مخاطبان وحی چه کسانی هستند!؟ آیا وحی به شخصی دلیل بر آن میشود که آن شخص نبی یا پیغمبر خداست؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم.
عرض سلام و ادب خدمت دوستان گرامی.
مخاطبان وحی چه کسانی هستند!؟
آیا وحی به شخصی دلیل بر آن میشود که آن شخص نبی یا پیغمبر خداست؟
فلسفه وحی چیست!؟
[=microsoft sans serif]وحی از نظر لغوی وحی به معنای اشاره سریع،[1] سرعت،[2] القای پنهانی مطلبی به دیگران[3] است. این لفظ در قرآن کریم در موارد متعددی به کار رفته است که عبارتند از:
1. اشاره پنهانی: مانند داستان حضرت زکریا که در آن، وحی در معنای لغویاش بهکار رفته است. بدین صورت که پس از بشارت ایشان به فرزند دار شدن، ایشان مکلف به روزه سکوت شد و مقصود خویش را با اشاره به دیگران میرساند.
«قال رب اجعل لی آیة قال آیتک الا تکلم الناس ثلاث لیال سویا فخرج علی قومه منالمحراب فاوحی الیهم ان سبحوه بکره و عشیا»[4]
2. هدایت غریزی: مانند الهام غریزی و هدایت طبیعی زنبور عسل برای ساختن خانه هایی در کوه و درخت و غیره. که در قران کریم وحی نامیده شده است:
«و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون»[5]
3. هدایت طبیعی: وحی بر جمادات نیز از دیگر موارد اسعتمال این واژه در قران کریم است که در آن، وحی به معنای تفهیم و القای نهایی و تکوینی است.
« و اوحی فی کل سماء امرها»[6]
4. الهام و القا خداوندی به غیر پیامبران: این اطلاق، مراد وحی غیر تشریعی بر انسان های کامل است که به "وحی تسدیدی و تأدیبی"[7] معروف است. در این موارد، حقیقتی از جانب خداوند در قلب و روان فردی که شایستگی دریافت آنرا دارد القا می شود. در این موارد بدون آنکه ارتباط کلامی برقرار شود و از طریق دستگاه شنوایی صدایی شنیده شود، انسان به صورت ناخوداگاه از این امر قلبی خود تبعیت می کند. مانند داستان مادر حضرت موسی که به او الهام شد تا فرزند شیر خوارش را در رود نیل بیندازد:«و اوحینا الی ام موسی»[8] و یا الهامی که بر امامان معصوم و اولیای حق میشود:[9]
« و جعلنا ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات»[10]
5. القای وسوسه ها و ترفندهای شیطانی: این القائات نیز از آن جهت که پرشتاب، پنهانی و مرموز است، از دیگر استعمالات وحی است:
«ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم»[11]
تفاوت الهامات الهى با وسوسه های شيطانى اين است كه موقع حصول الهامات الهى، حالت انبساط و نشاط به شخص دست مي دهد اما وساوس شيطانى بدلیل عدم هماهنگی با فطرت اولیه انسان، هنگام حصول، احساس يك نوع گرفتگى و ناراحتى در خود نموده و از كرده خود متأسف و پشيمان خواهد شد.[12]
6. وحی تشریعی بر پیامبران: کلام خداوند که بر پیامبران الهی نازل می گرددو شاخصه نبوت است. بیشتر موارد کاربرد کلمه وحی و مشتقات ان در قرآن، ناظر به این معناست:
«کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم»[13]
وحی ای که به عنوان یکی از خصائص انبیا نامیده می شود، تنها مورد آخر منظور است و در اصطلاح دینی به معنای آموزهای ویژه و آگاهی قطعی است که از ناحیه خداوند سبحان، به برخی از انسان های برگزیده افاضه میگردد و گشوده شدن روزنه ای به عالم غیب وافق های نوینی از آسمان معنا به روی انبیاء است.
[=microsoft sans serif]
[/HR][=microsoft sans serif][1] . مفردات راغب، ص858
[=microsoft sans serif][2] . العین، ج3، ص321
[=microsoft sans serif][3] . لسان العرب، ج3، ص379
[=microsoft sans serif][4] . سوره مریم، ایه10
[=microsoft sans serif][5] . سوره نحل، ایه 63
[=microsoft sans serif][6] . سوره فصلت، ایه 12
[=microsoft sans serif][7] . المیزان، ج6، ص373
[=microsoft sans serif][8] . قصص، ایه 7
[=microsoft sans serif][9] . تفسیر ملاصدرا، ج1،ص100
[=microsoft sans serif][10] . سوره انبیاء، ایه 73
[=microsoft sans serif][11] . سوره انعام، ایه112
[=microsoft sans serif][12]. انوار العرفان فى تفسير القرآن ، ج3، ص370
[=microsoft sans serif][13] . سوره شورا، ایه3
http://www.askquran.ir/thread42800.htmlاین بحث قبلا دراین آدرس به بحث گذاشته شده.
تعریف وحی
وحی واژه عربی و در اصل مصدر فعل "وحی - یحی" از باب "وعد" است. در معنای اصلی آن آمده است که "وحی عبارت است از: هر آنچه که کسی به دیگری القا کند تا بداند". [1] به همین مناسبت در معنای اشاره، اشاره سریع، الهام، نامه و نوشته نیز به کار برده می شود. [2]
قرآن وحی نامه اعجاز الاهی است که به زبان عربی به وسیله «جبرئیل» از جانب خداوند بر قلب پیامبر اکرم (ص) یکبار به صورت تدریجی در طول بیست و سه سال و بار دیگر به صورت دفعی در شب قدر فرود آمده است. رسول اکرم (ص) آن را بر گروهی از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحی آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت نوشته اند و حافظان بسیاری آن را حفظ و نقل کرده اند.
پس منظور از وحی، "القاى معانى به قلب پیامبر (ص) از سوى خدا و سخن گفتن خدا با او است. این وحى بر اساس نیازى است که نوع بشر به هدایت الاهى دارد تا از یک طرف به سوى مقصدى که ماوراى افق محسوسات و مادیات است، هدایت شود و از طرف دیگر، به نیاز زندگى اجتماعى او که عبارت است از برخوردارى از یک قانون الاهى، پاسخ مثبت داده شود.
از کلمات پیغمبر اکرم (ص) هم مىتوان فهمید که اساساً وحى با سایر القائاتى که به بشر مىشود، از نظر ماهیت، متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق مىکند؛ مثلاً پیامبر اکرم (ص) ضمن حدیثى مىفرمایند: رؤیاى صادقه جزئى از هفتاد جزء نبوت است. این حدیث اشاره مىکند که وحى به انبیا درجه قوى و نَشَآت پر تلألؤ نورى است که همگان از پرتو این نور بهرهمند و روزى خوارند". [3]
انواع وحی در قرآن
وحی در قرآن در چهار معنا استفاده شده است:
1. اشاره پنهانی
این همان معنای لغوی واژه وحی است؛ چنانکه به اشاره حضرت زکریا (ع) به قومش در قرآن، «وحی» اطلاق شده است: "او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت: "به شکرانه این موهبت، صبح و شام خدا را تسبیح کنید". [4]
2. هدایت غریزی
این همان رهنمودهای طبیعی است که در نهاد تمام موجودات به ودیعت نهاده شده است. هر موجودی، اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، به طور غریزی راه بقا و تداوم حیات خود را میداند. از این هدایت طبیعی در قرآن با نام «وحی» یاد شده است: " و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل گیریدو سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید...". [5]
3. الهام (سروش غیبی)
گاه انسان پیامی را دریافت میدارد که منشأ آن را نمیداند؛ به ویژه در حالت اضطرار که گمان میبرد راه به جایی ندارد، ناگهان درخششی در دل او پدید میآید، راه را بر او روشن میسازد و او را از آن تنگنا بیرون میآورد. این پیامهای رهگشا، همان سروش غیبی است که از پشت پرده هستی به مدد انسان میآید. در قرآن، به همین الهامات غیبی «وحی» اطلاق شده است: " و به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر ده و چون بر او ترسان شوی به دریا افکن ...". [6]
این سروشهای غیبی گاه منشأ رحمانی و زمانی منشأ شیطانی دارند. از اینرو، در قرآن به وسوسههای شیطان نیز «وحی» اطلاق شده است: " و هم چنین ما بر هر پیامبری دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان برخی دیگر را وسوسه می کنند...". [7]
4. وحی رسالی
وحی بدین معنا، بیش از هفتاد بار در قرآن از آن یاد شده است. این وحی به انبیا اختصاص داشته و شاخصه نبوّت آنها محسوب میگردد: "و چنین قرآن فصیح عربی را ما به تو وحی کردیم ...". [8]
انواع وحی رسالی
در قرآن کریم به اشکال سه گانه نزول وحى اشاره شده است:
1. تکلم مستقیم و بدون واسطه، یعنى بین خدا و پیامبر، واسطه ای نیست و پیامبر مستقیماً وحى را از منبع فیض دریافت مىکند. نویسنده کتاب التمهید فی علوم القرآن می گوید: "بنابر آنچه که اصحاب حالت پیامبر اکرم را هنگام فرود وحی توصیف کرده اند، نزول وحی بیشتر مستقیم بوده است". [9]
2. تکلم خداوند از وراى حجاب: در این نوع پیامبر تنها صدا وحی را می شنود و هیچ چیز را نمی بیند. این گونه دریافت وحی مانند آن است که کسی از پس پرده سخن بگوید و انسان تنها صدای او را بشنود؛ از این رو قرآن از این قسم به «وراء حجاب» تعبیر می کند.
