ازدواج و جاه طلبی پدر
تبهای اولیه
سلام میشه یکی هم به من کمک کنه منم مشکلی مثل ایشون دارم من دانشگاه با هم کلاسیم حدود 3سال بود که آشنا شدیم ما دوتامون خیلی اخلاقیاتمون اعتقاداتمون نگاه به زندگی آینده مون شبیه هم بود اومد خواستگاری پدر اول به خاطر اینکه سربازی نرفته و کار نداره هنوز جواب منفی داد منم داغون داغونم مثل ایشون قرار شد بره سربازی شرایطش جور شه بعد بیاد ولی بابام رفت تحقیق از باباش پون به شدت به خانواده اهمیت میده پدر ایشون ورشکست شده بوده سالها قبل و6 سال زندان بوده الن وضعشون خوبه واقعا خانواده با ایمانی دارن طرز خونوادشون رو دوس دارم ولی از آنجایی که پدر من پزشک هس و فقط ظاهربین و عاشق شهرت دیگه گفت به هیچ وجه امکان نداره الان من موندم تو این جنگ خسته ام از روزگار واقعا خودم از انتخابم مطمننم ولی نمذارن دیگه کارم شب و روز گریه اس از زندگی هیچ لذتی نمیبرم.من فقط معیارم برای ازدواج پاکی و ایمانه من دنبال موقعیت نیستم که.ولی کسی به معیار من اهمیت نمیده
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
چرا باباها اینجوری میکنن/
البته شاید چیز دیگه ای فهمیدن و به این بهانه دارن جلوی این ازدواجو میگیرن......
تمام تلاشت رو برای رضایت پدر بکن
اما اگه نشد
قید عشق رو بزنی عاقلانه تره تا قید خانوادت رو
عشق هیچوقت پایدار نیس
[=Times New Roman] [="2 Koodak"]با سلام و احترام خدمت دوستانی که در این موضوع اظهار نظر فرمودند
[=Times New Roman] [="2 Koodak"]این خواهرمان باید بدانند که قطعا اگر اراده کافی داشته باشند و آن پسر نیز اراده کافی داشته باشد و ملاک های کفویت ازدواج را نیز هر دو داشته باشند قطعا به مرادشان می رسند.
[=Times New Roman] [="2 Koodak"]ناامیدی گناه بزرگی است و خداوند متعال در قرآن کریم از آن نهی فرموده لذا با توکل بر خداوند راهکارهایی که عرض کردیم را انجام و منتظر نتیجه باشید.[=Times New Roman] [="2 Koodak"]مجددا تاکید میکنیم تا توسل و توکل نکنید نتیجه خاصی نمی گیرید.[=Times New Roman] [="2 Koodak"]موفق و در پناه حق باشید.
[=Times New Roman]