آیا باید فلسفه احکام را بدانیم تا به آن ایمان بیاوریم و به آن عمل کنیم؟

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

.امین.;474626 نوشت:
منظور شما ایراد به چه چیزی است؟

قصد ایشان ایراد وارد کردن نبوده بلکه اثبات نظرشان است.

میگویند در آن زمان معصومین از جانب خدا حلال و حرامها را مشخص میکردند و بیان فلسفه احکام برمیگشته به اینکه کسی از ایشان در این موارد سوالی میپرسیده یا نه.

اما امروزه با توجه به اینکه صدور فتوا از جانب علما با مراجعه به علم روز است آنهم همین علم تجربی که میگویند ناقص است پس این مساله بیانگر اینست که عقل میتواند به دلیل احکام پی ببرد...

البته مشخصه که منظور ایشان بعد معنوی احکام که علم نمیتواند آن را ثابت کند نمیباشد بلکه دلایل ظاهری آن مطرح است.

در کل ایشان میگویند اگر انسانها به هر دین و مذهبی که هستند درباره دلیل احکامشان تفکر کنند خواهند توانست حقانیت یا بطلان دینشان را تشخیص دهند.


پاسخ داده شد گرامی

نورخدا;469829 نوشت:

زیرا بحث مربوطه درباره فلسفه احکام می باشد نه دلیل احکام. بله بررسی دلیل احکام ضروری می باشد و حرف شما کاملا متین می باشد، اما فلسفه احکام بحثی جدای از دلیل احکام میباشد.
موفق باشید:Gol:


سلام علیکم

لطفا اگر امکان دارد در اینباره بیشتر توضیح دهید

سلمان14;474630 نوشت:
«خدا در قالب این سناریو، به ما میفهماند، که اراده و خواست او بدون هیچ دلیلی برای کمال انسان کافی است»

با سلام.
خدا در قالب این سناریو می خواهد به انسان یاد دهد که چگونه با انعطاف امور مبتلا به خود را رفع و رجوع کند.
سلمان14;474630 نوشت:
اینطور:
آیا قبل از تغییر حکم، فرد با عمل به اون به کمال نمیرسید؟
- بله
آیا بعد از تغییر حکم، فرد با عمل به حکم جدید به کمال نرسید؟
-بله

دوست عزیز. تغییر حکم اگر بدون هیچ دلیلی انجام می شد حرف شما درست بود. ولی دلیل کاملا طبیعی و عقلایی پشت این تغییر حکم بود. هر کس دیگر هم جای خدا بود همین کار را می کرد.
مشکل دیگر ابهام در واژه کمال است.
به اعتقاد بنده این حکم و امثال آن صرفا برای تنظیم امور دنیوی انسان ها و رفع و رجوع نیازهای مادی آنها وضع شده است و ارتباط مستقیمی با آن کمالی که می گویید ندارد.
سلمان14;474630 نوشت:
از همینجا معلوم میشه که نمیشه برای تمام احکام، دلیلمندی مطالبه کرد.

از آنجا که هیچ کار خدا عبث نیست لذا در هر حکمی فایده ای و نفعی برای انسان وجود دارد که خدا به خاطر آن اراده به وضع حکم می کند. لذا نمی توانید بگویید خواست خدا در برخی احکام تنها دلیل برای صدور آن حکم است بلکه به خاطر دلایلی خدا می خواهد.
سلمان14;474630 نوشت:
معصوم علم کامل و قطعی باید داشته باشد، چون نیاز انسان اینطوری است
قبلاً باشما بحث کردم
آیا هر عملی در سرنوشت نهایی انسان تاثیر دارد یا نه؟
بله
آیا علم معمول بشری متغییر است یا نه؟
بله
آیا علم بشری متغییر میتونه به تمام سوالات، پاسخ قطعی بده؟
خیر
پس برای اینکه انسان و جامعه انسانی در نهایت به کمال برسه باید منبع علم قطعی ای باشد

دقت داشته باشید:
اگر علم انسان متغییر باشد آنگاه هیچ درجه ای از کمال برای انسان حاصل نمیشه
چرا؟
چون کاملاً ممکن است، علم متغییر عقبگرد کنه
ولی اینکه در برهه ای از زمان، منبع علم قطعی در دسترس انسان نباشد، به این معنا نیست که هیچ درجه ای از کمال برای انسان حاصل نمیشه
بلکه برای برخی انسانها شاید اینگونه باشه
در ضمن، اگر اراده و خواست خدا رو اضافه کنیم: برای انسانهایی که به دلیلی غیر از خواست و اراده خودشان این دسترسی قطع شده و خودشون هم تلاشی برای اتصال به اون داشته اند، خواست خدا میتونه کمال نهایی ای که نتونستن بهش برسند رو بهشون برسونه.


بنده پاسخ خودتان را به خودتان برمی گردانم. تمام این نقصی که شما در مورد علم بشری می فرمایی اگر به ناچاری باشد و مورد مغفرت خدا هم باشد ایرادی ندارد و می تواند انسان را به کمال مطلوب برساند.

سلمان14;474630 نوشت:
ببین دوست عزیز،
آیا انسانها اختیار دارند یا نه؟
آیا انسان موجود اجتماعی است یا نه؟
آیا تکامل جمعی انسان برای رشد فردی اون هم مفید است یا نه؟
و ....
پاسخ شما به این سوالات، مهم است، وقتی شما عبارت بالا رو میگی، یعنی میخواهی همه چیز رو به خدا ربط بدی
همه چیز به خدا ربط دارد
ولی همون خدا به انسانها اختیار داده
از طریق اون اختیار، انسانهای دیگر میتونن شما رو مجبور کنن در یک زندان حبس شی و نتونی تحقیق کنی
آیا تحقیق برای شما ضروری است یا نه؟
آیا آزادی برای شما ضروری است یا نه؟
پس چرا شما حبس شدی؟

خلاصه: جواب به شما این است که: «دلیل توقف این موضوع از سوی خدا نیست، بلکه از سوی انسان است» چون اگر قرار باشد انسان برای اساس اختیار خودش به تکامل برسه، و چون موجودی احتماعی است، باید یک انتخاب درست اجمعی صورت بگیره تا علم معصوم در درسترس همه باشد.

سوال اگر کسی در گوش خودش رو گرفت، چشمهایش را بست و .... باید به خدا ایراد بگیریم؟
حالا اگر جمع انسانها این کار رو کردند چه؟


خوب بر اساس همین مطالب شما می توان گفت شاید کمالی که از آن صحبت می شود با تحقیق و تفحص به دست نیاید؟ شاید آن کمال چیزی باشد که اگر در زندان حبس هم شوی یا در گوشت را ببندی باز هم به آن بتوانی برسی.
متاسفانه بحث در این زمینه در حوصله تاپیک نیست.
سلمان14;474630 نوشت:
و بازهم به هر حال وجود خطا در منابعی که درصد علم قطعی بیشتری دارند، کمتر است، پس عقل حکم میکنه که منابع قطعی علم دینی مورد توجه قرار بگیره

ولی در فلسفه امامت بدون خطا بودن محض مد نظر بود. دیگه درصد معنا نداره. در ضمن اگر خدا بخواد کمتر و بیشتر معنا ندارده.
.
.
.
تا همین جا هم زیادی از موضوع تاپیک دور شدیم. پاسخ به الباقی مطالب شما هم انحراف را بیشتر می کند. شاید درخواست کردم تاپیک ضرورت نبوت مجددا باز شود. من به دلیل مشغله های فراوان مدتی از بحث دور شدم بعد که آمدم دیدم بستنش.
.
.
.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

شریعت عقلانی;474772 نوشت:
دوست عزیز. تغییر حکم اگر بدون هیچ دلیلی انجام می شد حرف شما درست بود. ولی دلیل کاملا طبیعی و عقلایی پشت این تغییر حکم بود. هر کس دیگر هم جای خدا بود همین کار را می کرد.
مشکل دیگر ابهام در واژه کمال است.
به اعتقاد بنده این حکم و امثال آن صرفا برای تنظیم امور دنیوی انسان ها و رفع و رجوع نیازهای مادی آنها وضع شده است و ارتباط مستقیمی با آن کمالی که می گویید ندارد.

شما متوجه نیستی
قبل از تغییر حکم، آیا خدا نمیدانست که ظرفیت اعراب چقدر است؟
چرا قبل از تغییر حکم، خدا حکمی داده که در توان اعراب(که هیچ خیلی از مردم دیگر) نبوده؟

به چه دلیل تفسیر و برداشت شما درست است و تفسیر و برداشت حقیر نادرست؟
لطفاً حرفتون رو تکرار نکنید، بلکه با دلیل بیان کنید، چرا برداشت شما باید درست باشد؟
اعتقاد اگر بدون دلیل ارائه بشه، هیچ ارزشی ندارد.
آیا قبل از تغییر حکم، اگر کسی به حکم عمل میکرد، در رسیدن به کمال گامی برداشته یا نه؟
آیا بعد از تغییر حکم، اگر کسی به حکم عمل میکرد، در رسیدن به کمال گامی برداشته یا نه؟
اصلاً دست روی خوب مطلبی گذاشتید:
شما میگی، همه احکام به شرایط ربط دارند!!!!
پس بفرمایید، قبل از تغییر حکم بالا،و بعد از تغییر حکم بالا شرایط چه بوده؟
شرایط قبل از تغییر حکم = طبیعت گرم مزاج اعراب
شرایط بعد از تغییر حکم = طبیعت گرم مزاج اعراب

!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگر میگفتید، دلیل تغییر حکم، خواست مردم بوده که با امضای خواست خدا، موجب تغییر حکم شده باز یه توجیهی داشت!

شریعت عقلانی;474772 نوشت:
از آنجا که هیچ کار خدا عبث نیست لذا در هر حکمی فایده ای و نفعی برای انسان وجود دارد که خدا به خاطر آن اراده به وضع حکم می کند. لذا نمی توانید بگویید خواست خدا در برخی احکام تنها دلیل برای صدور آن حکم است بلکه به خاطر دلایلی خدا می خواهد.

از کجا معلوم اون فایده و نفع از طریق اراده خدا به انسان نرسد؟
شما فکر میکنی، اراده خدا تاثیری در معادلات ندارد؟
دلیل؟

شریعت عقلانی;474772 نوشت:
بنده پاسخ خودتان را به خودتان برمی گردانم. تمام این نقصی که شما در مورد علم بشری می فرمایی اگر به ناچاری باشد و مورد مغفرت خدا هم باشد ایرادی ندارد و می تواند انسان را به کمال مطلوب برساند.

شما بحثهای حقیر رو پاسخ ندادید
یعنی شما اگه از روی اضطرار، مجبور بشی بین 10% خطا و 90% خطا یکی رو انتخاب کنی
میروی و 90% خطا رو انتخاب میکنی؟؟!!!
بله اگر مورد مغفرت خدا باشد، قطعاً ایرادی ندارد
ولی که گفته انتخاب 90% خطا به جای 10% خطا مورد مغفرت خداست؟!!!!

شریعت عقلانی;474772 نوشت:
خوب بر اساس همین مطالب شما می توان گفت شاید کمالی که از آن صحبت می شود با تحقیق و تفحص به دست نیاید؟ شاید آن کمال چیزی باشد که اگر در زندان حبس هم شوی یا در گوشت را ببندی باز هم به آن بتوانی برسی.
متاسفانه بحث در این زمینه در حوصله تاپیک نیست.

اتفاقاً بحث در این زمینه به تاپیک ربط اساسی دارد

شما چطور از بحثهای حقیر برداشت کردی که اگه کسی خودش رو محبوس کنه، میتونه به کمال برسه؟
بحث در این زمینه هم حوصله شما رو میطلبه.

شریعت عقلانی;474772 نوشت:
ولی در فلسفه امامت بدون خطا بودن محض مد نظر بود. دیگه درصد معنا نداره. در ضمن اگر خدا بخواد کمتر و بیشتر معنا ندارده.

واقعاً مطلب رو خوندید؟
کجا حقیر گفتم، علم امام معصوم درصد خطا دارد؟
گفتم که در نبود امام معصوم(ع)، که نبودش هم به خواست جمعی بشر ربط دارد، ما مجبوریم که راهی رو انتخاب کنیم که درصد خطای کمتری داشته باشد!

شریعت عقلانی;474772 نوشت:
تا همین جا هم زیادی از موضوع تاپیک دور شدیم. پاسخ به الباقی مطالب شما هم انحراف را بیشتر می کند. شاید درخواست کردم تاپیک ضرورت نبوت مجددا باز شود. من به دلیل مشغله های فراوان مدتی از بحث دور شدم بعد که آمدم دیدم بستنش.

یعنی اگه حرف شما رو تکرار کنیم، از تاپیک دور نشده ایم؟!!!!

با سلام.
همانطور که عرض شد برای ادامه دادن بحث لازم است برخی پیش فرض های تاپیک نقض شود که خلاق روال قانونی بحث در اسک دین است.

سلمان14;474817 نوشت:
شما متوجه نیستی
قبل از تغییر حکم، آیا خدا نمیدانست که ظرفیت اعراب چقدر است؟
چرا قبل از تغییر حکم، خدا حکمی داده که در توان اعراب(که هیچ خیلی از مردم دیگر) نبوده؟

به چه دلیل تفسیر و برداشت شما درست است و تفسیر و برداشت حقیر نادرست؟
لطفاً حرفتون رو تکرار نکنید، بلکه با دلیل بیان کنید، چرا برداشت شما باید درست باشد؟
اعتقاد اگر بدون دلیل ارائه بشه، هیچ ارزشی ندارد.
آیا قبل از تغییر حکم، اگر کسی به حکم عمل میکرد، در رسیدن به کمال گامی برداشته یا نه؟
آیا بعد از تغییر حکم، اگر کسی به حکم عمل میکرد، در رسیدن به کمال گامی برداشته یا نه؟
اصلاً دست روی خوب مطلبی گذاشتید:
شما میگی، همه احکام به شرایط ربط دارند!!!!
پس بفرمایید، قبل از تغییر حکم بالا،و بعد از تغییر حکم بالا شرایط چه بوده؟
شرایط قبل از تغییر حکم = طبیعت گرم مزاج اعراب
شرایط بعد از تغییر حکم = طبیعت گرم مزاج اعراب
!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگر میگفتید، دلیل تغییر حکم، خواست مردم بوده که با امضای خواست خدا، موجب تغییر حکم شده باز یه توجیهی داشت!


در این زمینه و در زمینه الباقی ایات نسخ بحث مفصلی در تاپیک لیست آیات منسوخ داشتیم که در نهایت به این پاسخ جناب حامد انجامید که مورد قبول بنده قرار گرفت.
http://www.askdin.com/thread32375-6.html#post416874
سلمان14;474817 نوشت:
از کجا معلوم اون فایده و نفع از طریق اراده خدا به انسان نرسد؟
شما فکر میکنی، اراده خدا تاثیری در معادلات ندارد؟
دلیل؟

یعنی اراده خدا راهی است برای رساندن نفع و فایده ای به انسان. در واقع آن نفع و فایده چیزی غیر از اراده و خواست خداست و اراده الهی صرفا راه رسیدن آن فایده است. نه این که خود فی نفسه فایده باشد. به هر حال هر امری در عالم نیاز به اراده الهی دارد و ما هم منکر آن نیستیم. و خداوند هم اموری را برای انسان اراده می کند که واجد منافعی برای او باشند که آن منافع ممکن است با پیشرفت علم برای انسان معلوم گردد.

