[=microsoft sans serif]پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله وسلّم در روايت ميفرمايد: «نيرومند كسي است كه به هنگام خشم، مالك خويش گردد.» 13[=microsoft sans serif]
حسين عليهالسلام هرگز تحت تأثير خشم و غضب، كاري را انجام نداد؛ او به هنگام غضب برخود مسلط بود و اگر تمام عوامل خشم فراهم ميشد، آن حضرت از طريق اعتدال و ميانهروي و راه صواب به قدر چشم برهم زدني بيرون نميشد.[=microsoft sans serif]
علائلي مينويسد: «غلامي از غلامان حضرت، آب بر دست مباركش ميريخت؛ ظرف آب از دست غلام در طشت افتاد، آب طشت بر روي مقدس ايشان پاشيد. غلام عرض كرد: اي آقاي من! «وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ». فرمود: «خشمم را فرو خوردم.» غلام گفت: «وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ». فرمود: «تو را عفو نمودم». عرضكرد: «وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ».14
[=microsoft sans serif]فرمود:[=microsoft sans serif]اِذْهَبْ فَاَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللهِ الْكَريم[=microsoft sans serif]برو كه تو در راه خدا آزادي! 15
[=microsoft sans serif]يكي از نمايشهاي حُسن خلق و كَرَم آن حضرت كه نشان ميدهد آن امام شهيد در برابر عوامل غضب، خشم و كينه، كمال قدرت و ايستادگي را داشت، سيراب كردن لشكر حرّ است. وقتي كه لشكر حرّ در گرمگاه روز رسيدند و حضرت، تشنگي را مشاهده كرد فرمان داد تا به آنها و اسبهايشان آب بياشامند. برحسب امر امام، تمام سپاه دشمن را از مرد و مركَب، سيراب كردند و بر پاها و شكم چهارپايانشان آب پاشيدند.[=microsoft sans serif]علي بن طعان محاربي گفت: «من پس از همه رسيدم؛ آن بحر كَرَم و نورِ ديدة ساقي كوثر مرا به آن حال ديد؛ به زبان مبارك و در نهايت لطف و مرحمت به لغت حجاز فرمود:[=microsoft sans serif]يَابْنَ اَخِي اَنْخِ الراوِيَه[=microsoft sans serif]برادرزاده! شتر را بخوابان.[=microsoft sans serif]من معناي كلام امام را ندانستم، امام دانست كه نفهميدم پس فرمود:[=microsoft sans serif]اَنْخِ الْجَمَلَ[=microsoft sans serif]شتر را بخوابان.[=microsoft sans serif]من شتر را خوابانيدم. سپس فرمود:[=microsoft sans serif]اخنث السِقا[=microsoft sans serif]دهانه مشك را بر گردان و آب بنوش![=microsoft sans serif]من نتوانستم. امام پيش آمد و دهانة مشك را به دست مبارك پيچيد تا آب نوشيدم. 16
[=microsoft sans serif]از نمونه هاي ديگر صبر آن حضرت، امتناع او از شروع جنگ بود. با اينكه ميدانست آن لشكر كفر پيشه به هيچ وجه بر او و عزيزانش رحم نميكنند و با اينكه از آنها رفتارها و حركاتي سر ميزد كه صبر بر آن اعمال نكوهيده، دشوار بود آن حضرت، حجت را بر آنها تمام ساخت و نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.[=microsoft sans serif]چون نامة ابن زياد به حرّ رسيد و در آن دستور داده بود كه حرّ بر حسين عليهالسلام كار را تنگ بگيرد و ايشان را در بياباني بيآب و سبزه فرود آورد زهير بن القين به امام عرض كرد: «به خدا قسم! آن سپاهي كه پس از اينها بيايند بسي بيشتر باشند، اجازه بده تا هم اكنون با اين گروه نبرد كنيم.» آن حضرت فرمود: «من ابتدا جنگ را شروع نميكنم.»[=microsoft sans serif]همچنين وقتي آب را بر روي امام و اصحابش بسته بودند و همة لشكريان آن حضرت از زن و مرد، كوچك و بزرگ، جوان و پير، بيمار و سالم، حتي اسبها و مراكب، تشنه بودند و صيحة تشنهكامان همواره به گوش امام ميرسيد، ايشان از شروع جنگ، خودداري فرمود.[=microsoft sans serif]حتي زماني كه جرثومة شرارت و خباثت، شمر ملعون روز عاشورا به خيام طاهره نزديك شد و در پيرامون خيمههاي جلالت و عظمت ميگرديد تا نقطهاي را كه از آنجا ميتوان به خيام و لشكرگاه امام، حمله كرد معيّن سازد، خندقي را ديد كه آتش در آن افروختهاند؛ بانگ برداشت و به امام جسارت كرد. مسلم بن عوسجه كه در تيراندازي مهارت داشت اجازه خواست شمر را با تير بزند و زمين را از لوث وجود خبيث آن دشمن خدا پاك سازد. حضرت اجازه نفرمود؛ زيرا از شروع كردن جنگ كراهت داشت؛ 17
مثل اينكه ميخواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.[=microsoft sans serif]يكي ديگر از نمونههاي گذشت، عفو و صبر آن حضرت، كه دليل بر عزم محكم، قوّت تصميم و بلندي همت ايشان است، قبول توبة حرّ و آن همه ملاطفت و محبتي است كه نسبت به او از آن معدن صبر، حلم، عفو و بخشش صادر شد.[=microsoft sans serif]صبر و گذشت امام نسبت به حرّ مصداق بارزي از مفاد سخن پروردگار است كه فرمود:[=microsoft sans serif]وَ لِمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ اِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الاُمُورِ 18
[=microsoft sans serif]اين نوع شكيبايي سخت دشوار است، به خصوص اگر تشنگي در نهايت شدت باشد. تسليم نشدن به دشمن با زحمت تشنگي، علامت تصميم و عزم راسخ و فوق العاده است. شايد در تاريخ موردي نباشد كه آب را بر روي طرف مقابل بسته باشند و او از تسليم خودداري كرده باشد.[=microsoft sans serif]برحسب تواريخ و كتابهاي معتبر مقتل، از روز هفتم محرّم آب را بر روي آن حضرت و خاندان و اصحابش بستند. از آن روز تا روز عاشورا اگر هم يكي دو مرتبه به وسيلة حفر چاه و كوشش حضرت عباس، قمر بني هاشم، آبي تهيه شد، بالطبع سالمندان و بزرگان از آن استفاده نميكردند و فقط اطفال و خردسالان و مراكب زبان بسته را يكي دو وعده با آن سيراب كردند؛ بنابراين داستان تشنگي امام عليهالسلام فوق العاده غم انگيز و شكيبايي آن حضرت بر رنج تشنگي تحيرآميز است.[=microsoft sans serif]كساني كه گرماي عراق را ديدهاند ميدانند كه تحمل چند ساعت تشنگي در آنجا طاقت فرساست. زحمت جهاد در آفتاب سوزان، كثرت جراحات و ريزش خون، همه باعث شدت تشنگي است اما آن امام تشنهكام بر اين رنج عظيم، صبر فرمود و تسليم آن ناكسان نگرديد. صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِالله.
[=microsoft sans serif]كاملاً آشكار است كه ظهور تمام اقسام صبر از آن حضرت، به منظور اطاعت فرمان خدا بود، و ايشان براي امتثال امر خدا از آن همه بلا و مصيبت استقبال كرد و پيشنهادهايي كه دوستان يا دشمنان به او دادند مبني بر اينكه با يزيد بيعت كند يا به نحوي با وي به سازش و سكوت، رفتار نمايد را نپذيرفت و رد كرد.[=microsoft sans serif]آري! شخصيت عظيم، مناقب و كرامتهاي اخلاقي حضرت سيدالشهداء عليهالسلام در هرناحيه به حدي وسيع است كه با بسط مقال يا تأليف كتابهاي مستقل هم نميتوان جمال آن آفتاب حقيقت و خُلق و خوي آن آينة راستي را نشان داد؛ از اين رو ناچار به ايجاز و اختصار پرداختيم و به طور جامع و مختصر ميگوييم كه آن حضرت در علم، معرفت، حلم، فصاحت، بلاغت و خلق و خوي، سرآمد تمامي مخلوقات بود. [=microsoft sans serif] 1 سورة زمر، آية 10؛ همانا پاداش صابران، بيحساب داده خواهد شد.
2 سورة نحل، آية 96؛ حتماً به آنانكه شكيبايي ورزيدهاند بهتر از آنچه كردهاند پاداش دهيم.
3 سورة انفال آية، 46؛ و صبر كنيد؛ به راستي خداوند با صابران است.
4 شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 107؛ نسبت صبر به ايمان مانند سر به بدن است؛ در بدن بيسر، خيري نيست و در ايماني كه صبري با آن نيست نيز خيري نيست.
5 شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 105؛ غمهايي كه بر تو وارد ميشود را با عزم بر شكيبايي و يقين شايسته، از خود دور ساز.
6 مفردات القرآن، ص273.
7 بحار الانوار، ج98، ص240؛ و براستي از صبر تو، فرشتگان آسمانها شگفتزده شدند.
8 سوره بقره، آيه 177؛ و صبر كنندگان در محروميتها و نگرانيها و در هنگام حوادث مشكل.
9 سوره بقره، آيه 249؛ چه بسيار شده كه گروهي اندك به اذن خداوند، بر گروهي بسيار، پيروز شدند و خدا با شكيبايان است.
10 قمقام زخار، ص 468؛ ابوالشهداء، ص 188؛ مروج الذهب، ج 3، ص 11.
11 بحار الانوار، ج45، ص54.
12 رحمت خداوند در دنيا و آخرت از شما جدا نميگردد.
13 بحار الانوار، ج74، ص151.
14 سخنان اين غلام، اقتباسي است از قسمتي از آيه 134 سوره آل عمران: «...وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظِ وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ»؛ و فروخوردگان خشم و گذشتكنندگان از مردم و خداوند، نيكوكاران را دوست ميدارد.
15سمو المعني، ص 161.
16قمقام زخار، ص 350 و ساير كتب مقتل.
17ابوالشهداء، ص 172؛ قمقام زخار، ص 390.
18سوره شوري، آيه 43؛ و كسي كه صبر و گذشت، پيشه كند بيگمان اين از كارهاي سترگ است.
[=Times New Roman]برگرفته از کتاب آيينه جمال نگرشی بر مكارم اخلاق حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام آية الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى [=microsoft sans serif]
[="Arial"][="Green"]زیر بار ذلت زندگی کردن؛ یعنی مرگ!
کاش این کلمات امام عشق؛ حسین(ع) را همه عالم می شنید:
لَيْسَ الْمَوْتُ فِي سَبِيلِ الْعِزِّ؛ إلاَّ حَيَوه خَالِدَه؛
مرگ در راه عزّت، چیزی نیست؛ مگر زندگاني جاويدان!
وَلَيْسَتِ الْحَيَوه مَعَ الذُّلِّ؛ إلاَّ الْمَوْتَ الَّذِي لاَ حَيَوه مَعَهُ.
و زندگاني با ذلّت؛ چیزی نیست؛ مگر مرگي كه هیچ نشانی از زندگی در آن نیست!
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، أحسن الله لکم العزاء فی مصیبة مولانا المظلوم السیدالشهداء علیهالسلام ... الذی قتلوه عطشاناً
امروز عاشوراء است، روزی که درب پایینترین و پستترین طبقهی از جهنم باز شده بر روی اهل بالاترین و عالیترین طبقهی از بهشت، خدایا چه جانیان و وحشیانی همجوم آوردهاند بر سر چه پاکمردان و پاکزنانی!!!؟؟؟ :geryeh::god:
ای کاش در دنیا هم اهل حرم حضرت زهراء سلاماللهعلیها مانند قیامت در حریم محفوظ این حضرت بودند و دست آن نامردمان به این مردمان هرگز نمیرسید :geryeh::god:
... فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ [الحدید، ۱۳] ... پس زده شد در بین ایشان دیواری که برای آن دری است، داخلش در آن رحمت است و ظاهر آن از پیش رو عذاب
جایگاه زیارت امام حسین ع [ 325 ] 3 - حدثني محمد بن عبد الله الحميري ، عن أبيه ، عن هارون ابن مسلم ، عن عبد الرحمان بن الأشعث ( 2 ) ، عن عبد الله بن حماد الأنصاري ، عن ابن سنان ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ، قال : سمعته يقول : قبر الحسين بن علي ( عليهما السلام ) عشرون ذراعا في عشرين ذراعا مكسرا روضة من رياض الجنة ، وفيه معراج الملائكة إلى السماء ، وليس من ملك مقرب ولا نبي مرسل الا وهو يسأل الله ان يزوره ، ففوج يهبط وفوج يصعد ( 3 ) .
حضرت صادق ع فرمودند:... هیچ ملک مقربی و نبی مرسلی نیست مگر آنکه از خداوند می خواهند تا آن حضرت را زیارت کند پس گروهی از ان ها برای زیارت پایین می آیند و گروهی به بالا می روند.
کامل الزیارات ص 222
مقام را نگاه کنید دوستان
شکر خداوند که امام حسین ع امام ما شیعیان است نگاه کنید شخص مسیحی چه می گوید ؟؟
آقاي آنتوان بارا ميگويد: اگر امام حسين (عليه السلام) براي ما مسيحيها بود، در هر روستايي و قريهاي، پرچمي به نام حسين ميزديم و مردم را به نام حسين به مسيحيت دعوت ميكرديم. منبع سایت ولایت
شک نکنید رمز پیروزی گاندی ان طور که سخنی بر ایشان نسب می دهند امام حسین ع و کربلا بوده است
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، أحسن الله لکم العزاء فی مصیبة مولانا المظلوم السیدالشهداء علیهالسلام ... الذی قتلوه عطشاناً
اهل بیت علیهمالسلام کُلُّهُم نُورٌ واحِد ...
میدانید یعنی چه؟
اهل بیت پیامبر همه پارههای تن پیامبر خدا هستند میدانید یعنی چه؟ حسین منّی و انا من حسینی میدانید یعنی چه؟
یعنی مسلمانان در کربلا پیامبرشان را تشنه رها کردند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا خانوادهی پیامبرشان را جلوش چشمان نگران پیامبرشان کشتند و قطعه قطعه کردند :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا بر پیکر پیامبرشان زخمها وارد نمودند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کریلا پیامبرشان را از اسب به زیر کشیدند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا پیامبرشان را سر بریدند از گوش تا گوش ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا سر پیامبرشان را بر سر نیزه کردند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا بدن پیامبرشان را روی زمین رها کردند و به سمت تقسیم غنائم بین خود رفتند ... :geryeh: اُه ... :Moteajeb!::Ghamgin: ... آنها قبلاً هم یک بار دیگر این کار را کرده بودند ... در سقیفه ... :geryeh::god:
یعنی مسلمانان در کربلا خواستند بر روی جسد پیامبرشان اسب بتازند :geryeh:
یک عمر تلاش کن برای نجات امتی ... که تشنه به خون تو و خانوادهات هستند
یعنی مسلمانان دست پیامبر خود را در زنجیر کردند تا به اسارت نزد فرعون زمان ببرند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان ... یعنی مسلمانان ... یعنی مسلمانان ...
یعنی پیامبرشان ... یعنی پیامبرشان ... یعنی پیامبرشان ...
همان پیامبری که یک بار مسمومش کردند و گفتند کار یهود بوده، همان پیامبری که یک بار پشت در مصدومش کردند و با غلاف شمشیر بازویش را شکستند و شکوفهاش را از شاخه جدا کردند تا میوه نشود، همان پیامبری که یک بار دیگر فرق سرش را با شمشیر مسموم شکافتند، سپس یک بار دیگر بعد از خوراندن زهر جسدش را به تیر بستند، همان که یک بار در کربلا بارها شهیدش کردند و باز شهیدش کردند، سپس باز مسمومش کردن و باز مسمومش کردند و باز مسموش کردند، یک بار به خرمای مسموم و یک بار با آب انار مسموم و یک بار و بعد یک بار دیگر و بارها و بارها او را مسموم کردند و کشتند ...
و ما باز منتظر هستیم که این پیامبر باز قیام کند و ما را و خانوادهی آن ظالمان مسلماننما را نجات دهد ... و او خواهد آمد اما وای بر ما اگر یاریش نکنیم
ای کاش زمین و زمان همه سر تا به پا نگون شدی ... ای کاش ما نبودیم و این خاندان در این غم عالمگیر فرو نمیشدی :geryeh::god:
وا عمتاه! وا حسیناه! وا جدّاه! تا الان جنگ تمام شده است
دیگر مردی جز بیمار زینب سلام الله علیها نیست تا از خیام محافظت کند.
دشمن جرئت پیدا کرده تا به خیام حمله کند.
ناموس خدا دارد به تاراج می رود
یا صاحب الزمان آجرک الله فی مصیبة جدکم
عمه جان چه زبان حال سنگینی داری امشب:
( به یاد سینه سوخته زینب، مادران شهدا، مادران مفقود الاثرها ....)
انیسی اندر این صحرا ندارم
مجال گریه ای اینجا ندارم
عزیز من تو محبوب خدایی
لگد مال سم اسبان چرایی؟!
من از اول خریدار تو بودم
من از خُردی پرستار تو بودم
فدای لعل عطشانت برادر
فدای جسم عریانت برادر
چو دشمن اسب بر نعش تو می راند
سرود مرگ ما را گویا می خواند
نداری سر که بر دامن بگیرم
روا باشد از این ماتم بمیرم
اگر مهلت دهد یک دم عدویت
به اشک دیده سازم شست و شویت
جهان با من در این ماتم نشسته
دل پیغمبر خاتم شکسته
سَرت بر نوک پیکان وای من وای
تن ات افتاده عریان وای من وای
پر از گل های داغ است این گلستان
بتاب ای ماه من از نوک پیکان
مرا تیر غمت بر دل نشسته
تبسم هم ز لبها رخت بسته
خدا را آخر این رسم وفا نیست
پس از تو زندگی دیگر روا نیست
مرا با این بدن تنها گذارید
مرا با زخمه هایش وا گذارید
[="Arial"][="Green"]روضهی عصر عاشورا به روایت حضرت آیتالله خامنهای
در همین حالاتى که دشمنان دور بدن حسینبن على علیهالسلام حلقه زدند و هر کدامى یک ضربهاى وارد مىکنند و این جسمِ پاک بىدفاع روى زمین افتاده، هر چه اینجا وحشیگرى است، اینجا خباثت است، اینجا روح حیوانى و انتقامگیرى است، در خیام حرم ابىعبداللَه روح توجه به خدا، روح انسانى رقیق و عاطفهى شدیدى است که موج مىزند و همهى زنها و کودکان - که جز زن و کودک هم در آن خیام حرم کسى نبود، مرد فقط علىبنالحسین علیهالصلاةوالسلام بود، که ایشان هم بیمار بودند - همهى اینها نسبت به حسینبنعلى و سرنوشت او آن حالت نگرانى را دارند. از خیام حرم بیرون آمدند، و مىروند به آن طرفى که فکر مىکنند حسینبنعلى علیهالسلام در جا روى زمین افتاده. نقل مىکنند که وقتى که این زنها از خیمههابیرون آمدند - زنهاى عرب دیدید شما چطور ندبه مىکنند یا شنیدید، هنوز هم معمول است بین زنهاى عرب برکشتههاى خودشان بر عزیزان از دست داده به شکل دردناکى گریه مىکنند، به صورتشان مىزنند، مو از سرشان مىکَنند، یک چنین حالت فوقالعادهاى دارند - خب اینها عزیزى را از دست دادند مثل حسینبنعلى، زینب پیشاپیش این جمعیت زنها دارند مىآیند به طرف قتلگاه.
وقتى که زینب رسید آنجا جسد عزیزش را روى زمین گرم کربلا افتاده دید به جاى هرگونه عکسالعملى، به جاى هر گونه شکایتى رفت به طرف جسد عزیزش ابىعبداللَه خطاب به جدش پیغمبر صدایش بلند شد «یا رسولاللَه صلا علیک ملیک السماء هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء» یعنى اى جد عزیزم، اى پیغمبر بزرگوار یک نگاهى به صحراى گرم کربلا بکن، این حسین توست که در میان خاک و خون مىغلتد و افتاده. بعد هم نقل مىکنند زینب دستها را زیر جسد حسینبنعلى کرد؛ صدایش بلند شد پروردگارا این قربانى را از ال محمد قبول بفرما.
[="Arial"][="Green"]ای دل تو چه میکنــی؟ میمانی یا میروی؟؟..
--------------------------------------------------------
از شب عاشورا به بعد، هر شب حسیــن علیه السلام همه را
جمع میکند، حتی من و تورا
و بعد از کم کردن نور خیمه میگوید:
"ماندن یا رفتن ..اختیار با خودتان است."..
[="Arial"][="Green"]آرمیتا رضایی نژاد شاید معنی روضه ی عصر عاشورا را بیشتر از همه ی ما درک کند.
نامردها داریوش را جلوی چشمان دختر چهارساله اش گلوله باران کردند و مادرش را نیز با یک گلوله راهی بیمارستان...
نمی توانم حال آرمیتا را در آن لحظات درک کنم...
روش اشقیا پس از چهارده قرن هنوز تغییر نکرده است.
آنروز آب را تحریم کردند و امروز ... .
آنروز امان نامه فرستادند برای یل ام البنین و امروز....
آنروز گروهی از خواص کوفه را از شمشیر ابن زیاد ترساندند و امروز...
آنروز گروهی از کوفیان را با سکه های طلا فریفتند و امروز....
آنروز عمر سعدها، وعده ی ملک ری گرفتند و امروز...
آنروز هم عده ای از دینداران به دنبال مذاکره و مصالحه با ظالم بودند و امروز...
آنروز کوفیان، با انتخاب دنیا، ننگ ابدی را برای خود خریدند و امروز...؟!
آنروز دین خدا، جز با خون حسین (ع) زنده نمی ماند و امروز... ؟!
هيهات منا الذلة
پی نوشت: تاریخ گواهی می دهد که نه عمر سعد به ملک ری رسید و نه مردم سازش کار کوفه قرنها رنگ آرامش و امنیت را دیدند. اما تاریخ مانده است و سرافرازی حسین .... https://plus.google.com/u/0/10664349...ts/CJZaXcMM25C
:Sham:بیت التقوا:
حاج حسین خرازی، همین جا بود که گفت:
امشب عاشوراست، نمایندهی امام از ما خواستند در طلاییه وارد عمل شویم. ما با تمام توان لشکر، به دشمن خواهیم زد.
هرکس میتواند، بماند و هرکس نمیتواند، آزاد است برود.
اینجا همانجایی است که شهید میثمی گفت:
هرکس در طلاییه ایستاد، اگر در کربلا هم بود، میایستاد.
اینجا همانجایی است، که دست راست حسین خرازی، شهید شد، و شد علمدار..
اینجا همانجایی است که همت پرواز کرد.
همان فرماندهی دوست داشتنی، که به مولایش حسین، اقتدا کرد و بی سر به سوی دیار حق شتافت.
اینجا شهدای بسیاری بر زمین ماندند؛
از جمله شهید: زجاجی، یاغچیان، و مهدی و حمید باکری..
که حمید میگفت:
ما به فرمودهی امام (ره) ، حسین وار وارد جنگ شدیم، و حسین وار به شهادت میرسیم.
...
جنازهی خیلی ها در طلاییه ماند و هرگز برنگشت...
.
.
.
روحمان با یادشان ... شاد!
آهنگ *همت* با صدای پویا بیاتی که برای شهید همت خونده. حتما دانلود کنید. واقعا قشنگه. اگه گوشش کردین، حتما نظرتون رو بگین. من که خیلی خوشم اومد:
میگم: باباجون، چته؟ یه قلپ آب دادیم بهت! زهرمار که ندادیم اینجوری شاکی شدی!
نشست یه گوشه و های های گریه میکرد.
با هق هق گریه از رفیق هاش میگفت که از تشنگی شهید شدند.
از این که عهد کرده بود تا آخر عمر آب خنک نخورد....
زندگی زیباست! اما شهادت از آن زیباتر است.
سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند...
راز خون را جز شهدا در نمییابند.
گردش خون در رگ های زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب، شیرین تر است.. و نگو شیرین تر... بگو بسیار شیرین تر است.
راز خون در آنجاست که..
سلام علیکم،
اگر کسی دو روزش مثل هم باشه ضرر کرده، شکر خدا حقیر هم در این چند روز محرم نسبت به قبلش پیشرفت قابل توجهی داشتم، تا قبل از این سعی داشتم مدام خودم را به اهل بیت علیهمالسلام نزدیک کنم، اما تو این محرم چشمم باز شد دیدم نه خیلی خام فکر میکردم، ما کجا و آنها کجا، بلکه باید خودم رو حداکثر به خادمان و منسوبینشان نزدیک کنم، باید دوستدارانشون را دوست داشته باشم و سعی کنم به اونها نزدیک بشم، اینجاست که یک نگاه کنم میبینم اون جلو جلوها که اصلاً به چشمم نمیاد اهل بیت علیهمالسلام چه هستند و که هستند که مستقیم خدا رو دوست دارند و خودشان را به خدا نزدیک میکنند ...
ما در دعای ابوحمزه میخوانیم که «ما أنا و ما خطری»
اما آنها برایشان در زیارت جامعه میخوانیم «ما ... أکرم آنفسکم و أعظم شأنکم و أجلّ خطرکم»
برای حقیر بخواهند مصیبتخوانی کنند باید اول بروند سراغ مصائب شهدای خودمان، شاید اینها را فهمیدم، مگرنه اگر کسی مصیبت کربلا را بخواهد بفهمد با این تحملهای ما که اصلاً زنده نباید بماند، فهمیدن فقط وداع امام حسین علیهالسلام طفل سه ساله را پیر میکند، ما کجا و درکمان از کربلا و جایگاه اهل بیت علیهمالسلام و مصائب ایشان کجا؟
کیف ... احصی جمیل بلائکم؟
اینجا حضرت زینب لازم است که بتواند بگوید «ما رأیت الا جمیلا»
ما چه بگوییم ... نه میفهمیم شما چه شأنی داشتید، نه میفهمیم چه محبتی بین شما بوده، نه میفهمیم چه اخلاصی برای خدا داشتید، نه میفهمیم عطش یعنی چه، نه میفهمیم «أحلی من العسل» یعنی چه، چه میفهمیم ...
خدا کند که یادم بماند که که هستم و که نیستم، کجا هستم و کجا نیستم: انّی ان شاء الله سلم لمن سالمک و ولی لمن والاکم
ای کاش برسد روزی که بتوانیم بگوییم انّی سلم لکم و ولی لکم
آن روز میتوان گفت انّی ولی لله تبارک و تعالی
ولی آنروز دور است و آرزو بلند است و مرگ نزدیک است و همت کوتاه است و غفلت در کمین است و دنیا پرفریب است و شیطان دستبهکار ...
التماس دعا برای روزی که سرائر آشکار خواهد شد و بین خوبها و بدها فاصله میافتد
یا علی
[="Arial"][="Green"]ننگ پاکنشدنی!
باورش سخت بود. در پایتخت شیعه پرچم عاشورا آتش گرفته بود. عاشورا یک نام نیست، یک روز نیست، بخشی از یک عقیده نیست، عاشورا همه دین است، همه انسانیت، همه زندگی یک ملت، ملتی که عاشقش شد، به پایش جان داد، برایش زیست و تاریخساز شد. ناباورانه دیدیم که یک ملت لگدمال شده. چگونه میشد باور کرد وسعت این فاجعه را. درست در قلب عزای حسینی دوباره یزیدیان از پس تاریخ هزارساله جان گرفته بودند و دوباره حسینیان را به هماوردی میخواندند.
فاطمه جعفریان
عاشورای 88 را میگویم بعد از گذشت پنج سال هنوز هر عاشورا که میرسد سنگینیاش را میشود احساس کرد. اینجا پایتخت سعودی نیست پایتخت آل خلیفه نیست اینجا پایتخت انقلاب اسلامی است. هنوز عطر شهادت در پس نام کوچههایش به مشام میرسد هنوز میشود پیوند عاشورا و این شهر را دید. بوی محرم که میآید کوچههای شهادت همه مست میشوند و عجبا که هیچ اختلافی به این یکی کارگر نیست. مردم این شهر هر که باشند با هر مرام و مسلک و عقیدهای به آن عشق میورزند و پای سفرهاش مهمان میشوند. آیا در طول تاریخ بشر میتوان چنین سفره کریمانهای را سراغ گرفت؟
باورش سخت است روز عاشورا به عزادار حسینی سنگ زدند، باورش سخت است حرمت یک ملت را وقیحانه شکستند و خداجو نام گرفتند، باورش سخت است این همه حقد و کینه در پس تاریخ هزارساله چگونه توانست اینجا اینگونه سربرآورد و در قلب شیعه و در ظهر عاشورا خودنمایی کند؟ هیچ اختلاف عقیدهای حرمتشکن عاشورا نیست و نخواهد بود آنچه حرمت میشکند نفاق است و عجبا از خصلت شگفت این روز. عاشورا رسواکننده است و چه زیبا باز هم یزیدیان رسوا شدند و رسواییشان بر فراز تاریخ این سرزمین ماندگار شد.
و حالا بعد از گذشت پنج سال از آن روز سوالی بزرگ خودنمایی میکند چرا هنوز کسانی مرز خویش را با عاملان فاجعه عاشورای 88 روشن نکردهاند؟ فاین تذهبون به کجا میروید. عاشورا عین سیاست است اما باور کنید که این سرمایه انسانیت را نمیتوان در چارچوبهای بسته سیاستزدگیها و جناحبندیها جای داد. این سرمایه برای این قالب بسیار بزرگ است. چراغی که در کربلا روشن شد تا دنیا باقی است به عنوان سنجهای برای تشخیص حق و باطل برای همه بشریت میدرخشد و هیچ بازی سیاسی را یارای مقابله با آن نیست. ایستادن در برابرش رسوایی میآورد و همراهیاش ماندگاری، چگونه میتوان این را دانست و در برابر عاملان بیحرمتی 88 عاشورا نایستاد؟! هیچ وجدان آگاه و بیداری نیست که یزیدیان را بستاید و عقوبتشان را نخواهد. وای بر سیاستزدگیهایی که بر وجدان آدمی غبار میپاشند.
