بر اساس آموزه های دینی دو فرشته ی هموار ه با آدمی هستند لذا در قرآن کریم میفرماید :« وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لحَافِظِین» (1)یعنی «بىشک نگهبانانى بر شما گمارده شده است» در آیه بعد میفرماید: «کِرَاماً کَاتِبِین» (2)یعنی نگهبانانی که برای شما گمارده شده، دارای مقامی والا بوده و نویسنده هستند.
منظور از « نگهبانان» فرشتگانى هستند که مامور حفظ و نگهدارى اعمال انسان ها اعم از نیک و بد هستند که در جای دیگر از آن دو فرشته تعبیر به«رقیب و عتید» شده است: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(3) یعنی «انسان هیچ سخنى را تلفظ نمىکند. مگر اینکه نزد او فرشتهاى است مراقب و آماده براى انجام ماموریت»، و در همان سوره ق در آیه قبل مىفرماید: «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ(4)» یعنی «به خاطر بیاورید هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم شما هستند، اعمال شما را تلقى و ثبت مىکنند.»
درکتاب « احتجاج طبرسى»آمده است که شخصى از امام صادق (ع) پرسید: علت وجود فرشتگانِ مأمور ثبت اعمال نیک و بد انسان ها چیست، در حالى که مىدانیم خداوند عالم السر و ما هو اخفى است، یعنى هر چیزى را که از آن مخفىتر نیست مىداند؟! امام( ع) در پاسخ فرمود:
«خداوند این فرشتگان را به عبادت خود دعوت کرد و آنها را شهود بر بندگانش قرار داد، تا بندگان به خاطر مراقبت آنان، بیشتر مراقب اطاعت الهى باشند، و از عصیان او بیشتر ناراحت شوند.چه بسیار بندهاى که تصمیم به گناه مىگیرد، سپس به یاد این فرشته مىافتد و خوددارى مىکند، مىگوید:پروردگارم مرا مىبیند، و فرشتگان حافظ اعمال نیز گواهى مىدهند، علاوه بر این، خداوند به رحمت و لطفش اینها را مأمور بندگان کرده، تا به فرمان خدا شیاطین سرکش را از آنها دور کند، همچنین جانوران زمین و آفات بسیار را که آنها نمىبینند، تا آن زمان که فرمان خدا و مرگ آنها فرا رسد.»(5)
از این روایت به خوبى استفاده مىشود که آنها علاوه بر مأموریت ثبت اعمال، مأمور حفظ انسان از حوادث ناگوار و آفات و وسوسههاى شیاطین نیز هستند و به علاوه از این تحلیل و بیان علت توسط امام می توان به دست آورد که همراهی این فرشتگان مقطعی و محدود نیست.
قابل توجه اینکه، آیات فوق در توصیف این فرشتگان مىگوید:«آنها بزرگوار و نزد پروردگار والا مقامند» تا انسان ها بیشتر مراقب اعمال خویش باشند؛ زیرا هر قدر ناظر بر اعمال انسان شخصیت والاترى داشته باشد، انسان بیشتر از او ملاحظه مىکند، و از انجام گناه شرمندهتر مىشود.
پس طبق این گونه آموزه های متعالی معلوم می شود دوفرشته در همه جا همراه انسان است. ولی حال این پرسش مطرح است که آیا آن دو فرشته از همه جزئیات اعمال انسان با خبر شده و آن را ثبت می کنند و یا خداوند ستار برخی اعمال بنده خود را حتی از دید آن مامور خود نیز پنها می دارد ؟ در دعای نورانی کمیل در این خصوص نکته دقیق و امیدوار کننده ای اشاره شده، که حضرت بعد از بیان مأموریت کرام الکاتبین درباره ثبت اعمال آدمیان به خداوند عرض می دارد:
«و کنتَ أنتَ الرقیب علیَّ مِن ورائهم، و الشاهد لِما خَفِیَ عنهم و برحمتک أخفیته و بفضلک سترته؛ (6)
خداوندا !غیر از فرشتگان یاد شده ،خودت نیز بر اعمال من مراقب هستی. اعمال ما را که حتى از دید فرشتگان مأمور ثبت اعمال پوشیده است، مشاهده میفرمایی. بر اثر رحمت خود آن را از دید فرشتگان مستور داشتی . به بزرگواری خودت آن اعمال را پوشیده نگاه داشتی». از این فراز نورانی معلوم میشود که بخشی از اعمال آدمی حتى از دید فرشتگان پنهان است.
پس گرچه ممکن است آن ماموران الهی همواره همراه انسان باشد. ولی معلوم نیست همه اعمال او را مشاهده وثبت نمایند.
پینوشت:
1. انفطار(82) آیه 10.
2. همان آیه11.
3. ق (50)آیه 17.
4. همان آیه 16.
5. طبرسی، الاحتجاج، نشر دارالکتب العربیه، بیروت، 1405 ق، جلد 2، صفحه 348.
6. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان ،نشر دفتر فرهنگ اسلامی، 1370 ش. ،ص 119.
به عقیده امام علی علیه السلام مشکل ترین مشکل ها چیست؟
سلام
خب کسی جوابی نداد پس خودم میگم عب نداره
********
از امام علی علیه السلام پرسیده شد مشکل چیست؟
امام گفت :مشکل یعنی سرازیری قبر!