3. دریافت وحی از طریق فرشته الاهی:
در این طریق حضرت جبرئیل (ع) پیام الاهی را بر قلب پیامبر فرود می آورد. "روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورد". [10]
"روشن است که در دو قسم اخیر، به خلاف قسم اول، حجاب و واسطهاى بین خدا و نبى در کار است؛ البته معناى حجاب و واسطه این نیست که این حجاب پیامبر را از ارتباط مستقیم با تکلم الاهى باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خدا است؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الاهى، پیامبر بر حجاب یا واسطه التفات مىکند و پیام حضرت حق را از وراى حجاب یا از لسان واسطه مىشنود. پر واضح است که در این جا نیز رسول، مستقیماً پیام خدا و سخن فیّاض على الاطلاق را دریافت مىدارد؛ بنابراین اگر رسول به حجاب التفات کند، گفته مىشود که وحى از وراى حجاب است و اگر بدان التفات نورزد، وحى نسبت به او بلاواسطه و مستقیم است. آن جا هم که وحى به واسطه جبرئیل (ع) است، اگر گیرنده وحى به واسطه توجه نداشته باشد، وحى بلاواسطه از سوى خدا خواهد بود". [11] ، [12]
حالات پیامبر اکرم هنگام دریافت وحی:
خداوند در سوره مزٌمٌل که دومین سوره از جهت نزول است، خطاب به رسول خود می فرماید: "در حقیقت ما به زودی بر تو گفتاری گرانبار القا میکنیم". [13]
پیامبر هنگام نزول وحی مستقیم بر خود احساس سنگینی می کرد و از شدت سنگینی که بر او وارد می شد بدنش داغ می شد و از پیشانی مبارکش عرق سرازیر می گشت. اگر بر شتری یا اسبی سوار بود، کمر حیوان خم می شد و به نزدیک زمین می رسید.
امام علی (ع) می فرماید: "موقعی که سوره مائده بر پیامبر نازل شد، ایشان بر استری به نام "شهباء" سوار بودند وحی بر ایشان سنگینی کرد به طوری که حیوان ایستاد و شکمش پایین آمد". [14] حالات دیگری نیز از این قبیل برای پیامبر هنگام نزول وحی روی می داد. [15] علامه طباطبائی می نویسد: "اخباری که بر این حالات غیر عادی پیامبر هنگام نزول وحی، اشاره دارند به حد مستفیض می باشند". [16]
همان گونه که گفته شد؛ این سنگینی موقعی بود که وحی مستقیم و بدون واسطه بر رسول اکرم (ص) فرود می آمد.
امام صادق (ع) در این باره می فرماید: "نگامی که وحی بدون واسطه ملک بر رسول خدا نازل می شد، این حالات در پیامبر اکرم رخ می داد؛ ولی هنگامی که وحی به واسطه جبرئیل (ع) فرود می آمد، رسول خدا می فرمود: جبرئیل به من گفت..." [17] . یعنی هنگام دریافت وحی توسط جبرئیل حالت پیامبر عادی بود.
این وحی بدون واسطه تنها حالات ظاهری پیامبر را تحت تأثیر قرار می داد و دگرگون می کرد؛ زیرا پس از برطرف شدن این حالت هر آنچه را به او وحی شده بود، در ذهن داشت و بی کم و کاست به مردم ابلاغ می کرد. در وحی مستقیم کلام الاهی در اعماق وجود رسول خدا تأثیر می گذاشت و این تأثیر فراتر از امور طبیعی و حسی بود از این رو این وحی تأثیر گذار تر و سنگین تر از وحی غیر مستقیم بود.
به وجود آمدن چنین حالاتی هنگام دریافت وحی مستقیم می تواند دلایل مختلف داشته باشد:
1. ارتباط انسان مادی با برترین موجود مجرد:
هر چند پیامبران انسان های کاملی هستند، ولی در عین حال انسان اند و در جهان مادی؛ مانند سایر افراد بشر زندگی می کنند. "بگو من بشری همانند شما هستم که به من وحی می رسد که خدای شما خدای یکتا است". [18] ارتباط با برترین موجود که مجرد از ماده است، برای انسان مادی کاری ساده نیست، به ویژه اگر این ارتباط بدون واسطه باشد. از این رو این حالات غیر عادی هنگام این ارتباط، امری قابل توجیه و پذیرفتنی است.
2. ثقالت و سنگینی معارف بلند اعتقادی و توحیدی [19] : خداوند در این باره می فرماید: " اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و متلاشی می گشت و این امثال را در قرآن برای مردم بیان می کنیم که اهل عقل و فکر شوند". [20]
3. سنگینی اقامه دستورات الاهی در جامعه [21] : شاهد این بار سنگین الاهی بر پیامبر عظیم الشأن، مصائب و سختی هایی بود که در طول مدت رسالت خود برای برپا ساختن کلمه توحید تحمل کرد.
حالات انبیای دیگر هنگام دریافت وحی:
هر چند درباره حالات سایر انبیا هنگام دریافت وحی اخباری نقل نشده است، ولی عدم گزارش چنین اخباری، دلیل بر نبود چنین حالاتی نمی شود. اگر دریافت وحی مستقیم بر آخرین و برترین رسول الاهی سنگین باشد و چنین عوارضی را در پی داشته باشد، تحمل این گونه وحی بر انبیای دیگر سخت تر خواهد بود؛ زیرا پیامبر عظیم الشأن اسلام مقام بالایی نسبت به انبیای دیگر داشته اند.
[/HR] [1] . ابن فارس، مقاییس اللغة، ج 6، ص93، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ه.ق؛ فیومی، المصباح المنیر، ص 651، دار الهجرة، چاپ سوم، قم، 1425ه.ق.
[2] . همان و راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 858، تحقیق صفوان عدنان داوودی، الدار الشامیٌة، بیروت،1416ه.ق.
[3] . سؤال شماره 88، (سایت 887).
[4] . مریم، 11.
[5] . نحل، 67.
