از تجربه هاتون در مورد وسعت مالی برای ازدواج بگویید

تب‌های اولیه

215 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام
من بعد از ازدواج برکت زندگی ام زیاد شده و زندگی بهتری دارم ضمن اینکه جامعه به من احترام می زاره که این احترام در زمان مجردی ام نبود .

سلام من 10 بهمن ازدواج کردم و در همون روز از طرف صاحب کار قبلیم بهم تلفن شد برای اینکه برم دوره های BMS یا همون خانه های هوشمند که بعد از دوره برای شرکت ... کار کنم :Moteajeb!:

سرم درد گرفت :aatash:
سرود جان عزیز دلم کی گفته که عقلتو بذاری کنارو از خدا بخوای یا که از عقلت کمک بگیری و خدارو فراموش کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داداشی وقتی من رفتم خواستگاری 300 هزار تومن بیشتر نداشتم، سرباز بودم، هیچ شغلو هنریم نداشتم، بابا نداشتم، پارتی و زمینم نداشتم که بفروشم.................الان یه زن خوب دارم سرویس طلایی که خریدم براش کامله جهزیه دوتامون کامله پول رهن خونمون تو حسابمه پول مجلس عروسیمم جوره کارمند یه شرکت معتبرم. تلاش کردم فکرمو متمرکز کردم ولی از یه چیزی مطمئنم اونم خواست خداست. به اسم خودش هنوز متحیرم از اینکه چی شدکه تونستم.خیلی تلاش کردم، کار سخت ولی میدونم اون بود که به تلاشای من جهت داد و نخواست که منحرف بشم.
تا حالا اسم هاوارد هیوز رو شنیدی؟ موفقیت هاشو بخون سخنرانیاش تو دادگاه رو پیدا کن کارهای جسورانه اش رو هم ببن ........................... آخر کارشم ببین.
خیلیا از منو تو زرنگ تراش بودن که آخرش نفهمیدن چی شد که اوضاعشون برگشت
خیلیام از منو تو با فکر سطح پایین تر بودن که با تلاش والبته توکل خیلی از منو تو جلوتر رفتن

یه چیز ملکه ذهنم شده تو این مدت دوسال

تکیه بر خود، توکل برخدا

دیگه این حرفا رو نزن، اگرم نمی خوای قبول کنی پس تو خودت نگه دار
بذار دیگران بهش عمل کنن و نتیجشم ببینن

من تا حالا فقط میشنیدم و برای بقیه رو میدیدم و باور کنید حقیقت داره الان خودم نمیدونم از کجا پول میاد ولی واقعا نمیدونم حکمتش چیه
داداش کسی نگفت بشین تو خونه کار نکن خدا میده ولی اگه بری دنبال کار برای زن و بچت مطمئن باش چنان خدا برات میریزه از در و دیوار که ندونی چطور جمعش کنی

امیر محمد;318447 نوشت:
سرم درد گرفت :aatash:
سرود جان عزیز دلم کی گفته که عقلتو بذاری کنارو از خدا بخوای یا که از عقلت کمک بگیری و خدارو فراموش کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داداشی وقتی من رفتم خواستگاری 300 هزار تومن بیشتر نداشتم، سرباز بودم، هیچ شغلو هنریم نداشتم، بابا نداشتم، پارتی و زمینم نداشتم که بفروشم.................الان یه زن خوب دارم سرویس طلایی که خریدم براش کامله جهزیه دوتامون کامله پول رهن خونمون تو حسابمه پول مجلس عروسیمم جوره کارمند یه شرکت معتبرم. تلاش کردم فکرمو متمرکز کردم ولی از یه چیزی مطمئنم اونم خواست خداست. به اسم خودش هنوز متحیرم از اینکه چی شدکه تونستم.خیلی تلاش کردم، کار سخت ولی میدونم اون بود که به تلاشای من جهت داد و نخواست که منحرف بشم.
تا حالا اسم هاوارد هیوز رو شنیدی؟ موفقیت هاشو بخون سخنرانیاش تو دادگاه رو پیدا کن کارهای جسورانه اش رو هم ببن ........................... آخر کارشم ببین.
خیلیا از منو تو زرنگ تراش بودن که آخرش نفهمیدن چی شد که اوضاعشون برگشت
خیلیام از منو تو با فکر سطح پایین تر بودن که با تلاش والبته توکل خیلی از منو تو جلوتر رفتن

یه چیز ملکه ذهنم شده تو این مدت دوسال

تکیه بر خود، توکل برخدا

دیگه این حرفا رو نزن، اگرم نمی خوای قبول کنی پس تو خودت نگه دار
بذار دیگران بهش عمل کنن و نتیجشم ببینن

سید آرش;319510 نوشت:
من اگر بدونی قبل ازدواج چه وضعی داشتم تمام حرفات رو پس میگیری و دیگه اینکه هیچ وقت یک فردی که اتفاق منفی براش افتاده مجسم نکن وگرنه به همون بلا و شایدم بدتر دچار شی باور نمیکنی به یک چیزه منفی فکر کن بهت قول میدم تا کمتر از یک ماه همون برات اتفاق میافته
خیلی عذر میخوام ولی اینی که شما میگی و خیلیا میگن یک بررسی خیلی طولانی داره که به صورت کامل توجیه میشی انشاالله ولی من خونه اینترنت ندارم متاسفانه ولی در اولین فرصت مینویسم تا این موضوع کذایی که بعضیا میان کلا وجود کمکهای خدارو انکار میکنن رو خاتمه بدم

ولی فقط این رو بدونین خدایی که تمام هستی رو فقط در شش روز آفرید واقعا براش کاری نداره که یکی رو از عرش به تخت بنشونه یا از تخت به خاک بنشونه
یخورده زاویه ی دیدتون رو تغییر بدید و به خدا اعتماد کنید و دنبال لقمه حرام به امید اینکه زود ثروتمند بشید و یا اینکه کسی نمیتونه با لقمه ی حلال ثروتمند بشه رو تغییر بدید خودتون تاثیرش رو ببینید ولی اینکار رو برای خودتون و رضای خدا انجام بدید تا خدا بنده هاش رو برای کمک به شما بسیج کنه
و در ضمن یکاری کنید بزرگترین و قدرتمندترین شخصی که فکرش رو میکنید بهش چند برابر قدرت بدید و تصور کنید و در ملکش با همه ی بزرگیش تصور کنید و از کره ی زمین بیاید بیرون همینطور که میاید بیرون میفهمید که چقدر اون شخص کوچکه که حتی کره ای که در اون زندگی میکنه دیده نمیشه و حتی دورتر بشید کهکشانی که در اون محل اقامتش قرار داره محو میشه تا جایی که این فضا حتی 1 میلیاردم فضایی که خدا فقط در شش روز آفریده نیست
حالا فکر کنید این فضای به این بزرگی فقط برای هر مومن خدا در بهشت قرار داده و 7 آسمان برای هر مومنی به صورت جداگانه آفریده شده حالا میگید خدا برای یک ازدواج که انقدر مهمه و بیشتر از نصف ایمان انسان رو تکمیل میکنه خدا انقدر ارزش قائل نیست که تامینش کنه؟

سلام دوستان نظرات شما رو در وبلاگم قرار دادم با اجازتون
http://ezdevaj-movafagh.blogsky.com/1391/12/12/post-372/

جناب سید آرش وبلاگتونو دیدم .
تبریک میگم.

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

چند شب پیش اخبار 20:30 رو نگاه کردید
گزارشی از ازدواج دانشجویی بچه های امیرکبیر رو نشون داد
یه بنده خدایی بود که گفت من نه سربازی رفتم ، نه کار دارم ، نه سرمایه دارم اصلاً هیچی ندارم نمیدونم چرا این دختر رو به من دادن
این آقا بهترین دوست منه و واقعاً همونی هست که گفت
شب قبلش هم که با هم بودیم دقیقاً همین حرفها رو به من میزد
اما فوق العاده بچه پاک و مومنیه و البته خیلی زرنگ و با پشتکار
الآن برای سربازی تو سپاه تهران برنامش درست شده که تو شهر خودش باشه ، یه کار خوب هم پیدا کرده که خیلی ها شاید سمت این کار هم نرن ولی این دوست من از همین کار 5-4 میلیون درآمد داره ، یه زمین هم داشت که یکی پیدا شده گفته 4 طبقه میسازم 2 تا رو من برمیدارم 2 تا هم برای تو
از همه مهمتر مهریه همسرش هم 14 سکه هست :khandeh!:
و تاکید داشت که ازدواجش خیلی بیشتر از اینها براش برکت داشته
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هرچه خواهی کن
از خدا بخواهیم تا خدا بهترین ها رو فراهم کنه[/]

سلام
ملاک من برای انتخاب همسر،در درجه ی اول ایمان فرد بود.زمانیکه همسرم به خواستگاری بنده اومد ایشون در حال گذراندن خدمت سربازی بودن.تقریبا 7،8ماهی رو گذرونده بود.از فوت پدرش هم 2 ماه بیشتر نگذشته بود . ایشون به علت سرباز بودن کاری نداشتند.خب حالا یه فردی که نه کار داره،نه پشتوانه ای مثل پدر!من فقط به علت ایمانی که داشتند به ایشون پاسخ +دادم.زمانی هم که وارد زندگی شدیم 7،8ماه از سربازیش باقی مونده بود.دورانی که سرباز بود را گذراندیم.بعد از اتمام سربازی دنبال کار گشت اما همه دنبال دیپلم و فوق دیپلم بودن و ایشون لیسانسس داشتند.تا اینکه 2 ماه پیش ایشون کار مورد علاقشو پیدا کرد.کاری که با تلاشش هم میشه روزیمون با یاری خدا زیاد بشه هم ارتقای شغلی پیدا خواهد کرد.همه ی اینا لطف خداست.و من از ایشون و از زندگیم خیلی راضی هستم.
:Kaf:

انشاالله که همه به اینکه خدا روزی رسونه برن دنبال ازدواج و تلاش برای ارتقای زندگیشون
و ممنون از همه ی دوستانی که تجربه هاشون رو در اختیارم گذاشتند:Mohabbat:

[="Blue"]منم اون گزارش رو ديدم ازين آقا خيلي خوشم اومد. معلوم بود پسر زرنگيه ولي چه زود كاراش درس شد.
مي تونين يه جوري بيارينش تو انجمن تا از تجربه هاش براي ما بگه
[/]

فقط برای اینکه بدونید که خدا از جایی میاره که توقع ندارید این رو بگم که خواهرم یک کاغذ از طرف مدرسش آورده بود که میشد 40 هزار تومن از یک فروشگاه خرید کنیم به همین راحتی
اصلا انتظار این یکی رو نداشتم

من که اصلا به این مورد اعتقادی ندارم هزار نفر رو دیدم که ازدواج کردند و به خدا انقدر پشیمونند و از لحاظ مالی تحت فشار شدید هستند آخه آدم مجبوره مگه خودشو بدبخت بکنه من نمیدونم به خدا چرا آدم رو هوا باید کاری رو انجام بده و بهآخر و عاقبتش فکر نکنه؟

سلام یک چیزی رو میخواستم بگم که خدا به وعده هاش همیشه عمل میکنه مثلا اینکه وعده ی غنی شدن بعد ازدواج داده منتها این وعده به صورت فرصت هستش مثلا کار پیدا کردن وقتی خدا راهی جلوی ما میگذاره ما یا نادانسته و یا از روی غرور رد میکنیم مثل همین که هر کسی که درس میخونه قبول نمیکنه که شاید خدا این شغل رو برای قدم اول برای یک پیشرفت چشم گیر گذاشته بدون استثنا اونایی که به خودشون مغرور نبودند بعد ازدواج به طرز عجیبی وضعشون خوب شد

خداوند ضامن و حمایت کننده کسی است در ازدواج که چشم و گوش بسته و با بی عقلی عمل نکند

و ما به شما گوش و چشم عقل دادیم و کمتر شکر این نعمت می کنید

ای بابا شما بچه های اسک دین از ادواج یه غول خیلی بزرگ ساختین
هزارتا تاپیک برای بررسی ازدواج و کوفت زهر مار تو انجمن هست
الانم بعضیا هی میگن چرا ازدواج کنیم مگه عقل نداریم
ببخشیدا اگه نمیخوای به اینجا چیکار میکنی ؟
اگه نمیخوای ازدواج کنی نکن
کسی مجبورت نکرده که
تا آخر عمر میخوای چیکار کنی ؟
همینجوری مجرد بمونی ؟
خب بمون
به جهنم
چرا اینجا هی پست الکی میدی
چشاتو که باز کنی و خدا رو ببینی حتما مشکل حل میشه

شرمند دوستان یکم عصبانی شدم از حرف بعضی دوستان

Ali407;324699 نوشت:
ای بابا شما بچه های اسک دین از ادواج یه غول خیلی بزرگ ساختین
هزارتا تاپیک برای بررسی ازدواج و کوفت زهر مار تو انجمن هست
الانم بعضیا هی میگن چرا ازدواج کنیم مگه عقل نداریم
ببخشیدا اگه نمیخوای به اینجا چیکار میکنی ؟
اگه نمیخوای ازدواج کنی نکن
کسی مجبورت نکرده که
تا آخر عمر میخوای چیکار کنی ؟
همینجوری مجرد بمونی ؟
خب بمون
به جهنم
چرا اینجا هی پست الکی میدی
چشاتو که باز کنی و خدا رو ببینی حتما مشکل حل میشه

شرمند دوستان یکم عصبانی شدم از حرف بعضی دوستان

چرا حرفی میزنی که بعدش عذر بخوای؟

جالبه:khaneh:

حقیقت.;324702 نوشت:
چرا حرفی میزنی که بعدش عذر بخوای؟

جالبه:khaneh:

مخاطب حرفم بعضیا بودن پس اونایی که مخاطب حرفم نیستن نباید بهشون بی احترامی بشه
طرف نمیخواد ازدواج کنه هی میاد چرت و پرت میگه
خب یکی نبود بگه این حرفا رو من گفتم

با امیدواری کاذب نمیشه یکی رو هل بدیم جلو مثل این که با طناب شما اون بدبخت به چاه سقوط بکنه الانه تو این زمونه و این هزینه ها فقط با جیب پر میشه جلو رفت و با توکل و نمیدونم دعا و اینها هیچ کاری نمیشه کرد با توهم و خیالپردازی و الکی بازی نمیشه

hadihama1360;326232 نوشت:
با امیدواری کاذب نمیشه یکی رو هل بدیم جلو مثل این که با طناب شما اون بدبخت به چاه سقوط بکنه الانه تو این زمونه و این هزینه ها فقط با جیب پر میشه جلو رفت و با توکل و نمیدونم دعا و اینها هیچ کاری نمیشه کرد با توهم و خیالپردازی و الکی بازی نمیشه

نه عزیز کسی اینجا الکی امیدواری نمیده و کسی هم نگفته همت نکن
حالا فکر کردی با فقط همت کردن آدم میتونه به جایی برسه؟فکر میکنی آدمایی که خودشون رو تیکه تیکه میکنند ولی برشکست میشند دلیلش چیه؟یا اینکه بدهی بالا میارند و یا سرشون کلاه میزارن و یا ثروتشون آتش میگیره و یا............ اینها دلیلش اینه که گفتند من و همین خود بزرگ بینیشون باعث میشه به هیچ جا نرسند و یا اگر برسند طعم یک زندگیه آرامش بخش رو نچشند
امیدواریه کاذب نیست و من شما رو درک میکنم چون میدونم خیلیا چطور زندگی میکنند ولی خودم از شما بدتر بودم و 5 من گروئه 9 هم بود دیگه خودتون تصور کنید ولی حالا خدا انقدر بهم داده الحمدلله که همیشه تو جیبم پوله و همینطور هم دارم پیشرفت میکنم در حالی که چند سال فقط به دیگران سواری دادم و هر کاری کردم نتونستم پولی برای خودم در بیارم

روزی حضرت سلیمان دید که مورچه ای داره به طرف دریا میره (این در حالیه که مورچه دو شاخک داره ،با یکی علامت گذاری میکنه و با دیگری مسیرش رو پیدا میکنه)برای همین تعجب کرد،و مورچه رو به دقت نگاه کرد.
یک قورباغه از دریا بیرون آمد و دهانش را باز کرد،مورچه به دهان این قورباغه رفت و قورباغه به دریا رفت و پس از مدتی بیرون آمد و دهانش را باز کرد سپس مورچه از دهانش خارج شد،حضرت سلیمان که این صحنه را دید خیلی تعجب کرد و کنجکاو شد، به مورچه گفت بیا اینجا(زبان تمام حیوانات رو بلد بودند)و از مورچه علت رو جویا شد. مورچه گفت در زیر دریا یک سنگیست که در زیر آن یک کِرمِ کور زندگی میکند ،من مامورم که روزی اون کرم رو برسونم. حضرت سلیمان گفت : اون کرمِ کور حرفی هم می زند؟ مورچه گفت:آری،او خدارو شکر کرد که روزیش رو میرساند و برای مومنین دعا کرد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
داستان حضرت موسی و جوان مجرد:
روزی که حضرت موسی به سوی کوه طور میرفت جوانی به او گفت که از خدا برایم بخواه که قلمش برام کج شه(روزیش بیشتر شه)
حضرت موسی به کوه طور رفت و بعد از اینکه دعاهایش تمام شد و عزم برگشت کرد خدا خطاب به موسی فرمود پیغام آن جوان را به ما نرساندی. حضرت موسی جواب داد:شما که از دل همه خبر داری و نیازی به گفتن من نیست. خدا فرمود:به آن جوان بگو ما قلممان را کج نخواهیم کرد و روزی او همانقدر خواهد ماند. حضرت موسی برگشت ولی آن جوان تا مدتی پیدایش نبود. بعد از مدتی آن جوان پیداش شد و به حضرت موسی گفت که دست شما درد نکنه عجب دعایی کردید خیلی بدجور خدا قلمش رو کج کرد(روزیم خیلی زیاد شد)،حضرت موسی دفعه ی بعد از خدا پرسید که خدایا تو که گفتی قلمت کج نخواهد شد . خدا فرمود:چون ازدواج کرد به برکت اون ازدواجش روزیش رو زیاد کردم.

خدا روزی هر کسی رو میرساند و زن هم روزی خودش رو میاره و علاوه بر روزی خودش باعث میشه روزی خودش و همسرش با ازدواج بیشتر بشه
توجه:روزی خودتون رو از هیچکس جز خدا نخواهید و برای روزی بیشتر سراغ مال حرام نرید و دنبال حلال باشید که با مال حرام فقط خودتون رو از روزی مشخصی که براتون نوشته شده محروم میکنید.
فقر را بهانه ای برای ازدواج نکردن نکنید من خودم حتی 500 هزار تومن نداشتم ولی به لطف خدا همون روزی که عقد کردیم همه چی کم کم جور شد مثل همین دوره ای که بهم گفتند بیام که خیلی هم مفید بود و جور شدن سرویس طلای همسرم و....

خدا خیرت بده سید جان
ادمو امیدوار میکنی
الگوی خوبی برام هستی
من نگران ادمش بودم که خدارو شکر انگار پیدا شده
توکل میکنم به خدا و انشالله روزی میام مثل تو خاطراتمو مینویسم
من تو رو دیدم ک مجرد بودی و حالا ازدواج کردی الانم ک داری این حرفا رو میزنی کاملا امیدوار شدم
همه دوستان توجه کنن که منم نه پولی دارم
نه سرمایه ای
کلا تو حسابم 1600 بود که همش برا چرت و پرت خرج شده و الان 400 تومن پوله توش
حالا منم میخوام مثل سید برم جلو
انشالله خواهید دید موفقیتم رو
18 سال هم بیشتر ندارم
انشالله

*بسم ألله...*
با سلام.بنده در حدی نیستم که بخوام نظر کارشناسی بدم فقط تجربه شخصیمو عرض میکنم.
"وعده خدا حقه!"
همسر بنده ابتدای ازدواج صرفا شاغل بود و حقوق بگیر...پس اندازی هم که داشتند خرج مراسم ازدواج و خرید ما یحتاج عروسی شد.ایشون مایل نبودن از خانواده محترمشن که وضع بسیار خوبی هم دارند کمک بگیرند و نظرشون بر این بود که خودم از جیب خودم خرج کنم برام لذت بخش تره...البته از حق نگذریم خانواده واقعا ما رو حمایت کردند.خداخیرشون بده.همین که ازدواج کردیم خدا رو در این روز عزیز شاهد عرضم میگیرم درهایی به روی ما باز شد...وام سازمان و دانشگاه..از طرفی اسممون با این که بعید بود برای خونه سازمانی دراومد که آقامون نپذیرفت و خیلی اوضاع خوب شد و خدا رو شکر تا به امروز و این لحظه حتی یک لحظه با خودم نگفتم:"ای بابا!همش افراد رو جوگیر میکنن و از ازدواج آسان و اینکه از غیب براتون میرسه و...دم میزنن!!پس کو؟؟"
از خدای قادر متعال میخوام ایمان و یقین و اراده ای به ما بده تا قدمی برداریم و ادامه دهنده سنت پیامبر"صلوات ألله علیه و آله" باشیم.
انشاءالله همه مجردین جوامع اسلامی زمینه تاهل خوشبخت کننده هر چه زودتر براشون مهیا شه.آمین یا رب العالمین
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فی فرج مولینا صاحب الزمان

سلام
خیلی ممنون
من خودم چون از 19 سالگی به فکر ازدواج افتاده بودم برای همین اگر چیزی میگفتم گوشم بسیار حرفهای ناامید کننده در مورد ازدواج بده،خودت رو تو دردسر ننداز و... میشنیدم در صورتی که دین ما کاملا برعکسش رو گفته ،برای همین رفتم دنبال دلیلهاش و دیدم که مشکل از خوده ماهاست که 1-در مورد یک وسیله ی کوچک ،کامل اطلاعات کسب میکنیم ولی تا میبینیم احساسات بر ما غلبه کرد و نیازهای دیگر فوری ازدواج میکنیم ولی بدون اطلاعات کافی در حالی که ما با پیچیده ترین ساخته ی خدا میخوایم زندگی کنیم
نکته:ما می خوایم 80 سال زندگی کنیم ولی حتی حاضر نیستیم که حتی 2 ساعت مشاوره بگیریم و یا 60 ساعت کلاس خانواده بریم.
2-اگر بدون دروغ و راست حسینی بخوایم ببینیم ماها فقط به دست مردم نگاه میکنیم (تجملی زندگی کنیم.2-روزیمون رو از خدا نمیخوایم)
تجملی زندگی کردن چیست؟شامل زندگی کردنی که مثلا وسیله ای میخریم صرفا جهت دکور(در صورتی که همون رو میشه وسیله ای به درد بخور خرید)و........
ببخشید همینجا بحث رو ختم میکنم و گرنه این نوشته تمومی نداره

من نمیدونم دروغ چیه آخه دیگه به چی میخوان بگن دروغ تشریف ببرید به دادگاه های خانواده و بپرسید که چند درصد از طلاق ها به خاطر فقر هستش دیگه کارد به استخون مردم رسیده بسه دروغگویی و توهم و خیالپردازی تمومش کنید امیدواری الکی هم بدتره و الکی دلخوش بودن بعدا بیشتر به آدم ضربه میزنه یه خرده واقع بین باشید با قصه پردازی و خیالپردازی جوونهای مردم رو توی چاه نیندازید زندگی حساب کتاب داره اگر آدم داشته باشه میتوه یه حرکتی بکنه اگر نداشته باشه یعنی هیچی

سلام
برای پی بردن به برخی مسائل، ذره ای ایمان، درک، شعور و وجدان بیدار نیاز هست.
اگر هست لطفا تحقیق بفرمائید و اگر نیست، در پی کسب آن باشید.
چرا دنبال این هستید که همه چیز را دروغ و همه کس را دروغگو خطاب کنید؟
وسعت رزق پس از ازدواج دقیقا برای شخص بنده و بسیاری دیگر رخ داده است. البته همیشه و در همه جا استثنائاتی هست اما اگر مایلید بیشتر بدانید می توانید مطالب بنده را مطالعه کنید.
گرچه میدانم باز هم بی فایده است.
صم بکم عمی فهم لا یرجعون (بقره18)
فرد در خواب با صدایی کوچکی بیدار می شود و فردی که خود را به خواب زده با بیل! هم بیدار نمی شود.

*بسم ألله...*
سلام بر کاربران متفکر!
بنده نیومدم جناب "شهرام" رو نصیحت کنم.
در حدی نیستم که بخوام کسی رو نصیحت کنم و یا موضوعی رو توجیه!
استادی در دانشکده داشتیم کهخدا انشاءالله همه علماء و اساتید و طلاب و دانشجویان رو حفظ کنه...
ایشون میفرمودن:"وقتی زن،"حیا" و مرد،"لقمه حلال" رو نادیده گرفت...اول مشاجره شروع میشه بعد میشه نزاع بعد فاصله می افتد و میرسیم به راهرو دادگاه!!!"
حالا به نظر حقیر این حیاء از روز جشن نامزدی و نوع پوشش و مراسم شروع میشه و اون نون حلال از راهی که درآمد کسب کردن برای خرید حلقه و جواهرات و کرایه ماشین عروس و رهن خونه و...تااااا بقیه مراحل یک زندگی مشترک که الحمدلله همه بزرگواران واقفند...
خدا وعده اش حقه و اکثر کسانی که در راهرو های دادگاهها متاسفانه به تازگی زودتر از زمانیکه برن فیلم و کلیپ و عکس عروسیشون رو از آتلیه تحویل بگیرن،سرگردان و حیران میدوند حدود هفتاد درصدشون به نظر حقیر کسانی هستند که موازین اسلام رو رعایت نکردند.
ما چه توقعی از نظام آفرینش داریم.
بازتاب اعمال ماست!
انواع پیامکها و بلوتوثها و حرفها و میزنیم...غروب جمعه یه پیامک "أللهم عجل لولیک الفرج" هم میفرستیم بعد توقع داریم هیچ گره ای در کار نیفته!
بزرگان جسارت بنده رو نادیده بیرند لطفا.
تعجیل در امر فرج و سلامتی رهبر "صلوات"

با سلام
همه حرفهای متاهلین گرام درست و بنده نیز به انها عقیده دارم

ولی خطاب به جناب شهرام
بله ما در احادیث داریم که اگه کسی تو مالش تدبیر نداشت مالش از بین میره و خدا هم بهش نمیده چون خودش بی تدبیری کرده .
اینکه رزق رو خدا میرسونه جزء عقاید دینی هست چون شخص شما باور ندارید دلیل بر دروغ بودنش نیست...
اینجا مشکل روی مسئله صرفا خدا میرسونه یا نه شما نیست در اصل نوع جهان بینی شما با عقاید دوستان همخوانی نداره . یه مقدار به عقب برگردید از بیرون به طرز تفکر و نوع زندگی و وقت پر کردنتون از کودکی تا الان نگاه بکنید احتمالا با افراد اینجا متفاوته شاید بهتر باشه برای اشنایی بیشتر چند کتاب موافق و مخالف بخونید.

البته بنده که شبهه داشتم از خدا هم کمک خواستم تا اینکه در حد قابل قبولی مسائل برام حل شده:Gol:

من هیچ وقت این مسایل برام حل نمیشه چون دنبال حقیقت هستم و هیچ وقت خودم رو گول نمیزنم

shahram1363;339377 نوشت:
من هیچ وقت این مسایل برام حل نمیشه چون دنبال حقیقت هستم و هیچ وقت خودم رو گول نمیزنم

آقا من باهات موافقم اما نه تا این حد افراطی!!طرف مقابل هم نباید این همه با افراط پاسختون رو بدن... بله باید قبول کنیم که مشکلات هست... و این روهم باید قبول داشته باشیم که هر مشکلی راه حلی داره... ان شا الله همه مشکلات حل بشن...
قبلاها توی همین انجمن بحث شده بود بعد من گفتم از کجا معلوم که الان بگید خدا کمک میکنه و اینا اما بعد از رسیدن به مشکلات بگید قسمت این بوده؟؟!! که البته بعد خودم سر یه جریانی قانع شدم و اینکه نباید یک جانبه به قاضی برم.. نه ادای روسنفکرها رو دربیارم و نه خشک مذهب بازی... یه چیزی که عقل + شریعت میییگه از همه درستتتره..

صلوات//

سلام علیکم
اگه به خدا ایمان داشته باشیم، وعده هاش برامون محقق می شن
اگه بخاطر فقر از ازدواج بترسیم، ایمان مون به خدا ضعیفه، چون خدا خودش وعده داده.
البته نباید انتظار داشت خدا در آسمون رو باز کنه و پول بفرسته پایین .بلکه رحمتش رو با یه واسطه عنایت می کنه مثلا کمک های پدر مادر ،دوستان ،دیدن یک آگهی استخدام و پیدا کردن یک شغل مناسب و.........
این رو هم نباید فراموش کنیم که هر نعمتی که داریم حتی اگر ان را نتیجه زحمت و تلاش خودمان می دانیم از الطاف خداوند است و ما هیچ چیز از خودمان نداریم.
یا زهرا

montazer 66;342776 نوشت:
سلام علیکم
اگه به خدا ایمان داشته باشیم، وعده هاش برامون محقق می شن
اگه بخاطر فقر از ازدواج بترسیم، ایمان مون به خدا ضعیفه، چون خدا خودش وعده داده.
البته نباید انتظار داشت خدا در آسمون رو باز کنه و پول بفرسته پایین .بلکه رحمتش رو با یه واسطه عنایت می کنه مثلا کمک های پدر مادر ،دوستان ،دیدن یک آگهی استخدام و پیدا کردن یک شغل مناسب و.........
یا زهرا

سلام
چند تا تایپیک هست توی این انجمن که در مورد ازدواج و مباحث این چنینی بحث شده بود... همه هم از فضل و رحمت بیکران خدا و ... گفتن... اما هیچ کس نگفت که یه کم صبر کنید تا شرایط مهیا بشه...

لطفا نظرتون رو بگید... خواهش میکنم اگر لازم هست یه تایپیک جدا ایجاد کنید و اونجا با هم بحث عاقلانه کنیم..

ممنون از همه..

سلام علیکم
همانطور که گفتم انسان باید به وعده های خدا ایمان داشته باشد.
دوستی دارم که از لحاظ معنوی و اعتقادی در سطح بالایی قرار دارد.
حدودا یک سال پیش خواستگاری برایش آمد که در مسائل معنوی و اعتقادی چیزی کم نداشت اما از لحاظ مادی هیچ نداشت
سرباز بود، نه کاری ، نه درآمدی ، نه مسکنی و.....
اما دوستم فقط و فقط بخاطر ایمانش به اون جواب مثبت داد:shadi:
بعدهم یک جشن ساده اما خیلی خوب برا عقدشان گرفتن اما همچنان داماد محترم سرباز بودند.
بعد از اتمام سربازی بلافاصله کاری پیدا کرد و با کمک دو خیر( واسطه هایی از طرف خدا) مقداری پول قرض کرد و هزینه عروسی مهیا شد.
یکی از فامیل هم خانه ای داشت و در مقابل مبلغ بسیار ناچیزی آن را برای سکونت در اختیارشان گذاشت.
الان دو ماهی هست که ازدواج کردند و به لطف خدا زندگی خوب و آرامی دارند
و این بود نتیجه ایمان دوستم به تحقق وعده های خداوند
یا زهرا

سلام علیکم
صبر کردن خوب است اما
اولا در دین اسلام سفرش به ازدواج شده که همه حدیث های آن را می دانیم و تکرار مکررات نمی کنم .
فقط یک حدیث در باره ازدواج از پیامبر(ص) دیدم که خیلی برایم جالب بود را می نویسم
"با برکت ترین ازدواج ها، کم هزینه ترین آنهاست" پس اگر طبق دستورات اسلام ازدواج کنیم خیلی نیازی به صبر کردن به خاطر مسائل مادی نیست.
ثانیا ازدواج از آن گونه مسائلی است که نمی شود برای همه یک طور نظر داد، چون خیلی از نیاز هایی که در ازدواج برای دختر یا پسر برطرف می شود ، از هیچ راه دیگری قابل حل نیست.
ثالثاممکن است کسی توانایی صبر کردن نداشته باشد و با ازدواج نکردن به گناه بیوفتد

یازهرا

سرود کیهانی;284406 نوشت:
با سلام ...
یه مقایسه ای میکنم بعدش نتیجه رو به خودتون واگذار میکنم .

1- مسایل و موفقیت هایی که توسط عقل و هوش و پول و روابط بدست میاد همگیشون تحت کنترل خودمونه ... ولی مسایل و موفقیت هایی که توسط خدا برای بنده اش رقم میخوره تحت کنترل ما نیست و ممکنه خدا بده و ممکن هست خدا نده .

2- مسایل و موفقیت هایی که توسط عقل و هوش و پول و اعتبار و روابط بدست میاد ... قابل مهندسی کردنه ... میتونی روی عقل و هوشت برنامه ریزی کنی ... میتونی روی بالا بردن اعتباراتت مهندسی کنی ... ولی مسایل و موفقیت هایی که توسط خدا برای بنده اش رقم میخوره قابل کنترل و مهندسی کردن نیست . هر چقدر خودت رو خوار و ذلیل تر بکنی ... امکان استجابت دعات بیشتر میشه .

3- مسایل و موفقیت هایی که توسط عقل و هوش و پول و اعتبار بدست میاد ... بچه میکنه ... شما به مرور زمان اگر بی خیال هم بشی ... چون مغزت راه موفقیت رو یاد گرفته ناخودآگاه تو مسایل پیروز میشی ( بدون اینکه سعی و تلاشی یکنی ) ولی مسایلی که توسط دعا بدست میاد بچه که نمیکنه هیچ ... ازش هم زده میشه ... اگر خدا بهت کمک کنه ... وقتی از کنار یه فقیر رد میشی میتونی فقیر بودن اونو نگاه کنی و یک میلیون تومن هم پول تو جیبت داشته باشی !!!

4 - مسایل و موفقیت هایی که از طریق عقل و هوش و اعتبار و پول بدست میاد اگر هم توشون حریص باشیم . مشگلی بوجود نمیاد . ولی مسایلی که از طریق دعا و ... بدست میاد ... وقتی شخص به حداقل های زندگی میرسه چجوری میتونه رو کنه به خدا و بگه بیشتر ... چجوری میتونه با دعا برای بچه اش هم از خدا شغل خوب . خونه خوب و ... بخواد .

و خیلی چیزهای دیگه ...

وما رمیت اذ رمیت و لا کان الله رمی
نتیجه کار دست خداست
چی میگی شما یه چیزایی تحت کنترل ماست یه چیزایی تحت کنترل خداست ؟؟؟؟
مثل اینکه سختی های زندگی زیاد روتون فشار آورده و از دست رفتید شما یه لیوان آب میخورید اگه خدا نخواد نمیتونید این حرف خدا توی سوره آل عمرانش میزنه
تمامی موفقیت ها دست خداست شما باید تلاش کنید و توکل به خدا نتیجش با خداست مسئله ازدواج هم همینطوره 1-دستور خدا اگه فقیرید ازدواج کنید 2-توکل به خدا3-تلاش برا زندگییی که تشکیل دادی 4-دیگه بقیش با خداست

[="Navy"]باسلام:
باتوجه به اینکه هرباری که به این سایت سرمی زنم حداقل یک تاپیک فعال دررابطه بامشکلات اقتصادی وتاثیراون درمراحل مختلف زندگی وجودداره،وازاینکه می بینم بعضی ازکاربران مسئله ی مالی روبیش ازآنچه که باید،مهم تلقی می کنند، وقتی اینهمه ناامیدی رومیبینم به معنای واقعی اعصابم بهم میریزه،وازاونجایی که خودم به روزی رسان بودن خداوند ازجایی که فکرش رونمی کردم به شدت اعتقاددارم وبرام اثبات شده،ازکاربران محترم تقاضامی کنم تجارب شخصی خودشون رودراین زمینه بیان کنندشایددونستن این تجارب درافزایش حسن ظن به رزاقیت پروردگار،درافکاربرخی افرادکه این حرفهاروصرفاشعاروازروی احساس میدونند،کمک کنه.
البته من منکراین نیستم که برای کسب روزی حتمابایدتلاش کرد،ولی گاهی بدون اینکه ماتلاش خاصی کرده باشیم،روزی های جالبی (مادی-معنوی)ازسمت خدادریافت می کنیم...
مخاطب صحبتهای بنده دراینجاکسانی هستندکه ادعامی کنند،باتلاش وجست وجوی کافی بازهم ناکام مانده اند!!!

شماتصورکنیدتنهاانسان موجود روی کره ی زمین هستیدوهیچ چیزدیگری دوروبرتان نیست تنهایک مسیروجاده ای طولانی که انتهایش مشخص نیست،و ازقدم گذاشتن درآن هراس داریدچون ازانتهای آن خبرندارید!وهرچه به دوروبرخودنگاه می کنیدچیزی نمیابیدوواقعااجساس سردرگمی وگیجی می کنید،نه غذایی برای خوردن داریدونه جای خوابی،لاجرم تصمیم می گیریدکه مسیرپیش رویتان راادامه داهید،به امیداینکه چیزی بیابید،چندکیلومترجلوترمی روید،اماهنوزچیزی نیافته اید،باخودمی گویید،همه اش دروغ بود!اگرواقعاخدارزاق بود،من گرسنه وتشنه ،تنهادراین مسیرنامعلوم به سمت ناکجاآبادچه می کردم!ولی بازچون چاره ای جزپیش رفتن ندارید،قدم هایتان رااینبارآرام ترومایوس ترازقبل برمی دارید،هنوزکورسوی امیدی دروجودتان باقیست،همچنان چندکیلومتردیگرپیش می روید،هنوزغرق افکارخودهستید،سرتان پایین است وبه پاهای درمانده ی خودوقدم هایی که باآن برمی داریدنگاه می کنید،خیلی خسته شده اید،همان اندک امیدی که داشتیدهم ازبین رفته،باخودمی گویید،خدایاواقعاخسته شدم،اگرهستی،پس چراوضع مرادرک نمی کنی،به کدامین گناه مرااینگونه عقابت می کنی؟من دیگرتاب ادامه دادن راندارم اگرمیخواستی بدهی تاالان داده بودی،میخواهم همین جابمانم تازمانی که مرگم فرابرسد،هنوزچشمتان به پاهای درماندتان وزمین خاکی که برروی آن قرارگرفته ایددوخته شده است،نفس عمیقی می کشیدوبرای لحظه ای سرخودرابالامی آورید:خدایاچه می بینم:جویباری ازآب گوارا،درختی ازمیوه های رسیده!به پشت سرخودنگاه می کنید،چنددرخت میوه هم عقب تربود!ولی چرااصلامتوجه نشدید،شمابه قدری غرق درافکارخودتان بودیدکه اصلااینهاراندیدید،برای لحظه ای ازافکارخوددرباره ی خداوندشرمنده میشویدوطلب مغفرت می کنید،بعدازاینکه خودراسیراب کردیدوازگرسنگی اتان کاسته شد،وقدری زیرسایه ی درختان استراحت کردیداینبار،باشوقی بیشتر،وانگیزه ای قوی تربه پیمودن مسیرتان ادامه می دهید،دیگرچشم هایتان به پاهایتان دوخته نیست!همزمان بااینکه گام های استواری برمی داریدبه دقت به اطراف خودنیزتوجه می کنیدمبادا،اشتباه گذشته برایتان تکرارشود،اینبارخدارابه خاطراینکه همواره به فکرتان بوده وازخیلی قبل هاچون میدانسته روزی شمابه این نقطه ازمسیرمی رسیدودران زمان گرسنه وتشنه خواهیدبودبرایتان درختی رویانده وآبی جاری ساخته،باتمام وجودازخداتشکرمی کنید،ازاینکه دیگرمطمئن هستیدکسی هست که همیشه حواسش به شماست بدون هیچ نگرانی ،درحالی که غرق شادی وسروربی نهایت هستیدپیش می روید،دیگربرایتان مهم نیست که درادامه ی مسیر آیاغذایی برای خوردن یاآبی برای آشامیدن هست یانه؟فقط خداراشکرمی کنید،چندکیلومترازاستراحت گاه قبلی دورشده اید،کمی احساس تشنگی وگرسنگی به شمادست داده،ولی همچنان شادهستید،می دانیدخداونداحساس شمارابهترازخودشمادرک می کند!قطعاکمی جلوترچاره ای برای ان اندیشیده است....کمی آنطرف ترتابلوای زده شده که توجه شمارابه خودش جلب می کند:به انتهای مسیرنزدیک می شوید،به شهرایمان خوش آمدید:شماکه ازخواندن این جمله بینهایت مشعوف شده ایدباخودفکرمی کنید:اگرهمان روزاول که درابتدای مسیربودم:ازترس اینکه انتهای این مسیربه نا کجاآبادمی رسدقدم ازقدم برنداشته بودم،چه بساالان دیگرزنده نبودم!وهیچگاه به این شهرزیبابااینهمه نعمات(درختان پرمیوه،جویبارهایی باآب گوارا،خانه های زیبا،گل های خوش بو،انسان هایی مهربان و...)دست نمیافتم...

البته این داستان کوتاه که برخواسته ازذهنم بودروفقط برای این نوشتم که بگم،منظوربنده ازروزی رسان بودن خداونداین نیست که مایک جابشینیم وفقط طلب روزی کنیم،ولی اگرماقدم گذاشتیم درمسیرکسب روزی وبااعتمادبه خداپیش رفتیم دیگه نبایدنگران باشیم،گاهی شایداین روزی یک دونه میوه باشه،گاهی شایدیک درخت پرازمیوه،مطمئن باشیدخداوندبه نیازهای مابیشترازخودماآگاهه واونقدری که ظرفیتش روداریم واصلالازمه که داشته باشیم ،بهمون میده....

تجربه های شمادرکسب روزی های مادی ومعنوی چی بوده؟[/]

[="Navy"]پست قبلی بنده،عنوان تاپیک تازه ای بودکه ایجادکرده بودم ولی به خاطروجودتاپیک مشابه به اینجامنتقل شده،منظورمن تجارب کلی (درکسب روزی مادی-معنوی،هست که عملا خودمون هیچ نقشی دراون نداشتیم)ودرطول زندگی نه صرفادرموضوع ازدواج......

تجربه هایی که یادآوری اونهاازسمت دیگران یاخودمون سبب افزایش شکرگزاری ماازخداوندمیشه،واتفاقاتی که درطول روزبرامون می افته ومااونهاروعادی تلقی می کنیم چون به تکراراونهاعادت کردیم ودیگه متوجه نمیشیم که این لطف خداوندبوده که شامل حال ماشده نه یک اتفاق معمولی،وبایدکسی بهمون این تلنگرروبزنه تافراموش نکنیم هرچی توزندگیمون داریم ازفضل ورحمت خداست...

ازاینکه شایدبحث اصلی این تاپیک منحرف بشه ازاستارتراین بحث معذرت میخوام ولی چون کارشناسان اینجورصلاح دیدندمن هم موضوع مدنظرم روهمین جاادامه خواهم داد....

کسب روزی ازجایی که فکرش رونمی کردیم:

به طورمثال:(اتفاقی که قطعابرای همه پیش اومده)تاحالابه این موضوعات ازاین زاویه نگاه کرده بودید؟
ازمنزل به سوی مقصدخاصی خارج میشید،ودرست همون لحظه دوست یاآشنایی میبینیدکه باشماهم مسیرهست،واتفاقاماشین هم زیرپاش داره،شمامی گیدچه حسن تصادفی!!!وباهم به مقصدمشترکتون می ریدبدون اینکه هزینه ای کرده باشید!وهزینه ای که قراربوده صرف رفت وآمدتون بشه،میشه پس اندازوصرف کاردیگه ای می کنید!شایدمبلغ زیادی نباشه ولی من اینهارومصداق روزی می دونم، کوچکترین اتفاقات هم حکمتی دارند:واینکه شمااون شخص رودرست درهمون لحظه ملاقات کردیداصلااتفاقی نبوده...

این یک نمونه روزی مادی بود،ولی ماروزی های معنوی جالبی هم کسب می کنیم.....

البته درزندگی شخصیم تجربه های جالبی درکسب روزی ازجایی که فکرش رونمی کردم داشتم،که اگه فرصتی باشه ان شاءالله درآینده نمونه هاییش روبیان خواهم کرد....[/]

سلام. آقا دیگه این موضوع ک فک نکنم بحث بخواد خدا وکیلی ب من ک با تمام وجود تویه زندگی ثابت شده و بحث برکت واقعا جواب میده من و همسرم واقعا از صفر شروع کردیم و ب خاطر خدا فقط سعی کردیم همدیگه رو ب خاطر مباحث مالی اذیت و ناراحت نکنیم و این قضیه باعث شد ک کلا خیلی باهم سازگار بشیم و غر زدن رو از هردوتامون گرفت و بعد یه مدت حس کردم ب برکت همین مراعات ها و محبت ها واقعا واقعا واقعا ب طور حالا ما اسمش رو میذاریم اتفاقی واسه همسرم کلی راه باز شد و مام از مشکلات رها شدیم ولی هروقت با همسرم یاد اون موقع ها میکنیم هیچ چیز دیگه ای جز خود خود خدا نمیتونست اینجوری زندگی مونو رو ب راه کنه .... خدایا شکرت ... موفق باشین ...

saharandishe;620898 نوشت:
باسلام:
باتوجه به اینکه هرباری که به این سایت سرمی زنم حداقل یک تاپیک فعال دررابطه بامشکلات اقتصادی وتاثیراون درمراحل مختلف زندگی وجودداره،وازاینکه می بینم بعضی ازکاربران مسئله ی مالی روبیش ازآنچه که باید،مهم تلقی می کنند، وقتی اینهمه ناامیدی رومیبینم به معنای واقعی اعصابم بهم میریزه،وازاونجایی که خودم به روزی رسان بودن خداوند ازجایی که فکرش رونمی کردم به شدت اعتقاددارم وبرام اثبات شده،ازکاربران محترم تقاضامی کنم تجارب شخصی خودشون رودراین زمینه بیان کنندشایددونستن این تجارب درافزایش حسن ظن به رزاقیت پروردگار،درافکاربرخی افرادکه این حرفهاروصرفاشعاروازروی احساس میدونند،کمک کنه.
البته من منکراین نیستم که برای کسب روزی حتمابایدتلاش کرد،ولی گاهی بدون اینکه ماتلاش خاصی کرده باشیم،روزی های جالبی (مادی-معنوی)ازسمت خدادریافت می کنیم...
مخاطب صحبتهای بنده دراینجاکسانی هستندکه ادعامی کنند،باتلاش وجست وجوی کافی بازهم ناکام مانده اند!!!

چون بنده ، خودم رو یکی از مخاطبان شما می دونستم، یه خبر جالب رو براتون نقل و قول می کنم که البته خبر برای اردیبهشت شال 92 است و احتمالا الان یکم فرق کرده باشه

""جانشین اداره منابع انسانی ستادکل نیروهای مسلح ادامه‌داد: در بحث حقوق سربازان نیز 28 هزار تومان به عنوان حق همسر به آنان پرداخت می‌شود.
کمالی همچنین با اشاره به تسهیلات در نظر گرفته شده پیرامون مرخصی سربازان متاهل نیز گفت: این افراد 10 روز بیشتر از سایر سربازان در سال حق مرخصی دارند.""

سردار چه خبره!!!!، این همه بذل و بخشش برای چه!!!، الان بهتر نبود برا اینکه اعصاب جوون مردم بهم نریزه، حد اقل به ریال می گفتی تا بیشتر به چشم بیاد!!!!
10 روز مرخصی بیشتر، وای من این لطف و ایثارو چه جوری جبران کنم؟!!!!!!!!!


saharandishe;620898 نوشت:
تجربه های شمادرکسب روزی های مادی ومعنوی چی بوده؟

به خاطر نفس ضعیفم، به خاطر ایمان ضعیفم، همون روزی های معنوی که داده بود ، داره یکی یکی پس می گیره
روزی مادی!!!! کو ؟ کجاست؟ به خاطر اینکه با دست خالی می خوام ازدواج کنم، کم خانوادم تحقیرم نکردن، یعنی رسما دارن تحقیرم می کنن،
به قول بعضیا که دلشون خیلی پره:: ما زیر پونز نقشه گیر کردیم!!
آی زندگی سیرم ازت!!! آی دنیا بیزارم ازت

[SPOILER]محسن یگانه
آی خدا دلگیرم ازت آی زندگی سیرم ازت آی زندگی میمیرم و عمرم و میگیرم ازت♫♫♫این غصه های لعنتی از خنده دورم میکنناین نفسهای بی هدف زنده به گورم میکننچه لحظه های خوبیه ثانیه های آخرهفرشته مردن من منو از اینجا میبره♫♫♫آی خدا دلگیرم ازت آی زندگی سیرم ازتآی زندگی میمیرم و عمرم و میگیرم ازتچه اعتراف تلخیه انگار رسیدم ته خطوقتی خلاصی از همست آی دنیا بیزارم ازت♫♫♫♫♫♫شریک زجه های من بگو که گوشت با منهببین که زخمهای تنم شاهد حرفهای منهآی خدا دلگیرم ولی احساس غم نمیکنمچون با توأم پیش کسی سر رو مو خم نمیکنم♫♫♫آی خدا دلگیرم ازت آی زندگی سیرم ازتآی زندگی میمیرم و عمرم و میگیرم ازتچه اعتراف تلخیه انگار رسیدم ته خطوقتی خلاصی از همست آی دنیا بیزارم ازت♫♫♫آی خدا دلگیرم ولی احساس غم نمیکنم

چون با توأم پیش کسی سر رو مو خم نمیکنم

[/SPOILER]

یا رقیه

saharandishe;621967 نوشت:
به طورمثال:(اتفاقی که قطعابرای همه پیش اومده)تاحالابه این موضوعات ازاین زاویه نگاه کرده بودید؟
ازمنزل به سوی مقصدخاصی خارج میشید،ودرست همون لحظه دوست یاآشنایی میبینیدکه باشماهم مسیرهست،واتفاقاماشین هم زیرپاش داره،شمامی گیدچه حسن تصادفی!!!وباهم به مقصدمشترکتون می ریدبدون اینکه هزینه ای کرده باشید!وهزینه ای که قراربوده صرف رفت وآمدتون بشه،میشه پس اندازوصرف کاردیگه ای می کنید!شایدمبلغ زیادی نباشه ولی من اینهارومصداق روزی می دونم، کوچکترین اتفاقات هم حکمتی دارند:واینکه شمااون شخص رودرست درهمون لحظه ملاقات کردیداصلااتفاقی نبوده...

این یک نمونه روزی مادی بود،ولی ماروزی های معنوی جالبی هم کسب می کنیم.....

البته و صد البته که اتفاق های خوب تو زندگی از جانب خداست، خانواده خوب، تحصیلات خوب و.........

جالبه، گفتین صرفه هزینه ی رفت و آمد،

آخرین باری که یه پیر زن رو از جلو بیمارستان سوار کردم، بنده خدا گله می کرد، می گفت نیم ساعته که هیچ کس سوارش نکرده، منم گفتم حالا که من سوارت کردم برا عاقبت به خیریم دعا کن
چه جالب آخرین باری که دیدیم یه نفر تو جاده بنزین تموم کرده، واستادیم یه 4 لیتری بنزین بهش دادیم، بعد بابام گفت فاصله ی پمپ بنزین زیاده، از پشت سرش رفتیم، وقتی دوباره بنزین تموم کرد، دوباره واستادیم بهش بنزین دادیم(البته خیلی بیشتر از پول بنزین رو به زور بهمون داد، ولی ما برا کسب منفعت مادی این کارو نکردیم)
چه جالب آخرین باری که تو جاده بنزین تموم کردیم، بابام مجبور شد تا اولین شهر با تاکسی بره و اونجا یه چار لیتری بنزین بخره و برگرده،

ما اگه کاری کرده بودیم، از مردم توقع جبران نداشتیم، ولی از خدا توقع داریم، توقع.............

ای خدا، تو رو به حضرت زهرا قسم ، این عذاب و یا امتحان رو بر من و خانوادم سبک کن

منم الان به معنای واقعی اعصابم بهم ریخته!!!!!!

یا رقیه

username;631506 نوشت:

منم الان به معنای واقعی اعصابم بهم ریخته!!!!!!

عجیب دردی که پشت این جمله اس رو میفهمم

اسک دین و بعضی حرفایی که توش زده میشه .................. برای ما آدمای دردمند ............... بعضی وقتا ............... عین نمک روی زخم میمونه

پول نمیاره خوشبختی

عشقم خدا;631528 نوشت:
پول نمیاره خوشبختی

ولی بی پولی خیلی بدبختی میاره، خیلی زیاد (کلا فقر جز امتحانات و ابتلائات سخت خداست)

من عاشق این پیامای کوتاهتم!!:ok:
خیلی گلی:Gol:
التماس دعا

Miss Chadoriii;631525 نوشت:

اسک دین و بعضی حرفایی که توش زده میشه .................. برای ما آدمای دردمند ............... بعضی وقتا ............... عین نمک روی زخم میمونه

دقیقا من زمانی حالم گرفته می شه که احساس می کنم یکی داره از سر شکم سیری حرف می زنه،
همیشه سعی می کنم وقتی می شینم پای صحبت کسی، خودم رو بذارم جای اون شخص با تمام مشکلاتش، اون وقت ببینم خودم به حرفایی که می زنم عمل می کنم یا فقط حرف می زنم!!!!!!!:Gig:

مثلا یکی از مواردی که احساس می کنم وقتی نوبت خودم برسه، مرد عمل نیستم، همین ازدواجه، آخه حیف نیست دختر دسته گلم رو بدم به یه آدم یه لا قوای، بی پول، بیکار، بدبخت، فلک زده............:Gig:

یا رقیه

username;631543 نوشت:

دقیقا من زمانی حالم گرفته می شه که احساس می کنم یکی داره از سر شکم سیری حرف می زنه،

!!!!!!????

همیشه سعی می کنم وقتی می شینم پای صحبت کسی، خودم رو بذارم جای اون شخص با تمام مشکلاتش، اون وقت ببینم خودم به حرفایی که می زنم عمل می کنم یا فقط حرف می زنم!!!!!!!

مثلا یکی از مواردی که احساس می کنم وقتی نوبت خودم برسه، مرد عمل نیستم، همین ازدواجه، آخه حیف نیست دختر دسته گلم رو بدم به یه آدم یه لا قوای، بی پول، بیکار، بدبخت، فلک زده...........

!!!!!چرامعیارانسانیت خودتون رودراین مواردمی دونید!آیااین ویژگی هایی که فرمودیدلایق انسانی هست که خدابه خاطرآفرینش اون خودش رواحسن الخالقین نامید!یعنی خدابه خاطرخلقت همچین موجودی ه لا قوای، بی پول، بیکار، بدبخت، فلک زده به خودش تبریک گفته!!!
یا رقیه

من هم نمی خوام شعاربدم،قطعاهرکسی درزندگی سختی هایی روتجربه کرده،من هم یکی ازبنده های خداهستم که درحال حاضرهم مشکلات خاص خودم رودارم،ولی خداروشکرازلطف ورحمتی که خدانسبت به من داشته وجوداین مشکلات باعث نشده آرامشم به هم بریزه،شایدخم شدم ولی نشکستم!وخداروشکرباوجودمشکلاتی که دارم بسیارهم احساس خوشبختی می کنم،چون سختی کشیدن هست که موجب افزایش ظرفیت انسان میشه،وخیلی پیش اومده که باتمام وجودحس کردم:بعدازهرسختی آسانیست...،چون تجربه آسانی های بعدازسختی کشیدن رودارم،الان اگربهم سختی برسه،سعی می کنم خونسردی خودموحفظ کنم وباخودم می گم بایدبرای یک سفرهیجان انگیزآماده بشم!واقعاهم برام جالب هست،من درهرسختی واقعیت هایی روکشف کردم که اگراون سختی بهم نمی رسیدهرگزازوجود اونهامطلع نمی شدم،وگرنه خدایی نکرده خدابامادشمنی نداره که عمدابلابیاره سرمون وبخوادمارواذیت کنه!!!،حالااگرمانمی خواییم باواقعیت کناربیاییم،وسعی داریم بامظلوم نمایی پیش خدا!!!بهش اثبات کنیم که این مشکل حق مانبوده!!!وخدانسبت به مابی رحمی کرده،این مسئله چیزدیگری هست...
نگاه شخصی من به زندگی این هست،وقتی دچارمشکلی میشم،مثلاچیزی میخواستم که خدابرای سالیان سال بهم نداده،خیلی روراست باخودم وخداجلسه مذاکره برگزارکردم(البته گفتمان دوستانه،نه طلبکارانه):گفتم خدایامن که میدونم،بهترازهرکسی به نیازهای من آگاهی، به انجام هرکاری هم که قادری،ازطرفی بازهم میدونم خودت گفتی دعاکنیدتااستجابت کنم شمارا،خب حالاقضیه چی هست که سالهاست دعامی کنیم ولی استجابت نشده!
اینجامعلوم میشه یک جای قضیه گیرداره،که مابایداون گیرروپیداکنیم وحل ورفعش کنیم،باخودمون که رودربایستی نداریم؟داریم؟(این عدم استجابت خواسته ی ماقراره ماروبه یک نتیجه ی جالب برسونه)
اگرواقعابه این مسئله ایمان داشته باشیم که خدایاتومن روازهمه بیشتردوست داری(این روازاونجایی می فهمیم که خودش خواسته شخصی به نام من دریک خانواده ی مشخص دریک تاریخ مشخص ةبایکسری ویژگی های مشخص،بااین ظاهرو....متولدبشه،یعنی خدادوست داشته کسی مثل من روخلق کنه ومن رودرشرایطی قراربده که الان درش هستم)،پس خدایاتوبه نیازهای من ازهمه بیشترآگاهی،برتامین نیازهای من ازهمه ،بیشترتوانایی،پس اگرچیزی روبهم ندادی ولی من شدیدادرخواست می کنم،یعنی فعلابه صلاحم نمیدونی،باشه خدایا،پس خدایاراضی ام به رضای تو،هرچی توبگی،هرچی توبخوای من هم باجان ودل قبول می کنم(ومنتظرخیرعظیمی که به خاطرراضی بودن به رضای خدابهمون خواهدرسیدمی نشینیم)

واقعاچراماهمیشه باخدادعواداریم؟خدایاچراحاجتمونمی دی؟یعنی ماخداروفقط برای حاجت می خواییم،یه بارشدبگیم خدایامن خودتودوست دارم حالاچه حاجتموبدی چه ندی؟خدایامن بهت اعتماددارم میدونم اگه تاحالاخواستموندادی خیرعظیم وحکمتی بزرگ پشت اون نهفته هست؟
اگرمی گیدماخدارودوست داریم:
به نظرشمااین یک تناقض نیست،مابه کسی که دوستش داریم وازهرجهت قبولش داریم ،ومیدونیم که تنهاقادرمتعال اون هست،هرروزغربزنیم،ناله کنیم ،شکایت کنیم؟اگرمادروپدروخواهروبرادرشماهرروزتحقیرتون می کنند:یه نفس عمیق بکشید،یه لبخندبه خدابزنیدوروبه خداکنیدوبگیدخدایامی دونم توخواستی من رودراین حالت ببینی،توخواستی من روبااین رفتارهاامتحان کنی،خدایاباشه منم ناراحت نمی شم ،بعدباکمال احترام باهرکسی که باهاتون بدرفتاری کرده برخوردمومنانه می کنید،نه اینکه خسته بشید،درجابزنید،ناامیدبشید،وهزاران نفردیگه روعامل شکست هاتون بدونید..

پس خدایامن نهایت تلاش خودم رومی کنم،وازتو میخواهم که امتحان های راحتی ازمن بگیری!بقیش هم باخودت خدایا...حالادیگه هرچی توبخوای راضی ام به رضات...

البته امیدوارم لحن صحبتم تونسته باشه مقصوداصلیم روبرسونه....

saharandishe;631737 نوشت:
چرامعیارانسانیت خودتون رودراین مواردمی دونید!آیااین ویژگی هایی که فرمودیدلایق انسانی هست که خدابه خاطرآفرینش اون خودش رواحسن الخالقین نامید!یعنی خدابه خاطرخلقت همچین موجودی ه لا قوای، بی پول، بیکار، بدبخت، فلک زده به خودش تبریک گفته!!!

منکه نمی دونم شما از کجای حرف من برداشت کردین که مشکلاتی که دارم معیار انسانیته!!!

saharandishe;631737 نوشت:
شایدخم شدم ولی نشکستم! وخداروشکرباوجودمشک� �اتی که دارم بسیارهم احساس خوشبختی می کنم

با نگاه به یکی دو سال اخیر زندگیم احساس می کنم ، اساسی زمین خوردم و دیگه هم نتونستم مثل قبل از جام بلند شم!، الان هم اگه به قول فرمایش شما با خدا دعوا دارم (که ندارم!) به خاطر خودم نیست!

saharandishe;631737 نوشت:
اینجامعلوم میشه یک جای قضیه گیرداره،که مابایداون گیرروپیداکنیم وحل ورفعش کنیم،باخودمون که رودربایستی نداریم؟داریم؟(این عدم استجابت خواسته ی ماقراره ماروبه یک نتیجه ی جالب برسونه)
اگرواقعابه این مسئله ایمان داشته باشیم که خدایاتومن روازهمه بیشتردوست داری(این روازاونجایی می فهمیم که خودش خواسته شخصی به نام من دریک خانواده ی مشخص دریک تاریخ مشخص ةبایکسری ویژگی های مشخص،بااین ظاهرو....متولدبشه،یعنی خدادوست داشته کسی مثل من روخلق کنه ومن رودرشرایطی قراربده که الان درش هستم)،پس خدایاتوبه نیازهای من ازهمه بیشترآگاهی،برتامین نیازهای من ازهمه ،بیشترتوانایی،پس اگرچیزی روبهم ندادی ولی من شدیدادرخواست می کنم،یعنی فعلابه صلاحم نمیدونی،باشه خدایا،پس خدایاراضی ام به رضای تو،هرچی توبگی،هرچی توبخوای من هم باجان ودل قبول می کنم(ومنتظرخیرعظیمی که به خاطرراضی بودن به رضای خدابهمون خواهدرسیدمی نشینیم)

اجالتا در انتهای این پاراگراف من با شما اختلاف نظر دارم، یعنی اگه تو گذر زمان تا این لحظه بشر می خواست مثل فرمایش شما فکر کنه، زمستونا باید از سرما یخ می کرد می گفت حتما رضای خدا توشه و تابستونا از گرما می پخت و می گفت که حتما صلاحی توش بوده،
حالا فرض کنیم که هر مشکلی پیش میاد بگم امتحان الهی بوده، بعد اگه رفتم اون دنیا خدا گفت به من چه، می خواست تلاش کنی تا مشکلاتت حل شه، اون وقت چی؟
یعنی واقعا خدا به این شرایطی که برا جوونا پیش اومده راضیه؟؟ پس برا چی می گه جهنم آکنده از عزب هاست،
نه!!.... چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
اجالتا مشکل ازدواج جوون ها رو گردن هر کی دوست دارین بندازید ولی به حساب امتحان الهی نذارید

saharandishe;631737 نوشت:
واقعاچراماهمیشه باخدادعواداریم؟خدایاچراحا جتمونمی دی؟یعنی ماخداروفقط برای حاجت می خواییم،یه بارشدبگیم خدایامن خودتودوست دارم حالاچه حاجتموبدی چه ندی؟خدایامن بهت اعتماددارم میدونم اگه تاحالاخواستموندادی خیرعظیم وحکمتی بزرگ پشت اون نهفته هست؟

هنوز به خدا نگفتم که چرا حاجتمو نمی دی، خدا هم اگه بخواد یه ماشین تو بانک برنده شی، حد اقل یه حساب بانکی که باید خودت بازکنی!
من نمی دونم، در اینکه بنده های خدا حرف خدا رو زمین گذاشتن، چه حکمتی هست!!


saharandishe;631737 نوشت:
اگرمی گیدماخدارودوست داریم:
به نظرشمااین یک تناقض نیست،مابه کسی که دوستش داریم وازهرجهت قبولش داریم ،ومیدونیم که تنهاقادرمتعال اون هست،هرروزغربزنیم،ناله کنیم ،شکایت کنیم؟

نه اصلا تناقض نداره، درد دلامو به خدا نتونم بگم، پس برم به کی بگم؟!، من که حضرت علی نیستم برم سرمو تو چاه بگیرم، همین که میام اینجا و می نویسم، مشکلات بقیه رو می بینم، با بقیه ابراز همدردی می کنم، یکم آروم می شم
خدایی که می گه دوستت دارم از این روست که مکافاتت می کنم،
یعنی به نظر شما اینم تناقض داره دیگه!!
خدایا بدون که، چون فقط تو رو دوست دارم، پس هر وقت اعصابم خورده میام سر تو غر می زنم و فقط هم از تو انتظار دارم بشینی پا درد و دلم، ببین خدا جون، میونه ی دوستی ما، این حرفا رو بر نمی داره که تو اینقد راحت از دستم ناراحت بشی

saharandishe;631737 نوشت:

اگرمادروپدروخواهروبر ادرشماهرروزتحقیرتون می کنند:یه نفس عمیق بکشید،یه لبخندبه خدابزنیدوروبه خداکنیدوبگیدخدایامی دونم توخواستی من رودراین حالت ببینی،توخواستی من روبااین رفتارهاامتحان کنی،خدایاباشه منم ناراحت نمی شم ،بعدباکمال احترام باهرکسی که باهاتون بدرفتاری کرده برخوردمومنانه می کنید،نه اینکه خسته بشید،درجابزنید،ناامیدبشید ،وهزاران نفردیگه روعامل شکست هاتون بدونید..

والا اگه من خواسته و نیازی دارم که واسش دست و پا می زنم، فقط به خاطر خداست، یعنی در نهایت امر به خاطر خداست، نشستم خیلی منطقی دو دو تا چار تا کردم، دیدم اگه تو این برهه از زندگی ازدواج نکنم دیگه احتمال اینکه یه روزی بتونم جز بنده های خوب خدا بشم جز محالاته!!!،

یعنی واقعا به نظر شما اینکه باز هم صبر کنم تا شرایط بهتر بشه، جز امتحان های الهیه؟؟
یه جمله ی جالبی رو روز گذشته به یه نفر گفتم، ایهام جالبی داشت
خدایا احساس می کنم برای قبولی توی امتحانت به یه تک ماده نیاز دارم
اصلا می دونید که اگه یکی شرایطش خیلی بد بود نباید بهش بگین امتحان الهیه، می دونید چرا؟؟؟( چون نعوذ بالله ممکنه از خدا هم برگرده)، چرا این حرفو می زنم؟؟ (چون زیاد شده آدمایی رو دیدم که دیگه حتی یک رکعت نماز هم نمی خونن)
می پرسید چرا؟؟(چون که زیاد شده تو مشکلاتشون از امثال ما شنیدن امتحان الهیه، صببببببببر داشته باش)
خدای نکرده نمی گم حرفاتون اشکالی داره ها!! خیلی هم درست و کامله
این مصرع از حافظ رو شنیدین؟
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
خیلی وقتا حرف درست و حرف حق رو در جایی می زنیم که اثر منفی می ذاره!!! (من اگه بخوام حرف های شما رو بپذیرم! احتمالا از خدا دور تر بشم!!!)

امتحان یه ساعت، دوساعت، یه روز، دو روز، یه هفته، دو هفته.......username حموم نرفته


یا رقیه

سلام دوستان گرامی

ضمن تشکر از همراهی همه عزیزان در این گفتگو ،

لطفا بحث را در راستای موضوع ادامه بدهید

سلام من از تجربه های چند نفر که به خاطر خدا ازدواج کردند و خدا رزقشون رو افزایش داد میگویم شما هم هرچه شنیدید و یا دیدید و یا خودتون تجربه کردید رو اینجا بگید تا بلکه بعضیا کشش به ازدواج پیدا کنند و شاید به لطف دور شدن از گناه دو نفر به ما و شما هم یک ثوابی برسه

username;631942 نوشت:

اجالتا در انتهای این پاراگراف من با شما اختلاف نظر دارم، یعنی اگه تو گذر زمان تا این لحظه بشر می خواست مثل فرمایش شما فکر کنه، زمستونا باید از سرما یخ می کرد می گفت حتما رضای خدا توشه و تابستونا از گرما می پخت و می گفت که حتما صلاحی توش بوده،
حالا فرض کنیم که هر مشکلی پیش میاد بگم امتحان الهی بوده، بعد اگه رفتم اون دنیا خدا گفت به من چه، می خواست تلاش کنی تا مشکلاتت حل شه، اون وقت چی؟

نه!!.... چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
اجالتا مشکل ازدواج جوون ها رو گردن هر کی دوست دارین بندازید ولی به حساب امتحان الهی نذارید

یعنی واقعا به نظر شما اینکه باز هم صبر کنم تا شرایط بهتر بشه، جز امتحان های الهیاصلا می دونید که اگه یکی شرایطش خیلی بد بود نباید بهش بگین امتحان الهیه، می دونید چرا؟؟؟( چون نعوذ بالله ممکنه از خدا هم برگرده)، چرا این حرفو می زنم؟؟

همین جالازم میدونم اگرصحبتی کردم که خدایی ناکرده باعث سوءبرداشت شده ،ازهمه ی کاربران محترم،رسماپوزش می طلبم.

برادربزرگوار:
من فکرمی کنم،برداشت من وشماازامتحان الهی متفاوت هست،درنظربنده امتحان یعنی مادچارهرسختی که شدیم بهترین اقدام روکه درجهت رضای خداهست انجام بدیم،یعنی ماهرکاری ازدستمون برمیادانجام می دیم ولی نتیجه روبه خداواگذارمی کنیم!نه اینکه صبرکنیم تااون مشکل خودبه خودحل بشه....(هرمشکلی اعم ازسرما!گرما!ازدواج!)


وتاکیدمی کنم نظرات من فقط نظرات من به عنوان یک انسان هست باتوجه به تجربه های شخصی که داشتم واگرصحبتی کرده ام فقط خواسته ام نظرشخصیم روبگم
،
وصرفانظرونگاه شخص دیگری به زندگی نبایدموجب این بشه که به قول خودتون کسی نعوذ بالله از خدا برگرده،پس زیادمنطقی نیست که کسی فقط به خاطرنظرات شخصی، دیگری،به خداروی بیاوردیاازخداروی برگرداند...
ولی درهرصورت حلال بفرماییداگرچنین برداشتی ازسخنان من داشتید...
تلنگرخوبی بود،حداقل برای من....

username;631543 نوشت:
من عاشق این پیامای کوتاهتم!!
خیلی گلی
التماس دعا

فدایی داری داداش:Nishkhand:

[="Arial"][="DarkGreen"]

عشقم خدا;632231 نوشت:
فدایی داری داداش:Nishkhand:

تکه کلام مشترک همه شمالی هاست؟[/]

برای نیازهای مادی باید سقف تایین کرد

غربت نشین;632245 نوشت:
تکه کلام مشترک همه شمالی هاست؟

شمالی ها میگن تی فدا :ok:

موضوع قفل شده است