جمع بندی :: خداوند را ترسناک جلوه ندهیم :: بسیار مهم !!!

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با عرض سلام و ادب مجدد
دوستان به عنوان آخرین پست خود دراین تاپیک قصد دارم مطالبی را در مورد خوف و رجا بیان کنم البته مطالبی که در پستهای قبلی به نقل از کتاب شریف معراج السعاده قراد دادم که شامل آیات و روایاتی است که برای مقام خائفين نقل شده است بسیار زیبا و گویا هستند، اما شاید برداشته های متفاوتی شده باشد برای آخرین پست مطالب زیر را به نقل از کتاب شریف اسرار الصلوه عارف کامل میرزا جواد ملکی تبریزی قرار می‌دهم:

امام سجاد علیه السّلام در یکی از دعاها میفرماید: منزهاي تو، عجب است از کسی که تو را میشناسد و از تو نمی‌ترسد؟!
بعد از ایمان به خداوند متعال ، دو صفت خوف و رجاء (ترس و امیدواری )منشا و سرچشمه‌ی تمامی خیر و خوبی‌ها هستند و مؤمن باید به این دو صفت آراسته باشد .زیرا مراد هر کسی در این دنیا دستیابی بسعادت است، و کدامین سعادت نزد مؤمن، مثل لقاء پروردگار و انس با او است؟ و این تنها در اثر بدست آوردن دوستی و محبت خداوند متعال و مانوس شدن با او حاصل می‌شود، و تحصیل محبت او جز پس از معرفت نصیب انسان نمی شود و معرفت و شناخت خداوند نیز با اندیشه زیاد به دست می‌آید، و اندیشه زیاد هم ثمره ذکر و یاد خدا می باشد، و ذکر و یاد خدا هم تنها با دورشدن از مشغله هایی دنیایی و بریدن رشته‌های هوای نفس به دست می‌آید که اینها هم ثمره کندن دوستی دنیا و خواسته‌های دنیوی از دل است و این دو هم در اثر صبر و شکیبایی ورزیدن در برابرشان از دل کنده می‌شوند صبر هم با خوف و رجاء به دست می‌اید.
حقیقت خوف همان احساس درد و سوزشی است که در قلب به خاطر اینکه منتظر چیز ناپسندی در آینده است،به‌وجود می‌آید.حال این چیز ناپسند امکان دارد که گرفتار شدن به بدبختی یا ازدست دادن سعادت و نیک بختی باشد و نکته دیگر اینکه بین ترس و امیدواری منافاتی وجود ندارد و این دو ملازم یکدیگرند،در واقع بین امید و ناامیدی و امنیت و هراس منافات وجود دارد.