بعد پرسیده شد ایا مشکل تر آن هست!؟
امام گفت: مشکل تر دست خالی وارد قبر شدن هست!!
از امام علی علیه السلام پرسیده شد مشکل چیست؟
امام گفت :مشکل یعنی سرازیری قبر!
بعد پرسیده شد ایا مشکل تر آن هست!؟
امام گفت: مشکل تر دست خالی وارد قبر شدن هست!!
سلام
داداش خو یه سوال دیگه بگو جواب بدیم دیگه!!![/]
در زمان پیامبر سرداری بود که به دست دشمنان اسیر شد و به دار آویختن شد اما از پیکرش اویزانش سه روز بوی عطر به مشام میرسید!
در هنگام جان دادن هم رو به مدینه کرد و بلند به پیامبر صلوات لله سلام داد و در همان زمان پیامبر صلوات لله روی منبر ایستاد و گریه ای کرد و به او سلام و تهنیت داد!!
سلام
بله درسته اون شخص هم حضرت ادریس (ع) بود
[SPOILER]امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: یكی از فرشتگان، مشمول غضب خداوند شد. خداوند بال و پرش را شكست و او را در جزیرهای انداخت. او سالها در آن جا در عذاب به سر میبرد تا وقتی كه ادریس ـ علیه السلام ـ به پیامبری رسید. او خود را به ادریس ـ علیه السلام ـ رسانید و عرض كرد: «ای پیامبر خدا! دعا كن خداوند از من خشنود شود، و بال و پرم را سالم كند».
ادریس برای او دعا كرد،او خوب شد و تصمیم گرفت به طرف آسمانها صعود نماید امّا قبل از رفتن، نزد ادریس آمد و تشكر كرد و گفت: «آیا حاجتی داری كه میخواهم احسان تو را جبران كنم».
ادریس گفت: «آری،دوست دارم مرا به آسمان ببری، تا باعزرائیل ملاقات كنم و با او انس گیرم، زیرا یاد او زندگی مرا تلخ كرده است.»
آن فرشته، ادریس ـ علیه السلام ـ را بر روی بال خود گرفت و به سوی آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا عزرائیل را دید كه از روی تعجب سرش را تكان میدهد.
ادریس به عزرائیل سلام كرد، و گفت: «چرا سرت را حركت میدهی؟»
عزرائیل گفت: «خداوند متعال به من فرمان داده كه روح تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض كنم، به خدا عرض كردم: چگونه چنین چیزی ممكن است با این كه بین آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بین آسمان سوم و دوم نیز همین مقدار. (و من اكنون در سایه عرش هستم و تا زمین فاصله فراوانی دارم و ادریس در زمین است، چگونه این راه طولانی را میپیماید و تا بالای آسمان چهارم میآید!!). آنگاه عزرائیل همان جا روح ادریس ـ علیه السلام ـ را قبض كرد. این است سخن خداوند (در آیه 57 سوره مریم) كه میفرماید:
«وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِیا؛ و ما ادریس را به مقام بالایی ارتقاء دادیم. »
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در شب معراج، مردی را در آسمان چهارم دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «این مرد كیست؟» جبرئیل گفت: «این ادریس است كه خداوند او را به مقام ارجمندی بالا آورده است». به ادریس سلام كردم و برای او طلب آمرزش نمودم، او نیز بر من سلام كرد و برایم طلب آمرزش نمود. [/SPOILER]
سلام معماهای استغفراللهی نگین خب
جوابش احتمالا یه چیزی شبیه مناجات امام سجاد باشه
خدایا در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خودی نداری
در زمان پیامبر سرداری بود که به دست دشمنان اسیر شد و به دار آویختن شد اما از پیکرش اویزانش سه روز بوی عطر به مشام میرسید!
در هنگام جان دادن هم رو به مدینه کرد و بلند به پیامبر صلوات لله سلام داد و در همان زمان پیامبر صلوات لله روی منبر ایستاد و گریه ای کرد و به او سلام و تهنیت داد!!
اما آن چه را خدا نمی داند ، همان گفتار و عقیدۀ شما یهودیان دربارۀ عزیز است که معتقدید او پسر خدا است ، و حال آن که پسری از برای خود نمی شناسد ، زیرا اگر خدای را پسری بود ، علم به او می داشت تقلبببب کردم
اما آن چه را خدا نمی داند ، همان گفتار و عقیدۀ شما یهودیان دربارۀ عزیز است که معتقدید او پسر خدا است ، و حال آن که پسری از برای خود نمی شناسد ، زیرا اگر خدای را پسری بود ، علم به او می داشت
تقلبببب کردم
اها خیلی نزدیک شدی
درواقع جواب اینه که اون چیزی که خدا اصلا سر در نمیاره ازش اینه که بچه داره!
ولی مسیحیا به حضرت عیسی (ع) میگن بچه خدا!
اینو قیصر روم اومده بود از خلیفه دوم پرسید اما کسی جوابشو بلد نبود رفتن حضرت علی (ع) رو اوردن امام علی هم جوابشون و داد!
من معما بلد نیستم چیکار کنم؟یعنی هر چی بلدم آبکیه .همین سوال شما که بی جواب موند معمای من
ببینیم اسم اون سردار رشید اسلام چی بوده یه یادی هم ازشون کرده باشیم
عاشق امام خامنه ای;673814 نوشت:
سلام
ببخشید دیر شد
سوال بعدی
در زمان پیامبر سرداری بود که به دست دشمنان اسیر شد و به دار آویختن شد اما از پیکرش اویزانش سه روز بوی عطر به مشام میرسید!
در هنگام جان دادن هم رو به مدینه کرد و بلند به پیامبر صلوات لله سلام داد و در همان زمان پیامبر صلوات لله روی منبر ایستاد و گریه ای کرد و به او سلام و تهنیت داد!!
من معما بلد نیستم چیکار کنم؟یعنی هر چی بلدم آبکیه .همین سوال شما که بی جواب موند معمای من
ببینیم اسم اون سردار رشید اسلام چی بوده یه یادی هم ازشون کرده باشیم
اگه از این سایتی که من دیدم ندیده باشید درسته
خبیب
از اون موقع یادتون مونده؟
چون من یه سایتی رفتم اسم دو نفر از یاران پیامبر که به دار آویخته شده بودن بود که یکیش خبیب بود http://nasimehaghighat.persianblog.ir/page/0005
اگه از این سایتی که من دیدم ندیده باشید درسته
خبیب
از اون موقع یادتون مونده؟
چون من یه سایتی رفتم اسم دو نفر از یاران پیامبر که به دار آویخته شده بودن بود که یکیش خبیب بود
نمی دونم من اسم سایتا یادم نمی مونه ولی اسم اولش چون فک کردم اشتباه تایپی بود اون موقع یادم موند و الا فامیلیش یادم نیست نه!
نمی دونم من اسم سایتا یادم نمی مونه ولی اسم اولش چون فک کردم اشتباه تایپی بود اون موقع یادم موند و الا فامیلیش یادم نیست نه!
ماجرای خبیب بن عدی انصاری
زیاد شبیه صورت سوال نیست
شهادت خبیب:
مشرکین آنها را به ریسمان بسته و به طرف مکه برده و آنجا تحویل داده و در مقابل، اسیری از همان قبیله هذیل را که در دست قریش بود، مبادله و آزاد کردند و بعدا «عقبة بن حارث»، خبیب را خرید تا به انتقام خون پدرش «حارث بن عامر بن نوفل» او را بکشد.
بعضی مورخین گفته اند که حجیر بن ابواهاب» او را برای عقبه، (یکی از نزدیکانش بود)، خرید تا عقبه او را به انتقام خون پدرش که در جنگ بدر کشته شده بود، بکشد.
مدتی او در حبس در خانه «حجیر» بود. «ماویه» کنیز یا دختر «حجیر» که مسلمان شده بود می گوید: به خدا سوگند، هیچ زندانی را به خوبی او ندیدم.
نقل است از «موهب» غلام حارث بن عامر که گفت: خبیب را در خانه من زندانی کردند؛ او به من گفت: ای موهب، از تو 3 چیز می خواهم، اول اینکه به من آب پاک و شیرین دهی، دوم: از آنچه برای بت ها کشته می شود، برای من نیاوری و سوم اینکه: چون قصد کشتن مرا کردند، قبلا به من خبر بدهی! (طبقات ابن سعد، ج 2)
ماههای حرام تمام شد و خبیب همچنان در بازداشت بود، بالاخره شورای مکه تصمیم گرفت تا او را در «تنعیم» (تنعیم: بیرون از مکه، نقطه ای که آغاز «حرم» و پایان «حل» شمرده می شود، جایی است که برای عمره مفرده، از آنجا احرام می بندند) به دار آویزد. مردم مکه باخبر شدند و برای تماشا آمدند.
خبیب از آنها مهلت خواست، تا دو رکعت نماز بخواند (او اولین شهیدی است که این سنت نیکو را برای هر اسیر مسلمانی که بخواهند او را به دار بکشند تا به قتل برسانند، به جا گذاشت) پس از اتمام شدن نماز، رو به مردم کرد و گفت: «به خدا قسم، اگر بیم آن نبود که شما فکر کنید من از مرگ ترس و واهمه دارم و می خواهم با خواندن چند نماز دیگر، مرگ خودم را به تأخیر اندازم، بیش از این نماز می گزاردم و رکوع و سجود را طولانی می کردم. سپس رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا، ما به مأموریتی که از جانب پیامبر داشتیم، عمل کردیم، تو نیز رفتار مردم نسبت به ما را به اطلاع او برسان! و سپس اشعاری سرود که مضمونش چنین است: «اکنون که این افتخار نصیب من شده که مسلمان و در حال تسلیم، کشته شوم، باکی ندارم به کدام پهلو در راه خدا بر زمین افتم، (غصه ای ندارم که در کدام منطقه به خاک سپرده شوم)». این مرگ رقت بار من در راه خدا و برای خشنودی و رضای اوست و اگر او بخواهد، این شهادت را بر اعضاء قطعه قطعه من، مبارک می کند. آنگاه رو به مردم مکه که جمعیت زیادی از مرد و زن و کوچک و بزرگ بودند، کرد و نفرین بر آنها نمود و گفت: خدایا: اینها را به صورت پراکنده نابودشان کن و احدی از آنها را باقی مگذار.
در این موقع، «عقبة بن حارث» برخاست و نیزه ای بر پهلوی او زد که از پشت او بیرون آمد و او به شهادت رسید. در برخی از تواریخ آمده: به فرزندان کشته شدگان جنگ بدر که چهل نفر بودند، نیزه ای دادند و هر کدام از آنها، نیزه ای به او زد. و خبیب در تمام این احوال می گفت: «الحمدالله» و این چنین در راه ایمان و عقیده و نشر آئین اسلام، شهید شد.
جنازه اش را بر بالای دار گذاشته و عده ای را مأمور محافظت از آن کردند. رسول خدا (ص) که از این ماجرا باخبر گشت. حالش دگرگون و به روان پاک او درود فرستاد. و فرمود: کیست که برود و جنازه او را از «دار» پایین آورد؟
«زبیر و مقداد» داوطلب شدند و به مکه آمدند و شبانه خود را به آن محل در مکه رساندند و چون پای چوبه دار خبیب آمدند، دیدند که تمام محافظ و پاسبانان، در حال مستی و خواب هستند، آن دو جنازه او را که هنوز تازه و معطر بود، پایین آوردند و روی اسب خود بسته و راه افتادند. نگهبانان بیدار شدند و جریان را به اطلاع مقامات قریش رساندند، قریشیان به تعقیب «زبیر و مقداد» حرکت کردند. و زمانیکه به آنها رسیدند، زبیر جسد را بر زمین انداخت و زمین آن را بلعید و در خود فرو برد که دیگر اثری از آن دیده نشد. و او را «بلیع الارض» می گویند.
آنگاه زبیر جلو رفت و رو به آنها گفت: من زبیر بن عوام هستم. مادرم صفیه دختر عبدالمطلب است شما قریشیان تا چه حد بر ما جسور شده اید! اکنون من و این دوستم «مقداد بن اسود» است که اگر شما آماده اید، با شما می جنگیم وگرنه برگردید.
مشرکین که این فضا را دیدند، آنها را رها کرده و به مکه بازگشتند.
[="Arial"][="DarkOrchid"]سلام :Nishkhand:
از من خواسته شده معما طرح کنم.:Gig:
اما من فقط در حل معما استادم نه در طرح معما
به قول عاشق امام خامنه ای:متاسفانه من معمایی بلد نیستم هر کی دوست داره و معمایی داره بسم الله[/]
سلام به دوستان
منم می خوام 2تا سوال طرح کنم اجازه هست ؟:Gig:
.
.
.
.
.
1-خداوند در سوره ی مدثر تعداد نگهبانان جهنم را چند فرشته اعلام کرده ؟
.
.
بهترین توشه ی آخرت در سوره ی بقره چیست ؟
علامت مخصوص پیامبر (ص) برای اثبات نبوت خود به پادشاه روم چه بود؟
سلام .جوابش این میشه ؟
پیشگویی دربارة جنگ ایران و روم
»غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ« (روم/ 3ـ.2 )
رومیان مغلوب شدند (و این شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد اما آنان پس از (این) مغلوبیت، به زودی غلبه خواهند کرد
اسم هشت تا قوم توی دو خط از قرآن اومده. این دو خط توی کدوم سوره است؟
با سلام خدمت بزرگواران..
.[=Times New Roman]سوره ق آیات 12 الی 14
درست است؟
[="Arial"][="DarkGreen"] *دلتنگ صاحب الزمان*;588359 نوشت:
سلام علیکم.بله.کاملاً درسته.
[="Indigo"]باسلام
سورههایی که حضرت محمد(ص) فرمودکه مرا پیر کرد، چیست؟
سورههای «هود، واقعه، مرسلات و نبا»[/]
بر اساس آموزه های دینی دو فرشته ی هموار ه با آدمی هستند لذا در قرآن کریم میفرماید :« وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لحَافِظِین» (1)یعنی «بىشک نگهبانانى بر شما گمارده شده است» در آیه بعد میفرماید: «کِرَاماً کَاتِبِین» (2)یعنی نگهبانانی که برای شما گمارده شده، دارای مقامی والا بوده و نویسنده هستند.
منظور از « نگهبانان» فرشتگانى هستند که مامور حفظ و نگهدارى اعمال انسان ها اعم از نیک و بد هستند که در جای دیگر از آن دو فرشته تعبیر به«رقیب و عتید» شده است: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(3) یعنی «انسان هیچ سخنى را تلفظ نمىکند. مگر اینکه نزد او فرشتهاى است مراقب و آماده براى انجام ماموریت»، و در همان سوره ق در آیه قبل مىفرماید: «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ(4)» یعنی «به خاطر بیاورید هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم شما هستند، اعمال شما را تلقى و ثبت مىکنند.»
درکتاب « احتجاج طبرسى»آمده است که شخصى از امام صادق (ع) پرسید: علت وجود فرشتگانِ مأمور ثبت اعمال نیک و بد انسان ها چیست، در حالى که مىدانیم خداوند عالم السر و ما هو اخفى است، یعنى هر چیزى را که از آن مخفىتر نیست مىداند؟! امام( ع) در پاسخ فرمود:
«خداوند این فرشتگان را به عبادت خود دعوت کرد و آنها را شهود بر بندگانش قرار داد، تا بندگان به خاطر مراقبت آنان، بیشتر مراقب اطاعت الهى باشند، و از عصیان او بیشتر ناراحت شوند.چه بسیار بندهاى که تصمیم به گناه مىگیرد، سپس به یاد این فرشته مىافتد و خوددارى مىکند، مىگوید:پروردگارم مرا مىبیند، و فرشتگان حافظ اعمال نیز گواهى مىدهند، علاوه بر این، خداوند به رحمت و لطفش اینها را مأمور بندگان کرده، تا به فرمان خدا شیاطین سرکش را از آنها دور کند، همچنین جانوران زمین و آفات بسیار را که آنها نمىبینند، تا آن زمان که فرمان خدا و مرگ آنها فرا رسد.»(5)
از این روایت به خوبى استفاده مىشود که آنها علاوه بر مأموریت ثبت اعمال، مأمور حفظ انسان از حوادث ناگوار و آفات و وسوسههاى شیاطین نیز هستند و به علاوه از این تحلیل و بیان علت توسط امام می توان به دست آورد که همراهی این فرشتگان مقطعی و محدود نیست.
قابل توجه اینکه، آیات فوق در توصیف این فرشتگان مىگوید:«آنها بزرگوار و نزد پروردگار والا مقامند» تا انسان ها بیشتر مراقب اعمال خویش باشند؛ زیرا هر قدر ناظر بر اعمال انسان شخصیت والاترى داشته باشد، انسان بیشتر از او ملاحظه مىکند، و از انجام گناه شرمندهتر مىشود.
پس طبق این گونه آموزه های متعالی معلوم می شود دوفرشته در همه جا همراه انسان است. ولی حال این پرسش مطرح است که آیا آن دو فرشته از همه جزئیات اعمال انسان با خبر شده و آن را ثبت می کنند و یا خداوند ستار برخی اعمال بنده خود را حتی از دید آن مامور خود نیز پنها می دارد ؟ در دعای نورانی کمیل در این خصوص نکته دقیق و امیدوار کننده ای اشاره شده، که حضرت بعد از بیان مأموریت کرام الکاتبین درباره ثبت اعمال آدمیان به خداوند عرض می دارد:
«و کنتَ أنتَ الرقیب علیَّ مِن ورائهم، و الشاهد لِما خَفِیَ عنهم و برحمتک أخفیته و بفضلک سترته؛ (6)
خداوندا !غیر از فرشتگان یاد شده ،خودت نیز بر اعمال من مراقب هستی. اعمال ما را که حتى از دید فرشتگان مأمور ثبت اعمال پوشیده است، مشاهده میفرمایی. بر اثر رحمت خود آن را از دید فرشتگان مستور داشتی . به بزرگواری خودت آن اعمال را پوشیده نگاه داشتی». از این فراز نورانی معلوم میشود که بخشی از اعمال آدمی حتى از دید فرشتگان پنهان است.
پس گرچه ممکن است آن ماموران الهی همواره همراه انسان باشد. ولی معلوم نیست همه اعمال او را مشاهده وثبت نمایند.
پینوشت:
1. انفطار(82) آیه 10.
2. همان آیه11.
3. ق (50)آیه 17.
4. همان آیه 16.
5. طبرسی، الاحتجاج، نشر دارالکتب العربیه، بیروت، 1405 ق، جلد 2، صفحه 348.
6. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان ،نشر دفتر فرهنگ اسلامی، 1370 ش. ،ص 119.
[="Indigo"]صحیفه سجادیه (خواهران قرآن)[/]
با سلام به شما بزرگوار..جواب معما درست بود..طرح معمای بعدی باشماست..
[="Indigo"] اولین شخصی که در مکه به صورت علنی قرآن را قرائت نمود .چه کسی بود؟
سلام
عبدالله بن مسعود بود دقیق نمی دونم
[SPOILER]البته تو اینترنت پیدا کردم فهمیدم و الا من نمی دونستم
[/SPOILER]
[="Indigo"]با سلام
به شما برادر بزرگوار..جواب معما درست بود..طرح معمای بعدی باشماست..[/]
سلام بله
به عقیده امام علی علیه السلام مشکل ترین مشکل ها چیست؟
سلام
خب کسی جوابی نداد پس خودم میگم عب نداره
********
از امام علی علیه السلام پرسیده شد مشکل چیست؟
امام گفت :مشکل یعنی سرازیری قبر!
بعد پرسیده شد ایا مشکل تر آن هست!؟
امام گفت: مشکل تر دست خالی وارد قبر شدن هست!!
[="DarkGreen"] عزرائیل;599205 نوشت:
سلام
داداش خو یه سوال دیگه بگو جواب بدیم دیگه!!![/]
سلام
ببخشید دیر شد
سوال بعدی
در زمان پیامبر سرداری بود که به دست دشمنان اسیر شد و به دار آویختن شد اما از پیکرش اویزانش سه روز بوی عطر به مشام میرسید!
در هنگام جان دادن هم رو به مدینه کرد و بلند به پیامبر صلوات لله سلام داد و در همان زمان پیامبر صلوات لله روی منبر ایستاد و گریه ای کرد و به او سلام و تهنیت داد!!
نام این سردار اسلام چه بود؟
با تشکر
سلام
مثل اینکه کسی بلد نیست نه!
خب یکی دیگه میگم که بلد باشین
شخصی بود که پیامبر صلوات الله علیه وقتی او در اسمان چهارم دید جبرییل گفت اون کسی هست که خدا او را مقام ارجمندی بالا برده است
ایه مورد نظر این ملاقات در کدام سوره هست؟
[="Arial"][="DarkGreen"] عزرائیل;642142 نوشت:
آیه 57 سوره مریم[/]
سلام
بله درسته اون شخص هم حضرت ادریس (ع) بود
[SPOILER]امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: یكی از فرشتگان، مشمول غضب خداوند شد. خداوند بال و پرش را شكست و او را در جزیرهای انداخت. او سالها در آن جا در عذاب به سر میبرد تا وقتی كه ادریس ـ علیه السلام ـ به پیامبری رسید. او خود را به ادریس ـ علیه السلام ـ رسانید و عرض كرد: «ای پیامبر خدا! دعا كن خداوند از من خشنود شود، و بال و پرم را سالم كند».
ادریس برای او دعا كرد،او خوب شد و تصمیم گرفت به طرف آسمانها صعود نماید امّا قبل از رفتن، نزد ادریس آمد و تشكر كرد و گفت: «آیا حاجتی داری كه میخواهم احسان تو را جبران كنم».
ادریس گفت: «آری،دوست دارم مرا به آسمان ببری، تا باعزرائیل ملاقات كنم و با او انس گیرم، زیرا یاد او زندگی مرا تلخ كرده است.»
آن فرشته، ادریس ـ علیه السلام ـ را بر روی بال خود گرفت و به سوی آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا عزرائیل را دید كه از روی تعجب سرش را تكان میدهد.
ادریس به عزرائیل سلام كرد، و گفت: «چرا سرت را حركت میدهی؟»
عزرائیل گفت: «خداوند متعال به من فرمان داده كه روح تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض كنم، به خدا عرض كردم: چگونه چنین چیزی ممكن است با این كه بین آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بین آسمان سوم و دوم نیز همین مقدار. (و من اكنون در سایه عرش هستم و تا زمین فاصله فراوانی دارم و ادریس در زمین است، چگونه این راه طولانی را میپیماید و تا بالای آسمان چهارم میآید!!). آنگاه عزرائیل همان جا روح ادریس ـ علیه السلام ـ را قبض كرد. این است سخن خداوند (در آیه 57 سوره مریم) كه میفرماید:
«وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِیا؛ و ما ادریس را به مقام بالایی ارتقاء دادیم. »
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در شب معراج، مردی را در آسمان چهارم دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «این مرد كیست؟» جبرئیل گفت: «این ادریس است كه خداوند او را به مقام ارجمندی بالا آورده است». به ادریس سلام كردم و برای او طلب آمرزش نمودم، او نیز بر من سلام كرد و برایم طلب آمرزش نمود. [/SPOILER]
سلام
کسی اینجا هست؟
یک معما من بگم
اون چیه که خدا هم نمی دونه چیه؟!!:Moteajeb!:
سلام معماهای استغفراللهی نگین خب
جوابش احتمالا یه چیزی شبیه مناجات امام سجاد باشه
خدایا در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خودی نداری
سلام
نه بابا ....
دوباره فک کنین جواب خوبی داره!
سلام
بی زحمت جواب اینم بدین
سلام
اها این خیلی قدیمی هست من ویندوز عوض کردم الان سایتی که اینو خوندم تو افلاینم نیست! نمی دونم کجا بود!
برای همین چون کسی هم نگفت همون موقع بگم اسمش یادم رفت
ولی زیرش نوشته بود بر گرفته از کتاب ستارگان پرفروغ ...گمون کنم!
اما آن چه را خدا نمی داند ، همان گفتار و عقیدۀ شما یهودیان دربارۀ عزیز است که معتقدید او پسر خدا است ، و حال آن که پسری از برای خود نمی شناسد ، زیرا اگر خدای را پسری بود ، علم به او می داشت
تقلبببب کردم
علیک سلام
باتوجه به اینکه خدا همه چیز رو میدونه،گویا چیزی وجود نداره که خدا ندونه چیه !!!
بنابراین جواب میتونه عدم باشه !!!
اها خیلی نزدیک شدی
درواقع جواب اینه که اون چیزی که خدا اصلا سر در نمیاره ازش اینه که بچه داره!
ولی مسیحیا به حضرت عیسی (ع) میگن بچه خدا!
اینو قیصر روم اومده بود از خلیفه دوم پرسید اما کسی جوابشو بلد نبود رفتن حضرت علی (ع) رو اوردن امام علی هم جوابشون و داد!
