چرا سید بودن از پدر به ارث میرسه؟

تب‌های اولیه

117 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ashkan62;160290 نوشت:
سلام از ميان ادله فوق فقط وجه مذكور قابل قبول است! و بقيه جنبه استحساني دارد.

با عرض سلام و ادب خدمت جناب ashkan62 گرامی و تشکر از اظهار نظر شما

فرمایش شما برایم روشن نشد دلیل اول را قبول فرمودید و بقیه ادله را استحسانی دانستید دلیل سوم که روایت است ! استحسان چرا ؟!

دلیل دوم نیز یک دلیل نقضی عقلی است که معاضد ادله دیگر و مؤیَّد با ادله شرعی دیگر است و ارتباطی با استحسان ذوقی که مستقلا جاعل حکمی مخالف است ، ندارد .

قابل توجه است که اگر ما قائل می شدیم سید از مادر هم بخاطر اینکه فرزند حضرت محسوب می شود ، حکم شرعی سادات را داراست ، سخنی مطابق استحسان گفته ایم که فاقد حجیت شرعی نزد شیعه است .

همیشه موفق و پیروز باشید

عــــلی;159424 نوشت:
پیامبر اسلام سادات معرفی شد؟دلیلش چی بود؟چون سید یکی از نام های الهی است و فقط هم به پیامبر و فرزندانش اختصاص داده شده.

با سلام
در اسلام سيد اختصاص داده شده به سيادت حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، چنان چه در حديث مشهور فرمود: «أنا سيّد ولد آدم».(1) من سيد فرزندان آدم هستم.
ترمذي از ابو سعيد خدري نيز روايت كرده است: «قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ: أنا سيّد ولد آدم يوم القيامه.(2) رسول خدا فرمود: من روز قيامت سيد فرزندان آدمم.
از اين رو كساني كه از اولاد پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بودند در نسل حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ منحصر شده است و از نسل او و علي بن ابيطالب، همه سيد شناخته شدند. چنان كه در روايات هم آمده است. فاطمه سيدة نساء العالمين و عليّ ابن ابيطالب سيد الاوصياء(3) الاحسن و الحسين سيّد اشباب اهل الجنة».
(4)
در حقيقت ريشة سيادت همان عظمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليه السّلام ـ در صفات، منش‌ها و اعمال ايشان است، آنها به خاطر شخصيت والايشان آقا، سيد و بزرگ بودند و شعاع اين شخصيت از نظر فقه اسلام تا جد اعلاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ يعني هاشم نيز گسترده مي‌شود و فرزندان او نيز از اين رهگذر كسب افتخار مي‌كنند.(5) لذا به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ذرية او، سيد مي‌گويند و به حضرت آدم و ذريه‌اش سيد نمي‌گويند.
بنابراين سيادت در مفهوم خاص اسلام به خاندان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و اصحاب كساء اطلاق مي‌شود نه بر كسي ديگر. كه اين نسبت از ديرزماني يعني آغاز قرن اوّل بر بني‌هاشم به خصوص ذرية پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به كار برده مي‌شده است.

پاورقی:
1. هندي، متقي، كنز العمال، بيروت الرساله، 1408 هـ .ق ، ج 7، ص 26.
2. همان، ج 11، ص 756.
3. همان، ج 12، ص 96.
4. همان، ج 13، ص 640.
5. مكارم شيرازي، ناصر، سبحاني، جعفر، پاسخ به پرسشهاي مذهبي، ناشر مدرسه الامام علي بن ابي طالب، چ اوّل، 1377، ص 607.

رسا;160505 نوشت:
با سلام در اسلام سيد اختصاص داده شده به سيادت حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، چنان چه در حديث مشهور فرمود: «أنا سيّد ولد آدم».(1) من سيد فرزندان آدم هستم. ترمذي از ابو سعيد خدري نيز روايت كرده است: «قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ: أنا سيّد ولد آدم يوم القيامه.(2) رسول خدا فرمود: من روز قيامت سيد فرزندان آدمم. از اين رو كساني كه از اولاد پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بودند در نسل حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ منحصر شده است و از نسل او و علي بن ابيطالب، همه سيد شناخته شدند. چنان كه در روايات هم آمده است. فاطمه سيدة نساء العالمين و عليّ ابن ابيطالب سيد الاوصياء(3) الاحسن و الحسين سيّد اشباب اهل الجنة».(4) در حقيقت ريشة سيادت همان عظمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليه السّلام ـ در صفات، منش‌ها و اعمال ايشان است، آنها به خاطر شخصيت والايشان آقا، سيد و بزرگ بودند و شعاع اين شخصيت از نظر فقه اسلام تا جد اعلاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ يعني هاشم نيز گسترده مي‌شود و فرزندان او نيز از اين رهگذر كسب افتخار مي‌كنند.(5) لذا به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ذرية او، سيد مي‌گويند و به حضرت آدم و ذريه‌اش سيد نمي‌گويند. بنابراين سيادت در مفهوم خاص اسلام به خاندان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و اصحاب كساء اطلاق مي‌شود نه بر كسي ديگر. كه اين نسبت از ديرزماني يعني آغاز قرن اوّل بر بني‌هاشم به خصوص ذرية پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به كار برده مي‌شده است.

سلام

خوب اگر ما از طرف مادری سید می شویم

خوب هاشم نیز پدر بزرگ ما می شوند!!!!

این استدلال باطل می شود

چرا که ما هم فرزند فاطمه(س) و علی(س) می شویم

که هرد این بزرگواران به هاشم می رسند!!!!

من یک پست زدم گویا کارشناسان یا این کتاب را مطالعه نکرده اند یا پست من را ندیده اند؟!!!

در شب های پیش آور احادیثی آورده شده است مطالعه کرده ایید؟!

در انجا گفته شده ذریه پیامبر(ص) در قیامت منقطع نمی شود؟!

در ص 101 کتاب مذکور
در بخش دلایل کافی بر اینکه فرزندان فاطمه(س) فرزندان پیغمبر(ص)ند

حدیثی به استناد کتب ابوصالح و حافظ عبدالعزیز بن الاخضر و ابو نعیم و طبری و ابن حجر مکی در ص 112 صواعق و...

از عمر نقل کرده اند که گفت

شنیدم از رسول الله(ص) فرمود هر حسب و نسبی منقطع است در روز قیامت مگر حسب و نسب من و هر اولاد دختری عصبه آنها از جانب پدر است مگر اولادهای فاطمه که من پدر و عصبه آنها هستم

اول

این حدیث صحیح است؟

دوم همان طور که مشاهده می نماید

فرزندان فاطمه(س) را استثنا نموده اند!!!

با توجه به این که همه فرزندان حضرت محسوب می شویم؟

همان جواب داده می شود؟

در صورتی که در اول حدیث نام پدر برای غیر سادات هم آورده شده است؟

و ان سخن نقض می شود؟

این طور نیست؟

می شود دقیق تر جواب دهید؟ چرا سلطان الواعظین(ره) این حدیث را آورده اند ؟

نقل قول:
1- سید از مادر و سید از پدر هر دو فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله محسوب می شوند اما احکام شرعی سید از پدر که در روایات آمده است بخاطر فرزند پیامبر بودن او نیست بلکه بخاطر هاشمی بودن او و منسوب بودن او به قبیله هاشم است و این نسبت عرفا از ناحیه پدر منتقل می شود چرا که از قدیم فرزندان پسری یک قبیله را از افراد آن محسوب می کردند .
امروزه نیز نام فامیلی را به صورت قراردادی و عرفی از نام فامیل پدر می گیرند و فرزندان پسری را جزء آن خاندان می شمرند.

2- اگر قرار باشد احکام شرعی سادات شامل فرزندان مادری هم بشود کمتر کسی از میان مردم استثناء می شود و کم پیدا می شود کسی که در بین جدات او در سالیان دراز حتی یک سیده هم پیدا نشود و روشن است احکام شرعی سادات شامل همه انسان ها به این وسعت نیست .

3- روایتی داریم مؤید این معنا که :
«و من كانت امّه من بني هاشم و أبوه من سائر قريش فإنّ الصدقات تحلّ له، و ليس له من الخمس شي‌ء»
هر کس که مادرش از بنی هاشم باشد و پدرش از سایر قریش(یا سایر مردم) استفاده از صدقات بر او حلال است اما از خمس نمی تواند استفاده نماید . (1) (2)


سلام
بر استاد عزيز
دليل اول رو كه هيچ!
دليل دوم عبارت اخري دليل اول و به عبارتي ا را توضيح داده است!يعني مويد و شاهد دليل اول است! آنجا كه با اگر شروع شده و بيان تالي فاسد عدم تقبل دليل اول است. يعني تخصيص اكثر! و استاد مي دانند كه شاهد امري دليل ان نيست.
اما روايت
بيانگر رفع يك توهم است
نقل قول:
و أبوه من سائر قريش
گويا مخاطب صدقه را بر تمام سادات چه قريشي و چه غير ان حرام ميدانسته و امام مي فرمايد نه صدقه بر غير هاشمي ها حلال است.
و مراد بنده از استحسان استحسان مصطلح عند اهل سنت نبود,بلكه استحسان فقهي بود كه الي ماشاءالله تو كتاب مكاسب و غير آن به وفور يافت مي شود.

سجاد;160243 نوشت:
1- سید از مادر و سید از پدر هر دو فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله محسوب می شوند اما احکام شرعی سید از پدر که در روایات آمده است بخاطر فرزند پیامبر بودن او نیست بلکه بخاطر هاشمی بودن او و منسوب بودن او به قبیله هاشم است و این نسبت عرفا از ناحیه پدر منتقل می شود چرا که از قدیم فرزندان پسری یک قبیله را از افراد آن محسوب می کردند . امروزه نیز نام فامیلی را به صورت قراردادی و عرفی از نام فامیل پدر می گیرند و فرزندان پسری را جزء آن خاندان می شمرند.

سلام
نتیجه گیری من از بحث فوق

پس احکام فقهی سید بودن از یک رسم غلط قدیمی گرفته شده است که پسران را عضو خانواده می دانستند اما دختران را نه
و ما هم در زمان حاضر باید همان رسم غلط قدیم را ادامه دهیم و انها را الگوی خود و مبنای احکام
فقهی قرار دهیم
و انگاه ادعا کنیم احکام رساله درست و قابل تایید وحی و عقل می باشد

سجاد;160243 نوشت:
2- اگر قرار باشد احکام شرعی سادات شامل فرزندان مادری هم بشود کمتر کسی از میان مردم استثناء می شود و کم پیدا می شود کسی که در بین جدات او در سالیان دراز حتی یک سیده هم پیدا نشود و روشن است احکام شرعی سادات شامل همه انسان ها به این وسعت نیست .

بله عجب دلیل منطقی و قانع کننده ای چون همه مردم یا اکثر انها نباید شامل احکام شرعی سادات شوند
پس طبق قاعده معمول و مرسوم زن را کنار زده و این قوانین را فقط شامل مردها می کنیم

مرسل;161180 نوشت:
پس احکام فقهی سید بودن از یک رسم غلط قدیمی گرفته شده است که پسران را عضو خانواده می دانستند اما دختران را نه

سلام نه اشتباه نکنید

عضو خانواده هستند اما فرزندان به نام پدر خوانده می شوند

کار شناسان درست است؟

mkk1369;161341 نوشت:
سلام نه اشتباه نکنید عضو خانواده هستند اما فرزندان به نام پدر خوانده می شوند

سلام

دوست گرامی این نظر من نیست نظر جناب سجاد است که گفتند :

به قسمت ابی دقت کنید

نقل
نوشته اصلی توسط : سجاد

1- سید از مادر و سید از پدر هر دو فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله محسوب می شوند اما احکام شرعی سید از پدر که در روایات آمده است بخاطر فرزند پیامبر بودن او نیست بلکه بخاطر هاشمی بودن او و منسوب بودن او به قبیله هاشم است و این نسبت عرفا از ناحیه پدر منتقل می شود چرا که از قدیم فرزندان پسری یک قبیله را از افراد آن محسوب می کردند . امروزه نیز نام فامیلی را به صورت قراردادی و عرفی از نام فامیل پدر می گیرند و فرزندان پسری را جزء آن خاندان می شمرند.


و من در پی نقد ان نوشتم که پس احکام فقهی سید بودن از یک باور غلط قدیمی اتخاذ شده است


مرسل;161180 نوشت:
سلام نتیجه گیری من از بحث فوق پس احکام فقهی سید بودن از یک رسم غلط قدیمی گرفته شده است که پسران را عضو خانواده می دانستند اما دختران را نه و ما هم در زمان حاضر باید همان رسم غلط قدیم را ادامه دهیم و انها را الگوی خود و مبنای احکام فقهی قرار دهیم و انگاه ادعا کنیم احکام رساله درست و قابل تایید وحی و عقل می باشد

با عرض سلام و احترام خدمت سرکار مرسل گرانقدر و تشکر از سئوال شما

چقدر زود قضاوت فرمودید قسمتی از جمله حقیر را رنگی کردید خب جمله بعدی هم که مرتبط بود رنگی می کردید تا اشکال گفته شده پیش نیاید ! :ok:

در توضیح باید عرض کنم در ادامه همان جمله ای که رنگی کردید گفتم که امروزه هم اینچنین است پس یک عرفی است برای همه زمان ها هم قدیم و هم جدید از این رو از آن پیروی می کنیم چرا که عدم تبعیت از عرف مطلق در جایی که موضوع یک حکم شرعی را عرف تعیین می کند ، دلیلی ندارد و کاری خلاف عقل است.

قابل توجه اینکه همانطور که گذشت حکم شرعی سادات مربوط به منسوبین به هاشم جد پیامبر صلی الله علیه و آله است و تعریف و تعیین محدوده موضوع این حکم شرعی یعنی خاندان هاشم به عرف واگذار شده است در نتیجه ما برای روشن شدن این موضوع به عرف مراجعه کردیم .

مرسل;161180 نوشت:
بله عجب دلیل منطقی و قانع کننده ای چون همه مردم یا اکثر انها نباید شامل احکام شرعی سادات شوند پس طبق قاعده معمول و مرسوم زن را کنار زده و این قوانین را فقط شامل مردها می کنیم


دقت نفرمودید عرض کردم احکام شرعی سادات شامل همه مردم نیست نه نباید بشود و این دو کلام خیلی با هم متفاوت است .

عبارت حقیر بدین معنا نیست که نباید احکام شرعی سادات شامل همه مردم بشود بلکه خیلی روشن ، معنای عبارت این است که شارع مقدس می توانست احکام شرعی سادات مثل ممنوعیت گرفتن زکات را شامل همه مردم بکند اما الان که نکرده است و احکام سادات به صورتی است که نمی تواند شامل حال همه مردم بشود دلیل بر این است که سادات عده خاصی از مردم هستند نه همه مردم .

همیشه سالم و موفق باشید

skmr200;159305 نوشت:
همانطور كه گفتم سيادت نه ژنتيكي است نه ارثي و نه هيچ چيزي ديگر، تنها امري تشريفي از بابت انتساب به پيامبر است، منتها به علت علاقمندي زياد ما مسلمانان (شيعيان) به ساحت مقدس آن بزرگوار اين وضعيت را (سيادت) محترم مي شماريم و به خود مي باليم كه بچه سيد هستيم! متنها مسئله سيادت به اينجا ختم نمي شود، گذشته از بعد مسئوليت پذيري نسبت به اين اعتبار مجازي، از بعد فقاهتي هم برخوردار گرديده است، يعني به سادات صدقه حرام است، اما درعوض خمس جايگزين آن شده است. (سادات مسكنين) پس نتيجه اينكه: انسان يا سيد است يا نيست (فقهي و غير فقهي ندارد) و اگر سيد است داراي ارزش معنوي مي باشد، به شرط آنكه اين ارزش معنوي در سايه توجه و عمل به فرامين خدا و رسولش حفظ شود. با سپاس از توجه شما.

