جمع بندی آیه ای در نفی مقامات پیامبر!!
تبهای اولیه
[="]آيا خزائن مادي و معنوي خداوند در اختيار پيامبر نيست؟ آيا علم منايا و بلايا جزيي از علم غيب نمي باشد و آيا خداوند اين علم را در اختيار كسي قرار نداده است؟ آيا پيامبر ارزشي و قدرتي بالاتر از فرشته ندارد؟ اگر جواب اين سؤالات مثبت است كه بايد هم مثبت باشد پس اين آیات چه مي گويند:
[/]
[="]الأنعام : 50 قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ.[/]
[="]بگو: «من نمىگويم خزاين خدا نزد من است و من، (جز آنچه خدا به من بياموزد،) از غيب آگاه نيستم! و به شما نمىگويم من فرشتهام تنها از آنچه به من وحى مىشود پيروى مىكنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا مساويند؟! پس چرا نمىانديشيد؟!»
[/]
[="]ص : 69 ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ[/]
من از ملأ اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى كه (درباره آفرينش آدم) مخاصمه مىكردند خبر ندارم!
سلام به شما پرسشگر گرامی
در آیات کریمه قرآن، علم غیب به صورت بالذات و استقلالی و نامحدود، مختص ذات اقدس اله معرفی شده است:
بگو: در آسمان ها و زمين هيچ كس جز خدا غيب نمى داند، و آنان آگاهى ندارند چه زمانى برانگيخته مى شوند
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض (هود/123)
نهان آسمانها و زمين فقط در سيطره دانش خداست
اما این مطلب منافاتی ندارد با اینکه خدای متعال بخشی از علوم غیبی خود را در اختیار رسولانش قرار دهد و به آنها تعلیم نماید:
إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (جن/26و27)
داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى دهد
در آیاتی هم که شما مثال زدید، در واقع علم غیبی استقلالی و ذاتی، از غیر خدا نفی شده و می فرماید هیچ کس جز خدای متعال، به صورت بالذات و استقلالی علم غیب ندارد. بله، خدای متعال بخشی از علوم غیبی خود را به برخی رسولان و پیامبرانش تعلیم داده و آنها هم در راه تعلیم بندگان و هدایت مردم از آن استفاده می کردند.
نمونه های قرآنی آن هم بسیار است؛ از جمله:
در سوره یوسف، وقتی فرزندان یعقوب برادرشان _یوسف_ را شناختند و او هم پیراهنش را داد که به عنوان بشارت و شفا برای چشمان پدر (که از شدت گریه بر فراق یوسف، سفید و نابینا شده بود) ببرند، همین که کاروان از مصر جدا شد و رهسپار کنعان گشت، یعقوب به فرزندانش فرمود:
و زمانى كه كاروان [از مصر] رهسپار [كنعان] شد، پدرشان گفت: بى ترديد، بوى يوسف را مى يابم اگر مرا سبک عقل ندانيد
فاصله کنعان تا مصر، هشت یا ده روز راه بوده! (1) اما همان گونه که از جمله «فصلت» استفاده می شود، به مجرد حرکت کاروان از مصر، یعقوب بوی خوش پیراهن یوسف را در می یابد. (2) این را می گویند: إخبار غیبی!
جریان سوره روم _که در آیات ابتدایی سوره روم اشاره شده_ حاوی اخبار غیبی است. در داستان خضر و موسی در سوره کهف، باز با اخبار غیبی مواجه هستیم. یکی از معجزات حضرت مسیح (علیه السلام)، خبر دادن از غیب بوده:
و از آنچه مى خوريد، و در خانه هاى خود ذخيره مى كنيد، به شما خبر مى دهم
گزارشات متعددی هم در روایات داریم که انبیا عظام و پیامبر اسلام یا ائمه طاهرین (علی نبینا و آله و علیهم اسلام)، در برخی موارد از علوم غیبی استفاده می کردند و خبرهای غیبی می دادند. (3)
اینها هم مؤید این مطلب قرآنی است که علم غیب، بالذات و به صورت استقلالی و نامحدود مخصوص خدای متعال است اما بخشی از آن، توسط ذات اقدس اله به پیامبران و اولیا تعلیم داده شده است. (4)
پی نوشت
------------------
1- تفسير آسان، ج8، ص 195
2- تفسير نمونه، ج10، ص 69
3- مثال هایش را در تفسير نمونه، ج25، ص 144 تا 146 مطالعه فرمایید.
4- برای اطلاعات بیشتر در این باره، رجوع کنید به: تفسير نمونه، ج25، ص 142 (تحقيق گسترده اى پيرامون علم غيب)
يا خزائن مادي و معنوي خداوند در اختيار پيامبر نيست؟ آيا علم منايا و بلايا جزيي از علم غيب نمي باشد و آيا خداوند اين علم را در اختيار كسي قرار نداده است؟ آيا پيامبر ارزشي و قدرتي بالاتر از فرشته ندارد؟ اگر جواب اين سؤالات مثبت است كه بايد هم مثبت باشد پس اين آیات چه مي گويند: الأنعام : 50 قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ. بگو: «من نمىگويم خزاين خدا نزد من است و من، (جز آنچه خدا به من بياموزد،) از غيب آگاه نيستم! و به شما نمىگويم من فرشتهام تنها از آنچه به من وحى مىشود پيروى مىكنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا مساويند؟! پس چرا نمىانديشيد؟!» ص : 69 ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ من از ملأ اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى كه (درباره آفرينش آدم) مخاصمه مىكردند خبر ندارم!
بارها درباره این آیه و علم غیب پیامبر در این سایت صحبت شده!
به طور بسیار خلاصه علم غیب ذاتی تنها مخصوص خداست و پیامبر این علم ذاتی را ندارد(قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ)مگر اینکه خداوند بخشی از غیب را به پیامبر وحی کند(عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً) که البته این وحی به قراین آیاتی که بیان خواهد شد تمام غیب را شامل نمی شود...گفتم تمام غیب را شامل نمی شود چون مثلا خداوند ممکن است بعضی از خبر های منافین را به پیامبر وحی کند مثل:قُلْ لاتَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ (دقت شود که میفرماید من اخبارکم در حالی که میشد بگوید نَبَّأَنَا اللهُ أَخْبارکم) اما خداوند بعضی از غیب را به پیامبرش وحی نمی کند و پیامبر بعضی از منافقین را نمی شناسد مثل (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظيمٍ ) و یا اینکه علم به زمان قیامت که فقط مخصوص خداوند است(يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ )
[="]آيا خزائن مادي و معنوي خداوند در اختيار پيامبر نيست؟ آيا علم منايا و بلايا جزيي از علم غيب نمي باشد و آيا خداوند اين علم را در اختيار كسي قرار نداده است؟ آيا پيامبر ارزشي و قدرتي بالاتر از فرشته ندارد؟ اگر جواب اين سؤالات مثبت است كه بايد هم مثبت باشد پس اين آیات چه مي گويند:
[/]
[="]الأنعام : 50 قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ.[/]
[="]بگو: «من نمىگويم خزاين خدا نزد من است و من، (جز آنچه خدا به من بياموزد،) از غيب آگاه نيستم! و به شما نمىگويم من فرشتهام تنها از آنچه به من وحى مىشود پيروى مىكنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا مساويند؟! پس چرا نمىانديشيد؟!»
[/]
سلام
اگرآیه قرآن را گزینش نکنید و دیگر آیات (و در اینجا حتی دنباله آیه ) را نادیده نگیرید محال است که چنین نتایجی بگیرید
جواب شما در متن سوالتونه.
میفرماید:
ان اتبع الا مایوحی الی
تنها از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم....
معلومه که پیامبر(ص) هم مخلوق خداست و به خودی خود از غیب اطلاعی نداره اصلا چنین ادعایی رو هر کسی داشته باشه که پیامبر(ص) بدون خواست خدا از غیب مطلع بودند مشرک هست...
ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک وما کنت لدیهم اذ اجمعوا امرهم وهم یمکرون
این از خبرهای غیبی است که بر تو وحی شده و تو نزد آنها نبودی زمانیکه در کارشان همدست شدند و توطئه میکردند
حال شما بفرمایید آیا نزول وحی مقام ناچیزیه برای شخصی که فرشته نیست و برعکس انسانی هست همانند دیگر انسانها...
[="][/][="]
[/]
[="]ص : 69 ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ[/]
من از ملأ اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى كه (درباره آفرينش آدم) مخاصمه مىكردند خبر ندارم!
منبع این جمله ؟
آيا خزائن مادي و معنوي خداوند در اختيار پيامبر نيست؟ آيا علم منايا و بلايا جزيي از علم غيب نمي باشد و آيا خداوند اين علم را در اختيار كسي قرار نداده است؟ آيا پيامبر ارزشي و قدرتي بالاتر از فرشته ندارد؟ اگر جواب اين سؤالات مثبت است كه بايد هم مثبت باشد پس اين آیات چه مي گويند: الأنعام : 50 قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ. بگو: «من نمىگويم خزاين خدا نزد من است و من، (جز آنچه خدا به من بياموزد،) از غيب آگاه نيستم! و به شما نمىگويم من فرشتهام تنها از آنچه به من وحى مىشود پيروى مىكنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا مساويند؟! پس چرا نمىانديشيد؟!» ص : 69 ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ من از ملأ اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى كه (درباره آفرينش آدم) مخاصمه مىكردند خبر ندارم!
سلام
1- آیه می فرماید "نمی گویم" و این هنری در سخن گفتن است
2- رسول اکرم ص که بنده ترین بندگان است هیچوقت کمالی را به خود نسبت نمی دهد بلکه به خدا نسبت می دهد اما چون عبد شایسته و مقرب است از همه دارایی های مولایش می تواند بهره مند شود
3- اظهار عجر و فقر در درگاه الهی که همیشه مشهود عبادالرحمن است بسیارشایسته است لذا شعار این گروه این است : الفقر فخری چه اینکه آنها با تمام وجود باور دارند هرچه دارند از آن خداست و خودشان فقیر محضند
4- این آیات را با آیات دیگری که معجزات را به انبیاء نسبت می دهد و علوم الهی را بهره آنها می داند مقایسه فرمایید تا رمز کار دستتان بیاید
5- ما هم همین توانایی و علم ناچیز خود را تماما مدیون خدای متعالیم و اگر بخواهیم حق مطلب را در درگاه الهی ادا کنیم باید بگوییم
ما هیچ نداریم و هیچ نمی دانیم مگر آنچه تو دادی و تو آموختی
والله الموفق
منبع این جمله ؟
ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ سوره ص آیه 69
ما هم همین توانایی و علم ناچیز خود را تماما مدیون خدای متعالیم و اگر بخواهیم حق مطلب را در درگاه الهی ادا کنیم باید بگوییم ما هیچ نداریم و هیچ نمی دانیم مگر آنچه تو دادی و تو آموختی
همانطور که انبیا در روز قیامت می گویند:يَوْمَ يَجْمَعُ اللهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّكَ أَنْتَ عَلّامُ الْغُيُوب
ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ سوره ص آیه 69
من فکر کردم بدون ذکر منبع فقط صفحه کتاب رو آوردند. کاری که قبلا هم دیده بودم
در اینجا هم مانند همان آیه میفرماید من خود به خود علمی نداشتم (چون در آن زمان حضور نداشتم) تا زمانیکه خداوند به من وحی کرد:
ما كان لى من علم بالملا الاعلى اذ يختصمون 69 ان يوحى الى الا انما انا نذير مبين 70
مـن هـرگـز عـلمـى بـه گـروه فـرشـتگان در آن روز كه راجع به خلقت بشر مخاصمه مى كردند ندارم (69).
(چون من از ناحيه خود هيچ علمى ندارم) تنها آگهى هاى من به وسيله وحى است....(70).
همه این بیانات به این سبب هست که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله به مردم بفهماند که او رسول و فرستاده خداست و از پیش خود سخن نمیگوید و هر آنچه که خبر میدهد از جانب خداست
جالبه که شما به آیات قرآن اینقدر آشنایی داری و چنین ایراداتی وارد میکنید
فکر نکنم ایرادی گرفته باشم! نمی دونم منظور شما کدوم پسته؟
فکر نکنم ایرادی گرفته باشم! نمی دونم منظور شما کدوم پسته؟
این سوالو از خود مطرح کننده سوال جناب جویا پرسیدم انتظار نداشتم کسی غیر از ایشون پاسخ بده
در هر صورت ممنون از شما
پیامبر می فرماید: لااقول لکم عندی خزائن الله
طبق روایات شیعه خزائن خداوند در اختیار پیامبر است!
پیامبر می فرموماید: لا اعلم الغیب!
و حال آن که پیامبر غیب را می داند! خداوند به او آموخته است!
پیامبر می فرماید: لا اقول لکم انی ملک
باز طبق روایت شیعه پیامبر از ملک برتر بلکه خالق ملک است!
پیامبر می فرماید: ما کان لی علم بالملا الاعلی اذ یختصمون
و حال آن که آیه 30 بقره که آغاز قصه خلقت آدم و اختلاف ملائکه در باره خلافت اوست، با کلمه «اذ» آغاز می گردد و می دانیم «اذ» شرف زمان بوده و متعلق به «اذکر» مقدر است یعنی «بیاد بیاور» و این صراحت در حضور پیامبر در آن زمان داشته است.
هر چند روایات شیعه نیز این مسئله را تأیید می کند!
لطفا وقتی پاسخ می دهید دقیقا متمرکز در حل این تعارضات شوید!
موفق باشید!
پیامبر می فرماید: لااقول لکم عندی خزائن الله طبق روایات شیعه خزائن خداوند در اختیار پیامبر است! پیامبر می فرموماید: لا اعلم الغیب! و حال آن که پیامبر غیب را می داند! خداوند به او آموخته است! پیامبر می فرماید: لا اقول لکم انی ملک باز طبق روایت شیعه پیامبر از ملک برتر بلکه خالق ملک است! پیامبر می فرماید: ما کان لی علم بالملا الاعلی اذ یختصمون و حال آن که آیه 30 بقره که آغاز قصه خلقت آدم و اختلاف ملائکه در باره خلافت اوست، با کلمه «اذ» آغاز می گردد و می دانیم «اذ» شرف زمان بوده و متعلق به «اذکر» مقدر است یعنی «بیاد بیاور» و این صراحت در حضور پیامبر در آن زمان داشته است. هر چند روایات شیعه نیز این مسئله را تأیید می کند! لطفا وقتی پاسخ می دهید دقیقا متمرکز در حل این تعارضات شوید! موفق باشید!
سلام
هرموجودی و از جمله پیامبر اعظم ص را از دو جهت می توان نگاه کرد
1- از جهت خودش وخودش بدون ارتباط با حق تعالی . از این جهت آن موجود فقر محض است و هیچ ندارد
2- از جهت ارتباط با حق تعالی ، از این جهت او دارای چیزهایی است اما آن دارای از آن خودش نیست بلکه از آن خدای تعالی است و ابه اصطلاح عامیانه امانتداری بیش نیستجمله قرآنی لا اقول لکم عندی خزائن الله بر اساس نگاه اول است که پیامبر فقیر محض است و هیچ ندارد اما روایات مد نظر شما ناظر به نگاه دوم است که چون او عبد محض خدای تعالی است از همه آنچه که مولایش دارد بهره مند است . او خرانه دار و کلید دار خزانه آن غنی محض است لذا هم خزانه دارد هم علم غیب و هم ...
همین نگاه را بر مصادیق بشری تطبیق بفرمایید
یک غلام ، یک بنده است که کاملا مورد اطمینان و وثوق مولا و صاحب خودش است و اصلا تمام زندگی مولا زیر دست اوست . مولا فقط کارش فرمان راندن است . اما او که محرم و مورد وثوق مولاست هم مال و دارایی و هم زن و فرزند مولا را اداره می کند .
اگر کسی بپرسد این عبد چیزی دارد جوابش چیست ؟
هم آری هم نه
آری از جهت امکان تصرف در همه امور مولا که ماذون اوست
نه از این جهت که مالکیت حقیقی از آن عبد نیست
والله الموفق
پیامبر می فرماید: لااقول لکم عندی خزائن الله
طبق روایات شیعه خزائن خداوند در اختیار پیامبر است!
پیامبر می فرموماید: لا اعلم الغیب!
و حال آن که پیامبر غیب را می داند! خداوند به او آموخته است!
پیامبر می فرماید: لا اقول لکم انی ملک
باز طبق روایت شیعه پیامبر از ملک برتر بلکه خالق ملک است!
ظاهرا پاسخ بنده را مطالعه نفرمودید. نمی دانم چرا از روایات شیعه سخن به میان آوردید چون بنده در اصل پاسخم به روایات استنادی نکرده ام بلکه با استفاده از آیات صریح قرآن پاسخ داده ام؛
از نظر شما آیه زیر _که در پاسخ قبلی ذکر نمودم_ چگونه معنا می شود:
إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (جن/26و27)
داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى دهد
اگر این آیات را قبول دارید، پس ناچارید که اصل مطلب یعنی «بهره مندی انبیا از علم غیب» را بپذیرید. اگر هم معاذ الله قبول ندارید، که دیگر بحث تمام است!
علاوه بر آیات پیشین، این آیات هم در بهره مندی انبیا از علم غیب، صراحت دارد:
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ
وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (اعراف/62)رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و خيرخواه شما هستم و از خداوند چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد
----------------------------------
يعقوب (علیه السلام):
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللَّهِ
وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (يوسف 86)گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگويم (و شكايت نزد او مى برم)! و از خدا چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد
فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ
إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (یوسف/96)گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مى گويم (و شكايت نزد او مىبرم)! و از خدا چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد
----------------------------------
عبدی که همراه موسی بود [=خضر نبی] (علیهما السلام):
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا
وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (کهف/65)پس بنده اى از بندگان ما را يافتند كه او را از نزد خود رحمتى داده و از پيشگاه خود دانشى ويژه به او آموخته بوديم
این که انبیاء علم غیب داشتند بحثی نیست! بحث در این تاپیک در این موضوع است که چرا پیامبر این علم را از خود نفی می کند؟ پاسخ داده شد که پیامبر با این نفی فقر محضش را می خواسته است بیان کند! خب آیا برای اثبات فقر محض باید نعمت خداوند را منکر شد؟! پیامبر می توانست بفرماید: من هرچه از علم غیب می دانم خداوند به من آموخته است. بگوید: هذا من فضل ربی چرا فضل رب را انکار می کند.
مشرکین از پیامبر چه می خواستند که حضرت می فرماید: لا اعلم الغیب؟ یقینا پیامبر می توانسته است خواسته آنها را اجابت کند منتها باید اذن از ناحیه خداوند داشته باشد! خب همین را می تواند به مشرکین بگوید چه این که در جاهای دیگر قرآن به همین گونه در مقابل خواسته های نابجای مشرکین برخورد شده است.
ولی این که پیامبر برای رد خواسته های مشرکین کلا علم غیب را از خود نفی کند این برای من قابل فهم نیست!
این که انبیاء علم غیب داشتند بحثی نیست! بحث در این تاپیک در این موضوع است که چرا پیامبر این علم را از خود نفی می کند؟
با سلام پیامبراکرم صلی الله علیه واله از قول خود چیزی را نفی نکردند و این قول خداوند متعال است که میفرماید آن را از خود نفی کن. چرا؟ چون داشتن علم غیب محض مختص خداست و رسولان الهی به اذن خداوند از بعضی از امور غیبی آگاه میشوند و این مطلب هم از ادامه آیه که میفرماید به من وحی میشود مشخص میشود. پس خداوند نخواسته رسولش در این مورد غلو کند و بیش از آنچه که حقیقت هست بگوید.
پاسخ داده شد که پیامبر با این نفی فقر محضش را می خواسته است بیان کند! خب آیا برای اثبات فقر محض باید نعمت خداوند را منکر شد؟! پیامبر می توانست بفرماید: من هرچه از علم غیب می دانم خداوند به من آموخته است. بگوید: هذا من فضل ربی چرا فضل رب را انکار می کند.
در نتیجه پیامبراکرم صلی الله علیه واله، نعمت خدا رو منکر نشدند که هیچ متذکر نعمت نبوت هم شدند و در هر صورت به واسطه داشتن این فضیلت (نبوت) هم به خزائن الهی و هم علوم غیبی در حد لزوم و با خواست خداوند دستیابی پیدا میکنند... چون که 100 آید 90 هم پیش ماست.
دوم اینکه تنها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نبودند که از جانب خداوند ماموریت یافتند تا این 3 مورد را از خود نفی کنند.
در سوره مبارکه هود آیه 31 هم از قول حضرت نوح علیه السلام میفرماید:
ولا اقول لکم عندی خزائن الله ولا اعلم الغیب و لااقول انی ملک...
این سخن حضرت نوح به سران قومش که کافر شدند، است . در آیه 27 این سوره مبارکه از قول سران قوم حضرت نوح چنین میفرماید:
(پس سران قومش که کافر شدند گفتند: ما تو را جز بشری مثل خود نمیبینیم و نمیبینیم کسی جز فرومایگان ما بدون تامل از تو پیروی کرده باشد، و نمیبینیم که شما را بر ما فضیلتی باشد، بلکه شما را دروغگو میپنداریم)
مشرکین از پیامبر چه می خواستند که حضرت می فرماید: لا اعلم الغیب؟ یقینا پیامبر می توانسته است خواسته آنها را اجابت کند منتها باید اذن از ناحیه خداوند داشته باشد! خب همین را می تواند به مشرکین بگوید چه این که در جاهای دیگر قرآن به همین گونه در مقابل خواسته های نابجای مشرکین برخورد شده است.
ولی این که پیامبر برای رد خواسته های مشرکین کلا علم غیب را از خود نفی کند این برای من قابل فهم نیست!
آنها برای انکار نبوت پیامبر و انکار وحی به خیال خود سنگ پیش پای پیامبر(ص) مینداختند و انتظاراتی داشتند که گویا یک پیامبر باید تمام اختیارات عالم را در دست داشته باشد و همانند خدا عمل کند و در مواردی میگفتند:
پیامبر نمیتواند از جنس بشر بوده باشد بلکه او باید فرشته ای باشد، یا از پیامبر میخواستند که چشمه ها جاری کند و فرشتگان را به حضور آنها بیاورد و به آسمان برود و آن را فرو ریزد بنابر این به دستور خداوند به آنها چنین فرمود که
بگو من نه خدا هستم که گنجینه های علم و قدرت خدا در نزدم باشد چون این ادعای ربوبیت است و من فقط ادعای نبوت میکنم من بشری هستم مانند شما من ملک نیستم که هیچگونه احتیاجات مادی از خوردن و خوابیدن نداشته باشم و شما توقع دارید که پیامبر به این امور احتیاج نداشته باشد( پس اینجا نظر به مقام معنوی حضرت در مقابل فرشتگان نیست بلکه در جایگاه پاسخ به ادعاهای مشرکان است)
و میفرماید من فقط از آنچه وحی میشود پیروی میکنم و در پاسخ آنها که میگفتند پیامبر باید فرشته باشد تفاوت پیامبر با مردم را در جنسیتشان رد میکند و صرفا فرق بین پیامبر و مردم را در وحی میداند و میفرماید بگو آیا کور و بینا با هم مساویند؟
و امتیازی که برای پیامبر نسبت به انسانهای معمولی قائل میشود امتیاز ظاهری نیست که اونها به خیال خود برتری میدانستند یعنی همان چیزهایی که با چشم سرمیدیدند( ما تو را جز بشری مثل خود نمیبینیم و نمیبینیم که شما را فضیلتی برما باشد)
پس خداوند هم آنها را تایید میکند که بگو بله همینطوره که میگویید او بشری است مثل شما اما فرق او با شما در امور معنوی است که همان بصیرت اوست....
قال یاقوم ارئیتم ان کنت علی بینه من ربی واتنی رحمه من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها و انتم لها کارهون (28 هود)
(گفت ای قوم من به من بگویید اگر من از پروردگارم حجتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتی داده باشد که بر شما پوشیده است{باز هم میتوانید مرا انکارکنید؟} آیا میتوانم شما را به پذیرفتن آن مجبور کنم؟)
بارها درباره این آیه و علم غیب پیامبر در این سایت صحبت شده!
مثل اينكه شما هم مثل علمايتان بيش از خدا مي دانيد كه پيش داوري در امور الهي مي كنيد
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ﴿26﴾
داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند (26)
إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿27﴾
جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشتسرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت (27)
از اين به بعد بهتر است قبل از ادعاي كزايي كنيد سري به همه آيات الله عز و جل بزنيد و بعد براي ما منبر برويد
يسلونك عن الساعة اءيان مرسئها قل اءنما علمها عند ربى لا يجليها لوقتها اءلا هو ثقلت فى السموت و الاءرض لا تاءتيكم اءلا بغتة يسلونك كاءنك حفى عنها قل اءنما علمها عند الله و لكن اءكثر الناس لا يعلمون (اعراف/187)
از قيامت از تو سؤ ال مى كنند كه وقوع آن در چه زمانى است ؟ بگو علمش نزد پروردگار من است و هيچكس جز او (نمى تواند) وقت آنرا آشكار سازد، (اما قيام قيامت حتى ) در آسمانها و زمين سنگين (و بسيار پر اهميت ) است ، و جز به طور ناگهانى به سراغ شما نمى آيد، (باز) او تو چنان سؤ ال مى كنند كه گوئى تو از زمان وقوع آن با خبرى ، بگو علمش تنها نزد خدا است ولى بيشتر مردم نمى دانند.
در رابطه با تفسير اين آيه معظم له در نمونه تفسير بسيار زيباي كردند كه ناگزير شدم آن را منعكس كنم
ممكن است بعضى از خود سؤ ال كنند چرا اين علم مخصوص ذات خدا است و هيچكس حتى پيامبران را از آن آگاه نمى سازد؟
پاسخ اين سؤ ال اين است كه : عدم آگاهى از وقوع رستاخيز به ضميمه ناگهانى بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب مى شود كه هيچگاه مردم قيامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به اين ترتيب خود را براى نجات در آن آماده سازند، و اين عدم آگاهى اثر مثبت و روشنى در تربيت نفوس و توجه آنها به مسئوليتها و پرهيز از گناه خواهد داشت .
[="Navy"]سلام
این هم یک مورد متناقض در قرآنه:
جای گفته میشه هیچ کس علم غیب نداره (و تنها از آن خداست.) جای دیگه میگه که بعضی ها علم غیب دارند!
اینجا هم صحبت شده بوده:
http://www.askdin.com/thread13422-3.html[/]
سلام این هم یک مورد متناقض در قرآنه: جای گفته میشه هیچ کس علم غیب نداره (و تنها از آن خداست.) جای دیگه میگه که بعضی ها علم غیب دارند! اینجا هم صحبت شده بوده: آیا واقعا در قرآن تناقض وجود دارد؟
دوست عزيز عنايت بفرماييد، آيات قرآن مكمل هم هستند اين گونه نيست كه شما بخشي از آنها را تفكيك كنيد بعد با هم قياس بفرماييد
[="] و بر آنانكه تعقل نمىكنند پليدى قرار مىدهد. [/]
آيات نياز به تدبر و انديشه دارد
اگر مي فرمايد كسي علم غيب ندارد جز خودش، درست است كسي جز خدا داراي اين توانايي نيست اما در ايه اي مي فرمايد اين علم را به كسي نخواهم داد جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد
خداوند صاحب و مرجع و منبع علم است اما علم را در اختيار كساني قرار مي دهد يا اينكه انجام عهد و پيمان داشته اند(انجام فرايض و مسائل نباتي)
و يا برگزيده گان و رهبراني دارد كه براي انجام و تكميل ماموريت هاي الهي آن ها را مملو و سرشار از علوم خود مي كند
اسم اين چيزي كه شما ان را تناقض گذاشته ايد، پويايي در دين است كه هركسي نان بازوي خودش را مي خورد
لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا (انعام/152)
هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمىكنيم
سلاماین هم یک مورد متناقض در قرآنه:
جای گفته میشه هیچ کس علم غیب نداره (و تنها از آن خداست.) جای دیگه میگه که بعضی ها علم غیب دارند!اینجا هم صحبت شده بوده:
http://www.askdin.com/thread13422-3.html
سلام
عجیبه یعنی شما هیچگونه تفاوتی بین علم خدا و علم بنده اش نمیبینید که این مساله رو تناقض در قرآن میدانید!!!!
اصلا هیچ فرقی بین خالق و مخلوق میدانید یا خیر!!!
در کدام آیات میفرماید بعضیها علم غیب دارند؟ چه وجه تشابهی با آیاتی دارد که میفرماید هیچ کس علم غیب ندارد غیر از خدا؟
اگر مي فرمايد كسي علم غيب ندارد جز خودش، درست است كسي جز خدا داراي اين توانايي نيست اما در ايه اي مي فرمايد اين علم را به كسي نخواهم داد جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد
خداوند صاحب و مرجع و منبع علم است اما علم را در اختيار كساني قرار مي دهد يا اينكه انجام عهد و پيمان داشته اند(انجام فرايض و مسائل نباتي)
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿40﴾
اى فرزندان اسرائيل نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد (40)و يا برگزيده گان و رهبراني دارد كه براي انجام و تكميل ماموريت هاي الهي آن ها را مملو و سرشار از علوم خود مي كند
وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىءُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿49﴾
و [او را به عنوان] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مىفرستد كه او به آنان مىگويد] در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان معجزهاى آوردهام من از گل براى شما [چيزى] به شكل پرنده مىسازم آنگاه در آن مىدمم پس به اذن خدا پرندهاى مى شود و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مىبخشم و مردگان را زنده مىگردانم و شما را از آنچه مىخوريد و در خانه هايتان ذخيره مىكنيد خبر مىدهم مسلما در اين [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشيد عبرت است (49)اسم اين چيزي كه شما ان را تناقض گذاشته ايد، پويايي در دين است كه هركسي نان بازوي خودش را مي خورد
لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا (انعام/152)
هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمىكنيم
شما طوری از علم غیب سخن گفتید که گویا غیب محدوده و هر کسی که لایقش باشه خداوند اجازه میده که به کل غیب آگاهی پیدا کنه و نتیجتا علمش با علم خداوند به یک سطح میرسه ...
اگر منظور شما اینه دقیقا مهر تاییدیه به وجود تناقض در قرآن
شما طوری از علم غیب سخن گفتید که گویا غیب محدوده و هر کسی که لایقش باشه خداوند اجازه میده که به کل غیب آگاهی پیدا کنه و نتیجتا علمش با علم خداوند به یک سطح میرسه ... اگر منظور شما اینه دقیقا مهر تاییدیه به وجود تناقض در قرآن
تحليلتان از بحث هاي من اشتاه بود
ما در اين بحث منحصرا بر علم غيب سخن نگفتيم بحث بر سر علوم بود، اما خداوند با توجه به اقتضاء زماني انبياء خودش به هر كدام يك توانايي و ويزگي مي دهد اقتضاء زماني سليمان ايجاب مي كرد كه خداوند به او علم سخن گويي با حيوانات و ارتباط با متافيزيك را داشته باشد، به عيسي نفس مسيحا دااد به محمد (ص) همه علوم را داد، علت اين است ايشان خاتم الانبياء است، ختم كننده انبياء، پايان دهنده انبياء، كامل ترين نبي و جامع ترين نبي هست به همين جهت اسلام محدود به اقتضاء و موقعيت زماني خاص نيست مربوط به كل تاريخ است پس بايد او را كامل كند تا با توجه به ماموريت هاي خطيري كه در تاريخ دارد بايد بر همگان و از همگان اشرافيت داشته باشد تا از بافت و پيكره هستي و راز ها و حوادث گذشته و آينده آن بداند كه با توجه به آن علم احكامي را صادر كند.
حال اگر جواب نگرفتيد شفاف تر اشكالتان را وارد كنيد تا جواب گو باشيم
تحليلتان از بحث هاي من اشتاه بود
ما در اين بحث منحصرا بر علم غيب سخن نگفتيم بحث بر سر علوم بود، اما خداوند با توجه به اقتضاء زماني انبياء خودش به هر كدام يك توانايي و ويزگي مي دهد اقتضاء زماني سليمان ايجاب مي كرد كه خداوند به او علم سخن گويي با حيوانات و ارتباط با متافيزيك را داشته باشد، به عيسي نفس مسيحا دااد به محمد (ص) همه علوم را داد، علت اين است ايشان خاتم الانبياء است، ختم كننده انبياء، پايان دهنده انبياء، كامل ترين نبي و جامع ترين نبي هست به همين جهت اسلام محدود به اقتضاء و موقعيت زماني خاص نيست مربوط به كل تاريخ است پس بايد او را كامل كند تا با توجه به ماموريت هاي خطيري كه در تاريخ دارد بايد بر همگان و از همگان اشرافيت داشته باشد تا از بافت و پيكره هستي و راز ها و حوادث گذشته و آينده آن بداند كه با توجه به آن علم احكامي را صادر كند.حال اگر جواب نگرفتيد شفاف تر اشكالتان را وارد كنيد تا جواب گو باشيم
با سلام
و تشکر از اینکه پاسخ دادیدپس منظور شما این نیست که پیامبر اسلام صلوات الله علیه واله به کلیه ی امور غیبی واقفند. درست متوجه شدم؟ یا اینکه علاوه بر غیب بر همه علوم اشراف دارند؟
با سلام و تشکر از اینکه پاسخ دادید پس منظور شما این نیست که پیامبر اسلام صلوات الله علیه واله به کلیه ی امور غیبی واقفند. درست متوجه شدم؟
نه خير دوست عزيز، پيغمبر بر كله امور غيب آگاه هستند
نه خير دوست عزيز، پيغمبر بر كله امور غيب آگاه هستند
پس شما علم اکتسابی و محدود یک انسان رو با علم ذاتی و لایتناهی خداوند یکسان میدانید؟
چگونه ادراکات یک آفریده میتواند به سطح ادراکات خالقش برسه؟ لازمه این مساله رو اثبات کنید
پس شما علم اکتسابی و محدود یک انسان رو با علم ذاتی و لایتناهی خداوند یکسان میدانید؟
دوست عزيز اينجا بحث بر سر تكوين و تشريع يك علم نيست بحث بر سر نوع علم است اما تفاوت علم تشريعي با تكوين در اين است، كه در تشريع خداوند اين علم را با انجام فرايض در انسان محقق مي كند اما در تكوين بدون انجام فرايض و به صورت خدادادي و لدن محقق مي شود
منظورتان اين است فرقي بين علومي كه خداوند تكوينن در انبياء و اولياء خود ايجاد مي كنند متفاوت است با علومي كه تشريعا در عام ايجاد مي كند؟
چگونه ادراکات یک آفریده میتواند به سطح ادراکات خالقش برسه؟ لازمه این مساله رو اثبات کنید
اگر به نظر شما فرقي مي كند آنرا اثبات بفرماييد؟
نه خير دوست عزيز، پيغمبر بر كله امور غيب آگاه هستند
مگه علم به قيامت مخصوص خدا نيست يعني شما ميخوايد بگيد پيامبران هم تراز خدا ميدانستن
مگه علم به قيامت مخصوص خدا نيست يعني شما ميخوايد بگيد پيامبران هم تراز خدا ميدانستن
من كي گفتم علم قيامت مخصوص پيامبران است؟
سلام این هم یک مورد متناقض در قرآنه: جای گفته میشه هیچ کس علم غیب نداره (و تنها از آن خداست.) جای دیگه میگه که بعضی ها علم غیب دارند! اینجا هم صحبت شده بوده: آیا واقعا در قرآن تناقض وجود دارد؟
سلام
در قرآن کریم تناقضی نیست بلکه کتابی بی اختلاف است که فرصت را برای تفکر و تعالی ما فراهم می فرماید
اول اینکه غیب مراتب دارد یک مرتبه از غیب ذات باری تعالی است که لا یعلمه الا هو و مراتب دیگر را خدای تعالی به محارم اسرارش می نمایاند
از سوی دیگر به یک اعتبار آنکس که از غیب آگاه شده به تعلیم الهی بوده و علم او در علم الهی مندک است لذا غیر او به غیب راه ندارد و به اعتباری دیگر ( اعتبار مغایرت حق و خلق ) آنکس که آگاه شد حقیقتی است غیر او تعالی پس غیر او نیز می تواند آگاه گردد به اذن او
والله الموفق
[="Navy"]سلام
در قرآن کریم تناقضی نیست بلکه کتابی بی اختلاف است که فرصت را برای تفکر و تعالی ما فراهم می فرماید
اول اینکه غیب مراتب دارد یک مرتبه از غیب ذات باری تعالی است که لا یعلمه الا هو و مراتب دیگر را خدای تعالی به محارم اسرارش می نمایاند
از سوی دیگر به یک اعتبار آنکس که از غیب آگاه شده به تعلیم الهی بوده و علم او در علم الهی مندک است لذا غیر او به غیب راه ندارد و به اعتباری دیگر ( اعتبار مغایرت حق و خلق ) آنکس که آگاه شد حقیقتی است غیر او تعالی پس غیر او نیز می تواند آگاه گردد به اذن او
والله الموفق
با سلام
اینکه غیب مراتب دارد و یا ندارد بحثی جداست. اما حرف من اینه که در آیات هیچ اشاره ای به نوع علم غیب و مرتبه ی اون نشده .
در وافع این تفاسیری که شما میفرمایید از آیات؛ بدون دلیل هستش وتنها برای سرپوش گذاشتن بر این ناسازگاری.
بدون دلیل مطرح میکنید که خداوند در فلان آیه منظورش این نوع علم غیب بوده(مثلن ذاتی) و در فلان جا مرتبه ای دیگه.
خلاصه ممنون میشم دلیلتون رو بگید.[/]
دوست عزيز اينجا بحث بر سر تكوين و تشريع يك علم نيست بحث بر سر نوع علم است اما تفاوت علم تشريعي با تكوين در اين است، كه در تشريع خداوند اين علم را با انجام فرايض در انسان محقق مي كند اما در تكوين بدون انجام فرايض و به صورت خدادادي و لدن محقق مي شودمنظورتان اين است فرقي بين علومي كه خداوند تكوينن در انبياء و اولياء خود ايجاد مي كنند متفاوت است با علومي كه تشريعا در عام ايجاد مي كند؟
بحث ما سر انواع علم نیست علم میتونه هرچیزی رو شامل بشه از جمله پیشبینی آینده و آگاهی از کوچکترین حرکات کل موجودات جهان هستی....
اینها همه برای انسانها از جمله انبیاء الهی غیب به حساب میاد. آگاهی از کیفیت ذات اقدس باریتعالی هم علم هست . پیشبینی زمان قیامت هم غیب هست.
(یسئلونک عن الساعه ایان مرسیها قل انما علمها عند ربی لایجلیها لوقتها الا هو: از تو درباره زمان رستاخیز میپرسند بگو علمش فقط نزد پروردگار من است و جز او نمیتواند آن را آشکار سازد)آیا نظر شما اینست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به تمامی این مسایل که گفتم آگاهی و اشراف کامل دارند؟
اگر به نظر شما فرقي مي كند آنرا اثبات بفرماييد؟
این ادعای شماست پس شما باید اثباتش کنید.
شما عقیده دارید که علم پیامبر اکرم صلی الله علیه واله با علم خداوند برابری میکنه همچنین مدعی هستید که اداراکات یک آفریده میتواند در سطح ادراکات خالقش باشه
این مساله رو باید ثابت کنید وگرنه ادعای بیمورد نکنید
با سلام اینکه غیب مراتب دارد و یا ندارد بحثی جداست. اما حرف من اینه که در آیات هیچ اشاره ای به نوع علم غیب و مرتبه ی اون نشده . در وافع این تفاسیری که شما میفرمایید از آیات؛ بدون دلیل هستش وتنها برای سرپوش گذاشتن بر این ناسازگاری. بدون دلیل مطرح میکنید که خداوند در فلان آیه منظورش این نوع علم غیب بوده(مثلن ذاتی) و در فلان جا مرتبه ای دیگه. خلاصه ممنون میشم دلیلتون رو بگید.
سلام
قرآن کریم کتاب اجمال است نه تفصیل به همین دلیل است که قرآن بارها به تفکر و تدبر در آیاتش ترغیب فرمود تا هم فکر و اندیشه ما جولان و قدرت یابد و هم از میانه معانی ظریفش حقایق را بیابیم لذا در تفصیل معنای الفاظ قرآن ما به روایات و اصول شناخته شده رجوع میکنیم
والله الموفق
سلاماین هم یک مورد متناقض در قرآنه:
جای گفته میشه هیچ کس علم غیب نداره (و تنها از آن خداست.) جای دیگه میگه که بعضی ها علم غیب دارند!اینجا هم صحبت شده بوده:
http://www.askdin.com/thread13422-3.html
با سلام
اینکه غیب مراتب دارد و یا ندارد بحثی جداست. اما حرف من اینه که در آیات هیچ اشاره ای به نوع علم غیب و مرتبه ی اون نشده .
در وافع این تفاسیری که شما میفرمایید از آیات؛ بدون دلیل هستش وتنها برای سرپوش گذاشتن بر این ناسازگاری.
بدون دلیل مطرح میکنید که خداوند در فلان آیه منظورش این نوع علم غیب بوده(مثلن ذاتی) و در فلان جا مرتبه ای دیگه.خلاصه ممنون میشم دلیلتون رو بگید.
سلام علیک
شما پاسخ منو ندادید. منظورم آیاتی بود که اشکال وارد کردید لازمه این آیات رو بررسی کنید بعد ایراد بگیرید
حال من این آیات رو برای شما میاورم و بررسی میکنم
در قران کریم با مراجعه به آیات متعددی معلوم میشود که مطلقا غیب مختص خداوند است و تنها او را عالم الغیب میداند
قال الم اقل لكم اني اعلم غيب السماوات والارض واعلم ما تبدون وما كنتم تكتمون
ثم تردون الي
عالم الغيب والشهادهوستردون الي
عالم الغيب والشهاده عالم الغيب والشهاده فتعالي عما يشركونقل اللهم فاطر السماوات والارض
عالم الغيب والشهادههو الله الذي لا اله الا هو
عالم الغيب والشهاده عالم الغيب والشهاده العزيز الحكيم وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هوعالم الغيب والشهاده وهو الحكيم الخبير
ذلك
عالم الغيب والشهاده العزيز الرحيم ولله غيب السماوات والارضعالم الغيب والشهاده الكبير المتعال
فقل انما الغيب لله عالم الغيب لا يعزب عنه مثقال ذره له غيب السماوات والارض
ان الله
يعلم غيب السماوات والارضان الله
عالم غيب السماوات والارضخوب شما فرمودید
جای گفته میشه هیچ کس علم غیب نداره (و تنها از آن خداست.) جای دیگه میگه که بعضی ها علم غیب دارند!
آیا میتوانید برای آیاتی که آوردم مشابهی بیاورید که در مورد افراد خاصی آمده باشد؟
مثلا بگوید وللرسول غیب السماوات والارض یا ان الرسول یعلم الغیب السموات والارض؟
یا یک نمونه میتوانید مثال بزنید که غیب را از آن رسول خود یا بعضی افراد خاص دانسته باشد؟ اگر توانستید مشابه این آیات را برای افراد خاصی بیاورید این تناقض خواهد بود.
در ضمن آیاتی مثل آیه مورد بحث تاپیک :
اگر عکسش بود و میفرمودند علم غیب دارم آنوقت تناقض بود.
دسته دوم آیاتی هستند که داشتن علم غیب را با شرط ارتباط با منبع وحی یعنی خود خداوند به افراد خاصی نسبت میدهد
ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك وما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم وما كنت لديهم اذ يختصمون
تلك من انباء الغيب نوحيها اليك ما كنت تعلمها انت ولا قومك من قبل هذا فاصبر ان العاقبه للمتقين
عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضی من رسول
ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك وما كنت لديهم اذ اجمعوا امرهم وهم يمكرون
وما كان الله ليطلعكم علي الغيب ولكن الله يجتبي من رسله من يشاء
و آیاتی که انبیاء الهی میفرماید از جانب خداوند چیزهایی میدانیم که شما نمیدانید
شما اگر توانستید یک نمونه مثال بزنید که علم غیب را بدون واسطه ارتباط داشتن با خداوند به شخصی نسبت داده باشد تناقض هست در غیر اینصورت اشکالتون وارد نیست
من كي گفتم علم قيامت مخصوص پيامبران است؟
شما يک نگاه به جواب پايينتونم بندازيد
نه خير دوست عزيز، پيغمبر بر كله امور غيب آگاه هستند
شما از کلمه کل استفاده کرديد و هيچ استثنايي قائل نشديد
شما از کلمه کل استفاده کرديد و هيچ استثنايي قائل نشديد
بنده خدا بحث من با كاربر رهاورد در دامنه و دايره بحثي ايشان بود و نه علم قيامت
[="navy"]با سلام
اینکه غیب مراتب دارد و یا ندارد بحثی جداست. اما حرف من اینه که در آیات هیچ اشاره ای به نوع علم غیب و مرتبه ی اون نشده .
در وافع این تفاسیری که شما میفرمایید از آیات؛ بدون دلیل هستش وتنها برای سرپوش گذاشتن بر این ناسازگاری.
بدون دلیل مطرح میکنید که خداوند در فلان آیه منظورش این نوع علم غیب بوده(مثلن ذاتی) و در فلان جا مرتبه ای دیگه.خلاصه ممنون میشم دلیلتون رو بگید.
[/]
من مثالي کوتاه دنيايي که در ان هستيم را ميزنم
شرکت نوکيا درون گوشياش قطعه ي گذاشت به نام اف ام ترنسفر و اين قطعه مخصوص شرکت نوکيا بود و کسي اجازه نداشت از اين قطعه استفاده کنه ولي شرکت سامسونگ درون يکي از گوشياش اين قطعه را استفاده کرد چون شرکت نوکيا اين اجازه را داد که در يکي از گوشياش اين را استفاده کنه و اگه من روزي بگم شرکت سامسونگ فلان گوشيش اين امکانات را داره حرف اشتباهي نزدم ولي اگه بگم که سهام دار اين قطعه شرکت سامسونگه حرفم اشتباهه
حال ميريم سر قرآن
در قرآن گفته شد که علم غيب تنها نزد خداست (سهام دار قطعه خداست ) و گفته ميشه پيامبر علم غيب دارد (مثل شرکت سامسونگي که اون قطعه را داشت ) و تناقض در صورتي بود که ميگفت سهام دار اين علم پيامبره يعني در تصرف اين علم خدا دخالتي نداشت اونوقت تناقض به وجود مياد چون خدا سهام داره اين علمه به هر کسم که بخواد ميده
جا داره بگم غربي ها خيلي سيع کردن از قرآن ايراد بگيرن و براي اين کار خرجها کردن و دانشمندان زيرک را براي اين کار به خدمت گرفتن ولي خود اون دانشمندان به قرآن ايمان اوردن
حواستون باشه الان در کشور جنگ نرم داره صورت ميگيره حواست نباشه نابود ميشيد چون خود امريکا ادعا ميکنه که تا زماني که جوانان ايراني با قرآن باشن و شور شهادت داشته باشن ما نميتوانيم به حدف خودمون برسيم
این ادعای شماست پس شما باید اثباتش کنید. شما عقیده دارید که علم پیامبر اکرم صلی الله علیه واله با علم خداوند برابری میکنه همچنین مدعی هستید که اداراکات یک آفریده میتواند در سطح ادراکات خالقش باشه این مساله رو باید ثابت کنید وگرنه ادعای بیمورد نکنید
[="]دوست عزيز انسان از خود هيچ توانايي وقدرتي ندارد و هر چه دارد آنچيزي است كه الله عز و جل به او عنايت و تفضل فرموده
اگر انسان صاحب فيض و كمالي مي شود اين همان چيزي است كه خداوند از خودش در اون نهاد به همين جهت است كه فرمود.
[/] فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي ﴿حجر/29﴾
پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم.
[="]دوست عزيز حالا عنايت بفرماييد[/]:
[="] حضرت عيسي علي نبينا مي فرمايد من از جانب پروردگار برايتان معجزه اوردم.
اگر ايشان صاحب علم معجزه است همان علمي است كه در دست خداوند است و به او افاضه نموده.
و هيچ تفاوتي بين علم او وخدا نمي كند زيرا ايشان به علم خداوند احتجاج مي كند، به همين جهت است كه مي فرمايد من با عنايت، اذن و جواز او تصرفات انجام مي دهم.
[/][=tahoma][="]امام صادق(ع) در سخنی به این نقش حجج الهی اشاره کرده و می فرمایند: «کِتابَ[/][="]اللَّهِ فِیهِ نَبَأُ ما قَبْلِکُمْ وَ خَبَرُ ما بَعْدِکُمْ وَ فَصْلُ ما[/][="]بَیْنَکُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ ؛ در کتاب خدا اخبار پیشینیان و خبرهاى آینده و[/][="]آنچه سبب مى شود که اختلاف را میان شما حل کند، وجود دارد و ما همه آنها را مى[/][="]دانیم[/][="]»[/][="]
[/][/][=tahoma][="]کافى، ج [/][="]۱[/][="]، ص [/][="]۶۱[/][="]، ح[/][="]۹[/][="]٫[/][/]
[="]
[/]
[="Navy"] حواستون باشه الان در کشور جنگ نرم داره صورت ميگيره حواست نباشه نابود ميشيد چون خود امريکا ادعا ميکنه که تا زماني که جوانان ايراني با قرآن باشن و شور شهادت داشته باشن ما نميتوانيم به حدف خودمون برسيمجا داره بگم غربي ها خيلي سيع کردن از قرآن ايراد بگيرن و براي اين کار خرجها کردن و دانشمندان زيرک را براي اين کار به خدمت گرفتن ولي خود اون دانشمندان به قرآن ايمان اوردن
در راه تحقیق دینی داشتن تفکر انتقادی خیلی مهمه، چون از کودکی این باورها به ما القا شده و ما مایل هستیم اونها رو حتی بدون دلیل قبول کنیم.... البته این بدین معنا نیست که هر انتقادی که میکنیم وارده و درست.!
=======
فراموش نکنیم برای کتابی که ادعا میکنه از جانب خداست وجود یک اشکال کفایت میکنه.
=============
در ضمن اکثر دانشمندان بزرگ نه تنها بی دین بلکه بی خدا هستند...[/]
[="navy"]در راه تحقیق دینی داشتن تفکر انتقادی خیلی مهمه، چون از کودکی این باورها به ما القا شده و ما مایل هستیم اونها رو حتی بدون دلیل قبول کنیم.... البته این بدین معنا نیست که هر انتقادی که میکنیم وارده و درست.!
[/]
=======
فراموش نکنیم برای کتابی که ادعا میکنه از جانب خداست وجود یک اشکال کفایت میکنه.
=============
در ضمن اکثر دانشمندان بزرگ نه تنها بی دین بلکه بی خدا هستند...
تفکر انتقادي به شرطي خوبه که شما واقع بين باشيد و اگه روزي اين سايت اسک دين نتونست جواب بده فل فور نگيد من درست گفتم پس بايد تحقيق کرد حتى خارج از اين سايت
درسته اگه شما بتونيد ايرادي بگيريد که در اون ديگه جاي هيچ شکي باقي نمونه و هيچ کس نتونه جواب بده اونوقت اره ولي من فکر نکنم بتونيد چنين ايرادي بگيريد
گفتي دانشمندان بزرگ خوب ما از امثال زکريارازي, ابوعلي سينا, انوشيروان و...اينم که خيلي از دانشمندان خدارا قبول ندارن دليل نميشه که قرآن يا کلا دين داري مشکله مگه قرآن جايى گفت که نرو دانشمند نشو اتفاقا قرآن گفت برو تحقيق کن اولين اياتم درباره علم اموزي بود پس اين مشکل قرآن نيست مشکل از خودمونه خوب معلومه کسي که دنبال حوس بازي باشه که نميتونه دين قبول کنه
راستي کسي که وجود خدا را انکار کنه که ديگه دانشمند نيست
پاسخ به [=Calibri]B-neshan
وسلام نامی از نامهای خداست.
باعرض سلام.
شما فرمودید اکثر دانشمندان بی دین و بی خدا هستند.
گوته، شاعر و نویسنده معروف آلمانى مىگوید: سالیان دراز كشیشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر كه ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احكام مقدس قرآن، بهت و حیرت عجیبى در ما ایجاد نمود. به زودى این كتاب توصیفناپذیر، محور افكار مردم جهان مىگردد!
جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.
رئیس این گروه تحقیق و ترمیم حسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه به نام پروفسور موریس بوکای بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.
تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر حسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده استو پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد، باقی مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.
موریس بوکای به اسلام ایمان آورد.
معجزه خداوند در قرآن کریم باعث شد که یک دانشمند مشهور آمریکایی به دین اسلام بگرود .
دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق و مطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های ما فوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صد مرتبه در ثانیه تکرار می شوند .
یک تیم آمریکایی این آزمایش را در برابر یک گروه علمی در انگلیس انجام دادند که در بین این گروه، یک دانشمند مسلمان هندی الاصل نیز قرار داشت.
بعد از 5 روز آزمایش، گروه انگلیسی ازاین مسئله بسیار شگفت زده شدند ولی دانشمند مسلمان انگلیسی گفت : ما مسلمانان این مسئله را در 1400سال پیش تفسیر کرده ایم. دانشمندان از این سخن وی بسیار حیرت زده شدند و اصرار کردند که آن را برایشان شرح دهد. دانشمند مسلمان این آیه قران را قرائت کرد:"وهیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی می ستاید ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است ".
زمانی که اسم جلاله "الله " بلند شد ، پالس های مافوق صوت به الکتریسیته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.
پروفسور" ولیام براون"، مسئول این تیم تحقیقاتی با این دانشمند مسلمان برای شناخت دین اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان برای وی دین اسلام را تشریح کرده ویک جلد قرآن مجید به همراه تفسیر آن به زبان انگلیسی را به وی اعطاء کرد .
براون شهادتین را گفت و مسلمان شد
[=Calibri]www.godme.blogfa.com/post-115.aspx
به گزارش شیعه آنلاین، یک میلیونر آمریکایی که وکلای سرشناس ایالت لس آنجلس آمریکا به شمار می رود، اخیرا به دین مبین اسلام گروید.
[=Calibri]http://mahi-2.blogfa.com/cat-11.aspx
53 مهندس و كارمند چينی تحت تاثير اعجاز علمی قرآن و سنت مسلمان شدند
آشنايی با اعجاز علمی قرآن؛ عامل تشرف چينیها به اسلام در عربستان
تعدادی از مهندسان و كاركنان چينی شاغل در عربستان با حضور در برنامههای اجتماعی و آموزشی دفتر انجمن جهانی اعجاز علمی قرآن و سنت و آشنايی با اعجاز علمی قرآن به دين مبين اسلام گرويدند.
تعدادی از مهندسان و كاركنان چينی شاغل در عربستان با حضور در برنامههای اجتماعی و آموزشی دفتر انجمن جهانی اعجاز علمی قرآن و سنت و آشنايی با اعجاز علمی قرآن به دين مبين اسلام گرويدند.
به گزارش رحماء به نقل از پايگاه اطلاعرسانی «محيط»، «احمد باهمام» معاون دبيركل انجمن جهانی اعجاز علمی قرآن در منطقه رياض در اين باره گفت: 53 مهندس و كارمند چينی در عربستان پس از حضور در برنامههای آموزشی انجمن جهانی اعجاز علمی قرآن و تبيين اعجاز علمی قرآن و سنت نبوی(ص) برای آنان، به دين اسلام مشرف شدند.
وی افزود: مدير يك شركت چينی فعال در رياض و هفت مهندس چينی شاغل از جمله افرادی بودند كه به دين اسلام گرويدند و اين افراد پس از تشرف به اسلام، آداب وضو و نماز و برخی احكام اسلامی به آنان آموزش داده شد.
«عبدالعزيز الدهام» رئيس كميته چينی دفتر انجمن جهانی اعجاز علمی قرآن در رياض در اين باره گفت: گرايش اين افراد به دين اسلام در نتيجه برنامههای ارزشمند اين انجمن در بيان آموزههای قرآن و اعجاز علمی قرآن كريم و سنت نبوی(ص) است.
لازم به ذكر است كميته چينی دفتر انجمن جهانی اعجاز علمی قرآن رياض، برنامههای آموزشی ـ اجتماعی آشنايی مهندسان و كاركنان چينی با اعجاز علمی قرآن و سنت را با كمك يك مبلغ چينی كه دانشآموخته دانشگاه اسلامی مدينه منوره بود، برگزار كرد.
بلکه بی خدا هستند...
این رو به یقین و با اعتقاد کامل عرض میکنم که هر کسی میگه خدا وجود ندارد داره دروغ میگه.
از نویسنده کتاب پندار خدا که کتابش در مورد نفی وجود خداست پرسیدند آیا میتونی بگی 100 درصد خدا وجود نداره
در جواب گفت من فقط میتونم بگم 51 درصد خدایی نیست!
این را کسی گفته که عمری بر ضد خدا تحقیق کرده و کتاب نوشته
واما به اعتقاد مسلمانان در قیامت هرگز از انسانی نمیپرسند چرا به خدا معتقد نبودی!! بلکه میپرسند چرا وظایفی که از جانب خدا بر عهده ات بود عمل نکردی
دلیلش این هست که همگی انسان های روی زمین حداقل یک بار به خودشون رجوع کرده اند و فهمیدند که ممکن نیست خدایی وجود نداشته باشه
اگر مایل باشید نام خواهم برد.
اگر مایل باشید معجزات ریاضیات ، علمی و .... که توسط قرآن 1400 پیش گفته شد بود را نام ببرم.
پاسخ سوال علم غیب به طور کامل در کتاب شبهای پیشاور به آن پاسخ داده شد لطفا بروید و مطالعه فرمایید.
اگر لازم باشد تمام زیر ساختهای آمریکا که شما او را کشور متمدن میخوانید را که از اسلام الگو برداری شد را اثبات میکنم.
نمونه بارزش شکل معماری کاخ سفید ، معماری کاملا اسلامی است.
با سلام و اجازه از دوستان محترم بحث درمورد آیات غیب در قرآن رو ادامه بدیم.
[="]دوست عزيز انسان از خود هيچ توانايي وقدرتي ندارد و هر چه دارد آنچيزي است كه الله عز و جل به او عنايت و تفضل فرموده
اگر انسان صاحب فيض و كمالي مي شود اين همان چيزي است كه خداوند از خودش در اون نهاد به همين جهت است كه فرمود. فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي ﴿حجر/29﴾
پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم.
آقای kheymegahabalfazl گرامی
شما چگونه از این آیه نتیجه گرفتید که علم و ادراکات بشر میتواند به پایه خالقش برسد؟
[="]
دوست عزيز حالا عنايت بفرماييد[/]:
وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىءُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
و [او را به عنوان] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مىفرستد كه او به آنان مىگويد] در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان معجزهاى آوردهام من از گل براى شما [چيزى] به شكل پرنده مىسازم آنگاه در آن مىدمم پس به اذن خدا پرندهاى مى شود و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مىبخشم و مردگان را زنده مىگردانم و شما را از آنچه مىخوريد و در خانه هايتان ذخيره مىكنيد خبر مىدهم مسلما در اين [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشيد عبرت است
[="] حضرت عيسي علي نبينا مي فرمايد من از جانب پروردگار برايتان معجزه اوردم.[/]
[="]
برادر گرامی
بحث ما سر معجزه نیست. چون معجزه اصلا علم نیست. نبی خدا به اذن خداوند اراده چیزی میکند و همان چیزی که در طی سالیان سال تحقق میافت در یک آن تحقق پیدا میکند. [/]
[="] اگر ايشان صاحب علم معجزه است همان علمي است كه در دست خداوند است و به او افاضه نموده.
و هيچ تفاوتي بين علم او وخدا نمي كند زيرا ايشان به علم خداوند احتجاج مي كند، به همين جهت است كه مي فرمايد من با عنايت، اذن و جواز او تصرفات انجام مي دهم.
چند اشکال به این سخنتون وارده:
1- معجزه از سنخ علم نیست که راه فکری داشته باشد و کسی بتواند درس بخواند و معجزه بیاورد بلکه به قداست روح "ولی" و آن انسان کامل وابسته است.
چگونه-معجزه-را-از-علوم-غریبه-و-خوارق-عادات-تشخیص-دهیم؟
2- این مثالی که زدید نمیتواند ثابت کند که علم خداوند با علم پیامبرش تفاوتی ندارد.
چون ( اگر بفرض معجزه علم باشد) انسان برای رسیدن به مقاصد علمی نیازمند انجام کاری است
اما در معجزه، رسولخدا هیچگونه کار علمی انجام نمیدهد و همه چیز برمیگرده به خواست و اراده خداوند.
اگر توجه کرده باشید در آیه شریفه مرتب میفرماید: باذنی.
واذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی وتبرءالاکمه والابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی (110 مائده)
3- معجزه یک بار بوقوع میپیوندد و تمام میشود.
اگر حضرت عیسی علی نبینا و اله و علیه السلام از آنچه که مردم در خانه هایشان ذخیره میکردند خبر میدادند این آگاهی ایشان دقیقا همان زمانی صورت میگرفت که نیاز به چنین معجزه ای بود.
اینگونه نبود که یکبار این فضل به ایشان داده شود و دیگه برای همیشه و در هر زمان بدون اذن خداوند از چیزی مطلع شوند ،(این را از آیات قرآن میشود دانست همچنین از سرگذشتهای انبیاء و اولیای الهی بعنوان مثال اگر حضرت علی علیه السلام خبر داشتند که مشرکان ، ایشان را در لیله المبیت از بین نمیبرند دیگر این کار حضرت برایشان فضیلتی محسوب نمیشد)
با توجه به اینکه اصلا نیازی هم به چنین آگاهی وسیعی درباره کل موجودات هستی برای یک شخصی که ماموریتش چیز دیگری هست نمیباشد.
چنین چیزی را کسی ادعا میکند که دعوی ربوبیت داشته باشد. چنین غلوهایی رو مسیحیان درباره حضرت عیسی علیه السلام داشتند که قائل به تثلیث شدند.
با سلام و اجازه از دوستان محترم بحث درمورد آیات غیب در قرآن رو ادامه بدیم. نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : Kheymegahabalfazl دوست عزيز انسان از خود هيچ توانايي وقدرتي ندارد و هر چه دارد آنچيزي است كه الله عز و جل به او عنايت و تفضل فرموده اگر انسان صاحب فيض و كمالي مي شود اين همان چيزي است كه خداوند از خودش در اون نهاد به همين جهت است كه فرمود. فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي ﴿حجر/29﴾ پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم. آقای kheymegahabalfazl گرامی شما چگونه از این آیه نتیجه گرفتید که علم و ادراکات بشر میتواند به پایه خالقش برسد؟
دوست عزيز، من هم اگر مثل شما در سانسور مطالب اينقدر توانايي داشته باشم خوب قدرت تشخيصم را از دست مي دم شما به كل مطالب دقت بفرماييد بعد نتيجه گيري كنيد
ادامه ی پستها ی قبل:
[="]2- به اراده الهی
[="]امام صادق(ع) در سخنی به این نقش حجج الهی اشاره کرده و می فرمایند: «کِتابَ[="]اللَّهِ فِیهِ نَبَأُ ما قَبْلِکُمْ وَ خَبَرُ ما بَعْدِکُمْ وَ فَصْلُ ما[="]بَیْنَکُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ ؛ در کتاب خدا اخبار پیشینیان و خبرهاى آینده و[="]آنچه سبب مى شود که اختلاف را میان شما حل کند، وجود دارد و ما همه آنها را مى[="]دانیم[="]»[="]
[="]کافى، ج [="]۱[="]، ص [="]۶۱[="]، ح[="]۹[="]٫
[="]
[="]برادر گرامی آقای kheymegahabalfazl [="]شما پاسخ منو ندادید:
[=arial]جنا ب جویا پرسیده بودند:
این که انبیاء علم غیب داشتند بحثی نیست! بحث در این تاپیک در این موضوع است که چرا پیامبر این علم را از خود نفی می کند؟
[=arial]
در پست 18 بنده چنین پاسخ دادم که : چون داشتن علم غیب محض مختص خداست و رسولان الهی به اذن خداوند از بعضی از امور غیبی آگاه میشوند و این مطلب هم از ادامه آیه که میفرماید به من وحی میشود مشخص میشود. پس خداوند نخواسته رسولش در این مورد غلو کند و بیش از آنچه که حقیقت هست بگوید.
پاسخ داده شد که پیامبر با این نفی فقر محضش را می خواسته است بیان کند! خب آیا برای اثبات فقر محض باید نعمت خداوند را منکر شد؟! پیامبر می توانست بفرماید: من هرچه از علم غیب می دانم خداوند به من آموخته است. بگوید: هذا من فضل ربی چرا فضل رب را انکار می کند.
[=arial]
در نتیجه پیامبراکرم صلی الله علیه واله، نعمت خدا رو منکر نشدند که هیچ متذکر نعمت نبوت هم شدند و در هر صورت به واسطه داشتن این فضیلت (نبوت) هم به [=arial]خزائن الهی و [=arial]هم علوم غیبی در حد لزوم و با خواست خداوند دستیابی پیدا میکنند... چون که 100 آید 90 هم پیش ماست.
[="]
ایشان پرسیده بودند:
مشرکین از پیامبر چه می خواستند که حضرت می فرماید: لا اعلم الغیب؟ یقینا پیامبر می توانسته است خواسته آنها را اجابت کند منتها باید اذن از ناحیه خداوند داشته باشد! خب همین را می تواند به مشرکین بگوید چه این که در جاهای دیگر قرآن به همین گونه در مقابل خواسته های نابجای مشرکین برخورد شده است.
ولی این که پیامبر برای رد خواسته های مشرکین کلا علم غیب را از خود نفی کند این برای من قابل فهم نیست!
[=arial]پاسخ داده شد:
آنها برای انکار نبوت پیامبر و انکار وحی به خیال خود سنگ پیش پای پیامبر(ص) مینداختند و انتظاراتی داشتند که گویا یک پیامبر باید تمام اختیارات عالم را در دست داشته باشد و همانند خدا عمل کند و در مواردی میگفتند...
اما شما با وجود اینکه آیات قرآن از قول خود خداوند میفرماید به آنها بگو من علم غیب ندارم و با وجود اینکه اگر پیامبران خدا میگفتند علم غیب داریم تناقض در آیات قرآن پیش میامد، به لحاظ آیات متعددی که تنها خداوند را عالم غیب میداند،اصرار دارید که علم پیامبران همپایه علم خداست و بالاتر از آن مدعی شدید که ادراکات ایشان همپایه ادراکات خداوند است در حالیکه در قرآن کریم خداوند فرموده: وفوق کل ذی علم علیم
بالاتر از هر صاحب علمی عالمی هست یعنی خود خداوند.
و اینکه او یگانه هست و هیچ کس همتای او نیست
لطفا تنها در این خصوص پاسخ دهید. شما چگونه تناقضاتی را که با این ادعایتان پیش میاید حل میکنید؟
اگر هم پاسخی ندارید که اجباری به پاسخگویی نیست.
با تشکر