با سلام
دوست عزیز به مطلب خیلی خوبی اشاره کردی
اتفاقا خدا همه چیز را از عدم افرید و ان علمی که خدا از عدم دارد شاید بیشتر است از علمی که توی دنیا هست!
یعنی به اصل علم خلقت در عالم عدم هست!
خیلی سخت بود صد سالم فکر میکردم به ذهنم نمیرسید
از اسک دین تقلب کردم
http://www.askdin.com/thread9609.html
ولی شبیه هش بود می تونی سوال بعدی رو شما بگی!
سخت باشه که هر چی توی نت بگردی هم سخت پیدا بشه
اون خوبه!
من معما بلد نیستم چیکار کنم؟یعنی هر چی بلدم آبکیه .همین سوال شما که بی جواب موند معمای من
ببینیم اسم اون سردار رشید اسلام چی بوده یه یادی هم ازشون کرده باشیم
فک کنم اسمش خبیب بود!(خبیب با حرف خ)
اگه از این سایتی که من دیدم ندیده باشید درسته
خبیب
از اون موقع یادتون مونده؟
چون من یه سایتی رفتم اسم دو نفر از یاران پیامبر که به دار آویخته شده بودن بود که یکیش خبیب بود
http://nasimehaghighat.persianblog.ir/page/0005
نمی دونم من اسم سایتا یادم نمی مونه ولی اسم اولش چون فک کردم اشتباه تایپی بود اون موقع یادم موند و الا فامیلیش یادم نیست نه!
می تونی سوال بعدی رو تو بگی
ماجرای خبیب بن عدی انصاری
زیاد شبیه صورت سوال نیست
شهادت خبیب:
مشرکین آنها را به ریسمان بسته و به طرف مکه برده و آنجا تحویل داده و در مقابل، اسیری از همان قبیله هذیل را که در دست قریش بود، مبادله و آزاد کردند و بعدا «عقبة بن حارث»، خبیب را خرید تا به انتقام خون پدرش «حارث بن عامر بن نوفل» او را بکشد.
بعضی مورخین گفته اند که حجیر بن ابواهاب» او را برای عقبه، (یکی از نزدیکانش بود)، خرید تا عقبه او را به انتقام خون پدرش که در جنگ بدر کشته شده بود، بکشد.
مدتی او در حبس در خانه «حجیر» بود. «ماویه» کنیز یا دختر «حجیر» که مسلمان شده بود می گوید: به خدا سوگند، هیچ زندانی را به خوبی او ندیدم.
نقل است از «موهب» غلام حارث بن عامر که گفت: خبیب را در خانه من زندانی کردند؛ او به من گفت: ای موهب، از تو 3 چیز می خواهم، اول اینکه به من آب پاک و شیرین دهی، دوم: از آنچه برای بت ها کشته می شود، برای من نیاوری و سوم اینکه: چون قصد کشتن مرا کردند، قبلا به من خبر بدهی! (طبقات ابن سعد، ج 2)
ماههای حرام تمام شد و خبیب همچنان در بازداشت بود، بالاخره شورای مکه تصمیم گرفت تا او را در «تنعیم» (تنعیم: بیرون از مکه، نقطه ای که آغاز «حرم» و پایان «حل» شمرده می شود، جایی است که برای عمره مفرده، از آنجا احرام می بندند) به دار آویزد. مردم مکه باخبر شدند و برای تماشا آمدند.
خبیب از آنها مهلت خواست، تا دو رکعت نماز بخواند (او اولین شهیدی است که این سنت نیکو را برای هر اسیر مسلمانی که بخواهند او را به دار بکشند تا به قتل برسانند، به جا گذاشت) پس از اتمام شدن نماز، رو به مردم کرد و گفت: «به خدا قسم، اگر بیم آن نبود که شما فکر کنید من از مرگ ترس و واهمه دارم و می خواهم با خواندن چند نماز دیگر، مرگ خودم را به تأخیر اندازم، بیش از این نماز می گزاردم و رکوع و سجود را طولانی می کردم. سپس رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا، ما به مأموریتی که از جانب پیامبر داشتیم، عمل کردیم، تو نیز رفتار مردم نسبت به ما را به اطلاع او برسان! و سپس اشعاری سرود که مضمونش چنین است: «اکنون که این افتخار نصیب من شده که مسلمان و در حال تسلیم، کشته شوم، باکی ندارم به کدام پهلو در راه خدا بر زمین افتم، (غصه ای ندارم که در کدام منطقه به خاک سپرده شوم)». این مرگ رقت بار من در راه خدا و برای خشنودی و رضای اوست و اگر او بخواهد، این شهادت را بر اعضاء قطعه قطعه من، مبارک می کند. آنگاه رو به مردم مکه که جمعیت زیادی از مرد و زن و کوچک و بزرگ بودند، کرد و نفرین بر آنها نمود و گفت: خدایا: اینها را به صورت پراکنده نابودشان کن و احدی از آنها را باقی مگذار.
در این موقع، «عقبة بن حارث» برخاست و نیزه ای بر پهلوی او زد که از پشت او بیرون آمد و او به شهادت رسید. در برخی از تواریخ آمده: به فرزندان کشته شدگان جنگ بدر که چهل نفر بودند، نیزه ای دادند و هر کدام از آنها، نیزه ای به او زد. و خبیب در تمام این احوال می گفت: «الحمدالله» و این چنین در راه ایمان و عقیده و نشر آئین اسلام، شهید شد.