اما اول، پس گاه میشود که مؤمن از تعجیل عقوبت در این دنیا هراسان است، و گاهی خوف و ترسش از مرگ و سکرات آن و قبر و وحشت و تنگی و تاریکی آن، و گاهی از سؤال در قبر، و گاهی از آن لحظه که مردگان سر از گورها بر آورند، و گاهی ازهول و هراس قیامت و مواقف آن، و گاهی از حساب، و گاهی از صراط، و گاهی از حیاء عرضۀ بر خداوند، و گاهی از فضاحت و رسوائی آنگاه که پردهها بکناري رود و زشتیها برملا شود، و گاهی از آتش جهنم و مارها و عقربها و زقوم و چرك و خون و آبهاي جوشان، و پتکهاي آهنین و غل و زنجیرهاي آن، و گاهی از محرومیت از بهشت و دار نعیم و ملک عظیم و دائم، وگاهی از نقص درجه و مقام در آخرت، و یا دیگر مواردیکه میبایست از آن بیمناك بود مثل ترس از وقوف در صحراي قیامت وخوف اعراض حق تعالی از بنده، و خوف حجاب، و خوف از غضب حق تعالی.
گاهی ترس انسان از کبائري است که انجام داده و گاهی از گناهانی که برایش بصورت ملکه در آمده و شهوت و غضبی که در وجودش ریشه دوانیده، و گاهی از حقوق مردمان بر او، و گاهی از بیخبري از خدا بواسطۀ نعمتهاي زیادي که به او داده شده، و یا خوف از استدراج و اندك اندك گرفتار شدن در دام غضب خداوند، و گاهی از وقوع در گناه، و یا رسیدن مرگ قبل از توبه، و از شکستن توبه، و گاهی از قساوت و سنگدلی، و یا از اعوجاج و از راه راست منحرف شدن، و یا از اطلاع خداوند بر پنهانیهاي او در حال معصیت، یا از غفلت، و یا از عدم قبول عبادات و رد مناجات میباشد. و گاه میشود که از این بیمناك است که مبادا که او خدا را بخواند و جواب آید لا لبیک و لا سعدیک(هیچ پاسخی و یاری برای تو نیست!)، و یا از ضعف قوه و نیرویش از وفاء بتمام حقوق خدا، و یا از سوء خاتمۀ کارش بر خود بیمناك است.
و خوف هر یک از سابقین در ایمان، و صالحین و نیکوکاران، و طالحین و گناهکاران، و عباد و زهاد و پرهیزکاران و راست کرداران و عارفان در هر یک از این مخاوف یا یکدیگر اختلاف دارد. و بدان که بندگان کامل پروردگار از همۀ مخاوف و ترسها، هراسانند، خصوصا از بعضی از آنها، و خداي متعال ریاضت دلهاي آنها را با خوف و رجاء در هر زمانی خود بعهده دارد، و آنچه که اینان بیشتر از همه چیز از آن بیمناکند ترس از وقوف در قیامت، و اعراض و روي گردانیدن خداي متعال از آنها، و سابقهایکه منجر به سوء خاتمۀ کار آنها شود میباشد. و بدان که هر کس که علم و معرفتش بخدا بیشتر باشد ترسش هم از او بیشتر خواهد بود و لذا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من از همۀ شما بیشتر از خدا میترسم، و بندگان کامل پروردگار، بجمیع این مخاوف از خدا میترسند نه بخاطر خود اینها بلکه به سر این آیۀ شریفه که میفرماید:يُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ :خداوند شما را از (نافرمانی)خویشتن بر حذر میدارد. و گاهی خداوند متعال آنها را از مقتضاي خوفشان مشغول میدارد، و لذا بعضی از آنها، و یا در بعضی حالات، آثار خوف از آنها مشاهده نمیشود، و گاهی رجاء و خوف بر آنها غالب میآید که در این حالات است که چیزهائی از آنها مشاهده میشود که دلها را پاره پاره میکند و عقول را حیران میسازد، و گاهی در بعضی از آنها ظهور سلطان خوف بیش از بروز حقایق رجاء و امیدواري است.
ادامه دارد...

Serat;663556 نوشت:
طوری پاسخ دادید که گویا ما در دو جبهه مخالف در جنگیم. نه برادر اشتباه نکنید ما با شما جنگی نداریم. اینها اختلاف نظر هست و صحیح نیست یکدیگر را متهم کنیم...
جنگ چرا برادر عزیز؟ اصلاً چنین چیزی نیست. بحث متهم کردن هم نیست ، عرض شد اینطور به ما آموزش داده شده و با گوشت و پوست ما آمیخته شده که اگر مذهبی باشیم خودآگاه یا ناخودآگاه میل به انذار بیشتر داریم و اگر غیرمذهبی باشیم (برای مقابله با انذار مذهبی ها) میل به تبیر بیشتر داریم. این رو در رفتار مردم کاملاً میشه حس کرد

Serat;663556 نوشت:
شما میفرمایید طبق حدیث خوف و رجا که درباره خصوصیت مومن آمده باید همه انسانها را به یک میزان انذار و تبشیر کرد. ما میگوییم چنین نیست
نه اصلاً این رو نمیگم. منظور من عدالت هست نه مساوات. شما فکر میکنید که من میگم مثلاً یک سخنران بیاد 12 جمله از انذار بگه و 12 جمله از تبشیر. خیر ابداً منظورم این نیست. حرف من اینه که به قول شما گاهی نیازه طرف بیشتر انذار بشه و گاهی نیازه که بیشتر تبشیر بشه. حرفی هست کاملاً صحیح. اما لطفاً به این بخش دقت بفرمایید:

فردی رو در نظر بگیرید که باید 70 درصد انذار بشه و فرد دیگری که باید 70 درصد تبشیر (مثال)

حالا انتقاد من اینهاست:

1 - نفر اول بجای 70 درصد ، 90 درصد انذار میشه و نفر دوم بجای 70 درصد ، 90 درصد تبشیر ، یعنی انذار و تبشیر
بیش تر از اون چیزی که حقه انجام میشه. اما حالت اول بسیار بیشتر اتفاق افتاده ، اونقدر زیاد شده که وقتی افراد ضد اسلام اومدن و حالت دوم (تبشیر بیش از حد) رو مطرح کردن مردم استقبال کردن چون فکر کردن که اون خدا مهربون تره!!! بله مردم هم خطا کردن ولی باعث و بانی این خطا کی بوده؟

2 - تبشیر بیش از حد به اندازهء کافی مطرح و مذمت شده که درست هم هست و باید مذمت بشه. کم و بیش هر سایتی که برید می بینید در مذمت تبشیرِ بیش از حد ، مطلب گذاشته. اما در مذمت انذار بیش از حد مطلب بسیار کمه و بسیار کم مذمت شده

Serat;663556 نوشت:
بله سخنران باید به یک میزان مردم را بشارت و بیم دهد. اما بسته به حال فرد دارد که به بشارت بیشتر نیاز داشته باشد یا به بیم و این را خود باید تعیین کند اگر آن سخنران 50- 50 صحبت کرد برای آن کسی که ناامید است و نیاز به بشارت دارد کافی نیست. برای آن کسی هم که نیاز به بیم بیشتری دارد کافی نیست. پس باید چه کرد؟
سخنران معمولاً برای جمع سخنرانی میکنه و نه برای فرد. پس اولاً باید طوری صحبت کنه که بتونه افراد بیشتری رو در بر بگیره. ثانیاً به شرایط جامعه نگاه کنه که فکر میکنم مطلب مورد نظر شما هم همینه که چون الان گناه در جامعه زیاد شده پس بهتره که انذار رو بیشتر کنیم

قبلاً هم که همین مطلب رو فرمودید من دو نکته خدمت شما عرض کردم
الف) اون موقع که نیاز به تبشیر بیشتر بود مدام انذار میکردن الان هم میگن چون جامعه گناهکار شده باید انذار کرد. پس همون حرف من شد که کلاً علاقه به انذار داریم
ب) آیا تا حالا که انذار بیشتر بوده موفق بودیم؟ تونستیم جامعه رو کنترل کنیم؟

Serat;663556 نوشت:
غیر از اینست که نباید همه مسوولیتها را به گردن سخنران انداخت و باید خود فرد هم در این زمینه همتی کند و کاری انجام دهد؟ یا اینکه بکل از او سلب احتیار شده و همه مسولیت با (بقول شما) افراد مذهبی است؟
این حرف شما کاملاً صحیحه و من به روی چشمم میپذیرم. صددرصد خود فرد هم مسئولیت داره و باید درمورد دینش تحقیق کنه. از خود فرد سلب اختیار نمیشه ، درسته ، اما بیایم و از سخنران ها هم سلب اختیار نکنیم. قبلاً هم خدمت شما عرض کردم شما چطور انتظار دارید که یک نانوا ، یک کارگر ، یک کشاورز ، بیاد و مثل یک طلبه تحقیق علمی کنه؟ عموم جامعه ، سخنران ها و طلبه ها رو متولی دین میدونن و اونها رو معلم های دین تصور میکنن. حتماً شما بهتر از من با روایاتی که مسئولیت علما و نخبگان رو بسیار مهم و خطیر معرفی میکنه آشنا هستید

Serat;663556 نوشت:
ضمن پاسخ بنده مطابق با موضوع بحث بود که یک طرفه به قاضی رفته بود...
مطلب من هم همینه که در پست های اول مطرح کردم. آیا اگر کسی بیاد و از اون طرف (تبشیر) به قاضی بره ، همینقدر دوستان سعی در پاسخ دادن به اون رو دارن؟ یا اینکه اکثر پست ها در تاییدِ "رد تبشیر بیش از حد" خواهد بود؟

بنده حقیر خدا;663583 نوشت:
آثار گریه خائفانه

و روایت‌شده که: قطره اشکی که از خوف خدا ریخته شود دریاهایی از آتش را خاموش می‌کند، و باز روایت‌شده که هیچ مؤمنی نیست که از ترس خدا قطره اشکی و لو به‌اندازه سر مگسی بر چهره‌اش جاري شود مگر اینکه خدا او را بر آتش حرام سازد. و روایت‌شده که هرگاه قلب مؤمن از خوف خدا بلرزد گناهانش همچون برگ درخت که از شاخه برگیرند می‌ریزد.

حکایات عارفان خائف

و از امام باقر علیه السّلام رسیده که فرمود: امیر المؤمنین علی علیه السّلام آنگاه‌که در عراق بود روزي پس از نماز صبح به موعظه پرداخت و از خوف خدا گریست و دیگران را هم به گریه انداخت سپس فرمود:
به خدا سوگند که از عهد خلیلم رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله اقوامی را به یاد دارم که صبح می‌نمودند و شب می‌کردند درحالی‌که چهره‌ها گرفته، و احوالشان پریشان و شکم‌ها از گرسنگی به پشت چسبیده و پیشانی آن‌ها براثر سجده چون زانوي شتر می‌بود شب را در حال سجده و قیام براي پروردگارشان بروز می‌آوردند گاهی می‌ایستادند و گاهی پیشانی به خاک می‌نهادند و باخدای خود سرگرم گفتگو و مناجات بودند و آزادي خویش را از آتش از او می‌خواستند سوگند به خدا با همۀ این احوال آن‌ها را می‌دیدم که بیمناك و هراسانند.
و در بعضی از روایات آمده است که فرمود: چنان بودند که گویا صداي افروخته شدن آتش در گوش آن‌ها است هرگاه نزد آن‌ها نام خدا برده می‌شد چون درخت خم می‌شدند و چنان بودند که گویا شب را در غفلت بروز آورده‌اند. راوي می‌گوید پس‌ازاین خطبه بود که دیگر آن حضرت خندان دیده نشد تا آنگاه‌که به جوار رحمت حق‌تعالی رفت. و در حدیث موسی علیه السّلام آمده است که اما کسانیکه از خدا می‌ترسند اینان را رفیق اعلی وبرتری است که دیگران را مشارکتیدر آن نیست.
و روایت‌شده که آن‌کس که از خوف خدا بگرید داخل آتش نشود مگر اینکه شیر دوباره به پستان بازگردد. و روایت‌شده که هیچ قطرهاي نزد خدا محبوب‌تر از قطره اشکی که از ترس خدا باشد و قطره خونی که درراه خدا ریخته شود نیست.و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت‌شده که فرمود: هفت طایفه‌اند که خدا در روزی که سایه‌اي جز سایۀ او نیست بر آنان سایه افکند ازجمله یکی آن‌کس که یاد خدا کند و از ترس چشمانش پر از اشک شود.

شدت خوف عارفان

و روایت‌شده که جوانی از انصار خوف و خشیت خدا بر او غالب شد به‌گونه‌ای که این ترس او را در خانه محبوس ساخت رسول خداصلّی اللّه علیه و آله نزد او آمد و بر او وارد شد درحالی‌که او می‌گریست پیامبر صلّی اللّه علیه و آله او را در آغوش گرفت و او جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. و از بعضی از خائفین نقل‌شده که چهل سال سرش را به‌طرف آسمان بلند ننمود تا اینکه روزي سر را به‌طرف آسمان نمود پس آن‌چنان منقلب شد که از پاي افتاد و جراحتی بر شکمش وارد آمد. شب‌ها دست بر بدن خود می‌کشید از ترس اینکه مبادا مسخ‌شده باشد و اگر مردم به مصیبتی گرفتار می‌شدند و بادي یا رعدوبرقی و یا بلائی بر آن‌ها می‌رسید می‌گفت این به خاطر من است که این بلا به این‌ها رسید اگر می‌مردم مردمان از این بلاها راحت می‌شدند، و بعضی از آن‌ها در خلال اوقات به گوشۀ بینی‌اش می‌نگریست تا مطمئن شود که چهره‌اش براثر گناهانش سیاه نگشته است.
صاحب مجالس روایت نموده که دریکی از روزهاي بسیار گرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در سایۀ درختی ایستاده بود ناگاه مردي را دید که آمد و جامه‌هایش را بیرون آورد و بر روي ریگ‌های داغ بیابان شروع به غلتیدن نمود و چهره و شکم و پشت خود را بروي ریگ‌ها می‌نهاد و می‌گفت اي نفس بچش، آن عذابی که خدا برایت آماده نموده خیلی سخت‌تر از این است که من به تو می‌چشانم و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به این منظره می‌نگریست، سپس آن مرد لباس‌های خود را پوشید که برود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با دست به او اشاره نمود و او را نزد خود خواند و به او فرمود اي بنده خدا تو امروز کاري کردي که هیچ‌کس را ندیده‌ام که چنان کند آن مرد گفت ترس از خدا مرا بر این کار وا‌داشت، پس به نفسم گفتم بچش که آنچه نزد خدا است از این سخت‌تر و بزرگ‌تر است. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود تو همان‌گونه که حق ترس از خدا است از او ترسیدي و خدایت به وجود تو بر اهل آسمان مباهات می‌کند. سپس رو به اصحاب خود نمود و فرمود: اي کسانیکه در اینجا حاضر هستید نزدیک این دوست خود شوید تا براي شما دعا کند پس نزدیک او شدند او گفت: بارالها امر ما را بر هدایت قرار ده و تقوي را توشۀ ما گردان و بهشت را منزل ما فرما. و حکایت شده که اویس قرنی رحمۀ اللّه علیه در مجلس وعظ حاضر می‌شد و از سخنان آن‌کس که سخن می‌گفت می‌گریست و چون نام آتش می‌شنید فریادي می‌زد و بر پا می‌شد و شروع به دویدن می‌نمود و مردم در پی او روان می‌شدند و می‌گفتند دیوانه، دیوانه.
و ......

البته اصل خوف بسیار پسندیده ست و انسان رو از گناه و خطا باز میداره. اما اگر بیش از حد بشه یا در کنارش تبشیرِ کافی انجام نشه ، نتیجهء عکس میده

عبد فقیر;663627 نوشت:
کسی که خاشع است خوف هم دارد ، ولی کسی که خائف است لزوماً خاشع نیست
:Kaf: :Kaf: :Kaf:

تمام حرف بنده هم همینه که معصومین(ع) ، از آتشی می ترسیدند که از خداست. نه از خدایی که آتش دارد

ضمناً هم خوف و هم رجا که در وجود ائمه(ع) بود ، هر دو منتهی به یک چیز میشد = خشوع

اما ما فکر میکنیم که انذار = خشوع
و تبشیر = سرکشی!

Serat;663535 نوشت:
شما ایرادتان به افراط و تفریط سخنرانان است یا به اصل مساله عذاب الهی که در قرآن آمده و سخنرانان هم طبق دستور خود خداوند که در قرآن کریم آمده ، مردم را بوسیله آن انذار میدهند؟

Serat;663535 نوشت:
آیا بیحجابی برخواسته از تکذیب آیات الهی و دروغ زدن به خدا و پیغمبر و ادیان پیشین و فرستادگان الهی و حتی در بعضی موارد هم برخواسته از تکذیب خود خدا نیست؟

سلام علیکم
اصل اشکال دوستان به نوع سخنرانی هاست که جنبه عذاب را بیشتر برجسته میکنند نه عذاب الهی. در مورد رحمانیت ورحیمیت خداوند متعال اتفاق نظر وجود دارد.
در مورد بی حجاب ها هم حداقل در کشور ما عمدتا اینطور که می فرمایید نیست بلکه این بی حجابی ها از جهل سرچشمه می گیرد. وعدم آشنایی به فلسفه احکام الهی واکثرا قصد ایستادگی در مقابل احکام الهی را ندارند.

Serat;663556 نوشت:
بله سخنران باید به یک میزان مردم را بشارت و بیم دهد. اما بسته به حال فرد دارد که به بشارت بیشتر نیاز داشته باشد یا به بیم و این را خود باید تعیین کند اگر آن سخنران 50- 50 صحبت کرد برای آن کسی که ناامید است و نیاز به بشارت دارد کافی نیست. برای آن کسی هم که نیاز به بیم بیشتری دارد کافی نیست. پس باید چه کرد؟

یک انتقادی که دوستان دارند بنده هم خودم بعنوان اینکه ایام تبلیغ توفیق منبر رفتن دارم قبول دارم که حداقل تا این اواخر بین سخنرانان ما بیشتر از جهنم وعذاب آن گفته اند تا از بهشت که این نوع سخنرانی ناقص است چون دین را بطور کامل باید گفت برای عموم وهمان که عرض کردیم بصورت جامع برای مردم تبیین شود. اما نسبت به محافل خصوصی بستگی به احوال افراد دارد که نیاز بیشتر به انذار داشته باشند یا تبشیر که تشخیص با استاد است که این شاگردان را چطور تربیت کند.
البته در این موارد هم شاگرد با توجه به نیاز خود محضر استادی می رود که دردش را علاج کند.

کریم;664002 نوشت:
یک انتقادی که دوستانن دارند بنده هم خودم بعنوان اینکه ایام تبلیغ توفیق منبر رفتن دارم قبول دارم که حداقل تا این اواخر بین سخنرانان ما بیشتر از جهنم وعذاب آن گفته اند تا از بهشت که این نوع سخنرانی ناقص است چون دین را بطور کامل باید گفت برای عموم
سلام دوباره خدمت شما استاد "کریم"
لازم دیدم یه توضیح کامل خدمت شما و سایر دوستان ارائه کنم که مطمئن هستم بعد از این توضیح ، مسئله بسیار بهتر بیان میشه

تقریباً در تمام حقوق و احکام ، دو جهت وجود داره که معمولاً در مقابل هم قرار دارن. نه لزوماً به معنای دشمنی اما به هر حال در جهت عکس هم هستن ، هرچند عملاً مکمل هم باشن. مثلاً:
در سخنرانی و دعوت به راه حق
= انذار و تبشیر
در احکام خانواده =
والدین و فرزندان
در حجاب و حیا =
احکام ظاهری و احکام باطنی
در جنگ و جهاد =
مبارزه و صبر
و................

معتقدان به اسلام هم بطور کلی به دو دسته تقسیم میشن =

خیلی مذهبی و نه چندان مذهبی

البته این تقسیم بندی یک تقسیم بندی جامع و بی اشکال نیست ، چون صرفاً از روی برخی آیتم ها انجام شده و نه با درنظر گرفتن تمام آیتم ها. ولی برای تفکیک فعلاً از همین تقسیم بندی استفاده میکنم

مشکل از اینجا شروع میشه که دو خطای افراط و تفریط در بین این دو گروه شکل میگیره و بطور مشخص هر کدام از این دو گروه ، به یک سمت از احکام تمایل بیشتری پیدا میکنن که این تمایل معمولاً نه از روی دستور خدا ، که صرفاً از روی برداشت های شخصی و حتی گاهی مصلحت های شخصی صورت میگیره. برای مثال بخشی از تمایل دو گروه رو عرض میکنم:

تمایل افراد مذهبی بیشتر به سمت اینهاست:
در سخنرانی و دعوت به راه حق =
انذار
در احکام خانواده =
والدین
در حجاب و حیا =
احکام ظاهری
در جنگ و جهاد =
مبارزه
و................

تمایل افراد نه چندان مذهبی بیشتر به سمت اینهاست:
در سخنرانی و دعوت به راه حق =

تبشیر
در احکام خانواده =
فرزندان
در حجاب و حیا =
احکام باطنی
در جنگ و جهاد =
صبر
و................


نکته اینکه هر دو (البته نه همه ، فقط اونهایی که دچار افراط و تفریط میشن مد نظر هست) دچار اشتباه هستن و دارن راه غلط رو میرن. هم تمایلات افراد مذهبی و هم تمایلات افراد نه چندان مذهبی ، بیشتر از روی همون امیال شخصیه ، نه با توجه به دستور خدا. من علاوه بر این تاپیک ، تاپیک دیگه ای هم درمورد حقوق والدین زدم که اونجا هم کارشناس و سایر دوستان نکات خوبی گفتن

اما حالا چرا من بخش مربوط به دوستان مذهبی رو بیشتر دارم به بحث میذارم؟ چرا به بخش افراد نه چندان مذهبی نپرداختم؟ به دو دلیل

1 - این سایت بطور کلی بیشتر افراد مذهبی درش عضو هستن و در بین مذهبی ها ، خطای تفریط به اندازهء کافی به بحث گذاشته میشه

2 - افراط ، خطر تمایل به تفریط رو در پی داره

شماره یک که نیاز به توضیح نداره. اما در مورد 2 ، برای مثال زمانی که بیشتر از انذار گفته میشه ، شنونده (که معمولاً جوانان هستن) نوعی خلاء احساس میکنه. اینکه جایگاه عشق کجاست؟ چرا همش ترس؟ پس جذابیت کو؟ و سؤالاتی مانند این. حالا در این شرایط این جوان با مذاهب و عقایدی آشنا میشه که در اونجا بسیار زیاد (بصورت افراطی) از عشق و امید و عاطفه صحبت میشه و جوان احساس میکنه که جایی برای پر کردن خلاء های خودش پیدا کرده و اینجاست که این جوان اشتباهاً به سمت این دایره میره به هوای گردو!

