متاسفانه شما با گفتن جملهء "اگر واقعاً مذهبي باشه" راه رو به هر نوع انتقاد بستيد
چون من هر مثالي بزنم خواهيد گفت: نه اين مثالي كه شما گفتي لابد مذهبي واقعي نبوده! (مثل همون مدرس قرآن)
نیاز به توضیح مجدد ندارد
یارب;599200 نوشت:
شما در مورد قشر مذهبی اشکال وارد نمودید بنده هم در مورد قشر مذهبی پاسخ اشکالات شما را دادم!
البته پاسخ اشکال بنده رو ندادید. فقط گفتید اونها مذهبی نیستند و دین یه چیز دیگه ست!
متاسفانه هم شما و هم خانم "امینه" دارید به میل خودتون حرفهای من رو تفسیر میکنید
دقیقاً کجای حرفهای من ایرادی به دین اسلام وارد شد که پاسخ میدهید:
اگر اشکالی هست از مذهبی ها (ببخشید ظاهراً مذهیب ها) است و نه از دین اسلام بنده هم گفتم ایراد بعضی از مذهبی ها ، جالبه که خود شما اون جملهء من رو قرمز کردید!
Reza-D;599110 نوشت:
من هم دارم اين تفكر رو نقد میکنم كه برخي مذهبي ها (دختر يا پسر) فكر ميكنند عشق به خدا و عشق به همسر در عرض هم هستن
یارب;599200 نوشت:
اینکه محبت انسان باید در طول محبت خداوند باشد حرف بنده نیست! اصل دین اینگونه است! (چون مذهبی هستید میگویم) اینجا میتوانید اشکالتان را به خداوند وارد کنید که چرا باید همه محبتها در طول محبت خداوند عزیز باشد!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
یارب;599200 نوشت:
و در آخر اینکه در هیچ موردی کلیت وجود ندارد ،یعنی هستن خانمهایی که به اصطلاح مذهبی هستن اما درست عمل نمیکنند و هستند خانمهایی که مذهبی نیستند اما یک سری امور را درست عمل میکنند
درستش اینه:
هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن دارند ولی فقط در ظاهر و پوسته مانده اند
و هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن ندارند و در عرف هم به آنها گفته میشود غیرمذهبی ، ولی از خیلی مذهبی ها مذهبی تر هستند
یارب;599200 نوشت:
همه ما میدانیم اصل در همه چیز دین اسلام است و ما باید همه سعی کنیم اصل دین را در خود و زندگی خود پیاده کنیم
باز هم متاسفانه دقت نفرمودید. من نگفتم دین را کنار بگذاریم
Reza-D;599110 نوشت:
اينجور مذهبي ها ميگن: دين يعني همه چيز اما حرف من اينه:دين حق وتو دارد ، اما همه چيز نيست
یعنی الان دقیقاً در یه سیکل تکراری قرار گرفتم!
من نظرم رو گفتم و شما هم البته کاملاً محترمانه پاسخ دادید. در هر حال برای شما آرزوی موفقیت دارم
اتفاقا این ی چیز ثابت شده اس البته فقط بحث عشق نیس.مثلا خانومی ک تموم خوش خلقی هاش تو محل کارشه معمولا به همون اندازه از همون جنبه ب همسرش نمیرسه. در ثانی این فقط مربوط ب کشور ما نیس ک بگیم اینا نقل سخنرانی هاست. اگه ی نگاهی ب نظرات محقیقین غربی هم بندازین کم و بیش ب همین نتایج میرسیم
سلام خواهر گرامی
خدا وکیلی اصلاً پست های من رو میخونید؟!
دقت بفرمایید:
Reza-D;599110 نوشت:
قبول دارم كه روابط قبل از ازدواج ، تاثير منفي در روابط بعد از ازدواج داره ، اما اينطوري هم نيست كه عشق يه وزني داشته باشه ، بعد اگر به يكي داديم ازش كم بشه و برا نفر بعدي بگيم ببخشيد تموم شد! اگر اینطوره هيچ مرد يا زني نبايد با كسي كه همسرش مرده يا ازش جدا شده ازدواج كنه ، چون عشقش رو خرج نفر قبلي كرده و تموم شده!
هنوزم میگم که این حرف ها فقط نقل سخنرانی هاست ، اما نیاز به توضیح داره که موضوع تاپیک نیست
اگر تمایل نداشتید که هیچ ، اما اگر خواستید تاپیک دیگه ای میزنم و کامل توضیح میدم
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
حقیر کمی با شما موافقم و کمی هم مخالف و البته در موارد اختلافی هم در مقام جدل نیستم :ok::Gol:
Reza-D;598954 نوشت:
من (به عنوان يه مرد در فرض مثال) اگر بدونم يه خانم فقط و فقط بخاطر اجراي وظيفهء ديني و شرعي ميخواد با من ازدواج كنه و كلاً بنده وسيله اي براي سير و سلوك ايشون هستم ، ابداً باهاش ازدواج كنم
خوب شکر خداوند عالم آن خانم به کمک شما قصد سلوک دارند و نه کاسبی و پول درآوردن! به نظر شما اگر ابن سینا یا انیشتین بخاطر افزایش علم خودش از شما کمک بگیرد شما مورد سوء استفاده واقع شدهاید؟ به نظر حقیر این وسط شما هم علم زیادی گیرتان خواهد آمد اگر به دنبال علم باشید. اگر کسی با شما بخواهد به خداوند برسد چطور آیا مورد سوء استفاده قرار میگیرید؟ بد است یکی از اولیاء خدا بخواهد شما را وسیلهی تقربش به خدا قرار دهد؟ حتماً میدانید که دین یک امر کاملاً شخصی است و تنها یک نکته این وسط وجود دارد و آن اینکه در همین دین شخصی ما موظف هستیم که به کار دیگران هم رسیدگی کنیم و با ایشان تعاملات سازنده داشته باشیم :ok: یعنی خداوند عالم سیر الی الله برای هر کسی را در قالب چند نقش دائمی و موقت قرار داده است، نقش فرزندی، نقش خواهری و برادری، نقش والدینی، نقش دانشآموزی و دانشجویی و معلمی و کارمندی و فروشندگی و وزارت و سربازی و شهروندی و غیره و در رأس همهی آنها هم در نقش بندگی، یگانه نقشی که تمام نقشهای دیگر را تعریف و تنظیم میکند. آن خانمی که بخواهد شما را وسیلهی تقربش به خداوند عالم قرار دهد یقین بدانید که مطابق اوامر همان خدا ناچار است یکی از بهترین همسران ممکن برای شما باشد! غم و قصه را از شما بزداید، در امر دنیا به شما آرامش بدهد و در امر آخرت تشویقتان کند و چنین کسی قرار است مادر فرزندان شما و تربیتکنندهی نسل شما باشد و مجبور هم هست که یکی از بهترین مادران برای فرزندانتان باشد ... فکر کنم اگر چنین کسی که از هر وسیلهای برای تقرب به خداوند عالم استفاده میکند اگر آقا باشد باید سعی کرد به ایشان نزدیک شد تا از انفاس قدسیاشان بهرهها برد ... حالا شما با چنین کسی ازدواج نخواهید کرد؟ :Gig: کفران نعمت نیست؟ :Gig:
Reza-D;598954 نوشت:
احساس ميكنم بعضي از دوستان مذهبي ، نگاه ماشيني و خشك نسبت به ازدواج دارن. نه عشق مهمه ، نه علاقه ، نه.... فقط وظيفهء ديني و اگر هم ابراز علاقه اي هست نه بخاطر دل ، كه فقط بخاطر دستورات ديني هست
بعضیها فی قلوبهم مرض هستند، مطابق روایات این یعنی نسبت به خوبی کراهت دارند و نسبت به بدی تمایل دارند، درمان آن مطابق روایت امام حسین علیهالسلام تبعیت از شرع است، کسی که از شرع تبعیت کند عقلش سلامت میشود و به جایی میرسد که کلما امر به العقل امر به الشرع باشد، یعنی عقلش یا دلش دستور خلاف بهش نمیدهند، توصیهی خلاف بهش نمیکنند، آن وقت کسی را مانند اگر درست خاطرم باشد امام رضا یا امام صادق علیهماالسلام را خواهیم داشت که به یکی از اصحاب فرمودند آیا میدانی چرا فلان خرما را بیش از سایر خرماها دوست دارم؟ او گفت خیر! امام علیهالسلام فرمودند که چون پدرم آنرا بیش از سایر خرماها دوست داشت، چون پدرش آن را بیش از سایر خرماها دوست داشت الی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که ایشان آن خرما را بیشتر از سایر خرماها دوست داشتند ... این یعنی محبت انسان و سلیقهی انسان هم منطبق میشود بر سلیقهی اسوههای حسنه ...
البته ظاهرش این است که به برخی گفته میشود خشک مقدس، ولی ما چه میدانیم آنها در همان تقدسشان چه عوالمی از محبت را که سیر نمیکنند که درکش برای ما مشکل مینماید اگر اصلاً ممکن باشد ...
Reza-D;599110 نوشت:
مثلاً وقتي از اونها ميپرسي ملاك شما چيه؟ ميگن: فقط دين!
...
اينجور مذهبي ها ميگن: دين يعني همه چيز
اما حرف من اينه: دين حق وتو دارد ، اما همه چيز نيست
خوب ظاهراً حقیر یکی از آن دسته مذهبیهایی هستم که شما ازشان سؤال پرسیدید و در پاسخدادن مأیوستان کردهاند :Nishkhand:
بله برای حقیر دین همهچیز است ... یعنی یک موقعی داشتم فکر میکردم چه چیزی هست که در زندگی باشد که در دین نیست هیچ چیزی پیدا نکردم، علم بخواهیم در دین هست آرامش بخواهیم در دین هست ورزش بخواهیم در دین هست محبت بخواهیم در دین هست، شما چیزی هست که بخواهید و در دین نباشد؟ حتی دعای هنگام دستشویی را بخوانید، حمد از آن خداست که نعمت خوردن را به من چشاند و مواد زائدش را دفع نمود و قوتش را باقی گذاشت، این یعنی دین برای همه کار آدم برنامه دارد، نظر دارد، توصیه دارد ... ازدواج هم در دین هست، روابط عاشقانه هم در دین هست (حدیث داریم حتماً دیدهاید که چقدر هم زیاد روایت داریم) ... دین همه چیز است ... همه چیز در دین است ... هر چیزی که صبغةالله نداشته باشد هبائا منثورا است ... برای حقیر دین فقط حق وتو ندارد، دین گزینه دارد، دین توصیه دارد، دین تنوع دارد، دین استراحت دارد، دین علم دارد، دین خوردنی دارد، دین پوشیدنی دارد، دین زیبایی دارد، دین عواطف انسانی دارد، دین علم دارد ... البته دین همهی اینها را دارد و متأسفانه حقیر زیاد دین ندارم، این تنها جایی است که در این نگاه دینی میلنگد ... :Ghamgin:
Reza-D;599110 نوشت:
فقط يك نمونه ، بعضي اوقات فرو رفتن بيش از حد در بعضي افكار مذهبي ، نتيجش اين ميشه كه بعضي دخترهاي مذهبي بيش از حد با حيا بشن........!
یعنی باحیاتر از حضرت زینب میشوند که برای زیارت جدشان صلیاللهعلیهواله در دل شب حرکت میکردند که پدرشان جلوی ایشان و برادرانشان در کنار و پشتسرشان میرفتند؟ اصلاً منظورتان از حیاء کدام حیاء است؟ احتمالاً متوجه منظورتان نشدهام ....
حیاء مطابق حدیث مبارکه یکی از دو همراه همیشگی عقل است، هر چه عقل بیشتر باشد ایمان و حیاء بیشتر است، مطابق روایت عقل و جهل حیاء یکی از جنود عقل است ... به نظر شما حیاء حدّ و مرزی دارد؟ اوووه بله دارد فراموش کرده بودم، زن مؤمن باید در خلوت با شوهرش لباس حیاء را از تن به در کند ... شما مرز دیگری برای حیاء خانمها سراغ دارید که بیش از آن را افراط بدانیم؟ کل بهشت محصور به چادر حضرت زهراء سلاماللهعلیهاست، حیاء حریم تعریف میکند و این حریم بهشت است، آیا اشتباه میکنم :Gig: باز یادم رفت شاید منظور شما از حیاء چیز دیگری باشد، ولی چیز دیگری هم به ذهنم نمیرسد
Reza-D;599261 نوشت:
هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن دارند ولی فقط در ظاهر و پوسته مانده اند
و هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن ندارند و در عرف هم به آنها گفته میشود غیرمذهبی ، ولی از خیلی مذهبی ها مذهبی تر هستند
البته حقیر هم ادای افراد مذهبی را در میآورم ولی ان شاء الله امیدوار هستم که روزی جزئی از ایشان بشوم، شما هم دعا کنید ان شاء الله
اما اینکه فرمودید برخی هستند که ادعای مذهبی بودن ندارند و در عرف جامعه هم به ایشان غیرمذهبی گفته میشود ولی مذهبیتر از خیلی از مذهبیهای دیگر هستند درکش برایم سخت است. خوب تا جایی که حقیر فهمیدهام مذهب از ریشهی ذَهَبَ (رفتن) است به معنای رفتار، یعنی عمل کردن به دستورات دین --و در اصل به ظاهر دین-- شخص را مذهبی میکند، چطور ممکن است کسی در «ظاهر» مثل افراد بیدین یا غیرمذهبی باشد ولی در عین حال مذهبیتر از خیلیهای دیگر باشد؟ :Gig: ممکن است منظورتان این باشد که دلشان پاک است یا چیزی شبیه به این، اگر منظورتان این باشد بحثش مفصل است و اینجا جایش نیست و البته حقیر مطمئن هستم خودتان هم از حقیر بیشتر صاحبنظر هستید :ok::Gol:
این پست جنبهی پیامبازرگانی داشت که به عنوان زیرنویس در تاپیک قرار داده شد! ربطی به موضوع تاپیک نداشت و صرفاً جهت در رفتن خستگیها بود :Nishkhand:
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
حقیر کمی با شما موافقم و کمی هم مخالف و البته در موارد اختلافی هم در مقام جدل نیستم
نقل قول نوشته اصلی توسط Reza-D نمایش پست ها
من (به عنوان يه مرد در فرض مثال) اگر بدونم يه خانم فقط و فقط بخاطر اجراي وظيفهء ديني و شرعي ميخواد با من ازدواج كنه و كلاً بنده وسيله اي براي سير و سلوك ايشون هستم ، ابداً باهاش ازدواج كنم
خوب شکر خداوند عالم آن خانم به کمک شما قصد سلوک دارند و نه کاسبی و پول درآوردن! به نظر شما اگر ابن سینا یا انیشتین بخاطر افزایش علم خودش از شما کمک بگیرد شما مورد سوء استفاده واقع شدهاید؟ به نظر حقیر این وسط شما هم علم زیادی گیرتان خواهد آمد اگر به دنبال علم باشید. اگر کسی با شما بخواهد به خداوند برسد چطور آیا مورد سوء استفاده قرار میگیرید؟ بد است یکی از اولیاء خدا بخواهد شما را وسیلهی تقربش به خدا قرار دهد؟ حتماً میدانید که دین یک امر کاملاً شخصی است و تنها یک نکته این وسط وجود دارد و آن اینکه در همین دین شخصی ما موظف هستیم که به کار دیگران هم رسیدگی کنیم و با ایشان تعاملات سازنده داشته باشیم یعنی خداوند عالم سیر الی الله برای هر کسی را در قالب چند نقش دائمی و موقت قرار داده است، نقش فرزندی، نقش خواهری و برادری، نقش والدینی، نقش دانشآموزی و دانشجویی و معلمی و کارمندی و فروشندگی و وزارت و سربازی و شهروندی و غیره و در رأس همهی آنها هم در نقش بندگی، یگانه نقشی که تمام نقشهای دیگر را تعریف و تنظیم میکند. آن خانمی که بخواهد شما را وسیلهی تقربش به خداوند عالم قرار دهد یقین بدانید که مطابق اوامر همان خدا ناچار است یکی از بهترین همسران ممکن برای شما باشد! غم و قصه را از شما بزداید، در امر دنیا به شما آرامش بدهد و در امر آخرت تشویقتان کند و چنین کسی قرار است مادر فرزندان شما و تربیتکنندهی نسل شما باشد و مجبور هم هست که یکی از بهترین مادران برای فرزندانتان باشد ... فکر کنم اگر چنین کسی که از هر وسیلهای برای تقرب به خداوند عالم استفاده میکند اگر آقا باشد باید سعی کرد به ایشان نزدیک شد تا از انفاس قدسیاشان بهرهها برد ... حالا شما با چنین کسی ازدواج نخواهید کرد؟ کفران نعمت نیست؟
نقل قول نوشته اصلی توسط Reza-D نمایش پست ها
احساس ميكنم بعضي از دوستان مذهبي ، نگاه ماشيني و خشك نسبت به ازدواج دارن. نه عشق مهمه ، نه علاقه ، نه.... فقط وظيفهء ديني و اگر هم ابراز علاقه اي هست نه بخاطر دل ، كه فقط بخاطر دستورات ديني هست
بعضیها فی قلوبهم مرض هستند، مطابق روایات این یعنی نسبت به خوبی کراهت دارند و نسبت به بدی تمایل دارند، درمان آن مطابق روایت امام حسین علیهالسلام تبعیت از شرع است، کسی که از شرع تبعیت کند عقلش سلامت میشود و به جایی میرسد که کلما امر به العقل امر به الشرع باشد، یعنی عقلش یا دلش دستور خلاف بهش نمیدهند، توصیهی خلاف بهش نمیکنند، آن وقت کسی را مانند اگر درست خاطرم باشد امام رضا یا امام صادق علیهماالسلام را خواهیم داشت که به یکی از اصحاب فرمودند آیا میدانی چرا فلان خرما را بیش از سایر خرماها دوست دارم؟ او گفت خیر! امام علیهالسلام فرمودند که چون پدرم آنرا بیش از سایر خرماها دوست داشت، چون پدرش آن را بیش از سایر خرماها دوست داشت الی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که ایشان آن خرما را بیشتر از سایر خرماها دوست داشتند ... این یعنی محبت انسان و سلیقهی انسان هم منطبق میشود بر سلیقهی اسوههای حسنه ...
البته ظاهرش این است که به برخی گفته میشود خشک مقدس، ولی ما چه میدانیم آنها در همان تقدسشان چه عوالمی از محبت را که سیر نمیکنند که درکش برای ما مشکل مینماید اگر اصلاً ممکن باشد ...
نقل قول نوشته اصلی توسط Reza-D نمایش پست ها
مثلاً وقتي از اونها ميپرسي ملاك شما چيه؟ ميگن: فقط دين!
...
اينجور مذهبي ها ميگن: دين يعني همه چيز
اما حرف من اينه: دين حق وتو دارد ، اما همه چيز نيست
خوب ظاهراً حقیر یکی از آن دسته مذهبیهایی هستم که شما ازشان سؤال پرسیدید و در پاسخدادن مأیوستان کردهاند
بله برای حقیر دین همهچیز است ... یعنی یک موقعی داشتم فکر میکردم چه چیزی هست که در زندگی باشد که در دین نیست هیچ چیزی پیدا نکردم، علم بخواهیم در دین هست آرامش بخواهیم در دین هست ورزش بخواهیم در دین هست محبت بخواهیم در دین هست، شما چیزی هست که بخواهید و در دین نباشد؟ حتی دعای هنگام دستشویی را بخوانید، حمد از آن خداست که نعمت خوردن را به من چشاند و مواد زائدش را دفع نمود و قوتش را باقی گذاشت، این یعنی دین برای همه کار آدم برنامه دارد، نظر دارد، توصیه دارد ... ازدواج هم در دین هست، روابط عاشقانه هم در دین هست (حدیث داریم حتماً دیدهاید که چقدر هم زیاد روایت داریم) ... دین همه چیز است ... همه چیز در دین است ... هر چیزی که صبغةالله نداشته باشد هبائا منثورا است ... برای حقیر دین فقط حق وتو ندارد، دین گزینه دارد، دین توصیه دارد، دین تنوع دارد، دین استراحت دارد، دین علم دارد، دین خوردنی دارد، دین پوشیدنی دارد، دین زیبایی دارد، دین عواطف انسانی دارد، دین علم دارد ... البته دین همهی اینها را دارد و متأسفانه حقیر زیاد دین ندارم، این تنها جایی است که در این نگاه دینی میلنگد ...
نقل قول نوشته اصلی توسط Reza-D نمایش پست ها
فقط يك نمونه ، بعضي اوقات فرو رفتن بيش از حد در بعضي افكار مذهبي ، نتيجش اين ميشه كه بعضي دخترهاي مذهبي بيش از حد با حيا بشن........!
یعنی باحیاتر از حضرت زینب میشوند که برای زیارت جدشان صلیاللهعلیهواله در دل شب حرکت میکردند که پدرشان جلوی ایشان و برادرانشان در کنار و پشتسرشان میرفتند؟ اصلاً منظورتان از حیاء کدام حیاء است؟ احتمالاً متوجه منظورتان نشدهام ....
حیاء مطابق حدیث مبارکه یکی از دو همراه همیشگی عقل است، هر چه عقل بیشتر باشد ایمان و حیاء بیشتر است، مطابق روایت عقل و جهل حیاء یکی از جنود عقل است ... به نظر شما حیاء حدّ و مرزی دارد؟ اوووه بله دارد فراموش کرده بودم، زن مؤمن باید در خلوت با شوهرش لباس حیاء را از تن به در کند ... شما مرز دیگری برای حیاء خانمها سراغ دارید که بیش از آن را افراط بدانیم؟ کل بهشت محصور به چادر حضرت زهراء سلاماللهعلیهاست، حیاء حریم تعریف میکند و این حریم بهشت است، آیا اشتباه میکنم باز یادم رفت شاید منظور شما از حیاء چیز دیگری باشد، ولی چیز دیگری هم به ذهنم نمیرسد
نقل قول نوشته اصلی توسط Reza-D نمایش پست ها
هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن دارند ولی فقط در ظاهر و پوسته مانده اند
و هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن ندارند و در عرف هم به آنها گفته میشود غیرمذهبی ، ولی از خیلی مذهبی ها مذهبی تر هستند
البته حقیر هم ادای افراد مذهبی را در میآورم ولی ان شاء الله امیدوار هستم که روزی جزئی از ایشان بشوم، شما هم دعا کنید ان شاء الله
اما اینکه فرمودید برخی هستند که ادعای مذهبی بودن ندارند و در عرف جامعه هم به ایشان غیرمذهبی گفته میشود ولی مذهبیتر از خیلی از مذهبیهای دیگر هستند درکش برایم سخت است. خوب تا جایی که حقیر فهمیدهام مذهب از ریشهی ذَهَبَ (رفتن) است به معنای رفتار، یعنی عمل کردن به دستورات دین --و در اصل به ظاهر دین-- شخص را مذهبی میکند، چطور ممکن است کسی در «ظاهر» مثل افراد بیدین یا غیرمذهبی باشد ولی در عین حال مذهبیتر از خیلیهای دیگر باشد؟ ممکن است منظورتان این باشد که دلشان پاک است یا چیزی شبیه به این، اگر منظورتان این باشد بحثش مفصل است و اینجا جایش نیست و البته حقیر مطمئن هستم خودتان هم از حقیر بیشتر صاحبنظر هستید
این پست جنبهی پیامبازرگانی داشت که به عنوان زیرنویس در تاپیک قرار داده شد! ربطی به موضوع تاپیک نداشت و صرفاً جهت در رفتن خستگیها بود
یا علی علیهالسلام
عرض سلام خدمت جناب "باء"
آقا خیلی طولانی نوشتید چجوری همه رو نقل قول کنم آخه؟! :moteajeb:
بصورت کلی پاسخ میدم و خیلی نقل قول نمیکنم. ارتباط دادنش با خودتون
1 - ظاهراً شما هم دارید بنده رو مقابل دین قرار میدهید! در ابتدای حرفهام به وضوح نوشتم و الان هم برای بار چندمه که دارم تکرار میکنم نقد من به برخی افراد مذهبی بوده و نه به اصل دین
2 - درمورد سیر و سلوک مغلطه میفرمایید جناب "باء" دوست عزیزم ، یه شخص میتونه پای درس فلان مجتهد و عالم هم به سیر و سلوک برسه ، باور کنید نیازی هم نیست که با هم ازدواج کنن! ازدواج اهداف دیگه ای رو هم شامل میشه ، مهر ورزی ، ارضای جنسی ، تولید نسل ، استقلال اجتماعی و..... اما بسیار مطلوبه که دنبال ازدواجی بود که در کنار شرایط دیگه ، به سیر و سلوک هم کمک کنه. دقت کنید به سیر و سلوک کمک کنه نه اینکه ازدواج کنیم بخاطر سیر و سلوک! بله ، من (نوعاً در فرض مثال) اگر خانم مقابلم بهم بگه:
من میخوام از طریق تو به سیر و سلوک برسم بهش میگم:
اشتباه گرفتی. باید بری سر درس عرفان آیت ا... فلانی! اما اگر بگه:
من شما رو دوست دارم ، اخلاق شما رو پسندیدم ، چهرهء شما به دلم هست و شما رو همراه خوبی برای رسیدن به خدا دیدم اون موقع مخلصشم هستم
3 - این قسمت رو نفهمیدم یعنی چی شما از اون دسته افرادی هستید که در پاسخ من رو مأیوس کردن!
اول - منظور از جملهء "اگر از اونها بپرسی خواهند گفت...." ، این بود که "اگر در پی دلیل عمل آنها باشی نتیجه خواهی گرفت...."
دوم - برای من نه سودی داره نه زیانی که بخوام خوشحال بشم یا مأیوس
سوم - اگر قرار بود که من این سؤال رو (در فرض) بپرسم باید از خانم میپرسیدم ، ولی شما یک آقا (و از دوستان خوب بنده) هستید
4 - خشک مذهب رو درست گفتید. منظور من یه چیزی تو مایه های خشک مذهب بود ، ولی نه با اون تعریفی که شما ارائه دادید
خشک مذهب با اون تعریفی که خودم ارائه دادم و البته پاسخش از طرف شما و خواهر گرامی خانم "یارب" خیلی راحته: اینا مذهبی نیستن ، مذهبی نما هستن! :Gig:
5 - دور از وجود پاک شما برای داعش هم همه چیز دین است. بحث بر سر تعریف دین است برادر
6 - درمورد با حیا بودن منظور عدم توانایی یا نقص در انجام یک سری مسائل بود و دقیقاً منظورم برای شوهر بود. اینجا نمیشه خیلی درموردش صحبت کرد. اگر خواستید در جای دیگه صحبت میکنیم. اما متاسفانه مدام مغلطه میکنید. من کجا به با حیا بودن زن ایراد گرفتم؟ (تعجب میکنم در ادامهء این بخش از حرفهاتون به منظور من اشاره کردید ، پس چه دلیلی داشت قبلش حرف از حیای حضرت زیب(ع) زدید؟!!!)
7 -بارها و بارها خانم "یا رب" و شما برادر عزیز ، پاسخ به حرفی دادید که من نگفته بودم!
برای مثال: چندین خط برای من توضیح دادید که چادر و حیای زن چقدر مهمه این توضیح زمانی موضوعیت داره که طرف مقابل منکر حیای زن شده باشه که در حرفهای من نبود
توضیح دادید که اگر یک فرد مذهبی خطایی میکنه نباید پای دین نوشت این توضیح زمانی صدق میکنه که طرف مقابل خطایی رو پای دین نوشته باشه که در حرفهای من نبود
توضیح دادید که عشق الهی و عشق زمینی در طول هم هستن و نه در عرض هم
اصلاً دلیل نظر دادن من دفاع از این موضوع بود. هرچند با دیدی متفاوت از شما ولی حرفی از عارض شدن یکی بر دیگری در حرفهای من نبود
خلاصه خیلی از حرفهای شما بزرگواران حرفهای درستی بود. ولی پاسخ بنده نبود و صرفاً حرفهای خوبی بود (و گاهی هم مغلطه)
8 - اما درمورد قسمتی که درکش برای شما سخت بود (بحث مذهبی بودن غیرمذهبی ها و....) برادر عزیز ، اینکه ذَهَبَ به چه معنا هست هیچ ارتباطی به بحث ما نداره چون ما داریم درمورد لفظی که مردم با منظوری خاص به کار میبرن صحبت میکنیم. درس ضرب ضربا ضربو که نمیخونیم درست مثل اینکه کسی بپرسه:
((برو بابا)) یعنی چی؟ و ما پاسخ بدیم:
یعنی ((ای پدر راهی شو...!)) در حالیکه میدونیم الان برو بابا با چه معنایی داره بکار میره
یک نقل قولی از شما
باء;599343 نوشت:
چطور ممکن است کسی در «ظاهر» مثل افراد بیدین یا غیرمذهبی باشد ولی در عین حال مذهبیتر از خیلیهای دیگر باشد؟
دقیقاً پاسخ در خود پرسش شماست
چرا؟ چون متاسفانه ما به کسی میگیم مذهبی که ظاهر مذهبی داشته باشه
مثلاً ما به کسی که ریش بذاره ( برای خانم ها کسی که چادری باشه) ، نماز بخونه ولی غیبت هم بکنه میگیم مذهبی در حالیکه روایت داریم که گناه غیبت چندین برابر زِنا است
و به کسی که حجاب نداشته باشه ولی راستگو باشه و اهل غیبت هم نباشه میگیم غیرمذهبی!
اما برای تکمیل پاسخ به شما
چطور ممکن است فردی در ظاهر مثل آدمهای غیرمذهبی باشد ولی از خیلی مذهبی ها مذهبی تر باشد؟ طیب (رحمت ا... علیه) چطور ممکن است فردی در ظاهر مثل آدمهای مذهبی باشد ولی در پوسته و ظاهر مانده باشد؟ شِمر (لعنت ا... علیه)
جناب "باء" و خواهر گرامی "یا رب" ، من هم قصد جدل نداشتم و ندارم. فقط صحبتی دوستانه بود و حضور شما هم با ارزش
یاعلی(ع)
عرض سلام خدمت جناب "باء"
...
بصورت کلی پاسخ میدم و خیلی نقل قول نمیکنم. ارتباط دادنش با خودتون
1 - ظاهراً شما هم دارید بنده رو مقابل دین قرار میدهید! در ابتدای حرفهام به وضوح نوشتم و الان هم برای بار چندمه که دارم تکرار میکنم نقد من به برخی افراد مذهبی بوده و نه به اصل دین
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
حاشا و کلاً برادر نفرمایید:Esteghfar: داریم بحث دروندینی میکنیم نمیدانم چرا ینطور برداشت کرده بودید، یعنی بد حرف زده بودم :Gig: عذر تقصیر دارم :Gol:
Reza-D;599395 نوشت:
2 - درمورد سیر و سلوک مغلطه میفرمایید جناب "باء" دوست عزیزم ، یه شخص میتونه پای درس فلان مجتهد و عالم هم به سیر و سلوک برسه ، باور کنید نیازی هم نیست که با هم ازدواج کنن! ازدواج اهداف دیگه ای رو هم شامل میشه ، مهر ورزی ، ارضای جنسی ، تولید نسل ، استقلال اجتماعی و..... اما بسیار مطلوبه که دنبال ازدواجی بود که در کنار شرایط دیگه ، به سیر و سلوک هم کمک کنه. دقت کنید به سیر و سلوک کمک کنه نه اینکه ازدواج کنیم بخاطر سیر و سلوک!
یعنی خلاه دوست دارید خانمتان شما را بخاطر خودتان دوست داشته باشد و بعد با هم زندگی دینداری کنید دیگر، اشتباه فهمیدم؟ :Gig: اگر درست فهمیدم خوب پس چرا میفرمایید مغالطه میکنم؟ با فرض اینکه درست فهمیده باشم حرف حقیر این است که نظر شما خوب است ولی بهترش این است که کسی شما را هم بخاطر خدا دوست داشته باشد.
روایتی خوانده بودم از امام صادق علیهالسلام به این مضمون که روزی جایی نشسته بودند و دو پرندهی کوچک هم، گنجشک یا چیز دیگر، کمی آنطرفتر روی زمین بودند و سر و صدایشان بلند بود، امام علیهالسلام لبخندی زدند؟ یکی از یارانشان که پیش ایشان بود علت را پرسید، امام علیهالسلام فرمودند که آیا میدانی این پرنده به زوجهاش چه گفت؟ جواب داد که خیر شما بفرمایید. امام علیهالسلام هم میفرمایند که او به زوجهاش گفت که بعد از این آقا (اشاره به امام صادق علیهالسلام) هیچ چیزی را در دنیا بیشتر از تو دوست ندارم. امام علیهالسلام اضافه میکنند که از ادب او لبخند زدم، فکر میکنی چند نفر از انسانها چنین ادبی را داشته باشند؟
حالا باز خواهید فرمود که چرا فکر میکنید که من قبول ندارم که محبت زمینی در طول محبت آسمانی است، خوب شما به نظرم دارید اینجا محبت به خودتان را مقدم بر بندگی خداوند عالم قرار میدهید، اگر اشتباه منظورتان را فهمیدم به حساب مغالطه نگذارید، اول برداشتم را نوشتم و بعد نظرم را دادم، شاید بهتر باشد خودتان نظرتان را طور دیگری توضیح بدهید که یعنی چی مرا بخاطر تقرب به خدا نخواهد و بخاطر چهره و اخلاقم بخواهد و فقط کمکحال هم برای رسیدن به خدا هم باشیم.
البته حالا حقیر هم نظرم را دادم مگرنه داشتن چنین ادبی در عمل آرزوی حقیر است، اگرچه خیلیها هم به چنین جایگاهی رسیدهاند و اینکه حقیر نرسیده باشم دلیل بر طینشدنی بودن راه نیست.
اما اینکه میفرمایید دو نفر که میخواهند سیر و سلوک کنند لازم نیست با هم ازدواج کنند این حرف هم درست است و هم کامل نیست و به قول خودتان مرتبط با آن حرفهای دیگرتان و دیگرمان نیست. وقتی میفرمایید ازدواج کنیم بخاطر سیر و سلوک شاید در ذهنتان چنین تصوری دارید که یعنی روز را به روزه گذراندن و شب را به نماز ایستادن و اعتکاف در خانه و مسجد و غار و روزی سکوت گرفتن در مقابل همسر و هر کس دیگر و چلهنشینی و غیره که بسیاری از آنها مثلاً با روابط زناشویی هم تزاحم خواهد داشت، ولی نظر حقیر به سیر و سلوک این نیست و فکر نکنم نظر سرکار یارب هم این باشد، رهبانیت در اسلام به فرمودهی رسول خداوند عالم چیزهای دیگری است و ما صحبت از صوفیگری نمیکنیم. برای همین به قول خودتان آن همه مطالب دیگر برایتان نوشتم که بگویم این سیر و سلوک به سبک شیعی در خانواده چه بروزی خواهد داشت، اگر قرار باشد سیر و سلوک خدایی باشد و نه نفسپرستی زاهدانه که راه به خطا میبرد. اگر شما هم قبول دارید که سیر و سلوک آن موانع سر یک خانوادهی شیعی سالم که ظاهر و باطن را با هم دارند را ایجاد نمیکند حالا به نظر شما همسر شما شما را بخاطر خدا و تقرب به خداوند عالم بخواهد این کار کوچک شمردن شماست؟ اصلاً بله کوچک شمردن هم باشد آیا شما فکر میکنید باید در کنار خداوند سهمی از بزرگی داشته باشید؟ استغفرالله، معلوم است که اینطور فکر نمیکنید، پس دیگر نمیدانم به چه فکر میکنید که میفرمایید مرا بخاطر خودم بخواهد و اخلاقم و چهرهام و غیره ...
اما خوب همهی اینها به شرطی است که آن خانمی هم که میگوید شما را بخاطر سیر و سلوک میخواهم و برای تقرب به خدا درکش از سیر و سلوک شیعی صوفیگری و اینها نباشد. بنابراین پاسخ حقیر مغلطه نیست بلکه با فرض مثال است، اگر فرض غلط باشد هم دیگر به لحاظ منطقی هر حکمی میتواند درست باشد این که دیگر جای بحثی درش نیست. :ok:
Reza-D;599395 نوشت:
بله ، من (نوعاً در فرض مثال) اگر خانم مقابلم بهم بگه:
من میخوام از طریق تو به سیر و سلوک برسم بهش میگم:
اشتباه گرفتی. باید بری سر درس عرفان آیت ا... فلانی! اما اگر بگه:
من شما رو دوست دارم ، اخلاق شما رو پسندیدم ، چهرهء شما به دلم هست و شما رو همراه خوبی برای رسیدن به خدا دیدم اون موقع مخلصشم هستم
البته درکش برای حقیر هم سخته که خانمی بخواهد از طریق شوهرش به خداوند برسد (البته مثالش را در ذهن دارم، مثل آن خانمی که رفت با یک جانباز با درصد جانبازی بالا ازدواج کرد که به او خدمت کند و البته این کار هر کسی نیست)، ولی عکسش را به راحتی میفهمم، خانمها اگر ادای مردها را در نیاورند مثل بچهها هستند که نیاز به تکیهگاه دارند و این نیاز را مخفی نمیکنند و مرد در مقابل کسی که به او نیاز داشته باشد نرم میشود و خضوع میکند و تجربههایی را کسب میکند که در زندگی در میان مردها هرگز نمیتواند به این سادگی کسب کند، دگردوستی که منجر به ایثارهای قابل توجه شود یکی از اصلیترین این ثمرات است، به نظر حقیر اگر مرد مجردی به همین یک دلیل هم ازدواج کند بُرد بزرگی کرده است، بحث اطفای شهوت و غیره بحثهای ثانویه است ...
برخی از این تجربیات با پای منبر نشستن حل نمیشود، بشود هم تمرینهای طولانی و زیاد میخواهد، اینها عرفان عملی است، ازدواج با کلید محبت خیلیهایش را ساده میکند، ازدواج یک گام بلند رو به جلو است، تا حدود زیادی چه بسا انسانیت انسان ناقص است اگر مجرد باشد چرا که خداوند انسان را زوج آفریده است تا در کنار هم به آرامش برسند، حالا البته همهی این مسائل مشروط است به اینکه ازدواج باید درست باشد ...
خلاصه اشکالی ندارد که خانمی برای سلوکالیالله خود هم پای منبر بنشیند و هم در متن زندگی همسرش را وسیلهی قرب به خداوند عالم قرار دهد ...
اصلاً چرا ناراحت بشویم که وسیله باشیم، بهترین وسیلهها به سمت خداوند عالم اهل بیت علیهمالسلام هستند، خداوند هم فرموده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [المائده، ۳۵]
بهترین این وسیلهها اهل بیت علیهمالسلام هستند، حقیر میگویم این آیه به طور ضمنی اشاره به ازدواج مناسب هم دارد و دستور است به ازدواج الهی، چه آنکه ایمان و تقوا و وسیله و جهاد و رستگاری همگی در ازدواج خداپسندانه مصداق دارد، آن هم مصداقهای درجهی اول، شما میتوانید به این تفسیر حقیر از آیهی کتاب خدا ایرادی وارد کنید؟
Reza-D;599395 نوشت:
4 - خشک مذهب رو درست گفتید. منظور من یه چیزی تو مایه های خشک مذهب بود ، ولی نه با اون تعریفی که شما ارائه دادید
خشک مذهب با اون تعریفی که خودم ارائه دادم و البته پاسخش از طرف شما و خواهر گرامی خانم "یارب" خیلی راحته: اینا مذهبی نیستن ، مذهبی نما هستن! :Gig:
خشک مذهبی یعنی چی؟ یعنی کسی که از مذهب چیزی نفهمیده یا درکش از دین قشری و سطحی است؟ (البته متوجه نشدم شما تعریفتان از خشک مذهبی چیست) به نظر حقیر خیر، در بسیاری از موارد به افرادی گفته میشود خشک مذهب که هر وقت مینشینی با ایشان حرف بزنند فقط حرف از خدا و دین خدا میزنند، دربارهی موبایل حرف بزنی میگوید خدا و نماز و روزه در بارهی مسافرت حرف بزنی میگوید خدا و نماز و روزه و اینها ... یعنی ملاحظهی حال و هوای طرف مقابل و موقعیتی که درش هست را نمیکند، خوب به خیلیها هم در کنار اینجور افراد خوش نمیگذرد، حقیر هم از ایشان دفاع نمیکنم، البته از همین ملاحظه نکردنشان دفاع نمیکنم، مگرنه خدا میداند که اگر این کارها از روی ریا یا نفاق نباشد و واقعاً همه جا یاد خدا با ایشان باشد در درون خودشان چه عوالمی دارند. دیدهام کسی درکی از یک لذتی داشته باشد و همیشه بخواهد به همه از آن لذت بچشاند ولی دیگران از چنان چیزی لذتی نبرند و بدتر فکر کنند کسی دارد به ایشان نظر خودش را تحمیل میکند و خلاصه تا بتوانند از او فاصله بگیرند، حال آنکه او قصدش اصرار نیست و فقط حیفش میاید دیگران از آن موهبت بیبهره باشند، اما دیگران ظاهرش را میبینند و میگویند او خشک مذهبی است، یا یک بعدی است، دیگر نمیدانند که تمام ابعاد در همان یک بعد جمع است «قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ». حالا تعریف شما از خشک مذهبی را اگر دقیقتر بدانم شاید راحتتر بتوانم نظرم را بدهم، اینکه خواهم گفت مذهبی نیستند و مذهبنما هستند را نمیتوانم پیشاپیش بگویم، ولی میدانم که خودم هم خیلی وقتها مذهبنما هستم، این نمایش هم تعمدی است و در آن امید به رحمت و هدایت خدا دارم، اگرچه همینطوری هم درش سودهایی است از جمله تنظیم شدن اطرافیان در نگه داشتن حدود و ظاهر و غیره ...
Reza-D;599395 نوشت:
5 - دور از وجود پاک شما برای داعش هم همه چیز دین است. بحث بر سر تعریف دین است برادر
مگر کسی گفت داعش دین ندارند؟ آیهی قرآن است که در سورهی کافرون فرموده است: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ». اما در اینجا بحث بر سر تعریف دین نیست، اینجا بحث سر نفاق و کفر باطنی است: بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ * اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [المنافقون، ۱و ۲]
اما خوب دیگرانی شاید باشند که برایشان همه چیز دین باشد و البته مسلمان هم نباشند، یعنی خودم دیدم، لااقل ظاهرشان اینطور بوده است، خداوند عالم میداند در موردشان چطور باید برخورد کند، ولی مثال داعش که دور از جان ما بیان کردید مثال خوبی برای این مسأله نیستند، یا اگر هستند حقیر متوجه نمیشوم :Gig: یعنی شما فکر میکنید باشد کسی در گروه داعش که فکر کند دارد بندگی خدا را میکند؟ :Gig:مثل این میماند که بفرمایید داعشی اهل بهشت هم داریم، در این صورت ما هم نباید لعنشان کنیم یا نباید مدام دعا کنیم «اللهم ... واقتل بی اعدائک و اعداء رسولک، و اکرمنی بهوان من شئت من خلقک» ومنظورمان داعش و صهیونیستها و امثالهم باشد، چون ممکن است برخی از ایشان افرادی متدین و معتقد به خداوند باشند که گمانشان این است که دارند بندگی خدا را میکنند :Gig:
Reza-D;599395 نوشت:
6 - درمورد با حیا بودن منظور عدم توانایی یا نقص در انجام یک سری مسائل بود و دقیقاً منظورم برای شوهر بود. اینجا نمیشه خیلی درموردش صحبت کرد. اگر خواستید در جای دیگه صحبت میکنیم. اما متاسفانه مدام مغلطه میکنید. من کجا به با حیا بودن زن ایراد گرفتم؟ (تعجب میکنم در ادامهء این بخش از حرفهاتون به منظور من اشاره کردید ، پس چه دلیلی داشت قبلش حرف از حیای حضرت زیب(ع) زدید؟!!!)
قصد مغلطه نداشتم، هنوز هم متوجه منظورتان نشدهام، مگرآنکه منظورتان از سیر و سلوک همان صوفیگری باشد که حقیر گفتم برداشت ما قاعدتاً چنین چیزی نبوده است و اگر ما شما را مخالف دین تصور نکردهایم که نکردهایمهم انتظارمان این است که شما هم ما را از صوفیه تصور نکنید
Reza-D;599395 نوشت:
8 - اما درمورد قسمتی که درکش برای شما سخت بود (بحث مذهبی بودن غیرمذهبی ها و....) برادر عزیز ، اینکه ذَهَبَ به چه معنا هست هیچ ارتباطی به بحث ما نداره چون ما داریم درمورد لفظی که مردم با منظوری خاص به کار میبرن صحبت میکنیم. درس ضرب ضربا ضربو که نمیخونیم درست مثل اینکه کسی بپرسه:
((برو بابا)) یعنی چی؟ و ما پاسخ بدیم:
یعنی ((ای پدر راهی شو...!)) در حالیکه میدونیم الان برو بابا با چه معنایی داره بکار میره
:Nishkhand::Gol:خودشیرینی کردم برادر جوّ عوض بشود :Gol:اما جدا معتقدم «برو بابا» عبارت زیبایی نیست، «بفرمایید پدر جان» عبارت قشنگتری است :ok: آخر یک بازنگری کلی باید در مورد این درک عمومی بکنیم، دیگر یکجاهایی خیلی لغات را اشتباه به جای یکدیگر به کار میبریم، همهاش هم تقصیر درسهای ادبیات مدرسه است که مدام میگفت لغات همخانواده و بعد در انشاء میگفتند از یک لغت دوبار استفاده نکن و از همخانوادههایش استفاده کن و خلاصه لغات اگر به جایی نمیخوردند هم به آنجا خورانده شدند ... (دارم شوخی میکنم، معلومه؟)
Reza-D;599395 نوشت:
دقیقاً پاسخ در خود پرسش شماست
چرا؟ چون متاسفانه ما به کسی میگیم مذهبی که ظاهر مذهبی داشته باشه
مثلاً ما به کسی که ریش بذاره ( برای خانم ها کسی که چادری باشه) ، نماز بخونه ولی غیبت هم بکنه میگیم مذهبی در حالیکه روایت داریم که گناه غیبت چندین برابر زِنا است
و به کسی که حجاب نداشته باشه ولی راستگو باشه و اهل غیبت هم نباشه میگیم غیرمذهبی!
خوب این حرفهایتان خیلی قابل تأمله :ok:
ظاهر نمودش بیشتره، اینکه یکی را در خیابان ببینید نخواهید فهمید که او اهل غیبت هست یا خیر، ولی میتوان از سر و وضعش یک قضاوت ابتدایی در ذهن کرد، چنین قضاوتی هم همیشه اینطور نیست که اشکال داشته باشد، نباید هم به این ختم شود که کسی بگوید بنده از ایشان بهتر هستم و وای بر روزگار او که چه انسان پستی هست، قضاوت مذکور کارکرد خودش را دارد و باید حدّش را نگه داشت ... نباید هم اصراری برش کرد ... چون تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ...
حالا شما یک نفر را در خیابان میبینید با اسنادی که دارید قضاوت میکنید که مذهبی هست یا خیر، یک نفر را در مسجد محلتان میشناسید و بجز ظاهرش رفتار و اقوالش را هم ملاک این قضاوت قرار میدهید، یک نفر را هم مثل کف دست میشناسید (واقعاً کسی کف دستش را میشناسد؟ یعنی خدای ناکرده صبح از خواب بیدار شود ببیند کلی کف دست روی تختش افتاده است میتواند مال خودش را پیدا کند؟ مزاح!) و در این صورت با مدارک و اسناد بیشتری قضاوت میکنید، یک بار هم میگویید هر کسی را نشناسم خودم را که میشناسم و در مورد خودتان قضاوت میکنید و البته در بسیاری از موارد هم افراد در چنین قضاوتی اشتباه میکنند و لازم است با آزمایشهای متفاوت مدام خداوند رصدشان کرده و معرفةالنفس را یادآوریاشان کند ... اما در این بین یک چیز واضح است ... اینکه در دنیا قضاوت بر اساس اسناد و مدارک است که آن هم همگی از جنس ظاهر است! ان شاء الله مغلطه نکرده باشم، یا اگر کردم دوزش کم باشد شما متوجه نشوید :ok:
Reza-D;599395 نوشت:
اما برای تکمیل پاسخ به شما
چطور ممکن است فردی در ظاهر مثل آدمهای غیرمذهبی باشد ولی از خیلی مذهبی ها مذهبی تر باشد؟
طیب (رحمت ا... علیه) چطور ممکن است فردی در ظاهر مثل آدمهای مذهبی باشد ولی در پوسته و ظاهر مانده باشد؟ شِمر (لعنت ا... علیه)
طیب را نمیشناسم، اما شمر یا ابن ملجم که مذهبی بودند، به نظر شما مذهبی بودند؟ برای کسانی که ایشان را میشناختند هم مذهبی بودند؟ مأمون به نفع شیعه وارد بحث با اهل سنت میشد و اگر اشتباه نکنم ۳۰۰۰ حدیث از حفظ داشت اما به نظر شما کسی که او را میشناخت میگفت مذهبی است؟ حالا آیا کسی بود که او را نشناسد؟ بعد آیا آنها مؤمن بودند یا ریاکار و منافق؟ ابنملجم مؤمن بود؟ شمر مؤمن بود؟ صحبت ما سر منافقان نیست، سر مؤمنان است، مؤمن مطابق روایت ممکن است دزدی هم بکند و باز مؤمن باشد، مؤمن ممکن است زنا هم بکند و باز مؤمن باشد، اما هر مؤمنی مذهبی نیست، هر مذهبیای هم مذهبش از روی ایمان نیست و گاهی از روی ریاست، مذهب یعنی رفتار و منش و عمل به ظاهر دین، باطن را خدا میداند ولی مذهبی بودن یک بحث ظاهری است، اگرچه هر کسی به قسمتی از ظاهر افراد دسترسی دارد، افراد دسترسی محدود به ظاهر یکدیگر دارند، یکی مثل همسر تا خلوت انسان را هم میشناسد، یکی مثل هم همسایهی دیوار به دیوار تا یک حد، یکی مثل هممسجدی فقط نمازهای آدم را میبیند، یکی هم مثل استاد فقط درسخواندن آدم را میبیند و غیره ... دسترسیها محدود است و برداشت مذهبی بودن هم از یک فرد توسط دیگران متفاوت خواهد بود، ولی در تمامی این موارد برداشت مذهبی بودن از ظاهر است آن مقدار که ابراز شده و دیده شده است، بماند که هر ظاهری خودش از نظر شخص دیگری باطن به حساب میآید، مثل مثال همسر و همسایه و هممحلهای ...
خلاصه اینکه حقیر از مبحث شما استفاده کردم و از طرح مباحثتان هم ممنون هستم و قصد جسارت یا مغلطه هم نداشتهام، ان شاء الله، حقیر درکم از خودم کامل نیست، اگر هم بدیای از طرف حقیر به شما رسیده است کار این نفس چموش است که خودم هم از دستش در عذابم، اگر شوخی کردم هم ان شاء الله لبخند زده باشید و نرنجیده باشید ... :Gol:
یا علی علیهالسلام
خلاصه اینکه حقیر از مبحث شما استفاده کردم و از طرح مباحثتان هم ممنون هستم و قصد جسارت یا مغلطه هم نداشتهام، ان شاء الله، حقیر درکم از خودم کامل نیست، اگر هم بدیای از طرف حقیر به شما رسیده است کار این نفس چموش است که خودم هم از دستش در عذابم، اگر شوخی کردم هم ان شاء الله لبخند زده باشید و نرنجیده باشید ... :Gol:
یا علی علیهالسلام
حرفهاي شما كاملاً متين. چند نكته هست ولي به نظرم اين بحث بيش از حد داره طولاني ميشه و فقط يك نكتهء كوچك كه به نظرم مهمتر هست
من از اون آدما نيستم كه از خداشونه يه نفر به اسم دين يه كاري كنه تا به اصل اسلام ايراد بگيرن. لذا حرف شما رو كاملاً قبول دارم كه اگر كسي كاري ميكنه كه اسلام بهش دستور نداده مقصر خودشه نه اسلام. درست مثل شمر لعين كه فرموديد. بله از نظر من هم اون موجود اصلاً مذهبي نبوده. اما ايرادي كه ميگيرم و ميگم بعضي مذهبي ها..... دليلش اينه كه اين افراد از نظر يك سري رفتارها (بيشتر ظاهري) و همچنين تفكر خودشون جزء قشر مذهبي به حساب ميان (سوء تفاهم نشه ، منظورم اين نيست كهرفتار باطني ندارن ، دارم دليل قرار گرفتن در گروه مذهبي ها رو توضيح ميدم)
اين انتقاد درست مثل اينه كه شما به بفرماييد چرا در قشر مذهبي سينه زني افراطي شده و به حركات نامعقول رسيده (مثال)
و بعد يكي بگه اينها كه مذهبي نيستن
اميدوارم الان بهتر منظورم رو رسونده باشم
درمورد طيب: آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم
فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم
سلام علیکم
باتشکر و سپاس از شما کاربر محترم به خاطر مباحثه اتان
بنده حقیر تمام مطالبی را که کاربرگرامی جنابباءفرمودنند را تایید میکنم
باء;599446 نوشت:
اما اینکه میفرمایید دو نفر که میخواهند سیر و سلوک کنند لازم نیست با هم ازدواج کنند این حرف هم درست است و هم کامل نیست و به قول خودتان مرتبط با آن حرفهای دیگرتان و دیگرمان نیست. وقتی میفرمایید ازدواج کنیم بخاطر سیر و سلوک شاید در ذهنتان چنین تصوری دارید که یعنی روز را به روزه گذراندن و شب را به نماز ایستادن و اعتکاف در خانه و مسجد و غار و روزی سکوت گرفتن در مقابل همسر و هر کس دیگر و چلهنشینی و غیره که بسیاری از آنها مثلاً با روابط زناشویی هم تزاحم خواهد داشت، ولی نظر حقیر به سیر و سلوک این نیست و فکر نکنم نظر سرکار یارب هم این باشد، رهبانیت در اسلام به فرمودهی رسول خداوند عالم چیزهای دیگری است و ما صحبت از صوفیگری نمیکنیم. برای همین به قول خودتان آن همه مطالب دیگر برایتان نوشتم که بگویم این سیر و سلوک به سبک شیعی در خانواده چه بروزی خواهد داشت، اگر قرار باشد سیر و سلوک خدایی باشد و نه نفسپرستی زاهدانه که راه به خطا میبرد. اگر شما هم قبول دارید که سیر و سلوک آن موانع سر یک خانوادهی شیعی سالم که ظاهر و باطن را با هم دارند را ایجاد نمیکند حالا به نظر شما همسر شما شما را بخاطر خدا و تقرب به خداوند عالم بخواهد این کار کوچک شمردن شماست؟ اصلاً بله کوچک شمردن هم باشد آیا شما فکر میکنید باید در کنار خداوند سهمی از بزرگی داشته باشید؟ استغفرالله، معلوم است که اینطور فکر نمیکنید، پس دیگر نمیدانم به چه فکر میکنید که میفرمایید مرا بخاطر خودم بخواهد و اخلاقم و چهرهام و غیره ...
اما خوب همهی اینها به شرطی است که آن خانمی هم که میگوید شما را بخاطر سیر و سلوک میخواهم و برای تقرب به خدا درکش از سیر و سلوک شیعی صوفیگری و اینها نباشد.
تکلیف این گروه دوم چیست؟ آیا باید صبر کنندبا هم کفو خود ازدواج کنند و لو اینکه هم کفو آنها پیدا نشود و هرگز موفق نشوند ازدواج کرده و فرزندی بیاورند؟!
یا اینکه نه ! باید از بین گزینه های موجود که هم کفو و هم فکر نیستند یکی را انتخاب کنند ،ازواج کرده و فرزندی بیاورند تا به ندای مولایشان لبیک گفته باشند؟!
سلام و ممنون از دعوتتون.ب نظر من عجله تویه هیچ کاری توصیه نشده ولی دلیلی هم نداره طرف منتظر یه حضرت علی باشه واسه ازدواج هر دوتاش اشتباهه هم دیرکردنش هم عجله کردنش ... اگه درست تصمیم بگیرن و ازدواج کنن طبیعتا بچه شونم اونی میخواد ک آقا میخواد ...
یارب;597911 نوشت:
2- در فرزند آوری آیا کیفیت مهم است یا کمیت؟! یعنی منظور از آوردن فرزند فقط تولد فرزندان شیعه است ولو اینکه شیعه تربیت نشود؟ یا اینکه نه منظور آوردن فرزندانی همراه با تربیت اسلامی است که یک شیعه واقعی باشد؟
دوست گرامی چرا یا میذاری بین این دو ... هر دوتاش مهمه کیفیت ربطی ب کمیت نداره آدم میتونه زیاد بچه بیاره و همه رو هم مذهبی تربیت کنن و این چیزیه ک آقا میخواد ولی حیف .... کو گوش شنوا ....
یکی از موارد مهم و اصلی جهت رسیدن به قرب الهی در این مسیر ،ولایتمدار بودن است
سلام
خيلي جالب بود
به نظرم گفته ايشان در خصوص فرزند بيشتر صرفا جهت بيرون آمدن از تك فرزندي يا دو فرزندي بوده باشه
و نه اين فلسفه مذكور
به هرحال بر هيچ كس پوشيده نيست كه هم بايد ازدواج كرد هم گزينه مناسب را انتخاب كرد.
اون خانم ها هم چرا اينقدر معطلش كردند تا به جايي برسه كه مجبور بشن با گزينه نا مناسبي ازدواج كنند
در هر حال
ازدواج اين همه فلسفه نداره
اصل ازدواج مورد پسند شارع بوده و در كنارش هم كفو بودن و با ايمان بودن سفارش شده
و اين به اين معنا نيست كه اگه يكي از شانس بد ما يا خودش مورد مناسبي گيرش نيومد
ازدواج نكنه
يا وايسه خدا از بهشت براش بفرسته
روال عادي زندگي عرف ايران هم بر همين بوده كه تو دور و اطراف ي سرچ مي كردند و گزينه مناسب رو پيدا مي كردند.
از نظر منطقی بین اردواج کردن و نکردن قطعا ازدواج کردن (اگه شرایط مالیش محیا باشه) منطقی تره...بین بچه دار شدن و نشدن هم بچه دار شدن بهتره...
در مورد ازدواج اینو در نظر بگیرید که هر کسیو میشه تغییر داد, یعنی انتطار نداشته باشین یه بربری خشخاشی(منظور مرد ایده آل) بهتون تحویل بدن! ممکنه خمیرشو بهتون بدن که شما به مرور زمان بکنیش بربری خشخاشی مد نظرتون...
در مورد تربیت بچه هم تاثیر گذار مادره نه پدر...این شمایی که بچتو مذهبی بار میاری یا بی دین... :Gol:
سلام
اینکه برای تغییر تلاش کنیم و اینکه احتمال تغییر وجود دارد درست است، اما در مورد ازدواج مسئله حائز اهمیت این است که نباید به امید تغییر ازدواج کنیم چون ممکن است به هر دلیلی تغییر حاصل نشود.
سلام
من چند مورد رو میشناسم از گروه دوم که به شدت از وضعیت پیش آمده پشیمون هستند(تجرد در سن بالا)
و الان حاضرند از نود درصد خواسته ها و ایده آل هاشون بگذرند و ازدواج کنند
شاید بشه به این نتیجه رسید که ازدواج با کسی که هم کفومان نیست ترجیح دارد بر مجرد ماندن!
شاید...
سلام
نتیجه شما تا حدودی درست است. منتها شرایط این را تعیین می کند که فرد تا چه حد از خواسته هایش بگذرد. مثلا اگر به حدی برسد که طرف احتمال 90 درصد بدهد که با رد کردن این مورد دیگر امکان ازدواج برایش فراهم نبود، به همان میزان باید از ملاک هایش کم کند و ازدواج کند.
نوشته اصلی توسط salam1990
خب نتیجه ای که از این دو گزاره میشه گرفت اینه که هر دختر اهل نماز و روزه ای با هر پسر اهل نماز و روزه میتونه ازدواج کنه. این درسته؟
سلام علیکم برادر بزرگوارم و رحمة الله و برکاته،
حقیر اطلاعاتم زیاد نیست و نظر شخصیام را میدهم، تا جایی که فهمیدهام مسلمان کفو مسلمان هست و در نتیجه ازدواج ایشان مجاز است، وقتی کفویت تا این حدّ کلی باشد تنها جواز ازدواج برای آن ثابت میشود، اما وقتی کفویت در جزئیات قابل اهمیت هم موجود باشد در این صورت نه تنها جواز که به آن ازدواج توصیه هم ممکن است بشود، در واقع شخصی که شیعه و مؤمن است ولی در عمل ولایتمدار نیست و فقط به نماز و روزه و واجبات بسنده کرده است و باقی را افراط میداند میشود با او ازدواج کرد و این ازدواج حرام نیست اگر ضروریات اعتقادی مسلمین را انکار نکند، اما اینطور نیست که همیشه توصیه هم بشود و گاهی شاید تجرد هم به آن ترجیح داده شود، اگر اشتباه نکنم.
ان شاء الله اگر اشتباه میکنم اساتید تذکر بدهند
یا علی علیهالسلام
سلام
بله کاملا درست است. اسلام از یک طرف به ازدواج با هم کفو تایید کرده و از طرفی از ازدواج با کافر نهی کرده است. البته نهی در موارد جزئی هم وجود دارد ولی خیلی مورد های خاص است مثل نهی از ازدواج با کسی که مشروب خوار است یا کسی که مشهور به زنا است البته به شرطی که توبه نکرده باشد وگرنه باز هم ازدواج با او مجاز است.
بنابراین با کنار هم قرار دادن این دو مسئله بعلاوه تاکید زیادی که روی اصل ازدواج شده، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که در شرایط عادی باید بالاترین حد تناسب را در نظر گرفت. ولی اگر شرایط عادی نبود؛ مثلا فرد موقعیت اینچنینی نداشت یا ... به همان میزانی باید از تناسب ها دست بکشد تا بتواند ازدواج کند. این کم کردن تا حدی که طرف مقابل ضروریات دین را انکار نکند و به جرگه کافرین نپیوندت میتواند ادامه پیدا کند.
فقط يك نمونه ، بعضي اوقات فرو رفتن بيش از حد در بعضي افكار مذهبي ، نتيجش اين ميشه كه بعضي دخترهاي مذهبي بيش از حد با حيا بشن........!
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام
چطور میشه برداشت نابجا داشت و این کلمه رو بد معنا کرد درصورتی که ادعاها ها شنیده میشه که ما مغز شویی نشدیم...
متاسفانه بسیار بسیار مواجه میشیم که همین کلمه ی حیاء رو در رسانه ای به نام چاه واره خواستند که معنای سخیفی بهش ببخشن...
مطمئن باشید این با حیاء بودن چیزی از روابط سالم روحی اونها در خانواده و... کم نخواهد کرد...
استاد بزرگوارم میفرمودند : انسان سرشت و طینت اش پاک آفریده شده درست مثل یک طبیعت بکر .. اما این سیزده بدر ها این ناب بودن ها این خالص و پاک بودن ها رو بیچاره کرده ... انسان اگر شخصیتش دستکاری نشود سنسورهای الهامات را فطرتا دارد ...
باسلام
چطور میشه برداشت نابجا داشت و این کلمه رو بد معنا کرد درصورتی که ادعاها ها شنیده میشه که ما مغز شویی نشدیم...
متاسفانه بسیار بسیار مواجه میشیم که همین کلمه ی حیاء رو در رسانه ای به نام چاه واره خواستند که معنای سخیفی بهش ببخشن...
مطمئن باشید این با حیاء بودن چیزی از روابط سالم روحی اونها در خانواده و... کم نخواهد کرد...
استاد بزرگوارم میفرمودند : انسان سرشت و طینت اش پاک آفریده شده درست مثل یک طبیعت بکر .. اما این سیزده بدر ها این ناب بودن ها این خالص و پاک بودن ها رو بیچاره کرده ... انسان اگر شخصیتش دستکاری نشود سنسورهای الهامات را فطرتا دارد ...
عرض سلام و احترام
خواهرگرامی ، منظور بنده آن چیزی نبود که شما برداشت کردید. من برای حیا ارزش بسیار زیادی قائل هستم و خاک پای دختران باحیا را با کل جهان عوض نمیکنم (چون قیمتش همین است). تنها منظورم این بود که گاهی ممکن است دختری با برداشت اشتباه از مذهب و قرار گرفتن صرفاً در پوستهء دین و ظاهر آن (و نه درک عمق و معنا) به جایی برسد که حتی در برابر شوهر حیا کند. یعنی حیای نابجا. و بدون شک مخاطب بنده حداقلی از دختران با حیا بود
پرسش: آیا فرزند آوری به هر قیمتی حتی به وسیله ازدواج با غیر هم کفو لازم و ضروری است؟ و آیا در فرزند آوری کیفیت مهمتر است یا کمیت؟!
پاسخ:
دغدغه شما کاملا به جاست چون اهمیت ازدیاد نسل نه در شرایط فعلی بلکه در هر زمان روشن و واضح است؛ زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
«تَنَاكَحُوا تَنَاسَلُوا تکثروا فَإنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الأمَمَ يوم القيامة وَ لَوْ بِالسِّقْطِ»؛ ازدواج كنيد و در ازدياد نسل بكوشيد كه من در روز قیامت به زيادي تعداد شما مسلمانان بر سائر امّتها مباهات خواهم كرد حتّی به كودكان سقط شده شما!(1)
اما در کنار این روایت موارد دیگری هم وجود دارد که تکلیف را از گردن عده ای ساقط میکند مثلا آنجا که گفته میشود «لایکلف الله نفسا الا وسعها» خداوند تکلیف را از گردن افرادی که توان انجام آن را ندارند برداشته است. بنابراین در مسئله مورد بحث کسی که به هر دلیلی امکان ازدواج برایش فراهم نیست، تا زمان فراهم نشدن شرایط تکلیفی ندارد. لذا دختری که خواستگار ندارد یا خواستگار دارد ولی آن خواستگار فردی است که با او تناسبهای لازم را ندارد، عملا شرایط ازدواج برایش فراهم نشده چون ازدواج با غیر هم کفو نه تنها منجر به تاثیر منفی بر تربیت فرزند میشود بلکه به خود او و همسرش هم ضربه میزند چون احتمال شکست در آن ازدواج زیاد است.
در چنین شرایطی تکلیف دختر، ازدواج به هر قیمتی نیست بلکه تکلیف او اولا تلاش برای پیدا کردن موردی است که تا حدود زیادی با او تناسب داشته باشد (برای این مسئله میتواند از روشهای همسریابی دختران استفاده کند) ثانیا در مورد ملاک های ازدواج، علم کافی کسب کرده و بداند چه مواردی از اهمیت زیادی برخوردار است و چه مواردی اهمیت کمتری دارد. سپس با این دانستهها و همچنین در نظر گرفتن شرایطش، به خواستگار جواب مثبت بدهد که حداقل در کلیات اخلاقی، اعتقادی و رفتاری با او تناسب داشته باشد. اولویت بندی ملاکها باید با دقت زیاد و مشورت انجام شود.
_ کیفیت و کمیت در فرزند آوری:
هم کیفیت مهم است هم کمیت و باید برای هر دو تلاش کرد. لذا نباید از هیچ کدام غافل شد یعنی وقتی به ازدیاد نسل فکر میکنیم نباید از کیفیت غافل شویم و تن به هر ازدواجی بدهیم تا صرفا شیعههای اسمنما تحویل جامعه بدهیم چون ضرر اینها به مراتب بیشتر از فایدهشان است. چنانچه وقتی ازدواج کرد، نباید به خاطر ترس از ناتوانی در تربیت، به تک فرزندی اکتفا کند!
بنابراین دختری که شرایط ازدواج با هم کفو را ندارد، نباید به خاطر ترس از مجرد ماندن یا عقب ماندن از قافله ولایت، تن به هر ازدواجی بدهد بلکه وظیفه او تلاش برای پیدا کردن فردی است که هم کفو او باشد منتها حساسیت او روی این مسئله نباید به قدری شود که هیچ کس را هم کفو خود نبیند. لذا او باید ملاکهای خود را با چشمی باز سنجیده باشد و اگر کسی پیدا شد که 60ـ70 درصد با او تناسب داشت، با او ازدواج کند. منتها بعد ازدواج برای اینکه عدم تناسب در 30ـ40 درصد باقی مانده، روی زندگی مشترک و تربیت فرزندانش اثر منفی نگذارد، باید تلاشی مضاعف داشته باشد.
_________
(1) نمازی شاهرودی، علی، مستدرك سفينة البحار، ج 4، ص 340.
نیاز به توضیح مجدد ندارد
البته پاسخ اشکال بنده رو ندادید. فقط گفتید اونها مذهبی نیستند و دین یه چیز دیگه ست!
متاسفانه هم شما و هم خانم "امینه" دارید به میل خودتون حرفهای من رو تفسیر میکنید
دقیقاً کجای حرفهای من ایرادی به دین اسلام وارد شد که پاسخ میدهید:
اگر اشکالی هست از مذهبی ها (ببخشید ظاهراً مذهیب ها) است و نه از دین اسلام
بنده هم گفتم ایراد بعضی از مذهبی ها ، جالبه که خود شما اون جملهء من رو قرمز کردید!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
درستش اینه:
هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن دارند ولی فقط در ظاهر و پوسته مانده اند
و هستند خانم ها (یا آقایانی) که ادعای مذهبی بودن ندارند و در عرف هم به آنها گفته میشود غیرمذهبی ، ولی از خیلی مذهبی ها مذهبی تر هستند
باز هم متاسفانه دقت نفرمودید. من نگفتم دین را کنار بگذاریم
یعنی الان دقیقاً در یه سیکل تکراری قرار گرفتم!