سلمان14;474817 نوشت:
شما بحثهای حقیر رو پاسخ ندادید
یعنی شما اگه از روی اضطرار، مجبور بشی بین 10% خطا و 90% خطا یکی رو انتخاب کنی
میروی و 90% خطا رو انتخاب میکنی؟؟!!!
بله اگر مورد مغفرت خدا باشد، قطعاً ایرادی ندارد
ولی که گفته انتخاب 90% خطا به جای 10% خطا مورد مغفرت خداست؟!!!!

شما این درصد ها رو از کجا اوردی؟
ما گفتیم اجتهاد فقها در مسایل مبتلا به روز به هر تقدیر به علم ناقص زمانه بر می گردد و هیچ فرقی بین درصد خطا پذیری آنها نیست. اجتهاد فقها از روی اصول کلی است که خود عقلی اند. در این مورد فرموده بودید :
سلمان14;474630 نوشت:
در ثانی شما میگید قاعده: لاضرر عقلی است، خوب بله
ولی ضرر به کجا؟ قلب؟ ذهن؟
اگه برای یک جای دیگر نفع داشت چه؟
اگر سیگار برای قلب مضر اما برای فعالیت مغزی مفید بود چه؟

که نوع ضرر و میزان آن و ابهامات آن برای فقیهان هم وجود دارد. پس درصد خطا فرقی ندارد.
سلمان14;474817 نوشت:
شما چطور از بحثهای حقیر برداشت کردی که اگه کسی خودش رو محبوس کنه، میتونه به کمال برسه؟

از مطالب شما چنین برداشتی نکردم. بلکه نظر خود بنده بود. عرض شد عدالت خدا اقتضا می کنه راه رسیدن به کمال برای همه میسر باشد. حتی آنانی که در زندانند. مگر اینکه نخواستن از خودشان باشند. هر چند که خود واژه کمال هم ابهاماتی دارد که تا معلوم نشود بحث به جایی نمی رسد.
سلمان14;474817 نوشت:
کجا حقیر گفتم، علم امام معصوم درصد خطا دارد؟
گفتم که در نبود امام معصوم(ع)، که نبودش هم به خواست جمعی بشر ربط دارد، ما مجبوریم که راهی رو انتخاب کنیم که درصد خطای کمتری داشته باشد!

بنده چنین مطلبی به شما نسبت ندادم. بنده عرض کردم فلسفه امامت عدم خطاپذیری پاسخ پرسش های بشری است. ولی در مقاطعی این پاسخ ها واجد خطاپذیری می شوند. شما می فرمایید ارده الهی می تواند این خطا ها را چوشش دهد. بنده هم گفتم اگر بحث از ورود اراده الهی در جبران خطاهای بشری است از همان اول هم می توانست همین باشد. لذا علم معصوم می تواند واجد خطا باشد چرا که جبران آن خطا با اراده الهی قابل جبران است.
سلمان14;474817 نوشت:
یعنی اگه حرف شما رو تکرار کنیم، از تاپیک دور نشده ایم؟!!!!

بله. لازمه ادامه بحث من و شما نقض پیش فرض های تاپیک است. همانطور که عرض شد بحث بیشتر روی اصل نبوت است که ظاهرا پیش فرض تاپیک است.
و من الله توفیق

[="Tahoma"][="Navy"]

شریعت عقلانی;474544 نوشت:

دوست عزیز سلام.
یادآوری می کنم بحث تاپیک در مورد ضرورت کنکاش در احکام دین است و به اعتقاد بنده اگر بشود به حکمت تامه احکام پی برد کنکاش ضروری است و اگر نشود ضرورتی ندارد. هر چند که ممکن است باعث انگیزه بیشتر در عمل به آن شود.
حال به اعتقاد بنده عقل انسان می تواند یا باید بتواند به حکمت تامه احکام پی ببرد. استدلالاتی را هم در پست 41 آوردم. اگر نقدی دارید آماده شنیدن هستیم.
بحث در مورد اجتهاد و فتوا و .... هم به موضوع تاپیک مربوط نیست. می توانید در این زمینه تاپیک جداگانه ای بزنید.
مساله ای که بنده به آن معتقدم در حقیقت بر می گردد به نوع نگرش علما به احکام و اجتهاد آنها در یافتن حکم معصوم.
در واقع اجتهاد مصطلح فقها عبارت است از یافتن حکم صادره از سوی معصوم از متون دینی.
ولی اجتهادی که بنده از آن سخن می گویم یافتن دلیل صدور حکم از ناحیه معصوم است.
و من الله توفیق

سلام
خلاصه معلوم شد که منظور ایشان از اجتهاد چیزی غیر از معنای مصطلح است ولی بهتر است که در مباحث علمی در انتخاب الفاظ بیشتر دقت کنیم
یا علیم[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

فعلاً در این مورد صحبت کنید، بقیه اش انشاءالله تا بعد:

سلمان14;474817 نوشت:

اصلاً دست روی خوب مطلبی گذاشتید:
شما میگی، همه احکام به شرایط ربط دارند!!!!
پس بفرمایید، قبل از تغییر حکم بالا،و بعد از تغییر حکم بالا شرایط چه بوده؟
شرایط قبل از تغییر حکم = طبیعت گرم مزاج اعراب
شرایط بعد از تغییر حکم = طبیعت گرم مزاج اعراب

!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگر میگفتید، دلیل تغییر حکم، خواست مردم بوده که با امضای خواست خدا، موجب تغییر حکم شده باز یه توجیهی داشت!

توی اون لینکی که لیست آیات منسوخ رو گذاشتید، چنین چیزی مطرح نشده!
شما که میفرمایید، هر حکم به مکان و زمان ربط دارد، بفرمایید، در تغییر حکم بالا لزوماً چه شرایط مکانی و زمانی تغییر کرده است؟

سلمان14;476105 نوشت:
فعلاً در این مورد صحبت کنید، بقیه اش انشاءالله تا بعد:

با سلام.
خوبه. در این مورد میشه بحث کرد. دست شما درد نکنه. منتها منوط به اینه که شما پاسخ جناب حامد رو پذیرفته باشید یا خیر؟
سلمان14;476105 نوشت:
توی اون لینکی که لیست آیات منسوخ رو گذاشتید، چنین چیزی مطرح نشده!
شما که میفرمایید، هر حکم به مکان و زمان ربط دارد، بفرمایید، در تغییر حکم بالا لزوماً چه شرایط مکانی و زمانی تغییر کرده است؟

مرور می کنیم :
یک حکمی صادر شد. ( حکم اول ) . حرمت آمیزش در 30 شبانه روز ماه مبارک رمضان. این حکم از سوی پیامبر صادر شد.
اولا باید گفت این حکم از اساس وابسته به شرایط زمانی و مکانی است. یکی از این وابستگی ها تقویم قمری اعراب است. مسلما می دانید که تقویم های بسیار زیادی در جای جای کره زمین در آن زمان بوده و هر قومی بر اساس یک تقویم خاصی امور خود را تنظیم می کرده است. لذا اصل ماه رمضان وابسته با مکان و زمان است. در آن زمان اعراب کلیه امور خود را بر اساس این تقویم انجام می دادند.
در مورد اصل روزه هم بدیهی است که اسلام مبدع آن نبوده است و قبل از اسلام هم در میان اعراب بوده است و پیامبر فقط آن را تنظیم نمود و منضبط ساخت و حتی این آیین از ادابی است که در ادیان غیر الهی هم دیده می شود.
مسلما فلسفه روزه کنترل نفس سرکش انسان است. انسان با روزه داری نفس خود را مهار می کند و از بعد مادی خود می کاهد تا بتبع آن بر بعد روحانی بیافزاید. اصولا کم خوردن و کم آشامیدن چنین خاصیتی دارد که حتی مرتاضان هندی هم به شکل افراطی از آن بهره می گیرند.
پیامبر هم حکمی صادر کرد و بعد تغییر داد.
تا اینجا بنده خواستم ثابت کنم حکم اول تابع زمان و مکان بوده است. حال چرا حکم تغییر کرد؟ مگر چه چیزی در زمان و مکان تغییر کرده بود که حکم تغییر کرد؟
همان طور که در پاسخ جناب حامد هم آمده بود با اعمالی که اعراب از روی اختیار پس از صدور حکم اول داده بودند و نتوانستند به آن عمل کنند علم فعلی الهی به این مساله محقق شد و حکم تغییر کرد. در واقع آن چه که تغییر پیدا کرد علم فعلی خدا ( بنده معتقدم پیامبر ) به توان عملی اعراب در خصوص عمل به حکم بود و بر اساس علم جدید حکم جدید صادر گشت. در واقع خداوند با حکم جدید حکم قبلی را متعادل تر کرد.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

شریعت عقلانی;476632 نوشت:
اولا باید گفت این حکم از اساس وابسته به شرایط زمانی و مکانی است. یکی از این وابستگی ها تقویم قمری اعراب است. مسلما می دانید که تقویم های بسیار زیادی در جای جای کره زمین در آن زمان بوده و هر قومی بر اساس یک تقویم خاصی امور خود را تنظیم می کرده است. لذا اصل ماه رمضان وابسته با مکان و زمان است. در آن زمان اعراب کلیه امور خود را بر اساس این تقویم انجام می دادند.
در مورد اصل روزه هم بدیهی است که اسلام مبدع آن نبوده است و قبل از اسلام هم در میان اعراب بوده است و پیامبر فقط آن را تنظیم نمود و منضبط ساخت و حتی این آیین از ادابی است که در ادیان غیر الهی هم دیده می شود.
مسلما فلسفه روزه کنترل نفس سرکش انسان است. انسان با روزه داری نفس خود را مهار می کند و از بعد مادی خود می کاهد تا بتبع آن بر بعد روحانی بیافزاید. اصولا کم خوردن و کم آشامیدن چنین خاصیتی دارد که حتی مرتاضان هندی هم به شکل افراطی از آن بهره می گیرند.
پیامبر هم حکمی صادر کرد و بعد تغییر داد.
تا اینجا بنده خواستم ثابت کنم حکم اول تابع زمان و مکان بوده است. حال چرا حکم تغییر کرد؟ مگر چه چیزی در زمان و مکان تغییر کرده بود که حکم تغییر کرد؟

با عرض پوزش تا اینجا شما هیچی رو ثابت نکردید، فقط گفتید و گفتید
هر چند که خواسته بوده باشید!

شریعت عقلانی;476632 نوشت:
در واقع خداوند با حکم جدید حکم قبلی را متعادل تر کرد.

پس حکم قبلی عدم تعادل داشته؟
یعنی متناسب با زمان و مکان نبوده!!!!!!؟؟؟
پس نمیشه گفت که احکام از اساس وابسته به مکان و زمان هستند؟!
در پناه خدا

سلمان14;476640 نوشت:
با عرض پوزش تا اینجا شما هیچی رو ثابت نکردید، فقط گفتید و گفتید

با سلام.
کجای این گفتن های من اشتباه بوده؟ نقدی از شما ندیدم؟ مشکل شما این است که ذهنتان در ریاضیات غرق است. لذا وقتی بنده می گویم اثبات سریع می روید سراغ همان دو دو تا چهارتای خودتان.
دوست عزیز. بنده اثبات تاریخی کردم نه ریاضی.
سلمان14;476640 نوشت:
پس حکم قبلی عدم تعادل داشته؟
یعنی متناسب با زمان و مکان نبوده!!!!!!؟؟؟
پس نمیشه گفت که احکام از اساس وابسته به مکان و زمان هستند؟!

شما ظاهرا مطالب بنده را نخواندید یا توجهی نکردید یا نخواستید به آن توجه کنید؟
در ابتدای پست حقیر عرض کردم این پاسخ بنده منوط به پذیرش پاسخ جناب حامد از سوی شماست ولی شما جوابی ندادید؟ اگر اینگونه بخواهید دو پهلو و با ابهام جلو برویم به نتیجه نمی رسیم. لذا جواب روشن به این سوال بنده بدهید :
شریعت عقلانی;476632 نوشت:
منتها منوط به اینه که شما پاسخ جناب حامد رو پذیرفته باشید یا خیر؟

عرض شد علم فعلی خدا هم یکی از اجزای زمان و مکان است که تغییر کرده است. لذا حکم اول هم در ابتدا بر اساس علم فعلی الهی یا علم پیامبر صادر شده و چون در آن موقع افعال اعراب هنوز از روی اختیار صادر نشده بود این حکم عدم تعادل نداشت. عدم تعادل آن با گذر زمان و با تحقق علم فعلی الهی محقق شد. لذا هر دو حکم در جای خود و در زمان خود متعادل بودند و وابسته به زمان و مکان.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;476647 نوشت:
کجای این گفتن های من اشتباه بوده؟ نقدی از شما ندیدم؟ مشکل شما این است که ذهنتان در ریاضیات غرق است. لذا وقتی بنده می گویم اثبات سریع می روید سراغ همان دو دو تا چهارتای خودتان.
دوست عزیز. بنده اثبات تاریخی کردم نه ریاضی.

برادر عزیز، واقعیت اثبات همان دودوتا چهار تاست
اما اشتباه شما رو بیان کردم، گویا متوجه نشدید!
شما مهندس عمران هستید(تو پروفایلتون نوشته!)
میگن:
«میزان پرتی نازل متناسب با زاویه نازل با سطح افق است»
یعنی چی؟
یعنی با تغییر زاویه نازل میزان پرتی تغییر میکنه

یعنی اگر حقیر به جدول شما مهندسین عمران نگاه کنم، و ببینم در یک نوشته ای، دو رقم متفاوت برای پرتی نازل است، پس دو زاویه متفاوت هم بکار رفته

خب دوست عزیز، شما میگی که حکم تغییر کرده(پرتی نازل تغییر کرذه) پس شرایط مکانی و زمانی هم تغییر کرده، غیر از این است؟
کو حقیر نمیبینم؟! که شرایط تغییر کرده باشد
آنچه تغییر کرده صرفاً خواست خدا بوده است.

شریعت عقلانی;476647 نوشت:
عرض شد علم فعلی خدا هم یکی از اجزای زمان و مکان است که تغییر کرده است. لذا حکم اول هم در ابتدا بر اساس علم فعلی الهی یا علم پیامبر صادر شده

ولی علم فعلی خدا دیگه چیه؟
یعنی خدا یک علم فعلی دارد و یک علم نافعلی
و احکامش را باید بر اساس علم فعلی بیان کند؟!
دلیل؟

ملاصدرا;466661 نوشت:
سلام
برخی امروزه می پرسند که چرا این حکم خدا اینگونه است چرا اینگونه نیست و ...
آیا اصلا نیاز است که فلسفه احکام را بدانیم تا به آن عمل کنیم؟؟

و علیکم السلام،
اصل اطاعت کورکورانه است، یعنی اینکه اگر دانستیم او که بر ما در حکم اولویت دارد دستوری داده است باید از او کورکورانه اطاعت کرد. کسانی که اطاعت از خداوند را محول می‌کنند به اینکه خودشان بفهمند آن کار مفید است در واقع اگر بعد از فهمیدن خوبی آن حکم آن کار را انجام دهند هم اطاعت خودشان را کرده‌اند و نه اطاعت خدا را. اطاعت کورکورانه البته فقط در مورد خداوند و خلفای خداوند جایز است زیرا می‌شود به آنها اعتماد کرد که حکمشان درست است چه ما بفهمیم و چه نفهمیم، اما در مورد سایرین (مانند پدر و مادر) بدیهی است که این اطاعت دیگر نمی‌تواند کورکورانه باشد، همان‌طور که در قرآن هم آمده است. در اطاعت خداوند تنها باید مطمئن شد که یک حکم حتماً حکم خداست، همین که حجت در این زمینه بر ما تمام شود (در زمان ما مراجع تقلید حجت امام زمان علیه السلام بر ما هستند و خود حضرت نیز حجت خداوند بر مراجع عظام هستند) دیگر باید کورکورانه اطاعت کرد.
با این وجود به دنبال حکمت پشت حکم‌های خداوند گشتن هم خوب است اگر شرط پذیرش حکم قرار داده نشود، بلکه تنها به عنوان کمکی روی آن حساب شود که عمل به حکم خداوند را بر انسان ساده‌تر می‌کند و انسان با معرفت بالاتری می‌تواند وظایفش را انجام دهد.

سلمان14;476648 نوشت:
ولی علم فعلی خدا دیگه چیه؟

سلام.
بنده دو بار از شما سوالی پرسیدم و شما طفره رفتید تا اینکه اینجا می آیید و می گویید علم فعلی یعنی چه؟
والا بنده هم زیاد از این اصطلاحات سر در نمیارم. شاید ابداع جناب حامد بوده. به هر حال مهم اینه که این ابداع مشکل آیات نسخ رو حل کرده. یه چیز دیگه ای رو هم که حل کرده مشکل تضاد اختیار انسان با علم الهی است.

سلمان14;476648 نوشت:
یعنی خدا یک علم فعلی دارد و یک علم نافعلی

اگر به همان تاپیک مراجعه می فرمودید جناب حامد توضیح دادند که خداوند به اشیا و امور عالم در حد ذات علم دارد. در حقیقت خداوند یک علم ذاتی دارد و یک علم فعلی.
علم فعلی هم با تحقق اشیا محقق می گردد.
سلمان14;476648 نوشت:
و احکامش را باید بر اساس علم فعلی بیان کند؟!

به هر حال باز به قول جناب حامد ماده هم اقتضائاتی دارد. وقتی حکم در عالم ماده می خواهد صادر گردد باید اقتضائات ماده را رعایت کند. شاید صدور حکم بر اساس ذات اشیاء برخی اوقات فایده ای نداشته باشد.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

شریعت عقلانی;476834 نوشت:
شاید ابداع جناب حامد بوده.

نه ابداع ایشان نیست.این نظریه قبلاً هم در فلسفه وجود داشته است.

شریعت عقلانی;476834 نوشت:
به هر حال مهم اینه که این ابداع مشکل آیات نسخ رو حل کرده.

حل کردن مطلوب نیست،درست حل کردن است که مطلوب است.این نظریه نسخ آیات را اصلاً درست حل نمی کند.

شریعت عقلانی;476834 نوشت:
یه چیز دیگه ای رو هم که حل کرده مشکل تضاد اختیار انسان با علم الهی است.

باز هم مانند بالا،این حل کردن ها مطلوب نیست.

شریعت عقلانی;476834 نوشت:
اگر به همان تاپیک مراجعه می فرمودید جناب حامد توضیح دادند که خداوند به اشیا و امور عالم در حد ذات علم دارد. در حقیقت خداوند یک علم ذاتی دارد و یک علم فعلی.
علم فعلی هم با تحقق اشیا محقق می گردد.

شریعت عقلانی;476834 نوشت:
به هر حال باز به قول جناب حامد ماده هم اقتضائاتی دارد. وقتی حکم در عالم ماده می خواهد صادر گردد باید اقتضائات ماده را رعایت کند. شاید صدور حکم بر اساس ذات اشیاء برخی اوقات فایده ای نداشته باشد.

فلاسفه جدید نظریه ای که جناب حامد فرمودند را قبول ندارند.می توانید به بخش های پایانی نهایة الحکمة رجوع کنید و می بینید که علامه طباطبایی (ره) این نظریه را در شمار نظریه های مردود می آورند.ضمن این که این نظریه با مبانی اعتقادی شیعه سازگار نیست.ما روایاتی داریم که می گویند خداوند پیش از خلق موجودات به طور کامل به آن ها علم دارد.

ملاصدرا;466661 نوشت:
برخی امروزه می پرسند که چرا این حکم خدا اینگونه است چرا اینگونه نیست و ...
آیا اصلا نیاز است که فلسفه احکام را بدانیم تا به آن عمل کنیم؟؟

ما عقلاً می فهمیم که چون فلان حکم از خداوند است،سود دارد.لذا سود داشتن را در می یابییم.ولی این که چرا سود دارد را چه بسا در نیابیم.با این حال صرف درک این که سود دارد با وجود ندانستن این که دقیقاً سود آن چیست و فلسفه این حکم چیست،دلیل موجهی است برای انجام دادن آن حکم.
فرض کنید شما بیمار می شوید و نزد پزشکی می روید (مثال معروف).پزشک چند دارو برای شما در نظر می گیرد.شما شاید ندانید دقیقاً چه عملکرد و اثری بر روی بدن شما دارند و فقط می دانید که احتمالاً مصرف این دارو ها باعث می شود که شما درمان شوید.
اینجا هم همینطور است.تازه در نظر بگیریم که در رابطه با پزشک ما احتمال بهبودی می دهیم و ممکن است حرف پزشک درست نباشد.ولی در رابطه با خدا ما ایمان یا یقین داریم بر سود داشتن و درست بودن حرف.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

ملاصدرا;466661 نوشت:
سلام
برخی امروزه می پرسند که چرا این حکم خدا اینگونه است چرا اینگونه نیست و ...
آیا اصلا نیاز است که فلسفه احکام را بدانیم تا به آن عمل کنیم؟؟

در هر حكم شرعي سه امر وجود دارد كه بايد از هم تفكيك شوند:
الف. دليل و مستند حكم: هر حكم شرعي مستند به يك يا چند آيه و روايت است، مثلاً دليل اينكه بر مسلمان نماز واجب است، امثال اين است: أقيموا الصلاة يا دليل وجوب روزه، اين آيه شريفه است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ
ب. علت حكم: علت اصلي و اوّل و آخر همة احكام ديني، اراده و حب و بغض الهي است كه البته گزاف نيست و بر اساس مصالح و مفاسدي است كه در امور مختلف وجود دارد. مثلاً مجموعة مصالحي كه در نماز وجود دارد، نظير باز داشتن از فحشا و منكر و تقرب به سوي خداوند موجب اراده و حب الهي شده است و امر به خواندن نماز كرده است، كما اينكه مجموعه مفاسدي كه در شراب وجود دارد مثل ضعيف كردن بدن و يا از بين بردن عقل، موجب بغض الهي و نهي از آن شده است.
ج. فلسفه يا حكمت حكم: بر طبق عقيدة شيعة اماميه، همة احكام الهي بر اساس مصالح مفاسد واقعي است و خداوند حكيم هيچگاه بيهوده به چيزي امر نميكند و از چيزي نهي نميكند و همچنين نسبت به حكم استحباب و كراهت و اباحه.
عقل ما انسانها هيچگاه به همة مصالح و مفاسد و حكمتهاي احكام احاطه نداشته و ندارد و همانطوري كه در مسألة نياز بشر به دين و فلسفة بعثت انبياء طرح شده است، بشر به جهت محدوديت قواي ادراكي، به همة روابط عالم وعوامل سعادت و شقاوت دنيوي و اخروي احاطه ندارد، به همين دليل نياز به وحي و نبي و هدايت الهي دارد.(1)
بنابراين ما از طريق احكام پنج گانة شرعي، به وجود مصالح و مفاسد و حكمتهايي در متعلق احكام پي ميبريم، امّا اينكه دقيقاً و كاملاً آنها چيستند، بر ما مخفي است و اگر ما همة امور را با عقل كوچك خود ميفهميديم، اصولاً نيازي به دين و ارسال پيامبران و راهنمايي الهي نبود.
پي نوشت :
(1). اسلام و مقتضيات زمان، نوشته شهيد مطهري ، ج1، بحث قاعده ملازمه و آشنايي با علوم اسلامي. و ج 3، درس 6.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

شریعت عقلانی;476834 نوشت:
والا بنده هم زیاد از این اصطلاحات سر در نمیارم. شاید ابداع جناب حامد بوده. به هر حال مهم اینه که این ابداع مشکل آیات نسخ رو حل کرده. یه چیز دیگه ای رو هم که حل کرده مشکل تضاد اختیار انسان با علم الهی است.

پس از این اصطلاحات استفاده نکنید.
یعنی شما دربست اصطلاحات جناب ایشون رو قبول دارید؟
بعید میدونم!!!
اگر نه وقتی با این اصطلاح هم آشنایی ندارید، پس از این هم استفاده نکنید.

سوالات بیهوده رو کنار بذارید
به اصل مطلب بپردازید:
هنوز به ایرادی که گرفتم پاسخ ندادید

سلمان14;476648 نوشت:

شما مهندس عمران هستید(تو پروفایلتون نوشته!)
میگن:
«میزان پرتی نازل متناسب با زاویه نازل با سطح افق است»
یعنی چی؟
یعنی با تغییر زاویه نازل میزان پرتی تغییر میکنه

یعنی اگر حقیر به جدول شما مهندسین عمران نگاه کنم، و ببینم در یک نوشته ای، دو رقم متفاوت برای پرتی نازل است، پس دو زاویه متفاوت هم بکار رفته

خب دوست عزیز، شما میگی که حکم تغییر کرده(پرتی نازل تغییر کرذه) پس شرایط مکانی و زمانی هم تغییر کرده، غیر از این است؟
کو حقیر نمیبینم؟! که شرایط تغییر کرده باشد
آنچه تغییر کرده صرفاً خواست خدا بوده است.

سلمان14;476868 نوشت:
هنوز به ایرادی که گرفتم پاسخ ندادید
نقل قول نوشته اصلی توسط سلمان14 نمایش پست ها
شما مهندس عمران هستید(تو پروفایلتون نوشته!)
میگن:
«میزان پرتی نازل متناسب با زاویه نازل با سطح افق است»
یعنی چی؟
یعنی با تغییر زاویه نازل میزان پرتی تغییر میکنه

یعنی اگر حقیر به جدول شما مهندسین عمران نگاه کنم، و ببینم در یک نوشته ای، دو رقم متفاوت برای پرتی نازل است، پس دو زاویه متفاوت هم بکار رفته

خب دوست عزیز، شما میگی که حکم تغییر کرده(پرتی نازل تغییر کرذه) پس شرایط مکانی و زمانی هم تغییر کرده، غیر از این است؟
کو حقیر نمیبینم؟! که شرایط تغییر کرده باشد
آنچه تغییر کرده صرفاً خواست خدا بوده است.


با سلام.
آنچه که تغییر کرده علم شارع است. علم شارع هم جزو شرایط صدور حکم است. قبلش نمی دانسته این حکم در حد اعراب نیست. بعد علم پیدا کرده و حکم جدید صادر گردیده. در واقع حکم چدید بر اساس عملکرد اعراب که یکی از اجزای زمان و مکان است صادر گردیده است. اگر عملکرد اعراب اینگونه نمی بود حکم جدید صادر نمی شد.
قبلا هم گفتم زمانی حرف شما صحیح است که خداوند بدون هیچ دلیلی حکم را تغییر دهد. ولی وقتی تغییر حکم بعد از واکنش اعراب که همانا عدول از حکم است انجام گرفته است دلیل شما نمی تواند صحیح باشد.

طور دیگه ای نمی تونم این مطلب رو که بارها عرض کردم توضیح بدم.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب

شریعت عقلانی;476985 نوشت:
آنچه که تغییر کرده علم شارع است.

منظور شما از شارع چی یا کی است؟
دلیل شما چیه؟ که علم شارع تغییر کرده؟

شریعت عقلانی;476985 نوشت:
علم شارع هم جزو شرایط صدور حکم است.

یعنی شارع مقدس چیزی را حکم میکند که به آن علم ندارد؟!
پس چرا میفرماید: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»
پس چرا به همراه موسی(ع) حکم کرد که «بچه را بکش»!!!!
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بى‏گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى - کهف 74
.....
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسيديم [مبادا] آن دو را به طغيان و كفر بكشد - کهف 80
.....
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
و اما ديوار از آن دو پسر [بچه] يتيم در آن شهر بود و زير آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نيكوكار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [يتيم] به حد رشد برسند و گنجينه خود را كه رحمتى از جانب پروردگارت بود بيرون آورند و اين [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم اين بود تاويل آنچه كه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى-82
شریعت عقلانی;476985 نوشت:
قبلا هم گفتم زمانی حرف شما صحیح است که خداوند بدون هیچ دلیلی حکم را تغییر دهد.

منظور شما از شارع کیه؟

شریعت عقلانی;476985 نوشت:
قبلش نمی دانسته این حکم در حد اعراب نیست. بعد علم پیدا کرده و حکم جدید صادر گردیده.

با این حساب خداوند کاری انجام داده که نمیدانسته عواقبش چیست :khaneh:
هر چند این موضوع با خیلی از آیات قرآن همخوانی ندارد
اما:پس اگه هر کسی شارع بشه، چون ظرفیت شما را نمیداند، میتواند هر حکمی برای شما بیاورد
و بعد شما بعد از اینکه اثبات کردید نمیتوانید، می بایست اعتراض کنید و منتظر تغییر حکم

لذا ما براساس گفتار حضرتعالی منبع جدیدی برای صدور حکم شرعی یافتیم: «
اگر چیزی رو ندانستی یه حکم عشقی صادر کن»، اگر به چیزی علم نداشتی همینجوری حکم کن و بعد منتظر باش ببین مردم میتونن یا نمیتونن، تازه نیاز نیست خودت تشخیص بدی ببینی مردم میتونن یا نمیتونن، بلکه باید صبر کنی تا صداشون در بیاد!!!!!

شریعت عقلانی;476985 نوشت:
قبلا هم گفتم زمانی حرف شما صحیح است که خداوند بدون هیچ دلیلی حکم را تغییر دهد. ولی وقتی تغییر حکم بعد از واکنش اعراب که همانا عدول از حکم است انجام گرفته است دلیل شما نمی تواند صحیح باشد.

دوست عزیز
اگر همچین چیزی صحت داشته باشه
پیغمبر(ص) منتظر نمیماند، زیرا به این موضوع آگاه بوده
لذا تا درک میکرد که مردم نمیتوانند، خودش تغییر حکم میداد
نیاز به زحمت انداختن خدا (نعوذبالله) نبود که علمش آپدیت شود.

ضمناً حکم بعد از اینکه خدا خواست، تغییر کرد و نه تنها بعد از اینکه مردم خواستند تغییر کنه
ضمناً بعدی: مردم میتوانستند، ولی نمیخواستند: «أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْفَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى الَّليْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ »

به خودتان خیانت میکنید یعنی چه؟
یعنی اگر اون کار رو میکردید، ضرر میدیدید؟
چه کاری؟
عدول از حکم خدا!
مگه حکم خدا تغییر کنه یا نکنه چه اتفاقی میفته؟
از چه درگذشته؟
اگر تغییر حکم درست بوده، چرا باید منت سر مردم بذاره خدا؟ و بگه باشه الان از شما در گذشتم؟

همه اینها زمانی معنا پیدا میکنه، که اثر حکم مربوط به خواست و اراده خدا باشد
اگر خدا بخواهد حکم آ ونه حکم ب موثر واقع شود
و اگر بخواهد حکم ب و نه حکم آ موثر واقع شود

این چیزی که شما بیانش میکنید، واقعاً موضوع نادرست و خطرناکی است! خطرناک برای اجتماع!

با سلام.

سلمان14;477022 نوشت:
منظور شما از شارع چی یا کی است؟
دلیل شما چیه؟ که علم شارع تغییر کرده؟

خدا یا پیامبر فرقی نمی کند.
دلیل از شان نزول آیه مشخص است. حکم دوم پس از عدول اعراب از حکم صادر شد.
سلمان14;477022 نوشت:
یعنی شارع مقدس چیزی را حکم میکند که به آن علم ندارد؟!

جمله شما را اصلاح می کنم : شارع بر اساس هر آنچه علم دارد حکم می کند.
سلمان14;477022 نوشت:
پس چرا میفرماید: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»

خداوند علم اجمالی دارد و علم به جزییات افعال اختیاری انسان ندارد. اگر داشت که اختیار نبود جبر بود.
سلمان14;477022 نوشت:
پس چرا به همراه موسی(ع) حکم کرد که «بچه را بکش»!!!!
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بى‏گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى - کهف 74
.....
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسيديم [مبادا] آن دو را به طغيان و كفر بكشد - کهف 80
.....
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
و اما ديوار از آن دو پسر [بچه] يتيم در آن شهر بود و زير آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نيكوكار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [يتيم] به حد رشد برسند و گنجينه خود را كه رحمتى از جانب پروردگارت بود بيرون آورند و اين [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم اين بود تاويل آنچه كه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى-82

کمی به جمله قرمز رنگ توجه بفرمایید.
سراسر پر است از احتمال و عدم قطعیت. آیا از روی احتمال و عدم قطعیت جان کسی را گرفتن مجاز است؟ حتی اگر قطعیت هم بود باز عمل مجاز نبود.
بنده داستان های قرآن را بیشتر نمادین می دانم تا واقعی. داستان موسی و خضر در صدد بیان فضیلت صبر و بردباری است. همین!
سلمان14;477022 نوشت:
با این حساب خداوند کاری انجام داده که نمیدانسته عواقبش چیست

خداوند به جزییات اعمال اختیاری انسان علم ندارد.
سلمان14;477022 نوشت:
اما:پس اگه هر کسی شارع بشه، چون ظرفیت شما را نمیداند، میتواند هر حکمی برای شما بیاورد

نه هر حکمی. بلکه حکمی بر اساس علم و عقلش.
سلمان14;477022 نوشت:
و بعد شما بعد از اینکه اثبات کردید نمیتوانید، می بایست اعتراض کنید و منتظر تغییر حکم

در داستان مذکور چنین اتفاقی نیافتاد. بلکه مراتب ندامت و پشیمانیشان را بیان کردند و منتظر تغییر حکم هم نبودند. بلکه همین مراجعه اعراب به پیامبر دغدغه ای را در ذهن ایشان ایجاد کرد که بر اساس همین دغده ذهنی ایشان وحی بر همین اساس نازل گشت.
در رابطه با وحی امیدوارم بحث نشود. به اندازه کافی در تاپیک
http://www.askdin.com/thread29543.html
بحث شد.
سلمان14;477022 نوشت:
لذا ما براساس گفتار حضرتعالی منبع جدیدی برای صدور حکم شرعی یافتیم: «اگر چیزی رو ندانستی یه حکم عشقی صادر کن»

پیامبر عشقی حکم نکرد. بلکه بر اساس علم و عقلش قصد این را داشت که هم روابط زناشویی را تنظیم نماید و هم در یک ماه از سال ریاضتی برای مسلمین مقرر گرداند تابه تبع آن از بعد مادی آنها بکاهد.

سلمان14;477022 نوشت:
ضمناً حکم بعد از اینکه خدا خواست، تغییر کرد و نه تنها بعد از اینکه مردم خواستند تغییر کنه

منظورتون اینه که خدا بعد از این که مردم خواستند خواست. خوب این میشه همون حرف من. یعنی خواست خدا بر اساس زمان و مکان محقق می شه.
سلمان14;477022 نوشت:
به خودتان خیانت میکنید یعنی چه؟

یعنی از حکمی که برای شما مقرر شده عدول کردید.
سلمان14;477022 نوشت:
یعنی اگر اون کار رو میکردید، ضرر میدیدید؟

ممکن است شما از چرا قرمز در ساعت 3 نصف شب بگذرید. ضرری هم به هیچ کس نزنید. ولی از قانون تخطی کردید. قوانین الهی هم برای تنظیم روابط انسان ها در این دنیا صادر گردیده برای همین هم فرقی بین این دو حکم از آن حیث که شما ضرر می پندارید نیست.
سلمان14;477022 نوشت:
مگه حکم خدا تغییر کنه یا نکنه چه اتفاقی میفته؟

اگر تغییر کنه آن وقت اعمال اعراب منطبق بر قانون الهی می شود و بی انظباطی بوجود نمی آید.
سلمان14;477022 نوشت:
اگر تغییر حکم درست بوده، چرا باید منت سر مردم بذاره خدا؟ و بگه باشه الان از شما در گذشتم؟

مسلما باید در می گذشت. چون حکم اولی در توان آنها نبود. ولی به هر حال قانون بود و تخلف صورت گرفته. وقتی هم تخلف باشد جریمه لازم است. منتها وقتی که قانون گذار می بیند که قانونی که وضع شده در توان مجریان نیست از تخلفات صورت گرفته درمی گذرد.
سلمان14;477022 نوشت:
این چیزی که شما بیانش میکنید، واقعاً موضوع نادرست و خطرناکی است! خطرناک برای اجتماع!

