جمع بندی امکان بخشش شیطان؟

تب‌های اولیه

70 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام علیکم

BABY;575513 نوشت:
خوب است شماها پیامبر نشدید وگرنه به خدا اعتراض میکردید که چرا حضرت عیسی را در کودکی پیامبر کردی و مرا از کودکی پیامبر نکردی

دوست عزیز وقتی حضرت ابراهیم از خدا پرسید چگونه مردگان را زنده می کنی خدا پاسخش را با معجزه داد و نیز وقتی بنی اسرائیل نزد حضرت موسی آمدند و گفتند می خواهیم خدا را ببینیم خدا پاسخشان راداد فکر نمی کنم اگر پیامبر بودم این سوال شما را از خدا می پرسیدم آن را بی جواب می گذاشت.

BABY;575513 نوشت:
دوست عزیز خوب است خداوند در قران با قاطعیت به این مضمون صحبت میکنند که عالم هستند که چه خلق کرده اند

مگر من گفتم خدا جاهل است.

BABY;575513 نوشت:
همان کاری که خدا از حضرت ادم بعد از خلقت خواستند و حضرت انجام دادند بسیار فرشتگان را متعجب کرده بود طوری که انگار چنین صحنه ای ندیده اند .

آن علم را آدم با جبر به دست آورده بود ولی شش هزار سال ابلیس خدا را با اختیار عبادت کرد.یک مثال دیگر می زنم اگر در یک مسابقه دو ومیدانی شما صد کیلومتر دویده باشی و یکدفعه داور رقیب شما را با ماشین از خط پایان رد کند شما آن را ناعادلانه نمی دانی؟

BABY;575513 نوشت:
باز تاکید میکنم به دور از هر خواطر و تفسیر رایی فقط یک بار ترجمه قران را بخوانید

فرمایشتان را اجرا کردم ولی در بسیاری از آیات انسان را به تعقل و تفکر در قرآن دعوت کرده است نه بسنده کردن به ترجمه صرف.من هم شما را به خواندن قرآن با تفکر توصیه می کنم.

یک توصیه دیگر هیچوقت قرآن الهی قمشه ای را نخوان.

عروس مقدس;572938 نوشت:
با سلام و درود .

چند مدت پیش به این فکر بودم که شیطان خوبه!!!و کلا ما باید خوشحال باشیم از این که خدا شیطان رو خلق کرده!!!!
احتمالا الان میگین این یارو کافر شده...
نه.من کافر نشدم ولی اگه خدا شیطان رو خلق نمیکرد ما نمیتونستیم کارای خوب بکنیم.و کسی نبود که گولمون بزنه و بعضی ها بهشتی بشن و بعضی ها جهنمی.و این وسط فرق طلا با آهن معلوم نمیشد.
حالا سوال من اینجاست.آیا.آیا امکان داره شیطان در روز قیامت بخشیده بشه؟؟
آیا امکان داره اون دنیا خداوند بگه که من فقط واسه تفکیک کردن شما شیطان رو خلق کردم؟و هیچ کس خبر نداشت جز خودم!!همان گونه که کسی از تاریخ فرج آقا عج و یا روز دقیق قیامت خبر ندارد حتی پیامبر ص.آیا امکان بخشش شیطان وجود دارد؟؟البته حدیث هایی که در مورد شیطان و قسم خوردنش که تا روز قیامت دشمن انسان هستش رو خوندم.که الحمدالله یکی دوتا نیست.
خداوند میگه رحمت من زیاده.شاید بخشیده شد!!!

سلام علیکم،
بله این امکان وجود دارد که بخشیده شود، مثلاً حدیث زیر در کتاب شریف خصال را ببینید:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ رَاشِدٍ الْبَرْمَكِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَهْلٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ سُهَيْلِ بْنِ غَزْوَانَ‏ الْبَصْرِيِّ «1» قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ امْرَأَةً مِنَ الْجِنِّ كَانَ يُقَالُ لَهَا عَفْرَاءُ وَ كَانَتْ تَأْتِي النَّبِيَّ ص فَتَسْمَعُ مِنْ كَلَامِهِ فَتَأْتِي صَالِحِي الْجِنِّ فَيُسْلِمُونَ عَلَى يَدَيْهَا وَ إِنَّهَا فَقَدَهَا النَّبِيُّ ص فَسَأَلَ عَنْهَا جَبْرَئِيلَ ع فَقَالَ إِنَّهَا زادت [زَارَتْ‏] أُخْتاً لَهَا تُحِبُّهَا فِي اللَّهِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص طُوبَى لِلْمُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ فِي الْجَنَّةِ عَمُوداً مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَيْهِ سَبْعُونَ أَلْفَ قَصْرٍ فِي كُلِّ قَصْرٍ سَبْعُونَ أَلْفَ غُرْفَةٍ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُتَحَابِّينَ وَ الْمُتَزَاوِرِينَ [ِإِلَى أَنْ ذَكَرَ أَنَّهَا جَاءَتْ فَقَالَ لَهَا] يَا عَفْرَاءُ أَيَّ شَيْ‏ءٍ رَأَيْتِ قَالَتْ رَأَيْتُ عَجَائِبَ كَثِيرَةً قَالَ فَأَعْجَبُ مَا رَأَيْتِ قَالَتْ رَأَيْتُ إِبْلِيسَ فِي الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ عَلَى صَخْرَةٍ بَيْضَاءَ مَادّاً يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ إِلَهِي إِذَا بَرَرْتَ قَسَمَكَ وَ أَدْخَلْتَنِي نَارَ جَهَنَّمَ فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا خَلَّصْتَنِي مِنْهَا وَ حَشَرْتَنِي مَعَهُمْ فَقُلْتُ يَا حَارِثُ مَا هَذِهِ الْأَسْمَاءُ الَّتِي تَدْعُو بِهَا قَالَ لِي رَأَيْتُهَا عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِسَبْعَةِ آلَافِ سَنَةٍ فَعَلِمْتُ أَنَّهَا أَكْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنَا أَسْأَلُهُ بِحَقِّهِمْ فَقَالَ النَّبِيُّ ص وَ اللَّهِ لَوْ أَقْسَمَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ لَأَجَابَهُمْ. [الخصال، ج‏2، ص: ۶۳۸ و ۶۳۹]

که به طور خلاصه مضمونش این است که خانم مؤمنی از اهل جن پیش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسید و گفت که مطلب عجیبی دیدم و آن اینکه ابلیس را دیدم در دریای سبز بر صخره‌ای سفید دستانش را رو به آسمان بلند کرده و می‌گفت خدای من آن هنگام که قسمت را در مورد من انجام دادی و مرا داخل در آتش جهنم نمودی پس از تو می‌خواهم بحق محمد و علی و فاطمة و حسن و حسین که هرآینه از آن خلاصی‌ام دهی و مرا با ایشان جمع گردانی! بعد آن خانم از ابلیس می‌پرسد که این نام‌ها که برشمردی کیستند؟ جواب داد که نام ایشان را بر ساق عرش دیدم ۷۰۰۰ سال قبل از آنکه آدم خلق گردد و دانستم که ایشان گرامی‌ترین خلق نزد خداوند هستند و بحق ایشان او را می‌خوانم. پس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند که قسم به خداوند که اگر اهل زمین به این نامها قسم یاد کنند اجابت می‌شوند ...

اخبار دیگری هم وجود دارد که در آن ابلیس از اینکه از بارگاه قدس الهی رانده شده گریه‌ها داشته و حزن شدیدی داشته و پیامبر خدا (از قول سه پیامبر این مطلب را دیده‌ام اگر درست خاطرم باشد، علیهم‌السلام‌أجمعین) به او فرمودند که توبه کن، مشتاق شد که می‌کنم، فرمودند به آدم سجده نکردی رانده شدی اکنون اگر بر قبر او سجده کنی توبه‌ات پذیرفته می‌شود، و ابلیس رفت و در حال رسیدن به قبر فرزندان و لشگریانش آمدند و به او گفتند که تو بزرگتر مایی و تو بر زنده‌ی او سجده نکردی آیا می‌خواهی بر استخوان‌های او سجده کنی؟ و ابلیس را از این کار منصرف کردند ... در روایت دیگری هست که از معصوم علیه‌السلام پرسیدند که آیا اگر ابلیس با این همه گناه که کرده است و فتنه‌ها که ایجاد کرده است و ظلم‌هایی را که به راه انداخته است توبه کند توبه‌ی او هم پذیرفته خواهد شد؟ معصوم علیه‌السلام فرمودند که بله ولی او هرگز توفیق توبه پیدا نخواهد کرد. که مثال چنین سلب توفیقی را در داستان بالایی به وضوح می‌توانید ببینید، وقتی که انصار او و فرزندانش که تبعات اعمال خود او هستند مانع از توبه‌ی او می‌شوند و او اینچنین گرفتار خودش است.

از طرف دیگر خداوند قسم جلاله یاد کرده است که شیطان را و هر کسی را که از او تبعیت کند به جهنم خواهد انداخت و این خود خبری از غیب است که شیطان هرگز توفیق توبه نخواهد یافت، توبه کند پذیرفته می‌شود ولی موفق به توبه نخواهد شد، در قیامت هم بخشیده نخواهد شد و در جهنم آخرت گرفتار می‌گردد ... اما ممکن است نهایتاً از جهنم بیرون آورده شود، چنانکه در آن حدیث فوق دیدیم که خدا را به حق پنج تن آل عبا علیهم‌السلام بر این مطلب قسم داد، یا اینکه از روایات زیادی اینطور به نظر می‌رسد که او حق را شناخته و خود متمایل به حق است و خدا را دوست دارد و تنها تکبرش مانع از رسیدن او به حق و چنگ زدن در ریسمان محکم الهی شده است، حتی در روایتی رو به حضرت علی علیه‌السلام که قصد او را کرده بودند می‌گوید که من تو (یعنی امیر مؤمنان علیه‌السلام) را دوست دارم و در نطفه‌ی کسی که از شیعیان تو باشند شریک نمی‌شوم و طبیعی است که هر کسی که اهل بیت علیهم‌السلام را دوست داشته باشد هرگز در جهنم به صورت ابدی گرفتار نخواهد شد، اگرچه در جهنم وارد می‌شود ولی نهایتاً زمانی می‌رسد که از جهنم به بهشت بیرون برده شود.

تنها اشکالی که در این نظر آخری دیده‌ام این است که در روایتی دیدم که ابلیس مبغوض‌ترین خلق به خود را اهل بیت علیهم‌السلام معرفی کرد و اعلام کرد که کینه‌ی ایشان را در دل دارد، این روایت با مجموع روایاتی که در بالا آورده شد یا مضمونشان مورد استفاده قرار گرفت در تضاد است، اگر آنها درست نباشند و این درست باشد آنگاه ابلیس هم برای ابد در جهنم گرفتار خواهد شد چنانکه جهنم ابدی جایگاه دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام است، من أبغضهم فقد أبغض الله، یعنی هر کس که ایشان را دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است.

یا علی

سلام
متنتون خیلی جالب بود . به دلم نشست خدا بهتون اجر خیر بده.

سلام و درود بر دوستان و اساتید.
خداوند فرموده خلق نکردیم جن و انس را فقط برای عبادت....
سوال اینجاست که اول جن خلق شده یا انس؟
آیا همراه هم خلق شدن یا جدا از هم؟
اگر جدا از هم چند سال اختلاف داشته اند خلقتشان؟
اول جن خلق شد یا نسناس؟؟
خدا نسناس نسلشان را منقرض کرد اما جرا نسل جن را منقرض نکرد؟؟

عروس مقدس;575964 نوشت:
خداوند فرموده خلق نکردیم جن و انس را فقط برای عبادت....
سوال اینجاست که اول جن خلق شده یا انس؟
آیا همراه هم خلق شدن یا جدا از هم؟
اگر جدا از هم چند سال اختلاف داشته اند خلقتشان؟
اول جن خلق شد یا نسناس؟؟

سلام
پس آن احادیثی که برای شما آوردم کشک بودند.

عروس مقدس;575964 نوشت:
خدا نسناس نسلشان را منقرض کرد اما جرا نسل جن را منقرض نکرد؟؟

شما اول بگو چرا خداوند نسل دایناسورها را منقرض کرد ولی نسل پستانداران را منقرض نکرد؟

دوست عزیز وقتی حضرت ابراهیم از خدا پرسید چگونه مردگان را زنده می کنی خدا پاسخش را با معجزه داد و نیز وقتی بنی اسرائیل نزد حضرت موسی آمدند و گفتند می خواهیم خدا را ببینیم خدا پاسخشان راداد فکر نمی کنم اگر پیامبر بودم این سوال شما را از خدا می پرسیدم آن را بی جواب می گذاشت.

ان سوال کجا و این سوال شما کجا ؟؟؟کمکتان بدهم برا همین جوابتان مشابه همین بحث را پیامبر با خدا کرد و سوره انشراح نازل شد ولی هیچ گاه هیچ پیامبری نگفت چرا حضرت عیسی از طفولیت پیامبر شد.
اگر این سوال شما به ذهن خود شیطان خطور نکرد زیرا قبل از امر خدا همه دیدن انسان چه حرکت شگرفی(برای همین میگویم سوره بقره فقط ترجمه اش را بخوانید) انجام داد. مشکل شیطان سر جنس انسان بود میگفت من از اتشم و انسان از خاک و علقه است.پس من برترم وگرنه احساس برتری بابت ان همه عبادتش نداشت

مگر من گفتم خدا جاهل است.
خوب خدا دارد به صراحت میگوید من میدانم چه خلق کرده ام و ملایک هیچ اعتراضی نمیکنند.
مگر شما به مخازن حکمت الهی دسترسی پیدا کرده اید ؟؟؟ که از الان میگوید نسل انسان در اخر کاری خواهد کرد که خدا پشیمون بشود؟؟؟
مثلا پیامبر از قبل از پیامبریش بارها مورد لطف خدا گرفته
یا در مورد حضرت موسی که خداوند یک طورایی قبل از نبوتش چه در قضیه ان قتل چه در صحرا یاریش میدهد.
این بحث شما در حالت خوش بینانه اش میرود به سمت بحث هدایت افعالی که جبر الهی و اختیار انسانی پایش در هدایت است.

آن علم را آدم با جبر به دست آورده بود ولی شش هزار سال ابلیس خدا را با اختیار عبادت کرد.یک مثال دیگر می زنم اگر در یک مسابقه دو ومیدانی شما صد کیلومتر دویده باشی و یکدفعه داور رقیب شما را با ماشین از خط پایان رد کند شما آن را ناعادلانه نمی دانی؟

اصلا این یک سنت الهی است برا همین بارها پیش امد پیامبر جوانان را فرمانده نبردهایش قرار داد.
نکته دیگر این است که جبر خدا خودش درش حکمتی است تا عبدش ( چه انسان چ جن چه فرشته) بفهمد که خدا او را به امان رها نکرده .
مثال این صحبت این است که یک گوسفند پس از تولد مستقیم از گوسفندی که مادرش است شیر میخورد و حتی به سمت سایر گوسفندها هم نمیرود.و اینکه چطور این مادر را میشناسد بسیار جای تعجب دارد.
خوب اید گفت چرا خدا این حالت را به گوسفند داده؟؟؟
اگر نمیداد که یا ان مخلوقش میمرد یا اگر زنده میماند وخودش راهش را پیدا میکرد پس فردا معترض میشد که خدا چرا کمکم نکردی؟؟؟
و وقتی ادم خلق شد در سن شش سالگی نبوده که بگیم بعدا یواش یواش علم بهش اضافه میشه و معلم براش میگیریم تدریسش کنند.
وجوب بوده که سبب شده ادم با یک دانش که خداوند بهش داده خلق میشده و خداوند از روح خودش به او و بعدها سایر انسانها بدمد وگرنه که این ادم میخواست از کجا زندگی را شروع کند؟؟؟
هم ادم هم شیطان بعد از تخلف از امر خدا رانده شدند اما ادم توبه کرد و مجددا رحمت خدا شامل حالش شد اما شیطان حاضر نشد بعد از تخلف از امر خدا توبه کند و برای همیشه رانده شد.

شیطان که سهل همین الان انسانهایی هستند که کلی دب دبه دارند و دارن خودشان را برای روزهای سخت اماده میکنند اما به محضی که روز سخت میرسد جا میزنند و در میروند.
پس شش هزار سال عبادت شیطان بخوره تو سرش وقتی که امر خدا را نپذیرفت.
فکر کردید خدا محتاج ان همه سال عبادت است در حالی که این همه حدیث و روایت در باب نماز است که اگر از بین این همه نمازتان فقط 2 رکعت نماز مورد پذیرش خدا قرار بگیرد میروید بهشت؟؟؟

فرمایشتان را اجرا کردم ولی در بسیاری از آیات انسان را به تعقل و تفکر در قرآن دعوت کرده است نه بسنده کردن به ترجمه صرف.من هم شما را به خواندن قرآن با تفکر توصیه می کنم.

من نگفتم با تدبر نخوانید گفتم یک دفعه(بهتر است همان دفعه اول باشد) فقط ترجمه را بخوانید و در موارد بعدی به تدبر خود عمق دهید . درست مثل درس خوندن برای کنکورها و درست مثل کسی که دفعه اولش دعای کمیل میخواند اول ترجمه اش را میخواند بعد متن دعا را .

یک توصیه دیگر هیچوقت قرآن الهی قمشه ای را نخوان.

عصران;575606 نوشت:
آن علم را آدم با جبر به دست آورده بود ولی شش هزار سال ابلیس خدا را با اختیار عبادت کرد.یک مثال دیگر می زنم اگر در یک مسابقه دو ومیدانی شما صد کیلومتر دویده باشی و یکدفعه داور رقیب شما را با ماشین از خط پایان رد کند شما آن را ناعادلانه نمی دانی؟

سلام :Gol:

دوست عزیز

علاوه بر اینکه پاسخ اشکال شما در فراز آخر پست شماره 37 داده شد، بمنظور تکمیل پاسخ به چند نکته دیگر هم اشاره می کنیم:

اولاً: باید بدانیم که خداوند خالق و مالک و صاحب حق و اختیار همه کائنات و موجودات است، کسی بر خداوند مستقیماً و بالابتداء حقی ندارد که در هنگامه اعطاء تواناییها و ظرفیت ها به موجودات مختلف عالم هستی، به خدا اعتراض کند که چرا به فلان موجود چنین دادی و به من چنان؟ و از این طریق به عدالت خداوند اعتراض کند و خدای حکیم را به بی عدالتی و تبعیض محکوم سازد.

ثانیاً: گفتیم که تفاوت در نوع خلقت ها امری ضروری و لازمه هستی است، اگر این تفاوت ها و به عبارتی همان اصل تضاد بر همه ارکان و ابعاد نظام خلقت، حاکم نباشد، وضعیت جهان به یک تراژدی غمناک و یا یک حادثه به غایت بیهوده و سخره آمیز تبدیل می شد که تحمل آن برای احدی امکان پذیر نبود، بعلاوه اینکه؛ از لابلای این تفاوتها و تضادهاست که ارزشها و ضدارزشها؛ زیبایی ها و زشتی ها؛ کمال و نقصان ها؛ صراط مستقیم و کجی ها؛ عدالت و بی عدالتی ها؛ خیرات و شرور و ده ها و صدها گزاره معنادار دیگر برای انسان مکشوف می شود و از لابلای اینهمه است که مسئله امتحان الهی و انتخاب مسیر کمال و سعادت و یا نقصان و شقاوت آشکار می شود.

ثالثاً: بر اساس علم و حکمت مطلقه الهی (که در یکی از پستها مورد اعتراف خود شما نیز بود) او خود بهتر می داند که چه کسی شایسته مقام خلیفة اللهی بر زمین و خزانه داری علم و اسرار الهی است. و تنها او می داند که آدم (ع) واجد چه استعدادها و ظرفیت های منحصربفردی هست بر اساس رسالت خاصی که در زمین بر دوش وی نهاده شده است. فلذا وقتی مورد سؤال از طرف ملائکه قرار می گیرد. هر دو را مورد آزمون قرار می دهد. گرچه اگر این آزمون هم واقع نمی شد گَرد و غباری بر عدالت مطلق خداوند نمی نشست. «سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذاري موجودات] را همگي به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود اگر راست مي گوييد اسامي اينها را برشماريد، فرشتگان عرض کردند: منزهي تو! ما چيزي جز آنچه به ما تعليم داده اي نمي دانيم تو دانا و حکيمي. فرمود اي آدم آنها را از (اسامي و اسرار) اين موجودات آگاه کن که آنها را آگاه کرد خداوند فرمود: نگفتم من غيب آسمان ها و زمين را مي دانم، و نيز مي دانم آنچه را شما آشکار مي کنيد يا پنهان مي داشتيد». (بقره(2)، آيات 31-33).

رابعاً: همه نفوس بشری، اعم از اندیشمند و غیراندیشمند، به این معنا معترفند که توان شناختی انسان در کشف همه اسرار و حکمت های عالم محدود و دسترسی اش به همه دانش های هستی عملاً غیرممکن است. بسیاری از اشتباهات و خطاهای انسان ناشی از این محدودیت هاست، بسیاری از ظلمها و تعدیات و بی عدالتی هایی که در گوشه گوشه زندگی بشری دیده می شود یا ناشی از جهل آدمی، یا فقدان قدرت و طمع افزایش آن و یا بمنظور رفع نیازها و ثمره روح زیاده خواهی انسان است. بعبارتی باید ریشه در یک انگیزه و غرض درونی باشد. در حالیکه در جای خود ثابت شده است که خدای هستی بخش (واجب الوجود لذاته) واجد همه کمالات آنهم در حد اطلاق و مبرا از همه نقصها و کاستی هاست، در نهایت علم، قدرت، حکمت، سمع و بصر، اراده و بی نیازی و خیرخواهی مطلق است، کاستی و نیازی ندارد.(الله الصمد است) که بخواهد با بی عدالتی و ظلم خلاء و نقصانی را در خود جبران کند. پس بی عدالتی بطور مطلق در باره خدای متعال منتفی بوده و چنین گزاره هایی، ناشی از عدم شناخت صحیح حضرت ربوبی است.

خامساً: دو روحیه و خصلت "ظلوم و جهول" که در قرآن به انسان نسبت داده شده، اگر آزاد و رها گذاشته شده و توسط دو بازوی عقل و ایمان مهار نشود، انسانی را از اوج کمال و سعادت به قعر دره های سقوط و هلاکت خواهد کشاند. وقتی انسان می تواند با بهره مندی از استعدادها و سرمایه های وجودی اش(عقل و اختیار و ...) و قاعده لطف و هدایت الهی و بر اساس سنت نوید بخش (لایکلف الله نفساً الا وسعها) مسیر کمال را بپیماید اما بدون توجه به این فرصت ها و سرمایه ها بدنبال بهانه جویی و اشکال تراشی باشد، گاهی در نوع خلقتش ایراد می کند که چرا اینگونه؟ گاهی در محیط زندگی اش؟ گاهی در زمان خلقتش؟ گاهی در تفاوت های موجود با دیگران؟ با جن و انس و ملائکه؟ گاهی در عصمت انبیاء و اولیاء الهی؟ گاهی می پرسد اگر ملائکه بودم چنان می بودم؟ و مقایسه هایی از این دست ... که تمام شدنی نیست، همه اینها یا ریشه در جهالت آدمی دارد و یا برای فرار از تکلیف و مسئولیت، ریشه در ظلم و تباهی بدلیل نادیده گرفتن داشته ها و سرمایه ها و فرصت های بیدریغ خدادادی است.

در نتیجه با توجه به نکاتی که گفتیم؛ اشکال شما در قالب مثال دو و میدانی و تقلب داور در حق رقیب شما، مبنی بر اثبات بی عدالتی خدای متعال در حق شیطان، از اساس باطل و مردود است.

موفق باشید ...:Gol:

سلام علیکم و رحمت من ربکم

مشکور;576051 نوشت:
علاوه بر اینکه پاسخ اشکال شما در فراز آخر پست شماره 37 داده شد، بمنظور تکمیل پاسخ به چند نکته دیگر هم اشاره می کنیم

تند نرو استاد من آن مطلب را در پاسخ دوست دیگرمان گفته بودم بگذار اول جواب مطالب قبلی شما را بدهم.(من که مثل شما اینترنت پرسرعت ندارم)
اول به یک نکته اشاره کنم :من در پی اثبات چیزی نیستم و فقط دارم احتمالات را تقویت می کنم. احتمال من این است که ابلیس دارای ماموریت الهی است و دعوای او و خدا یک نمایش صوری بوده است مانند نمایش حضرت ابراهیم جلوی ستاره پرستان.

مشکور;575323 نوشت:
بزرگوار، ما هم نگفتیم که شیطان فرشته است بلکه گفتیم همجواری و همنشینی با ملائکه وی را در جایگاه و مکانت فرشتگان قرار داده بود. (دقت کنید)

من هم نگفتم که شما گفتید که ابلیس فرشته بوده است.شما ادعا کرده بودید ابلیس در زمینه دستورات و جایگاه فرشته محسوب می شده پس باید ادعای خود را با استدلال یا قرآن ثابت کنید که تاکنون هیچیک را ارائه ندادید.

مشکور;575323 نوشت:
وقتی می گوییم به مقامات عالیه فرشتگان نائل آمده، یعنی از مزایا هم برخوردار است.

پس چرا وقتی فرشتگان قیاس باطل درباره آدم کردند خداوند آنها را بیرون نکرد ولی ابلیس را به خاطر قیاسش بدون اینکه دلیل آن را مانند فرشتگان به او نشان دهد بیرون کرد؟

مشکور;575323 نوشت:
این برتری در آیات نورانی قرآن مورد اشاره قرار گرفته: انسان از تمام موجودات، از جن و ملک و ... برتري دارد، به جهت اينکه انسان تنها موجودي است که خليفه خدا در روي زمين است(بقره(2)، آيه 30) و مخزن اسرار الهي است(بقره(2)، آيات 31-33). و به همين جهت به ملائکه و ابليس که رئيس جنيان است دستور داده شد که بر آدم سجده نمايند(بقره(2)، آيه 34) و همين طور انسان تنها امانت دار الهي است(احزاب، آيه 72).

اثبات شی نفی ماعدا نمی کند.

مشکور;575323 نوشت:
قرآن صريحا به برتري و کرامت انسان بر بسياري از موجودات ديگر را بيان نموده است. (اسراء(17)، آيه 70).

در آن آیه آمده است که بر بیشتر موجودات نه همه آنها.
مشکور;575323 نوشت:
ثانیاً: برتری و فضیلت، به عبادت زیاد نیست

معیار برتری تقوا است و تقوا هم نوعی عبادت و بندگی است. تقوای ابلیس تا آن موقع بیشتر بود یا تقوای آدم؟

مشکور;575323 نوشت:
فضیلت و برتری به اطاعت است(توحید در اطاعت)

عبادت نمود اطاعت است.
مشکور;575323 نوشت:
مسأله ای که شیطان (جن) فاقد آن بود و در برابر امر و امتحان الهی به سجده آدم، بدلیل حسادت و خود بزرگ بینی مخالفت امر خدا کرده مردود شد.

به من که توهین کردید به عزازیل خدا هم توهین می کنید.(مزاح کردم)

مشکور;575381 نوشت:
زمان و مکان مطرح نیست، مرزی بین بالاستعداد و بالفعل مطرح نیست. این فاصله ها و مرزهای زمانی و مکانی مربوط به موجودات امکانی است.

اگر فاصله زمانی مطرح نیست پس چرا خداوند ابلیس را که بالقوه طغیانگر بود همان اول بیرون نکرد و فقط این تفاوت برای خلافت آدم مطرح است.

مشکور;575409 نوشت:
شیطان با مخالفت و عناد و لجبازی با خدا می خواست کارش را در گمراهی مردم پیش ببرد و هاروت و ماروت به امر خدا برای حفظ مردم از خطر سحر و جادوی ساحران از طرف خدا مأموریت داشته اند. (دقت کنید)

در احتمال من ابلیس هم مامور الهی است. خداوند در قرآن می گوید هرکس را بخواهم هدایت می کنم و هرکس را بخواهم گمراه میکنم.این هدایت و گمراهی با واسطه صورت می گیرد واسطه هدایت عقل و فرشتگان و پیامبران و واسطه گمراهی چیست؟

ادامه دارد...

مشکور;575381 نوشت:
گفتیم که ابلیس بدلیل عبادت 6000 ساله به مکانت و جایگاه فرشتگان مقرب رسیده بود و احکام ملائکه بر وی جاری می شد و از مزایای ایشان برخوردار بود، بنا بر این، عالم ملکوت که عالم ملائکة الله است، دیگر جای حکم و دستور ارشادی نیست بلکه هر چه است امر مولوی است و تخلف آن، عقوبت تکوینی و آنی دارد مثل رانده شدن و سقوط از جایگاه و مقامی که دارند، مانند جریان نافرمانی ابلیس که از جایگاه بلند فرشتگان هبوط کرد.

چه کسی گفته که در آنجا دستور ارشادی نمی توند باشد؟استدلال یا آیه قرآن بیاورید.
مشکور;575381 نوشت:
اما بهشتی که آدم و حوا در آن بودند بطور قطع و یقین، بهشت عدن و خلد و در ملکوت نبوده بلکه یا بنا بقول برخی مفسرین باغی آسمانی بوده(1) عده ای دیگر معتقدند بهشت دنیایی بوده (2) و گروهی نظیر علامه طباطبایی قائلند بهشت برزخی بوده است.(3) در هر صورت، چون هنوز تکلیفی بر ایشان ابلاغ نشده بود امر خدا از نزدیک نشدن به میوه آن درخت، نهی ارشادی بوده نه نهی مولوی.

اینکه بهشت کجا بوده است چه ربطی به بحث ترک اولی دارد؟
مشکور;575381 نوشت:
این مغالطه ای آشکار است ...

این استدلال علما برای تبرئه آدم و حوا است مال بد بیخ ریش صاحبش(در ضرب المثل مناقشه نیست)

مشکور;575381 نوشت:
همه فرزندانم (اعم از فرزندان حقیقی و فرزند خوانده) را به رعایت قوانین امر کردم همه اطاعت کردند بجز فرزندخوانده ام ...

می شود بگویید که کجاآمده است که ابلیس فرشته خوانده محسوب می شد؟

مشکور;575381 نوشت:
در مقام تمثیل،

حکمت این تمثیل چیست.؟(ماموریت مخفی؟)

مشکور;575381 نوشت:
این دیگر از آن حرفهاست، اولاً اتهام کاستی و تحریف در قرآن که دیگر قرار ما در بحث علمی بیان سخنان "هباء منثوراً" نبود

استاد اعظم من کی گفتم از قرآن کم شده است.همانگونه که شما می گویید خدا به ابلیس فرمان جداگانه داده است و در قرآن نیامده است من هم می گویم شاید ابلیس آن را گفته و در قرآن نیامده است.و بعد اینکه ما که دقیقا نمی دانیم آن دستور جداگانه چیست.
مشکور;575381 نوشت:
ثانیاً چنین استدلالی از شیطان و احدی پذیرفته نیست، زیرا مهم در بندگی، اطاعت اوامر خداست نه آنچه که میل و خوشایند ماست. در جایی شیطان در برابر امر خدا بگوید: من جز بر تو سجده نمی کنم و بگوییم عجب استدلال درستی؟ چقدر شیطان تعبد داشته؟ و یا دیگران در برابر اوامر خدا مبنی بر کم و کیف نماز یا اعمال حج بگویند: من چون سجده بر خدا را خیلی دوست دارم در هر رکعت، دوست دارم چهار سجده بجای آورم و یا دوست دارم بجای دو رکعت نماز صبح، چهار رکعت بخوانم و یا بجای هفت دور طواف، ده بار طواف کنم و نظائر آن ...

پس چرا فرشتگان به دستور خدا که گفته بود اسامی را به من بگویید عمل نکردند.آنها گفتند تو منزهی ما نمی دانیم و او هم می توانسته بگوید که تو منزهی و فقط به تو سجده می کنم.

