ஜ «زنان خوب - زنان بد » ஜ جنگ جهانی زن و مرد
تبهای اولیه
چكيده :
اوته ارهارت در كتاب «زنان خوب به بهشت ميروند و زنان بد به همه جا» قصد دارد با اين باور كه تفاوتهاي جنسيتي صرفاً حاصل تربيت، سنتهاي اجتماعي و فشارهاي محيطي است و با استفاده از تكنيكهاي روانشناختي، زنان را از افسردگي و ستمهاي جنسي و جنسيتي رها سازد و كمك كند تا زنان به تساوي حقوق خود با مردان برسند؛
ليكن از يك سو، بسياري از مدعاي وي با يافتههاي روانشناختي، فيزيولوژيك و زيستشناختي همخواني ندارد. اين ناهمخواني موجب تحليل نادرست نگارنده از علت فروتري زنان و به دنبال آن ناكارآمدي راهكارهاي روانشناختي او شده است.
از سوي ديگر، ارهارت برخلاف نظرات رايج علمي و آماري، در برخي از گزارههاي كلي و جزيي خويش دچار اشتباه شده و بالتبع نتيجه درستي از اين مقدمات به دست نياورده است. نوشتار حاضر به نقد مبنايي و روشي نظرات ارهارت پرداخته و سرانجام به پيامدهاي مدعاي وي اشاره مينمايد.
واژگان كليدي
زنان، فيزيولوژي، روانشناسي، تفاوتهاي جنسيتي، ستمهاي جنسيتي
«زنان خوب به بهشت ميروند و زنان بد به همه جا» نوشته روانشناس آلماني، اوته ارهارت1 (... ـ 1956م)، مشتمل بر دوازده فصل و يك پيشگفتار است.
مؤلف معتقد است، سنتهاي اجتماعي با قواعد كليشهاي خود به زنان القاء كردهاند كه مطيع، مهربان، از خود گذشته و قانع باشند و پرخاشگري خود را براي حفظ محبوبيت به درون بريزند؛ چرا كه زنان قوي منزوياند.
آنها ميپندارند نياز به مرد قوي دارند و در واقع زنان بدون همسر و بچه، زنان واقعي نيستند و به همين خاطر است كه تحت فشار اجتماعي تن به بچهدار شدن ميدهند و براي رسيدن به اوج زنانگي پاي سفره عقد مينشينند و حتي اگر از نظر رتبه اجتماعي بالاتر از شوهرشان باشند، نام خانوادگي شوهرانشان را برميگزينند. آنان احساس ميكنند به تنهايي نميتوانند ازخود مراقبت كنند.
ارهارت در بيشترصفحات كتاب خود تفاوتهاي جنسيتي را به محيط، آداب كليشهاي، تربيت، رسانهها و.. نسبت داده است و مظلوميت زنان را ناشي از اين سنتهاي اجتماعي ميداند2.
ارهارت سعي دارد گذشت و فداكاري را به عنوان رفتاري آشفته در ميان زنان معرفي كند.
او عقيده دارد كه عبارت «خود را كوچك بشماريد تا ديگران شما را بزرگ شمارند» كه در انجيل درباره تواضع و فروتني آمده، يك توصيه كاملاً اشتباه است.
او ميگويد: «زنان وحشت دارند كه اگر فخر فروشي كنند، از چشم ديگران ميافتند» (ر.ك ارهارت، 1381: ص137).
از نظر نويسنده علت رجوع به اين الگوها ريشه در تعليم و تربيت در طول زمان دارد؛
از اين رو، وي درصدد بيان راهكارهايي است تا زنان با استفاده از آنها از اطاعت مردان خارج شوند، سنتهاي كليشهاي و قديمي را بشكنند و به حقوق مساوي برسند و براي رسيدن به اين هدف از تجربيات مشاورهاي خود كمك ميگيرد. به زعم وي اين راهكارها به زنها كمك ميكند فكر نكنند به مردان نيازمندند؛ از انگ جامعه به خاطر بيهمسري واهمه نداشته باشند و راحتتر وظايف را به عهده ديگران بگذارند.
او معتقد است تفاوتهاي بين زن و مرد ذاتي نيست؛ بلكه به فرهنگ و تربيت اجتماعي بازگشت دارد.
در واقع شعار اصلي نويسنده اكتسابي بودن رفتارها و تمايلات زنانه است. ارهارت جهت اثبات اين مدعا به برخي نمونههاي باليني خود اشاره ميكند.
روشن است كه مؤلف با توجه به وجود آسيبهاي رواني زنان، به وسيله راهكارهاي روانشناختي، درصدد ايجاد احساس ارزشمندي و خودباوري در آنان است؛ اما متأسفانه به جاي اين كه از نكات مثبت و امتيازات جنسيتي زن كمك بگيرد و آنها را برجسته كند، با بيان تساوي حقوق زن و مرد ناخواسته در دام «مرد انگاري زن» افتاده است؛
غافل از اين كه لازمه اعتماد به نفس، نشاط و درمان افسردگي زن، مرد شدن او نيست و تلاش به تشبه به مردان اذعان به برتري مردان است.
در واقع، عدم تفكيك مفهوم و مصاديق «عدالت خواهي» و «تساوي خواهي» نويسنده را از دغدغه مثبتش دور كرده است.
نوشتار حاضر با توجه به اشكالات اساسي وارد بر ديدگاه مؤلف و پيامدهاي منفي مترتب بر آن به نقد مبنايي نظريات او پرداخته و به برخي از خطاهايي كه وي در روش علمي خويش مرتكب شده است، اشاره مينمايد.
ادامه دارد ...
1) نقد مبنايي
1-1) عدم انحصار تفاوتهاي جنسيتي به عوامل محيطي
1-1-1)تفاوتهاي تكويني- رواني زن و مرد
اصليترين مدعاي نويسنده مبني بر اين كه تفاوتهاي زن و مرد ريشه در محيط دارد، با يافتههاي علوم مختلفي مثل فيزيولوژيك (غدد و اعصاب)، روانشناسي فيزيولوژيك، زيستشناسي و روانشناسي مرضي و رشد سازگاري ندارد و اين علوم براي دو جنس از جهات مختلفي تفاوتهايي قايل شدهاند.
گذشته از تفاوتهاي فيزيولوژيك و بيولوژيك زن و مرد كه اعم از تفاوت در دستگاه توليد مثل، تفاوت در هورمونها، تفاوتهاي فيزيولوژيكي بدن و اندامها ميباشد و هر يك از اين تفاوتها منشأ بسياري از تمايزها و ويژگيهاي جسمي و روحي متفاوت در رفتارها و تمايلات زن و مرد است و شرح آن خارج از حوصلهي نوشتار حاضر ميباشد، تفاوتهاي رواني زن و مرد نيز از نظر علم روانشناسي در حوزههاي مختلف به اثبات رسيده است و اين تفاوتها را به طور مسلم نميتوان تنها زائيدهي تربيت و محيط دانست.
ادامه دارد ...
2-1-1) تعامل وراثت و محيط
سه ديـدگـاه كـلـي دربـاره تـفاوتهاي جنـسيـتـي مـطـرح شده است:
- جبرگرايي (زيستشناختي)؛
- محيط گرايي (عوامل اجتماعي و فرهنگي)؛
- ديالكتيك (تأثير متقابل محيط و عوامل زيستي).
ديدگاه سوم به خاطر ضعفهاي دو ديدگاه اول پديد آمد و ديدگاه دوم كه ديدگاه ارهارت نيز هست، ادعايي است كه هنوز موافقان زيادي حتي بين خود فمينيستها به دست نياورده است (نك. بستان، 1382: ص74).
جامعه شناسان با روان شناسان بر سر تفاوتهاي زن و مرد اختلاف نظر دارند.
جامعهشناسان معتقدند كه تفاوتهاي زن و مرد معلول تفاوت در رفتاري است كه جامعه در مورد آنها پيش گرفته است و در واقع اين دو جنس در اساس با يكديگر تفاوت مهمي ندارند؛ بلكه رفتار اجتماعي موجب ميشود كه آنها گرايشهاي مختلفي پيدا كنند و به زمينههاي مختلف سوق داده شوند. به نظر جامعه شناسان تفاوتهاي زن و مرد در جزئيات است نه در كليات. ريشهي اين نگرش را ميتوان در اين دانست كه در واقع ظلم و نابرابريهايي كه در بسياري از فرهنگها در حق زنها اعمال شده، عدهاي را بر اين باور داشته كه تفاوت زن و مرد صرفاً اجتماعي است (گنجي، 1380: صص184- 183).
زيستشناسان در مقابل جامعهشناسان عقيده دارند كه زن و مرد تفاوتهاي بنيادي دارند؛ بدين معنا كه تفاوتهاي آنها در درجه اول ارثي است نه محيطي. آنها معتـقدند هر سلول بدن زن با هر سلول بدن مرد تفاوت دارد (همان: ص 184).
در روانشناسي رشد اكثر ديدگاههاي معاصر قايل به تعامل عوامل وراثتي و محيطي در ابعاد رشد شدهاند و تقريباً دراينباره روانشناسان اتفاق نظر دارند. مجادله بر سر وراثت و محيط با عناوين مختلف ميان فلاسفه، دانشمندان تعليم و تربيت و روانشناسان داراي سوابقي طولاني است.
از زمان لاك[3(1704-1632م) و لايب نيتز[4 (1716-1646م) اين سوال در ذهن روان شناسان مطرح گرديد كه چه ويژگيهايي در انسان ارثي و كدام اكتسابي است؟ آيا ذهن تابلويي سفيد است كه تجربه چيزهايي بر آن مينويسد؟ يا ذهن از ابتدا داراي تصوراتي ذاتي است ؟ و....
روان شناسان در پاسخ به اين سوال به دو گروه نضج گرايان5 و محيط گران6 تقسيم شدند.
زيست شناسان افراطي و قائلين نظريه نضجگرايي معتقدند رشد امري است كه صرفاً به بلوغ و نضج مربوط ميشود و به صورتي جبري به وسيله عوامل ژنتيك از پيش تعيين ميشود.
يكي از نخستين طرفداران اين نظريه «آرنولد گزل»[7(1961-1880م) بود. وي در سال 1928 در كتاب خود اظهار داشت: با در نظر گرفتن همه جوانب، اجتنابناپذيري و حتميت بلوغ از مهمترين ويژگيهاي رشد اوليه ميباشد. در واقع نيروي وراثت است كه رشد هر نوزادي را ثابت و محفوظ نگه ميدارد.
گرچه گزل در سال 1940 تا اندازهاي نظريه خود را تعديل كرد، ولي باز هم بر تأثير تعيين كننده عوامل زيستي پاي فشرد.
وي گفت: «آنچه مهم است تعامل وراثت و محيط است، ولي باز هم سرنوشت و ساخت بيولوژيك فرد است كه در پايان، درجه و حتي شكل واكنش نسبت به محيط را تعيين ميكند».
بدين ترتيب گزل به گونهاي تعامل وراثت و محيط را مطرح ساخت؛ ولي بيشتر جنبه نضج گرايي در وي غلبه داشت (مصباح، 1374: ج1، ص328).
برخي از فمينيستهاي جبرگرا نيز كه به تفاوتهاي ريشهدار زيستي بين زن و مرد عقيده دارند، براي اين تفاوتهاي جنسيتي تفسيري ارزشي ارائه ميدهند؛ يعني زنان را به خاطر برخورداري از ويژگيهاي زيستي زنانه برتر از مردان ميدانند.
در مقابل، بعضي از نظريه پردازان رفتارگرا مثل «واتسون»[8(1958-1858م) به سختي از تأثير قاطع محيط جانبداري مينمودند. اين عبارت مشهور واتسون به خوبي ديدگاه افراطي وي را نشان ميدهد: «به من چند كودك سالم و امكاناتي براي اتخاذ شرايط محيطي لازم براي پرورش آنها بدهيد، تضمين ميكنم كه هركدام را به گونهاي تربيت كنم كه يك متخصص مثل دكتر، وكيل، هنرمند، تاجر و حتي گدا يا دزد شوند؛ بدون اين كه استعدادها، آمادگيها، تمايلات، تواناييها، حرفه و نژاد پدرانشان را در نظر بگيريم» (همان: ص229).
ادامه دارد ...
اما امروز اكثر روان شناسان قايل به تعامل اين دو به معناي اشتراك تأثير بردار وراثتي و محيطي در پديدآوردن يك صفت يا رفتار هستند؛
اما معتقدند كه در بعضي موارد سهم توارث و در بعضي موارد ديگر سهم محيط بيشتر است. همچنين روانشناسان در مورد تفاوتهاي موجود بين زن و مرد نيز هر دو عامل محيط و توارث را سهيم ميدانند.
امروزه روان شناسان رشد چند نكته اساسي را در اين زمينه ابراز ميدارند:
1. «رفتار انسان پنج بعد دارد: بعد زيستشناختي، بعد تنكار شناختي (فيزيولوژيكي)، بعد روان شناختي، بعد جامعه شناختي و بوم شناختي (كيفيت ارتباط فرد با محيط زيست)9
2. بعد روان شناختي دربرگيرنده چهار بعد فرعي: شناختي، رواني، حركتي و عاطفي است.
3. تفكيك اين بعدها عملا ًغير ممكن است.
4. ميان اين بعدها تعامل مداوم برقرار است.
5. رشد و تكامل در فراخناي زندگي هر پنج بعد را در بر ميگيرد» (شعاري نژاد، 1381: صص 29 - 28).
حاصل سخن اين كه وقتي از نظر علمي به تفاوتهاي فيزيولوژيك، بيولوژيك و روان شناختي بين زن و مرد قايل شديم و اذعان داشتيم كه بين ابعاد رشد (عاطفي، شناختي، حركتي و...) تعامل مداوم برقرار است و محيط و وراثت هر دو در تفاوتها به شكل تعاملي رابطه دارند، ناچار بايد بپذيريم كه بين زن و مرد در ابعاد مختلف شناختي، عاطفي، هيجاني و.... تفاوتهايي وجود دارد كه آنها را به دو جنس تبديل ساخته است؛
تفاوتهاي زن و مرد باعث شده كه دو دنياي متفاوت و در عين حال وابسته به هم پديد آيد.
نويسنده در بسياري از مطالب كتاب تنها به بعد محيطي اشاره دارد و تفاوتهاي زن و مرد را به محيط، تربيت و آداب ورسوم كليشهاي نسبت داده و تفاوتهاي فيزيولوژيك، بيولوژيك و روان شناختي زن و مرد را ناديده گرفته است.
ادامه دارد ...
2) نقد روشي
1-2) ارايه شواهد باليني
ارهارت در بسياري از موارد از شواهد باليني و مشاهدات و گفتگوهاي خود با افراد در سمينارهايش كمك ميگيرد و يافتههاي خود را به ديگر موارد تعميم ميدهد10؛
در حالي كه در پژوهش علمي بايد آزمايش مورد نظر به تعداد كافي تكرار شود تا امر تعميم و استنباط امكان پذير باشد و نيز قوانين علمي بايد داراي كليت باشند تا بتوان آنها را در همه مواردي كه موضوع پژوهش در آنها مصداق پيدا ميكند، به كار برد (رك.هومن، 1380: ص165).
ميتوان گفت همان نقد روشي كه به كار باليني فرويد وارد است، به ارهارت نيز وارد است.
با توجه به نكات مزبور، نمونه آماري ارهارت از نظر پژوهشي مخدوش است؛ زيرا اين نمونهها از نوع «انباشته»11 يا «كومهاي»12 است.
اين نوع نمونه مستلزم گزينش بخشي از جامعه است كه براي مطالعه، سهل الوصولتر و نزديكتر باشد. ضوابط كاربرد اين روش، در دسترس بودن يا صرفه جويي و اقتصاد است.
نمونههاي كومهاي از لحاظ علمي بيارزش در نظر گرفته ميشود؛ زيرا شواهدي در دست نيست كه نشان دهد چنين نمونهاي معرف جامعه باشد و معمولا راهي براي تحقق درباره معرف بودن و تعيين ميزان دقت آن وجود ندارد.
وقتي محققي گروهي از كودكان را به اين دليل كه در دسترس او قرار دارند، مطالعه كند و سعي داشته باشد كه از يافتههاي خود درباره كودكان به گونه كلي نتيجهگيري كند، اين روش نمونه برداري همواره در معرض انتقاد جدي خواهد بود.
البته گاه به منظور انجام «مطالعات مقدماتي»13 يا آزمايش ابزار سنجش يا روشهاي گردآوري دادهها ميتوان از اين روش استفاده كرد؛ اما روش مذكور را نميتوان به عنوان پايهاي براي نتيجه گيريهاي اساسي درباره جامعه به كار برد (همان: صص 174- 173).
نوع ديگر، نمونه «احتمالي»14 است. اين نمونه مستلزم گزينش بخشي از جامعه است كه در آن هر يك از عناصر يا اعضاي جامعه مشخص و شانس معلومي براي گزينش در گروه نمونه داشته باشند؛
مشهورترين نوع نمونه احتمالي نمونه «تصادفي»15 است كه اعضاي آن از ميان اعضاي جامعه به گونه تصادفي و بر حسب قوانين احتمالات برگزيده ميشوند و در گزينش آنها عامل ديگري اثر ندارد و اين شيوه مورد نظر و تأييد پژوهشهاي علمي است كه نويسنده از اين نوع كمك نگرفته است (همان: ص 174).
2-2) عدم استناد
اشكال جدي ديگر وارد بر كتاب «زنان خوب به بهشت ميروند و زنان بد به همه جا»، اين است كه نويسنده در موارد مختلفي براي مدعاي خود سخن از پژوهشها، بررسيها و تحقيقات انجام شده به ميان ميآورد، اما در هيچكدام گفته خود را مستند به كتاب و يا محقق خاصي نميكند كه اين امر از نظر ادبيات پژوهشي اشكالي غيرقابل اغماض است؛ ادله ارهارت از اين جهت خدشهدار است و اين گونه استنادهاي ناتمام موجب اطمينان نميشود16
ادامه دارد ...
1-3) جنگ جهاني جنسيتي
ارهارت به جاي آن كه از تكنيكهاي روان شناختي براي رفع ستمهاي جنسي و جنسيتي زنان كمك بجويد، زنان را در قسمتهاي مختلف كتاب تشويق به نزاع، مجادله و عدم سازش ميكند17در حاليكه شيوه منطقي رفع ستمهاي جنسي و جنسيتي، پذيرش نظرات علمي و استفاده از روشهاي سازنده و كارآمد حل اختلاف و احقاق حق است.
امروزه روانشناسان به بحث روابط اجتماعي، هوش هيجاني و كاهش تنشهاي بين فردي اهميت زيادي ميدهند و همگي شيوههاي سلطه پذيري (تسليم)، تظاهر، گريز، سلطهگري و پرخاش را براي حل تنشهاي بين فردي مردود ميدانند (رك. نورنير، 1371: ص136) و بهترين شيوه براي رسيدن به تفاهم و زندگي بهتر را مذاكره صميمانه و قاطعيت ميدانند و به آموزش و اجراي كلاسهاي قاطعيت براي رفع سوءتفاهمها و تنشها اقدام ميكنند.
قاطعيت مناسبترين الگوي روابط بين شخصي از ميان پرخاشگري، سلطهگري، كمرويي و تسليم است.
برخورد قاطع داراي ويژگيهايي از قبيل برقراري روابط صادقانه، صريح و همراه با احترام متقابل است و تنها قاطعيت ميتواند ارتباطات را سازنده كند و روابط و نزاعها را به حالت برد ـ برد (رضايت طرفين) تبديل كند (قرباني، 1380: ص 22).
حل اختلاف با شيوه عدم سازش و مجادله عواقب منفياي به بار ميآورد؛ مثل سرد شدن روابط زناشويي، افسردگي فرزندان، تزلزل در نهاد خانواده، طلاق، افزايش ستمهاي جنسي و جنسيتي و ايجاد تخاصم شديد بين زنان و مردان.
از جمله انتقاداتي كه به نويسنده وارد است، اين است كه او سعي دارد ستمهاي جنسيتي را عجولانه برطرف سازد و به همين خاطر زنان را تشويق به مجادله و عدم تسليم ميكند.
مسلم است كه آئينها و رسوماتي كه به تدريج در ميان جوامع شكل گرفته و استقرار يافته است را نميتوان سريع كنار گذاشت و اين امر مسلماً اعتراض بسياري از افراد جامعه را به همراه خواهد داشت؛
بنابراين بهتر است در اين گونه موارد با فرهنگسازي به وسيله گفتگوها، رسانهها و همايشها و بيان آسيبها، به تغيير تدريجي فرهنگ غلط اقدام كنيم و در موارد اضطراري از شيوههاي روان شناختي مذاكره وگفتگوهاي صميمانه و.. براي رسيدن به حق كمك گرفت.
بيترديد بسياري از تنشهايي كه بين زنان و مردان در خانوادهها به وجود ميآيد، به خاطر عدم آگاهي آنان از ويژگيها و صفات جنسيتي است كه با تبيين اين تفاوتها ميتوان تنشها را كاهش داد.
بيترديد چيزي كه سبب شده ارهارت در كنار شوهرش كارهاي مشاورهاي و كلينيكي انجام دهد، مجادله و عدم سازش او نبوده است؛ بلكه مجهز بودن وي و شوهرش به مباحث روانشناختي و درك تفاوتهاي مسلم بين زن و مرد آن دو را در كنار هم و همكار نموده است.
ادامه دارد ...
2-3) تضعيف نهاد خانواده و آسيب فرزندان
نگرشهاي افراطي نويسنده در تشويق زنان به مجادله و مخاصمه و فرار از مسئوليتهاي مادرانه، فرزندان را در اين خانوادهها در معرض آسيب جدي عاطفي و رواني قرار ميدهد. چنين فرزنداني هرگز دامان گرم و پرمحبت مادران را احساس نميكنند.
ازدواج در سنين بالا، مسؤوليت گريزي زنان، ازدياد طلاق، كاهش ميزان ازدواج و رها كردن فرزندان در سنين طفوليت و سپردن آنها به مهدكودكها، فرآيند تضعيف بنيان خانواده را بيش ازپيش تسريع ميكند.
به همين جهت است كه برخي از فمينيستها، نظير فمينيستهاي خانوادهگرا در حين تلاش براي تساوي حقوق زنان و مردان، نگران تضعيف بنياد خانواده نيز هستند.
طبق نظر روان شناسان «روابط موضوعي»، روابط كودك با ديگران يا اشياي محبوب زندگيش خصوصاً مادرحائز اهميت است (شارف، 1381: ص69).
اين روان شناسان با بيان مباحثي مثل افسردگي اتكايي، اضطراب جدايي، هراس و دلبستگي به اهميت روابط كودكان با مادران در سنين كودكي تأكيد دارند. طبق نظر اين روان شناسان گذر بهنجار از اين دوران با شكل گيري روابط كودك و مادر در سلامت رواني كودك در بزرگسالي و چگونگي روابط او با ديگران داراي اهميت به سزايي است و عدم گذر مناسب از اين ايام و اختلال در اين رابطه، باعث اختلالها و ناهنجاريهايي در آنان ميشود.
«مارگارت ماهلر»18 را ميتوان به عنوان متنفذترين نماينده اين ديدگاه تلقي كرد.
همان گونه كه در اثر مشهور وي به نام «تولد روانشناختي يك كودك» مشاهده ميشود، توجه ماهلر در وهله نخست به فرآيند جدايي روانشناختي كودكان از مادران خويش معطوف شده است.
فرآيندي كه ميتواند تحت تأثير عوامل مختلف ايجاد گردد. اين عوامل به طور عمده ناشي از شتابزدگي مادر در سوق دادن كودك به سوي استقلال و مقاومت وي در برابر عدم تمايل كودك به جدايي است.
اين مؤلف همانند ديگر روانشناسان روابط موضوعي عقيده دارد كه موفقيت فرد در نخستين مراحل زندگي، آينده روانشناختي او را تعيين ميكند؛ چرا كه كيفيات اين رابطه نخستين و حياتي در خلال روابط صميمانه بعدي از سر گرفته ميشود.
به عنوان مثال درمانگران روابط موضوعي كه اختلالهاي اضطرابي را ناشي از نابسامانيهاي اين روابط ميدانند، به بيماران مضطرب كمك ميكنند تا به درك وحل اضطرابي كه ناشي از مسايل ارتباطي دوره كودكي است، نايل شوند (دادستان، 1380: ج1، ص127).
با توجه به نكات فوق پي ميبريم كه روابط مادر- كودك نقش حياتي در سلامت رواني و جسماني كودكان و آينده آنها در بزرگسالي دارد.
متأسفانه ارهارت از اين نكته حساس و پراهميت غفلت ورزيده و خواسته يا ناخواسته با نظرات خود باعث شده كه فرآيند بهنجار اين روابط سرنوشتساز مورد خدشه قرار گيرد. او در واقع بخش وسيعي از يافتههاي روانشناسان روابط موضوعي را ناديده انگاشته است.
ادامه دارد ...
3-3) تعطيلي بخشي از ارزشهاي اخلاقي
در جايجاي توصيههاي ارهارت ارزشهايي مثل ايثار، تعاون، فروتني، محبت و تواضع زير چرخهاي فردگرايي و نسبيت ارزشها له ميشوند. اين توصيهها شعله ناسازگاريهاي بين فردي را فزونتر ميكند.
ارهارت توصيه انجيل مبني بر اين كه كسي كه خود را كوچك بشمارد، ديگران او را بزرگ خواهند شمـرد را يـك توصيه پندآميـز كاملا اشتباه ميدانـد (رك. ارهارت، 1381:ص 137).
مدعاي افراطي ارهارت، يعني نسبت دادن همه تفاوتهاي مرد و زن به فشارهاي اجتماعي و توصيههاي او براي رسيدن به حقوق برابر با مردان (مجادله، عدم تسليم و...) باعث تشويق به روحيه فردگرايي ميشود و اين امر به ارزشهاي اخلاقي و انساني ضربه ميزند.
ارهارت با اين كه خود اعتراف دارد كه برخي فمينيستهاي فعال به نقشهاي مادرانه و زنانه روي آوردهاند (ارهارت، 1381: ص64)،
به جاي آن كه در روش خود تجديد نظر كند، باز هم خستگي آنان از مبارزه را به فشارهاي محيطي نسبت ميدهد؛
حال آن كه آنان خود اعتراف دارند كه اين سبك مبارزه و مرد انگاري زن، جز شكست، حقارت، پوچي و بيماريهاي جسمي ورواني ثمر ديگري براي زنان ندارد.
