تو را من چشم در راهم شبا هنگام :Gol: که می گيرند در شاخ «تلاجن*» سايه ها رنگ سياهی وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛ در آن نوبت که بندد دست نيلوفر به پای سر و کوهی دام. گرم ياد آوری يا نه ، من از يادت نمی کاهم؛ :Gol:
[=Times New Roman]یوسف مصری نمی آید به کنعان دلم
بازسر را می گذارد غم به دامان دلم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]بوی پيراهن مرا كافی است تا روشن شود
چشم تاريك و شب خاموش كنعان دلم
[=Times New Roman]:Sham:
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی.
:Gol:يوسف فاطمه (ع) بين منتظران منتظرند:Gol:
:Gol:پرده بردار ز رخ بر سر بازار بيا:Gol:
گل کرد خار خار ،شب بي قراري ام
از غــــم هـــجرانت آقـــا، دوســت دارم خـــون بـبارم
دوســـت دارم تــــــا بـــبینم چـــــــهره نــــــورانیت را
بــــعد دیـــــدار رخ تــــــو، آرزویـــــی مـــــن نــــــدارم
که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی
عالم کویر و تشنه باران بیا ببار
در سايه نگاه تو تا گريه مي كنم
هرچند كم ،شبيه تو در گوشه دلم
من هم براي كرب و بلا گريه مي كنم
:Sham:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
:Gol:نرگس هم از فراق تو دلگير شد بـيــا:Gol:
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
براي شركت در ختم قرآن كريم لطفا اينجا را كليك كنيد .
خرمن سوختگان را همه گو ،باد ببر:Gol:
روشني بخش قلوب مؤمنين و مؤمنات
منجي دلهاي مضطر كي تو ميآيي ز در؟
جانم فدای جان زماتم لبالبت
من کیستم که بهر تسلای قلب تو
یاری کنم ترا که تسلات با ربت
:Gol:
که می گيرند در شاخ «تلاجن*» سايه ها رنگ سياهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
در آن نوبت که بندد دست نيلوفر به پای سر و کوهی دام.
گرم ياد آوری يا نه ، من از يادت نمی کاهم؛ :Gol:
موعود روزهای پر از انتظار من
آقا تویی قرار دل بیقرار من
از های و هوی این تن خاکی دلم گرفت
کی می رسد برای همیشه بهار من
که ندارد این مکان ها به خدا صفای مهدی:Gol:
بازسر را می گذارد غم به دامان دلم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]بوی پيراهن مرا كافی است تا روشن شود
چشم تاريك و شب خاموش كنعان دلم
[=Times New Roman]:Sham:
باغ سبز خاطرش از عشق رنگ و بو گرفته
انس با قرآن و الفت با خدای او گرفته
منتظر با بی قراری ،خواهد از او لطف وی آری
از رخش پیداست آری،پرتوشب زنده داری
بازار بتان شكست گيرد:Gol:
شرح فراق كی توان داد یك از هزار را:Gol:
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
هر سو سري كشانم در انتظار مهدي:Gol:
بنشسته سر راهش شاید ز سفر آید[/]
ساعات بگذرانم در انتظار مهدي:Gol:
يا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبين *** در يكتاي كه و گوهر يكدانه كيست ؟
چرا بهانه نگيرم چرا نميايي
اگر حجاب ظهورت حضور پست منست
خدا كند كه بميرم چرا نميايي
:Gol:
یک بار به اخلاص بیا بر در ما
گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن
آفتاب شوق ما، غمگنانه مى سوزد
تشنه وصال تو، عاشق جمال تو
پير اشتياق ما، عارفانه مى سوزد
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟:Gol:
یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشیم
شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم
بي جــهت نيســـت اگر ميل به عقبيٰ نكنم:Gol:
که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی
شامل حال جهان كرد خدا، رحمت خويش:Gol:
شد زغمت خانه سودا دلم *** در طلبت رفت به هر جا دلم
مــا را بـیــا از ایــن هــمــه دلواپسی درآر
بــــرگـــرد روشـنـــای دل انـگـیـز آفـتـــاب
مــولـــای آب و آیــنــه، مـــولـای ذوالفقار
نه شد كه بر تو فرستم؛ نه شد كه باز بپوشم:Gol:
منم که هیچ نگنجم، درون باور تو :Gol:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با سیصد و سیزده نفر بر گردی؟!:Gol:
بر خنده ی آفتاب، چین میافتد
ناز قدمت بیا که در مقدم تو
فواره ی سرو، بر زمین میافتد
كاي به عالم مير و رهبر، كي تو ميآيي ز در:Gol:
رنگ تو داری، که زرنگ جهان***پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهی رنگ تو عکس کسیست***تو ز همه رنگ جدا بودهای
روزي ز سفر آيد، آن يوسف كنعاني
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی***سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا