::::╬:: داغ دلـــدارها ::╬:::: ویژه نامه اربعین اباعبدالله و یاران باوفایش علیهم السلام
تبهای اولیه
[b]content[/b]
همينکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاد
دلش شکست و دوباره به آه آه افتاد
دوباره زلزله ای بين بارگاه افتاد
اگر غلط نکنم کوه صبر راه افتاد
ولي چه کوه عجيبی چقدر خم شده است!
چقدر دور و برش رشته کوه کم شده است!
[SPOILER]
بلند شد؛ به زمين خورد و گفت يادت هست؟
چگونه قامت رعنای خواهر تو شکست
مرا به خاک زد و روی سينه تو نشست
تو را به نيزه کشيد و مرا به محمل بست
عصای پيری خواهر! قدم خميده شده
شبيه قامت مادر! قدم خميده شده
تو ای مسافر نيزه! چه خوش سفر بودی
جلوی محمل ما مثل يک سپر بودی
اگر چه بر سر نی يا که طشت زر بودی
در اين سفر همه جا منشاء اثر بودی
سرت به جای سر ما چه سنگ ها می خورد
چقدر جای حرم سنگ بی هوا می خورد
مرا پس از تو به بازار شام ها بردند
چقدر در وسط ازدحام ها بردند
برای سنگ زدن زير بام ها بردند
مرا به مجلس لقمه حرام ها بردند
شراب خورد و تو را ازخجالت آبت کرد
حرام زاده تو را خارجی خطابت کرد
حرام ها! حرمَت را عذاب می کردند
برای بردن سرها شتاب می کردند
و خنده بر دل زار رباب می کردند
به پيش تشنه لبان آب آب می کردند
به تشنگان پر احساس وای خنديدند
به مشک پاره عباس وای خنديدند
امام دوم اين کربلا امامت کرد
که قافله ز سفر آمد و اقامت کرد
اگر چه بر سر ناقه ولی قيامت کرد
چقدر جان به فدای تو و خيامت کرد
امام ناقه نشينم! اسيريم را ديد
و لحظه لحظه ی احساس پيريم را ديد
امام ناقه نشينم اسيرتر شده بود
در اين سفر ز منم پيرتر شده بود
لبش هم از لب خشکم کويرتر شده بود
ولی به شام کمی سر به زيرتر شده بود
همين که راس تو در اين مسير می افتاد
سرش شبيه شما سر به زير می افتاد
ببين که وعده نمودم چه زود برگشتم
ببين که سوختم و مثل عود برگشتم
از آتش دل خيمه چو دود برگشتم
سپيد بودم و حالا کبود برگشتم
کبودی تنم از زخم تو فزون تر نيست
کبوديم که به اندازه های
در آن غروب که راس ستاره را بردند
به خيمه ها چقدر گوشواره را بردند
و چادری که شده پاره پاره را بردند
و پشت خيمه سر شيرخواره را بردند
اگر چه با سر اين طفل همسفر شده ايم
هزار مرتبه مرديم و زنده تر شده ايم
شاعر: رحمان نوازنی
[/SPOILER]
و اکنون چهل روز از آن واقعه عظیم گذشته است. چهل روز... چهل سال... چهارده قرن گذشته است و کربلا همچنان کربلاست و تازه گذشتن از روز چهلم آغاز یک سالِ کربلایی است...
کربلا صبحی از عقیق و آینه است، دریچهای گشوده است به کرانههای برفی ملکوت. این خاک، خاکِ گریه و توسل است.ابرها دخیلهای سپید فرشتگانند که بر افقِ خاک آویخته شدهاند ـ شش جهت کائنات، ضریح قبر شش گوشه حسین علیهالسلام است.کربلا در زمین نمیگنجد، کربلا در روز نمیگنجد، کربلا وسعتی است، به اندازه تاریخ. درختِ سرخ تشیع در کربلا به شکوفه مینشیند. کربلا کویر نیست، بهار روحانی شهود است.رودخانههای کرامت در کربلا جاری است. چشمه «ولایت» از کربلا میجوشد. نسیم «شفاعت» در کربلا جریان دارد.کربلا نبض غیرت زمین است، آن روز که زمین به خروش درمیآید و دریا به تلاطم میافتد و کوهها از هم میپاشند... و آه از آسمان که پس از کربلا، چگونه بر ستونهای خود ایستاد و از بار این همه مصیبت شکفته شد؟و خورشید ـ که پس از در گرفتن آن طوفان سرخ، با چه روی، چهل روز دیگر بار، برآمد؟آری، چهل روز است که از کربلا میگذرد، امّا داغ حسین علیهالسلام همچنان تازه و تازهتر شده است.کربلا انارستان شهود است. رستاخیز شبنم و گلِ سرخ پر پر است.خورشیدها در کربلا غروب کردند. آیینهها در خاک کربلا مدفون شدند.کربلا آنجاست که خیمه خاندان عشق را آتش زدند و خاک را با پَرِ پروانههای عاشق فرش کردند.کربلا داغی است که بر پیشانی تاریخ مانده است.کربلا بغضی است که در گلوی زمین سنگ شده است، بغضی که روزی خواهد ترکید و چشمه چشمه خونِ مولا از صخرههای خاک، فوّاره خواهد زد. کربلا رودخانهای است که به دنبال قدمهای موعود جاری است، تا روزی که غرامتِ این خون قطره قطره از یزیدیان گرفته شود. کربلا بیعتی است که تا آمدن موعود همچنان باقی خواهد ماند.کربلا غیرتی است که خون آزادگان عالم را به جوش میآورد.کربلا خاطرهای نیست که در حافظه خاک، فراموش شود.کربلا منظری است که آسمان را تا قیامت قاب گرفته تا روشنترین گواه موعود باشد.حالا تمام تقویم، بوی عاشورا میدهد.کربلا وجدانِ خاک است که هیچگاه نخواهد خفت، حتی اگر چهل روز... چهل سال... چارده قرن... از آن بگذرد...
فرا رسیدن اربعین حسینی را محضر حضرت بقیة الله الاعظم و همه ی شیعیان جهان تسلیت عرض می نمایم.
از گرفتاری های کوفه و شام و یا از آزارهای آن دشمنان ناجوانمرد،
ای برادر! کدام یک از مصائب را برای تو بازگو کنم ؟
هتک حرمت ها یا زخم زبان های اهالی شام؟....
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان سحر کرب و بلایم
همانجا که دل از سوز فراغش شده بے تاب
همان وادے شرمندگے آب
همان وادے پاک حرم حضرت ارباب :doa(6):
همانجا که زمینش همه نور است
و فرش حرمش از پر حور است
و بر مهدے زهرا :doa(3): همه شب راه عبور است
همانجا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب
همانجا که به هر جاے زمین هست نشان از قدم محترم حضرت زینب :doa(8):
همان خاک که هم بدر و احد،خندق و احزاب و حنین است
که دل از عالم هستے برباید
خیابان بهشتے
که معروف به بینالحرمین است.....
بسمه تعالي
السلام عليك يا ابا عبد الله الحسين (ع)
السلام علیک یا اباالفضل العباس (ع)
سلام مـن به شقايقـهاي پـــر پــــر صحـرا سلام مـــــن بـه بـدنهاي چاك چاك و رهـا
سلام من به شهيدان ، بـه شاهــدان شهيد سلام مــن بــه غـريــبانِ غـربـت جــاويـد
سلام من به كبوترهاي پر شكسته وخونين سلام مــــن بـــه دلــيـران خـــطّه تمكيــن
سلام مــــن بـه پــــريشانـي شــكـوفه يـاس سلام مـن بــــه دو دســت بــريده عبـاس
سلام مــن بـــه عطشناكـــي گــلـوي حسـين سلام مـن بـه تهـي خانـه سبـوي حسـين
سلام مــن بـه ُظهر دهـــم با زيـــارت عشق سلام مـن بـه نــمازي كه شد حكايت عشق
سلام من به كودكان حـرم بـا دو صـد شيون سلام مـن بـه خيمـه ها كـه سوخت اهريمن
سلام مـــن بــــه علي اكبـر آن شبيه پــيغمبر سلام مــــن بـــه گــــلوي بــــــريـده اصـغر
سلام مـن بــه شجاعت ، بـــه غيرت و ایمان سلام مــــن بــه ابـــاالفضـل صولت ميدان
سلام مــــــن بـــــه حبيـب پيــر مــــرد شهيـد كـه بــــا محـاسن خــونين ز آشيانـه پريد
سلام مـــن بـه صداقـت ، بــه امانت ، به وفا سلام مـــن بـــــه تهـي مشـك پــا ره سقـا
سلام مــــن بـــه اسارت ، بـــه زينـب كبــري سلام مـن بـه حمـاسه ، بــه خطبـه وافشا
سلام مـــــن بــــه دو لبهــــاي قـــاري قــرآن بــه آن گلوی بـــريـده به آن لب ود نــدان
سلام مـن بــــه حسيـن وبـه خاك كوي حسين بگیر دست مـن اي حـق بـه آبـروي حسين
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بکرانی