آیا خداوند موجودی برتر از انسان در آینده می آفریند ؟

تب‌های اولیه

192 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

2. نور محمد صلى الله عليه و آله
عن جعفر بن محمد عن آبائه عليه السلام قال اميرمومنان عليه السلام : ان الله خلق نور محمد صلى الله عليه و آله قبل المخلوقات باربعة عشر الف سنة و خلق معه اثنى عشر حجابا (6)
امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارشان عليه السلام روايت مى كند كه اميرمومنان عليه السلام فرمود: خداوند نور محمد را چهارده هزار سال پيش از همه مخلوقات آفريد، و با او دوازده حجاب نيز به وجود آورد.
عن جابر بن عبدالله : قالت قلت لرسول لله صلى الله عليه و آله : اول شى ء خلق الله تعالى ما هو فقال نور نبيك يا جابر، خلقه الله ثم خلق منه كل خير (7) جابر بن عبدالله مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم ، اولين چيزى ، كه خدا آفريد چه بوده است ؟! فرمود: اى جابر نورررسول خدا پيغمبرت بود، آن نور را آفريد سپس به تمامى خوبيها و خيرها از آن نور هستى بخشيد.
عن جابر قال : قال رسول الله : اول خلق نورى ، ففتق منه نور على ، ثم خلق العرش و اللوح و الشمس وضوء النهار و نور الابصار و العقل و المعرفة (8)
از جابر روايت شده است كه ، پيغمبر فرمود: خداوند اولين چيزى را كه آفريد، نور من بود، از آن نور، نور على را شكافت ، سپس عرش و لوح و آفتاب و روشنى روز و نور چشمها و عقل و معرفت را به وجود آورد.
از اميرمؤ منان عليه السلام روايت شده است كه آن حضرت فرمود: خداوند بود و غير از او چيزى وجود نداشت ، پس اولين چيزى كه ، (چهارصد و بيست هزار سال پيش از آفرينش آب ، عرش ، كرسى ، آسمانها و زمين و پيش از لوح ، قلم ، بهشت ، جهنم ، ملائكه و آدم و حوا) آفريد، نور حبيبش محمد صلى الله عليه و آله بود... (9)
عن سلمان الفارسى عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله يا سلمان ! خلقنى الله من صفاء نوره فدعانى فاطعته پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى سلمان خداوند مرا پيش از آنكه آسمان بلند، زمين گسترده ، هوا، آب يا ملك و بشرى را آفريده باشد، از نور خالص خود آفريد، مرا صدا كرد اطاعتش كردم ، از نور من على را آفريد او را صدا زد، اطاعتش ‍ نمود از نور من و على ، فاطمه را آفريد، صدايش كرد اطاعت نمود از نور من و على و فاطمه ، حسن را آفريد، او را صدا كرد، اطاعتش نمود، پس از نور من و على و فاطمه و حسن ، و حسين را آفريد، از نور حسين ، نه نفر ائمه را آفريد آنانرا فراخواند همگى اطاعتش كردند
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: ان الله تبارك و تعالى خلق نور محمد صلى الله عليه و آله قبل ان يخلق السماوات ولارض و العرش والكرسى واللوح و القلم والجنة والنار، و قبل ان يخلق آدم و نوحا و ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و موسى و عيسى و داود و سليمان ، و قبل ان يخلق الانبياء كلهم باربعماة الف سنة و اربع و عشرينم الف سنة (10)خداوند نور محمد صلى الله عليه و آله را چهارصد و بيست و چهارهزار سال پيش از آسمانها، زمين ، عرش ، كرسى ، لوح ، قلم ، بهشت ، و جهنم و پيش از آفرينش ‍ آدم ، نوح ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، عيسى ، داود و سليمان ، و پيش ‍ از تمامى انبياء به وجود آورد.

ادامه دارد...

3. نور محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام
عن مرازم عن الصادق عليه السلام قال : قال الله تبارك و تعالى : يا محمد، انى خلقتك و عليا نورا قبل ان اخلق سماواتى و ارضى و عرشى و بحرى (11)
مرازم ، از امام صادق عليه السلام روايت مى كند
خداى تبارك و تعالى فرمود: اى محمد من ، تو و على را پيش از آفرينش آسمان ها، زمين ، عرش ، و دريابم بصورت نور آفريدم يعنى روح بدون بدن .
ابن عباس گويد: شنيدم رسول الله به على عليه السلام خطاب مى كرد:
اى على ، خداى تبارك و تعالى بود و چيزى با او نبود، من تو تو را پيش از آفرينش آسمانها و زمينها از نور و جلالش آفريد، پس در مقابل عرش تسبيح و تقديس او كرده و حمد و ستايش او را مى كرديم(12)
و روى احمد بن حنبل باسناده عن رسول الله انه قال : كنت اناو على نورا بين يدى الرحمن ، قبل ان يخلق عرشه ، باربعة ، عشر الف عام احمد بن حنبل امام حنابله سنى ها با سند خود از رسول خدا روايت ميكند، آن حضرت فرمود: چهارده هزار سال پيش از آفرينش ‍ عرش ، من و على نورى بوديم در برابر خداى رحمان(13)
عن محمد بن حرب الهلالى اميرالمدينه عن الصادق عليه السلام قال : ان محمدا و عليا صلوات الله عليهما، كانا نورا بين يدى الله جل جلاله قبل خلق الخلق بالفى عام(14)
محمد بن حرب هلالى امير مدينه گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
محمد و على عليه السلام ، دو هزار سال پيش از آفرينش آفريده اى ، دو تا نور بودند در برابر خداوند.
4: نور محمد و على و فاطمه عليه السلام

عن محمد بن سنان قل كنت عند ابى جعفر الثانى عليه السلام فاجريت اختلاف الشيعه فقال : يا محمد ان الله تبارك و تعالى لم يزل متفردا ثم خلق محمدا و عليا و فاطمة فمكثوا الف دهر، ثم خلق جميع الاشياء فاشهد هم خلقها و اجرى طاعتهم عليها و فوض امورها اليهم ، فهم يحلون ما يشاؤ ن و يحرمون و ما يشاؤ ن و لن يشاؤ ا، الا ان شاء الله تبارك و تعالى ثم قال : يا محمد! هذه الديانة التى من تقدمها مرق و من تخلف عنها محق ، و من لزمها لحق ، خذها اليك يا محمد
محمد بن سنان مى گويد: نزد ابى جعفر دوم امام جواد عليه السلام رفته بودم ، اختلاف شيعه را درباره ائمه به ميان آوردم : فرمود:
اى محمد! خداى تبارك و تعالى دائما تك و بى همتا بود و پس محمد و على و فاطمه عليه السلام را آفريد هزار دهر ماندند، پس تمامى اشياء را آفريد و آنانرا شاهد آفرينش آنها قرار داد، و اطاعت آنانرا بر جميع اشياء واجب گردانيد و امور تمامى اشياء را به آنها سپرد؛
پس آنها هر چه را بخواهند حلال و هر چه را بخواهند حرام مى كنند، و ابدا چيزى را بدون خواست خداى تبارك و تعالى انجام نمى دهند، سپس ‍ فرمود: اى محمد! اينست ديانتى كه هر كس جلوتر رود، از دين بيرون رفته و اگر از آن عقب بماند محو گردد، و هر كس آنرا بگيرد به حق مى رسد، بگير اين ديانت را اى محمد!
(15)

ادامه دارد...

5 : نور پنج تن آل عبا عليه السلام
انس بن مالك از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: خداوند پيش از آنكه آدم عليه السلام را بيآفريند من و على و فاطمه و حسن و حسين را آفريد، در حالى كه هيچ يك از آسمان بالا، زمين گسترده ، تاريكى و روشنائى ، خورشيد و ماه و بهشت و جهنم به وجود نيامده بود؛
عباس عموى پيغمبر گفت اى رسول خدا ابتداى خلقت شما چگونه بود؟ فرمود: اى عمو! زمانى كه خداوند به آفرينش ما، اراده كرد كلمه اى تكلم نمود، از آن نورى آفريد كلمه اى ديگر گفت ، از آن روحى به وجود آورد نور را با روح بهم پيوست ؛
پس من و على و فاطمه و حسن و حسين را آفريد؛ تسبيح و تقديس خدا مى كرديم در حالى كه ، نه تسبيح گوئى بود و نه تقديس كننده اى ؛
وقتى كه اراده كرد، خلقى به وجود آورد،
نور مرا شكافت عرش و كرسى را آفريد، عرش از نور من و نور من از نور خداست و نور من از عرش افضل است ؛
بعد نور برادرم على را شكافت و از آن ، ملائكه ها را آفريد و ملائك از نور على و نور على از خداست ، على از ملائكه افضل است .
سپس ، نور دخترم را شكافت ، آسمانها و زمين را آفريد، پس آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمه و، نور دخترم از نور خداست ، پس دخترم فاطمه از آسمانها و زمين افضل است ؛
سپس ، نور فرزندم حسن را شكافت ، خورشيد و ماه را از آن آفريد، نور فرزندم حسن از نور خدا و او از خورشيد و ماه برتر است ؛
سپس نور فرزندم حسين را شكافت و از آن نور، بهشت و حورالعين را آفريد، بهشت و حورالعين از نور فرزندم حسين و نور فرزندم حسين از نور خداست و فرزندم حسين افضل از بهشت و حورالعين است(16)
تا آخر خبر. عن معاذ بن جبل ان رسول الله عليه السلام قال : ان الله خلقنى و عليا و فاطمه و الحسن والحسين عليه السلام قبل ان يخلق الدنيا بسبعة آلاف عام . قلت فاءين كنتم يا رسول الله ؟ قال قدام العرش ، نسبح الله و نحمده و نقدسه و نمجده . قلت على اى مثال ؟ قال اشباح نور(17)
روايت از معاذ بن جبل است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند على ، فاطمه ، حسن و حسين ، و مرا هفت هزار سال پيش از آفرينش دنيا آفريد؛
عرض كردم اى رسول خدا پس در آن وقت كجا بوديد؟ فرمود: در برابر عرش اگر مراد از كلمه دنيا در اين حديث ، عالم محسوسات باشد، بر اوليت نور پنج تن دلالت نمى كند چون صراحت دارد كه ، عرش قبلا وجود داشته و اگر منظور همه موجودات باشد بعد از آفرينش نور آنها، عرش را به وجود آورده ، سپس در برابر عرش قرار گرفته اند
پرسيدم در چه مثال در چه صورتى بوديد؟ فرمود در صورت شبحهاى نور...

ادامه دارد....

:6 نور چهارده معصوم عليه السلام
جابر جعفى از ابى جعفر عليه السلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: اى جابر! خداوند بود، هيچ چيزى غير از خدا از معلوم ، و مجهول وجود نداشت ، پس اولين خلقى كه از نور عظمتش به وجود آورد، محمد صلى الله عليه و آله و ما اهل بيت بوديم ، ما را به صورتت اظله خضراء در برابرش نگهداشت ، در حالى كه هيچيك از آسمان ، زمين ، زمان ، مكان ، شب ، روز، خورشيد، ماه وجود نداشت ،
نور ما از نور خدا جدا مى شد مانند جدا شدن نور خورشيد، تسبيح و تقديس خدا مى كرديم و ستايش و عبادت او را با شايسته ترين عبادتها، انجام مى داديم خداوند خواست مكان را به وجود آورد(18)
آن را آفريد و بر او نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، على اميرالمومنين وصيه ، به ايدته و نصرته پس عرش را آفريد به سرادقات عرش آن كلمات را نوشت و آسمانها را آفريد مثل آن را به اطراف آنها نوشت ؛ بهشت و جهنم را خلق كرد، بر آنها مثل آنرا نوشت ، و ملائكه را ايجاد كرد، در آسمان اسكان داد و پس هوا را آفريد آن كلمات را نوشت و جن را آفريد، در هوا ساكن كرد و زمين را به وجود آورد آن كلمات را بر اطراف زمين نوشت ؛
فبذالك يا جابر! قامت السماوات بغير عمد و ثبتت الارض اى جابر با اين كلمات آسمانها بدون ستون ايستاده و زمين ثابت گرديده . پس آدم را از اءديم زمين آفريد، حديث را ادامه داد تا اينكه فرمود:
فنحن اول خلق الله و اول خلق عبدالله و نحن سبب الخلق و سبب تسبيحهم و عبادتهم من الملائكة و الادميين پس مائيم آفرينش آغازين و اولين آفريده اى كه خدا را پرستش كرد و مائيم سبب و علت آفرينش ‍ ما سوى الله ، و نيز سبب تسبيح و عبادت ملائكه و آدميان مائيم . (19)
انس بن مالك قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : خلقناالله نحن حيثلاسماء مبنيه و لاارض مديحة و لا عرش و لا جنة و لا نار، كنا نسبحه(20) انس بن مالك گويد: رسول خدا فرمود: خداوند ما را آفريد در حالى كه ، آسمان بر افراشته ، زمين گسترده ، عرش ، بهشت ، و آتشى وجود نداشت فقط ما تسبيح گوى خدا بوديم .
مفضل گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: خداى تبارك و تعالى چهارده نور را، چهارده هزار سال ، پيش از آفرينش ، خلق كرد و آن نورها ارواح ما بود پرسيدند آن چهارده نفر كيستند؟ فرمود: محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و نه ائمه از نسل حسين آخر آنها قائم است كه ، پس ‍ از غيبت ظهور مى كند و دجال ها را مى كشد و زمين را از ظلم و جور پاك مى كند(21)
ابى حمزه ثمالى گويد: شنيدم على بن حسين عليه السلام مى فرمود: خداى عزوجل محمد و على و يازده ائمه را از نور عظمت خويش به صورت ارواح آفريد، در روشنائى نورش ، عبادت خدا را انجام مى دادند و تسبيح و تقديس خدا مى كردند، و آنانند ائمه هدايت كننده از آل محمد صلى الله عليه و آله(22)
ابى حمزه ثمالى گويد: حبابه و البيه به محضر ابى جعفر عليه السلام وارد شده و عرض كرد، يابن رسول الله ! براى من بفرماييد كه ، در اظلمه چه چيزى بود؟ فرمود: ما پيش از آفرينش ، نورى بوديم در برابر خدا، وقتى كه مخلوقات را آفريد ما تسبيح گفتيم ، آنها نيز با ما تسبيح گفتند تهليل و تكبير گفتيم ، آنها نيز گفتند و اين است قول خداوند متعال : و ان لواستقامو على الطريه لاسقيناهم ماء اغدقا(23)
اگر در راه حق ، استقامت كنند البته آنها را از آب سيراب مى كنيم و آن راه حب على و آب گواراى ولايت آل محمد صلى الله عليه و آله است (24)
مفضل از امام صادق عليه السلام سوال كرد: ما كنتم قبل ان يخلق الله السماوات والارضين ؟ قال كنا انوار حول العرش ، نسبح الله و نقدسه حتى خلق الله سبحانه الملائكة ....(25)
پيش از آفرينش آسمانها و زمين ها در چه حالتى بوديد؟ فرمود نورهائى در پيرامون عرش ! تسبيح گويان و تقديس كنندگان خدا بوديم ، تا اينكه پروردگار سبحان ملائكه را آفريد.
باز مفضل از امام صادق عليه السلام پرسيد:
كيف كنتم حيث كنتم فى الاظلة ؟ قال يا مفضل كنا عند ربنا ليس عنده احد غيرنا فى ظلة خضراء نسبحه و نقدسحه و نمجده و لا من ملك مقرب و لاذى روح غيرنا. حتى فى خلق الاشياء فخلق ماشاء كيف شاء من الملائكة و غيرهم ثم انهى علم ذالك الينا (26)چگونه بوديد زمانى كه در اظله قرار داشتيد؟!
فرمود اى مفضل با قرب معنوى در نزد خدا بوديم در حالى كه كسى غير از ما، در اظلمه خضراء وجود نداشت ، تسبيح ، تقديس و تمجيد خدا مى كرديم نه ملك مقربى و نه ذى روحى بود؛
تا اينكه هر چه را، هر طور كه مى خواست آفريد، و علم آنها را به ما واگذاشت علامه مجلسى گويد اظلة ، عالم ارواح يا مثال يا عالم ذراست .


ادامه دارد....

7.هوا
على بن ابراهيم قمى در تفسير آيه مباركه وهو الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام و كان عرشهه على الماء(27) آورده است كه اين در ابتداء آفرينش بود.
خداى تبارك و تعالى
هوا را آفريد بعد از آن قلم را، به قلم دستور داد: جارى شود بنويس عرض كرد خدايا! بر چه چيزى جارى شوم ؟ فرمود: آنچه كه واقع خواهد شد.
پس شش چيز را كه
ظلمت ، نور، آب ، عرش ، باد شديد و آتش بود از هوا آفريد.
و خلق الخلق كلهم من هذذه الستة د التى خلقت من الهوا تمامى مخلوقات را از اين شش چيزى كه از هوا آفريده شده بود خلق كرده است (28)
انكسيمانس حكيم كه از اهل ملطيه است گويد: اول مبدعات و مبدا تكون مكونات عالم حدثان از اجرام علوى و سفلى ، هواست .(29)
8: قلم
قال ابن اثير فى الكامل : صح الخبر
عن رسوللل الله صلى الله عليه و آله فيما رواه عبادة بن الصامت انه سمعه يقول :
ان اول ما خلق الله القلم فقال له اكتب فجرى فى تلك الساعة بما هو كائن (30)
ابن اثير گويد: خبر صحيح از رسول خدا صلى الله عليه و آله است آنطور كه عبادة بن صامت روايت كرده كه ، شنيده است ، آن حضرت فرمود:
نخستين چيزى كه خلق شد قلم است ، پس به او فرمود: بنويس همان ساعت هر چه خواهد شد را نوشت
قال ضمرد: ان الله خلق القلم قبل ان يخلق شيئا بالف عام (31)
ضمره گفت :
خداوند هزار سال پيش از آنكه چيزى را خلق كند قلم را آفريد. از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت است كه فرمود: اولين چيزى را كه خدا آفريد قلم بود؛ پس نون را كه دوات است خلق كرد و به او فرمود: بنويس ! گفت : چه بنويسم ؟ فرمود آنچه هست و خواهد بود تا روز قيامت از عمل و اثر و رزق و اجل ، پس تا روز قيامت آنچه مى شود نوشت اين است ، قول خدا: ن والقلم و مايسطرون(32)
ثم ختم على فى القلم فلم ينطق و لا ينطق الى يوم القيامة سپس بر دهان قلم مهر زد كه حرف نزد و نمى زند تا روز قيامت . (33)
عن ابراهيم الكرخى قال : سالت جعفر بن محمد عليه السلام عن اللوح و القلم ؟ قال هما ملكان (34)
روايت از ابراهيم كرخى است . گفت : از جعفر بن محمد از لوح و قلم پرسيدم كه آنها چيستند؟ فرمود: آنها دو ملك اند.
عقائدالصدوق : اعتقادنا فى الوح والقلم انهما ملكان (35)
شيخ صدوق در كتاب العقائد مى گويد عقيده ما درباره لوح و قلم ، اين است كه آنها دو ملكند.
والقلم قلم من نور، و كتاب من نور، فى لوح محفوظ يشهده المقربون ، و و كفى بالله شهيدا(36)
و قلم قلمى از نور است و كتابيست از نور در لوح محفوظ شاهد آن مقربينند و شهادت خدا كافيست .
البته اين حديث و امثال آن آن به خاطر ميزان فهم ما، از منابع وحى ، با اين تعبيرات صادر شده است ؛ و گرنه علم و معناى آنها نزد راسخين در علم انبياء و اولياء مى باشد.
ما هم به طور دربست و تعبد پذيرا هستيم ، نه اينكه معناى حقيقى آنهاست كه از مفهوم الفاظم ، استفاده مى شود.
9: حروف
امام رضا عليه السلام در مجلس مامون به سوالات عمران صابى كه جواب مى داد فرمود و اعلم ان الابداع والمشية والارادة معناها واحد، و اءسمائها ثلاثة ؛ و كان اول ابداعه وارادته و مشيته ، الحروف التى جعلها اصلا لكل شى ء و دليلا على كل مدرك ، و فاصلا لكل مشكل ، و بتلك الحروف تفريق كل شى ء من اسم حق اوباطل ، او فعل او مفعول ، او معنى او غير معنى و عليها اجتمعت الامور كلها و لم يجعل للحروف فى ابداعه لها معنى غير انفسها بدانكه كلمات ابداع و مشيت و اراده سه اسم است به يك معنا؛ و نخستين ابداع و ارادة و مشيت خداوند حروفى بود كه آنها را اساس و پايه تمامى اشياء و راهنماى همه درك شونده ها و جدا كننده تمام مشكلها قرار داد. با آن حروف همه چيز را، اعم از اسم حق يا باطل ، فعل يا مفعول ، معنادار يا بى معنا از هم جدا نمود. تمام كارها پيرآمون آن حروف گرد آمدند؛ و براى حروف غير از شناساندن خود معنائى قرار نداد.
امام عليه السلام فرمايش خود را درباره حروف ادامه داده تا به اينجا رسيد و فرمود والحروف لا تدل غير انفسها به غير از خود دلالتى ندارد. مامون عرض كرد: چگونه ؟ حضرت فرمود: خداوند براى فهماندن معناى چيزى ، چهار، پنج ، شش يا كم و زياد آنها را كنار هم مى چيند تا معنا دهد، در غير اين صورت بى معناست .
عمران پرسيد چه طورى اين را بشناسيم ؟ امام فرمود: اگر حروف را به تنهائى بشمارى مثلا بگوئى ، ا، ب ،ت ، ث ، ج ، ح ، خ ، تا آخر فقط خود را مى شناساند. اما اگر چند تاى آنها را كنار هم قرار دهى به هر چه كه خواستى معنا مى دهد ( اسم ، صفت ، موصوف
(37) و....

ادامه دارد....

کنیز زینب;297989 نوشت:
دوستان عزیز خسته نباشید
سوال من اینه: اینکه ما به این نتیجه برسیم که بالاخره موجودی برتر از انسان خلق میشه یا نه، به چه کارمون میاد؟
بهرحال خدا مارو خلق کرده،راهو بهمون نشون داده،وظایفمونم مشخص کرده. ما حالا همه تکالیفمونو انجام دادیم دیگه هیچ چیز و هیچ کار واجبی نمونده که بهش بپردازیم الّا بحث کردن تو این مورد؟!
جواب این پرسش به درد دنیامون میخوره یا آخرت؟
مگه پرداختن به اینکه خدا قبل از انسان چند نوع موجود خلق کرده به دردمون میخوره که حالا به فکر موجودات آینده ایم؟

سلام ممنون
ببینید شما فقط تایتل یا همون ظاهر سوال رو در نظر گرفتید و من چنیدن سوال مطرح کردم و از اون چندین سوال مشخص شد که من می خوام به جواب های دیگه ای هم برسم.
من وقتی عرض می کنم :
آیا خداوند موجودی برتر از انسان در آینده می آفریند ؟
این سوال نیاز به توضیحات شاید زیاد و کاملی داره و جواب بله یا نه کافی نیست حتی اگر امام معصوم ع بفرماید مثلا بله یا نه باز اون سوالات بعدی و چرا های بعدی وجود داره و در ادامه پرسیده میشه.
و من دنبال همون چون و چرا و اگر ها هستم یا بودم.و هم اینکه بد نیست انسان نظر های افراد دیگه رو در این زمینه بدونه و بحث هایی که میشه و دلایلی که گفته میشه جالب هست.
مثلا با طرح این سوال بحث قدرت خدا , حکمت خدا , خلاقیت خدا , بی نهایتی بودن خدا , کامل بودن خدا و ... مطرح میشه.
اینکه میگید به چه درد میخوره , ظاهر سوال ممکنه جوابش مهم نباشه اما باطن خوبی داره.
شناخت بهتر و بیشتر خدا و قدرت و تواناییش و ...
با سپاس

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

شعیب;298015 نوشت:
3. نور محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام
عن مرازم عن الصادق عليه السلام قال : قال الله تبارك و تعالى : يا محمد، انى خلقتك و عليا نورا قبل ان اخلق سماواتى و ارضى و عرشى و بحرى (11)
مرازم ، از امام صادق عليه السلام روايت مى كند خداى تبارك و تعالى فرمود: اى محمد من ، تو و على را پيش از آفرينش آسمان ها، زمين ، عرش ، و دريابم بصورت نور آفريدم يعنى روح بدون بدن .
ابن عباس گويد: شنيدم رسول الله به على عليه السلام خطاب مى كرد:
اى على ، خداى تبارك و تعالى بود و چيزى با او نبود، من تو تو را پيش از آفرينش آسمانها و زمينها از نور و جلالش آفريد، پس در مقابل عرش تسبيح و تقديس او كرده و حمد و ستايش او را مى كرديم(12)
و روى احمد بن حنبل باسناده عن رسول الله انه قال : كنت اناو على نورا بين يدى الرحمن ، قبل ان يخلق عرشه ، باربعة ، عشر الف عام احمد بن حنبل امام حنابله سنى ها با سند خود از رسول خدا روايت ميكند، آن حضرت فرمود: چهارده هزار سال پيش از آفرينش ‍ عرش ، من و على نورى بوديم در برابر خداى رحمان(13)
عن محمد بن حرب الهلالى اميرالمدينه عن الصادق عليه السلام قال : ان محمدا و عليا صلوات الله عليهما، كانا نورا بين يدى الله جل جلاله قبل خلق الخلق بالفى عام(14)
محمد بن حرب هلالى امير مدينه گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: محمد و على عليه السلام ، دو هزار سال پيش از آفرينش آفريده اى ، دو تا نور بودند در برابر خداوند.
4: نور محمد و على و فاطمه عليه السلام

عن محمد بن سنان قل كنت عند ابى جعفر الثانى عليه السلام فاجريت اختلاف الشيعه فقال : يا محمد ان الله تبارك و تعالى لم يزل متفردا ثم خلق محمدا و عليا و فاطمة فمكثوا الف دهر، ثم خلق جميع الاشياء فاشهد هم خلقها و اجرى طاعتهم عليها و فوض امورها اليهم ، فهم يحلون ما يشاؤ ن و يحرمون و ما يشاؤ ن و لن يشاؤ ا، الا ان شاء الله تبارك و تعالى ثم قال : يا محمد! هذه الديانة التى من تقدمها مرق و من تخلف عنها محق ، و من لزمها لحق ، خذها اليك يا محمد
محمد بن سنان مى گويد: نزد ابى جعفر دوم امام جواد عليه السلام رفته بودم ، اختلاف شيعه را درباره ائمه به ميان آوردم : فرمود: اى محمد! خداى تبارك و تعالى دائما تك و بى همتا بود و پس محمد و على و فاطمه عليه السلام را آفريد هزار دهر ماندند، پس تمامى اشياء را آفريد و آنانرا شاهد آفرينش آنها قرار داد، و اطاعت آنانرا بر جميع اشياء واجب گردانيد و امور تمامى اشياء را به آنها سپرد؛
پس آنها هر چه را بخواهند حلال و هر چه را بخواهند حرام مى كنند، و ابدا چيزى را بدون خواست خداى تبارك و تعالى انجام نمى دهند، سپس ‍ فرمود: اى محمد! اينست ديانتى كه هر كس جلوتر رود، از دين بيرون رفته و اگر از آن عقب بماند محو گردد، و هر كس آنرا بگيرد به حق مى رسد، بگير اين ديانت را اى محمد!(15)

ادامه دارد...


عجب !!!!

حدیثی داریم از ائمه اطهار (ع) که فکر کنم از اصول کافی بود.

با این مضمون که بین ما و الله (عزوجل) هیچ خیشاوندی نیست و جز با اطاعت به این قرب نرسیدیم

دعای روز دوشنبه مفاتیح الجنان به نقل از صحیفه سجادیه:
اولش = الحمدلله الذی لم یشهد احدا حین فطر سماوات و الارض

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله


10: عرش
عن ابن عباس : قال اول ما خلق الله العرش ، فاستوى عليه (38)
ابن عباس گويد:
اولين چيزى كه آفريده شد عرش است ، پس بر اريكه قدرت قرار گرفت .
يزيد بن مسلم نامه اى به جابر بن يزيد جعفى نوشته از او سؤ ال كرد از بدو آفرينش ، جواب داد: عرش ، آب ، و قم بود و الله العالم . (39)
11: آتش
قيل اول المخلوقات النار(40) گفته شده است ، بعضى ها گفته اند اولين آفريده خدا، آتش است .
12: جوهر اخضر يا درة بيضاء
شرح النهح الكيدرى : ورد فى الخبر: ان الله تعالى لما اراد خلق السماء و الارض خلق جوهرا اخضر ثم ذوبه فصار ماءا مضطربا ثم اخرج منه بخارا كالد خان فخلق منه السماء كما قال : ثم استوى الى السماء و هى دخان ثم فتق تلك السمائ فجعلها سبعا ثم جعل من ذلك الماء زبدا فخلق منه ارض مكه ثم بسط الارض كلها من تحت الكعبة و لذلك تسمى ام القرى لانها اصل جميع الارض ، ثم شق من تلك الارض سبع ارضين(42)(41)
كيدرى در شرح نهج البلاغه نقل كرده است
خداى تبارك و تعالى وقتى كه اراده نمود آسمان و زمين را بيآفريند، يك گوهر آبى خلق كرد و آن را ذوب نموده و تبديل به آب لرزان كرد و از آن آب ، بخارى مانند دود بيرون آمد، آسمان را از آن آفريد چنانچه خود فرموده است : سپس به آفريدن آسمان توجه كرد در حالى كه به صورت دود بود.
پس آسمان را شكافته هفت آسمان به وجود آورد، باز از آب ، كفى به وجود آورد، و زمين مكه را از آن كف آفريد و تمامى زمين ها را از زير كعبه گسترانيد، به خاطر اين است كه ، مكه را ام القراء ناميدند؛ چون كعبه ريشه همه زمين است ، سپس زمين را شكافت و هفت زمين را آفريد.
فخر رازى در تفسيرش از كعب الاحبار نقل كرده است : خداوند يك ياقوت آبى رنگ آفريد با نظر هيبت بر او نگريست ، آن ياقوت به صورت آب لرزان درآمد؛ سپس باد را آفريد و آب را در متن باد قرار داده و عرش را بر آب گذاشت(43)
مى گويند در سفر اول تورات آمده است كه خداوند گوهرى آفريد، با هيبت و غضب بر او نگريست از ترس خدا آن گوهر آب شده و بخار از آن بلند گرديد، از آن بخار، آسمانها را آفريد؛ و بر روى آب كف پيدا شد؛ و از آن كف زمين را به وجود آورد(44)
ورد فى بعض الكتب السماوية : ان الله تعالى خلق اولا درة بيضاء فنظر اليها بعين الهيبة فصارت ماءا(45)
در بعضى از كتابهاى آسمانى وارد شده است كه :
خداى تعالى در آفرينش ‍ آغازين در سفيدى را آفريد، و با هيبت به او نظر انداخت ، پس آن در، ذوب شده و آب گرديد.
از اين جهت است كه امام رضا عليه السلام در جواب صباح بن نصر هندى كه پرسيد: ما اصل الماء؟ ريشه آب چيست ؟ فرمود: اصل الماء خشية الله : ريشه آب ترس از خداست (46)
در پايان اين بخش ، حديثى در اين باره خواهد آمد.

ادامه دارد...

آب
عن محمد بن سنان قال : سالت ابى عبدالله عليه السلام عن اول ما خلق الله عزوجل ؟ قال : ان اول ما خلق الله عزوجل ما خلق من كل شى ء قلت جعلت فداك و ما هو؟ قال : الماء (47)
محمد بن سنان گويد: از امام صادق عليه السلام سوال كردم از اولين چيزى كه خداوند آفريد؟ فرمود: اول ما خلق الله عزوجل چيزيست كه همه اشياء را از او آفريد، عرض كردم فدايت شوم ، آن چيست ؟ فرمود: آب .
عن جابر بن يزيد الجعفى ، فى اسئلة الشامى عن ابى جعفر عليه السلام : اخبرك ان الله علا ذكره كان و لا شيى ء غيره ، عزيزاو لا عزلانه كان قبل عزه الى ان قال عليه السلام ولكن كان الله و لا شى ء معه فخلق الشى ء الذى جميع الاشياء منه و هو الماء 0(48)
جابر بن يزيد جعفى گويد: امام باقر عليه السلام در ضمن جواب سوالات مرد شامى فرمود: خداوند بود و چيزى با او نبود، عزيزى بود كه عزتى وجود نداشت چون او قبل از عزتش بود، او به وجود آورنده آن چه كه ملاك عزت است ، بود؛ پس شيى اى را آفريد كه تمامى اشياء از اوست و آن هم آب است .
ابن عباس از عده اى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده اند آن حضرت فرمود: ان الله كان عرشه على الماء ولم يخلق شيئا قبل الماء (49)عرش خدا بر آب و چيزى را پيش از آب نيآفريده بود
راس الجالوت از ابوبكر پرسيد! ما اصل الاشياء؟ ريشه اشياء چيست ؟ نتوانست جواب دهد، اميرمومنان عليه السلام فرمود:
هوالماء ريشه همه چيزها آب است ؛ چون خداوند فرموده است : وجعلنا من الماء كل شى ء حی(50)
عن النبى فى قوله تعالى وجعلنا من الماء كل شى ء حى قال : كل شى ء خلق من الماء (51) رسول اكرم صلى الله عليه و آله در تفسير آيه مباركه فرمود: همه چيز از آب آفريده شده است . در دعاى شب دوشنبه مى گويد: و كان عرشك على الماء من قبل ان تكون ارض او سماء و لا شيى ء مما خلقت فيهما: الدعا خداى عرش تو پيش از آفرينش ‍ آسمان و زمين و هر چه در آنهاست بر آب قرار داشت (52) در دعاى شب سه شنبه مى فرمايد: يجول حول اركان عرشك النور و الوقار، من قبل ان تخلق السماوات و الارض ، و كان عرشك على الماء (53) پيش از آفرينش آسمان و زمين ، نور و وقار تت پيرامون عرشت مى چرخيد در حالى كه عرش تو بر آب قرار داشت . امام موسى كاظم عليه السلام مى گويد خدايا كنت اذ لم تكن شيى ء وكان عرشك على الماء تو بودى ، زمانى كه هيچ چيزى وجود نداشت ؛ نه آسمان بر افراشته و نه زمين گسترده يافته ، نه خورشيد و ماهى و نه ستاره سير كننده اى (54) تا آخر دعاء.
از امام صادق عليه السلام در دعاى روز عرفه آمده است :
الحمدلله الذى كان عرشه على الماء حين لا شمس تضى ء و لا قمر يسرى ، و لا بحر يجرى ، و لا رياح تذرى ، و لا سمائ مبنيه ، و لا ارض مدحية (55) سپاس خدائى را كه عرش او بر آب بود در هنگامى كه خورشيد نورانى و ماه سير كننده ، درياى جريان يافته اى نبود، نه بادى مى وزيد و نه آسمانى بر افراشته و نه زمين گسترده ، وجود داشت ، تا آخر دعاء

و عرشه على الماء قبل ان تكون السمائ مبينة ، والارض مدحية ثم خلق السماوات والارض فى ستة الايام
(56) و عرش او بر آب بود، پيش از آسمان برافراشته و زمين گسترده و سپس در شش روز زمين و آسمان ها را آفريد

ادامه دارد...

نتیجه:
خلاصه روايات وارده در تعيين اول ما خلق الله بر دو گوه بوده است :
1 - صراحت دارد بر اينكه جسمى يا مادى بوده است مانند؛ آب ؛
2 - در ابتداء به نظر متشابه مى آيد كه آيا جسمى بوده يا غيرجسمى ؟ مادى بوده يا مجرد مانند روايات نور و عقل و قلم و اين سه ، طبق بعضروايات از مجردات هستند، چون نور يا نور پيغمبر صلى الله عليه و آله پيش ‍ از مكانو زمان و دور از لوازم ماديات بوده و اين خود دليل بر تجرد آن است ،
در بعضىروايات قلم را جزئى از ملائكه ، و عقل را نيز از روحانيين به حساب آورده ، و نيز درمحلش به اثبات رسيده است كه ، تجرد از عقل جدائى ناپذير است و به هيچ وجه قابل انفكاك نمى باشد؛ بدينجهت گفته شده است كه : مراد از عقل نفس رسول الله صلى الله عليه و آله است ، براى اينكه او، يكى از اطلاقات عقل است(57)
پس اول ما خلق الله از ماديات ، آب ، و ازمجردات ، اين سه است (انوار محمدیه،عقل ، قلم) که عقل به حقیقت نوریه محمدیه برگشت می کند و اولیت قلم اولیت اضافی و نسبی است.
پس اولین چیزی که خدا خلق کرد نور حضرت محمد است.

منابع:
1.تفسير فخر رازى ، ج 8 ص 528 به نقل از نهاية الاقدام
2.بحارالانوار: ج 57 ص 309.
3.كافى : ج 1 ص 21.
4.عيون الاخبارالرضا: ج 1 ص 240،بحارالانوار: ج 57 ص 73/11
5.تنبيه الخاطر ورام : ج 2 ص 5 بحارالانوار: ج 57 ص 90/1
6.بحارالانوار: ج 57 ص 170/6 به نقلاز رياض الجنان
7.بحارالانوار: ج 57 ص 170/9به نقل از رياض الجنان
8.بحارالانوار: ج 57 ص 174/12 بهنقل از رياض الجنان
9.بحارالانوار: ج 57 ص 198/8 به نقل از كتابالانوار ابوالحسن بكرى استاد شهيد ثانى
10.معانى الاخبار: ص 306بحارالانوار: ج 57 ص 175.
11.كافى : ج 1، ص 440 و بحارالانوار: ج 57 ص 193/14.
12.بحارالانوار، ج 57 ص 168، به نقلاز كتاب تاويل الايات آنهم از معراج صدوق .
13.بحارالانوار، ج 15، ص 24 و ج 57 ص 170 به نقل از كتاب رياش الجنانفضل الله فارسى .
14.معانى الاخبار ص 100 بحارالانوار: ج 15 ص 11/14.
15.كافى : ج 1، ص 440؛ بحارالانوار: ج 57 ص 95/11
16.بحارالانوار: ج 57 ص 192 به نقل از مصباح الانوار.
17.علل الشرايع : ج 1 ص 198؛بحارالانوار؛ ج 57 ص 175؛ تفسير فرات ص 134.
18.از اين روايت استفاده مى شود نور آنها پيش از مكان بوده اگراحتياج به مكان داشتند بايد مكان پيش از آنها و با آنها آفريده مى شد، پس غنى بودناز مكان دليل تجرد آنها است فافهم !
19.بحارالانوار: ج 57 ص 169/8 به نقل از كتاب رياض الجنان فضل اللهبن محمود فارسى .
20.بحارالانوار: ج 57 ص 169/5 و ج 15 ص 23 به نقل از كتاب رياضالجنان : فض الله بن محمد فارسى
21.كمال الدين : ص 192 بحارالانوار: ج 15 ص 23/8.
22.كمال الدين ؛ ص 184؛ بحارالانوار،ج 15 ص 23/3 و ج 57 ص 202 به نقل از كتاب ابى سعيد عياد العصفرى .
23.جن : آيه 16.
24.بحارالانوار: ج 25 ص 24/2
25.بحارالانوار: ج 57 ص 170/10
26.بحارالانوار: ج 57 ص 196: ج 1 ص 441.
27.هود: 7
28.تفسير على بن ابراهيم : ص 297؛بحارالانوار: ج 57 ص 70/22
29.ملل و نحل شهرستانى : ص 341.
30.بحارالانوار: ج 57 ص 31/15 به نقل از الكامل : الدر المنثور: ج 6ص 250
31.بحارالانوار: ج 57 ص 314/8
32.قلم : 1
33.بحارالانوار: ج 57 ص 374/17الدرالمنثور: ج 6 ص 250.
34.بحارالانوار: ج 57 ص 369/1؛ معانى الاخبار: ص 30/8.
35.بحارالانوار: ج 57 ص 370/2
36.معانى الاخبار: ص 46/5.
37.توحيد صدوق : ص 318: عيوناخبارالرضا: ج 1 ص 49، بحارالانوار: ج 57 ص 47.
38.بحار الانوار: ج 57 ص 314/1.
39.بحارالانوار: ج 57 ص 314/1
40.بحارالانوار: ج 57 ص 207/13
41.فصلت : 11
42.بحارالانوار: ج 57 ص 29/1
43.مفاتيح الغيب : ج 5 ص 57 در تفسير سورة هود: بحارالانوار ج 57 ص 10/12
44.ملل و نحل شهرستانى : در حالاتحكيم تاليس .
45.بحارالانوار: ج 60 ص 180/13
46.مناقب : ج 4 ص 354 بحارالانوار: ج 60 ص 180/2
47.علل الشرايع : ص 39 بحارالانوار: ج 5 ص 240/11
48.توحيد: ص 32؛ روضه كافى : ص 94 بحارالانوار: ج 57 ص 66/12
49.الدر المنثور: ج 1 ص 43؛بحارالانوار: ج 57 ص 204/15
50.انبياء: 30 بحارالانوار: ج 40 ص 224/4
51.الدر المنثور: ج 4 ص 377؛بحارالانوار: ج 57 ص 208/10
52.بحارالانوار: ج 57 ص 173/3؛ اقبال الاعمال ص 196
53.اقبال الاعمال : ص 196؛بحارالانوار: ج 57 ص 173
54.بحارالانوار ج 57 ص 175/11؛ به نقل از مهج الدعواتت و بلدالامين .
55.بحارالانوار: ج 57 ص 174؛ اقبالالاعمال ص 271.
56.تفسير فرات : ص 134؛ بحارالانوار: ج 57 ص 176
57.بحارالانوار: ج 57 ص14
اقتباس با دخل و تصرف از کتاب "سرچشمه حیات" محمد امینی گلستانی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

* یا حسین *;298025 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

عجب !!!!

حدیثی داریم از ائمه اطهار (ع) که فکر کنم از اصول کافی بود.

با این مضمون که بین ما و الله (عزوجل) هیچ خیشاوندی نیست و جز با اطاعت به این قرب نرسیدیم

دعای روز دوشنبه مفاتیح الجنان به نقل از صحیفه سجادیه:
اولش = الحمدلله الذی لم یشهد احدا حین فطر سماوات و الارض

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله


جواب من رو ندادید...

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

* یا حسین *;298035 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته نقل نوشته اصلی توسط : * یا حسین * بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته عجب !!!! حدیثی داریم از ائمه اطهار (ع) که فکر کنم از اصول کافی بود. با این مضمون که بین ما و الله (عزوجل) هیچ خیشاوندی نیست و جز با اطاعت به این قرب نرسیدیم دعای روز دوشنبه مفاتیح الجنان به نقل از صحیفه سجادیه: اولش = الحمدلله الذی لم یشهد احدا حین فطر سماوات و الارض اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله جواب من رو ندادید...

با سلام
اول این که حدیث را با آدرس دقیق ذکر بفرمایید
دوم اینکه ائمه ما نیز از عبادت بی نیاز نبوده بلکه در صدر همه عبادت کنندگان بودند
سوم اینکه ماکه نگفتیم که مقام آنها بی دلیل بوده بلکه مقام آنها به خاطر شایستگی های آنها در عبادت خدا و اطاعت محض آنها از خدا بوده همان گونه که در روایات قبلی نیز ذکر شد(لطفا مراجعه بفرمایید)
چهارم این که در روایات زیادی داریم که به ائمه و پیامبر گاها اعتراض می شد که چرا شما دیگر اینقدر در درگاه خدا ناله و زاری می کنید می فرمودند چگونه گریه نکنم در حالی که ...

دوستان توجه کنید
بعضی وقت ها ما متوجه نیستیم اصلا داریم چی میگیم و دنبال چی هستیم. و فقط جلوی چشممون رو یک سوال گرفته و ما رو از اطراف و حقیقت و عقل و منطق و ... غافل کرده.
چند تا مثال میزنم :
گاهی مادر من مثلا از اون اتاق صدام میزنه میگه :
محسن امروز ساعت چند میری دانشگاه ؟
بعد من میگم مادر جان من امروز دانشگاه نمیرم.
مادر من اگر متوجه باشه من دارم چی جواب میدم دیگه اسرار نداره باز سوالش رو تکرار کنه و دلیلش این باشه که من جوابش رو که یعنی باید یک ساعتی میگفتم ندادم.
هی مادر من میگه نه بگو ساعت چند میری ؟ هی من میگم مادر ساعت معنی نداره و مزحک هست وقتی من دانشگاه نمیرم امروز. چی بگم.
اگرم که ملطفت باشه با اینکه من نگفتم ساعت فلان جوابش رو میگیره.

مثال بعد :
یک موقع شما توی تاریکی مطلق هستید. بعد از خدا می خواید خدا میتونی از این تاریک ترش کنی؟سیاه ترش کنی ؟
عجب !!!
یعنی من متوجه نیستم تاریکی مطلق مطلق جایی هست که نور نباشه و اصلا نور اونجا بی معنی باشه.
پس دیگه جایی که خبری از نور نیست دیگه تاریک تر که نمیشه.
معلوم میشه من اصلا متوجه معنی تاریکی مطلق و نور و این چیزا نیستم و متوجه نیستم دارم چی میگم.

یا مثلا :
خدا میتونه کاری کنه یک سانتی متر برابر یا یک کیلومتر باشه.
و سوال های دیگه که جوابشون میتونه این باشه که:
ما اصلا نمیدونیم داریم چی میگیم و چی می خوایم. اون مشکلی نداره میتونه اما تو مثل اینکه متوجه نیستی اصلا داری چی میگی.
مثل مثال های بالا.
خلاصه باید ابعادی رو در نظر گرفت.
بعضی وقت ها هم انتظار جواب های پیشفرضی (مثل جواب : بله خیر میشه نمیشه هست نیست )هستیم که باعث میشه الطفات لازم رو نداشته باشیم به سوال خودمون و جوابی که طرف مقابل میگه.
با سپاس

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله وبرکاته

شعیب;298054 نوشت:

با سلام
اول این که حدیث را با آدرس دقیق ذکر بفرمایید
دوم اینکه ائمه ما نیز از عبادت بی نیاز نبوده بلکه در صدر همه عبادت کنندگان بودند
سوم اینکه ماکه نگفتیم که مقام آنها بی دلیل بوده بلکه مقام آنها به خاطر شایستگی های آنها در عبادت خدا و اطاعت محض آنها از خدا بوده همان گونه که در روایات قبلی نیز ذکر شد(لطفا مراجعه بفرمایید)
چهارم این که در روایات زیادی داریم که به ائمه و پیامبر گاها اعتراض می شد که چرا شما دیگر اینقدر در درگاه خدا ناله و زاری می کنید می فرمودند چگونه گریه نکنم در حالی که ...

جواب صحیفه سجادیه رو بدید
اون حدیث معروف هست ان شاءالله پیدا میکنم منبع رو
در همون قسمتی که با شما به بحث پرداختم جوابم رو بدید نه جای دیگه

اللهم صلی علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم ان شاءالله

تحریم شده!;297795 نوشت:
بنده در مورد امور غیر مشهود، و غیر قابل درک با حواس پنجگانه، و خارج از حیطه ی جهان مادی، فقط به قرآن استناد می کنم، زیرا افضل احادیث است.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
این که ما به قرآن رجوع کنیم خیلی خوب است اما قرآن تنها منبع اطلاعات دینی نیست چرا که قرآن به کلیات پرداخته و پیامبر و ائمه به بیان آن و تفسیر آن می پردازند تا جایی که همان گونه که کلام قرآن برای ما حجت است کلام پیامبر و ائمه اطهار و همچنین رفتار آنها برای ما حجت است.(این را از قرآن می گوییم ؛جای بررسی آن در این تاپیک نیست در جای خود بررسی شود)

* یا حسین *;298025 نوشت:
دعای روز دوشنبه مفاتیح الجنان به نقل از صحیفه سجادیه: اولش = الحمدلله الذی لم یشهد احدا حین فطر سماوات و الارض

با سلام
با این همه روایاتی که ذکر شد در باب اولیت نور محمدیه ، جایی برای تردید باقی نمی ماند و باید بین این دعا و آنها به نحوی جمع کرد وجه جمعی که به نظر می رسد این که این دعا در باب توحید خالقی و فاعلی باشد به این صورت که منظور از شاهد موثر در خلقت باشد و اینکه خدا به تنهایی و بدون کمک دیگری -از امداد و اشهاد- خلق آسمانها و زمین نموده است والله عالم.
بر فرض که ما نتوانیم وجه جمعی برای این دو دلیل بیاوریم از یکی از آن دو باید رفع ید کرد. با تعددی که در روایات اولیت نوریه محمدیه است (تواتر معنوی دارد) از طرف مقابل(دعای روز دو شنبه) رفع ید می کنیم

تحریم شده!;297795 نوشت:
خداوند به صراحت در قرآن فرموده است: بر «همه چیز» قادر است. یعنی استثنایی در کار نیست. یعنی گفته ی شما در تضاد با نصوص قرآن است،

برادر گرامی
در پست های قبل بارها با دلیل بیان شد که امر محال متعلق قدرت نیست
اگر به این جمله دقت کافی را داشته باشید دیگر جای سوال باقی نمی ماند
اگر کسی به شما بگوید مثلا شنبه چند کیلو است چه جوابی خواهید داد؟؟؟؟
اگر کسی بگوید آیا خدای شما می تواند 2+2 را برابر 13 قرار دهد در حالی که 2 دو باشد و سیزده 13 ؟؟؟؟؟
آیا خدا می تواند اجتماع نقیضین کند ؟؟؟؟؟
و.......

بسم الله الرحمن الرحیم

شعیب;298092 نوشت:

با سلام
با این همه روایاتی که ذکر شد در باب اولیت نور محمدیه ، جایی برای تردید باقی نمی ماند و باید بین این دعا و آنها به نحوی جمع کرد وجه جمعی که به نظر می رسد این که این دعا در باب توحید خالقی و فاعلی باشد به این صورت که منظور از شاهد موثر در خلقت باشد و اینکه خدا به تنهایی و بدون کمک دیگری -از امداد و اشهاد- خلق آسمانها و زمین نموده است والله عالم.
بر فرض که ما نتوانیم وجه جمعی برای این دو دلیل بیاوریم از یکی از آن دو باید رفع ید کرد. با تعددی که در روایات اولیت نوریه محمدیه است (تواتر معنوی دارد) از طرف مقابل(دعای روز دو شنبه) رفع ید می کنیم

روایات رو باید با عقل و قرآن و عترت سنجید مگر ائمه از غلو کنندگان در موردشان برائت نجستند؟
این پوشاندن مطلب هست

یا الله(عزوجل) آسمان ها و زمین را خلق کرد بعد ائمه(ع) را یا اول آنها را(نعوذبالله) بعد آسمان ها و زمین را که این باطل است از نظرمن
اگر الله(عزوجل) آسمان ها و زمین را خلق کرد بعد ائمه(ع) که همینطور بوده تا جایی که میدانم پس روایت اشتباه است
اگر نبوده پس این دعا چیست؟

نقل قول:
برادر گرامی
در پست های قبل بارها با دلیل بیان شد که امر محال متعلق قدرت نیست

اگر به این جمله دقت کافی را داشته باشید دیگر جای سوال باقی نمی ماند
اگر کسی به شما بگوید مثلا شنبه چند کیلو است چه جوابی خواهید داد؟؟؟؟
اگر کسی بگوید آیا خدای شما می تواند 2+2 را برابر 13 قرار دهد در حالی که 2 دو باشد و سیزده 13 ؟؟؟؟؟
آیا خدا می تواند اجتماع نقیضین کند ؟؟؟؟؟
و.......

جواب این است که الله(عزوجل) این نظم را آفرید و هرگز آن را نخواهد شکست
الله(عزوجل)نه اینکه قادر نباشد حکمتی در آنست مثل زبانم لال زبانم لال زبانم لال نعوذ بالله سبحان الله بگویید خداوند نعوذبالله سبحان الله محالا به کسی ظلم کند میدانیم الله(عزوجل) بر هر کار قادر است ولی میدانیم الله(عزوجل) هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت بر احدی ظلم نمیکند به خاطر اینکه الله(عزوجل) را با صفاتی که خودش را برای ما وصف کرده شناخت داریم


اللهم صلی علی محمد وال محمد و عج فرجهم ان شاءالله

تحریم شده!;297795 نوشت:
شما می فرمایید (فلاسفه می گویند) اعاده ی معدوم محال است. پس یعنی خدای شما که از انجام امور محال عاجز است، هم توانایی خلق مجدد موجود معدوم شده را ندارد.

به نظر می رسد که شما اصلا فلسفه نخوانده اید و فقط از دور چیزی شنیده اید و الا کسی که حد اقل یک بار یکی از مقدماتی ترین کتب فلسفه را خوانده باشد اینگونه در باره اعاده معدوم حرف نمی زند
معاد که اعاده معدوم نیست که محال باشد یعنی شما معتقدید روح و جسم انسان موقع مرگ معدوم می شود؟؟! که معاد بشود اعاده معدوم ؟؟!
در باره اعاده معدوم و معاد سوال جدیدی مطرح بفرمایید تا در تاپیکی جدا کار آن موضوع مستوفی بحث شود(بحث بیشتر در این باره موضوع از عهده این بحث خارج است)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

شعیب;298110 نوشت:

به نظر می رسد که شما اصلا فلسفه نخوانده اید و فقط از دور چیزی شنیده اید و الا کسی که حد اقل یک بار یکی از مقدماتی ترین کتب فلسفه را خوانده باشد اینگونه در باره اعاده معدوم حرف نمی زند
معاد که اعاده معدوم نیست که محال باشد یعنی شما معتقدید روح و جسم انسان موقع مرگ معدوم می شود؟؟! که معاد بشود اعاده معدوم ؟؟!
در باره اعاده معدوم و معاد سوال جدیدی مطرح بفرمایید تا در تاپیکی جدا کار آن موضوع مستوفی بحث شود(بحث بیشتر در این باره موضوع از عهده این بحث خارج است)


انّ الله بکل شیء قدیر الله(عزوجل) قادر به هرکاریست و مثل اعاده معدوم پس اگر شما در فلسفه براین اعتقاد دارید که الله(عزوجل) قادر بر اعاده معدوم نیست نعوذبالله فلسفه تان به درد خودتان میخورد نه اسلام

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

* یا حسین *;298114 نوشت:
انّ الله بکل شیء قدیر الله(عزوجل) قادر به هرکاریست و مثل اعاده معدوم پس اگر شما در فلسفه براین اعتقاد دارید که الله(عزوجل) قادر بر اعاده معدوم نیست نعوذبالله فلسفه تان به درد خودتان میخورد نه اسلام

با سلام
دوست گرامی
برای این که ما با یک مطلبی مخالفت کنیم ابتدا باید آن را بفهمیم و الا می شویم مصداق آن حدیث حضرت امیر که می فرماید : الناس اعداء بما جهلوه مردم دشمن نا دانسته های خود هستند .
بهتر است شما یک سری به فلسفه بزنید ببینید" اعاده معدوم بعینه محال" یعنی چه بعد بیایید بگویید با معاد منافات دارد و ...
اگر در همان پست منقوله دقت فرموده بودید جواب خود را می گرفتید
اما چون این تاپیک عهده دار این مطلب نیست آن را در تاپیک جدیدی عنوان فرمایید(این مطلب را در کتابهای بدایه و نهایه علامه طباطبایی و آموزش فلسفه ایه الله مصباح می توانید بیابید)

شعیب;298184 نوشت:
با سلام
دوست گرامی
برای این که ما با یک مطلبی مخالفت کنیم ابتدا باید آن را بفهمیم و الا می شویم مصداق آن حدیث حضرت امیر که می فرماید : الناس اعداء بما جهلوه مردم دشمن نا دانسته های خود هستند .
بهتر است شما یک سری به فلسفه بزنید ببینید" اعاده معدوم بعینه محال" یعنی چه بعد بیایید بگویید با معاد منافات دارد و ...
اگر در همان پست منقوله دقت فرموده بودید جواب خود را می گرفتید
اما چون این تاپیک عهده دار این مطلب نیست آن را در تاپیک جدیدی عنوان فرمایید(این مطلب را در کتابهای بدایه و نهایه علامه طباطبایی و آموزش فلسفه ایه الله مصباح می توانید بیابید)

باشه شما قوة الله رو با فلسفه ثابت کنید در فلسفه نمیفهمند که چه کسی آن امر را به قول شما محال قرار داده؟ وقتی به چیزی استنباط و استناد میکنید باید درستیش ثابت شه
وقتی یک امری لا یکون میشود به خاطر یعنی اینکه الله (عزوجل) هیچ وقت اراده به انجام آن نمیکند بنا بر صفات و اسماء مثل ظلم که الله(عزوجل) برآن قادر است ولی ابدا این کارو نمیکند. نه به خاطر فاعل و قائل که به جهل میماند
علم فلسفه علمی ناقص است و بیشتر انسان به سمت جهل و ضلال میبرد تا حق و هدایت
با این علم سعی در درک و معرفت کامل الله(عزوجل) دارد غافل از آن که الله(عزوجل) سبوح است سبحان الله عما یضفون الا عبادالله المخلصون

* یا حسین *;298102 نوشت:
روایات رو باید با عقل و قرآن و عترت سنجید مگر ائمه از غلو کنندگان در موردشان برائت نجستند؟ این پوشاندن مطلب هست

با سلام
اول شما ثابت بفرمایید این غلو است بعد بفرمایید که ائمه از غلو تبری جستند
ثانیا این که شما این مطلب را نمی فهمید دلیل بر غلو بودن آن نیست

* یا حسین *;298102 نوشت:
روایات رو باید با عقل و قرآن و عترت سنجید مگر ائمه از غلو کنندگان در موردشان برائت نجستند؟ این پوشاندن مطلب هست

با سلام
اول شما ثابت بفرمایید این غلو است بعد بفرمایید که ائمه از غلو تبری جستند
ثانیا این که شما این مطلب را نمی فهمید دلیل بر غلو بودن آن نیست

* یا حسین *;298102 نوشت:
یا الله(عزوجل) آسمان ها و زمین را خلق کرد بعد ائمه(ع) را یا اول آنها را(نعوذبالله) بعد آسمان ها و زمین را که این باطل است از نظرمن

این که یک چیز از نظر شما باطل باشد دلیل بر بطلان آن نیست
این همه روایت ذکر شد که شما نظر خدتان را اصلاح کنید دیگر
این که نمی شود بدون دلیل این همه روایت را نادیده گرفت و در آخر با چند استعاذه نظر خود را بدون دلیل بیان کرد

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

شعیب;298188 نوشت:
با سلام
اول شما ثابت بفرمایید این غلو است بعد بفرمایید که ائمه از غلو تبری جستند
ثانیا این که شما این مطلب را نمی فهمید دلیل بر غلو بودن آن نیست

نقل قول:

این که یک چیز از نظر شما باطل باشد دلیل بر بطلان آن نیست
این همه روایت ذکر شد که شما نظر خدتان را اصلاح کنید دیگر
این که نمی شود بدون دلیل این همه روایت را نادیده گرفت و در آخر با چند استعاذه نظر خود را بدون دلیل بیان کرد

عجب!
در حدیثی دیدم فکر کنم در صحیفه مهدیه
به عقل خود رجوع کنید غیر از الله (عزوجل) در باره هر کسی میشود غلو کرد آیا ائمه اینکه آنها را بزرگتر از آنچه هستند نشان بدهیم رو قبول میکنند

الله(عزوجل) به انسان عقل داده قرآن را نازل کرده

خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها
آدم بعد خلقت آسمان ها و زمین خلق شد تا جایی که میدانم سپس حوا
ابراهیم از فرزندان آدم و آل محمد بعد از آل ابراهیم
هر عاقل عالمی میداند نفس واحدة آدم و زوجها حوا هست
و آل محمد هم انسان اند

* یا حسین *;298190 نوشت:
عجب! در حدیثی دیدم فکر کنم در صحیفه مهدیه به عقل خود رجوع کنید غیر از الله (عزوجل) در باره هر کسی میشود غلو کرد آیا ائمه اینکه آنها را بزرگتر از آنچه هستند نشان بدهیم رو قبول میکنند

این که شما یک حدیثی را نمی دانید کجا دیدید کاری را حل نمی کند وقتی ما حدیث صحیح داریم آن هم با این تعداد -که بنده به علت اختصار و ایجاز فقط تعداد کمی از آنها را آوردم - فقط به صرف این که ما نمی فهمیم بگوییم غلو است ؟ این عجیب است
چگونه حدیثی که از خود اهلبیت است را اگر به آنها نشان دهیم قبول نکنند ؟؟؟
خیلی ها در طول تاریخ از این مطالب استبعاد کرده اند اما این کاری را حل نمی کند باید در مقابل حدیث صحیح خاضع بود یا آن را با دلیل رد کرد
برای این که دلتان محکم شود برگردید چند پستی که در اینباره احادیث نقل شده را مرور کنید بعد اگر حرفی بود در خدمتم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

شعیب;298191 نوشت:
این که شما یک حدیثی را نمی دانید کجا دیدید کاری را حل نمی کند وقتی ما حدیث صحیح داریم آن هم با این تعداد -که بنده به علت اختصار و ایجاز فقط تعداد کمی از آنها را آوردم - فقط به صرف این که ما نمی فهمیم بگوییم غلو است ؟ این عجیب است
چگونه حدیثی که از خود اهلبیت است را اگر به آنها نشان دهیم قبول نکنند ؟؟؟
خیلی ها در طول تاریخ از این مطالب استبعاد کرده اند اما این کاری را حل نمی کند باید در مقابل حدیث صحیح خاضع بود یا آن را با دلیل رد کرد
برای این که دلتان محکم شود برگردید چند پستی که در اینباره احادیث نقل شده را مرور کنید بعد اگر حرفی بود در خدمتم

خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها
آدم بعد خلقت آسمان ها و زمین خلق شد سپس حوا
هر عاقل عالمی میداند نفس واحدة آدم و زوجها حوا هست
ابراهیم از فرزندان آدم و آل محمد از آل ابراهیم هست
و آل محمد هم انسان اند
حدیث بالاتر است یا عقل و قرآن؟
کذب بودن مطلب روشن هست

نقل قول:

وجه جمع این دعا نیز کامل در پست های قبل ذکر شد
لطفا پست ها را کامل بخوانید که اتلاف وقت نشود
با تشکر

دلیلتون مضحک بود که ردش کردم همونجا بخوانید

[=courier new]اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

* یا حسین *;298102 نوشت:
اگر الله(عزوجل) آسمان ها و زمین را خلق کرد بعد ائمه(ع) که همینطور بوده تا جایی که میدانم پس روایت اشتباه است اگر نبوده پس این دعا چیست؟

وجه جمع این دعا نیز کامل در پست های قبل ذکر شد
لطفا پست ها را کامل بخوانید که اتلاف وقت نشود
با تشکر

* یا حسین *;298192 نوشت:
خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها آدم بعد خلقت آسمان ها و زمین خلق شد تا جایی که میدانم سپس حوا ابراهیم از فرزندان آدم و آل محمد بعد از آل ابراهیم هر عاقل عالمی میداند نفس واحدة آدم و زوجها حوا هست و آل محمد هم انسان اند حدیث بالاتر است یا عقل و قرآن؟

مشکل این است که شما بین عالم ملک و ملکوت خلط کرده اید.
شما فکر کرده اید این همه که ما می گوییم اهلبیت قبل از آدم خلق شده اند این جسم خاکی آنها و ملکی آنها را گفته ایم؟؟؟!
واقعا آیا اصلا فرض این مطلب درست است که برای شما سوال شده ؟؟؟
نه بزرگوار هیچ آدم عاقلی این را نمی گوید که این بدن خاکی ائمه قبل از آدم بوده .این بدن خاکی آنها از نفس واحده ای به وجود آمده اند که در طول تاریخ نسل به نسل توالد و تناسل بوده و پدر پیامبر عبد الله بوده که وجود ملکی پیامبر بر پدرشان هم سبقت نداشته چه رسد بر حضرت آدم.
لطفا دقت کنید.
همین عدم دقت هاست که این خلط بدین بزرگی را به وجود می آورد!
آنچه که ما در آن گفتگو می کنیم جنبه ملکوتی این حضرات است که در صورت عدم قبول ملکوت عالم می بایست ابتدا آن را اکتساب کرد و بعد وارد این بحث شد(من با این پیش زمینه وارد بحث با شما شدم که ملکوت عالم و جنبه ملکوتی ائمه را قبول دارید و الا بحث از ابتدا بی اساس بوده است)
آری بزرگوار ما در روایاتی که ذکر کردیم به وضوح آشکار است که خلقت مقام نوری آن حضرت عنوان شده(رجوع فرمایید) نه خلقت این بدن خاکی .
با تشکر از دقت شما در مباحث

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:سلام علیکم و رحمة الله و برکاته:Gol:

شعیب;298194 نوشت:
مشکل این است که شما بین عالم ملک و ملکوت خلط کرده اید.
شما فکر کرده اید این همه که ما می گوییم اهلبیت قبل از آدم خلق شده اند این جسم خاکی آنها و ملکی آنها را گفته ایم؟؟؟!
واقعا آیا اصلا فرض این مطلب درست است که برای شما سوال شده ؟؟؟
نه بزرگوار هیچ آدم عاقلی این را نمی گوید که این بدن خاکی ائمه قبل از آدم بوده .این بدن خاکی آنها از نفس واحده ای به وجود آمده اند که در طول تاریخ نسل به نسل توالد و تناسل بوده و پدر پیامبر عبد الله بوده که وجود ملکی پیامبر بر پدرشان هم سبقت نداشته چه رسد بر حضرت آدم.
لطفا دقت کنید.
همین عدم دقت هاست که این خلط بدین بزرگی را به وجود می آورد!
آنچه که ما در آن گفتگو می کنیم جنبه ملکوتی این حضرات است که در صورت عدم قبول ملکوت عالم می بایست ابتدا آن را اکتساب کرد و بعد وارد این بحث شد(من با این پیش زمینه وارد بحث با شما شدم که ملکوت عالم و جنبه ملکوتی ائمه را قبول دارید و الا بحث از ابتدا بی اساس بوده است)
آری بزرگوار ما در روایاتی که ذکر کردیم به وضوح آشکار است که خلقت مقام نوری آن حضرت عنوان شده(رجوع فرمایید) نه خلقت این بدن خاکی .
با تشکر از دقت شما در مباحث

بله من حواسم نبود منظور نور هست از احادیث یادم رفته بود

[=courier new]اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

* یا حسین *;298199 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته :Gol:

شعیب;298006 نوشت:

با سلام
برای این که بحث ارزش بیشتری پیدا کند از روایات بیشتر مدد جسته و در باره اولین مخلوق مطالبی را در چند پست می آوریم امید است دوستان با صبر و حوصله بحث را دنبال کرده و صعه صدر بیشتری نشان دهند.
پیشاپیش از طولانی بودن بحث صادر نخستین پوزش طلبیده امیدوارم آن را تا آخر بخوانید

برادر من سلام

یک استدلال می آورم و بحث را تمام می کنم ان شاءالله.

شما می فرمایید خداوند در برابر امور محال عاجز است! (استغفرالله)

و مثال می زنید که : نمی شود «در یک زمان» هوا هم سرد، و هم گرم باشد.

اینجا چیزی که مانع تحقق این امر می شود مؤلفه ی «زمان» است. یعنی اگر شما «زمان» را کنار بگذارید دیگر هیچ تناقضی نمی بینید:

امروز هوا سرد و فردا هوا گرم است. حالا کلمات قرمز رنگ که مؤلفه ی زمان هستند را حذف کنیم ببینیم چه می ماند:
هوا سرد و هوا گرم است.

چطور شد؟! چطور هوا هم سرد و هم گرم است؟!
به این دلیل که مؤلفه ی زمان برداشته شد.

حالا از تو می پرسم : آیا «زمان» هم مثل سایر موجودات، مخلوق خداوند هست یا نه؟!!!

پس چطور اعتقاد داری، این «مخلوق» خالق را محدود کرده؟! چطور می گویی خالق در مقابل مخلوق خودش ناتوان است؟!
زمان مخلوق خداوند است مثل دیگر خلایق. اینجا شما می فرمایید این مؤلفه ی «زمان» توانایی دارد تناقضی ایجاد کند، که خود خداوند هم قادر به رفع آن نمی باشد. یعنی چه؟ یعنی خداوند در برابر مخلوق خودش عاجز است!!!! (سبحان الله)

به این خاطر است که می گویم خدا بر هر چیز حتی امور محال تواناست. فقط کافیست خداوند زمان را به عدم برگرداند، همانگونه که اولین بار آن را از عدم خلق کرد. آنگاه همه چیز را می تواند انجام دهد. مثلا شما به این مثال توجه کن:

شما امروز در قم، و فردا در تهران هستید. حالا مؤلفه ی زمان را بردار این جمله می ماند:

شما در قم و در تهران هستید.

چطور این تناقض را توجیه می کنید؟! به خاطر اینکه زمانی وجود ندارد، پس اینکه شما در آن واحد در دوجا باشید ممکن است، نه محال.

اما به خواست خدا، عقل انسان از درک این معنا بازداشته شده تا در این جهان مورد آزمایش قرار گیرد.

عقل می خواست کزان شعله چراغ افروزد/ برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

یا حق

tooba;298011 نوشت:
جناب تحریم شده
شما انسان کامل را کاملا مادی معنا می کنید و راجع به آن بحث می کنید
در صورتیکه انسان کامل بحث از جسم نیست
همینطور صفات ،شما مادی نگاه می کنید .
در حالیکه خداوند وقتی فرمودند اشرف مخلوقات واقعا فکر می کنید به جسم اشاره می کرده ؟


بنده ی خدا، خودت می گویی اشرف مخلوقات، نه اشرف موجوداتی که هنوز خلق نشده اند. وقتی که انسان خلق نشده بود، «جن» اشرف مخلوقات بود. بعد خداوند انسان را خلق کرد و جای جن را گرفت. بعد گردن بنده نگذارید حرفی را که نزده ام. کی گفتم انسان کامل، کاملا مادی است؟!
بنده عرض می کنم آن وجه از وجود انسان که جسمانی است، کامل نیست. ثابت هم کردم.
یا علی مدد

شعیب;298079 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی
این که ما به قرآن رجوع کنیم خیلی خوب است اما قرآن تنها منبع اطلاعات دینی نیست چرا که قرآن به کلیات پرداخته و پیامبر و ائمه به بیان آن و تفسیر آن می پردازند تا جایی که همان گونه که کلام قرآن برای ما حجت است کلام پیامبر و ائمه اطهار و همچنین رفتار آنها برای ما حجت است.(این را از قرآن می گوییم ؛جای بررسی آن در این تاپیک نیست در جای خود بررسی شود)

علیک سلام
بنده دقیقا به خاطر اینکه شما این پست را ارسال نکنید، این عبارات را در ارسال خودم نوشته بودم که متأسفانه شما به آن توجه نکردید:

بنده در مورد امور غیر مشهود، و غیر قابل درک با حواس پنجگانه، و خارج از حیطه ی جهان مادی، فقط به قرآن استناد می کنم، زیرا افضل احادیث است.
حالا شما بفرمایید کدام حدیث را از چه کسی می خواهید در برابر :هوعلی کل شیء قدیر قرار دهید؟! هرچه مقابل این آیه ی قرآن قرار گیرد آن را به دیوار می کوبم.

شعیب;298101 نوشت:

برادر گرامی
در پست های قبل بارها با دلیل بیان شد که امر محال متعلق قدرت نیست
اگر به این جمله دقت کافی را داشته باشید دیگر جای سوال باقی نمی ماند
اگر کسی به شما بگوید مثلا شنبه چند کیلو است چه جوابی خواهید داد؟؟؟؟
اگر کسی بگوید آیا خدای شما می تواند 2+2 را برابر 13 قرار دهد در حالی که 2 دو باشد و سیزده 13 ؟؟؟؟؟
آیا خدا می تواند اجتماع نقیضین کند ؟؟؟؟؟
و.......

شنبه چند کیلو است، جمله ای بی معناست. این جمله اصلا معنا ندارد.
2+2=13 طبق قواعد ریاضی ممکن است:
هر عددی در برابر بی نهایت برابر با صفر است، در نتیجه:
بی نهایت منهای 2 = بی نهایت و همچنین بی نهایت منهای 11 = بی نهایت
دو چیز مساوی با یک چیز مساویند، در نتیجه، 2=11 با همین روش هر عددی با هر عدد دیگر برابر می شود!
پس در عبارت مورد نظر جنابعالی(2+2=13) بجای یکی از 2 ها ، معادلش، یعنی 11 را می گذاریم! می شود: 2+11=13 !!!
اما جمع نقیضین، در صورتیکه خداوند «مؤلفه ی زمان» که از مخلوقات خودش است را به عدم برگرداند، هر تناقضی از بین خواهد رفت. مثال:
امروز در قم و فردا در تهران هستم. با حذف مؤلفه ی زمان:
در قم و در تهران هستم. دیدید که امر متناقض ممکن شد با حذف زمان.

شعیب;298110 نوشت:

به نظر می رسد که شما اصلا فلسفه نخوانده اید و فقط از دور چیزی شنیده اید و الا کسی که حد اقل یک بار یکی از مقدماتی ترین کتب فلسفه را خوانده باشد اینگونه در باره اعاده معدوم حرف نمی زند
معاد که اعاده معدوم نیست که محال باشد یعنی شما معتقدید روح و جسم انسان موقع مرگ معدوم می شود؟؟! که معاد بشود اعاده معدوم ؟؟!
در باره اعاده معدوم و معاد سوال جدیدی مطرح بفرمایید تا در تاپیکی جدا کار آن موضوع مستوفی بحث شود(بحث بیشتر در این باره موضوع از عهده این بحث خارج است)

روح نه. کی گفتم روح به عدم می رود؟! بنده تا اینجای بحث فقط و فقط حرف جسم را زده ام. بعد چه کسی را می خواهی گول بزنی؟ خودت را یا مردم را؟! چرا حرفی را که نزده ام بی خود به بحث می کشانی؟کی حرفی از روح زدم نشانم بده؟!
بنده می گویم شکل جسمانی انسان با مرگ به عدم می رود. شما می گویی نمی رود؟!
آیا اگر تمام خلایق جمع شوند، می توانند روی یک وایت برد یک دایره بکشند و بعد آن را پاک کنند، و مجددا همان دایره را با همان خصوصیات بازگردانند؟!
معلوم است که نمی توانند. چون شکل آن دایره معدوم شده و به عدم رفته. اگر بخواهد همان شکل با همان خصوصیات دوباره بازگردد، باید تک تک اتم ها و مولکول ها ی آن دایره دوباره جمع شده و دقیقا شعاعی منطبق بر همان دایره ی قبلی داشته باشد و حتی وزن جوهر ماژیکی که صرف شده هم باید دقیقا برابر باشد و هزار و یک فاکتور دیگر.
پس شکلی که از بین رفت، به عدم رفته است. و هیچ مخلوقی توانایی اعاده ی آن شکل جسمانی را نخواهد داشت. اما خداوند بر این امر محال قادر است.
[spoiler]اگر فلسفه خواندن به آنجا ختم می شود که فیلسوف به این نتیجه برسد که خداوند عاجز است! نه بنده اصلا فلسفه نخوانده ام![/spoiler]
یا علی مدد

تحریم شده!;298459 نوشت:
برادر من سلام یک استدلال می آورم و بحث را تمام می کنم ان شاءالله. شما می فرمایید خداوند در برابر امور محال عاجز است! (استغفرالله) و مثال می زنید که : نمی شود «در یک زمان» هوا هم سرد، و هم گرم باشد. اینجا چیزی که مانع تحقق این امر می شود مؤلفه ی «زمان» است. یعنی اگر شما «زمان» را کنار بگذارید دیگر هیچ تناقضی نمی بینید: امروز هوا سرد و فردا هوا گرم است. حالا کلمات قرمز رنگ که مؤلفه ی زمان هستند را حذف کنیم ببینیم چه می ماند: هوا سرد و هوا گرم است. چطور شد؟! چطور هوا هم سرد و هم گرم است؟! به این دلیل که مؤلفه ی زمان برداشته شد. حالا از تو می پرسم : آیا «زمان» هم مثل سایر موجودات، مخلوق خداوند هست یا نه؟!!! پس چطور اعتقاد داری، این «مخلوق» خالق را محدود کرده؟! چطور می گویی خالق در مقابل مخلوق خودش ناتوان است؟! زمان مخلوق خداوند است مثل دیگر خلایق. اینجا شما می فرمایید این مؤلفه ی «زمان» توانایی دارد تناقضی ایجاد کند، که خود خداوند هم قادر به رفع آن نمی باشد. یعنی چه؟ یعنی خداوند در برابر مخلوق خودش عاجز است!!!! (سبحان الله)

با سلام خدمت شما دوست گرامی
دقیقا شما صورت مساله را پاک کردید و جواب را از بر نوشتید
صحبت ما در امور محال است یعنی همان اجتماع نقیضین _ و اگر خدمت منطق هم مانند فلسفه بی ارادت نباشید و به یاد آورید :"در تناقض هشت وحدت شرط دان" که یکی از آنها وحدت زمان باشد - شما می آیید مثالی می زنید که
اول این که؛ اصلا زمانش یکی نیست :"امروز هوا سرد و فردا هوا گرم است" که این جمله تناقضی داشته باشد که شما در پی حل تناقض آن باشید زمان گرم، فردا و زمان سرد، امروز است و هیچ منطقی نگفته که آنها با هم تناقض دارند
ثانیا:بر فرض تناقض-با اصلاح مثال- شما باید مساله تناقض را با شروط آن جواب دهید نه این که یکی از شروط آن را مثلا وحدت زمان را حذف کنید و بگویید می شود ، این پاک کردن صورت مساله است فرض سوال این است که آیا خدا می تواند بود و نبود را در یک موضوع واحد در یک زمان واحد در یک مکان واحد...
اگر می تواند با تمام قیود و شروط باید انجام دهد نه این که شروط را منتفی کند این که خیلی واضح است.
برای مثال به یکی بگویند آیا می توانی اطراف را ببینی به شرط این که چشمانت بسته باشد
او بگوید بله من می توانم فقط چشمانم را باز می کنم !!!
خب این که مشخص است من کار را با شرط خواسته ام ولی او شرط را منتفی کند این یعنی پاک کردن صورت مساله (فتامل )
پس من دو باره سوال را مطرح می کنم :
آیا خدا می تواند بود و نبود (وجود و عدم) را در زمان واحد و مکان واحد... جمع کند بدون دخل و تصرف در قیود و شروط آن ؟(اجتماع نقیضین البته با رعایت شروط نه پاک کردن شروط؟؟؟؟؟)

تحریم شده!;298462 نوشت:
علیک سلام بنده دقیقا به خاطر اینکه شما این پست را ارسال نکنید، این عبارات را در ارسال خودم نوشته بودم که متأسفانه شما به آن توجه نکردید: بنده در مورد امور غیر مشهود، و غیر قابل درک با حواس پنجگانه، و خارج از حیطه ی جهان مادی، فقط به قرآن استناد می کنم، زیرا افضل احادیث است. حالا شما بفرمایید کدام حدیث را از چه کسی می خواهید در برابر :هوعلی کل شیء قدیر قرار دهید؟! هرچه مقابل این آیه ی قرآن قرار گیرد آن را به دیوار می کوبم.

با سلام مجدد
شما همیشه سراغ ظاهر قرآن می روید و بدون تامل در آن بدان تمسک می کنید؟؟
آیا فکر نمی کنید که این قرآن نیاز به تفسیر دارد ؟؟
به نظرم می رسد شما باید در این مورد در تاپیکی جدا بحث کنید که چگونه باید سراغ قرآن رفت (متد بحث های قرآنی)؟؟
یک سوال از شما دارم : آیا خدای شما دست دارد ؟ صورت دارد؟
اگر شما به ظاهر قرآن تمسک کنید " ید الله فوق ایدیهم""اینما تولوا فثم وجه الله "

تحریم شده!;298462 نوشت:
شنبه چند کیلو است، جمله ای بی معناست. این جمله اصلا معنا ندارد.

با سلام
جواب بنده را ندادید آیا شما نمی توانید حساب کنید که شنبه چند کیلو است؟
درست است اگر همه ریاضی دانان دنیا هم جمع شوند این سوال را جواب نخواهند داد نه این که نتوانند بلکه این سوال همانگونه که فرمودید بی معناست. و هیچگاه نمی توان گفت که ریاضی دانان ناتوانند که آن را حساب کنند(دقت شود )
سوال هایی هم که درباره قدرت خدا تا حالا بیان شد (مثل جمع نقیضین و قرار دادن دنیا در تخم مرغ و....) همه و همه از این قبیل اند که سوال بی معنا است نه این که خدا قدرت نداشته باشد.

تحریم شده!;298462 نوشت:
شنبه چند کیلو است، جمله ای بی معناست. این جمله اصلا معنا ندارد. 2+2=13 طبق قواعد ریاضی ممکن است: هر عددی در برابر بی نهایت برابر با صفر است، در نتیجه: بی نهایت منهای 2 = بی نهایت و همچنین بی نهایت منهای 11 = بی نهایت دو چیز مساوی با یک چیز مساویند، در نتیجه، 2=11 با همین روش هر عددی با هر عدد دیگر برابر می شود! پس در عبارت مورد نظر جنابعالی(2+2=13) بجای یکی از 2 ها ، معادلش، یعنی 11 را می گذاریم! می شود: 2+11=13 !!! اما جمع نقیضین، در صورتیکه خداوند «مؤلفه ی زمان» که از مخلوقات خودش است را به عدم برگرداند، هر تناقضی از بین خواهد رفت. مثال: امروز در قم و فردا در تهران هستم. با حذف مؤلفه ی زمان: در قم و در تهران هستم. دیدید که امر متناقض ممکن شد با حذف زمان.

با سلام
این که از اشهر مغالطات است که بیشتر در بازی ها و سرگرمی های دوران راهنمایی به کار می رود نه یک بحث علمی .
بطلان آن هم از اوضح واضحات است :
بینهایت عددی است که هر عددی که از آن کم شود باز بینهایت است اما "بینهایت - 1 >بینهایت -2
(دقت کنید)
پس: بینهایت -2 >بینهایت -11 نه این که این دو مساوی باشند که بتوان در معادله آنها را جایگزین هم کرد

تحریم شده!;298462 نوشت:
اما جمع نقیضین، در صورتیکه خداوند «مؤلفه ی زمان» که از مخلوقات خودش است را به عدم برگرداند، هر تناقضی از بین خواهد رفت. مثال: امروز در قم و فردا در تهران هستم. با حذف مؤلفه ی زمان: در قم و در تهران هستم. دیدید که امر متناقض ممکن شد با حذف زمان.

با سلام
بیان بطلان این کلام شما در پست های قبلی گذشت

تحریم شده!;298462 نوشت:
روح نه. کی گفتم روح به عدم می رود؟! بنده تا اینجای بحث فقط و فقط حرف جسم را زده ام. بعد چه کسی را می خواهی گول بزنی؟ خودت را یا مردم را؟! چرا حرفی را که نزده ام بی خود به بحث می کشانی؟کی حرفی از روح زدم نشانم بده؟! بنده می گویم شکل جسمانی انسان با مرگ به عدم می رود. شما می گویی نمی رود؟! آیا اگر تمام خلایق جمع شوند، می توانند روی یک وایت برد یک دایره بکشند و بعد آن را پاک کنند، و مجددا همان دایره را با همان خصوصیات بازگردانند؟! معلوم است که نمی توانند. چون شکل آن دایره معدوم شده و به عدم رفته. اگر بخواهد همان شکل با همان خصوصیات دوباره بازگردد، باید تک تک اتم ها و مولکول ها ی آن دایره دوباره جمع شده و دقیقا شعاعی منطبق بر همان دایره ی قبلی داشته باشد و حتی وزن جوهر ماژیکی که صرف شده هم باید دقیقا برابر باشد و هزار و یک فاکتور دیگر. پس شکلی که از بین رفت، به عدم رفته است. و هیچ مخلوقی توانایی اعاده ی آن شکل جسمانی را نخواهد داشت. اما خداوند بر این امر محال قادر است.

با سلام
در باب اعاده معدوم :
اول این که اگر منظورتان جسم انسان است که علم ثابت کرده است که چیزی در این جهان معد.م نمی شود بلکه تبدیل می شود جسم انسان خاک می شود و خود را به طبیعت ودیعت می دهد و برخی از او به انرزی تبدیل می شود
پس معدوم نمی شود که معاد بشود اعاده معدوم !
درست ؟
پس معاد به دان معنا که شما فکر می کنید که خدا معدوم ها را اعاده می کند نیست حد اقل _بر مبنای آنها که معاد را جسمانی به همین جسم می دانند - جمع اجزاء موجود است نه اعاده معدوم(فتامل)
همان گونه که عرض شد تاپیک ما در صدد بحث اعاده معدوم و معاد نیست برای اطلاع بیشتر از بحث سوالی جدا مطرح شود

تحریم شده!;298462 نوشت:
اگر فلسفه خواندن به آنجا ختم می شود که فیلسوف به این نتیجه برسد که خداوند عاجز است! نه بنده اصلا فلسفه نخوانده ام!

هنر در فهم حرف بخردان است *******نه تعجیل سخن در رد آن است:Gol:

تحریم شده!;298459 نوشت:
برادر من سلام

یک استدلال می آورم و بحث را تمام می کنم ان شاءالله.

شما می فرمایید خداوند در برابر امور محال عاجز است! (استغفرالله)

و مثال می زنید که : نمی شود «در یک زمان» هوا هم سرد، و هم گرم باشد.

اینجا چیزی که مانع تحقق این امر می شود مؤلفه ی «زمان» است. یعنی اگر شما «زمان» را کنار بگذارید دیگر هیچ تناقضی نمی بینید:

امروز هوا سرد و فردا هوا گرم است. حالا کلمات قرمز رنگ که مؤلفه ی زمان هستند را حذف کنیم ببینیم چه می ماند:
هوا سرد و هوا گرم است.

چطور شد؟! چطور هوا هم سرد و هم گرم است؟!
به این دلیل که مؤلفه ی زمان برداشته شد.

به این خاطر است که می گویم خدا بر هر چیز حتی امور محال تواناست. فقط کافیست خداوند زمان را به عدم برگرداند، همانگونه که اولین بار آن را از عدم خلق کرد. آنگاه همه چیز را می تواند انجام دهد. مثلا شما به این مثال توجه کن:

شما امروز در قم، و فردا در تهران هستید. حالا مؤلفه ی زمان را بردار این جمله می ماند:

شما در قم و در تهران هستید.

چطور این تناقض را توجیه می کنید؟! به خاطر اینکه زمانی وجود ندارد، پس اینکه شما در آن واحد در دوجا باشید ممکن است، نه محال.

اما به خواست خدا، عقل انسان از درک این معنا بازداشته شده تا در این جهان مورد آزمایش قرار گیرد.

[/center]

سلام به شما

جناب تحریم شده!

این مثالتون چی هست ؟ اینو فلاسفه گفتند ؟
یا مثلا شما می خواید بگید خدا در بند زمان نیست؟
یا مثلا می خواید بگید...نمیدونم اونی که دیگه مطلقا محال هست خدا میتونه یه کاریش کنه؟

شاید واقعا من دیگه سطح فکرم پایین هست متوجه نشدم اما در مثال زیر یعنی منظور شما این هست اگر معولفه زمان مثلا حذف شود ممکن می شود :
مثال :

خدا امروز زنده و فردا مرده است: حذف مولفه زمان :

خدا زنده و مرده است.
شتر امروز از سوراخ سوزن رد میشود و فردا رد نمیشود : حذف مولفه زمان :
شتر از سوراخ سوزن رد میشود و رد نمیشود.

خوب مثلا الان نتیجه چه می شود ؟؟

خدا یک نمونه محال و نشدنی رو توی قران می فرماید که این امر کلا محال است :

(إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ اءَبْوَا بُ السَّمَآءِ وَلاَيَدْخُلُونَ ا لْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ ا لْجَمَلُ فِى سَمِّ(122) ا لْخِيَاطِ وَكَذَا لِكَ نَجْزِى المُجْرِمِينَ ).(123)
((كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و در برابر آن تكبّر ورزيدند، (هرگز) درهاى آسمان به رويشان گشوده نمى شود و (هيچگاه ) داخل بهشت نمى شوند مگر اين كه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! اين گونه گنه كاران را جزامى دهيم )).

خدا داره میگه محال است این اتفاق بی افتد.

ببین : خدا مشکلی نداره توانایی داره هر کاری بکنه اما :
این شتر و سوراخ سوزن هست که ظرفیت نداره.
شتر و سوزن ضعیف هستند به قدرت خدا چه.

اینقَدَر گر هم نگویم ای سَنَد --- شیشه ی دل از ضعیفی بشکند

آب دریا رو خدا می تونه توی پارچ جا بده ؟

خدا مشکلی نداره این پارچه که ظرفیت نداره آب دریا رو تو خودش جا بده.

این دیگه بحث و کَل کَل و این چیزا نداره.

درسته دنیا محدود هست . درسته علممون کمه... درسته بعضی از به ظاهر واسه ما محال هست اما طبق خدایی که می شناسیم و صفاتشو واسم گفته معلوم میشه محال نیست.
اما دیگه بعضی چیزارو مطلقا میدونیم غیر ممکن هست.

تو اون آیه که شتر و سوزن رو میگه یعنی چی :
یعنی اگر یک میلی متر مساوی حجم شتر یا مثلا 4 متر شد بعد اون اتفاق میافته.
خوب یعنی حتی عرب جاهلی هم میدونه این دیگه غیر ممکنه مطلق هست و حساب کار دستش میاد.

با سپاس

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:سلام علیکم و رحمة الله وبرکاته:Gol:

نقل قول:
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دقیقا شما صورت مساله را پاک کردید و جواب را از بر نوشتید
صحبت ما در امور محال است یعنی همان اجتماع نقیضین _ و اگر خدمت منطق هم مانند فلسفه بی ارادت نباشید و به یاد آورید :"در تناقض هشت وحدت شرط دان" که یکی از آنها وحدت زمان باشد - شما می آیید مثالی می زنید که
اول این که؛ اصلا زمانش یکی نیست :"امروز هوا سرد و فردا هوا گرم است" که این جمله تناقضی داشته باشد که شما در پی حل تناقض آن باشید زمان گرم، فردا و زمان سرد، امروز است و هیچ منطقی نگفته که آنها با هم تناقض دارند
ثانیا:بر فرض تناقض-با اصلاح مثال- شما باید مساله تناقض را با شروط آن جواب دهید نه این که یکی از شروط آن را مثلا وحدت زمان را حذف کنید و بگویید می شود ، این پاک کردن صورت مساله است فرض سوال این است که آیا خدا می تواند بود و نبود را در یک موضوع واحد در یک زمان واحد در یک مکان واحد...
اگر می تواند با تمام قیود و شروط باید انجام دهد نه این که شروط را منتفی کند این که خیلی واضح است.
برای مثال به یکی بگویند آیا می توانی اطراف را ببینی به شرط این که چشمانت بسته باشد
او بگوید بله من می توانم فقط چشمانم را باز می کنم !!!
خب این که مشخص است من کار را با شرط خواسته ام ولی او شرط را منتفی کند این یعنی پاک کردن صورت مساله (فتامل )
پس من دو باره سوال را مطرح می کنم :

آیا خدا می تواند بود و نبود (وجود و عدم) را در زمان واحد و مکان واحد... جمع کند بدون دخل و تصرف در قیود و شروط آن ؟(اجتماع نقیضین البته با رعایت شروط نه پاک کردن شروط؟؟؟؟؟)


شما دارید با حروف اصل حرف باطلتون را توجیح میکنید شما میگید الله با شروط خاص نمیتواند نعوذبالله سبحان الله کار را انجام دهد که جوابتان انّ الله بکل شیء قدیر است و حرفتان باطل و کذب و انّ الباطل کان زهوقا بعد میگید ربطی به قدرت الله ندارد! به نظرم نه قدرت الله رو فهمیدید نه حرف خودتون رو پس کفر نگویید
انّ الله بکل شیء قدیر
شما قوة الله رو با فلسفه ثابت کنید در این علم(یا ضلال ؟) نمیفهمند که چه کسی آن امر را به قول شما محال قرار داده؟امر لا یکون ربطی به قادر بودن الله(عزوجل) ندارد (که البته شما هم یک امر رو نشدنی میدانید و میپیجونیدش و در بالا باطن کلامتان روشن شد گفتید اگر میتواند پس باید انجام دهد ) ربط به اراده الله(عزوجل) دارد یعنی الله(عزوجل) اراده به اون کار نمیکنه مثال ظلم رو برایتان زدم و میزنم وقتی یک امری لا یکون میشود به خاطر یعنی اینکه الله (عزوجل) اراده به انجام آن نمیکند بنا بر صفات و اسماء مثل ظلم که الله(عزوجل) برآن قادر است ولی ابدا این کارو نمیکند. نه به خاطر فاعل و قائل که به جهل میماند.
علم فلسفه علمی ناقص است و بیشتر انسان را به سمت جهل و ضلال میبرد تا حق و هدایت با این علم سعی در درک و معرفت کامل الله(عزوجل) دارد غافل از آن که الله(عزوجل) سبوح است سبحان الله عما یصفون الا عبادالله المخلصون
عقول از درک الله(عزوجل) عاجزند و جز با آنچه او خودش را بما شناسانده نمیشود اورا شناخت
خداوند قادر است به اینکه آب دریا رو در پارچ جا بده کلش رو طوری که نه آب دریا کم بشه نه پارچ بزرگ با تمام شروط حاضر در جهان به شما از علم جز اندکی داده نشده
الله (عزوجل) برای انجام امری به وسیله ای نیاز ندارد والله غنی عن العالمین و هیچ چیز اورا عاجز نمیکند حتی چیز هایی که ما آن را محدودیت میبینیم
قطعا الله میتواند چیزی را از هیچ به وجود آورد و آن را دوباره هیچ کند سپس دوباره آن را از هیچ به وجود آورد هر که خلاف این بگوید کفر گفته

[=courier new]اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

[="arial"][="royalblue"]بنام او

تصحيح يك اشتباه نوشتاري..

نيازمند هدايت;296963 نوشت:
متاسفانه يكي از مشكلات يا سوالات حقير در مورد باورهايمان همين موضوع مهم ميباشد كه چرا ما پاي هرعلم و پيشرفتي كه وسط ميايد نام ائمه {ع} عزيزمان را بميان مياوريم و ميگوييم ائمه {ع} اين علم را دارا بوده اند و آيا اين باعث آن نخواهدشد كه منه شيعه چنين گمان نادرستي نمايم كه چون ائمه {ع} ما و درواقع اين عزيزان و بزرگواران اعتقادي ما همه علوم را دراختيار داشته اند بنابراين و هم اكنون نيز اين علوم دراختياربزرگان مذهب من نيزميباشند كه نيازي هم نيست تا من و امثال من دنبال علم جديد يا كشف تازه اي برويم و آيا اين نوع نگاه يا نگرش در رابطه با دنيا و علم دنيا درنهايت بنفع ما و مذهب ما خواهد شد ؟؟ و البته جاي هيچ شكي هم نميباشد كه ائمه {ع} و اين پيشوايان علم و دانش ازعلوم بسياري نيزبرخوردار بوده اند كه متاسفانه در زمان خود و بدليل عدم موقعيت زماني و مكاني و امكانات مناسب موفق به استفاده كامل از آنها نشده اند و بلكه با بازگو نمودنشان ، آنها را بنوعي براي پيروان و عاشقان خود در هر زمان جاودان نموده اند كه دراين زمان اين وظيفه مراكز تحقيقاتي علوم ديني ماست تا با كار مستمر بر روي اين كلام گهربار و مقدس ، معناي واقعي اين كلام را استخراج نموده تا به بركت وجود چنين پيشوايان و همچنين كلام عالمانه و مقدسشان كشورعزيزمان ايران را به قله هاي رفيغ علم و دانش و آگاهي رسانده كه خوشبختانه بهترين موقعيت بهره بردن از اين علوم و سخنان گهربار و بلكه عالمانه همين زمان ميباشد و انشاا... كه با اختصاص بودجه هاي لازم به بخش تحقيقات علوم ديني يا مذهبي كه درواقع و به اعتقاد حقير زيرساخت همه پيشرفتها محسوب ميشود ، هرچه زودتر اين مهم انجام گرفته و گروهي مجرب نيز مسئول كشف برخي ازاين كلام مقدس همچون آيات مقدسي از قرآن گردند..انشاا..

والبته در شرح بيشترپاسخ سوال نيز بايد فقط اينرا بصورت فشرده اضافه نمايم كه كار خداوند در امر آفرينش موجوداتش فعلا به پايان رسيده {تداوم حيات خير} و اين ميماند براي دوره ديگر خلقت و ازطرفي نيز شما اگر موجودي را مشاهده نموديد كه فراتر از انسان يا پيشرفته تر از انسان است .. اينرا پاي اين نگذاريد كه آن موجودات قدرت ذهني شان فراترازماست و بلكه پاي اين بگذاريد كه شما و من نتوانستيم از تمام علم و آگاهي خود استفاده نماييم..و البته اگرآن موجود هوشمند تازه پيدا شده ساخته دست خودانسان نباشد و همچون وجود بشقاب پرنده ها كه احتمالا توسط ؟؟ خلق شدند و همچون بيماري ايدز كه شايد در ؟؟ و براي كنترل جمعيت كشف و پخش گرديد و .. و ..
وشايد همچون سه شبانه روزتاريكي و دليلي كه براي آن آوردند كه شايد ابتدا همه ذهنها را به ترس آخرالزمان ترساندند تا به لرز سه شبانه روز تاريكي راضي شويم ..؟؟
والبته ببخشيد ميان بحثتان مطلب زدم چون مهم بود و ميبايست كه ميشد واز آنجايي كه امكان ويرايش موجود نبود لذا ازاين روش استفاده نمودم كه اصل نيز تصحيح متن بود كه بنوعي و خداراشكر انجام شد..
}

باسپاس ..[/][/]

شعیب;298690 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی
) را در زمان واحد و مکان واحد... جمع کند بدون دخل و تصرف در قیود و شروط آن ؟(اجتماع نقیضین البته با رعایت شروط نه پاک کردن شروط؟؟؟؟؟)


سبحان الله که وجود و عدم وجود خود خداوند پاسخ آشکار شماست.
شما اگر ادعا دارید خدا وجود دارد، پس وجود خدا را به بنده نشان دهید و بگویید این خداست!
اگر هم مدعی هستید که خدا وجود ندارد، بنده نشانه های وجود او را خدمتتان عرض کنم!
پس خود خداوند هم وجودش و هم عدمش هر دو با هم در یک آن جمع شده است، به نحوی که نه می توانید بگویید خدا وجود ندارد، نه می توانید بگویید وجود دارد.:Cheshmak:

شعیب;298702 نوشت:
با سلام مجدد
شما همیشه سراغ ظاهر قرآن می روید و بدون تامل در آن بدان تمسک می کنید؟؟
آیا فکر نمی کنید که این قرآن نیاز به تفسیر دارد ؟؟
به نظرم می رسد شما باید در این مورد در تاپیکی جدا بحث کنید که چگونه باید سراغ قرآن رفت (متد بحث های قرآنی)؟؟
یک سوال از شما دارم : آیا خدای شما دست دارد ؟ صورت دارد؟
اگر شما به ظاهر قرآن تمسک کنید " ید الله فوق ایدیهم""اینما تولوا فثم وجه الله "

اینها تجسیم محسوب نمی شود، زیرا ید در زبان عربی فقط معنای «دست» نمی دهد و به معنای قدرت هم به کار می رود، و همچنین وجه در زبان عربی فقط به معنای «صورت» به کار نمی رود و به معنای طرف و سمت هم معنا می دهد.
اما تجسیم را قبول دارم که امری باطل است. اصلا بیا در مورد تجسیم بحث کنیم!
در آیه ی 52 سوره ی حج، خداوند به روشنی می فرماید که ای پیامبر، هیچ پیامبری قبل از تو نبوده که بر آنان و بر تو، هنگامی که وحی نازل می شد، شیاطین هم القائاتی کرده اند که ما بعدا آن القائات شیطانی را نسخ کردیم. این یعنی به پیامبر (ص) از طرف شیاطین القائاتی شده که خودش متوجه نشده و آنراکلام خدا پنداشته، اما بعد خداوند بواسطه ی آیات ناسخ، آن آیات را نسخ کرده. اما چگونه؟ ممکن است پیامبر (ص) بعد از نسخ آیه به کاتبان وحی دستور داده باشد که آن آیات نسخ شده را معدوم کنند، اما بعضی از آنان این کار را نکرده باشند. آنهم به خاطر شک در گفته های پیامبر (ص) . یعنی معنای آن آیات آنقدر مهم بوده که کاتبان وحی آن آیات را نسخ نکرده اند و آنقدر نگه داشته اند تا پیامبر (ص) از دنیا رفته و در زمان عثمان و در زمان جمع آوری آیات قرآن، این آیات نسخ شده را ارائه داده باشند و عثمان هم که نه معصوم بوده و نه منصوب من عندالله، این آیات نسخ شده را در قرآن آورده باشد.

اما چرا این را می گویم، به این خاطر که شما از تجسیم صحبت کردید.
با دقت به آیه ی 35 سوره ی نور دقت کنید. دقیقا این آیه تجسیم خداوند است. تجسیم فقط نسبت دادن اعضای بدن به خداوند نیست. بلکه اگر خداوند را بصورت هر «جسمی» تصور کنیم، یا برای دیگران بصورت جسم تشریح کنیم، دچار تجسیم شده ایم.

این آیه ی 35 سوره ی نور، دقیقا تجسیم خداوند است و به احتمال زیاد، از آن آیه هایی است که نسخ شده اما عثمان آن را به اشتباه در قرآن آورده. اگر قبول ندارید این آیه تجسیم است، روی آن بحث کنیم.(تجسیم در این آیه، دقیقا توصیف «جسمی» با مشخصات یک بشقاب پرنده است، به عنوان خدا).
الله اعلم

شعیب;298714 نوشت:
با سلام
این که از اشهر مغالطات است که بیشتر در بازی ها و سرگرمی های دوران راهنمایی به کار می رود نه یک بحث علمی .
بطلان آن هم از اوضح واضحات است :
بینهایت عددی است که هر عددی که از آن کم شود باز بینهایت است اما "بینهایت - 1 >بینهایت -2
(دقت کنید)
پس: بینهایت -2 >بینهایت -11 نه این که این دو مساوی باشند که بتوان در معادله آنها را جایگزین هم کرد

پس به عبارتی گفته ی شما این است: دوچیز مساوی با یک چیز، مساوی نیستند!

بنده یک مثالی شبیه به این آوردم و شما فرمودید که خیر، غلط است:

10-(2×2)=6 و 10-(2+2)=6 در نتیجه: (2+2)=(2×2)

اما شما این استدلال را رد کردید! اینجا در دو طرف تساوی، یک 10 داریم و یک 6 و بجز آنها، دو عدد مختلف داریم. وقتی در دوطرف تساوی همه چیز مساویست، حتما و بلاشک عنصر سوم باقیمانده هم مساویست.
خودت نگاه کن:

بینهایت-(2+2)=بینهایت، بینهایت-(2×2)=بینهایت. در نتیجه: (2+2)=(2×2)

اینجا چه می گویی؟! حتما می گویی مغالطه است!

یک مثال دیگر:

در کسرهای برابر، اگر «صورت کسرها» برابر باشد، حتما حتما «مخرج کسرها» هم برابر است:

حالا ببین: 1/1=1/1. 1/2=1/2. تا اینجا درست؟! حالا ببین:

0/1=0/1 اینهم درست؟!

کسرهایی که صورت آنها صفر است، برابر با صفر هستند: 0/1 Shok

0/1=0 و 0/2=0 در نتیجه: دوچیز مساوی با یک چیز، مساویند.
پس 0/1=0/2 در نتیجه چون صورت کسرها برابراست، پس حتما حتما مخرج کسرها هم برابر است، در نتیجه: 1=2

ببین برادر من. به من نگو این محاسبات غلط است. اینها همه بر اساس قوانین علم ریاضی است، البته بدون رعایت استثنا. چون اگر بر علمی استثنا فرض کنیم، این از جاده ی استدلال صحیح و برهان خارج می شود و نوعی مغلطه است.
آخر این که نشد بحث اگر بخواهیم بحث علمی کنیم، اما در وسط آن به طرف مقابل بگوییم بیا و آقایی کن و این استدلال را بی خیال شو!!! یا این مورد استثناست، جان من از این مورد حرفی نزن!!!
علم ریاضی مگر بر پایه ی قوانین مستحکم و قوی بنا نشده؟! پس این مسائل در علم ریاضی چه کار می کند؟! چرا این علم خودش قوانین خودش را نقض می کند؟

شعیب;298718 نوشت:
با سلام
در باب اعاده معدوم :
اول این که اگر منظورتان جسم انسان است که علم ثابت کرده است که چیزی در این جهان معد.م نمی شود بلکه تبدیل می شود جسم انسان خاک می شود و خود را به طبیعت ودیعت می دهد و برخی از او به انرزی تبدیل می شود
پس معدوم نمی شود که معاد بشود اعاده معدوم !
درست ؟
پس معاد به دان معنا که شما فکر می کنید که خدا معدوم ها را اعاده می کند نیست حد اقل _بر مبنای آنها که معاد را جسمانی به همین جسم می دانند - جمع اجزاء موجود است نه اعاده معدوم(فتامل)
همان گونه که عرض شد تاپیک ما در صدد بحث اعاده معدوم و معاد نیست برای اطلاع بیشتر از بحث سوالی جدا مطرح شود

نخیر درست نیست برادر. اگر شما فقط توانایی اثبات این امر را دارید که جسم معدوم نمی شود، این به بنده ربطی ندارد! بنده از شما نخواستم اثبات کنید «جسم» معدوم نمی شود، اینجا شما به قول دوست عزیز آرمان دانشجو، مغالطه ی مترسک بکار بردید! لطفا اگر می خواهید بحثمان جواب بدهد مغالطه نکنید. من حالم از مغالطه به هم می خورد!
بنده خیلی روشن و واضح اعلام کردم : «شکل» انسان، یا شکل جسم انسان یا هر موجودی، اگر از بین رفت، دیگر «اعاده ی آن شکل، بدست مخلوقات، محال است» و فقط در حیطه ی توانایی خداوند است.
پس ریکاوری «شکل» مدنظر بنده بوده. بنده می گویم «شکل» معدوم شده، شما می فرماید «جسم» معدوم شده. آیا حواستان پرت است! یا در حال مغالطه هستید؟!
یعنی باور کنم شما تفاوت «شکل» از «جسم» را نمی دانید؟؟؟؟!

بنده حتی مثال هم زدم و عرض کردم که یک شکل (دایره، مثلث، مربع...) هر شکلی، را روی یک وایت برد بکشید. بعد این شکل را پاک کنید.
بعد از آن آیا اگر تمام خلایق توانشان را روی هم بگذارند، آیا قادر خواهند بود همان «شکل» را مجددا بازگردانند؟!
این سؤال من است. نه اینکه رد معدوم شدن ماده و انرژی. برادر من، بنده بچه دبیرستانی نیستم که با مغالطه از میدان دربروم! یا قانع شوم! شما چون توان جوابگویی به اعاده ی «شکل» معدوم را ندارید، آمده اید و وانمود می کنید بنده در مورد اعاده ی «جسم» معدوم از شما جواب خواسته ام! حال آنکه میزان ماده و انرژی در جهان ثابت است و این دو به یکدیگر تبدیل می شوند، اما معدوم نمی شوند.
پس با معدوم شدن ماده و انرژی کار نداشته باشید، بحث ما اینجا روی معدوم شدن «شکل» است.

تحریم شده!;297102 نوشت:
خوب برادر عزیز، ما اینجا در عالم ماده به وجود آمده ایم و زندگی می کنیم. مگر ائمه (ع) خارج از عالم ماده موجود بودند؟؟؟ آنها هم در همین عالم ماده به وجود آمدند و بعد از مدتی از دنیا رفتند. این مثال ها همه درست بود. مثال برای موجود برتر از انسان حدو حصر ندارد و بی نهایت است. مثلا درخت که 5000 سال عمر دارد، از تمام انسانها در زمینه طول عمر کامل تر و رشد یافته تر است. ما اینجا بحث بر سر خلقت در عالم ماده داریم. شما می فرمایید کمال جزئی. خوب کمال کلی در عالم ماده چیست اگر اینها که بنده مثال زدم کمال جزئی در عالم ماده است؟! خداوند وقتی در قرآن اشاره به زیبایی های وجودی انسان می کند، منظورش زیبایی های مادی است، یعنی همین کمال جزئی در عالم ماده از دید جنابعالی. بنده عرضم این است که انسان در شکل مادی اش، بیانگر تمام قدرت خدا در خلقت نیست. زیرا جانوران و حیوانات دیگر هم در این کره ی خاکی هستند که مخلوق خدا هستند، اما بعضی توانایی هایشان از انسان بالاتر است. پس اینکه خداوند بعضی یا همه ی آن توانایی ها را در وجود انسان قرار دهد، ممکن بوده. پس موجودی توانمند تر از انسان هم نه تنها ممکن الوجود است، بلکه به وجود هم آمده. شما نگاه کن به مگس کاری با هیچ ناتوانی اش نداشته باش. فقط اگر یک توانایی در این موجود ببینید که در انسان نباشد، آن موجود در آن نکته از انسان بالاتر است، زیرا قابلیت و توانایی ای دارد که انسان ندارد. حالا شما بفرمایید که آیا خداوند می گوید این شکل انسان که خلق کرده، بالاترین و تواناترین شکل ممکن برای توانایی های یک مخلوق است؟! آیا یک مخلوق، دیگر از این که انسان هست، تواناتر نمی تواند خلق شود؟! خوب بنده می گویم می شود. می شود یک انسان خلق شود که علاوه بر شش، آبشش هم داشته باشد! یا چشمش مانند چشم عقاب تیز باشد. اینها که از انسان فعلی تواناتر هستند! اینجا تکلیف این ناتوانی چه می شود؟! آیا می شود کاملترین موجودی که خدا خلق کرده، هنوز هم ناتوان باشد؟!

سلام
منظور از کمال انسانی آن کمالات معنوی است که در متن روح و جان انسان تجلی می یابد و نه در ویژگیهای مادی و جسمانی چه اینکه ویژگیهای مادی ابزار و وسیله کسب این کمالاتند و نه خود آن کمالات . مثلا طول عمر کمال نیست بلکه بهره بری از عمر برای کسب کملاات معنوی کمال است . طول قد کمال نیست بلکه بهره مندی از بدن در مسیر کسب کمالات ارزش است .
کمال انسانی به آنست که هرچه بیشتر و برتر مظهر حیات الهی باشد نه اینکه عمرش طولانی تر باشد کمال انسانی به آنستکه انسان محل جوشش بیشتر و برتر علوم الهی باشد نه اینکه تعداد کتاب بیشتری در خانه جمع کند .
پس بطور واضح منظور ما از کمال کمالات روحی و معنوی است چه اینکه به نحوی امکان ظهور و بروز پیدا بکند یا نکند .
والله الموفق
موضوع قفل شده است