آیه 67 سوره انفال به چه معناست ؟
تبهای اولیه
آیه 67 سوره انفال به چه معناست ؟ مَا كانَ لِنَبىٍ أَن يَكُونَ لَهُ أَسرَى حَتى يُثْخِنَ فى الاَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَض الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الاَخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(هيچ پيغمبر را نمى سزد و روا نيست كه برايش اسيرانى باشد تا آن زمانى كه (دينش ) در زمين مستقر گردد، شما سود (مادى ) دنيا را در نظر داريد (ولى ) خدا آخرت را مى خواهد و خداوند مقتدرى است شايسته كار
اسرای زیادی در بدر بدست مسلمانان میافتند محمد و خدا دوست داشتند تمام اسیران کشته شوند ولی چون عده مخالفین کشتن اسیران زیاد بوده محمد وخدا از نظرشون میگذرند و خواست صحابه مبنی عدم کشتن اسیران و گرفتن فدیه از اسیران رو قبول میکنه!! انچه من میفهمم:1-خدا و رسول قانونشان رحم ومروت نسبت به اسیر نیست یعنی در تمام جنگهای مسلمین با غیر مسلمین اسرا باید کشته شوند!! 2- این قانون مربوط به جنگ خاصی مثلا بدر هم نیست چون اگر توجه کنید حکمش عام است و میگه هیچ پیامبری شایسته نیست اسیر داشته باشند و بعد از فعل مضاترع یثخن استفاده میکند یعنی همیشه باید مسلمانان خون غیر مسلمانان اسیر را بریزند3- خدا که میگه قانون و سنتش تغییر ناپذیره چرا اینجا سنتش رو تغییر داده؟؟!! 4- اگه قران برای همه زمانها و مکانها است چرا باید بخاطر خواست عذه ای در 1400 سال پیش تغییر کنه؟؟!!پس معلومه قران ساخته شرایط زمان خودش هست!! 5- این چه خدای مهربانی است که دستور قتل اسیر را صادر میکند باز صد رحمت به مردم بقول اقایان جاهل ان زمان انگار مهربانتر از خدا از اب در میان؟؟!! ایا به این ترتیب محمد وخدایش را میتوان مهربان به خلق نامید؟؟!!
کارشناس بحث : هدی
آیه 67 سوره انفال به چه معناست ؟ مَا كانَ لِنَبىٍ أَن يَكُونَ لَهُ أَسرَى حَتى يُثْخِنَ فى الاَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَض الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الاَخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(هيچ پيغمبر را نمى سزد و روا نيست كه برايش اسيرانى باشد تا آن زمانى كه (دينش ) در زمين مستقر گردد، شما سود (مادى ) دنيا را در نظر داريد (ولى ) خدا آخرت را مى خواهد و خداوند مقتدرى است شايسته كار اسرای زیادی در بدر بدست مسلمانان میافتند محمد و خدا دوست داشتند تمام اسیران کشته شوند ولی چون عده مخالفین کشتن اسیران زیاد بوده محمد وخدا از نظرشون میگذرند و خواست صحابه مبنی عدم کشتن اسیران و گرفتن فدیه از اسیران رو قبول میکنه!! انچه من میفهمم:1-خدا و رسول قانونشان رحم ومروت نسبت به اسیر نیست یعنی در تمام جنگهای مسلمین با غیر مسلمین اسرا باید کشته شوند!! 2- این قانون مربوط به جنگ خاصی مثلا بدر هم نیست چون اگر توجه کنید حکمش عام است و میگه هیچ پیامبری شایسته نیست اسیر داشته باشند و بعد از فعل مضاترع یثخن استفاده میکند یعنی همیشه باید مسلمانان خون غیر مسلمانان اسیر را بریزند3- خدا که میگه قانون و سنتش تغییر ناپذیره چرا اینجا سنتش رو تغییر داده؟؟!! 4- اگه قران برای همه زمانها و مکانها است چرا باید بخاطر خواست عذه ای در 1400 سال پیش تغییر کنه؟؟!!پس معلومه قران ساخته شرایط زمان خودش هست!! 5- این چه خدای مهربانی است که دستور قتل اسیر را صادر میکند باز صد رحمت به مردم بقول اقایان جاهل ان زمان انگار مهربانتر از خدا از اب در میان؟؟!! ایا به این ترتیب محمد وخدایش را میتوان مهربان به خلق نامید؟؟!!