یا در بحث حقوق خانواده ، وقتی اینقدر از حقوق والدین گفته میشه ، بدون اینکه تکالیف اونها رو بهشون یادآوری کنیم ، پدر و مادرها گاهاً خیال میکنن که اصلاً وظیفه ای ندارن و نهایتاً به سیر کردن شکم بچه ها بسنده میکنن. در اینجا باز هم فرزندان یعنی جوانان احساس خلاء میکنن و مثل مورد قبل به مذاهب ، فرق و دسته هایی میپیوندن که این خلاء رو برای اونها پر میکنه

البته این مذاهب دیگه هم اینطور نیست که همگی برنامه ریزی از پیش تعیین شده ای داشته باشن. برخی سهواً راه اشتباه رو میرن ، درست مثل برخی مذهبی ها که سهواً افراط میکنن. اما خطرناکتر از اینها ، گروه هایی هستن که با برنامه و با هدف جذب جوانان مسلمان به میدون اومدن

خب حالا بطور کلی:
چه کسی از وجود این خلاء سوء استفاده میکنه؟ =
دشمنان اسلام
چه کسی به بیراهه میفته؟ =
جوانان خودمون
چه کسی ضربهء اصلی رو میخوره =
همهء ما ائم از سخنرانها ، والدین و جوانان

لذا حرف من اینه که آیا در دین خودمون جایی برای پر کردن این خلاء ها از راه صحیح نداریم؟
پاسخ کارشناسان اینه که داریم

اینجا سؤال من اینه که پس چرا از این دستورات و احکام استفاده نمیکنید؟

و البته دلیلش رو به خوبی میدونم و چند سطر قبل عرض کردم
به این دلیل که ما به این احکام بصورت پیش فرض برچسب زدیم. هر دو گروه این کار رو میکنن و البته هر دو اشتباه میکنن که نمونه ش رو عرض میکنم:

برچسب ها و تعاریف غلط افراد نه چندان مذهبی افراطی به برخی احکام و در نتیجه بی توجهی به این بخش از احکام:
انذار در دعوت به حق =
ایجاد وحشت از خدا!

احترام به والدین در حقوق خانواده =
برده داری!
احکام ظاهری در حجاب و حیا =
ظاهر فقط یه پوسته ست و ارزشی نداره! تازه ریا هم هست!!
مبارزه در جنگ و جهاد =
جنگ طلبی و خشونت!
و................

برچسب ها و تعاریف غلط افراد مذهبی افراطی به برخی احکام و در نتیجه بی توجهی به این بخش از احکام:
تبشیر در دعوت به حق = سوء استفادهء مردم!
احترام به فرزندان در حقوق خانواده =
بی ارزش شدن والدین!
احکام باطنی در حجاب و حیا =
به چشم نمیاد پس خیلی مهم نیست! ظاهر مهمتره!
صبر در جنگ و جهاد =
سازش با دشمن!

و................

ببخشید دوستان حرفام طولانی شد. امیدوارم تونسته باشم حق مطلب رو ادا کنم. به نظر من تا زمانی که این نوع تفسیرهای شخصی و تک بعدی رو از ذهنمون دور نکنیم ، نمیتونیم به حقانیت دین اسلام پی ببریم. دین ما پر شده از کارهای به ظاهر متناقض از سوی ائمه(ع)

صلح امام حسن(ع) - جنگ امام حسین(ع)
فتح خیبر توسط مولا علی(ع) -
سکوت در برابر هجوم به خانه

اما این اعمال فقط در ظاهر متناقض هستن ، ولی در حقیقت دو روی یک سکه هستن که مکمل همدیگه هستن و درسی برای ما که بفهمیم احکام اگر در جای خودشون استفاده بشن ، اثرشون همه در یک جهته و اون سعادت انسانه. اما اینکه بیایم و با یک سری تفاسیر شخصی احکام رو دسته بندی کنیم ، بعد به اون بخش هایی که باب میلمون هست بیشتر پر و بال بدیم ، ممکنه به سرنوشت افرادی دچار بشیم که معمولاً در طول زندگی اونها رو مذمت کردیم (دیگه اسم نمیارم.....!)

