معرفی منابع سبک زندگی ( کتاب، پایان نامه، نرم افزار و...)
تبهای اولیه
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان خراسان شمالی
یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوهى زیستن ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. بنابراین مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است.
هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبهى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد:
یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است.آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بینالمللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است.اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلهى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئلهى خط، مسئلهى زبان، مسئلهى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهاى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است .
براى ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامى، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانى که سعى دارند روشهاى زندگى و سبک و سلوک زندگى را به ملتها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئى و تحمیل، تمدن غربى است.
بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگسازى لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگسازان است. و شما جوانها باید خودتان را براى این آماده کنید؛ این، رسالت اصلى است .
معرفی منابع
1. زندگی به سبک روح الله: برشهایی از سیره ی خانوادگی امام روح ا... (ره)، پدیدآورنده: علی اکبر سبزیان، ناشر: الشمس، 1390
2. سبک و روش زندگی استاندارد: و نقش آن در تامین سلامت بدنی، روانی، اجتماعی و معنوی انسان، پدیدآورنده: سیدابوالقاسم حسینی، ناشر: قطره ،1388
3. مصرف و سبک زندگی، پدیدآورنده: محمد فاضلی، ناشر: صبح صادق - 1382
4. سبک زندگی و بیماری های غیرواگیر، پدیدآورنده: رمضانعلی عطایی، علی مهرابی توانا، ناشر: دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) ، 1384
5. زندگی به سبک باهنر، پدیدآورنده: قدسیه حاجی زاده، ناشر: مدرسه،1390
6. ارزیابی و درمان سبک زندگی: رویکرد روان شناسی فردی آدلر، پدیدآورنده: دنیل اسکتین، روی کرن، حمید علیزاده (مترجم)، محسن یوسفی (مترجم)، فروزان کرمی (مترجم)، ناشر: رسش،1389
7. کیمیای شخصیت: تغییر در نگرش و سبک زندگی، پدیدآورنده: محمداحسان تقی زاده، اکرم حسین زاده، ناشر: پارسایان،1386
8. سبک زندگی و مصرف فرهنگی: مطالعه ای در حوزه جامعه شناسی فرهنگی و دیباچه ای بر سبک زندگی فرهنگی ایرانیان، پدیدآورنده: طلیعه خادمیان، ناشر: جهان کتاب ،1388
9. اوقات فراغت و سبک های زندگی جوانان، پدیدآورنده: لیو هندری، جان لاو، آنتونی گلندینینگ، فرامرز ککولی دزفولی (مترجم)، مرتضی ملانظر (مترجم)، جنت شاکسمیت (مترجم)، ناشر: نسل سوم - 1383
10. سبک زندگی پایدار (مجموعه مقالات همایش فرهنگ تولید و مصرف پایدار در زندگی شهری)، پدیدآورنده: محمدجواد مهدوی نژاد (ویراستار)، ناشر: نشر شهر تهران (وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران) ، 1388
11. دین و سبک زندگی: مطالعه موردی شرکت کنندگان در جلسات مذهبی، پدیدآورنده: محمدسعید مهدوی کنی، ناشر: دانشگاه امام صادق (ع)، 1387
12. تهران و ارتقای سبک زندگی شهری (مجموعه مقالات همایش محلات تهران، چالش ها و راهبردها)، پدیدآورنده: محمدجواد مهدوی نژاد (تدوین)، ناشر: نشر شهر تهران (وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران) ، 1388
13. کارگاه آموزشی تکنولوژی جذب ثروت و موفقیت یا زندگی به سبک ثروتمندان خودساخته، پدیدآورنده: حمید تقدسی، ناشر: البرز فر دانش، 1387
14. موفقیت به سبک ایرانی: بررسی تحلیلی زندگی دانشمند معاصر دکتر اردشیر حسینپور، پدیدآورنده: الله کریم عباس نیا (تدوین)،ناشر: مکاتیب،1390.
15. حلیه المتقین، پدیدآورنده: محمدباقربن محمدتقی مجلسی، ناشر: مسجد مقدس جمکران، 1389 .
16. مفاتیح الحیات، پدیدآورنده: عبدالله جوادی آملی، ناشر: اسراء.
17. پایان نامه ارائه الگوی سبک زندگی اسلامی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،قم
18. پایان نامه تهیه و ساخت آزمون هدف در زندگی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ،قم
19. رساله حقوق امام سجاد، علی محمد حیدری نراقی، نشرجمال
20. هدف زندگی، مرتضی مطهری، نشر صدرا.
21. فلسفه و هدف در زندگی، محمدتقی جعفری، نشر علامه محمدتقی جعفری.
22- انسان در جستجوی معنا، ویکتور فرانکل، نشر دانشگاه تهران
23.سنن النبی: آداب و سنن پیامبر (ص)، پدیدآورنده: سیدمحمدحسین طباطبائی، عباس عزیزی (مترجم)
ناشر: ام ابیها (س).
دينپژوهي: عضو هيئت علمي گروه روانشناسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي گفت: مولفههايي كه براي سبك زندگي افراد تعيين ميشود بايد مولفههايي باشد كه در زندگي روز مره انسان ملموستر باشد.
به گزارش خبرنگار پايگاه دينپژوهي ايران، حجتالاسلام دكتر محمد كاوياني در نشست ارائه سبك زندگي اسلامي_ ايراني كه در سالن كنفرانس مركز همايشهاي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم برگزار شد، در سخناني اظهار داشت: در جامعه اسلامي ما سبك زندگي خيلي مورد مطالعه قرار نگرفته است ولي در كشورهاي غربي مطالعات زياديدر ارتباط با اين موضوع انجام شده است.
وي با بيان اينكه دو نگاه به سبك زندگي ميتوانيم داشته باشيم، خاطرنشان كرد: نگاه نخست نگاه هنجاري است و در اين نگاه بايد مقايسهاي صورت بگيرد بين سبك زندگيهايي كه وجود دارد ولي مطالعهديگري كه ميتوانيم در اين رابطه داشته باشيم اين است كه ما چه بايد انجام دهيم.
عضو هيئت علمي گروه روانشناسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي ادامه داد: در ارتباط با آنچه كه هست انجام دادنش سخت نيست ولي در نگاه تجويزي و اينكه چه بايد انجام بدهيم درباره سبك زندگي اسلامي مطلبي است كه جاي خالي آن محسوس است.
وي گفت: در مديريت، جامعهشناسي،پزشكي و روانشناسي مطالعاتي در ارتباط با هنجارها صورت گرفته است ولي يك روانشناس به نام آلفرد ادلر و طرفدارانشان نگاهشان توصيفي صرف نبوده است بلكه نگاه تجويزي نيز داشته است.
دكتر كاوياني با بيان اينكه ما بايد بررسي كنيم كه سبك زندگي تجويزي اسلام چگونه است، يادآور شد: ما يك سبك زندگي ميخواهيم كه از جهات مختلف مورد تاييد دين مبين اسلام باشد و با يافتههاي علمي اختلافي نداشته باشد، دنيا و آخرت را در كنار يكديگر ببيند و از ابعاد آخرت انسان غافل نباشد.
وي ادامه داد: وقتي صحبت از سبك زندگي ميشود بايد زندگي گذشته، حال و آينده افراد را مد نظر قرار دهيم و بايد با فطرت انساني هم سازگار باشد.
عضو هيئت علمي گروه روانشناسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي بيان داشت: سبك زندگي شيوه نسبتا سادهاي است كه افراد با آن شيوه اهداف خود را بيان ميكنند و مشكلات زندگي خود را برطرف ميكنند.
وي با بيان اينكه سبك زندگي بايد به فضاي عينيتر و قابلمشاهدهتري زندگي افراد توجه داشته باشد، يادآور شد: مولفههايي كه براي سبك زندگي افراد تعيين ميشود بايد مولفههايي باشد كه در زندگي روز مره انسان ملموستر .......
[=XBKeyhan]تبيين سبك زندگی اسلامی - ايرانی در فضای مجازی/9
[=XBKeyhan]حجتالاسلام كاويانی تأكيد كرد:
ضرورت تبيين سبك زندگی قرآنی در فضای مجازی متناسب با ذائقه كاربران
كاويانی با بيان اين كه سبك زندگی در يك معنای عام، همه زندگی را پوشش میدهد، افزود: بعضی پژوهشها به تناسب گسترهای كه دارند، ممكن است به همه مؤلفهها بپردازند و بعضی ممكن است بر يك جزء بسيار كوچك از سبك زندگی مثل سبك نشستن فرد پشت ميز كامپيوتر، تمركز كنند.
سردبير مجله «مطالعات اسلام و روانشناسی» با اشاره به دو نوع تأثير فضای مجازی در سبك زندگی انسانها عنوان كرد: فضای مجازی پديدهای نوظهور است كه در دهههای قبل در سبك زندگیها، حضور نداشته و اكنون حضوری پررنگ دارد و برای خود جايگاه و سهمی از وقت، توجه، نيرو و هزينههای زندگی را میطلبد و خود را به همه افراد، خانوادهها و نهادهای اجتماعی، تحميل كرده و میكند و اين گونه به نظر میرسد كه هيچ گريز و مفری از آن نيست.
وی اختصاص يافتن چنين سهمی به فضای مجازی و فناوریهای نوين را موجب كاسته شدن از سهم بخشهای ديگر زندگی دانست و در مورد نوع دوم تأثير آن اظهار كرد: تأثير ديگر فضای مجازی بر سبك زندگیها ناشی از ماهيت خاص آن است. فضای مجازی اگرچه به لحاظ مفهومی، كاملاً مستقل از انسان است و از ويژگیهای درونزاد يا فطریِ انسان تلقی نمیشود اما از زمانی كه در زندگی انسان حضور پيدا كرده است، با سرعت زياد و در گسترهای وسيع خودنمائی كرده و جوامع، نهادهای اجتماعی، آموزشی، فرهنگی، مالی، سياسی، ارتباطات اداری و حتی مناسبات بينالمللی و ... را به گونهای مقهور خود ساخته و رويگردانی افراد و نهادها از اين فضا موجب انزوا و تحميل هزينههای زياد بر آنها خواهد شد.
كاويانی با بيان اين كه فضای مجازی، ماهيتاً يك ابزار است بر عدم تأثيرگذاری اين ابزار بر هويت انسان در دراز مدت تأكيد كرد و گفت: اگرچه قدرت و برد فضای مجازی زياد و ظهور و بروز آن پرقدرت بوده است و شايد توده مردمی كه ارزش زندگی را فقط در حد گذراندن میدانند به آسانی تسليمِ لوازم و آثارِ فضای مجازی شوند و در سبك زندگی خود اثرپذيری بیچون و چرائی از آن داشته باشند؛ اما كسانی كه به انسان و هويت مادی ـ معنوی، دنيائی ـ اخروی، و حيات دائمی او توجه دارند میدانند كه اين اثرگذاری پرهجمه فضای مجازی موجی هرچند بزرگ اما گذراست.
حجتالاسلام كاويانی علاوه بر داشتن نگاه شامل به پديدهها و رويدادها، آنچه ضروری است داشتن نگاه طبيبانه به وضعيت موجود است؛ بايستی نگاه ما نگاه پيامبرانه نسبت به انسان جاهلِ بیفرهنگ باشد
كاويانی مثبت يا منفی بودن فضای مجازی را امری مرتبط با تربيت انسانها دانست و گفت: با وجود اين كه اين ابزار امكان رفتارهای غيراخلاقی و غيرانسانی فراوانی را فراهم كرده كه قبلاً ممكن نبود، لكن از سوی ديگر، امكان رفتارهای اخلاقی و انسانی فراوانی را نيز پديد آورده است و اين كه فردی به كدام سمت گرايش پيدا كند امری است كه به تربيت اخلاقی وی بازمیگردد.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با بيان اين كه ما در بسياری از مسائل خرد و كلان دنيا ممكن است نياز به وسعت بخشيدن مقياسهامان داشته باشيم، افزود: علاوه بر داشتن نگاه شامل به پديدهها و رويدادها، آنچه ضروری است داشتن نگاه طبيبانه به وضعيت موجود است؛ بايستی نگاه ما نگاه پيامبرانه نسبت به انسان جاهلِ بیفرهنگ باشد.
كاويانی ادامه داد: اگر اينگونه بود، اول از خودمان میپرسيم كه «آيا ما به اندازه كافی «طب» مورد نياز اين وادی را بلديم؟» و اگر بلد نيستيم موظف هستيم كه آن را ياد بگيريم. از خود میپرسيم «آيا به اندازه كافی دلسوزی برای بيماران اين وادی داريم؟» اگر نداريم، بايد با تأسی از پيامبر اكرم(ص)، اين دلسوزی را بيش از پيش داشته باشيم و براساس آن عمل كنيم.
وی با تأكيد بر اين كه ما همچنين بايد بپرسيم «آيا ما نسخهای برای دردهای شناخته شده اين بيماران تهيه كردهايم؟» گفت: ما سبك زندگی قرآنی را با يك انسجام و مناسب با زندگی قرن بيست و يكم معرفی نكردهايم، آنگاه ناراحت میشويم كه چرا در كل دنيا و به تبع آن در فضای مجازی، سبك زندگیها، اسلامی نيست.
http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=1011009
حجتالاسلام محمد نقدی:
ارائه سبك زندگی اسلامی در فضای مجازی تنها بر عهده وزارت ارشاد نيست مدير مؤسسه نخل تأكيد كرد:
ضرورت كاربردی كردن مفاهيم دينی و قرآنی در زندگی مجازی كاربران اسحاق صلاحی تأكيد كرد:
ضرورت شناسايی مؤلفههای اثرگذار دين در سبك زندگی ايرانی - اسلامی محمدسعيد مهدویكنی:
منطق، مهمترين ويژگی سبك زندگی اسلامی در فضای مجازی است واعظی تأكيد كرد:
لزوم تقويت ارزشهای دينی و اسلامی در فضای مجازی از سوی دستگاهها فخرزاده تأكيد كرد:
لزوم عرضه الگويی كاربردی برای سبك زندگی اسلامی در فضای مجازی سعيد فخرزاده:
ارائه سبك زندگی اسلامی - ايرانی در فضای مجازی بهدور از شعارزدگی باشد در گفتوگوی ايكنا با مهدی منتظرقائم مطرح شد؛
رشد عقل تاريخی در پرتو فضای مجازی / ضرورت بازتعريف سبك زندگی اسلامی ايرانی مهدی ميلانیزاده تأكيد كرد:
خانههای ديجيتال مساجد؛ زمينهساز ورود سبك زندگی قرآنی و اسلامی به فضای مجازی محمدرضا رسولی:
ارتقای «سواد رسانهای»؛ پيشنياز تبيين زندگی اسلامی ـ ايرانی در فضای مجازی رهبرپور تأكيد كرد:
لزوم ايجاد شبكههای اجتماعی مبتنی بر مؤلفههای سبك زندگی اسلامی و ايرانی حجتالاسلام كاويانی تأكيد كرد:
ضرورت تبيين سبك زندگی قرآنی در فضای مجازی متناسب با ذائقه كاربران نقيبالسادات:
قابليتهای فناورانه زمينهای برای بازتوليد فرهنگ اسلامی در فضای مجازی باشد مهدی منتظرقائم:
راهكار گذر از چالش فضای مجازی حركتی تمدنساز است حجتالاسلام ميرخندان تأكيد كرد:
تدوين فرهنگ كاربری؛ گامی در تبيين سبك زندگی ايرانی ـ اسلامی در فضای مجازی قرائیمقدم مطرح كرد:
اثرزدايی از فرهنگ غربی، با حاكم شدن روح جمعی بومی بر فضای مجازی مهدی منتظرقائم:
حوزههای تمدنی بايد به دنبال نقطه بهينه خود در مواجهه با فضای مجازی باشند حجتالاسلام بهمنی:
مسلمانان در مواجهه با موضوعات نوپديد مانند فضای مجازی مثبتگرا هستند ابراهيم فياض تأكيد كرد:
نداشتن بلاغت اينترنتی از مهمترين مشكلات ما در فضای مجازی است حجتالاسلام شمس:
بهرهمندی از فضای مجازی در گرو رفتار پيامبرگونه همراه با مديريت كارآمد است
سخنرانی رائفی پور/ سبک زندگی / دانشگاه فردوسی مشهد مقدس/ ۱۴ آبان ۹۱
|موضوع:سبک زندگی|
|مشاهده کیفیت|
فایل تصویری:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|
فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|
سبک زندگی - قسمت 6
سبک زندگی - قسمت 5
امام خامنه ای-سبک زندگی ب...
به شدت باید از تقلید سبک ... ا
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت دهم»1391/09/11
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت نهم»1391/09/10
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت هشتم»1391/09/07
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت هفتم»1391/09/03
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت ششم»1391/09/01
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت پنجم»1391/09/01
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت چهارم» 1391/08/30
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت سوم»1391/08/29
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت دوم» 1391/08/28
» خلاصه سخنرانی | لبیک یا خامنهای [سبک زندگی] «قسمت اول»1391/08/27
روان شناسی و دین16 - زمستان 1390
رابطه سبك زندگي اسلامي با شادكامي در رضايت از زندگي دانشجويان شهر اصفهان
سال چهارم، شماره چهارم، زمستان 1390، ص 61 ـ 74
Ravanshenasi-va ـ Din, Vol.4. No.4, Winter 2012
محمدباقر كجباف،* پريناز سجاديان،**محمد كاوياني،***حسن انوري****
چكيده
اين پژوهش با هدف بررسي رابطه سبك زندگي اسلامي با شادي در رضايت از زندگي دانشجويان شهر اصفهان انجام شد. جامعه آماري از ميان دانشجويان سال تحصيلي 89ـ90 شهر اصفهان 300 دانشجو به صورت نمونهگيري تصادفي از 3 دانشگاه (اصفهان، صنعتي مالك اشتر، صنعتي اصفهان) انتخاب و پرسشنامههاي 29 سؤالي شادي (آكسفورد)، 5 سؤالي رضايت از زندگي ((SWLS و سبك زندگي اسلامي كاوياني بر روي آنان اجرا شد. اين پژوهش با روش آمار توصيفي و رگرسيون چندگانه مورد تحليل قرار گرفت. نتايج پژوهش نشان ميدهد كه سبك زندگي اسلامي و شادكامي، با رضايت از زندگي دانشجويان در سطح (001/0p
حجتالاسلام کاویانی به فارس خبر داد
سبک زندگی تجویزی اسلام
تدوین شد/ ضرورت تولید بازی رایانهای سبک زندگی اسلامی
خبرگزاری فارس: عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه از تدوین «سبک زندگی تجویزی اسلام» خبر داد و بر تولید بازی رایانهای سبک زندگی اسلامی به منظور مقابله با تهاج فرهنگی تأکید کرد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، «سبک زندگی» از جمله موضوعاتی است که امروزه مورد توجه بسیار است، از این رو با حجتالاسلام محمد کاویانی ارانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که به تازگی نگارش کتاب «سبک زندگی تجویزی اسلام و ساخت ابزار سنجش آن» را به پایان برده است، گفتوگویی انجام دادیم که مشروح آن از نظر میگذرد.
* انگیزه شما از پرداختن به این موضوع چیست؟
- این موضوع، مورد علاقه بنده بود؛ حدودا 12 سال پیش در اینترنت با سبک زندگی و نوع نگاه جهانی به آن آشنا شدم و به دلیل علاقهمندی به صورت جدی در مقطع دکتری این موضوع را دنبال کردم و به عنوان پایاننامه خود برگزیدم.
* درباره فصلهای کتاب «سبک زندگی تجویزی اسلام و ساخت ابزار سنجش آن» توضیحاتی بفرمایید.
- این اثر دارای 9 فصل است:
فصلی جامعهشناختی و پیشینهای،
فصلی روانشناختی،
دو فصل مربوط به ریشههای سبک زندگی اعم از دوران کودکی و قبل از ولادت،
دو فصل دیگر نگرشهای کلی سبک زندگی از جمله؛ نگرش هستی، نوع نگرش انسان به مشکلات خود و دیگران است
در واقع، کتاب «سبک زندگی تجویزی اسلام و ساخت ابزار سنجش آن» اموری را که به اصطلاح غربیها سبک زندگی در آن حضور دارد را بیان میکند که در این اثر با تفصیل بیشتری به آن پرداخته شده است و این مباحث همگی در کنار هم، روی مخاطب و خواننده اثر گذار خواهد بود.
* در تدوین این اثر از کدام زاویه به موضوع سبک زندگی اسلامی پرداختهاید؟
- آنچه که برای بنده اهمیت داشت این است که سبک زندگی را با نگاهی اسلامی بپرورانیم، ضمن اینکه کلیات سبک زندگی اسلامی با کلیات سبک زندگی مطرح در دنیا مشترک است اما در عین حال ویژگیهای منحصر به فردی دارد که هر کدام به تنهایی قابل بحث است.
در کتاب «سبک زندگی تجویزی اسلام و ساخت ابزار سنجش آن» سبک زندگی براساس مباحث قرآنی مطرح شده است به گونهای که بر زندگی امروزی نیز منطبق باشد، این سبک زندگی از کلیات شروع و سپس به مسائل جزئیتر میپردازد و در نهایت یک آزمونی نیز برای خواننده کتاب طراحی شده است که جایگاه افراد را به لحاظ داشتن سبک زندگی اسلامی میسنجد و مؤلفههای هر آزمونی نیز جداگانه از منظر اخلاقی، اجتماعی، فعالیتهای بدنی مورد توجه قرار میگیرد.
* تلقی شما از سبک زندگی اسلامی در این اثر چیست؟
- موضوع سبک زندگی اسلامی، موضوعی جزیرهای نیست که بخواهیم تنها بخشی از آن را در وجود انسان و بخش دیگری را در جامعه در نظر گرفت و از بخشهای دیگر سبک زندگی غفلت کرد؛ لذا نمیشود یک خانوادهای سبک زندگی اسلامی داشته باشد در حالی که جامعه، محیط زندگی و فضای آموزشی آنها منطبق بر سبک زندگی اسلامی نباشد و نمیتوان گفت یک شهری سبک زندگی اسلامی داشته باشد در حالی که کل نهادهای آموزشی، نظامی و اقتصادی آن غیراسلامی باشد، همین طور با یک مقیاس متفاوتی نمیشود کشوری یک سبک زندگی کاملا اسلامی داشته باشد اما همه مناسبات آن با محیط خارج خود، غیر اسلامی باشد.
این اثر در قالب درختی به نام سبک زندگی اسلامی نوشته شده است که طبیعتا اگر ریشهها، آوند، تنه، شاخهها و سرشاخههای این درخت نباشد دیگر درختی شکل نخواهد گرفت از این رو جنبههای مختلف سبک زندگی، در کنار هم معنا پیدا میکند.
این تحقیق در یک تقسیمبندی کلی شامل مباحث نظری، تجربی و میدانی است که آزمون آن تجربی و میدانی است و شاید این آزمون برای مخاطب عام مناسب نباشد اما برای مخاطبان دانشگاهی و کسانی که در حوزه علوم رفتاری مانند؛ روانشناسی، جامعه شناسی، علوم تربیتی و مدیریت، فعالیت میکنند مفید خواهد بود.
* آیا این آزمون توسط شما طراحی شده است؟
-بله، آزمون را خودم طراحی کردم و از نظر مراتب کامل روانسنجی، با تخصص کاملی که اساتید راهنما و مشاور مدنظر دارند آزمونی کاملا فنی و دقیق به شمار میرود.
* با توجه به تحقیقها و مطالعاتی که در زمینه سبک زندگی داشتهاید منابع اسلامی موجود را چگونه ارزیابی میکنید؟
-در کشور ما کار زیادی انجام نشده است، در واقع یک کار با نگاه جامعهشناسانه توسط حجتالاسلام سعید مهدویکنی انجام شده است و یک کار هم با نگاه روانشناختی است که آن هم اثر بنده است که به زودی به چاپ خواهد رسید. اما اجزای پراکنده این کار که حتی صاحبان آثار، عنوان سبک زندگی را بر آن هم نگذاشتهاند؛ مثلا یک بخشی از سبک زندگی مربوط به خواب و بیداری و آداب آن است که شاید بتوان گفت فلان مؤلف که در خصوص خواب و بیداری از دیدگاه اسلام مطالبی را نوشته است بدون اینکه نام سبک زندگی اسلامی را بر آن گذارد اما به طور غیرمستقیم به یکی از سرشاخههای ریز سبک زندگی اسلامی پرداخته است.
بنابراین اگر سبک زندگی را به معنای عام در نظر بگیریم در جامعه ما خیلی به آن پرداخته نشده است و در واقع، اثر من نخستین اثر در این زمینه به شمار میرود و خوشبختانه کارهای مختلفی توسط افراد گوناگون در دست اقدام است که اینجانب راهنمایی و یا نظارت آنها را بر عهده دارم.
* از نگاه شما منابع غربی سبک زندگی چگونه هستند؟
- منابع لایف استایل فراوان است اما تنها یک طیفی از آنها محتوا دارد که باید با دقت و توجه به آن دست یافت به طوری که برخی از آنها بخش محدودی از زندگی افراد را در بر میگیرد.
* اگر بخواهید نقاط قوت و ضعف اثر خود عنوان کنید، کدامند؟
- نقطه قوت کتاب «سبک زندگی تجویزی اسلام و ساخت ابزار سنجش آن» کاری مورد نیاز و ضروری است که جای خالی آن احساس میشود.
از نظر محتوایی نیز سعی بر آن بود که چیزی به لحاظ فنی کم نداشته باشد و اشکالی بر آن وارد نیست اما این گام نخست کار است؛ در همین مدتی که مراحل تدوین و چاپ این کتاب سپری میشود انگیزه بسیاری از افراد دیگر را برای انجام کارهایی درباره سبک زندگی اسلامی، برانگیخته است و اما بنده اگر بخواهم به عنوان مؤلف، این کار را در آینده ادامه دهم نیازمند نیروی کار گروهی منسجمی است تا بتوان درخت سبک زندگی را در شاخهها و سرشاخههای بسیاری پیش ببرد.
من در یک کار یک نفره توانستم شاخهها را در تقسیم اولیه و سپس در یک تقسیمبندی رده دوم و گاهی رده سوم پیش برده و مباحث اسلامی را طرح کنم، اما قطعا نیاز است که ردههای مدنظر به قدری ریز شود تا بتواند تمام زندگی انسان را در بر بگیرد و پوشش دهد.
همچنین میشود سبک زندگی اسلامی را در قالب یک نمایش و به صورت یک بازی رایانهای زیبا نیز ارائه داد به این صورت که ابتدا یک درخت کلی نمایش داده شود که روی شاخهها، ساقه، ریشه و آوندهای آن کلماتی نوشته شده است و کسی که علاقهمند است مثلا شاخه زندگی فردی را انتخاب کند که پس از آن شاخههای دیگری از این زندگی فردی برای او ظاهر خواهد شد که بدین ترتیب جنبههای گوناگونی از سبک زندگی فردی، برای اشخاص معرفی میشود.
کتاب سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن رونمايي شد
خبرگزاري موج - کتاب سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن در سالن اجتماعات ستاد تشکلهاي مردم نهاد شهرداري رونمايي شد.
به گزارش خبرگزاري موج به نقل از روابط عمومي شهرداري منطقه هفت، اين مراسم به مناسبت هفته کتاب و کتاب خواني و ترويج فزهنگ کتاب با حضور آل عوض معاون اجتماعي سازمان بازرسي شهرداري تهران، منيعي معاون اجتماعي و فرهنگي منطقه هفت و خامنه دبير دبيران شوراياري منطقه هفت برگزار شد.
محمود منيعي معاون امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري منطقه هفت دراين باره گفت: مقوله کتاب يکي از تاکيدات مقام معظم رهبري است و ما بر اين اساس مصادف با هفته کتابخواني ، کتاب سبک زندگي اسلامي را که توسط استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام و المسلمين کاوياني نوشته شده است با هدف ترويج فرهنگ کتابخواني رونمايي کرديم.
حجت الاسلام و المسلمين دکتر محمد کاوياني نويسنده کتاب سبک زندگي اسلامي و ابزارسنجش آن دراين مراسم گفت: براي تهيه و تنظيم اين کتاب به طور کلي 12 سال در حال تحقيق بودم که در حدود 2 سال آن پايان نامه مقطع دکتري بود و 2 سال پاياني ديگر هم به تحقيق و جمع بندي پرداخته شدهمچنين 8سال هم به مشورت و نظر خواهي از25 اساتيد اسلام شناسي که تخصص دارند و هر کدام در يکي از رشته هاي علوم انساني خبره و فعال هستند سپري شد. در واقع اين کتاب سبک زندگي تجويدي اسلام است که دو بخش دارد:
نخستين مرحله آن ارائه الگوي سبک زندگي در قالب يک درخت.
و دومين مرحله آن ساختن يک آزمون با تمام دقت هاي آزمون سازي است
و اين روش از زندگي افراد يک نمره کل به ما مي دهد که چه ميزان زندگي افراد اسلامي است و به تفکيک مولفه ها نمره مجزا مي دهد به اصطلاح روان شناسي بک نيم رخ رواني از زندگي اسلامي ارايه مي دهد.
نويسنده کتاب " سبک زندگي اسلامي و ابزارسنجش آن " افزود: اين کتاب نقش يک چهار چوب را دارد و به مسايل ريز نشده است و در قالب درخت سبک زندگي در شاخه و سر شاخه ها در دو رديف ريز شده است و اين امکان وجود دارد که در 7 تا8 نوبت به مسايل ريز تر شود و حتي غير از فضاي مکتوب و کتاب به صورت نرم افزاري باشد که مي تواندتاثير بسزايي داشته باشد.
http://www.mojnews.com/fa/Miscellaneous/ViewContents.aspx?Contract=cms_Contents_I_News&r=1073308
سبك زندگي جديد در سايه اسلام
نقش روان شناسي اسلامي در سبك زندگي در گفت وگو با دكتر مسعود آذربايجاني
نويسنده: سيدحسين امامي
سبك زندگي براي توصيف شرايط زندگي انسان استفاده مي شود، اين كه روان شناسي اسلامي چه نقشي مي تواند در توصيف سبك زندگي ايده آل و راهنمايي جامعه براي رسيدن به آن ايفا كند موضوعي است كه در گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين دكترمسعود آذربايجاني، عضو هيات علمي گروه روان شناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به آن پرداخته شده كه اكنون از نظر شما مي گذرد. روان شناسي سلامت با نگرش به منابع اسلامي، روان شناسي اجتماعي با نگرش به منابع اسلامي، مباني نظري مقياس هاي ديني، معرفي مقياس هاي ديني، مقياس سنجش دينداري: تهيه و ساخت آزمون جهت گيري مذهبي با تكيه بر اسلام، درآمدي بر روان شناسي دين و روان شناسي دين از ديدگاه ويليام جيمز ازجمله مهم ترين آثار اوست.
براي ورود به بحث لازم است قدري در مورد مفهوم سبك زندگي و معناي آن توضيح دهيد؟
سبك زندگي (Lifestyle) مفهومي است كه توسط روان شناسي به نام آدلر مطرح شد، اما امروزه تحقيقات و مطالعات زيادي روي آن صورت گرفته و همچنين در حال انجام است. مقصود از سبك زندگي اين است كه زندگي را به درختي كه داراي 3 بخش ريشه، تنه و شاخ و برگ است تشبيه مي كنند و سبك زندگي در حقيقت محتوايي است كه اين ريشه، تنه و شاخ و برگ و ميوه آن دارد. مجموعه جهت گيري هاي كلي زندگي و نگرش هايي كه وجود دارد مجموعه سبك زندگي هر فردي را تشكيل مي دهد.
نكته مهمي كه در سبك زندگي وجود دارد، اين است كه نمي توانيم اين مساله را مورد غفلت قرار دهيم كه جهان بيني و نگرش هاي فرد در سبك زندگي او موثر است. باورها و ارزش هاي فرد نوع سبك زندگي را تشكيل مي دهد و درحقيقت در اين بحث علم روان شناسي مدعي است كه مي خواهد سبك زندگي را نشان دهد، ولي بدون كمك مكاتبي كه جهتگيري هاي ارزشي را از آنها اتخاذ مي كنيم نمي توانيم سبك زندگي را اتخاذ كنيم. روان شناسي در اين جهت به ما خيلي كمك مي كند تا بتوانيم تحليل دقيقي از ابعاد فردي، خانوادگي و اجتماعي زندگي داشته باشيم و ببينيم كه اجزاي اين سبك زندگي و عناصر و مولفه هايش چيست و دامنه آن تا كجا ها ادامه دارد؟ ولي جهتگيري هاي سبك زندگي و سمت و سوي آن را خود روان شناسي به تنهايي نمي تواند تامين كند يا بايد آن را از مكاتب فلسفي بشري اخذ كند يا از مكاتب الهي كه در هر صورت نياز به دليل مستدلي دارد و به نظر ما پسنديده است كه جهتگيري هاي كلي را در سبك زندگي از مكاتب الهي مانند اسلام اخذ كنيم.
انسان معاصر خصوصا انسان غربي داراي مشكلات مختلفي است، روان شناسي اسلامي در حل اين معضلات چه نقشي مي تواند داشته باشد؟
يكي از دلايلي كه سبك زندگي را توجيه مي كند، همين بحث است كه انسان معاصر از مكاتب مختلفي كه وجود دارد و بخصوص از ارمغان دوره مدرن كه جنگ و ناملايمات بسياري را براي بشر به ارمغان آورده است دلزدگي پيدا كرده و به اين سمت گرايش پيدا كرده كه بتواند اين سبك زندگي خودش را تغيير دهد و سبك زندگي اي را كه بتواند معناي زندگي را برايش تامين و طراوت و نشاط بيشتري را برايش ايجاد و فضاهاي جديدي را به روي آنها باز كند، فراهم سازد. در حقيقت به اين نكته بر مي گرديم كه روان شناسي به تنهايي و بدون كمك چشم اندازهاي الهي نمي تواند اين پاسخ را به صورت كافي براي بشر فراهم كند.
مشكلات دوره مدرن و بخصوص رنج هاي رواني انسان كه از درون او را اذيت مي كند، معضلاتي كه استحكام خانواده را تهديد مي كند و مشكلاتي كه در راه رفاه و سعادت جامعه احساس مي كنيم، اين پيام را مي دهد كه ما بايد به دنبال يك سبك زندگي جديد باشيم و اميد داريم اين نوع سبك زندگي را در روان شناسي اسلامي يعني روان شناسي اي كه مبتني بر ديدگاه هاي اسلامي و الهي است، اخذ كنيم.
در اين راه از سنت و تجربه هاي تاريخي و فرهنگ اسلامي چه استفاده هايي مي توانيم داشته باشيم؟
از زندگي پيامبر اكرم(ص) مي توان به عنوان نمونه اي كامل نام برد. وقتي كه قرآن كريم به ما دستور مي دهد و ما را فرا مي خواند كه پيامبر(ص) براي شما الگوي خوبي است، يعني قرآن دارد ما را دعوت مي كند كه سبك زندگي خودمان را از زندگي فردي، زندگي خانوادگي و روابط اجتماعي ايشان بگيريم و اين كه قرآن بخصوص ايشان را الگوي حسنه مي داند يعني اين كه اگر از ايشان پيروي كنيم سبك زندگي خوبي براي ما فراهم مي شود و در زندگي موفق مي شويم. همچنين در زندگي اميرالمومنين(ع) هم مي توانيم ابعاد خانوادگي و روابط ايشان با همسرشان، فرزندان و تربيت فرزندان و... را مورد توجه قرار دهيم. اينها شاخص هايي است كه ما از دل آنها مي توانيم سبك زندگي را استخراج كنيم. غير از اينها از زندگي ديگر ائمه(ع)، بزرگان، اوليا و دانشمندان مي توانيم نقاط ابهام سبك زندگي را استخراج كنيم و در نهايت با توجه به موقعيت هاي كنوني كه در جامعه و در شرايط قرن بيست و يكم وجود دارد بايد اينها را تطبيق دهيم و راه حل هاي مناسب را براي جوان هاي امروزي استخراج كنيم.
چقدر از اين مسائل عملياتي شده و چه تعداد از كار شناسان به اين مباحث و روان شناسي اسلامي آگاهي دارند؟
آذربايجاني: جهتگيري هاي سبك زندگي و سمت و سوي آن را خود روان شناسي به تنهايي نمي تواند تامين كند يا بايد آن را از مكاتب فلسفي بشري اخذ كند يا از مكاتب الهي كه در هر صورت نياز به دليل مستدلي دارد و به نظر ما پسنديده است كه جهتگيري هاي كلي را در سبك زندگي از مكاتب الهي مانند اسلام اخذ كنيم
به نظرم كارهاي خوبي در اين خصوص انجام شده است، تعداد زيادي از پايان نامه هاي فوق ليسانس و دكتري در دانشگاه ها و بخصوص در حوزه هاي علميه در اين باره تدوين شده است. در زمينه روان شناسي اسلامي به جرات مي توان گفت بيش از 50 پژوهش تجربي در موضوعات و مسائل مختلف روان شناسي انجام گرفته است. در همين موضوع سبك زندگي اسلامي بتازگي پايان نامه اي از حجت الاسلام محمد كاوياني داشتيم كه در سطح دكتري براساس مباني اسلامي كار كردند. با توجه به كارهاي تجربي خوبي كه در اين زمينه صورت گرفته مي توان گفت در موضوع روان شناسي اسلامي ما قدم هاي خوبي برداشتيم و امروزه بحث هاي خام صورت نمي گيرد، بلكه بخشي از راه هموار شده است و در اين مسير قدم هاي جدي تري را هم بايد برداشت.
اگر بخواهيم به صورت مصداقي و علمي وارد زندگي مردم شويم و به جامعه خودمان نگاه كنيم؛ شما به طور كلي چه مشكلاتي را در سبك زندگي خانواده هاي ايراني مي بينيد؟
اگر بخواهم به صورت علمي به اين سوال جواب دهم، نياز به يك كار ميداني جدي وجود دارد و در حقيقت بدون مطالعه نمي توان به صورت دقيق و جدي اين موضوع را پاسخ داد، اما در عين حال براساس حدس و مشاهدات اجمالي در اين موضوع بايد بگويم مشكلات در زندگي امروزي زياد است و علت عمده آن هم فاصله با اسلام است كه به عنوان يك مكتب رهايي بخش و مكتب سعادت بخش انسان ها احساس مي شود، يعني زندگي فردي و خانوادگي و روابط اجتماعي و بخصوص سبك زندگي در بخش هاي اخلاقي و معاشرت هاي اجتماعي ما با شاخص هايي كه اسلام دارد فاصله دارد، البته بنده معتقد به يك نوع سياه نمايي يا همه يا هيچ نيستم، نقاط مثبت زيادي هم در سبك زندگي مردم ما وجود دارد، مثلادر بحث حمايت هاي اجتماعي و رفتار حمايتي كه يكي از شاخص هاي جامعه اسلامي است جامعه ما نكات مثبت خوبي دارد بخصوص در مواقعي كه آحادي از جامعه نياز به كمك دارند.
در ابعاد عاطفي و معنوي در بخش هايي از جامعه نقاط مثبتي را مي بينيم، ولي اگر ما بخواهيم در مجموع برآيند بگيريم فاصله ما با سبك زندگي كه به عنوان سبك زندگي اسلامي مي توان نام برد زياد است. به صورت اجمالي در مورد علت آن هم بايد گفت كه شاخص هاي سبك زندگي اسلامي را در زندگي خودمان اجرا نكرديم. در اين موضوع همه مسووليت دارند، اما كساني كه مسوولان رسمي نهادهاي جامعه هستند مسووليت بيشتري دارند و بايد بيشتر توجه كنند چون مردم دين و سبك زندگي خودشان را بيشتر از آنها اتخاذ مي كنند.
تحقيقاتي كه در حوزه روان شناسي اسلامي در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه يا مراكز ديگر برگزار مي شود قدمي در جهت توليد علوم انساني اسلامي هم است. باتوجه به كارهايي كه انجام شده در جهت توليد علوم انساني اسلامي موفق بوديم؟
در بخش مباني حدود بيش از 20 سالي كه از اين فعاليت ها مي گذرد و اكنون هم به طور جدي وارد مباحث شديم موفقيت هايمان بالاتر از۶۰ تا ۷۰ درصد است و در خيلي از مباحث، مباني اي در انسان شناسي، هستي شناسي، معرفت شناسي و... مشخص شده است. در بخش هاي فلسفه علوم انساني ممكن است در همه جا اينها مدون نشده باشد، اما در بعضي قسمت ها مدون شده است. در مجموع مي توان گفت موفقيت هايمان بيشتر بوده، ولي در بخش هاي مساله شناسي و موضوع شناسي راجع به جزئيات گزاره هاي علوم انساني موفقيت ها كمتر است و اگر بخواهيم برآوردي داشته باشيم شايد در حد۳۰ درصد باشد البته در بعضي از قسمت ها پيشرفت بيشتري داشتيم. مثلادر بحث هاي تعليم و تربيت اسلامي كارهاي پژوهشي بيشتري انجام شده است در علومي مانند روان شناسي و اقتصاد مقداري موفقيت داشتيم، ولي در علومي مانند مديريت و بخصوص علوم اجتماعي موفقيت هايمان خيلي كمتر بوده است.
در زمينه اجرايي شدن سبك زندگي اسلامي در جامعه ما و جامعه جهاني چه كارهايي بايد انجام داد؟
انديشمندان (روان شناسان و علماي حوزه) بايد به اين موضوع به صورت جدي بپردازند، يعني اكنون عرصه مشتركي ميان روان شناسي و دين باز شده و جايگاهي هست كه ارزش ها و باور ها مي تواند خود را نشان دهد و جنبه كاربردي و عملي بسيار جدي وجود دارد كه بسيار مبتلابه است. سوال جدي جوانان است كه ما چطور زندگي كنيم؟ و زندگي كردن برايشان مهم است. اين بحث ضرورت مهمي دارد و بايد به آن به صورت جدي بپردازيم.
روزنامه جام جم، شماره 3409 به تاريخ 24/2/91، صفحه 11 (انديشه)
در این پست وبلاگ آفند سخنرانی دکتر حسن عباسی با موضوع هویت و سبک زندگی در جنگ نرم را برای دانلود قرار دادیم. این سخنرانی در مرداد ماه امسال در دانشگاه اصفهان ایراد شده است.
دکتر حسن عباسی - هویت و سبک زندگی در جنگ نرم (با حاشیه نقد فلسفه صدرایی) - 3 مرداد 89 اصفهان - کیفیت متوسط www.BGH.ir).mp3" title="http://www.bachehayeghalam.ir/media/abbasi/abbasi_identity_and_life_style_in_soft_war_8Kbps(www.BGH.ir).mp3">دانلود
بررسي سبک زندگي
حجت الاسلام دکتر محمد کاوياني، استاد حوزه و دانشگاه:
بررسي سبک زندگي «هنجاري» پيش نياز رسيدن به سبک زندگي «تجويزي» است
خراسان - مورخ یکشنبه 1391/07/30 شماره انتشار 18248
نويسنده: گروه انديشه
"سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن" عنوان کتابي است که به تازگي به قلم حجت الاسلام دکتر محمد کاوياني و به همت انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه وارد بازار کتاب شده است. به گزارش مهر، سبک زندگي در سال هاي اخير در رسانه هاي جمعي به ويژه از نوع مکتوب و مجازي آن جايگاه ويژه اي يافته و در اين ميان از سوي معدود استادان حوزه و دانشگاه اين مقوله از بعد اسلامي آن مورد توجه قرار گرفته است که از آن جمله مي توان به حجت الاسلام محمد کاوياني اشاره کرد. اين عضو هيئت علمي گروه روان شناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که بيش از 12 سال سابقه حضور در درس خارج فقه حوزه را دارد، معتقد است سبک زندگي بخش قابل توجهي از مردم جامعه ما، منطبق با سبک زندگي اسلامي نيست. به گفته وي، توجه به سبک زندگي هنجاري پيش نياز رسيدن به سبک زندگي تجويزي است. آنچه در پي مي آيد، گزيده اي از گفت وگوي خبرگزاري مهر با اين استاد دانشگاه هاي قم، مفيد، باقرالعلوم(ع) و نيز جامعة المصطفي العالميه درباره سبک زندگي اسلامي است.
اساسا منظور از سبک زندگي که در سال هاي اخير از آن در رسانه ها و مجامع علمي سخن به ميان آمده است، چيست؟
وقتي از سبک زندگي به معناي يک اصطلاح رايج در علوم انساني که در سطح بين المللي هم شايع است، سخن گفته مي شود، منظور شيوه نسبتا ثابتي است که فرد به کمک آن به حل مسائل زندگي اش مي پردازد و به اين وسيله به اهدافش مي رسد؛ از اين منظر مي توان گفت که حتي نوع لباس پوشيدن افراد، ممکن است نمايانگر گوشه اي از سبک زندگي آنها باشد. سبک زندگي در فرهنگ خودمان هم داراي معاني نزديکي است که از آن جمله مي توان به مواردي همچون آيين زندگي، معناي زندگي و استاندارد زندگي و گاهي هم اخلاق اسلامي و... اشاره کرد. البته بنده شخصاً تفسير موسعي از اين مفهوم دارم. قبل از هر چيز بايد به اين نکته توجه داشت که مطالعات مربوط به سبک زندگي يک تقسيم بندي کلي دارد که شامل سبک زندگي هنجاري و سبک زندگي تجويزي مي شود.
هر يک از اين تقسيمات داراي چه معنا و مفهومي است؟
سبک زندگي هنجاري همان است که ما در جامعه از هنجارهاي موجود سخن مي گوييم، اما در سبک زندگي تجويزي مراد آن است که ما مرجعي را در نظر مي گيريم و مي گوييم بر اساس آن سبک زندگي را بايد تجويز کرد که در اين جا منظور ما از مرجع ، دين مبين اسلام است و به همين دليل از سبک زندگي اسلامي سخن به ميان مي آوريم. البته ما براي رسيدن به سبک زندگي تجويزي ناگزير از اين هستيم که به سبک زندگي هنجاري به عنوان يک پيش نياز توجه کنيم؛ به اين معنا که بايد بدانيم در جامعه مان چه مي گذرد، هنجارها کدام است و هر يک با وضعيت ايده آل چقدر فاصله دارد. ناگفته نماند که توجه به اين مسائل نيازمند يک کار ميداني و تخصصي است همچنان که ما در روان شناسي براي اين مهم بيشتر از آزمون سازي بهره مي گيريم تا از اين طريق مفهوم کيفي هنجاري را به يک سازه کمي تبديل کنيم. بي گمان يک متخصص بايد به سنجش اين مسئله بپردازد؛ اوست که مي تواند بفهمد واقعا در جامعه چه خبر است تا در مرحله بعد بگويد جامعه چگونه بايد باشد.
جامعه کنوني ما از اين حيث در چه وضعيتي قرار دارد؟
در مفهوم سبک زندگي ما ابتدا از "هست ها" و "نيست ها" صحبت مي کنيم، بعد از آن به سراغ بايدها و نبايدها مي رويم. از اين حيث متاسفانه بايد بگويم که ما در اين زمينه، حتي به کمتر از حد قابل قبول هم نرسيده ايم! آن چه مي توانم بگويم اين است که در کل، سبک زندگي ما آن طور که بايد و شايد مطلوب نيست، هر چند شايد بهتر از دهه هاي قبل باشد اما قطعاً از نظر اسلامي ايده آل نيست به گونه اي که به ضرس قاطع مي توانم بگويم سبک زندگي بخش قابل توجهي از مردم ما انطباق کامل با سبک زندگي اسلامي ندارد.
نمي دانم شايد اندکي بدبين هستم، اما نشانه هاي موجود در جامعه خيلي خوب نيست. الان در جامعه ما افراد اگر چه مثلا در ظاهر از دروغ بيزاري مي جويند اما در عمق وجودشان احساس نمي کنند دروغ گفتن امر بدي است، همين طور غيبت کردن و قس علي هذا.
سبک زندگي اسلامي چه شاخصه ها و مولفه هايي دارد؟
اگر مي خواهيم سبک زندگي اسلامي داشته باشيم، اين خود داراي مولفه هاي مهمي است که به طور محدود مي توانم به مولفه هايي چون مسائل اجتماعي، عبادي، اعتقادي، اخلاقي، مالي، خانواده، تفکر و علم، سلامت و بهداشت، امنيت، زمان شناسي و... اشاره کنم.
به عبارت ديگر براي داشتن سبک زندگي اسلامي مثلا بايد ببينيم وضعيت اجتماعي ما از سويي چقدر با آيات و روايات همخواني دارد و از سوي ديگر تا چه ميزان اين وضعيت با اقتضائات زندگي قرن بيست و يکمي ما هماهنگ است. البته بايد به اين نکته هم توجه داشت که بالاخره يک انسجام و هماهنگي بين مولفه هايي که گفتم بايد وجود داشته باشد و در ضمن از اين مسئله هم نبايد غافل بود که بالاخره ما در يک حکومت ديني زندگي مي کنيم.
طبعاً در حکومت ديني فقط تکاليف فردي مطرح نيست بلکه نهادهاي اجتماعي هم مطرح است و به عنوان مثال ما بايد ببينيم در يک حکومت ديني عدالت چگونه با سبک زندگي ما محقق مي شود. در تحقق سبک زندگي مورد نظر همه نهادها و سازمان هاي حکومتي و دولتي نقش بسزايي دارند؛ به عنوان مثال در بخش آموزشي نهادهايي چون مهدکودک، خانواده، آموزش و پرورش، حوزه و دانشگاه و رسانه هاي جمعي و نيز ادارات دولتي تصميم گير يا تصميم ساز به سهم خود نقش دارند. شايد برايتان جالب باشد که بدانيد حتي نحوه عملکرد وزارت مسکن در ارائه سبک زندگي اسلامي و قرآني تاثير دارد تا چه رسد به عملکرد ديگر سازمان ها و نهادهاي علمي و فرهنگي.
شما گفتيد در مباحث روان شناسي بايد از شيوه آزمون سازي بهره برد. در زمينه بحث سبک زندگي چگونه مي توان از اين شيوه نتايج مورد نظر را استخراج کرد؟
به نکته خوبي اشاره کرديد. اتفاقا ما در اواخر سال 87 آزمون سبک زندگي را با تمام مولفه ها و رعايت همه مراحل فني و استانداردها روي گروه هاي آزمودني از طلاب و دانشجويان انجام داديم . نتيجه اين شد که فقط در مولفه مسائل عبادي نمره افراد به حد ايده آل اسلامي نزديک بود و اين به آن معناست که در ديگر مولفه ها افراد، يا اطلاعات و باور کافي ندارند و يا اگر اطلاعات و باور دارند، در اين مسائل کمبود از خود نشان مي دهند.
از سوي ديگر بر اساس نتيجه اين تحقيق مي توان گفت که گويا گروه هاي آزمودني، سبک زندگي اسلامي را خلاصه در مولفه عبادي آن مي دانند و اين نشان مي دهد ما با وجود طرح مسئله در رسانه ها به ويژه صدا و سيما يا در کلام بزرگان، مطالب را به طور کلي به مردم منتقل کرده ايم و به همين دليل جامعه آن طور که بايد و شايد در همه محورها و مولفه هاي سبک زندگي اسلامي پرورش نيافته است.
دليل اين عدم توفيق به نظر شما چه بوده است؟
يک دليل آن غفلت مسئولان است. دليل ديگر هم اين است که کارهاي مطالعاتي بر زمين مانده در کشور فراوان بوده است. دليل عمده ديگر به اين بر مي گردد که هر ساله نظام اسلامي دچار مسائلي بوده که به آن اجازه توجه خاص به اين مسئله را نداده است.
حال آن که ما اگر به سبک زندگي اسلامي به طور عميق توجه نشان مي داديم اين مسئله به ما به ويژه در بحث کلان مهندسي فرهنگي جامعه هم کمک شاياني مي کرد همچنان که اين دو مفهوم، در عمل قرابت خاصي با يکديگر دارند.
رسانه ها در تبيين و نهادينه سازي سبک زندگي اسلامي چقدر مي توانند و بايد موثر باشند و آيا رسانه هاي جامعه ما در اين عرصه موفق بوده اند يا خير؟
نقش رسانه ها بسيار مهم و کليدي است و در اين زمينه جاي هيچ شکي وجود ندارد. بالاخره رسانه هاي ما به ويژه رسانه ملي به عنوان مثال در ساخت يک فيلم و مجموعه تلويزيوني و يا در برنامه هاي کودک و نوجوان بررسي ها و ملاحظاتي را در دستور کار دارد اما به واقع سوال ما اين است که تا چه حد اين بررسي ها و ملاحظات بر اساس نگاه اسلامي زير بنايي انجام مي شود.
شايد مسئولان صدا و سيما بگويند هدف ما به عنوان مثال از ساخت فلان مجموعه تلويزيوني، اين بوده که تلنگري به جامعه براي اصلاح بزنيم. خب اين درست است، اما بايد ديد چقدر اين کار با نگاه فرهنگي و تفکر ديني مطابقت داشته است.
از سويي آدم برخي از اين تبليغات تلويزيوني را که مي بيند واقعا ناراحت مي شود.
بنده به صراحت مي گويم که اساسا صدا و سيما حق پخش هر نوع تبليغاتي را که به گوشه اي از سبک زندگي اسلامي افراد به ويژه طيف جوان و نوجوان جامعه آسيب وارد کند، ندارد. مسئولان رسانه ملي اگر با پخش اين گونه آگهي هاي بازرگاني درصدد رفع مشکل کمبود بودجه اند، نظام اسلامي موظف است با تامين بودجه مناسب اين دغدغه را رفع کند.
بحث مهم ديگري که در الگوي سبک زندگي اسلامي مطرح مي شود، اين است که اساساً ما اين الگو را با توجه به مختصات و ويژگي هاي جامعه امروز چگونه بايد نهادينه کنيم؟
ببينيد، ما مي خواهيم براي انسان امروز، الگوي سبک زندگي ديني ترسيم کنيم که لذت بخش هم باشد. حضرت عيسي (ع) وقتي مي خواستند عروج کنند، فرمودند مدتي که من با شما حواريون بودم، سعي کردم دنيا را در چشمتان تحقير کنم، شما سعي کنيد آن را بالا نياوريد و سعي کردم آخرت را برايتان بالا بياورم اما شما سعي کنيد که پايينش نياوريد. يعني علاوه بر اينکه مي گويند اين خوب و آن بد است، حس زيبايي شناسي مخاطب را نيز تصرف مي کنند. آيا ما در پژوهش هايمان به اين نياز رسيده ايم که الگوي سبک زندگي يک مرحله اش ترويج آن است؛ يعني چگونه مي توانيم روي حس زيبايي شناسانه مخاطب کار کنيم که اين الگو را بپذيرد.
بايد توجه داشت که سبک زندگي بحث کتابخانه اي يا آرشيوي نيست، بلکه بايد در همه جاي زندگي حضور داشته باشد. بر اين اساس، بايد افراد اين سبک را بپذيرند و با نيازها و فطرت آنها تلائم داشته باشد. سبک زندگي، امري نيست که بتوان همه چيز آن را در قالب «قانون» و «بخشنامه» و « دستور العمل» ارائه کرد؛ بلکه بايد اکثريت قريب به اتفاق آن، ضمانت اجراي دروني داشته باشد و به صورت هنجارهاي اجتماعي درآيد.
هيچ گاه و در هيچ نوع سبک زندگي امکان ندارد همه چيز به ضمانت اجراي دروني واگذار شود. مباحث زيبايي شناختي نيز يکي از ظرفيت هايي است که بايد از آن استفاده شود. اين مطالب، از ديدگاه دين و سبک زندگي ديني هم مورد توجه و مورد قبول است. آن امور و علوم و قواعدي که باعث تامين ضمانت اجراي دروني براي سبک زندگي مي شود، به نحو فراواني در آموزه هاي ديني ما آمده است؛ بخشي نيز در علوم رفتاري مثل روان شناسي، مديريت، تعليم و تربيت و... آمده است که تحت عمومات و اطلاقات آموزه هاي ديني جاي مي گيرد.
تبيين و ارائه درست و کامل سبک زندگي اسلامي چقدر به رفع و رجوع مشکلات و معضلات اخلاقي جامعه کمک مي کند؟
اگر واقعاً سبک زندگي اسلامي الهام گرفته از آيات و روايات در جامعه به خوبي اجرا شود، آن موقع مي بينيم که بسياري از نابساماني ها و معضلات اخلاقي در جامعه به ويژه در قشر جوان و نوجوان ما رفع مي شود. البته سبک زندگي مولفه هاي زيادي دارد که تحقق همه آنها به طور کامل و منسجم در جامعه و در باور افراد زمان بر است. اگر عزم ملي در اين باره وجود داشته باشد و همه نهادها هم کار خود را به درستي انجام دهند، مي توان اميد داشت که مثلا پس از 20 سال ديگر سبک زندگي بهتر و مطلوب تري داشته باشيم. لازمه اين کار بدون ترديد داشتن يک برنامه ملي تکليفي و استراتژيکي است.
نقش خانواده و مدرسه در تحقق اين هدف مهم و کلان فرهنگي را چطور ارزيابي مي کنيد؟
بدون ترديد، اولين قدم را بايد خانواده ها بردارند. بعد از آن نوبت به آموزش و پرورش مي رسد که دست کم 11 سال با دانش آموزان در ارتباط مستقيم و تنگاتنگ است. نکته کليدي به نظر من اين است که اگر مي خواهيم افراد جامعه مان سبک زندگي اسلامي را رعايت کنند، چاره اي نداريم جز آن که از دوران مهدکودک به اين مسئله توجه کنيم.
متن کامل مصاحبه دکتر حسن عباسی با هفته نامه پنجره / سبک زندگی
متن کامل مصاحبه :
سایه روشن سبک زندگی آمریکایی درایران
نشریه پنجره در آخرین شماره خود در گفتگویی با حسن عباسی پیرامون سبک زندگی به بررسی این موضوع پرداخته است که متن کامل مصاحبه به شرح ذیل می باشد:
شما همواره به سبک زندگی بهمثابه یک موضوع استراتژیک نگریستهاید! چرا ؟
بسم الله الرحمن الرحیم. طبیعی است که هر کس از منظر ...
شما همواره به سبک زندگی بهمثابه یک موضوع استراتژیک نگریستهاید! چرا؟
بسم الله الرحمن الرحیم. طبیعی است که هر کس از منظر تخصص خود موضوعات مبتلابه را بنگرد و تکلیف مخاطب خود را مشخص کند که با چه رویکردی مواجه است. من هم به ندرت ممکن است در یک حوزه خاص و موضوعی به خصوص درگیر مطالعه و تحقیق شوم که به آن حوزه از منظر علوم استراتژیک ننگرم. در واقع در موضوعی مانند سبک زندگی، اگر نمیبایست با رویکردی استراتژیک وارد میشدم که ضرورتی نداشت به بررسی بپردازم؛ دیگران که از منظرهای گوناگون به آن میپرداختند، لذا کفایت میکرد.
اما پاسخ اصلی به پرسش شما این است که جامعهشناسان، جامعه را آنگونه که هست مطالعه میکنند. روانشناسان و پزشکان نیز، انسان را آنگونه که هست بررسی میکنند. اما در رویکرد استراتژیک، بایستی جامعه و فرد را «آنگونه که باید» مطالعه کرد. از اینروست که «کلر» و دیگران، بخش اتوپیانگاری در فلسفه را، دانش و هنر استراتژی میخوانند، زیرا اتوپیا در این تلقی، یعنی «جامعه و ساکنان آن، آنگونه که باید باشند».
روانشناسان و پزشکان، سبک زندگی را در سطح فردی یا اصطلاحا در سطح «تکنیکی» بررسی میکنند. جامعهشناسان، سبک زندگی را در سطح «تاکتیکی» مطالعه میکنند. اما سبک زندگی فرد در «جامعه» از حیث «آنچه که باید»، در سطح «استراتژیک» مطالعه میشود. لذا تمایز در این است که در تلقی نخست، سبک زندگی در «جامعهشناسی» مطرح است، اما در تلقی دوم، یعنی رویکرد استراتژیک، سبک زندگی در «جامعهسازی» مورد مطالعه قرار میگیرد.
تمایز جامعهشناسی از دانش استراتژی در این است که دومی بهجامعهسازی میپردازد؟
بله! جامعهشناس بدون طرح جامعِ Master Plan آینده، جامعه را مطالعه میکند. اما استراتژیستها برای جامعهسازی نیازمند طرح جامع پیشینی هستند. از اینرو، تخصص آنها در حوزهای محک میخورد به نام Strategic Planning یا طرحریزی استراتژیک، که ابزار جامعهسازی است. برای ساختن یک جامعه، از زوایای گوناگون میتوان وارد شد. یکی از این زوایای نوین جامعهسازی در غرب، زاویه تبیین و تنظیم سبک زندگی یا Life style است. البته تلقی قرآنی کاملی نیز در این زمینه، برای جامعهسازی وجود دارد که همان تفکیک دو نوع زندگی یا حیات است: حیات طیبه و حیات خبیثه. پس در یک تلقی قرآنی نیز میتوان از زاویه زندگی و حیات برای جامعهسازی وارد عرصه شد. اما این موضوع در غرب قدمت کوتاهی دارد، که علیرغم آن، به مسأله طراز نخست فرهنگی غرب تبدیل شده است. در نتیجه، اگر موضوع سبک زندگی را یکی از مدخلهای جامعهسازی، یعنی جامعه از حیث آنچه که «باید» باشد، بدانیم، پس چیستی، چرایی و چگونگی سبک زندگی، یک موضوع استراتژیک است.
گفتید که سبک زندگی با تلقی جدید از آن، قدمت کوتاهی در غرب دارد. این قدمت به چه هنگام برمیگردد و مقوله سبک زندگی در آن هنگام چگونه مطرح شد؟
زندگی و چگونگی آن، همواره دغدغه بشر بوده است. مفاهیم «حیات» در قرآن، «Life» در انگلیسی، و «زندش» یا «زندگی» در فارسی، مبین این قدمت هستند. اما سبک زندگی که امروز بر زبانها جاری است، اغلب منظور سبک زندگی مهاجم و هژمون آمریکایی است که با عنوان American Lifestyle یا An American Way of Life که «راه و روش زندگی آمریکایی» است، معرفی میشود. سبک زندگی آمریکایی با این تلقی، مبتنی بر بررسی «آدام کورتیس»، در حدود 40 سال پیشینه دارد.
یعنی از دهه 1970 به این سو.
بله! آدام کورتیس، دریک بررسی مستند، تحت عنوان «قرن خود» The Century of the Self، در دورهای یک قرنی، از 1901 تا 2001، تاریخ حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آمریکا را بررسی میکند. بررسی مبسوط او، روند شکلگیری و تحقق «نیوایندیویژوالیسم» یا «نوفردگرایی» و تفرد جدید را نشان میدهد. مدرنیته، در قرون اخیر، «اصالت فرد» را بشارت داده بود، و پس از تحقق آن، جامعه آمریکا، در نیمه دوم قرن بیستم، قدم به مرحله نوین اصالت فرد گذارد.
کورتیس روند تحقق این «تفرد جدید» را چگونه ترسیم میکند؟
روند متفردسازی نوین افراد جامعه آمریکا که «نیوایندیویژوالیزاسیون» خوانده میشود، در قرن بیستم، دو عصر پیاپی را در برمیگیرد: عصر فرویدیسم و عصر ریچیسم. عصر فرویدیسم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در آمریکا از 1910 آغاز و تا اواسط دهه 1960 در دوره ریاستجمهوری جان اف کندی استمرار مییابد.
مبدع عصر فرویدیسم در آمریکا کیست؟
خواهرزاده زیگموند فروید، مرد جوانی به نام «ادوارد برنیز» است. او که جوان جویای نام و فرصتطلبی است، در جریان جنگ جهانی اول، به «ویلسون» رییسجمهوری وقت آمریکا نزدیک شده و در سفر پیروزی جنگ جهانی، در شهر پاریس فرانسه، با او همراه میشود. وقتی مردم پاریس، رییسجمهوری آمریکا را بهعنوان یکی از رهبران پیروز جنگ میپذیرند و به دور او حلقه میزنند، ادوارد برنیز با خود میاندیشد که از این اقبال و توجه مردم، چگونه میتوان مدلی ساخت برای سایر حوزهها! مثلا در حوزه سیاست و اقتصاد چگونه میتوان اقبال و توجه مردم را جلب کرد؟
برای یافتن پاسخی برای این دغدغه خود، بهسراغ دیدگاههای علمی دایی خود، زیگموند فروید میرود. فروید، انسان را واجد دو بخش کلی معرفی میکرد: بخش خردورز، و بخش غیرخردورز. انسانها اغلب اسیر بخش غیرخردورز خود هستند. این بخش، در بر گیرنده قوه غضب و شهوت بشر است. لذا فروید مدعی بود که توده انسانها، اسیر بخش خشم و شهوت خود هستند. کورتیس اذعان میکند که این نگاه بدبینانه فروید به انسان تا آخر عمر او همراهش بود و میانگاشت انسان حیوانی غیرقابلاصلاح است. خواهرزاده او ادوارد برنیز، کلید حل معما را یافته بود:
اگر تودههای انسانها، چیزی جز توده خشم و شهوت بالقوه نیستند، راه جلباعتماد و توجه آنها، کنترل و جهت دادن به این قوه آنهاست؛ یعنی جهت دادن به امیال و تمناها. او دیدگاههای فروید را برای جهت دادن به امیال و خواهشهای انسان بهکار بست و در تلفیق آن با روشهای جامعهشناس سیاسی معروف آن دوران یعنی «والتر لیپمن»، بنای یک نظریه نوین در روانشناسی سیاسی را نهاد: نظریه مهندسی رضایت!
تئوری مهندسی رضایت، حاکی از آن بود که از راه جهت دادن به خواستهها و امیال و آرزوهای غیرعقلانی انسانها، میتوان رضایت سیاسی - اجتماعی آنها را جلب کرد. پروژه مشترک برنیز - لیپمن، بهشدت مورد توجه کاخ سفید واقع شد. در این مرحله، ادوارد برنیز، در رقابت با سازمان تبلیغات ژنرال دکتر گوبلز در آلمان نازی، طرح ایجاد مؤسسه روابط عمومی را ارائه نمود. نهاد روابط عمومی Public Relation، نهاد تبلیغات ویژهای است که درصدد مهندسی رضایت مخاطب سازمان متبوع آن است. آنچه امروز در جهان و در ایران به نام نهاد روابط عمومی شناخته میشود، ساخته و پرداخته ادوارد برنیز، با این مبانی ویژه است: مبانی فرویدی، که قائل به برتری و تفوق بعد غیرعقلانی انسان است و با مدیریت این بعد انسان، میتوان خواستهها و آرزوهای او را پروراند و جهت داد.
عصر روابط عمومی که تا دوره روزولت در اواسط دهه 1930 ادامه یافت، یک دکترین قطعی فرهنگی را تعقیب میکرد: انسان حیوان غیرقابل اعتمادی است، لذا باید ذهن او توسط جامعه کنترل شده و به امیال و تمناهای او جهت داده شود. پیامد اقتصادی این دکترین، رواج مصرفگرایی بود. آنگونه که آدام کورتیس نشان میدهد، ادوارد برنیز، با دستگاه روابط عمومی خود، تبلیغات رسانهای را برای جهت دادن به خواستههای مردم سامان داد و مبدع تکنیکهای تبلیغاتی گستردهای شد که شما اکنون در تلویزیونها، روزنامهها و بیلبوردها میبینید.
در یک مورد که خود برنیز تعریف میکند، رییس کمپانی تنباکو در ایالات متحده بهسراغ او آمده و میپرسد چه راهی برای جلب توجه زنان جهت کشیدن سیگار پیشنهاد میکند! او شکوه میکند که نیمی از جمعیت آمریکا که زنان هستند، سیگار نمیکشند و این یعنی نیمی از بازار. ادوارد برنیز پاسخ میدهد که اینگونه تبلیغ کنید که سیگار علامت رجلیت است و با یک ترفند تبلیغاتی، زنان را به صحنه آورده و در مدت کوتاهی، کشیدن سیگار در بین زنان آمریکا رایج و عادی میشود.
«هوور» رییسجمهوری آمریکا در دهه 1920 از این دکترین فرهنگی - اقتصادی استقبال کرد و شعار «مصرفگرایی، موتور محرک اقتصاد آمریکا» را مطرح کرد. کورتیس از این دوره، به عصر تبدیل دموکراسی به کانسیومرکراسی یاد میکند، یعنی عصری که در آن مفهوم رایج «حاکمیت توده مردم»، جای خود را به «حاکمیت توده مصرفکننده» میدهد.
آلفرد کینزی در دهه بعد، یعنی در دهه 1930 بر پایه ترکیب تلقی فروید با تلقی داروین از حیات، نوع دوم مهندسی امیال و خواهشهای تودههای انسانی را ارائه میکند: مهندسی مناسبات جنسی. کینزی، دو مجلد کتاب هنجارشکنانه مینویسد: مناسبات جنسی مردان و مناسبات جنسی زنان. او با یک نمونهگیری گسترده 6 هزار نفری در سطح آمریکا، روابط جنسی آحاد جامعه آمریکایی را طبقهبندی میکند؛ اقدامی که راه را برای انقلاب جنسی در آمریکای دهه 1960 هموار کرد.
در عصر هوور، رکود بزرگ اقتصاد آمریکا رقم خورد، شبیه آنچه اکنون در آمریکا پدید آمده است. پس پذیرش دکترین ادوارد برنیز در مهندسی رضایت و کانسیومرکراسی خیلی مؤثر نبود.
بله! همینطور است. اما موفقیت دکترین برنیز در آن زمان نبود و خود را بعدا نشان داد. به تبع رکود عظیم اقتصاد آمریکا در دوره «هوور»، قدرت به «روزولت» رسید. او دهه 1930 را با تغییر دکترین قطعی فرهنگی دوره «ویلسون تا هوور» آغاز کرد. در دوره روزولت اعلام شد که انسان، حیوان غیرقابل اعتمادی نیست، بلکه «حیوان قابل اعتمادی» است. لذا جامعه برای کنترل ذهن و خواستههای این حیوان قابلاعتماد، بایستی از خودش کمک بگیرد. یعنی در این کنترل ذهن، باید نظر خود او نیز لحاظ شود. مبتنی بر این دکترین فرهنگی - سیاسی - اقتصادی، روزولت به تضعیف پدیده روابط عمومی ادوراد برنیز پرداخت و راه را برای «جورج گالوپ» هموار کرد تا سیستم جایگزینی ایجاد کند به نام «مؤسسه سنجش افکار عمومی». در واقع مؤسسه سنجش افکار عمومی با مراجعه به خود مردم و اخذ نظرات آنها، راههای کنترل ذهن و جهت دادن به امیال و تمناهای آنها را مهندسی میکرد. به این ترتیب، عصر سنجش افکار عمومی جایگزین عصر روابط عمومی شد.
اکنون در کنار پدیده روابط عمومی، نهاد سنجش افکار عمومی نیز در جهان نهادینه شده است، که رهاورد عصر پذیرش تلقی «انسان، حیوان غیرقابل» در دوره 33 ساله دوم قرن بیستم (1966 - 1933) در آمریکاست.
ادوارد برنیز چه شد؟
جنگ جهانی دوم و هجوم نخبگان یهودی و غیریهودی ساکن اتریش و آلمان به آمریکا از یک سو، و روی کار آمدن «ترومن» و «آیزنهاور» بهجای روزولت در کاخ سفید از سوی دیگر، زمینه را برای بازگشت ادوارد برنیز به صحنه مهیا کرد. او با سرمایهگذاری کمپانی جنرال موتورز، شهرکی ساخت که در آن ترکیب اقتصاد سرمایهداری با دموکراسی تودهای را به نمایش گذارد. برنیز نام این شهرک را هوشمندانه «دموکرا - سیتی» نهاد.
شهر دموکرا - سیتی، شهر سرمایهداری بازار بود: چشماندازی از آمریکای آینده. در این «دموکراسی» او اتوپیای کاپیتالیسم را ارائه کرد. در این دوره، دختر دایی برنیز، یعنی آنا فروید، دختر فروید، در کنار فوج عظیمی از دانشمندان علوم پایه –مانند انیشتین که بمب اتم را برای آمریکا به ارمغان آورد - تا دانشمندان علم روانشناسی، به آمریکا رسید و سردمدار پروژههای روانکاری در آمریکای ماتمزده شد. دانشمندان روانکاو آن دوره، به آدام کورتیس گفتند که عمق نابهسامانی روانی و ماتمزدگی تودههای انسانی جامعه آمریکای دهه 1950 - 1940 حیرتانگیز بوده است.
عصر طلایی روانکاوی در آمریکا، در این دوره است. ثروت و منزلت روانکاوانی که دستورالعمل کنترل ذهن و رفتار انسان آمریکایی را تجویز میکنند، برای آنها موقعیت ممتاز یک صنف برگزیده و خوشاقبال را پدید آورد.
این موقعیت ممتاز اجتماعی روانکاوان فرویدی، موجب بهرهگیری همزمان مدل برنیز در مهندسی رضایت مبتنی بر روابط عمومی، و مدل گالوپ در نظرسنجی است. این ترکیب را کسی به نام ارنست دیکتر کامل کرد. او با روش گالوپ بهسراغ مصرفکننده رفته و انگیزه افراد را در خرید و مصرف بررسی کرد. سپس مبتنی بر مهندسی رضایت، انگیزههای فهرستشده را مبنای تولید کالا و تبلیغات قرار داد.
این روند، زیاد طول نکشید که با واکنش نخبگان و مردم مواجه شد. جرقه آن با خودکشی مرلین مونرو، ستاره محبوب سینمای آمریکا زده شد. بنابر گزارش کورتیس، در اواسط دهه 1960 مردم به فریبکاری روانکاوان اعتراض کردند و آنها را شیاد خواندند. البته نیم قرن بعد یعنی در ابتدای دهه 1390 در ایرانِ امروز، روانشناسان بهجای معلمان اخلاق نشستهاند و از منزلت مشابه دهه1950 ایالات متحده برخوردارند؛ یعنی نیم قرن عقبماندگی، که بروز آن را در سریال ساختمان پزشکان دیدید.
نتیجه اعتراضها به روانکاوان در آمریکا چه شد؟
اعتراضها صرفا به روانکاوان نبود، بلکه به هیأت حاکمه آمریکا نیز بود که مبتنی بر ایدئولوژی فرویدیسم در فرهنگ، سیاست و اقتصاد، قائل به کنترل ذهن تک تک افراد، توسط جامعه بودند. در هیأت حاکمه آمریکا، گروهی انسان را حیوان غیرقابل اعتماد و گروهی دیگر، او را حیوان قابل اعتماد میدانستند، اما هر دو گروه معتقد بودند که باید ذهن افراد جامعه را کنترل کرد. گروه روانشناسان CIA پس از این دوره نتایج تحقیقات خود را منتشر کرده و رییس آنها، به کورتیس میگوید: باورکردنی نیست، اما ما در شناخت ذهن انسانها اشتباه کرده بودیم.
این رویکرد کاخ سفید با دستیاری روانکاوان، از سوی نخبگانی چون «هربرت مارکوزه» مورد نقد و اعتراض واقع شد. مارکوزه کتاب «انسان تک ساحتی» را نوشت و در این کتاب چهره انسان کنترلشده مزبور را نشان داد.
نتیجه اعتراضها به روانکاوها و هیأت حاکمه آمریکا به اغتشاشهای خیابانی انجامید. جنبشهای دانشجویی در 1968 در دانشگاههای گوناگون از شیکاگو تا واشنگتندیسی به حرکت درآمدند. تنها در یک برخورد پلیس با آنها، چهار دانشجو کشته شدند. شعار دانشجویان واژگون ساختن هیأت حاکمه آمریکا بود. کورتیس میگوید که جنبش دانشجویی به بدترین شکل سرکوب شد و پس از این مرحله، استراتژی خود را تغییر داد: «بهجای تغییر جهان، خود را باید تغییر داد». دانشجویان که از سرکوب جنبش خود سرخورده و مأیوس شده بودند، برای درمان افسردگی سیاسی خود به محلی به نام اسلان در کالیفرنیا کوچ کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که اکنون که نمیتوانند جهان را تغییر دهند، پس باید خود را تغییر دهند و با شرایط کنار آیند. مشابه یک ضربالمثل فارسی که میگوید «زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز!»
پس عملا اعتراضها به روند کنترل ذهن شهروندان از طریق تبلیغات شکست خورد؟!
نه! شدت سرکوب جنبش و انزوای آن، یک راهکار برای سیا و افبیآی پدید آورد: باید از روش فشار مستقیم، برای استحاله از درون جنبشهای اجتماعی استفاده کرد. مثلا جنبش سیاهان آمریکا در جستوجوی احقاق حق خود بودند. مارتین لوترکینگ و مالکم ایکس پیشتاز این جنبش بودند. آدام کورتیس نشان میدهد که چگونه سیاهان را نیز به درون بازی کشیدند و جنبش آنها را خنثی کردند. در این دوره، در رد کنترل ذهن، سازمان سیا به انتشار تحقیقات در حوزه کنترل ذهن پرداخت و در سطح عموم آن را بد جلوه داد. اکنون کتاب معروف Mind Control که در دهه 1970 در تقبیح آن دوران منتشر شد در فضای سایبر موجود است. این کتاب حدود 30 سال قبل به فارسی نیز ترجمه شد.
ایدئولوژی فرویدیسم با این شکست، آیا بدیل و جایگزین یافت؟
رقیب زیگموند فروید، یعنی ویلهلم ریچ نیز به آمریکا گریخته بود. تئوری او برخلاف ایدئولوژی فرویدیسم که قائل به کنترل ذهن انسانها بود، یک ایدئولوژی غیرممانعتی بود. او معتقد به «رهاسازی» بهجای کنترل بود. «لسهفر» Laissez Faire یا «بگذار هرچه میخواهد بکند»، دکترین رایج فرهنگی - اجتماعی شد، دکترینی که در اقتصاد، قلب تئوریهای اقتصاد بازار را شکل میداد.
عملا از 1968 به این سو، ایدئولوژی فرهنگی - سیاسی - اقتصادی - اجتماعی ریچیسم، جایگزین فرویدیسم شد. دکترین فرهنگی این دوره، نفی دکترین انسان حیوان قابل اعتماد یا غیرقابلاعتماد بود، و در مقابل، قائل به این شد که «انسان، حیوان خودشکوفا» است. انسان، بهعنوان حیوان خودشکوفا، بهجای تغییر جامعه، به تفسیر خود پرداخت. این انسان، خود را رها کرد»؛ هرگونه دوست میداشت پوشید، نوشید، خورد، زیست و مرد.
در این دوره، جنبش فلسفی اگزیستانسیالیسم در آلمان و فرانسه و آمریکا، بروز اجتماعی داشت. در آلمان، هایدگر، در فرانسه آشوبزده 1968، ژان پل سارتر، و در آمریکا، کسی به نام «اِرهارد»، سران این «برآمدن از خود» و این اگزیستانس بودند. اِرهارد به کورتیس گفت، وجود خود را چون پیازی ببین. سپس لایه لایه آن را کنار بزن. در لایه نهایی و مرکزی پیاز، به هیچ میرسی. انسان نیز اینگونه است: هیچ و پوچ! خود را واکاو، و لایه لایه کنار بزن، در نهایت به هیچِ خود میرسی. اکنون پروژه EST اِرهارد در سراسر جهان از جمله ایران دارای مؤسسات گوناگونی است: مؤسسات خودشکوفایی اگزیستانسیالیستی و نیهیلیستی EST.
بر اساس اگزیستانسیالیسم ارهارد در آمریکا، در دهههای اخیر جنبشهای اجتماعی متعددی در حوزه خودشکوفایی پدید آمد: جنبش بیتلها، جنبش هیپیها، جنبش پانک، جنبش رپ، جنبش سدومینها و جنبش سیطنیزم.
همچنین در این دوره، در ادامه اقدامات آلفرد کینزی در مهندسی مناسبات سکس در جامعه آمریکا، خانم نانسی فرایدی، مشابه اقدامات کینزی را با رویکرد فمینیستی در حوزه زنان انجام داد و انقلاب جنسی دهه 1960 را در دهه 1970 نهایی کرد. تسهیلکننده این انقلاب در سکس، روند خودشکوفایی ارهارد و دیگران در آمریکای دهه 1970 – 1960 بود.
اینروند نسبتا طولانی چگونه به مقوله تبیین و تثبیت «سبک زندگی» انجامید؟
مفهوم سبک زندگی را ابتدا جامعهشناس آلمانی ماکس وبر در دهه 1920 و سپس یک روانشناس اروپایی «آلفرد آدلر» در دهه 1930 در متن قاره اروپا مطرح کرده بودند، اما از منظری صرفا جامعهشناختی و روانشناختی. در دهه 1970 سران اقتصاد سرمایهداری برای نجات دلار دست به دامن روانشناسی به نام «آبراهام مازلو» شدند. پس از رکود عظیم اقتصادی دهه 1920، پشتوانه دلار آمریکا، فلزات گرانبها از جمله طلا بود. این پشتوانه در 1970 دچار مشکل شد و با اعلام نیکسون مبنی بر قطع ارتباط دلار با طلا، چند سال بعد بر اساس پروژه «ایگنوتوس» که از سوی هنری کیسینجر مطرح شد، پشتوانه دلار، منابع نفتی و روند استخراج و فرآوری و فروش این پدیده بهعنوان طلای سیاه شد. سرخوردگی شکست ویتنام و جنگ 1973 اعراب و صهیونیسم که منجر به قطع صادرات نفت به غرب شد، ضرورت «بازمهندسی» مصرف در اقتصاد مصرفگرای آمریکا را نشان داد. اقتصاددانان نظام سرمایهداری در جوار روانشناسان از جمله «مازلو» به چارهجویی نشستند. نتیجه این چارهجویی، تشکیل تیم تحققاتی SRI در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا بود. آبراهام مازلو، جدولی را در قالب کارت پستالی طراحی کرد و از طریق پست، به خانه شهروندان آمریکایی فرستاد. او در این کارت پستال، نیازهای انسان را طیفشناسی کرده بود. پاسخها که برگشت، گروه SRI آنها را به سوپرکامپیوتر دانشگاه استنفورد در ایالت کالیفرنیا سپردند. نتیجه پردازش سوپرکامپیوتر مزبور، پدید آمدن «هرم نیازهای انسان خودشکوفا» موسوم به هرم نیازهای مازلو شد. تیم تحقیقاتی SRI به سرپرستی مازلو، اطلاعات به دست آمده از این هرم را در دستههایی خاص مبتنی بر انواع نیازها و تمایلات، طبقهبندی کرده و عنوان کلی «سبک زندگی» را به آن اطلاق کردند. نام این هرم و روشهای جهتدهی به نیازها و امیال افراد را «سبک زندگی» نهادند. در این تلقی، دیگر طبقه اجتماعی معنی نداشت. آنچه مطرح بود، طبقهبندی افراد بر حسب نیازها و خواهشهای آنها بود.
همین هرم نیازهای معروف مازلو؟!
بله! همین هرم نیازهای معروف مازلو که به تعبیر کورتیس اساس شکلگیری مفهومی به نام «سبک زندگی آمریکایی»، یا «راه و روش آمریکایی برای زندگی» شد. هرچند این هرم در ایران یک پدیده روانشناختی ارزیابی میشود، اما در واقع یک مقوله اقتصادی، برای بقای نظام کاپیتالیستی بوده و هست، که تلفیق تئوری مهندسی رضایت و پدیده روابط عمومی مورد نظر ادوارد برنیز، با مهندسی مناسبات جنسی کینزی و سیستم سنجش افکار گالوپ، با عملکرد ارنست دیکتر در بررسی انگیزه افراد در خرید و مصرف، سپس ترکیب این موارد با انسان خودشکوفای ارهارد، و در نهایت هرم نیازهای مازلو محسوب میشود. پس آنچه شما سبک زندگی مینامید و برخی در ایران آن را به میزان نمک و کلسترول در غذا، یا مدل مو و لباس، یا طراحی دکوراسیون منزل فروکاست میکنند، یک پدیده استراتژیک است که با مطالعه و برنامه و طرح استراتژیک توسط برنیز و ارهارد و مازلو، برای کاربردهای اقتصاد استراتژیک آمریکا تهیه و تدارک شده است. ادوارد برنیز در طول عمر قریب به یکصد ساله خود، مشاور تبلیغات و روابط عمومی هفت رییسجمهوری آمریکا بود.
سبک زندگی از عصر آبراهام مازلو به این سو، یک پدیده استراتژیک، در سیاست و فرهنگ و اقتصاد است، و آنگونه که آدام کورتیس نشان میدهد، رونالد ریگان، بیل کلینتون و جرج بوش در آمریکا، و مارگارت تاچر، جان میجر و تونی بلر در انگلیس، از روشهای مربوط به مدیریت خواهشها و امیال انسانها استفاده کرده و با تکیه بر گزارههای سبک زندگی، توانستهاند در انتخابات پیروز شده و بر کرسی قدرت بنشینند. در واقعه 11 سپتامبر 2001 که برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک فرو ریخت، جورج دبلیو بوش اذعان کرد: اکنون سبک زندگی آمریکایی زیر حمله است. این جمله بوش یک انگاره استراتژیک است نه جامعهشناختی و روانشناختی. جالب است که بدانید در سال 1993 نیز در زیرزمین برجهای دوقلوی نیویورک یک حمله، در حد یک انفجار زیرزمینی صورت گرفت و در آن زمان نیز رییسجمهوری وقت آمریکا، بیل کلینتون اعلام کرد: سبک زندگی آمریکایی مورد حمله واقع شده است. چرا سبک زندگی آمریکایی یک گزاره استراتژیک است؟ چون هرم نیازهای مازلو با مقاصد اقتصاد سرمایهداری تهیه شد و مبتنی بر آن هرم، حیات یک انسان بورژوا طبقهبندی و طیفشناسی شد. در واقع سبک زندگی آمریکایی یک عنوان دقیقتر دارد: «سبک زندگی بورژوایی». سیر سبک زندگی بورژوایی، سیر تحقق فردگرایی جدید با نیوایندیویژوالیزاسیون است. این همه راز مسأله سبک زندگی آمریکایی است.
سبک زندگی بورژوایی از زوایای جامعهشناختی، روانشناختی و حتی استراتژیک مورد اشاره واقع شد، اما از منظر دینپژوهی چگونه میتوان آن را دید؟
منظر دینپژوهی نیز به همان منظر استراتژیک میرسد. ببینید؛ سوپرپارادایم جامعه آمریکا را چیزی جز «اومانیسم» شکل نمیدهد. جامعه آمریکا یک جامعه اومانیست است، یعنی اصالت را به بشر میدهد. وقتی بشر اصالت یافت، همه چیز با بشر تعریف میشود، حتی خدا. در این صورت بشر حق دارد نه کس یا چیز دیگری. لذا مبتنی بر اومانیسم Humanism، مفهومی پدید میآید تحت عنوان Human Rights که در ایران به غلط به حقوق بشر ترجمه شده است. وقتی بشر اصالت یافت و حق او مبنا قرار گرفت، از این حق، پدیدهای شکل میگیرد به نام سبک زندگی. در واقع هفت میلیارد بشر ساکن کره زمین، هفت میلیارد «حق خود» مبتنی بر «لسهفر» را در پی دارد، یعنی هفت میلیارد سبک زندگی. مهمترین و کاملترین تعریفی که در میان تعاریف متعدد از دین در فلسفه دین وجود دارد این است که «دین، راه و روش زندگی است». پس دین، یعنی سبک زندگی. اکنون قاعده برعکس است، یعنی با اصالت یافتن انسان، حق انسان موجب شکلگیری حدود و ثغور زندگی شده، و این حدود، سبک و استیل زندگی را شکل میدهند. وقتی استیل و سبک زندگی شکل گرفت اکنون آن زندگی یک دین است: سبک زندگی به مثابه دین. پس سبک زندگی بورژوایی، به تنوع و تکثر دین برآمده از آن میانجامد، از اینجا پلورالیسم دینی و کثرتگرایی در دین، مبتنی بر کثرت در سبک زندگی پدید میآید.
اگر بهجای اینکه سبک زندگی را منشأ دین بدانیم، ما دین را منشأ سبک زندگی بشناسیم، قاعده چگونه خواهد شد؟
در این تلقی سنتی که اشاره کردید، اصالت از آن خداست نه بشر. در این صورت، به تعبیر غربیها، سوپرپارادایم تئوئیسم رقم میخورد. وقتی اصالت خدا مطرح باشد، حق از آن خداست نه غیر خدا، یعنی غیر خدا حق ندارد حدود را تعیین کند. برخی از حدود الهی سلبی هستند مانند «ربا نخورید» و برخی ایجابی مانند «روزه بگیرید». مرجعی که این حدود را وضع کرده، ابتدا حق با اوست و حقوق او مقدم بر حقوق دیگران است. پس وقتی اصالت از آن خداست و خدا، محور است، حقوق الهی مطرح میشود. حقوق الهی در قالب حدود الهی، که در قواره دین ظهور و بروز مییابد. چون خدا یکی است، پس حق او نیز واحد است. حق واحد یک خدا، به یک دین منتهی و منتج میشود «إنّ الدینَ عِندَ اللهِ الإسلام». از یک دین واحد با احکام و حدود مشخص، یک سبک و روش زندگی پدید میآید. پس در اینجا «سینگولاریسم دینی» مطرح میشود نه پلورالیسم دینی.
سیر حرکت از اومانیسم تا هیومن رایتز، سپس سبک زندگی بورژوایی، و در نهایت دینِ زمینیِ متکثر مبتنی بر آن سبک زندگی، در تلقی دینی به «حیات خبیثه» معروف است، چون ریشه در شرک و عدم توحید دارد و کسی مانند بشر با خدا شریک و حتی جایگزین شده است. ضمن اینکه با نفی حدود الهی، او خود، حد و حدود مشخص کرده است. اما سیر حرکت از خدامحوری به حق خدا، و سپس به دین، و در نهایت به سیره و روش زندگی برآمده از دین حنیف، «حیات طیبه» نامیده میشد. در سبک زندگی بورژوایی، سبک زندگی بهمثابه دین است، اما در اسلام، دین به مثابه سبک زندگی است.
اگر سبک زندگی آمریکایی یا به تعبیر شما بورژوایی بر ایران سیطره پیدا کند چه میشود؟
اکنون در جمهوری اسلامی، بیش از 50 درصد نهادهای رسمی، مروج و مقوم سبک زندگی بورژوایی هستند و اتفاق خاصی نیفتاده است. اقتصاد ایران امروز، یک اقتصاد پولمبنا در برزخ کینز - فریدمن است، یعنی یک اقتصاد بورژوایی. سه نهاد اساسی اقتصاد بورژوایی که شاکله آنها را «ربا» رقم میزند یعنی بیمه، بورس و بانک، تار و پود زندگی ایرانیان را در بر گرفته است. هر قدر برای این سه نهاد ضریب نفوذ قائل هستید، همان ضریب نفوذ اقتصاد بورژوایی و سبک زندگی بورژوایی در ایران است. ریشه نظام دو حزبی یا اصطلاحا «بایپارتیزان» در توده مردم، در تیمهای فوتبال دو قطبی است. آمریکا از دهه 1960 به بعد این مدل را برای همه کشورهای وابسته به خود تجویز کرده است. در واقع تیمهای فوتبال دو قطبی مانند آبی و قرمز در ایران که برگرفته از رنگ دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا هستند و با همان تلقی دو حزبی در عصر پهلوی دوم در ایران سامان داده شدند، اجزای زندگی سیاسی دو حزبی در سبک زندگی بورژوایی هستند. به آن اضافه کنید رسانه دو حزبی آبی و قرمز عصر پهلوی که اکنون با عنوان کیهان و اطلاعات، با دو رنگ آبی در کره مرکز کلمه کیهان و قرمز در نام روزنامه اطلاعات چاپ میشود. دو تیم ورزشی و دو تیم رسانهای، اساس نظام دو حزبی را در توده رقم زده و میزنند، و حتی جمهوری اسلامی نیز اکنون دو جناح چپ و راست، رفرمیست و اصولگرا دارد، که از مظاهر سبک زندگی بورژوایی در نظام دو حزبی محسوب میشوند.
از سوی دیگر، بیش از 50 درصد علوم انسانی موجود در دانشگاههای ایران، مقوم بنیانهای حیات بورژوایی هستند: جامعهشناسی در ایران، بیش از 70 درصد لیبرالی و بورژوایی است. روانشناسی در ایران، بیش از 80 درصد (از فروید، یونگ، هورنای، اریکسون، پیاژه، تا مازلو و دیگران) لیبرالی و بورژوایی است. علم اقتصاد در ایران بیش از 90 درصد لیبرالی و بورژوایی است. در علم مدیریت نیز از تیلور تا میتزبرگ بیش از 90 درصد لیبرالی و بورژوایی است. اکنون دانش استراتژی بهجای فقه نشسته است، این خطرناک نیست؟ در علوم سیاسی، ارتباطات، فلسفه و غیره نیز وضع کمابیش به همین منوال است. نگاهی به وضعیت آگهیهای بازرگانی در تلویزیون، روزنامهها و بیلبوردهای سطح شهرها بیندازید، تا عمق عمل شاگردان ادوارد برنیز در ترغیب مردم به مصرفگرایی و تعمیق سبک زندگی بورژوایی را ببینید. هنر در ایران امروز، بهویژه پدیده «لیبرالسینما»، بیش از پیش بر سبیل بورژوازی میتازد. نهاد دین در یک عقبنشینی آشکار جایگاه اخلاق و موعظه و ارشاد مردم را به شاگردان مکتب فروید واگذارده و در ایران امروز روانشناسان، معلم اخلاق شده و بهجای روحانیان نشستهاند. آیا اینجایگزینی روانشناسی بورژوایی (به تعبیر مرحوم شریعتی) با علم اخلاق دینی، مشهود و نگرانکننده نیست؟
سبک زندگی بورژوایی، معماری ایران امروز را نابود کرده است. آپارتمانهای کوچک با آشپزخانههای اُپن، حرم و حریم خانواده را به چالش کشیده است. این پیشروی بورژوازی و انگارههای لیبرالیسم در مجلس شورای اسلامی نیست که وزارت مسکن را بهعنوان یک نهاد معماری و فرهنگی، به مثابه تودهای از گچ و خاک و آهن و آجر، با وزارت راه و ترابری، بهمثابه خرواری از آسفالت و بتن و ریل راهآهن ادغام کردهاند؟ حکمای معماری دو پرسش را مطرح میکنند: غایت خلقت پدیده (در اینجا غایت خلقت انسان)، و ظرفیت شکل حیات آن! پاسخ به این دو پرسش، معمای معماری را رقم میزند. اگر غایت خلقت پدیده (یعنی انسان) در تلقی فرویدی، حیوان غیرقابل اعتماد، یا در تلقی ارهارد و مازلو، حیوان خودشکوفاست، که چنین حیوانی را طویله بس است. اما اگر غایت خلقت انسان، به تعبیر قرآن «عبودیت» است، آپارتمان و سوئیت چگونه ظرفیت شکل حیات او را رقم خواهد زد؟ این مباحث البته در دولت و مجلس شورا که نگاه سختافزاری به مسکن دارند نه نگاه فرهنگی و نرمافزاری، غریب و عجیب است. آنقدر که مسئولان، دغدغه کاهش مصرف انرژی با شیشههای دوجداره و عایقبندی لولهها را دارند، دغدغه نرمافزاری حفظ و صیانت از حرم و حیای ساکنان خانهها را ندارند.
به آموزش و پروش بنگرید: همانگونه که ابطالپذیری پوپر مبنای تحقیق در نظام آموزش عالی است (البته بدون تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی!)، ژان پیاژه و مازلو نیز مبنای عمل تعلیم و تربیت هستند، باز هم بدون تصویب شورای عالی مزبور. در وزارت بهداشت نیز داروینیسم، نفَس قلب سلیم قرآنی را بریده است. پرسش شما ناظر به جمهوری اسلامی بود، یعنی سبک زندگی آمریکایی یا بورژوایی چه تأثیری بر جمهوری اسلامی خواهد داشت! باید گفت اکنون سبک زندگی بورژوایی بخشهای عمدهای از ساختار جمهوری اسلامی را تشکیل داده و انقلاب فرهنگی موردنظر امام راحل (رحمتاللهعلیه) در زدودن بورژوازیِ باقی مانده از عصر پهلوی هنوز محقق نشده است. اما اینکه این التقاط میان اسلام و بورژوازی چه تأثیری بر مردم دارد، هرچند بیتأثیر نبوده و نیست اما نگران نیستم. زیرا بر این باورم که مردم دین خود را از نهادهای گوناگون جمهوری اسلامی ندارند، بلکه جمهوری اسلامی را از ایمان خود دارند. مادامی که اینگونه باشد، میتوان امیدوار بود که انقلاب فرهنگی مردمی شکل گیرد و بورژوازی موجود در نهادها و دستگاههای جمهوری اسلامی را بزداید.
موقعیت سبک زندگی آمریکایی یا بورژوایی، در حال حاضر در خود آمریکا یا در سایر نقاط جهان چگونه است؟
1- بستر سبک زندگی بورژوایی، یعنی بیمه و بورس و بانکِ ربامبنا. ربا که جنگ با خداست، موجب فروپاشی اقتصاد ربوی ایالات متحده شده و شکست آمریکا در جنگ با خدا قطعی و حتمی است. نظام سرمایهداری بدون اقتصاد خود چه بُعد الهامبخشی در سبک زندگی بورژوایی برای ارائه خواهد داشت؟ آشوبهای یونان، فرانسه، آلمان، اسپانیا، و انگلیس، نمایانگر چهره واقعی سبک زندگی بورژوایی هستند.
2- بدهی 5/14 تریلیون دلاری آمریکا، چهره واقعی سبک زندگی آمریکایی است.
3- به گزارش تلویزیون راشاتودی در سال قبل، که در رسانههای داخلی انعکاس گستردهای یافت، ایالات متحده 25 میلیون وبسایت رسمی پُرن ایجاد کرده است. یعنی به ازای هر 13 نفر آمریکایی، یک وبسایت پُرن. این بُعد اجتماعی - اخلاقی انسان خودشکوفای ارهارد - مازلو در سبک زندگی بورژوایی است که کلام خمینی کبیر (رحمتاللهعلیه) را تداعی میکند: آمریکا، امالفساد قرن. تمدن بورژوایی آمریکا، مادر همه فسادها در جهان است که گزارش راشاتودی تنها یک برگ و جلوه از آن است.
4- حمایت آمریکا بهعنوان مهد سبک زندگی آمریکایی از دیکتاتوریها در بحرین، یمن، مصر، عربستان، اردن، مراکش و غیره، خوشبختانه چنانچهره او را در میان مردم این کشورها مخدوش کرده که زدودن خاطره آن از نسلهای کنونی و آتی این سرزمینها، دههها به طول میانجامد. اکنون دو نوع طغیان علیه سبک زندگی بورژوایی در حال انجام است: طغیان مردم اروپا علیه این سبک زندگی ناکارآمد، و طغیان مردم مسلمان در جهان عرب علیه این سبک زندگی هژمون و متجاوز.
5- وجود بیش از 15 هزار کلاهک اتمی در دست ارتش آمریکا، از مجموع 27 هزار کلاهک اتمی موجود در جهان، معرف چهره سبک زندگی بورژوایی این کشور و تمدن غرب است.
6- اینکه در 160 سال اخیر، تنها نمایندگانی از دو حزب در آمریکا به کاخ سفید راه یافتهاند، نمایانگر چهره واقعی سبک زندگی بوروژوایی است.
7- نهاد فروپاشی شده خانواده در غرب، چهره رئال سبک زندگی بورژوایی است.
8- سبک زندگی بورژوایی نیز همچون سبک زندگی مارکسیستی به تاریخ خواهد پیوست. اما حسرت آن برای کسانی میماند که اکنون در ایران آن را دو دستی چسبیدهاند. البته موارد متعددی را میتوان برشمرد. اما واقعیت این است که سبک زندگی بورژوایی، همچون یک قالب یخ که در ظهر تابستان در آفتاب قرار گرفته است، بهسرعت در حال ذوب شدن است.
از شما نقل شده است که در مکتب چهارم امنیتی، همچون عملکرد صدف که وقتی سنگ کوچکی به درون آن میغلتد، از جوهر خود به آن ترشح میکند و آن را به مروارید تبدیل میکند، در تهدیدهای فرهنگی کنونی مانند سبک زندگی آمریکایی نیز، مردم ایران، آن را مصادره میکنند؟!
بله! این تلقی در مورد ظرفیت فرهنگی مردم مسلمان ایران در مطالعات امنیتی در جهان زبانزد است. مدل ایران در مواجهه با تهدید همواره این بوده است که تهدید را درمییابد و میبلعد، و به مرور با ترشح جوهر و ذاتیات خود به آن، از تهدید یک مروارید گرانبها برای خود میسازد. اسکندر پس از حمله به ایران با لباس ایرانی از این سرزمین بیرون رفت. مغولها در ایران مسلمان شدند و سپس بهسمت هند برای حکومت رهسپار شدند. عربها، اسلام را که به ایران آوردند هیچگاه فکر نمیکردند نخستین جمهوری اسلامی پس از صدر اسلام در این سرزمین شکل بگیرد و مردم این کشور، مدافعان حقیقی اسلام شوند. در دوره اخیر نیز، تهدید رژیم بعثی صدام، موجب شکلگیری و قوام شجره بسیج مستضعفین بود که در جهان کنونی، مقتدرترین ارتش معنوی و ایمانی نرمافزاری و سختافزاری است. در مقابل شیوع بیماری سبک زندگی بورژوایی، در درون نهادهای جمهوری اسلامی نگران باشید، اما با این ظرفیت فرهنگی، از شیوع این بیماری در میان خود مردم، هیچ دلواپسی به خود راه ندهید. تا ایمان این مردم هست، جمهوری اسلامی هم خواهد بود. انشاءالله
نشریه پنجره/ لعیا اعتمادسعید
عبا عمامه فارغ التحصیلان
در غرب وقتی فردی به بلوغ علمی می رسد معمم می شود میگی نه؟
لباس فارغ التحصیلی، یکی از ارزش های ایرانی است که کمتر کسی از دانشجویان و کسانی که این لباس را بر تن کرده اند، آن را می شناسد.
لابد تا به حال دیده اید که که وقتی یک دانشجو در دانشگاه های معتبر فارغ التحصیل می شود و می خواهد مثلا مدرک دکترای خود را بگیرد یک لباس بلند مشکی یا به رنگ دیگر به تن او می کنند و یک کلاه چهار گوش که از یک گوشه آن منگوله ای آویزان است را بر سر او می گذارند و سپس او لوح فارغ التحصیلی را می خواند.
در ایران هنگامی که سؤال شود این لباس و کلاه چیست اکثر فارغ التحصیلان ریشه آن را نمی دانند و گاهی عنوان می کنند که این لباس به نوعی با فرهنگ غرب آمیخته است اما اگر این سؤال از یک فارغ التحصیل اروپایی و یا آمریکایی پرسیده شود عنوان می کنند که آنها به احترام(اوسینا) "ابن سینای ایرانی" -پدر علم جهان- این لباس را بر تن می کنیم.
بله آنها به احترام ابن سینای ایرانی لباس بلندی بر تن می کنند. آن کلاه هم نشانه دستار است که کمی فانتزی تر شده و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی است که در ایران قدیم پایین دستارها آویزان و به دوش انداخته می شد.(اصطلاحا "تحت الحنک")
آخرین فتوای وهابیان؛
پوشیدن لباس فارغالتحصیلی جایز نیست
یک مفتی وهابی در عربستان، پوشیدن لباسهای مخصوص فارغالتحصیلان را تحریم کرد.
به گزارش«شیعه نیوز»به نقل از ابنا،«شيخ محمد بن عبدالعزيز المسند» عضو هیئت علمی دانشگاه ملک سعود ریاض، پوشیدن لباس بلند و کلاههای مخصوصی که فارغالتحصیلان دانشگاهی به تن میکنند، تقلید از غرب دانست و اظهار داشت: "این یونیفرم غربی است و به تن کردن آن جایز نیست. پوشیدن این لباس که دانشگاهیان کشورهای غربی استفاده میکنند، در بلاد اسلامی غیر قابل قبول است".
وی در ادامه تصریح می کند: "مسلمانان باید به آداب و رسوم خود افتخار کنند تا شخصیتی مستقل از دیگر جوامع را نشان داده و خود را شبیه پیروان دیگر ادیان نکنند که این نشان ضعف، عقبماندگی و فقدان هویت آنهاست".
صدور این فتوا در حالی صورت می گیرد این لباس بلند و کلاه، مدلی است که در غرب با الهام از لباس و عبای علمای اسلام، و به نشانه قدردانی از «بوعلی سینا» طراحی شده است و حتی در کلاه آن، نمادی شبیه به تحتالحنکِ موجود در نقاشیهای منسوب به شیخ الرئیس، وجود دارد.
فهرست مطالب کتاب حلیه المتقین
مقدمه
بسم اللّه الرحمن الرحیم
[="red"]باب اول : در بیان آداب جامه : و کفش پوشیدن[/]
فصل اول : درفضیلت تجمل و زینت کردن
فصل دوم : دربیان جامه هائیکه حرام است پوشیدن آنها
فصل سوم : درپوشیدن پنبه و کتان و پشم
فصل چهارم : در بیان رنگهائیکه در جامه سنت یا مکروه است
فضل پنجم : در بعضى از آداب جامه پوشیدن
فصل ششم : در پوشیدن لباسى که مخصوص زنان یا کافران باشد
فصل هفتم : دربیان عمامه بستن
فصل هشتم : در بیان آداب زیرجامه پوشیدن
فصل نهم : در آداب جامه نو بریدن و پوشیدن
فصل دهم : در سایر آداب جامه پوشیدن و کندن
فصل یازدهم : در رنگ نعلین وموزه و کفش و چگونگى آنها
فصل دوازدهم : در آداب پوشیدن نعل و موزه و کفش
[="red"]باب دوم : در آداب حلى و زیور پوشیدن : مردان و زنان و سرمه کشیدن و در: آینه نظرکردن وخضاب کردن[/]
فصل اول : در فضیلت انگشتر بدست کردن و آداب آن
فصل دوم : در بیان آنچه انگشتر از آن سازند
فصل سوم : در فضیلت عقیق
فصل چهارم : در فضیلت یاقوت وزبرجد و زمرد
فصل پنجم : در فضیلت فیروزه و جزع یمانى
فصل ششم : در فضیلت دُر نجف وبلور و حدید صینى وسایر نگینها
فصل هفتم : در بیان آنچه سزاوار است که درنگین نقش کنند
فصل هشتم : در زیور طلا و نقره پوشیدن و به زنان واطفال پوشانیدن
فصل نهم : در آداب سرمه کشیدن
فصل دهم : در آداب نظر به آئینه کردن
فصل یازدهم : در فضیلت خضاب کردن مردان و زنان
فصل دوازدهم : در کیفیت خضاب و احکام آن
[="red"]باب سوم : در آداب : خوردن و آشامیدن[/]
فصل اول : دربیان ظرفهائى که در خوردن و آشامیدن وسایر استعمالات مى تواناستعمال نمود و آنچه نهى از آن وارد شده است
فصل دوم : در تجویز خوردن طعامهاى لذیذ و مذمت حرص و افراط در آن
فصل سوم : در بیان بعضى از آداب و اوقات طعام خوردن
فصل چهارم : در سایر آداب طعام خوردن
فصل پنجم : در بیان دعاى وقت طعام خوردن
فصل ششم : در آداب بعد از طعام
فصل هفتم : در فضیلت نان و سویق و گوشت و روغن و سایر آنچه از حیوانحاصل میشود و سرکه و شیرینیها
فصل هشتم : در فوائد سبزى ها و میوه ها و سایر ماءکولات
فصل نهم : در فضیلت ضیافت مؤ منان و آداب آن
ف صل دهم : درفضیلت خلال و آداب آن
فصل یازدهم : در فضیلت آب وانواع آن
فصل دوازدهم : در آداب آب خوردن
[="red"]باب چهارم : دربیان فضیلت تزویج و آداب : مجامعت و معاشرت زنان : و کیفیف تربیتفرزندان : و معاشرت ایشان[/]
فصل اول : در فضیلت تزویج کردن و نهى از رهبانیت
فصل دوم : در اصناف زنان و صفات پسندیده و ناپسندیده ایشان
فصل سوم : در آداب نکاخ و اراه آن
فصل چهارم : در بیان آداب زفاف و مجامعت
فصل پنجم : درآداب نماز و دعا در شب زفاف و در وقت مقاربت زنان
فصل ششم : در بیان حق زن و شوهر بر یکدیگر واحکام ایشان
فصل هفتم : در بیان دعاهاى طلب فرزند و فضیلت آن
فصل هشتم : در احکام ایام حمل و آداب روز ولادت و نام نهادنطفل
فصل نهم : در عقیقه کردن و سر تراشیدن و آداب هر یک
فصل دهم : در ختنه کردن پسران و دختران و سوارخ کردن گوش ایشان و آداب هر یک
فصل یازدهم : در آداب شیر دادن و تربیت کردن فرزندان و رعایت ایشان
فصل دوازدهم : در بیان حق پدر و مادر بر فرزند و وجوب رعایت حرمت ایشان
[="red"][b[="red"]]باب پنجم : دربیان آداب مسواک کردن و: شانه کردن و ناخن و شارب گرفتن : و سرتراشیدن و امثال آن[/b][/][/]
فصل اول : در بیان فضلیت مسواک کردن
فصل دوم : در فضیلت سر تراشیدن و آداب آن
فصل سوم : در آداب موى سر نگاهداشتن
فصل چهارم : در فضیلت شارب گرفتن یعنى موى لب بالا را تا ته گرفتن
فصل پنجم : در آداب ریش بلند کردن
فصل ششم : در بیان فضیلت موى سفید و حکم کندن آن
فصل هفتم : در کندن موى بینى و بازى کردن با ریش
فصل هشتم : در فضیلت ناخن گرفتن
فصل نهم : در بیان آداب و اوقات ناخن گرفتن
فصل دهم : در دفن کردن مو وناخن و سایر چیزها که دفن باید کرد
فصل یازدهم : در فضیلت شانه کردن موى سر و ریش
فصل دوازدهم : در آداب و اوقات شانه کردن و انواع شانه ها
[="red"]
باب ششم : در آداب بوى خوش کردن : و گل بوئیدن و روغن مالیدن[/]
فصلاول : دربیان سبب پیدا شدن بوهاى خوش در زمین
فصل دوم : درفضیلت بوى خوش و آداب آن
فصل سوم : در کراهت رد کردن بوى خوش
فصل چهارم : در فضیلت مشک و عنبر و زعفران
فصل پنجم : درفضیلت غالیه
فصل ششم : در فضیلت و آداب روغن بربدن مالیدن
فصل هفتم : در فوائد روغن بنفشه
فصل هشتم : در فوائد روغن بان و روغن زنبق
فصل نهم : در فوائد سایر روغنها
فصل دهم : در فضیلت بخور و انواع و آداب آن
فصل یازدهم : دربیان فضیلت گلاب و گل سرخ و انواع گلها
فصل دوازهم : در آداب گل بوئیدن
[="red"]باب هفتم : در آداب حمام رفتن و سر وبدن شستن و دارو کشیدن و آداب بعضى ازاغسال[/]
فصل اول : در فضیلت حمام
فصل دوم : در آداب داخل شدن و بیرون آمدن و دعائیکه باید خواند
فصل سوم : در بیان آنچه در حمام نباید کرد و آنچه تجویز شده است .
فصل چهارم : در فضیلت شستن سر وبدن و دفع بوهاى بد از خود کردن
فصل پنجم : در فضیلت شستن سر با سدر و خطمى
فصل ششم : در فضیلت دارو کشیدن
فصل هفتم : در ازله کردن موى زیر بغل
فصل هشتم : در غایت زمانیکه نوره را تاءخیر توان کرد
فصل نهم : در دعاهاى وقت نوره کشیدن
فصل دهم : در اوقات نوره کشیدن و سایر آداب آن
فصل یازدهم : در فضیلت حنا مالیدن بعد از نوره
فصل دوازدهم : در آداب غسل جمعه و سایر اغسال
[="red"]باب هشتم : در آداب خواب رفتن و بیدار شدن و بیت الخلا رفتن[/]
فصلاول : در بیان اوقات خواب
فصل دوم : در وضو ساختن پیش از خواب
فصل سوم : در مکان خوابیدن و آداب پیش از خوابیدن
فصل چهارم : در سایر آداب خوابیدن
فصل پنجم : در آداب و ادعیه که پیش از خواب باید خوانده شود
فصل ششم : در دفع ترسیدن در خواب و خواب پریشان دیدن ومحتلم شدن
فصل هفتم : در دعاها براى دفع بیدارى و براى بیدار شدن در آخر شب
فصل هشتم : در بیان نماز و دعا براى خوابهاى نیک دیدن وآداب بیدار شدن
فصل نهم : در سبب خواب راست و دروغ و تعبیر خواب
فصل دهم : در آداب بیدارى و مذمت خواب بسیار
فصل یازدهم : در آداب بیت الخلاء
فصل دوازدهم : دربیان احوال و اوضاع و مکانهائى که نهى از آنها وارد شده است
[="red"]باب نهم : در آداب حجامت کردن و تنقیه و بعضى از ادویه و معالجه بعضى از امراض وذکر بعضى از ادعیه واحراز[/]
فصل اول : در ثواب بیمارى و صبر کردن بر آن و بیان شدت ابتلاى مؤ منان
فصل دوم : در فضیلت و آداب حجامت
فصل سوم : در بیان انواع تداوى که از ائمه (علیه السلام ) وارد شده است وبیانجواز رجوع باطباء
فصل چهارم : در معالجه انواع تب
فصل پنجم : در ادعیه جامعه و ادویه مرکبه نافعه
فصل ششم : در معالجه دردس و شقیقه و زکام و صرع واختلال دماغ و تصرف جن
فصل هفتم : در معالجه سایر امراض و درد سر و گلو
فصل هشتم : در معالجه خنازیر و قروح و جروح وثالول و ثبود و خوره و پیسى و بهق و امثال اینها
فصل نهم : در معالجه امراض اندرونى و قولنج وبادها و آزار معده و سرفه
فصل دهم : در معالجه اوجاع مفاصل و فالج و بواسیر و امراض مثانه وسایر امراض
فصل یازدهم : دربیان قلیلى از تعویذات براى دفع سحر و سموم گزندگان وسایر بلاها
فصل دوازدهم : در فوائد تربت شریف حضرت امام حسین (ع ) و خواص بعضى از ادویه مفرده
[="red"]باب دهم : در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ایشان[/]
فصلاول : در بیان حقوق خویشان و غلامان و کنیزان
فصل دوم : در حقوق همسایگان و یتیمان و عشیره وقبیله
فصل سوم : در حقوق صداقت و اخوت
فصل چهارم : در بیان حقوق مؤ منان بر یکدیگر و حسن معاشرت با خلق
فصل پنجم : در قضاى حاجت مؤ منان و سعى نمودن در کارهاى ایشان و شاد گردانیدنایشان
فصل ششم : در دیدن مؤ منان و عیادت بیماران ایشان
فصل هفتم : در اطعام مؤ منان و آب دادن ایشان و جامه پوشانیدن و سایر اعانتهاى ایشانو یارى کردن مظلومان
فصل هشتم : در حقوق فقیران و ضعیفان و مظلومان و پیران و اصحاب و آداب معاشرتایشان
فصل نهم : در رعایت حقوق مؤ منان در غیبت ایشان
فصل دهم : در آداب معاشرت ظالمان و قلیلى ازاحوال ایشان
فصل یازدهم : در آداب معاشرت با کافران و مخالفان
فصل دوازدهم : در بیان حقوق مردگان بر زندگان
[="red"]باب یازدهم : در آداب مجالس از سلام و مصافحه ومعانقه و بوسیدن و آداب عطسه کردن وآداب نشستن و برخاستن و صحبت داشتن و امثال اینها[/]
فصل اول : در فضیلت سلام و آداب آن
فصل دوم : در فضیلت مصافحه یعنى دست یکدیگر را گرفتن ومعانقه یعنى دست درگردن یکدیگر کردن و بوسیدن و آداب هر یک
فصل سوم : در آداب نشستن درمجالس
فصل چهارم : در آداب ملاقات صاحب خانه با کسى که بخانه او مى آید
فصل پنجم : در بیان مجالسى که در آنجاداخل شدن رواست و جماعتى که همنشینى و مصاحبت ایشان سزاوار است
فصل ششم : در آداب عطسه و آروق و آب دهان انداختن
فصل هفتم : در بیان مزاح کردن و خندیدن و سرگوشى کردن و آداب صحبت داشتن وراز مجلس را پنهان داشتن
فصل هشتم : در سایر آداب مجالست و حقوق اصحاب مجالس بر یکدیگر
فصل نهم : در فضیلت ذکر خدا در مجالس کردن
فصل دهم : در فضیلت ذکر حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و ائمهعلیهم السلام در مجالس و مباحثه علوم ایشان نمودن و احادیثفضایل ایشانرا یاد کردن
فصل یازدهم : در مشورت کردن با برادران و آداب آن
فصل دوازدهم : درآداب نامه نوشتن
[="red"]باب دوازدهم درآداب خانه داخل شدن و بیرون رفتن .[/]
فصلاول : درگشادگى خانه
فصل دوم : در مذمت تکلف بسیار در خانه کردن و بسیار بلند ساختن
فصل سوم : درنقاشى کردن و تصویر کشیدن و صورت صاحب روحى راساختن کهسایه داشته باشد
فصل چهارم : درآداب فرش خانه
فصل پنجم : در آداب عبادت کردن در خانه
فصل ششم : در نگاهداشتن حیوانات درخانه خصوصا کبوتر وخروس
فصل هفتم : درنگاه داشتن گوسفند وبز درخانه
فصل هشتم : دربیان احوال سایر طیور و ذکر بعضى از حیوانات که کشتن ایشان روااست یا روانیست
فصل نهم : درمنع ازنگاه داشتن سگ درخانه
فصل دهم : درآداب چراغ افروختن و خانه خریدن
فصل یازدهم : دربیان سایر آداب خانه
فصل دوازدهم : درآداب خانه داخل شدن و بیرون رفتن
[="red"]باب سیزدهم : درآداب پیاده رفتن و سوار شدن و بازار رفتن و تجارت وزراعت نمودن وچهار پایان نگاه داشتن[/]
فصل اول : در سوار شدن اسب و استر والاغ و انواع هریک
فصل دوم : در آداب نگاه داشتن ورعایت حقوق چهارپایان
فصلسوم : در آداب زین و لجام
فصل چهارم : در ادعیه و آداب سوارى
فصل پنجم : در آداب پیاده رفتن
فصل ششم : در نگاه داشتن شتر و گاو و گوسفند
فصل هفتم : در آداب خریدن و نگاه داشتن حیوانات
فصل هشتم : دربیان مجملاحوال و اقسام حیوانات
فصل نهم : در فضیلت تجارت کرد و طلبحلال نمودن
فصل دهم : دربیان آداب تجارت
فصل یازدهم : درفضیلت زراعت کردن ودرخت کشتن
فصل دوازدهم : در آداب زراعت کردن و درخت کشتن
[="red"]باب چهاردهم : در آداب سفر[/]
فصل اول : دربیان سفرهاى نیک و بد و ایام : و ساعات نیک و بد از براى سفر
فصل دوم : در دفع نحوستهاى سفر بتصدق و دعا
فصل سوم : در آداب غسل و نماز و دعا دروقت بیرو رفتن
فصل چهارم : در سایر آداب بیرون رفتن و بیان چیزى چند که باید باخود بردن
فصل پنجم : در آداب توشه برداشتن در سفر وآداب صرف کردن آن
فصل ششم : در رفیق باخود بردن در سفر و آداب معاشرت ایشان
فصل هفتم : دربیان سایر آداب سفر
فصل هشتم : در آداب راه رفتن و فرود آمدن
فصل نهم : در بیان دعاهائى که در راه و منازل باید خواند
فضل دهم : در آداب سفر دریا و گذشتن از پله
فصل یازدهم : در آداب مشایعت و استقبال مسافر و آداب برگشتن او
فصل دوازدهم : در آداب است تاختن و تیرانداختن
[="red"]
خاتمه : دربیان بعضى از آداب متفرقه و فواید نافعه[/]
حلية المتقين
اثر: علامه محمد باقر مجلسى (ره)
فهرست مطالب
مقدمه
باب اول : در بيان آداب جامه : و كفش پوشيدن
باب دوم : در آداب حلى و زيور پوشيدن : مردان و زنان و سرمه كشيدن و در: آينه نظركردن و خضاب كردن
باب سوم : در آداب : خوردن و آشاميدن
باب چهارم : دربيان فضيلت تزويج و آداب : مجامعت و معاشرت زنان : و كيفيف تربيت فرزندان : و معاشرت ايشان
باب پنجم : دربيان آداب مسواك كردن و: شانه كردن و ناخن و شارب گرفتن : و سرتراشيدن و امثال آن
باب ششم : در آداب بوى خوش كردن : و گل بوئيدن و روغن ماليدن
باب هفتم : در آداب حمام رفتن و سر وبدن شستن و دارو كشيدن و آداب بعضى ازاغسال
باب هشتم : در آداب خواب رفتن و بيدار شدن و بيت الخلا رفتن
باب نهم : در آداب حجامت كردن و تنقيه و بعضى از ادويه و معالجه بعضى از امراض وذكر بعضى از ادعيه و احراز
باب دهم : در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ايشان
باب يازدهم : در آداب مجالس از سلام و مصافحه ومعانقه و بوسيدن و آداب عطسه كردن وآداب نشستن و برخاستن و صحبت داشتن و امثال اينها
باب دوازدهم درآداب خانه داخل شدن و بيرون رفتن .
باب سيزدهم : درآداب پياده رفتن و سوار شدن و بازار رفتن و تجارت وزراعت نمودن وچهار پايان نگاه داشتن
باب چهاردهم : در آداب سفر
خاتمه : دربيان بعضى از آداب متفرقه و فوايد نافعه
سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد اول)(( سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله يثربي ))
سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد دوم)(( سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله يثربي ))
سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد سوم)(( سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله يثربي ))
http://www.ghadeer.org/index.html
الگوهاى رفتارىامام على (ع) ومسائل حقوقى جلد 10
مرحوم محمد دشتي
سرآغاز
اول - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
دوم - اقسام الگوهاى رفتارى
ضرورتها: حقوق متقابل اجتماعى
اول: فلسفه حقوق متقابل
عناوين مربوط به حقوق متقابل (در خطبه 216)
الف - حقوق متقابل مردم و دولت
ب - حقوق الهى
ج - حقوق اجتماعى مردم
دوم: حقوق متقابل در روابط اجتماعى
مقدمهاى كوتاه
1 - حقوق متقابل پدر و فرزند
عناوين حقوق متقابل پدر و فرزند(در حكمت 399)
2 - حقوق متقابل مردم و حكومت
الف - حقوق مردم بر حكومت
فصل اول رعايت حقوق انسانها
مقدمه
1 - كمك مساوى به دو زن فقير
2 - حقوق انسانى زندانيان
3 - رعايت حقوق مجرم حد خورده
4 - عزل فرماندار براى چند كيلو گندم
5 - اداى حق هَمسَفَرِ مسيحى
6 - آزادى مردم در بيعت (حق انتخاب داشتن)
الف - بيعت كليب
ب - آزادى و شادى مردم در انتخاب رهبرى
ويژگىهاى بيعت مردم با امام على (عليه السلام)
ج - مطرح كردن حق انتخاب مردم
علل مشروعيت حكومت امام على (عليه السلام)
7- حق مهمان
8- حمايت از حقوق كارگران و مردم
9 - دفاع از شخصيت اجتماعى مردم
ضرورت تقويت روحيه مردم پس از جنگ
10 - سفارش به استيفاى حق مردم
11 - سفارش به مردم دارى
اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم)
اخلاق اجتماعى
فصل دوم : حقوق اقليتهاى مذهبى
1- صدور حكم به نفع يهودى
2 - رعايت حقوق اقليت هاى مذهبى (اهل ذمه)
3 - نكوهش استاندار فارس بجهت بدرفتارى با زرتشتيان
4 - حق باز نشستگى براى پير مرد نصرانى
فصل سوم : حقوق حيوانات
1- پرسش از حقوق حيوانات
2 - رعايت حقوق حيوانات
امام (عليه السلام) و حقوق حيوانات
3 - پرهيز از ستمكارى به حيوانات
فصل چهارم : دفاع از حقوق زن
مقدمه
1 - دفاع از زن مظلوم
2 - تحمل مشكلات دفاع از مظلوم
3 - رعايت احترامِ زنان دشمن
فصل پنجم : رعايت حقوق دشمن
1- پرداخت ديه به دشمن شكست خورده
2 - رعايت حقوق دشمن در جنگ
آموزش اخلاقى در جنگ
3- عفو دشمن شكست خورده
روش برخورد با مردم (اخلاق اجتماعى)
4- عفو عائشه
فصل ششم : حقوق متقابل
مقدمه
اول - حقوق رهبر و ملت
الف - رعايت حقوق مردم
ب - رعايت حقوق فرهنگى ، سياسى
حقوق متقابل مردم و رهبرى
ج - گرفتن حق مردم از ستمكاران
دوم - ره آورد حقوق متقابل
سوم - آفات عدم رعايت حقوقمتقابل
چهارم: حقوق متقابل اجتماعى
1 - يارى رساندن به يكديگر
2 - رعايت حقوق محرومان
3 - رعايت عدالت و تساوى نسبت به مردم
4 - ترحم به گناهكاران
5 - حقوق پدر و فرزند
6 - حقوق دوستان
7 - حقوق نظاميان
الف - امور مالى
ب - همدلى و رازدارى
8 - حقوق پاكان
9 - حقوق قضات و داوران
10 - حقوق كارمندان دولتى
11 - حقوق تجار و صاحبان صنايع
سيماى بازرگانان و صاحبان صنايع
12 - حقوق محرومان
13 - حقوق مراجعه كنندگان
14- حقوق زنان فصل چهارم (دفاع از حقوق زن)
15 - حقوق مردان و همسران
1 - حفظ اموال شوهر
2 - اجازه گرفتن براى بيرون رفتن
3 - خوب شوهردارى كردن
16 - حقوق اجتماعى مردم
مسئوليتهاى رهبر در قبال مردم در نامه 27
نامه 47 و اشاره به حقوق برخى از اقشار جامعه
نامه 51، به كارگزاران بيت المال
(نامه به كارگزاران بيتالمال)
حقوق اجتماعى مردم در نامه 53 به مالك اشتر
نامه 60 و سفارش اكيد امام (عليهالسلام) به رعايت حقوق مردم
رهنمودهاى اخلاقى امام (عليهالسلام) به ابن عباس در نامه 76
17 - حقوق حاجيان
رسيدگى به امور حاجيان در مراسم حج
سفارش به رفع نيازهاى حجاج
18- حقوق خويشاوندان
ضرورت تعاون با خويشاوندان
در چشمه سار نهج البلاغه
1 - حقوق متقابل مردم و دولت (خطبه 216 و قسمتى ازخطبه 34)
1- حقوق اجتماعى
حقوق متقابل رهبرى و مردم
2 - حقوق متقابل رهبرى و مردم
روابط سالم و متقابل رهبر و مردم
3 - روابط سالم و متقابل رهبر و مردم
حقوق متقابل مردم و رهبرى (قسمتى از خطبه 34)
2 - حقوق متقابل پدر و فرزند
حكمت 399 نهجالبلاغه
3 - حقوق حيوانات
1- اخلاقى اجتماعى...
2- حمايت از حقوق حيوانات
4 - حقوق متقابل اجتماعى
پرهيز از ستمكارى
2- پرهيز از امتياز خواهى
دستورالعمل های اسلام درباره سبک زندگی تبیین شود
حجت الاسلام و المسلمین ناصر سقای بی ریا در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، با اشاره به طرح مسایل مرتبط با سبک زندگی از سوی رهبر معظم انقلاب، ابراز داشت: این که مقام معظم رهبری به صورت مفصل ابعاد مختلف سبک زندگی دینی را در یکی از دیدارها در سفر به استان خراسان شمالی مطرح کردند، نشان از دغدغه بالای ایشان نسبت به مسایل مبتلابه جامعه ماست.
وی افزود: از سویی طرح این مساله از سوی معظم له، حاکی از آن است که جامعه ما به آن بلوغی رسیده که دستمایههای اولیه را برای این که مبانی فکری، فلسفی و نظریات اسلام را در خصوص زندگی شناسایی ، پیاده و اجرایی کند، در اختیار دارد.
معاون آموزشی موسسه امام خمینی (ره) ادامه داد:در خصوص زندگی، هستی و انسان کامل و بایسته های آن، دستورالعمل های فراوان و کاربردی در دین مبین اسلام وجود دارد که ما باید از آن ها به بهترین نحو برای زندگی فردی و اجتماعی خود بهره برداری کنیم.
وی خاطرنشان کرد: البته باید توجه داشت که طرح دغدغههای مقام معظم رهبری به این معنا نیست که درباره سبک زندگی اسلامی و ترویج آن در کشور اساسا هیچ کاری نشده، بلکه ناظر به این مساله است که در این باره کار کافی و بایسته صورت نگرفته و لذا باید دیدگاه اسلامی در خصوص انسان، هستی، خانواده و جامعه به خوبی تبیین گردد.
حجت الاسلام و المسلمین سقای بیریا در پایان گفت: ما باید بتوانیم دستورالعمل های اسلام درباره سبک زندگی را استخراج کرده و از آن استفاده کاربردی داشته باشیم و بدین وسیله به سوالات و نیازهای روز پاسخگو باشیم.
[=times new roman]
[=times new roman]مدير حوزههاي علميه خواهران کشور[=times new roman]:
سبک زندگي اسلامي و ديني راهبرد مقابله با هجمه فرهنگي غرب است
مدير حوزههاي علميه خواهران کشور گفت: راهبرد مقابله با هجمه فرهنگ غرب در جوامع مختلف اسلامي و به ويژه در ايران توجه به الگوي زندگي اسلامي و ايراني است و رهبر معظم انقلاب با هوشياري اين موضوع را طرح کردند[=times new roman].
حجتالاسلام والمسلمين محمودرضا جمشيدي، مدير حوزههاي علميه خواهران کشور در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري رسا با موضوع سبک زندگي اسلامي گفت: فرمايش رهبر معظم انقلاب درباره سبک زندگي اسلامي، عميق است و ايشان جنبههاي مختلفي را در اين بحث طرح کردهاند[=times new roman].
وي افزود: مقام معظم رهبري با کمال هوشمندي در زمان کنوني به بيان طرح دشمن براي تغيير الگوي جامعه ايراني پرداختهاند[=times new roman].
مدير حوزههاي علميه خواهران کشور بيان داشت: ايشان در دورههاي مختلفي همچون پس از پايان جنگ تحميلي به بيان روشهاي سياسي و فرهنگي دشمن براي تغيير الگوي رفتاري جامعه ايراني پرداخته است[=times new roman].
وي بيان داشت: راهبرد مقابله با هجمه فرهنگ غرب در جوامع مختلف اسلامي و به ويژه در ايران اسلامي توجه به الگوي زندگي اسلامي و ايراني است[=times new roman].
حجتالاسلام والمسلمين جمشيدي افزود[=times new roman]: در حقيقت الگوهاي اسلامي با توجه به فرهنگهاي خاص ملتها يک جنبه بومي نيز پيدا ميکنند، که وظيفه ما حفظ و تقويت اين الگوهاي اسلامي بوميسازي شده است[=times new roman].
وي افزود: اسلام براي زندگي انسان پيش از تولد تا هنگام مرگ و بعد از آن برنامه ريخته است[=times new roman].
مدير حوزههاي علميه خواهران کشور افزود: مکتب اسلام در آغاز زندگي انسان و بعد از آن دستوراتي داده تا سلامت، رفاه و شادي براي انسان در اين دنيا به ارمغان بيايد و همچنين فرد بتواند با بندگي خداوند در جهان آخرت سعادت خود را رقم زند[=times new roman].
www.whc.ir
وي خاطرنشان کرد: اسلام در جنبه فردي زندگي انسان مانند مسکن، خوراک، پوشاک، مراقبت در ازدواج، زمانهاي کارکردن و وقتهاي فراغت رهنمود دارد و بزرگان ديني ما ائمه(ع) توصيههايي فرمودهاند[=times new roman].
حجتالاسلام والمسلمين جمشيدي ادامه داد: زندگي به سبک اسلامي بايد در تمام بخشهاي مختلف زندگي جاري و حاکم شود[=times new roman].
وي با اشاره به فرهنگها و عادت مختلفي که در کشور وجود دارد، تصريح کرد[=times new roman]: برخي از اين ويژگيها از نظر اسلام پذيرفتني بوده است و نه فقط نکوهش نشده بلکه آن امر مستحب و پسنديده دانسته شده است[=times new roman].
مدير حوزههاي علميه خواهران کشور تأکيد کرد: اسلام ميتواند آداب و سنتهاي ساير ملل را در بر گرفته و اسلاميسازي کند، همچون اينکه جامعه ايراني پيش از آمدن اسلام سنتها، شيوهها و روشهايي در پوشش داشته اما اين تعاليم در جايي که پذيرفتني بوده تغيير نيافته است[=times new roman].
وي با يادآوري اين نکته که فرهنگ اسلامي ما فرهنگي به هم تنيده و ريشهدار است، بيان داشت: سبک زندگي خانوادههاي ايراني و مسلمان تأثيرگرفته از فرهنگ ايراني مانند صله رحم، مهمانپذيري و مهماندوستي است[=times new roman].
حجتالاسلام والمسلمين جمشيدي بيان داشت: مسؤولان و نهادهايِ فرهنگسازي مانند حوزه علميه که در زمينه سبک و الگوي زندگي ديني طرحهايي در نظر دارند، بايد معارف اسلام و فرهنگ ايراني را با هم در نظر بگيرند و يک الگوي ايراني اسلامي طراحي کنند[=times new roman].
وي افزود: پيش از انقلاب اسلامي به دليل هجوم فرهنگ غرب و سلطه مستقيم آن بر جامعه از سبک زندگي اسلامي دور بوديم[=times new roman].
مدير حوزههاي علميه خواهران کشور ادامه داد: غرب بعد از انقلاب اسلامي نيز از طريق رسانهها در شکلهاي جديد و تازه در قالب تهاجم فرهنگي و تهاجم سياسي به دنبال تغيير الگوي ايراني اسلامي بوده است[=times new roman].
وي با بيان اينکه دشمن الگوهاي صحيح زندگي ايراني اسلامي را هدف قرار گرفته است، گفت: صفا، سادگي، صميميت، مهرورزي، سادهزيستي، قناعت، آرامش روحي، معنويتگرايي، آرمانخواهي و سلحشوري از ويژگيهاي سبک زندگي اسلامي است که دشمن درصدد تغيير اين الگوها بوده است[=times new roman].
حجتالاسلام والمسلمين جمشيدي خاطرنشان کرد[=times new roman]: در دورههايي در کشور فرهنگ مصرفگرايي و استفاده از کالاهاي غربي ترويج شده است، و اين موضوع ايرانيها را به سمت مصرف کالاهاي غير ضرور و لازم سوق داد، که اين امر نشان دهنده تغيير سبک زندگي ايراني اسلامي است[=times new roman].
وي بيان داشت: در الگوي ايراني اسلامي در موضوع ازدواج نيز تغيير رخ داده است، اکنون بيشتر ازدواجها با هزينههاي سنگين و کمرشکن غير ضرور همراه شده است که هم از فرهنگ اسلامي و هم از فرهنگ ايراني ما دور است[=times new roman].
مدير حوزههاي علميه خواهران کشور بيان داشت: در فرهنگ اصيل اسلامي سنت کمک کردن به يک جوان براي سامان گرفتن او وجود داشت، اين سنت هنوز در برخي از روستاهاي کشور ما وجود دارد، براي زندگي اين جوانروستايي و عشيرهاي دغدغه تشکيل زندگي نداشت[=times new roman].
وي خاطرنشان کرد: اين الگو در حال حاضر تغيير يافته و شکل ديگري پيدا کرده است، اين جوان است که بايد نهايت تلاش خود را به کار گيرد تا از زير دين هزينههايي که سنتهاي غلط بر او تحميل ميکند، رهايي يابد و اين امر نشاندهنده تغيير الگوي اسلامي ايراني است[=times new roman].
حجتالاسلام والمسلمين جمشيدي بيان داشت: نتيجه اين تغيير الگو، افزايش سن ازدواج و تأخير
در ازدواج است که همين موضوع آفتهاي ديگري را در جامعه به وجود ميآورد[=times new roman].
برای ترویج سبک دینی نباید منفعلانه عمل کرد
به گزارش خبرگزاری حوزه،حجت الاسلام والمسلين سعيدي ، در نشست جمعي از مديران راديو معارف ضمن تقدير و تشكر از خدمات راديو معارف و تاكيد بر پيروي از سبك ديني در تمامي برنامه ها افزود: هنر راديو معارف انتقال پيام اسلام به مردم است و اين انتقال پيام بايد به برانگيختن فكر و انديشه در مخاطبان و تعالي انديشههاي آحاد مردم منتج شود. البته رساندن پيام اهل بيت بدون القاي سلايق و علايق و برداشتهاي شخصي هنر است.
امام جمعه قم،با اشاره به اينكه مديران و كاركنان راديو معارف از روحانيون و آشنا با معارف اسلامي هستند گفت: اصل آن است كه اهل علم متصدي برنامههاي ديني باشند كه در راديو معارف متجلي شده است و كار به كاردان سپرده شده است.
توليت آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله عليها افزود: كارهاي رسانهاي ادبيات خاص خود را دارد كه بايد دوستان به آن مجهز شوند تا كار فاخر عرضه شود.
امام جمعه قم افزود: براي ترويج سبك ديني نبايد منفعلانه عمل كرد و نبايد كوتاه آمد. نياز زمان و نظام است كه كار فاخر ديني انجام شود و هنوز جاي كار فراواني وجود دارد.
در ابتداي اين مراسم حجت الاسلام و المسلمين لطفي نياسر ضمن ارائه گزارشي از فعاليتهاي انجام شده در خصوص انعكاس رويدادها، اخبار و مراسمهاي حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها خاطر نشان كرد: راديو معارف علاوه بر پخش زنده برنامههاي آستانه مقدسه، اقدام به حضور فعال برنامهسازان و كارشناسان خود در ايام خاص همچون دهه كرامت و دهه اول محرم امسال در استوديوي مستقر در حرم مطهر نيز نموده است كه اين فعاليت با استقبال گسترده مردم در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها مواجه گرديد.
مدیر رادیو معارف افزود: اين راديو در ارزيابي برنامههاي مختلف حرم به مسئولين آستان مقدس كمك ميكند كه اين خود از جمله افتخاراتي است كه در راديو معارف انجام ميگردد.
با سلام
و تشکر از استاد حامی عزیز
و استقبال کنندگان این تاپیک:
سری هم به تاپیک دوستان خودتون در انجمن فرهنگی بزنید
http://www.askdin.com/thread24812.html
موفق باشید
التماس دعا
زندگي به سبك روح الله!
شما هیچ فرقی با خواهرت نــــــــداری!
از مسايلي كه امام بيشتر به آن توجه داشتند،
محدود بودن ارتباط بين زن و مرد بود.
يادم هست ده سال بيشتر نداشم و با برادرها و
پسر خاله ام قايم موشك بازي مي كرديم.
حجاب هم داشتم اما يك روز امام مرا صدا كردند و گفتند:
« شما هيچ تفاوتي با خواهرتان نداريد؛ مگر او با پسرها بازي مي كند كه شما با پسرها بازي مي كنيد؟ »
چون ازدواج نکردی احتیاج به عطر نداری
راوی: خانم عاطفه اشراقی
جايز نيست زن با بوى خوش از خانه بيرون برود.
بحارالأنوار، ج103، ص255، ح1
همیشه به ما می گفتند: درست است که می گویند وجه(صورت)
و کفین(کف دو دست) پیدا باشد، اما جوان ها بهتر است کمی بیشتر خود را بپوشانند.
خیلی تاکید می کردند در خارج از منزل هیچ گونه عطری مصرف نشود.
در یکی از عیدها، به نوه دختری دیگرشان عطر هدیه دادند و به من یک چیز دیگر و گفتند:
« چون تو ازدواج نکردی، احتیاجی به عطر نداری»
این لباس درشــــــــــــــأن شما نیست
راوی: خانم زهرا مصطفوی
کسی که لباسی بپوشد که او را انگشت نما کند، خداوند روز قیامت لباسی از آتش بر او خواهد پوشاند.
فروع کافی/ج6/ص455
روز عید بود و منزل امام بودیم.
یکی از بستگان ما یک لباسی پوشیده بود،
با اینکه ظاهرش مشکی بود اما به نظرش
آمده بود که این لباس مجلسی است.
آقا گفتند:« این لباس مناسب نیست، نپوشید»
گفت: آقا! این که مشکی است.
گفتند: بله، اما در شأن شما نیست.
پيامبر صلى الله عليه و آله:
اگر در ميان جمعى بودى و از كسى غيبت شد، او را يارى كن و آن جمع را از غيبت كردن بازدار و از ميانشان برخيز و برو.
(كنزالعمال، ج3،ص586، ح8028)
62سال با امام زندگی کردم و در این 62 سال یک غیبت از
کاری نبود لذا آن را تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم.
بعد از چند روز گفتم: آقا این خیلی کارگر خوبی است.
آقا گفتند: اگر با این جمله می خواهی به من بفهمانی که قبلی
خوب نبود این غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم.
راوی: همسر مکرمه امام.
خداوند متعال در قرآن مجید هدف از خلقت انسان و همه موجودات هستی را عبودیت و توحیدمحوری بیان
نموده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ من جن و انس را نیافریدم جز براى عبودیت و
بندگی» (۱) و نیز «و لقد بعثنا فی کل امت رسولا ان اعبد و ا الله و اجتنبو الطاغوت و منهم من هدی الله و
منهم من حقت علیه الضلاله؛ میان هر امتى پیغمبرى برانگیختیم که خدا را بپرستید و از طغیانگرى کناره
گیرى کنید. بعضشان را خدا هدایت کرد و بعض دیگرشان ضلالت برایشان مقرر گشت» (۲) و برای رسیدن
به این بندگی و توحیدمداری، بیشک سبک زندگی از مهمترین لوازم آن است.
اگر انسان در همه شئون زندگی خویش و در همه فعالیتها و افعال و گفتار خود صبغة اللهی عمل نماید و
رنگ خدا را که بهترین رنگهاست بر گزیند «صبغهَ ٱللهِ وَ مَن أَحسَنُ مِنَ ٱللهِ صِبغَةً وَ نَحنُ لَهُ عَابِدُون؛ این
رنگ خداست و رنگ چه کسی از رنگ خدا بهتر است و ما پرستندگان او هستیم» (۳) و در صراط مستقیم
الهی که همان عبودیت الهی است قدم بردارد «وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ و این که مرا پرستش
کنید که این راهی است راست» (۴) به یقین زندگی معنادار خواهد شد.
پاسخ به تمامی پرسشهای ۲۰ گانه ای که رهبر معظم انقلاب در راستای سبک و فرهنگ زندگی مطرح
نمودهاند؛ همان بندگی خدای متعال در تمامی شئون زندگی میباشد.
در این مجال سعی شده است به عنوان نمونه به دومین پرسش معظم له که: چرا در روابط اجتماعی،
حقوق متقابل رعایت نمیشود؟ به صورت اجمالی پاسخ داده شود تا به نقش برجسته بندگی و عبودیت
در شکل گیری سبک زندگی اسلامی اشاره ای نموده باشیم.
رعایت حقوق متقابل افراد در روابط اجتماعی یکی از مهمترین شاخصههای جامعه اسلامی میباشد. در
جامعه ای که مبنا و جهان بینی بر اساس مادیات و منافع فردی شکل گرفته باشد قطعاً رعایت حقوق
متقابل بی معنی خواهد شد. امروزه بیتوجهی به این شاخصه مهم در جامعه باعث بروز مشکلات
فراوانی برای حاکمیت و افراد جامعه شده و این در حالی است که آیات و احادیث فراوانی در باب رعایت
حقوق متقابل افراد بیان شده است.
کسی که در مسیر بندگی خدای متعال قرار گیرد چه در محیط خانواده و چه در اجتماع سعی بر آن دارد تا
با عمل به دستورات دین مبین اسلام و با این بینش که بنده باید به وظیفه بندگی خود در تمام شئون
زندگی عمل نماید؛ نمایش کاملی از انسان با ایمان و با هدف را به اجرا گذارد.
بندگی خدا در همه زندگی روزمره ما میتواند جریان داشته باشد. به عنوان نمونه صداقت یکی از فضایل
اخلاقی در اسلام است که با نبود آن جامعه به سمت دروغ و فریب و عدم اعتماد افراد به یکدیگر پیش
خواهد رفت.
کسانی که طوق بندگی بر گردن نهند با صداقت و اخلاص خود سعی بر آن دارند تا دوستی، برادری و
برابری در جامعه مسلمین افزایش یابد و همه با وحدت و همدلی جامعه ایده آل اسلامی که از آن به
مدینه فاضله تعبیر میشود را به وجود آورند.
روایات زیادی در باب حقوق افراد نسبت به یکدیگر در منابع اسلامی وجود دارد. بهتـریـن مـتـن حـدیـثـى
کـه بـه بـیـان حـقـوق و وظـایـف مـتـقـابـل پـرداخـتـه اسـت؛ رساله حقوقیه از امام زینالعابدین
(علیهالسلام) است که در آن امام چهارم حق برادر دینى، حق هـمـسـایـه، حـق خـویـشاوند، حق فرزند
و اولاد و پدر و مادر، حق زن و شوهر، حق شاگرد و اسـتـاد، حق مولا و بنده، حق همنشین و دوست و
شریک، حق والى و رعیت، حق مشیر و مستشیر را بیان نمودهاند.
در حدیثی امـام صـادق (علیهالسلام) بـه مـعـلى بـن خـنیس به برشمارى حقوق برادران دینی نسبت به
یکدیگر پرداخته و میفرمایند: «ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسک و تکره له ما تکره لنفسک؛آنچه
براى خود دوست میداری، براى او هم دوست بدارى و آنچه براى خویش ناخوشایند میدانی، بـراى او
هـم نـاخـوشـایـنـد بـدانـى.» (۵)
به راستی اگر همه افراد جامعه اسلامی به این حدیث زیبا عمل نمایند جامعه، رنگ الهی نخواهد گرفت؟
و یا رسـول خـدا (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم) فـرمـوده اسـت: «المـسلم من سلم المسلمون من
لسانه و یده؛ مسلمان کسى است که مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و آسایش باشند.» (۶)
امروزه شاهد آن هستیم که تمامی رسانهها و مطبوعات اعم از سایتها و خبرگزاریها و روزنامهها بدون
هیچگونه واهمه ای از عواقب کارشان، انواع تهمتها و دروغها را منتشر میکنند و هیچ شهروند عادی و
یا مقام مسئولی امنیت جانی و حیثیتی ندارد.
مخلص کلام اینکه اگر به اعمال و رفتار خود با دیگران ریزبین شویم و هر روز ولو دقایقی اندک سعی بر
محاسبه و مراقبه از نفس، روحیات، افکار و اعمال خود داشته باشیم و واقعاً بخواهیم به وظایف بندگی
که خدای متعال برای انسان در همه شئون زندگی مقرر نموده است عمل نماییم به طور حتم روابط
متقابلی که با دیگران در موقعیتهای متفاوت خواهیم داشت به سمت اسلامی و الهی شدن پیش خواهد
رفت و جامعه ای اسلامی به وجود خواهد آمد که غیر مسلمین هم راغب به روی آوردن به آن جامعه و
عمل به دستورات نورانی آن خواهند شد.
_____________________________________________________
منابع:
۱- (الذاریات/۵۶)
۲- (نحل /۳۶)
۳- (بقره/۱۳۸)
۴- (یس/۶۱)
۵- (محجة البیضاء، ج۳، ص۳۵۴.)
۶- (محجة البیضاء، ج۳، ص۳۵۸)
استراتژی غرب برای تغییرارزش ها،زگهواره تاگور...(تغییرسبک زندگی ازهمان ابتدا...)
چشمهایی آبی و موهایی بور، قدی بلند و اندامی باریک؛ این ویژگیهایی است که زنان و دختران برای به روز بودن باید داشته باشند. البته با لنزهای رنگی و انواع و اقسام رنگ موهای وارداتی و کفشهای پاشنه بلند یا رژیمهای غذایی سختی که انتهایش سوء تغذیه است. فرقی نمیکند چگونه اما اگر میخواهید در جامعهی امروز سری میان سرها در بیاورید، باید «باربی» باشید. در این میان آقایان نیز فراموش نشدهاند. «مکملهای استروئیدی» و انواع «داروهای هورمونی» به کمک آنها نیز میآید تا به «بت من» و «مرد عنکبوتی» شبیهتر شوند. کوچک شمردن داشتههای خودی و چشم به دیگران دوختن و تغییر «سبک زندگی» برای شباهت بیشتر به اسطورههای غیر وطنی اما از همان دوران کودکی ریشه میگیرد.
برای پیدا کردن، سرنخ رکورد داری ایران در مصرف لوازم آرایشی، حرکت جامعه به سمت و سوی مصرف گرایی و بالا گرفتن تب انواع و اقسام جراحیهای زیبایی و در یک عبارت، «تغییر سبک زندگی» مردم کشورمان باید سری به اسباب بازی فروشیها بزنیم؛ بیتردید رمز و راز بسیاری از تغییرات و آسیبهای اجتماعی را در آنجا خواهیم یافت. درست در همان بازیهای به ظاهر سادهی کودکانه.
ادامه دارد...
دوران کودکی دورنمای تمام عمر
دنیای کودکان دنیایی کوچک و زیباست اما قواعد خاص خود را دارد. آنچه در این دنیا صدر نشین ذهن و باورهای کودک شود تا پایان عمر بر منظومهی فکریاش حکومت خواهد کرد و بسیار سخت تغییر میپذیرد. بیهوده نیست که تمامی روانشناسان به ۷ الی ۸ سال اول زندگی نگاه ویژهای دارند و تأکید میکنند: «این سالهای طلایی، تعیین کنندهی شخصیت فرد در تمام طول عمر است.»
شاه کلید دنیای کودکان اما بازی است. دنیای بازی از همان ماههای نخست تولد آغاز میشود و تا بزرگسالی ادامه مییابد. در دنیای بچهها مرزی میان واقعیت و بازی وجود ندارد. کودکان از مسیر بازی است که توانایی لمس واقعیتها را پیدا میکنند. اما میتوان از همین مسیر نیز برای وارونه کردن حقایق و شکلگیری مجازها در ذهن کودک بهره برد؛ چیزی که در انواع و اقسام بازیها و اسباب بازیهای وارداتی به روشنی قابل مشاهده است
به دیگر بیان به نظر میرسد بازار فرهنگ و سبک زندگی در کشورهای کمتر توسعه یافته از هر مسیر و برای تمامی گروههای سنی بر روی محصولات گسترده و کارشناسی شدهی غرب باز است تا آنان را برای رسیدن به هدف نهاییشان در تغییر «سبک زندگی» برای استیلا و بهرهکشی یاری دهند چراکه بازی و اسباب بازی، ویژگیهای بی بدیلی دارند که آنها را به ابزاری مهم در تغییر و تعیین افق نگاه افراد مبدل میسازند.
ویژگی و کارکرد بازیها
بررسیهای روانشناختی نشان میدهد، بازی در دنیای کودکان نقش بسیار مهمی دارد به گونهای که اغراق نکردهایم اگر بگوییم بخش مهمی از شخصیت کودک در جریان بازی با اسباب بازیهایش شکل میگیرد. در عین حال کارشناسان تأکید دارند؛ اسباب بازیهای سادهای که بتوانند خلاقیت کودک را تحریک کنند، تأثیر بیشتری در پرورش ذهنی وی ایفا مینمایند و در مقابل اسباب بازیهای پر زرق و برق با کارکرد مشخص و غیرقابل تغییر، سدی در برابر رشد خلاقیت و تخیل بچهها هستند. کارکردها و ویژگیهای اسباب بازیها را میتوان در موارد زیر دستهبندی و مورد مطالعه قرار داد.
1. کسب و درونی سازی تجربه؛
بازی مؤثرترین و پرمعناترین راهی است که کودک به وسیلهی آن میتواند ضمن کسب تجربهی عملی، یاد بگیرد. در جریان بازی پرورش فکری، عاطفی، جسمی و اجتماعی کودک شکل میگیرد. کودک در هنگام بازی، واقعیتهای دنیای پیرامونش را میآزماید و تجربه کسب میکند و از این مسیر میتواند این تجربیات را درونی کند.
2. واسطهی یادگیری؛
از راه بازی حتی میتوان، ضوابط و مقرراتی را به کودک آموخت و رفتارهای او را اصلاح کرد چرا که بازی قویترین واسطهی یادگیری است.
3. انتقال مفاهیم، ارزشها و نقش پذیری؛
بازی و اسباب بازی بهترین وسیلهی انتقال مفاهیم و تعمیق آنها هستند. شاید در گذشتهها یک تکه چوب، کمی ماسه و یا عروسکی پارچهای که از خرده پارچههای باقی مانده از سرقیچی مادران خانه درست میشد، بازیچهی کودکان بود اما همان عروسکهای ساده و وسایل ابتدایی بازی هم در انتقال ارزشها، باورهای اجتماعی و نقش پذیری کودکان جامعه سنتی دیروز نقش آفرینی میکردند.
4. الگوهایی غیر مستقیم.
اسباب بازیهایی مانند عروسکها و یا شخصیتهای اصلی کارتونها و بازیهای رایانهای به الگویی برای کودک تبدیل میشوند و کودک در دنیای ذهن و تخیل، خودش را به جای آن شخصیتها میبیند و میکوشد با آنها همانند سازی کند. این موضوع در رابطه با عروسکها و برای دختر بچهها بیشتر صادق است و آنها از عروسک خود به طور غیرمستقیم الگو میگیرند. دختر بچههای امروز اما قرار است مادران فردا باشند و ضمن تشکیل نیمی از جامعه، قرار است عهدهدار تربیت نسلهای آینده نیز باشند؛ پس با دست کاری ذهنی این قشر مهم و تأثیرگذار از نخستین گامهای کودکی میتوان، اهداف بلند مدتی را تأمین کرد.
سلطهی صنعت بر دنیای کودکان
دنیای امروز اما دنیایی صنعتی است و این ویژگی بر اسباب بازی کودکان نیز تأثیر گذاشته و این آثار را در اسباب بازیهای تولید شده در دنیای صنعتی غرب به وضوح میتوان، مشاهده کرد. در نگاه صنعتگران امروزی، کودکان نیز میتوانند در نقش مخاطبان این صنعت، بازار مصرف پر سود صنعتگران اسباب بازی را تأمین کنند. این در حالی است که اسباب بازی هم یک ابزار است که میتواند فرهنگ و ارزشهای مورد نظر دنیای صنعتی و مادیگرای غرب را از پایینترین سنین در وجود افراد نهادینه کند و شاید در این میان بهترین گزینه برای القا، تحمیل و تعمیق فرهنگ و سبک زندگی مصرفگرا به کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته یعنی بزرگترین بازار مصرف تولیدات غرب باشد.
انواع و اقسام اسباب بازیهای پسرانه و دخترانه نظیر تفنگهای گوناگون، آدم آهنی، بت من، مرد عنکبوتی و عروسکهایی نظیر «باربی» و محصولات گستردهای که برند سازی آنها در قالب فیلم، انیمیشن، بازیهای رایانهای، لوازم تحریر و لوازم اتاق خواب کودکان به همدم تمامی لحظههای کودکان ایران و بسیاری از کشورهای جهان بدل شدهاند تا بتوانند سبک زندگی مورد نظر تولید کنندگان این اسباب بازیها را القا کنند. نکتهی قابل تأمل در این میان، استفاده از حداکثر ظرفیت در اختیار و توجه به اصول روانشناختی برای تعمیق هرچه بیشتر رابطهی احساسی و ذهنی کودک با اسطورههایی است که در قالب عروسک انیمیشن یا بازی رایانهای جان میگیرند.
در این راستا همواره شاهد زمانبندی مناسب ارایهی مدلهای عروسک، انیمیشن و بازی یارانهای بودهایم به گونهای که این محصولات در راستای هم افزایی آثار یکدیگر به بازار ارایه شدهاند. به طور مثال پس از تولد عروسک باربی در سال ۱۹۵۹م. توسط کمپانی «متل»، در سال ۲۰۰۱م. اولین فیلم رایانهای این عروسک با نام «باربی و فندق شکن» تولید شد و این روند تا کنون ادامه دارد. در سایت اینترنتی باربی نیز امکان دوستی نزدیک با باربی فراهم است و به این شکل اسباب بازیها و به دنبال آن رسانههای جدیدی مانند بازیهای رایانهای و انیمیشنها میتوانند دنیای رویایی کودکان امروز و جهان بینی جوانان آینده را تحت سلطه قرار دهند.
بازیهای رایانهای و جان گیری اسطورهها
بازیهای رایانهای اگرچه خیلی هم جدید نیستند اما یکی از مؤثرترین نسخههای غرب برای تهاجم فرهنگی و القای خواستههای خود به جوامع دیگر هستند. در این بازیها، کاربر بازی یک فرد منفعل نیست بلکه خود به جای قهرمان داستان قرار میگیرد و برای آن که «گیم اور» نشود، آن قدر میکشد و جنایت میکند تا بتواند به مرحلهی بعدی راه یابد، غافل از این که در بسیاری از این بازیها، این تروریست جنایتکار یک مسلمان و ایرانی نشان داده میشود.
این بازیها و همچنین بازی با وسایل خشنی مانند تفنگهای اسباب بازی پر سر و صدا علاوه بر خطر آسیبهای جسمانی به دلیل سر و صدای ناهنجار و فشارهای عصبی و یا نشستنهای طولانی مدت پشت رایانه باعث رسوخ اخلاق تهاجمی و روحیهی پرخاشگری در کودکان میشود و هشدار کارشناسان را بر میانگیزد. «بت من» و «مرد عنکبوتی» الگوهایی هستند که پیش روی پسر بچهها به تصویر کشیده میشوند؛ الگوهایی که در دنیای کودکانهی آنها اسطوره میشوند. آنها هم به دلیل بی خبری از وجود اسطورههای اصیل ملی و دینیشان حتی در بزرگسالی تلاش میکنند تا به الگوهای دوران کودکی شبیهتر باشند؛ الگوهایی که در ذهنشان حک شدهاند.
بازیهای رایانهای اگرچه خیلی هم جدید نیستند اما یکی از مؤثرترین نسخههای غرب برای تهاجم فرهنگی و القای خواستههای خود به جوامع دیگر هستند. در این بازیها، کاربر بازی یک فرد منفعل نیست بلکه خود به جای قهرمان داستان قرار میگیرد و برای آن که «گیم اور» نشود، آن قدر میکشد و جنایت میکند تا بتواند به مرحلهی بعدی راه یابد، غافل از این که در بسیاری از این بازیها، این تروریست جنایتکار یک مسلمان و ایرانی نشان داده میشود.
تغییر ساختار فکری دختران برای تغییر سبک زندگی در جامعه
اسباببازیها را میتوان در زمرهی عوامل انتقال فرهنگ به حساب آورد بنابراین اسباب بازیهای غالباً وارداتی در ایران بسته به این که از کجا وارد کشور شده باشند، فرهنگ همان کشور را برای کودکان ایرانی به سوغات میآورند؛ سوغاتی که بسیار ماندگار است. در این میان اما عروسکها در دنیای دختر بچهها نقش و جایگاه ویژهتری مییابند به خصوص آن که دختران امروز قرار است زنان جامعهی فردا باشند و به فرمودهی امام(ره): «صلاح و فساد یک جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه میگیرد.»
دختر بچهها تعامل عاطفی عمیقی با عروسکهای خود برقرار میکنند به گونهای که عروسک همدم تمامی لحظههای یک کودک میشود. کودک حتی با عروسک خود به خواب میرود و با آن هم ذات پنداری کرده و در رویاهایش با عروسک زندگی میکند، این در حالی است که در دل هر عروسک یک عقیده و روش زندگی نهفته است و انتخاب عروسک؛ یعنی انتخاب الگویی برای کودک. حتی ظاهر عروسکها در شکلگیری سلیقهی کودکان مؤثر است؛ موضوعی که شاید بتوان دلیل استفادهی بیش از حد دختران ایرانی از رنگ مو و لنزهای روشن، در چهرهی عروسکهای دوران کودکی آنها جستوجو کرد.
«عروسکهای باربی» با چشمهای روشن و موهای طلایی خود، کلید تغییرات نرم و آهستهی ارزشها، باورها، نگاه و به طور کلی «سبک زندگی» در ایران و بسیاری از کشورهاست. زیبایی و جذابیت در طراحی پر زرق و برق باربی نه فقط کودکان که بزرگسالان را نیز به خود جذب میکند. باربی یک عروسک ساده نیست تا کودکان با خلاقیت خودشان با این اسباب بازی بازی کنند بلکه باربی آنها را به بازی میگیرد چرا که تمامی وسایل زندگی تجملاتی این ابزار به بازی گرفتن سنتها و ارزشهای حاکم بر جامعه از کفش و لباس گرفته تا جواهرات و لوازم آرایشی که بسته به مد روز به بازار مصرف میآید، از همان سنین ابتدایی به کودک میآموزد اگر میخواهی زیبا، جذاب و رویایی باشی باید خودت را با بازار مصرف هماهنگ نمایی. کودک با تعویض لباس، کفش و کیف عروسک با تجمل گرایی و فرهنگ مصرف خو میگیرد و باربی به عنوان «الگویی از زن امروزی» در ضمیر ناخود آگاه او جا خوش میکند به گونهای که در بزرگسالی این غالب ذهنی را به تصویر میکشد.
دختر بچههایی که با سلیقهی باربی رشد میکنند، دوران جوانی خود را با مطالباتی سپری میکنند که در سنین پایین بر دلشان نقش بسـته است. باربی و لوازم جانـبـیاش طی مراحل گوناگون به کودکان میآموزد که چگونه مصرف کردن را به عنوان یک هدف پیگیری کنند و رقابت در ولع مصرف برای کودکانی که با فرهنگ باربی بزرگ شدهاند، یک آرمان میشود. عروسک «کِن» نیز یک پسر جوان است که به عنوان دوست پسر باربی در سال ۱۹۶۱م. توسط کمپانی سازندهی باربی طراحی و ساخته شد. ساخت این عروسک علاوه بر ترویج و عادی جلوه دادن بی بند و باری بین کودکان، الگویی برای پسر بچهها به تصویر میکشد، اگرچه این عروسک به اندازهی باربی موفق نبوده است. باربی بیش از ۵۰۰ بار تغییر شکل و لباس داده است تا با مد روز آمریکایی الگویی از زن امروزی را، از کودکی در ضمیر ناخود آگاه افراد حک کند.
بلوغ زودرس جدیترین اثر اسباب بازیهای وارداتی
عروسک باربی، عروسک بی ادبی است و بیشتر از اسباب بازیها و بازیهای رایانهای و انیمیشنهای وارداتی دیگر، آناتومی بدن زن و مرد را به شکل عریان، به نمایش در میآورد به گونهای که ذهن کنجکاو کودکان را به خود جلب میکند. لباسهای این عروسکها نیز پوششهایی نیمه عریان است و نتیجهی مأنوس بودن چندین سالهی کودک با چنین اسباب بازیهایی، عریان گرایی و بلوغ زودرس است. علاوه بر این کودکانی که الگوی زیباییشان «باربی» یا «بت من» بوده است؛ برای هرچه شبیهتر شدن به این الگوها حاضرند هر قیمتی را بپردازند. سوء تغذیهی دختران جوان و استفاده از داروهای هورمونی در پسران جوان، نمونههای دیگری از این آسیبهاست.
«دارا» و «سارا»ی ایرانی پس از ۵ سال کشاکش سرانجام در سال ۱۳۸۰ تولید و عرضه شد اما قیمت گران، وزن سنگین و حتی ظاهر آن نتوانست آن گونه که باید در دل کودکان ایرانی جا باز کند به خصوص آن که این عروسکها را هیچ جریان قوی فرهنگی و رسانهای نیز همراهی نمیکند. از سوی دیگر در حالی که کشور عربستان از سال ۲۰۰۳م. واردات عروسکهای باربی را به دلیل تضاد با فرهنگ و ارزشهای اسلامی ممنوع کرد، در ایران به تازگی اخباری از برخورد و ممنوعیت فروش این عروسکها به گوش میرسد؛ اگرچه همین موضع دیر هنگام نیز واکنشهای عمیق رسانههای غربی را با خود همراه کرده است و شاید همین مواضع مهر تأییدی باشد بر این که اسباب بازیهای وارداتی چیزی بسیار فراتر از ابزاری برای بازی هستند؛ این اسباب بازیها وارد بازی زندگی شدهاند.
بومی سازی اسباب بازی؛ ضرورتی مغفول مانده
«ژان پیاژه» معتقد است:«در گزینش اسباب بازی برای کودک باید دقت شود، چرا که در شکل دادن به تمایلات عاطفی و روانی او نقش مهمی ایفا میکند و چنانچه در انتخاب آنها دقت و توجه کافی نشود، تمایلات کودک ناخواسته به گونهای دیگر شکل میگیرد.»
این در حالی است که کشور ما حدود ۱۸ میلیون نفر جمعیت زیر ۱۵ سال دارد و کانون پرورش فکری کودک و نوجوان قرار است به تنهایی برای تمامی این جمعیت برنامهریزی کند. از سوی دیگر به راستی چند درصد از خانوادهها آگانه و با در نظر گرفتن عوامل مهم و مؤثر برای کودکانشان به انتخاب اسباب بازی میپردازند؟ آیا تولیدات بومی متناسب با فرهنگ و ارزشهای ایرانی- اسلامی برای عرضه در فروشگاههای اسباب بازی وجود خارجی دارد؟ دارا و سارای ایرانی نیز در کارخانههای کشور چین ساخته میشوند، باربی اما در انواع، اقسام و نژادهای مختلف بازارهای جهانی را در سیطرهی خود درآورده است و تقابل با این فرهنگ عزمی جدی میطلبد.
راهکارهای پیش رو
غرب اثبات کرده که اسباب بازی نیز میتواند یک کالای استراتژیک باشد و به همین منظور تمرکز ویژهای بر این موضوع داشته است. در ایران اما سرمایهگذاری و توجه مناسبی به این موضوع وجود ندارد. شاید نخستین گام برای اصلاح روند موجود در تولید اسباب بازی این است که باید اهمیت این ابزار را در شکلگیری شخصیت آیندهی افراد و تغییر سبک زندگی دریابیم. تنها در این صورت است که راهکارهای مناسب برای مدیریت دنیای کودکانمان را در دست خواهیم گرفت. به هر حال مواردی که در ادامه میآید، پیشنهادیهایی برای برون رفت از این بحران است.
1. مبارزه با اسباب بازیهای وارداتی قاچاق؛
درصد بسیار بالایی از اسباب بازیهای موجود در مغازههای اسباب بازی فروشی به صورت قاچاق وارد کشور میشود و طبیعی است که هیچ نظارتی بر روی این کالاها چه از منظر مرغوبیت مواد سازنده و چه از نگاه فرهنگی وجود ندارد.
2. تدوین استاندارد مناسب و به روز برای اسباب بازی و بازی رایانهای؛
اگرچه بنیاد ملی بازیهای رایانهای استانداری تحت عنوان (اسرا)- سیستم ردهبندی سنی بازیهای رایانهای- برای این دسته از بازیها طراحی کرده اما واقعیت این است که نظارت کافی بر روی بازار بزرگ انواع و اقسام عروسک و اسباب بازی وجود ندارد. با توجه به هجمهی گستردهی این دست کالاهای غربی لازم است تا تیمهای مطالعاتی ویژهای با حضور در فروشگاهها و مهدهای کودک نمونههای جدید اسباب بازیهای وارداتی را رصد کرده و مورد مطالعه قرار دهند تا بتوانند استانداردهای به روزی برای این کالاها تدوین کنند.
غرب اثبات کرده که اسباب بازی نیز میتواند یک کالای استراتژیک باشد و به همین منظور تمرکز ویژهای بر این موضوع داشته است. در ایران اما سرمایهگذاری و توجه مناسبی به این موضوع وجود ندارد. شاید نخستین گام برای اصلاح روند موجود در تولید اسباب بازی این است که باید اهمیت این ابزار را در شکلگیری شخصیت آیندهی افراد و تغییر سبک زندگی دریابیم.
3. بومی سازی اسباب بازیها؛
بومی سازی تنها در رابطه با علوم صدق نمیکند و شاید بومی سازی اسباب بازیهای وارداتی از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. اسباب بازیها باید با فرهنگ و ارزشهای ایرانی همخوانی داشته باشند تا به تغییر سبک زندگی و استحالهی فرهنگی منجر نشوند.
4. آگاه سازی خانوادهها برای تهیهی اسباب بازی مناسب؛
عواملی چون سن و رشد، محیط زندگی، جنسیت، فرهنگ، موقعیت اقتصادی و تواناییهای کودک معیارهای مهم انتخاب اسباب بازی مناسب هستند؛ امری که بسیاری از خانوادهها به سادگی از کنار آن عبور میکنند. بدون شک افزایش آگاهی خانوادهها دربارهی اسباب بازیها گام مهمی در کنترل آثار و کارکرد آنها به شمار میرود. این مهم از راه برنامههای تلویزیونی، رادیویی و همچنین تعامل مدرسه و مهدکودک با خانواده امکان پذیر است.
5. بازنگری و احیای بازیهای بومی و سنتی؛
در مناطق مختلف و در میان تمامی اقوام ایرانی، بازیهای بومی وجود دارد که علاوه بر سرگرم کنندگی، بار آموزشی و جنبهی ورزشی نیز دارند اما به دلیل غفلت مسؤولین فرهنگی کم کم به دست فراموشی سپرده میشوند. این بازیها بخشی از فرهنگ ماندگار ایران زمین هستند و لازم است تا ثبت و معرفی شوند. بدون شک چنین بازیهایی در صورت معرفی و به روز رسانی مناسب قدرت جذب کودکان و نوجوانان را خواهند داشت.
6. سرمایه گذاری برای مطالعات و تولید اسباب بازی؛
بدون سرمایهگذاری شاید هرگز نتوان کار را پیش برد. «مبارک»، «عمو نوروز» و «دارا» و «سارا» تنها عروسکهای ملی ایران هستند در حالی که با توجه به ادبیات کهن کشور مانند شاهنامه میتوان این داستانهای جذاب را در قالب طراحی بازیهای رایانهای و انیمیشنهای جذاب و با کیفیت به کودکان و نوجوانان ارایه کرد. همچنین طراحی و ساخت عروسک قهرمانان این داستانها میتواند طیف عروسکهای ملی و بومی ما را گسترش دهد.
7. تشکیل کارگروههای علمی برای طراحی اسباب بازی؛
لازم است تا نهادهای متولی همچون کانون پرورش فکری کودک و نوجوان کارگروههای علمی برای مطالعه و نیاز سنجی در حوزهی طراحی اسباب بازیهای خوب و متناسب با فرهنگ و ارزشهای بومی و دینی کشور داشته باشند. کارگروههایی که به جد روی این مهم تمرکز کنند و بیشتر از این منتظر بحران در دنیای اسباب بازی ننشینند.
8. بهرهمندی از ظرفیت بخش خصوصی در تولید اسباب بازی.
اگر بخش خصوصی اطمینان یابد که سرمایهاش بازگشت دارد، بدون شک در عرصهی تولید اسباب بازی پیش قدم خواهد شد. با جلب مشارکت بخش خصوصی و نظارت بخش دولتی میتوان گره تولید اسباب بازی خوب متناسب با تقاضا را باز کرد. به هر حال دنیای کودکانمان به تسخیر غرب درآمده و اگر باز هم غفلت کنیم، «بحران غرب زدگی» نسل آینده را در پیش خواهیم داشت.
منبع:http://islamiclifestyle.blogsky.com/
سلام عليكم
همواره
دانسته هاي ما در برابر خواسته هاي ما ناچيز است.
لذا هرچه بيشتر تلاش ميكنيم بيشتر تجربه ميكنيم . و بيشتر مورد تمسخر واقع ميشويم و اين روال ادامه مي يابد تا روزي كه راه حل ها را بفهميم يا يكي به ما بگويد.
باربي يك ابزار است
بازي هاي رايانه اي هم ابزارند
اين ابزار توليد و تبليغ شدند تا همانطوريكه اشاره كرديد عقايد و سليقه هاي كودك ما را تغئير دهند.
و از او نيز يك موجود مصرف كننده با سطح شعور و درك نازل و بشدت ظاهر معيار بسازند.
تمام اينها نشان از يك دكترين عقيدتي اي دارد كه
با فكر و انديشه اي خلاق راه حل هائي براي نشر عقيده خود يافته اند و با قدرت حاكمان و ثروت ثروتمندان و حمايت امپراتوري اي بنام تصوير و رسانه كه هرگز مرزهاي جغرافيائي مانعي برايش بحساب نمي آيد اين ابزار را به خورد مردمي داده اندكه قرار است برايشان نقش برده را در آينده بازي كنند.
خب ___________
ما در عوض آمديم دارا و سارا را با آن توصيفاتي كه فرموديد ساختيم
و امثال اين دو عروسك را
كه اينها هم با خود فرهنگي را ميخواهند القاء كنند
و دارا و سارا هم عملا ابزارند مانند باربي .
و نهايتا ما كپي برداري از روش آنها كرديم و تنها اينجا ابزارها را تغئير داده ايم.
آنهم با آن شمايل
آيا بهتر نيست و زمان آن نرسيده كه از جامعه شناسان - روانشناسان و انديشمندان ديني و ديگر صاحبان انديشه و راي و تعهد درخواست كنيم كه به ما كمك فكري بدهند و خودمان را اينقدر بيخود به آب و آتش نزنيم و در بيابان نميدانم كاسه چه كنم چه كنم را دست مان نگيريم ؟
آيا هنوز زمان آن نرسيده ؟
ياحق
کمتر کسی هست که نام آیت الله محمد تقی بهجت را نشینده باشد؛ بزرگمردی که سخن گفتن درباره اش کار سختی است. سیر و سلوک این عالم ربانی آن قدر معنویت داشت که شاید باورش برای خیلی ها سخت باشد اما برای بستگان و افرادی که رفت و آمد بیشتری با این عارف داشتند. عادی بود چرا که گذر زمان به آنها کمک کرد تا او را به خوبی بشناسند. اما برای ما بیشتر از سیر و سلوک و عرفان این عامل ربانی گفته اند و سبک زندگی ایشان تا حدی مغفول واقع شده است. رفتار و سلوک چنین بزرگانی، همه درس عشق و معرفت است و دانستن ذره ای از آن می تواند راهگشای زندگی باشد.
1. زندگی ساده و نورانیزندگی ساده آیت الله بهجت در خانه ای قدیمی و محقر در قم نشان دهنده حیات زاهدانه این پیر فرزانه است. ساده زیستی ایشان تا آنجا بود که خیلی ها از آیت الله می خواستند خانه بزرگ تری تهیه کند اما ایشان قبول نمی کردند. آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در مورد زهد و ساده زیستی ایشان می گوید: «آیت الله بهجت ابتدا در خانه ای اجاره ای کنار مدرسه حجتیه زندگی می کردند اما بعد از مدتی منزلشان را تغییر دادند. و در خیابان چهارمردان فعلی خانه ای اجاره کردند. این خانه ظاهراً دو اتاق بیشتر نداشت؛ اتاق هایی کوچک با گلیم هایی که از 50 سال پیش نگه داشته بودند. وسط اتاقی که ما خدمت ایشان می رسیدیم، پرده ای کشیده بودند و پشت آن پرده خانواده شان زندگی می کردند. ما این طرف پرده می نشستیم و از حضور ایشان بهره می بردیم. حتی زمانی که افراد بیشتری به حضور ایشان می رسیدند، باز هم به فعالیت شان در همان خانه ادامه می دادند. بعد از اینکه ایشان به مقام مرجعیت رسیدند، باز هم منزلشان تغییر نکرد؛ بنابراین جای پذیرایی و ملاقات از بازدیدکنندگان بسیار کم بود به همین دلیل در اعیاد و ایام سوگواری در مسجد فاطمیه حضور داشتند تا افرادی که می خواستند ایشان را زیارت کنند آنجا خدمت شان برسند.»
. مهمان نواز بودندحجت الاسلام محمدهادی مفتح، فرزند شهید دکتر محمد مفتح خاطره ای از مهمان نوازی آیت الله بهجت روایت می کند که خواندش خالی از لطف نیست؛ «سال 1377 روزی خدمت آیت الله بهجت رسیدم. در حالی که از قبل برای زیارت ایشان وقت گرفته بودم اما وقتی به منزلشان رسیدم، دیدم وزیر آموزش و پرورش وقت (دکتر مظفر) و همراهانان در محضر ایشان هستند. من که از این قضیه ناراحت شده بودم، در اتاقی دیگر با آقازاده ایشان به صحبت نشستم. وقتی مهمانان منزل حضرت آقا را ترک کردند، در اندرونی خدمت آیت الله رفتم اما دیگر قصد نداشتم مسئله ای را که می خواستم با ایشان در میان بگذارم مطرح کنم. به همین دلیل مباحث دیگری را خدمت شان عرض کردم ولی آیت الله بهجت، پاسخ سوالاتی را که به خاطر آنها به منزل ایشان رفته بودم دادند و از این طریق خواستند رسم مهمان نوازی را بجا آورده باشند. در آخر صحبت هایشان هم فرمودند حرف هایی که می خواهیم بزنیم، قبل از اینکه بیانش کنیم به گوش امام زمان (عج) می رسد. من از این حرف آیت الله خوشحال و متعجب شده بودم.»
3. توجه به همسر و فرزندتوصیه های آیت الله بهجت درباره همسر و فرزندان هم خواندنی است. ایشان در کلاس هایشان به طلبه ها می فرمودند: « به خانه که می رسید، کتاب ها را بگذارید پشت در خانه. طوری نباشد که وقتی به خانه می روید، تازه بخواهید نوشتن یا خواندن کتابی را شروع کنید. یعنی نباید بند کتاب، مطالعه و...شوید. این کار اشتباه است. باید برای همسر و فرزندان هم وقت بگذارید.» ایشان روی این موضوع حساسیت خاصی نشان می دادند؛ به گونه ای که حاج مرتضی آقا تهرانی در این زمینه می گوید: « روزی آیت الله بهجت به من فرمودند شما سحر از خانه بیرون می آیید و به حرم می روید. سپس به خانه باز می گردید و صبحانه می خورید و بعد سر درس و کار تا ظهر. ظهر هم نماز خوانده و برای صرف ناهار به منزل بازمی گردید. اگر وقت خواب باشد، نیم ساعت هم می خوابید. بعد دوباره می روید بیرون سر کار و درس تا غروب. غروب هم نماز را می خوانید با این اوصاف نباید زمانی که به خانه می رسید و زن و بچه دوربرتان می آیند، کتاب را تازه باز کنید و بگویید می خواهم مطالبی را که از صبح تاکنون خوانده ام، مطالعه کنم. باید طوری برنامه ریزی کنید که وقت زن و بچه تان ضایع نشود و به آنها هم برسید. اهل خانواده حقوقی دارند که باید آن را رعایت کرد. بالاخره زن و بچه و حتی خود آدم نیازهایی دارند که باید برآورده شوند. اگر لذت های حلال نباشد، حتی عبادت هم نشاطی ندارد و درس خواندن هم بی نشاط می شود.»
آیت الله بهجت با تأکید بر این حدیث امام علی (ع) همیشه می فرمودند: « روزهای عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8ساعت کار و تلاش، 8ساعت خواب و استراحت و 8 ساعت هم برای لذت های حلال، تفکر، عبادت، کارهای شخصی و...»
. نوه هایشان را خیلی دوست داشتندارتباط ایشان با همسر و اعضای خانواده؛ به خصوص با نوه هایشان بسیار خوب بود و بسیار به آنها می رسیدند و نوه ها در پناه ایشان آزادی بیشتری داشتند. آیت الله بهجت در مورد نوه هایشان می فرمودند: « این عزیزان، جدیدالورود از عالم بالا هستند و معصومند. این معصومیت آنها باعث می شود آدم را به خودشان جذب کنند.» ایشان به همین دلیل بچه ها را خیلی دوست داشتند. آیت الله بهجت بسیار سفارش می کردند که همیشه برای بچه های کوچک وسیله ای بگیرید تا سرگرم باشند، زیرا زیاد مایل نبودند بچه ها سرگرمی های تلویزیونی داشته باشند؛ برای همین می گفتند پرنده ای بگیرید تا سرگرم شوند.
5. جلسه خصوصی برای نوه ها
روزی آیت الله بهجت از پسرشان حاج علی آقا خواستند نوه ها را جمع کند تا برایشان صحبت کنند و آنها را موعظه و راهنمای فرمایند. حاج علی آقا امر پدر را انجام دادند و همه بچه ها را جمع کردند و چون می دانستند پدر قطعاً در خلوت سخنان مهمی خواهند گفت، برای همین سعی کردند از صحبت های ایشان مطلع شوند. آیت الله بهجت از نوه هایشان خواستند انس بیشتری با قرآن داشته باشند. و سپس فرمودند: « آن موقع که در نجف مشغول تحصیل بودم، وقتی در مسجد سهله نماز مستحبی می خواندم، در رکعت اول به جای سوره توحید سوره بقره و در رکعت دوم سوره آل عمران را می خواندم.» در حالی که حتی قوی ترین حافظان قرآن هم از انجام چنین کاری عاجزند اما آیت الله بهجت نه تنها این کار را به صورت مداوم انجام می دادند بلکه اصرار داشتند هیچکس از حافظ قرآن بودن ایشان مطلع نشود. در واقع آیت الله بهجت وقتی در 16 سالگی برای تحصیل علوم دینی به نجف عزیمت کردند، کنار دروس حوزوی، قرآن کریم را هم حفظ شدند. ایشان همیشه بر حفظ و انس با قرآن مداومت داشتند و هیچکس از این ماجرا اطلاعی نداشتند.
. علاقه به پرنده ها
آیت الله بهجت مقید بودند در منزل خروسی داشته باشند. نظرشان هم این بود که: « این حیوان در سحر ندای قدوسی سر می دهد. ما زبان آن را نمی فهمیم. آنهایی که باید بفهمند می فهمند».
ایشان دوست داشتند که خروس خوش صدا و سفید باشد و به موقع بخواند. یک بار نوه آیت الله سه جوجه گرفته بود. ایشان از وقتی جوجه ها به منزل آمدند، روزی چند بار احوال آنها را جویا می شدند. می پرسیدند آیا چیزی خورده اند یا نه، جایشان خوب است و... اگر جواب دلخواه را نمی شنیدند، خودشان گاهی در هوای سرد به حیاط می رفتند و خیالشان از آنها راحت می شد تا سردشان نباشد. حتی روزی به فرزندشان گفتند: «این جوجه ها را داخل بیاور! مبادا گربه آنها را بخورد.» فرزندشان پاسخ داد: « پدرجان! شاید این حیوان کوچک، رزق و روزی گربه باشند. ما نباید روزی گربه را بگیریم.» ایشان گفتند: « پناه بر خدا! سپس بلند شدند و آنها را به داخل آوردند».
7. مگس ها را نکش!نه تنها بچه ها و نوه های آیت الله بهجت در پناه ایشان احساس آزادی می کردند بلکه موجودات و جنبده هایی هم که در خانه ایشان بودند، با حضور این عالم ربانی آرامش را احساس می کردند. ایشان هیچوقت اجازه سمپاشی و کشتن موجودات را نمی دادند. چندین بار فرزندشان را به خاطر کشتن مگس توبیخ کرده بودند. شیخ علی بهجت، پسر ایشان می گوید: « در فصل بهار معمولاً مگس به اتاق ایشان می آمد. پدرم صبح ها هنگام کار و مطالعه به وسیله بادبزن یا عصا مگس ها را این طرف و آن طرف هدایت می کردند. گاهی بنده زودتر از ایشان می رفتم و حساب همه مگس ها را می رسیدم تا اذیت نشوند. یک بار من را توبیخ کردند که مگر نگفتم این موجودات را نکش و فقط بیرونشان کن! من به شوخی گفتم نمی شود دانه دانه آنها را بگیری و بیرون کنی. باید چند نفر را بیاوریم اینها را بیرون کنند! تازه دوباره از یک سوراخ دیگر می آیند داخل. خب من هم آنها را بیرون کردم؛ فقط از هستی بیرونشان کردم. پدرم گفتند پناه بر خدا!»
. همسایه نمونههمسایه های آیت الله بهجت هم خاطرات بسیاری از ایشان دارند. چندین بار اتفاق افتاده بود که خودشان برای همسایه ها غذا بردند. یکی از همسایه های ایشان می گوید: « آقا خیلی انسان با محبتی بودند. همواره نسبت به خانواده ما لطف داشتند. گاهی اوقات اگر می خواستند چیزی به ما بدهند یا هدیه کنند، خودشان جلوی درب خانه ما یا همسایه های دیگر می آمدند و هدیه را می دادند. حتی به همسر یا پسرشان یا فرد دیگری نمی دادند. ایشان هر چیزی که می خواستد بدهند، خودشان برای همسایه ها می بردند. همان موقع هم از همسایه ها به خاطر اینکه خانه شان پر رفت و آمد است عذرخواهی می کردند. یادم هست زمانی که همسرم فوت کرد و اقوام و دوستان از شهرهای مختلف آمدند، ایشان به منزلم آمدند و 15 هزار تومان به من دادند و گفتند این روزها به دردت می خورد. حتی در تشییع جنازه از درب منزل تا حرم آمدند و آنجا برای همسرم نماز خواندند. من به ایشان عرض کردم حاج آقا! شما تشریف ببرید منزل و به کارهایتان برسید. فرمودند نه، من هستم و با ما به قبرستان آمدند. دوباره به حاج آقا افتخاری گفتم شما از آقا خواهش کنید تشریف ببرند. ایشان دوباره فرمودند نه، من حالا هستم».
منبع:سایت راسخون