کدام عید الزهراء ؟
تبهای اولیه
حجربن عدی و عمرو بن حمق که از اصحاب معروف امام علی ( علیه السلام ) بودند ، در ایام صفین به شامیان دشنام می دادند ، امام آنها را خواست و از این کار نهی فرمود . عرض کردند :
ای امیر مومنان مگر ما بر حق نیستیم ؟
فرمود : آری
عرض کردند : مگر آنها بر باطل نیستند ؟
فرمود : آری
عرض کردند : پس چرا ما را از بدگویی به آنان نهی می کنی؟
امیرالمومنین فرمود :
و در ادامه ، این گفتار را ارائه فرمود و در آن راه بهتری نشان داد :
( نهج البلاغه خطبه 206 )
( پیام امام امیرالمومنین ج 8 ص 100 )
حالا این دستور مولا را مقایسه کنید با آنچه که ما ( بعضی از ما ) امروز انجام میدهیم . مجلسی می گیریم – با قصد قربت ! - به نام عید الزهراء و تحت عنوان تبرّی . سپس در آن چه می کنیم ؟؟
جلسه ای سراسر کلمات رکیک و حرکات سخیف و اصوات وقیح ( تو خود حدیث مفصل بخوان ... ) .
آیا این عید الزهرا است ؟
آیا این برنامه ها شاد کردن دل صدیقه کبری است ؟
آیا امیرالمؤمنین به ما اجازه می دهند که تحت هر عنوانی زبان خود را آلوده به انواع کلمات رکیک کنیم ؟
آیا امیرالمومنین می پسندد که زبان شیعه به چنین کلماتی و گوش شیعه به چنین اصواتی آلوده شود؟
آیا سزاوار است انسانهایی که در طول یک سال خود را به تمام ظواهر شرعی مقید می دانند ، حرکاتی چنین زشت از خود بروز دهند ؟
آیا آنان که سنگ شیعه را به سینه می کوبند ، راهی بهتر از این برای دفاع از مذهب سراغ ندارند ؟
آیا روش اعلام برائت از ( آنان ! ) این است ؟
آیا امیرالمومنین به ما شیوه ی مفتضح کردن ( آنان ) را نمی آموزند ؟
آیا ( آنان ) ، افتضاحات و نقاط ضعف کم دارند که ما متمسک به این امور بشویم ؟
آیا این نهج البلاغه نیست که به ما دستور میدهد به جای سبّ ، اعمال و احوال ( آنان ) را بیان کنیم ؟
آیا این نهج البلاغه نیست که خاک غربت می خورد و ما ندای « رفع القلم ... » سر میدهیم ؟!!!
آیا ما واقعا فکر میکنیم با این مجالس قلب ائمه را شاد می کنیم ؟
آیا قلب امیرالمؤمنین و صدیقه کبری از مشاهده چنین حرکات و کلماتی و پخش چنین اصواتی شاد خواهد شد ؟؟
آیا این مجالس مرضی رضای حضرت ولیعصر است ؟
آیا مهدی فاطمه ( عج ) در چنین مجالسی قدم می گذارد ؟؟؟
عید الزهراء و حدیث رفع القلم
در مورد حديث رفع القلم بايد گفت: كه دو گونه حديث رفع القلم در جوامع روايي نقل شده: يكي آن چه كه در بين فقها به نام حديث رفع معروف است و در موارد مختلف به آن استدلال كردند كه مرحوم شيخ صدوق در كتاب خصال چنين نقل مي كند: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيي العطار رضي الله عنه قال: حدثنا سعد بن عبدالله، عن يعقوب بن يزيد، عن حماد بن عيسي، عن حريز بن عبدالله. عن أبي عبدالله ـ عليه السلام ـ قال: قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : رفع عن امتي تسعة: الخطأ، و النسيان، و ما اكرهوا عليه، و مالا يعلمون، و ما لا يطيقون، و ما اضطروا إليه...(1)
حريز بن عبدالله با واسطه هايي كه نقل شده از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت مي كند كه پيغمبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: «نه چيز از امت من برداشته شده است، خطا، فراموشي، كاري كه بر آن مجبور شده است، آن چه را كه نمي دانند و آن چه را كه طاقت ندارند، و آن چه بر آن مضطر شده اند.»
اين حديث از نظر سند مشكلي ندارد چون كه با سندهاي ديگر هم نقل شده، علاوه بر اين مي توان گفت كه تقريباً همة فقهاي اماميه و بسياري از فقهاي اهل سنت هم در موارد مختلف به آن استدلال كردند و اگر از نظر سند مورد خدشه بود به اين حديث استدلال و احتجاج نمي كردند.
اما دومين حديث رفع القلم كه بسيار هم مفصّل است، مرحوم شيخ حسن بن سليمان حلّي يكي از شاگردان شهيد اول در كتاب (المحتضر) در مورد عيدالزهرا ـ سلام الله عليها ـ نقل كرده و مرحوم مجلسي هم آن حديث را از همان كتاب نقل نموده است. در ضمن آن حديث آمده است كه خداوند به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: «امرت الكرام الكاتبين ان يرفعوا القلم عن الخلق كلهم ثلاثة ايام من ذالك اليوم»(2) به كرام الكاتبين دستور دادم كه رفع قلم كنند از تمام خلائق تا سه روز يعني براي آن ها گناه ننويسند.
ظاهراً اين روايت مرسله است چون در آن كتاب همة اسناد اين خبر نقل نشده و روايت مرسله چندان اعتباري ندارد و بر فرض اين كه سند حديث درست باشد، آن چه كه مسلم است اين است كه در مجالس جشن و سرور چه در ايام عيدالزهرا ـ سلام الله عليها ـ و چه در غير اين ايام، كارهايي كه برخلاف دستورات ديني باشد، به هيچ عنوان مجاز نيست، و اگر كسي به اين بهانه بخواهد كار خلاف انجام دهد، هيچ عذري از او پذيرفته نيست. گرچه بسياري از علماي شيعه مانند مرحوم ميرزاي قمي و صاحب جواهر و مرحوم بروجردي و ديگران در مجالس جشن عيدالزهرا ـ سلام الله عليها ـ شركت مي كردند و مشوق كساني بودند كه اين مراسم را برگزار مي كردند ولي هيچ كدام از علماي بزرگوار اجازة كار خلاف را به هيچ كس ندادند.
مرحوم صاحب جواهر فرمودند: در فضيلت و شرافت و بركت اين روز (عيدالزهرا ـ سلام الله عليها ـ) خبري را يافتم كه منسوب به پيغمبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ است و اين كه اين روز، روز سرور و خوشحالي پيامبر و آل پيامبر است(3). در بين شيعيان شايع است كه در اين روز عمر به قتل رسيده است.(4) (و مهم ترين علت شادي در اين روز به امامت رسيدن امام مهدي ـ عج الله تعالي فرجه ـ) مي باشد.
لازم به ذكر است كه يكي از فروعات ديني، تبرّي و برائت از دشمنان خدا و پيامبر و ظالمين در حق پيغمبر و خلق خدا است، و حتي در اين عصر هم مسئلة برائت و تبرّي از ظالمان مطرح است، به عنوان مثال در ايام برگزاري مراسم حج، اين موضوع و برائت از مشركان مورد توجه خاص امام و مقام معظم رهبري و نمايندگانشان و حجاجي كه به مكة معظمه مشرف مي شوند، قرار دارد، و سخت به آن پايبند هستند، و در همة زمان ها بيزاري از ظلم و ظالم در بين طرفداران حق شايع بوده و خواهد بود.
پاورقی:
1. صدوق، خصال، قم، جامعه مدرسين، ص417، حديث 9.
2. حسن بن سليمان حلي، المحتضر، نجف اشرف، چاپخانه حيدريه، چاپ اول، 1370، ص51.
3. نجفي، محمد حسن (صاحب جواهر)، جواهر الكلام، دارالكتب اسلاميه، آخوندي، ج5، ص43.
4. ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404، ج31، ص119.
سلام بر استاد
این حدیث سند داشته باشد یا مشکل جای دیگری است
در این سنت سیئه ای که ما به نام اهلبیت این کارهای مبتذل را انجام میدهیم
با سلام
علامه مجلسی رحمه الله در بحارش دو حدیث مربوط به نهم ربیع آورده :
ابن طاوس - ره - في كتاب زوايد الفوائد: روى ابن أبي العلاء الهمداني الواسطي ويحيي
بن محمد بن حويج البغدادي قالا: تنازعنا في ابن الخطاب واشتبه علينا أمره، فقصدنا
جميعا أحمد بن إسحاق القمي صاحب أبي الحسن العسكري عليه السلام بمدينة قم، فقرعنا
عليه الباب فخرجت علينا صبية عراقية فسئلناها عنه، فقالت: هو مشغول بعيده، فانه يوم
عيد، فقلت: سبحان الله إنما الأعياد أربعة للشيعة: الفطر، والأضحى، والغدير،
والجمعة، قالت: فان أحمد ابن إسحاق يروي عن سيده أبي الحسن علي بن محمد العسكري
عليه السلام أن هذا اليوم يوم عيد، وهو أفضل الأعياد عند أهل البيت عليهم السلام
وعند مواليهم، قلنا فاستأذني عليه وعرفيه مكاننا قالا: فدخلت عليه فعرفته فخرج
علينا وهو مستور بمئزر يفوح مسكا، وهو يمسح وجهه، فأنكرنا ذلك عليه. فقال: لا
عليكما فاني اغتسلت للعيد قلنا أولا: هذا يوم عيد ؟ قال: نعم وكان يوم التاسع من
شهر ربيع الأول، قالا فأدخلنا داره وأجلسنا. ثم قال: إني قصدت مولاي أبي الحسن عليه
السلام كما قصدتماني بسر من رأى فاستأذنت عليه فأذن لي، فدخلت عليه السلام في مثل
هذا اليوم، وهو يوم التاسع من شهر ربيع الأول فرأيت سيدنا عليه وعلى آبائه السلام
قد أوعز إلى كل واحد من خدمه أن يلبس ما يمكنهم من الثياب الجدد، وكان بين يديه
مجمرة يحرق العود فيها بنفسه فقلت له: بآبائنا وامهاتنا يا ابن رسول الله هل تجدد
لأهل البيت في هذا اليوم فرح ؟ فقال عليه السلام: وأي يوم أعظم حرمة عند أهل البيت من
هذا اليوم التاسع من شهر ربيع الأول. ولقد حدثني أبي عليه السلام أن حذيفة بن
اليمان دخل في مثل هذا اليوم على جدي رسول الله صلى الله عليه وآله قال حذيفة: رأيت
أمير المؤمنين عليه السلام وولديه عليهما السلام يأكلون مع رسول الله صلى الله عليه
وآله وهو يتبسم في وجوههم، ويقول: لولديه الحسن والحسين عليهما السلام كلا هنيئا
لكما بركة هذا اليوم وسعادته، فانه اليوم الذي يهلك الله فيه عدوه وعدو جدكما، وإنه
اليوم الذي يقبل الله أعمال شيعتكما ومحبيكما، واليوم الذي يصدق فيه قول الله جل
جلاله " فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا " واليوم الذي نسف فيه فرعون أهل البيت
وظالمهم وغاصبهم حقهم، واليوم الذي يقدم الله إلى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء
منثورا. قال حذيفة: فقلت: يا رسول الله صلى الله عليه وآله وفي امتك وأصحابك من
ينتهك هذه المحارم ؟ قال: نعم يا حذيفة جبت من المنافقين يرتاس عليهم، ويستعمل في
امتي الرؤيا، ويحمل على عاتقه درة الخزي، ويصد الناس عن سبيل الله يحرف كتاب الله
ويغير سنتي ويشتمل على إرث ولدي، وينصب نفسه علما، و يتطاول على إمامه من بعدى،
ويستخلب أموال الناس من غير حلها، وينفقها في غير طاعة الله، ويكذبني ويكذب أخي
ووزيري، ويحسد ابنتي عن حقها، فتدعو الله عزوجل عليه فيستجيب دعاءها في مثل هذا
اليوم. قال حذيفة: فقلت: يا رسول الله صلى الله عليه وآله فادع ربك ليهلكه في
حياتك، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: يا حذيفة لا احب أن أجترئ على قضاء الله
عزوجل لما قد سبق في علمه، لكن سألت الله عزوجل أن يجعل لليوم الذي يهلكه فيه فضيلة
على سائر الأيام، ليكون ذلك سنة يستن بها أحبائي، وشيعة أهل بيتي ومحبيهم فأوحى
الله إلى جل من قائل يا محمد إنه كان في سابق علمي أن تمسك وأهل بيتك محن الدنيا
وبلاؤها، وظلم المنافقين والغاصبين من عبادي، من نصحت لهم و خانوك، ومحضت لهم
وغشوك، وصافيتهم وكشحوك، وأرضيتهم وكذبوك، وجنيتهم وأسلموك، فانى بحولي وقوتي
وسلطاني لأفتحن على من يغصب بعدك عليا
إبليس آدم فيلعنه، ولأجعلن ذلك المنافق عبرة في القيامة كفراعنة الأنبياء وأعداء
الدين في المحشر، ولأحشرنهم وأولياءهم وجميع الظلمة والمنافقين إلى جهنم زرقا
كالحين، أذلة حيارى نادمين، ولاضلنهم فيها أبد الابدين. يا محمد إن مرافقك ووصيك في
منزلتك يمسه البلوى، من فرعونه وغاصبه الذي يجترئ ويبدل كلامي ويشرك بى ويصد الناس
عن سبيلي وينصب من نفسه عجلا لامتك ويكفر بي في عرشي إني قد أمرت ملائكتي في سبع
سمواتي وشيعتك ومحبيك أن يعيدوا في اليوم الذي أهلكته فيه، وأمرتهم أن ينصبوا كرسي
كرامتي بازاء البيت المعمور ويثنوا علي ويستغفرون لشيعتك ولمحبيك من ولد آدم يا
محمد وأمرت الكرام الكاتبين أن يرفعوا القلم عن الخلق في ذلك اليوم، ولا يكتبون
شيئا من خطاياهم كرامة لك ولوصيك. يا محمد إني قد جعلت ذلك اليوم يوم عيد لك ولأهل
بيتك، ولمن يتبعهم من المؤمنين وشيعتهم، وآليت على نفسي بعزتي وجلالي وعلوي في
مكاني لأحبون من يعيد في ذلك اليوم محتسبا في ثواب الحافين ولأشفعنه في ذوى رحمه
ولأزيدن في ماله إن وسع على نفسه وعياله ولأعتقن من النار في كل حول في مثل ذلك
اليوم آلافا من شيعتكم ومحبيكم ومواليكم، ولأجعلن سعيهم مشكورا وذنبهم مغفورا،
وعملهم مقبولا. قال حذيفة: ثم قام رسول الله صلى الله عليه وآله فدخل بيت ام سلمة
رضي الله عنها ورجعت عنه وأنا غير شاك في أمر الثاني حتى رأيت بعد وفاة رسول الله
صلى الله عليه وآله وأتيح الشر وعاود الكفر، وارتد عن الدين، وشمر للملك، وحرف
القرآن، وأحرق بيت الوحي، وابتدع السنن وغيرها وغير الملة ونقل السنة، ورد شهادة
أمير المؤمنين عليه السلام، وكذب فاطمة بنت رسول الله، واغتصب فدك منها وأرضى
اليهود والنصارى والمجوس، وأسخط قرة عين المصطفى ولم يرضها، وغير السنن كلها، ودبر
على قتل أمير المؤمنين عليه السلام وأظهر الجور، وحرم ما حلله الله و
السلام، وصعد منبر رسول الله صلى الله عيله وآله ظلما وعدوانا وافترى على أمير
المؤمنين وعانده وسفه رأيه قال حذيفة: فاستجاب الله دعوة مولاي عليه أفضل الصلاة و
- السلام على ذلك المنافق، وجرى كما جرى قتله على يد قاتله رحمة الله على قاتله.
قال حذيفة: فدخلت على أمير المؤمنين عليه السلام لما قتل ذلك المنافق لاهنئه بقتله
ومصيره إلى ذلك الخزي والانتقام، فقال أمير المؤمنين عليه السلام: يا حذيفة تذكر
اليوم الذي دخلت فيه على رسول الله صلى الله عليه وآله وأنا وسبطاه نأكل معه ؟ فدلك
على فضل هذا اليوم، دخلت فيه عليه ؟ فقلت: نعم يا أخا رسول الله صلى الله عليه وآله
فقال عليه السلام هو والله هذا اليوم الذي أقر الله تبارك وتعالى فيه عيون أولاد
رسول الله صلى الله عليه وآله وإني لأعرف لهذا اليوم اثنين وسبعين اسما. قال حذيفة:
فقلت: يا أمير المؤمنين عليه السلام إني أحب أن تسمعني أسماء هذا اليوم التاسع من
شهر ربيع الأول، فقال عليه السلام: يا حذيفة هذا يوم الاستراحة، و يوم تنفيس الهم
والكرب، والغدير الثاني، ويوم تحطيط الأوزار، ويوم الحبوة ويوم رفع القلم، ويوم
الهدى، ويوم العقيقة، ويوم البركة، ويوم الثارات وعيد الله الأكبر، يوم يستجاب فيه
الدعوات، ويوم الموقف الأعظم، ويوم التولية ويوم الشرط، ويوم نزع الأسوار، ويوم
ندامة الظالمين، ويوم انكسار الشيعة ويوم نفي الهموم، ويوم الفتح، ويوم العرض، ويوم
القدرة، ويوم التصفيح، و يوم فرح الشيعة، ويوم التروية، ويوم الانابة، ويوم الزكوة
العظمى، ويوم الفطر الثاني، ويوم سبيل الله تعالى، ويوم التجرع بالريق، ويوم الرضا،
وعيد أهل البيت عليهم السلام، ويوم ظفرت به بنو إسرائيل، ويوم قبل الله أعمال
الشيعة، و يوم تقديم الصدقة، ويوم طلب الزيادة، ويوم قتل المنافق، ويوم الوقت
المعلوم ويوم سرور أهل البيت عليهم السلام ويوم المشهود، ويوم يعض الظالم على يديه،
ويوم هدم الضلالة، ويوم النيلة، ويوم الشهادة، ويوم التجاوز عن المؤمنين، ويوم
المستطاب، ويوم ذهاب سلطان المنافق، ويوم التسديد، ويوم يستريح فيه المؤمنون
الشكر، ويوم نصرة المظلوم، ويوم الزيارة، ويوم التودد، و يوم النحيب ويوم الوصول،
ويوم البركة، ويوم كشف البدع، ويوم الزهد في الكبائر، ويوم المنادي، ويوم الموعظة،
ويوم العبادة، ويوم الاسلام. قال حذيفة: فقمت من عند أمير المؤمنين عليه السلام
وقلت في نفسي: لو لم أدرك من أفعال الخير ما أرجو به الثواب إلا حب هذا اليوم، لكان
مناي. قال محمد بن أبي العلا الهمداني ويحيى بن جريح: فقام كل واحد منا نقبل رأس
أحمد بن إسحاق وقلنا: الحمد لله الذي ما قبضنا حتى شرفنا بفضل هذا اليوم المبارك،
وانصرفنا من عنده، وعيدنا فيه، فهو عيد الشيعة تم الخبر. والحمد لله وحده، وصلى
الله على محمد وآله وسلم من خط محمد بن علي بن محمد ابن طي ره. ووجدنا فيما تصفحنا
من الكتب عدة روايات موافقة لها، فاعتمدنا عليها فينبغي تعظيم هذا اليوم المشار
إليه وإظهار السرور فيه مطلقا لسر يكون في - مطاويه على الوجه الذي ظهر احتياطا
للروايات فيستحب أن يسمى ذلك اليوم يوم العيد مجازا.بحار الأنوار / جزء 95 / صفحة [352]
الأول اعلم أن هذا اليوم وجدنا فيه رواية عظيمة الشأن ووجدنا جماعة من العجم
والإخوان يعظمون السرور فيه، يذكرون أنه يوم هلاك بعض من كان يهون بالله جل جلاله
ورسوله صلوات الله عليه ويعاديه ولم أجد فيما تصفحت من الكتب إلى الان موافقة أعتمد
عليها للرواية التي رويناها ابن بابويه تغمده الله بالرضوان فان أراد أحد تعظيمه
مطلقا لسر يكون في مطاويه عن غير الوجه الذي ظهر فيه احتياطا للرواية فكذا عادة ذوي
الرعاية. أقول: وإنما قد ذكرت في كتاب التعريف للمولد الشريف عن الشيخ الثقة محمد
بن جرير بن رستم الطبري الامامي في كتاب الدلائل في الامامة أن وفاة مولانا الحسن
العسكري صلوات الله عليه كانت لثمان ليال خلون من شهر ربيع الأول وكذلك ذكر محمد بن
يعقوب الكليني ره في كتاب الحجة، وكذلك قال محمد بن
كتاب الارشاد، وكذلك قال المفيد أيضا في كتاب مولد النبي و الأوصياء، وكذلك ذكر أبو
جعفر الطوسي في كتاب تهذيب الأحكام، وكذلك قال حسين بن خزيمة، وكذلك قال نصر بن علي
الجهضمي في كتاب المواليد وكذلك الخشاب في كتاب المواليد أيضا، وكذلك قال ابن شهر
آشوب في كتاب المواليد. فإذا كانت وفاة مولانا الحسن العسكري عليه السلام كما ذكر
هؤلاء لثمان خلون من ربيع الأول، فيكون ابتداء ولاية المهدي عليه السلام على الامة
يوم تاسع ربيع الأول فلعل تعظيم هذا اليوم وهو يوم تاسع ربيع الأول لهذا الوقت
المفضل والعناية لمولى المعظم المكمل. فصل: أقول: وإن كان يمكن أن يكون تأويل ما
رواه أبو جعفر ابن بابويه في أن قتل من ذكر كان يوم تاسع ربيع الأول لعل معناه أن
السبب الذي اقتضى عزم القاتل على قتل من قتل كان ذلك السبب يوم تاسع ربيع الأول
فيكون اليوم الذي فيه سبب القتل أصل القتل، ويمكن أن يسمى مجازا بالقتل ويمكن أن
يتأول بتأويل آخر، وهو أن يكون توجه القاتل من بلده إلى البلد الذي وقع القتل فيه
يوم تاسع ربيع الأول، أو يوم وصول القاتل إلى المدينة التي وقع فيها القتل كان يوم
سابع ربيع الأول وأما تأويل من تأول أن الخبر بالقتل وصل إلى بلد أبي جعفر ابن
بابويه يوم تاسع ربيع الأول، فلأنه لا يصح لأن الحديث الذي رواه ابن بابويه عن
الصادق عليه السلام ضمن أن القتل كان في يوم تاسع ربيع الأول فكيف يصح تأويل أنه
يوم بلغ الخبر إليهم .
كتاب الاقبال: 597 - 598.
