شهید شیخ حسن شحاتة رهبر شیعیان مصر : رؤیایی صادقه باعث شیعه شدنم شد
تبهای اولیه
سلفی های تکفیری مصر که در اقدامی وحشیانه با حمله به محل گردهمایی شماری از شیعیان، ۴ تن از آنها از جمله شیخ حسن شحاته را به شهادت رساندند، جنازۀ آنان را نیز مورد هتک حرمت قرار دادند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، در ویدیویی که از این حادثه دلخراش منتشر شده، شماری از افرادی که در قتل رهبر شیعیان و سه تن دیگر مشارکت داشتند، در اقدامی غیر انسانی با بستن طناب به جنازه های آنان، آنها را بر روی زمین می کشند.
انتشار این ویدیو در اینترنت، بازتاب گسترده ای داشته و بسیاری از فعالان و مجامع حقوقی و سیاسی مصر را به واکنش واداشته است.
یادآور می شود، گروههای وهابی و سلفی مصر با حمله به مراسم میلاد امام زمان (عج) در روستایی در استان جیزه، "شیخ حسن شحاته" را به همراه سه تن دیگر از پیروان اهل بیت (ع) از جمله برادر این عالم بزرگ را به قتل رساندند.
به نام خدا
دیده بگشا ....
حضرت علی علیه السلام در جریان خلخال در آوردن از پای زن یهودیه که تحت الحمایة مسلمانان بودند
می فرماید: مسلمانی این خبر را بشنود و از غصه دق کند جا دارد
علی جان در شب میلاد فرزندت حضرت بقیة الله
با شیعیانت چه کردند؟
نمونه دیگر از جنایت این مسلمان نماها
ذبح کودک شیعه در سوریه - عکس (لینک از اسک دین)
[=times new roman]
ببینید تا بتوانید تجسم کنید یزیدیان چه بر سر امام حسین و یاران او آوردند ، حال کور دلان بگویند بعد از هزارو چهارصد سال چرا بر امام حسین گریه میکنید ؟
آنان که رفتند کاری حسینی کردند آنان که مانده اند باید کاری زینبی بکنند در غیر اینصورت یزیدیند.
[="Times New Roman"][="Navy"]اگر دلیلی و برهانی از کتاب و سنت رسول الله (ص) بر این رفتار دارید بیان کنید.
آیا رسول الله که طبق نص صریح قرآن کریم اسوه حسنه است این رفتار را به شما آموخته ؟
آیا در آیه 30 سوره بقره سفاک و خونریز بودن انسان در کلام فرشتگان دلالت بر این نمی کند که سفاکان هیچ نسبتی با خدای سبحان ندارند ؟
آیا با این رفتار میخواهید بگوئید هیچ نسبتی با اعطائی خداوند در آن آیه و آیات بعد که باعث تفاوت بین انسان و حیوان میشود ندارید.
تا به اینجا تنها طغیان تان را در برابر حکم خداوند ثابت کردید . این دنیا گذرگاهی است و در این سفر و در این منزلگاه بخصوص محاسبه اعمال و گفتارتان با خودتان است ولی روزی خواهد رسید که این رفتارها محاسبه خواهد شد در حالیکه هیچ - هیچگونه اختیاری برای بازگشت نخواهید داشت.
ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَيوْمَ الْقِيامَةِ يرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(البقرة/85)
اما اين شما هستيد که يکديگر را ميکشيد و جمعي از خودتان را از سرزمينشان بيرون ميکنيد؛ و در اين گناه و تجاوز، به يکديگر کمک مينماييد؛ (و اينها همه نقض پيماني است که با خدا بستهايد) در حالي که اگر بعضي از آنها به صورت اسيران نزد شما آيند، فديه ميدهيد و آنان را آزاد ميسازيد! با اينکه بيرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آيا به بعضي از دستورات کتاب آسماني ايمان ميآوريد، و به بعضي کافر ميشويد؟! براي کسي از شما که اين عمل (تبعيض در ميان احکام و قوانين الهي) را انجام دهد، جز رسوايي در اين جهان، چيزي نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار ميشوند. و خداوند از آنچه انجام ميدهيد غافل نيست.[/]
,وای خدای من عجب عمل وحشیانه ای انجام دادند.اینا اسم خودشونو گذاشتن انسان اینها از حیوانات وحشی هم وحشی ترند ... واقعا" متأسفم... خدا بدادشونبرسه بدادمون برسه. واقعا" متأثرکننده بود...
خداوند به شما پاداش نیکو دهد
بسیار مفید بود
حق ایشان این بود که به دست اشقیا کشته شود و شهید خداوند را ملاقات نماید
قال امیر المومنین علیه السلام :
انّ الله کتب القتل علی قوم و الموت علی آخرین و کلّ آتیه منیّته کما کتب الله له فطوبی للمجاهدین فی سبیل الله و المقتولین فی طاعته.
حضرت امام علی علیه السلام فرمود :
خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقرّر نموده و هر کدام به اجل معین خود آنسان که او مقدّر کرده است می رسند، پس خوشا به حال مجاهدان راه خدا و کشتگان راه اطاعت او.
نهج السعاده، ج2، ص107
[=times new roman]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ«1»
در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود،
وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ«2»
و در آن هنگام که ستارگان بیفروغ شوند،
وَإِذَا الْجِبَالُ سُیرَتْ«3»
و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند،
وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ«4»
و در آن هنگام که باارزشترین اموال به دست فراموشی سپرده شود،
وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ«5»
و در آن هنگام که وحوش جمع شوند،
وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ«6»
و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند،
وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ«7»
و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد،
وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ«8»
و در آن هنگام که از زنده به گوران سؤال شود:
بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ«9»
به کدامین گناه کشته شدند؟!
وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ«10»
و در آن هنگام که نامههای اعمال گشوده شود،
وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ«11»
و در آن هنگام که پرده از روی آسمان برگرفته شود،
وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ«12»
و در آن هنگام که دوزخ شعلهور گردد،
وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ«13»
و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود،
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ«14»
(آری در آن هنگام) هر کس میداند چه چیزی را آماده کرده است!
فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ«15»
سوگند به ستارگانی که بازمیگردند،
الْجَوَارِ الْكُنَّسِ«16»
حرکت میکنند و از دیدهها پنهان میشوند،
وَاللَّیلِ إِذَا عَسْعَسَ«17»
و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد،
وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ«18»
و به صبح، هنگامی که تنفس کند،
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیمٍ«19»
که این (قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است [= جبرئیل امین]
ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَكِینٍ«20»
که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والائی دارد!
مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ«21»
در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است!
وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ«22»
و مصاحب شما [= پیامبر] دیوانه نیست!
وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ«23»
او (جبرئیل) را در افق روشن دیده است!
وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیبِ بِضَنِینٍ«24»
و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد!
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیطَانٍ رَجِیمٍ«25»
این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست!
فَأَینَ تَذْهَبُونَ«26»
پس به کجا میروید؟!
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ«27»
این قرآن چیزی جز تذکری برای جهانیان نیست،
لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ یسْتَقِیمَ«28»
برای کسی از شما که بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد!
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ«29»
و شما اراده نمیکنید مگر اینکه خداوند -پروردگار جهانیان- اراده کند و بخواهد!
بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ«9» به کدامین گناه کشته شدند؟! حضرت آیت الله العظمی صافی مدظله ضمن پیامی این کار وحشیانه ی سلفی های ولدالزنا رو محکوم کردند. ضمنا علامه شحاته در خانواده ای سنی بدنیا آمده بود که شیعه شده بود، نثار روح پاکش صلوات
خوشحالی سایت های وهابيت(تكفيريون) از شهادت شیخ حسن شحاته+تصویر
الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا ﴿نساء/76﴾
كسانى كه ايمان آوردهاند در راه خدا كارزار مىكنند و كسانى كه كافر شدهاند در راه طاغوت مىجنگند پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است.
بدون شرح
جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 843x447 پیکسل کلیک کنید
حسن جان شهادتت مبارك اي برادرم
مي بينم كه فرزندان معاويه لعنت الله عليه، به بدن بي جان تو هم مانند مولايت امام حسن ع رحمي نكردند قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ
چقدر شبيه مولايت امام حسن ع شده اي
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ﴿محمد/7﴾
اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مىكند و گامهايتان را استوار مىدارد
الهم لعن جبل و الطاغوت
واقعا باید ازین رفتار حیوانی تکفیری ها جلوگیری بشه، ما علامه شحاته رو نمیشناختیم الآنم به عظمت این شیعه ی اثنی عشری پی نخواهیم برد.
بنظر حقیر کارباید فراتر از این عکسها و یادبود ها بشه. ما باید از تمام شیعیان خارج حمایت کنیم. امثال علامه شحاته کم نیستن اما در معرض خطر، واقعاباید با این سلفی های کافر برخورد جدی بشه
شهید شیخ حسن شحاته:
«بعد از سوار شدن به کشتی نجات، هر کس جایگاه و مقامی دارد. یعنی تو اگر از من بپرسی، ای حسن، ای پسر محمد العنانی الشرقاوی المصری، الان از چه چیزی ناراحت هستی؟
ناراحتی های من الان، از یک جهت است. و آن جهت هم حقیقتا زندگی و حال و روز مرا خراب کرده و به هم ریخته است.
من سالهای طولانی خطبه های نماز جمعه می گفتم و درس و سخنرانی بر پا می کردم و این اشقیای ملعون را تبلیغ می کردم، چه زمانی که داخل شهر بودم و یا داخل ارتش زمانی که عقیدتی سیاسی را در دست داشتم در ارتش مصر، در عملیات رمضان، این مسئله من را شرمسار می کند و خواب را از چشمانم گرفته، حقیقتا، یعنی خطبه ها و درسهای ضبط شده، و این ها به کشورهای دیگر رفتند. یک شخص با فضیلتی از نزدیگان من سخنرانی هایم را ضبط و تکثیر می کرد و آن را به آلمان و انگستان و فرانسه و .. و دوست و آشنا می فرستاد، کل این سخنرانی ها، پس این مساله است که باعث ناراحتی زندگی من شده است و حس می کنم زندگی ام مانند زندان بسته شده است،
چگونه، چگونه من برای دشمنان زهرا تبلیغ و دعا می کردم؟ چگونه ، چگونه من برای دشمنان امیرالمومنین تبلیغ و دعا می کردم؟ من کل ترسم روز قیامت است، نه از ضراط و نه از میزان و نه از آتش. نه . نه. نه.
کل ترس من این است که امیرالمومنین من را نگه دارد و بگوید: بیا اینجا پسر، چگونه برای دشمنان تبلیغ و دعا م یکردی؟
و از خدا می خواهم که من را نگه ندارد. از خدای علی عظیم می خوام که من را نگه نداردف مولای عظیم علی امیرالمومنین . از خدا می خواهم من را نگه ندارد و از من سوال نکند.
ولی من یک بهانه آماده کرده ام برای امام.
اگر من را نگه دارد به او بگویم، چگونه من را قبول نمی کنی؟ آیا پسرت امام حسین علیه السلام حربن یزید ریاحی را قبول نکرد؟ ها؟
آیا پسرت امام حسین علیه السلام حربن ریاحی را قبول نکرد؟
بلی، امام حسین علیه السلام حربن یزید ریاحی را قبول کرد، قبولش کرد. به او می گویم ای مولای من، پس من را هم قبول کن، مشکل کجاست؟ این مسئله خواب را از زندگی من گرفته است. »
گوش کنید:
[="Black"]
تنها گفتگوی تفصیلی با شهید شحاته
شیخ « حسن شحاته » مستبصر ( شیعه شده ی ) معروف، از رهبران شیعیان مصر، استاد دانشگاه « الازهر »، امامجماعت سابق یکی از بزرگترین مساجد قاهره، مرشد مذهبی و معنوی ارتش مصر و برگزارکننده مجموعه برنامههای « العلم » در رادیو و تلویزیون و مساجد این کشور بود که در نهایت، روز نیمه شعبان امسال در سن 66 سالگی، در حمله چماقداران سلفی و وهابی مصر، به فیض شهادت رسید.
سالهای سال، هزاران هزار نفر در مسجد شیخ شحاته واقع در مقابل سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره گرد هم میآمدند تا نماز خود را به امامت وی بخوانند و به خطبهها و سخنرانیهایش گوش فرا دهند که همواره در آنها از حق و ولایت اهل بیت نبوت (علیهم السلام) سخن میگفت و ستمگران و منافقان و گروههای منحرف و ضاله را رسوا میکرد و صهیونیستها را در برابر سفارتشان به فضاحت میکشاند و همین موجب میشد تا همواره نیروهای امنیتی مصر، از ترس، تدابیر امنیتی شدیدی در مقابل محل سخنرانیهای شیخ اتخاذ کنند.
شیخ شحاته نهتنها از شیوخ و علمای الازهر به شمار میآمد بلکه استاد بسیاری از علما و روحانیونی بود که زمانی شاگردی وی را میکردند و دستپرورده او به شمار میآمدند. شیوخ بزرگ الازهر مانند "شیخ طنطاوی" که دوست نزدیک شیخ از زمان کودکی بود، وی را بهخوبی و از نزدیک میشناختند و از وفاداری و ارادت شیخ شحاته به "امیرالمؤمنین(ع)" بهخوبی آگاه بودند اگرچه در آن زمان شیخ حسن شحاته نه "شیعی" که یک پیرو "اهل سنت" بود. با این حال همواره به دانش آموزان و اساتید خود میگفت "هرچه دلتان میخواهد بگویید، اما بدانید که پیامبر(صلیالله علیه وآله) و امیرالمؤمنین علی و فاطمهٔ زهرا و حسنین (علیهمالسلام) شجره واحدی هستند که شاخهها و میوههای آن یکی است."
به تشییعگرویدن شیخ شحاته آسان نبود بلکه حدود 50 سال طول کشید. شیخ حسن در رؤیای صادقه، پیامبر(ص) را دید و همین او را به پذیرش عقیده ایمان و ابراز وفاداری به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و ابراز برائت از دشمنانش در منابر و رسانهها رهنمون کرد. این تصمیم او مانند بمب در مصر صدا کرد و هزاران مصری را به دنبال شیخ کشاند. برای مردم پاکطینت مصر تنها کافی بود تا صدای حقی را بشنوند تا حقیقت و عشق و علاقه فطری خود به اهلبیت وحی و عصمت و طهارت را نزد شیخ و سخنرانیهای او بیابند.
فعالیتهای شیخ شحاته، موجی فراگیر در سراسر مصر پدید آورد و خطبهها و سخنرانیهای شیخ در میان مردم دهان به دهان چرخید و خطابههایش دژهای وهابیت و گروهکهای ضاله و فرقههای منحرف را به لرزه درآورد؛ به همین دلیل، این گروهکها و فرقههای ضاله، جنگ خود را علیه شیخ آغاز کردند تا سرانجام این حملات، منجر به بازداشت وی در سال 1996 میلادی از سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم وابسته و مخلوع حسنی مبارک و به زندان افتادن وی تنها به اتهام "اعلام ولایت و وفادارای به امام علی علیهالسلام و ترویج دوستداری و وفاداری به آن حضرت شد" اتهامی که شیخ شحاته همواره از خدا میخواست متهم به آن باقی بماند؛ البته او دیگر نمیتوانست برای سخنرانی به خارج از کشور برود زیرا از سوی رژیم مبارک، ممنوعالخروج نیز شده بود.
درست است که اعلام این ولایت مقدس برای شیخ، هزینه زیادی در برداشت و همه چیز از جمله ابقایش به عنوان امام جماعت و ادای وظیفه دینی و مذهبی و در نهایت جانش را از او گرفت اما با این حال، شکوه و محبوبیت وی همچنان با همان قوت در اذهان مردم مصر باقی ماند تا آنها همچنان وی را از علمای بزرگ این کشور و تنها صدای حق و حقیقت و نماد مقاومت در برابر باطل و اهل گمراهی و ضلالت به شمار آورند.
از زمانی که شیخ از زندان آزاد شد از هرگونه مصاحبه و گفتوگو با رسانههای دیداری و شنیداری و نوشتاری منع شد و این در حالی بود که همه این رسانهها از جمله تلویزیون رسمی مصر، پیش از شیعهشدن شیخ، برای گرفتن وقت مصاحبه و گفتوگو از شیخ حسن، از یکدیگر سبقت میگرفتند.
البته شیخ به علت استقبال گسترده مردمی، همچنان ویژهبرنامهای در تلویزیون مصر داشت که در نخستین برنامه پس از آزادی از زندان، به افشای غافلگیرانه شکنجههایش در زندانهای رژیم مبارک پرداخت و از ماجرای زندگی خود و عواملی که موجب توسل و تمسک وی به ثقلین یعنی کتاب خدا و عترت پیامبرش شد، سخن راند و این مصادف با ایام حزنانگیز محرمالحرام بود.
آنچه در پی میآید تنها گفتوگوی تفصیلی موجود با شهید شیخ "حسن شحاته" است که نشریه "المنبر" آن را منتشر کرده و ترجمه آن برای نخستین بار از سوی مشرق منتشر میشود:
* لطفاً خود را معرفی و درباره زندگی و سوابق خود برایمان بفرمایید.
بسمالله الرحمن الرحیم. این بنده، از خدای متعال و پیامبر والامقام و ائمه اطهارش اجازه میگیرد و تأکید میکند که به فضل پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) بود که پس از سختیهایی که برای من 50 سال به درازا کشید، اینجانب موفق به سوارشدن بر کشتی نجات اهل بیت(ع) شدم و با لطف و فضل الهی، به ولایت علی بن ابیطالب و دیگر ائمه اطهار(ع) گردن نهادم که این برای من، افتخاری غیر قابل وصف و بیان است.
بنده "حسن بن محمد بن شحاتة بن موسى العنانی" هستم و در روز دوشنبه سیزدهم ذیالحجة سال 1365 هجری قمری برابر با دهم نوامبر 1964 میلادی در روستای "هربیط" ار توابع "ابو کبیر" در استان "الشرقیه" مصر در خانوادهای متوسط و از پدری که دارای سه همسر بود، به دنیا آمدم. مادر من، آخرین همسر پدرم بود و من دومین برادر از شش برادر هستم.
دوبار ازدواج کردهام و از همسر اولم صاحب سه فرزند هستم، سپس وی را طلاق دادم و اکنون از همسر دومم، صاحب یک فرزند دخترم. پدرم آموزش قرآن را از هنگامی که در شکم مادرم بودم، آغاز کرد که این موضوع را خودش به من گفته بود. پس از پایان دوره شیرخوارگی و گرفتن از شیر یعنی در سن دو سالگی، مرا به مکتبخانه بردند تا قرآن را به دست "شیخ عبدالله العویل" فرا بگیرم، در حالی که در آن زمان، پنج سال و شش ماه داشتم و این تاریخ را از آنچه پدرم در گوشه قرآن نوشته است، دریافتهام.
پس از آن، وارد دومین دوره مکتبخانه شدم و به دست "شیخ محمد موسى شنب" آموزش دیدم و پس از او هم "شیخ عبدالحلیم عبدالنبی اسماعیل" آموزش مرا برعهده گرفت. پس از پایان دوره تحصیلات مقدماتی که در آن، رتبه اول را به دست آوردم هم راهی الازهر شدم.
درباره تألیفاتم باید بگویم که کتاب "إحیاء علومالدین" را درحالی تصحیح و منتشر کردم که هنوز به سن 15 سالگی نرسیده بودم به همین دلیل آن را از هرگونه اکاذیب و دروغپردازی ویرایش کردم. همچنین دارای قصاید و اشعار و رسالههایی همچون رساله "سراج الأمة، فی خصائص السادة الأئمه" و غیره هستم.
فعالیت مذهبی را خیلی زود آغاز کردم؛ چون پدرم همه فرزندان خود را با عشق و وفاداری به اهل بیت(ع) تربیت کرده بود و برای ما از شخصیت امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) بسیار سخن گفته بود. او به من میگفت: "پسرم! امیرالمؤمنین بزرگترین حامی و یاور اسلام بود؛ وقتی ایشان در کنار پیامبر(ص) راه میرفتند، هیچ کس جرأت آزار و اذیت پیامبر را نداشت".
نخستین بار برای خواندن خطبههای نماز جمعه در حالی به منبر رفتم که هنوز به سن 15 سالگی نرسیده بودم. خطبه نماز جمعه را هم خودم به دست خودم نوشته بودم اما هنگامی که از منبر بالا رفتم، نوشتهها را به کناری نهادم و با کمکخواستن از اهل بیت و به لطف برکات و عنایتهای آنها خطبه را به پایان رساندم.
پنج سال در مسجد "الأشراف" روستای خودمان خطبه میخواندم و پس از آن به عنوان امام جماعت راهی مسجد "الأحراز" در روستای مجاور شدم که از برخی فتنهانگیزیها تأثیر پذیرفته بود. دو سال امام جماعت آن مسجد بودم و در آن مدت، تمام همّ و غمّ من مقابله با دشمنان اهلبیت(ع) یعنی وهابی های خبیث چه در مسجد و میان مردم عامی و چه در میان اساتید دانشگاه ها و دیگر شیوخ مصر بود.
پس از آن در سال 1968 میلادی به خدمت نظام وظیفه اعزام شدم و عهدهدار هدایت و ارشاد معنوی نیروهای مسلح مصر در یگان مهندسی ارتش و ایراد خطبه برای آنها شدم. در این دوره قصیده خود به نام "الدرة البهیة فی مدح العترة النورانیة" را سرودم و پژوهشی درباره "فاتحة الکتاب" نوشتم. همچنین در این دوره موفق شدم، شماری از مسیحیان را به اسلام بیاورم.
