟:Sham::geryeh::vamonde::fekr::cry:

خدایا منو به راه راست هدایت کن:geryeh:

فراموشش نکن ..
فراموشت نکرده ...

خداجون ..............................................

خدایا این چه وضعشه؟ :Ghamgin:
چرا من اینجوری ام؟:Ghamgin:
چرا اوضاع اینجوریه؟ :Ghamgin:

خدایا خیلی ازت گله دارم خیلی زیاد
هیچ کاری نکردی هیچی

[=arial black]خدایا یه سال گذشت و کاری نکردی
فقط یه هفته تا اعتکاف مونده
الان من چه گلی به سرم بگیرم؟؟؟
نیام در خونت میمیرم
بیام ...
حالا بگو چکار کنم؟؟؟
:geryeh::geryeh::geryeh:

خدای عزیز اگر اینو میخونی، میگفتند دعا کنید مستجاب میشه من هم دعا میکردم به بهترین شکلی که بلد بودم دعا میکردم اما نه تنها خواسته ای که ازت داشتم برآورده نشد که دقیقا برعکس آن چیزی که میخواستم اتفاق افتاد یعنی خانمم منو ترک کرد (هرچند درحقیقت او هیچوقت خانمم نبود) البته خودت خوب میدانی که همین یکبار نبوده که چیزی را ملتمسانه از تو درخواست میکردم ولی تو آنرا بمن ندادی. این چطور می تواند حکمت باشد وقتی ابتدایی ترین نیازها را از تو طلب میکنم و تو کمکی نمیکنی؟ چیزهایی که برای زندگی کردن به آنها نیازمندم. حالا دیگه خیلی وقته من نا امید هستم و منهای یک موضوع خواسته ی دیگری ندارم هرچند فکر میکنم بزودی با نا امید شدن دوباره بدست تو، دیگر اصلا دلیلی برای زنده بودن نخواهد بود.

خدایا تو که دعاهامو مستجاب نکردی میدونم به صلاحم نیست
لااقل دعای پدر مادرو مستجاب کن ....
گناه نکردن بچه اوردن که .......

خدایا ما رو لحظه ای به حال خودمون نزار
ما خیلی ضعیف و سستیم
با تو قدرت میگیریم
خدایا به ما بصیرت و یقین بده

و ما رو به راه مستقیم هدایت کن

[=arial black]

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان؛
اما به قدر فهم تو٬ کوچک می شود٬ و به قدر نیاز تو فرود می آید٬
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود٬ و به قدر ایمان تو٬ کارگشا می شود٬
و به قدر نخ پیرزنان دوزنده٬ باریک می شود٬ و به قدر دل امیدواران گرم می شود ...
پدر می شود یتیمان را٬ و مادر. برادر می شود محتاجان برادری را. همسر می شود بی همسر ماندگان را. طفل می شود٬ عقیمان را. امید می شود ناامیدان را. راه می شود گمگشتگان را. نور می شود در تاریکی ماندگان را. شمشیر می شود٬ رزمندگان را. عصا می شود پیران را. عشق می شود محتاجان به عشق را ...
خداوند همه چیز می شود همه کس را ــ به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛ به شرط پرهیز از معمله با ابلیس.
ای مسلمانان! ای پیروان آقای ما علی!
بشویید قلبهای تان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه ی خلاف
و زبان های تان را از هر گفتار ناپاک
و دست های تان را از هر آلودگی در بازار ...
و بپرهیزید از نواجوانمردی ها٬ ناراستی ها٬ نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند٬ چگونه بر سر سفره ی شما٬ با کاسه یی خوراک و تکه یی نان می نشیند و بر بند تاب٬ با کودکان شما تاب می خورد٬ و در دکان شما٬ کفه های ترازوی تان را میزان می کند٬ و در کوچه های خلوت شب٬ با شما آواز می خواند ...
مگر از زندگی چه می خواهید
که در خدایی خدا یافت نمی شود

که به شیطان پناه می برید؟
که در عشق یافت نمی شود
که به نفرت پناه می برید؟
که در سلامت یافت نمی شود
که به خلاف پناه می برید؟
قلب های تان را از حقارت کینه تهی کنید
و با عظمت عشق پر کنید
زیرا که عشق٬ چون عقاب است. بالا می پرد و دور؛ بی اعتنا به حقیران در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است. کوتاه می پرد و سنگین. جز مردار٬ به هیچ چیز نمی اندیشد.
برای عاشق٬ ناب ترین٬ شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور٬ خوب ترین٬ جسدی ست متلاشی...