با عرض معذرت از دخالت در کار اساتيد
در حقيقت بحث قتل خلیفه دوم نکته انحرافي است که دشمنان براي بي اهميت کردن و کم فروغ کردن روز امامت مولا عليه السلام باب کرده اند
المومن کيّس
يا علي
در بين شيعيان شايع است كه در اين روز عمر به قتل رسيده است.(4)
تشکر از جناب استاد رسا
هچنان که آقای نجفی نیز فرموده اند دربین شیعیان شایع است که نهم ربیع روز قتل خلیفه دوم است ولی این مطلب از نظر تاریخ شیعه و سنی درست نمی باشد و ماه ذی الحجه وی به قتل رسیده است
تاریخ دقیق مرگ عمر بن خطاب :
طبق منابع تاریخی عمر بن خطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. لذا مراسم ( عید زهرا ) اگر به این مناسبت است از نظر تاریخی درست نمی باشد .
منابع تاریخی شیعه :
1.تاریخالیعقوبى ج2 ص 159 قرن: سوم مولف شیعه است.
2.تاریخیعقوبى/ترجمه ج2 ص 49 قرن: سوم مولف شیعه است
3.التنبیهوالإشراف ص 250 قرن: چهارم مولف شیعه است
4.مروجالذهب ج2 ص 304 قرن: چهارم مولف شیعه است.
5.مروجالذهب،ج2،ص:321 قرن: چهارم مولف شیعه است.
6.الفتوح ج2 ص:323 قرن: چهارم مولف شیعه است.
7.مسارّ الشیعه اوایل قرن پنجم مؤلف : شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان ( که خوشبختانه نسخه خطی این کتاب ایشان با دستخط خودشان هم اکنون موجود است و در آن مرگ عمر در ذی الحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که طبق عقیده رایج به دریافت نامه از امام عصر(عج) مشرفشده اند.)
منابع تاریخی دیگر :
8.الإمامةوالسیاسة ج1 ص 39 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
9.المعارف ص 183 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
10.أنسابالأشراف،ج10،ص:417 قرن: سوم مذهبِ مولف : نامعلوم
11.الطبقاتالکبرى،ج3،ص:258 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
12.تاریخالطبری،ج4،ص:191 قرن: چهارم مذهب مولف : سنی
سایر منابع جهت اختصار ذکر نمی شود. اما بد نیست بدانیم کهعلمای متقدّم شیعه بر اینکه عمر در ذیحجه کشته شده اتفاق نظر داشته اند و حتی علامه مجلسی(ره) هم به این امر اعتراف دارد.(ر.ک.بحارالانوار، ج31، ص 118 )
ابن ادریس حلی (صاحب سرائر) درباره تاریخ نهم ربیع می گوید: مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ ( هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است.) سپس وی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته،می فرماید: الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک.( شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند. )ر.ک. بحارالانوار، ج31، ص 119
عیدالزهرا یا عزاءالزهرا؟!
در این ایام که بسیاری از مدعیان دوستی با ولایت، خود را برای برپایی جشن های خودساخته ای با نام عید الزهراء آماده می کنند؛ امام شیعیان و ولی امرشان در سوگ و عزا بسر می برند. این سوگ نه تنها برای عزای رحلت پدر بزرگوارشان ؛ که دقیقا برای همان چیزی است که برخی مدعیان محبت به ایشان برای آن جشن و سرور براه می اندازند!!
ربیع الاول ، ماه مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها است . ماهی است که وی برای دفاع از ولایت ، دست دو فرزند خود را گرفت و به خانه مهاجر و انصار رفت تا عهد آنان با علی را در روز غدیر یادآورشان شود ...ماهی است که دختر رسول خدا خواست تا فدک را که هدیه پیامبر - و نه میراث او – بود از غاصبانش پس بگیرد و از درآمد آن صرف حمایت از ولایت کند ... ماهی است که صدیقه طاهره پشت در خانه ایستاد تا ولی زمانش را به اجبار برای بیعت به مسجد نبرند ... اما آنان که غدیر را به یاد داشتند ؛ معاد را از یاد برده بودند. آنان که ولایت را غصب کرده بودند، از غصب فدک نیز باکی نداشتند و آنان که بیعت زوری را مایه تحکیم و قوام حکومت خود می دیدند ؛ از انداختن طناب به گردن شیرخدا و سوء استفاده از شرایط سیاسی دریغ نکردند! در این ایام بود که چادر مبارکی را به خاک کوچه آلودند ... در این ایام بود که برای بردن علی به مسجد به خانه فاطمه یورش برده بودند، در خانه اش را سوزاندند و محسنش را کشتند و شهادتش را باعث شدند.!!
این ایام هیچ بهانه شادمانی ندارد! شاید تلخترین روزهایی که بر اهل بیت گذشته باشد ؛ در همین نیمه نخست ربیع الاول بوده باشد. اما کسانی که دین را وسیله یا بهانه ای برای دنیای خود می خواهند ، بی توجه به چنین حوادثی فردا را به جشن می نشینند!! جشن آغاز ولایت حضرت صاحب الزمان ( روحی فداه) !! چشنی بی پایه در فرهنگ تشیع ! آیا برای آغاز ولایت حضرت امیر المومنین هم جشن می گیریم؟ آیا برای تخلیه عقده های خود دنبال محملی به نام مذهب می گردیم؟! و دهها سوال دیگری که پاسخش ناگفته پیداست !
این ایام، دشمنان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه ) ؛ دشمنان تشیع ؛ دشمنان خمینی (ره) ؛ و دوستان ناآگاه ما شادتر از هر زمان دیگری هستند! نگاهی به اوضاع سیاسی جهان و کشور خودمان بیندازید و عوامل شادی آنان و ناشادی ولی امر جهان ، حضرت مهدی را آشکار خواهید دید. فقط باید چشم گشود و قلب را پاک کرد!
گم گشته دیار محبت کجا رود؟! نام حبیب هست و نشان حبیب نیست!
برداشت شده از وبلاگ http://nazokkhial.parsiblog.com/Posts/122/عيدالزهرا+يا+عزاءالزهرا؟!/
عیدالزهرا یا عزاءالزهرا؟!در این ایام که بسیاری از مدعیان دوستی با ولایت، خود را برای برپایی جشن های خودساخته ای با نام عید الزهراء آماده می کنند؛ امام شیعیان و ولی امرشان در سوگ و عزا بسر می برند.
سلام
البته اگه بخوایم اینجوری که حساب کنیم همیشه سال اینجوریه . یادمون نره :
یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا
اما به هر حال آنچه امام زمان از برخی از محبان جاهل می کشد درد بزرگی است
جلسه ای سراسر کلمات رکیک و حرکات سخیف و اصوات وقیح ( تو خود حدیث مفصل بخوان ... ) .
اگر در این رز مراسمی گرفته بشه بدون این حرکات سخیف وفقط در آن فضایل اهل بیت علیهم السلام ولعن به دشمنان ایشان ( و نه دشنام ) گفته بشه که ایرادی نداره.
مگه اینجوری نیست که : ذکر علی عباده؟
با سلام
ترجمه :
مرحوم سيد بن طاووس رحمت الله عليه در كتاب "زوائد الفوائد" فرموده است: روايت كرده اند محمد بن ابى العلاء همدانى و يحيى بن محمد جريح بغدادى كه روزى ما منازعه كرديم درباره عمر بن الخطاب و مشتبه شد بر ما حال او، پس رفتيم به شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمى كه از خواص (اصحاب) امام على النقى عليه السلام (و امام حسن عسكرى عليه السلام بود و به خدمت حضرت صاحب الامر عليه السلام نيز رسيده بود)، چون در را كوبيديم كنيز عراقيه اى بيرون آمد و احوال احمد را از او پرسيديم، گفت: او مشغول اعمال عيد است چون امروز عيد است، گفتم: سبحان الله! عيدهاى شيعيان چهار عيد است: عيد فطر و عيد قربان و عيد غدير و روز جمعه، آن كنيز گفت: احمد بن اسحاق از امام على النقى عليه السلام روايت مى كند كه امروز روز عيد و بهترين عيدها نزد اهل بيت رسالت عليهم السلام و دوستان ايشان است، ما گفتيم: رخصت بطلب تا به نزد او آئيم، چون آن كنيز او را خبر كرد بيرون آمد به سوى ما درحالى كه لنگى بسته بود و بوى مشك از او ساطع بود و دست به صورت خودمى كشيد، ما گفتيم: اين چه حالت است كه از تو مشاهده مى كنيم؟
گفت ناراحت نباشيد، حالا از غسل روز عيد فارغ شدم، گفتيم: مگر امروز عيد است!؟ گفت: بلي، و آن روز، روز نهم ماه ربيع الاول بود، سپس ما را به خانه خود برد و ما را نشاند.