من نظرم رو گفتم و شما هم البته کاملاً محترمانه پاسخ دادید. در هر حال برای شما آرزوی موفقیت دارم
یاعلی(ع)
سلام خواهر گرامی
خدا وکیلی اصلاً پست های من رو میخونید؟!
دقت بفرمایید:
هنوزم میگم که این حرف ها فقط نقل سخنرانی هاست ، اما نیاز به توضیح داره که موضوع تاپیک نیست
اگر تمایل نداشتید که هیچ ، اما اگر خواستید تاپیک دیگه ای میزنم و کامل توضیح میدم
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
Reza-D;598954 نوشت:
Reza-D;598954 نوشت:
Reza-D;599110 نوشت:
Reza-D;599110 نوشت:
Reza-D;599261 نوشت:
حقیر کمی با شما موافقم و کمی هم مخالف و البته در موارد اختلافی هم در مقام جدل نیستم :ok::Gol:
خوب شکر خداوند عالم آن خانم به کمک شما قصد سلوک دارند و نه کاسبی و پول درآوردن! به نظر شما اگر ابن سینا یا انیشتین بخاطر افزایش علم خودش از شما کمک بگیرد شما مورد سوء استفاده واقع شدهاید؟ به نظر حقیر این وسط شما هم علم زیادی گیرتان خواهد آمد اگر به دنبال علم باشید. اگر کسی با شما بخواهد به خداوند برسد چطور آیا مورد سوء استفاده قرار میگیرید؟ بد است یکی از اولیاء خدا بخواهد شما را وسیلهی تقربش به خدا قرار دهد؟ حتماً میدانید که دین یک امر کاملاً شخصی است و تنها یک نکته این وسط وجود دارد و آن اینکه در همین دین شخصی ما موظف هستیم که به کار دیگران هم رسیدگی کنیم و با ایشان تعاملات سازنده داشته باشیم :ok: یعنی خداوند عالم سیر الی الله برای هر کسی را در قالب چند نقش دائمی و موقت قرار داده است، نقش فرزندی، نقش خواهری و برادری، نقش والدینی، نقش دانشآموزی و دانشجویی و معلمی و کارمندی و فروشندگی و وزارت و سربازی و شهروندی و غیره و در رأس همهی آنها هم در نقش بندگی، یگانه نقشی که تمام نقشهای دیگر را تعریف و تنظیم میکند. آن خانمی که بخواهد شما را وسیلهی تقربش به خداوند عالم قرار دهد یقین بدانید که مطابق اوامر همان خدا ناچار است یکی از بهترین همسران ممکن برای شما باشد! غم و قصه را از شما بزداید، در امر دنیا به شما آرامش بدهد و در امر آخرت تشویقتان کند و چنین کسی قرار است مادر فرزندان شما و تربیتکنندهی نسل شما باشد و مجبور هم هست که یکی از بهترین مادران برای فرزندانتان باشد ... فکر کنم اگر چنین کسی که از هر وسیلهای برای تقرب به خداوند عالم استفاده میکند اگر آقا باشد باید سعی کرد به ایشان نزدیک شد تا از انفاس قدسیاشان بهرهها برد ... حالا شما با چنین کسی ازدواج نخواهید کرد؟ :Gig: کفران نعمت نیست؟ :Gig:
بعضیها فی قلوبهم مرض هستند، مطابق روایات این یعنی نسبت به خوبی کراهت دارند و نسبت به بدی تمایل دارند، درمان آن مطابق روایت امام حسین علیهالسلام تبعیت از شرع است، کسی که از شرع تبعیت کند عقلش سلامت میشود و به جایی میرسد که کلما امر به العقل امر به الشرع باشد، یعنی عقلش یا دلش دستور خلاف بهش نمیدهند، توصیهی خلاف بهش نمیکنند، آن وقت کسی را مانند اگر درست خاطرم باشد امام رضا یا امام صادق علیهماالسلام را خواهیم داشت که به یکی از اصحاب فرمودند آیا میدانی چرا فلان خرما را بیش از سایر خرماها دوست دارم؟ او گفت خیر! امام علیهالسلام فرمودند که چون پدرم آنرا بیش از سایر خرماها دوست داشت، چون پدرش آن را بیش از سایر خرماها دوست داشت الی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که ایشان آن خرما را بیشتر از سایر خرماها دوست داشتند ... این یعنی محبت انسان و سلیقهی انسان هم منطبق میشود بر سلیقهی اسوههای حسنه ...
البته ظاهرش این است که به برخی گفته میشود خشک مقدس، ولی ما چه میدانیم آنها در همان تقدسشان چه عوالمی از محبت را که سیر نمیکنند که درکش برای ما مشکل مینماید اگر اصلاً ممکن باشد ...
خوب ظاهراً حقیر یکی از آن دسته مذهبیهایی هستم که شما ازشان سؤال پرسیدید و در پاسخدادن مأیوستان کردهاند :Nishkhand:
بله برای حقیر دین همهچیز است ... یعنی یک موقعی داشتم فکر میکردم چه چیزی هست که در زندگی باشد که در دین نیست هیچ چیزی پیدا نکردم، علم بخواهیم در دین هست آرامش بخواهیم در دین هست ورزش بخواهیم در دین هست محبت بخواهیم در دین هست، شما چیزی هست که بخواهید و در دین نباشد؟ حتی دعای هنگام دستشویی را بخوانید، حمد از آن خداست که نعمت خوردن را به من چشاند و مواد زائدش را دفع نمود و قوتش را باقی گذاشت، این یعنی دین برای همه کار آدم برنامه دارد، نظر دارد، توصیه دارد ... ازدواج هم در دین هست، روابط عاشقانه هم در دین هست (حدیث داریم حتماً دیدهاید که چقدر هم زیاد روایت داریم) ... دین همه چیز است ... همه چیز در دین است ... هر چیزی که صبغةالله نداشته باشد هبائا منثورا است ... برای حقیر دین فقط حق وتو ندارد، دین گزینه دارد، دین توصیه دارد، دین تنوع دارد، دین استراحت دارد، دین علم دارد، دین خوردنی دارد، دین پوشیدنی دارد، دین زیبایی دارد، دین عواطف انسانی دارد، دین علم دارد ... البته دین همهی اینها را دارد و متأسفانه حقیر زیاد دین ندارم، این تنها جایی است که در این نگاه دینی میلنگد ... :Ghamgin:
یعنی باحیاتر از حضرت زینب میشوند که برای زیارت جدشان صلیاللهعلیهواله در دل شب حرکت میکردند که پدرشان جلوی ایشان و برادرانشان در کنار و پشتسرشان میرفتند؟ اصلاً منظورتان از حیاء کدام حیاء است؟ احتمالاً متوجه منظورتان نشدهام ....
حیاء مطابق حدیث مبارکه یکی از دو همراه همیشگی عقل است، هر چه عقل بیشتر باشد ایمان و حیاء بیشتر است، مطابق روایت عقل و جهل حیاء یکی از جنود عقل است ... به نظر شما حیاء حدّ و مرزی دارد؟ اوووه بله دارد فراموش کرده بودم، زن مؤمن باید در خلوت با شوهرش لباس حیاء را از تن به در کند ... شما مرز دیگری برای حیاء خانمها سراغ دارید که بیش از آن را افراط بدانیم؟ کل بهشت محصور به چادر حضرت زهراء سلاماللهعلیهاست، حیاء حریم تعریف میکند و این حریم بهشت است، آیا اشتباه میکنم :Gig: باز یادم رفت شاید منظور شما از حیاء چیز دیگری باشد، ولی چیز دیگری هم به ذهنم نمیرسد
البته حقیر هم ادای افراد مذهبی را در میآورم ولی ان شاء الله امیدوار هستم که روزی جزئی از ایشان بشوم، شما هم دعا کنید ان شاء الله
اما اینکه فرمودید برخی هستند که ادعای مذهبی بودن ندارند و در عرف جامعه هم به ایشان غیرمذهبی گفته میشود ولی مذهبیتر از خیلی از مذهبیهای دیگر هستند درکش برایم سخت است. خوب تا جایی که حقیر فهمیدهام مذهب از ریشهی ذَهَبَ (رفتن) است به معنای رفتار، یعنی عمل کردن به دستورات دین --و در اصل به ظاهر دین-- شخص را مذهبی میکند، چطور ممکن است کسی در «ظاهر» مثل افراد بیدین یا غیرمذهبی باشد ولی در عین حال مذهبیتر از خیلیهای دیگر باشد؟ :Gig: ممکن است منظورتان این باشد که دلشان پاک است یا چیزی شبیه به این، اگر منظورتان این باشد بحثش مفصل است و اینجا جایش نیست و البته حقیر مطمئن هستم خودتان هم از حقیر بیشتر صاحبنظر هستید :ok::Gol:
این پست جنبهی پیامبازرگانی داشت که به عنوان زیرنویس در تاپیک قرار داده شد! ربطی به موضوع تاپیک نداشت و صرفاً جهت در رفتن خستگیها بود :Nishkhand:
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
تبارک الله،احسنت ،احسنت،اجرکم عندالله
یازهرا(س)
عرض سلام خدمت جناب "باء"
آقا خیلی طولانی نوشتید چجوری همه رو نقل قول کنم آخه؟! :moteajeb:
بصورت کلی پاسخ میدم و خیلی نقل قول نمیکنم. ارتباط دادنش با خودتون
1 - ظاهراً شما هم دارید بنده رو مقابل دین قرار میدهید! در ابتدای حرفهام به وضوح نوشتم و الان هم برای بار چندمه که دارم تکرار میکنم نقد من به برخی افراد مذهبی بوده و نه به اصل دین
2 - درمورد سیر و سلوک مغلطه میفرمایید جناب "باء"
دوست عزیزم ، یه شخص میتونه پای درس فلان مجتهد و عالم هم به سیر و سلوک برسه ، باور کنید نیازی هم نیست که با هم ازدواج کنن! ازدواج اهداف دیگه ای رو هم شامل میشه ، مهر ورزی ، ارضای جنسی ، تولید نسل ، استقلال اجتماعی و..... اما بسیار مطلوبه که دنبال ازدواجی بود که در کنار شرایط دیگه ، به سیر و سلوک هم کمک کنه. دقت کنید به سیر و سلوک کمک کنه نه اینکه ازدواج کنیم بخاطر سیر و سلوک!
بله ، من (نوعاً در فرض مثال) اگر خانم مقابلم بهم بگه:
من میخوام از طریق تو به سیر و سلوک برسم
بهش میگم:
اشتباه گرفتی. باید بری سر درس عرفان آیت ا... فلانی!
اما اگر بگه:
من شما رو دوست دارم ، اخلاق شما رو پسندیدم ، چهرهء شما به دلم هست و شما رو همراه خوبی برای رسیدن به خدا دیدم
اون موقع مخلصشم هستم
3 - این قسمت رو نفهمیدم یعنی چی شما از اون دسته افرادی هستید که در پاسخ من رو مأیوس کردن!
اول - منظور از جملهء "اگر از اونها بپرسی خواهند گفت...." ، این بود که "اگر در پی دلیل عمل آنها باشی نتیجه خواهی گرفت...."
دوم - برای من نه سودی داره نه زیانی که بخوام خوشحال بشم یا مأیوس
سوم - اگر قرار بود که من این سؤال رو (در فرض) بپرسم باید از خانم میپرسیدم ، ولی شما یک آقا (و از دوستان خوب بنده) هستید
4 - خشک مذهب رو درست گفتید. منظور من یه چیزی تو مایه های خشک مذهب بود ، ولی نه با اون تعریفی که شما ارائه دادید
خشک مذهب با اون تعریفی که خودم ارائه دادم و البته پاسخش از طرف شما و خواهر گرامی خانم "یارب" خیلی راحته:
اینا مذهبی نیستن ، مذهبی نما هستن! :Gig:
5 - دور از وجود پاک شما برای داعش هم همه چیز دین است. بحث بر سر تعریف دین است برادر
6 - درمورد با حیا بودن منظور عدم توانایی یا نقص در انجام یک سری مسائل بود و دقیقاً منظورم برای شوهر بود. اینجا نمیشه خیلی درموردش صحبت کرد. اگر خواستید در جای دیگه صحبت میکنیم. اما متاسفانه مدام مغلطه میکنید. من کجا به با حیا بودن زن ایراد گرفتم؟
(تعجب میکنم در ادامهء این بخش از حرفهاتون به منظور من اشاره کردید ، پس چه دلیلی داشت قبلش حرف از حیای حضرت زیب(ع) زدید؟!!!)
7 - بارها و بارها خانم "یا رب" و شما برادر عزیز ، پاسخ به حرفی دادید که من نگفته بودم!
برای مثال:
چندین خط برای من توضیح دادید که چادر و حیای زن چقدر مهمه
این توضیح زمانی موضوعیت داره که طرف مقابل منکر حیای زن شده باشه که در حرفهای من نبود
توضیح دادید که اگر یک فرد مذهبی خطایی میکنه نباید پای دین نوشت
این توضیح زمانی صدق میکنه که طرف مقابل خطایی رو پای دین نوشته باشه که در حرفهای من نبود
توضیح دادید که عشق الهی و عشق زمینی در طول هم هستن و نه در عرض هم
اصلاً دلیل نظر دادن من دفاع از این موضوع بود. هرچند با دیدی متفاوت از شما ولی حرفی از عارض شدن یکی بر دیگری در حرفهای من نبود
خلاصه خیلی از حرفهای شما بزرگواران حرفهای درستی بود. ولی پاسخ بنده نبود و صرفاً حرفهای خوبی بود (و گاهی هم مغلطه)
8 - اما درمورد قسمتی که درکش برای شما سخت بود (بحث مذهبی بودن غیرمذهبی ها و....)
برادر عزیز ، اینکه ذَهَبَ به چه معنا هست هیچ ارتباطی به بحث ما نداره چون ما داریم درمورد لفظی که مردم با منظوری خاص به کار میبرن صحبت میکنیم. درس ضرب ضربا ضربو که نمیخونیم
درست مثل اینکه کسی بپرسه:
((برو بابا)) یعنی چی؟
و ما پاسخ بدیم:
یعنی ((ای پدر راهی شو...!))