در کارزار این جهان که هر ثانیهاش و هر ساحتش میدان نبردی است برای حق و باطل، اگر غافل شویم و اسیر در چارچوبهای تنگ زمان و مکان و منفعت، طولی نمیکشد که میفهمیم همسان همه رسواشدگان تاریخ در کنار عذاب وعده داده شده الهی در حال نظارت قضاوت آیندگانی هستیم که یا به خیانت متهممان میکنند یا علامت سوالی بزرگ در برابر ناممان در کتابهای تاریخشان مینگارند که مگر حقیقتی آشکارتر از عاشورا برای تصدیق وجود داشت و مگر تکلیفی روشنتر از نبخشیدن عاملان بیحرمتی عاشورای 88 بود که کسانی برای منافع چند روزه حزبی و گروهی آن را به فراموشی سپردند.
ندای هل من ناصر ینصرنی ندای بیدارگر وجدانهایی است که در فراسوی زمان در میان تاریکیها به دنبال نور میگردند و این نقطه اتصال همه حقجویان جهان است که با این ندا از تمام تفرقهها آزاد شوند و یکصدا به راه حق بشتابند. راهی که میتواند درمانگر این روزهای ما باشد. روزهایی که گاهی در آن صدای حقیقت در میان جدالهای بیمورد سیاسی گم میشود و فراموش میشود که بنا به کلام نغز کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نوای لبیک یا حسین را نه در عاشورای سال 61 هجری که در همه زمانها و مکانها میتوان فریاد زد و در برابر همه یزیدیانی که همیشه از دل تاریخ حسینیان را به هماوردی میطلبند قد علم کرد.
کیهان امروز
[="Arial"][="Green"]حسن رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران :
امام حسین(ع) در روز عاشورا گفت هرکسی بدهی دارد و حق مالی کسی به گردن اوست و به حقوق اقتصادی فردی تجاوز کرده است نمیخواهم خونش با خون ما مخلوط شود.
ابا عبدالله(ع) برخی را در روز عاشورا بیرون کرد و گفت؛ "نمیخواهم شما شهید شوید و فرمودند اگر از کسی قرض کردی و قرضش را ندادی برای من شهید نشود".
ما دو نوع عزارداری و محرم داریم. اولین روضه رسمی را برای امام حسین(ع) را یزید خواند و اولین روضه حقیقی را زینب(س) خواند؛
امروز در جامعه شیعه هم دو تیپ عزاداری و مداح داریم؛ ما هم روضه زینبی داریم و هم روضه یزیدی.
کسانی که امام حسین(ع) را دعوت کردند و حدود 120 هزار نفر بودند گفتند ما محب حسین(ع) هستیم ولی همین قالتاق ها در کربلا با امام حسین چه کردند؟
امروز هم از همین قالتاق ها داریم. ما کسانی داریم که به اسم امام اسلام آمریکایی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب تشیع انگلیسی دارند. باید مراقب تشیع انگلیسی که هدفش احمق نشان دادن شیعه است باشیم.
خدا لعنت کند کسانی که در عزاداری امام حسین لخت میشوند و می گویند "مستم و مستم"، "مشتم و مشتم" و "میرقصم و میرقصم رقاصه عباسم"؛
البته باید گفت 90 درصد هیأت ها برای خدا و عشق امام حسین(ع) خدمت میکنند و اگر مداح ها نبودند قضیه کربلا فراموش میشد.
آنهایی به حضرت امام حسین(ع) و "حضرت محسن(ع)" ارادت داشتند که زیر آتش و بمبهای شیمیایی "حسین حسین" میگفتند و شهید شدند نه یک مشت شیعه انگلیسی مفت خور که برخی از انها جلسهای 30 میلیون تومان میگیرند؛ این افراد تا وقتی دنیایشان تامین باشد "حسین حسین" شان برقرار است.
من افتخار دارم وهابی ها من را تهدید به مرگ کردند و ریگی در اعترافاتش اسم من را برده بود. من دوست دارم تیمی از وهابیها و شیعیان انگلیسی من را تهدید کنند چراکه من دوست دارم با آنها درگیر شوم.
(در واکنش به بازتاب هایی که اخیرا برخی شبکه های شیعی لندن نشین به اظهاراتش در خصوص برگزاری دهه محسنیه) من این سخنان را از سخنان برخی مراجع برگرفتم؛ چند وقت پیش دو نفر از مراجع گفتند آنچه سفارش شده دهه محرم است و اگر بخواهید دهه های دیگری درست بکنید عزاداری سید الشهدا تحت الشعاع قرار میگیرد؛
برخی هم آمدند گفتند "ما دهه چهارم فاطمیه را هم در اسناد پیدا کردیم و بعد دهه محسنیه و انشالله می خواهیم "شهر"(یک ماه) عزاداری محسنیه برگزار کنیم"؛
خب این کارها باعث میشود مردم از عزاداری ها بی زار شوند؛ برخی گفتند علمایی که میگویند دهه های محسنیه و غیره را زیاد نگیرید بی ولایت هستند. من کی گفتم عزاداری برای حضرت محسن(ع) بدعت است چرا دروغ میگویید؟
من گفتم برخی قالتاق هستند که اسمشان شیعه است؛ این افراد کسانی هستند که در بازار ربا میخورند؛
ولی من کی گفتم شیعیان قالتاق هستند؟ چرا برخی نامردان دروغ میگویند؟
امروز تمام مداحان باید بروند منشور رهبر معظم انقلاب در مورد مداحی را بخواهند، البته اگر برخی نگویند رهبری هم ضد ولایت است، یک کلام ایشان گفتند در هیأت ها لخت نشوید؛ ولی ببینید برخی چه بلوایی درست کردند؛ تشیع این افراد اطاعت از امام حسین(ع) نیست.
رهبری در این زمینه دستور و حکم حکومتی هم ندادند و تنها به عنوان یک عالِم توصیه کردند؛ ایشان گفتند وقتی میروید پشت بلندگو صد بار میگویید "حسین وای حسین وای" خب چیزی نمیفهمی و یاد نمیگیری بلکه بجای آن حدیث بگویید.
کسانی که ترانه های لهوی را با اشعار هیئات مخلوط میکنند اینها خائنین به امام حسین(ع) هستند.
برخی قلاده میبندند و صدای سگ و توله سگ در میآورند؛ امسال در مشهد چنین اتفاقی افتاد.
برخی در هیئات عین مست ها لخت میشوند و تلو تلو میخورند و یک کسی بالای منبر میگوید "ما اگر از سر بریده میترسیدیم در محفل عشاق نمیرقصیدیم".
امروز این دست عزاداری ها را در شبکه های وهابی پخش میکنند و میگویند خب حال حسین عاقلتر بود یا یزید؟؛
امروز باید منشور رهبری برای مداحی را توزیع کنند و هرکسی اشکال دارد باید اشکال کند.
برخی میگویند آقای خمینی باید آن دنیا جواب بدهد چون گفته است با قاتلان حسین وحدت کنید؛ آیا سنی های کشور ما از قاتلان امام حسین هستند؟
برخی روحانیون در حوزه تهمت بی دینی به امام خمینی زدند چون میگفتند شیعه را از سیاست جدا کنید.
امروز شیعه انگلیسی در مشهد و قم و اصفهان و نجف مدرسه علمیه دارد و دارد لشگر طلابی راه میاندازد تا تفکر امام و انقلاب و رهبری را تا دهه های دیگر از بین ببرد.
این تیم های تروری که آمد تا این دانشمندان هستهای را بزنند یک فرد غیر هسته ای هم هدف داشتند که من بودم که متاسفانه خنثی شد؛ دوستان وزارت اطلاعات هم به من گفتند سه تیم از اسرائیل آمده بود به ایران برای ترور که یکی از اهداف آنها تو بودی.
یزیدیان سبزپوش با گوساله های سامری که ساخته بودند، گمان می کردند می توانند از واقعه ای که روح شهادت طلبی و استکبارستیزی و امر به معروف را در جهان طنین انداز کرده بود، انتقام بگیرند.
از این رو در عاشورای سال 88 شمسی در صف یزیدیان سال 61 هـجری قمری قرار گرفتند و تا توانستند با خوی وحشیگری همان جنایات را تکرار نمودند.
اما این بار مردم به ندای هل من ناصر ینصرنی نایب امام زمان خود لبیک گفتند و با درک واقعه عاشورا و هدف والای امام حسین (علیه السلام) به خیابان ها آمدند و یزیدیان سبز پوش را از میدان به در کردند.
زخمی که بر بدنه فتنه گران یزیدی صفت از سوی امام حسین (علیه السلام) وارد شده بود به زخم چرکین کینه تبدیل شد و کم کم این زخم چرکین در سال 92 و 93 سر باز کرد.
سپس شروع به سنگ اندازی به سمت خیمه های عزاداری نمودند با زدن حرف هایی مانند چرا زنجیر میزنید بلکه بیائید زنجیری از دست کسی باز کنید و یا چرا در مجالس هزینه برای پخش غذا صرف می کنید و ... قصد آتش زدن خیمه های عزا را داشتند.
آنان در اقدامی جدید تیر های سه شعبه را به سمت پیام عاشورا که همان امر به معروف است گرفتند و قبل از محرمبا اسید پاشی به چهره ناموس کشور و ربط دادن آن به امر به معروف قصد در تضعیف پیام عاشورا نمودند.
پیام ما به یزیدیان سبزپوش این است که شما هرگز نمی توانید واقعه ای که از پیش بشارتش به آدم، نوح، ابراهیم، اسماعیل، سلیمان، موسی، عیسی و پیامبر خاتم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) رسیده بود را برای رسیدن به مقاصد شومتان در اذهان مردم تخریب نمایید.
اما دلیل کینه فتنه گران این است که این انقلاب با الگو گیری از قیام امام حسین (علیه السلام) شکل گرفت و خون هایی برای بقای آن مانند شهدای کربلا ریخته شد و امروز این نسل نیز با الگو گیری از همان واقعه روح شهادت طلبی را زنده نگه داشته است و نخواهد گذاشت یزیدیان دوباره آب را بر سپاه حق ببندند.
عصامم بن مصطلق میگوید: وقتی به مدینه وارد شدم، امام حسین(ع) را دیدم. از شهرتش در شگفت شدم. حسد مرا واداشت که دشمنی و کینه خود را آشکارسازم.
نزدیک ایشان رفتم و گفتم: تویی پسر ابوتراب؟ (تعبیر به ابوتراب برای امام علی (ع) درنظر کوته فکران، نوعی توهین بود) حضرت فرمود: بلی.
پس هرچه خواستم به او و پدرش دشنام دادم، ولی حضرت به من نگاه مهربانانهای کرد و فرمود:
پناه میبرم به خدا از شرشیطان رانده شده به نام خداوند بخشنده و مهربان. گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده واز نادانان رخ برتاب و اگر از شیطان وسوسهای به تو رسید. به خدا پناه ببر، زیرا از شنوای دانا است. (اعراف- 199)
سپس فرمود: کار را برای خود آسانگیر و برای من و خود، از خداوند طلب آمرزش کن.
اگر از من یاری بخواهی، یاریات میکنم و اگر چیزی طلب کنی، به تو میبخشم و اگر از من راهنمایی بخواهی، راهنماییات خواهم کرد.
من از گفتهها و رفتار خود پشیمان شدم. حضرت فرمود: «امروز برشما سرزنشی نیست، خدا شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربانان است» (یوسف- 92)
من از این اخلاق کریمانه، در برابر جسارتها و دشنامها، دوست داشتم به زمین فرو روم.
به ناچار از برابر چشم آن حضرت، به میان مردم پناه بردم و الان کسی پیش من از او و پدرش محبوبتر نیست.
سفینه البحار، باب خلق
شيخ مفيد به نقل از زيد بن أرقم آورده است، روز دوّم كه عبيدالله دستور داد تا سرهاي شهدا را در كوفه بگردانند «من سر امام حسين را ديدم كه آيه زیر از سوره کهف را تلاوت می کرد:
« أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً » (کهف/9) آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟
مولا جان!! چه چیزی را می خواستید به آنها و ما بگویید؟!
عزیزان، آیات بعدی سوره کهف را نیز بخوانید. در آیه 21 سوره کهف خداوند می فرماید:
« وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا » و بدین گونه مردم را به حالشان آگاه کردیم تا بدانند که وعده خدا حق است و در فرا رسیدن قیامت تردیدی نیست . آن گاه که میان خود در این باره نزاع می کردند ، گروهی می گفتند : بنای یادبودی بر روی آنان بنا کنید که خداوند به حال آنها آگاه تر است ، اما آنها که بر کارشان آگاهی یافته بودند ، گفتند : ما معبد و مسجدی درکنار ( مدفن ) آنها می سازیم (تا خاطره آنها فراموش نشود). قربان سر بریده ات شوم آقا جان، یعنی می خواستید بفرمایید که بعدها بر مشهد من، گنبد و بارگاه عظیمی ساخته می شود، گنبد و بارگاه عظیمی که زیارتگاه مردم سراسر جهان می شود و مردم دسته دسته، گروه گروه، فوج فوج به زیارت می آیند. اربعین را ببینید.
آقا جان، سال پیش 25 میلیون زائر اربعین داشتید، امسال پش بینی می کنند که بیش از 30 میلیون زائر بیاید، هیچ داعش و بمب و عقربی هم نمی تواند جلوی آن را بگیرد.
در حج با آن عظمت و شکوه، حتی رُبعِ این جمعیت هم نمی آیند.
[="Arial"][="Green"]ماجرای شهادت حضرت علی اصغر به روایت رهبر انقلاب
یک بچهى شش ماهه مگر به چه قدر آب رفع عطشش مىشود، اگر به قدر نصف استکان آب به امام حسین مىدادند رفع عطش علىاصغر مىشد، با وجود این امید ضعیف حسینبنعلى علیهالسّلام این بچه را در آغوش گرفت، برد، او را روى دست بلند کرد، به همه نشان داد حالت خود این بچه تأثرانگیز بود، هر دلى را هر دل سنگى را یقیناً به ترحم وادار مىکرد،
حضرت مخصوصاً استرحام کردند این حرف درست است که «ان لم ترحمونى فرحموا هذا الطفل الرضیع» یعنى رحم کنید به این بچهى کوچک، یک پدر براى بچهى کوچک در این مواقع اضطرارى این کار را مىکند. آن نفس ابى حسینبنعلى علیهالسّلام اجازه مىدهد به او که براى حفظ جان این بچه یک مقدارى آب از آنها بگیرند از آنها طلب بکنند
در همین حالى که حسینبنعلى لابد با یک حال بحرانى، با یک هیجان، با یک ناراحتى این بچه را روى دست بلند کرده دارد حرف مىزند یک وقت یک چیز عجیبى را احساس کرد دید این بچهاى که از گرسنگى و تشنگى بىحس و حال افتاده بود سر خودش را نمىتوانست نگه دارد گردنش یک طرف کج شده بود آن چنان این بچه دست و پا مىزند روى دست پدر همینطور که نگاه کرد دید خون از گلوى علىاصغر سرازیر شده «على لعنة اللَّه على القوم الظالمین».