* میتوانید مهمترین مراحل زندگی خود را خلاصه کنید؟
1– مرحله ارتش که طی آن در جنگ ماه رمضان علیه رژیم صهیونیستی مشارکت داشتم.
2 – مرحله «الدورامون» که نام یکی از شهرهای استان «الشرقیه» است که هم دژ مستحکم إخوانالمسلمین و هم قلعه وهابیت به شمار میآمد. در آنجا بود که توانستم بیش از 90 درصد دانشآموزان را به آیین تشییع درآورم.
3 – مرحله قاهره که از سال 1984 آغاز و تا سال 1996 میلادی ادامه یافت که اوج فعالیتهای مذهبیام را تشکیل میدهد و در این دوره بود که نماز جمعه را در منطقه «کوبری» ادا میکردم تا زمانی که از سوی نیروهای امنیتی رژیم سابق دستگیر شدم. درحالی که در آن زمان، برنامههایی در رادیو قرآن کریم و رادیو مردم و همچنین همایشهایی در مناطق مختلف قاهره و دیگر استانهای مصر داشتم. سپس برنامه تلویزیون هفتگی به نام "أسماء الله الحسنى" را ضبط کردم که از شبکه یک تلویزیون مصر پخش میشد.
* وفاداری خود به امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(ع) را کی اعلام کردید؟
هنگامی که سینهام به تنگ آمد و مشکلاتم افزایش یافتند، ولایت خود به أمیر المؤمنین (علیه السلام) را بر منابر و در تلویزیون و مطبوعات و برائتم از دشمنان اهلبیت(ع) را اعلام و در همه رسانهها دشمنان خاندان پیامبر(ص) را لعن کردم؛ به همین دلیل در ماه ربیعالثانی سال 1416 هجری قمری برابر با سپتامبر 1996 میلادی بازداشت شدم. تنها اتهام من "اعلام ولایت به علی بن ابیطالب و ترویج و تبلیغ عشق و علاقه به ایشان" بود.
* لطفاً در این ارتباط بیشتر توضیح دهید؟
من از همان کودکی با عشق به خاندان اهل بیت(ع) و وفاداری به آنها بزرگ شدم اما پس از سالهای طولانی، حق و حقیقت برای من آشکار شد که این امر طی سال 1994 تا 1996 میلادی و به دنبال دیدن رؤیایی صادقه حاصل شد. پیامبر(ص) را بر بلندای کوهی دیدم که امیرالمؤمنین(ع) از راه رسیدند و با یکدیگر به زبانی که آن را میفهمیدم، به سخن گفتن پرداختند. سپس پیامبر امیرالمؤمنین(ع) را برای کاری اعزام کردند و با دست چپ خود به من اشاره کردند که به دنبال ایشان حرکت کنم؛ دنبال آن حضرت به راه افتادم و از قامت مبارکشان، تنها گردن ایشان را میدیدم که در اوج زیبایی بود و من پشت سر ایشان از کوهها سرازیر میشدم و هرگاه که میخواستم بر زمین بیفتم، ایشان با حرکت و اشاره دست مبارکشان مانع از افتادن من بر زمین میشدند. از خواب که بیدار شدم، دریافتم که باید تا ابد به حق و حقیقت ایمان بیاورم و در ورای امیرالمؤمنین حرکت کنم و فهمیدم که در معرض مشکلات بسیاری قرار خواهم گرفت اما با این حال به ولایت ایشان وفادار خواهم ماند.
از آن زمان، به رغم همه مشکلات، به ریسمان سخت و محکم خداوند و صراط مستقیم چنگ زدم و ولایت و وفاداری خود به اهل بیت(ع) را اعلام کردم و دشمنان اهل بیت را در همه جا رسوا کردم. اگرچه این امر برای من بهای سنگینی به دنبال داشت، اما این کمترین چیزی است که میتوانم آن را به مولا و سرورم أمیر المؤمنین(ع) تقدیم کنم و امیدوارم آن حضرت این اندک ناچیز را از من بپذیرند.
* پس از آن بازداشت شدید؟
بله سه ماه بازداشت شدم و سپس مرا آزاد کردند.
* آیا درست است که درباره برگزاری مجالس ذکر امام حسین(ع) میگفتند که این اقدام شما شبیه زمینهسازی برای تدارک یک انقلاب علیه رژیم است؟
بنی امیه که لعنت خداوند بر آنها باد روز عاشورا را به عنوان روز عید در کشور ما مرسوم کردند و دروغهایی مانند دعوت به دید و بازدید و پوشیدن لباسهای نو و غسل و گرفتن روزه در روز عاشورا را به پیامبر(ص) بستند و به دروغ القا کردند که عاشورا روز خوشبختی بشری است.
من تمام این یاوهسراییها را میدیدم و قلبم از همه اینها به درد میآمد. از اینکه میدیدم عامه مردم این روز را جشن میگیرند و در آن شیرینی مخصوصی به نام "شیرینی عاشورا" پخش میکردند، زجر میکشیدم. نتوانستم جلوی خود را بگیرم. فریاد زیادم: "مردم! چگونه میتوانید در چنین روزی جشن بگیرید و خوشحال باشید در حالی که در چنین روزی، فرزند پیامبر(ص) و نور دیدگانش را به قتل رساندند؟" و خود شروع به برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسین(ع) کردم. من به همراه دوستانم، روزهای محرم مراسمی به یاد آن امام بزرگ برگزار و ذکر مصبیت گرفتیم و تمام طول شب گریه میکردیم و لباسهای سیاه میپوشیدیم و چون در کنار مقام و بارگاه مطهر آن حضرت یعنی "مسجد الإمام الحسین"(ع) بودیم رژیم ترسید که ملت مصر علیه آنها بشورد و این شد که آن مصائب و بلاها را بر سر من آوردند.
* آیا آنها واقعاً تا این اندازه از ذکر امام حسین(ع) میترسیدند؟
آیا به نظر شما یاد ایشان در طول تاریخ ظالمان و طاغوتها را به لرزه در نیاورده است؟
* کلاً نظر شما درباره شعائر حسینی چیست؟
شعائر حسینی نیز مانند دیگر عبادات و آداب و رسوم دینی و مذهبی است و گریه خالصانه و از روی معرفت و شناخت، در واقع سپر امان از عذاب جهنم در روز قیامت است. به همین دلیل باید یاد ائمه و روزهای ولادت و شهادت ایشان را گرامی داشت. به نظر شما آیا فرد عاقلی میتواند بدون ذکر نام و یاد محبوبش به زندگی خود ادامه دهد؟
من از اقدامات برخی رژیمها برای فراموشسازی ذکر اهل بیت(ع) تعجب میکنم درحالی که میبینیم مسیحیان یاد و خاطره و آثار برجای مانده از حضرت مسیح(ع) را گرامی میدارند و کلیساهایی برای ایشان برپا میکنند یا اینکه یهود کنار دیوار بُراق میایستند و برای معبد هیکل میگریند و هیچ کس به آنها اعتراض نمیکند اما اگر ما برای امام خود بگرییم به ما متعرض میشوند در حالی که در رثای امام حسین(ع) همه خلقت و همه موجودات گریستند.
* جایگاه اهل بیت(ع) در شریعت چیست؟
جایگاه آنها را باید جایگاه بزرگ "امامت" به شمار آورد؛ آنها اصل و ماهیت هستی و ستارگان هدایت هستند و پس از اطاعت از خداوند و پیامبرش، اطاعت از آنها بر همه واجب و ضروری است.
* برخی از فرقههای اهل سنت میگویند که برخی از همسران پیامبر(ص) هم جزء اهلبیت(ع) پیامبر به شمار میآیند، نظر شما در این باره چیست؟
اهل بیت(ع)، اهل کساء و 9 نفر از ائمه، از سلاله حضرت حسین(ع) هستند و هیچ یک از صحابه و همسران پیامبر(ص) به این افتخار مشرف نشدهاند و حدیث موجود در این ارتباط، بیانگر همه موضوع است.
* آیا میتوان در میان اهل بیت(ع) فردی را بر فرد دیگر مقدم یا برتر شمرد؟
بالطبع خیر. تمام ملائکه نزدیک به بشر و همه موجودات جهان در آسمان و زمین مدح و ثنای پیامبر(ص) و آل بیت او را میگویند و در این بین از آل بیت(ع)، هیچ کس بر دیگری ارجحیت و اولویت ندارند.
* درباره کسانی که پیامبران(ع) را برتر از اهل بیت(ع) میدانند، چه نظری دارید؟
آل البیت(ع) بهترین خلق خدا پس از رسول خدا(ص) هستند و بالطبع از تمام پیامبران و فرستادگان و ملائکه برتر هستند. بنابراین از حیث مقام و مرتبه تنها پیامبر خداست که بالاتر از اهل بیت قرار دارد.
* به اعتقاد شما وظیفه امت اسلامی در برابر اهل بیت(ع) چیست؟
وظیفه سنگینی بر دوش این امت نهاده شده است. امت اسلامی باید به این امر اعتقاد کامل داشته باشند که عصمت تام و مطلق، از آنِ اهل بیت است و برای رسیدن به این باور پیش از هر چیز باید از دشمنان آنها برائت جست.
* میبینیم وقتی از دشمنان اهل بیت یاد میکنید، لحن صدای شما بسیار تند و شدید میشود؛ چرا؟
آنها سزاوار فراتر از اینها هستند. چون پیامبر ما بیش از تمام پیامبران الهی آزار و اذیت دیدند. پس از آن نوبت به برادر ایشان، امیرالمؤمنین(ع) رسید که در طول حیات مبارکشان ظلم بسیار دیدند. پس از آن بر حضرت فاطمه زهرا(ع) و نور دیدگان پیامبر(ص) شوریدند و حق ایشان را غصب کرده و با شکستن پهلو و آتشزدن خانه آن بزرگوار، موجب سقط جنین آن حضرت و شهادتش شدند.
* گفته میشود شیعیان نباید خلفا را مورد نقد قرار دهند، تا حساسیت امت اسلامی را موجب نشوند، نظر شما در این باره چیست؟
در یکی از سفرهایم به آمریکا برای سخنرانی در همایشی درباره سید و سرورم امام حسن(ع) یکی از علمای شیعه که از انگلیس به آمریکا آمده بود، از من خواست که به خاطر حفظ رابطهمان با اهلسنت از سبّ خلفا جلوگیری کنم، من به او گفتم که من هرگز به هیچ یک از خلفا ناسزا نخواهم گفت چون خلفای مشروع و بر حق کسانی جز ائمه معصومین صلوات الله علیهم نیستند و من جز آنها کسی را به عنوان خلیفه نمیشناسم که بخواهم اجازه سبّ او را بدهم یا ندهم.
* درباره صحابه کدام دیدگاه متعادلی هست که مسلمانان باید از آن برخوردار باشند؟
"صحابه" کلمهای جعلی و اصطلاحی ابداعشده است که در قرآن و احادیث پیامبر(ص) ذکری از آن نیامده است. این "صحابه" چه کسانی هستند؟ آیا آنهایی هستند که در سختیها و شداید به امیرالمؤمنین پناه میبردند؟ من حاضرم در خصوص صحابه با کسانی که از صحابه دم میزنند در رسانه ها مناظره کنم.
* درباره حقیقت محمدیه چه نظری دارید و دیدگاهتان چیست؟
بله ما به حقیقت محمدیه ایمان و باور داریم و آن را یکی از اسرار دنیوی و اخروی هستی میدانیم. حقیقت محمدیه بالاترین حقیقت جهان است و ما به آن ایمان داریم.
* نظرتان درباره شیعه امامیه چیست؟
شیعه امامیه اهل ایمان و اهل اصلاح و بهترین و برترین بشر روی زمین هستند و از خداوند متعال می خواهیم که ما را جزء آنها قرار دهد. تشیع، مدرسه عالی فقه اسلامی و آزادی و جوانمردی و مردانگی است. شیعیان، دستپروردگان امیرالمؤمنین(ع) و سربازان ابیعبدالله الحسین(ع) سرور آزادگان جهان و رهروان بنیانگذار تشیع در میان بشریت، سرورمان امام جعفر بن محمد صادق(ع) و وارثان ائمه معصومین هستند اما از علمای شیعه گلهمندم.
* چه گلهای؟
رکود و عدم تبلیغ آیین و دین صحیح و درست در میان مسلمانان جهان و بیتوجهی به حملات سختی که افراد جاهل و نادان بر دوستداران اهل بیت(ع) میکنند و علمای ما از تمام آنها بیتفاوت میگذرند و آنها هم ما را به دلیل گریستن بر سیدالشهداء(ع) و برترین انسانهای روی زمین سرزنش میکنند.
* آیا امامتِ مفضول را میپذیرید؟
بالطبع خیر، چون وقتی آب وجود دارد، تیمم باطل است.
* نظر شما درباره کسانی که آباء و اجداد پیامبر(ص) را (نعوذ بالله) کافر و مشرک میدانند، چیست؟
آباء و اجداد پیامبر(ص) از حضرت آدم، همه یکتاپرست بودند و به این موضوع در قرآن بهصراحت اشاره شده است.
* نظرتان درباره تشیع در مصر چیست؟
ملت مصر طبیعتاً مردمی دوستدار اهل بیت(ع) هستند اما عناصری از وهابیت بر این باورند که زیارت امام حسین(ع) موجب ورود افراد به جهنم است. باید بگویم آنچه مردم مصر کم دارند، معرفت و آگاهی است؛ بدون تردید آنها اگر به راستی آل بیت(ع) را بشناسند، آنها را خواهند پذیرفت و اگر حقیقتاً دشمنان خود را بشناسند از آنها اعلام برائت میکنند.
* در گذشته الازهر با مذهب امامیه محافظهکارانه برخورد میکرد اما هماکنون روی به تندروی گذاشته. حتی یکی از آنها در گفتوگو با مجله سعودی "المجله" شیعیان را دارای ریشههای یهودی خوانده است. نظر شما در این باره چیست؟
در میان علمای قدیم الازهر، افرادی مانند شیخ "عبدالله الشبراوی" و شیخ "محمد عبده" و شیخ "سلیم البشری" و شیخ شلتوت وجود داشتند، اما هماکنون چنین مردانی در الازهر مشاهده نمیشود. به همین دلیل برخی از آنها سخنانی بر زبان میآورند که یا جاهل هستند و نمیدانند و یا میدانند و به عمد میگویند.
* درباره سفرهای خود به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی بگویید.
سفرهای بسیاری داشتهام که شرح و توضیح آن از حوصله این مقال خارج است. سفرهای داخلام، تمام استانهای مصر را دربر میگیرد. اما در خارج، شش سال تمام، ماه رمضان را در ابوظبی سپری کردم و درسهایی در مسجد بلال آنجا میدادم که از تلویزیون هم پخش میشد. همچنین مناقشهها و مناظرههایی هم با شیوخ وهابی در "مسجدالحرام" و "منا" داشتهام. به آلمان و انگلیس و کانادا و آمریکا نیز سفر کرده و در همایشها و کنفرانسهایی که در این کشورها برگزار میشد، شرکت داشتهام.
* چه پیامی برای مسلمانان جهان دارید؟
از مسلمانان جهان میخواهم به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه اطهار متوسل شوند و از دشمنان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دوری کنند و همواره در اعمال خویش تعقل و تدبر کنند.
منبع: راسخون
[/]
دیدم این مطلب اینجا نیست گفتم بگزارم------
به گزارش شیعه آنلاین، این روزها مصادف است با چهلمین روز شهادت مستبصر و عالم دینی مصر، شهید "حسن شحاته" و سه تن از دوستانش توسط تکفیری های منحرف.
به همین مناسبت ماجرای خواب وی درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را از زبان یکی از دوستانش، یعنی حجة الاسلام و المسلمین شیخ "عبدالعظیم مهتدی" از علما و نویسندگان برجسته کشور بحرین بیان می کنیم.
شیخ مهتدی طی اظهاراتی با اشاره به اینکه مرحوم علامه شیخ "حسن شحاته" در روز عید غدیر شیعه شد، افزود: ایشان (شحاته) در یادداشت های خود آورده است من در زمان شیعه شدنم به زندان افتادم و بسیار آزار و اذیت شدم. شبی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه متوسل شدم که مرا از این زندان نجات دهد، وی می گوید بعد از توسل خواب رفتم و امام زمان علیه السلام را در زندان مشاهده کردم که به من تبسم می کنند، عرض سلام کردم و بلند شدم دست امام را ببوسم دیدم عقربی بر دستم نشسته است، حضرت اشاره کرد به عقرب و عقرب از دستم افتاد، دوباره خواستم دست حضرت را بگیرم که این اتفاق افتاد و تا سه مرتبه ادامه یافت و بار چهارم دست من به دستان حضرت رسید. بعد از اینکه از خواب بیدار شدم به خودم مراجعه کردم که این عقرب ها چه بودند؟ کمی تأمل کردم متوجه شدم هنوز در اعماق دلم علاقه ای به برخی افراد از زمان قبل از شیعه شدنم مانده و آنجا بود که با اشاره حضرت، باقیمانده ارتباط قلبی ام به آنها از دلم بریده شد و از آن به بعد این شیخ امام زمانی شد.
حجة الاسلام و المسلمین شیخ "عبدالعظیم مهتدی" افزود: یکی از دوستان می گفت یک سال قبل از شهادت ایشان، شیخ اسم مستعار خود را در سرویس پالتاک (چت) به المنتظر تغییر داد. یکی از دوستان پرسید چرا اسمتان را عوض کردید؟ ایشان گفتند: بعد از یکسال برای شما روشن می شود که چرا من این اسم را عوض کرده ام و دقیقاً یک سال بعد در نیمه شعبان به شهادت رسید.
منبع http://www.shia-online.ir/article.asp?id=29826
من یه جا دیدم که استدلال اینهایی که شیخ را به شهادت رسانده اند این بود که چون به عایشه توهین کرده است سزاوار مرگ شده است چیزی شبیه سلمان رشدی مثلا ازشون می پرسیدی که چرا با سلمان رشدی کاری ندارید میگفتند چون بهش دسترسی نداریم او را نکشتیم
ولی این دلیل نمی شود که چون عایشه همسر پیامبر بود پس معصوم است فرزند و همسر حضرت نوح نیز جزو گمراهان بودند
من شنیدم ایشون به مقدسات اهل سنت توهین میکنه و کلیپش پخش میشه و همین بهانه باعث میشه تا وهابی های مصری این جنایت رو رقم بزنن، البته نمیدونم که چقدر این خبر موثقه، آیا شما در این مورد اطلاعی ندارید؟
---
با عرض پوزش من ارسال بالایی رو الان دیدم.
اینجا پیدا کردم
http://www.shiachat.com/forum/index.php?/topic/235015810-you-wont-like-this من وقت نداشتم این کلیپ ها ببینم ف ی ل ت ر هم هست ادعایش به پای نویسنده اش به نظرم چون جناب شحاته در یه چنین جایی زندگی می کردند باید بیشتر مراقب بودند تا بهانه نمی دادند(به فرض درست بودن)
یاد یه خاطره افتادم که خوب یادم نیست یکی مکه یا مدینه رفته بود تعریف می کرد که یه بچه سه یا چهار ساله داشت که وقتی خواست از زمین بلند بشه یه یا علی گفت همین که اینو گفت عربای اونجا خواستند کتکش بزنن حالا شانس اورد کتکه نخورد (این در مورد یه بچه چهار ساله بود تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل)
من بخش هایی رو گوش کردم، ایشون وقتی قضایای تدفین امام حسن (ع) و جنگ نهروان و دشمنی های عایشه علیه حضرت علی(ع) رو نقل میکنه، خیلی متاثر میشه و عایشه رو لعن میکنه و میگه طبق حدیث پیامبر اکرم که فرمود: یا علی هر کس تو را دوست بدارید مرا دوست داشته و هر کسی با تو دشمنی کند با من دشمنی کرده، میگه عاشیه چون در مقابل علی(ع) جنگید، پس ملعونه!
استلال ایشون در مذمت عایشه خیلی خوب و تاثیر گذار بود ولی لحن تندی داشت. "بنشین" و "بتمرگ" هر دو یک معنی میده اما تاثیرشون بر طرف مقابل خیلی فرق میکنه، کاش این شهید بزرگوار با لحن مناسبتری این حقایق رو بیان میکرد، مطمئنا اینجوری راه برای هدایت شدن افرادی که عایشه براشون تقدس خاصی داره باز میشد.
من بخش هایی رو گوش کردم، ایشون وقتی قضایای تدفین امام حسن (ع) و جنگ نهروان و دشمنی های عایشه علیه حضرت علی(ع) رو نقل میکنه، خیلی متاثر میشه و عایشه رو لعن میکنه و میگه طبق حدیث پیامبر اکرم که فرمود: یا علی هر کس تو را دوست بدارید مرا دوست داشته و هر کسی با تو دشمنی کند با من دشمنی کرده، میگه عاشیه چون در مقابل علی(ع) جنگید، پس ملعونه!
استلال ایشون در مذمت عایشه خیلی خوب و تاثیر گذار بود ولی لحن تندی داشت. "بنشین" و "بتمرگ" هر دو یک معنی میده اما تاثیرشون بر طرف مقابل خیلی فرق میکنه، کاش این شهید بزرگوار با لحن مناسبتری این حقایق رو بیان میکرد، مطمئنا اینجوری راه برای هدایت شدن افرادی که عایشه براشون تقدس خاصی داره باز میشد
[=arial]دوست عزیز ایشون زندان رفته به خاطر این حرفاش پس دیگه گناهی نیست براش اصلا برفرض توهین کرد هرکس توهین کرد نمی کشندش اگر این طور بود باید هم عایشه و هم زینب (دو همسر پیامبر) رو باید کشت چون تو کتب اهل سنت داریم اینها به هم فحش دادند