جمع بندی آیا این کار، دخالت در کار خدا نیست؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این کار، دخالت در کار خدا نیست؟

سلام
من حدود چند ماه پیش مصاحبه برای حوزه داشتم .وقتی برای مصاحبه رفته بودم آمادگی کامل داشتم و به همه سوالاتی که پرسیدن پاسخ دادم .وقتی از اتاق مصاحبه خارج شدم یقین داشتم قبول میشم.حتی دوستانم که همراه من اومده بودن اونها هم نظرشون این بود.
اصلا ثبت نامم برای حوزه یهویی شد و من گذاشتم به پای خدا و گفتم خدا میخواسته که من ثبت نام کنم .برای مصاحبه هم که رفته بودم و به سوالا جواب دادم،اینم گذاشتم به خواست خدا و گفتم خدا کمکم کرده که تونستم جواب بدم .
تا اینکه ...
تا اینکه جواب مصاحبه اومد و در کمال نا باوری دیدم قبول نشدم!!!!!!
خیلی تعجب کردم.دوستانم هم متعجب شدن!!! ناراحت شدم اما گفتم خواست خدا این بوده،حکمتی داشته و ...
گفته بودن که اگه کسی اعتراض داره میتونه از طریق سایت اعتراض کنه اما من اعتراض نزدم زیرا فکر میکردم با اعتراض زدن،در کار و حکمت خدا دخالت کردم!!!
خیلی ها بهم گفتن و میگن چرا اعتراض نزدی؟من دلیلم برای اعتراض نزدن همونیه که عرض کردم .دلیلم اشتباه بوده؟باید اعتراض میزدم؟اگه اعتراض میزدم و قبول میشدم و بعدها می فهمیدم رفتنم به حوزه به ضررم بوده آیا مقصر من میشدم که در کار خدا دخالت کردم؟
از کجا بفهمیم که تا چه حد اجازه داریم در سرنوشتمون دخالت کنیم؟
از کجا بفهمیم که صلاح خدا در کدوم کاره؟ قبول شدن یا نشدن؟!
من آرزوم بود که حوزه قبول شم اما....
:crying:

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صادق

سوال:
از کجا بفهمیم که تا چه حد اجازه داریم در سرنوشتمون دخالت کنیم؟
از کجا بفهمیم که صلاح خدا در کدوم کاره؟ قبول شدن یا نشدن؟!

پاسخ:
با سلام وآرزوی موفقیت برای شما .
در ابتدا باید گفت کاش شما اعتراض می زدید شاید موثر می افتاد . ولی حال که نزدید باز دیر نشده در نوبت بعد باز هم راه برای شما باز است انشاءالله تصمیم جدی تری برای ورود به حوزه امام صادق(علیه السلام) بگیرد وبه افتخاری سر باز امام زمان
(علیه السلام) شدن در آید وطلبه شوید نگران نباشید هنوز وقت دارید .
اما در خصوص اصل پرسش
باید گفت : تلاش وراه ها وگزینه های مختلف ومتعدد را برای موفقیت در کارهای نیک نظیر درس خواندن بخصوص دروس حوزه وهر کار حلال در زندگی نه تنها دخالت در کار خدا نیست بلکه وظیفه شرعی وحکم الهی است . وخداوند سرنوشت بندگان را از همین راه ها اصلاح وتغییر می دهد ویا آنها را به نتیجه مورد نظرشان می رساند .
در قرآن کریم صراحتا به این مطلب تاکید می کند که هیچ تغییری ( اعم از مادی و معنوی ) در زندگی انسان ها و امت های بشری رخ نمی دهد مگر به خواست آن تغییر و به جمع عوامل آن تغییر .در سوره مبارکه رعد آیه 11 می فرماید : « ... إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏... ؛ خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نخواهد داد مگر آنچه را در ضمیرشان است تغییر دهند" تغییر در سرنوشت انسان ها ( سرنوشت مادی و معنوی ) متوقف شده است به تغییر در خود انسان ها که محقق ساختن اراده تغییر و جمع کردن عوامل آن و از بین بردن موانع می باشد.
در آیه ای دیگر این تصریح را به نهایت می رساند : « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛(1) هر آنچه را که به انسان می رسد، در گرو سعی خود او است".
اگر در آیات ذکر شده تامل بفرمائید مورد خطاب انسان است و موضوع حکم خدای انسان می باشد ،نه مومنان.
به این معنا که در آیه اول نمی فرماید که :‌ان الله لایغیر ما بقوم مومن ... نیز در آیه دوم نمی فرماید :‌ وأن لیس للمسلم و یا للمومن الا ما سعی . بلکه می فرماید: للانسان.
با این بیان به این نکته اشاره می کند در اثر تلاش و مجاهدت و خواست قومی در جهت تغییر ، تغییر اتفاق می افتد، چه آن قوم مومن و مسلمان باشند و یا نباشند .ممکن است اصلا خدا را قبول نداشته باشند.
تغییر تابع میزان خواست و میزان تلاش افراد است. به هر میزان تلاش کنند ،دچار تحول خواهند شد.
تغییر در هر دو جهت یعنی تغییر مثبت و منفی تابع این قانون است. اگر تلاش و خواست در جهت مثبت باشد ،تغییر و تحول مثبت رخ می دهد . اگر در جهت منفی باشد ، تغییر و تحول منفی رخ می هد ( که عبارت است از به قهقرا رفتن و دچار رخوت و عقب ماندگی شدن).
پس از مرحله اراده و خواست ، آنچه که می توان از عوامل پیشرفت و تحول مثبت نام برد ، عبارت است از تلاش و مجاهدت علمی. علم نور است . به هر منطقه و ملتی که بتابد، آن منطقه و ملت را نورانی می کند هر ملت و جامعه ای که از این نور بی بهره باشند، دچار ظلمت و تاریکی خواهند بود.
هر علمی نورانیت خاص خود را دارد. علوم تجربی مادی ، نورانیت مادی و دنیوی خواهند داشت .علوم الهی به خاطر وسعت منطقه تاثیری آن هم نورانیت دنیوی و هم نورانیت معنوی خواهند داشت.
اگر عامل اراده و تلاش که ذکر شد ،در جهت اراده و تلاش علمی به کار گرفته شود ، جامعه به نورانیت رسیده و از ظلمت رهائی می یابد .اگر در این جهت به کار گرفته نشود، دچار جهل و تاریکی و عقب ماندگی خواهد شد. اگر از علوم دنیوی بی بهره باشد، از عقب ماندگی دنیوی و اگر از علومی الهی بی بهره باشد ،از عقب ماندگی معنوی رنج خواهد برد.
درباره فراز آخر پرسش شما
باید گفت بی ترید صلاح وخواست الهی در قبول شدن شما ودرس خواندن در حوزه علمیه وکسب دانش قران و اهل بیت است . وراه فهمیدن آن بسیار روشن که این در آموزه های دینی توصیه شده برای فراگیری علم ودانش بخوصوص معارف قران وعترت .
اما درباره قسمت آخر پرسش شما
باید گفت :گرچه به طور جزیی راه کاری در این باره وجود ندارد ولی کلیات آموزه های دینی به خوبی نشان می دهد که ورود شما به حوزه برای تحصیل معارف قران وعترت مورد خواست الهی ومطلوب است چون علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن ستایش گشته و به عنوان برترین علوم محسوب می گردد، علم خداشناسی است، زیرا معلومات این علم از معلومات سایر علوم برتر است.
امام موسی ابن جعفر سلام الله علیه فرمود:
علم واقعى آن است كه از نزد عالم ربّانى رسيده باشد. (2)
در عین حال، هر علمی به اندازه معلومات خود ارزش دارد . روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد. پس آن چه مهم است، شناخت کیمیای هستی است . البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده، نه کمال.
آثار و نتایجی بر هر علمی متناسب با رشته خاص خود مترتب می شود، مانند حل مسایل فلسفی برای علم فلسفه، معالجه بیماران در دانش پزشکی، طرح نقشه های خوب در رشته معماری. نیز ثمره اُخروی دارد که عبارت است از نعمت های جاویدان بهشت و رضوان الهی. داشتن این ثمره برای هر دانشی، بسته به این است که طالب علم نیّتش رضای خدا باشد.
هر علمی که به حال اسلام و مسلمانان سودمند باشد و دردی را دوا کند، تحصیل این علم اگر برای خدمت و همراه با اخلاص باشد، دارای ثمره بزرگ اُخروی است. مشمول اجر و ثواب هایی است که در تحصیل علم وارد شده است. حضرت فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم، ألا انّ الله یحب بغاة العلم؛ (3) یعنی طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. خدا دانشجویان را دوست دارد».
بنابراین همه علوم اگر برای خدا باشد، در برزخ و آخرت برای انسان مفید است؛ ولی علوم خدا شناسی و امور دینی جای خاص خود را دارد و در دنیا و آخرت چون چراغی فرا روی انسان است.