[6] . قصص، 7.
[7] . انعام، 112. "وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُون".
[8] . شوری، 7.
[9] . معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101، چاپ اول، مؤسسه تمهید، قم، 1386ه.ش.
[10] . شعراء، 193 و 194.
[11] . سؤال شماره 88، (سایت 887).
[12] درباره وحی و کیفیت آن می توانید به سؤال شماره 88 (سایت 887) مراجعه کنید.
[13] . مزمل، 5.
[14] . التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101.
[15] . مراجعه شود به کتاب: التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101- 105.
[16] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 20، ص 139، چاپ پنجم، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1372 ه. ش.
[17] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 271، چاپ اول، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404ه.ق؛ برقی، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج 2، ص 338، دار الکتب الاسلامیة، قم، 1371 ه.ش.
[18] . فصلت، 6؛ کهف، 110.
[19] . المیزان، ج 20، ص 139.
[20] . حشر، 21.
[21] . المیزان، ج 20، ص 139.
فلسفه وحی
وحی به معنای پیش گفته، روشی در كنار عقل برای راهنمائی بشر در راستای دست یابی به مقام خلافت الهی است؛ زیرا خلافت الهی هر چند به شكل عام برای همه بشریت ثابت است و هر انسانی در مقام انسانی خود به طور طبیعی نقش خلافت الهی را در حوزههای خاص به عهده میگیرد؛ ولی فراتر از خلافت عمومی بشر، خلافت خاصی برای انسان تعریف شده است كه میتوان از آن به خلافت كامل یاد كرد.
خلافت كامل انسان از خداوند زمانی تحقق مییابد كه انسان متاله (خدایی) شود تا بتواند مظهر ربوبیت الهی قرار گیرد. براین اساس، خدایی شدن، اصل بنیادین در خلافت كامل الهی است. انسان باید همه صفات و اسمای الهی را كه در وی سرشته شده، به فعلیت درآورد و برای فعلیت درآوردن آن نیاز است تا راه را به درستی بشناسد و از موانع آگاه باشد.
ربوبیت انسان از خداوند در مقام متاله و ربانی شدن اتفاق میافتد. هر چند كه عقل انسانی از این ظرفیت برخوردار است تا انسان را به كمال برساند و راه خدایی شدن را به او نشان دهد؛ ولی عقل خود در یك فرآیندی به رشد و كمال میرسد و نیاز است تا حوزههای ناشناخته از جمله موانع ناشناخته به وی معرفی شود.
وحی و عقل فطری و سلیم، در یك راستا عمل میكنند و وحی در مقام مكمل وارد میشود تا برخی از جنبههای ناشناخته را برای عقل روشن سازد. از این رو در منابع معتبر روایی از حجت ظاهری و حجت باطنی سخن به میان آمده است. به این معنا كه حكم عقل سالم همانند حكم وحی، معتبر است؛ زیرا عقل، حجت باطنی و وحی، حجت ظاهری است.
انسان با راهنماییهای عقل میتواند مسیر شدنهای كمالی و متاله شدن را بپیماید، ولی در برخی از حوزهها این وحی است كه به یاری عقل میآید تا نقش مكمل را ایفا كند. از این رو وحی را به عنوان كامل كننده عقل معرفی میكنند.
انسان هر چند كه با عقل خویش درك میكند كه باید از قبیح و زشتیها پرهیز كند، یا پندار و رفتار نیك داشته باشد؛ ولی گاه در شناخت مصادیق و جزئیات آن به اشتباه میافتد، در اینجاست كه وحی به یاری عقل میآید و مصادیق و جزئیات آن را روشن میسازد تا انسان در یك كمال اطمینانی در مسیر تحولات كمالی گام بردارد.
به عنوان نمونه، انسان با عقل در مییابد كه واجب الوجودی هست كه لازم است تحولات خود را به او متصل كند، اما این واجب الوجود كیست و چگونه میتوان به این اتصال رسید، وحی به یاری عقل میآید و آن را خداوند و راه رسیدن را عبادت بیان میكند. از این رو قرآن، یكی از اهداف و فلسفه وجودی وحی را معرفی خداوند یگانه و صفات و اسمای الهی دانسته است تا انسان با شناخت آن، كمالات را در خود تحقق بخشد.
در همین راستا خداوند ایجاد زمینههای تقوا و تربیت انسانهای متقی را از علل نزول وحی معرفی میكند. (نحل، آیه21) همچنین انذار و هشدار به انسان نسبت به گمراهی و بیان تبعات و آثار این ضلالت و ذكر خداوند و یادآوری به بشر از اینكه خداوندی است كه میبایست انسان به سوی او حركت كند و دمی از خداوند و حركت به سوی او غافل نشود، از دیگر فلسفههای نزول وحی است كه در آیات 43و 44 سوره زخرف و 21نحل به آن اشاره شده است. (المیزان، ج18، ص105)
در حقیقت مقام ربوبیت الهی مقتضی این است كه انسان را پرورش دهد و زمینه بروز و ظهور كمالات را در وی فراهم آورد. از این رو، وحی را در كنار عقل قرارداده است تا انسان را پرورش دهد و تربیت نماید. ربوبیت خداوندی، مهمترین و اصلیترین عامل در نزول وحی است. (بقره، آیه285؛ مائده، آیات67و 68؛ انعام، آیه96؛ مریم، آیه64؛ محمد، آیه2 و آیات دیگر) بر این اساس باید در بیان فلسفه وحی به نقش ربوبیت توجه داشت. این بدان معناست كه خداوند میخواهد انسان را از طریق عقل و وحی به جایگاه شایستهای برساند كه در آن مقام بتواند مظهر ربوبیت الهی شود. این همان حكمت اصلی در نزول وحی است؛ چرا كه خداوند حكیم است و هرگز بی هدف كاری را انجام نمیدهد. (شوری، آیات3و 51)
نقش وحی در زندگی بشر
با توجه به فلسفه وحی میتوان دریافت كه نقش وحی در زندگی بشر چیست. چنان كه بیان شد، وحی در كنار عقل راهنمایی و هدایت بشر به سوی خیر و خدایی و ربانی شدن را برعهده دارد؛ به گونه ای كه اگر وحی نبود، عقل به تنهایی نمی توانست از عهده راهنمایی بشر برآید. از این رو خداوند وحی را به عنوان كامل كننده مورد توجه قرار داد و به جهت راهنمایی بشر و رهاسازی او از خسران ابدی و گمراهی، وحی هدایتگر را نازل نمود. (انعام، آیه91؛ اعراف، آیه203؛ شوری، آیات52، 62و 63)
این اصلی ترین و اساسی ترین نقشی است كه خداوند برای وحی بیان كرده است. اما در كنار این اصل و فلسفه اصلی، نقشهای دیگری نیز برای وحی در كنار عقل تبیین شده كه مراجعه به آموزههای قرآنی میتواند این نقش را به شكل بهتر و دقیق تری تبیین و تحلیل كند.
خداوند در آیاتی به نقش وحی در زندگی بشر توجه میدهد كه از آن جمله میتوان به اتمام حجت اشاره كرد.
وحی الهی به پیامبران(ع) باعث میشود تا حجت بر مردمان تمام شود و كسی مدعی نشود كه راه از چاه برای من ناشناخته بود و عقل نتوانسته بود مرا در فتنهها و شبهات یاری رساند و حق را از باطل جدا سازد. بنابراین، وحی هرگونه عذر و بهانه را از انسانها میگیرد. (نساء، آیات 163 و 165؛ مرسلات، آیات 5 و 6)
پرهیز دادن و انذار كردن (انعام، آیه 19؛ نحل آیه 2؛ انبیاء، آیه 45)، بشارت به زندگی سعادتمند در آخرت و جایگاه بلند در پیشگاه خداوند (یونس، آیه 2)، از جمله كاركردهای وحی است. اگر وحی الهی نبود، شاید انسان از طریق عقل نمی توانست حقیقت معاد و رستاخیز و زندگی پس از مرگ را درك كند و مسیر مشخص و درستی را برگزیند؛ زیرا عقل از محدودیت خاصی برخوردار است و نمی تواند تمام حقایق را پوشش دهد و به جزئیات بپردازد و آن را روشن سازد.
از این رو میتوان گفت، اگر عقل بتواند ایمان انسان را زنده كند، این وحی است كه حقیقت ایمان را معنا میبخشد و به افزایش و تقویت آن میانجامد. (شوری، آیه 54)
هم چنین، وحی الهی باعث بصیرت بخشی به انسان میشود. انسان هر چند كه از عقل سالم و كاملی برخوردار باشد، اما عقل با محدودیت هایش نمی تواند آیندهها و جزئیاتی را ببیند و ترسیم كند كه وحی آن را ترسیم میكند. (المیزان، ج 7، ص 97)
همچنین از آیه 7 سوره انفال و 24 سوره شوری بر میآید كه وحی، نقش بسزایی در تحكیم حق و نابودی باطل دارد. (تفسیر التحریر و التنویر، ج 12، جزء 25، ص 88)
وحی الهی از ابزارهای تعلیمی خداوند به بشر و ازدیاد دانش انسانها (انعام، آیه 91) و یكی از مهمترین منابع اصلی علوم بشری (همان) در شناخت حقایق است. (بقره، آیات 215، 217، 219 تا 222؛ آل عمران، آیه 44 و توبه، آیه 94 و آیات دیگر).
انسان بسیاری از حقایق هستی را از طریق وحی شناخته و به معارف الهی دست یافته است، به گونه ای كه اگر وحی نبود بسیاری از حقایق و معارف بر انسان به ویژه در زمانی كه در دنیا میزیست پوشیده میماند. (آل عمران، آیه 44؛ انعام، آیه 50، هود، آیه 49 و انبیاء، آیات 45 و .73
وحی عامل غفلت زدایی از بشر است. فطرت انسانها در فضای سنگین زندگی دنیا دفن میشود، ولی وحی موجب میشود تا فطرت خفته بیدار شود و دانستههای فراموش شده به یاد آید و فطرت احیا و زنده گردد. (هود، آیه 120؛ طه، آیه 99)
بی گمان وحی الهی منشا بسیاری از تحولات مهم و اساسی تاریخ بشری بوده كه خداوند در آیات بسیاری گوشه هایی از این تحولات را بیان كرده است. خداوند در آیات 77 و 78 سوره طه به این نقش مهم و اساسی وحی اشاره میكند و نشان میدهد كه چگونه حكومت فرعونی با وحی از میان رفت و تمدنهای جدید و بزرگی بواسطه ابطال آنها شكوفا و پدید آمد.
در آیات قرآنی به این نكته توجه داده شده كه انسان نیازمند وحی است زیرا عقل به تنهایی نمی تواند در مقام هدایت گری، همه انسانها را با توجه به درجات فهم و ادراك راهنمایی كند؛ از این رو خداوند بر انسان هبوط یافته بر زمین، منت نهاد و از طریق وحی، او را به سوی حق و حقیقت رهنمون كرد. (بقره، آیه 38)
البته مقام خلافت الهی انسان به وی این امكان را بخشیده است كه بتواند افزون بر ارتباط تكوینی و عقلانی با خدا، از ارتباط خاص وحی برخوردار شود. از این رو خداوند به این استعداد انسان برای دریافت وحی توجه میدهد و میفرماید كه انسان افزون بر طرق طبیعی ارتباط با خدا و حقایق هستی، از طریق خاص هدایت وحیانی نیز برخوردار میباشد. (انعام، آیه 91؛ یونس، آیه 2 و یوسف، آیه 109 و آیات دیگر)
به هرحال، نقش وحی در زندگی دنیوی و اخروی و مادی و معنوی بشر بسیار روشن و حساس است؛ به گونهای كه اگر وحی نبود، انسان از بسیاری از حقایق آگاه نمیشد و نمیتوانست به آسانی در مسیری كوتاه به كمالات دست یابد و خدایی شود و در مقام خلافت الهی قرار گیرد. این وحی است كه بهترین فرصت را به بشر بخشیده است تا در مسیر كوتاه، راست و آسان به حقیقت دست یابد و ربانی شود. اگر وحی نبود اكثریت مردم همچنان از بسیاری از حقایقی كه تنها فیلسوفان و نخبگان جامعه بشری به سختی از آن آگاه میشوند، بی خبر میماندند و نمی توانستند مسیر كوتاه و راست را به آسانی فهم و درك كنند و در آن مسیر گام بردارند. وحی الهی در حقیقت، رحمت و فضل الهی به بشر است كه این راه آسان و كوتاه و ساده و راست را به آدمی آموخته است.(اعراف، آیه 203، اسراء، آیات 86 و 87)
پس انسان باید از خداوند شاكر و سپاسگزار باشد كه وحی را به عنوان راه ارتباطی و راهنمایی خود برگزید و برانسان منت نهاد تا او را پس از هبوط نیز در مسیر خلافت ربوبی، پرورش و ربوبیت نماید و به كمال شایسته و بایستهاش برساند.
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب خدمت شما.
وحی فقط بر پیامبران نازل میشود
دوست گرامی به افراد بسیاری وحی شده است که پیغمبر نبودند.
مانند ( حضرت مریم ، یوکابدمادر حضرت موسی و ... )
به موجودات دیگری هم وحی شده است که حتی انسان نیستند چه برسد که پیغمبر باشند. مانند زنبور عسل و دیگر حیوانات.
[/]
وحی فقط بر پیامبرآن و حضرت مریم هم یکی از چهار زن والای بهشت است و مصلحت حرف زدن با مادر مریم و مادر حضرت موسی فقط برای حفظ جان آن ها و مورد تربیت اصولی قرار بگیرند ولی در زمان حال فقط حضرت مهدی وجود دارد و آیا وقتی وحی بر امام نازل نمیشود بر شخص دیگری نازل میشود آیا جز این است؟
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام
وحی فقط بر پیامبرآن و حضرت مریم هم یکی از چهار زن والای بهشت است و مصلحت حرف زدن با مادر مریم و مادر حضرت موسی فقط برای حفظ جان آن ها و مورد تربیت اصولی قرار بگیرند ولی در زمان حال فقط حضرت مهدی وجود دارد و آیا وقتی وحی بر امام نازل نمیشود بر شخص دیگری نازل میشود آیا جز این است؟
وحی از آنچه که میدانیم کمی راتر است.
وحی صرفا آمدن فرشته وحی در عالم رویا یا بیداری نیست.یکی از اَشکال وحی ، الهامات است. یعنی به فرد الهام میشود که چه باید بکند. مانند الهام به مادر حضرت موسی(ع).
به مومنین واقعی هم در موراد سخت الهام میشود.
انسان بسیاری از حقایق هستی را از طریق وحی شناخته و به معارف الهی دست یافته است، به گونه ای كه اگر وحی نبود بسیاری از حقایق و معارف بر انسان به ویژه در زمانی كه در دنیا میزیست پوشیده میماند. (آل عمران، آیه 44؛ انعام، آیه 50، هود، آیه 49 و انبیاء، آیات 45 و .73
در آیات قرآنی به این نكته توجه داده شده كه انسان نیازمند وحی است زیرا عقل به تنهایی نمی تواند در مقام هدایت گری، همه انسانها را با توجه به درجات فهم و ادراك راهنمایی كند؛ از این رو خداوند بر انسان هبوط یافته بر زمین، منت نهاد و از طریق وحی، او را به سوی حق و حقیقت رهنمون كرد. (بقره، آیه 38)
وحی پس از پیامبر به گفته خود پیامبر و امامان دیگر بر احدی نازل نمیشود اما ممکن است توسط فردی دیگر به او کمک شود مثلا وقتی یکی از مراجع بزرگ دین در زمان گذشته فتوای اشتباه داده بود به او الهام یا وحی نشد در هالی که او از مقربترین مجتهدان بود وحضرت مهدی خودشان به دنبال آن کسی که به او فتوای اشتباه داده بودند رفت وگفت ایشان اشتباه کرده اند ومرا به دنبال شما فرستاده اند تا فتوای درست رابه شما بگویم میبخشید اسم این فقیه بزرگ یادم نیست
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
وحی پس از پیامبر به گفته خود پیامبر و امامان دیگر بر احدی نازل نمیشود اما ممکن است توسط فردی دیگر به او کمک شود مثلا وقتی یکی از مراجع بزرگ دین در زمان گذشته فتوای اشتباه داده بود به او الهام یا وحی نشد در هالی که او از مقربترین مجتهدان بود وحضرت مهدی خودشان به دنبال آن کسی که به او فتوای اشتباه داده بودند رفت وگفت ایشان اشتباه کرده اند ومرا به دنبال شما فرستاده اند تا فتوای درست رابه شما بگویم میبخشید اسم این فقیه بزرگ یادم نیست
وحی که پیغمبر از آن سخن گفت ، ارتباط مستقیم فرشته وحی با زمین است.
یعنی به احدی در عالم بیداری و عالم رویا وحی نمیشود.
وحی که پیغمبر فرموده اند: یعنی دیگر حکمی نمانده است که فرشته وحی آن را به شخصی در زمین بدهد.
پیغمبر(ص) نفرموده است به کسی الهام نمیشود!!!!
وحی به زنبور عسل و دیگر حیوانات هم قطع نشده است.
و ....![/]
خب شما اگر به موضوع این پست نگاه کنید مستقیما نوشته شده است وحی وگرنه الهام را که میشود به همه کرد
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
خب شما اگر به موضوع این پست نگاه کنید مستقیما نوشته شده است وحی وگرنه الهام را که میشود به همه کرد
دوست گرامی یکی از اقسام وحی الهام آسمانی است.
و الهام به همه کس نمیشود ( کفار و ... )[/]
شناخت دقیق تر وحی ومعانی آن
راغب در مفردات میگوید: «وحی به معنای اشاره سریع است و به همین جهت به کارهای سریع وحی گفته میشود و به سخنان رمزی و آمیخته با کنایه که با سرعت رد و بدل میگردد نیز این واژه اطلاق میگردد که گاه با اشاره و گاه با کتابت حاصل میشود. سپس به معارف الهیه که به انبیاء و اولیاء القاء میگردد واژه وحی اطلاق شده است».[1]
معنای اصطلاحی: وحی اصطلاحی ارتباطی معنوی است که برای پیامبران الهی جهت دریافت پیام آسمانی از راه اتصال با عالم غیب برقرار میشود. پیامبر گیرندهای است که پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال از فرستنده آن؛ یعنی خداوند، دریافت میکند و جز او هیچ کس شایستگی و توان چنین دریافتی را ندارد. به گفته مرحوم علامه طباطبائی: «وحی یک نوع سخن گفتن آسمانی است که از راه حسّ و تفکر عقلی درک نمیشود، بلکه درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد به مشیت الهی پیدا میشود و دستورات غیبی را که از حس و عقل پنهان است از وحی و تعلیم الهی دریافت میکند».[2]
وحی در قرآن:
وحی و ایحاء در قرآن مجید به معانی مختلف آمده که از آن جملهاند:
1- الهام فطری به انسان:
2- الهام غریزی به حیوان:
3- اشاره سریع و مرموز:
4- وسوسه شیطان:
5- سخن گفتن خدا با انبیاء:
انواع وحی بر پیامبران:
اتصال و ارتباط غیبی میان پیامبر و خداوند به سه صورت امکانپذیر است که در آیه 51 سوره شوری بدانها اشاره شده است:
بنابراین وحی بر پیامبر به سه صورت ذیل انجام میپذیرد:
1. القاء معنا و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطه فرشته وحی
2. سخن گفتن با پیامبر از پس پرده مانند داستان شجره طور که موسی (ع) سخن خدا را از ناحیه درخت میشنید
3. القاء امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند بیکم و کاست به یکی از انبیاء ابلاغ نماید.[3]
فرق الهام و وحی:
وحی فرود آمدن فرشته و سخن گفتن با پیامبر است و الهام نوعی احساس و ادراک درونی و خلجانان روحی است که گاه به آدمی دست میدهد، نمونه آن الهامات شاعرانه و عارفانه است که درک میشود اما منبع و منشأش روشن نیست. در صورتی که منبع وحی روشن است. وحی خود منشأ صدور احکام و قوانین تازهای برای بشر است اما الهام تنها کشف قوانین هستی است».[4]
[/HR] [1] . راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تهران، مرتضوی، 1376، چاپ دوم، ماده «وحی».
[2] .طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1375،چاپ هشتم، ص 85.
[3] .حجتی، سید محمدباقر؛ تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، چاپ ششم، ص 31.
