. منظور از علوم حدیث چیست؟
تبهای اولیه
مجموعه دانشهایی که به شکلی اجزای دوگانۀ حدیث (سند و متن) را موضوع بحث قرار دادهاند علوم حدیث نامیده میشود. در میان عالمان شیعی چهار علم اصلی در حوزۀ حدیث شناخته شده که برخی از آنها شاخههای فرعی نیز دارند. این چهار علم عبارتاند از:
1. تاریخ حدیث: این شاخه از علوم حدیث به صورت رسمی عمر چندانی ندارد و تألیف دربارۀ این موضوع در دوران معاصر صورت پذیرفته است. در این دانش سرگذشت حدیث از عصر صدور تا تدوین، نقل و تألیف جوامع روایی و تشکیل مدارس حدیثی در مناطق و دورههای مختلف مورد برسی قرار میگیرد.
2. درایه یا مصطلحات: شرایط راویان و انواع حدیث از نظر سند و متن ـ که در پذیرش نوع علوم احادیث معتبرند ـ و نیز شرایط صحیح فراگیری (تحمل) و انتقال حدیث (ادا) در این دانش مورد بحث قرار میگیرد.
3. رجال: شناخت راویانی که در اسناد قرار گرفتهاند و مجموعه آنها سند روایت را تشکیل میدهد، در دانش رجال مورد بحث قرار میگیرد و بر اساس اطلاعات ارائه شده در این علم نوع حدیث، بر اساس ضوابط علم درایه، شناسایی و میزان اعتبار آن حدیث تعیین میگردد.
4. فقه الحدیث: متن حدیث موضوع این دانش است و از ضوابط صحیح فهم و برداشت از حدیث در آن بحث میشود. این دانش نیز گاه بر اساس ضوابط اعتبار حدیث در علم درایه مصداق عنوانی حدیث را تعیین میکند و میزان اعتبار حدیث را از نظر متنی بیان میکند.
محدّثان متقدم اهل سنت، مجموعه علوم حدیث را دو دسته دانستهاند و در هر دسته دانشهایی را ذکر کردهاند:
1. علوم حدیث روایی: دانشهایی که دربارۀ شیوههای نقل و نوشتن و تبویب احادیث است، در این دسته قرار میگیرند.
2. علوم حدیث درایی: آن گروه از دانشهایی که درباره ارزیابی و اعتبار، جرح و تعدیل راویان، انواع حدیث، شرح و تفسیر حدیث و مانند اینها بحث میکنند در این دسته از دانشهای حدیثی قرار میگیرند.
با اینوجود گروهی از محققان معاصر اهل سنّت این تقسیمبندی را در علوم حدیث نپذیرفته و طرحهای دیگری برای تقسیم علوم حدیث ارائه کردهاند.
[=Book Antiqua]. علم رجال را تعریف کنید. [=Book Antiqua]دانش رجال بحث از احوال راویان را از جهت میزان اعتماد بر احادیثشان بر عهده دارد. شناخت هویت راویان و نیز شناخت میزان اعتبار و اعتماد بر ایشان هدف اصلی این دانش است.
[=Book Antiqua]در شناخت راویان نام، نام پدر، نسب، کنیه، لقب، مذهب و طبقۀ راوی به گونهای که از دیگر همنامان راوی متمایز شود و نیز نامهای مختلف راوی که با آنها شناخته شده است مورد توجه رجالیان است. در ارزیابی اعتبار هر یک از راویان نیز با استفاده از الفاظ خاص توثیق یا تضعیف یا با استفاده از مبانی توثیق عام و کلی راویان، میزان اعتماد بر هر یک از روات را مشخص مینمایند.
[=Book Antiqua]ارتباط دانش رجال با درایه بدینگونه است که با تعیین شخصی و میزان اعتبار راوی در ضمن سلسله سند روایت، نوع حدیث شناسایی خواهد شد و بر اساس آن حکم روایت نیز روشن خواهد شد.
[=Book Antiqua]سابقۀ این دانش در نزد شیعیان به آموزههای امام علی (علیه السلام) میرسد که برای حفظ شریعت از دروغ و اشتباه راویان، مردم را به ذکر سند و دقت در حالات راویان ترغیب میکردند. اما اهل سنت در نیمۀ دوم قرن اول هجری پس از ظهور فتنهها به بحث و بررسی راویان حدیث پرداختند.
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]4. در مورد فقه الحدیث توضیح دهید. [=Book Antiqua]مهمترین دانش حدیثی دانش بررسی و فهم مدلولهای روایت است که در اصطلاح به آن «فقه الحدیث» گفته میشود. فقه الحدیث را از این نظر میتوان بهسان دانش تفسیر قرآن دانست؛ همانگونه که علوم قرآن به عنوان مقدمۀ فهم مدلولهای آیات به کار میآید, سایر دانشهای حدیثی همچون تاریخ و مصطلحات, مقدمات لازم را برای درکی عمیقتر از محتوای روایات به دست میدهند. از آنجا که روایت دربرگیرندۀ ژرفترین مباحث در حوزههای خداشناسی, هستیشناسی, انسانشناسی, رهبرشناسی و ... هستند, چگونگی راهیافت به این معارف نیازمند رعایت مبانی و قواعدی است که در فقه الحدیث بررسی میشوند.
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]6. منظور از مدارس حدیثی چیست؟ [=Book Antiqua]اختلاف دیدگاهها در باب حدیث با لفظ «مدرسه» و اضافۀ آن به شهری خاص (مانند مدرسۀ بغداد) یا فرقهای خاص (مانند مدرسۀ اهل بیت) مورد توجه قرار میگیرد، همانند «مکاتب» نسبت به فلسفه و «مذاهب» نسبت به فقه و کلام.
[=Book Antiqua]منظور از مدارس، گاهی محل تدریس بوده و منظور از اصطلاح مدارس حدیث، محلهایی است که اختصاص به تدریس حدیث داشته است، مانند آنچه نویسنده کتاب «علم الحدیث فی مکة المکرمة» (ص233ـ221) تعدادی از آنها را بر اساس سیر تاریخی نام میبرد.
[=Book Antiqua]آنچه اینجا در مقام توضیح آن هستیم دیدگاههای خاصی است که نسبت به حدیث وجود داشته است. البته برخی ـ چنانکه ابتدا اینگونه به نظر میآید ـ معتقدند که حدیث با دیگر علوم فرق دارد و یک مدرسه بیشتر ندارد، چون همه افراد احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا پیامبر و ائمۀ اثنیعشر (علیه السلام) را نقل میکنند. بنابراین سخن گفتن از مدارس معنی ندارد، ولی واقعیت این است که صرف نقل حدیث نیست تا یک مدرسه بیشتر نباشد، بلکه مدرسه شامل مجموعه مباحث حدیثی میشود که دیدگاهی را به وجود میآورد و این دیدگاه در حدیث هم تأثیر میگذارد، مثلا در یک محل برای خبر صحیح شرطی قائل میشوند، بسیار سختتر از شرطی که در محل دیگر و مدرسه دیگر قائل هستند. بنابراین طبق دیدگاه نخست بسیاری از احادیث مورد قبول هستند که در دیدگاه دوم مورد قبول نیستند.
[=Book Antiqua]وقتی حدیثی مورد نقد واقع شود، قطعاً در آن مدرسهای که حدیث رد شده بر طبق آن عمل نمیشود و در نهایت میان دو مدرسه اختلاف ایجاد میشود، مثلاً در نگاه مدرسۀ حدیثی قم نسبت به جریان غُلات حساسیت خاصی وجود داشته که در مدرسۀ بغداد وجود نداشته است. بر اساس دیدگاهی که حساسیت دارد بسیاری از احادیث غلات با ملاک آنها نقد و رد میشود، در نتیجه در مبحثی که آن روایت را رد میکنند دیدگاه خاصی به وجود میآید، مثلاً نگاه به برخی صفات انبیا و ائمه نگاه خاصی میشود که این دیدگاه در مدرسۀ بغداد وجود ندارد، چون نگاه دیگری به حدیث دارند.
[=Book Antiqua]در جهان اسلام مدارس حدیثی زیادی، مانند مدرسۀ حدیثی مکّه، مدینه، کوفه، بصره، ری، خراسان، قم، بغداد، قیروان، قُرطُبه، شام، مصر و... وجود داشته است.
[=Book Antiqua]. رابطه فِرَق اسلامی با حدیث چیست؟ [=Book Antiqua]منظور فرقههایی است که در طول تاریخ اسلام با پشتوانۀ علم کلام به وجود آمدهاند. رابطۀ فرق اسلامی با حدیث را از دو جهت میتوان مورد توجه قرار داد: جهت اول آنکه چون دارای ارزش والایی میان مسلمانان است، بالطبع هر فرقهای که بتواند حقانیت خویش را با حدیث اثبات کند از مقبولیت خوبی در جامعه اسلامی برخوردار میشود. این اثبات حقانیت به دو صورت متصور است: یکی اینکه آموزههای فرقۀ خود را با احادیث متعدد اثبات کند. صورت دوم اینکه از بیانات پیامبر (صلی الله علیه و آله) مطلبی را بیان کند که مستقیماً تأیید فرقۀ خود است. شیعه، قدریه، معتزله و... اینگونه هستند.
[=Book Antiqua]استفاده از این روش هم همیشه یکسان نیست. گاهی در تأیید فرقۀ خود است و گاهی در نقد دیدگاههای دیگران، که در هر دو قسمت تأیید و نقد احادیث توسط فرقهها وضع و جعل شده است.
[=Book Antiqua]جهت دوم برخورد با حدیث به گونهای کلی است، یعنی میزان پذیرش احادیث تابع دیدگاههای کلامی فرقه خواهد بود. اگر یک گروه مانند معتزله عقلگرا باشند، با حدیث برخورد عقلی میکنند و در میزانِ عقلی خیلی از روایات نقد میشود و طبیعی است که خیلی اوقات برخورد عجولانه صورت بپذیرد و چه بسا احادیث مسلم پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم کنار گذاشته شود. در طرف مقابل, اهل حدیث یا سَلَفیه هستند که به این راحتی حدیث را کنار نمیگذارند و تمام سعیشان این است که تمام عقاید خویش را از حدیث اخذ کنند و در بسیاری از موارد که در یک بحث کلامی حدیثی وجود ندارد، از اظهار نظر خودداری کنند. فرقهای مانند اسماعیلیه که بیش از ظاهر به باطن اهمیت میدهند، دنبال تأویل احادیث هستند که در این تأویلگرایی در بسیاری از اوقات افراط هم صورت میپذیرد.
[=Book Antiqua]فرقۀ دیگر مانند اشاعره راه وسطی میان اهل حدیث و معتزله را برگزیدهاند و فرقهای نظیر ماتریدیه راه میانی بین اشاعره و معتزله را میپیمایند و فرقهای چون طَحاویه به دیدگاه اهل حدیث نزدیکتر است.
[=Book Antiqua]در فرقۀ امامیّه برخوردهای متفاوت با حدیث وجود دارد: در برخی گروهها جنبۀ حدیثگرایی قوی است و در برخی دیگر جنبه عقلگرایی قویتر است. بسیاری از فرقههای اسلامی تألیفات مستقل حدیثی نیز داشته اند، مانند شیعه ـ اعم از زیدیه، اسماعیلیه، اثنیعشریه ـ واهل سنّت ـ با همۀ فرقه های خود ـ و خوارج.
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]8. رابطه عرفان و حدیث را توضیح دهید.
[=Book Antiqua]اهل عرفان و تصوف مانند همۀ دانشمندان اسلامی به حدیث اهمیت میدادهاند و نوشتههای آنان مملو از روایات است. البته نگاه برخی از آنها در معیارهای پذیرش و چگونگی فهم و تفسیر حدیث با محدثان متفاوت است. واقعیت این است که اگرچه کشف و شهود مهمترین ابزار اهل عرفان و تصوّف است، لیکن در نوشتههای ایشان روایات فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است. این احادیث بهطور کلی به دو دسته قابل تقسیم است: دستۀ نخست روایاتی که در متون معتبر حدیثی شیعه یا اهل سنّت یافت میشود. دستۀ دوم احادیثی که مأخذ روایی مشخصی ندارند. بخش قابل توجهی از روایات اهل تصوّف در دستۀ دوم جای میگیرد.
[=Book Antiqua]برخی از آنان نیز در حدیث، نوشتههایی مستقل دارند که از مهمترین آنها میتوان به نوادر الاصول نوشتۀ حکیم ترمذی از عرفای قرن سوم اشاره نمود. در متون عرفانی اهلسنت همچون اللمع فی التصوفِ سراج طوسی، قوت القلوبِ ابوطالب مکّی، احیاء العلومِ غزالی، منازل السائرینِ خواجه عبدالله انصاری و کتابهای محیالدین بن عربی و ... و نیز در کتابهای عرفای شیعه مانند سید حیدر آملی و مخصوصاً در سه چهار قرن اخیر میرزا جواد ملکی تبریزی احادیث قابل توجهی یافت میشود.
[=Book Antiqua]نکتۀ قابل توجه آنکه بخشی که اهل عرفان و تصوّف در روایات به آن بیشتر پرداختهاند، احادیث اخلاقی است و این به دلیل نزدیکی عرفان با اخلاق، در این حوزه بوده است.
[=Book Antiqua]مجموعهای از مأثورات عرفانی در کتابی به همین نام از آقای باقر صدرینیا از سوی انتشارات سروش منتشر شده که شامل فهرست الفبایی مأثورات (اعم از حدیثی و غیر حدیثی) و ارائۀ مواضع آنها در متون عرفانی فارسی است.