اهل سنت 1
تبهای اولیه
اهل سنت 1
[="] [/]
[="]İSLAM+[/][="]SHİE،SONİ[/][="]،[/][="]VAHABİ[/][="]،[/][="]...[/][="][/]
[="]روز پنجشنبه بود كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم مردم را در غدير خم فراخواند، ابتدا فرمود خارهاى زير آن تك درخت را جارو كنند، آنگاه مردم را به سوى خويش متوجه نمود و دست على بن ابى طالب را گرفت و بالا برد تا آنجا كه سفيدى زير بغل رسول خدا را ديدم و فرمود: «هر كه من مولاى اويم اين على مولاى او است. پروردگارا! دوست بدار هر كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن بدارد و يارى كن هر كه او را يارى كند و واگذار هر كه او را رها كند».[/][="][/]
[="] [/]
[="] [/]
[="] [/]
[="][="][4][/][/][="] [/][="] توضیح: چرا عمر را ، عمر بن خطاب گویند؟ چون مادرش زناکار بوده است و این فرزند، یعنی عمر را از زنا ، به دنیا آورده. آیا حالا باید از این زنا زاده اطاعت کرد؟ یا از کسی که مادر و پدرش بهترین های روزگار بودند و خدا آنها را دوست داشت.؟ یعنی حضرت علی علیه السلام.[/]
[="]اللهم لعنت الله قوم الظالمین . پروردگارا لعن کن غاصبان حکومت علی علیه السلام را.
[="][="][1][="] [="] قلم ، 12 .
َ
[="]در مدينه و اطراف آن سه قبيله از يهود سکوت داشتند: يهود بني قرطظه و يهودبني النضير که در خارج از مدينه بودند و يهود بني قينقاع که در کنار مدينه بوده و قلعه آنها به حکم يکي از محلات شهر محسوب مي شد نمايندگان آن سه طائفه به نزد حضرت آمده وپيمان تعرض بستند. از نقله چنين برمي آيد که اين کار در اولين ماه سال اول هجري صورت گرفته است.مؤ يد اين احتمال آن است که يهود پيوسته اهل احتياط بوده و در کارهاي زندگي روي شيطنتي که دارند بسيار دقت به خرج مي دهند.
[="]لذا به نظر مي آيد که با آمدن آن حضرت احساس خطر کرده و فورا به چاره جويي برآمده اند، به هر حال نمايندگان آنها به محضر حضرت آمده و گفتند: يا محمد مردم را به چه چيز دعوت مي کني؟ فرمود: به شهادت لااله الاالله و اني رسول الله، و شمابعثت و آمدن مرا در کتاب تورات پيدا مي کنيد که خروج و بعتثم در مکه و هجرتم به اين حره و سنگستان است و يکي از علماي شما از شام آمد و به شما خبر داد...
[="]گفتند: آنچه گفتي شنيديم آمده ايم براي صلح و پيمان عدم تعرض که نه بر ضرر تو باشيم ونه بر نفع تو و کسي از دشمنان تو را عليه تو ياري نکنيم، در عوض، تو نيز متعرض ما و کسي از اصحاب ما نشوي تاببينيم کار تو و قوم تو به کجا خواهد رسيد.
[="]رسول خدا اين پيشنهاد را پذيرفت و پيمان عدم تعرض و صلح به اين مضمون بسته شد: يهود کسي از دشمنان آن حضرت ونيز کسي از يارانش را، ياري نخواهد کرد، نه با زبان و نه با دست و نه با سلاح و نه با مرکب، نه در آشکار و نه در پنهان، نه در شب و نه در روز، خدا بر اين پيمان گواه بر آنها است. و اگر اين پيمان را نقض کنند بر رسول الله حلال است که خون آنها را بريزد، زنان و اطفالشان را اسير کند و اموالشان را مصادره نمايد.
[="]براي هر يک از سه طائفه پيمان بخصوصي نوشته نماينده يهود بني نضير در اين کار حيي بن اخطب بود او چون به منزل بازگشت برادرانش جد بن خطب و ابوياسربن اخطب گفتند: چه آوردي؟ گفت: او همان پيامبر است که تورات خبر داده و همان است که علماء ما مژده آمدنش را داده اند، ولي من پيوسته دشمن بي امان او خواهم بود که نبوت از نسل اسحاق خارج شده و در نسل اسماعيل آمده است ما هيچ وقت تابع نسل اسماعيل نخواهيم بود
[="]نماينده يهود بني قريظه در عقد پيمان کعب بن اسد و نماينده قينقاع مخيريق بود که از همه بيشتر ثروت و اموال داشت او بعد از برگشتن به قوم خويش چنين گفت: بياييد به او ايمان آوريم و اهل تورات و قرآن هر دو باشيم؛ ولي يهود بني قينقاع ازوي اطاعت نکردند اينک با سه مطلب اين جريان را به پايان مي بريم:
[="]اول اين که: مخيريق بعدها به رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم ايمان آورد و در احد شهيد گرديد و اموالش را به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم وصيت کرد و آن هفت قطعه ملک وباغات بود که تمام صدقات و مخارج رسول خدا از آنها تأمين مي شد و آنها عبارت بودند از: دلال، عواف، حسني، صافيه، مشربه ام ابراهيم، ميثب و برقه .
[="]رسولخدا صلي الله عليه و آله وسلم آنها را وقف بر فاطمه کرده بود ماريه قبطيه در مشربه ساکن بود.
[="]مرحوم کليني در کافي از حضرت جواد عليه السلام نقل کرده که به راوي فرمود: آن املاک هفتگانه وقف بر فاطمه عليها السلام بود و رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم از عايدات آنها بر ميهانان و تأمين آن ها خارج مي کرد، چون آن حضرت رحلت فرمود، عباس عموي وي با فاطمه عليها السلام به مخاصمه برخاست. علي عليه السلام و ديگران شهادت دادند که آن حضرت املاک را بر فاطمه عليها السلام آنها را به اميرالمؤ منين و اولادش وصيت فرمود.
[="]ابوبصير گفت: امام باقر عليه السلام به من فرمود: وصيت فاطمه عليها السلام را بر تو بخوانم؟ گفتم: بخوانيد آن حضرت ظرفي را حاضر کرد و از آن نامه اي بيرون آورد که در آن نوشته بود:
[="]بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم اوصت بحوائطها السبعة: العواف والدلال و البرقة و الميثب والحسني و الصافية و ما لأم ابراهيم، الي علي بن ابيطالب فان مضي علي فالي الحسن فان مضي الحسن فالي الحسين فان مضي الحسين فالي الاکبر من ولدي شهدالله علي ذلک و المقداد بن الاسود والزبير بن العوام و کتب علي بن ابي طالب.
[="]ظاهرا منظور آن است که آن حضرت نيز، املاک فوق را وقف کرده و توليد آن را به شوهر و فرزندان خويش محول فرموده است وگرنه وصيت زايد بر ثلث جايز نيست.
[="]بنابراين فاطمه زهرا عليها السلام از دو جهت مغصوب الحق واقع شد، يکي از جهت فدک که فرمود: پدرم رسول خدا آن را بر من واگذار فرموده است. ابوبکر گفت:
[="]شاهد بياور، آن حضرت علي بن ابيطالب و حسنين عليهم السلام و ام ايمن غلام رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم را شاهد آورد ولي ابوبکر نپذيرفت ناگفته نماند: حضرت فاطمه متصرف بود و فدک رادر تصرف داشت، شاهد را از مدعي مي خواهند نه از صاحب تصرف. وانگهي اگر رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم خودش هم زنه مي شد و شهادت مي داد باز نزد آن قدرت طلبان مقبول نبود، زيرا سياست حکومت آن بود که پولي در دست علي عليه السلام نباشد.
[="]ديگري از جهت املاک هفتگانه بود که فاطمه فرمود: ارث پدر من است و من يگانه فرزند او هستم، ابوبکر حديث خلق الساعه خود را: نحن معاشر الانبياء لانورث ما ترکناه صدقه خواند و گفت: املاک هفتگانه نيز به شما نمي رسد [7] و نعم الحکم الله. سومي سهم قيمت و في ء بود که در کتابهاي مذکور است.
[="]دوم اين که هر سه طايفه از يهود پيمان فوق را بارها شکستند در نتيجه دو گروه از آنها از مدينه اخراج شده و ديگري قتل عام گرديد چنان که خواهد آمد، رسول خدا ناچار بود سخت ترين عمل را درباره آنها انجام بدهد، زيرا که پيوسته به فکر براندازي اسلام بودند، ولي آنان که ذمي بودن را پذيرفتند به احترام زندگي کردند.
[="]
[="]Koteba ‘alaykom edhâ [="]ḥ[="]a[="]ḍ[="]ara a[="]ḥ[="]adakomolmawto en taraka khayranlwa[="]ṣ[="]eyyato lelwâledayne walaqrabêna belma’rôf [="]Ḥ[="]aqqan ‘alalmottaqên.
[="]
[="]Walakom ne[="]ṣ[="]fo mâ taraka azwâjokom ellam yakollâhonna walad Faen kâna lahonna waladon falakomorrobo’o memmâ tarakn Mem ba’de wa[="]ṣ[="]eyyateyyô[="]ṣ[="]êna behââ aw dayn Walahonnarrobo’o memmâ taraktom ellam yakollakom walad Faen kâna lakom waladon falahonnaththomono memmâ taraktom Mem ba’de wa[="]ṣ[="]eyyaten tô[="]ṣ[="]ôna behââ aw dayn Wa en kâna rajoloyyôratho kalâlatan awemraatow walahôô akhon aw okhton falekolle wâ[="]ḥ[="]edem menhomassodos Faen kânôô akthara men dhâleka fahom shorakââo feththoloth Mem ba’de wa[="]ṣ[="]eyyateyyô[="]ṣ[="]â behââ aw daynen ghayra mo[="]ḍ[="]ârr Wa[="]ṣ[="]eyyatam menallâh Wallâho ‘alêmon [="]ḥ[="]alêm.
وسلام
[="]