[4] . رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، 1369، چاپ سوم، ص 145 و 148.
[=georgia,times new roman,times,serif]انواع وحی از نگاهی دیگر:
اول: ابن قيم، ضمن بيان مراتب وحي، مي گويد: يكي از مراتب وحي، رؤياي صادقانه است كه سرآغاز نزول وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود.
دوم: القاي معاني و مفاهيم در قلب و ضمير پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به وسيله فرشته؛ بي آنكه آن حضرت، فرشته را مشاهده كند. چنانچه پيامبر مي فرمايد: روح القدس، اين را در ذهنم القا كرد كه قطعاً هيچ موجودي، نمي ميرد مگر آنكه روزيش را در دنيا به تمام و كمال دريافت كرده باشد. پس ازخدا بترسيد و به شيوة درست از او طلب روزي كنيد. اندكي تأخيردر رسيدن به رزق و روزي، شما را بر آن ندارد كه با نافرماني خدا، روزي را بجوييد. زيرا آنچه نزد خداست، جز با اطاعتش بدست نمي آيد».
سوم: گاهي فرشته به شكل انساني بر آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم نازل مي گشت و خطاب به او چيزهايي مي گفت تا اينكه گفته اش فهميده و حفظ مي شد؛ در اين حالت گاهي ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيز فرشته را مي ديدند.
چهارم: گاهي آواز زنگي به گوش آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم مي رسيد كه مشكلترين مورد وحي نيز بود. درآن حالت، فرشته، براي آن حضرت واضح نبود، اين نوع وحي، آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم را از خود بيخود مي كرد تا جايي كه در روزهاي سرد به خاطر دشواري وحي، از پيشاني اش، عرق مي ريخت و اگر بر روي مركبش سوار بود، آن چارپا، ناگزير مي نشست. يكبار در حالي كه زانوي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم روی زانوي زيد بن ثابت بود، از همين نوع وحي، بر آن حضرت نازل شد و چنان بر زيد فشار آمد كه نزديك بود، پايش بشكند.
پنجم: فرشته را به همان شكلي كه آفريده شده، مشاهده مي كرد؛ بدين سان آنچه خداوند خواسته بود، بر پيامبر وحي مي شد؛ چنانچه در سورة نجم آمده، اين حالت، دوبار تكرار شده است.
ششم: آنچه خداوند مستقيماً به آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم بر فراز آسمانها در شب معراج وحي كرده است؛ از قبيل وجوب نمازهاي پنجگانه و...
هفتم: اينكه بدون واسطه كلام خدا را دريافت مي نمود. چنانچه خداوند بزرگ، با موسي بن عمران سخن گفت و اين نوع وحي، به نص صريح قرآن فقط براي موسيu و براي پيامبر اکرم در حديث اسراء به ثبوت رسيده است.
برخي مرتبة هشتمي هم نوشته اند وآن، اين است كه بدون پرده خداوند با پيامبرش سخن بگويد كه در اين مسئله اختلاف نظر وجود دارد.
قول راجح، همين است كه مرتبه و نوع هشتمي از وحي، وجود نداشته است.[1]
-------------------------[=georgia,times new roman,times,serif]
[1] . نگا: زادالمعاد (1/18)
پیام آوران الهی باوجود اختلا فات فرعی وظاهری ،روح پیامشان یکی بوده و وابسته به مکتب واحدی بودند.تا باتوجه به استعداد های بشری بصورت تدریجی مکتبی کامل وجامع برای هدایت همیشگی بشر وپاسخ به نیاز انسان عصر خاتمیت به دین عرضه شده است .وعده ی حق الهی این بوده است که لطف خودرا برآدمیان تمام کرند آخرین پیام آورخودرا بادینی کامل برای هدایت همه ی مردمان ،گشودن درهای آسمان وراهنمایی آدمیان بسوی کمال شایسته شان برانگیزد.این همان فلسفه وجود وحی و نیز دلیل تفاوت مراتب آن است.
[="Tahoma"][="Navy"] عرض سلام و ادب خدمت دوستان گرامی. آیا وحی به شخصی دلیل بر آن میشود که آن شخص نبی یا پیغمبر خداست؟بسم الله الرحمن الرحیم.
فلسفه وحی چیست!؟
سلام
مخاطب وحی بالاصاله پیامبر و بالتبع انسانهای برخوردار از فهم خطاب هستند
وحی دلیل بر نبوت است به شرط برخورداری از مضمون تشریع و نه صرفا اخبار
فلسفه وحی هدایت بشر به حقایق هستی و مفاسد و مصالح و آثار آنها در طریق کمال انسانی است
یا علیم[/]
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب
سلام
مخاطب وحی بالاصاله پیامبر و بالتبع انسانهای برخوردار از فهم خطاب هستند
وحی دلیل بر نبوت است به شرط برخورداری از مضمون تشریع و نه صرفا اخبار
فلسفه وحی هدایت بشر به حقایق هستی و مفاسد و مصالح و آثار آنها در طریق کمال انسانی است
یا علیم
سخن بنده هم غیر از این نیست.
انسانهای برخوردار از فهم خطاب چه کسانی هستند : اولیاالله -- امروز هم اولیاالله وجود دارند.
[/]