در حالیکه میدونیم الان برو بابا با چه معنایی داره بکار میره
یک نقل قولی از شما
دقیقاً پاسخ در خود پرسش شماست
چرا؟ چون متاسفانه ما به کسی میگیم مذهبی که ظاهر مذهبی داشته باشه
مثلاً ما به کسی که ریش بذاره ( برای خانم ها کسی که چادری باشه) ، نماز بخونه ولی غیبت هم بکنه میگیم مذهبی
در حالیکه روایت داریم که گناه غیبت چندین برابر زِنا است
و به کسی که حجاب نداشته باشه ولی راستگو باشه و اهل غیبت هم نباشه میگیم غیرمذهبی!
اما برای تکمیل پاسخ به شما
چطور ممکن است فردی در ظاهر مثل آدمهای غیرمذهبی باشد ولی از خیلی مذهبی ها مذهبی تر باشد؟ طیب (رحمت ا... علیه)
چطور ممکن است فردی در ظاهر مثل آدمهای مذهبی باشد ولی در پوسته و ظاهر مانده باشد؟ شِمر (لعنت ا... علیه)
جناب "باء" و خواهر گرامی "یا رب" ، من هم قصد جدل نداشتم و ندارم. فقط صحبتی دوستانه بود و حضور شما هم با ارزش
یاعلی(ع)
دوست عزيز فكر ميكنم تو تاپيك اشتباهي پست گذاشتيد :badbakht:
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
حاشا و کلاً برادر نفرمایید:Esteghfar: داریم بحث دروندینی میکنیم نمیدانم چرا ینطور برداشت کرده بودید، یعنی بد حرف زده بودم :Gig: عذر تقصیر دارم :Gol:
یعنی خلاه دوست دارید خانمتان شما را بخاطر خودتان دوست داشته باشد و بعد با هم زندگی دینداری کنید دیگر، اشتباه فهمیدم؟ :Gig: اگر درست فهمیدم خوب پس چرا میفرمایید مغالطه میکنم؟ با فرض اینکه درست فهمیده باشم حرف حقیر این است که نظر شما خوب است ولی بهترش این است که کسی شما را هم بخاطر خدا دوست داشته باشد.
روایتی خوانده بودم از امام صادق علیهالسلام به این مضمون که روزی جایی نشسته بودند و دو پرندهی کوچک هم، گنجشک یا چیز دیگر، کمی آنطرفتر روی زمین بودند و سر و صدایشان بلند بود، امام علیهالسلام لبخندی زدند؟ یکی از یارانشان که پیش ایشان بود علت را پرسید، امام علیهالسلام فرمودند که آیا میدانی این پرنده به زوجهاش چه گفت؟ جواب داد که خیر شما بفرمایید. امام علیهالسلام هم میفرمایند که او به زوجهاش گفت که بعد از این آقا (اشاره به امام صادق علیهالسلام) هیچ چیزی را در دنیا بیشتر از تو دوست ندارم. امام علیهالسلام اضافه میکنند که از ادب او لبخند زدم، فکر میکنی چند نفر از انسانها چنین ادبی را داشته باشند؟
حالا باز خواهید فرمود که چرا فکر میکنید که من قبول ندارم که محبت زمینی در طول محبت آسمانی است، خوب شما به نظرم دارید اینجا محبت به خودتان را مقدم بر بندگی خداوند عالم قرار میدهید، اگر اشتباه منظورتان را فهمیدم به حساب مغالطه نگذارید، اول برداشتم را نوشتم و بعد نظرم را دادم، شاید بهتر باشد خودتان نظرتان را طور دیگری توضیح بدهید که یعنی چی مرا بخاطر تقرب به خدا نخواهد و بخاطر چهره و اخلاقم بخواهد و فقط کمکحال هم برای رسیدن به خدا هم باشیم.
البته حالا حقیر هم نظرم را دادم مگرنه داشتن چنین ادبی در عمل آرزوی حقیر است، اگرچه خیلیها هم به چنین جایگاهی رسیدهاند و اینکه حقیر نرسیده باشم دلیل بر طینشدنی بودن راه نیست.
اما اینکه میفرمایید دو نفر که میخواهند سیر و سلوک کنند لازم نیست با هم ازدواج کنند این حرف هم درست است و هم کامل نیست و به قول خودتان مرتبط با آن حرفهای دیگرتان و دیگرمان نیست. وقتی میفرمایید ازدواج کنیم بخاطر سیر و سلوک شاید در ذهنتان چنین تصوری دارید که یعنی روز را به روزه گذراندن و شب را به نماز ایستادن و اعتکاف در خانه و مسجد و غار و روزی سکوت گرفتن در مقابل همسر و هر کس دیگر و چلهنشینی و غیره که بسیاری از آنها مثلاً با روابط زناشویی هم تزاحم خواهد داشت، ولی نظر حقیر به سیر و سلوک این نیست و فکر نکنم نظر سرکار یارب هم این باشد، رهبانیت در اسلام به فرمودهی رسول خداوند عالم چیزهای دیگری است و ما صحبت از صوفیگری نمیکنیم. برای همین به قول خودتان آن همه مطالب دیگر برایتان نوشتم که بگویم این سیر و سلوک به سبک شیعی در خانواده چه بروزی خواهد داشت، اگر قرار باشد سیر و سلوک خدایی باشد و نه نفسپرستی زاهدانه که راه به خطا میبرد. اگر شما هم قبول دارید که سیر و سلوک آن موانع سر یک خانوادهی شیعی سالم که ظاهر و باطن را با هم دارند را ایجاد نمیکند حالا به نظر شما همسر شما شما را بخاطر خدا و تقرب به خداوند عالم بخواهد این کار کوچک شمردن شماست؟ اصلاً بله کوچک شمردن هم باشد آیا شما فکر میکنید باید در کنار خداوند سهمی از بزرگی داشته باشید؟ استغفرالله، معلوم است که اینطور فکر نمیکنید، پس دیگر نمیدانم به چه فکر میکنید که میفرمایید مرا بخاطر خودم بخواهد و اخلاقم و چهرهام و غیره ...
اما خوب همهی اینها به شرطی است که آن خانمی هم که میگوید شما را بخاطر سیر و سلوک میخواهم و برای تقرب به خدا درکش از سیر و سلوک شیعی صوفیگری و اینها نباشد. بنابراین پاسخ حقیر مغلطه نیست بلکه با فرض مثال است، اگر فرض غلط باشد هم دیگر به لحاظ منطقی هر حکمی میتواند درست باشد این که دیگر جای بحثی درش نیست. :ok:
البته درکش برای حقیر هم سخته که خانمی بخواهد از طریق شوهرش به خداوند برسد (البته مثالش را در ذهن دارم، مثل آن خانمی که رفت با یک جانباز با درصد جانبازی بالا ازدواج کرد که به او خدمت کند و البته این کار هر کسی نیست)، ولی عکسش را به راحتی میفهمم، خانمها اگر ادای مردها را در نیاورند مثل بچهها هستند که نیاز به تکیهگاه دارند و این نیاز را مخفی نمیکنند و مرد در مقابل کسی که به او نیاز داشته باشد نرم میشود و خضوع میکند و تجربههایی را کسب میکند که در زندگی در میان مردها هرگز نمیتواند به این سادگی کسب کند، دگردوستی که منجر به ایثارهای قابل توجه شود یکی از اصلیترین این ثمرات است، به نظر حقیر اگر مرد مجردی به همین یک دلیل هم ازدواج کند بُرد بزرگی کرده است، بحث اطفای شهوت و غیره بحثهای ثانویه است ...
برخی از این تجربیات با پای منبر نشستن حل نمیشود، بشود هم تمرینهای طولانی و زیاد میخواهد، اینها عرفان عملی است، ازدواج با کلید محبت خیلیهایش را ساده میکند، ازدواج یک گام بلند رو به جلو است، تا حدود زیادی چه بسا انسانیت انسان ناقص است اگر مجرد باشد چرا که خداوند انسان را زوج آفریده است تا در کنار هم به آرامش برسند، حالا البته همهی این مسائل مشروط است به اینکه ازدواج باید درست باشد ...
خلاصه اشکالی ندارد که خانمی برای سلوکالیالله خود هم پای منبر بنشیند و هم در متن زندگی همسرش را وسیلهی قرب به خداوند عالم قرار دهد ...
اصلاً چرا ناراحت بشویم که وسیله باشیم، بهترین وسیلهها به سمت خداوند عالم اهل بیت علیهمالسلام هستند، خداوند هم فرموده:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [المائده، ۳۵]
بهترین این وسیلهها اهل بیت علیهمالسلام هستند، حقیر میگویم این آیه به طور ضمنی اشاره به ازدواج مناسب هم دارد و دستور است به ازدواج الهی، چه آنکه ایمان و تقوا و وسیله و جهاد و رستگاری همگی در ازدواج خداپسندانه مصداق دارد، آن هم مصداقهای درجهی اول، شما میتوانید به این تفسیر حقیر از آیهی کتاب خدا ایرادی وارد کنید؟
خشک مذهبی یعنی چی؟ یعنی کسی که از مذهب چیزی نفهمیده یا درکش از دین قشری و سطحی است؟ (البته متوجه نشدم شما تعریفتان از خشک مذهبی چیست) به نظر حقیر خیر، در بسیاری از موارد به افرادی گفته میشود خشک مذهب که هر وقت مینشینی با ایشان حرف بزنند فقط حرف از خدا و دین خدا میزنند، دربارهی موبایل حرف بزنی میگوید خدا و نماز و روزه در بارهی مسافرت حرف بزنی میگوید خدا و نماز و روزه و اینها ... یعنی ملاحظهی حال و هوای طرف مقابل و موقعیتی که درش هست را نمیکند، خوب به خیلیها هم در کنار اینجور افراد خوش نمیگذرد، حقیر هم از ایشان دفاع نمیکنم، البته از همین ملاحظه نکردنشان دفاع نمیکنم، مگرنه خدا میداند که اگر این کارها از روی ریا یا نفاق نباشد و واقعاً همه جا یاد خدا با ایشان باشد در درون خودشان چه عوالمی دارند. دیدهام کسی درکی از یک لذتی داشته باشد و همیشه بخواهد به همه از آن لذت بچشاند ولی دیگران از چنان چیزی لذتی نبرند و بدتر فکر کنند کسی دارد به ایشان نظر خودش را تحمیل میکند و خلاصه تا بتوانند از او فاصله بگیرند، حال آنکه او قصدش اصرار نیست و فقط حیفش میاید دیگران از آن موهبت بیبهره باشند، اما دیگران ظاهرش را میبینند و میگویند او خشک مذهبی است، یا یک بعدی است، دیگر نمیدانند که تمام ابعاد در همان یک بعد جمع است «قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ».
حالا تعریف شما از خشک مذهبی را اگر دقیقتر بدانم شاید راحتتر بتوانم نظرم را بدهم، اینکه خواهم گفت مذهبی نیستند و مذهبنما هستند را نمیتوانم پیشاپیش بگویم، ولی میدانم که خودم هم خیلی وقتها مذهبنما هستم، این نمایش هم تعمدی است و در آن امید به رحمت و هدایت خدا دارم، اگرچه همینطوری هم درش سودهایی است از جمله تنظیم شدن اطرافیان در نگه داشتن حدود و ظاهر و غیره ...
مگر کسی گفت داعش دین ندارند؟ آیهی قرآن است که در سورهی کافرون فرموده است: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ». اما در اینجا بحث بر سر تعریف دین نیست، اینجا بحث سر نفاق و کفر باطنی است:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ * اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [المنافقون، ۱و ۲]
اما خوب دیگرانی شاید باشند که برایشان همه چیز دین باشد و البته مسلمان هم نباشند، یعنی خودم دیدم، لااقل ظاهرشان اینطور بوده است، خداوند عالم میداند در موردشان چطور باید برخورد کند، ولی مثال داعش که دور از جان ما بیان کردید مثال خوبی برای این مسأله نیستند، یا اگر هستند حقیر متوجه نمیشوم :Gig: یعنی شما فکر میکنید باشد کسی در گروه داعش که فکر کند دارد بندگی خدا را میکند؟ :Gig:مثل این میماند که بفرمایید داعشی اهل بهشت هم داریم، در این صورت ما هم نباید لعنشان کنیم یا نباید مدام دعا کنیم «اللهم ... واقتل بی اعدائک و اعداء رسولک، و اکرمنی بهوان من شئت من خلقک» ومنظورمان داعش و صهیونیستها و امثالهم باشد، چون ممکن است برخی از ایشان افرادی متدین و معتقد به خداوند باشند که گمانشان این است که دارند بندگی خدا را میکنند :Gig:
قصد مغلطه نداشتم، هنوز هم متوجه منظورتان نشدهام، مگرآنکه منظورتان از سیر و سلوک همان صوفیگری باشد که حقیر گفتم برداشت ما قاعدتاً چنین چیزی نبوده است و اگر ما شما را مخالف دین تصور نکردهایم که نکردهایمهم انتظارمان این است که شما هم ما را از صوفیه تصور نکنید
:Nishkhand::Gol:خودشیرینی کردم برادر جوّ عوض بشود :Gol:اما جدا معتقدم «برو بابا» عبارت زیبایی نیست، «بفرمایید پدر جان» عبارت قشنگتری است :ok: آخر یک بازنگری کلی باید در مورد این درک عمومی بکنیم، دیگر یکجاهایی خیلی لغات را اشتباه به جای یکدیگر به کار میبریم، همهاش هم تقصیر درسهای ادبیات مدرسه است که مدام میگفت لغات همخانواده و بعد در انشاء میگفتند از یک لغت دوبار استفاده نکن و از همخانوادههایش استفاده کن و خلاصه لغات اگر به جایی نمیخوردند هم به آنجا خورانده شدند ... (دارم شوخی میکنم، معلومه؟)
خوب این حرفهایتان خیلی قابل تأمله :ok:
ظاهر نمودش بیشتره، اینکه یکی را در خیابان ببینید نخواهید فهمید که او اهل غیبت هست یا خیر، ولی میتوان از سر و وضعش یک قضاوت ابتدایی در ذهن کرد، چنین قضاوتی هم همیشه اینطور نیست که اشکال داشته باشد، نباید هم به این ختم شود که کسی بگوید بنده از ایشان بهتر هستم و وای بر روزگار او که چه انسان پستی هست، قضاوت مذکور کارکرد خودش را دارد و باید حدّش را نگه داشت ... نباید هم اصراری برش کرد ... چون تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ...
حالا شما یک نفر را در خیابان میبینید با اسنادی که دارید قضاوت میکنید که مذهبی هست یا خیر، یک نفر را در مسجد محلتان میشناسید و بجز ظاهرش رفتار و اقوالش را هم ملاک این قضاوت قرار میدهید، یک نفر را هم مثل کف دست میشناسید (واقعاً کسی کف دستش را میشناسد؟ یعنی خدای ناکرده صبح از خواب بیدار شود ببیند کلی کف دست روی تختش افتاده است میتواند مال خودش را پیدا کند؟ مزاح!) و در این صورت با مدارک و اسناد بیشتری قضاوت میکنید، یک بار هم میگویید هر کسی را نشناسم خودم را که میشناسم و در مورد خودتان قضاوت میکنید و البته در بسیاری از موارد هم افراد در چنین قضاوتی اشتباه میکنند و لازم است با آزمایشهای متفاوت مدام خداوند رصدشان کرده و معرفةالنفس را یادآوریاشان کند ... اما در این بین یک چیز واضح است ... اینکه در دنیا قضاوت بر اساس اسناد و مدارک است که آن هم همگی از جنس ظاهر است! ان شاء الله مغلطه نکرده باشم، یا اگر کردم دوزش کم باشد شما متوجه نشوید :ok:
طیب را نمیشناسم، اما شمر یا ابن ملجم که مذهبی بودند، به نظر شما مذهبی بودند؟ برای کسانی که ایشان را میشناختند هم مذهبی بودند؟ مأمون به نفع شیعه وارد بحث با اهل سنت میشد و اگر اشتباه نکنم ۳۰۰۰ حدیث از حفظ داشت اما به نظر شما کسی که او را میشناخت میگفت مذهبی است؟ حالا آیا کسی بود که او را نشناسد؟ بعد آیا آنها مؤمن بودند یا ریاکار و منافق؟ ابنملجم مؤمن بود؟ شمر مؤمن بود؟ صحبت ما سر منافقان نیست، سر مؤمنان است، مؤمن مطابق روایت ممکن است دزدی هم بکند و باز مؤمن باشد، مؤمن ممکن است زنا هم بکند و باز مؤمن باشد، اما هر مؤمنی مذهبی نیست، هر مذهبیای هم مذهبش از روی ایمان نیست و گاهی از روی ریاست، مذهب یعنی رفتار و منش و عمل به ظاهر دین، باطن را خدا میداند ولی مذهبی بودن یک بحث ظاهری است، اگرچه هر کسی به قسمتی از ظاهر افراد دسترسی دارد، افراد دسترسی محدود به ظاهر یکدیگر دارند، یکی مثل همسر تا خلوت انسان را هم میشناسد، یکی مثل هم همسایهی دیوار به دیوار تا یک حد، یکی مثل هممسجدی فقط نمازهای آدم را میبیند، یکی هم مثل استاد فقط درسخواندن آدم را میبیند و غیره ... دسترسیها محدود است و برداشت مذهبی بودن هم از یک فرد توسط دیگران متفاوت خواهد بود، ولی در تمامی این موارد برداشت مذهبی بودن از ظاهر است آن مقدار که ابراز شده و دیده شده است، بماند که هر ظاهری خودش از نظر شخص دیگری باطن به حساب میآید، مثل مثال همسر و همسایه و هممحلهای ...
خلاصه اینکه حقیر از مبحث شما استفاده کردم و از طرح مباحثتان هم ممنون هستم و قصد جسارت یا مغلطه هم نداشتهام، ان شاء الله، حقیر درکم از خودم کامل نیست، اگر هم بدیای از طرف حقیر به شما رسیده است کار این نفس چموش است که خودم هم از دستش در عذابم، اگر شوخی کردم هم ان شاء الله لبخند زده باشید و نرنجیده باشید ... :Gol:
یا علی علیهالسلام
حرفهاي شما كاملاً متين. چند نكته هست ولي به نظرم اين بحث بيش از حد داره طولاني ميشه و فقط يك نكتهء كوچك كه به نظرم مهمتر هست
من از اون آدما نيستم كه از خداشونه يه نفر به اسم دين يه كاري كنه تا به اصل اسلام ايراد بگيرن. لذا حرف شما رو كاملاً قبول دارم كه اگر كسي كاري ميكنه كه اسلام بهش دستور نداده مقصر خودشه نه اسلام. درست مثل شمر لعين كه فرموديد. بله از نظر من هم اون موجود اصلاً مذهبي نبوده. اما ايرادي كه ميگيرم و ميگم بعضي مذهبي ها..... دليلش اينه كه اين افراد از نظر يك سري رفتارها (بيشتر ظاهري) و همچنين تفكر خودشون جزء قشر مذهبي به حساب ميان
(سوء تفاهم نشه ، منظورم اين نيست كهرفتار باطني ندارن ، دارم دليل قرار گرفتن در گروه مذهبي ها رو توضيح ميدم)
اين انتقاد درست مثل اينه كه شما به بفرماييد چرا در قشر مذهبي سينه زني افراطي شده و به حركات نامعقول رسيده (مثال)
و بعد يكي بگه اينها كه مذهبي نيستن
اميدوارم الان بهتر منظورم رو رسونده باشم
درمورد طيب:
آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم
فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم
اينجا رو مطالعه بفرماييد: http://www.fardanews.com/fa/news/229038/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B7%DB%8C%D8%A8-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D9%85%D9%88-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1
در آخر ، بنده مخلص شما هم هستم. نه تنها حرفي نزديد كه ناراحت بشم بلكه افتخار ميكنم دوستي مثل شما داشته باشم (اگه قابل بدونيد)
ياعلي(ع)
سلام علیکم
باتشکر و سپاس از شما کاربر محترم به خاطر مباحثه اتان
بنده حقیر تمام مطالبی را که کاربرگرامی جناب باء فرمودنند را تایید میکنم
بله دقیقا بنده نیز با مطالبی که فرمودید موافقم
التماس دعا
یازهرا(س)
سلام
خيلي جالب بود
به نظرم گفته ايشان در خصوص فرزند بيشتر صرفا جهت بيرون آمدن از تك فرزندي يا دو فرزندي بوده باشه
و نه اين فلسفه مذكور
به هرحال بر هيچ كس پوشيده نيست كه هم بايد ازدواج كرد هم گزينه مناسب را انتخاب كرد.
اون خانم ها هم چرا اينقدر معطلش كردند تا به جايي برسه كه مجبور بشن با گزينه نا مناسبي ازدواج كنند
در هر حال
ازدواج اين همه فلسفه نداره
اصل ازدواج مورد پسند شارع بوده و در كنارش هم كفو بودن و با ايمان بودن سفارش شده
و اين به اين معنا نيست كه اگه يكي از شانس بد ما يا خودش مورد مناسبي گيرش نيومد
ازدواج نكنه
يا وايسه خدا از بهشت براش بفرسته
روال عادي زندگي عرف ايران هم بر همين بوده كه تو دور و اطراف ي سرچ مي كردند و گزينه مناسب رو پيدا مي كردند.
سلام
اینکه برای تغییر تلاش کنیم و اینکه احتمال تغییر وجود دارد درست است، اما در مورد ازدواج مسئله حائز اهمیت این است که نباید به امید تغییر ازدواج کنیم چون ممکن است به هر دلیلی تغییر حاصل نشود.
سلام
نتیجه شما تا حدودی درست است. منتها شرایط این را تعیین می کند که فرد تا چه حد از خواسته هایش بگذرد. مثلا اگر به حدی برسد که طرف احتمال 90 درصد بدهد که با رد کردن این مورد دیگر امکان ازدواج برایش فراهم نبود، به همان میزان باید از ملاک هایش کم کند و ازدواج کند.
سلام
بله کاملا درست است. اسلام از یک طرف به ازدواج با هم کفو تایید کرده و از طرفی از ازدواج با کافر نهی کرده است. البته نهی در موارد جزئی هم وجود دارد ولی خیلی مورد های خاص است مثل نهی از ازدواج با کسی که مشروب خوار است یا کسی که مشهور به زنا است البته به شرطی که توبه نکرده باشد وگرنه باز هم ازدواج با او مجاز است.
بنابراین با کنار هم قرار دادن این دو مسئله بعلاوه تاکید زیادی که روی اصل ازدواج شده، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که در شرایط عادی باید بالاترین حد تناسب را در نظر گرفت. ولی اگر شرایط عادی نبود؛ مثلا فرد موقعیت اینچنینی نداشت یا ... به همان میزانی باید از تناسب ها دست بکشد تا بتواند ازدواج کند. این کم کردن تا حدی که طرف مقابل ضروریات دین را انکار نکند و به جرگه کافرین نپیوندت میتواند ادامه پیدا کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام
چطور میشه برداشت نابجا داشت و این کلمه رو بد معنا کرد درصورتی که ادعاها ها شنیده میشه که ما مغز شویی نشدیم...
متاسفانه بسیار بسیار مواجه میشیم که همین کلمه ی حیاء رو در رسانه ای به نام چاه واره خواستند که معنای سخیفی بهش ببخشن...
مطمئن باشید این با حیاء بودن چیزی از روابط سالم روحی اونها در خانواده و... کم نخواهد کرد...
استاد بزرگوارم میفرمودند : انسان سرشت و طینت اش پاک آفریده شده درست مثل یک طبیعت بکر .. اما این سیزده بدر ها این ناب بودن ها این خالص و پاک بودن ها رو بیچاره کرده ... انسان اگر شخصیتش دستکاری نشود سنسورهای الهامات را فطرتا دارد ...
*
"فالهمها فجورها و تقواها"
عرض سلام و احترام
خواهرگرامی ، منظور بنده آن چیزی نبود که شما برداشت کردید. من برای حیا ارزش بسیار زیادی قائل هستم و خاک پای دختران باحیا را با کل جهان عوض نمیکنم (چون قیمتش همین است). تنها منظورم این بود که گاهی ممکن است دختری با برداشت اشتباه از مذهب و قرار گرفتن صرفاً در پوستهء دین و ظاهر آن (و نه درک عمق و معنا) به جایی برسد که حتی در برابر شوهر حیا کند. یعنی حیای نابجا. و بدون شک مخاطب بنده حداقلی از دختران با حیا بود
یا علی (ع)
آیا فرزند آوری به هر قیمتی حتی به وسیله ازدواج با غیر هم کفو لازم و ضروری است؟ و آیا در فرزند آوری کیفیت مهمتر است یا کمیت؟!
پاسخ:
«تَنَاكَحُوا تَنَاسَلُوا تکثروا فَإنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الأمَمَ يوم القيامة وَ لَوْ بِالسِّقْطِ»؛ ازدواج كنيد و در ازدياد نسل بكوشيد كه من در روز قیامت به زيادي تعداد شما مسلمانان بر سائر امّتها مباهات خواهم كرد حتّی به كودكان سقط شده شما!(1)
اما در کنار این روایت موارد دیگری هم وجود دارد که تکلیف را از گردن عده ای ساقط میکند مثلا آنجا که گفته میشود «لایکلف الله نفسا الا وسعها» خداوند تکلیف را از گردن افرادی که توان انجام آن را ندارند برداشته است. بنابراین در مسئله مورد بحث کسی که به هر دلیلی امکان ازدواج برایش فراهم نیست، تا زمان فراهم نشدن شرایط تکلیفی ندارد. لذا دختری که خواستگار ندارد یا خواستگار دارد ولی آن خواستگار فردی است که با او تناسبهای لازم را ندارد، عملا شرایط ازدواج برایش فراهم نشده چون ازدواج با غیر هم کفو نه تنها منجر به تاثیر منفی بر تربیت فرزند میشود بلکه به خود او و همسرش هم ضربه میزند چون احتمال شکست در آن ازدواج زیاد است.
در چنین شرایطی تکلیف دختر، ازدواج به هر قیمتی نیست بلکه تکلیف او اولا تلاش برای پیدا کردن موردی است که تا حدود زیادی با او تناسب داشته باشد (برای این مسئله میتواند از روشهای همسریابی دختران استفاده کند) ثانیا در مورد ملاک های ازدواج، علم کافی کسب کرده و بداند چه مواردی از اهمیت زیادی برخوردار است و چه مواردی اهمیت کمتری دارد. سپس با این دانستهها و همچنین در نظر گرفتن شرایطش، به خواستگار جواب مثبت بدهد که حداقل در کلیات اخلاقی، اعتقادی و رفتاری با او تناسب داشته باشد. اولویت بندی ملاکها باید با دقت زیاد و مشورت انجام شود.
هم کیفیت مهم است هم کمیت و باید برای هر دو تلاش کرد. لذا نباید از هیچ کدام غافل شد یعنی وقتی به ازدیاد نسل فکر میکنیم نباید از کیفیت غافل شویم و تن به هر ازدواجی بدهیم تا صرفا شیعههای اسمنما تحویل جامعه بدهیم چون ضرر اینها به مراتب بیشتر از فایدهشان است. چنانچه وقتی ازدواج کرد، نباید به خاطر ترس از ناتوانی در تربیت، به تک فرزندی اکتفا کند!
بنابراین دختری که شرایط ازدواج با هم کفو را ندارد، نباید به خاطر ترس از مجرد ماندن یا عقب ماندن از قافله ولایت، تن به هر ازدواجی بدهد بلکه وظیفه او تلاش برای پیدا کردن فردی است که هم کفو او باشد منتها حساسیت او روی این مسئله نباید به قدری شود که هیچ کس را هم کفو خود نبیند. لذا او باید ملاکهای خود را با چشمی باز سنجیده باشد و اگر کسی پیدا شد که 60ـ70 درصد با او تناسب داشت، با او ازدواج کند. منتها بعد ازدواج برای اینکه عدم تناسب در 30ـ40 درصد باقی مانده، روی زندگی مشترک و تربیت فرزندانش اثر منفی نگذارد، باید تلاشی مضاعف داشته باشد.
_________