مشکور;575409 نوشت:
اولین بدعت شیطان، همان استدلالی است که برای تعبد شیطان بر مخالفت سجده بر آدم بکار بردید. و بدعت تکبر و خودبزرگ بینی و استفاده از قیاس، که من از آتشم و آدم از خاک، آتش از خاک برتر است لذا سجده نمی کنم. و نیز بدعت لجاجت و حسد ورزی

شما از کجا می دانید که قبل از ابلیس کسی این کارها را نکرده است و از کجا میدانید که کسانی که این کارها را کردند از ابلیس الگو گرفتند؟

سیستم اذیت می کند ادامه دارد...

مشکور;575409 نوشت:
بزرگوار، چطور اثبات نشده

اگر اثبات شده پس می شود بفرمایید ما الان داریم سر چه بحث می کنیم؟

مشکور;575409 نوشت:
وقتی خداوند شیطان و عمل او را تقبیح نموده و وی را مطرود درگاه خود می سازد

خداوند عمل حضرت آدم را هم تقبیح کرد و او را از بهشت راند.

مشکور;575409 نوشت:
عاقبت او و پیروانش را آتش جهنم یاد می کند؟

اولا از کجا معلوم که جهنم برای ابلیس هم ناپسند است و ثانیا فرض ما این است که ابلیس مامور الهی است پس هنوز هم بنا به قول شما احکام فرشتگان را دارد .مگر نوزده فرشته نگهبان جهنم نیستند ابلیس هم یکی از آنها.

مشکور;575409 نوشت:
حکمت سوراخ کردن کشتی و قتل نفس آن جوان اولاً بامر خدا بوده و ثانیاً بنا به علم باطن خضر نبی (ع) برای تعلیم و رشد حضرت موسی (ع) رخداده، خدای حکیم فرمانروای مطلق عالم هستی است و او از اسرار و حکمت های این امور بهتر آگاه است، همه کائنات در ید قدرت اوست و روزانه هزاران اتفاق و حادثه که حکمت و باطنی در پس آن وجود دارد در جهان اتفاق می افتد که کسی از سِرّ آن مطلع نمی شود. چه ایرادی دارد که در حکایت موسی و خضر (ع) خداوند باطن و حکمتی از اسرارش را برای تعلیم به پیامبرش موسی (ع) توسط خضر نبی اعمال و اجرا کند؟

حکمت قربانی کردن اسماعیل (ع) نیز معلوم است برای امتحان سطح و میزان اطاعت مندی ابراهیم (ع) بوده، و وقتی ابراهیم (ع) از این امتحان، سرافراز بیرون آمد به امر خدا قوچی جایگزین شد تا با این قربانی، ابراهیم (ع) سنت شکرگزاری به درگاه خدا را به دیگر بندگان بیاموزد.


این ها را من برای ابلیس هم می توانم بگویم شما چگونه می توانید آن را رد کنید؟
حکمت رانده شدن ابلیس برای امتحان سطح و میزان اطاعت مندی انسانها بوده است.

مشکور;575409 نوشت:
اینها که گفتیم؛ همه به فرمان خدا بوده، شما چگونه اینها را با عمل شیطان، یعنی (زینت دادن عمل بندگان) مقایسه می کنید؟

مگر خدا به ابلیس اذن و مهلت نداده است.

عصران;576117 نوشت:
فقط دارم احتمالات را تقویت می کنم. احتمال من این است که ابلیس دارای ماموریت الهی است و دعوای او و خدا یک نمایش صوری بوده است مانند نمایش حضرت ابراهیم جلوی ستاره پرستان.

سلام:Gol:

این مثال و مقایسه وارد نیست چون در قضیه شیطان، لازم بذکر است؛ این چگونه مأموریتی است که خدا خود بصورت قهری ابلیس را گمراه کند و آنگاه فرموده باشد جهنم را از تو و پیروانت پر خواهم کرد. ضمن آنکه اگر بپذیریم ابلیس واقعاً مأموریت داشته در روز قیامت در پیشگاه خدا عذر خواهد داشت و این درحالی است که عامل گمراهی بسیاری از ابناء بشر بوده، اگر او معذور باشد دیگران نیز معذور خواهند بود. در حالیکه صریح آیه قرآن در باره شیطان و پیروانش، خلاف این فرض را بیان می کند. قال الحکیم:" لأملأن جهنم منك وممن تبعك منهم أجمعين"(صاد، 85)

جریان ابراهیم (ع) و ستاره پرستان با جریان ابلیس بسیار متفاوت است، ابراهیم پیامبر خدا و مأمور هدایت مردم بود. انتخاب این شیوه نیز توسط وی برای هدایت ستاره پرستان بود. اقدام وی در راستای فلسفه و هدف آفرینش جهان و انسان بود اما در جریان شیطان، اگر مأموریتی برای ابلیس از طرف خدا قائل شویم، درست بر خلاف فلسفه و هدف آفرینش و سنت های الهی است. بنا بر این، فرض مطروحه شما باطل است.

عصران;576117 نوشت:
شما ادعا کرده بودید ابلیس در زمینه دستورات و جایگاه فرشته محسوب می شده پس باید ادعای خود را با استدلال یا قرآن ثابت کنید که تاکنون هیچیک را ارائه ندادید.
پاسخ واضح و روشن است، ابهام شما وارد نیست، زیرا اولاً حضور شیطان در کنار ملائکه ی مقرب الهی خود دلیلی روشن بر اثبات مدعی است و ثانیاً امر به سجده بر آدم و الزام تبعیت از فرمان حق تعالی برای هر دو، گواه آنست که ابلیس هم در مکانت و جایگاه ملائکه قرار دارد و هم ملزم به تبعیت از دستورات الهی است. و اگر جز این بود نمی بایست همسان با ملائکه مورد خطاب خدا قرار گیرد، امر به سجده شود و بدلیل عدم اجرای فرمان خداوند از مقام و منزلتش هبوط کند.

عصران;576117 نوشت:
اثبات شی نفی ماعدا نمی کند.
خداوند در آیاتش بصراحت به برتری انسان بر سایر مخلوقات اشاره کرده، آیاتی که مورد اشاره قرار گرفت، برتری انسان بر جن و ملک و سایر موجودات عالم در قرآن ثابت شده،(بسته به شرایطی که گذشت) مقصودتان از "ماعدا" روشن نیست. مگر مخلوقات دیگری در عالم باشند که در وحی از آنها صحبت نشده باشد؟؟؟

عصران;576117 نوشت:
معیار برتری تقوا است و تقوا هم نوعی عبادت و بندگی است. تقوای ابلیس تا آن موقع بیشتر بود یا تقوای آدم؟
بر اساس علم الهی آدم بر اساس داشته ها، سرمایه ها، توانایی ها و مسئولیتهایش می تواند بر جن و ملک فضیلت و برتری داشته باشد، ضمن آنکه پیشتر گفتیم: شیطان در عبادت هایش هم خالص نبود بلکه با شائبه ی خلافت و جانشینی و به شرط مزد، عبادت می کرده و اگر شیطان 6000 سال اهل تقوا بوده چگونه تقوایش او را به نجات و هدایت رهنمون نشد و از آن امتحان، خلاصی نبخشید. در حالیکه خداوند به متقین وعده هدایت و نجات و خلاصی از بن بست ها و تشخیص دوراهی ها و فرقان داده.

عصران;576117 نوشت:
عبادت نمود اطاعت است.
دامنه و دایره توحید در اطاعت به مراتب، وسیع تر از دامنه ی توحید در عبادت است. بعبارتی عبادت و پرستش خدا هم بخشی از دامنه اطاعت است، اما نه همه آن. توحید در اطاعت یعنی: اطاعت بی چون و چرا از خداوند در همه شئون بندگی و مطیع محض بودن در برابر همه اوامر و دستورات الهی. در حالیکه توحید در عبادت یعنی: کسی جز الله سزاوار پرستش نیست و معبودی جز او وجود ندارد. بعبارتی تنها او شایسته پرستش و عبادت است.

و در یک کلمه می توان گفت: توحید در عبادت یعنی: تنها خدای یکتا را عبادت کنیم. و توحید در اطاعت یعنی: عبودیت و بندگی حضرت باریتعالی در همه شئون بندگی.

عصران;576117 نوشت:
اگر فاصله زمانی مطرح نیست پس چرا خداوند ابلیس را که بالقوه طغیانگر بود همان اول بیرون نکرد و فقط این تفاوت برای خلافت آدم مطرح است.

در عوالم دیگر، غیر از عالم ماده حرکت و تغیر وجود ندارد که زمان و مکان مطرح باشد. زمان و مکان در عوالم دیگر از جمله عالم ملکوت که فوق ماده اند وجود ندارد. برای این منظور می توانید به منابع فلسفی که مبحث زمان و مکان و ثابت و متغیر و یا حرکت را مورد بررسی قرار می دهند مراجعه کنید. (اموزش فلسفه، ج 2، آیت الله مصباح یزدی)

عصران;576117 نوشت:
خداوند در قرآن می گوید هرکس را بخواهم هدایت می کنم و هرکس را بخواهم گمراه میکنم.این هدایت و گمراهی با واسطه صورت می گیرد واسطه هدایت عقل و فرشتگان و پیامبران و واسطه گمراهی چیست؟

اینکه بگوییم هدایت و ضلالت الهی، از طریق واسطه و عوامل مختلفی صورت می گیرد مطلب درستی است، برخی از واسطه ها و عوامل هدایت را اشاره کردید که البته بعضی از طرف خدا مأموریت دارند مانند پیامبران، امامان، فرشتگان و ... و بعضی واسطه ها و عوامل، مأموریت ندارند بلکه تکویناً نقش واسطه و عامل را بازی می کنند مانند عقل، نفس لوامه، فطرت و ...

اما موضوع ضلالت و گمراهی تا حدود زیادی فرق می کند، خداوند برای گمراهی اقوام و افراد، به کسی مأموریت مستقیم نمی دهد چون این برخلاف سنت های الهی و هدف آفرینش اوست که همانا هدایت و نجات انسانهاست. آنچه در این مرحله صورت می گیرد، با توجه به خواست اولیه و سوء انتخاب و اختیار خود افراد و اقوام، عوامل و واسطه های گمراهی خیلی سهل الوصول تر در اختیارشان قرار می گیرد که ارتباط صمیمی و نزدیک با شیطان و اعوان و انصارش و نیز متأثر بودن از هوای نفس و دلبستگی دنیا از مصادیق و نمونه های آنست.

موفق باشید ...:Gol:

عصران;576146 نوشت:
اگر اثبات شده پس می شود بفرمایید ما الان داریم سر چه بحث می کنیم؟

عصران;576146 نوشت:
خداوند عمل حضرت آدم را هم تقبیح کرد و او را از بهشت راند.

عصران;576146 نوشت:
اولا از کجا معلوم که جهنم برای ابلیس هم ناپسند است و ثانیا فرض ما این است که ابلیس مامور الهی است پس هنوز هم بنا به قول شما احکام فرشتگان را دارد .مگر نوزده فرشته نگهبان جهنم نیستند ابلیس هم یکی از آنها.

عصران;576146 نوشت:
این ها را من برای ابلیس هم می توانم بگویم شما چگونه می توانید آن را رد کنید؟
حکمت رانده شدن ابلیس برای امتحان سطح و میزان اطاعت مندی انسانها بوده است.

عصران;576146 نوشت:
مگر خدا به ابلیس اذن و مهلت نداده است.

سلام مجدد:Gol:

ضمن تشکر از همه دوستان، بنظر می رسد سؤال اصلی و سؤالات فرعی بسیاری که پیرامون آن مطرح گردید در خلال بحث و در پست های مختلف، مورد بررسی و پاسخ دهی قرار گرفت. مطالبی که در پست های آخر مطرح می شود معمولاً یا تکراری است، یا ادبیات سؤال فرق کرده و یا از حالت سؤال خارج شده و بصورت خیلی جزئی، به طرح ابهامات و نقدهای غیروارد می پردازد.

در صورتیکه دوستان عزیز، سؤال مشخص و اساسی مرتبط با بحث و یا مطلبی در تکمیل گفتمان ندارند، طبق برنامه، در فرصت مقتضی، اقدام به جمعبندی بحث کنیم. با تشکر :Gol:

سلام من یه جا شنیدم که شیطان می خواسته توبه کنه ولی اولی نذاشته و گفته حیفه(!) می خواستم ببینم درسته یا نه؟ البته می دونم شاید اصلا ربطی به موضوع نداشته باشه ولی آخه از زبون یکی از بزرگان شنیدم. و برام تعجب آور بود!! ممنون میشم جوابمو بدید.

عصران;576117 نوشت:
پس چرا وقتی فرشتگان قیاس باطل درباره آدم کردند خداوند آنها را بیرون نکرد ولی ابلیس را به خاطر قیاسش بدون اینکه دلیل آن را مانند فرشتگان به او نشان دهد بیرون کرد؟

عصران;576117 نوشت:
در آن آیه آمده است که بر بیشتر موجودات نه همه آنها.

عصران;576140 نوشت:
پس چرا فرشتگان به دستور خدا که گفته بود اسامی را به من بگویید عمل نکردند.آنها گفتند تو منزهی ما نمی دانیم و او هم می توانسته بگوید که تو منزهی و فقط به تو سجده می کنم.

سلم علیکم
با زرنگی از جواب دادن به اینها طفره رفتید.
من که حق الوکاله خود را تمام و کمال از ابلیس گرفتم و دیگر وکیل مدافع او نیستم . قضاوت را به هیئت منصفه وامیگذارم.
بدرود

عروس مقدس;575964 نوشت:
سلام و درود بر دوستان و اساتید.
خداوند فرموده خلق نکردیم جن و انس را فقط برای عبادت....
سوال اینجاست که اول جن خلق شده یا انس؟
آیا همراه هم خلق شدن یا جدا از هم؟
اگر جدا از هم چند سال اختلاف داشته اند خلقتشان؟
اول جن خلق شد یا نسناس؟؟
خدا نسناس نسلشان را منقرض کرد اما جرا نسل جن را منقرض نکرد؟؟

برای این جوابتان به اشاراتی که امام صادق راجع به جن و شیطان داشته مراجعه کنید.
در یک جمله بگویم امام میفرمایند فکر نکنید اولین و اخرین بنی بشر همین انسان بوده

عصران;576819 نوشت:
پس چرا وقتی فرشتگان قیاس باطل درباره آدم کردند خداوند آنها را بیرون نکرد ولی ابلیس را به خاطر قیاسش بدون اینکه دلیل آن را مانند فرشتگان به او نشان دهد بیرون کرد؟

سلام و ادب:Gol:

فرشتگان قیاس باطل نکردند بلکه بر اساس واقعیتی که دیده بودند اینکه مخلوقات دوره های قبل از خلقت آدم بر زمین، گرفتار فساد و تباهی شدند از خداوند خواستند که خدایا ما تو را تسبیح و تحمید می کنیم چه نیازی که موجوداتی را خلق کنی که مجدداً بر زمین فساد و خونریزی کنند. "وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ؛ و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين خليفه ای می آفرينم ،، گفتند : آيا کسی را می آفرينی که در آنجا فساد کند و خونها بريزد ، و حال آنکه ما به ستايش تو تسبيح می گوييم و تو را تقديس می کنيم ? گفت : آنچه من می دانم شما نمی دانيد.(بقره، آیه 30)

در علت پرسش و تقاضای فرشتگان از خدا مفسران و دین پژوهان، نظریاتی گفته اند که از ان جمله است:

1. بسيارى از مفسّران برآنند كه: پيش از آدم و نسل او، موجوداتى چون جنّيان روى زمين زندگى مى‏ كردند و مرتكب گناه و تباهى مى‏ شدند، و خداى آنان را ازطريق فرشتگان راند؛ و اينك با اين سابقه ذهنى است كه مى‏ پرسند: آيا نسل آدم نيز بسان آنها به تباهى و خونريزى دست مى‏ زند؟

2. گروهى نيز گفته‏ اند كه پرسش آنان، تنها براى دريافت حقيقت بود، نه اينكه در انديشه چون و چرا باشند.

3. ابن عبّاس مى‏ گويد: خدا به فرشتگان فرموده بود كه از نسل اين آدم، كسانى خواهند آمد كه دست به تباهى و خونريزى خواهند زد. و پس از آفرينش آدم، فرشتگان پرسيدند: آيا اين همان آدم است؟

4. پاره‏ اى از قرآن‏ پژوهان نيز گفته‏ اند: در اين آيه شريفه، فرازى در تقدير است و اصل آن اينگونه است: من در زمين جانشينى پديد خواهم آورد [و مى‏ دانم كه از نسل او كسانى خواهند بود كه دست به تبهكارى و خونريزى خواهند زد]. و آنگاه بود كه فرشتگان پرسيدند: آيا ما كه جز عبادت و تقديس پروردگار خويش، به چيزى نمى‏ انديشيم، زيبنده آن نيستيم كه در روى زمين جانشين باشيم؟(تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 30 بقره)

در حالیکه شیطان، بطور مستقیم و بدون هیچ دلیلی و تنها به صرف طمع دستیابی به مقام جانشینی و خلیفة اللهی و حسادت ورزی به آدم (ع) بین خود و آدم (ع) قیاس باطل نمود و خلقت خود را برتر از خلقت آدم شمرد، و به خداوند فرمود: "قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ"(ص، 76) از اینرو از سجده بر آدم (ع) که در حقیقت، اطاعت امر الهی بود امتناع ورزیده و گرفتار کبر و خودپرستی گردید.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام و ادب:Gol:

با تشکر از مشارکت همه دوستان، در جمعبندی و نتیجه گیری مبحث "امکان بخشش شیطان" توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

اول. گرچه بررسی آیات و روایات، گواه گستردگی و غلبه و سبقت رحمت خدا بر غضب و عقاب اوست، اما برخورداری از رحمت الهی و بخشش در قیامت، مستلزم شرایطی است که با بررسی این شرایط، امکان بخشش شیطان و برخورداری وی از رحمت الهی منتفی می گردد. زیرا اولاً: عفو و رحمت برخي هم چون شيطان و ديگر ايادي و سركردگان كفر و شقاوت با عدالت خداوند سازگاری ندارد. ثانیاً: شرط برخورداری از عفو و بخشش الهی در قیامت توبه است و به دلایلی شیطان موفق به توبه نخواهد شد.(پست 3)

دوم. خلقت اولیه شیطان، از ابتدا پست و اغواگر نبوده، بلکه همچون خلقت سایر مخلوقات اعم از جن و انس، دارای اختیار و برای عبودیت و بندگی خدا بوده چنانکه خدای متعال فرمود: "من جن و انس را نیافریدم مگر برای بندگی و عبادت خودم." اما وقتی از امتحان الهی ناکام بیرون آمد و با سوء انتخاب و تشدید مخالفتش با امر الهی از درگاه الهی رانده شد، باختیار و انتخاب خود، وسیله ای شد برای امتحان دیگران.

سوم. اگر اشکال کننده ای بگوید: علت سرپیچی شیطان و قسم به انحراف بشریت، اخراج و تحقیر وی بود در پاسخ می گوییم: اگر شیطان تکبر نمی ورزید و از درگاه خدا رانده نمی شد و یا خداوند پیروی از شیطان را بارها و بارها نهی نمی کرد.بعبارتی خدا محترمانه بیرونش می کرد ... آنوقت اتفاقاً شاید همه به او اعتماد می کردند چون دلیلی برای بی اعتمادی به شیطان نبود و چه بسا شیطان در فریب آدمی فرصت و توفیق بیشتری داشت و این خلاف برهان لطف الهی در هدایت و سعادت یابی بشریت است.

چهارم. عبادت 6000 ساله شیطان در کنار ملائکه از همان ابتدا خالص و برای خدا نبوده بلکه هدفی (جنشینی خدا بر زمین) را در نظر داشته، از انجاییکه که با خلافت انسان بر زمین، ناکام ماند بدلیل حسد و کبر از امر الهی سرپیچی نموده و رانده شد.

پنجم. شیطان از خدای متعال، تقاضای مهلت تا قیامت را نمود اما خداوند تا وقت مشخصی به وی مهلت داد (قال رب فأنظرنی إلی یوم یبعثون * قال فإنک من المنظرین * إلی یوم الوقت المعلوم)(سوره‌ی "ص"، آیه‌ی 79- 81) و طبق روایات، شیطان پس از قیام حضرت مهدی (عج) و در جریان رجعت (قبل از قیامت) کشته خواهد شد.(رجوع شود به پست 17)

ششم. اگر اشکال شود که شیطان جزو ملائکه نبود و از امر به سجده مستثنی می شود، گفتنی است: شیطان به واسطه این عبادات طولانی به مقامات عالی معنوی ترقی یافته بود که حتما از لحاظ مکانت، جزء فرشتگان محسوب شده و احکام او با فرشتگان برابر شده بود. اما بعد از سرپیچی از فرمان خداوند رانده شد. مثلاً: اگر شخصی عادی بخاطر ویژگی خاصی به بارگاه سلاطین و شاهزادگان راه بیابد، تنها در نوع خدمت و وظیفه در بارگاه سلطان نیست که با شاهزادگان برابر است بلکه در نوع مزایا نیز چنین است مگر خودش، با نافرمانی موقعیت خود را به مخاطره اندازد.

ضمن آنکه بعضی از دانشمندان از آیه 12 سوره اعراف (قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین، فرمود: چون تو را به سجده امر کردم چه چیزی تو را بازداشت از اینکه سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی) استنباط کرده اند که خداوند به شیطان، دستوری جداگانه برای سجده داده است اگر چه آن را به تفصیل بیان نکرده ، چون در این آیه به شیطان یادآوری می شود که چرا وقتی تو را فرمان دادم و امر به سجده کردم نپذیرفتی؟

هفتم. در پاسخ اشکال شیطان در گمراهی انسان، تنها نیست. گفتنی است: این تنها شیطان نیست که بخاطر گمراه کردن مردم در گناه و نافرمانی انها شریک است بلکه هر کس سنت و بدعت ناروایی ایجاد کند و موجب انحراف و گمراهی مردم از مسیر هدایت و سعادت شود در آن شریک است.

هشتم. در پاسخ به قیاس اقدامات خضرنبی (ع) با اقدامات شیطان گفتنی است: تفاوت کار خضر با شیطان اگر نگوییم بدیهی از امور قریب به بداهت است. اساس جریان خضر نبی، بر مبنای اطاعت از خدا، مأموریت الهی و نیز همه کارهایش به اذن و امر خدا بوده در حالیکه اساس کار شیطان بر مبنای مخالفت و نافرمانی امر خدا و تصمیمش بر گمراه کردن مردم در لجاجت و عناد و دشمنی با خدا و آدم ریشه داشته است. (پست 22)

نهم. مطلبی که به هاروت و ماروت دو فرشته الهی در قیاس با کار شیطان، نسبت می دهند ادعا و اتهامی بی اساس و مخالف دیدگاه قرآنی است. زیرا کاری که هاروت و ماروت انجام دادند، تعلیم سحر به انسان های آن زمان برای از بین بردن سحر ساحران بوده و چنین تعلیمی نه گمراه کردن مردم بوده و نه گناه و حرام، تا این شبهه پیش آید که اگر فرشتگان معصوم اند و مرتکب گناه نمی شوند، پس تعلیم سحر توسط هاروت و ماروت چگونه قابل توجیه است؟

دهم. اگر گفته شود، ابلیس با شش هزار سال عبادت، مقام اکتسابی به دست آورده بود ولی آدم یک مقام انتصابی؟ آیا این عدالت است؟ در پاسخ گفتنی است: اولاً تبعیضی صورت نگرفته که بی عدالتی باشد بلکه تفاوت در نوع خلقت و استعدادهاست، امر تفاوت، لازمه خلقت عالم هستی است. ثانیاً: برتری و فضیلت، به عبادت زیاد، بلکه فضیلت و برتری به اطاعت است(توحید در اطاعت) آنهم با وجود دارا بودن عقل و اختیار، خداوند به علم ازلی و ابدی خود می دانست که انسان کامل، این قابلیت و ظرفیت را دارد که با بهره مندی از عقل و اختیار، در برابر اوامر الهی جانب اطاعت خداوند را برگزیند.

ادامه دارد ...:Gol:

سلام و ادب

ادامه جمعبندی ...

یازدهم. اگر گفته شود حکم آن مقطع چنانکه در توجیه مخالفت آدم و حوا گفته می شود، حکم ارشادی بوده نه مولوی گفتنی است: گفتیم که ابلیس بدلیل عبادت 6000 ساله به مکانت و جایگاه فرشتگان مقرب رسیده بود و احکام ملائکه بر وی جاری می شد و از مزایای ایشان برخوردار بود، بنا بر این، عالم ملکوت که عالم ملائکة الله است، دیگر جای حکم و دستور ارشادی نیست بلکه هر چه است امر مولوی است و تخلف آن، عقوبت تکوینی و آنی دارد مثل رانده شدن و سقوط از جایگاه و مقامی که دارند، مانند جریان نافرمانی ابلیس که از جایگاه بلند فرشتگان هبوط کرد. اما بهشتی که ادم و حوا در آن بودند دار تکلیف نبوده از اینرو، امر خدا از نزدیک نشدن به میوه آن درخت، نهی ارشادی بوده نه نهی مولوی.

اگر گفته شود چرا یکجا آورده است، گفتنی است: در مقام تمثیل، (البته بلا تشبیه) نظیر اینکه فردی چند فرزند داشته بعلاوه سرپرستی کودکی را نیز قبول کرده(که وی نیز بنوعی فرزند خوانده وی محسوب می شود) برای ایجاد نظم در خانه، قوانین و برنامه های خانه را به فرزندان خودش گوشزد می کند و جداگانه به کودکی که مورد سرپرستی قرار گرفته نیز یادآور می شود.(رجوع شود به پست 39)

دوازدهم. در باب برخی بدعت های شیطان گفتنی است: اولین بدعت شیطان، همان استدلالی است که برای تعبد شیطان بر مخالفت سجده بر آدم بکار بردید.(اینکه شیطان بر غیرخدا سجده نمی کند) و بدعت تکبر و خودبزرگ بینی و استفاده از قیاس، که من از آتشم و آدم از خاک، آتش از خاک برتر است لذا سجده نمی کنم. و نیز بدعت لجاجت و حسد ورزی و ...

سیزدهم. ممکن است کسی اشکال کند که هنوز اثبات نشده که ابلیس بر خلاف برنامه الهی عمل کرده چنانکه رد نشده است، در پاسخ گفتنی است: چطور اثبات نشده وقتی خداوند شیطان و عمل او را تقبیح نموده و وی را مطرود درگاه خود می سازد و عاقبت او و پیروانش را آتش جهنم یاد می کند؟

چهاردهم. در باره جن که شیطان از جنس جن است گفتنی است: مطلق جن وسوسه گر نیست، بلکه وسوسه کار ابلیس است که از نوع جنیان و رییس شیاطین است، ولی در کارهای وسوسه برانگیز تنها عمل نمی کند، زیرا شیطان در گمراهی بشر تنها نیست، بلکه یارانی دارد. بنا بر این، نسل شیطان گرچه همانند او از نوع جن اند، ولی همه جنیان از نسل شیطان نیستند. میان جنیان، مذاهب و فرقه های مختلف وجود دارد. برخی شیعه و مسلمان اند. از آیات معلوم می‌شود که جنیان مؤمن و کافر نیز دارند. با توجه به اینکه جنس اجنه و شیاطین یکی است قطعاً آنها یکدیگر را می بینند، چنانکه ما انسانها همدیگر را می بینیم. حساب و کتاب اجنه نیز در قیامت، همچون حساب و کتاب انسانهاست. ( پست 49)

پانزدهم. در پاسخ به اشکال بی عدالتی خداوند در دادن امتیازات ویژه به آدم در بدو خلقتش نسبت به شیطان که شش هزار سال عبادت کرده گفتنی است: در پست 37 و 58 مفصل به این مطلب پرداختیم. اولاً: کسی بر خداوند مستقیماً و بالابتداء حقی ندارد که در هنگامه اعطاء تواناییها و ظرفیت ها به موجودات مختلف عالم هستی، به خدا اعتراض کند. ثانیاً: گفتیم که تفاوت در نوع خلقت ها امری ضروری و لازمه هستی است. ثالثاً: بر اساس علم و حکمت مطلقه الهی، او خود بهتر می داند که چه کسی شایسته مقام خلیفة اللهی بر زمین و خزانه داری علم و اسرار الهی است. پس دیگر چه جای تبعیض و بی عدالتی و اعتراض به خدای هستی بخش؟

شانزدهم. اگر گفته شود که شیاطین هم گرفتار قیاس شدند و به خدا در خلقت آدم اعتراض کردند پس چرا تنها شیطان مطرود الهی شد؟ گفتنی است: فرشتگان قیاس باطل نکردند بلکه بر اساس واقعیتی که دیده بودند اینکه مخلوقات دوره های قبل از خلقت آدم بر زمین، گرفتار فساد و تباهی شدند از خداوند خواستند که خدایا ما تو را تسبیح و تحمید می کنیم چه نیازی که موجوداتی را خلق کنی که مجدداً بر زمین فساد و خونریزی کنند. در حالیکه شیطان، بطور مستقیم و بدون هیچ دلیلی و تنها به صرف طمع دستیابی به مقام جانشینی و خلیفة اللهی و حسادت ورزی به آدم (ع) بین خود و آدم (ع) قیاس باطل نمود و خلقت خود را برتر از خلقت آدم شمرد.(پست 68)

بنابراین، بر اساس همه انچه گفتیم: این فرض که شیطان از طرف خدا مأموریت داشته فرض نادرستی است. زیرا این چگونه مأموریتی است که خدا خود بصورت قهری ابلیس را گمراه کند و آنگاه فرموده باشد جهنم را از تو و پیروانت پر خواهم کرد. ضمن آنکه اگر بپذیریم ابلیس واقعاً مأموریت داشته در روز قیامت در پیشگاه خدا عذر خواهد داشت و این درحالی است که عامل گمراهی بسیاری از ابناء بشر بوده، اگر او معذور باشد دیگران نیز معذور خواهند بود. ضمن آنکه صریح آیات قرآن خلاف این مطلب را گواهی می دهند.

بعلاوه دامنه و دایره توحید در اطاعت به مراتب، وسیع تر از دامنه ی توحید در عبادت است. بعبارتی عبادت و پرستش خدا هم بخشی از دامنه اطاعت است، اما نه همه آن. توحید در اطاعت یعنی: اطاعت بی چون و چرا از خداوند در همه شئون بندگی و مطیع محض بودن در برابر همه اوامر و دستورات الهی. در حالیکه توحید در عبادت یعنی: کسی جز الله سزاوار پرستش نیست و معبودی جز او وجود ندارد. بعبارتی تنها او شایسته پرستش و عبادت است. شیطان گرچه توحید در عبادت داشت اما در توحید در اطاعت نمره قبولی نگرفت.

در پایان گفتنی است: اینکه بگوییم هدایت و ضلالت الهی، از طریق واسطه و عوامل مختلفی صورت می گیرد مطلب درستی است، برخی از واسطه ها و عوامل هدایت مورد اشاره قرار گرفت: که البته بعضی از طرف خدا مأموریت دارند مانند پیامبران، امامان، فرشتگان و ... و بعضی واسطه ها و عوامل، مأموریت ندارند بلکه تکویناً نقش واسطه و عامل را بازی می کنند مانند عقل، نفس لوامه، فطرت و ... اما موضوع ضلالت و گمراهی تا حدود زیادی فرق می کند، خداوند برای گمراهی اقوام و افراد، به کسی مأموریت مستقیم نمی دهد چون این برخلاف سنت های الهی و هدف آفرینش اوست که همانا هدایت و نجات انسانهاست. (پست 62)

در نتیجه در پذیرش توبه شیطان، فاعل بخشش که خدای متعال است، همه چیز تمام است و اینجا فاعلیت فاعل مسأله ی ما نیست بلکه مشکل در قابلیت قابل است، یعنی شیطان، قابلیت بخشیده شدن را با توجه به مطالب پیش گفته ندارد.

موفق باشید ...

موضوع قفل شده است