ادامه دارد ...
در هر حال قابل تذكر است كه نقد نظريات اين نويسنده به معني ناديده گرفتن دغدغههاي مثبت او و ستمهاي جنسي و جنسيتي عليه زنان نيست.
اما آنچه كه باعث شده نويسنده از دغدغهاش نتيجهاي نگيرد، اين است كه او مرد انگاري زن و تساوي زن و مرد در همه حقوق و وظايف را هدف خود قرار داده است كه اين خود منشأ ستمهاي جنسيتي و جنسي جديدي بر زنان خواهد بود.
در عصر جديد كه آن را عصر حكومت علم و تكنولوژي ميدانند، جهالت در لباسي علمگونه به ايفاي نقش ميپردازد و انسان عصر جديد كه خودكامگيها را در شكلي نو به ظهور ميرساند، به صورتي پيچيدهتر عليه زنان ستم روا ميدارد.
با تحليلي عميقتر ميتوان دريافت كه ستمهايي كه با نام دفاع از حقوق و آزاديهاي زنان، بر اساس مباني جاهلانه و خودپسندانه «اومانيسم»19، بر زنان روا ميشود، بسيار هولناكتر و ناشناختهتر است.
بايد خاطرنشان كرد كه تأكيد بر وجود نقشهاي جنسيتي در زن ومرد بدان معنا نـيسـت كـه حـوزههاي مشترك كار و فعاليت را ناديده بگيريم.
در واقع، مرزبنديهاي بدون ضابطه ميتواند جامعه را با بحران مواجه كند.
ادامه دارد ...
* ارهارت، اوته: «زنان خوب به بهشت ميروند و زنان بد به همه جا»، فرحناز ميرقميزاده، تهران،گفتمان خلاق، 1381.
* اسلامي نسب بجنوردي، علي: «بحران خودكشي»، چاپ اول، انتشارات فردوس و مجيد، 1371.
* انجمن روان پزشكي آمريكا: «راهنماي تشخيص و آماري اختلالات رواني» ج 1 و2؛ محمدرضا نيكخو و همكاران، چاپ اول، انتشارات سخن، 1374.
* بستان، حسين: «نابرابري و ستم جنسي»، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1382.
* پيره، روژه: «روانشناسي اختلافي زن و مرد» ترجمه حسين سروري، تهران، جانزاده، 1370.
* حسيني، سيدهادي: «تفاوتهاي بيولوژيك بـدن، روان و هـوش زن و مـرد»، كتاب نقد، ش17، 1379.
* دادستان، پريرخ: «روانشناسي مرضي تحولي»، ج اول، چ چهارم، نشر سمت، 1380.
* دوبس، موريس ؛ پيرون، هانري: «روانشناسي اختلافي»، محمد حسين سروري، نشر مترجم، 1362.
* ديكسون، آن: «قدرت زن مؤثرترين شگردهاي قاطعيت»، توران تمدن (مالكي)، چاپ اول، نشر البرز، 1373.
* سكلتون و همكاران: «تفاوتهاي فردي»، يوسف كريمي و فرهاد جمهري، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1371.
* شارف، ريچارد اس: «نظريههاي روان درماني و مشاوره»، مهرداد فيروز بخت، چاپ تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1381.
* شعاري نژاد، علي اكبر: «روانشناسي رشد بزرگسالان در فراخناي زندگي»، مشهد، نشر ثامن، 1377 .
* شعاري نژاد، علي اكبر: «نظريههاي رشد در روانشناسي رشد و تكامل انسان»، چاپ اول، مشهد، به نشر، 1381.
* قائمي، علي: «دنياي نوجواني دختران»، چاپ اول، انتشارات اميري، 1370.
* قرباني، نيما: «مهندسي رفتار ارتباطي»، تهران، سينه سرخ، 1380.
* كاپلان، هارولد و همكار: «خلاصه روان پزشكي»، ج3 (علوم رفتاري- روان پزشكي باليني) نصرالله آزاده، تهران، بينا، 1376.
* كاستلو، تيموتي: «روانشناسي نابهنجاري»، نصرت الله پور افكاري، چاپ اول، تهران، انتشارات آزاده، 1373.
* گرو، بنوات: «زنان از ديد مردان»، محمد جعفر پوينده، چاپ اول، انتشارات جامي،1377.
* گري، جان: «روشهاي پيشرفته روابط زناشويي»، فرشته صالحي، چاپ اول، تهران، آبتين، 1375.
* گنجي، حمزه: «روانشناسي تفاوتهاي فردي»، چاپ دهم، تهران، نشر بعثت، 1380.
* مان، نورمن لسلي: «اصول روانشناسي» ج1، محمد ساعتچي، چاپ 12، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1375.
* مصباح، علي و همكاران: «روانشناسي رشد (1)»، چاپ اول، تهران، سمت، 1374.
* نورنير، پل: «راه تفاهم در زندگي زناشويي»، ناصر فوجي، چاپ اول، تهران، نشر جوان، 1371.
* هايد، ژانت: «روانشناسي زنان»، بيجا، لادن، 1377.
* هتريگتون، ايلين ميويس: «روانشناسي كودك از ديدگاه معاصر»، ج 2، جواد طهوريان و همكاران، چاپ اول، مشهد، آستان قدس رضوي، 1373.
* هومن، حيدر علي: «شناخت روش علمي در علوم رفتاري» چاپ چهارم، تهران، نشر پارسا، 1380.
* - كارشناس ارشد روانشناسي باليني؛ دانشآموخته خارج فقه و اصول و مديرگروه تربيت و مشاوره مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه قم.
ghadirijafar@ yahoo.com
با سلام از شما همراهان محترم
و تشکر سرکار خانم آذربانو
اگر سئوالی در رابطه با مقاله بالا باشد در خدمت شما هستم
سلام بر دوستان گرامی:Gol:
حال آن كه آنان خود اعتراف دارند كه اين سبك مبارزه و مرد انگاري زن، جز شكست، حقارت، پوچي و بيماريهاي جسمي ورواني ثمر ديگري براي زنان ندارد.
ببخشید دقیقا کدوم صفحه ی کتاب این اعتراف را کرده؟؟؟
یا منظور از آنان کیست؟ (البته با منبع)
اما آنچه كه باعث شده نويسنده از دغدغهاش نتيجهاي نگيرد، اين است كه او مرد انگاري زن و تساوي زن و مرد در همه حقوق و وظايف را هدف خود قرار داده است كه اين خود منشأ ستمهاي جنسيتي و جنسي جديدي بر زنان خواهد بود.
منشا ستم ها ی جنسی و جنسیتی!!!!
نظرتان درباره ی این الطاف چیست؟؟!!! :
...مرد می تونه درخواست آمیزش زنش رو اجابت نکنه، در حالیکه خودش حق داره هر وقت که اراده کنه، حتی وقتی زنش وسط نمازه، اون رو وادار به آمیزش کنه، و زن فقط سالی سه بار، اون هم به مدتی خیلی کوتاه، چنین حقی داره...
چون همه ی افراد مخالف فمینیست این دکتر روانشناس را به عنوان یک فمنیست میشناسند همگی سعی در نقد کردن کتاب هایش را دارند و اگر یک فرد غیر مسلمان قوانین بالا را وضع میکرد باز هم سعی در نقد ایشون میکردند اما چون احکام اسلامی است کسی نظری ندارد!!!
بهتر است منشا را پیدا کنید که چه شده که این کتاب پرفروش ترین کتاب روانشناسی جهان شناخته بشود!!!
خدا را هزاران مرتبه شکر که دین اسلام زیباست و این جهالت ما است که آنرا نازیبا جلوه میدهد...
منشا ستم ها ی جنسی و جنسیتی!!!! نظرتان درباره ی این الطاف چیست؟؟!!! :
زنان دوست دارند به حقوق شان برسند ولی هیچ زن هنجاری دوست ندارد کاملا در همه چیز با مرد تساوی داشته باشد مثلا در قوانین کار کارهای حمالی را به دلیل قدرت بدنی مرد به مرد می دهند نه زن این اشتباه است یعنی خوب یه خانم برود با استنبولی ملات از نردبان ببره بالا. یا ماهی سنگین و بدبو را حمل کنه؟
ما هم دنبال این هستیم که خانم ها به حقوق خود برسند نه این که به هر کاری تن بدهند حقوق آنها این نیست که مثلا تو کوره های آجر پزی هم کار کنند.
بد نیست بدانید زنانی که برای تساوی دوش به دوش مردان در صحنه حاضر شده اند در جاهای مختلف از پلیس و...مورد تجاوز جنسی هم قرار گرفتند ( به حقوق خواسته خود که نرسیدند هیچ حقی هم از انها له شد)
ببخشید دقیقا کدوم صفحه ی کتاب این اعتراف را کرده؟؟؟ یا منظور از آنان کیست؟ (البته با منبع)
رک : قسمت فمنیست های رادیکال
نیز رک: نابرابری و ستم جنسی نوشته حسین بستان پژوهشکده حوزه و دانشگاه
بد نیست بدانید زنانی که برای تساوی دوش به دوش مردان در صحنه حاضر شده اند در جاهای مختلف از پلیس و...مورد تجاوز جنسی هم قرار گرفتند ( به حقوق خواسته خود که نرسیدند هیچ حقی هم از انها له شد)
زنان - پایگاه اطلاعرسانی "ناو" متعلق به سازمان ملی زنان آمریکا مینویسد: با وجود تمام تلاشهای گروههای مدافع زنان برای دفاع از حقوق زنان در آمریکا طی دو دهه اخیر، همچنان آمار خشونت علیه زنان و تجاوز جنسی به آنها سرسامآور است.
زنان - پایگاه اطلاعرسانی "ناو" متعلق به سازمان ملی زنان آمریکا مینویسد: با وجود تمام تلاشهای گروههای مدافع زنان برای دفاع از حقوق زنان در آمریکا طی دو دهه اخیر، همچنان آمار خشونت علیه زنان و تجاوز جنسی به آنها سرسامآور است.
http://www.humanrights-iran.ir/news-17759.aspx
زنان - پایگاه اطلاعرسانی "ناو" متعلق به سازمان ملی زنان آمریکا مینویسد: با وجود تمام تلاشهای گروههای مدافع زنان برای دفاع از حقوق زنان در آمریکا طی دو دهه اخیر، همچنان آمار خشونت علیه زنان و تجاوز جنسی به آنها سرسامآور است.
یکی از سازمان های زنان در آمریکا برای زنانی که دوشادوش مرد در همه صحنه ها حاضر شدند تا حقوق گمشده خود را بیابند و مورد تجاوز قرار می گیرند فهرستی از باید ها و نبایدها داده که در این جا به چند مورد اشاره می کنم.