جنازه اش را بر بالای دار گذاشته و عده ای را مأمور محافظت از آن کردند. رسول خدا (ص) که از این ماجرا باخبر گشت. حالش دگرگون و به روان پاک او درود فرستاد. و فرمود: کیست که برود و جنازه او را از «دار» پایین آورد؟
«زبیر و مقداد» داوطلب شدند و به مکه آمدند و شبانه خود را به آن محل در مکه رساندند و چون پای چوبه دار خبیب آمدند، دیدند که تمام محافظ و پاسبانان، در حال مستی و خواب هستند، آن دو جنازه او را که هنوز تازه و معطر بود، پایین آوردند و روی اسب خود بسته و راه افتادند. نگهبانان بیدار شدند و جریان را به اطلاع مقامات قریش رساندند، قریشیان به تعقیب «زبیر و مقداد» حرکت کردند. و زمانیکه به آنها رسیدند، زبیر جسد را بر زمین انداخت و زمین آن را بلعید و در خود فرو برد که دیگر اثری از آن دیده نشد. و او را «بلیع الارض» می گویند.
آنگاه زبیر جلو رفت و رو به آنها گفت: من زبیر بن عوام هستم. مادرم صفیه دختر عبدالمطلب است شما قریشیان تا چه حد بر ما جسور شده اید! اکنون من و این دوستم «مقداد بن اسود» است که اگر شما آماده اید، با شما می جنگیم وگرنه برگردید.
مشرکین که این فضا را دیدند، آنها را رها کرده و به مکه بازگشتند.
سلام
متاسفانه من معمایی بلد نیستم هر کی دوست داره و معمایی داره بسم الله
سلام
خب پس من یکی دیگه میگم این یکی هم جالب هست
آن کدام عالم بزرگوار بود که هنگام وفاتش در حالی که نور سبز رنگی از پییکرش خارج میشد این جمله را به زبان می اورد !
عاشق اگر رنگ معشوق به خود نگیرد در عشق خود صادق نیست!
[="Arial"][="DarkOrchid"] پرنس کوچولو;675559 نوشت:
سلام
مرحوم شیخ جعفر مجتهدی رحمةالله علیه [/]
[="Arial"][="DarkOrchid"]سلام جناب پرنس کوچولو
آیا جواب را درست گفته ام؟[/]
[="Arial"][="DarkOrchid"]سلام :Nishkhand:
از من خواسته شده معما طرح کنم.:Gig:
اما من فقط در حل معما استادم نه در طرح معما
به قول عاشق امام خامنه ای:متاسفانه من معمایی بلد نیستم هر کی دوست داره و معمایی داره بسم الله[/]
[="Navy"]سلام
خب باشه پس معمای بعدی رو باز من میگم
کدام پیامبر آخرین نفر از انیبا هست که وارد بهشت میشه؟[/]
با سلام:
به نقل از امام صادق علیه السلام:حضرت سلیمان نبی(ع)
به خاطر ثروت و مکنتی که خداوند به ایشان داده بود
اما بزرگان این را رد کرده و در سند حدیث اشکال وارد کرده اند
شأن پیامبران فراتر از این است که دنیا را برای دنیا بخواهند
دنیای آنان هم آخرت است.
[="Navy"] حبیبه;685987 نوشت:
سلام
بله درست گفتین
اما شاید منظور اون صفی که همه انبیا در ان می ایستند تا بهشت برن منظورشون باشه من دقیق نمی دونم همینطوری اینو خونده بودم یادم اومد
ممنون
معمای بعدی با شما[/]
به نام خدا
ان چیست که از دنیا با انسان به برزخ می رود؟
[="Navy"] حبیبه;686033 نوشت:
سلام
اعمال انسان که گمونم نباشه چون میره در دفتر اعمال و برای اخرت هست
احتمالا روح شخصیت و هویت ذاتی انسان و منتقل میکنه تا وارد بدن بزرخی بشه و همین عمل در هنگام انتقال در بدن اخروی هم انجام میشه گمونم!
درست گفتم؟[/]
به نام خدا
همان عمل انسان است(به نقل از امام صادق علیه السلام)
موردی که در باره پرونده اعمال فرمودید جای بحث دارد.
[="Navy"]با سلام
خب سوال بعد و طرح میکنم
علامت مخصوص پیامبر (ص) برای اثبات نبوت خود به پادشاه روم چه بود؟[/]
سلام به دوستان
منم می خوام 2تا سوال طرح کنم اجازه هست ؟:Gig:
.
.
.
.
.
1-خداوند در سوره ی مدثر تعداد نگهبانان جهنم را چند فرشته اعلام کرده ؟
.
.
بهترین توشه ی آخرت در سوره ی بقره چیست ؟
سلام .جوابش این میشه ؟
پیشگویی دربارة جنگ ایران و روم
»غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ« (روم/ 3ـ.2 )
رومیان مغلوب شدند (و این شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد اما آنان پس از (این) مغلوبیت، به زودی غلبه خواهند کرد