جمع بندی عشق دختری که وصله من نیست رهام نمی کنه. چه کنم؟

تب‌های اولیه

64 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام خواهشا برچسب مذهبی بودن را خراب نکنید. آدم مذهبی هیچ وقت گلویش پیش دختر بی حجابی که دوست پسر دارد گیر نمی کند.اصلا اون دختره را داخل آدم حساب نمی کند. اصلا این که از دختره خوشتون اومده نشون می ده عقاید خودتون کمی مشکل داره. عقیده یک بچه مذهبی این است:((دختر بدحجابی که دوست پسر دارد به درد ازدواج نمی خورد.والسلام.)) سعی کنید بهش فکرنکنید.

ابوالبرکات;664380 نوشت:
سلام خواهشا برچسب مذهبی بودن را خراب نکنید. آدم مذهبی هیچ وقت گلویش پیش دختر بی حجابی که دوست پسر دارد گیر نمی کند.

گیر نمیکند نه،بهتره بگید نباید گیر کند

ابوالبرکات;664380 نوشت:
اصلا اون دختره را داخل آدم حساب نمی کند.

خواهشا شما هم برچسب مذهبی را خراب نکنید،بچه مذهبی هیچ وقت نمیگه من فلانی رو داخل آدم حساب نیمکنم،فقط میگه اون به درد من نمیخوره،نه اینکه چون موهاش بیرونه داخل آدم نیست،این لفظ بی اخلاقی است!!!

دیوانه;664348 نوشت:
به جای اینکه به عشاق خرده بگیریم

شما فعلا لطف کن برچسب عاشق بودن رو اینجوری خراب نکن...عشق خیلی مقدس تر از این احساسات گذراست

دیوانه;664386 نوشت:
شما هم برچسب مذهبی را خراب نکنید،

بقیه برچسب ها بمونه واسه مراحل بعد ...

یک طرف قضیه خود شما هستین یک طرف قضیه ایشون ما که ایشون رو ندیدیم و نمیشناسیم و با حرفای شما که با توجه به دیدگاه خودتون هست قضاوت می کنیم. شما از الان باید خودتون تصمیم بگیرید .
به نظر من اگه صبر کنید رفته رفته این عشق بیشتر و هیجانی تر میشه. اگر هم بتونید فراموشش کنید همیشه یک گوش ی ذهنتون میمونه که کسی بود که خیلی ال بود و بل بود .. و در آینده تا چیزی میشه می گید اگه اون بود ایونطور میشد و .. .
به نظر من بهتره با خودشون مستقیما حرف بزنید و از حدود شرعی هم خارج نشید بلکه اصلا نامزد داشته باشه. بلکه با ازدواج به خاطر شما حجابش خیلی بهتر شد. چون واقعا کسی رو می شناسم که قبل از ازدواج مانتو که چه عرض کنم بلوز می پوشید اما بعد ازدواج با یک مرد مومن الان ساق دست هم می پوشه چادری شده. بعضی از دخترا دوست دارن بعد از ازدواج حجابشونو رعایت کنن.
اینا عقاید شخصیه منه

[="Arial"][="DarkGreen"]

wyz;663123 نوشت:
اول این که طرف بد حجابه و موهاش رو میزاره بیرون و آرایش میکنه دوم این که با یه پسره که اونم تو بعضی کلاسا با ماست همش با هم حرف میزنند و...

سلام
اگر میخوای بدونی عاقبت ازدواج با همچین موردی چی میشه این تاپیکو بخون
"http://www.askdin.com/thread47160.html"
تازه طرف مورد نظر شما وضعیتش بدتر از مورد این تاپیکه!
آدم باید عاقلانه عاشق بشه!
[/]

wyz;664217 نوشت:
نمی دونم چرا این طوریم ولی کلا اینطوریم :khaneh:

یه نفر یه کاری که برام میکنه ازش کلی ممنون میشم و خلاصه مرام درد فراوان میگیرم ...

باور بفرمایید که دوستان ، دارم خجالت میکشم وقتی میبینم دوستان دارند به خاطر بنده زحمت تایپ کردن رو میکشند واقعا از تمامی

دوستان که سعی بر کمک کردن بنده دارند نهایت سپاس رو دارم .

تا صفحه سوم تاپیک جواب کارشناس محترم و سایر دوستان این شد که باید فراموش کنم و تمرین برای این کار رو شروع کنم . اما در صفحه چهارم

با نظر خانوم sky_star و صلواتی که استاد امین در زیر پست ایشون گذاشتند که فکر میکنم دال بر تایید محتوای پست هست روال کار فرق میکنه .

مخلص کلام : برم جلو حرف بزنم از لحاظ باطنی و .... مقایسه کنم یا نع فراموش کنم ؟....

این دو راه کاملا متفاوت است !!!

مطمئن باشید که قصد کش دادن ماجرا و علاف (الاف؟؟ ) کردن دوستان رو ندارم ولی امر بر بنده حقیر مشتبه شده ...

بازم سلام
از پست اولت اینطوری برداشت میشه که شما با این دختر خانم به هم نمیخورید (از نظر خودتون) پس دوستان پیشنهاد هایی برای فراموش کردن دادن ولی بعد از اون بحث این شد که نباید از روی ظاهر برداشت بد کرد که مثلا این دختر اینطوری هست و ... که این حرف هم درسته و اینکه مو بیرون گذاشتن دلیلی برای بد بودن اون دختر نیست اما نکته اینجاست که دلیل برای اختلاف فرهنگ شما هست مخصوصا اینکه شما گفتید دوست پسر هم داره که اوضاع بدتر میشه پس این یک نکته منفی هست در رابطه با ازدواج با ایشون البته در این باره هم که دوست پسر داره باید واقعا مطمئن بشی که واقعا دوست پسرش هست چون هم بعضی از پسرا خودشونو به بعضی از دخترا می چسبونند هم اینکه ممکنه از قبل آشنایی قبلی داشته باشند مثلا دوست خانوادگی باشند یا ارتباط فامیلی داشته باشند که احتمالش کمه پس این موردا رو فقط خودت می تونی تشخیص بدی در نهایت واقعا اگه میخوای بفهمی چیکار کنی و از دودلی بیای بیرون اول بیا یه مدت بیخیال شو و سعی کن عشقشو یا نقششو تو زندگیت کم رنگ کنی تا یکم چشمت باز تر بشه (این مثله اون یک قدمی هست که وقتی میخوای از یه جای بلند بپری میری عقب تا بعد بتونی بهتر بپری )بعد بیا و روش درست ازدواج کردن رو بخون که همینجا هم کلی تاپیک دربارش هست بعد معیارات رو مشخص کن
بعدش بدون اینکه به خودش بگی یا حتی به دوستاش (چون احتمالا دوستاش بهش می گن مخصوصا اگه خوابگاهی باشه!!!) سعی کن بیشتر بشناسیش بعد از روی این شناخت تصمیم بگیر که تا اینجای کار میتونی باهاش کنار بیای یا نه اگه نه که خب الان راحت می تونی فراموشش کنی و بعدا هم هیچ وقت این توی ذهنت نمیاد که چرا کاری نکردم و چون روش درست انتخاب رو یاد گرفتی یه آدم خیلی خوب که با هم متناسب هم باشین رو انتخاب می کنی انشاالله و دیگه اصلا فکرت طرف روزگار مجردی هم نمیاد ولی خب اگه دیدی تا اینجای کار مشکلی نیست خوب حالا با خانواده ی خودت درمیون بزار و با دختره هم صحبت کن تا بیشتر با هم آشنا بشین تا بتونید بهتر تصمیم بگیرید و اینجا دیگه نتیجه اصلی مشخص میشه .
اینا نظر من بود ممکنه اشتباه هم باشه که انشاالله دوستان تصحیح می کنن.
یا علی

وای به روزی که یه زن بفهمه شوهرش به خاطر رسیدن به زیباییش حاضره همه جور باجی بهش بده!
همون تاپیکی که دوستان معرفی کردند مطالعه کنید تا آینده دستتون بیاد.

ღ پریا ღ;664391 نوشت:

شما فعلا لطف کن برچسب عاشق بودن رو اینجوری خراب نکن...عشق خیلی مقدس تر از این احساسات گذراست

بقیه برچسب ها بمونه واسه مراحل بعد ...

