بهانه های منافقان و کفار در برابر پیامبر اسلام (ص) چه بود؟
تبهای اولیه
سلام
یکی از دوستان سؤالی دارند که برای دریافت پاسخش عجله دارند. کارشناسان محترم لطف کنید این دوستمون را راهنمایی کنید تا مشکلشون برطرف بشه.
سلام و خداقوت
من يه تحقيق در مورد بهانه هاي مخاطبان پيامبران دارم در مورد يهود تونستم مطلب پيدا كنم اما در مورد بهانه هايي كه مومنان در برابر پيامبر داشتند و يا كفار و مشركان و منافقان نتونستم مطلبي داشته باشماگه لطف كنيد آياتي كه به اين بهانه ها اشاره دارد بفرماييد
سوره احزاب:
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً (12)
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِراراً (13)
ترجمه : و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مىگفتند: «خدا و فرستادهاش جز فريب به ما وعدهاى ندادند.» (12) و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم مدينه، ديگر شما را جاى درنگ نيست، برگرديد.» و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است» و [لى خانههايشان] بىحفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزى نمىخواستند. (13)
چون مسلمين از نقض عهد يهوديان بنى قريضه آگاه شدند و كثرت و قوت و شوكت لشكر احزاب را مشاهده كردند سخت ترسيدند منافقين هم وقت را غنيمت شمرده به اشاعه اراجيف و دروغ پردازى پرداخته مسلمانان را ميترسانيدند متعب بن قيس گفت جاى تعجب است كه محمد (ص) بما وعده ملك قيصر و كسرى ميدهد و امروز حال ما چنانست كه بخلوتگاه براى قضاى حاجت نميتوانيم برويم.
پروردگار آيه «وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً» را كه حكايت ميكند از گفتار او و رفيقانش نازل نمود ميفرمايد منافقين و كسانيكه در دل مرض شك و شبهه دارند بيكديگر ميگويند آنچه خدا و رسولش بما وعده دادهاند جز فريب و دروغ چيز ديگرى نبوده لشگر احزاب قريب بيست روز در آنطرف خندق بدون جنگ و قتالى توقف نمودند پس از آن جماعتى از قريش سلاح جنگ پوشيده كنار خندق آمدند در پيشاپيش سپاهيان آنها عمر بن عبد ود و هبيرة بن وهب و عكرمة بن ابى جهل و ضرار بن خطاب شروع به رجزخوانى و مبارز طلبى نموده و بر اسب هاى خود هى زده وارد خندق شدند مسلمانان حيران و نفس هاى آنها بگلو رسيد نسبت به وعدههاى پروردگار گمان هاى گوناگون بردند.
مردى از مهاجرين به رفيقانش گفت اين شيطان عمرو بن عبد ود را مشاهده كنيد به خدا كسى از شمشير او نجات نخواهد يافت بيائيد محمد (ص) را بگيريم و تسليم قريش نمائيم تا او را بكشند و ما راحت و آسوده بخانه و ديار خود برگرديم.
در آنوقت جبرئيل آيه «قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ تا أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً» را بر پيغمبر نازل نمود يعنى اي رسول گرامى خداوند احوال كسانى را كه مسلمين را تهديد نموده و از جنگ ميترسانند و به برادران و اقوام خود ميگويند بسوى ما بيائيد و از همكارى با مسلمانان خوددارى كنيد بخوبى ميداند همانا اين قبيل از مردم جز مدت كوتاهى پايدارى و ثبات در جنگ از خود نشان نميدهند.
*******************
تفسیر جامع ، ج 5 ، ص 338
سوره احزاب:
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً (19)
بر شما بخيلانند، و چون خطر فرا رسد آنان را مىبينى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مىچرخد [و] به سوى تو مىنگرند و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايى تند نيش مىزنند بر مال حريصند. آنان ايمان نياوردهاند و خدا اعمالشان را تباه گردانيده، و اين [كار] همواره بر خدا آسان است. (19)
سوره احزاب:
إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً (57)
بىگمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مىرسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفّتآور آماده ساخته است. (57)
مراد از اذيّت كردن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، تكذيب و تهمت و برخورد بىادبانه با آن حضرت و اذيّت كردن اهل بيت اوست.
****************
تفسير نور، ج9، ص: 397
سوره توبه :
إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ (45)
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدينَ (46)
لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ (47)
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ (48)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ (49)
إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ (50)
قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلاَّ ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (51)
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ (52)
قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقينَ (53)
وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ (54)
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (55)
وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ (56)
لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ (57)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ (58)
وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ (59)
ترجمه :
تنها كسانى از تو اجازه مىخواهند [به جهاد نروند] كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دلهايشان به شكّ افتاده و در شكّ خود سرگردانند. (45)
و اگر [به راستى] اراده بيرون رفتن داشتند، قطعاً براى آن ساز و برگى تدارك مىديدند، ولى خداوند راه افتادنِ آنان را خوش نداشت، پس ايشان را منصرف گردانيد و [به آنان] گفته شد: «با ماندگان بمانيد.» (46)
اگر با شما بيرون آمده بودند جز فساد براى شما نمىافزودند، و به سرعت خود را ميان شما مىانداختند و در حق شما فتنهجويى مىكردند، و در ميان شما جاسوسانى دارند [كه] به نفع آنان [اقدام مىكنند]، و خدا به [حال] ستمكاران داناست. (47)
در حقيقت، پيش از اين [نيز] در صدد فتنهجويى برآمدند و كارها را بر تو وارونه ساختند، تا حقّ آمد و امر خدا آشكار شد، در حالى كه آنان ناخشنود بودند. (48)
و از آنان كسى است كه مىگويد: «مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنهام مينداز.» هشدار، كه آنان خود به فتنه افتادهاند، و بىترديد جهنَّم بر كافران احاطه دارد. (49)
اگر نيكى به تو رسد آنان را بد حال مىسازد، و اگر پيشامد ناگوارى به تو رسد مىگويند: «ما پيش از اين تصميم خود را گرفتهايم.» و شادمان روى بر مىتابند. (50)
بگو: «جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمىرسد. او سرپرست ماست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند.» (51)
بگو: «آيا براى ما جز يكى از اين دو نيكى را انتظار مىبريد؟ در حالى كه ما انتظار مىكشيم كه خدا از جانب خود يا به دست ما عذابى به شما برساند. پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم.» (52)
بگو: «چه به رغبت چه با بىميلى انفاق كنيد، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، چرا كه شما گروهى فاسق بودهايد.» (53)
و هيچ چيز مانع پذيرفته شدنِ انفاقهاى آنان نشد جز اينكه به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند، و جز با [حال] كسالت نماز به جا نمىآورند، و جز با كراهت انفاق نمىكنند. (54)
اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياوَرَد. جز اين نيست كه خدا مىخواهد در زندگى دنيا به وسيله اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بيرون رود. (55)
و به خدا سوگند ياد مىكنند كه آنان قطعاً از شمايند، در حالى كه از شما نيستند، ليكن آنان گروهى هستند كه مىترسند. (56)
اگر پناهگاه يا غارها يا سوراخى [براى فرار] مىيافتند، شتابزده به سوى آن روى مىآوردند. (57)
و برخى از آنان در [تقسيم] صدقات بر تو خرده مىگيرند، پس اگر از آن [اموال] به ايشان داده شود خشنود مىگردند، و اگر از آن به ايشان داده نشود بناگاه به خشم مىآيند. (58)
و اگر آنان بدانچه خدا و پيامبرش به ايشان دادهاند خشنود مىگشتند و مىگفتند: «خدا ما را بس است به زودى خدا و پيامبرش از كَرَم خود به ما مىدهند و ما به خدا مشتاقيم» [قطعاً براى آنان بهتر بود]. (59)
سوره توبه :
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ (81)
بر جاىماندگان، به [خانه] نشستنِ خود ، پس از رسول خدا ، شادمان شدند، و از اينكه با مال و جان خود در راه خدا جهاد كنند، كراهت داشتند، و گفتند: « در اين گرما بيرون نرويد. » بگو: «- اگر دريابند- آتش جهنّم سوزانتر است.» (81)
وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدينَ (86) رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ (87)
و چون سورهاى نازل شود كه به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد، ثروتمندانشان از تو عذر و اجازه خواهند و گويند: «بگذار كه ما با خانهنشينان باشيم.» (86)
راضى شدند كه با خانهنشينان باشند، و بر دلهايشان مُهر زده شده است، در نتيجه قدرت درك ندارند. (87)
وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (90)
و عذرخواهان باديهنشين [نزد تو] آمدند تا به آنان اجازه [ترك جهاد] داده شود. و كسانى كه به خدا و فرستاده او دروغ گفتند نيز در خانه نشستند. به زودى كسانى از آنان را كه كفر ورزيدند عذابى دردناك خواهد رسيد. (90)
بهانه های منافقان و مشرکان در برابر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
بهانه های منافقان- بهانه قرار دادن گرمی هوا برای عدم شرکت در نماز ظهر:حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِين(238 بقره)
- بهانه قرار دادن دیوار نداشتن خانه هایشان برای عدم حضور در جنگ:إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَة(13 احزاب)
- اظهار بی اطلاعی کردن از وقوع جنگ برای باز گشت به مدینه:قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالًا لَاتَّبَعْناكُم(167 آل عمران)/أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِير(162 آل عمران)
-بهانه قرار دادن ناخوشی هوای مدینه برای پیوستن به کفار:فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْن(88 نساء)
- بهانه قرار دادن ناتوانى ، گرفتارى ، عدم قدرت و دوری و سنگلاخ بودن مسیر برای عدم حضور در جهاد: لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون (42 توبه)
- بهانه قرار دادن خونریزی و فساد در زمین جهت فرار از جنگ:فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُم(22 محمد)
- بهانه قرار دادن سوگند جهت کسب رضایت: يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كانُوا مُؤْمِنِين(62 توبه)
بهانه های مشرکان و کفار( برای ایمان نیاوردن به خدا و رسولش)
- بهانه قرار دادن اینکه چرا قرآن یکجا بر پیامبر نازل نشد:وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَة(32 فرقان)
- درخواست بیرون آوردن چشمه از زمین مکه: وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعا(90 اسراء)
- درخواست احداث باغی از خرما و انگور: أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَب(91 اسراء)
- درخواست تکه تکه کردن قسمتى از آسمان که بر سر آنان فرو ريزد:أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفا(92 اسراء)
- گفتند، در صورتى به تو ايمان مىآوريم كه خدا و فرشتگان را با يكديگر بياورى و آنانرا در مقابل ما قرار دهى، تا پيامبر بودن تو را گواهى دهند:أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا(92 اسراء)
- گفتند در صورتى به پيامبر بودن تو ايمان مىآوريم كه داراى خانهاى پر از طلا باشى : أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُف(93 اسراء)
- گفتند در صورتى به تو ايمان مىآوريم كه به سوی آسمان صعود کنی:أَوْ تَرْقى فِي السَّماء(93 اسراء)
- گفتند تنها اينكه به سوى آسمان صعود كنى كافى نيست، و ما فقط به وسيله به آسمان رفتن تو ايمان نخواهيم آورد، مگر اينكه كتابى از آسمان براى ما نازل كنى كه ما آنرا بخوانیم:وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُه(93 اسراء)
- می گفتند آيا مىشود كه خدا بشرى را (يعنى حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله را) به عنوان رسول برانگيزد!؟ :إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولا(94 اسراء)
- می گفتند پس چرا آن معجزاتى كه به موسى عطا شده به حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عطا نشده است: فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسى(48 قصص)
- می گفتند چرا بايد قرآن در ميان همه ما قريشيان فقط به محمد صلی الله علیه و آله نازل گردد، و بر يكى از ماها نازل نشود: أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا(8 ص)
- ترس از هجوم عرب بر آنها كه ایشان را از سرزمینشان بربايند، و آنها قدرت مقابله با آنها را ندارند:وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا
(57 قصص)
- اين قرآن چگونه وحى آسمانى است كه سخن از «عنكبوت» و «مگس» مىگويد؟:إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها(26 بقره)
- چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟! و چرا آيه و نشانهاى بر خود ما نازل نمىشود»؟:وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَة(118 بقره)
- چرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به تنهايى به اين مأموريت بزرگ دست زده است؟ «چرا موجودى از غير جنس بشر و از جنس فرشتگان او را در اين مأموريت همراهى نمىكند»؟:وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَك(8 انعام)
- جمعى از رؤساى قريش هنگامى كه از معارضه و مقابله با قرآن عاجز ماندند به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گفتند: اينها فايده ندارد اگر راست مىگويى معجزاتى همانند عصاى موسى، و ناقه صالح، براى ما بياور:و قالوا لولا نزل علیه آیه من ربه (37 انعام)
- اگر خداوند مىخواست نه ما مشرك مىشديم و نه نياكان ما بتپرست بودند، و نه چيزى را تحريم مىكرديم»، پس آنچه ما كردهايم و مىگوييم همه خواست اوست :سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ(148 انعام)
- چرا معجزهاى از ناحيه خداوند بر پيامبر نازل نشده است؟:وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّه(7 رعد)
- ما بحثى نداريم ايمان بياوريم، اما به اين شرط كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله هر معجزهاى را كه ما پيشنهاد مىكنيم انجام دهد:و ما منعنا ان نرسل بالایات الا ان کذب بها الاولون (59 اسراء)
- آيا خدا انسانى را به عنوان پيامبر برانگيخته؟:وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا(94 اسراء)
-تو چگونه فرستاده خدا هستى با اين كه غذا مىخورى و در بازارها توقف مىكنى؟! و گفتند: او مىخواهد حكمران ما شود، در حالى كه روش او مخالف سيره پادشاهان است:وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ(7 فرقان)