جمع بندی: خداوند را ترسناک جلوه ندهیم...بسيار مهم!!!
سوال: آیا ترسناک جلوه دادن خداوند، در سخنرانی ها وپرادختن به جهنم در اکثراوقات وانواع عذابهای جهنمی روش درستی است؟ آیا واقعا خداوند متعال ترسناک است؟
جواب: بهترین راه در تبلیغ این است که دین بصورت جامع تبیین شود چون دین برنامه سعادت بخش زندگی انسان است. وباید دین طوری عرضه شود تا شخصی که که دنبال زندگی دینی است بداند که چطور باید زندگی خود را در عرصه ها وابعاد مختلف با دین تطبیق دهدبهشت هم بخشي از معارف دینی ماست، ومردم باید بدانند که بهشت مراحلی دارد وهمه در یک مقام نیستندز ومنحصر در باغ وحوری نیست وچیزی هایی دارد، که به مراتب بهتز از اینهاست. تا مردم به کم قانع نشوند در عین حال که در مورد جهنم هم مراتب دارد، وبرخی ها بعد از مدتی از جهنم خارج شده وبه بهشت خواهند آمد .ما برای اینکه جامعه سالم وپاکی داشته باشیم باید مردم را توجیه کنیم که بهشت وجهنم عمل شماست طوری که مردم در نوع رفتار واعمال خود دقت داشته باشند.
در عین حال که گفتن برزخ وقیامت هم بعنوان بخشی از عقاید انسانی ومراحل زندگی انسان لازم است باید مقدم بر آن توحید گفته شود بطور کامل نه سطحی تا شخصی که خدا را خوب شناخته ومعرفت پیدا کرده بالطبع در جنبه انذاری هم تاثیر بیشتری خواهد پذیرفت وا زدین گریزان نخواهد شد.
اینکه گفته شود جنبه ترسناکی وعذاب خداوند متعال بیشتر از بشارت است خلاف محض می باشد چون همین خداوند در قرآن رحمانیت خود را که بخشش واعطاء عام است بر رحیمیت خود که فضل خاص مومنان است مقدم داشته است.
در آیات فراوانی از بخشیدن بندگان ومهربانی خود سخن گفته است. که نمونه ای از این موارد نقل می شود:
نَبِّئْ عِبادي‏ أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ.[1]به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان.
قُلْ يا عِبادِيَ‏ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ.[2]
بگو: «اى بندگان من -كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته ‏ايد- از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مى‏ آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.
خداوندی که در قرآن کریم انسانها را اعم از مومن وغیر مومن12مرتبه با لفظ عبادی، بندگانم که خطابی مهربانانه است خطاب می کند.
خود می فرماید از رحمت خدا ناامید نباشید که خدا همه گناهان را می آمرزد که البته در آیه دیگری داریم فقط شرک را نمی بخشد.
لذا ما باید اصول ایمان را از ولایت اهل بیت گرفته تا اهتمام به ضروریات دین اهمیت دهیم تا خداوند هم گناهانی را از روی جهالت یا وسوسه بوده ببخشد.
خداوند ی که برای بخشش بندگان شفاعت اولیاء خود را قرار داده است. چطور می تواند ترسناک باشد در حالی که در برابر این همه گناه وپرده دری بنده اش نعمتهایش را زا او قطع نمی کند. وهر لحظه بر او عرضه می دارد.
مطالعه اوایل رساله لقاء الله مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی بسیار مفید است که مشخص شود مهربانی خداوند در چه حدی است؟ خداوندی که گناهانی را از بندگان خود می بشخد که ما این کار را انجام نمی دهیم.
خداوند همان است که با اینکه به تمام اعمال بندگان خود آگاه است، ولی هیچوقت عیوب یکی را در مقابل دیگری آشکار نمی کند چون ستار العیوب است. خداوندی که می فرماید:
إنّ الله یحبّ التوابین ویحبّ المتطهرین(بقره/222) بنده ای را بعد از گناه از کرده خود پشیمان باشد دوست دارد.
خداوندی که اینقدر مهربان وبخشنده است چطور می تواند ترسناک باشد؟! گناه بنده را می بیند ولی چشم پوشی می کند.


[/HR][1] .حجر/49

[2] .زمر/53

موضوع قفل شده است