با عرض سلام خدمت دوست عزیز:
این که فرمودید: سیادت نه ژنتیکی است نه ارثی و نه هیچ چیز دیگر و فقط یک امر تشریفاتی و اعتبار مجازی است .این سوال مطرح می شود که پس پشتوانه این اعتبار چیست؟شما که همه موارد احتمالی را با "نه هیچ چیز دیگر" نفی کردید. آیا اساسا ممکن است هیچ چیز، باعث شرافت سادات و اختصاص آنها به احکام خمس و...شود؟آیا هیچ چیز سبب شده تا شما بگویید: سیادت دارای ارزش معنوی است؟آیا درباره افراد عادی نمی توان گفت رنگ پوست شجاعت یا نقص عضو و...را از والدین به ارث برده یا این که انتساب به پدر و مادر صرف اعتبار مجازی است؟
باید بگوییم: سیادت همان انتساب به پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق نسب و از طریق تولد است که این تولد در بر دارنده ژنتیک و ارث هم می باشد منتهی این انتساب به حضرت فی نفسه باعث شرافت عندالله نمی شود و باید عمل صالح هم به آن ضمیمه شود که در این صورت همین انتساب باعث خواهد شد که عمل صالح سادات ثواب مضاعف داشته باشد همانطور که این مطلب در سوره احزاب در باره ازواج النبی آمده.پس سیادت یک امر حقیقی یا امر اعتباری بهره مند از حقیقت است .اما کسانی هم که از طرف مادر سید هستند آنها هم سیدند و احکام خمس و...در سیادت آنها خدشه نمی کند.

یک مسئله که یادم نیست آیت الله جوادی یا سید مرتضی میگویند این است که میگویند کسانیکه نسب به پیامبر را از طریق پدر میدانند به آیه ادعوا لآبائهم استناد میکنند.
آیا واقعا همینطور است؟خب اینکه دلیل نشد!این آیه درباره این است که فرزندخوانده را فرزند واقعی ندانید.در قرآن جایی هم کلمه اب را برای هم پدر و هم مادر بکار برده:کما اخرج ابویکم من الجنه
اینکه میگویید خصوصیات جسمی به مادر میرود و روحی به پدر با آنچه در تجربه میبینیم سازگاری ندارد.خصوصیات روحی ناشی از مغز است که به جسم وابسته است.روح هم از ۴ ماهگی دمیده میشود.مگر در قرآن نداریم انسان از بین صلب و ترایب میآید؟آیا این حدیث با این چیزها تناقض ندارد؟آخر این تفکر ارسطوست که زن فقط ظرف پرورش کودک است و خیلیها از آن الهام گرفته بودند.

شما که به و لیس الذکر کالانثی اشاره کردید منظورتان چه بود؟اصلا چه ربطی دارد؟اگر بخواهیم به این استناد کنیم که میشود چون دختر از پسر بهتر است پس سیادت فقط باید از مادر برسد که استدلال نادرستی است.
آیا هدف از اینکه سادات از طریق حضرت فاطمه(س) به پیامبر میرسند و فلسفه اینکه پیامبر پسر نداشتند برای این نیست که این تفکرات عوض شوند؟یا آیه مباهله که میگوید و ابنائنا یا آیه ای که حضرت عیسی(ع) را که پدر نداشتند منسوب میکند...
من گیج شدم
اگر اصل انسان از پدرش باشد باید اصل لیلا از ابوسفیان و اصل شهربانو از خسروپرویز باشد.محمد بن ابی بکر هم خود را فرزند ابوبکر نمیدانست.من یادم نیآید در تاریخ از یک مادر بد و پدر خوب فرزند خوب بیاید،اما ازپدر بد و مادر خوب خیلی پیش آمده فرزند خوب متولد شود.:Gig:

یادم است وقتی بچه بودم عید غدیر به سادات جایزه دادند.آنها رفتند پای تخته،بهشان کارت هزارآفرین دادند و همه تشویقشان کردیم که سیدند!من خیلی از این مسئله تعجب کرده و ناراحت شدم.میگفتم کارت هزارآفرین بری چه؟آفرین که سید بودی؟مگر دست خودش بوده؟
یا وقتی با بچه های سید دعوا میکردم حق را به آنها میدادند و میگفتند احترام سادات را نگه دار!
آیا پیامبر سادات را بیشتر دوست دارند؟چرا سادات یااجداه گفته و پیامبر به دادشان میرسند؟مگر فرقی با سایر مظلومی دارند؟
میگویند گناه و ثواب سادات دوبرابر میشود چون با آبروی پیامبر(ص) بازی کرده یا ایشان را روسفید میکنند...این مطلب شاید یک زمانی درست بوده،ولی الآن اگر یک سید کاری بکند نمیگویند تربیت خانوادگیشان اینطور است.مثلا بنی صدر آبروی پدر و مادر و پدربزرگ و خانواده اش را برد،ولی آبروی سادات را نبرد!چون در این زمان سادات به هم هیچ ربطی نداردن.

البته من فکر میکنم(نمیدانم،نظر دهید)حکمت سیادت این است که ما به یک بهانه به کسی به خاطر پیامبر احترام بگذاریم.اگر از نسل مادر هم بشود که همه مردم سید میشوند!البته سید مرتضی انتساب فقط ازطریق پدر را برگرفته از تفکر جاهلی میدانند. به استناد ادعوا لابائهم این انتساب برقرار باشد،حق داردن اینطور بگویند،مگرکه دلیل دیگری داشته باشیم.آیا این حدیث امام سجاد با آن جواب امام موسی به هارون در تناقض نیست؟ایشان نفرموده اند که چون امام علی(ع) نفس پیامبرند ما به ایشان منسوبیم.

سوال دیگر اینکه چرا در بعضی جاها بویژه در کربلا عاشوراییان یزیدیان را به دلیل نسبشان تحقیر میکردند؟مثلا خاندان امام حسین(ع) میگفتند ما فرزند... هستیم و شما فرزند....!اصلا چرا زناراده بودن آن بدبختها را انقدر به رخشان میکشیدند؟درست است که زنا بر بچه اثر میگذارد ولی میشود به آن استناد کرد؟خب اینطوری که میگویند آنها بیشتر موضع میگیرند!

ی

سلام

منم یه سوال دارم

اگر نسب افراد از پدر است

و از مادر نسب و نام نمی رسد
پس چرا ائمه ال احمد(ص) نام گرفته اند؟!

و چه طور ائمه به ال محمد(ص) مشهورند که از مادر رسیده اند

اما فرزندان سیده ها به ال محمد(ص) و ال هاشم نام نمی گیرند؟:Gig:

mkk1369;190764 نوشت:
سلام منم یه سوال دارم اگر نسب افراد از پدر است و از مادر نسب و نام نمی رسد پس چرا ائمه ال احمد(ص) نام گرفته اند؟! و چه طور ائمه به ال محمد(ص) مشهورند که از مادر رسیده اند اما فرزندان سیده ها به ال محمد(ص) و ال هاشم نام نمی گیرند؟

با عرض سلام و احترام خدمت جناب mkk1369 گرامی و تشکر از سئوال شما

همان طور که در پست های گذشته کارشناسان این تاپیک موجود است سیادت هم از پدر و هم از مادر به فرزند منتقل می شود .

اما تفاوت آن این است که تنها سیادت از ناحیه پدر احکام شرعی سیادت را دارد .

سجاد;160243 نوشت:
فقها علت تفاوت احکام سید از مادر و سید از پدر را به این صورت بیان فرموده اند:

1- سید از مادر و سید از پدر هر دو فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله محسوب می شوند اما احکام شرعی سید از پدر که در روایات آمده است بخاطر فرزند پیامبر بودن او نیست بلکه بخاطر هاشمی بودن او و منسوب بودن او به قبیله هاشم است و این نسبت عرفا از ناحیه پدر منتقل می شود چرا که از قدیم فرزندان پسری یک قبیله را از افراد آن محسوب می کردند .
امروزه نیز نام فامیلی را به صورت قراردادی و عرفی از نام فامیل پدر می گیرند و فرزندان پسری را جزء آن خاندان می شمرند.

2- اگر قرار باشد احکام شرعی سادات شامل فرزندان مادری هم بشود کمتر کسی از میان مردم استثناء می شود و کم پیدا می شود کسی که در بین جدات او در سالیان دراز حتی یک سیده هم پیدا نشود و روشن است احکام شرعی سادات شامل همه انسان ها به این وسعت نیست .

3- روایتی داریم مؤید این معنا که :
«و من كانت امّه من بني هاشم و أبوه من سائر قريش فإنّ الصدقات تحلّ له، و ليس له من الخمس شي‌ء»
هر کس که مادرش از بنی هاشم باشد و پدرش از سایر قریش(یا سایر مردم) استفاده از صدقات بر او حلال است اما از خمس نمی تواند استفاده نماید . (1) (2)

همیشه سالم و موفق باشید

پی نوشت:
1. حر عاملی ره ، وسائل الشیعه ج 9 ص 513

2. آیت الله خوئی ، موسوعه ج 25 ص 322

در نتیجه فرزندان زن های سید هم آل محمد صلی الله علیه و آله هستند اما به خاطر این که نسب شرعی سید از پدر مشخص گردد و بتوان احکام شرعی مربوط به آنها را انجام داد ، فرزند زن های سید را در اسناد سجلی و ... ثبت نمی کنند و در میان مردم به سیادت معروف نمی شوند .

موفق و پیروز باشید

در مورد سن یائسگی سادات اشتباهی که اکثر مردم میکنند این است که فکر میکنند این یک جمله خبری است و به دنبال دلایل علمی برای رد یا تایید آن دارند.درحالیکه این یک حکم فقهی است.یعنی اگر سادات خون دیدند نماز نخوانند و غیر سادات بخوانند (و سایر احکام)
سوالی که برایم مطرح شد این است که آیا از این مطلب نمیتوان نتیجه گرفت که نماز نخواندن در این ایام سبب نقص ایمان نمیشود؟چون خداوند که نقص ایمان را برای سادات نمیخواهد!و اتفاقا بتوان نتیجه گرفت عادت ماهیانه چیز خوبی است.چون برای سادات بهتر است.مثلا بگوییم در این ایام پلیدیهای جسم و روح پاک میشود.

در مورد آنچه گفتند که اصل انسان پدر است دلایلی که بر ردش آوردم حالت سوالی داشت.نه اینکه بگویم حتما رد میشود.چون دلایلی هم بر صحتش دارم که اینها به نظرم با هم جمع نمیشوند.

برای بررسی این مسئله باید به جایگاه روح و نفس و ارتباط روح و جسم با یکدیگر بپردازیم که این بحثی فلسفی است.میگویند از ۴ ماهگی روح در جنین حلول میکند.اما میبینیم بسیاری از بزرگان ائمه از همان لحظه ای که نطفه شان منعقد میشود یعنی از اولین روز بارداری مادر کراماتی از خود نشان میدهند.در دعاها داریم کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره(آیا از این نمیتوانیم نتیجه بگیریم اصل پدر است؟)یا اینکه در دعای عرفه میگوییم که من را از صلب پدرانم به پدر بعدی منتقل کردی تا به رحم مادر(اگر درست گفته باشم).
مسئله ای که مطرح است این است که آیا ما در لحظه انعقاد نطفه یا از ۴ ماهگی وارد دنیامیشویم یا از قبل بودیم؟طبق این ادعیه ظاهرا بودیم.اگر قرار است از قبل بوده باشیم آیا ممکن است در یک لحظه چند جا باشیم؟یعنی در صلب و تخمدان افراد مختلف؟یا در اینصورت باید بگوییم مقداری از آن فرد در بدن پدر پدرش است،مقداری در بدن مادر پدر و...!اگر بگوییم یک جا بوده ایم باید یا فقط در بدن پدر پدر پدر.... باشیم یا فقط در بدن مادر مادر مادر...!که طبق این دلایل در صلب پدران جای داریم.
اما در صورت صحت این مسئله آن چیست که در صلب پدران است؟روح است؟جوهره روح است؟یک چیز مادی است یا ماورایی؟احتمالا یک چیز مادی نیست،زیرا ظاهرا علم خلافش را میگوید.پس یک چیز ماورایی مثل روح است؟در اینصورت باید اکثر مردها تا قبل از تولید مثل صدها،هزاران یا شاید میلیونها انسان در صلب خود داشته باشند.حضرت آدم میلیاردها میلیارد انسان در صلب خود داشته باشند!و این به چه معناست؟
در صورت صحت این مسئله آیا میتوان گفت دلیل حرمت ازدواج زن مسلمان با مرد اهل کتاب همین است؟(البته ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب هم عجیب است،زیرا بچه ۹ ماه در رحم یک غیرمسلمان است و از او شیر میخورد و زیر دست او تربیت میشودو...)
آیا این مطلب که میگوید از آب جهنده خلق شدید و ظاهرا(تا آنجا که من میدانم،اگر اشتباه میکنم بگویید)از نقض مادر در انعقاد نطفه حرف نمیزند موید این مطلب است؟
اما همه اینهابا پاسخ امام کاظم(ع) به هارون ظاهرا در تناقض است،همچنین با دلایل دیگری که در این پست یا پستهای قبل گفتم.
من خیلی گیج شدم.لطفا به سوالاتم که بیشتر جنبه فلسفی دارند پاسخ دهید.

[="Tahoma"][="Magenta"]

رسا;159140 نوشت:
به دوستي ما نتوان رسيد جز با عمل نيك و پرهيزكاري و دوري از گناه.(4)
در روايت ديگر طاوس يماني ميگويد: حضرت علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ را ديدم كه از وقت عشاء تا سحر به دور خانة خدا طواف ميكرد و به عبادت مشغول بود، چون خلوت شد و كسي را نديد به آسمان نگريست و گفت: خدايا ستارگان در افق ناپديد شدند و چشمان مردم به خواب رفتند درهاي تو بر روي درخواست كنندگان گشوده ا ند... و در خلال مناجات گريست ،سپس به سجده افتاد، من نزديك رفتم و سرش را بر زانو نهادم و گريستم، اشكهاي من سرازير شد و قطرات آن بر چهرهاش چكيد، برخاست نشست و گفت كيست كه مرا از ياد پروردگارم مشغول ساخت؟ عرض كردم من طاوس هستم اي پسر پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلم ـ . اين زاري و بيتابي چيست؟ ما بايد چنين كنيم كه گناهكار و جفا پيشهايم. پدر تو حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ و مادر تو فاطمه زهرا ـ عليها السّلام ـ و جد تو رسول خدا است ـ يعني شما چرا با اين نسب شريف و پيوندها در وحشت و هراس هستيد؟ به من نگريست و فرمود: نه، نه، اي طاوس سخن نسب را كنار بگذار،‌خدا بهشت را براي مطيع و نيكوكار آفريده هر چند غلام سياه چهره باشد. آتش را براي افرادي كه نافرماني نمايند آفريده و لو آقازادهاي از قريش باشد. مگر نشنيدهاي سخن خداوند متعال را: «وقتي كه در صور دميده شود در آن حال از نسبها پرسش نميكنند به خدا قسم فردا تو را سود ندهد مگر عمل صالح كه امروز پيش ميفرستي.(5)
و در جاي ديگر آمده كه پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلم ـ پس از فتح مكه بالاي تپه صفا رفته ندا در دادند اي پسران هاشم... به خدا دوستان من از ميان شما يا غير شما تنها پرهيزكاران ميباشند و بس، مبادا روز قيامت بيايند در حاليكه شما دنيا را بر دوش بكشيد و ديگران آخرت را. هان كه من عذري بين خودم و شما و يا بين شما و خدا باقي نگذاشتم و براي هر كس از من و شما عملش خواهد بود.(6)
باز از امام رضا ـ عليه السّلام ـ نقل شده كه خطاب به زيد فرمودند: اين سخنان چيست كه تو ميگوئي؟ اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنائي داشته باشند: خداوند بدكاران آنها را معذب نكند و عمل نكرده به آنها پاداش دهد پس تو از پدرت موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ در نزد خدا گراميتر ميباشي، زيرا وي خدا را بندگي كرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو ميپنداري كه بيآنكه بندگي خدا كني ميتواني در درجه موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ قرار گيري امام آن گاه اين آيه را خواندند: يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ.
پس تنها انتساب به امام و پيامبر سودي ندارد مگر اين كه در مسير حق بوده و عامل به دستورات و قوانين اسلام باشد تا در روز جزا مورد لطف و عنايت حضرت حق قرار گيرد.
به نظر ميرسد چون روايت نقل شده با آيات و روايات زيادي در تنافي و تضاد ميباشد يا بايد توجيه شود كه مراد تنها فرزندان بدون واسطه حضرت زهرا باشند كه حضرت امام حسن و امام حسين و زينب و كلثوم باشند و يا روايت رد شود.
در بعضي از روايات دارد كه اين مخصوص امام حسن و امام حسين ميباشد نه ديگران.(7)

لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

این روایت اصمعی را در موضوعی دیگر مطرح شد

که من ضعفی در استدلال استادیت دیدم و گفتم می شه بررسی کنید

http://www.askdin.com/post247583-41.html

اینم لینک پستم

ممنون

اگرم مطالب اونجا را بخوانید و نظر بدید ممنون می شم

:hamdel:[/]

موضوع قفل شده است