از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام * * * گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو * * * دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش میروم * * * از خویش میروم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است * * * باری مگر تو دست بر آری به یاری ام
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ا[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ز آن زمان غلام تو محسوب میشوم [=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
نادیده اذن دادی ام آقا به نوکری [=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
گفتی که روضه خان تو محسوب میشو[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]م
می ترسم از رسیدن آن جمعه ای كه من
جای سلام، روی بگردانم از شما
رویی نمانده است به چشمت نظر كنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خوردم، حلال كن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما
[=B Mitra]ی[=B Mitra]کی می پرسد اندوه تو از چیــست؟؟؟
سبب ساز سکوت مبهـــــمت کیـــست؟؟؟
برایش صادقانه می نویسم...
برای آنکه باید باشد و نیســـ[=B Mitra]ت[=B Mitra]
[=B Mitra]ت[=B Mitra]و شبى محفل ما را زرخت روشن كن
اى كه نام تو بود روشنى محفل ما
ما كه در بحر جهان كِشتى سرگرداني[=B Mitra][=B Mitra]م [=B Mitra]
اى نجى الله ثانى بنما ساحل م[=B Mitra]ا[=B Mitra]
[=B Mitra]آ[=B Mitra]قا اجازه ، دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه ، دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آ خر نشسته ا[=B Mitra]م[=B Mitra]
[=B Mitra]م[=B Mitra]ردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز
لالهها، شعله كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنو[=B Mitra]ز[=B Mitra]
والفجر که بی وصل تو در بحرانم
با شور و شعف چهرهی دلدار ببینم
مقصود من آن است که در آن حرم امن
بی پرده رخ سید ابرار ببین[="]م
ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنهکار کجا
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام * * * گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو * * * دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش میروم * * * از خویش میروم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است * * * باری مگر تو دست بر آری به یاری ام
رفته از دستِ دل شيداييم صبر و شكي[=arial,helvetica,sans-serif]ب
برگرد ای توسل شب زنده دارها**** پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو****حاجت روا شوند هزاران هزارها
اين زخم کهنه عاقبت درمان بگير[=arial,helvetica,sans-serif]د
دل به سر زلف تو بستم که بیایی
هر چه دویدم به حضورت نرسیدم
یبر سر راه تو نشستم که بیای
مهدی:doa(3): فاطمه:doa(8): تنهاست از او یاد کنیم
از بیابان عدم تا به گلستان وجود
همه جا باغ گل از نرگس جادوی تو بو
دگر روى تو ببينم هنگام جان سپردن
قبرم بهشت گردد نور از كفن برآيد
آن خال که بر کنج لبش گوشه نشین است
تــــــنها نه من از یاد تو در سوز گدازم...............پیچیده در این کوه صدای همه ی مـــــا
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
نادیده اذن دادی ام آقا به نوکری
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
گفتی که روضه خان تو محسوب میشو[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]م
جای سلام، روی بگردانم از شما
رویی نمانده است به چشمت نظر كنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خوردم، حلال كن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما
یا نشان از دو بال شاپرکی
جانها بسوزد از غم تو ماجرای تو
طول زمان غیبت و این درد انتظار
گردیده مشکلِ دل اهل ولای ت
ومگر قرار نشد شیشه ای از آن می ناب
برای روز مبادا کنار بگذاری ؟
بیا که روز مبادای ما رسید از راه
باید که فردا شب کمی بهتر بیایی
چشمم به در مانده به امید وصالت
یشاید ببینم عاقبت از در بیای
بهتر از تاج و کلاه است و سریر
من تو را می خواهم ای آرام دل
