امکان ملاقات امام زمان(عج)-----ارتباط معنوي
تبهای اولیه
در مورد امكان ملاقات با امام زمان ، میان علمای شیعه اتفاق نظر وجود ندارد، در این زمینه دو نظر عمده كه در مقابل هم می باشد وجود دارد:
1. نظر مخالف. 2. نظر موافق.
این اختلاف نظر نیز مربوط به ملاقات در عصر غیبت كبری است.
قبل از اینكه به نقل دیدگاه ها و دلائل آن بپردازم، لازم است برای روشن شدن موضوع سؤال، نكته ای را در رابطه با انواع و حالات ملاقات، یادآور شوم تا محل اختلاف به خوبی مشخص شود
و آن اینكه ارتباط با حضرت مهدی (عج) از نظر حالات، سه نوع می باشد:
1. ارتباط روحی و عرفانی.
2. ارتباط در عالم خواب.
3. ارتباط فیزیكی و رؤیت با چشم ظاهری.
آنچه محل اختلاف است و در كتابها و حكایات مطرح می باشد، ناظربه نوع سوم از ملاقات است.
كسانی كه منكر امكان ارتباط و ملاقات با حضرت در غیبت كبری هستند، برای اثبات ادعای خود به تعدادی از روایات، از جمله توقیع خود حضرت به نائب خاص حضرت، استناد می كنند، چون حضرت مدعی مشاهده را تكذیب نموده است «ألا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو كاذب مفتر.»(1)
یعنی «آگاه باشید هر كس قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی مدعی دیدار من بشود، او دروغ گفته و افترا بسته است.»
طبق این دیدگاه نقل ملاقاتهایی كه در كتابها و قصص و حكایات، وجود دارد را نمی توان پذیرفت.
در مقابل، اكثریت علما و بزرگان شیعه قائل به امكان ملاقات می باشند و وقوع آن را فی الجمله می پذیرند و دلیل اصلی تحقق ملاقات را، حكایات تشرفات می دانند كه از سوی اشخاص موثق و مورد اعتماد نقل شده است.
از نظر كسانی كه امكان ملاقات با حضرت را ممكن می دانند و بر آن صحه می گذارند، دلیل معتبری بر نفی امكان ملاقات وجود ندارد. طبق این دیدگاه در مورد تكذیب ملاقات روایاتی در كار نیست بلكه طبق تحقیق فقط یك روایت است و آن نیز توقیع حضرت می باشد.(2)
از این توقیع نیز پاسخهای مختلفی داده شده است كه بهترین پاسخ این است كه به تناسب حكم و موضوع با استفاده از لفظ «مفتر» منظور حضرت، صرف دیدار و ملاقات نیست
بلكه دیداری است كه همراه با نیابت باشد، مثل اینكه شخصی مدعی نیابت خاصه می شود و می گوید: من امام را مشاهده می كنم و حضرت من را وكیل خود قرار داده است و شما باید در كارها به من مراجعه كنید، حضرت چنین ادعایی را دروغ و افترا خوانده است.
اصل صدور توقیع نیز در مقام نیابت است و امام به علی بن مهر سمری فرموده است كه كسی را از جانب ما نصب مكن زیرا دوران غیبت صغرا و و نیابت خاصه به پایان رسیده است، در چنین شرایطی اگر كسی ادعای مشاهده و رؤیت داشته باشد معلوم است كه منظورش مشاهده حاكی از نیابت نمی باشد.(3)
بنابراین، ملاقات با امام زمان هیچ استحاله ای ندارد، زیرا رؤیت شخصی كه در دنیا با بدن مادی زندگی می كند و در میان مردم حضور دارد، امری است طبیعی و ندیدن برخلاف عادت روی مصالحی است كه غیبت را اقتضا كرده است.
در توقیع حضرت نیز گرچه مشاهده، نفی و تكذیب شده است، ولی این مشاهده به قرینه ذیل توقیع و سوء استفاده های احتمالی، حمل برمشاهده همراه با ادعای نیابت می شود(4)
بعضی از اهل تحقیق نظیر: آیت الله صافی، در مورد توجیه توقیع و اخبار تشرفات، حمل بر نیابت و سفارت را یكی از احتمالات قوی در معنای توقیع دانسته اند و معتقداند كه: مراد از توقیع نفی مشاهده مطلق و شرفیابی نیست بلكه مقصود، نفی ادعایی كه دال بر تعیین شخصی خاصی به نیابت باشد،(5)می باشد.
وی علاوه بر احتمال مذكور، وجه دیگری را نیز مطرح نموده است، می گوید: ممكن است مراد از توقیع نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد
یعنی اگر مشاهده و ارتباط با حضرت را اختیاری ادعا كند، به این صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام شرفیاب می شود، كذّاب مفتری و این ادعا از احدی در زمان غیبت كبری پذیرفته نیست.(6)
جهت سند بودن و هم از جهت دلالت، نمی تواند در مقابل نقل متواتر اخبار تشرفات به معارضه برخیزد، چون دلالت حكایات تشرفات علم آور است و ناگزیر مفاد توقیع باید توجیه گردد تا قابل جمع با نقل تشرفات باشد. آنان معتقدند كه: با این توقیع در آن همه حكایات و وقایع مشهور و متواتر، نمی توان خدشه نمود و بر حسب سند نیز ترجیح با این حكایات است.(7)
نتیجه اینكه: از نظر بیشتر علما و اهل تحقیق، میان نقل حكایات تشرفات و توقیع تضادی وجود ندارد و با توجیه مفاد توقیع این مسأله قابل جمع است. «بنابراین هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم كذب و بطلان ادعای كسانی كه در غیبت كبری ادعای سفارت و نیابت خاصه و وساطت بین آن حضرت ـ علیه السلام ـ و مردم را می نمایند. معلوم است».(8)
ادامه دارد........
پی نوشت:
1- كمال الدین، ج 2، ص 294، باب 45، حدیث 45،
2- سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص 180
3- سیمای آفتاب، ص 181.
4- مهدی تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری، ص 209،
5- امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی، ج 3
6-همان، ص 65.
7- امامت و مهدویت، ج 3، ص 65، «رساله پاسخ به ده پرسش».
8- همان، ص 66.
شناخت و ایمان
باید به این نكته توجّه داشت كه شناخت و ایمان نسبت به امام زمان و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است
چرا كه در موضوع مورد امامان پیشین كسانی بودند كه در كنار آنها زندگی كردهاند ولی چون نسبت به آن خوبان خدا، معرفت و ایمان نداشتهاند، بهرهای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت كردهاند.
1. تقوا
2. عشق و محبت به آن سرور.
تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس میباشد یعنی اطاعت كامل خداوند و فرمانبرداری از دستوران او كه خلاصهاش انجام واجبات و ترك محرمات میشود
البته تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا آخرین پلهاش طی كند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت كه در نهایت این میشود كه خدا میفرماید:
ای بنده من اطاعتم كن تو را مثل خودم قرار میدهم. من زنده هستم و نمیمیرم، تو را هم زنده قرار میدهم و نمیمیری و من بینیاز هستم و محتاج نمیشوم،
تو را هم بینیاز قرار میدهم كه مجتاج نمیشوی. من هر چه را اراده كنم تحقق پیدا میكند، تو را هم به صورتی قرار میدهم كه هر چه را بخواهی تحقق پیدا میكند.(1)
كه برای رسیدن به این مرحله علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات تا حد امكان مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات هم دوری كند. (چیزهایی كه احتمال حرمت در آنها بدهیم ولی یقین به حرمت آنها نداشته باشیم).
تقوا سبب نورانیت و قرب به آن جناب و اتصال روحی با آن حضرت میشود در توقیع شریف امام زمان به شیخ مفید میفرماید:
«پس هر فردی از شما عمل كند به آن چیزی كه به وسیله آن به محبت ما نزدیك میشود و دوری كن از آن چیزهایی كه به وسیله آن به اكراه و خشم ما نزدیك میشود.
پس به درستی كه امر ظهور ما یك دفعه و ناگهانی است در وقتی كه توبه برای فرد، نفعی ندارد و نجات نمیدهد او را از عقاب ما، پشیمانی بر رفتارهای ناپسند.
خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما فرماید.
پس آنچنان كه از كلمات گهربار خود آن وجود مقدس دانسته میشود تنها چیزی كه نمیگذارد به آن حضرت نزدیك شویم مشاهده كنیم اعمال سوء ماست كه آن مولا را ناراحت میسازد در حقیقت علّت اصلی این حجاب بین ما و آن حضرت در خود ماست.
معصیت خدا سبب میشود كه دل و قلب انسان از محبت خاندان وحی خالی گردد و بعد روحی و جسمی از آقا امام زمان پیش آید و اعمال شایست ما این اتصال روحی با امام را از بین برده و سبب دور شدن ما از آن وجود مقدس میگردد.
در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار امام زمان همین نكته را باز تذكر نمودهاند كه پسر مهزیار نقل میكند
كه پس از توسلات عدیدهای در یك سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مكه مشرف میشود شبی در مسجدالحرام مقابل درب كعبه شخص وارستهای را میبیند
كه پس از سلام و معرفی خود به اینكه از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت پابوسی حضرت بقیه الله ـ عجل الله تعالی فرجه ـ است، از پسر مهزیار میپرسد: چه چیزی را طلب میكنی ای ابالحسن؟
گفتم: امامی كه محجوب و مخفی از عالم است.
گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لكن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.
وقتی آن شخص با مقدماتی فرزند مهزیار را خدمت حضرت صاحب الامر میبرد حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او میفرماید:
ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
پسر مهزیار در جواب میگوید: ای آقای من تا الان كسی را نیافته بودم حه مرا راهنمایی كند.
حضرت فرمودند: كسی را نیافتی كه راهنمایت كند؟
آنگاه با انگشتان مباركشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لكن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است.(2)
امر دوّم برای نزدیك شدن به محضر مبارك امام زمان عشق به آن حضرت و ایجاد محبت در خود نسبت به آن مقام مقدس میباشد.
در حدیثی بسیار گرانبها كه در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و شیعه مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است،
راوی سؤال میكند: «آیا شما برای من دعا مینمایید؟ امام رضا(ع) میفرماید: آیا تو غیر از این را گمان میكنی؟
راوی جواب میگوید: خیر و سپس حضرت میفرماید:
اگر خواستی كه دریابی كه مقام محبت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر كن و ببین كه در قلبت و در كارهایت چقدر به من محبت داری و به فكر من هستی.»(3)
پی نوشت:
[FONT=Times New Roman]1- مستدرك وسائلالشیعه ج 11، ص 258.
2- دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری.
3- اصول كافی، ج 2، ص 652.
محبت دو طرفه
این یك قاعده كلی است كه هر قدر شما به شخصی نزدیك باشید و او را دوست داشته باشید او هم شما را به همان مقدار دوست خواهد داشت لذا امام در حدیث میفرمایند كه به خود نظر كن و آنگاه درجه محبت خویش را نسبت به ما بسنج.
پس بدان به همان مقداری كه تو به یاد ما هستی ما هم به یاد تو هستیم.
گاهی میشود محب و عاشق از یك دوستی عادی گامی فراتر میگذارد بدین ترتیب كه محبوب و معشوق را بیش از خود دوست دارد و او را همه دنیا عوض نمیكند و حاضر است جان را فدایش كند
و اوامرش را بی چون و چرا، اجرا كند در این صورت مقام محبت و مودت به آخرین درجه خود میرسد كه شاید قابل وصف نباشد، وقتی چنین حالت و رابطهای بین عاشق و معشوق پدید آمد هیچ چیز نمیتواند مانع اتصال گردد و هیچ سدی نمیتواند در برابر عاشق بایستد.
از آن طرف هم وقتی محبوب این حالت محب را مشاهده میكند در لطف و مهر ورزیدن نسبت به محب كوتاهی نمیكند او را در سرای خویش میهمان مینماید
و پذیرایی و میهماننوازی از او را به حد اعلی میرساند از او میخواهد كه در كنارش برای همیشه بماند تا این حالت انسان و دوستی از بین نرود.
اگر این حالت علاقه با نهایت درجهاش در قلب و روح انسان پدید آمد كه امام و آقا و مولای خود را بیش از خویش بخواهد و حاضر باشد كه جان در راه او دهد و موانع دنیای نتواند در مقابلش بایستد البته از طرف آن سرور عنایاتی به او خواهد شد.
اگر دل از علائق كنده باشی
به منزل بار خود افكنده باشی
البته وسائل و راههای دیگری هم وجود دارد كه میتواند موجب قرب و نزدیك شدن به آن حضرت گردد كه به مهمترین آنها اشاره میگردد:
1. معرفت و شناخت در حد امكان، از آن چهارده نور تابناك خصوصاً حضرت بقیه الله(عج)
2. به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات.
3. انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم
4. عظیم شمردن نام آن وجود مقدس.
5. گریه و ناله در دوری از آن امام و حزن و اندوه در غربت او.
6. دعاء برای تعجیل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان كه در توقیع شریف فرمودند: و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلك فرجكم «برای تعجیل ظهور زیاد دعا نمایید كه آن فرج و رهایی شما است.»(1)
7. هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت
8. قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به روح مقدسش.
9. مفید بودن به خواند زیارت عاشورا و زیارت جامعه و نماز شب.
10. زیارت نمودن آن حضرت به ادعیهای كه در خصوص آن بزرگوار وارد گردیده است.
11. انفاق مال برای سلامتی آن حضرت.
12. عزاداری و گریه در مصیبت جد بزرگوارش حسین (ع) و عمهاش زینب (س)
13. صلوات به محمد و آل محمد برای سلامتی حضرت.
14. یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشكلات دوستان آن بزرگوار
البته از این نكته نباید غافل شد كه ارتباط اعم از مطاقات میباشد و میتواند جلوههای دیگری از جمله خواب، ارتباط قلبی و غیره داشته باشد.
پی نوشت:
1-بحارالانوار، 52 ص، الغیبه الطوسی ص 290.
ملاقات در زمان غيبت كبرى
درزمان غیبت کبری نحوة ارتباط با امام زمان ممكن است از راه هاي زير تحقق يابد.
1- ملاقات حضوري
2- ملاقات غیر حضوری
در خصوص امكان و عدم امكان ملاقات حضورى با امام زمان(ع) اختلاف است. برخى عقيده دارند كه ملاقات حضورى امكان دارد و انسان با رعايت تقوا و ايجاد شايستگي، مى تواند به حضور امام زمان(ع) برسد.
چنان كه شخصيت هايى مانند مقدس اردبيلي،(1) علامة حلي(2) و علامة بحرالعلوم(3) به حضور حضرت رسيد ند.
عالمانی چند همانند سيد مرتضي، شيخ طوسى و ... از طرفداران اين نگرش هستند. شيخ طوسى مى نويسد: «ما قطع نداريم كه حضرت از تمام اولياى خود، پنهان باشد، بلكه جايز است كه براى بيشتر آنان ظاهر گردد».(4)
برخى ديگر عقيده دارند كه ملاقات حضورى با امام زمان(ع) امكان ندارد. محمد بن ابراهيم، معروف به نعماني،(5) فيض كاشاني،(6) و كاشف الغطا،(7)و از طرفداران اين نگرش هستند.
اينان به برخى از روايات تمسك نموده اند كه هر گونه ارتباط حضورى با امام زمان(ع) را در این دوره منع می کند.(8)
مهم ترین دلیل و تمسک این ها این است که امام زمان(ع) درآخرین توقيع شريف خطاب به آخرين نايب خاص خود، يعنى على بن محمد سمرى فرمود: «به زودى از شيعيان من كسانى خواهند آمد كه ادعاى ديدن مرا مى كنند. آگاه باشيد، هر كس قبل از خروج سفياني، و صيحة آسماني، ادعا كند كه مرا ديده دروغگوى افترا زننده است».(9)
به نظر می رسد که سخن درست این است که بگوییم: با تقوا و معنويت و قابليت مى توان به حضور آن امام همام رسيد، چنان كه برخى از بزرگان به حضورش رسيده اند.
و رواياتى كه دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر اين است كه جلوى هر گونه سوء استفاده از ادعاى ديدن امام زمان گرفته شود و هر كس ادعاى رؤيت امام زمان (ع) را نكند.
با توجه به اين كه اين توقيع شريف هنگام فوت آخرين نايب امام زمان صادر شده و قرینه ای كه در خود توقيع است مراد از دروغگو بودن مدعى مشاهده بعد از صدور توقيع، ادعاى ارتباط و نيابت از جانب حضرت است
به عبارت ديگر امام در اين توقيع مىفرمايد با ازدنيا رفتن تو اى على بن محمد سمرى نيابت خاصه تمام شد و غيبت كبرى آغاز شد وديگر بعد از اين اگر كسى بگويد من حضرت را مىبينم و با او مرتبط هستم و نيابت خاصه از جانب حضرت را دارم دروغگو است.
به متن توقيع و قرائن آن دقت كنيد: «بسم الله الرحمن الرحيم، اى على بن محمد سمرى خداوند به برادران دينى تو در مصيبت به تو اجر دهد تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهى رفت به كارهايت رسيدگى كن و به كسى بعد از خودت [جهت نيابت] وصيت نكن چرا كه غيبت طولانى آغاز شد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند... و به زودى خواهد آمد كسى كه مدعى مشاهده من باشد ولى آگاه باش كسى كه مدعى مشاهده باشد قبل از خروج سفانى و صيحه دروغگو خواهد بود»، (10).
گويا حضرت با دادن اين توقيع راه را بر مدعيان دروغين ادعاى نيابت بستهاند اين جمله كه مدعى مشاهده دروغگو است به اين معنى نيست كه در غيبت كبرى ديگر كسى حضرت را نخواهد ديد.
بسيارى از صالحين و بزرگان شيعه در طول تاريخ غيبت حضرت را ديدهاند و قطعا اكثريت آنها اهل دروغ نبودهاند و حداقل يك مورد آن هم كه راست باشد بايد حديث به گونهاى دقيق معنا شود.
امام(ع) در اين حديث به دو نكته اشاره مىكنند. يكى اخبار از آينده كه پس از من عدهاى پيدا مىشوند و مشاهده و ارتباط با من را ادعا مىكنند و دوم مسأله دروغگو بودن مدعى است.
امام(ع) در حديث دو تعبير دارد: یکی "ادعا" و دیگری "مشاهده". كسى را كه ادعاى مشاهده نمايد كاذب معرفى كرده است.
مشاهده به معناى ديدن امام(ع) و ارتباط با او است و ادعا به معناى اعلان و انتشار آن و با خبر كردن مردم از مسأله است، ممكن است كسى با امام(ع) ملاقات داشته باشد همانگونه كه براى برخى علما وغيرآنان نقل مىكنند ولى آن را ميان مردم بازگو نكرده و در سينه خودپنهان كرده باشد و اطرافيان از قراين و يا در زمانهاى بعد متوجه ارتباط او با امام زمان(عج) شوند.
چنين كسانى مشمول حديث نخواهند بود چون او مدعى نيست، بنابراين بين مضمون حديث با داستان ملاقات برخى صالحان با امام زمان(عج) هيچ تعارض و ناسازگارى وجود ندارد.
ادامه دارد......
پی نوشت:
1- منتهى الآمال، ج2، ص 470؛ مهدى موعود، ص 934.
2- تنكابني، قصص العلما، ص 259.
3- بحارالانوار، ج 52، ص 174.
4- تنزيه الانبياء، ص 182، به نقل از مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان، ص 99.
5- كتاب الغيبه، ص 99.
6- وافي، ج 2، ص 414.
7- حق المبين، ص 87.
8- شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 395.
9- شيخ صدوق، كمال الدين، ص 516.
10- بحارالانوار، ج 51، ص360
ديدار حضرت بدون ادعاي ديدار
1ـ ديدن حضرت بدون شناخت:
شكي نيست كه حضرت در مجامع مختلف حضور پيدا مي كند و بين مردم احياناً رفت و آمد دارد و در مشاهد مشرفه مخصوصاً در ايام حج در مكّه و عرفات حضور دارد.
او مردم را مشاهده مي كند و مردم نيز ايشان را مي بينند امّا او را نمي شناسند. در كتاب هاي روايي و در شرح حال برخي از اولياي خدا نقل شده كه بسيار اتفاق افتاده كه حضرت را ديده اند، ولي نشناخته اند، اما بعداً حدس زده اند كه حضرت مهدي(عج) بود.
2ـ ديدن حضرت با شناخت:
ديدار حضرت همراه با توجه و با شناخت از اين كه ايشان حضرت مهدي(عج) هستند، گرچه امكان دارد و شايد براي برخي از اولياي خدا اتفاق افتاده باشد، ولي به نظر مي رسد اين نوع ديدار كم اتفاق افتاده است.
ـ ديدار حضرت بدون ادعاي ديدار
در دو فرض يك و دو مخصوصاً در فرض دوم كسي كه موفق به ديدار حضرت شده، هيچ گونه ادعايي ندارد و خود را به عنوان اين كه من كسي هستم كه با حضرت [مهدي(عج) ملاقات كرده ام، مطرح نمي كند. و اگر مدعي باشد و خود را ملاقات كننده معرفي كند، بايد تكذيب شود.
در روايت یاد شده از ادعاي رؤيت و مشاهده و ارتباط با حضرت مهدي(ع) به شدت جلوگيري شده و مدعي ديدار و ارتباط را كذّاب و دروغگو انگاشته است.
ارتباط معنوي
بى ترديد مى توان با امام زمان(ع) ارتباط معنوى بر قرار كرد. البته اين ارتباط با بهره گيرى از تقوا، دعا و توسل به ائمه(ع)، به ويژه به ساحت مقدس امام زمان(ع) امكان پذير است.
شايد بر همين اساس باشد كه يكى از وظايف شيعيان در زمان غيبت، دعا براى امام زمان(ع) و توسلات بيان شده است.(1)
ارتباط معنوى بدان معنا نيست كه انسان امام زمان(ع) را ملاقات حضورى كند، بلكه بايد با آن امام ارتباط برقرار كند و هميشه به ياد او باشد و او را در تمام اعمال ناظر بداند.
هرگاه چنين لياقت و شايستگى اى حاصل شد حضرت به انسان عنايت نموده و به رفع مشكلات انسان مى پردازد؛ از اين رو امام زمان(ع) در توقيعى كه براى شيخ مفيد صادر نمود فرمود:« ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده نمى ماند».(2)
باز حضرت درهمان توقيع فرمود: «ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم. اگر جز اين بود، دشوارى ها و مصيبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ريشته كن مى كردند».(3)
ارتباط معنوى انسان با امام زمان(ع) سبب مى شود كه حضرت ميان مردم حضور پيدا كند، اگر چه مردم او را نشناسند.
امام علي(ع) فرمود: «سوگند به خدا ، حجت خدا ميان آنان هست و در كوچه و بازار گام بر مى دارد و بر خانه هاى آنان وارد مى شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مى پردازد و گفتار مردمان را مى شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده سلام مى دهد. او مردمان را مى بيند».(4)
در دعاى ندبه مى خوانيم: «جانم فدايت! تو آن غايبى هستى كه از ميان ما بيرون نيستي. جانم فدايت! تو آن دور شده از وطن هستى كه از ما دور نيستي».(5)
بدین سان می توان گفت : ممکن است در عصر ما نیز انسان های باشند که با امام زمان ار تباط داشته باشند.
اگر آنانی که با امام در ار تباط هستند این امر را به دیگران نمی گویند بدان جهت است که درآاموزه های دینی از این امر نهی شده است زیرا برخی سو استفاده کرده و ادعای نیابت ودیدن با حضرت را می نماینند واین امر آثار وپیامد های منفی را در پی دارد
لذا آن عده که با امام در ار تباط بودند وبه حضور حضرت رسیده اند خود این مساله را بیان نکر ده اند ولی از را ه های دیگر این مطلب به دیگران منتقل شده است
پی نوشت:
1- منتهى الآمال، ص 559و 562.
2- احتجاج طبرسي، ج 2، ص 596.
3- همان.
4- آقایی،جباري، عاشورى و حكيم، تاريخ عصر غيبت، ص 426، به نقل از الغيبه نعماني، ص 72.
5- مفاتيح الجنان، دعاى ندبه.