پی نوشت :
1. النجم(53) آیه 39
2. عنکبوت (29) آیه 45.
3. اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق، ج1، ص35، حدیث1، کتاب فضل العلم.

جناب صادق ممنون از پاسخگوییتون ...
استاد عقاید ما همیشه میگه تو کارهاتون اهم و مهم کنید .یعنی بین خوب و خوبتر ،خوبتررو انتخاب کنید.
گاهی وقتها انسان نمیتونه تشخیص بده خوب کدومه و خوبتر کدومه !!!
در همین مورد، من بین فرزند دارشدن و رفتن به حوزه،حوزه رو انتخاب کردم و چون یقین داشتم قبول میشم به اطرافیانم گفته بودم که چون حوزه قبول میشم تصمیمم برای فرزندا دارشدن به چندسال بعد موکول شده . بعد از قبول نشدنم یکی از دوستانم گفت چون تو حوزه رو فدای فرزنددار شدن کردی قبول نشدی!!!
نمیدونم حرفش چقد درسته اما به قول استاد عقائدم که می فرمود: خوبه انسان هم درس بخونه و هم "مادر " بشه .ایشون نظرشون این بود که بنده دو کار رو (هم حوزه و هم مادر شدن) باهم داشته باشم اما من به خاطر موقعیتها و شرایطم نمیتونستم دو مسئولیت رو با هم بپذیرم و چون به رفتن به حوزه خیلی خیلی علاقه دارم ،ترجیح دادم اول حوزه برم و درس بخونم بعد برای داشتن فرزند قدم بردارم .
نظر همسرم هم مطابق با نظر استادم بود اما نظر من همان بود که گفتم .
هرچی فکرمیکنم می بینم دلیلی بر قبول نشدنم در حوزه وجود نداشته .
در همین زمینه مثالی بزنم:
یکی از دوستانم که با من در مصاحبه حوزه شرکت کرده بود ،بعد از اینکه از مصاحبه اومدم گفت که صد درصد مردوده و حتی در زمانهایی که نتایج حوزه اعلام شده بود اسم ایشون جزء قبول شدگان نبود و ایشون هم مثل من اعتراض نزده بود .چندروز بعد از اینکه نتایج مصاحبه اعلام میشه از طرف حوزه به ایشون زنگ میزنن و میگن که شما قبول شدی(قبول شدن ایشون منوط به این میشه که یک نفر انصراف داده بود و ایشون جای اون انصرافیه بود) .الحمدلله ایشون قبول شدن . تعریف از خود نباشه اما بنده چند ساله که در کلاس اعتقادات شرکت میکنم ،درحال گذراندن درس احکام هستم ،درحال خواندن عربی هستم و ...
والله حرف غرور نیست،اما برای اینکه بفهمم چرا قبول نشدم باید اینارو میگفتم !!! این امتیازات رو من داشتم و دوستم هیچکدوم از اینهارو نداشت .او خداروشکر قبول شد و من قبول نشدم ... با این توضیحات و توضیحات قبلی که در همین پست ذکر کردم آیا نمیشه گفت خدا نخواسته !!! خدا نخواسته من قبول شم؟! چرا نخواسته؟خود خدا که میدونه من عاشق دروسی هستم که تو حوزه تدریس میشه ،خودش از علاقه ام به خودش و اهل بیتش خبر داره ... :geryeh:
هنوز نمیدونم مقصر من بودم قبول نشدم یا اراده و مشیت الهی بوده ....:god:

من هم از این اتفاقات عجیب زیاد داشتم . و به سبب اعتقاداتم همه ی این مسائل را به خداوند ربط میدادم . ولی خب هیچوقت نفهمیدم ایا اینها واقعا از سمت خداست القاء شیطان است یا اتفاقی پیش آمده . یا اینکه من خرافاتی شدم .

من در کنار اینکه داشنجو هتم جایی هم مشغول به کارم . روزی که پیشنهاد این کار به من شد خیلی خیلی ذوق داشتم و خیلی خوشحال شدم . واقعا اون کار رو هم دوست داشتم . ولی یه اتفاق عجیب افتاد شب هنگام موقعی که داشتم مسیر همیشگی که بار ها اون رو برای رسیدن به خونه طی میکردم رو می اومدم یک آن فکرم رفت به سمت همین پیشنهاد کار و رفتم توی خیال فاضای اون کار که ناگهان انگار یک نفر من رو از این سمت پیاده رو کشید به سمت چپ و دقیق چهار پنج قدمی من رو کشید و انداخت توی یک چاله ی چند متری !! درد بدن این اتفاق فراموش شد ولی اینکه چرا موقعی که من مشغول به فکر درمورد این کار بودن چرا این اتفاق افتاد ؟ این داستات داستان نیست واقعیته . الان 6 ماهی هست که مشغول به کارم ولی هیچ طراوت و علاقه ای نشون نمیدوم همش منتظر اینک که اون اتفاق که افتاد توی چاله تعبیر بشه و یه اتفاق فوق العاده بد بیوفته . بعدا هم که از این استخاره های اینترنتی توی سایت شهید آوینی زدم اونجا هم بد آمد . موندم واقعا چه باید بکنم .....

گاها شده یک سوالی مدام مغزم را مشغول کرده همون موقع که پای اینترنت نشستم میگم بگذار این رو هم بپرسم . مثلا یه سوال اعتقادی مهم همون لحظه اینترنت قطع میشه یا سایت مورد نظر از دسترس خارج میشه و خیلی اتفاقات عجیب و قریب که من ربطش میدم به خواست خدا . ولی خوب حالا که این سوال مطرح شد میخوام واقعا بدونم آیا اینها خواست خداست یا توهم و تخیل و خرافاته .

باغ بهشت;379093 نوشت:
جناب صادق ممنون از پاسخگوییتون ...
استاد عقاید ما همیشه میگه تو کارهاتون اهم و مهم کنید .یعنی بین خوب و خوبتر ،خوبتررو انتخاب کنید.
گاهی وقتها انسان نمیتونه تشخیص بده خوب کدومه و خوبتر کدومه !!!
در همین مورد، من بین فرزند دارشدن و رفتن به حوزه،حوزه رو انتخاب کردم و چون یقین داشتم قبول میشم به اطرافیانم گفته بودم که چون حوزه قبول میشم تصمیمم برای فرزندا دارشدن به چندسال بعد موکول شده . بعد از قبول نشدنم یکی از دوستانم گفت چون تو حوزه رو فدای فرزنددار شدن کردی قبول نشدی!!!
نمیدونم حرفش چقد درسته اما به قول استاد عقائدم که می فرمود: خوبه انسان هم درس بخونه و هم "مادر " بشه .ایشون نظرشون این بود که بنده دو کار رو (هم حوزه و هم مادر شدن) باهم داشته باشم اما من به خاطر موقعیتها و شرایطم نمیتونستم دو مسئولیت رو با هم بپذیرم و چون به رفتن به حوزه خیلی خیلی علاقه دارم ،ترجیح دادم اول حوزه برم و درس بخونم بعد برای داشتن فرزند قدم بردارم .
نظر همسرم هم مطابق با نظر استادم بود اما نظر من همان بود که گفتم .
هرچی فکرمیکنم می بینم دلیلی بر قبول نشدنم در حوزه وجود نداشته .
در همین زمینه مثالی بزنم:
یکی از دوستانم که با من در مصاحبه حوزه شرکت کرده بود ،بعد از اینکه از مصاحبه اومدم گفت که صد درصد مردوده و حتی در زمانهایی که نتایج حوزه اعلام شده بود اسم ایشون جزء قبول شدگان نبود و ایشون هم مثل من اعتراض نزده بود .چندروز بعد از اینکه نتایج مصاحبه اعلام میشه از طرف حوزه به ایشون زنگ میزنن و میگن که شما قبول شدی(قبول شدن ایشون منوط به این میشه که یک نفر انصراف داده بود و ایشون جای اون انصرافیه بود) .الحمدلله ایشون قبول شدن . تعریف از خود نباشه اما بنده چند ساله که در کلاس اعتقادات شرکت میکنم ،درحال گذراندن درس احکام هستم ،درحال خواندن عربی هستم و ...
والله حرف غرور نیست،اما برای اینکه بفهمم چرا قبول نشدم باید اینارو میگفتم !!! این امتیازات رو من داشتم و دوستم هیچکدوم از اینهارو نداشت .او خداروشکر قبول شد و من قبول نشدم ... با این توضیحات و توضیحات قبلی که در همین پست ذکر کردم آیا نمیشه گفت خدا نخواسته !!! خدا نخواسته من قبول شم؟! چرا نخواسته؟خود خدا که میدونه من عاشق دروسی هستم که تو حوزه تدریس میشه ،خودش از علاقه ام به خودش و اهل بیتش خبر داره ... :geryeh:
هنوز نمیدونم مقصر من بودم قبول نشدم یا اراده و مشیت الهی بوده ....:god:

پاسخ:
با سلام وآرزوی موفقیت برای شما .
در باره مسله قبول نشدن شما در حوزه مجددا باید گفت :
شما تقصیر ندارید چون اقدام وتلاش کرده اید . وحرف های که برخی به شما گفته است درست نیست واساس علمی ودینی ندارد .
اما اراده ومشیت الهی نیز هم به آن صورت نیست که موجب سلب توفیق شما در قبول نشدن در حوزه شده باشد چون اراده خدا بر انجام آن گونه کار ها است ونه بر نفی آن . اما ممکن است علل وعوامل دیگر ی در کار بوده که شما قبول نشده اید . در هر صورت اگر علاقه واصرار بر تحصیل حوزه ی دارید مجددا اقدام نماید خدا بزرگ است انشا الله که این بار قبول خواهی شد .
نکته دیگر این که بچه دار شدن نه تنها با ادامه تحصیل شما در حوزه منافات ندارد بلکه بسیار هم مناسب است وبسیار اند کسانی که با وصف چند بچه در حوزه مشغول تحصیل اند .
بالاخره در این باره این سخن مولوی شنیدنی است :
گفت پیغمبر که چون کوبی دری **** عاقبت زان در بیرون آید سری
ویا حکما گفته اند :
جوینده یابند است .

با سلام و احترام خدمت دوستان و اساتید محترم

انسان ساخته شده برای سعی و تلاش، پس در هر زمینه ای که خلاف شرع نیست اقدام و اصرار کند چه مادی باشد و چه معنوی صحیح هست.

موانعی هم که سر راه پیش میاید طبیعی هستند و نباید به خواست خدا نسبت داد.

ما موظفیم هر چی رو که فکر میکنیم به صلاحمونه انجام بدیم.

اتفاقا اگر بخواهیم فکر کنیم که این خواست خدا بوده که من اینکار را نکنم و به این علت از اون کار منصرف شوم یا اینکه انجام بدم اما از سر بی رغبتی، ندانسته خود را شریک خدا دانسته ایم...

خداوند که با ما قراردادی نبسته که هر جا مانعی پیش آمد کار من هست و شما باید از آن منصرف شوید.

بچه دار شدن شما هم ارتباطی به تحصیتان ندارد. اگر قرار باشه انسانی پا به این جهان بگذارد میگذارد و دست ما نیست. (یعنی خداوند خودش اسباب آمدنش رو جور میکند)

سوال:
از کجا بفهمیم که تا چه حد اجازه داریم در سرنوشتمون دخالت کنیم؟
از کجا بفهمیم که صلاح خدا در کدوم کاره؟ قبول شدن یا نشدن؟!

پاسخ:
با سلام وآرزوی موفقیت برای شما .
در ابتدا باید گفت کاش شما اعتراض می زدید شاید موثر می افتاد . ولی حال که نزدید باز دیر نشده در نوبت بعد باز هم راه برای شما باز است انشاءالله تصمیم جدی تری برای ورود به حوزه امام صادق(علیه السلام)بگیرد وبه افتخاری سر باز امام زمان
(علیه السلام) شدن در آید وطلبه شوید نگران نباشید هنوز وقت دارید .
اما در خصوص اصل پرسش
باید گفت : تلاش وراه ها وگزینه های مختلف ومتعدد را برای موفقیت در کارهای نیک نظیر درس خواندن بخصوص دروس حوزه وهر کار حلال در زندگی نه تنها دخالت در کار خدا نیست بلکه وظیفه شرعی وحکم الهی است . وخداوند سرنوشت بندگان را از همین راه ها اصلاح وتغییر می دهد ویا آنها را به نتیجه مورد نظرشان می رساند .
در قرآن کریم صراحتا به این مطلب تاکید می کند که هیچ تغییری ( اعم از مادی و معنوی ) در زندگی انسان ها و امت های بشری رخ نمی دهد مگر به خواست آن تغییر و به جمع عوامل آن تغییر .در سوره مبارکه رعد آیه 11 می فرماید : « ... إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏... ؛ خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نخواهد داد مگر آنچه را در ضمیرشان است تغییر دهند" تغییر در سرنوشت انسان ها ( سرنوشت مادی و معنوی ) متوقف شده است به تغییر در خود انسان ها که محقق ساختن اراده تغییر و جمع کردن عوامل آن و از بین بردن موانع می باشد.
در آیه ای دیگر این تصریح را به نهایت می رساند : « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛(1) هر آنچه را که به انسان می رسد، در گرو سعی خود او است".
اگر در آیات ذکر شده تامل بفرمائید مورد خطاب انسان است و موضوع حکم خدای انسان می باشد ،نه مومنان.
به این معنا که در آیه اول نمی فرماید که :‌ان الله لایغیر ما بقوم مومن ... نیز در آیه دوم نمی فرماید :‌ وأن لیس للمسلم و یا للمومن الا ما سعی . بلکه می فرماید: للانسان.
با این بیان به این نکته اشاره می کند در اثر تلاش و مجاهدت و خواست قومی در جهت تغییر ، تغییر اتفاق می افتد، چه آن قوم مومن و مسلمان باشند و یا نباشند .ممکن است اصلا خدا را قبول نداشته باشند.
تغییر تابع میزان خواست و میزان تلاش افراد است. به هر میزان تلاش کنند ،دچار تحول خواهند شد.
تغییر در هر دو جهت یعنی تغییر مثبت و منفی تابع این قانون است. اگر تلاش و خواست در جهت مثبت باشد ،تغییر و تحول مثبت رخ می دهد . اگر در جهت منفی باشد ، تغییر و تحول منفی رخ می هد ( که عبارت است از به قهقرا رفتن و دچار رخوت و عقب ماندگی شدن).