نادرست بودنش را داریم بحث می کنیم.
ولی خطرناک بودنش را با شما موافقم. منتها ما که در اجتماع جار نزدیم. داریم با یک عده خواصی چون شما و نه عوام بحث می کنیم. عوام اگر بیم به خطر افتادن دینداریشان را دارند می توانند سراغ این جور بحث ها نیایند.
و من الله توفیق

سلمان14;477022 نوشت:
همه اینها زمانی معنا پیدا میکنه، که اثر حکم مربوط به خواست و اراده خدا باشد

سوالی را چند بار پرسیدم ولی طفره رفتید. امید وارم این بار پاسخ دهید :
چرا خداوند خواستش را در تغییر حکم پس از عدول اعراب از حکم محقق کرد؟ به نظر شما اگر می خواست به ما بگوید که برای تاثیر حکم فقط خواست خدا مهم است آیا بهتر نبود این مساله را ( نسخ حکم ) در مورد حکم دیگری که اعراب از آن عدول نمی کردند عملی می کرد. آن وقت دیگر هیچ حرف و حدیثی در پی نداشت؟
و من الله توفیق

سلام و عرض ادب
از مشاركت تمامي دوستان در بحث مذكور تشكر ميكنم

با توجه به بحث هاي طولاني كه بعضا خارج از تايپيك بوده است
اين تايپيك قفل و به كارشناس محترم براي جمع بندي ارجاع داده خواهد شد

موفق باشيد :Gol:

جمع بندی (1)

موضوع: ضرورت دانستن حکمت احکام اسلامی

پرسش:

آیا برای عمل کردن به احکام الهی باید حکمت آن را بدانیم؟ به این معنی که اگر حکمت حکمی از احکام الهی را ندانستیم عمل بدان عمل واجب نباشد؟

پاسخ:

«ِانَّ اللَّهَ لَا يُسْأَلُ‏ كَيْفَ أَحَلَّ وَ كَيْفَ حَرَّم‏» از خدا پرسش نشود چگونه و به چه علت چيزى را حلال كرده و چطور و به چه علت حرام كرده (1) اگر چه دانستن حکمت احکام الهی بسیار نیکوست چرا که موجب معرفت بیشتر نسبت به احکام می شود؛ اما با توجه به اینکه این احکام از علم بی پایان سرچشمه گرفته است در بسیاری از مواقع حکمت احکام الهی برای انسان معلوم نیست، عدم علم انسان نسبت به حکمت احکام الهی مانع لزوم عمل به احکام نیست؛ عمل به دستورات در هر صورت واجب است و باید به قصد قربت و اطاعت از دستور الهی باشد .

آیت الله جوادی آملی در این رابطه می فرمایند:
در خيلي از موارد ذات اقدس الهي مصلحت احکام را مي‌گويد. در خيلي از موارد هم به جهل بشر اشاره مي‌كند فرمود كه ﴿وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ يا ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾ در بعضي از موارد هم به نحو مطلق حكم مي‌كند نظير ذيل همين آيه كه ﴿ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ اين﴿ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾ براي آن است كه كسي در حليّت بر بعضي از اشيا و در حرمت بعضي از اشيا و هم چنين در وجوب وفا به عهد نقض و اعتراضي نداشته باشد.[2]‏

جمع بندی (2)

یقینا علم به اسرار احکام الهی یقین و معرفت انسان را نسبت به ان عمل افزون کرده و موجب تقرب بیشتر می شود؛ لذا اینکه عرض می شود عدم علم نسبت به حکمت احکام الهی موجب سلب وجوب نمی شود، بدین معنی نیست که دنبال اسرار احکام نباشیم؛ روایات، اسرار و حکمت بسیاری از احکام و دستورات شرع مقدس را ذکر فرموده اند و بر همین اساس است که بزرگان و علمای تشیع اقدام به تألیف کتب ارزشمندی همچون اسرار الصلاه و حکمت عبادات کرده اند؛ لذا علم به حکمت عبادات و احکام الهی فضیلت است و موجب معرفت بیشتر خواهد شد .

اما موضوعی که مورد اختلاف قرار گرفته این هست که آیا عقل انسان قادر به فهم تمامی مصالح و مفاسد احکام الهی و یا به عبارت دیگر آیا عقل انسان قادر به درک حکمت احکام هست یا نه؟ پاسخ به این سوال منفی است حال این سوال در ذهن خطور می کند که چرا عقل نمی تواند حکمت تامّه احکام را درک کند؟

‏پاسخ:

طبق آیات و روایات، احکام الاهی دارای صورت ملکوتی هستند.[3] عقل انسان با توجه به محدودیتی که دارد توان مشاهده ملکوت را ندارد لذا حکمت تامّه احکام الهی برای انسان معلوم نیست مگر مواردی را که ائمه معصومین علیهم السلام بیان فرموده‌اند، علی الظاهر می توان گفت حکمت و سرّ بسیاری از احکام در روایات ذکر شده است.

جمع بندی(3)

پرسش:

وجه صدور حکم از سوی شارع تنها آن سویی ( همان وجه ملکوتی) نیست که آن را لا یتغیر بدانیم و به تبع آن تعبد و اطاعت محض را تنها راه رسیدن به هدف تلقی کنیم. بلکه وجوه دیگر آن استعداد و ظرفیت زمانه و شرایط حاکم بر جامعه است.

پاسخ:

همه احکام شرع مقدس جنبه ملکوتی دارند چون «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ‏»[4] و هيچ چيزى نيست مگر آنكه گنجينه ‏هاى آن در نزد ماست. احكام الهي به دو دسته احكام ثابت و متغير تقسيم مي شود. بعضي از احكام الهي با قطع نظر از زمان و مكان خاص داراي حكم ثابت و هميشگي است. حرمت بول يا خون به لحاظ آنكه هميشه با فطرت انسان ناسازگار بودند از اين جمله احكام هستند. لكن بعضي احكام به مقتضاي تغيير مقتضيات زمان و مكان و شرايط قابل تغيير هستند.

نـيـازهاى انسان گاه با تغيير زمان و شرايط محيط دگرگون مى شود و گاه ثابت و بـرقـرار است يك روز برنامه اى ضامن سعادت اوست ولى روز ديگر ممكن است بر اثردگرگونى شـرائط هـمـان برنامه سنگ راه او باشد البته نبايد فراموش كرد كه اصول احكام الهى كه پايه هاى اسـاسـى را تـشكيل مى هد در همه جا يكسان است هرگز اصل توحيديا عدالت اجتماعى و صدها حكم مانند آن دگرگون نمى شود و... .

مطلب آخر اینکه متغیر بودن برخی احکام با وجه ملکوتی آن منافات ندارد چون اصول و قوانین احکام اسلامی بلاتغییر است اما افراد و مصادیق آن متغیر می شود برای مثال اگر کسی بگوید که 1400 پیش بیمه یا بانک نبوده در نتیجه وجه ملکوتی هم نداشته است، پاسخ‌اش این است که قوانین اقتصاد اسلامی روشن و بلاتغییر است. در آن روزگار مردم پول و دارایی خود را نزد افراد به امانت یا برای تجارت می‌گذاشتند و امروز نزد بانک‌ها می‌گذارند، پس اصل موضوع تغییری نیافته است و فقط قالب آن متغیر شده است.

..........................................................................................

[1] كافي، ج‏1، ص: 57
[2] تفسیرجوادی آملی ذیل آیه 1 سوره مائده
[3] «چون بنده ی مومن داخل قبر شود، نماز در جانب راست او و زکات در جانب چپ او است، و خوبی بر او سایه افکند و صبر در گوشه ای قرار گیرد؛ و چون دو فرشته ای که موکل سوال هستند داخل شوند، صبر به نماز و زکات و نیکویی گوید: بر شما باد یاری رفیقتان و اگر شما عاجز شدید من با او هستم.» (اصول کافی، ج3، ص 143، کتاب ایمان و کفر، باب صبر، حدیث Dirol این روایت صرحتا بیان می کند احکام و اعمال دارای صورت ملکوتی هستند.
[4] سوره مبارکه حجر آیه 21

موضوع قفل شده است