گزیده ای از سخنان ملاصدرا برای مردم کوچه و بازار

برگرفته از کتاب " مردی در تبعید ابدی "
بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدر المتآلهین

نوشته ی نادر ابراهیمی


خدای من ..................................

خدایا پناهم تویی

قدرت درک چیزایی که رو که برام صلاح می دونی رو بهم نشون بده

دیگه می دونم که توان مقابله در برابر خواسته شما رو ندارم و از این بابت هزار بار سجده شکر به جا میارم

ولی صبر و درکشم بده عزیزترینم

وای خداااااااااا جوووووون
چرا اوضاع اینجوری شد؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
به کجا می رویم؟؟؟؟؟
چه خواهد شد؟؟؟؟؟؟

می ترسم..........

[=arial black]دلم کمی خدا می خواهد ...
کمی سکوت ...
دلم دل بریدن می خواهد ...
کمی اشک ... کمی زندگی ...
کمی آغوش آسمانی ...
کمی دور شدن از این جسم آدم ...
کمی دور شدن ...

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت ،

در حالیکه گویی ایستاده بودم !

چه غصه هایی که فقط به غم دلم حاصل شد،

در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !

به همین سادگی …


به نام یگانه معشوق هستی
به نام هستی بخش بی همتا
به نام پروردگار رحیم
و به نام ربم
تو را می ستایم فراتر از تمام هستی ، بالاتر از همه ی زیبایی ها و بیشتر از تمام ستودنی ها
مرا دریاب که غرق در گناهم
که غرق در سیاهی ام
که جز تو یاوری ندارم

به نام و به یادت
خالق و عشق و مجبوبم

خــــــــــدایا دریاب این بنده ات را… بنده ای که تو خنده هاش گفت: خـــــــــــــــدایا شـــــــــــکرت !! و تو گریه هاش گفت: خــــــــدا بــــــــــزرگه !! و وقتی ادمات دلشو شکستن گفت: مــــــــــنم خدایی دارم . . .

خدایا تمام بیماران را شفا عنایت بفرما.
بخصوص بیمار مد نظر
آمین یا رب العالمین

خدایا هیچ خدایی بهتر از تو نیست
لا اله الا الله
خدا این عزت برای من کافی است که تو خدای من هستی
واینافتخار برای من کافیست که من بنده ی تو هستم
تو همان گونه ای که من دوست دارم پس مرا همان گونه گردان که تو دوست داری

قـربون خـدای بـزرگـم بـرم کـه ...
اگـه خـطا کـنم نهـایت قهـرش بیـن دو اذانـه ، دوبـاره صـدام مـیکنـه
خـدا عـشـق اسـت ...(♥)

وقتی با خدا (گل یا پوچ) بازی میکنی
نگران نباش خواهی برد
چرا که پروردگار مهربان هر دو دستش پر است

شادی92;670961 نوشت:
قـربون خـدای بـزرگـم بـرم کـه ...
اگـه خـطا کـنم نهـایت قهـرش بیـن دو اذانـه ، دوبـاره صـدام مـیکنـه
خـدا عـشـق اسـت ...(♥)

:Gol::Gol::Gol:.....

:hamdel:خدایا من برای خودم چیزی نمیخوام فقط یه عروس خوب نصیب پدر و مادرم کن :khandeh!::Nishkhand::hamdel:

خداوندا كسي كه تو را دارد چه كم دارد؟

یادمان باشد..
برای پناهندگی به درگاه خدا؛
نیاز به هیچگونه ويزايي نیست!.

سلام من نمیدووونم چیکار کردم که خدا همه راهها رو به روووم بسته همیشه باهاش حرف میزنم ولی صدامو نمیشنوه واقعا نا امیدم

[="Arial Black"][="Navy"]

moosio5nd;671678 نوشت:
سلام من نمیدووونم چیکار کردم که خدا همه راهها رو به روووم بسته همیشه باهاش حرف میزنم ولی صدامو نمیشنوه واقعا نا امیدم
اولا ....خدا مثل من و تو نیست کسی باهاش حرف بزنه و اون گوش نده .. دوما ...ناامیدی همان تیر شیطان هست پس ردش کن بره ...سوما ...خدا دوستت داره چون بنده اونی ...چهارما... گاهی این مصیبت ها به خاطر اینه که بیشتر به یاد خدا باشیم ونگاهی در خودمون کنیم نه اینکه ناامید بشیم و بگیم خدا قهره ............................ پنجما ................................... خدا دوسمون داره هیچ وقت یادت نره[/]

غلام زهرا;671722 نوشت:
[="Arial Black"][="Navy"]اولا ....خدا مثل من و تو نیست کسی باهاش حرف بزنه و اون گوش نده .. دوما ...ناامیدی همان تیر شیطان هست پس ردش کن بره ...سوما ...خدا دوستت داره چون بنده اونی ...چهارما... گاهی این مصیبت ها به خاطر اینه که بیشتر به یاد خدا باشیم ونگاهی در خودمون کنیم نه اینکه ناامید بشیم و بگیم خدا قهره ............................ پنجما ................................... خدا دوسمون داره هیچ وقت یادت نره[/]

خیلی با خودم اینوحرفارو تکرار میکنم ولی 6 ساله وضعیت چنین است

moosio5nd;671725 نوشت:
خیلی با خودم اینوحرفارو تکرار میکنم ولی 6 ساله وضعیت چنین است

:hamdel:به نام خدا:hamdel:
سلام
کافیه بیشتر به نعمتهای خدا توجه کنی به لطفایی که در حقت شده. اونوقت میبینی که خدا خیلی لطف داشته در حقمون.
تو این جهان به این بزرگی با موجوداتش تو رو تو کره ی زمین آفریده ، انسان آفریده شدی، تو کشور ایران که هم اسلامی و هم امنیتش بهتر
از کشورهای دیگر هستش آفریده شدی (ممکن بود فلسطین یا غزه یا عراق یا ... بدنیا بیای)، شیعه هستی.سالم و سلامت . هر لحظه که قلبت میتپه داری
میمیری و زنده میشی . چشم سالم،گوش سالم،قلب سالم،دست سالم ،پای سالم،حافظه ی سالم،پدر و مادر خوب ،میدونی چن نفر از کلیه ی ناسالم از سر درد های شدید
از خیلی مریضی دارن رنج میبرن؟افراد معلول و... . خواستم چنتا از کوچکترین الطاف خدا رو برات مثال بزنم تا بابتش هممون شاکر باشیم از خدا. حالا همه یه سری مشکلات دارن
که بخواطر امتحان الهی هستش چون این دنیا کلا دار مکافات و امتحان و بلایا هستش.انشالا خداوند به همه صبر در برابر مشکلات عنایت فرماید:Gol:

خدایا هیچ بنده ای را محتاج نکن و هیچ بنده خوبی را اسیر بیماری نکن - از تو تقاضای شفای عاجل بندگان خوبت را دارم

رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد هر جا که خاطر خواه اوست

خدا..... عاشقتم:hamdel:

[=impact]الهی!
گاهی بخود نگرم, گویم از من زارتر کیست؟
گاهی به تو نگرم,گویم از من بزرگوارتر کیست؟
بنده چون به فعل خود نگرد,بهزبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی گوید:

پرآب دو دیده و پر آتش جگرم!
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم!

چون به لطف الهی و فضل ربّانی نکرد,
به زبان شادی و نعمت آزادی گوید:
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد؟
چون به دل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب, چو حدیث تو کنم,
شاخ عز رویدم از دل ,چو بلای تو کشم.

مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری
ج6-ص342-تفسیر سوره انبیاء:Sham:

:Sham:الهی!
در سر گریستنی دارم دراز!
ندانم که از حسرت گریم یا از ناز!
گریستن یتیم, از حسرت است,
و گریستن شمع, بهرهء ناز!
از ناز گریستن چون بود؟این قصه ایی است دراز!
خواجه عبدالله انصاری
ج6,ص422,تفسیر سوره المومنون:Sham:

موضوع قفل شده است