پس گفت: روزى به نزد مولاى خود حضرت امام على بن محمد النقى الهادى عليه السلام در سُرَ مَن رَأى رفتم (درمثل اين روز كه شما به نزد من آمده ايد و آن روز، روز نهم ماه ربيع الاول بود) چون رخصت يافتم و به خدمت آن حضرت رسيدم ديدم كه آن حضرت بر غلامان و خدمت كاران خود جامه هاى فاخر پوشانيده و مجلس خود را آراسته ومجمره اى در پيش خود گذاشته و به دست مبارك خود عود در آن مى اندازد، گفتم: يابن رسول الله! - پدران و مادران ما فداى شما باد - آيا از براى اهل بيت درامروز فرحى تازه روى داده است؟ حضرت فرمود: و كدام روز حرمتش نزد اهل بيت عظيم تر است از امروز كه روز نهم ربيع الاول است؟
بدرستى كه خبر داد مرا پدرم كه حذيفه بن يمان در چنين روزى (كه روز نهم ماه ربيع الاول است) داخل شد بر جدم حضرت رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم، حذيفه گفت: ديدم حضرت امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام و حضرت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام را كه با حضرت رسالت پناه طعام تناول مى نمودند و آن حضرت بر روى ايشان تبسم مى نمود و به امام حسن و امام حسين عليهما السلام مى فرمود: بخوريد، گوارا باد از براى شما بركت و سعادت اين روز، بدرستى كه اين روز، روزى است كه حق تعالى هلاك مى كند دشمن خود و جد شما را، و روزى است كه حق تعالى در اين روز قبول مى كند اعمال محبين و شيعيان شما را، و روزى است كه ظاهر مى شود راستى گفته خدا كه مى فرمايد : «تلك بيوته خاوية بما ظلموا" (سوره نمل آيه 52)، يعنى : "اين است خانه هاى ايشان كه خالى گرديده به سبب ستمهاى ايشان"، و روزى است كه در اين روز هلاك مى شود فرعون اهل بيت و ستم كننده بر ايشان و غصب كننده حق ايشان، و روزى است كه حق تعالى عملهاى دشمنان شما را باطل مى كند «فجعلنا هباء منثورا؛ پس، مثل پنبه زده شده قرار مى دهيم».
پس حذيفه گفت: من گفتم: يا رسول الله! آيا در ميان امت شما كسى خواهد بود كه هتك اين حرمتها نمايد؟ حضرت فرمود: بلي، اى حذيفه! بُتى از منافقان بر ايشان سركرده خواهد شد، و به عمل مى رساند خواب مرا، و تازيانه ظلم و ستم را بر دوش خود خواهد كشيد، و مردم را از راه خدا منع خواهد كرد، و كتاب خدا را تحريف خواهد نمود و سنت مرا تغيير خواهد داد و ميراث فرزند مرا متصرف خواهد شد، و خود را پيشواى مردم خواهد خواند، و زيادتى بر وصى من خواهد كرد، و مالهاى خدا را به ناحق بر خود حلال خواهد نمود، و در غير طاعت خدا صرف خواهد كرد، و مرا و برادر و وزير مرا به دروغ نسبت خواهد داد، و دختر مرا از حق خود محروم خواهد نمود، پس دختر من او را نفرين مى كند و حق تعالى نفرين او را در "مثل اين روز" مستجاب خواهد گردانيد.
حذيفه گفت: پس، گفتم: يا رسول الله! دعا كن حق تعالى او را در حيات شما هلاك گرداند، حضرت فرمود: اى حذيفه! دوست نمى دارم جرأت كنم بر قضاى خدا و از او طلب كنم تغيير امرى را كه در علم او گذشته است، ولكن از حق تعالى سؤال كردم كه: فضيلت دهد آن روزى را كه خدا هلاك مى كند او را در آن روز بر ساير روزها، تا آنكه احترام آن روز سنتى گردد و در ميان دوستان و شيعيان اهل بيت من، پس حق تعالى وحى كرد به سوى من: اى محمد! در علم سابق من گذشته است كه فرا گيرد تو را و اهل بيت تو را محنتهاى دنيا و بلاها و ستمهاى منافقان و غصب كنندگان از بندگان من، آن منافقانى كه تو خير خواهى ايشان كردى و به تو خيانت كردند، و تو با ايشان راستى كردى و با تو مكر كردند، و تو را ايشان صاف بودى و دشمنى تو را به دل گرفتند، و تو ايشان را خشنود كردى و تو را تكذيب كردند، و تو ايشان را برگُزيدى و تو را در بليه گذاشتند، پس سوگند ياد مى كنم به حول و قوه و پادشاهى خود كه البته بگشايم به روى كسى كه غصب كند حق على را - كه وصى تو است بعد از تو - هزار در از پست ترين طبقه هاى جهنم كه آن را (فيلوق) گويند و او را و اصحاب او را در قعر جهنم جاى دهم، جائى كه شيطان از مرتبه خود بر او مشرف شود و او را لعنت كند، و آن منافقان را در قيامت عبرتى گردانم براى فرعونهايى كه در زمان پيامبران ديگر بوده اند، و براى سائر دشمنان دين، و ايشان را و دوستان ايشان را به سوى جهنم ببرم با ديده هاى كبود و صورتهاى غضبناك و درهم كشيده، با نهايت مذلت و خوارى و سرگردانى و پشيماني، و ايشان را به طور هميشگى و ابدالاباد در عذاب خود بدارم.
اى محمد! بدرستى كه همراه و وصى تو در منزلت تو، مى رسد به او بلاها از فرعون زمان او و غصب كننده حق او كه جرأت مى كند بر من، و كلام مرا قلب و تبديل مى كند، و شركت به من مى آورد و مردم را منع مى كند از راه من و گوساله اى از براى امت تو برپا مى كند، و كافر مى شود و به من در عرش و عظمت و جلال من، بدرستى كه امر كرده ام ملائكه هفت آسمان خود را و شيعيان و محبين شما را كه: عيد بگيرند روزى كه آن ملعون را هلاك مى كنم و امر كرده ام ايشان را كه كرسى كرامت مرا نصب كنند در برابر بيت المعمور و ثنا كنند بر من و طلب آمرزش نمايند براى شيعيان و محبان شما از فرزندان آدم.
و امر كرده ام ملائكه نويسندگان اعمال را كه در اين روز (از اين روز تا سه روز) قلم از مردم بردارند و ننويسند چيزى از گناهان ايشان را به خاطر كرامت تو و وصى تو.
اى محمد! قرار دادم اين روز را عيد براى تو و اهل بيت تو و براى كسانى كه تابع ايشان هستند از مؤمنان و شيعيان ايشان، و سوگند ياد مى كنم به عزت و جلال و علو و منزلت و مكان خود كه عطا كنم كسى را كه عيد بگيرد اين روز را از براى من، ثواب آنهايى كه به دور عرش احاطه كرده اند، و قبول كنم شفاعت او را بر خويشان او، و زياد كنم مال او را اگر وسعت دهد در اين روز بر خود و عيان خود، و هر سال در اين روز هزاران نفر از مواليان و شيعيان شما را از آتش جهنم آزاد گردانم، و قرار دهم سعى ايشان را گرامى داشته شده، و گناهان ايشان را آمرزيده شده، و اعمال ايشان را قبول شده.
حذيفه گفت: پس برخاست رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و به خانه ام سلمه رفت، و من برگشتم در حالى كه صاحب يقين بودم در كفر ثانى (عمر)، تا آنكه بعد از شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ديدم كه او چه فتنه ها برانگيخت، و كفر اصلى خود را اظهار كرد و از دين برگشت، و دامان بى حيائى و وقاحت را براى غصب امامت و خلافت بالا زد، و قرآن را تحريف كرد، و آتش در خانه وحى و رسالت زد، و بدعتها در دين خدا قرار داد، و سنت آن حضرت را بَدَل كرد، و شهادت حضرت امير المؤمنين عليه السلام را رد كرد، و فاطمه سلام الله عليها دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را تكذيب نمود، و فدك را غصب كرد، و يهود و نصارى و مجوس را از خود راضى نمود، و نور ديده مصطفى را به خشم درآورد و او را راضى نكرد، و جميع سنتهاى رسول خدا را از بين برد، و تدبير كشتن امير المؤمنين عليه السلام را نمود، و جور و ستم را در ميان مردم آشكار كرد، و هر چه خدا حلال كرده بود حرام كرد، و هر چه خدا حرام كرده بود حلال كرد، و حكم نمود كه از پوست شتر درهم و دينار بسازند و خرج كنند، و سيلى به صورت فاطمه زهرا عليها السلام زد، و بر منبر حضرت رسالت به غصب و جور بالا رفت، و بر حضرت امير المؤمنين عليه السلام دروغ بست، و با آن حضرت دشمنى و معارضه كرد، و رأى آن حضرت را به سفاهت نسبت داد.
حذيفه گفت: پس حق تعالى دعاى مولاى مرا در حق آن منافق مستجاب گردانيد، و قتل او را بر دست كشنده او جارى ساخت.
پس رفتم به خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السلام كه آن حضرت را تهنيت و مبارك باد بگويم به خاطر كشته شدن آن مناقف و واصل شدن او به عذاب و انتقام حق تعالى ، چون حضرت مرا ديد، فرمود: اى حذيفه! آيا به خاطر دارى آن روزى را كه آمدى به نزد سيد من رسول خدا صلى الله عليه و آله و من و دو سبط او حسن و حسين نزد او نشسته بوديم و با او اطعام مى خورديم، پس تو را راهنمايى و آگاه كردند بر فضيلت اين روز كه تو داخل شده بودى بر ايشان؟ گفتم بلى ، اى برادر رسول خدا! حضرت فرمود: به خدا سوگند كه اين (همان) روزى است كه حق تعالى در آن ديده آل رسول را روشن گردانيد و من براى اين روز هفتاد و دو نام مى دانم.
حذيفه گفت: يا امير المومنين! دوست دارم كه اين نامهاى روز نهم ربيع الاول را از شما بشنوم.
حضرت فرمود: اى حذيفه! اين روز، روز استراحت است ( كه مومنان از شر آن فاسق امان يافتند) ، روز زائل شدن كرب و غم است، روز غدير دوم است، روز تخفيف گناهان شيعيان است، روز بخشش است، روز برداشتن قلم از شيعيان است، روز در هم شكستن بناى كفر و عداوت است، روز عقيقه است، روز بركت است، روز طلب خونهاى مؤمنان است، (روز) عيد بزرگ خدا است، روز مستجاب شدن دعاها است، روز موقف اعظم است، روز دورى جستن و پرهيز كردن از دشمنان است، روز شرط است، روز كندن (از خود جدا نمودن) لباس سياه است، روز ندامت و پشيمانى ظالم است، روز شكسته شدن شوكت مخالفان است، روز نفى هموم است، روز خشنودى است، روز فتح و پيروزى است، روز عرض اعمال كافران است، روز ظهور قدرت خدا است، روز پوشانيدن (عيوب) است، روز عفو از گناه شيعيان است، روز فرح و شادى شيعيان است، روز سيراب كردن است، روز توبه انابت و بازگشت به سوى حق تعالى است، روز زكات بزرگ است، روز فطردوم است، روز قتال با كفار در راه خدا است، روز گره خوردن آب دهان در گلوى مخالفان است، روز خشنودى مؤمنان است، روز عيد اهل بيت عليهم السلام است، روز ظفر يافتن بنى اسرائيل بر فرعون است، روز مقبول شدن اعمال شيعيان است، روز پيش فرستادن صدقات است، روز زيادتى مثوبات است، روز قتل منافق است، روز مشهود (شاهد) است، روزى است كه ظالم انگشت حسرت و ندامت به دندان مى گزد، روز خراب شدن بنيان ظلالت است، روز بخشش است، روز شهادت است، روز درگذشتن از گناه مؤمنان است، روز خوشى دلهاى مؤمنان است، روز برطرف شدن پادشاهى منافقان است، روز توفيق اهل ايمان است، روز رهائى و استراحت مؤمنان از شر كافران است، روز مظاهره كمك كردن به يكديگر است، روز مفاخره به خود باليدن است، روز قبول شدن اعمال است، روز ضعيف شدن (كفر) است، روز شكر حق تعالى است، روز يارى مظلومان است، روز زيارت كردن مؤمنان است، روز دوستى نمودن با مؤمنان است، روز سخت گريه كردناست، روز رسيدن به رحمتهاى الهى است، روز پاك گردانيدن اعمال است، روز برطرف شدن بدعتها است، روز ترك گناهان كبيره است، روز ندا كردن به حق است، روز موعظه و نصيحت است، روز عبادت است، روز انقياد رهبرى پيشوايان دين است.
حذيفه گفت: پس، از خدمت امير المومنين عليه السلام برخاستم، و گفتم:
اگر در نيابم از افعال خير و آنچه اميد ثواب از آن دارم مگر «محبت اين روز» و «دانستن فضيلت اين روز» را، هر آينه منتهاى آرزوى من خواهد بود.
پس محمد و يحيى (راويان اين حديث) گفتند: چون اين حديث را از احمد بن اسحاق شنيديم ، هر يك برخاستيم و سر او را بوسيديم و گفتم:
حمد و شكر مى كنيم خداوندى را كه جان ما را نگرفت تا اينكه «فضيلت اين روز مبارك» را به ما رسانيد، پس به خانه هاى خود برگشتيم و اين روز را عيد گرفتيم، پس بدرستى كه اين روز، عيد شيعه است.
وحدیث دوم که از اقبال بود توجیهاتی است که مرحوم سید بن طاوس رحمه الله در تعارض اخبار وارده آورده است وجای تحقیق برای اهلش هنوز باقیست.
تشکر از جناب استاد رسا
هچنان که آقای نجفی نیز فرموده اند دربین شیعیان شایع است که نهم ربیع روز قتل خلیفه دوم است ولی این مطلب از نظر تاریخ شیعه و سنی درست نمی باشد و ماه ذی الحجه وی به قتل رسیده است
تاریخ دقیق مرگ عمر بن خطاب :
طبق منابع تاریخی عمر بن خطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. لذا مراسم ( عید زهرا ) اگر به این مناسبت است از نظر تاریخی درست نمی باشد .
اما بد نیست بدانیم کهعلمای متقدّم شیعه بر اینکه عمر در ذیحجه کشته شده اتفاق نظر داشته اند و حتی علامه مجلسی(ره) هم به این امر اعتراف دارد.(ر.ک.بحارالانوار، ج31، ص 118 )سلام بر همه دوستان و جناب عماد:Gol:
در مورد تاریخ دقیق مرگ عمر تا جایی که من اطلاع دارم و مطالعه کرده ام باید گفت در میان شیعه آنچه که مشهور و صحیح است همین تاریخ 9 ربیع الاول است و نه 26 ذیحجه به این مطلب دقت کنید:
بنابر قول صحيح و مشهور در نزد شيعه در سحرگاه روز دوشنبه 9 ربيع الاول سال 23 هجري در حاليکه عمر بن خطاب تازيانه به دست در حال امر کردن نمازگزاران بود که صفوف خود را منظم نمايند. (1) (استووا استووا صفوفکم) خود را به وي رسانده (2) و با سه ضربه کاري شکم خليفه را تا خاصره (سه بنده) او شکافت و در حاليکه عده اي از نزديکان و اطرافيان عمر بن خطاب قصد دستگيري و حمله به او را داشتند با زخمي کردن 13 نفر ديگر از آنان از محل حادثه گريخت. (3) و عمر بعد از آنکه سه روز در بستر افتاده بود در سن 55 سالگي از دنيا رفت.اما اینکه چرا در بعضی از کتب شیعه و بعضی از بزرگان قائل به روز 26 یا 27 ذیحجه شده اند به احتمال زیاد از باب تقیه باشد( والله العالم)
تازه اگر کمی بررسی بشود در میان خود اهل سنت هم اختلافاتی هست که اگر به کتب خطی و دستنویس و مرجع آنان مراجعه شود، و نه کتب جدید و دستکاری شده، مطلب واضح می شود.
اما اینکه چرا اهل سنت بنابر قول شما متفق اند که اول محرم روز مرگ عمر است؛ دلایل زیادی دارد اما آنچه که من خودم بدست آورده ام این است که : در نزد شیعیان ماه محرم ماه عزادادری و بزرگداشت امام حسین (ع) است و خب اگر مرگ عمر (طبق گفته آنها شهادت) اول این ماه باشد امام حسین ما شیعه ها از خلیفه دوم پیروی کرده و در این ماه به شهادت رسیده است.
شاید باورتون نشه اما همین امسال من دوم محرم در یک شهری بودم که اکثریت مردم آن سنی بودند و شیعیان در اقلیت بودند؛ پارچه و پرده زده بودن که( چون با گوشی عکس گرفتم از روی اون عین عبارتی رو که زده بودند نقل میکنم ):
« اول محرم سالروز شهادت اولین شهید محراب امیرالمؤمنین سیدنا حضرت عمر فاروق، رضی الله عنه ، نماد عدالت و دهم محرم سالروز شهادت سیدنا حضرت امام حسین رضی الله عنه، نماد حریت به عموم مسلمانان جهان تسلیت باد.»
یا این یکی:
« محرم ماه عدالت عمری و ایثار حسینی بر عموم مسلمانان جهان تسلیت باد»
خب فکر نمی کنم نیاز به توضیح داشته باشه که چسباندن مرگ عمر به شهادت امام حسین (ع) یک حربه تبلیغاتی و جنگ رسانه ای هست دیگه.
محرم ماه امام حسین هست چه شیعه و چه سنی این رو قبول دارند ولی خب وقتی که . . . . . . .( خودتون بدون هیچ پیش فرضی فکر کنید به چه نتیجه ای می رسید؟ )اما یک مطلب دیگه که باید گفت این است که عید الزهرا یا همان روز نهم ربیع مجوز انجام هیچ یک از اعمال سخیف و زشت و یا خدای ناکرده گناه آلود نمی شود.
متأسفانه ما آدمها یا جنبه افراط رو می گیریم یا جنبه تفریط، اینجور موقع ها فراموش می کنیم که شیعه امامانی هستیم که اعتدال و اقتصاد و میانه روی روش زتدگی آنها بوده است.
فعلا همین قدر بسه
فکر کنید اگر سوالی بود در خدمتم یا اگر اشتباهی در سخنان و گفته های من بوده حتما تذکر بدین.
ممنون
التماس دعاپی نوشت ها: --------------------------------------------
1-طبقات الکبري ج3ص341 - فتح الباري ج7ص49 -- کنزالعمال ج12ص6792-در اين جا لازم است اين نکته را متذکر شويم که: اگر چه اهل تسنن سعي نموده اند اين مطلب را در کتابهاي خود ثابت کنند که عمر به هنگام مضروب گرديدن در مسجد بوده است و اقدام ابولولو را به خاطر قتل عمر در مسجد مورد تخطئه قرار دهند. اما بر فرض که اين قول صحيح باشد نکته اي که در رد قول آنها که ميگويند ابولولو کافر و يا مجوسي و يا نصراني بوده است از همين مطلب ميتوان ثابت کرد که به نقل علامه مجلسي رحمه الله اگر ابولولو رحمه الله کافر بوده در حاليکه از زمان حيات پيامبر اکرم ورود کفار به شهر مدينه ممنوع گرديده بود. ابولولو رحمه الله چگونه در شهر مدينه زندگي ميکرد. و اساسا اگر ابولولو رحمه الله کافر بوده در مسجد و آن هم در صف اول نماز جماعت چه کار مي کرد؟؟؟
که مطلب فوق مبني بر حضور ابولولو رحمه الله در مسجد آن هم در صف اول نماز جماعت و پشت سر خليفه را ميتوان در کتب معتبر در نزد خود آنان يافت از قبيل:
مسند ابي يعلي ج5ص116- صحيح ابن حبان ج1ص332- تاريخ دمشق ج44ص410 - اسدالغابه ج4ص76 - مواردالظمآن ص537 - تاريخ المدينه ج3ص896 - طبقات الکبري ج3ص341 - نيل الاطار ج6ص160.
3- بحارالانوار ج29 ص 530
اگر در این رز مراسمی گرفته بشه بدون این حرکات سخیف وفقط در آن فضایل اهل بیت علیهم السلام ولعن به دشمنان ایشان ( و نه دشنام ) گفته بشه که ایرادی نداره.مگه اینجوری نیست که : ذکر علی عباده؟
با سلام
بله قطعا و روایتی هم که از امیر المومنین نقل شد همین رو میرسونه و البته مهم تر به نظرم گفتن احوال و افتضاحات خلفاست که از این طریق برائت به طریقه علمی انجام میشه
اما شما همچین عیدالزهرایی سراغ دارین؟
آدرس بدین با کمال میل میریم
اما چیزی که ما دیدیم چیزی جز هرزگی و لودگی نبوده
با سلامبخاطر اعمال خلاف شرعی که برخی در این مراسمها انجام می دهند، نباید صورت مساله را پاک کرد.سیره بسیاری از علمای شیعه(بعنوان اسلام شناسان ما) احیاء و شرکت در این عید بوده است.بکوشیم تا عیوب آن را برطرف کنیم
با سلام خدمت کارشناس محترم
اگر مطالعه کرده باشین عرض بنده هم عیب یابی بود نه پاک کردن صورت مساله
و عرض دیگرم اینه که این جلسات ماهیتا عوض شده . زیرا طرفداران این جلسات هرگز نخواهند توانست سوال آخر بنده رو جواب بدن :
آیا مهدی فاطمه در چنین جلساتی قدم میگذارد ؟
با سلام خدمت کارشناس محترماگر مطالعه کرده باشین عرض بنده هم عیب یابی بود نه پاک کردن صورت مساله
و عرض دیگرم اینه که این جلسات ماهیتا عوض شده . زیرا طرفداران این جلسات هرگز نخواهند توانست سوال آخر بنده رو جواب بدن :
آیا مهدی فاطمه در چنین جلساتی قدم میگذارد ؟
sghl
بنابر قول صحيح و مشهور در نزد شيعه در سحرگاه روز دوشنبه 9 ربيع الاول سال 23 هجري در حاليکه عمر بن خطاب تازيانه به دست در حال امر کردن نمازگزاران بود که صفوف خود را منظم نمايند. (1)
-طبقات الکبري ج3ص341
بنده تمام طبقات الکبری مربوط به این بحث ر اخواندم ولی در چند جا با کنایه و در یک جا با تصریح گفته که که در خر ذی الحجه عمر به قتل رسید (طعن عمر بن الخطاب يوم الأربعاء لأربع ليال بقين من ذي الحجة سنة ثلاث وعشرين )"(1)
اما از صحیح و مشهور در بین شیعه منظورتان کیست می شود علمایی را نام ببرید که در کتابهایشان این تاریخ را ثبت کرده باشند
بنده این منابع را از شیعه نقل کرده ام شما هم منابع صحیح و مشهورتان را بفرمایید
منابع تاریخی شیعه : 1.تاریخالیعقوبى ج2 ص 159 قرن: سوم مولف شیعه است. 2.تاریخیعقوبى/ترجمه ج2 ص 49 قرن: سوم مولف شیعه است 3.التنبیهوالإشراف ص 250 قرن: چهارم مولف شیعه است 4.مروجالذهب ج2 ص 304 قرن: چهارم مولف شیعه است. 5.مروجالذهب،ج2،ص:321 قرن: چهارم مولف شیعه است. 6.الفتوح ج2 ص:323 قرن: چهارم مولف شیعه است. 7.مسارّ الشیعه اوایل قرن پنجم مؤلف : شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان ( که خوشبختانه نسخه خطی این کتاب ایشان با دستخط خودشان هم اکنون موجود است و در آن مرگ عمر در ذی الحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که طبق عقیده رایج به دریافت نامه از امام عصر(عج) مشرفشده اند.)