حجة السلام والمسلمین قدس، یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید:
روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:
« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد.
حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: بله او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا علیه السلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.
آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و ...، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.» [1[
تاریخپژوهان دربارة چگونگی دفن شهدای کربلا اختلاف دارند. برخی باور دارند که اجساد شهدا را بنی اسد دفن کردند.
شیخ مفید مینویسد:
«... گروهی از بنی اسد که در غاضریه بودند، نزد اجساد مطهر امام حسین(ع) و یارانش آمده و بر آنان نماز گذارده و آنان را دفن کردند، بدین ترتیب که حسین(ع) در همین جایی است که اکنون قبر شریف اوست و فرزندش علیاصغر کنار پای حضرت است. برای شهیدان (از خاندان و یاران آن بزرگوار که اطرافش به زمین افتاده بودند) گودالی در پایین پای حسین(ع) کنده و همگی را گردآورده و در آنجا دفن کردند، و عباس بن علی(ع) را در همانجا که کشته شده بود، سر راه غاضریه (جایی که اکنون قبر اوست) دفن نمودند».(1)
بر اساس این دیدگاه امام سجاد(ع) اجساد شهدا را دفن نکرده است. افزون بر آن اهل بیت(ع) هنوز به سوی کوفه و شام حرکت نکرده بودند.
برخی باور دارند که امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد شهدا را دفن کردهاند. بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد، عدهای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(2) و چون اجساد را نمیشناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا، حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند.(3)
طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کردهاند، میگوید: امام سجاد(ع) با بهرهگیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا شهدا را دفن نموده است.
مرحوم مجلسی میگوید:
از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهدهدار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بیآنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت.
امام رضا(ع) فرمود: خدایی که میتواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، میتواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهدهدار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر.(4)
مقرم نیز میگوید:
چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند.
امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. به محل قبر آمد، کمی از خاکها را کنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقی شکافته آشکار شد. حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم. امام به تنهایی بیآنکه بنی اسد در این کار همراهیاش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری میکند.
چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده نهاد و گفت: خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا!
و بر قبر نوشت: این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را لب تشنه و غریب شهید کردند.
آنگاه به طرف عمویش عباس رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمانها را دهشت زده، و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگهای بریدهاش را میبوسید و میگفت: پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنیهاشم! از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد!
برای او نیز قبری گشود و به تنهایی او را وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانیاند که یاریام میکنند. آری، برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند. دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود دو گودال کندند؛ در اوّلی بنیهاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند. اما حر ریاحی را قبیلهاش بردند، به جایی که هم اینک قبر اوست.
گویند: مادرش حاضر بود. چون دید که اجساد دیگر را چه میکنند (دفن همه در یک جا) حر را به این مکان برد.(5)
پینوشت ها:
1. ارشاد مفید، ص 118.
2. مروج الذهب، ج 3، ص 63.
3. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 77.
4. بحار الانوار، ج 42، ص 187.
5. مقتل الحسین، مقرم، ص 469.
[="Arial"][="Green"]ماجرای شهادت حضرت عباس به روایت رهبر انقلاب
آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچهها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگى فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند.
اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعهى فرات - شعبهاى از نهر فرات که در منطقه بود - رفتند، بلکه بتوانند آبى بیاورند.
این دو برادر شجاع و قوىپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکى امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگى است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بىنظیر است. دیگرى هم برادر جوان سىوچند سالهاش اباالفضل العباس است، با آن خصوصیاتى که همه او را شناختهاند.
این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهى پشت به پشت هم، در وسط دریاى دشمن، صف لشکر را مىشکافند. براى اینکه خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبى بیاورند.
در اثناى این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس مىکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب مىرساند.
آنطور که نقل مىکنند، او مشک آب را پر مىکند که براى خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانى به خود حق مىدهد که یک مشت آب هم به لبهاى تشنهى خودش برساند؛ اما او در اینجا وفادارى خویش را نشان داد.
طولانی ترین سفره غذا در جهان برای زائرین اربعین پهن شد
˙
روز شنبه ششم صفر سفره السبطین كه طولانیترین سفره غذا در جهان به طول ۱۵ كیلومتر است برای اطعام و پذیرایی از زائرانی كه با پای پیاده راهی كربلای معلی بودند، تدارك دیده شده بود.
سفره غذا از شهر سوق الشیوخ در ۲۹ كیلومتری جنوب الناصریه تا ناحیه الفضیله در اولین سال خود پهن شده بود تا طولانیترین سفره غذایی در جهان باشد.
عراقی ها سعی کردند این سفره را در در كتاب ركوردهای گینس ثبت كنند، اما نماینده گینس بنا به دلایل خاص مربوط به حضور در عراق، حضور پیدا نكرد.
[="Arial"][="Green"]خطبه امام حسین(ع) در مکه مكرمه، بهنگام تصمیم برای رفتن به كربلا
حمد و سپاس سزاوار خداست. آنچه را كه خدا بخواهد خواهد شد. و قوّه و قدرتي نيست مگر بخدا. و درود بر رسول و فرستاده او باد.
مرگ برای فرزندان آدم، به مثابه گردنبند بر گردن دختر جوان است.
و چه بسيار در آرزو و اشتياق ملاقات و ديدار رفتگان از خاندان خود هستم، همانند اشتياقي كه يعقوب به ديدار يوسف داشت.
و براي من جائي معيّن و انتخاب شده است كه بايد پيكر من در آنجا بيفتد، و من بايد به آنجا برسم.
گويا ميبينم كه بند بند مرا گرگان بيابان بين نَواويس و كربلا از هم جدا ميسازند، و شكمبههاي تهي خود را از گوشت بدن من پر ميكنند و انبانهاي گرسنه خود را سرشار مينمايند.
فرارگاهي نيست از روزي كه در قلم تقدير گذشته است.
رضاي خدا رضاي ما اهل بيت است؛
بر امتحانات و بلاهاي او شكيبائي مينمائيم، و او اجر و مزد شكيبايان را بطور اتمّ و اكمل به ما عنايت خواهد نمود.
خاندان رسول خدا، که قرابتشان، به منزله پودِ جامه با اصل و ريشه آن است، جدا نميشوند. و در بهشت برين گرداگرد او جمع ميشوند، و بدانها چشم رسول خدا تر و تازه ميگردد، و براي آنها وعده رسول خدا تحقّق ميپذيرد. (وعدهايكه خداوند به رسول خدا داده است براي اقربايش منجّز و محقّق ميگردد.)
پس كسي كه در ميان ماست، و حاضر است جان خود را ايثار كند،
و خون دل خود را فدا كند،
و براي لقاي خدا نفس خود را آماده نموده است؛ با ما كوچ كند!
كه من در صبحگاهان عازم رحيل هستم؛ إنشآءالله تعالَي.»
عزای امام حسین (ع) مقدمه جهاد در مكتب آن حضرت است،
امروز برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش و صهیونیستها نمیروند؛
اینها جزو همان كسانی هستند كه به امام حسین (ع) میگفتند : "شما حق هستید و ما هم شك نداریم، اما آیا آمدن ما به كربلا در پیروزی شما نقش دارد یا بی فایده است كه اگر نقشی ندارد، آمادگی مردن نداریم.
اباصلت هروي نقل كرده است: روزي از امام رضا(ع) پرسيدم:
يابن رسول الله! از حضرت صادق(ع)، روايت شده است كه؛ هنگامي كه امام زمان(عج) خروج فرمايد، فرزندان قاتلين امام حسين(ع) را به خاطر كار پدرانشان مي كشد!
نظر شما در اين باره چيست؟
امام رضا(ع) فرمود: بله، همين طور است!
من با تعجب پرسيدم: پس اين آيه قرآن چه معنا مي دهد كه مي فرمايد: «ولا تزر وازره وزر اخري» هيچ كس، بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد. (انعام- 164)
امام رضا(ع) چنين توضيح فرمودند:
خداوند در همه فرمايش هايش راست و درست فرموده، و لكن فرزندان قاتلين امام حسين(ع) از كاري كه پدرانشان كرده اند راضي و خشنودند و به آن افتخار مي كنند!
و هر كسي كه از كاري راضي و خشنود باشد مانند كسي است كه آن كار را انجام داده باشد!
اگر كسي در مشرق كشته شود و ديگري در مغرب، از اين كار راضي باشد، اين شخص راضي، در پيشگاه خدا شريك قاتل محسوب مي شود!
و هرگاه قائم آل محمد(عج) خروج كند، به همين دليل، فرزندان قاتلين امام حسين(ع) را خواهد كشت.
[=microsoft sans serif]پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله وسلّم در روايت ميفرمايد: «نيرومند كسي است كه به هنگام خشم، مالك خويش گردد.» 13[=microsoft sans serif]
حسين عليهالسلام هرگز تحت تأثير خشم و غضب، كاري را انجام نداد؛ او به هنگام غضب برخود مسلط بود و اگر تمام عوامل خشم فراهم ميشد، آن حضرت از طريق اعتدال و ميانهروي و راه صواب به قدر چشم برهم زدني بيرون نميشد.[=microsoft sans serif]
علائلي مينويسد: «غلامي از غلامان حضرت، آب بر دست مباركش ميريخت؛ ظرف آب از دست غلام در طشت افتاد، آب طشت بر روي مقدس ايشان پاشيد. غلام عرض كرد: اي آقاي من! «وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ». فرمود: «خشمم را فرو خوردم.» غلام گفت: «وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ». فرمود: «تو را عفو نمودم». عرضكرد: «وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ».14
[=microsoft sans serif]فرمود:[=microsoft sans serif]اِذْهَبْ فَاَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللهِ الْكَريم[=microsoft sans serif]برو كه تو در راه خدا آزادي! 15
[=microsoft sans serif]يكي از نمايشهاي حُسن خلق و كَرَم آن حضرت كه نشان ميدهد آن امام شهيد در برابر عوامل غضب، خشم و كينه، كمال قدرت و ايستادگي را داشت، سيراب كردن لشكر حرّ است. وقتي كه لشكر حرّ در گرمگاه روز رسيدند و حضرت، تشنگي را مشاهده كرد فرمان داد تا به آنها و اسبهايشان آب بياشامند. برحسب امر امام، تمام سپاه دشمن را از مرد و مركَب، سيراب كردند و بر پاها و شكم چهارپايانشان آب پاشيدند.[=microsoft sans serif]علي بن طعان محاربي گفت: «من پس از همه رسيدم؛ آن بحر كَرَم و نورِ ديدة ساقي كوثر مرا به آن حال ديد؛ به زبان مبارك و در نهايت لطف و مرحمت به لغت حجاز فرمود:[=microsoft sans serif]يَابْنَ اَخِي اَنْخِ الراوِيَه[=microsoft sans serif]برادرزاده! شتر را بخوابان.[=microsoft sans serif]من معناي كلام امام را ندانستم، امام دانست كه نفهميدم پس فرمود:[=microsoft sans serif]اَنْخِ الْجَمَلَ[=microsoft sans serif]شتر را بخوابان.[=microsoft sans serif]من شتر را خوابانيدم. سپس فرمود:[=microsoft sans serif]اخنث السِقا[=microsoft sans serif]دهانه مشك را بر گردان و آب بنوش![=microsoft sans serif]من نتوانستم. امام پيش آمد و دهانة مشك را به دست مبارك پيچيد تا آب نوشيدم. 16
[=microsoft sans serif]از نمونه هاي ديگر صبر آن حضرت، امتناع او از شروع جنگ بود. با اينكه ميدانست آن لشكر كفر پيشه به هيچ وجه بر او و عزيزانش رحم نميكنند و با اينكه از آنها رفتارها و حركاتي سر ميزد كه صبر بر آن اعمال نكوهيده، دشوار بود آن حضرت، حجت را بر آنها تمام ساخت و نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.[=microsoft sans serif]چون نامة ابن زياد به حرّ رسيد و در آن دستور داده بود كه حرّ بر حسين عليهالسلام كار را تنگ بگيرد و ايشان را در بياباني بيآب و سبزه فرود آورد زهير بن القين به امام عرض كرد: «به خدا قسم! آن سپاهي كه پس از اينها بيايند بسي بيشتر باشند، اجازه بده تا هم اكنون با اين گروه نبرد كنيم.» آن حضرت فرمود: «من ابتدا جنگ را شروع نميكنم.»[=microsoft sans serif]همچنين وقتي آب را بر روي امام و اصحابش بسته بودند و همة لشكريان آن حضرت از زن و مرد، كوچك و بزرگ، جوان و پير، بيمار و سالم، حتي اسبها و مراكب، تشنه بودند و صيحة تشنهكامان همواره به گوش امام ميرسيد، ايشان از شروع جنگ، خودداري فرمود.[=microsoft sans serif]حتي زماني كه جرثومة شرارت و خباثت، شمر ملعون روز عاشورا به خيام طاهره نزديك شد و در پيرامون خيمههاي جلالت و عظمت ميگرديد تا نقطهاي را كه از آنجا ميتوان به خيام و لشكرگاه امام، حمله كرد معيّن سازد، خندقي را ديد كه آتش در آن افروختهاند؛ بانگ برداشت و به امام جسارت كرد. مسلم بن عوسجه كه در تيراندازي مهارت داشت اجازه خواست شمر را با تير بزند و زمين را از لوث وجود خبيث آن دشمن خدا پاك سازد. حضرت اجازه نفرمود؛ زيرا از شروع كردن جنگ كراهت داشت؛ 17
مثل اينكه ميخواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.[=microsoft sans serif]يكي ديگر از نمونههاي گذشت، عفو و صبر آن حضرت، كه دليل بر عزم محكم، قوّت تصميم و بلندي همت ايشان است، قبول توبة حرّ و آن همه ملاطفت و محبتي است كه نسبت به او از آن معدن صبر، حلم، عفو و بخشش صادر شد.[=microsoft sans serif]صبر و گذشت امام نسبت به حرّ مصداق بارزي از مفاد سخن پروردگار است كه فرمود:[=microsoft sans serif]وَ لِمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ اِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الاُمُورِ 18
[=microsoft sans serif]كاملاً آشكار است كه ظهور تمام اقسام صبر از آن حضرت، به منظور اطاعت فرمان خدا بود، و ايشان براي امتثال امر خدا از آن همه بلا و مصيبت استقبال كرد و پيشنهادهايي كه دوستان يا دشمنان به او دادند مبني بر اينكه با يزيد بيعت كند يا به نحوي با وي به سازش و سكوت، رفتار نمايد را نپذيرفت و رد كرد.[=microsoft sans serif]آري! شخصيت عظيم، مناقب و كرامتهاي اخلاقي حضرت سيدالشهداء عليهالسلام در هرناحيه به حدي وسيع است كه با بسط مقال يا تأليف كتابهاي مستقل هم نميتوان جمال آن آفتاب حقيقت و خُلق و خوي آن آينة راستي را نشان داد؛ از اين رو ناچار به ايجاز و اختصار پرداختيم و به طور جامع و مختصر ميگوييم كه آن حضرت در علم، معرفت، حلم، فصاحت، بلاغت و خلق و خوي، سرآمد تمامي مخلوقات بود.
[=microsoft sans serif]
1 سورة زمر، آية 10؛ همانا پاداش صابران، بيحساب داده خواهد شد.
2 سورة نحل، آية 96؛ حتماً به آنانكه شكيبايي ورزيدهاند بهتر از آنچه كردهاند پاداش دهيم.
3 سورة انفال آية، 46؛ و صبر كنيد؛ به راستي خداوند با صابران است.
4 شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 107؛ نسبت صبر به ايمان مانند سر به بدن است؛ در بدن بيسر، خيري نيست و در ايماني كه صبري با آن نيست نيز خيري نيست.
5 شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 105؛ غمهايي كه بر تو وارد ميشود را با عزم بر شكيبايي و يقين شايسته، از خود دور ساز.
6 مفردات القرآن، ص273.
7 بحار الانوار، ج98، ص240؛ و براستي از صبر تو، فرشتگان آسمانها شگفتزده شدند.
8 سوره بقره، آيه 177؛ و صبر كنندگان در محروميتها و نگرانيها و در هنگام حوادث مشكل.
9 سوره بقره، آيه 249؛ چه بسيار شده كه گروهي اندك به اذن خداوند، بر گروهي بسيار، پيروز شدند و خدا با شكيبايان است.
10 قمقام زخار، ص 468؛ ابوالشهداء، ص 188؛ مروج الذهب، ج 3، ص 11.
11 بحار الانوار، ج45، ص54.
12 رحمت خداوند در دنيا و آخرت از شما جدا نميگردد.
13 بحار الانوار، ج74، ص151.
14 سخنان اين غلام، اقتباسي است از قسمتي از آيه 134 سوره آل عمران: «...وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظِ وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ»؛ و فروخوردگان خشم و گذشتكنندگان از مردم و خداوند، نيكوكاران را دوست ميدارد.
15سمو المعني، ص 161.
16قمقام زخار، ص 350 و ساير كتب مقتل.
17ابوالشهداء، ص 172؛ قمقام زخار، ص 390.
18سوره شوري، آيه 43؛ و كسي كه صبر و گذشت، پيشه كند بيگمان اين از كارهاي سترگ است.
[=Times New Roman]برگرفته از کتاب آيينه جمال نگرشی بر مكارم اخلاق حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام آية الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى
[=microsoft sans serif]
یا ابا عبدالله در محرمت
"حر" کن مرا
که جان "من" از شرم پر شده...
"من" را که راه نیست به جمع "حبیب"ها ..
[="Arial"][="Green"]زیر بار ذلت زندگی کردن؛ یعنی مرگ!
کاش این کلمات امام عشق؛ حسین(ع) را همه عالم می شنید:
لَيْسَ الْمَوْتُ فِي سَبِيلِ الْعِزِّ؛ إلاَّ حَيَوه خَالِدَه؛
مرگ در راه عزّت، چیزی نیست؛ مگر زندگاني جاويدان!
وَلَيْسَتِ الْحَيَوه مَعَ الذُّلِّ؛ إلاَّ الْمَوْتَ الَّذِي لاَ حَيَوه مَعَهُ.
و زندگاني با ذلّت؛ چیزی نیست؛ مگر مرگي كه هیچ نشانی از زندگی در آن نیست!
[/]
جناب سینا!
کارشناس پاسخگو...
مطالبتون درباره صبر، عالی بود!
لذت بردم. خیلی لازمش داشتم. ممنون!:Gol::Gol:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
أحسن الله لکم العزاء فی مصیبة مولانا المظلوم السیدالشهداء علیهالسلام ... الذی قتلوه عطشاناً
امروز عاشوراء است، روزی که درب پایینترین و پستترین طبقهی از جهنم باز شده بر روی اهل بالاترین و عالیترین طبقهی از بهشت، خدایا چه جانیان و وحشیانی همجوم آوردهاند بر سر چه پاکمردان و پاکزنانی!!!؟؟؟ :geryeh::god:
ای کاش در دنیا هم اهل حرم حضرت زهراء سلاماللهعلیها مانند قیامت در حریم محفوظ این حضرت بودند و دست آن نامردمان به این مردمان هرگز نمیرسید :geryeh::god:
... فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ [الحدید، ۱۳]
... پس زده شد در بین ایشان دیواری که برای آن دری است، داخلش در آن رحمت است و ظاهر آن از پیش رو عذاب
یا لیتنا کنا معهم فنفوز معهم فوزاً عظمیاً
یا علی
[ 325 ] 3 - حدثني محمد بن عبد الله الحميري ، عن أبيه ، عن هارون ابن مسلم ، عن عبد الرحمان بن الأشعث ( 2 ) ، عن عبد الله بن حماد الأنصاري ، عن ابن سنان ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ، قال : سمعته يقول : قبر الحسين بن علي ( عليهما السلام ) عشرون ذراعا في عشرين ذراعا مكسرا روضة من رياض الجنة ، وفيه معراج الملائكة إلى السماء ، وليس من ملك مقرب ولا نبي مرسل الا وهو يسأل الله ان يزوره ، ففوج يهبط وفوج يصعد ( 3 ) .
کامل الزیارات ص 222
مقام را نگاه کنید دوستانشکر خداوند که امام حسین ع امام ما شیعیان است نگاه کنید شخص مسیحی چه می گوید ؟؟
آقاي آنتوان بارا ميگويد:اگر امام حسين (عليه السلام) براي ما مسيحيها بود، در هر روستايي و قريهاي، پرچمي به نام حسين ميزديم و مردم را به نام حسين به مسيحيت دعوت ميكرديم.
منبع سایت ولایت
شک نکنید رمز پیروزی گاندی ان طور که سخنی بر ایشان نسب می دهند امام حسین ع و کربلا بوده است
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
أحسن الله لکم العزاء فی مصیبة مولانا المظلوم السیدالشهداء علیهالسلام ... الذی قتلوه عطشاناً
اهل بیت علیهمالسلام کُلُّهُم نُورٌ واحِد ...
میدانید یعنی چه؟
اهل بیت پیامبر همه پارههای تن پیامبر خدا هستند میدانید یعنی چه؟ حسین منّی و انا من حسینی میدانید یعنی چه؟
یعنی مسلمانان در کربلا پیامبرشان را تشنه رها کردند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا خانوادهی پیامبرشان را جلوش چشمان نگران پیامبرشان کشتند و قطعه قطعه کردند :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا بر پیکر پیامبرشان زخمها وارد نمودند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کریلا پیامبرشان را از اسب به زیر کشیدند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا پیامبرشان را سر بریدند از گوش تا گوش ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا سر پیامبرشان را بر سر نیزه کردند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان در کربلا بدن پیامبرشان را روی زمین رها کردند و به سمت تقسیم غنائم بین خود رفتند ... :geryeh: اُه ... :Moteajeb!::Ghamgin: ... آنها قبلاً هم یک بار دیگر این کار را کرده بودند ... در سقیفه ... :geryeh::god:
یعنی مسلمانان در کربلا خواستند بر روی جسد پیامبرشان اسب بتازند :geryeh:
یعنی مسلمانان دست پیامبر خود را در زنجیر کردند تا به اسارت نزد فرعون زمان ببرند ... :geryeh:
یعنی مسلمانان ... یعنی مسلمانان ... یعنی مسلمانان ...
یعنی پیامبرشان ... یعنی پیامبرشان ... یعنی پیامبرشان ...
همان پیامبری که یک بار مسمومش کردند و گفتند کار یهود بوده، همان پیامبری که یک بار پشت در مصدومش کردند و با غلاف شمشیر بازویش را شکستند و شکوفهاش را از شاخه جدا کردند تا میوه نشود، همان پیامبری که یک بار دیگر فرق سرش را با شمشیر مسموم شکافتند، سپس یک بار دیگر بعد از خوراندن زهر جسدش را به تیر بستند، همان که یک بار در کربلا بارها شهیدش کردند و باز شهیدش کردند، سپس باز مسمومش کردن و باز مسمومش کردند و باز مسموش کردند، یک بار به خرمای مسموم و یک بار با آب انار مسموم و یک بار و بعد یک بار دیگر و بارها و بارها او را مسموم کردند و کشتند ...
و ما باز منتظر هستیم که این پیامبر باز قیام کند و ما را و خانوادهی آن ظالمان مسلماننما را نجات دهد ... و او خواهد آمد اما وای بر ما اگر یاریش نکنیم
:geryeh::god:
یا لیتنا کنا معهم فنفوز معهم فوزاً عظمیاً
یا علی
دوستان سلام
وا عمتاه! وا حسیناه! وا جدّاه!
تا الان جنگ تمام شده است
دیگر مردی جز بیمار زینب سلام الله علیها نیست تا از خیام محافظت کند.
دشمن جرئت پیدا کرده تا به خیام حمله کند.
ناموس خدا دارد به تاراج می رود
یا صاحب الزمان آجرک الله فی مصیبة جدکم
عمه جان چه زبان حال سنگینی داری امشب:
( به یاد سینه سوخته زینب، مادران شهدا، مادران مفقود الاثرها ....)
انیسی اندر این صحرا ندارم
مجال گریه ای اینجا ندارم
عزیز من تو محبوب خدایی
لگد مال سم اسبان چرایی؟!
من از اول خریدار تو بودم
من از خُردی پرستار تو بودم
فدای لعل عطشانت برادر
فدای جسم عریانت برادر
چو دشمن اسب بر نعش تو می راند
سرود مرگ ما را گویا می خواند
نداری سر که بر دامن بگیرم
روا باشد از این ماتم بمیرم
اگر مهلت دهد یک دم عدویت
به اشک دیده سازم شست و شویت
جهان با من در این ماتم نشسته
دل پیغمبر خاتم شکسته
سَرت بر نوک پیکان وای من وای
تن ات افتاده عریان وای من وای
پر از گل های داغ است این گلستان
بتاب ای ماه من از نوک پیکان
مرا تیر غمت بر دل نشسته
تبسم هم ز لبها رخت بسته
خدا را آخر این رسم وفا نیست
پس از تو زندگی دیگر روا نیست
مرا با این بدن تنها گذارید
مرا با زخمه هایش وا گذارید
علی علی
[="Arial"][="Green"]روضهی عصر عاشورا به روایت حضرت آیتالله خامنهای
در همین حالاتى که دشمنان دور بدن حسینبن على علیهالسلام حلقه زدند و هر کدامى یک ضربهاى وارد مىکنند و این جسمِ پاک بىدفاع روى زمین افتاده، هر چه اینجا وحشیگرى است، اینجا خباثت است، اینجا روح حیوانى و انتقامگیرى است، در خیام حرم ابىعبداللَه روح توجه به خدا، روح انسانى رقیق و عاطفهى شدیدى است که موج مىزند و همهى زنها و کودکان - که جز زن و کودک هم در آن خیام حرم کسى نبود، مرد فقط علىبنالحسین علیهالصلاةوالسلام بود، که ایشان هم بیمار بودند - همهى اینها نسبت به حسینبنعلى و سرنوشت او آن حالت نگرانى را دارند. از خیام حرم بیرون آمدند، و مىروند به آن طرفى که فکر مىکنند حسینبنعلى علیهالسلام در جا روى زمین افتاده. نقل مىکنند که وقتى که این زنها از خیمههابیرون آمدند - زنهاى عرب دیدید شما چطور ندبه مىکنند یا شنیدید، هنوز هم معمول است بین زنهاى عرب برکشتههاى خودشان بر عزیزان از دست داده به شکل دردناکى گریه مىکنند، به صورتشان مىزنند، مو از سرشان مىکَنند، یک چنین حالت فوقالعادهاى دارند - خب اینها عزیزى را از دست دادند مثل حسینبنعلى، زینب پیشاپیش این جمعیت زنها دارند مىآیند به طرف قتلگاه.
وقتى که زینب رسید آنجا جسد عزیزش را روى زمین گرم کربلا افتاده دید به جاى هرگونه عکسالعملى، به جاى هر گونه شکایتى رفت به طرف جسد عزیزش ابىعبداللَه خطاب به جدش پیغمبر صدایش بلند شد «یا رسولاللَه صلا علیک ملیک السماء هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء» یعنى اى جد عزیزم، اى پیغمبر بزرگوار یک نگاهى به صحراى گرم کربلا بکن، این حسین توست که در میان خاک و خون مىغلتد و افتاده. بعد هم نقل مىکنند زینب دستها را زیر جسد حسینبنعلى کرد؛ صدایش بلند شد پروردگارا این قربانى را از ال محمد قبول بفرما.
روضه ی عصر عاشورا به روایت حضرت آیت الله خامنه ای
لینک در آپارات | روضه ی عصر عاشورا به روایت حضرت آیت الله خامنه ای
[/]
[="Arial"][="Green"]امام خامنه ای: راه حسین علیه السّلام؛ یعنی نترسیدن از خصم
کربلا الگوی همیشگی ماست.
کربلا مثالی است برای اینکه در مقابل عظمت دشمن، انسان نباید دچار تردید شود.
این، یک الگوی امتحان شدهاست.
راه حسین علیه السّلام؛ یعنی نترسیدن از خصم و تن دادن به مبارزه.
۱۳۷۱/۰۴/۱۰
[/]
[="Arial"][="Green"]ای دل تو چه میکنــی؟ میمانی یا میروی؟؟..
--------------------------------------------------------
از شب عاشورا به بعد، هر شب حسیــن علیه السلام همه را
جمع میکند، حتی من و تورا
و بعد از کم کردن نور خیمه میگوید:
"ماندن یا رفتن ..اختیار با خودتان است."..
ای دل تو چه میکنی؟..
میمانی یا میروی؟...
https://plus.google.com/u/0/11745547...ts/FWBgziM95zb
[/]
[="Arial"][="Green"]آرمیتا رضایی نژاد شاید معنی روضه ی عصر عاشورا را بیشتر از همه ی ما درک کند.
نامردها داریوش را جلوی چشمان دختر چهارساله اش گلوله باران کردند و مادرش را نیز با یک گلوله راهی بیمارستان...
نمی توانم حال آرمیتا را در آن لحظات درک کنم...
روش اشقیا پس از چهارده قرن هنوز تغییر نکرده است.
آنروز آب را تحریم کردند و امروز ... .
آنروز امان نامه فرستادند برای یل ام البنین و امروز....
آنروز گروهی از خواص کوفه را از شمشیر ابن زیاد ترساندند و امروز...
آنروز گروهی از کوفیان را با سکه های طلا فریفتند و امروز....
آنروز عمر سعدها، وعده ی ملک ری گرفتند و امروز...
آنروز هم عده ای از دینداران به دنبال مذاکره و مصالحه با ظالم بودند و امروز...
آنروز کوفیان، با انتخاب دنیا، ننگ ابدی را برای خود خریدند و امروز...؟!
آنروز دین خدا، جز با خون حسین (ع) زنده نمی ماند و امروز... ؟!
هيهات منا الذلة
پی نوشت: تاریخ گواهی می دهد که نه عمر سعد به ملک ری رسید و نه مردم سازش کار کوفه قرنها رنگ آرامش و امنیت را دیدند. اما تاریخ مانده است و سرافرازی حسین ....
https://plus.google.com/u/0/10664349...ts/CJZaXcMM25C
[/]
بسمه تعالی
أعظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام
از همه شرکت کنندگان در این حسینیه کمال تشکر را دارم.
جزاکم الله أحسن جزائه.
وی مهر منیر.. یا ابا عبدالله
در کشور دل، همیشه ای مظهر عشق
هستی تو امیر.. یا اباعبدالله:Gol:
[="Arial"][="Green"]از صدام پرسيدند چرا بعد از كشتن آيت الله سيد محمد باقر صدر دستور قتل خواهرش بنت الهدي را دادي؟
گفت : من اشتباه يزيد در نكشتن زينب در واقعه كربلا را مرتكب نمي شوم چرا كه زينب نام برادرش را زنده كرد براي همين خواهر سيد محمد باقر را كشتم ...
صلواتی تقدیم به بانوی عزیزمان حضرت زینب سلام الله علیها و روح آن دو بزرگوار
https://plus.google.com/u/0/117172364812831803320/posts/1qRj8Sbe8P5
[/]
دوستان سلام
امشب قبور شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد جمع آوری و دفن می شود
یاد بدن شهید سید حسین علم الهدی
آن حسین لگدمال سم اسبان شد
این حسین زیر شنی تانکها رفت
آن حسین، سید و اولاد پیامبر (ص) روحی فداه بود
این حسین هم سید و اولاد پیامبر (ص) روحی فداه بود
آن حسین لب تشنه شهید شد
این حسین هم لب تشنه شهید شد
آن حسین، یاران کمی داشت
این حسین هم یاران کمی داشت
علی علی
:Gol:[=arial]آمپول معنویت:
ره پر ز حرامیست، خطر باید کرد
یا ذوق سفر ز سر بدر باید کرد
یا در ره دوست ترک سر باید کرد
:Gol:[=arial]ایستگاه بهشت::Sham:بیت التقوا:
[=arial]
حاج حسین خرازی، همین جا بود که گفت:
امشب عاشوراست، نمایندهی امام از ما خواستند در طلاییه وارد عمل شویم. ما با تمام توان لشکر، به دشمن خواهیم زد.
هرکس میتواند، بماند و هرکس نمیتواند، آزاد است برود.
اینجا همانجایی است که شهید میثمی گفت:
هرکس در طلاییه ایستاد، اگر در کربلا هم بود، میایستاد.
اینجا همانجایی است، که دست راست حسین خرازی، شهید شد، و شد علمدار..
اینجا همانجایی است که همت پرواز کرد.
همان فرماندهی دوست داشتنی، که به مولایش حسین، اقتدا کرد و بی سر به سوی دیار حق شتافت.
اینجا شهدای بسیاری بر زمین ماندند؛
از جمله شهید: زجاجی، یاغچیان، و مهدی و حمید باکری..
که حمید میگفت:
ما به فرمودهی امام (ره) ، حسین وار وارد جنگ شدیم، و حسین وار به شهادت میرسیم.
...
جنازهی خیلی ها در طلاییه ماند و هرگز برنگشت...
.
.
.
روحمان با یادشان ... شاد!
آهنگ *همت* با صدای پویا بیاتی که برای شهید همت خونده. حتما دانلود کنید. واقعا قشنگه. اگه گوشش کردین، حتما نظرتون رو بگین. من که خیلی خوشم اومد:
[=arial]http://dl.pop-music.ir/images/1393/Shahrivar/Pouya%20Bayati%20-%20Hemmat.mp3
:Gol:[=arial]آمپول معنویت:
مین قابل انفجار در درون انسان است
و زبان ضامن آن!
:Gol:[=arial]خاکریز:
میگم: باباجون، چته؟ یه قلپ آب دادیم بهت! زهرمار که ندادیم اینجوری شاکی شدی!
نشست یه گوشه و های های گریه میکرد.
با هق هق گریه از رفیق هاش میگفت که از تشنگی شهید شدند.
از این که عهد کرده بود تا آخر عمر آب خنک نخورد....
:Gol:[=arial]فتح خون:
زندگی زیباست!
اما شهادت از آن زیباتر است.
سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند...
راز خون را جز شهدا در نمییابند.
گردش خون در رگ های زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب، شیرین تر است.. و نگو شیرین تر... بگو بسیار شیرین تر است.
راز خون در آنجاست که..
[=arial]
سید شهیدان اهل قلم:Gol:
سلام علیکم،
اگر کسی دو روزش مثل هم باشه ضرر کرده، شکر خدا حقیر هم در این چند روز محرم نسبت به قبلش پیشرفت قابل توجهی داشتم، تا قبل از این سعی داشتم مدام خودم را به اهل بیت علیهمالسلام نزدیک کنم، اما تو این محرم چشمم باز شد دیدم نه خیلی خام فکر میکردم، ما کجا و آنها کجا، بلکه باید خودم رو حداکثر به خادمان و منسوبینشان نزدیک کنم، باید دوستدارانشون را دوست داشته باشم و سعی کنم به اونها نزدیک بشم، اینجاست که یک نگاه کنم میبینم اون جلو جلوها که اصلاً به چشمم نمیاد اهل بیت علیهمالسلام چه هستند و که هستند که مستقیم خدا رو دوست دارند و خودشان را به خدا نزدیک میکنند ...
ما در دعای ابوحمزه میخوانیم که «ما أنا و ما خطری»
اما آنها برایشان در زیارت جامعه میخوانیم «ما ... أکرم آنفسکم و أعظم شأنکم و أجلّ خطرکم»
برای حقیر بخواهند مصیبتخوانی کنند باید اول بروند سراغ مصائب شهدای خودمان، شاید اینها را فهمیدم، مگرنه اگر کسی مصیبت کربلا را بخواهد بفهمد با این تحملهای ما که اصلاً زنده نباید بماند، فهمیدن فقط وداع امام حسین علیهالسلام طفل سه ساله را پیر میکند، ما کجا و درکمان از کربلا و جایگاه اهل بیت علیهمالسلام و مصائب ایشان کجا؟
کیف ... احصی جمیل بلائکم؟
اینجا حضرت زینب لازم است که بتواند بگوید «ما رأیت الا جمیلا»
ما چه بگوییم ... نه میفهمیم شما چه شأنی داشتید، نه میفهمیم چه محبتی بین شما بوده، نه میفهمیم چه اخلاصی برای خدا داشتید، نه میفهمیم عطش یعنی چه، نه میفهمیم «أحلی من العسل» یعنی چه، چه میفهمیم ...
خدا کند که یادم بماند که که هستم و که نیستم، کجا هستم و کجا نیستم:
انّی ان شاء الله سلم لمن سالمک و ولی لمن والاکم
ای کاش برسد روزی که بتوانیم بگوییم
انّی سلم لکم و ولی لکم
آن روز میتوان گفت
انّی ولی لله تبارک و تعالی
ولی آنروز دور است و آرزو بلند است و مرگ نزدیک است و همت کوتاه است و غفلت در کمین است و دنیا پرفریب است و شیطان دستبهکار ...
التماس دعا برای روزی که سرائر آشکار خواهد شد و بین خوبها و بدها فاصله میافتد
یا علی
[="Arial"][="Green"]هر گناهي بخواهي بكن!!!
روايت شده است كه مردي به نزد حضرت حسين بن عليّ عليهما السّلام آمد و گفت:
من مردي هستم اهل گناه، و توانائي شكيبائيِ گذشت از معصيت را ندارم؛ پس شما مرا موعظهاي بنمائيد!
حضرت در پاسخ او فرمودند: پنج كار بجاي بياور، و سپس هر گناهي بخواهي بكن!
اوّل آنكه: از روزيِ خدا نخور، و هر گناهي بخواهي بكن!
دوّم آنكه: از تحت قيّوميّت و ولايت خدا خارج شو، و هر گناهي بخواهي بكن!
سوّم آنكه: براي گناه کردن جائي را پیدا کن كه خدا ترا نبيند، و هر گناهي بخواهي بكن!
چهارم آنكه: چون مَلك الموت براي گرفتن جان تو آيد، نگذار جانت را بگیرد، و هر گناهي بخواهي بكن!
پنجم آنكه: چون فرشته پاسدار دوزخ بخواهد ترا در آتش بيفكند، تو در آتش داخل مشو، و هر گناهي بخواهي بكن!
رُوِيَ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ جَآءَهُ رَجُلٌ وَقَالَ: أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ، وَلاَ أَصْبِرُعَنِ الْمَعْصِيَه؛ فَعِظْنِي بِمَوْعِظَه!
فَقَالَ عليهالسلام: افْعَلْ خَمْسَه أَشْيَآءَ؛ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ!
فَأَوَّلُ ذَلِكَ: لاَ تَأْكُلْ رِزْقَ اللَهِ، وَأَذْنِبْ مَاشِئْتَ!
وَالثَّانِي: اخْرُجْ مِنْ وِلاَيَه اللَهِ؛ وَأَذْنِبْ مَاشِئْتَ!
وَالثَّالِثُ: اطْلُبْ مَوْضِعـًا لاَ يَرَاكَ اللَهُ، وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ!
وَالرَّابِعُ: إذَا جَآءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ، وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ!
وَالْخَامِسُ: إذَا أَدْخَلَكَ مَالِكٌ فِي النَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِي النَّارِ، وَأَذْنِبْ مَاشِئْتَ!
منبع: لمعات الحسین
[/]
[="Arial"][="Green"]ننگ پاکنشدنی!
باورش سخت بود. در پایتخت شیعه پرچم عاشورا آتش گرفته بود. عاشورا یک نام نیست، یک روز نیست، بخشی از یک عقیده نیست، عاشورا همه دین است، همه انسانیت، همه زندگی یک ملت، ملتی که عاشقش شد، به پایش جان داد، برایش زیست و تاریخساز شد. ناباورانه دیدیم که یک ملت لگدمال شده. چگونه میشد باور کرد وسعت این فاجعه را. درست در قلب عزای حسینی دوباره یزیدیان از پس تاریخ هزارساله جان گرفته بودند و دوباره حسینیان را به هماوردی میخواندند.
فاطمه جعفریان
عاشورای 88 را میگویم بعد از گذشت پنج سال هنوز هر عاشورا که میرسد سنگینیاش را میشود احساس کرد. اینجا پایتخت سعودی نیست پایتخت آل خلیفه نیست اینجا پایتخت انقلاب اسلامی است. هنوز عطر شهادت در پس نام کوچههایش به مشام میرسد هنوز میشود پیوند عاشورا و این شهر را دید. بوی محرم که میآید کوچههای شهادت همه مست میشوند و عجبا که هیچ اختلافی به این یکی کارگر نیست. مردم این شهر هر که باشند با هر مرام و مسلک و عقیدهای به آن عشق میورزند و پای سفرهاش مهمان میشوند. آیا در طول تاریخ بشر میتوان چنین سفره کریمانهای را سراغ گرفت؟
باورش سخت است روز عاشورا به عزادار حسینی سنگ زدند، باورش سخت است حرمت یک ملت را وقیحانه شکستند و خداجو نام گرفتند، باورش سخت است این همه حقد و کینه در پس تاریخ هزارساله چگونه توانست اینجا اینگونه سربرآورد و در قلب شیعه و در ظهر عاشورا خودنمایی کند؟ هیچ اختلاف عقیدهای حرمتشکن عاشورا نیست و نخواهد بود آنچه حرمت میشکند نفاق است و عجبا از خصلت شگفت این روز. عاشورا رسواکننده است و چه زیبا باز هم یزیدیان رسوا شدند و رسواییشان بر فراز تاریخ این سرزمین ماندگار شد.
و حالا بعد از گذشت پنج سال از آن روز سوالی بزرگ خودنمایی میکند چرا هنوز کسانی مرز خویش را با عاملان فاجعه عاشورای 88 روشن نکردهاند؟ فاین تذهبون به کجا میروید. عاشورا عین سیاست است اما باور کنید که این سرمایه انسانیت را نمیتوان در چارچوبهای بسته سیاستزدگیها و جناحبندیها جای داد. این سرمایه برای این قالب بسیار بزرگ است. چراغی که در کربلا روشن شد تا دنیا باقی است به عنوان سنجهای برای تشخیص حق و باطل برای همه بشریت میدرخشد و هیچ بازی سیاسی را یارای مقابله با آن نیست. ایستادن در برابرش رسوایی میآورد و همراهیاش ماندگاری، چگونه میتوان این را دانست و در برابر عاملان بیحرمتی 88 عاشورا نایستاد؟! هیچ وجدان آگاه و بیداری نیست که یزیدیان را بستاید و عقوبتشان را نخواهد. وای بر سیاستزدگیهایی که بر وجدان آدمی غبار میپاشند.
در کارزار این جهان که هر ثانیهاش و هر ساحتش میدان نبردی است برای حق و باطل، اگر غافل شویم و اسیر در چارچوبهای تنگ زمان و مکان و منفعت، طولی نمیکشد که میفهمیم همسان همه رسواشدگان تاریخ در کنار عذاب وعده داده شده الهی در حال نظارت قضاوت آیندگانی هستیم که یا به خیانت متهممان میکنند یا علامت سوالی بزرگ در برابر ناممان در کتابهای تاریخشان مینگارند که مگر حقیقتی آشکارتر از عاشورا برای تصدیق وجود داشت و مگر تکلیفی روشنتر از نبخشیدن عاملان بیحرمتی عاشورای 88 بود که کسانی برای منافع چند روزه حزبی و گروهی آن را به فراموشی سپردند.
ندای هل من ناصر ینصرنی ندای بیدارگر وجدانهایی است که در فراسوی زمان در میان تاریکیها به دنبال نور میگردند و این نقطه اتصال همه حقجویان جهان است که با این ندا از تمام تفرقهها آزاد شوند و یکصدا به راه حق بشتابند. راهی که میتواند درمانگر این روزهای ما باشد. روزهایی که گاهی در آن صدای حقیقت در میان جدالهای بیمورد سیاسی گم میشود و فراموش میشود که بنا به کلام نغز کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نوای لبیک یا حسین را نه در عاشورای سال 61 هجری که در همه زمانها و مکانها میتوان فریاد زد و در برابر همه یزیدیانی که همیشه از دل تاریخ حسینیان را به هماوردی میطلبند قد علم کرد.
کیهان امروز
[/]
[="Arial"][="Green"][/]
[="Arial"][="Green"]حسن رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران :
امام حسین(ع) در روز عاشورا گفت هرکسی بدهی دارد و حق مالی کسی به گردن اوست و به حقوق اقتصادی فردی تجاوز کرده است نمیخواهم خونش با خون ما مخلوط شود.
ابا عبدالله(ع) برخی را در روز عاشورا بیرون کرد و گفت؛ "نمیخواهم شما شهید شوید و فرمودند اگر از کسی قرض کردی و قرضش را ندادی برای من شهید نشود".
ما دو نوع عزارداری و محرم داریم. اولین روضه رسمی را برای امام حسین(ع) را یزید خواند و اولین روضه حقیقی را زینب(س) خواند؛
امروز در جامعه شیعه هم دو تیپ عزاداری و مداح داریم؛ ما هم روضه زینبی داریم و هم روضه یزیدی.
کسانی که امام حسین(ع) را دعوت کردند و حدود 120 هزار نفر بودند گفتند ما محب حسین(ع) هستیم ولی همین قالتاق ها در کربلا با امام حسین چه کردند؟
امروز هم از همین قالتاق ها داریم. ما کسانی داریم که به اسم امام اسلام آمریکایی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب تشیع انگلیسی دارند. باید مراقب تشیع انگلیسی که هدفش احمق نشان دادن شیعه است باشیم.
خدا لعنت کند کسانی که در عزاداری امام حسین لخت میشوند و می گویند "مستم و مستم"، "مشتم و مشتم" و "میرقصم و میرقصم رقاصه عباسم"؛
البته باید گفت 90 درصد هیأت ها برای خدا و عشق امام حسین(ع) خدمت میکنند و اگر مداح ها نبودند قضیه کربلا فراموش میشد.
آنهایی به حضرت امام حسین(ع) و "حضرت محسن(ع)" ارادت داشتند که زیر آتش و بمبهای شیمیایی "حسین حسین" میگفتند و شهید شدند نه یک مشت شیعه انگلیسی مفت خور که برخی از انها جلسهای 30 میلیون تومان میگیرند؛ این افراد تا وقتی دنیایشان تامین باشد "حسین حسین" شان برقرار است.
من افتخار دارم وهابی ها من را تهدید به مرگ کردند و ریگی در اعترافاتش اسم من را برده بود. من دوست دارم تیمی از وهابیها و شیعیان انگلیسی من را تهدید کنند چراکه من دوست دارم با آنها درگیر شوم.
(در واکنش به بازتاب هایی که اخیرا برخی شبکه های شیعی لندن نشین به اظهاراتش در خصوص برگزاری دهه محسنیه) من این سخنان را از سخنان برخی مراجع برگرفتم؛ چند وقت پیش دو نفر از مراجع گفتند آنچه سفارش شده دهه محرم است و اگر بخواهید دهه های دیگری درست بکنید عزاداری سید الشهدا تحت الشعاع قرار میگیرد؛
برخی هم آمدند گفتند "ما دهه چهارم فاطمیه را هم در اسناد پیدا کردیم و بعد دهه محسنیه و انشالله می خواهیم "شهر"(یک ماه) عزاداری محسنیه برگزار کنیم"؛
خب این کارها باعث میشود مردم از عزاداری ها بی زار شوند؛ برخی گفتند علمایی که میگویند دهه های محسنیه و غیره را زیاد نگیرید بی ولایت هستند. من کی گفتم عزاداری برای حضرت محسن(ع) بدعت است چرا دروغ میگویید؟
من گفتم برخی قالتاق هستند که اسمشان شیعه است؛ این افراد کسانی هستند که در بازار ربا میخورند؛
ولی من کی گفتم شیعیان قالتاق هستند؟ چرا برخی نامردان دروغ میگویند؟
امروز تمام مداحان باید بروند منشور رهبر معظم انقلاب در مورد مداحی را بخواهند، البته اگر برخی نگویند رهبری هم ضد ولایت است، یک کلام ایشان گفتند در هیأت ها لخت نشوید؛ ولی ببینید برخی چه بلوایی درست کردند؛ تشیع این افراد اطاعت از امام حسین(ع) نیست.
رهبری در این زمینه دستور و حکم حکومتی هم ندادند و تنها به عنوان یک عالِم توصیه کردند؛ ایشان گفتند وقتی میروید پشت بلندگو صد بار میگویید "حسین وای حسین وای" خب چیزی نمیفهمی و یاد نمیگیری بلکه بجای آن حدیث بگویید.
کسانی که ترانه های لهوی را با اشعار هیئات مخلوط میکنند اینها خائنین به امام حسین(ع) هستند.
برخی قلاده میبندند و صدای سگ و توله سگ در میآورند؛ امسال در مشهد چنین اتفاقی افتاد.
برخی در هیئات عین مست ها لخت میشوند و تلو تلو میخورند و یک کسی بالای منبر میگوید "ما اگر از سر بریده میترسیدیم در محفل عشاق نمیرقصیدیم".
امروز این دست عزاداری ها را در شبکه های وهابی پخش میکنند و میگویند خب حال حسین عاقلتر بود یا یزید؟؛
امروز باید منشور رهبری برای مداحی را توزیع کنند و هرکسی اشکال دارد باید اشکال کند.
برخی میگویند آقای خمینی باید آن دنیا جواب بدهد چون گفته است با قاتلان حسین وحدت کنید؛ آیا سنی های کشور ما از قاتلان امام حسین هستند؟
برخی روحانیون در حوزه تهمت بی دینی به امام خمینی زدند چون میگفتند شیعه را از سیاست جدا کنید.
امروز شیعه انگلیسی در مشهد و قم و اصفهان و نجف مدرسه علمیه دارد و دارد لشگر طلابی راه میاندازد تا تفکر امام و انقلاب و رهبری را تا دهه های دیگر از بین ببرد.
این تیم های تروری که آمد تا این دانشمندان هستهای را بزنند یک فرد غیر هسته ای هم هدف داشتند که من بودم که متاسفانه خنثی شد؛ دوستان وزارت اطلاعات هم به من گفتند سه تیم از اسرائیل آمده بود به ایران برای ترور که یکی از اهداف آنها تو بودی.
https://plus.google.com/u/0/10862399...ts/PvMfGgo2ZjH
[/]
[="Arial"][="Green"]انتقام فتنه گران از سپاه امام حسین (علیه السلام)
[/]
یزیدیان سبزپوش با گوساله های سامری که ساخته بودند، گمان می کردند می توانند از واقعه ای که روح شهادت طلبی و استکبارستیزی و امر به معروف را در جهان طنین انداز کرده بود، انتقام بگیرند.
از این رو در عاشورای سال 88 شمسی در صف یزیدیان سال 61 هـجری قمری قرار گرفتند و تا توانستند با خوی وحشیگری همان جنایات را تکرار نمودند.
اما این بار مردم به ندای هل من ناصر ینصرنی نایب امام زمان خود لبیک گفتند و با درک واقعه عاشورا و هدف والای امام حسین (علیه السلام) به خیابان ها آمدند و یزیدیان سبز پوش را از میدان به در کردند.
زخمی که بر بدنه فتنه گران یزیدی صفت از سوی امام حسین (علیه السلام) وارد شده بود به زخم چرکین کینه تبدیل شد و کم کم این زخم چرکین در سال 92 و 93 سر باز کرد.
سپس شروع به سنگ اندازی به سمت خیمه های عزاداری نمودند با زدن حرف هایی مانند چرا زنجیر میزنید بلکه بیائید زنجیری از دست کسی باز کنید و یا چرا در مجالس هزینه برای پخش غذا صرف می کنید و ... قصد آتش زدن خیمه های عزا را داشتند.
آنان در اقدامی جدید تیر های سه شعبه را به سمت پیام عاشورا که همان امر به معروف است گرفتند و قبل از محرمبا اسید پاشی به چهره ناموس کشور و ربط دادن آن به امر به معروف قصد در تضعیف پیام عاشورا نمودند.
پیام ما به یزیدیان سبزپوش این است که شما هرگز نمی توانید واقعه ای که از پیش بشارتش به آدم، نوح، ابراهیم، اسماعیل، سلیمان، موسی، عیسی و پیامبر خاتم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) رسیده بود را برای رسیدن به مقاصد شومتان در اذهان مردم تخریب نمایید.
اما دلیل کینه فتنه گران این است که این انقلاب با الگو گیری از قیام امام حسین (علیه السلام) شکل گرفت و خون هایی برای بقای آن مانند شهدای کربلا ریخته شد و امروز این نسل نیز با الگو گیری از همان واقعه روح شهادت طلبی را زنده نگه داشته است و نخواهد گذاشت یزیدیان دوباره آب را بر سپاه حق ببندند.
برگرفته از:https://plus.google.com/u/0/11793639...ts/bApsVaNr9Fd
[="Arial"][="Green"]اخلاق کریمانه امام حسین(ع)
عصامم بن مصطلق میگوید: وقتی به مدینه وارد شدم، امام حسین(ع) را دیدم. از شهرتش در شگفت شدم. حسد مرا واداشت که دشمنی و کینه خود را آشکارسازم.
نزدیک ایشان رفتم و گفتم: تویی پسر ابوتراب؟ (تعبیر به ابوتراب برای امام علی (ع) درنظر کوته فکران، نوعی توهین بود) حضرت فرمود: بلی.
پس هرچه خواستم به او و پدرش دشنام دادم، ولی حضرت به من نگاه مهربانانهای کرد و فرمود:
پناه میبرم به خدا از شرشیطان رانده شده به نام خداوند بخشنده و مهربان. گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده واز نادانان رخ برتاب و اگر از شیطان وسوسهای به تو رسید. به خدا پناه ببر، زیرا از شنوای دانا است. (اعراف- 199)
سپس فرمود: کار را برای خود آسانگیر و برای من و خود، از خداوند طلب آمرزش کن.
اگر از من یاری بخواهی، یاریات میکنم و اگر چیزی طلب کنی، به تو میبخشم و اگر از من راهنمایی بخواهی، راهنماییات خواهم کرد.
من از گفتهها و رفتار خود پشیمان شدم. حضرت فرمود: «امروز برشما سرزنشی نیست، خدا شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربانان است» (یوسف- 92)
من از این اخلاق کریمانه، در برابر جسارتها و دشنامها، دوست داشتم به زمین فرو روم.
به ناچار از برابر چشم آن حضرت، به میان مردم پناه بردم و الان کسی پیش من از او و پدرش محبوبتر نیست.
سفینه البحار، باب خلق
http://jmaliahmad6.samenblog.com/
[/]
دوستان سلام
یا جداه!! امشب خیلی دلم گرفته است.
شيخ مفيد به نقل از زيد بن أرقم آورده است، روز دوّم كه عبيدالله دستور داد تا سرهاي شهدا را در كوفه بگردانند «من سر امام حسين را ديدم كه آيه زیر از سوره کهف را تلاوت می کرد:
« أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً » (کهف/9)
آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟
مولا جان!! چه چیزی را می خواستید به آنها و ما بگویید؟!
عزیزان، آیات بعدی سوره کهف را نیز بخوانید. در آیه 21 سوره کهف خداوند می فرماید:
« وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا »
و بدین گونه مردم را به حالشان آگاه کردیم تا بدانند که وعده خدا حق است و در فرا رسیدن قیامت تردیدی نیست . آن گاه که میان خود در این باره نزاع می کردند ، گروهی می گفتند : بنای یادبودی بر روی آنان بنا کنید که خداوند به حال آنها آگاه تر است ، اما آنها که بر کارشان آگاهی یافته بودند ، گفتند : ما معبد و مسجدی درکنار ( مدفن ) آنها می سازیم (تا خاطره آنها فراموش نشود).
قربان سر بریده ات شوم آقا جان، یعنی می خواستید بفرمایید که بعدها بر مشهد من، گنبد و بارگاه عظیمی ساخته می شود، گنبد و بارگاه عظیمی که زیارتگاه مردم سراسر جهان می شود و مردم دسته دسته، گروه گروه، فوج فوج به زیارت می آیند. اربعین را ببینید.
آقا جان، سال پیش 25 میلیون زائر اربعین داشتید، امسال پش بینی می کنند که بیش از 30 میلیون زائر بیاید، هیچ داعش و بمب و عقربی هم نمی تواند جلوی آن را بگیرد.
در حج با آن عظمت و شکوه، حتی رُبعِ این جمعیت هم نمی آیند.
حسین جان روحی فداک!! چه کرده اید با عالم؟!!
علی علی
[="Arial"][="Green"]ماجرای شهادت حضرت علی اصغر به روایت رهبر انقلاب
یک بچهى شش ماهه مگر به چه قدر آب رفع عطشش مىشود، اگر به قدر نصف استکان آب به امام حسین مىدادند رفع عطش علىاصغر مىشد، با وجود این امید ضعیف حسینبنعلى علیهالسّلام این بچه را در آغوش گرفت، برد، او را روى دست بلند کرد، به همه نشان داد حالت خود این بچه تأثرانگیز بود، هر دلى را هر دل سنگى را یقیناً به ترحم وادار مىکرد،
حضرت مخصوصاً استرحام کردند این حرف درست است که «ان لم ترحمونى فرحموا هذا الطفل الرضیع» یعنى رحم کنید به این بچهى کوچک، یک پدر براى بچهى کوچک در این مواقع اضطرارى این کار را مىکند. آن نفس ابى حسینبنعلى علیهالسّلام اجازه مىدهد به او که براى حفظ جان این بچه یک مقدارى آب از آنها بگیرند از آنها طلب بکنند
در همین حالى که حسینبنعلى لابد با یک حال بحرانى، با یک هیجان، با یک ناراحتى این بچه را روى دست بلند کرده دارد حرف مىزند یک وقت یک چیز عجیبى را احساس کرد دید این بچهاى که از گرسنگى و تشنگى بىحس و حال افتاده بود سر خودش را نمىتوانست نگه دارد گردنش یک طرف کج شده بود آن چنان این بچه دست و پا مىزند روى دست پدر همینطور که نگاه کرد دید خون از گلوى علىاصغر سرازیر شده «على لعنة اللَّه على القوم الظالمین».
ماجرای شهادت حضرت علی اصغر به روایت رهبر انقلاب
[/]
حجة السلام والمسلمین قدس، یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید:
روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:
« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد.
حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: بله او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا علیه السلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.
آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و ...، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.» [1[
پینوشت:
[1].بهجت عارفان در حدیث دیگران ،ص170
بسمه تعالی
تاریخپژوهان دربارة چگونگی دفن شهدای کربلا اختلاف دارند. برخی باور دارند که اجساد شهدا را بنی اسد دفن کردند.
شیخ مفید مینویسد:
«... گروهی از بنی اسد که در غاضریه بودند، نزد اجساد مطهر امام حسین(ع) و یارانش آمده و بر آنان نماز گذارده و آنان را دفن کردند، بدین ترتیب که حسین(ع) در همین جایی است که اکنون قبر شریف اوست و فرزندش علیاصغر کنار پای حضرت است. برای شهیدان (از خاندان و یاران آن بزرگوار که اطرافش به زمین افتاده بودند) گودالی در پایین پای حسین(ع) کنده و همگی را گردآورده و در آنجا دفن کردند، و عباس بن علی(ع) را در همانجا که کشته شده بود، سر راه غاضریه (جایی که اکنون قبر اوست) دفن نمودند».(1)
بر اساس این دیدگاه امام سجاد(ع) اجساد شهدا را دفن نکرده است. افزون بر آن اهل بیت(ع) هنوز به سوی کوفه و شام حرکت نکرده بودند.
برخی باور دارند که امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد شهدا را دفن کردهاند. بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد، عدهای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(2) و چون اجساد را نمیشناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا، حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند.(3)
طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کردهاند، میگوید: امام سجاد(ع) با بهرهگیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا شهدا را دفن نموده است.
مرحوم مجلسی میگوید:
از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهدهدار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بیآنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت.
امام رضا(ع) فرمود: خدایی که میتواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، میتواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهدهدار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر.(4)
مقرم نیز میگوید:
چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند.
امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. به محل قبر آمد، کمی از خاکها را کنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقی شکافته آشکار شد. حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم. امام به تنهایی بیآنکه بنی اسد در این کار همراهیاش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری میکند.
چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده نهاد و گفت: خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا!
و بر قبر نوشت: این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را لب تشنه و غریب شهید کردند.
آنگاه به طرف عمویش عباس رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمانها را دهشت زده، و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگهای بریدهاش را میبوسید و میگفت: پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنیهاشم! از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد!
برای او نیز قبری گشود و به تنهایی او را وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانیاند که یاریام میکنند. آری، برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند. دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود دو گودال کندند؛ در اوّلی بنیهاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند. اما حر ریاحی را قبیلهاش بردند، به جایی که هم اینک قبر اوست.
گویند: مادرش حاضر بود. چون دید که اجساد دیگر را چه میکنند (دفن همه در یک جا) حر را به این مکان برد.(5)
پینوشت ها:
1. ارشاد مفید، ص 118.
2. مروج الذهب، ج 3، ص 63.
3. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 77.
4. بحار الانوار، ج 42، ص 187.
5. مقتل الحسین، مقرم، ص 469.
[=arial black]ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺎﻗﺮﯼﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯿﻼﻧﯽ " ﺭﻩ"
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ: ﯾﮑﺒﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺳﺘﺎﺩﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻓﻼﻧﯽ! ﻣﻨﺒﺮ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﯼ 40 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮﺕ ﺭﺍﺑﯿﺎﻭﺭ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ! ﻣﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﻣﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ 40 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ.ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻕ؛ ﻣﺎ ﺍﺻﻼ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ.ﻓﻘﻂ ﻫﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢﮔﺮﯾﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺻﻼ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩ ؛ ﺣﺪﻭﺩﺍ 20 ﻧﻔﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺘﺎﺑﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟! ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪﻡ ﺍﻗﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻫﻢﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﻮﺩ ﻭﻫﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ: ﺗﻮ"ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿـــﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ"ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ﺑﻠﻪ ﺍﻗﺎ. ﻣﯿﻔﺮﻣﻮﺩ: ﺧﯿﻠﯽ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ﺍﻥ ﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ،ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻗﺎﯼ ﻣﯿﻼﻧﯽ ﺳﺮﯾﻊ ﮐﻔﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﮏ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﻣﺎﻟﯿﺪ. ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺑﻌﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ :ﺁﻗﺎ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﺟﻊ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺭﺍ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﻭ ...ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ. ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺩﺭﺩﻡ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ!
ﺣﻼﻝ ﺟﻤﯿﻊ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﺷﻮﯾﻨﺪﻩ ﻟﻮﺡ ﺳﯿﺌﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻏﻢ ﺯﻃﻮﻓﺎﻥ ﺑﻼ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﻔﯿﻨﺔ ﺍﻟﻨﺠﺎﺓ ﺍﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ
ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﻣﻌﻨﻮﯼ/ﺹ 47 ﻭ 48
[="Arial"][="Green"]ماجرای شهادت حضرت عباس به روایت رهبر انقلاب
آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچهها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگى فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند.
اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعهى فرات - شعبهاى از نهر فرات که در منطقه بود - رفتند، بلکه بتوانند آبى بیاورند.
این دو برادر شجاع و قوىپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکى امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگى است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بىنظیر است. دیگرى هم برادر جوان سىوچند سالهاش اباالفضل العباس است، با آن خصوصیاتى که همه او را شناختهاند.
این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهى پشت به پشت هم، در وسط دریاى دشمن، صف لشکر را مىشکافند. براى اینکه خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبى بیاورند.
در اثناى این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس مىکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب مىرساند.
آنطور که نقل مىکنند، او مشک آب را پر مىکند که براى خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانى به خود حق مىدهد که یک مشت آب هم به لبهاى تشنهى خودش برساند؛ اما او در اینجا وفادارى خویش را نشان داد.
ماجرای شهادت حضرت عباس به روایت رهبر انقلاب
لینک در آپارات | ماجرای شهادت حضرت عباس به روایت رهبر انقلاب
[/]
این عکس خار مغیلانه.
این عکس دیگه روضه نمیخواد دل رو داغون میکنه.
بحق خانم حضرت رقیه سلام الله علیها
اللهم عجل الولیک الفرج.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
ﺧﺎﺭ ﻣﻐﻴﻠﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﺑﭙﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﻭﺩ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺳﻮﺯﺷﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻳﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻲ ﺣﺎﻟﻲ ﻭ ﺑﻴﻬﻮﺷﻲ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﺭ ﻳﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ
[="Arial"][="Green"]سخنی از سرور آزادگان جهان:
من کسی نیستم که از مرگ بترسد!
لَيْسَ شَأْنِي شَأْنَ مَنْ يَخَافُ الْمَوْتَ.
شأنِ من شأن كسي نيست كه از مرگ بترسد!
مَا أَهْوَنَ الْمَوْتَ عَلَي سَبِيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَإحْيَآءِ الْحَقِّ.
* چقدر مرگ راحت و بی ارزش است؛
در راه وصول به:
عزّت
و احياي حقّ!
[/]
بسمه تعالی
امام حسین علیه السلام:
وَ حَقیقٌ عَلَى اللّهِ اَنْ لا یَاْتیَنى مَكْرُوبٌ اِلاّ اَرُدُّهُ وَ اَقْلِبُهُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرورا؛
بر خداوند است كه هیچ گرفتارى به زیارت من نیاید مگر آن كه او را شادمان بازگردانم و به خانواده اش برسانم.
ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، ص 98
طولانی ترین سفره غذا در جهان برای زائرین اربعین پهن شد
˙
روز شنبه ششم صفر سفره السبطین كه طولانیترین سفره غذا در جهان به طول ۱۵ كیلومتر است برای اطعام و پذیرایی از زائرانی كه با پای پیاده راهی كربلای معلی بودند، تدارك دیده شده بود.
سفره غذا از شهر سوق الشیوخ در ۲۹ كیلومتری جنوب الناصریه تا ناحیه الفضیله در اولین سال خود پهن شده بود تا طولانیترین سفره غذایی در جهان باشد.
عراقی ها سعی کردند این سفره را در در كتاب ركوردهای گینس ثبت كنند، اما نماینده گینس بنا به دلایل خاص مربوط به حضور در عراق، حضور پیدا نكرد.
[="Arial"][="Green"]خطبه امام حسین(ع) در مکه مكرمه، بهنگام تصمیم برای رفتن به كربلا
حمد و سپاس سزاوار خداست. آنچه را كه خدا بخواهد خواهد شد. و قوّه و قدرتي نيست مگر بخدا. و درود بر رسول و فرستاده او باد.
مرگ برای فرزندان آدم، به مثابه گردنبند بر گردن دختر جوان است.
و چه بسيار در آرزو و اشتياق ملاقات و ديدار رفتگان از خاندان خود هستم، همانند اشتياقي كه يعقوب به ديدار يوسف داشت.
و براي من جائي معيّن و انتخاب شده است كه بايد پيكر من در آنجا بيفتد، و من بايد به آنجا برسم.
گويا ميبينم كه بند بند مرا گرگان بيابان بين نَواويس و كربلا از هم جدا ميسازند، و شكمبههاي تهي خود را از گوشت بدن من پر ميكنند و انبانهاي گرسنه خود را سرشار مينمايند.
فرارگاهي نيست از روزي كه در قلم تقدير گذشته است.
رضاي خدا رضاي ما اهل بيت است؛
بر امتحانات و بلاهاي او شكيبائي مينمائيم، و او اجر و مزد شكيبايان را بطور اتمّ و اكمل به ما عنايت خواهد نمود.
خاندان رسول خدا، که قرابتشان، به منزله پودِ جامه با اصل و ريشه آن است، جدا نميشوند. و در بهشت برين گرداگرد او جمع ميشوند، و بدانها چشم رسول خدا تر و تازه ميگردد، و براي آنها وعده رسول خدا تحقّق ميپذيرد. (وعدهايكه خداوند به رسول خدا داده است براي اقربايش منجّز و محقّق ميگردد.)
پس كسي كه در ميان ماست، و حاضر است جان خود را ايثار كند،
و خون دل خود را فدا كند،
و براي لقاي خدا نفس خود را آماده نموده است؛ با ما كوچ كند!
كه من در صبحگاهان عازم رحيل هستم؛ إنشآءالله تعالَي.»
وَ رُوِيَ أَنَّهُ عليهالسلام لَمَّا عَزَمَ عَلَي الْخُرُوجِ إلَي الْعِرَاقِ قَامَ خَطِيبـًا، فَقَال: الْحَمْدُ لِلَّهِ، مَاشَآءَ اللَهُ، وَلاَ قُوَّه إلاَّ بِاللَهِ، وَصَلَّي اللَهُ عَلَي رَسُولِهِ. خُطَّ الْمَوْتُ عَلَي وُلْدِ ءَادَمَ مَخَطَّ الْقِلاَدَه عَلَي جِيدِ الْفَتَه. وَمَا أَوْلَهَنِي إلَي أَسْلاَفِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إلَي يُوسُفَ. وَخُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِيهِ؛ كَأَنِّي بَأَوْصَالِي تَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَكَرْبَلا´ءَ؛ فَيَمْلاَنَ مِنِّي أَكْرَاشـًا جُوفـًا، وَأَجْرِبَه سُغْبـًا. لاَ مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ. رِضَا اللَهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ؛ نَصْبِرُ عَلَي بَلاَ´ئِهِ، وَيُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَهِ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ لُحْمَتُهُ، وَهِيَ مَجْمُوعَه لَهُ فِي حَظِيرَه الْقُدْسِ، تَقِرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ، وَيُنْجَزُ لَهُمْ وَعْدُهُ. مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ، وَمُوَطِّنـًا عَلَي لِقَآءِ اللَهِ نَفْسَهُ، فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا؛ فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحـًا إنْ شَآءَاللَهُ تَعَالَي.
منبع: لمعات الحسین
[/]
[=arial, helvetica, sans-serif][=arial, helvetica, sans-serif]همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد
[=arial, helvetica, sans-serif]تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی
[=arial, helvetica, sans-serif]هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد
[=arial, helvetica, sans-serif]
همینکه از طرف جمعیت دو تا چکمه
[=arial, helvetica, sans-serif]رسید اول گودال، مادرت افتاد
[=arial, helvetica, sans-serif]تورا به خاطر درهم چه درهمت کردند
[=arial, helvetica, sans-serif]چنانکه شرح تن تو به آخرت افتاد
[=arial, helvetica, sans-serif]ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
[=arial, helvetica, sans-serif]درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد
[=arial, helvetica, sans-serif]خبر رسید که انگشتر تورا بردند
[=arial, helvetica, sans-serif]میان راه،النگوی دخترت افتاد
[=arial, helvetica, sans-serif]کنارخیمه رسیده است لشگرکوفه
[=arial, helvetica, sans-serif]و خواهر تو به یاد برادرت افتاد
[=Times New Roman] علی اکبر لطیفیان
[=arial]
همه ی قافیه با شمر به هم می ریزد
بدنت را به خدا شمر به هم می ریزد
خواهرت پیش تو صد بار زمین می افتد
وسط معرکه تا شمر به هم می ریزد
ضجّه ی آه بُنیّ به هوا می خیزد
در همان حال و هوا شمر به هم می ریزد
خنجر کند گرفته به میان دستش
حنجر پاک تو را شمر به هم می ریزد
پنجه انداخته در گیسوی تو ای آقا
گیسویت را ز قفا شمر به هم می ریزد
ناله ی زینب کبراست خدایا بنگر
بوسه ی جدّ مرا شمر به هم می ریزد
بین گودال و لب تشنه کنار دریا
پسر فاطمه را شمر به هم می ریزد.
[=arial][=Times New Roman]علی حسنی[=arial]
دیدن اینهمه عشق به حسین گریه دارد بخدا.............
[="Arial"][="Green"]زایر
اندوه بلندی ست، زمانی که نباشی
بیا که ماه ها و روزها را انتظار کشیده ام تا اربعین برسد و قدم بر بزرگ هیات یک نفره ام بگذاری
داراییم همین است، همه اش از آن تو
https://plus.google.com/u/0/10444485...ts/YtnSfJkHtjx
[/]
رحیمپور ازغدی در مسیر نجف به کربلا:
عزای امام حسین (ع) مقدمه جهاد در مكتب آن حضرت است،
امروز برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش و صهیونیستها نمیروند؛
اینها جزو همان كسانی هستند كه به امام حسین (ع) میگفتند : "شما حق هستید و ما هم شك نداریم، اما آیا آمدن ما به كربلا در پیروزی شما نقش دارد یا بی فایده است كه اگر نقشی ندارد، آمادگی مردن نداریم.
[="Arial"][="Green"]راضي به ظلم به مثابه ظالم
اباصلت هروي نقل كرده است: روزي از امام رضا(ع) پرسيدم:
يابن رسول الله! از حضرت صادق(ع)، روايت شده است كه؛ هنگامي كه امام زمان(عج) خروج فرمايد، فرزندان قاتلين امام حسين(ع) را به خاطر كار پدرانشان مي كشد!
نظر شما در اين باره چيست؟
امام رضا(ع) فرمود: بله، همين طور است!
من با تعجب پرسيدم: پس اين آيه قرآن چه معنا مي دهد كه مي فرمايد: «ولا تزر وازره وزر اخري» هيچ كس، بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد. (انعام- 164)
امام رضا(ع) چنين توضيح فرمودند:
خداوند در همه فرمايش هايش راست و درست فرموده، و لكن فرزندان قاتلين امام حسين(ع) از كاري كه پدرانشان كرده اند راضي و خشنودند و به آن افتخار مي كنند!
و هر كسي كه از كاري راضي و خشنود باشد مانند كسي است كه آن كار را انجام داده باشد!
اگر كسي در مشرق كشته شود و ديگري در مغرب، از اين كار راضي باشد، اين شخص راضي، در پيشگاه خدا شريك قاتل محسوب مي شود!
و هرگاه قائم آل محمد(عج) خروج كند، به همين دليل، فرزندان قاتلين امام حسين(ع) را خواهد كشت.
عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 173
[/]
سـفـرِ عـشـق از آن روز شروع شـد که خـدا
مِـهــرِ یـک بی کَـفَـن انـداخـت مـیـانِ دلِ مــا
۩ أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ۩