البته به نظر من خانم هایی که این مطالب را می خوانند بعید می دانم مثل فمینیست های افراطی بگویند ما در همه چیز تساوی داریم
در زیست خانم هورمون پرولاکتین ترشح می شود و انگیزه مادری و مهر ورزی را تقویت می کند که این در مرد نیست. اثر زیست بر رفتار و فرایندهای روانی)
این حس با فرزند پروری زن سازگاری دارد محیط که این هورمون را تزریق نکرد.
یکی از سازمان های زنان در آمریکا برای زنانی که دوشادوش مرد در همه صحنه ها حاضر شدند تا حقوق گمشده خود را بیابند و مورد تجاوز قرار می گیرند فهرستی از باید ها و نبایدها داده که در این جا به چند مورد اشاره می کنم.
1- خانه خود تاآنجا که ممکن است ایمن کنید در ، پنجره،و قفل ها را بررسی کنید.
2- به آپارتمان جدید رفتید قفل ها را عوض کنید از پلیس جهت ضد دزد کردن و ضد تجاوز کردن محل جدید کمک بگیرید.
3- وقتی تنهایی چراغ ها را روشن بگذارید و وانمود کنید در سخن گفتن مردی در خانه دارید
4- نام کوچک خود را روی زنگ در ننویسید.
ادامه دارد...
با وجود تمام تلاشهای گروههای مدافع زنان برای دفاع از حقوق زنان در آمریکا طی دو دهه اخیر، همچنان آمار خشونت علیه زنان و تجاوز جنسی به آنها سرسامآور است.
یکی از سازمان های زنان در آمریکا برای زنانی که دوشادوش مرد در همه صحنه ها حاضر شدند تا حقوق گمشده خود را بیابند و مورد تجاوز قرار می گیرند فهرستی از باید ها و نبایدها داده که در این جا به چند مورد اشاره می کنم.
واقعا برای این دسته از آقایون متاسفم که از قدرت بدنی و غریزه جنسی شون در جهت حق کشی و دیگر آزاری استفاده می کنند.
با عرض سلام و تشکر:Gol:
زنان دوست دارند به حقوق شان برسند ولی هیچ زن هنجاری دوست ندارد کاملا در همه چیز با مرد تساوی داشته باشد مثلا در قوانین کار کارهای حمالی را به دلیل قدرت بدنی مرد به مرد می دهند نه زن این اشتباه است یعنی خوب یه خانم برود با استنبولی ملات از نردبان ببره بالا. یا ماهی سنگین و بدبو را حمل کنه؟ ما هم دنبال این هستیم که خانم ها به حقوق خود برسند نه این که به هر کاری تن بدهند حقوق آنها این نیست که مثلا تو کوره های آجر پزی هم کار کنند. بد نیست بدانید زنانی که برای تساوی دوش به دوش مردان در صحنه حاضر شده اند در جاهای مختلف از پلیس و...مورد تجاوز جنسی هم قرار گرفتند ( به حقوق خواسته خود که نرسیدند هیچ حقی هم از انها له شد)
من هیچ جا تایید نکردم که تشابه حقوق زن و مرد خوب است من فقط گفتم تساوی!
این مثالی که شما زدین به معنیه تشابه حقوق است...
رک : قسمت فمنیست های رادیکال نیز رک: نابرابری و ستم جنسی نوشته حسین بستان پژوهشکده حوزه و دانشگاه
پس این اعتراف کلی نیست و فقط مربوط به دسته ی فمینیست های رادیکال است
و یک سوال دیگه:
ما اینجا داریم دم از حقوق زنان و ستم های جنسی و جنسیتی علیه آن ها حرف میزنیم...
چرا عادت داریم عیب های خودمون را با دوربین و عیب های دیگران را با ذره بین ببینیم؟؟؟؟!!!!!
مرد می تونه بدون عذر موجه زنش رو طلاق بده ، مرد می تونه درخواست آمیزش زنش رو اجابت نکنه، در حالیکه خودش حق داره هر وقت که اراده کنه، حتی وقتی زنش وسط نمازه، اون رو وادار به آمیزش کنه، و زن فقط سالی سه بار، اون هم به مدتی خیلی کوتاه، چنین حقی داره
میخوام بپرسم آیا این حکم لطف به زنان است؟؟؟!!! و البته دوست دارم بی تعصب به این سوال جواب بدید...
یکی از دوستان حرف زیبایی زد که اگر این از قوانین دین بودایی بود غیر از اینه که آنرا وقیحانه تلقی میکردین؟؟!!
یا نه...
آنرا محترم و خیر خواهانه میپنداشتید؟؟!!
نقل قول:مرد می تونه بدون عذر موجه زنش رو طلاق بده ، مرد می تونه درخواست آمیزش زنش رو اجابت نکنه، در حالیکه خودش حق داره هر وقت که اراده کنه، حتی وقتی زنش وسط نمازه، اون رو وادار به آمیزش کنه، و زن فقط سالی سه بار، اون هم به مدتی خیلی کوتاه، چنین حقی دارهمیخوام بپرسم آیا این حکم لطف به زنان است؟؟؟!!! و البته دوست دارم بی تعصب به این سوال جواب بدید...
با سلام و احترام
به موارد مذکور در تاپیک زیر از پست 49 به بعد پرداخته شده؛
اگر باز هم سوالی هست لطفاً در همان تاپیک ادامه دهید.
علت تفاوت در احکام جنسی در مرد و زن؟!
با تشکر از همکاری شما
موفق باشید؛