اهل سنت قضاوت کنید...
تبهای اولیه
خودتون قضاوت کنید...
حدیث داریم از اهل سنت و شیعه هرکس امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است و همه هم شیعه و هم اهل سنت قبول دارند که حضرت زهرا(س) اهل بهشت است و سوره کوثر در باره او آمده است. پس اگر حضرت زهرا(س) اهل بهشت است امام او در هنگام مرگش چه کسی بود ه است اگر بگوییم ابوبکر بوده در صورتی که همه می دانیم ایشان تا آخرین لحظه مرگش هم خلافت ابوبکر را قبول نکرد و علت شهادتش هم در سن 18 سالگی بخاطر دفاع از ولایت علی (ع) بوده است. پس آیا به مرگ جاهلیت حضرت مرده است. و اگر بگویید در هنگام مرگ امام او حضرت علی (ع) بوده است پس خلافت صالح و حقیقی در زمان مرگ حضر ت زهرا(س) مشخص می شود و شما هیچ استدلالی ندارید و این هم یکی از راههای اثبات خلافت بلا فصل امام علی (ع) می باشد. شما چاره ندارید چون بر حق نیستید و هیچوقت با استلال و منطق جواب نمی دهید یا از راه فحاشی و تهمت و نفرین و مشرک خواندن و یا از راه زور و انفجار جواب می دهید .می گوید ما اهل سنت یک میلیلرد جمعیت هستیم در قرآن چقدر آمده( اکثرهم لا یعقلون )چند نفر سراغ دارید از علمای شیعه سنی شده اند و چه بسیار ند علمای سنی شیعه شدند.ما یقین داریم پیامبر از طرف خدا حضرت علی (ع) را جانشین خود منصوب نمود در کتاب الغدیر که همه از منابع اهل سنت نقل شده است و اگر در آخرت از ما سوال کردن می اندازیم گردن پیامبر اسلام (ص) می گوییم چون ما از طریق مختلف دانستیم شما سفارش کردهاید قبول کردیم اما شما که سنی شده اید چی با چه بهانه و حدیث و آیه قبول کرده اید.می دانید چرا چنینید چون در یک دل دو چیز متضاد جای نمی شود هم علی (ع) را دوست داشته باشید و هم غاصبین خلافتش و قاتل همسرش را یکی را باید انتخاب کنید.در باره اصحاب غار گفتید اما نگفتید کسی که جای پیامبر استقبال مرگ نموده کار مهمی انجام داده یا همراه پیامبر به غار رفته.
سلام بر شما عزیزان اگر اینها اهل سنت بودن بدعت وارد دین نمیکردند اگر اینان مرد بودن به زیر وعده خودشون نمیزدند قران کریم دارد که افوا بالعقود به حرفهای که میزنید پایبند باشید اگر مرد بودن نمیگفتن بخ بخ یا علی بعد بیان زیر قولشون بزنند
این اهل سنت میدونند که شیعیان بر حق اند.برادران اینها مغرض هستند.نسبت به دین ما عداوت و دشمنی دارندبه پیروان اهل بیت طئنه میزنند.
خودتون قضاوت کنید...حدیث داریم از اهل سنت و شیعه هرکس امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است و همه هم شیعه و هم اهل سنت قبول دارند که حضرت زهرا(س) اهل بهشت است و سوره کوثر در باره او آمده است. پس اگر حضرت زهرا(س) اهل بهشت است امام او در هنگام مرگش چه کسی بود ه است اگر بگوییم ابوبکر بوده در صورتی که همه می دانیم ایشان تا آخرین لحظه مرگش هم خلافت ابوبکر را قبول نکرد و علت شهادتش هم در سن 18 سالگی بخاطر دفاع از ولایت علی (ع) بوده است. پس آیا به مرگ جاهلیت حضرت مرده است. و اگر بگویید در هنگام مرگ امام او حضرت علی (ع) بوده است پس خلافت صالح و حقیقی در زمان مرگ حضر ت زهرا(س) مشخص می شود و شما هیچ استدلالی ندارید و این هم یکی از راههای اثبات خلافت بلا فصل امام علی (ع) می باشد. شما چاره ندارید چون بر حق نیستید و هیچوقت با استلال و منطق جواب نمی دهید یا از راه فحاشی و تهمت و نفرین و مشرک خواندن و یا از راه زور و انفجار جواب می دهید .می گوید ما اهل سنت یک میلیلرد جمعیت هستیم در قرآن چقدر آمده( اکثرهم لا یعقلون )چند نفر سراغ دارید از علمای شیعه سنی شده اند و چه بسیار ند علمای سنی شیعه شدند.ما یقین داریم پیامبر از طرف خدا حضرت علی (ع) را جانشین خود منصوب نمود در کتاب الغدیر که همه از منابع اهل سنت نقل شده است و اگر در آخرت از ما سوال کردن می اندازیم گردن پیامبر اسلام (ص) می گوییم چون ما از طریق مختلف دانستیم شما سفارش کردهاید قبول کردیم اما شما که سنی شده اید چی با چه بهانه و حدیث و آیه قبول کرده اید.می دانید چرا چنینید چون در یک دل دو چیز متضاد جای نمی شود هم علی (ع) را دوست داشته باشید و هم غاصبین خلافتش و قاتل همسرش را یکی را باید انتخاب کنید.در باره اصحاب غار گفتید اما نگفتید کسی که جای پیامبر استقبال مرگ نموده کار مهمی انجام داده یا همراه پیامبر به غار رفته.
باریک الله به استدلال
باریک الله واقعا کیف کردم
حالا جناب شما که دارید برای این عمری ها استدلال می کنید بهتر نبود از لفظ امیر المومنین علیه السلام به جای حضرت علی استفاده می کردید !
ولی خیلی خوب بود ممنونم!
در پناه مهدی عج
خودتون قضاوت کنید...
حدیث داریم از اهل سنت و شیعه هرکس امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است و همه هم شیعه و هم اهل سنت قبول دارند که حضرت زهرا(س) اهل بهشت است و سوره کوثر در باره او آمده است. پس اگر حضرت زهرا(س) اهل بهشت است امام او در هنگام مرگش چه کسی بود ه است اگر بگوییم ابوبکر بوده در صورتی که همه می دانیم ایشان تا آخرین لحظه مرگش هم خلافت ابوبکر را قبول نکرد و علت شهادتش هم در سن 18 سالگی بخاطر دفاع از ولایت علی (ع) بوده است. پس آیا به مرگ جاهلیت حضرت مرده است. و اگر بگویید در هنگام مرگ امام او حضرت علی (ع) بوده است پس خلافت صالح و حقیقی در زمان مرگ حضر ت زهرا(س) مشخص می شود و شما هیچ استدلالی ندارید و این هم یکی از راههای اثبات خلافت بلا فصل امام علی (ع) می باشد. شما چاره ندارید چون بر حق نیستید و هیچوقت با استلال و منطق جواب نمی دهید یا از راه فحاشی و تهمت و نفرین و مشرک خواندن و یا از راه زور و انفجار جواب می دهید .می گوید ما اهل سنت یک میلیلرد جمعیت هستیم در قرآن چقدر آمده( اکثرهم لا یعقلون )چند نفر سراغ دارید از علمای شیعه سنی شده اند و چه بسیار ند علمای سنی شیعه شدند.ما یقین داریم پیامبر از طرف خدا حضرت علی (ع) را جانشین خود منصوب نمود در کتاب الغدیر که همه از منابع اهل سنت نقل شده است و اگر در آخرت از ما سوال کردن می اندازیم گردن پیامبر اسلام (ص) می گوییم چون ما از طریق مختلف دانستیم شما سفارش کردهاید قبول کردیم اما شما که سنی شده اید چی با چه بهانه و حدیث و آیه قبول کرده اید.می دانید چرا چنینید چون در یک دل دو چیز متضاد جای نمی شود هم علی (ع) را دوست داشته باشید و هم غاصبین خلافتش و قاتل همسرش را یکی را باید انتخاب کنید.در باره اصحاب غار گفتید اما نگفتید کسی که جای پیامبر استقبال مرگ نموده کار مهمی انجام داده یا همراه پیامبر به غار رفته.
سلام جناب
استدلال خوبی است اما اشکالاتی از این قبیل دارد
1.مراد از امام زمان در این حدیث (من مات ولم یعرف امام زمانه)چیست؟شاید منظور از امام زمان پهمان پیامبر زمان است یعنی مثلا پیامبر یان زمان حصرت محمد است و پیامبر 2000 سال پیش حضرت مسیح
و منظور از این حدیث این است که مثلا مسیحیان که پیامبر و امام زمانشان را نشاناخته اند مانند مشرکان در جهنمند.
2.طبق نظر اهل سنت منظور از کوثر رد ایه کوثر حضرت زهرا س نیست بلکه نهر کوثر است کما اینکه در تفسیر سورآبادی(از تفاسیر اهل سنت) می خوانیم:
((بدرستى كه ما بداديم ترا يا محمد خير بسيار در اين جهان و فضل و ثواب بسيار در آن جهان. كوثر فوعل بود از كثرت، همه كرامات سيّد صلّى اللَّه عليه و سلّم در اين درآيد كه هيچ كرامت خداى تعالى از مصطفى عليه السّلام دريغ نداشت. و گفتهاند كوثر جويى است مصطفى را عليه السّلام در بهشت چنان كه در خبر است كه پيغامبر عليه السّلام روزى با دوازده تن از ياران به بقيع الغرقد بيرون شد چون بو بكر و عمر و عثمان و على و سلمان و صهيب و بلال و بو ذر رضى اللَّه عنهم، در آن دشت فرو آمدند. رسول را خواب گرفت، بو بكر كودهاى ريگ فراهم كرد مانند بالشى تا رسول سر فازان نهاد و بخفت چنان كه بخست او بشنيدند. آن گه وانشست گفت «هل تدرون ما الكوثر؟». ياران گفتند «اللَّه و رسوله اعلم». رسول گفت «الكوثر نهر اعطانيه اللَّه فى الجنّة))
3.اینکه گفته اید حضرت زهرا اهل بهشت است دال بر عصمت ایشان نیست و ممکن است در زندگی خطاهایی بنمایند از ان جمله دفاع از ولایت حضرت علی که در اخر عمر توبه کردند
(چون به قطع عمر و ابابکر حقند)
4.حضرت به خاطر پس گرفتن باغ فدک رفتند و خطبه خواندند نه دفاع از ولایت حضرت علی اما اینکه حضرت زهرا شهیده شدند توسط عمر و ابابکر سخنی است که اهل سنت قبول ندارند و شما می خواستید از مسلمات اهل سنت دلیل بیاورید
5.شما پیش فرض گرفته که حضرت زهرا خلافت ابوبکر ررا قبول نکرد اما از کجا چنین حرفی را می زنید؟چند اعتراض به دستگاه خلافت که دلیل بر عدم قبول خلافت ابوبکر نیست (یعنی شناخت امام زمان که مساوی با مردن به مرگ جاهلی است خیلی فرق دارد با اعتراض به امام زمان که فقط یک سیئه است و قابل توبه)
6.حصر عقلی ای نیست که حضرت فقط یا ابابکر را قبول داشته باشند یا حضرت علی را شاید قائل بودند خلافت خق افراد دیگری است یا اصلا نیازی به خلیفه بعد از رسول اکرم نیست!
7. در اخر می خواستم به شما یک توصیه بکنم و او انکه بر فرض قبول که استدلال شما درست باشد دلیل نمی شود شیعه حق باشد چون فقط شما با این سخن طبق مدارک اهل سنت،انها را باطل کردی یعنی مسلم شد که اهل سنت باطلند اما ایا این امر دیلیل بر این است که شیعه حق است؟
مسلم است که هرگزچون علاوه بر اهل سنت ما اسماعیلیه زیدیه و کیسانیه و... داریم که باید با توجه به تاب خودشان یعنی کتابی که اسماعیلیه قبول دارد بایدانها را رد کنیم و همین طور زیدیه و...
تا انوقت حقانیت شیعه اثبات شود
مثل این است که 10 نفر می گویند اقای ایکس قاتل است بعد هر کدام هم یک کتاب در دستشان است و می گویند ما کل این کتاب را قبول داریم اگر شما با توجه به کتاب نفر اول بطلان سخن او را اثبات کردی دلیل نمی شود که در واقع که اقای ایکس قاتل نباشدبلکه باید 9 نفر دیگر را هم باطل کنی
ابوبکر اگر حق بود، چرا به جعل آیه قرآن از طرف دخترش (عایشه، فتوای رضاعه کبیر) واکنش
نشان نداد؟
سزای کسی که آیه قرآن جعل کند در بین شما جماعت عمری چیست؟
پس ابوبکر با دخترش موافق است در جعل آیه.
بعد از او عمر هم به جعل آیه واکنشی نشان نداد.
پس عمر هم با عایشه موافق است در جعل آیه.
شما امامانتون جاعلین قرآنند، از خدا نمی ترسند و آیه قرآن جعل می کنند، بخاطر اینکه پستان
زنان همدیگر رو بخورند آیه جعل می کنند، اینها مسلمانند؟!اینها حقند؟!
خدا در کتب بزرگان شما اینگونه توصیف شده: ...خدا بند تنبانش را محکم می کند... .
خدای این جماعت عمریه بند تنبان دارد و دستور می دهد که زنان پیروانش پستان خود را در
دهان مرد نا محرم قرار دهند!
تا کعبه و قدس با علی همسفریم* پیداست که با خیبریان سربه سریم
آتش به دل وهابیان اندازیم*ما بهر شهادت اینچنین دربدریم
به نام علی اعلی
سلام و درود:Gol:
آیدی محترم velayat
لازم است چند نکته از باب تذکر یادآوری شود:
سلام جناب
استدلال خوبی است اما اشکالاتی از این قبیل دارد1.مراد از امام زمان در این حدیث (من مات ولم یعرف امام زمانه)چیست؟شاید منظور از امام زمان پهمان پیامبر زمان است یعنی مثلا پیامبر یان زمان حصرت محمد است و پیامبر 2000 سال پیش حضرت مسیح
و منظور از این حدیث این است که مثلا مسیحیان که پیامبر و امام زمانشان را نشاناخته اند مانند مشرکان در جهنمند.
اگر دقت شود در حدیث فوق واژه « امام » آمده است و نه پیامبر
به نظرم تفاوت میان این دو کلمه آنقدر واضح هست که نیاز به توضیح نباشد.
اگر منظور حضرت چنین چیزی می بود یا بایداز همان لفظ نبی و پیامبر استفاده می کردند و یا اینکه اگر می خواستند از لفظ « امام » چنین برداشتی بنمایند؛ باید حتما قرینه ای ذکر می کردند.
نمی شود که ما بر طبق میل و سلیقه شخصی خودمان یک لفظ را معنا کنیم.
و چون اینجا قرینه ای نیامده است، پس همان معنای تحت اللفظی و معهود مورد نظر است.
لطفا دقت شود.:ok:
3.اینکه گفته اید حضرت زهرا اهل بهشت است دال بر عصمت ایشان نیست و ممکن است در زندگی خطاهایی بنمایند از ان جمله دفاع از ولایت حضرت علی که در اخر عمر توبه کردند (چون به قطع عمر و ابابکر حقند) 4.حضرت به خاطر پس گرفتن باغ فدک رفتند و خطبه خواندند نه دفاع از ولایت حضرت علی اما اینکه حضرت زهرا شهیده شدند توسط عمر و ابابکر سخنی است که اهل سنت قبول ندارند و شما می خواستید از مسلمات اهل سنت دلیل بیاورید 5.شما پیش فرض گرفته که حضرت زهرا خلافت ابوبکر ررا قبول نکرد اما از کجا چنین حرفی را می زنید؟چند اعتراض به دستگاه خلافت که دلیل بر عدم قبول خلافت ابوبکر نیست (یعنی شناخت امام زمان که مساوی با مردن به مرگ جاهلی است خیلی فرق دارد با اعتراض به امام زمان که فقط یک سیئه است و قابل توبه) 6.حصر عقلی ای نیست که حضرت فقط یا ابابکر را قبول داشته باشند یا حضرت علی را شاید قائل بودند خلافت خق افراد دیگری است یا اصلا نیازی به خلیفه بعد از رسول اکرم نیست!
1-در كتب معتبر از رسول اكرم ( ص ) نقل شده : «من مات بغير إمام مات ميتة جاهليّة»هر كس بدون امام از دنيا برود مرده او همانند مردگان دوران جاهليت است .(مسند أحمد ، ج 4 ، ص 96 ؛ المعجم الكبير للطبرانى ؛ ج 19 ، ص 388 ؛ مجمع الزوائد للهيثمى ، ج 5 ، ص 218 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبي الحديد ، ج9 ، ص 155 وى گفته : « وأصحابنا كافّة قائلون بصحّة هذه القضيّة » الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7،ص49.)
و بخارى در صحيح خود توسّط ابن عبّاس از رسول اكرم ( ص ) نقل كرده است كه فرمود :« ليس أحد يفارق الجماعة قيد شبر فيموت إلّا مات ميتة جاهليّة».
هر كس از جامعه اسلامى به مقدار يك وجب دور شده و جدا شود ، مرگ او همانند مرگ جاهليت است .(صحيح البخاري ، ج 8 ص 105 ، كتاب الأحكام ، باب السمع والطاعة للإمام ) و مسلم نيز در صحيح خود به واسطه ابو هريره از رسولمكرّم ( ص ) آورده است كه فرمود :« من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات ، مات ميتة جاهليّة »كسى كه از فرمان حاكم سرپيچى نموده و از جامعه مسلمانان جدا شود همانند مردگان زمان جاهليت از دنيا خواهد رفت .(صحيح مسلم ، ج 6 ص 21 ، كتاب الإمارة ، باب الأمر بلزوم الجماعة )حال مىپرسيم كه تكليف حضرت صديقه طاهره ( س ) كه با ابوبكر بيعت نكرد چه مىشود؟
با اينكه در حقّ او آيه تطهير نازل شده،و صدها روايت از رسول گرامى ( ص ) در فضيلت او رسيده است ، مانند : « فاطمة سيّدة نساء هذه الأمّة » و يا « سيّدة نساء اهل الجنّة»
في صحيح البخاري :قال رسول اللّه :يا فاطمة ألا ترضين ان تكوني سيّدة نساء المؤمنين أو سيّدة نساء هذه الامّة .
(صحيح البخارى ، ج 7 ، ص 142 ، كتاب بدء الخلق باب علامات النبوّة ، كتاب الاستئذان ، باب من ناجى بين يدي الناس ؛ صحيح مسلم ، ج7 ، ص143 كتاب فضائل الصحابة باب ( 15 ) باب من فضائل فاطمة بنت النبي - صلى اللَّه عليه وآله)قال رسول اللّه : فاطمة سيّدة نساء اهل الجنّة .
(صحيح البخارى ، ج4 ، ص209 و219 )آيا روايات « مات ميتة جاهليّة » قابل اعتماد نيست؟ يا نستجير باللّه حضرت زهرا ( س ) به سخن و سنّت پيامبر عمل ننمود؟ و يا ابوبكر را شايسته جانشينى نمىدانست؟
يا باید بپيذيرند كه فاطمه زهرا نستجير بالله به مرگ جاهلي از دنيا رفته و اهل آتش است و يا قبول كنند كه ابوبكر خليفه بحق پيامبر نبوده است.
و اين كه فاطمه زهرا اهل آتش باشد با مضمون آيه تطهير و حديث بخاري و مسلم كه فاطمه زهرا را سيد و بانوي زنان بهشتيان مي شمارد هماهنگ نيست. پس شبهه عدم مشروعيت خلافت ابوبكر در ذهن تقويت مي شود.
2.طبق نظر اهل سنت منظور از کوثر رد ایه کوثر حضرت زهرا س نیست بلکه نهر کوثر است کما اینکه در تفسیر سورآبادی(از تفاسیر اهل سنت) می خوانیم:
((بدرستى كه ما بداديم ترا يا محمد خير بسيار در اين جهان و فضل و ثواب بسيار در آن جهان. كوثر فوعل بود از كثرت، همه كرامات سيّد صلّى اللَّه عليه و سلّم در اين درآيد كه هيچ كرامت خداى تعالى از مصطفى عليه السّلام دريغ نداشت. و گفتهاند كوثر جويى است مصطفى را عليه السّلام در بهشت چنان كه در خبر است كه پيغامبر عليه السّلام روزى با دوازده تن از ياران به بقيع الغرقد بيرون شد چون بو بكر و عمر و عثمان و على و سلمان و صهيب و بلال و بو ذر رضى اللَّه عنهم، در آن دشت فرو آمدند. رسول را خواب گرفت، بو بكر كودهاى ريگ فراهم كرد مانند بالشى تا رسول سر فازان نهاد و بخفت چنان كه بخست او بشنيدند. آن گه وانشست گفت «هل تدرون ما الكوثر؟». ياران گفتند «اللَّه و رسوله اعلم». رسول گفت «الكوثر نهر اعطانيه اللَّه فى الجنّة))
چقدر خوب است که انسان عقیده و نظر یک شخص را به یک گروه و جمعیت نسبت ندهد.
آیدی محترم velayat
ایا نظر تمام اهعل سنت همین است که شما گفته اید؟
بهتر نیست کمی انصاف داشته باشیم؟
امام فخر رازی در تفسیر کبیر خود، در مورد شان نزول این سوره و معنای کوثر چنین می گوید:
قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم خرده میگرفتند، بنابراین معنی سوره این است که خداوند به او نسلی میدهد که در طـول زمـان باقی میماند، ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنهاست، این در حالی است که از بنی امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنهاست مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه. هزاران هزار از فرزندان فاطمه در سراسر جهان پخش شدند، در میان آنها نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثارو فداکاری در حفظ آیین اسلام کوشیدند.
پس آنچه که شما نقل فرمودید نظر تمام اهل سنت نیست
ضمن آینکه همانگونه جناب فخر رازی گفته است، میان معنای «کوثر» و تطبیق آن بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) هیچ منافاتی وجود ندارد.
چرا که ایشان، در واقع همان خیر کثیر هستند.
3- اینکه گفته اید حضرت زهرا اهل بهشت است دال بر عصمت ایشان نیست و ممکن است در زندگی خطاهایی بنمایند از ان جمله دفاع از ولایت حضرت علی که در اخر عمر توبه کردند
عصمت حضرت زهرا از حدیث ذیل که خودتان در کتابهای معتبرتان نقل کرده اید به دست می آید:
[=Arial Narrow]ان الله تبارك و تعالى يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها
[=Arial Narrow]همانا خداوند تبارك و تعالى به خاطر خشم فاطمه، غضب مى كند و به سبب رضايتِ او خشنود مى گردد.
[=Arial Narrow]برخى از منابع اهل سنت، كه اين حديث را نقل كرده اند، عبارتند از: كنزالعمال، ج 12، ص 111; المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 167; الصواعق المحرقة، ص 175; مجمع الزوائد، ج 9، ص 203; الاصابة، ج 4، ص 378 و اسدالغابة، ج 6، ص 224.
[=Arial Narrow]روشن است كه در صورتى مى توان خشم و غضب يك شخص را ملاك خشنودى و ناخشنودى خداوند دانست كه وى جز به اجراى فرمانهاى الهى نينديشد و نه تنها در عمل، بلكه در فكر و انديشه نيز معصوم باشد.
[=Arial Narrow]در اين روايت، به صورت كلى، رضايت فاطمه(عليها السلام) محور خشنودى الهى قرار گرفته است.
[=Arial Narrow]و اين بهترین دليل بر عصمت آن حضرت است.
[=Arial Narrow][=Arial Narrow]خداوند جز به اعمال صالح خشنود نمى گردد و هيچگاه به گناه و سرپيچى از فرمانش رضايت نمى دهد. اگر حضرت زهرا(عليها السلام) به گناه دست مى زد و يا حتّى فكر انجام آن را در سر مى پروراند، به چيزى خشنود گرديده بود كه خدا از آن خشنود نيست، در حالى كه در اين روايت، رضايت الهى پيوندى ناگسستنى با خشنودى فاطمه(عليها السلام) يافته است.
برای مطالب بیشتر می توانید به این پست مراجعه کنید: سوال های نفس گیر از اهل سنت
3- اینکه گفته اید حضرت زهرا اهل بهشت است دال بر عصمت ایشان نیست و ممکن است در زندگی خطاهایی بنمایند از ان جمله دفاع از ولایت حضرت علی که در اخر عمر توبه کردند
شما اول ثابت کن که دفاع از ولایت گناه هست بعد بگو که حضرت فاطمه(سلام الله علیها ) نعوذبالله توبه کردند!!!
(چون به قطع عمر و ابابکر حقند)
عجب!
کی گفته؟
آیا کسی که حضرت زهرا را بیازارد قطعا بر حق هست؟
کسی که ایشان را به خشم و غضب بیاورد بر حقه؟
چه کسی گفته؟
اینها جز منافق چیز دیگری نیستند، هرچه برایشان دلیل و برهان بیاورید باز بر رأی فاسد خود استوارند.
اگر می توانستند حتی از اصل اسلام هم اعلام برائت می کردند.
اینها نه پیامبر (ص)را قبول دارند، نه اهل بیتش(ص)، نه قرآن را و نه حتی خدا را !
خدای این جماعت خداییست که پا و بند تنبان دارد!
آن زنی را مادر خود می شمارند که فتوا به رضاعه کبیره داده !
کسی را خلیفه خود می شمارند که به تعبیری مثل بز از میدان جنگ احد فرار کرده !
و و و ... اینقدر تکرار کردیم خسته شدیم.
اینان با خدا و پیامبر خدا (ص) و دختر گرامی او فاطمه (س) و اهل بیت او (ع) و فرزندان معصوم او هر
خصومتی می توانستند نشان دادند.
امامان ما بدست همین جماعت به شهادت رسیدند.
حتی بعد از 1400 سال اجازه عزاداری برای امامانمان را هم نمی دهند و بقیع آنجور مهجور و غریب است.
اینها تمام شیعیان را مشرک می نامند.
ظلمی نبوده که اینها در حق شیعیان نکرده باشند.
ماجرای کربلا را به آن شکل بوجود آوردند.
حجاج ما را آنجور به خاک و خون کشیدند.
بعد ادای تنگها ! را در می آورند و می گویند ما که با شما دشمنی نداریم!!! شما چرا با ما دشمنی می کنید!
دیگر چه دشمنی می توانید و می توانستید بکنید که نکردید؟!؟
بدانید که صبر امام خامنه ای صبر ایوب نیست، و اگر امروزه به شما مهلت داده برای این است که آن عده ای که جاهلانه و بر طبق سنت آبا واجدادی دنبال این گروه منافق افتاده اند، به راه راست بازگردند. زمانی که تبلیغ تمام شد، دو گروه باقی می مانند، یک گروه مسلمانان، یک گروه منافقین.
آن زمان با شما و زنان و دختران و فرزندان و شیرخوارگان شما همان می کنیم که شما با سکینه(س) و رقیه(س) و علی اصغر(ع) و علی اکبر(ع) کردید.
با فرماندهانتان همان می کنیم که با اباالفضل (ع) و حسین (ع) کردید.
با رهبرانتان همان می کنیم که با امیرالمؤمنین علی (ع) کردید.
ما سربازان امام خامنه ای و شاگردان مکتب حسین (ع) هستیم.
به نام علی اعلیسلام و درود:gol:
آیدی محترم velayat
لازم است چند نکته از باب تذکر یادآوری شود:
اگر دقت شود در حدیث فوق واژه « امام » آمده است و نه پیامبر
به نظرم تفاوت میان این دو کلمه آنقدر واضح هست که نیاز به توضیح نباشد.
اگر منظور حضرت چنین چیزی می بود یا بایداز همان لفظ نبی و پیامبر استفاده می کردند و یا اینکه اگر می خواستند از لفظ « امام » چنین برداشتی بنمایند؛ باید حتما قرینه ای ذکر می کردند.
نمی شود که ما بر طبق میل و سلیقه شخصی خودمان یک لفظ را معنا کنیم.و چون اینجا قرینه ای نیامده است، پس همان معنای تحت اللفظی و معهود مورد نظر است.
لطفا دقت شود.:ok:
خب می شود از لغت نامه بگویید لفظ امام با بیامبر چه فرق هایی دارد؟
امام یعنی بیشوا و بیامبر یعنی بیام اور
ه من نمی گویم یک معنا دارد اما می گویم هر بیامبری قطعا بیشوا هم هست و این دو معنا در یک مصداق اجتماع بیدا کرده اند چون بیامبری که بیشوا مردم نباشد اصلا بیامبر نیست
1-در كتب معتبر از رسول اكرم ( ص ) نقل شده :«من مات بغير إمام مات ميتة جاهليّة»هر كس بدون امام از دنيا برود مرده او همانند مردگان دوران جاهليت است .(مسند أحمد ، ج 4 ، ص 96 ؛ المعجم الكبير للطبرانى ؛ ج 19 ، ص 388 ؛ مجمع الزوائد للهيثمى ، ج 5 ، ص 218 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبي الحديد ، ج9 ، ص 155 وى گفته : « وأصحابنا كافّة قائلون بصحّة هذه القضيّة » الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7،ص49.)
و بخارى در صحيح خود توسّط ابن عبّاس از رسول اكرم ( ص ) نقل كرده است كه فرمود :« ليس أحد يفارق الجماعة قيد شبر فيموت إلّا مات ميتة جاهليّة». هر كس از جامعه اسلامى به مقدار يك وجب دور شده و جدا شود ، مرگ او همانند مرگ جاهليت است .(صحيح البخاري ، ج 8 ص 105 ، كتاب الأحكام ، باب السمع والطاعة للإمام )
و مسلم نيز در صحيح خود به واسطه ابو هريره از رسولمكرّم ( ص ) آورده است كه فرمود :« من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات ، مات ميتة جاهليّة »كسى كه از فرمان حاكم سرپيچى نموده و از جامعه مسلمانان جدا شود همانند مردگان زمان جاهليت از دنيا خواهد رفت .(صحيح مسلم ، ج 6 ص 21 ، كتاب الإمارة ، باب الأمر بلزوم الجماعة )
حال مىپرسيم كه تكليف حضرت صديقه طاهره ( س ) كه با ابوبكر بيعت نكرد چه مىشود؟
با اينكه در حقّ او آيه تطهير نازل شده،و صدها روايت از رسول گرامى ( ص ) در فضيلت او رسيده است ، مانند : « فاطمة سيّدة نساء هذه الأمّة » و يا « سيّدة نساء اهل الجنّة» في صحيح البخاري :
قال رسول اللّه :يا فاطمة ألا ترضين ان تكوني سيّدة نساء المؤمنين أو سيّدة نساء هذه الامّة .(صحيح البخارى ، ج 7 ، ص 142 ، كتاب بدء الخلق باب علامات النبوّة ، كتاب الاستئذان ، باب من ناجى بين يدي الناس ؛ صحيح مسلم ، ج7 ، ص143 كتاب فضائل الصحابة باب ( 15 ) باب من فضائل فاطمة بنت النبي - صلى اللَّه عليه وآله)
قال رسول اللّه : فاطمة سيّدة نساء اهل الجنّة .(صحيح البخارى ، ج4 ، ص209 و219 )
آيا روايات « مات ميتة جاهليّة » قابل اعتماد نيست؟ يا نستجير باللّه حضرت زهرا ( س ) به سخن و سنّت پيامبر عمل ننمود؟ و يا ابوبكر را شايسته جانشينى نمىدانست؟
يا باید بپيذيرند كه فاطمه زهرا نستجير بالله به مرگ جاهلي از دنيا رفته و اهل آتش است و يا قبول كنند كه ابوبكر خليفه بحق پيامبر نبوده است.
و اين كه فاطمه زهرا اهل آتش باشد با مضمون آيه تطهير و حديث بخاري و مسلم كه فاطمه زهرا را سيد و بانوي زنان بهشتيان مي شمارد هماهنگ نيست. پس شبهه عدم مشروعيت خلافت ابوبكر در ذهن تقويت مي شود.
با سلام و تشکر از زحماتتان
من نگفتم حضرت زهرا سیده نسا اهل الجنه نیست اما گفتم این سخن دال بر عصمت ایشان نیست
اما در مورد این حدیث که گفتید من فارق الجماعه مات میته جاهلیه
گفتم شما از جا می دانید که حضرت زهرا خلافت ابابکر را قبول نداشت و چند اعتراض ساده دال بر این امر مهم قلبی نیست
و بیعت با خلیفه هم به دست دادن و ندادن نیست
و باز یک امر قلبی است
و بر فرض مخالفت هم احتمال دارد در ار عمر از گناه خویش بشیمان شده و توبه کرده باشد
و طعا چنین است چون لزوما حضرت زهرا در بهشت است و تمرد از خلیفه با بهشت سازگار نیست
بس علا حضرت زهرا توبه نمودند
چقدر خوب است که انسان عقیده و نظر یک شخص را به یک گروه و جمعیت نسبت ندهد.آیدی محترم velayat
ایا نظر تمام اهعل سنت همین است که شما گفته اید؟
بهتر نیست کمی انصاف داشته باشیم؟
امام فخر رازی در تفسیر کبیر خود، در مورد شان نزول این سوره و معنای کوثر چنین می گوید:
قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم خرده میگرفتند، بنابراین معنی سوره این است که خداوند به او نسلی میدهد که در طـول زمـان باقی میماند، ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنهاست، این در حالی است که از بنی امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنهاست مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه. هزاران هزار از فرزندان فاطمه در سراسر جهان پخش شدند، در میان آنها نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثارو فداکاری در حفظ آیین اسلام کوشیدند.
پس آنچه که شما نقل فرمودید نظر تمام اهل سنت نیست
ضمن آینکه همانگونه جناب فخر رازی گفته است، میان معنای «کوثر» و تطبیق آن بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) هیچ منافاتی وجود ندارد.
چرا که ایشان، در واقع همان خیر کثیر هستند.
ایشان گفته اند قول سم چنین است
اما ایا این قول لزوما قول اهل سنت است یا شیعه بحثی نکردند
چون خیلی وقت چه شیعه چه سنی در بحثهای تفسیری و اصولی نظرات همدیگر را می اورند
اما بر فرض قبول حرف شماب ه هر حال یک احتمال این است که منظور نحر کوثر باشد و یک احتمال این است که حضرت زهرا
و همین احتما خلاف بر رد سخن شما کافی است
البته بنده تفسیر فخر رازی را ندیدم اما شاید در ادامه بحث تفسیری خود این قول را رد کرده باشد
عصمت حضرت زهرا از حدیث ذیل که خودتان در کتابهای معتبرتان نقل کرده اید به دست می آید:ان الله تبارك و تعالى يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها
همانا خداوند تبارك و تعالى به خاطر خشم فاطمه، غضب مى كند و به سبب رضايتِ او خشنود مى گردد.
برخى از منابع اهل سنت، كه اين حديث را نقل كرده اند، عبارتند از: كنزالعمال، ج 12، ص 111; المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 167; الصواعق المحرقة، ص 175; مجمع الزوائد، ج 9، ص 203; الاصابة، ج 4، ص 378 و اسدالغابة، ج 6، ص 224.
روشن است كه در صورتى مى توان خشم و غضب يك شخص را ملاك خشنودى و ناخشنودى خداوند دانست كه وى جز به اجراى فرمانهاى الهى نينديشد و نه تنها در عمل، بلكه در فكر و انديشه نيز معصوم باشد.
در اين روايت، به صورت كلى، رضايت فاطمه(عليها السلام) محور خشنودى الهى قرار گرفته است.
و اين بهترین دليل بر عصمت آن حضرت است.خداوند جز به اعمال صالح خشنود نمى گردد و هيچگاه به گناه و سرپيچى از فرمانش رضايت نمى دهد. اگر حضرت زهرا(عليها السلام) به گناه دست مى زد و يا حتّى فكر انجام آن را در سر مى پروراند، به چيزى خشنود گرديده بود كه خدا از آن خشنود نيست، در حالى كه در اين روايت، رضايت الهى پيوندى ناگسستنى با خشنودى فاطمه(عليها السلام) يافته است.
برای مطالب بیشتر می توانید به این پست مراجعه کنید: سوال های نفس گیر از اهل سنت
این حدیث در منابعی مهم و اصلی اهل سنت یعنی بخاری و مسلم نیامده
. اگر چنین باشد باید اثبات سندی شود
یعنی از کتبی غیر از این 2 کتاب باید اثبات سندی شد بر درست بودن حدیث و هر حدیثی در هر کتابی که یک سنی نوشته دلیل بر صحت ان حدیث نمی شود
بعد در مورد این استدلال
یعنی بحث رضایت غضب حضرت لزومی بر عصمت ایشان ندارد
چون امکان دارد انسان کار خوبی را با خوشحالی انجام دهد و کار بدی را با ناراحتی
بس خدا در این جا در ناراحتی و غضب حضرت زهرا ناراحت شدند و مشکلی از جانب خدا بیش نیامد اما فعل گناه توسط حضرت هم صورت بذیرفت
شما اول ثابت کن که دفاع از ولایت گناه هست بعد بگو که حضرت فاطمه(سلام الله علیها ) نعوذبالله توبه کردند!!!عجب!
کی گفته؟
آیا کسی که حضرت زهرا را بیازارد قطعا بر حق هست؟
کسی که ایشان را به خشم و غضب بیاورد بر حقه؟
چه کسی گفته؟
من گفتم بحث و اشکال ایشان بر فرض مسلمات اهل سنت است
و طب نظر اهل سنت چنین است که گفتم
اینها جز منافق چیز دیگری نیستند، هرچه برایشان دلیل و برهان بیاورید باز بر رأی فاسد خود استوارند.اگر می توانستند حتی از اصل اسلام هم اعلام برائت می کردند.
اینها نه پیامبر (ص)را قبول دارند، نه اهل بیتش(ص)، نه قرآن را و نه حتی خدا را !
خدای این جماعت خداییست که پا و بند تنبان دارد!
آن زنی را مادر خود می شمارند که فتوا به رضاعه کبیره داده !
کسی را خلیفه خود می شمارند که به تعبیری مثل بز از میدان جنگ احد فرار کرده !
و و و ... اینقدر تکرار کردیم خسته شدیم.
اینان با خدا و پیامبر خدا (ص) و دختر گرامی او فاطمه (س) و اهل بیت او (ع) و فرزندان معصوم او هر
خصومتی می توانستند نشان دادند.
امامان ما بدست همین جماعت به شهادت رسیدند.
حتی بعد از 1400 سال اجازه عزاداری برای امامانمان را هم نمی دهند و بقیع آنجور مهجور و غریب است.
اینها تمام شیعیان را مشرک می نامند.
ظلمی نبوده که اینها در حق شیعیان نکرده باشند.
ماجرای کربلا را به آن شکل بوجود آوردند.
حجاج ما را آنجور به خاک و خون کشیدند.
بعد ادای تنگها ! را در می آورند و می گویند ما که با شما دشمنی نداریم!!! شما چرا با ما دشمنی می کنید!
دیگر چه دشمنی می توانید و می توانستید بکنید که نکردید؟!؟
بدانید که صبر امام خامنه ای صبر ایوب نیست، و اگر امروزه به شما مهلت داده برای این است که آن عده ای که جاهلانه و بر طبق سنت آبا واجدادی دنبال این گروه منافق افتاده اند، به راه راست بازگردند. زمانی که تبلیغ تمام شد، دو گروه باقی می مانند، یک گروه مسلمانان، یک گروه منافقین.
آن زمان با شما و زنان و دختران و فرزندان و شیرخوارگان شما همان می کنیم که شما با سکینه(س) و رقیه(س) و علی اصغر(ع) و علی اکبر(ع) کردید.
با فرماندهانتان همان می کنیم که با اباالفضل (ع) و حسین (ع) کردید.
با رهبرانتان همان می کنیم که با امیرالمؤمنین علی (ع) کردید.ما سربازان امام خامنه ای و شاگردان مکتب حسین (ع) هستیم.
ما شیفته ی حدیث و قرآن شده ایم*موریم که با علی سلیمان شده ایمبر بام جهان اگر که ما جاداریم* در مکتب اهل بیت(ع)، انسان شده ایم
سخنان شما از بحث خارج است
اما تمام ادعاهای شا جای بحث دارد
انشا الله در تابیک دیگری
هی که ادم نبید از این بحث به اون بحث ببرد
اگر دلیل دارید بیاورید وگرنه عالمانه سکوت کرده و در دلیل مخالف تامل کنید
من نمی گویم اهل سنت مطلا ح است و برای این مقصود باید تحقیق جامعی صورت دهم
من می خواهم اثبات کنم این استدلال استدلال تامی نیست و عیم است
همین
باتشکر
به نام علی اعلی
سلام و عرض ادب
خب می شود از لغت نامه بگویید لفظ امام با بیامبر چه فرق هایی دارد؟
امام یعنی بیشوا و بیامبر یعنی بیام اور
ه من نمی گویم یک معنا دارد اما می گویم هر بیامبری قطعا بیشوا هم هست و این دو معنا در یک مصداق اجتماع بیدا کرده اند چون بیامبری که بیشوا مردم نباشد اصلا بیامبر نیست
بزرگوار گرامی!
من چه موقع گفتم معنای لغوی مراد است؟
همان معنای تحت اللفظی و معهود مورد نظر است.
لطفا دقت شود.:ok:
گرچه حرف شما صحیح است که هر پیامبری قطعا پیشوا باشد اما همه می دانیم که میان امام و نبی ( یا رسول و پیامبر ) تفاوتهایی وجود دارد.
اما در رابطه با این سخن شما:
ایشان گفته اند قول سم چنین است
اما ایا این قول لزوما قول اهل سنت است یا شیعه بحثی نکردند
چون خیلی وقت چه شیعه چه سنی در بحثهای تفسیری و اصولی نظرات همدیگر را می اورند
اما بر فرض قبول حرف شماب ه هر حال یک احتمال این است که منظور نحر کوثر باشد و یک احتمال این است که حضرت زهرا
و همین احتما خلاف بر رد سخن شما کافی است
البته بنده تفسیر فخر رازی را ندیدم اما شاید در ادامه بحث تفسیری خود این قول را رد کرده باشد
شاید یادتان رفته که شما چه چیزی ادعا کردید:
.طبق نظر اهل سنت منظور از کوثر رد ایه کوثر حضرت زهرا س نیست بلکه نهر کوثر است
شما گفتید نظر اهل سنت اینه اما دیدیم که در میان اهل سنت چندین نظر است و حتی جناب فخر رازی با اینکه این قول را قول سوم ذکر کرده اند اما در ادامه میان این قول و معنای لغوی جمع می کنند
پس این ادعای شما که نظر اهل سنت این است مردود است.
بر فرض قبول حرف شماب ه هر حال یک احتمال این است که منظور نحر کوثر باشد و یک احتمال این است که حضرت زهرا
و همین احتما خلاف بر رد سخن شما کافی است
همین که با وجود آن همه تحریف و کتمان فضائل اهل بیت (علیهم السلام ) در کتب اهل سنت این قول به عنوان یکی از اقوال ذکر شده است این خود بهترین رد بر سخنان خودتان است که ادعا کردین این سوره در شأن حضرت صدیقه مرضیه، فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) نازل نشده است.
ضمنا در مباحث اعتقادی استفاده از چنین واژه ها و کلماتی قطعا مورد پذیرش نبوده و نخواهد بود:
البته بنده تفسیر فخر رازی را ندیدم اما شاید در ادامه بحث تفسیری خود این قول را رد کرده باشد
این حدیث در منابعی مهم و اصلی اهل سنت یعنی بخاری و مسلم نیامده
. اگر چنین باشد باید اثبات سندی شود
یعنی از کتبی غیر از این 2 کتاب باید اثبات سندی شد بر درست بودن حدیث و هر حدیثی در هر کتابی که یک سنی نوشته دلیل بر صحت ان حدیث نمی شود
بعد در مورد این استدلال
یعنی بحث رضایت غضب حضرت لزومی بر عصمت ایشان ندارد
چون امکان دارد انسان کار خوبی را با خوشحالی انجام دهد و کار بدی را با ناراحتی
بس خدا در این جا در ناراحتی و غضب حضرت زهرا ناراحت شدند و مشکلی از جانب خدا بیش نیامد اما فعل گناه توسط حضرت هم صورت بذیرفت
قبلا فکر می کردم با کسی مشغول بحث و مباحثه هستم که حداقل با کتب مشهور و معتبر حدیثی اهل سنت آشنا هست؛ اما ظاهرا جنابعالی همین قدر هم با کتب دست اول اهل سنت آشنا نیستید.
برای اطلاع جنابعالی لازمه که عرض کنم:
اگرچه در میان کتب حدیثی اهل سنت صحیح بخاری و صحیح مسلم از اعتبار خاصی برخوردار هستند اما به این معنا نیست که اگر حدیثی در سایر کتب معتبر آمده باشد و در صحیحین( صحیح بخاری و مسلم ) نیامده باشه از درجه اعتبار ساقطه.
هرگز چنین نیست، بلکه اگر سند حدیثی صحیح باشد اگر چه در صحیحین نیامده باشد مورد قبول خواهد بود.
این اول
و دوم اینکه کتابی داریم به نام « المستدرک علی الصحیحین » که آن را فردی به نام « حاکم نیشابوری » نوشته است که از بزرگان اهل سنت بوده است.
وقتی در صحیح بخاری و همچنین صحیح مسلم مطالعه و کنکاش می کنیم به مذهب رجالی مولف آن کتاب پی می بریم و متوجه می شویم که بعضی از احادیث با وجود اینکه در مذهب مولف این دو کتاب، صحیح بوده اما در این دو کتاب نیامده است.
حاکم نیشابوری در این کتاب سعی کرده که آنچه را که از این احادیث در صحیحین علیرغم صحت نقل نشده جمع آوری کند و به همین خاطر نام کتاب خود را گذاشته « المستدرک علی الصحیحین » ؛ به معنای آنچه که از صحیحین جامانده و ذکر نشده است.
در آن کتاب این حدیث را با سلسله سند چنین ذکر می کند:
ابوالعباس محمدبن یعقوب ثناالحسن بن علی بن عفان العامری(واخبرنا) محمد بن علی بن دحیم بالکوفه ثنا احمد بن حاتم بن ابی غرزه قالا ثنا عبدالله محمدبن سالم ثناحسین بن زیدبن علی عن عمر بن علی عن جعفربن محمد عن ابیه عن علی بن الحسین عن ابیه عن علی رضی الله عنه « قال رسول الله(ص) لفاطمه«ان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک» ( المستدرک علی الصحیحین ج3 ص153،رقم4730 )
و در ادمه در مورد صحت حدیث چنین می گوید: « هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه»
طبق گفته حاکم نیشابوری این روایت براساس شروط بخاری ومسلم برصحت یک روایت، صحیح میباشد ولی آن دو درکتب خود نیاورده اند.
البته این مطلب جای تأمل است که چرا این روایت را با اینکه صحیح میدانند ولی در صحاح خودجای نداده اند و سرآن برکسیکه بغض نویسندگان این صحاح رانسبت به اهل بیت(ع) می داند،پوشیده نیست
منابع دیگری که این حدیث را نقل کرده اند:
1- ابن المثنى البصري، أبو موسى: المتوفّى (252). في معجمه.(کما فی الغدیر)
2- ابن أبي عاصم، أبو بكر: المتوفّى (287). فی کتابه الاحادوالمثانی ج5 ص363 رقم الحدیث 2959
3- أبو يعلى الموصلي: المتوفّى (307). في المعجم ج1ص233 رقم الحدیث 141
4- الطبراني،أبو القاسم: المتوفّى (360) فی المعجم الكبيرج1ص89 رقم180– ج16ص255 رقم الحدیث 18434
5- الدولابی، محمدبن احمد: المتوفّى(320). فی الذریه الطاهره النبویه ص168 رقم الحدیث 226
6- ابن عدی، عبدالله: المتوفّى(365). فی الکامل ج2ص351
7- الحاكم النيسابوري أبو عبد اللَّه: المتوفّى (405). في المستدرك على الصحيحين:ج6 ص25(11/38) رقم الحدیث 4730 و صحّحه.
8- أبو سعيد الخركوشي: المتوفّى (406). في شرف المصطفی ج5ص350
9- أبو نعيم الأصبهاني: المتوفّى (430). في فضائل الصحابة ج 1ص381 رقم الحدیث 338
10- أبو نعيم الأصبهاني: المتوفّى (430). في فضایل الخلفاج1ص251 رقم الحدیث 141
11- ابن عساكر، أبو القاسم: المتوفّى (571). في تاريخ مدينة دمشق ج3ص156 رقم الحدیث 598
12- الحافظ أبو العبّاس محبّ الدين الطبري: المتوفّى (694). في الذخائر (ص 39).
13- ابن اثیر الجرزی: المتوفّى(630). فی اسدالغابه ج5 ص523
14- رافعی(یافعی) القزوینی، عبدالکریم: المتوفّى(623). فی التدوین فی اخبارالقزوین ج1ص168- باب الذال
15- 16- ابن الغطریف: المتوفّى(377). فی الجزء، ج1 ص32 رقم31
16-ابن الجوزی ابوالفرج : المتوفّى(597) . فی المدهش ج1ص38
17-ابن النجارالبغدادی: المتوفّى(643).فی ذیل تاریخ بغداد ج2ص140
18- ابن کرامه،المحسن: المتوفّى(494). فی تنبیه الغافلین عن فضایل الطالبین ص40
19- الحافظ أبو المظفّر سبط ابن الجوزي: المتوفّى (654). في تذكره الخواص ص310
20- قاضی نعمان مغربی: المتوفّى(363) فی شرح الاخبار ج3ص29 (بلفظ :ان الله لیغضب لغضب فاطمه)
21- خوارزمی، موفق بن احمد: المتوفّى(568) فی مقتل الحسین ج1ص52
22- گنجی الشافعی : المتوفّى(658)فی کفایه الطالب ص219
23- ابن المغازلی،محمدبن محمدالواسطی: المتوفّى(483) فی المناقب ص351
[=b mitra ][=b mitra ]راویان حدیث:
[=b mitra ]تمامی راویان حدیث ازنظر حدیث شناسان اهل سنت مورد وثوق میباشند ودر مورد هیچکدام جرحی را وارد نکرده اند، مخصوصا که سند روایت به چند امام معصوم ختم میشود ،فقط ذهبی به دفاع ازاستادش ابن تیمیه برآمده واین حدیث رابا سند حاکم نیشابوری تضعیف کرده است و گفته:" حسین بن زید" منکر الحدیث است ودرست نیست که به او احتجاج شود ولی این جرح ونقد اوغریب است چون دلیلی برجرح خود نیاورده است، ودر مقابل او دیگر علما اوراتوثیق کرده اند مانند:
[=b mitra ]- ابن عدی در (الکامل) گفته :"عموم حدیث او از اهل بیت (ع) است وامید است که دراوباکی نباشد" ( عبدالله بن عدي، الكامل، ج2 ص351، دارالفكر بيروت، محرم1409 )
[=b mitra ]- ابن حجر گفته:"اوصدوق است وچه بسا دربرخی مواردبه خطا رفته است"
[=b mitra ]- ونیزضیاء مقدسی این حدیث را درکتاب (الاحادیث المختاره) نقل کرده است،با التزام به این که احادیثی که نقل میکند همگی موثقند ( ابن تیمیه موسس افکاروهابیت، علی اصغررضوانی ص114 )
[=b mitra ]ازطرفی ذهبی متهم به تشددو سختگیری دراحادیثی است که درباب فضایل اهل بیت(ع) وارد شده است وگاهی بدین جهت افراد جلیل القدری را تضعیف کرده است وابن حجر گفته است :سزاوار است کسانیکه ازناحیه ذهبی تضعیف میشوند راخوب بررسی کنیم".( لسان المیزان ج4 ص235 )
[=b mitra ]پس راویان روایت نیز مورد وثوقند وحتی باشروط بخاری ومسلم نیزروایت صحیح میباشند
[=b mitra ]
[=b mitra ]
[=b mitra ]
تایید صحت حدیث فوق توسط ابوبکر وعمر...
بعدازجریان سقیفه و هجوم به خانه وحی، عمر به ابوبکر گفت:نزد فاطمه برویم گویا که ازما غضبناک است،هردو به منزل فاطمه(س) آمدندوحضرت با آن دو محاجه کردند وفرمودند: آیا ازپیامبر(ص) شنیدید که خداباغضب من غضب میکند وبارضای من راضی می شود؟ گفتند بلی شنیدیم، فرمو خدا وملایکه راشاهد می گیرم که شما مراغضبناک کردیدومن ازشما راضی نیستم ونزد پیامبر(ص) ازشما شکایت خواهم کرد
این واقعه درکتب اهل سنت نیز نقل شده ونشان میدهد بزرگان منکرین برصحت این روایت شهادت داده اند:
1- دركتاب الامامه والسیاسه: قالت فاطمة عليها السلام لهما(ابي بكر وعمر):«نشدتكما اللّه ألم تسمعا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: «رضي فاطمة من رضاي و سخط فاطمة من سخطي؛ فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبّني و من أرضى فاطمة فقد أرضاني، و من أسخط فاطمة فقد أسخطني»؟ قالا: نعم سمعناه من رسول اللّه. قالت: فإني أشهد اللّه و ملائكته أنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني و لإن لقيت النبي لأشكونّكما إليه. ( ابن قتیبه دينوري الامامه والسیاسه ص20، تحقیق:الزینی (اگرچه بعضي ازسني هابراي فرار ازحقايقي كه ابن قتيبه نقل كرده است اورا شيعه معرفي كرده اند ولي شواهدي هست كه سني بودن اورا تاييد مي كند، براي ديدن دلايل سني بودن او مراجعه كنيد به: كتاب دانشنامه شهادت حضرت زهرا(س)، علي لباف، انتشارات منبر، ص163)
وقتي كه ابوبكر وعمر به عيادت فاطمه(س) آمده بودن حضرت به آنها فرمود«شمارا به خداآيا از پيامبرنشنيديد كه فرمود: خوشنودي فاطمه از خوشنودي من وغضب او ازغضب من است هركس اورا دوست بدارد مرا دوست داشته وهركس اوراخوششنود كند مرا خوشنود كرده وهركس فاطمه را غضبناك كند مرا غضبناك كرده است؟ گفتند بله ازرسول خدا شنيده ايم، فرمود:خداوملائكه را شاهد مي گيرم كه شما مرا غضبناك كرديد وخوشنود نكرديد واگرپيامبرراملاقات كنم ازشما شكايت مي كنم»
2- وفاضل المعاصر أستاذ عباس محمود العقاددركتاب «المجموعة الكاملة- العبقريات الإسلامية»(ج 2 ص 328 ط دار الكتاب اللبناني بيروت) همان جريان رانقل كرده است:
و في خلال الخلاف على هذه القضية قال عمر لأبي بكر: «انطلق بنا إلى فاطمة فانا قد أغضبناها». فانطلقا فاستأذنا عليها فلم تأذن لهما، فأتيا عليا فكلماه، فأدخلهما.
فلما قعدا ... فقالت: «أ رأيتكما ان حدثتكما حديثا عن رسول اللّه تعرفانه و تفعلان به؟» قالا: «نعم». فقالت: «نشدتكما اللّه ألم تسمعا رسول اللّه يقول: رضاء فاطمة من رضائي و سخطها من سخطي؟» قالا: «نعم سمعناه من رسول اللّه» قالت: «فاني أشهد اللّه و ملائكته إنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني، و لئن لقيت النبي لأشكونكما اليه»
بنابراین حدیث فوق از لحاظ سندی هیچ خدشه ای ندارد و بهترین دلیل بر عصمت حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) می باشد.
این حدیث در منابعی مهم و اصلی اهل سنت یعنی بخاری و مسلم نیامده
. اگر چنین باشد باید اثبات سندی شود
یعنی از کتبی غیر از این 2 کتاب باید اثبات سندی شد بر درست بودن حدیث و هر حدیثی در هر کتابی که یک سنی نوشته دلیل بر صحت ان حدیث نمی شود
با سلام و عرض ادب
دوست عزیز لزومی ندارد در موضوعاتی که علمی نسبت بدانها ندارید نظر بدهید. در مورد روایت:«يا فاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك» عرض می شود:
هر چند این حدیث با این الفاظ در صحیح بخاری و مسلم نیامده است ولی محتوای آن آمده است: بخاری در باب مناقب آنحضرت روایت را با این الفاظ نقل نموده است:«فاطمة بضعة مني فمن أغضبها أغضبني» و مسلم نیز در باب مناقب آنحضرت آورده است: « إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى يُؤْذِينِى مَا آذَاهَا ».
علاوه بر اینکه مگر فعل بخاری و مسلم برای ما حجت است؟ بخاری شخصی است که انحراف از اهل بیت علیهم السلام دارد، او امام علی علیه السلام را به عنوان خلیفه چهارم هم قبول ندارد و تا می تواند مناقب آنها را نقل نمی کند؟!واین در حالی است که وی از نواصب روایت نقل می کند و بیش از 300 نفر از روات صحیحش را راویان ضعیف تشکیل می دهند و این امور بر خلاف شرطی است که خود بیان می دارد.
همچنین کسی چنین برداشتی ندارد که تنها روایات این دو کتاب صحیح باشد و روایات دیگر صحیح نباشند.
در مورد روایت «يا فاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك» حافظان و حدیث شناسان متعددی آنرا نقل و خدشه ای بدان وارد نساخته اند همچون:
حافظ ابو موسى ابن مثنّى بصرى (252) [1]؛حافظ ابوبكر ابن ابى عاصم (287)[2] ؛حافظ ابو يعلى موصلى (307)[3] ؛حافظ ابو القاسم طبرانى (360)[4]؛ حافظ حاكم نيشابورى (405)[5] ؛ حافظ ابو سعد خركوشى (406)[6] ؛ حافظ ابو نعيم اصفهانى (430)[7] ؛ حافظ ابو الحسن ابن اثير (630)[8] ؛ حافظ محبّ الدين ابن نجّار بغدادى (643)[9] ؛ حافظ ابو المظفّر سبط ابن جوزى (654)[10] ؛حافظ محبّ الدين طبرى (694)[11] ؛حافظ ابو حَجّاج مزّى (742) [12]؛حافظ ابن حجر عسقلانى (852)[13] ؛حافظ ابن حجر مكّى (954)[14] ؛حافظ على متّقى هندى (975)[15]؛ حافظ ابو عبداللَّه زرقانى مالكى (1122). [16]
حاکم نیشابوری حکم به صحت اسناد نموده(که البته صحت اسناد مشایخ به معنای صحت روایت است) و هیثمی نیز می گوید اسناد آن حسن است. ابونعیم اصفهانی در باره این حدیث می گوید:«تفرد برواية هذا الحديث العترة الطيبة خلفهم عن سلفهم حتى ينتهي إلى النبي صلى الله عليه وسلم».[17]
ودر جای دیگری می گوید:«بدأنا بذكر فاطمة رضي الله عنها إذ كانت عضوا من أعضائه ، وكانت مخصوصة من بين أولاده بمحبته لها ، كانت أصغر بناته سنا ، بشرها النبي صلى الله عليه وسلم أنها أول أهله لحوقا به ، وكانت من خير نساء العالمين ، وسيدة نساء هذه الأمة ، ونساء أهل الجنة ، كانت المحصنة الطاهرة الزهراء البتول ، يغضب الله لغضبها ويرضى لرضاها ، يتألم النبي صلى الله عليه وسلم بألمها ، ويتأذى بتأذيتها».[18]
بنابراین حدیث از نظر طریق حدیث صحیح است واگر شما خدشه ای علمی دارید بیان بفرمائید تا مبناء جواب شما داده شود.
با سلام و عرض ادبدوست عزیز لزومی ندارد در موضوعاتی که علمی نسبت بدانها ندارید نظر بدهید. در مورد روایت:«يا فاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك» عرض می شود:
هر چند این حدیث با این الفاظ در صحیح بخاری و مسلم نیامده است ولی محتوای آن آمده است: بخاری در باب مناقب آنحضرت روایت را با این الفاظ نقل نموده است:«فاطمة بضعة مني فمن أغضبها أغضبني» و مسلم نیز در باب مناقب آنحضرت آورده است: « إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى يُؤْذِينِى مَا آذَاهَا ».
علاوه بر اینکه مگر فعل بخاری و مسلم برای ما حجت است؟ بخاری شخصی است که انحراف از اهل بیت علیهم السلام دارد، او امام علی علیه السلام را به عنوان خلیفه چهارم هم قبول ندارد و تا می تواند مناقب آنها را نقل نمی کند؟!واین در حالی است که وی از نواصب روایت نقل می کند و بیش از 300 نفر از روات صحیحش را راویان ضعیف تشکیل می دهند و این امور بر خلاف شرطی است که خود بیان می دارد.
همچنین کسی چنین برداشتی ندارد که تنها روایات این دو کتاب صحیح باشد و روایات دیگر صحیح نباشند.در مورد روایت «يا فاطمة إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك» حافظان و حدیث شناسان متعددی آنرا نقل و خدشه ای بدان وارد نساخته اند همچون:
حافظ ابو موسى ابن مثنّى بصرى (252) [1]؛حافظ ابوبكر ابن ابى عاصم (287)[2] ؛حافظ ابو يعلى موصلى (307)[3] ؛حافظ ابو القاسم طبرانى (360)[4]؛ حافظ حاكم نيشابورى (405)[5] ؛ حافظ ابو سعد خركوشى (406)[6] ؛ حافظ ابو نعيم اصفهانى (430)[7] ؛ حافظ ابو الحسن ابن اثير (630)[8] ؛ حافظ محبّ الدين ابن نجّار بغدادى (643)[9] ؛ حافظ ابو المظفّر سبط ابن جوزى (654)[10] ؛حافظ محبّ الدين طبرى (694)[11] ؛حافظ ابو حَجّاج مزّى (742) [12]؛حافظ ابن حجر عسقلانى (852)[13] ؛حافظ ابن حجر مكّى (954)[14] ؛حافظ على متّقى هندى (975)[15]؛ حافظ ابو عبداللَّه زرقانى مالكى (1122). [16]
حاکم نیشابوری حکم به صحت اسناد نموده(که البته صحت اسناد مشایخ به معنای صحت روایت است) و هیثمی نیز می گوید اسناد آن حسن است. ابونعیم اصفهانی در باره این حدیث می گوید:«تفرد برواية هذا الحديث العترة الطيبة خلفهم عن سلفهم حتى ينتهي إلى النبي صلى الله عليه وسلم».[17]
ودر جای دیگری می گوید:«بدأنا بذكر فاطمة رضي الله عنها إذ كانت عضوا من أعضائه ، وكانت مخصوصة من بين أولاده بمحبته لها ، كانت أصغر بناته سنا ، بشرها النبي صلى الله عليه وسلم أنها أول أهله لحوقا به ، وكانت من خير نساء العالمين ، وسيدة نساء هذه الأمة ، ونساء أهل الجنة ، كانت المحصنة الطاهرة الزهراء البتول ، يغضب الله لغضبها ويرضى لرضاها ، يتألم النبي صلى الله عليه وسلم بألمها ، ويتأذى بتأذيتها».[18]
بنابراین حدیث از نظر طریق حدیث صحیح است واگر شما خدشه ای علمی دارید بیان بفرمائید تا مبناء جواب شما داده شود.
[17].معرفة الصحابة، ابی نعیم الاصبهانی،جج1،ص381، ح338.[18].همان، ج22، ص196.
در مورد بخاریو مسلم خودم می دانستم حدیث را به جور دیگر گفته اند
اما ان استفاده ای که ان اقا از این حدیث کرده بود فقط با حدیث ان الله یغضب ... درست می شد نه با بقیه انها
بعد هم در مورد نقلهای شما در مورد صحت اسناد ان حدیث همانطور که می دانید صرف اینکه یک عالم سنی بگوید فلان حدیث حسن است دلیل بر درست بودن نمی شود و باید دلیل ان را بررسی کرد(یعنی صحت رجال ان حدیث)
مانند کلینی که می گوید همه احادیث کتاب من موثق است اما مراجع همه احادیث ان را بحثو بررسی می کنند و بعضی از انها را رد می کنند
اما بر فرض حرف شما درستباشد
بقیه اکالات به قوت خود باقیست
گرچه حرف شما صحیح است که هر پیامبری قطعا پیشوا باشد اما همه می دانیم که میان امام و نبی ( یا رسول و پیامبر ) تفاوتهایی وجود دارد.
حاج علی ارادت
البته قبول دارم امام یکبار به معنا لاخص استفاده می شود
یکبار به معنی الاعم
مورد اول مثل استفاده لفظ امام برای حضرت ابراهیم
به معنی الاخص مانند استفاده لفظ امام برای ایت الله موسی صدر(امام موسی صدر)
اما من می گوییم دلیلینداریم که منور از لفظ امام در این حدیث بمعنی الاخص است و امکان بمعنی الاعم هم هست
و بر فرض اینکه بمعنی الاخص باشد قطعا دیگر بحثی نیست که بیامبر مصداق ان هستند
اما در رابطه با این سخن شما:شما گفتید نظر اهل سنت اینه اما دیدیم که در میان اهل سنت چندین نظر است و حتی جناب فخر رازی با اینکه این قول را قول سوم ذکر کرده اند اما در ادامه میان این قول و معنای لغوی جمع می کنند
پس این ادعای شما که نظر اهل سنت این است مردود است.
نگاه کنید بین مفسرین شیعه هم اختلاف زیاد است مثلا ایتن الله مکارم یک چیزی می گوید و علامه خلاف ان را اما باز این نظر را ولو که علامه مخالف ان است به شیعه نسبت می دهند و اشکالی ندارد
من همهمین کار را کردم
همین که با وجود آن همه تحریف و کتمان فضائل اهل بیت (علیهم السلام ) در کتب اهل سنت این قول به عنوان یکی از اقوال ذکر شده است این خود بهترین رد بر سخنان خودتان است که ادعا کردین این سوره در شأن حضرت صدیقه مرضیه، فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) نازل نشده است.
:
البته شاید بشود گفت که کتمان فضائل اهل بیت کردند
اما نمی شود گفت کتمان فضائل حضرت زرهرا کردند
و خیلی فضیلت از حضرت زهرا در کتب عامه است
اما حالا این که گفتند یک حرف است اما به هر حال مثبت ادعای شما نیست
راویان حدیث:
تمامی راویان حدیث ازنظر حدیث شناسان اهل سنت مورد وثوق میباشند ودر مورد هیچکدام جرحی را وارد نکرده اند، مخصوصا که سند روایت به چند امام معصوم ختم میشود ،فقط ذهبی به دفاع ازاستادش ابن تیمیه برآمده واین حدیث رابا سند حاکم نیشابوری تضعیف کرده است و گفته:" حسین بن زید" منکر الحدیث است ودرست نیست که به او احتجاج شود ولی این جرح ونقد اوغریب است چون دلیلی برجرح خود نیاورده است، ودر مقابل او دیگر علما اوراتوثیق کرده اند مانند:
- ابن عدی در (الکامل) گفته :"عموم حدیث او از اهل بیت (ع) است وامید است که دراوباکی نباشد" ( عبدالله بن عدي، الكامل، ج2 ص351، دارالفكر بيروت، محرم1409 )
- ابن حجر گفته:"اوصدوق است وچه بسا دربرخی مواردبه خطا رفته است"
- ونیزضیاء مقدسی این حدیث را درکتاب (الاحادیث المختاره) نقل کرده است،با التزام به این که احادیثی که نقل میکند همگی موثقند ( ابن تیمیه موسس افکاروهابیت، علی اصغررضوانی ص114 )
ازطرفی ذهبی متهم به تشددو سختگیری دراحادیثی است که درباب فضایل اهل بیت(ع) وارد شده است وگاهی بدین جهت افراد جلیل القدری را تضعیف کرده است وابن حجر گفته است :سزاوار است کسانیکه ازناحیه ذهبی تضعیف میشوند راخوب بررسی کنیم".( لسان المیزان ج4 ص235 )
پس راویان روایت نیز مورد وثوقند وحتی باشروط بخاری ومسلم نیزروایت صحیح میباشند
ولی ذهبی استاد بخاری بوده و در از نظر اهل سنت خیلی اعتبار دارد
و صرف اینکه در روایت فضائل اهل بیت سخت گیری می کرده دلیل نمی شود که نظرش درست نباشد
چون شاید بر این سخت گیری دلیلی روایی وعقلی داشته
قبلا فکر می کردم با کسی مشغول بحث و مباحثه هستم که حداقل با کتب مشهور و معتبر حدیثی اهل سنت آشنا هست؛ اما ظاهرا جنابعالی همین قدر هم با کتب دست اول اهل سنت آشنا نیستید.برای اطلاع جنابعالی لازمه که عرض کنم:
اگرچه در میان کتب حدیثی اهل سنت صحیح بخاری و صحیح مسلم از اعتبار خاصی برخوردار هستند اما به این معنا نیست که اگر حدیثی در سایر کتب معتبر آمده باشد و در صحیحین( صحیح بخاری و مسلم ) نیامده باشه از درجه اعتبار ساقطه.
هرگز چنین نیست، بلکه اگر سند حدیثی صحیح باشد اگر چه در صحیحین نیامده باشد مورد قبول خواهد بود.
این اول
شما اصلا در کلام من دقت کن
مگر گفتم چون در صحاح نیامده باطل است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من گفتم چون نیامده باید اثبات سندی شود !!!!!!!!!
همین
خواهشا درکلام بندهبیشتر دقت کنید
و دوم اینکه کتابی داریم به نام « المستدرک علی الصحیحین » که آن را فردی به نام « حاکم نیشابوری » نوشته است که از بزرگان اهل سنت بوده است.
وقتی در صحیح بخاری و همچنین صحیح مسلم مطالعه و کنکاش می کنیم به مذهب رجالی مولف آن کتاب پی می بریم و متوجه می شویم که بعضی از احادیث با وجود اینکه در مذهب مولف این دو کتاب، صحیح بوده اما در این دو کتاب نیامده است.
حاکم نیشابوری در این کتاب سعی کرده که آنچه را که از این احادیث در صحیحین علیرغم صحت نقل نشده جمع آوری کند و به همین خاطر نام کتاب خود را گذاشته « المستدرک علی الصحیحین » ؛ به معنای آنچه که از صحیحین جامانده و ذکر نشده است.در آن کتاب این حدیث را با سلسله سند چنین ذکر می کند:
ابوالعباس محمدبن یعقوب ثناالحسن بن علی بن عفان العامری(واخبرنا) محمد بن علی بن دحیم بالکوفه ثنا احمد بن حاتم بن ابی غرزه قالا ثنا عبدالله محمدبن سالم ثناحسین بن زیدبن علی عن عمر بن علی عن جعفربن محمد عن ابیه عن علی بن الحسین عن ابیه عن علی رضی الله عنه « قال رسول الله(ص) لفاطمه«ان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک» ( المستدرک علی الصحیحین ج3 ص153،رقم4730 )
و در ادمه در مورد صحت حدیث چنین می گوید: « هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه»
طبق گفته حاکم نیشابوری این روایت براساس شروط بخاری ومسلم برصحت یک روایت، صحیح میباشد ولی آن دو درکتب خود نیاورده اند.
اگرچنین می بود باید اهل سنت اعتبار مستدرک را مانند خود صحاح بدانند ولی چنین نیست
البتهدرست است که تعریف مستدرک چنین است اما دلیلی نداریم ان کسی که مستدرک را جمع اوری کرده درست استنباط کرده است که طبق مشی بخاری و صحاح این حدیث درست است
چون ممکن است انها مبانی ای داشتند که او نمی داند فلذا ان را در کتب خود نیاورده اند
البته این مطلب جای تأمل است که چرا این روایت را با اینکه صحیح میدانند ولی در صحاح خودجای نداده اند و سرآن برکسیکه بغض نویسندگان این صحاح رانسبت به اهل بیت(ع) می داند،پوشیده نیست
اگر این تامل شما جا داشته باشد در همه احادیث مستدرک جا دارد
چون خودتان در تعریف مسندرک گفتید:...
تایید صحت حدیث فوق توسط ابوبکر وعمر...
بعدازجریان سقیفه و هجوم به خانه وحی، عمر به ابوبکر گفت:نزد فاطمه برویم گویا که ازما غضبناک است،هردو به منزل فاطمه(س) آمدندوحضرت با آن دو محاجه کردند وفرمودند: آیا ازپیامبر(ص) شنیدید که خداباغضب من غضب میکند وبارضای من راضی می شود؟ گفتند بلی شنیدیم، فرمو خدا وملایکه راشاهد می گیرم که شما مراغضبناک کردیدومن ازشما راضی نیستم ونزد پیامبر(ص) ازشما شکایت خواهم کرداین واقعه درکتب اهل سنت نیز نقل شده ونشان میدهد بزرگان منکرین برصحت این روایت شهادت داده اند:
1- دركتاب الامامه والسیاسه: قالت فاطمة عليها السلام لهما(ابي بكر وعمر):«نشدتكما اللّه ألم تسمعا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: «رضي فاطمة من رضاي و سخط فاطمة من سخطي؛ فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبّني و من أرضى فاطمة فقد أرضاني، و من أسخط فاطمة فقد أسخطني»؟ قالا: نعم سمعناه من رسول اللّه. قالت: فإني أشهد اللّه و ملائكته أنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني و لإن لقيت النبي لأشكونّكما إليه. ( ابن قتیبه دينوري الامامه والسیاسه ص20، تحقیق:الزینی (اگرچه بعضي ازسني هابراي فرار ازحقايقي كه ابن قتيبه نقل كرده است اورا شيعه معرفي كرده اند ولي شواهدي هست كه سني بودن اورا تاييد مي كند، براي ديدن دلايل سني بودن او مراجعه كنيد به: كتاب دانشنامه شهادت حضرت زهرا(س)، علي لباف، انتشارات منبر، ص163)
وقتي كه ابوبكر وعمر به عيادت فاطمه(س) آمده بودن حضرت به آنها فرمود«شمارا به خداآيا از پيامبرنشنيديد كه فرمود: خوشنودي فاطمه از خوشنودي من وغضب او ازغضب من است هركس اورا دوست بدارد مرا دوست داشته وهركس اوراخوششنود كند مرا خوشنود كرده وهركس فاطمه را غضبناك كند مرا غضبناك كرده است؟ گفتند بله ازرسول خدا شنيده ايم، فرمود:خداوملائكه را شاهد مي گيرم كه شما مرا غضبناك كرديد وخوشنود نكرديد واگرپيامبرراملاقات كنم ازشما شكايت مي كنم»
2- وفاضل المعاصر أستاذ عباس محمود العقاددركتاب «المجموعة الكاملة- العبقريات الإسلامية»(ج 2 ص 328 ط دار الكتاب اللبناني بيروت) همان جريان رانقل كرده است:
و في خلال الخلاف على هذه القضية قال عمر لأبي بكر: «انطلق بنا إلى فاطمة فانا قد أغضبناها». فانطلقا فاستأذنا عليها فلم تأذن لهما، فأتيا عليا فكلماه، فأدخلهما.
فلما قعدا ... فقالت: «أ رأيتكما ان حدثتكما حديثا عن رسول اللّه تعرفانه و تفعلان به؟» قالا: «نعم». فقالت: «نشدتكما اللّه ألم تسمعا رسول اللّه يقول: رضاء فاطمة من رضائي و سخطها من سخطي؟» قالا: «نعم سمعناه من رسول اللّه» قالت: «فاني أشهد اللّه و ملائكته إنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني، و لئن لقيت النبي لأشكونكما اليه»بنابراین حدیث فوق از لحاظ سندی هیچ خدشه ای ندارد و بهترین دلیل بر عصمت حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) می باشد.
شما اثبات سندی همین دو حدیث را نکردید
جدا از اینکه الامامه و السیاسه توسط زیادی از علمای اهل سنت مورد خدشه واقع شده است
یعنی گفته اند معلوم نیست برای ابن قتیبه باشد
دوزى dozy معتقد است که «الامامه و السياسه» نه قديمى است و نه صحيح؛ زيرا حاوى اشتباهات تاريخى وروايات خيالى و غير معقول است. از اين رو انتساب چنين تصنيف ضعيفى به ابن قتيبه ممکن نيست
در اخر یک نکته بگوییم
که برای من عجیب است از بین این همه نقدی که کردم (غیر از بحث صحت سند)حتی دوست یک عددش را جواب ندادند
در حالی که انها نقدهای قوی تری بود
استدلال خوبی است اما اشکالاتی از این قبیل دارد 1.مراد از امام زمان در این حدیث (من مات ولم یعرف امام زمانه)چیست؟شاید منظور از امام زمان پهمان پیامبر زمان است یعنی مثلا پیامبر یان زمان حصرت محمد است و پیامبر 2000 سال پیش حضرت مسیح و منظور از این حدیث این است که مثلا مسیحیان که پیامبر و امام زمانشان را نشاناخته اند مانند مشرکان در جهنمند.
2.طبق نظر اهل سنت منظور از کوثر رد ایه کوثر حضرت زهرا س نیست بلکه نهر کوثر است کما اینکه در تفسیر سورآبادی(از تفاسیر اهل سنت) می خوانیم: ((بدرستى كه ما بداديم ترا يا محمد خير بسيار در اين جهان و فضل و ثواب بسيار در آن جهان. كوثر فوعل بود از كثرت، همه كرامات سيّد صلّى اللَّه عليه و سلّم در اين درآيد كه هيچ كرامت خداى تعالى از مصطفى عليه السّلام دريغ نداشت. و گفتهاند كوثر جويى است مصطفى را عليه السّلام در بهشت چنان كه در خبر است كه پيغامبر عليه السّلام روزى با دوازده تن از ياران به بقيع الغرقد بيرون شد چون بو بكر و عمر و عثمان و على و سلمان و صهيب و بلال و بو ذر رضى اللَّه عنهم، در آن دشت فرو آمدند. رسول را خواب گرفت، بو بكر كودهاى ريگ فراهم كرد مانند بالشى تا رسول سر فازان نهاد و بخفت چنان كه بخست او بشنيدند. آن گه وانشست گفت «هل تدرون ما الكوثر؟». ياران گفتند «اللَّه و رسوله اعلم». رسول گفت «الكوثر نهر اعطانيه اللَّه فى الجنّة))
4.حضرت به خاطر پس گرفتن باغ فدک رفتند و خطبه خواندند نه دفاع از ولایت حضرت علی اما اینکه حضرت زهرا شهیده شدند توسط عمر و ابابکر سخنی است که اهل سنت قبول ندارند و شما می خواستید از مسلمات اهل سنت دلیل بیاورید 5.شما پیش فرض گرفته که حضرت زهرا خلافت ابوبکر ررا قبول نکرد اما از کجا چنین حرفی را می زنید؟چند اعتراض به دستگاه خلافت که دلیل بر عدم قبول خلافت ابوبکر نیست (یعنی شناخت امام زمان که مساوی با مردن به مرگ جاهلی است خیلی فرق دارد با اعتراض به امام زمان که فقط یک سیئه است و قابل توبه)
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=147
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=105
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=142
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=110
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=40
3.اینکه گفته اید حضرت زهرا اهل بهشت است دال بر عصمت ایشان نیست و ممکن است در زندگی خطاهایی بنمایند از ان جمله دفاع از ولایت حضرت علی که در اخر عمر توبه کردند (چون به قطع عمر و ابابکر حقند)
حضرت زهرا(سلام الله عليها) منافات دارد و همچنين ايشان هيچگاه از مخالفت با ابوبكر توبه نكرد بلكه تا آخرين لحظه زندگي از آن دو خشمگين بود و اگر به تاريخ مراجعه كنيد در مي يابيد آن ها بودند كه (به ظاهر ) از كار خود پشيمان بودند.
در اخر یک نکته بگوییم که برای من عجیب است از بین این همه نقدی که کردم (غیر از بحث صحت سند)حتی دوست یک عددش را جواب ندادند در حالی که انها نقدهای قوی تری بود
جناب ولايت شما نقدهاي قوي و منطقي كنيد دوستان پاسخگوي شما خواهند بود.
. در اخر می خواستم به شما یک توصیه بکنم و او انکه بر فرض قبول که استدلال شما درست باشد دلیل نمی شود شیعه حق باشد چون فقط شما با این سخن طبق مدارک اهل سنت،انها را باطل کردی یعنی مسلم شد که اهل سنت باطلند اما ایا این امر دیلیل بر این است که شیعه حق است؟ مسلم است که هرگزچون علاوه بر اهل سنت ما اسماعیلیه زیدیه و کیسانیه و... داریم که باید با توجه به تاب خودشان یعنی کتابی که اسماعیلیه قبول دارد بایدانها را رد کنیم و همین طور زیدیه و... تا انوقت حقانیت شیعه اثبات شود مثل این است که 10 نفر می گویند اقای ایکس قاتل است بعد هر کدام هم یک کتاب در دستشان است و می گویند ما کل این کتاب را قبول داریم اگر شما با توجه به کتاب نفر اول بطلان سخن او را اثبات کردی دلیل نمی شود که در واقع که اقای ایکس قاتل نباشدبلکه باید 9 نفر دیگر را هم باطل کنی
قرار نيست ما هر موقع با اهل سنت مناظره يا بحث مي كنيم تمام مباحث را مطرح كنيم و تمامي مذاهب را به چالش بكشانيم!
در يك مناظره و بحث بايد هدف مشخص شود و گاهي هدف نقد يك نظريه از اهل سنت پيرامون يك مسئله است و بديهي است در جاي خود و بر حسب نياز با ساير مذاهب نيز به گفتگو مي نشينيم
موفق باشيد
بعد هم در مورد نقلهای شما در مورد صحت اسناد ان حدیث همانطور که می دانید صرف اینکه یک عالم سنی بگوید فلان حدیث حسن است دلیل بر درست بودن نمی شود و باید دلیل ان را بررسی کرد(یعنی صحت رجال ان حدیث)
با سلام و عرض ادب
ابتداء عرض می کنم برای اینکه مقداری با مبانی و اصول جرح و تعدیل آشنا شوید اگر توانستید دو کتاب را پیش استاد آشنا به مبانی فرا بگیرید:
1- کتاب «نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر»: تالیف: شیخ الاسلام حافظ احمد بن حجر عسقلانی.
2- کتاب «الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل» تالیف: محمد عبد الحی الکهنوی که کتابی است در رابطه با معیارهای جرح و تعدیل و آشنایی با مبانی جرح و تعدیل ائمه حدیث .
اما در مورد نقدی که بیان فرمودید: این حدیث باید از جهت رجال مورد بررسی قرار گیرد عرض می شود:
ظاهرا جنابعالی دقت نفرمودید و مثل همیشه عجله نمودید.گفته شد که ابو نعیم در توضیح سند این روایت می گوید: :«تفرد برواية هذا الحديث العترة الطيبة خلفهم عن سلفهم حتى ينتهي إلى النبي صلى الله عليه وسلم».[1] آیا عترت احتیاج به بررسی سندی دارند؟
به علاوه اینکه حاکم و هیثمی تصریح به صحت و حسن طریق نموده اند وخود این امر کافی است در صحت و پذیرش حدیث زیرا که نپذیرفتن حدیث از جهت سند احتیاج به دلیل دارد.
البته ذهبی که این حدیث را با مذاق سلفی خود سازگار نمی بیند در باره این حدیث می گوید:حسین بن زید منکر الحدیث.
منکر الحدیث در نزد ائمه تعاریف مختلفی دارد؛ اما آنچه مراد ذهبی در این حدیث است،(نکارت متن و محتوی) است که با وثاقت راوی قابل جمع است؛ لذا ذهبی در مستدرک روایت دیگری را که «حسین بن زید» در آن واقع شده را تصحیح می نماید و حکم به صحت حدیث می کند.
اما باید از ذهبی پرسید که آیا شما به ملاک دلتان با احادیث برخورد می کنید؟! وآنچه راکه دلتان نمی پسندد حکم به نکارت آن می زنید.
به همین میزان به نظرم کافی است اگر بیشتر طالب بودید در تصحیح حدیث بیان شود.
موفق باشید.
همچنين اين سخن شما با ظهور حديث سازگاري ندارد.اين روايت به گونه هاي مختلفي نقل شده و با رجوع به متن آن ها روشن مي شود منظور حضرت از امام زمان اين است كه براي هركس امام زماني است و اگر مقصود خود حضرت بود ديگر قيد زمان بي فايده بود.
در شمار زیادی از روایات این مبحث، سخن از بیعت و اطاعت به میان آمده است، و این مسئله تنها در مورد امام و پیشوای زنده قابل تصور است.
من مات من غیر إمام جماعة، مات میتة جاهلیة.[5]
من مات ولیس فی عنقه بیعة، مات میتة جاهلیة[6]
من مات بغیر إمام، مات میتة جاهلیة ومن نزع یدا من طاعة، جاء یوم القیامة لاحجة له.[7]
«من خلع یدا من طاعة، لقی اللّه یوم القیامة لاحجّة له، ومن مات و لیس فی عنقه بیعة، مات میتة جاهلیة[8]
من بایع إماما فأعطاه صفقه یده و ثمرة قلبه، فلیطعه ان استطاع، فان جاء آخر ینازعه فاضربوا عنق الآخر.[9]
همچنين شما اين روايت را در كنار رواياتي همچون خلفاي اثني عشر و حديث ثقلين و... قرار دهيد روشن مي شود مقصود چيست.
سلام
و باتشکر فراوان از شما
شما می گویید اگر منظور خود حضرت بود قید زمان بی معنا بود من نگفتم منظور فقط خود پیامبر اسلام است بلکه گفتم منظور مطلق پیامبر است که مثلا در زمان حضرت عیسی حضرت مسیح و در زمان پیامبر اسلام ضحرت محمد امام مردم است پس قید زمن بی معنا نمی شود
و این تاویل من با احادیث بعدی دیگریکه اوردید ناسازگاری ندارد
در مورد مطالب قبلیتان هم که نقل نگرفتم درست است عبدالله ابن عمر و ... اشتباه از این حدیث برداشت کردند اما منظور حضرت چیز دیگری بود کما اینکه به قول شما اهل سنت از حدیث من کنت مولا یا هزاران حدیث دیگر اشتباه برداشت کرده اند
اعتراض به ابوبكر بر عدم حقانيتش بر خلافت و تا آخرين لحظات زندگي نا راضي بودن از او و وصيت بر دفن شبانه و مخفيانه مگر بايد چند مرتبه تكرار شود تا شما قبول كنيد حضرت زهرا(سلام الله عليها) مخالف ابوبكر بودند؟!
در مورد خطبه شما متن خطبه را يك نگاهي مي انداختيد بعد نتيجه گيري ميكرديد!
متن خطبه فدك بزرگترين دليل براي مظلوميت خاندان رسالت و حضرت زهرا(سلام الله عليها) مي باشد كه حضرت با ايراد خطبه ستمكار بودن دستگاه خلافت و ظلم هايي كه در حق اهل بيت رسول خدا(ص) وارد شد را بيان كردند و با مخاطب قرار دادن مردم به اين جمله: آیا شما به عموم وخصوص قرآن از پدرم وپسر عمویم آگاهترید؟جايگاه رفيع اميرالمومنين(عليه السلام) و مرجعيت ديني آن حضرت را بيان كردند.
حال به قسمت هايي از متن خطبه اشاره مي كنم تا اشتباه شما روشن شود:
پست رتبه گان، با قدر و منزلت شدند و شتر ناز پرورده اهل بطلان به صدا در آمد و در خانه هايتان در آمد و شيطان سر خويش را از مخفي گاه خود بيرون آورد. ندايتان درداد. ديد که پاسخگوي دعوت او هستيد و براي آنکه فريب او را بخوريد؛ آماده ايد. خواست که قيام نمائيد و ديد که شما راحت و سبک اين کار را مي کنيد. گرم و داغتان کرد و غضبناکتان و ديد که آتشينيد. پس داغ و نشان زديد بر غبر شترتان و بر آبي که سهم شما نبود وارد شديد، در حالي که از عهد و قرار چيزي نگذشته بود و موضع شکاف زخم هنوز خيلي وسيع بود. دهن زخم هنوز به هم نيامده بود و پيغمبر هنوز به قبر سپرده نشده بود. براي عمل خود بهانه آورديد که از فتنه مي ترسيديم، ولي به راستي که در فتنه افتاديد و راستي که جهنم محيط برکافران است.
آنگاه آنقدر درنگ نكرديد كه اين دل رميده آرام گيرد، و كشيدن آن سهل گردد، پس آتشگيره ها را افروخته تر كرده، و به آتش دامن زديد تا آن را شعله ور سازيد،و براى اجابت نداى شيطان، و براى خاموش كردن انوار دين روشن خدا، و از بين بردن سنن پيامبر برگزيده آماده بوديد، به بهانه خوردن، كف شير را زير لب پنهان مى خوريد، و براى خانواده و فرزندان او در پشت تپه ها و درختان كمين گرفته و راه مى رفتيد، و ما بايد بر اين امور كه همچون خنجر برّان و فرورفتن نيزه در ميان شكم است، صبر كنيم.
آگاه باشيد مى بينم كه به تن آسائى جاودانه دل داده، و كسى را كه سزاوار زمامدارى بود را دور ساخته ايد، با راحت طلبى خلوت كرده، و از تنگناى زندگى به فراخناى آن رسيده ايد
بعد از تو خبرها و مسائلى پيش آمد، كه اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمى كرد.
هر خاندانى كه نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بيگانگان نيز محترم بود، غير از ما.
در مورد شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها) نيز سخن بسيار گفته شده است و اينكه آن ها قبول ندارند دليل نمي شود كه حقيقت نداشته باشد زيرا بحث ،بحثي درون ديني است كه با استناد به منابع و شواهد نتيجه گيري مي كنيم .http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=147
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=105
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=142
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=110
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=40
خب شما بر اعتراض حضرت به ابوبکر دلیل بیاورید
بعد در مورد خطبه حضرت زهرا منظورم ان بخشی از خطبه بود که خود اهل سنت هم قبول دارند
در مورد شهادت حضرت زهرا بحث مفصلی است اما اگر به شما باشد می گویید از منابع اهل سنت خلافت حضرت علی هم مسلم است
پس دیگر نیازی به این دلیل ایشان نیست
یعنی دلیلی که باید قبلش خلافت اثبات شود و شهادت هم اثبات شود و نیاز به این همه پیش فرض دارد دیگر به درد مطرح کردن نمی خورد
و اگر همون پیش فرضها اثبات شود کافی است و راحت تر
ولی از متن شکال ایشان چنین بر می اید که می خواهند با اشکالی ساده تناقض سخنان اهل سنت را بدون پیش فرضهای مختلف رد کنند
یعنی می خواهند از مسلمات بین اهل سنت استفاده کنند
فلذا بنده این اشکالات را مطرح کردم
جناب ولايت متن ايشان را دقيق بخوانيد زيرا ايشان از اهل بهشت بودن حضرت زهرا(سلام الله عليها) عصمت ايشان را نتيجه نگرفته است بلكه مي گويد مردن به مرگ جاهلي با بهشتي بودن و مقام
حضرت زهرا(سلام الله عليها) منافات دارد و همچنين ايشان هيچگاه از مخالفت با ابوبكر توبه نكرد بلكه تا آخرين لحظه زندگي از آن دو خشمگين بود و اگر به تاريخ مراجعه كنيد در مي يابيد آن ها بودند كه (به ظاهر ) از كار خود پشيمان بودند.
نگاه کنید ایشان می گویند:
همه هم شیعه و هم اهل سنت قبول دارند که حضرت زهرا(س) اهل بهشت است و سوره کوثر در باره او آمده است. پس اگر حضرت زهرا(س) اهل بهشت است امام او در هنگام مرگش چه کسی بود ه است اگر بگوییم ابوبکر بوده در صورتی که همه می دانیم ایشان تا آخرین لحظه مرگش هم خلافت ابوبکر را قبول نکرد و علت شهادتش هم در سن 18 سالگی بخاطر دفاع از ولایت علی (ع) بوده است.
و من احساس ا کردم می خواهند از بهشتی بودن حضرت عصمت حضرتر ا بیرون بکشند
اين سخن شما درست است اما از بحث مربوطه خارج است! به قول معروف: خوب وردی را به دست آورده ای. لیک سوراخ دعا گم کرده ای
قرار نيست ما هر موقع با اهل سنت مناظره يا بحث مي كنيم تمام مباحث را مطرح كنيم و تمامي مذاهب را به چالش بكشانيم!در يك مناظره و بحث بايد هدف مشخص شود و گاهي هدف نقد يك نظريه از اهل سنت پيرامون يك مسئله است و بديهي است در جاي خود و بر حسب نياز با ساير مذاهب نيز به گفتگو مي نشينيم
بنده هم توصيه مي كنم شما قبل از پرداختن به مباحث كمي به ديد انصاف به منابع و شواهد بنگريد و اگر واقعا اشكال و شبهه اي بود مطرح كنيد.آزاد انديشي و حقيقت خواهي در گرو پرداخت علمي و منصفانه به مباحث است نه اينكه هر نوع ايراد گيري و قبول نكردن حقيقت را ،آزاد انديشي بدانيم.
موفق باشيد
من می خواستم در اینجا تنبهی به شیعیان بدهم که اشتباه نروند
چون اکثرا وقتی فهمیدند اهلس نت باطل است می گویند الا و لابد شیعه اثنی عشری حق است و این اشتباهی است بسیار بزرگ
شما رد فضای مجازی هم سری بزنید هزاران سایت به حقانیت شیعه از طریق اهل سنت پرداختند اما یک سایت به من نشان دهید که از طریق اسماعیلیه یا زیدیه این کار را کرده باشد
همین طور است در کتب عقایدی ما مانند الهیات اقای سبحانی
سلام و باتشکر فراوان از شما شما می گویید اگر منظور خود حضرت بود قید زمان بی معنا بود من نگفتم منظور فقط خود پیامبر اسلام است بلکه گفتم منظور مطلق پیامبر است که مثلا در زمان حضرت عیسی حضرت مسیح و در زمان پیامبر اسلام ضحرت محمد امام مردم است پس قید زمن بی معنا نمی شود و این تاویل من با احادیث بعدی دیگریکه اوردید ناسازگاری ندارد در مورد مطالب قبلیتان هم که نقل نگرفتم درست است عبدالله ابن عمر و ... اشتباه از این حدیث برداشت کردند اما منظور حضرت چیز دیگری بود کما اینکه به قول شما اهل سنت از حدیث من کنت مولا یا هزاران حدیث دیگر اشتباه برداشت کرده اند
پس بياييد طبق همان مبناي اهل سنت براي اين حديث مصداق تعيين كنيد كه براي توجيه اين احاديث مصاديق ديگري از قبيل قرآن و حكام هر عصري را ذكر مي كنند.
خب شما بر اعتراض حضرت به ابوبکر دلیل بیاورید
شبانگاه علي (عليه السلام) فاطمه ( سلام الله عليها ) را بر چهارپايي سوار مي کرد و به مجالس انصار مي رفتند و فاطمه از آنها (براي دفاع و پشتيباني از حق مسلم علي عليه السلام) ياري مي طلبيد ، آنان در جواب تنها يادگار رسول خدا صلي الله عليه و آله مي گفتند : اي دختر رسول خدا ، ما با ابوبکر بيعت کرده ايم و اگر شوهر تو قبل از ابوبکر براي بيعت پيش ما آمده بود ما با ابوبکر بيعت نمي کرديم ، علي ( عليه السلام ) فرمود : آيا جنازه رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) را در خانه اش رها مي کردم و ايشان را دفن نمي کردم ، و بر سر خلافت و جانشيني او با مردم مي جنگيدم ؟! فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) فرمود : علي کاري را کرد که شايسته او بود ، ولي آنها ( اصحاب سقيفه ) کاري کردند که در روز جزا بخاطر اين کارشان مورد سؤال خداوند قرار مي گيرند (و خداوند آنها را بخاطر اين کارشان عقاب خواهد نمود ) [3]
http://www.askdin.com/thread17463.html#post197913
[4] الإمامة و السياسة ـ تحقيق « الزيني » ـ ج 1 ، ص 19 ، باب كيف كانت بيعة علي بن أبي طالب كرم الله وجهه.
من احساس ا کردم می خواهند از بهشتی بودن حضرت عصمت حضرتر ا بیرون بکشند
من می خواستم در اینجا تنبهی به شیعیان بدهم که اشتباه نروند چون اکثرا وقتی فهمیدند اهلس نت باطل است می گویند الا و لابد شیعه اثنی عشری حق است و این اشتباهی است بسیار بزرگ شما رد فضای مجازی هم سری بزنید هزاران سایت به حقانیت شیعه از طریق اهل سنت پرداختند اما یک سایت به من نشان دهید که از طریق اسماعیلیه یا زیدیه این کار را کرده باشد همین طور است در کتب عقایدی ما مانند الهیات اقای سبحانی
موفق باشيد
عصمت حضرت زهرا از حدیث ذیل که خودتان در کتابهای معتبرتان نقل کرده اید به دست می آید:[=Arial Narrow]ان الله تبارك و تعالى يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها
[=Arial Narrow]همانا خداوند تبارك و تعالى به خاطر خشم فاطمه، غضب مى كند و به سبب رضايتِ او خشنود مى گردد.
[=Arial Narrow]برخى از منابع اهل سنت، كه اين حديث را نقل كرده اند، عبارتند از: كنزالعمال، ج 12، ص 111; المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 167; الصواعق المحرقة، ص 175; مجمع الزوائد، ج 9، ص 203; الاصابة، ج 4، ص 378 و اسدالغابة، ج 6، ص 224.
[=Arial Narrow]روشن است كه در صورتى مى توان خشم و غضب يك شخص را ملاك خشنودى و ناخشنودى خداوند دانست كه وى جز به اجراى فرمانهاى الهى نينديشد و نه تنها در عمل، بلكه در فكر و انديشه نيز معصوم باشد.
[=Arial Narrow]در اين روايت، به صورت كلى، رضايت فاطمه(عليها السلام) محور خشنودى الهى قرار گرفته است.
[=Arial Narrow]و اين بهترین دليل بر عصمت آن حضرت است.[=Arial Narrow][=Arial Narrow]خداوند جز به اعمال صالح خشنود نمى گردد و هيچگاه به گناه و سرپيچى از فرمانش رضايت نمى دهد. اگر حضرت زهرا(عليها السلام) به گناه دست مى زد و يا حتّى فكر انجام آن را در سر مى پروراند، به چيزى خشنود گرديده بود كه خدا از آن خشنود نيست، در حالى كه در اين روايت، رضايت الهى پيوندى ناگسستنى با خشنودى فاطمه(عليها السلام) يافته است.
چرا همتون این اشتباه بزرگ رو مرتکب می شوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه نمی دونید واجب الوجود(خدا) اگه مثل ممکن الوجود (انسان)دچار احساسات بشه در بعد زمان و مکان قرار می گیره و ممکن الوجود می شه
برادر خداوند طبع نداره ،احساسات بهش دست نمی ده اگه بده دیگه خدا نیست صحبت پیامبر معنی حقیقی نداره
فاطمه خشنود بشه خدا هم دچار احساس می شه یعنی چه؟
این هم مثل قضیه خشم خدا شد که عواطف انسانی رو به خدا نسبت می دهند
حالا کی می گه نه بیاد جلو درس توحید بهش بدیم
ببخشید البته ما هم ادعای فضل نداریم...:Mohabbat:
]
چرا همتون این اشتباه بزرگ رو مرتکب می شوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه نمی دونید واجب الوجود(خدا) اگه مثل ممکن الوجود (انسان)دچار احساسات بشه در بعد زمان و مکان قرار می گیره و ممکن الوجود می شه
برادر خداوند طبع نداره ،احساسات بهش دست نمی ده اگه بده دیگه خدا نیست صحبت پیامبر معنی حقیقی نداره
فاطمه خشنود بشه خدا هم دچار احساس می شه یعنی چه؟
این هم مثل قضیه خشم خدا شد که عواطف انسانی رو به خدا نسبت می دهند
حالا کی می گه نه بیاد جلو درس توحید بهش بدیم
ببخشید البته ما هم ادعای فضل نداریم...:Mohabbat:
[=Arial Black]هرکسی که بخواهد فکر جسارت به امیرالمومنین(ع) و فاطمه الزهرا(س) و سایر ائمه(ع) داشته باشد ....مطمئن باشد برخوردجدی خواهد شد
[=Arial Black]خانم محترم شما به نظر می رسد از اهل سنت باشید:
[=Arial Black]این روایت در کتب شما آمده است .....در منابع صحیحین شما
[=Arial Black]در منابعی که شما اجماع بر صحت تمام روایت های ان دارید ..شما اگر به هر عنوان بخواهید این حدیث را رد کنید ...اساس مذهب خودتان را زیر سوال برده اید
[=Arial Black]بحث این که شجره ملعونه و ... تهمت به امیرالمومنین(ع) می زنید و فکر می کنند با این تهمت ها می توانید شریک جرم برای غاصبین و قاتلین پیدا کنید...کور خوانده اند
[=Arial Black]حاضریم بحث تهمت به امیرالمومنین(ع) را در تایپیکی جداگانه بررسی کینم....%نه در این تایپیک...زیرا عنوان این تایپیک مربوط به این مسئله نمی شود ....مضافا این که تایپیک قدیمی است و کارشناس همراهش نیست و نهایتا باعث قفل شدن می شود .
[=Arial Black]درخواست تایپیک جدید کنید ....برای پاسخ گویی و طرح سوالات اماده هستیم %انشالله....
[=Arial Black]مضافا این که شما مبحث زیررا مطالعه کنید...متوجه می شوید...
[=Arial Black]از زبان استاد قزوینی:
[=Arial Black]از حضرت سوال کردند: چه تفاوتي است ميان حضرت زهراي مرضيه (سلام الله عليها) و حضرت مريم (سلام الله عليها)؟ حضرت فرمود:
[=Arial Black]إن مريم سيدة نساء عالمها و أن فاطمة سيدة نساء العالمين.
[=Arial Black]حضرت مريم (سلام الله عليها) خانم و سرور زنان عصر خويش بود، ولي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خانم و سرور تمام زنان عالم است.
[=Arial Black]معاني الأخبار للشيخ الصدوق، ص107 ـ دلائل الامامة لمحمد بن جرير الطبري، ص81 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج14، ص206
[=Arial Black]حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر تمام زناني که وارد بهشت شدهاند، حتي حضرت مريم (سلام الله عليها) و حضرت آسيه (سلام الله عليها) و حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) برتري دارد و سرور تمام زنان بهشتي است.
[=Arial Black]در روايتي که هيثمي در مجمع الزوائد از عايشه نقل ميکند، ميگويد:
[=Arial Black]ما رأيت أفضل من فاطمة غير أبيها.
[=Arial Black]من کسي را أفضل از فاطمه نديدم، جز پدرش.
[=Arial Black]مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص201
[=Arial Black]يعني اگر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) استثناء شود، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بهترين و شايستهترين فرد در افراد امت اسلامي است.
[=Arial Black]حاکم نيشابوري ـ از علماي معتمد و پرآوازه اهل سنت ـ در کتاب مستدرک الصحيحين روايتي را از عايشه نقل ميکند و ميگويد:
[=Arial Black]و كانت إذا دخلت عليه، قام إليها، فقبّلها و رحب بها و أخذ بيدها فأجلسها في مجلسه و كانت هي إذا دخل عليها رسول الله صلى الله عليه و آله قامت إليه مستقبلة و قبلت يده.
[=Arial Black]وقتي فاطمه به خدمت پيامبر ميرسيد، پيامبر تمام قد در برابر فاطمه ميايستاد و او را احترام ميکرد و ميبوسيد و خوش آمد ميگفت و دستش را ميگرفت در جاي خودش مينشاند و ... .
[=Arial Black]هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه.
[=Arial Black]حاکم نيشابوري ميگويد: اين روايت صحيح است و تمام ويژگيهاي صحيح مسلم و صحيح بخاري را دارد.
[=Arial Black]المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص160
[=Arial Black]از همه اينها فراتر و بالاتر، صحيح بخاري و صحيح مسلم آوردهاند از قول مسور بن مخرمة که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
[=Arial Black]فاطمة بضعة منى، فمن أغضبها أغضبني و يؤذيني ما آذاها.
[=Arial Black]فاطمه، پارهٍ تن من است. هر کس او را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده است و هر کس او را بيازارد، مرا آزرده است.
[=Arial Black]صحيح البخاري، ج4، ص210، 219 و ج6، ص158 ـ صحيح مسلم، ج7، ص141
[=Arial Black]حاکم نيشابوري با روايت صحيح در المستدرك علي الصحيحين نقل ميکند که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:
[=Arial Black]إن الله يغضب لغضبک و يرضي لرضاک.
[=Arial Black]غضب و رضايت تو، غضب و رضايت خداوند است.
[=Arial Black]المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص154
[=Arial Black]اينها نشان از مقام عصمت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميدهد. اين تعابير نسبت به کدام شخصيت و صحابه آمده است؟
[=Arial Black]نسبت به کداميک از زنان و فرزندان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است؟!
[=Arial Black]اين حديث نشان ميدهد که هر نوع اذيت و آزار و رنجش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به هر بهانهاي و تحت هر عنواني، حرام است و با غضب و آزار خداوند برابر است.
[=Arial Black]ابن حجر عسقلاني ـ از استوانههاي علمي اهل سنت ـ در کتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري از قول سبکي ـ از علماي بزرگ و پر آوازه قرن 8 اهل سنت ـ ميگويد:
[=Arial Black]براي فاطمه، فضائلي هست که ما بر آن معتقد هستيم و فاطمه را از خديجه و عايشه هم بالاتر ميدانيم.
[=Arial Black]مناوي نقل ميکند:
[=Arial Black]إن فاطمة و أخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة بالإتفاق.
[=Arial Black]فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص555
[=Arial Black]البته ما حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) را داراي مقامي بالاتر و والاتر ميدانيم. حتي در روايتي از امام رضا (عليه السلام) آمده است:
[=Arial Black]إن الله يقول: لو لم أخلق عليا عليه السلام لما كان لفاطمة ابنتك كفو على وجه الأرض ...
[=Arial Black]اگر علي را نيافريده بودم، براي فاطمه، کفو و همتايي در روي زمين پيدا نميشد.
[=Arial Black]عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص203 ـ الفصول المهمة في أصول الأئمة للحر العاملي، ج1، ص408 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج43، ص92
[=Arial Black]ما معتقديم که نور رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و ساير ائمه (عليهم السلام)، منشق شده و آفريده شده از نور إلهي هستند که در زيارت جامعه کبيره ميخوانيم:
[=Arial Black]خلقكم الله أنوارا، فجعلكم بعرشه محدقين، حتى منَ علينا بكم، فجعلكم في بيوت أذن الله ...
[=Arial Black]خداوند شما را نور آفريد و گرداگرد عرش، مشغول تحميد و تسبيح إلهي بوديد، تا اينکه خداوند بر ما بشر، منت نهاد و شما را به عالم خاکي و ناسوت آورد تا دست ما را گرفته و در مسير کمال قرار دهيد و ما را براي رسيدن به کمالات لايق بشري، رهنمون کنيد.
[=Arial Black]در روايت ديگري آمده است که فرمود:
[=Arial Black]أولنا محمد، آخرنا محمد و أوسطنا محمد و كلنا محمد.
[=Arial Black]بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج26، ص6 ـ كتاب الغيبة للنعماني، ص88
[=Arial Black]همه ائمه (عليهم السلام) و 14 نور پاک، منشق شده از نور و عظمت إلهي هستند. ما، تفاوت آنچناني ميان اين 14 نور پاک نميدانيم. با اين تفاوت که منشأ اين أنوار إلهي را نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميدانيم و هر چه اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) دارند، همه از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دارند و با استثناء کردن اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اينها چيزي ندارند.ما بايد اين را دقت کنيم که خداي ناکرده در صحبتهاي خودمان، غلوّ و زيادهروي نداشته باشيم.
[=Arial Black]اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
[=Arial Black]أنا عبد من عبيد محمد صلي الله عليه و آله.
[=Arial Black]من، بندهاي از بندگان محمد صلي الله عليه و آله هستم.
[=Arial Black]الكافي للكليني، ج1، ص90 ـ الاحتجاج للطبرسي، ج1، ص313 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج3، ص283
[=Arial Black]از آنجايي که اميرالمؤمنين (عليه السلام) پدر ائمه (عليهم السلام) و خاتم الأوصياء است و با ولايت او، اين دينْ کمال يافته و با امامت او، اسلامْ مرضيّ حق قرار گرفته و با نصب او بر جانشيني و خلافت بود که نعمت إلهي بر امت اسلامي تمام گرديد و مقام شايستهاي در ميان ائمه (عليهم السلام) دارد.
[="Tahoma"]
lili2020
چرا همتون این اشتباه بزرگ رو مرتکب می شوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه نمی دونید واجب الوجود(خدا) اگه مثل ممکن الوجود (انسان)دچار احساسات بشه در بعد زمان و مکان قرار می گیره و ممکن الوجود می شه
برادر خداوند طبع نداره ،احساسات بهش دست نمی ده اگه بده دیگه خدا نیست صحبت پیامبر معنی حقیقی نداره
فاطمه خشنود بشه خدا هم دچار احساس می شه یعنی چه؟
این هم مثل قضیه خشم خدا شد که عواطف انسانی رو به خدا نسبت می دهند
حالا کی می گه نه بیاد جلو درس توحید بهش بدیم
ببخشید البته ما هم ادعای فضل نداریم...:Mohabbat:
با عرض ادب و احترام خدمت خواهر بزرگوارم خانم lili2020
مگه نمی دونید واجب الوجود(خدا) اگه مثل ممکن الوجود (انسان)دچار احساسات بشه در بعد زمان و مکان قرار می گیره و ممکن الوجود می شه
برادر خداوند طبع نداره ،احساسات بهش دست نمی ده اگه بده دیگه خدا نیست صحبت پیامبر معنی حقیقی نداره
با تفحص و جستجو در آيات الهي به كلماتي از خانواده حب و بغض غضب و .... برميخوريم كه خداوند متعال آنها را به خودش نسبت ميدهد در حاليكه همگان ميدانند حب و بغض و ... جزء مسائل عاطفي هست وقتي ميگوئيم خدا بنده اش را دوست دارد اين دوست داشتن جزء عواطف محسوب مي شود پس الزاما اينطور نخواهد بود كه اگر در وجود خداوند متعال حب و بغض وجود داشت ذات باريتعالي را در حد جسم تنزل داده باشيم
در مورد دوست داشتن و يا دوست نداشتن كه يكي از بارزترين عواطف و احساسات در هر انساني است به آيات درون فايل مخفي توجه فرمائيد كه در تمام اين آيات اين دو مورد را به خدا نسبت داده است
[SPOILER]وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (190)
وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (195)
وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ (205)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ (222)
يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ (276)
قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ (32)
وَ أَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ (57)
بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ (76)
الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (134)
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ (140)
وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ (146)
فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (148)
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ (159)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً (36)
وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوَّاناً أَثيماً (107)
لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً (148)
فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (13)
سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئاً وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ (42)
وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ (64)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (87)
لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (93)
وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ (141)
يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ (31)
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (55)
وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ (58)
إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ (4)
كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ (7)
لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (108)
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ (23)
إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (38)
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ (76)
وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ (77)
لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ (45)
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (18)
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ (40)
وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتَّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ (9)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ (12)
لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (23)
لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ (8)
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (4)
[/SPOILER]تمام اين آيات نشاندهنده حب و بغض خداوند متعال در موارد خودش مي باشد
خانم بزرگوار اين تنها يك مورد بود كه بعنوان مثال براي حضرتعالي عرض شد
اما در مورد حب و بغض حضرت حوراء الانسيه فاطمه زهراء سلام الله عليها به اين صورت نيست كه به نسبت دادن حب و بغض حضرتش به پيامبر و از پيامبر به خداوند متعال ذات باريتعالي را به حد جسم تنزل داده باشيم بلكه از باب تولي و تبري كه از فروعات دين هست به اين نتيجه ميرسيم كه با نص صريح روايت نبوي كه در كبراي قضيه رضايت رسول الله معادل رضايت خداوند متعال است همچنانكه بالعكس آن نيز جزء كبراي قضيه است و با در نظر گرفتن صغري قضيه كه پيامبر رضايت فاطمه را منوط به رضايت خودشان دانستند نتيجه اين خواهد شد كه رضايت حضرت فاطمه سلام الله عليها رضايت پروردگار متعال است
حالا کی می گه نه بیاد جلو درس توحید بهش بدیم
افتادگي آموز اگر طالب فيضي
هرگز نخورد آب زميني كه بلند است :ok::ok:
موفق باشيد
دوزى dozy معتقد است که «الامامه و السياسه» نه قديمى است و نه صحيح؛ زيرا حاوى اشتباهات تاريخى وروايات خيالى و غير معقول است. از اين رو انتساب چنين تصنيف ضعيفى به ابن قتيبه ممکن نيست
[="verdana"]الإمامة و السیاسة
معرفی کتاب «الإمامة و السیاسة»
کتاب «الإمامة و السیاسة» که نام دیگرش «تاریخ الخلفاء» است توسط ابو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبه دینورى (213ـ276ق) نوشته شده است که یکى از مهم ترین منابع مورخان اهل سنت مى باشد و تاریخ خلافت و شروط آن از زمان وفات نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) تا عهد «امین» و «مأمون» را در بر گرفته است. دینورى در این کتاب اخبار راویان حجاز را نقل کرده و روایات مربوط به حوادث شیعیان را نیز آورده است.
البته متأخران در مورد نسبت این کتاب به دینورى تشکیک و تردید کرده اند اما این کتاب از دیر باز به نام او شهرت یافته است.
یکى از علل تردید و شک درباره انتساب کتاب به ابن قتیبه این است که در این کتاب وقایعى به نفع شیعه و عقاید آن، و درطعن صحابه ذکر شده است که بزرگان اهل سنت مى گویند به دلیل جلالت شأن دینورى در مذهب اهل سنت (سلفى) بعید به نظر مى رسد که این مطالب توسط وى نوشته شده باشد. و البته قراین داخلى در کتاب وجود دارد که شاید بتوان فرضیه مخالفان را پذیرفت مثل اینکه نویسنده از کسانى غیر از اساتید دینورى روایت کرده و حتى وقایع مربوط به پس از وفات او را نیز در کتاب آورده است. به هر حال مطالب کتاب با تاریخ و عقاید شیعه موافق بوده و مورد توجه علماى شیعه و حتى اهل سنت قرار گرفته است. و على رغم شک و تردید در انتساب کتاب به دینورى، علماى بزرگ اهل سنت مثل قلقشندى، ابن شبّاط تونسى، قاضى ابوبکر ابن عربى، با نقل مطالب کتابش در مورد مسائل خلافت، ابن قتیبه را مورد طعن قرار داده اند که چرا مطالبى در مذمت و طعن صحابه و به نفع شیعه سخن گفته است.
این کتاب پس از یک خطبه، با ذکر فضائل دو خلیفه نخست یعنى ابوبکر و عمر آغاز شده و سپس نویسنده به مسأله سقیفه و خلافت ابوبکر مى پردازد. او این بخش را کاملا به طور مختصر نوشته است. اما مسئله خلافت على بن ابى طالب(علیه السلام) و بقیه مطالب کتاب را با تفصیل آورده است. به طورى که یک چهارم کتاب به خلافت این امام همام اختصاص دارد. وى وقایع مهم دو قرن اول اسلام را در این کتاب آورده است. وقایعى مثل فتح مناطق آفریقایى واندلس توسط مسلمانان.
نسخه هاى متعددى از این کتاب موجود است و بارها در کشورهاى اسلامى به چاپ رسیده است.
منابع:
1ـ ابن عماد حنبلى، شذرات الذهب فى اخبار من ذهب، تحقیق الارناؤوط، دمشق و بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق، ج 1، ص 25، ج 3، ص 318 به بعد.
2ـ ابو محمد عبد الله بن قتیبه دینورى، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، قاهره، الهیئة المصریّة العامة للکتاب، چ 2، 1992م، مقدمه محقق.
3ـ ابن قتیبه دینورى، الامامة و السیاسة، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء 1410ق، مقدمه محقق.
4ـ خیر الدین زرکلى، الأعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چ 8، 1989 م، ج 4، ص 137.
5ـ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت دارالفکر، 1407ق، ج 11، ص 48 و 57.
6ـ شمس الدین ذهبى، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، چ2، 1413 ق، ج 20، ص 382.
7ـ ابن جوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الأمم،تحقیق محمد و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412 ق، ج 12 ص 276[/]
چرا همتون این اشتباه بزرگ رو مرتکب می شوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه نمی دونید واجب الوجود(خدا) اگه مثل ممکن الوجود (انسان)دچار احساسات بشه در بعد زمان و مکان قرار می گیره و ممکن الوجود می شه
برادر خداوند طبع نداره ،احساسات بهش دست نمی ده اگه بده دیگه خدا نیست صحبت پیامبر معنی حقیقی نداره
فاطمه خشنود بشه خدا هم دچار احساس می شه یعنی چه؟
این هم مثل قضیه خشم خدا شد که عواطف انسانی رو به خدا نسبت می دهند
حالا کی می گه نه بیاد جلو درس توحید بهش بدیم
ببخشید البته ما هم ادعای فضل نداریم...
[="times new roman"]
[="blue"]سرکار خانم مکرمه شما ظاهراً نماز نمیخوانید و الا غضب خدا را به وضوح در سوره مبارکه حمد میدیدید و به یکباره اتشتان تند نمیشد که به دیگران درس توحید بدهید .
خدا همه مارا به راه راست هدایت فرماید انشاءالله .[/]
[="darkgreen"]صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ«7»
راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کردهای؛ و نه گمراهان.[/][/]
معرفی کتاب «الإمامة و السیاسة»
مراجع مدعی تشیع در مناظرات خود، دائم به مطالب کتاب الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری استناد می کنند؟ در صورتیکه طبق شواهد و دلایل بسیاری مشخص شده که این کتاب متعلق به ابن قتیبه نیست، ولی باز ایشان به روی مبارک خویش نمی آورند و دوباره به مطالب این کتاب استناد می کنند، دلایلی که تعلق این کتاب به ابن قتیبه را رد می کند:
[="Red"]اول: کسانی که زندگینامه ابن قتیبه را ذکر کردهاند آنرا در میان آثار او ذکر نکردند، اما قاضی ابوعبدالله توزی معروف به ابن شباط در فصل دوم از باب چهل و سوم در کتاب (صله السما) از آن نقل نموده است،
[/]
دوم: کتاب بیانگر این است که نگارنده آن در دمشق بوده است و حال ابن قتیبه از بغداد جز به دینور بیرون نرفته است.
[="red"]سوم: کتاب مذکور از ابولیلی روایت میکند و ابولیلی سال(5148) شصت و پنج سال قبل از ابن قتیبه در کوفه قاضی بوده است،
[/]
چهارم: مؤلف الامامه و السیاسه فتح اندلس را از زنی نقل کرده که خود او را دیده است و حال فتح اندلس 120 سال قبل از تولد ابن قتیبه بوده است.
[="red"]پنجم: نگارنده کتاب فتح مراکش توسط موسیبن نصیر را ذکر مینماید، در حالی که این شهر توسط یوسفبن تاشفین پادشاه مرابطین در سال 455 ه بنا شده است و ابن قتیبه در سال 276 ه وفات نموده است.
[/]
ششم: هیچ یك از نویسندگانِ شرح حال عبدلله بن مسلم بن قتیبه، در فهرست تصانیف وی نام كتابالامامه و السیاسه را ذكر نكردهاند كه از آنجمله میتوان به كتابهای ذیل اشاره كرد: وفیات الاعیان (وفیات الاعیان ، ج3، ص: 42-43، شماره شرح حال: 328، دار صادر بیروت) تألیف شمس الدین احمد بن خلكان (متوفی 681 هـ.ق) بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة (، ج2، ص: 63-64، شماره شرح حال 1444، المکتبة العصریة، تحقیق: محمد ابو الفضل ابراهیم) تألیف جلالالدین، عبدالرحمن سیوطی (متوفی 911 هـ.ق)الوافی بالوفیات (صفدی، الوافی بالوفیات، ج 17، ص: 607-609، شماره شرح حال: 516، دار النشر فراوز شتاینر بفیسبادن، 1411هـ 1991م) تألیف صلاح الدین بن أیبك صفدی (متوفی 764 هـ.ق) تاریخ بغداد (بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج 10، ص: 170، شماره شرح حال: 5309، المکتبة السلفیة) تألیف ابوبكر، احمد بن علی بغدادی متوفی(463هـ.ق)
دكتر یوسف علی طویل، محقق و پژوهشگر كتاب عیون الاخبار در مقدمه كتاب مذكور میگوید: علما در انتساب كتاب الامامه والسیاسه تردید دارند و دلیلشان آن است كه هیچ یك از مؤرخان و نویسندگان مشهور در فهرست تصانیف ابن قتیبه كتاب الامامة والسیاسة را ذكر نكردهاند (ابن قتیبه، عیون الاخبار، مقدمه ص: 33، دار الکتب العلمیة، 1406هـ 1985م)
[="red"]هفتم: دوزی DOZY ـ معتقد است كه الامامة و السیاسة نه قدیمی است و نه صحیح، زیرا حاوی اشتباهات تاریخی و روایات خیالی و غیرمعقول است. از این رو انتساب چنین تصنیف ضعیفی به ابن قتیبه ممكن نیست. خاورشناس معروف هاماكر میگوید و دوزی نیز با او موافق است كه این كتاب و كتابهای تاریخی امثال آن كه جنبه حماسی دارند و در ایام جنگهای صلیبی برای انگیختن حماسه در روح مسلمانان تألیف شدهاند تا آنان را متوجه قهرمانیهای اجدادشان سازند. (ر.ک عنان، محمد عبد الله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج 1، ص: 21، ترجمه: عبد الحمید آیتی، چاپ اول، زمستان 1366، چاپ موسسه کیهان)
[/]
هشتم: مستشرق معروف بروكلمان Brakeman میگوید: كتابالامامه و السیاسه را به ابن قتیبه نسبت دادهاند. در حالی كه دی گوی DEGEIE میگوید: كتاب الامامه و السیاسه در مصر یا در مغرب و در زمان ابن قتیبه تصنیف شده است و قسمتی از آن كتاب از تاریخ ابنحبیب مأخوذ شده است.(تاریخ الادب العربی، ج:2، ص220) و در دائرة المعارف الاسلامیة نیز آمده است: این كتاب را به ابن قتیبه نسبت دادهاند در حالیكه دی گوی DE GEIE ترجیح میدهد كه مصنف آن مردی مصری یا مغربی و معاصر ابن قتیبه بوده است.(الشنتاوی، احمد، زکی خورشید، ابراهیم، دائرة المعارف الاسلامیة (1/262) دار المعرفة بیروت) و جالب تر از همه آنكه نویسندگان دائرة المعارف بزرگ اسلامی كه به كوشش 227 نفر از محققان و اساتید بنام كشورمان گردآوریشده است در فهرست تصانیف ابن قتیبه چنین مرقوم میدارند: كتابهایی كه انتسابشان به ابن قتیبه قطعاً یا به احتمال قوی مردود است: 1ـ الالفاظ المغربة بالالقاب المعربة، كه نسخهای از آن در جامعه القرویین فاس موجود است، (كوكنت، همان 162) 2ـ الامامة و السیاسةكه بارها به چاپ رسیده، از جمله در 1957 م در قاهره و نیز در 1985 م به كوشش طه محمد زینی. (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص: 459، چاپ اول تهران 1369 شمسی)
لذا نمیتوان نظرات متعدد پژوهشگران را بخاطر نقل نام كتاب الامامة و السیاسة در معجم المطبوعات العربیة و المعربة كه یوسف الیانسركیس (محققان و نویسندگان مقاله ی دردانه ی کوثر و یورش به خانه وحی نام یوسف الیان سرکیس را اشتباها الیاس سرکیس نقل کرده اند) در آن فهرست كتابهای چاپ شده عربی و عجمی را نام برده و دربارهی كتاب مزبور هیچ گونه اظهار نظری نكرده (ر.ک. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطوعات العربیة و المعربة، ج1، ص: 212-211 مکتبة ثقافة الدینیة) مردود دانست كه در آن صورت ما نیز گرفتار احساسات و تعصب شدهایم.
در حقیقت انگیزهی واقعی در تألیف كتابالامامة و السیاسة آن است كه محمد عزه دروزه، دانشمند معاصر مصری میگوید: تأثیر عقاید شیعه هاشمی علوی و عباسی در بیشتر روایات الامامة و السیاسة آشكارا به چشم میخورد. و به احتمال قوی این روایات نتیجه تضاد و رقابتی است كه پس از خلفای راشدین میان امویان و هاشمیان پدید آمده است و گرنه فاطمه وعلی (رضیالله عنهما) با ایمان تر، منزّه تر و خردمند از آن بودهاند كه بر خلاف مصالح مسلمانان به پا خیزند و عمر بزرگ تر وخوددارتر از آن است كه به سوزاندن خانه فاطمه (رضیالله عنها) دست یازد. (دروزه، محمد عزة، تاریخ العرب فی السلام، ص: 21، بیروت المکتبة المصریة) جالب است که شما مراجع شیعه برخی از مطالب این کتاب را قبول ندارید و فقط آنجاهایی که با سلایق شما منطبق است را قبول دارید، مطالبی مانند افسانه مسخره عشق یزید به ارنب و اینکه امام حسین زودتر او را می گیرد و یزید کینه امام را به دل می گیرد و.... معلوم است نویسنده مجهول این کتاب به افسانه سرایی های عجیب و غریب و محیرالعقول علاقه داشته که جریان حمله به خانه حضرت فاطمه را هم تحت تاثیر اندیشه های غالیان در آن آورده است....