جز به وصلت بر نیاید کام دل
مسألت دارم که ای کان کرم
دست لطفت را گذاری بر سر
مگل می کند روی زمین وقتی بیایی
بی تو بهاری نیست در تقویم دنیا
دنیا شود باغ برین وقتی بیایی
تا ماه بیکرانۀ این کهکشان شو
یتا جهان را به عدالتکده تبدیل کند
جمع ما منتظران را که سراسر نقص است
آخر از پرده برون آید و تکمیل کند
[="] د ل آرام گیرد چو بیند تو را [="]
[="]بمیرد ولی گر نبیند تو را[="]
[="]به زخمش ضُماد است با دیدنت[="]
[="]چه او را کُشد زخم نادیدنت[="]
[="]شوم مست تو گر ببینم رُخت[="]
[="]خُمارم ولی گر نبینم رُخت[="]
[="]کجا بهتر از تو بدیده کسی[="]
[="]ز تو نیک و برتر ندیده کسی[="]
[="]خوشم من که آخر ترا بینمت[="]
[="]گر اکنون ترا من نمی بینمت[="]
[="]چه حالی شود « خادم » از دیدنش[="]
[="]فسُردی گر از داغ نادیدن[="]ش[="]
دگر امید به این بخت مانده در گل نیست
بیا بهانه ی شبهای پُرستاره ی من
ببین که بی تو دگر قرص ماه کامل نیست
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
کی به پیراهن خود نور شب تار شوی؟
هر که مشتاق تو شد گوشه ی چشم تو خرید
ی؟شود آیا که مرا هم تو خریدار شو
یک ندا گفت شب تار بسر خواهد شد
موسم فُرقت دلدار بسر خواهد شد
نازنینی که ز هجران رُخش سوخته ای
عاقبت فارغ از آن بار سفر خواهد شد
[="Arial"][=arial]بسم رب الحیدر
دستام خالیه از گرمی دستات
سردم شده بازم ای اوج نیازم
چندین ساله که دلتنگ تو هستم
با سوز و گدازم ای دلبر نازم
خورشید امیدم پس بزن ابرا رو (حمیدعلیمی)
چرا ای صبح بی پایان ترین یلدا نمی آیی؟
دلم را نذر کردم تا به چشمانت بیاویزم
ضریح چشمهایت قبله گاه ما، نمی آیی؟
[=B Mitra]ی[=B Mitra]کی می پرسد اندوه تو از چیــست؟؟؟
سبب ساز سکوت مبهـــــمت کیـــست؟؟؟
برایش صادقانه می نویسم...
برای آنکه باید باشد و نیســـ[=B Mitra]ت[=B Mitra]
ظلمت گرفته زمین از خفای تو
تو شمس آسمانی و در ابر غیبتی
تو صاحب الزمانی و جانها فدای ت
وویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
[=B Mitra]ت[=B Mitra]و بيا تا ز پرتو رويت، شب تاريك من سحر گردد
ورنه اي آفتاب تابانم ، بي تو هر لحظه تيره تر گرد[=B Mitra]د [=B Mitra]
خواهش سبز پیمبرهاست شوق دیدن تو
صدای پای تو آید، صدای آمدنت
بهار با تو بیایید به خانه دل ما
قدم به خانه ما نِه، صفای آمدنت
تمنای دلم دیدار رویت
لقای قامت و سرو نکویت
بقربان رُخت ای نازنینم
همه عالم فدای تار مویت
[=B Mitra]ت[=B Mitra]و شبى محفل ما را زرخت روشن كن
اى كه نام تو بود روشنى محفل ما
ما كه در بحر جهان كِشتى سرگرداني[=B Mitra][=B Mitra]م [=B Mitra]
اى نجى الله ثانى بنما ساحل م[=B Mitra]ا[=B Mitra]
اگر روزی ترا دیدار سازم
چنان پرپر زنان آیم بسویت
گلی از بوستان آل طاها
که عالم مست عطر و محو بویت
بغض گلو گرفته پنهانی شما
بر شوره زار معصیتم گریه میکنی
جانم به فدای دیده نورانی شما
[=B Mitra]آ[=B Mitra]قا اجازه ، دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه ، دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آ خر نشسته ا[=B Mitra]م[=B Mitra]
بوی شاخه های زرد نور بوی آفتاب می دهی
سبزپوش مهربان برآی صبح آرزو دمیده است
خواب دیده ام که می رسی عشق را جواب می دهی
[="DarkGreen"] یک روز نسیم خوش خبر می آید بس مژده به هر کوی و گذر می آید عطر گل عشق در فضا می پیچد می آیی و انتظار سر می آید . . . [/]
در مسیر عشق زیبایت شماطتها شنیدم
غصه ها خوردم در این ره پر ز دردم ، در عتابم
آنچنان در انتظارت لحظه ها را میشمارم
در شمار روز و شب با قلب خونین در حسابم
بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدار منند
لیک در گفته این طایفه کرداری نیست
تا کی ز فراق روی تو غصه خوریم
ما خسته دلان منتظر درمانیم
[=B Mitra]م[=B Mitra]ردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز
لالهها، شعله كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنو[=B Mitra]ز[=B Mitra]
تن فرسودهام در تاب و تب شد
دعای من خسته دل اگر خدا خواهد
نثار قامت نازت ، عزیز غایب از نظرم
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید