خاطرات تخریب چیان در هشت سال دفاع مقدس
تبهای اولیه
خدایا !
چگونه افرادی داوطلب می شوند که آگاهانه پای در میدان مین گذاشته و قطعه قطعه شوند ؟
چقدر تحمل می خواهد شخصی روی سیم خوار دار بخوابد تا دیگران از روی او عبور کنند ؟
دیگری روی نارنجک آتش زا بخوابد تا مبادا دشمن از نور آن آگاه شود و عملیات لو رود ؟
چگونه نوجوانی سیزده ساله نارنجک به کمر میبندد و خودش را زیر چرخ های تانک دشمن می اندازد ؟
کجای دنیا ؟؟؟ چه زمانی ؟؟؟ در کدام جنگ چنین فداکاری هایی دیده شده ؟؟؟
در روز عملیات خیبر دو ، در منطقه پاسگاه طلائیه ، بخشی از نیرو های ما وارد شهر القرنه (عراق ) شدند . بعضی از مردم از نیرو ها استقبال کردند و عده ای هم با آنها درگیر شدند . ممکن است آنهایی که مخالف بودند از نیروهای طرف دار دولت بعثی بوده باشند در این عملیات می بایست یگان های دیگر از محور های مختلف هم وارد عمل می شدند .
مسئامات منطقه پاسگاه طلائیه بر عهده ی تیپ 18 الغدیر گذاشته شده بود . ماموریت این تیپ گرفتن خط کمین دشمن در جناح چپ لشکر محمد رسول الله (ص) بود که به دلایل زیادی موانع ، گستردگی عمیق میدان مین و عدم شناسایی قبلی از طرف نیروی خودی ، تیپ در سه محور وارد عمل شد . پیش از آن که نیرو ها به موانع برسند ، آتش شدیدی بر سر آ نها شروع به باریدن کرد . عبور نیرو ها بدون پاکسازی میدان مین (ایجاد معبر ) میسر نبود . باید مین ها پاکسازی می شد تا نیرو ها بتوانند به مواضع دشمن برسند . در همین حین پای یکی از ببرادان تخریب به سیم مین منور (تله شده ) که در اولین ردیف میدان مین وجود داشت برخورد کرد و مین عمل کرد، وقتی که مین روشن شد بلافاصله یکی از نیروهای فداکار تیپ به نام شهید رضایی خود را بر روی مین انداخت تا از روشن شدن منور در منطقه و لو رفتن عملیات جلوگیری کند . بر اثر همین کار این برادر به درجه ی رفیع شهادت رسید.
" تیپ 18 الغدیر ، محسن ثریا اردکانی"
(از کتاب جایی کنار غنچه باروت ، گرد آورنده : کاظم سهرابی )
در عملیات والفجر شش در تنگه چزابه ، به نیرو های تخریب دستور داده شد که برای عبور نیروها از میدان مین گذرگاهی به عرض یک متر ایجاد کنند . ما هم بلافاصه مشغول پاکسازی شدیم ، وسط میدان که رسیدیم ، دشمن متوجه حضور ما شد و شروع به آتش باران میدان مین کرد .در همین حال دستور حمله صادر شد . آن یک متر گذرگاهی که در عرض میدان مین احداث شده بود برای عبور نیروها کافی نبود . بنابراین تعدادی از برادان تخریب چی داوطلبانه روی مین ها خوابیدند و ما به ناچار از روی آنها عبور کردیم تا عملیات متوقف نشود . این برادان تخریب چی از خود گذشتگی کردند تا نیروها بتوانند به هدف اصلی در عملیات برسند .
"تیپ 57 ابوالفضل (ع) ، علی محمد کمانکش "
(از کتاب جایی کنار غنچه باروت ، گرد آورنده : کاظم سهرابی )
در عملیات والفجر شش به منطقه بستان اعزام شدم . عملیات در تنگه چزابه با رمز مقدس یا زهرا (س) آغاز شد . به طرف دشمن حرکت کردیم . در مسیر راه صدای انفجاری را شنیدیم . این انفجار در نیزارهای منطقه اتفاق افتاده بود . ما همچنان به طرف دشمن پیش میرفتیم که ناگهان برادری را دیدیم که روی زمین می غلطید ، خوب که به آن برادر نزدیک شدم فهمیدم که از بچه های تخریب بوده که بر روی مین رفته و زخمی شده است . به بالای سرش که رسیدم دیدم که چفیه اش را در دهانش گذاشته و به خود می پیچد تا مبادا صدای ناله اش به گوش دشمن برسد و عملیات لو برود .
" تیپ 57 ابوالفضل ، علی محمد کمانکش "
(از کتاب جایی کنار غنچه باروت ، گرد آورنده : کاظم سهرابی )
این شهید عزیز بیشتر اوقات در مناطق عملیاتی پابرهنه می گشت و اگر از او سوال می کردند ، در جواب می گفت که خون شهیدان زیادی در این منطقه ریخته شده است و من شرم دارم که با کفش ، بر روی این زمین مطهر راه بروم.
" مکان : شلمچه ، مصطفی نورالدین "
(از کتاب جایی کنار غنچه باروت ، گرد آورنده : کاظم سهرابی )
در تابستان 1364 در منطقه جنوب کور شتلی تعدادی برادران تخریب چی با قایق بدون موتور مشغول کوبیدن پایه های فلزی نبشی جهت مهار کردن مین های ضد نفر و تله کردن آن ها بودند ، ناگهان قایق واژگون می شود و روی سیم تله می افتد . سیم تله کشیده و باعث انفجار مین های تله شده می شود و این عزیزان همگی به شهادت می رسند .
" تیپ 15 امام حسن (ع) ، برادر بیژنی "
(از کتاب جایی کنار غنچه باروت ، گرد آورنده : کاظم سهرابی )
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]البته خدمت به اسلام که فرق نداره
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black][=Arial Black]:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:Gol:[=Arial Black]
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black][=Arial Black]:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:Gol:[=Arial Black]
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black][=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:[=Arial Black]
[=Arial Black]:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:Gol:
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black][=Arial Black]:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:Gol:[=Arial Black]
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black][=Arial Black]:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:Gol:[=Arial Black]
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol: