لطفا اطلاعاتی درباره نوجوانی امام حسین(ع)
تبهای اولیه
با سپاس
درباره نوجوانی امام حسین یه سری اطلاعات می خواستم اگر ممکنه
ممنونم.
با سلام
[=tahoma][="]ناگفته نماند قدر و ارزش ایشان در نزد پروردگار آن سان بود که خدای دعای ایشان را مستجاب کرد و از عذاب آخرت پرهیز فرمود. نمونه این ادعا در این جریان قابل دقت است: [/][="]وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً.(سوره انسان آیات 7 تا 12) غذاى خود را با آنكه مورد احتياجشان بوده به بينوا و بىپدر و درمانده داده و ميگفتند براى خدا غذاى خود را بشما ميدهيم و از شما پاداش و شكرگزارى نميخواهيم و ما از پروردگار خود مي هراسيم كه او را در روز سخت قيامت با صورتى گرفته ملاقات نمائيم و خدا هم آنان را از گرفتارى آن روز نگهدارى كرد و تازگى و شادمانى بديشان داد و پاداش شكيبائيشان را بهشت و حرير بهشتى مقرر فرمود. این آیه به ما یادآور می شود که چون پدر و مادر ایشان در هنگام بیماری فرزند روزه سه روزه گرفتند، پس ما نیز در هنگام بیماری می توانیم نذر روزه سه روزه نماییم. علاوه آنکه عبارت «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» یادآور خلوص این عمل است که در نهایت با سخنواره « فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً» پاداش داده می شوند.[/]
[/]
[=tahoma][="]در ادامه برای تنویر بیشتر مقام امام حسین در نزد خداوند متعال و رسول گرامی اسلام، به داستانی اشاره می شود: قطب راوندی به سند معتبر از مقداد بن اسود روایت کرده است که گفت، روزی حضرت پیامبر برای حسن و حسین بیرون آمد. من در خدمت آن حضرت رفتم تا به موضعی رسیدید که آن دو خوابیده بودند و افعی بسیار بزرگی بر دور ایشان حلقه کرده بود، درختی بر سر ایشان سایه افکنده بود و من پیشتر آن موضع را مکرر دیده بودم ولی آن درخت را ندیده بودم بعد از آن هم رفتم و آن موضع را مشاهده کردم و آن درخت را ندیدم. چون مار صدای پیامبر را شنید بلند شد خیلی وحشتناک بود من ترسیدم وقتی پیامبر را دید کوچک شد . بعد پیامبر رفت و با آن سخن گفت و پیامبر به مقداد گفت می دانی چه گفت مقداد گفت نه من نمی دانم خدا و رسولش آگاهترند. پیامبر فرمود او می گوید: سپاس خداوندی که مرا نمیراند تا آن که پاسبان دو فرزند رسول خدا شدم. این داستان ضمن بیان وضعیت مدینه و امنیت حاصل در شهر برای خاندان پیامبر، به کرامات امام حسین (ع) از همان دوران کودکی اشاره می کند.
شاید برای برخی سوال شود که یعنی چه درختی برای ایشان سایه انداخته بود و ایشان زیر سایه آن درخت خوابیده بودند اما بعدا درخت ناپدید شد. باید بگویم که مانند همین کار برای قبر ابراهیم پسر رسول خدا نیز اتفاق افتاده است: أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كَانَ عَلَى قَبْرِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ رَسُولِ اللَّهِ ص عِذْقٌ يُظِلَّهُ عَنِ الشَّمْسِ فَلَمَّا يَبِسَ الْعِذْقُ ذَهَبَ أَثَرُ الْقَبْرِ فَلَمْ يُعْلَمْ مَكَانُهُ : عامر بن عبد اللَّه روايت است كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود بر سر قبر ابراهيم پسر رسول خدا (ص) شاخ درخت خرمائى بود كه آن را از آفتاب سايه ميداد و نميگذاشت كه آفتاب بر آن بتابد و چون آن شاخه خشك شد نشانه قبر برطرف شد و جاى آن را كسى ندانست (کافی، کلینی، ج 3، ص 254؛ صدوق، توحید، ص 395؛ همو، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 491)
[/][/]