پس از مرحله اراده و خواست ، آنچه که می توان از عوامل پیشرفت و تحول مثبت نام برد ، عبارت است از تلاش و مجاهدت علمی. علم نور است . به هر منطقه و ملتی که بتابد، آن منطقه و ملت را نورانی می کند هر ملت و جامعه ای که از این نور بی بهره باشند، دچار ظلمت و تاریکی خواهند بود.
هر علمی نورانیت خاص خود را دارد. علوم تجربی مادی ، نورانیت مادی و دنیوی خواهند داشت .علوم الهی به خاطر وسعت منطقه تاثیری آن هم نورانیت دنیوی و هم نورانیت معنوی خواهند داشت.
اگر عامل اراده و تلاش که ذکر شد ،در جهت اراده و تلاش علمی به کار گرفته شود ، جامعه به نورانیت رسیده و از ظلمت رهائی می یابد .اگر در این جهت به کار گرفته نشود، دچار جهل و تاریکی و عقب ماندگی خواهد شد. اگر از علوم دنیوی بی بهره باشد، از عقب ماندگی دنیوی و اگر از علومی الهی بی بهره باشد ،از عقب ماندگی معنوی رنج خواهد برد.
درباره فراز آخر پرسش شما
باید گفت بی ترید صلاح وخواست الهی در قبول شدن شما ودرس خواندن در حوزه علمیه وکسب دانش قران و اهل بیت است . وراه فهمیدن آن بسیار روشن است چون در آموزه های دینی برای فراگیری علم ودانش بخصوص معارف قران وعترت توصیه شده است .
اما درباره قسمت آخر پرسش شما
باید گفت :گرچه به طور جزیی راه کاری در این باره وجود ندارد ولی کلیات آموزه های دینی به خوبی نشان می دهد که ورود شما به حوزه برای تحصیل معارف قران وعترت مورد خواست الهی ومطلوب است چون علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن ستایش گشته و به عنوان برترین علوم محسوب می گردد، علم خداشناسی است، زیرا معلومات این علم از معلومات سایر علوم برتر است.
امام موسی ابن جعفر سلام الله علیه فرمود:
علم واقعى آن است كه از نزد عالم ربّانى رسيده باشد. (2)
در عین حال، هر علمی به اندازه معلومات خود ارزش دارد . روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد. پس آن چه مهم است، شناخت کیمیای هستی است . البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده، نه کمال.
آثار و نتایجی بر هر علمی متناسب با رشته خاص خود مترتب می شود، مانند حل مسایل فلسفی برای علم فلسفه، معالجه بیماران در دانش پزشکی، طرح نقشه های خوب در رشته معماری. نیز ثمره اُخروی دارد که عبارت است از نعمت های جاویدان بهشت و رضوان الهی. داشتن این ثمره برای هر دانشی، بسته به این است که طالب علم نیّتش رضای خدا باشد.
هر علمی که به حال اسلام و مسلمانان سودمند باشد و دردی را دوا کند، تحصیل این علم اگر برای خدمت و همراه با اخلاص باشد، دارای ثمره بزرگ اُخروی است. مشمول اجر و ثواب هایی است که در تحصیل علم وارد شده است. حضرت فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم، ألا انّ الله یحب بغاة العلم؛ (3) یعنی طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. خدا دانشجویان را دوست دارد».
بنابراین همه علوم اگر برای خدا باشد، در برزخ و آخرت برای انسان مفید است؛ ولی علوم خدا شناسی و امور دینی جای خاص خود را دارد و در دنیا و آخرت چون چراغی فرا روی انسان است.


پی نوشت :
1. النجم(53) آیه 39
2. عنکبوت (29) آیه 45.
3. اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق، ج1، ص35، حدیث1، کتاب فضل العلم.

موضوع قفل شده است