منتظر منابع صحیح و مشهور شما هستیم
1. طبقات کبری ج 3ص 255و ترجه طبقات ج 3ص 255
( معدان بن ابی طلحه می گوید : عمر بن خطاب در روز 4شنبه ، 4 روز مانده از ذی الحجه مورد جمله قرار گرفت . این سخن را زید بن اسلم و دیگران بیان می کنند )
حتی در میان شیعه نیز برخی این قول را بیان کرده و بر آن ادعای اجماع کرده اند .
( اجماع شیعه و سنی بر این امر وجود دارد – قتل عمر در 26 ذی الحجه- )
( بر بعضی از علمای اصحاب ما ( امامیه ) این امر مشتبه شده است و فکر کرده اند که روز قتل عمر بن خطاب همانا نهم ربیع الاول می باشد و هر کس این سخن را بگوید به اچماع اهل تاریخ و سیره ، اشتباه کرده است و این مطلب را شیخ مفید در کتاب تاریخش بیان کرده و همان سخن ما را گفته است)
" و جمهور الشيعة يزعمون أن فيه قتل عمر بن الخطاب "
( جمهور شیعیان فکر می کنند که در این روز ( 9 ربیع الاول ) عمر بن خطاب به قتل رسیده است)
( در میان شیعیان این چنین مشهور است که عمر بن خطاب در روز 9 ربیع الاول به قتل رسیده است )
( مشهور بین شیعیان مناطق مختلف در زمان ما این است که روز قتل عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول می باشد )
" بل الإجماع حاصل من الشيعة و السنة على ذلك "
( بلکه اجماع حاصل در میان شیعه و سنی بر این است که عمر بن خطاب در 26 ذی الحجه به قتل رسیده است )
این همان مطلبی است که کفعمی در " المصباح " ص 510 اینگونه بیان می کند :
" و جمهور الشيعة يزعمون أن فيه قتل عمر بن الخطاب "
( جمهور شیعیان فکر می کنند که در این روز ( 9 ربیع الاول ) عمر بن خطاب به قتل رسیده است)*** مرحوم علامه مجلسی نیز در " بحارالانوار " ج 29 ص 530 چنین می گویند :" و اشتهر بین الشیعه انه قتل فی التاسع من ربیع الاول "
( در میان شیعیان این چنین مشهور است که عمر بن خطاب در روز 9 ربیع الاول به قتل رسیده است )و در جای دیگر ( بحارالانوار ج 31 ص 119 – 120 ) این چنین می گویند :" والمشهور بين الشيعة في الامصار والاقطار في زماننا هذا هو أنه اليوم التاسع من ربیع الاول "
( مشهور بین شیعیان مناطق مختلف در زمان ما این است که روز قتل عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول می باشد )البته مرحوم ابن ادریس بر عدم صحت قتل عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول ادعای اجماع دارند و به تبع ایشان مرحوم کفعمی نیز این اجماع را بیان کرده و قبول می کنند .مرحوم کفعمی در " المصباح " ص 511 چنین می گویند :
" بل الإجماع حاصل من الشيعة و السنة على ذلك "( بلکه اجماع حاصل در میان شیعه و سنی بر این است که عمر بن خطاب در 26 ذی الحجه به قتل رسیده است )
سلام
جناب عماد اون منبعی که من دادم در پی نوشت شماره 1 سه تا منبع ذکر شده بود .شما همون اولی رو گرفتی اون دوتای بعدیش رو نگاه نکردین؟ (فتح الباری ج 7 ص 49 و کنزالعمال ج 12 ص 679)
تازه خودتون میگین مرحوم علامه مجلسی در بحار در 2 جا آورده که : مشهور میان شیعه اینه که قتل عمر در 9 ربع الاول بوده. و اون چه که در ج 31 ص 119 آوردند صرفا یک نقل از مصباح کفعمی بوده و لذا نظر خود مرحو علامه مجلسی نیست.
از طرف دیگه وقتی مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار اون هم 2بار میگن مشهور شیغه قائل به 9 ربیع هستند اونوقت حال اجماعی که مرحوم کفعمی در مصباح نقل می کنه معلوم میشود.
در مورد سایر منابع چشم به موقع خدمتتون عرضی می کنم.
الان باید برم که به کلاس نمی رسم
سر فرصت خدمت میرسم
فعلا التماس دعا
راستی شهادت امام حسن عسکری بر همه تسلیت باد.
اللهم عجل لولیک الفرج
یا حق
تازه خودتون میگین مرحوم علامه مجلسی در بحار در 2 جا آورده که : مشهور میان شیعه اینه که قتل عمر در 9 ربع الاول بوده. و اون چه که در ج 31 ص 119 آوردند صرفا یک نقل از مصباح کفعمی بوده و لذا نظر خود مرحو علامه مجلسی نیست
" والمشهور بين الشيعة في الامصار والاقطار في زماننا هذا هو أنه اليوم التاسع من ربیع الاول " ( مشهور بین شیعیان مناطق مختلف در زمان ما این است که روز قتل عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول می باشد )
علامه فرموده درزمان ما این مشهور است، کسی منکر این نیست ، حتی بنده می گویم الان نیز این مشهور است ولی کدام درست است نیاز به بررسی دارد ،
ضمنا شما فرموده اید که مشور وصحیح ، صحتش را نیز بیان نمایید .
جناب عماد اون منبعی که من دادم در پی نوشت شماره 1 سه تا منبع ذکر شده بود .شما همون اولی رو گرفتی اون دوتای بعدیش رو نگاه نکردین؟ (فتح الباری ج 7 ص 49 و کنزالعمال ج 12 ص 679)
جناب آقای حاج علی سلام عیکم
بنده دو منبع دیگر را هم گشتم ولی چنین چیزی نیافتم شاید، اختلاف چاپ باشد ، اگر لطف بفرمایید بگویید در کدام چاپ ( انتشارات ، تاریخ چاپ) چنین موضوعی آمده ممنون می شوم
با توجه به اينکه تاريخ قتل عمر از نظر اهل سنت اواخر ذي الحجه است و همچنين از نظر بسياري از بزرگان شيعه همان ذي الحجه است لذا به نظر مي رسد مراسم عيدالزهرا در نهم ربيع همان مراسم به امامت رسيدن آقا امام زمان عج بوده است وبحمدالله با بيداري شيعيان و رهنمودهاي امام امت ومقام معظم رهبري دور کردن خرافات و کارهايي که در شان پيروان اهل بيت نيست از اين مجالس زدوده شده و دوباره به همان مراسم شادي براي امامت امام زمان عج تبديل شده است.
انشاءالله ما در مراسم عزا وشادي پيرو اهل بيت باشيم و از انجام هر گونه علمي خرافي خوددراي کنيم که علاوه براينکه بهانه از دست دشمنان اهل بيت گرفته مي شود موجبات رضايت ائمه را نيز در پي دارد