الان کدوم احساسات گذرا منظورتون هست؟من نمیدونم ما کی میخوایم بفهمیم که نباید دیگران رو قضاوت کنیم،من اصلا مگه حرفی زدم که شما فهمیدید احساسات من گذراست؟؟؟:ajab:
من نمیدونم اینکه میگم لفظ داخل آدم به حساب آوردن،بی اخلاقی است،برچسب عاشق بودن رو خراب کردم؟؟؟؟؟؟

بعدش هم فکر کنم بهتره به جای قیل و قال کردن و شلوغ بازی اگه حرف منطقی داریم بزنیم،یعنی چه بقیه برچسب ها بمونه مراحل بعد؟؟؟
اگر مشکل خاصی در حرفای من میبینید یا حرف خاصی از من ناراحتتون کرده بفرمایید،شاید شما درست بگید،من هم از این جهالت دربیام
نه اینکه هیمنجوری الکی چون از پست من خوشتون نیومده گیر بدید و برید:Gig:
دعوا که نمیکنیم اینجا،هرکی آخرین جمله رو بگه برنده باشه:Khandidan!:
اگر نقدی هست با گوش جان میشنویم :Gol::Gol::Gol:

دیوانه;664348 نوشت:
اولا بیایید یه کم مهربان تر باشیم،به این راحتی قضاوت نکنیم،کسانی که اینجا نظر میدن فکر نمیکنن که تمام تجربه های عالم مال خودشونه،فقط میخوان کمک کنن،ادعای خاصی هم ندارن،میخوان کمک کنن،فکر میکنم این شمایی که داری رو بعضی ها برچسب میزنی!!!

سلام برادر گرامی

اول اینکه مگه من نامهربان بودم؟ البته یکم ناراحت بودم بخاطر راهکار بعضی دوستان چون برای فهمیدن درست و غلط باید بیرون از اون شرایط بود تا بشه فهمید نه کسی که خودش عینا اون شرایط رو داره، مسلما نمی تونه درست راهنمایی کنه، مگه اینکه بعد اون تجربه الان تو شرایط خوبی باشه که...

ثانیا اینکه میشه بفرمایید من دقیقا کجای جملم قضاوت هست؟ در مورد کی قضاوت کردم؟اون خانم ؟ استاتر؟ یا اون دوستان راهنما؟(هر کدوم بود بگید تا رفع سوء تفاهم کنم)

ثالثا اتفاقا دقیقا بعضی ها فک می کنن جز خودشون هیچ کس هیچ تجربه ای نداره و اون راهی که رفتن بهترین راهه، کسی شکی تو نیت خوبشون نداره، اینجا هرکس هر حرفی می زنه فک می کنه داره بهترین رو میگه و کمک می کنه ولی دلیلی نداره بقیه رو حرفای اونا نظر ندن، دقیقا اگه می خوایم به دوست استاترمون کمک کنیم باید هرجایی می بینیم راه درست نیست نظرمون رو بدیم این دیگه خود استاتر هست که تصمیم می گیره چی درسته چی غلط

اینکه ایشون با این خانم ازدواج بکنن یا نه، چیزی از من و شما کم و زیاد نمیشه، پس مطمئن باشید هر حرفی زده میشه از روی خیرخواهی هست

رابعا فک نمی کنید این نوع قضاوت شما درباره حرفای من یعنی برچسب زدن؟ من به کسی هیچ برچسبی نزدم، بعضی وقتا آدم حرفایی که می زنه اگه قرار به برچسب زدن باشه اول از همه به خودش این برچسب رو زده (امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشید)

دیوانه;664348 نوشت:
شما یه جور دیگه هم به موضوع نگاه کن،این احتمال هم وجود داره که اگه دچار این قضیه نمیشد و چندسال از زندگیشو هدر نمیداد(البته به تعبیر شما)اصلا نمیفهمید راه درست چیه؟نمیفهمید که جز خدا هیچ کس لایق عشق ورزیدن نیست(یعنی به این باور قلبی نمیرسید)

اتفاقا من کاملا همینجور نگاه می کنم، ولی بهتر دوستانی که این تجربه رو دارن جور دیگه ای کمک کنن، بگن حیف این چندسالی هست که قرار هدر بدی و بعدش به نتیجه ای برسی که ما الان رسیدیم، خیلی وقتا آدم برای سالایی از عمرش که هدر رفته حتی ممکنه اشک بریزه ولی اون سالا هیچ وقت برنمی گرده، حسرت اینکه چه موقعیتایی رو برای یه آدم از دست داده حسرت کمی نیست

دیوانه;664348 نوشت:
چقدر از همه عقبه؟
دنیا که جای مسابقه دادن با دیگران نیست،ما باید با خودمون مسابقه بدیم،ما را به دیگران چه کار؟

تا مسابقه رو چی ببینید، مگه میشه آدم خودش رو در مقایسه با دیگران نبینه؟
اگه بقیه نبودن خیلی وقتا انگیزه ای نبود نه برای پیشرفت مادی نه معنوی، مخصوصا وقتی جوونی آدم تموم میشه می خواد ببینه چی بدست آورده

دیوانه;664348 نوشت:
خدا از هرکس به اقتضای توانایی هایی که بهش داده امتحان میگیره،کمال هر شخص هم با دیگری متفاوت تعریف میشه،برای رسیدن به کمال،خدا یه سری امتحانات خاص از هر فرد میگیره،این امتحان هرچه سخت تر،ثمراتش بیشتر!!!این قضیه عاشق شدن هم قطعا از امتحانات خدا مستثنی نیست

حتما همین طوره، ولی توانایی هرکس هم به میزان تلاشی هست که برای خودسازی خودش می کنه، خیلی وقتا ما فراتر از چیزی هستیم که فک می کنیم فقط آدم باید خودش رو باور کنه و بدونه باید سختی بکشه برای رسیدن به اون کمال
ولی بعضی سختیا هم عمر آدم رو هدر میده هم آخرش می بینه عمرش تموم شد و نه به کمالی رسید نه هیچی

هیچ عیبی نداره کسی عاشق بشه و برای رسیدن به عشقش اگه واقعا عشقش چشم و گوش بسته نیست تلاش کنه، و حتما هم این وسط درد و رنج زیادی می کشه، ولی نباید اجازه بده زندگیش مختل بشه و اگه دید راهی نیست دیگه برای رسیدن یا به صلاح نیست باید همه کار بکنه برای فراموشیش هرچند که بسیار سخته، ولی این سختیه که آدم می سازه

دیوانه;664348 نوشت:
بنابراین بیایید به جای اینکه به عشاق خرده بگیریم که چقدر سست اراده و چقدر بی تقوا هستن،برای عاقبت به خیری شون دعا کنیم و قضاوتشون نکنیم و روشون برچسب نزنیم(منظورم اینه که بیرون گود نشینیم و بگیم لنگش کن!)

من کی همچین حرفی زدم؟
فک نمی کنید یکم دیگه زیادی حرفای من رو خودتون دارید تفسیر می کنید؟

هرکس این حرف رو بزنه به احتمال زیاد شک نکنید که نمی میره تا خودش هم گرفتار بشه

مطمئن هم باشید هیچ قضاوتی نکردم، من خودم بسیار از این قضاوتای بی جا تا الان سوختم پس هیچ وقت در حق کس دیگه ای این کار رو نمی کنم

sky_star;664200 نوشت:
من یک چیزی به ذهنم رسید .شاید اگر نشد فراموش کنید و خلاصه این راهها جواب نداد اگر می تونید و البته با نیت ازدواج چند جلسه باهاش حرف بزنید افکارش دستتون میاد .بالطبع من تو دانشگاه جز معدود چادریا بودم اما خوب هم کلاسی
هایی داشتم که مثل دختری که شما فرمودید بودند ؛ اما دلم می خواهد یک چیزی رو بگم اونم اینکه قضاوت از روی ظاهر ادم ها کار خیلی اشتباهی چون همون دختر های همکلاسی من که مو بیرون می زاشتن و حجاب خوبی نداشتن نماز خون بودنو اعتقادات قلبیم داشتن اهل غیبت نبودن و خیلی حسن های دیگه. منتها چون جو جامعه و خانواده بسیار تاثیر گزاره این بخش دین رو درش سستی کردن .از کجا معلوم ان شالله باطن خوبیم داشته باشو با افتادن مهر شما به دلش کم کم روش تاثیر بزارید و حجابشم درست کنید.
در ضمن درست دانشجویی شرایط ازدواج ندارید اما می تونید نامزد رسمی کنید و محرم شید و بعد چند سال دیگه که درس هر جفتتون تمام شد برید سر خونه زندگیتون .

wyz;664217 نوشت:

تا صفحه سوم تاپیک جواب کارشناس محترم و سایر دوستان این شد که باید فراموش کنم و تمرین برای این کار رو شروع کنم . اما در صفحه چهارم

با نظر خانوم sky_star و صلواتی که استاد امین در زیر پست ایشون گذاشتند که فکر میکنم دال بر تایید محتوای پست هست روال کار فرق میکنه .

مخلص کلام : برم جلو حرف بزنم از لحاظ باطنی و .... مقایسه کنم یا نع فراموش کنم ؟....

این دو راه کاملا متفاوت است !!!

سلام و خسته نباشید خدمت شما و همه دوستانی که در بحث مشارکت کردند

قبل از هر چیز باید خدمتتون عرض کنم که هر صلواتی به معنای تایید کل محتوای گفته شده نیست. صلوات به مقتضای شرایط معانی مختلفی می تونه داشته باشه. گاهی تایید و تکمیل مطلبه؛ گاهی نشانه اینه که پست رو دیدم و به زودی پاسخش رو عرض می کنم؛ گاهی برای اینه که بخشی از پست شما خوبه و ...

بنابراین نظر اصلی همان است که در پاسخ سوال داده شده و اگر بنا بر تغییر باشد حتما به طور صریح بیان خواهیم کرد. لذا من این فکت شیت رو تکذیب می کنم :ok::Sokhan:

اما در مورد نظر سرکار خانم اسکای باید عرض کنم اینکه ظاهر نباید ملاک قضاوت قرار بگیرد؛ هم درست است و هم نادرست. به عنوان مثال اگر ظاهر ملاک راستگویی یا غیبت یا دزدی یا ... قرار بگیرد کاملا اشتباه است؛ چون هستند افراد بی حجابی که غیبت نمی کنند و دروغ نمی گویند و ... . اما اگر ظاهر بی حجاب را بر بی حجاب بودن (توجه نداشتن به یکی از موازین دین) حمل کنیم، قطعا درست است و هیچ مانعی ندارد. چون بی حجاب، بی حجاب است و به همان میزان در دین خود ضعف دارد و به همان میزان در زندگی آینده او تاثیر گذار خواهد بود.

بله اگر سوال کننده فردی بود که مسئله حجاب برای او اهمیت نداشت بحث کاملا متفاوت بود و به طرف می گفتیم به صرف بد حجاب بودن در مورد طرف قضاوت نکن و نگو مثلا چون ید حجابه پش حتما خلافکاره؛ دزده؛ دروغگوست یا ... .

بنابراین توصیه اولیه به کسی که در شرایط سوال کننده قرار دارد این است ببین معیارهای شما با فرد مورد نظر تطابق دارد یا خیر. اگر دارد از راهش اقدام کن و اگر ندارد بیخیال شو؛ چون عشق و علاقه به تنهایی برای ازدواج کافی نیست و نیاز به ضامن برای تداوم دارد. بعلاوه اینکه هیچ وقت نباید به امید اصلاح طرف مقابل برای ازدواج اقدام کرد چون به همان اندازه که احتمال تغییر هست، احتمال عدم تغییر هم هست که در این صورت با مشکل مواجه خواهند شد.

این عشق نیست این هوس واحساس هستش زیاد ازاینا تجربه کردیم،اگه دختر پاکی هستش وصد البته پولدار هستش برو بگیرش

[="Arial Black"][="Black"]با سلام و عرض ادب

دوست عزیز

سعی کنید در تمام مراحل زندگی (و حتی امور روزمره عادی) عقل خود را بر احساساتتان غالب کنید.
دقت کنید:
عرض نکردم که احساساتتان را سرکوب کنید یا نادیده بگیرید. گفتم احساسات خود را تابع عقل خود کنید.
چند روز به کارهایی که می‌کنید فکر کنید و تلاش کنید تا هر جا که اعمالتان از روی احساس و مخالف عقل و منطق است، رفتار خود را تغییر داده و منطقی کنید.
پس از مدت کوتاهی خواهید توانست این موضوع (دختر همکلاسی) را نیز به صورت عقلایی مدیریت کنید.
در طول این مدت نیز تا می‌توانید از ایشان دوری کنید.

باز هم تأکید میکنم که هرگز نسبت به عواطف خود بی‌توجه نباشید بلکه تلاش کنید آنها را به مسیر تعقل هدایت کنید.

والسلام علی من اتبع الهدی[/]

پرسش:
من یک فرد مذهبی هستم که عاشق یکی از همکلاسی هایم شده ام. با اینکه می دانم نه فعلا شرایط ازدواج را دارم و نه اینکه طرف مورد مناسبی برای من است، ولی عشق ایشان مرا رها نمی کند و زندگیم را مختل کرده. لطفا بگویید چه کنم؟

پاسخ:
اگر در مورد شرایطی که دارید؛ مثل سن و شرایط خانوادگی و اینکه چرا تا چند سال دیگر شرایط ازدواج ندارید و ... کمی توضیح می دادید خیلی بهتر بود. با این حال وضعیت شما در قبال این مسئله از دو حال خارج نیست:
1- اینکه ایشان را فرد مناسبی برای ازدواج خود می دانید و با تمام شرایطی که دارد فکر می کنید با شما تناسب های لازم را دارد؛ که در این صورت بهترین راه، اقدام برای ازدواج با ایشان است؛ اما چون از ظاهر صحبت های شما چنین چیزی برداشت نمی شود، فعلا در مورد راه های اقدام و شیوه خواستگاری در این شرایط و ... توضیح نمی دهم. اگر نیاز بود بفرمایید با عرض کنم.

2- اینکه عقلاً ایشان را مورد مناسبی برای خود نمی دانید؛ ولی قلباً به او علاقه مند شده اید. در چنین شرایطی آنچه واضح و روشن است این است که عشق و علاقه به تنهایی برای ازدواج کافی نیست؛ بلکه برای یک ازدواج موفق علاوه بر وجود علاقه، دو طرف باید در زمینه های مختلف با هم تناسب داشته باشند؛ چون عشقی که پشتوانۀ تناسب های عقلی را نداشته باشد، بعد از ازدواج دوام نخواهد داشت و دیر یا زود از بین می رود و زندگی شما را به چالش می کشد. بنابراین تمام تلاش شما باید در جهت فرار کردن از این علاقه باشد؛ چون اگر همین الان مانع آن نشوید، به مرور زمان بر عقل شما غلبه کرده و دیگر همین عیب و نقصی را که الان به آن معترفید را نخواهید دید و یا توجیه خواهید کرد و ...

اما برای اینکه بتوانید ایشان را فراموش کنید:
1- همین گفته های عقلی را که اینجا گفته اید مثل اینکه طرف از لحاظ اعتقادی و ... فرد مناسبی برای من نیست و ... را دائم با خود مرور می کنید.

2- در کنار این، بهترین کار فاصله گرفتن از ایشان است. ضرورت این مسئله به حدی است که در شرایطی خاص، حتی تحملِ سختیِ عوض کردن دانشگاه در مقابل خسارت های ادامه پیدا کردن این علاقه بسیار ناچیز خواهد بود. لذا قدم به قدم برای فراموش کردن ایشان پیش بروید. نگاهتان را کنترل کرده و به هیچ وجه به ایشان نگاه نکنید. در مکان هایی که او هست شما نباشید. از ترم بعد سعی کنید تا حد امکان طوری برنامه ریزی کنید که با ایشان کلاسی نداشته باشید و ...

3- شما باید به فکر ازدواج با فرد دیگری هم باشید و از همین الان مقدمات آن را فراهم کنید. من نمی دانم شرایط شما چیست؛ ولی هر چه باشد مانعی برای اقدام اولیه برای ازدواج نیست. امید به ازدواج با فرد دیگر؛ و از آن بالاتر، ازدواج با یک فرد ایده آل، در فراموش کردن ایشان نقش بسیار مهمی دارد. کلید فراموشی؛ فاصله؛ گذشت زمان و جایگزینی است. لذا طبق آنچه عرض کردم عمل کنید تا انشاء الله بتوانید مسیر مستقیم زندگی خود را حفظ کنید.

نتیجه:
با توجه به نکاتی که گفتید به نظر می رسد شما به دنبال راهی برای فراموش کردن ایشان هستید. کلید فراموشی؛ فاصله؛ گذشت زمان و جایگزینی است. طبق این موارد عمل کنید تا انشاءالله بتوانید هر چه زودتر زندگی خود را به حالت عادی برگردانید.

__________
(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1395/02/11

موضوع قفل شده است