کارشناس بحث : هدی
جناب برهان سلام عليكم
اولا از حضرتعالي خواهش ميكنم بدقت در متون تفسيري مطالعه بفرمائيد و اگر هم قرار هست شبهه ايي ايجاد شود با درايت و مطالعه باشد نه به اين صورتي كه حضرتعالي اينجا آورده ايد
و اما جواب براي شما از تفسير الميزان
اسرای زیادی در بدر بدست مسلمانان میافتند محمد و خدا دوست داشتند تمام اسیران کشته شوند ولی چون عده مخالفین کشتن اسیران زیاد بوده محمد وخدا از نظرشون میگذرند و خواست صحابه مبنی عدم کشتن اسیران و گرفتن فدیه از اسیران رو قبول میکنه!! انچه من میفهمم
و بطورى كه از سياق كلام در آيه اولى از آيات مورد بحث برمىآيد عقاب در آن راجع به گرفتن اسير است. هم چنان كه جمله" لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ" كه در آيه دومى است نيز شاهد اين معنا است، چون مىفرمايد:" عذاب عظيم براى گرفتن شما است" و آنچه مسلمين در موقع نزول اين آيات گرفته بودند اسير بود، نه بهاى اسير. پس اينكه بعضى احتمال دادهاند عقاب راجع به مباح شمردن بهاء و يا گرفتن آن باشد صحيح نيست.
******************************
پس هر گاه رسيديد به كسانى كه كفر ورزيدند پس گردنها (شان) را بزنيد تا زمانى كه (از كثرت جراحات) سنگين و خسته شان كنيد آن گاه محكم ببنديد پس بعد از آن يا منت نهاده (و رهاشان سازيد) و يا فديه بگيريد و آزاد كنيد. سوره محمد (ص) آيه 4
______________________________
ترجمه الميزان، ج9، ص: 180
خدا و رسول قانونشان رحم ومروت نسبت به اسیر نیست یعنی در تمام جنگهای مسلمین با غیر مسلمین اسرا باید کشته شوند!!
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين
كه در اين آيه علاوه بر اينكه پيامبر را مهربان به امت معرفي ميفرمايد نيز سفارش به عفو و استغفار براي آنان داده است
علاوه بر اين شواهد بسيار زيادي از تاريخ وجود دارد كه پيامبر بخاطر همين مهرباني كه نسبت به اسرا داشتند آنان با ميل باطني حاضر بودند كه در مدينه همراه پيامبر باشند و در ركاب حضرتش بجنگند
در ضمن اينكه ميفرمائيد در تمام جنگها هم كاملا اشتباه هست چون اكثريت غزوات پيامبر با گروه كفار يا مسيحيان و يهوديان بود نه با مسلمانان كه البته به نظر ميرسد حضرتعالي يهوديان و مسيحيان و حتي كفار را جزء مسلمانان ميدانيد
این قانون مربوط به جنگ خاصی مثلا بدر هم نیست چون اگر توجه کنید حکمش عام است و میگه هیچ پیامبری شایسته نیست اسیر داشته باشند و بعد از فعل مضاترع یثخن استفاده میکند یعنی همیشه باید مسلمانان خون غیر مسلمانان اسیر را بریزند
برادر من همچنانكه قبلا گفتيم دستور كشتن اسيران در همان اوائل تشكيل اسلام كه هنوز درخت اسلام نو پا بوده و احتياج بوده كه زهر چشمي از دشمنان گرفته بشود بود نه براي زمانهاي ديگر و عام بودن حكمش هم براي تمام زمانهايي هست كه اسلام اگر در ضعف قرار گرفت اين حكم اجرا شود و اما اينكه شما اين حكم را در مورد اسراي مسلمانان تعميم ميدهيد بسي جاي شگفت است و نه دليلي عقلي و نه نقلي بر آن ارائه نكرديد حد اقل يك شاهد تاريخي براي ما بيان ميكرديد كه چنين حكمي از ائمه معصومين يا اصحاب راستين پيامبر اسلام اجرا شده باشد
خدا که میگه قانون و سنتش تغییر ناپذیره چرا اینجا سنتش رو تغییر داده؟؟!! 4- اگه قران برای همه زمانها و مکانها است چرا باید بخاطر خواست عذه ای در 1400 سال پیش تغییر کنه؟؟!!پس معلومه قران ساخته شرایط زمان خودش هست!!
اولا احكام قرآن چيزي نيست كه با تشكيكات امثال جنابعالي مورد خدشه واقع بشود
ثانيا كجاي احكام قرآن تغيير پيدا كرده است حد اقل مثالي مياورديد كه اذهان را روشن ميكرديد و الا حرف زدن بدون دليل كه بسيار بايد راحت باشد و جالب اينجاست كه حضرتعالي در دو جمله ماحصل فكرتان به نتيجه ي قطعي و متيقن ميرسيد در حاليكه ما كرارا خدمت دوستان گفتيم حتي پيامبران گذشته هم به صحت دين پيامبر اسلام و كتابش اذعان نموده اند
این چه خدای مهربانی است که دستور قتل اسیر را صادر میکند باز صد رحمت به مردم بقول اقایان جاهل ان زمان انگار مهربانتر از خدا از اب در میان؟؟!! ایا به این ترتیب محمد وخدایش را میتوان مهربان به خلق نامید؟؟!!
وفقكم الله في الدارين
به نام خدا
مَا كانَ لِنَبىٍ أَن يَكُونَ لَهُ أَسرَى حَتى يُثْخِنَ فى الاَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَض الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الاَخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
هيچ پيامبري حق ندارد اسيراني (از دشمن) بگيرد تا كاملا بر آنها پيروز گردد (و جاي پاي خود را در زمين محكم كند) شما متاع ناپايدار دنيا را مي خواهيد (و مايليد اسيران بيشتري بگيريد و در برابر گرفتن مالي آزاد كنيد) ولي خداوند سراي ديگر را (براي شما) ميخواهد و خداوند قادر و حكيم است.
در ابتدا نمي توان از تذكر اين نكته گذشت كه در برخورد با آيات قرآن عزيز ، انتظار مي رود ابتدا آنچه در آيه شريفه بيان شده است بخوبي درك شود ، سپس متن اين كتاب عزيز ،مورد سوال قرار گيرد در غير اينصورت اساسا چيزي مورد پرسش است كه مد نظر و بيان قرآن كريم نبوده است .
در سوالات شما جناب برهان ! موارد بسياري مطرح شده است كه اساسا نه از آيه مورد بحث مستفاد است و نه حقيقت دارد و عليرغم نامتان و آنچه در امضايتان بر آن تاكيد داريد ، براي بسياري از ادعاهايتان و بهتر بگويم ، اتهاماتي كه وارد نموديد ، هيچ دليل و برهاني ارائه نكرده ايد .
اسرای زیادی در بدر بدست مسلمانان میافتند محمد و خدا دوست داشتند تمام اسیران کشته شوند
جناب برهان ! آنچه در آيه شريفه بدان تاكيد شده است اين است كه مسلمانان نبايد در جنگ بدر اسير مي گرفتند لطفا دقت كنيد ، اصل گرفتن اسير در جنگ بدر زير سوال است و مورد نهي است ، آنچه خواست خداوند بوده و آنرا در شريعت تمامي انبياء سلف اجرا نموده است و سنت عام پيامبران گذشته بوده ، اسير نگرفتن در جنگها است تا زماني كه دينشان در زمين محكم شود نه اينكه خواست خداوند بر كشتن اسيران باشد ، بنظر مي رسد شما در درك نكات آيه دچار اشتباه شده ايد .
"تمام انبياي الهي از طرف ذات اقدس الهي اين مأموريت را يافتهاند كه تا مستقر نشدند اسير نميگيرند در همين جنگ بدر نقل كردند وجود مبارك حضرت امير هرگز به فكر اسيرگيري نبود براي اينكه ميدانست اينها ...اگر برگردند ميروند توطئه و تكرار ميكنند لذا هر كس در برابر حضرت قرار گرفت به مبارزه با او ميپرداخت به فكر اسير گيري نبود."(1)
(1)- ر. ك : بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء، آيت الله جوادي آملي ،ذيل آيه 67 سوره مباركه انفال
"همان طور كه اصل قتال بايد به اذن الهي باشد كيفيت قتال بعد از پيروزي هم بايد به اذن باشد در سورهٴ مباركهٴ حشر فرمود به اينكه تا كنون شما مأذون نبوديد كه جهاد كنيد اما از الآن مأذونيد كه جهاد كنيد ﴿أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلي نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ﴾ پس اصل قتال و جهاد بايد به اذن الله باشد تا كنون كه حكومتي تشكيل نداديد و نظامي تأسيس نكرديد مأذون به قتال نبوديد الآن مأذون به قتاليد اسير گيري در ميدان جنگ هم بايد به اذن ذات اقدس الهي باشد و چنين اذني داده نشد[ زيرا همانگونه كه قبلا گذشت ، قبل از استقرار دين الهي در زمين بوسيله پيامبر الهي ، هيچ پيامبري ، ماذون نبوده كه اسير بگيرد ] لذا فرمود اين كارتان ناروا است بعد هم فرمود به اينكه اصل اسير گيري اين طور نيست كه قدغن باشد اسير گيري بعد از استقرار نظام روا است چه اينكه در آيه چهار سورهٴ مباركهٴ 47 فرمود بعد از استقرار است عيب ندارد آيه چهار سوره 47 اين بود ﴿فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّي إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ﴾ حالا اين طنابها را محكم ببنديد آنها را اسير بگيريد ﴿فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً﴾ يا بدون دريافت فديه آزاد ميكنيد كه ميشود «منّ» يا با دريافت فدا آزاد ميكنيد كه فرمود ﴿حَتّي إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ﴾ در آيه محل بحث يعني سوره انفال فرمود ﴿ما كانَ لِنَبِيِّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْري حَتّي يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ ﴿إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ﴾ آن گاه ﴿فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً﴾." (2)
اگر در خود آيه 67 سوره مباركه انفال هم دقت كنيد ، عدم اذن گرفتن اسير ، مشروط بيان شده :حَتى يُثْخِنَ فى الاَرْضِ يعني تا زماني كه دينتان در زمين مستقر شود و محكم شود
بنابراين اصل اسير گيري در جنگ بدر كه هنوز نظام اسلامي نوپا بوده بطور كلي منتفي بوده است و ماذون نبوده و پيامبر اكرم (ص) نيز مانند ساير انبياي الهي ، اجازه گرفتن اسير در ابتداي شكل گيري نظام الهي را نداشتند .
(2)- همان
1-خدا و رسول قانونشان رحم ومروت نسبت به اسیر نیست یعنی در تمام جنگهای مسلمین با غیر مسلمین اسرا باید کشته شوند!!
برهان ؟
دليل ؟
مدرك شما بر اين مدعا چسيت ؟
در حالي كه خداوند پس از استقرار نظام اسلامي به مسلمانان دستور مي دهد كه اسيران را بدون عوض وفديه و با منت آزاد كنيد و يا فديه بگيريد و آزادشان كنيد :
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء(3)
هنگامي كه با كافران در ميدان جنگ رو به رو ميشويد گردنهايشان را بزنيد، و همچنان ادامه دهيد تا به اندازه كافي دشمن را درهم بكوبيد، در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد، سپس يا بر آنها منت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادي از آنها فديه بگيريد
پس حكم كلي ، آنگونه كه شما ادعا كرديد نيست و اسيران در ادوار بعدي كه اذن اسير گيري صادر شد، كشته نمي شدند بلكه با من و يا فديه آزاد مي شدند .
ضمنا توجه داشته باشيد كه اين حكم مربوط به كافر حربي است نه هر غير مسلماني كه شما در سوالتان مدعي شديد .
(3) - محمد/ 4
2- این قانون مربوط به جنگ خاصی مثلا بدر هم نیست چون اگر توجه کنید حکمش عام است و میگه هیچ پیامبری شایسته نیست اسیر داشته باشند و بعد از فعل مضاترع یثخن استفاده میکند یعنی همیشه باید مسلمانان خون غیر مسلمانان اسیر را بریزند
دقيقا اين قانون - يعني عدم اذن اسير گيري- مربوط به جنگ بدر است و در جنگهاي بعدي كه مسلمانان قوت يافتند ، اجازه اسير گرفتن داشتند .
شما در تشخيص زمان حكم ابدا توجهي به افعال و شروط موجود در نص صريح آيه نكرديد در حالي كه آيه شريفه صراحتا زمان عدم اذن اسير گيري را بيان مي كند : " حتي يثخن في الارض" يعني تا كاملا بر آنها پيروز گردد و در زمين قدرت يابد
اين زمان مشروط ، كاملا پايه و مايه حكم و اذن گرفتن اسير است همچنانكه در جنگهاي بعدي ، مسلمانان ماذون به گرفتن اسير بودند و آنان را با فديه يا بدونآن آزاد مي كردند . هم آياتي كه در زمانهاي بعد نازل شد و هم شواهد تاريخي كاملا گوياي اسير گيري مسلمانان در جنگهاي بعدي است و باز هم اين مدعاي شما باطل است و بدون برهان و مدرك .
ادامه ...
- خدا که میگه قانون و سنتش تغییر ناپذیره چرا اینجا سنتش رو تغییر داده؟؟!!
بله در سنت خداوند تغيير و تبديلي راه ندارد اين مساله در آيات قرآن كريم هم بوضوح بيان شده است :
«سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً» (4)
اين سنّت خداوند در اقوام پيشين است، و براى سنّت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت
مراد از سنن الهي ، قوانین ثابت و اساسى "تكوینى" یا "تشریعى" الهى است كه هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد، و به تعبیر دیگر خداوند در عالم تكوین و تشریع، اصول و قوانینى دارد كه همانند قوانین اساسى مرسوم در میان مردم جهان دستخوش دگرگونى و تغییر نمى شود. این قوانین هم بر اقوام گذشته حاكم بوده است، و هم بر اقوام امروز و آینده حكومت خواهد كرد.
مانند سنن املاء و استدراج و ابتلاء و ...
كه هرگز در آنها در هيچ زماني تغييري بوجود نيامده و نخواهد آمد .
اما مساله ي سنن الهي با سايرقوانين و احكام و دستورات كه با شرايط خاصي وضع شده و پس از تغيير شرايط ، تغيير خواهند نمود متفاوت است ؛من جمله همين حكم عدم اذن به اسير گيري كه تا زماني كه دين الهي قدرت لازم را نيافته و به اصطلاح جاپايش محكم نشده ، هيچ پيامبري اذن به اسير گيري در جنگها نداشته است اما پس از حصول قدرت لازم و استيلاي نسبي دين الهي ، اذن اسير گرفتن در جنگها را داشته اند . اين تغيير سنت نيست بلكه تغيير حكم با توجه به تغيير شرايط است آنهم حكمي كه از ابتداي صدورش مشخص نموده است كه مشروط به شرايط خاصي است و با رفع آن ، حكم هم تغيير خواهد نمود .
پس در اينجا نيز شما ميان احكام و دستورات مشروط و سنن ثابت و لا يتغير الهي ، خلط نموده ايد و دستور و حكم عدم اسير گيري در ابتداي امر پيامبران (ع)را ، به جاي سنت الهي تلقي كرده ايد .
(4)- احزاب/62
4- اگه قران برای همه زمانها و مکانها است چرا باید بخاطر خواست عذه ای در 1400 سال پیش تغییر کنه؟؟!!پس معلومه قران ساخته شرایط زمان خودش هست!!
بنده متوجه نشدم كه چه تغييري صورت گرفت ؟
مساله كاملا روشن است :
"معيار اسير گيري استقرار حكومت و نظام اسلامي و عدم امكان آنها براي توطئه بعدي اين معيار اسير گيري است و اگر حكومت اسلامي و نظم و ارتش اسلام به اين قدرت نرسيد كه بتواند جايگاه خود را مستقر كند و مورد تاخت و تاز قرار نگيرد چنين نظامي در هنگام نبرد حق اسير گيري ندارد ولو در آن جبهه موقتاً پيروز بشود و آنچه كه در آيه محل بحث آمد ﴿حَتّي يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ يا آيه سوره محمد آنجا آمده است ﴿حَتّي إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ﴾ كه ظهور آن در اثخان قتلي بيش از ظهور اين آيه است[ يعني آن قدرت و سيطره دين الهي ، ظهور يابد ] زيرا اين آيه فرمود: ﴿حَتّي يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ ثخين بكند مستحكم بكند ...معيار آن است كه اين حكومت مستقر بشود كه اگر اسير نگيرند و اين اسرا را مثلاً بعد آزاد بكنند در مقابل فديه و مانند آن مشكلي براي نظام اسلامي پيش نميآيد پس معيار قدرت نظام و استحكام نظام از يك سو و از سوي ديگر ممكن است چنين حدي در اوايل امر پديد بيايد ممكن است در اواسط امر پديد بيايد ممكن است در اواخر امر پديد بيايد وقتي نظام اسلامي مستحكم و مستقر شد كه اگر اينها كشته نشدند و آزاد و زنده ماندند ديگر قدرت توطئه ندارند اسير گرفتن جايز است آن گاه ﴿فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً﴾ آن هم يكي از شئون احكام جنگي است آن را به اختيار ولي مسلمين با مشورت حوزه اسلامي واگذار كردند"(5)
(5)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، آِت الله جوادي آملي ، ذيل آيه 67 سوره مباركه انفال
"اثخان عبارت از قدرت و استحكام آن حكومت است و ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ هم شاهد خوبي است پس ممكن است گاهي در اوايل امر اسير گيري جايز باشد گاهي هم ممكن است تا اواخر جايز نباشد براي اينكه هنوز ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ حاصل نشده هنوز ﴿يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ حاصل نشده و مانند آن آنهايي هم كه پيشنهاد گرفتن فدا دادند همين بود كه ما با قدرت مالي بيت المالمان را تقويت بكنيم ارتشمان را تقويت ميكنيم ولي اگر اينها برگردند و توطئه كنند دوباره تهاجم بكنند و همه بساط اسلام و مسلمين را از بين ببرند اين ديگر مصلحت نيست بنابراين بايد آن ولي مسلمين با مشورت مسلمانهاي كارشناس بررسي بكنند كه آيا اين حكومت اثخان في الارض كرده است يا نه آن ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ ارهاب شده است يا نه الآن دشمن ميترسد حمله بكند يا نه اگر به اين حد رسيد بله اسير گرفتن جايز است همان اثخان في الارض باشد كافي است يعني اين نظام مستحكم شد از اين اثخان نظام در آيه قبل به صورت ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ ياد كرده است چون اگر نظام مستقر نباشد كه مردم از ارتشش رهبت و هراسي ندارند."(6)
(6)- همان
آنچه ماذون نبود ، گرفتن اسير بود مادام كه نظام اسلامي مستقر نشده است و مسلمانان بدون اذن پيامبر (ص) در جنگ بدر اقدام به گرفتن اسير نمودند .مرحوم علامه طباطبايي در الميزان نقل مي كنند كه در تاريخ آمده كه مهاجر و انصار خيلي سعي داشتند در اينكه اسير بيشتري به چنگ آورند ، جز علي بن ابي طالب (عليهالسلام) كه در اين جنگ بسياري را كشت و هيچ اسير نگرفت (7)
اين كار چون حساب نظام اسلامي در بين است به قدري سخت است كه ذات اقدس الهي اين اصحاب را تهديد كرد بدون اينكه وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در اين تهديد مشمول اين تهديد باشد به هيچ وجه فرمود: ﴿لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظيمٌ﴾ چرا شما بدون اذن و مشورت چنين كاري را كرديد كه وجوه بازگو شده هر كدام ميتوانست في الجمله اين مكتوب الهي را بيان كند
ميفرمايد شما اين مال كه ميطلبيد اين دنيا است و خدا آخرت ميخواهد اگر ما گفتيم مؤمنين ﴿أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ﴾ اين حكم اخروي است و شما ميخواهيد اين ﴿أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ﴾ در يك مقطعي به صورت دريافت هديه تبديل بشود و حال اينكه اين چنين نيست اين جنگ بدر اولين جنگ است هنوز پايگاه شما مستقر و مستحكم نشده اينها هم برميگردد توسعه ميكنند دوباره تهاجم را شروع ميكنند"(8)
(7)- ر.ك:الميزان ، ج 9،ص180
(8)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، همان
پرسش: آیه 67 سوره انفال به چه معناست ؟ مَا كانَ لِنَبىٍ أَن يَكُونَ لَهُ أَسرَى حَتى يُثْخِنَ فى الاَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَض الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الاَخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
(هيچ پيغمبر را نمى سزد و روا نيست كه برايش اسيرانى باشد تا آن زمانى كه (دينش ) در زمين مستقر گردد، شما سود (مادى ) دنيا را در نظر داريد (ولى ) خدا آخرت را مى خواهد و خداوند مقتدرى است شايسته كار
اسرای زیادی در بدر بدست مسلمانان می افتند محمد و خدا دوست داشتند تمام اسیران کشته شوند ولی چون عده مخالفین کشتن اسیران زیاد بوده محمد وخدا از نظرشان می گذرند و خواست صحابه مبنی عدم کشتن اسیران و گرفتن فدیه از اسیران رو قبول می کند!!
پاسخ :
آنچه در آيه شريفه بدان تاكيد شده است اين است كه مسلمانان نبايد در جنگ بدر اسير مي گرفتند دقت كنيد ، اصل گرفتن اسير در جنگ بدر زير سوال است و مورد نهي است ، آنچه خواست خداوند بوده و آنرا در شريعت تمامي انبياء سلف اجرا نموده است و سنت عام پيامبران گذشته بوده ، اسير نگرفتن در جنگها است تا زماني كه دينشان در زمين محكم شود نه اينكه خواست خداوند بر كشتن اسيران باشد ، بنظر مي رسد شما در درك نكات آيه دچار اشتباه شده ايد .
"تمام انبياي الهي از طرف ذات اقدس الهي اين مأموريت را يافتهاند كه تا مستقر نشدند اسير نميگيرند در همين جنگ بدر نقل كردند وجود مبارك حضرت امير هرگز به فكر اسيرگيري نبود براي اينكه ميدانست اينها ...اگر برگردند ميروند توطئه و تكرار ميكنند لذا هر كس در برابر حضرت قرار گرفت به مبارزه با او ميپرداخت به فكر اسير گيري نبود."(1)
"همان طور كه اصل قتال بايد به اذن الهي باشد كيفيت قتال بعد از پيروزي هم بايد به اذن باشد در سورهٴ مباركهٴ حشر فرمود به اينكه تا كنون شما مأذون نبوديد كه جهاد كنيد اما از الآن مأذونيد كه جهاد كنيد ﴿أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلي نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ﴾ پس اصل قتال و جهاد بايد به اذن الله باشد تا كنون كه حكومتي تشكيل نداديد و نظامي تأسيس نكرديد مأذون به قتال نبوديد الآن مأذون به قتاليد اسير گيري در ميدان جنگ هم بايد به اذن ذات اقدس الهي باشد و چنين اذني داده نشد[ زيرا همانگونه كه قبلا گذشت ، قبل از استقرار دين الهي در زمين بوسيله پيامبر الهي ، هيچ پيامبري ، ماذون نبوده كه اسير بگيرد ] لذا فرمود اين كارتان ناروا است بعد هم فرمود به اينكه اصل اسير گيري اين طور نيست كه قدغن باشد اسير گيري بعد از استقرار نظام روا است چه اينكه در آيه چهار سورهٴ مباركهٴ 47 فرمود بعد از استقرار است عيب ندارد آيه چهار سوره 47 اين بود ﴿فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّي إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ﴾ حالا اين طنابها را محكم ببنديد آنها را اسير بگيريد ﴿فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً﴾ يا بدون دريافت فديه آزاد ميكنيد كه ميشود «منّ» يا با دريافت فدا آزاد ميكنيد كه فرمود ﴿حَتّي إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ﴾ در آيه محل بحث يعني سوره انفال فرمود ﴿ما كانَ لِنَبِيِّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْري حَتّي يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ ﴿إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ﴾ آن گاه ﴿فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً﴾." (2)
اگر در خود آيه 67 سوره مباركه انفال هم دقت كنيد ، عدم اذن گرفتن اسير ، مشروط بيان شده :حَتى يُثْخِنَ فى الاَرْضِ يعني تا زماني كه دينتان در زمين مستقر شود و محكم شود
بنابراين اصل اسير گيري در جنگ بدر كه هنوز نظام اسلامي نوپا بوده بطور كلي منتفي بوده است و ماذون نبوده و پيامبر اكرم (ص) نيز مانند ساير انبياي الهي ، اجازه گرفتن اسير در ابتداي شكل گيري نظام الهي را نداشتند .
پرسش: خدا و رسول قانونشان رحم ومروت نسبت به اسیر نیست یعنی در تمام جنگهای مسلمین با غیر مسلمین اسرا باید کشته شوند!!
پاسخ: خداوند پس از استقرار نظام اسلامي به مسلمانان دستور مي دهد كه اسيران را بدون عوض وفديه و با منت آزاد كنيد و يا فديه بگيريد و آزادشان كنيد :
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء(3)
هنگامي كه با كافران در ميدان جنگ رو به رو ميشويد گردنهايشان را بزنيد، و همچنان ادامه دهيد تا به اندازه كافي دشمن را درهم بكوبيد، در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد، سپس يا بر آنها منت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادي از آنها فديه بگيريد
پس حكم كلي ، آنگونه كه شما ادعا كرديد نيست و اسيران در ادوار بعدي كه اذن اسير گيري صادر شد، كشته نمي شدند بلكه با من و يا فديه آزاد مي شدند .
ضمنا توجه داشته باشيد كه اين حكم مربوط به كافر حربي است نه هر غير مسلماني كه شما در سوالتان مدعي شديد .
پرسش: این قانون مربوط به جنگ خاصی مثلا بدر هم نیست چون اگر توجه کنید حکمش عام است و میگه هیچ پیامبری شایسته نیست اسیر داشته باشند و بعد از فعل مضاترع یثخن استفاده میکند یعنی همیشه باید مسلمانان خون غیر مسلمانان اسیر را بریزند
پاسخ : دقيقا اين قانون - يعني عدم اذن اسير گيري- مربوط به جنگ بدر است و در جنگهاي بعدي كه مسلمانان قوت يافتند ، اجازه اسير گرفتن داشتند .
شما در تشخيص زمان حكم ابدا توجهي به افعال و شروط موجود در نص صريح آيه نكرديد در حالي كه آيه شريفه صراحتا زمان عدم اذن اسير گيري را بيان مي كند : " حتي يثخن في الارض" يعني تا كاملا بر آنها پيروز گردد و در زمين قدرت يابد
اين زمان مشروط ، كاملا پايه و مايه حكم و اذن گرفتن اسير است همچنانكه در جنگهاي بعدي ، مسلمانان ماذون به گرفتن اسير بودند و آنان را با فديه يا بدونآن آزاد مي كردند . هم آياتي كه در زمانهاي بعد نازل شد و هم شواهد تاريخي كاملا گوياي اسير گيري مسلمانان در جنگهاي بعدي است و باز هم اين مدعاي شما باطل است و بدون برهان و مدرك .
پرسش: دا که میگه قانون و سنتش تغییر ناپذیره چرا اینجا سنتش رو تغییر داده؟؟!!
پاسخ: بله در سنت خداوند تغيير و تبديلي راه ندارد اين مساله در آيات قرآن كريم هم بوضوح بيان شده است :
«سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً» (4)
اين سنّت خداوند در اقوام پيشين است، و براى سنّت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت
مراد از سنن الهي ، قوانین ثابت و اساسى "تكوینى" یا "تشریعى" الهى است كه هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد، و به تعبیر دیگر خداوند در عالم تكوین و تشریع، اصول و قوانینى دارد كه همانند قوانین اساسى مرسوم در میان مردم جهان دستخوش دگرگونى و تغییر نمى شود. این قوانین هم بر اقوام گذشته حاكم بوده است، و هم بر اقوام امروز و آینده حكومت خواهد كرد.
مانند سنن املاء و استدراج و ابتلاء و ...
كه هرگز در آنها در هيچ زماني تغييري بوجود نيامده و نخواهد آمد .
اما مساله ي سنن الهي با سايرقوانين و احكام و دستورات كه با شرايط خاصي وضع شده و پس از تغيير شرايط ، تغيير خواهند نمود متفاوت است ؛من جمله همين حكم عدم اذن به اسير گيري كه تا زماني كه دين الهي قدرت لازم را نيافته و به اصطلاح جاپايش محكم نشده ، هيچ پيامبري اذن به اسير گيري در جنگها نداشته است اما پس از حصول قدرت لازم و استيلاي نسبي دين الهي ، اذن اسير گرفتن در جنگها را داشته اند . اين تغيير سنت نيست بلكه تغيير حكم با توجه به تغيير شرايط است آنهم حكمي كه از ابتداي صدورش مشخص نموده است كه مشروط به شرايط خاصي است و با رفع آن ، حكم هم تغيير خواهد نمود .
پس در اينجا نيز شما ميان احكام و دستورات مشروط و سنن ثابت و لا يتغير الهي ، خلط نموده ايد و دستور و حكم عدم اسير گيري در ابتداي امر پيامبران (ع)را ، به جاي سنت الهي تلقي كرده ايد .
پرسش: اگه قران برای همه زمانها و مکانها است چرا باید بخاطر خواست عذه ای در 1400 سال پیش تغییر کنه؟؟!!پس معلومه قران ساخته شرایط زمان خودش هست!!
پاسخ: "معيار اسير گيري استقرار حكومت و نظام اسلامي و عدم امكان آنها براي توطئه بعدي اين معيار اسير گيري است و اگر حكومت اسلامي و نظم و ارتش اسلام به اين قدرت نرسيد كه بتواند جايگاه خود را مستقر كند و مورد تاخت و تاز قرار نگيرد چنين نظامي در هنگام نبرد حق اسير گيري ندارد ولو در آن جبهه موقتاً پيروز بشود و آنچه كه در آيه محل بحث آمد ﴿حَتّي يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ يا آيه سوره محمد آنجا آمده است ﴿حَتّي إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ﴾ كه ظهور آن در اثخان قتلي بيش از ظهور اين آيه است[ يعني آن قدرت و سيطره دين الهي ، ظهور يابد ] زيرا اين آيه فرمود: ﴿حَتّي يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ ثخين بكند مستحكم بكند ...معيار آن است كه اين حكومت مستقر بشود كه اگر اسير نگيرند و اين اسرا را مثلاً بعد آزاد بكنند در مقابل فديه و مانند آن مشكلي براي نظام اسلامي پيش نميآيد پس معيار قدرت نظام و استحكام نظام از يك سو و از سوي ديگر ممكن است چنين حدي در اوايل امر پديد بيايد ممكن است در اواسط امر پديد بيايد ممكن است در اواخر امر پديد بيايد وقتي نظام اسلامي مستحكم و مستقر شد كه اگر اينها كشته نشدند و آزاد و زنده ماندند ديگر قدرت توطئه ندارند اسير گرفتن جايز است آن گاه ﴿فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً﴾ آن هم يكي از شئون احكام جنگي است آن را به اختيار ولي مسلمين با مشورت حوزه اسلامي واگذار كردند"(5)
"اثخان عبارت از قدرت و استحكام آن حكومت است و ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ هم شاهد خوبي است پس ممكن است گاهي در اوايل امر اسير گيري جايز باشد گاهي هم ممكن است تا اواخر جايز نباشد براي اينكه هنوز ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ حاصل نشده هنوز ﴿يُثْخِنَ فِي اْلأَرْضِ﴾ حاصل نشده و مانند آن آنهايي هم كه پيشنهاد گرفتن فدا دادند همين بود كه ما با قدرت مالي بيت المالمان را تقويت بكنيم ارتشمان را تقويت ميكنيم ولي اگر اينها برگردند و توطئه كنند دوباره تهاجم بكنند و همه بساط اسلام و مسلمين را از بين ببرند اين ديگر مصلحت نيست بنابراين بايد آن ولي مسلمين با مشورت مسلمانهاي كارشناس بررسي بكنند كه آيا اين حكومت اثخان في الارض كرده است يا نه آن ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ ارهاب شده است يا نه الآن دشمن ميترسد حمله بكند يا نه اگر به اين حد رسيد بله اسير گرفتن جايز است همان اثخان في الارض باشد كافي است يعني اين نظام مستحكم شد از اين اثخان نظام در آيه قبل به صورت ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ ياد كرده است چون اگر نظام مستقر نباشد كه مردم از ارتشش رهبت و هراسي ندارند."(6)
آنچه ماذون نبود ، گرفتن اسير بود مادام كه نظام اسلامي مستقر نشده است و مسلمانان بدون اذن پيامبر (ص) در جنگ بدر اقدام به گرفتن اسير نمودند .مرحوم علامه طباطبايي در الميزان نقل مي كنند كه در تاريخ آمده كه مهاجر و انصار خيلي سعي داشتند در اينكه اسير بيشتري به چنگ آورند ، جز علي بن ابي طالب (عليهالسلام) كه در اين جنگ بسياري را كشت و هيچ اسير نگرفت (7)
اين كار چون حساب نظام اسلامي در بين است به قدري سخت است كه ذات اقدس الهي اين اصحاب را تهديد كرد بدون اينكه وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در اين تهديد مشمول اين تهديد باشد به هيچ وجه فرمود: ﴿لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظيمٌ﴾ چرا شما بدون اذن و مشورت چنين كاري را كرديد كه وجوه بازگو شده هر كدام ميتوانست في الجمله اين مكتوب الهي را بيان كند
ميفرمايد شما اين مال كه ميطلبيد اين دنيا است و خدا آخرت ميخواهد اگر ما گفتيم مؤمنين ﴿أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ﴾ اين حكم اخروي است و شما ميخواهيد اين ﴿أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ﴾ در يك مقطعي به صورت دريافت هديه تبديل بشود و حال اينكه اين چنين نيست اين جنگ بدر اولين جنگ است هنوز پايگاه شما مستقر و مستحكم نشده اينها هم برميگردد توسعه ميكنند دوباره تهاجم را شروع ميكنند"(8)
(1)- ر. ك : بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء، آيت الله جوادي آملي ،ذيل آيه 67 سوره مباركه انفال
(2)- همان
(3)- محمد/ 4
(4)- احزاب/62
(5)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، آِت الله جوادي آملي ، ذيل آيه 67 سوره مباركه انفال
(6)- همان
(7)- ر.ك:الميزان ، ج 9،ص180
(8)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، همان